کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



ارکون در نقد دین‌،به این نکته اشاره می‌کند که مسیح به زبان آرامی سخن می‌گفت‌،اما انجیل به زبان یونانی نگاشته شد‌،سپس کاتولیک‌های روم آن را به لاتینی برگرداندند و از زمان مارتین لوتر،این کتاب‌،رنگ زبان‌های روز اروپایی به خود گرفت. ارکون معتقد است‌،در این انتقال‌ها، ‌زبان انجیل تغییر کرده است‌،و در هر مرحله‌،‌کدهای زبانی‌،دلالت‌ها و معانی جدیدی به آن راه یافته است. این بر خلاف قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است که براساس یک امتیاز الاهیاتی‌،‌در زبان عربی‌،‌به عنوان رکن ادبیات وحی پایدار مانده است. در ساحت این دو دین آنچه اتفاق افتاده خود دلیل بسیار آشکاری است‌،در رابطه جوهری بین زبان و اندیشه‌،ارکون معتقد به رابطه بین دین و زبان در سیر تاریخ‌،در ذات خویش و فرهنگ زمان است. او به رابطه بین زبان و متن اشاره می‌کند و زبان را محکوم به ظرف محیطی می‌داند که در آن رشد و نمو دارد و در این خصوص به پروژه مطالعاتی «فان.اس»‌،خاورشناس آلمانی‌،که در سال های بین ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ انتشار و به الاهیات و جامعه در دو قرن نخست هجری پرداخته است‌،اشاره می‌کند. ارکون تفسیر قرآن طبری را آغازی بر ارتدوکس گری اسلامی می‌داند و معتقد است‌،‌مسلمانان پس از این تفسیر‌،‌گمان بردند که‌،‌فهم صحیح از قرآن در فهم طبری از آن نهفته است‌،از این رو هر فکری غیر از آن را انحرافی و حرکتی زندیقانه دانستند.او معتقد است اگر چه زبان قرآن عربی است‌،‌اما کدهای دلالی و معانی متفاوت از آن در فرهنگ اسلامی در سایه تفاسیر گوناگون رخ داد.
او سیر تاریخ اسلام را پر از پیچیدگی و پر از جدال‌های فکری و سیاسی می‌داند و معتقد است در این جدال ها عده ای بر آن شدند تا تعاریف خود از اسلام را‌،تعریفی رسمی قلمداد کنند و دیگران را به حاشیه برانند.[۲۸۵]
ارکون معتقد است تاریخ قرن سیزدهم تا نوزدهم میلادی‌،که به عصر انحطاط شهرت یافته‌،باید بازخوانی شود تا معلوم شود که چگونه‌،خرافه جای اندیشه را گرفته است.
در دو دهه گذشته آثار بسیاری از محمد ارکون به زبان عربی برگردان شده است و مجامع علمی ایرانی نیز کم و بیش او را می‌شناسند.
او در دانشگاه‌های معتبر فرانسه همچون سوربن‌،ونسن و لیون‌،سمت استادی داشته است و مدتی هم در موسسه مطالعات اسلامی اسماعیلیه لندن‌،به کار پژوهشی پرداخته است. در حال حاضر ارکون‌،‌بازنشسته است و بیشتر به تحقیق می‌پردازد.
حسن حنفی
متفکر اصلاح طلب و استاد فلسفه در ۱۹۳۵ در دودمانی مصری زاده شد. در ۱۹۵۶ به درجه کارشناسی فلسفه از دانشگاه قاهره نائل آمد و دکترای فلسفه را در سوربن و در ۱۹۶۶به پایان رسانید. در سال‌های (۱۹۵۶-۱۹۶۶) در پاریس در مدرسه زبان‌های خارجی‌‌‌،عربی تدریس می‌کرد.در بازگشت به مصر در دانشگاه قاهره ابتدا تفکر مسیحی در قرون وسطی و سپس فلسفه اسلامی تدریس کرد و به عضویت دانشکده فلسفه آن دانشگاه درآمد.او همچنین در بلژیک (۱۹۷۰)‌‌‌،آمریکا (۱۹۷۱ـ۱۹۷۵)‌‌‌،کویت (۱۹۷۹)‌‌‌،مراکش (۱۹۸۲-۱۹۸۴) ودر چند دانشگاه دیگر به عنوان استاد مهمان تدریس کرد و در سال‌های (۱۹۸۵-۱۹۸۷) در دانشگاه سازمان ملل متحد در توکیو مشاور آموزشی بود.[۲۸۶]
حسن حنفی وقتی در دبیرستان خلیل آقا دانش آموز بود (۱۹۴۸) با تفکر و فعالیت های اخوان المسلمین آشنا شد.در تابستان ۱۹۵۲ رسماً به اخوان المسلمین پیوست و در زمان دانشجویی در دانشگاه قاهره (۱۹۵۲-۱۹۵۶) در جنبش اخوان المسلمین به طور فعال مشارکت کرد.دغدغه خاطر اصلی حنفی بازگشت به سنت و میراث اسلامی در پرتو بازسازی و نوسازی علوم اسلامی است و در صدد است تا با این کار علوم کهن اسلامی را بروز و مطابق اقتضائات دوران جدید بسازد.و استقلال و هویت اسلامی را در برابر غرب اعلام کند.او نام سنت و نوسازی (التراث و التجدید) را بر پروژه خود می‌نهد و سه جبهه برای آن قائل می‌شود‌: ۱ـ بازسازی سنت کهن ۲ـ بازاندیشی در بنیان اندیشه غربی ۳ـ نظریه پردازی مستقیم در خصوص واقعیت‌های خارجی امت عرب مسلمان.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آثار و تألیفات حنفی‌،وی آثار خود را در سه سطح تقسیم بندی می‌کند:
الف ـسطح علمی و تخصصی
۱ـ التراث و التجدید ؛۲ـ من العقیده إلی الثوره؛۳ـ مقدمه فی علم الاستغراب
ب ـ سطح فرهنگی
۱ـ قضایا معاصره در دو جلد: الف) فی فکرنا المعاصر؛ ب) فی فکرنا الغربی المعاصر؛ ۲ـ دراسات اسلامیه ؛ ۳ـ دراسات
ج ـ سطح عمومی و نوشته‌ها برای مردم
۱ ـ الیسار الاسلامیه ؛۲ـ الدین و الثوره فی مصر (۸ جلد) ؛۳ـ هموم الفکر و الوطن (۲ جلد).
در میان سه جریان فکری رایج در مصر که عبارتند از: راست دینی (غیر دولتی)‌‌‌،چپ اسلامی و چپ سکولار‌‌‌،وی نماینده چپ اسلامی است. لیکن خود معتقد است که از ابتدا در نامگذاری این جریان که مربوطه به اوست اشتباه رخ داده است و خود نام «التراث و التجدید» (سنت و نوسازی) را روی این جریان می گذارد.«اسم این جریان در سطح علمی و نزد خواص التراث و التجدید است و در سطح مردم و نزد عوام الیسار الاسلامی».
چپ اسلامی تریبونی است که سنت و نوسازی در آن کارکردهای سیاسی‌اش را در جهت بسیج توده‌ها منعکس می‌کند.».دلیل اینکه وی به این دلیل نام سنت و نوسازی را برگزیده است که می‌خواهد در پرتو سنت و میراث اسلامی به بازسازی و نوسازی علوم اسلامی بپردازد. در مورد زمان شکل‌گیری این جریان چنین می‌گوید: «چپ اسلامی در ۱۹۸۰ بعد از انقلاب اسلامی در ایران (۱۹۷۹) و بعد از بیشتر شدن اطمینان به توانایی های انقلاب اسلامی و کمی قبل از حادثه تریبون در مصر به‌وجود آمد.»[۲۸۷]
او چپ اسلامی را ادامه و مکمل اولین حرکات اسلامی در تاریخ معاصر می‌داند که به اوضاع مسلمانان و نیازهای سیاسی و اجتماعی شان توجه کرده اند.منظور او از این حرکات‌‌‌،جنبش سید جمال و عبده در بیداری اسلامی است. او به این مطلب اشاره می‌کند تا تأکیدی باشد بر این‌که این جریان دارای سابقه و پشتوانه قابل توجهی است و آن‌گونه که عده‌ای درباره آن می‌گویند بدعت در حرکات اسلامی نیست. حنفی معتقد است «با وجود این‌که در قرآن بر وحدت اسلامی تأکید شده است لیکن چنین وحدتی وجود ندارد و چپ اسلامی به همین تمایز میان طبقات جامعه اسلامی از اغنیاء و فقرا توجه دارد.تمایز طبقه حاکم و محکوم و سیطره طبقه اول و در این میان چپ اسلامی از طبقه دوم دفاع می‌کند.»
او همچنین چپ اسلامی را نتیجه حتمی پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی در ایران می‌داند که چگونه ملت توانست در مقابل تمام قوای رژیم مستبد شاه ایستاده و با نیروی «الله اکبر قاصم الجبارین» و با شعار «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» پیروز شود.در نهایت در مورد این جریان می‌گوید: «چپ اسلامی هم چنین تحول اصلاح دینی است که در دویست سال اخیر آغاز کرده‌ایم و فقط در سطح مقابله و برخورد با مخاطرات زمان یعنی استعمار و سرمایه داری و… نیست‌‌‌،آن‌طور که نزد افغانی بوده؛ بلکه علاوه بر آن در سطح اعاده بنای فکر دینی و اصلاح آن نیز می‌باشد.و برای اولین بار بعد از ابن رشد در فلسفه و معتزله در اصول دین و شاطبی در اصول فقه و ابن خلدون در تاریخ و ابن تیمیه در فقه‌‌‌،به بازسازی صیاغ فکر دینی پرداخته‌ایم و این کار را با دوری جستن از اشاعره که تفکر رسمی (در مصر) و رایجی که آمیخته با تصوف هم هست‌‌‌،آغاز کرده‌ایم و به معتزله نزدیک شده‌ایم؛ همچون محمد‌عبده که معتقد استعقل قادر بر ادراک است و به استقلال اراده در رفتـار و سلـوک آدمـی ایمـان داشتـه و انسان را با عقلش قادر بر شناخت معرفت و با اراده‌اش قادر بر انجام افعال خود می‌داند.لذا چپ اسلامی موافق با اصول خمسه معتزله آراء خود را شکل می‌دهد.»[۲۸۸]
در میان متفکران معاصر مسلمان‌،دکتر حسن حنفی جایگاه ویژه‌ای دارد. او در مباحث خود شیوه‌ای خاص را دنبال می‌کند و عمق مطالعاتش در دستگاه سنت‌،پشتوانه‌ای شده است تا بتواند آنچه را در دکترین جدید بیان می‌کند‌،محکم و مستقل به نظر آید.[۲۸۹]
او خواهان بازگشت به سنت اسلام به منظور بازسازی و نوسازی علوم اسلامی است. از همین رو کار خود را بر روی این علوم و تطبیق آن با مقتضیات زمان متمرکز کرده است.
حسن حنفی معتقد به هویت اسلامی و استقلال کامل آن از سنت فرهنگیغرب است. کارهای علمی او را می‌توان در بازسازی سنت‌،بازاندیشی بنیان اندیشه غرب ونظریه‌پردازی‌های جدید‌،خلاصه کرد.
حسن حنفی با بازخوانی «علم کلام» بر این باور است که «توحید» را باید از دایره صرف اعتقاد خارج و کارکرد آن را در میدان عمل روشن ساخت. حنفی توحید اسلامی را با نگاهی متفاوت از سایر ادیان قرائت می‌کند. او معتقد است توحید در اسلام‌،با دستگاه خرد‌،قابل تعریف است‌،در حالی که تثلیث در مسیحیت‌،امری رمزآلود و نهفته در عالم غیب است و ارتباطی با دنیای خرد ندارد. او می‌گوید‌: توحید در اندیشه اسلامی در پیوند با ذات انسان است و حامل پیام در یگانگی «سخن و عمل»‌،و دوری از نفاق و ریاکاری. توحید یعنی آزادگی و جامعه توحیدی ؛ جامعه ای است که کاستن از اختلافات طبقاتی را دنبال می‌کند. از نگاه او توحید در نظام جهانی هم معنی دارد و پیام مخالفت با نژادپرستی و کاستن از فاصله بین قوی و ضعیف و به میدان آوردن گروه‌های به حاشیه رانده شده را همراه دارد.
دکتر حنفی به مباحث سنت و نوگرایی یا مدرنیته توجه ویژه دارد. او در ۱۹۸۰ میلادی نوشتاری راتحت عنوان «التراث و التجدید‌: موقفنا من التراث القدیم» منتشر کرد و با کتاب«من العقیده الی الثوره» به بازخوانی سنت در سال ۱۹۸۸ میلادی روی آورد. او کتاب «مقدمه فی علم الاستغراب» را هم به منظور نقد سنت در غرب نگاشت.[۲۹۰]
حسن حنفی از معدود نواندیشان عرب است که با اندیشه انقلاب اسلامی ایران در سال‌های نخست آن آشنا شد. او آنگاه که در اروپا به سر می برد‌،با زنده یاد دکتر علی شریعتی از نزدیک آشنایی و دوستی برقرار کرد. در روزهای نخست انقلاب اسلامی هم برای آشنایی با دستگاه فکری امام خمینی توجه خود را معطوف به مباحث ایشان در ارتباط باولایت فقیه و حکومت اسلامی کرد.
طه حسین
طه حسین نویسنده توانا و جنجالی مصر در سال ۱۸۸۹ میلادی در یکی از روستاهای مصر متولد شد. او که هفتمین فرزند خانواده اش بود، در سه سالگی قدرت بینایی‌اش را از دست داد اما خداوند به او هوش و استعدادی وافر اعطا کرد که همین هوش او را زبانزد خاص و عام کرد. پدر «طه حسین» طبق سنت آن روزگار، فرزندش را برای تعلیم قرآن به مکتب‌خانه روستا فرستاد تا کودکش اصول قرائت قرآن را بیاموزد. او که کارمند دون پایه یک شرکت کشاورزی بود، در مدت زمان کوتاهی دید که پسر نابینایش توانسته که قرآن را از حفظ کند. خود طه در این مورد در کتاب «الایام» (آن روزها) که توسط «حسین خدیو جم» به زیبایی هر چه تمام‌تر به فارسی ترجمه شده است چنین می نویسد: «آن روزها که من پسربچه‌ای‌ بیش نبودم و از قدرت بینایی هم محروم بودم‌، به همراه پدربزرگم در ایوان خانه‌مان می‌نشستم‌، او با صدای بلند قرآن‌، ادعیه و اشعار قدیمی ادبیات عرب را برایم می‌خواند، من هم با جان و دل گوش فرا می دادم و طولی نکشید که در مدت زمان کوتاهی آن‌هارا از حفظ کردم.»[۲۹۱]
طه حسین در سن ۱۴ سالگی تمامی محفوظات کودکی‌اش به کمکش آمد و توانست در آزمون ورودی الازهر قبول شود و با برادرش به فراگیری علوم دینی و زبان بیگانه پرداخت .
شیخ المرصفی یکی از برجسته‌ترین اساتید الازهر وقتی به استعداد طه حسین پی برد، به او پیشنهاد کرد تا از دریای ادبیات کهن زبان عربی از جمله کتاب «الکامل» مبرد و حماسه «ابی» تمام استفاده را ببرد. او نیز پند استاد را با جان و دل پذیرفته و شروع به مطالعه و تعمق پیرامون نوشته‌های این دو کتاب برجسته کرد.در ساعات فراغت‌، او به محضر یکی از اساتید الازهر که به زبان فرانسه تسلط کامل داشت می رود تا از او این زبان را بیاموزد.
او چند سال پیاپی در روزهای یکشنبه قصه‌های خلاصه شده ادبیات فرانسه و در روزهای چهارشنبه مباحثی در مورد شعر عربی را در روزنامه «السیاسه» به چاپ می‌رساند که اتفاقا هواداران بی‌شماری داشت .
به هر روی طه حسین در سال ۱۹۵۰ به عنوان وزیر آموزش و پرورش مصر منصوب شد. شعار او آموزش رایگان همچون آب و نان و هوا بود. وی آموزش را برای همه افراد جامعه امری ضروری و غیرقابل اجتناب توصیف می‌کرد.[۲۹۲]
طه حسین در سال ۱۹۵۹ بخاطر تلاش‌های ادبی‌اش موفق به دریافت جایزه ملی مصر شد. او در سال ۱۹۷۳ چشم از جهان فرو بست .
طه حسین‌، این نویسنده سرشناس مصری کتاب‌های زیادی در زمینه‌های گوناگون از جمله ادبیات‌، علوم سیاسی و تاریخ دارد. او همچنین کتاب‌های معروف فرانسه از جمله «اندر روماک» اثر زاسین‌، روح تربیت لوبون را به زبان عربی ترجمه و منتشر کرد.
از کتاب‌های تالیفی او می توان به «احلام شهرزاد»‌، «شجره الئبوس»‌، «المعذبون فی‌الارض»‌، «الایام»‌، «مرآه الاسلام»و «علی بن ابی طالب» اشاره کرد.[۲۹۳]
به سبب افکار خویش در سال ۱۹۰۸ از الازهر اخراج شد [۲۹۴]و به دانشگاه مصر که جدیداً تاسیس شده بود‌،وارد شد‌،در سال ۱۹۱۴ اولین دکترای خویش را از دانشگاه مصر اخذ نمود و تز دکترایش در مورد ابوالعلاء بود‌،سپس برای تحصیل و اخذ دکترای دوم خود به فرانسه رفت و با امیل دورکیم آشنا شد و دکترای خود را درباره نظریات اجتماعی ابن خلدون نوشت. در سال ۱۹۱۹ به مصر بازگشت و در دانشگاه مصر مشغول تدریس تاریخ یونان و روم گردید و در این سال‌ها به سبب دلشیفتگی خویش به تمدن یونانی و این که آن را پایه‌گذار تمدن جدید غربی می‌دانست به نگاشتن کتاب‌هایی درباره یونان پرداخت تا جوانان و اندیشمندان مسلمان راه‌های پیشرفت غرب را فرا بگیرند. در سال ۱۹۲۶ کتاب «فی الشعر الجاهلی» را نوشت که موجب بروز اعتراضات شدیدی شد و ردیه‌های فراوانی بر علیه آن نگاشته شد و در نهایت نویسده و کتاب محاکمه شدند و او از دانشگاه اخراج شد و کتاب نیز معدوم گردید. در سال ۱۹۲۷ برخی از مطالب کتاب را حذف نموده و با نام «فی الادب الجاهلی» به چاپ رسانید.
طه حسین در کتاب فی الشعر الجاهلی به انکار وجود حضرت ابراهیم و اسماعیل پرداخته و چنین می‌نویسد[۲۹۵]‌:‌ تورات و قرآن هستند که در مورد ابراهیم و اسماعیل داستان‌هایی را روایت می‌کنند‌،ولی وجود این دو اسم در دو کتاب قرآن و تورات برای اثبات وجود ایشان کافی نیست چه برسد به داستان هجرت هاجر و اسماعیل به مکه و در ادامه می‌نویسد که هجرت ابراهیم واسماعیل به مکه از حیله‌های قریش بوده که می‌خواستند از نظر سیاسی و اقتصادی از این داستان بهره‌برداری نمایند و ورود این داستان در قرآن برای ایجاد رابطه و نزدیکی با یهود است.
او معتقد بود که قرآن صادق‌ترین آیینه‌ای است که عصر جاهلیت را به ما نشان می‌دهد [۲۹۶]و ما در کنار شعر و ادب جاهلی باید از قرآن نیز برای مطالعه دوران جاهلیت استفاده نماییم.
در خصوص قرآن و قرائات سبعه نیز او معتقد است که این قرائات بر اساس تفاوت لهجه قبایل عرب شکل گرفته که این مطلب را عقل ادراک نموه و نقل نیز تایید می کند.[۲۹۷]
در خصوص ایمان عمر بن خطاب نیز طه حسین تردید نموده و ایمان وی را به سبب تعصب قریشی قلمداد نموده و روایتی را در این خصوص نقل می کند[۲۹۸].
طه حسین کتابی با نام «من بعید» دارد که در آن مقاله‌ای با عنوان بین العلم و الدین نوشته است و در این مقاله به تعارض بین علم و دین و عقل و دین اشاره می‌کند و می‌نویسد‌: تعارض بین علم و دین قدیمی است و به زمان پدیدار شدن فسلفه باز می‌گردد چرا که اختلاف بین آن‌هاجوهریو اساسی است و هیچ راهی برای از بین بردن این تباین وجود ندارد.[۲۹۹]
و در صفحه ۲۰۵ همان کتاب می نویسد‌: از زمانی که سقراط جام شوکران را سرکشید دشمنی بین عقل و دین شروع و از این زمان بود که دین از وجود هر فلسفه و علمی هراسان شد و عقل نیز وجود دین را بر نمی تابید.او برای رفع این دشمنی بین دین و عقل پیشنهاد می‌کند تا حکومت غیر دینی تاسیس شود.[۳۰۰]
در خصوص آزادی زن اعتقاد داشت که زن و مرد در آزادی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و زن باید نقاب از چهره بردارد و حجاب را کنار گذاشته و مانند مردان از لذات دنیوی بهره جوید‌، و اشکالی ندارد که به کارهای که به سود خودش و همسرش و تمام نوع بشر باشد اقدام نماید‌، این حکم اسلام و نظر من است که هیچگاه از آن عدول نخواهم نمود.[۳۰۱]
امین الخولی
در سال ۱۹۲۰ از مدرسه «القضاء الشرعی» قاهره فارغ التحصیل و سپس در همان مدرسه در رشته زبان عربی و ادبیات مشغول به تدریس شد[۳۰۲]‍‍‍. در سال۱۹۲۳ برای تدریس به رم و سپس برلین رفته و در همین اثناء دو زبان ایتالیایی و آلمانی را نیز فراگرفته است. بعد از بازگشت به مصر در سال ۱۹۲۷ به تدریس در دانشگاه ادبیات مشغول و سپس ریاست دانشکده زبان عربی و زبان‌های شرقی را بهعهده گرفت. در دهه چهل با تعدادی از دانشجویانش خبرنامه ادبی «الامناء» را منتشر ساخت که هدف از آن ارتقاء سطح ادبی و هنری از لحاظ نظری و عملی بود.از تألیفات او می توان به «مناهج التجدید فی النحو و البلاغه و التفسیر» و «من هدی القرآن» و نیز مقاله‌ای در باب تفسیر قرآن در مدخل تفسیر دائره‌المعارف اسلامی اشاره نمود خولی حتی بعد از دوری از تدریس دانشگاهی و بازنشستگی نیز فعالیت های فکری و ادبی متنوعی داشته است.
مکتب ادبی در تفسیر از جمله روش‌های تفسیری در دوره‌ معاصر است که ریشه در سنت کهن تفسیر دارد. برخی از مفسران ادبی قرون دوم و سوم هجری چون ابن‌قتیبه، ابوعبیده، ابوعبید، کسائی و فرّاء بیشترین تلاش خود را در تبیین وجوه صرفی، نحوی و گاه بلاغی آیات قرآن به‌کار برده‌اند. در قرون بعدی، تکیه بر جنبه‌های ادبی و بلاغی در آثار زمخشری، شریف رضی، شریف مرتضی، و شیخ طوسی بیشتر شده و گاه در تفاسیری چون بحرالمحیط ابوحیان غرناطی به افراط کشیده شده است. در طول تاریخ تفسیر این گرایش‌های مختلف را با تعابیر مختلفی چون تفسیر لغوی، تفسیر نحوی، تفسیر بیانی، تفسیر بلاغی و احیاناً تفسیر ادبی نام‌گذاری کرده‌اند. در قرن اخیر، امین خولی ادیب و متفکر مشهور مصری گونه‌ای از تفسیر را بر این مجموعه افزود و آن را مکتب ادبی در تفسیر نامید. بر پایه‌ این روش تفسیری، گوهر اولیه‌ و غالب قرآن وجه ادبی آن تلقی می‌شود و مفسر باید بکوشد پیش از هر چیز، به زوایای ادبی و هنری این کتاب دست یابد.[۳۰۳]
یکی از شاگردان او چنین نقل می‌کند که امین الخولی کتاب‌های زیادی ننوشته است اما آرا و اندیشه‌های خویش را به شاگردانش منتقل می‌نمود و از آن‌ها می‌خواست در آن مورد مشغول فعالیت شده و تحقیق کنند‌،مهم‌ترین افکار وی اعتقاد به بشری بودن قرآن است و این که قرآن از احساسات داخلی نبی اکرم سرچشمه گرفته است و این که قرآن ۲ بخش دارد‌،بخشی از آن که مربوط به قوانین وجودی است و بخش دیگر که مربوط به معاملات است و معاملات نیز مربوط به جامعه خاص و جامعه عرب است و قابل تغییر هستند.[۳۰۴]
امین الخولی مانند طه حسین مروج چند عقیده بود‌:
بشری بودن قرآن و این که قرآن را خود پیامبر ساخته است.
ترویج قومیت گرایی وناسیونالیسم و نظریه ادب مصری.
محمد احمد خلف الله
سال ۱۹۲۳ از دانشـکده ادبـیات دانشـگاه الأزهر قاهره فارغ التحصیل شد.از جمله استادان او در این دانشگاه‌‌‌،طه حسین‌‌‌،مصطفی عبدالرزاق و احمد امین بودند.امین الخولی به عنوان استاد تفسیر نیز تأثیر بسیار زیادی بر افکار او داشته‌‌‌،به طوری که از او خواست تا رساله دکترای خود با عنوان «الفن القصصی فی القرآن الکریم» را با او بگذراند.از گرایشات خاصی که خلف الله در این کتاب درباره قصه‌های قرآنی دارد و آن‌هارا بهگونه‌ای اسطوره‌ای توصیف می‌کند‌‌‌،چنین بر می آید که گرایشات اعتزالی او به قوت باقی است.[۳۰۵]
البته این رساله مورد اعتراض الأزهر قرار گرفت و از او خواستند تا رساله‌ای دیگر ارائه دهد ولی این امر مانع چاپ این کتاب در سال ۱۹۳۵ توسط وی نگردید و این اثر چندین بار تجدید چاپ شد.
او مقالات زیادی دارد که عقاید خویش را در آن‌هابیان نموده است مثلا در یکی از مقاله‌هایش چنین می‌نویسد‌: هر گاه در مسائل جدید نتوانستیم حکمی از اسلام به دست آوریم می توانیم به قوانین غربی مراجعه کنیم‌،چرا که وقتی قانون و شرعی که از ۱۴۰۰ سال پیش مانده شرع ما محسوب می‌شود‌،قانون معاصر به طریق اولی می‌تواند قانون و شرع ما محسوب شود.او در ضمن اعتقاد دارد که تشریعات نبوی همگی اجتهادات بشری هستن که می‌توانند خطا و اشتباه باشند.[۳۰۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:30:00 ق.ظ ]




فرد

اگر موجودیت انسان به یک شخص واحد اشاره کند به عنوان «شخص واحد»، برچسب می‏خورد.

PER-IDN

گروه

اگر موجودیت شخص به بیش از یک فرد اشاره کند به صورت «شخص گروه»، برچسب می‏خورد مگر آنکه مطابق با ساختار و الزامات یک سازمان باشد. به عبارتی این نوع موجودیت می‏تواند‏ شامل نام‏های خانوادگی و گروه‏های قومی و مذهبی باشد البته به این شرط که گروه‏های قومی و مذهبی توسط یک سازمان رسمی متحد و یکپارچه نشده باشند.

PER-GR

نامشخص[۱۷۴]

اگر در یک متن نتوانیم تشخیص دهیم که موجودیت شخص به یک فرد اشاره دارد یا به بیش از یک فرد، آنرا با عنوان «شخص نامشخص» برچسب‏گذاری می‏کنیم. البته این مورد در زبان انگلیسی بیشتر به چشم می‏خورد و در زبان عربی انتظار نداریم که این مورد را ببینیم. در زبان پارسی نیز در مواردی که با احترام بیشتر در فردی را مورد خطاب قرار می دهیم به این مورد بر خواهیم خورد.

PER-BAR

عناوین [تجلیلی] و سمت ها[۱۷۵]

اصولاً عناوین و عنوان‏های تجلیلی، که همراه نام آورده می‏شوند، به عنوان بخشی از نام شخص در نظر گرفته نمی‏شوند (آنها را به عنوان اشاره در جایگاه خودشان در نظر می‏گیریم). بخش‏های «عنوان» در صورتی به عنوان یک موجودیت در نظر گرفته می‏شوند که به موجودیت‏ها اشاره داشته باشند. به عنوان مثال، در گروه اسمی «علی احمدی وزیر آموزش و پرورش ایران»، پنج اشاره از چهار موجودیت مجزا وجود دارد که به صورت زیر می‏توان آنها را در نظر گرفت. در اینجا دو اشاره شخص وجود دارد که با هم، هم‏مرجع‏ هستند؛ به این ترتیب که «وزیر آموزش و پرورش» به صورت عنوان و «علی احمدی» به عنوان اسم شخص برچسب‏گذاری می‏شود.

PER-TLT

۲-۲-۴-۱-۲. موجودیت سازمان
هر سازمان یا مجموعه‏ای از سازمان‏ها اشاره شده در یک متن، یک موجودیت از نوع سازمان محسوب می‏شوند. یک موجودیت سازمان باید یک سری قوانین تاسیس رسمی داشته باشد. نمونه‏های رایج آن بنگاه‏ها، واحدهای دولتی، تیم‏های ورزشی و گروه‏های سازمان یافته رسمی موسیقی است. بخش‏های صنعتی و صنایع هم به عنوان موجودیت‏های سازمان تلقی می‏شوند. زیر گروه‏های موجودیت سازمان را در جدول ۲-۶ مشاهده می‏کنید.

جدول۲-۶: زیر گروه‏های موجودیت سازمان

توضیحات

مشخصه

دولتی

سازمان‏های دولتی سازمان‏هایی هستند که با ساختار یا امور دولت، سیاست یا کشور مرتبط هستند یا با آن‏ها معامله دارند. خود دولت در این زیر گروه‏ها قرار نمی‏گیرد و به صورت سازمان سیاسی برچسب‏گذاری می‏شود. توجه اینکه سازمان‏هایی که با دولت مرتبط هستند نیز از نوع سیاسی محسوب می‏شوند و همانند دولت برچسب می‏خورند.

ORG-GOV

تجاری

یک سازمان بازرگانی، یک سازمان کامل یا یک بخش قابل برچسب‏گذاری از یک سازمان است که بر روی ایجاد ایده، محصولات یا خدمات برای رسیدن به سود تمرکز دارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ORG-COM

آموزشی

یک سازمان آموزشی، یک موسسه کامل یا یک بخش قابل برچسب‏گذاری از یک موسسه است که بر روی پیشبرد یا ترویج آموزش / تحصیلات تمرکز دارد.

ORG-EDU

سرگرمی

سازمان‏هایی که خدمات سرگرمی و تفریحی ارائه می‏دهند. مثل سرزمین عجایب یا پارک ارم به عنوان سازمان سرگرمی محسوب می‏شوند، امّا شرکت‏های رسانه‏ای مثل «موسسه فرهنگی و هنری قرن ۲۱» از این قاعده مستثنی هستند و به صورت سازمان‏های بازرگانی برچسب‏گذاری خواهند شد.(این گونه شرکت ها با ایجاد سرگرمی، سود کسب می کنند)

ORG-ENT

غیر دولتی

سازمان‏های غیر دولتی سازمان‏هایی هستند که نه دولتی محسوب می‏شوند و نه بازرگانی. نقش اصلی آنها طرفداری، خیریه و سیاست (در یک مفهوم گسترده) است. سازمانهای دولتی شامل زیر مجموعه‏های گوناگونی خواهند بود.

ORG-NGOV

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




مفهوم شهروندی از وابستگی و تعلق انسان به مکان و فضا حکایت دارد. به عبارتی دیگر تا زمانی که انسان رابطه ای معنی دار با مکان و فضای جغرافیایی با هدف زیستن و حق زندگی برقرار نکند و مفهومی به نام تابعیت شکل نگیرد، مفهوم شهروندی و تبعات بعدی آن پدیدار نمی شود. از جمله حق زندگی کردن، حق انتخاب ساختارسیاسی، حق گزینش بازیگران سیاسی فضای زندگی اعم از سطح محلی و ملی و حتی جهانی و غیر آن، حق تابعیت که به دنبال آن حقوق بعدی پدیدار می شود، در اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تأکید قرار نگرفته است. (حافظ نیا،۱۳۹۰: ۱۴۲)
مفهوم شهروندی دارای بعد جغرافیایی است زیرا بازیگران سیاسی را با ساختارهای سرزمین خاصی پیوند می دهد. از این رو بحث شهروندی اساساً جغرافیایی است؛ زیرا شهروند را به واحد سرزمین خاص متعلق می داند. در نتیجه اعتبار حقوق و مسئولیت های شهروندی دارای محدودیت های فضایی است. (جونز و دیگران، ۱۳۸۶: ۲۵۱)
شهروندی در واقع شرایط عضویت در واحدهای سیاسی (معمولأ دولت محلی) است که از حقوق و امتیازات ویژه کسانی محافظت می کند که وظایف معین را انجام دهند. شهروندی پیش از آنکه نظریه باشد مفهومی است که به شرایط مشارکت کامل در یک جامعه رسمیت می دهد. پیتر و فلوبین اشکال سیاسی شهروندی و اشکال فرهنگی اجتماعی آن فرق می گذارند؛ اشکال سیاسی شهروندی به مسائل مربوط به جایگاه فرد در برابر هیئت سیاسی فراگیر استوار است اما اشکال فرهنگی و اجتماعی شهروندی شامل مسائل مربوط به کسی است که به عنوان عضو شایسته ارزشمند و مسئول جامعه ای زنده و پویا پذیرفته می شود. به این ترتیب مفهوم شهروندی معرف نقطه اتصالی میان جغرافیای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. (برک پور، ۱۳۸۲: ۱۱۱)
صاحب نظران شهروند و شهروندی را بنیان دولت-ملتهای مدرن دانسته اند. گرچه خود مفهوم شهروندی از دل تحولات پیچیده ای در جامعه های جدید بیرون آمده اما امروزه با گسترش شاهراه های ابر اطلاعاتی و به برکت انقلاب ارتباطات و نیز ظهور هویت های چندگانه دو رگه که به چند فرهنگ گرایی و دامن زده، این مفهوم دستخوش تغییرات و تحولات عمده ای شده است. سطح برقراری ارتباط با نهادهای جامعه و توانایی تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همراه با مراقبت از محیط زندگی می باشد. (کلانتری، ۱۳۹۸: ۴۴۱)
نکات مشترک مورد تأیید در گفتمان های شهروندی به شرح ذیل است:

    1. حقوق، وظایف و تکالیف شهروندی
    1. مسئولیت
    1. مشارکت شهروندی
    1. برابر سازی شهروندی
      1. حمایت و ضمانت دولت برای تحقق شهروندی
      2. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. نهادی شدن شهروندی (نجاتی حسینی، ۱۳۸۰: ۵)

۲-۳-۱) ویژگی های شهروند:

    1. شهروندان دارای خوی همگانی و خود گردانی می باشند و ضمن حفظ هویت های خاص خود، عضویتشان در دیگر هویت های جمعی را نیز حفظ می کنند و برای تحقق این هدف با تشکیل انجمن های مختلف، منافع شخصی و عمومی را پیوند می دهند.
    1. شهروندان دارای نقش های تفکیک شده می باشند و از حقوق، امتیازات و مسئولیت های این نقش ها آگاهند و آن را مطالبه می کنند.
    1. شهروند در امور عمومی جامعه مشارکت می کند. در واقع شهروندان در امور مختلف از نگهداری امکانات عمومی و حفظ منابع طبیعی تا تعمیر مدرسه محل و آسفالت خیابان خود احساس مسئولیت می کنند.
    1. شهروندان با تشکیل نهادهای مستقل از دولت به نظارت و مشارکت در تصمیم گیری های دولتی و اجرای آنها می پردازند.
    1. شهروند در امور جامعه منتقد است و عقاید سنجیده ای دارد اما فضیلت اصلی یک شهروند اعتدال و انصاف در قضاوت و انتقاد است. یعنی یک شهروند در عین حال که نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به باد انتقاد می گیرد اما اگر این نهادها در معرض تهدید واقع شوند از آنها دفاع می کند.
    1. شهروند، دیگران را به مشابه یک شهروند برابر با خود تلقی می کند و می پذیرد که ارزش و اعتبار و هویت آن شهروند برابر با هویت خود اوست.
    1. حس مشارکت و سهیم بودن در باطن یک شهروند به عنوان یک ضرورت وجود دارد نه به عنوان یک حس دلپذیر. (محمدی، ۱۳۷۸: ۳۷)

۲-۳-۲) حقوق شهروندی
یکی از نظریه پردازان نام آور در زمینه نظریه های شهروندی، تی اچ مارشال (۱۳۵۰) است. او معتقد است که حقوق شهروندی در سه قرن اخیر در سه بخش پدیدار شده است.

    1. حقی که امکان تملک دارایی ها و التزام به قرارداها، آزادی های فردی، آزادی های فکر ، اندیشه و بیان را فراهم می کند. ایجاد توقعات برابر و قضاوت بی طرفانه در نظام حقوقی نسبت به همه شهروندن، از جمله حقوق شهروندی مدنی است.
    1. حقوق سیاسی: حقوقی که امکان مشارکت مردم را در تصمیمات عمومی کشور با تشکیل احزاب سیاسی و برگزاری انتخابات فراهم می کند. همچنین این امکان برای هر یک از شهروندان فراهم می شود که امکان دسترسی مستقیم به موقعیت های سیاسی در مقام رهبری احزاب، دولت و یا سایر حلقه های قدرت را به دست آورند.

حقوق اجتماعی: حقوقی که امکانات رفاهی ، حمایتی از فرد و خانواده های آسیب پذیر را به منظور ایجاد تعادل در زندگی رفاهی آنها فراهم می کند. همچنین شامل فراهم آوردن شرایط مساوی بهره مندی از امکانات آموزشی، مسکن و سلامتی برای همه اعضای جامعه می باشد. (عاملی، ۱۳۸۰: ۶)
۲-۳-۳) ویژگی های حقوق شهروندی:

    1. جهانی است؛ زیرا حق مسلم هر عضو خانواده بشری است و هر فرد در هر کجا که باشد و از هر نژاد، جنس یا دین که باشد مستحق آن است و هر کسی مجبور به کسب این حقوق مسلم است.
    1. غیر قابل انتقال است و از بشر قابل انفکاک نیست چرا که بدون آن نمی توان فرد را بشر نامید.
    1. تقسیم ناپذیر است. نمی توان به خاطر تشخیص در «کم اهمیت بودن» یا «عدم ضرورت» آن را از کسی سلب کرد.
    1. عناصر آن لازم و ملزوم یکدیگر است و متمم و مکمل سایر حقوق است.
    1. هدیه الهی است و هیچ مقام بشری از جمله حکومت یا مقامات مذهبی یا سکولار این حقوق را اعطا نمی کنند.
    1. حقوق ذاتی و فطری انسان هاست و از آنها به صفات شخصیتی تعبیر می شود و به هیچ قراردادی وابسته نیست.
    1. حقوق شهروندی تنها به امتیازات افراد در زندگی اجتماعی توجه ندارد بلکه علاوه بر آن به تکالیف شهروندان در نظام اجتماعی عنایت خاصی دارد. (پورجادی، ۱۳۹۱: ۳۶۷)

۲-۳-۴) نظام های مهم حقوق شهروندی:

    1. نظام های حقوق شهروندی سکولار و بشری
    1. نظام های حقوق شهروندی دینی و الهی

برای طبقه بندی نظام های حقوقی گاه ساخت مفاهیم حقوقی معیار قرار می گیرد و گاه مکاتب حقوقی و … نظام های مختلف حقوقی بر اساس نوع رابطه شان با دین و مذهب طبقه بندی شده، در دو دسته جای می گیرند: یک دسته نظام های حقوقی غیر مرتبط و غیر مبتنی بر مذهب است که می توان از آن تحت عنوان نظام های حقوقی بشری یا نظام های حقوقی سکولار یاد کرد. در برابر با دسته دیگر نظام های حقوقی مرتبط با مذهب و حتی مبتنی بر مذهب است که می توان با عبارت نظام های حقوقی دینی یا مذهبی از آنها نام برد. مهمترین نظام های موجود در دسته حقوقی سکولار، نظام های موجود در دسته حقوقی (رومی- ژرمنی) است و مهمترین نظام های موجود در دسته حقوق مذهبی نظام های حقوقی (یهود) «مسیحی و کلیسا» است. (بسته نگار، ۱۳۸۰: ۵۱)
۲-۳-۴-۱) نظام های حقوق شهروندی سکولار بشری
نظام های حقوقی ساخته و پرداخته فکر و اندیشه بشر هر کدام دارای ویژگی های خاص خود است. وجود همین ویژگی ها در کنار وجوه مشترک موجب پدید آمدن نظام های مختلف حقوقی شده است. ملاک تقسیم بندی انواع مختلف حقوق به نظام های مختلف توجه به محتوای قواعد حقوقی، منابع حقوق به ویژه درجه اهمیت آنها و شیوه تفسیر قواعد حقوقی است. در عین حال ممکن است حقوق هایی که در یک نظام قرار گرفته اند، دارای تفاوت های قابل توجهی باشند که ناشی از تأثیر عرض های محلی و ویژگی های فرهنگی و جغرافیایی هر یک از این حقوق های هم خانواده می باشد. (همان، ۵۲)
۲-۳-۴-۲) حقوق شهروندی الهی و اسلام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




از دیدگاه حقوق بین الملل، کشور یا دولت از اجتماع دایم و منظم گروهی از افراد بشر که در سرزمین معین و مشخصی، به طور ثابت سکونت گزیده و مطیع یک قدرت سیاسی مستقل هستند، تشکیل شده است. چنین کشوری دارای استقلال و حاکمیت کامل بوده و تنها از مقررات حقوق بین الملل پیروی می کند و اهلیت برقراری روابط با سایر کشور ها را دارد.
با این توصیف، کشور از عوامل کاملاً مباینی تشکیل یافته، زیرا از سویی جمعیت و سرزمین دو عنصر اجتماعی هستند و از سوی دیگر، قدرت عمومی یا سیاسی یک عنصر حقوقی است.
۱-۲- عناصر و عوامل تشکیل‌دهنده کشور:
عناصر و عوامل تشکیل دهنده کشور عبارتند از :
۱ – جمعیت
۲ – سرزمین
۳ – حکومت
۴ – حاکمیت
۱-۲-۱– جمعیت :
جمعیت گروهی از افراد انسانی را گویند که با رابطه و پیوندی حقوقی و سیاسی به نام « تابعیت » با یکدیگر متحد شده باشند و به کشوری مربوط گردند، بدون آنکه لازم باشد دارای نژاد، زبان، ملیت، و مذهب واحدی باشند . اصولاً معیار کمی یا تعداد افرادی که جمعیت یک کشور را تشکیل می دهند، چندان مهم نیست و این مفهوم عددی، کاملاً نسبی است، اما در مجموع آن تعداد باید در حدی باشد که بتوان تأسیس یک نظام عالی حقوقی، مانند کشور را توجیه نمود.
با وجود این، امروز با ورود « کشور های کوچک » به صحنه بین الملل و حتی پذیرش عضویت آنها در سازمان ملل متحد، این نسبی گرایی نیز نادیده انگاشته شده است.
جمعیت هر کشور باید دارای تابعیت واحد باشند، اما برخورداری از تابعیت واحد، مانع از نوعی تقسیم‌بندی میان اتباع یک کشور نخواهد بود. بر این اساس، جمعیت ممکن است در ارتباط با تابعیت، به دو دسته تقسیم شوند : یکی اعضای جامعه ملی، و دیگری آن بخش از اتباع که عضو جامعه ملی محسوب نمی‌شوند. مفهوم عضو جامعه ملی، یعنی عضو یک ملت بودن، بدون اینکه تابعیت آن کشور را سلب کرده باشد، بلکه تابعیت او جنبه اصالتی و توارثی داشته باشد. شخص غیر عضو جامعه ملل، به رغم کسب تابیعت یک کشور، حداقل تا مدتها جزو ملت محسوب نمی‌شود و حقوق و وظایفی که دارد، محدود است، ملت گروهی از افراد هستند که در سرزمین مشخصی سکونت داشته، پیوندهای تاریخی و فرهنگی، آنان را به یکدیگر متصل می سازد.[۶۶]
افرادی که به طور دائم در یک سرزمین زندگی می کنند به چند دسته تقسیم می شوند که عبارتند از : ملت، اقلیت ها و خارجیان.
الف – ملت:[۶۷]
به گروهی اطلاق می‌گردد که براساس ولادت دارای رابطه، همبستگی با هم در جامعه ملی باشندو طبیعتاً به علت تبادل خدمات و زندگی اجتماعی به زبان واحدی تکلم کنند و دارای فرهنگ واحدی باشند، به عبارت دیگر ملت با داشتن ایده آل های مشترک، معنویات، روحیات، آداب و سنن، فرهنگ مشترک، وجدان و آگاهی و هدف مشترکی مشخص می‌گردد.
ب – اقلیت‌ها: [۶۸]
کشور را نمی‌توان تنها از ملت به معنای افرادی که فقط از لحاظ زبان، فرهنگ و آداب ورسوم واحدی پیروی می‌کنند متشکل دانست بلکه افرادی ممکن است در یک کشور باشند که دارای خصوصیات فرهنگی و زبانی و بعضاً نژادی متفاوت از اکثریت اعضای جامعه باشند که آنها را اقلیت می خوانند اقلیت‌ها دارای حقوقی هستند که مهمترین آنها حق تابعیت می باشد و دولت موظف است از آنها حمایت نماید البته صرف تابعیت مشکل این افراد را حل نمی کندبلکه بارها این اقلیت ها مورد تهاجمات مختلف از جمله کشتار،استثمار، تبعیض در کار، محرومیت از بعضی حقوق اجتماعی یا نژادپرستی قرار گرفته‌اند و برای جلوگیری از این مسائل باید به شرافت، حیثیت و ارزش انسانها احترام گذاشت و براساس اصل انصاف با آنها رفتار کرد تا این افراد با احساس آرامش و امنیت بادیگر اعضای جامعه همکاری و معاضدت نمایند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به عبارت دیگر رعایت حقوق انسانی مبتنی بر تساوی انسان ها صرفنظر از خصوصیات نژادی و زبانی می تواند حس امنیت و تعادل را در اقلیت ها برانگیزد. بر این مبنا می توان جمعیت واحدی را تشکیل داد. البته اقلیت ها مانند دیگر افراد کشور موظف به انجام تکالیف سیاسی و مدنی خود هستند و باید به قوانین و مقررات احترام بگذارند.
ج – خارجیان :[۶۹]
خارجیان به علل مختلف مانند تحصیل، علم، کار، تجارت و غیره در خاک کشور برای مدت زمان کم یا زیادی ساکن می شوند خارجیان بدون توجه وجود رابطه، تابعیت با دولت محل اقامت خود فقط از آن دولت تبعیت می کنند. بیگانگان دارای حقوق برابر با اتباع یک کشور نمی باشند، مثلاً دارای حقوق سیاسی نیستند ( در انتخابات مهم شرکت نمی کنند، مانند انتخابات ریاست جمهوری). دولت باید از اجحاف به خارجیان جلوگیری نماید.
قوانین در مورد بیگانگان با قراردادهای بین المللی و قوانین داخلی هر کشور تعیین می شود. بنابراین اگر چنین قوانینی ورود و کسب و کار و غیره را تحت شرایطی برای بیگانگان مجاز شمارد باید فرد خارجی مورد حمایت آن دولت قرار گیرد و از تجاوز به حقوقی که برای او شناخته اند جلوگیری نماید مانند تبعیض نژادی اخراج بدون دلیل، مصادره اموال و …. که موجب مسئولیت بین المللی دولت در مقابل دولت تبعه خارجی می گردد بیگانگان هنگام ورود به کشور باید از تمام قوانین امنیتی، جزایی، مدنی و مالی آن کشور تبعیت کنند. بیگانه در صورت تخلف از این قوانین در خاک دولت محل اقامت خود مورد مجازات قرار خواهند گرفت مگر آنکه از مصونیت برخوردار باشد.[۷۰]
۱-۲-۲- سرزمین :
سرزمین یا فضای زیست یک کشور، محدوده جغرافیایی است که با مرزهای کمابیش ثابت، معین و مشخص شده است. سرزمین مشتمل بر مناطق خاکی، آبی (آبهای داخلی و دریای سرزمینی) و هوایی یک کشور است.
کشور فاقد سرزمین مفهومی ندارد، هر چند جمعیت آن زیاد و قابل توجه باشد. سرزمین، عامل مادی و اساسی تشکیل کشور محسوب می گردد. خود کشور نیز نهادی است که بدون وابستگی به مفهوم قلمرو،نمی تواندوجودداشته باشد.درواقع،کشور یک « تعادل ارضی » است.
همچنین سرزمین محدوده قدرت سیاسی کشور را مشخص می کند و در این محدوده است که کشور می‌تواند قدرت های خود را در جهت اجرای وظایفش اعمال کند. بنابراین، اصولاً کشور خارج از سرزمین خود، قادر به اعمال قدرت نیست. حدی که اعمال قدرت سیاسی را متوقف می کند، « مرز » نام دارد.
مرز، حد فاصل حاکمیت دو کشور همجوار است. مشخص کردن مرزها در روابط بین الملل حایز کمال اهمیت است، زیرا یکی از اختلافات مهم بین المللی، اختلافات مرزی است. مسأله تحدید حدود و مشخص کردن مرزها ممکن است به سه صورت جداگانه انجام شود:
با عمل یک جانبه کشور ها ( در مورد مرزهای دریایی )
با انعقاد معاهده مرزی میان کشورهای همجوار
با مداخله رکن داوری یا قضایی بین المللی
براساس موافقت نامه و در نتیجه، حکم داوری یا دادگستری بین المللی
مرزها به دو نوع طبیعی و مصنوعی تقسیم می شوند :
مرزهای طبیعی – موانعی هستند که در طبیعت وجود دارند و عامل جدایی یک کشور از کشور دیگرند، مثل کوهها، دریاها، دریاچه ها و رودخانه ها.
درصورتی که میان این دوکشور، کوهستان باشد، نقاط مرزی به سه شکل ترسیم می گردند :
۱ – خط الرأس ، یعنی خط فرضی که مرتفع ترین ملل یک رشت کوه را به یکدیگر متصل می کند، مانند مرز میان هند و پاکستان یا هند و چین.
۲ – خط مقسم آب، سلسله جبال که بین دو حوضه آبخیزی واقع شده و مرز هر کشور در سمتی که آب جاری می شود، قرار می گیرد، به بیان دیگر، خط مقسم آب، خطی است که آبهای کوه را به طور عادلانه بین دو کشور تقسیم می نماید، مانند مرز میان فرانسه و ایتالیا.
۳ – خط کوهپایه که در آن، مرز از انتها شیب کوهستان تعیین می شود.
هر گاه میان دو کشور، دریا حایل باشد، هر یک از آنها می تواند با عمل حقوقی یک جانبه، عرض دریای سرزمینی خود را معین نماید. خط انتهای دریای سرزمینی، مرز آن کشور محسوب می شود. به عبارت دیگر، حد میان دریای سرزمینی و منطقه انحصاری اقتصادییا دریای آزاد، از دید حقوقی، مرز بین‌المللی است، زیرا دریای سرزمینی در قلمرو حاکمیت هر کشور ساحلی است.
چنانچه دریاچه ای توسط دو یا چند کشور محاط شده باشد، برای تعیین مرز معمولاً از روش « خط میانی » استفاده می کنند، از جمله در مورد دریاچه لمان یا ژنو میان سوئیس و فرانسه، دریاچه لوگائو میان ایتالیا و سوئیس و دریاچه های بزرگ میان ایالات متحده آمریکا و کانادا.
هرگاه رودخانه مرزی قابل کشتیرانی باشد، مانند اروندرود (شط العرب) که مرز مشترک ایران و عراق را تشکیل می دهد، معمولاً خط « تالوگ » یا « ژرفاب (خط القعر ) » را ملاک تحدید حدود قرار می‌دهند. مقصود از خط تالوگ، خطی است که از میان عمیق ترین نقطه بستر رودخانه می‌گذرد.
در مورد رودخانه‌های غیر قابل کشتیرانی، مانند رود هیرمند که دوازده مایل مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می‌دهد، ملاک تحدید حدود، اصولاً خط میانه یا منصف است. خط میانه یا منصف، خطی است که رودخانه را به دو بخش مساوی تقسیم می کند. اما چنانچه پلی بر روی رودخانه مرزی باشد، معمولاً مرز خطی است که پل را به دو قسمت مساوی تقسیم می نماید. پُل باستید، استاد معاصر حقوق بین‌الملل معتقد است که رودخانه ها را نمی توان به عنوان مرز ثابت و غیر متغیری دانست، زیرا امکان دارد، بر اثر گذشت زمان، جریان آب رود تغییر مسیر دهد.
در صورت عدم وجود موانع طبیعی میان دو کشور و یا عدم توافق آن ها در پذیرش این گونه موانع به عنوان نقاط سرحدی فی ما بین، کشورهای همجوار می توانند از موانع یا مرزهای مصنوعی استفاده نمایند. در تحدید حدود مصنوعی، دو روش معمول است.
۱ – تحدید حدود هندسی
تحدید حدود هندسی، « روشی است که طبق آن،خطوطی مستقیماً میان دو نقطه مشخص یا دو نقطه‌ای که باید مشخص شوند،براساس یک روش خاص ترسیم می شوند » در اعمال این روش، معمولاً از تیرک، سیم خار دار و یا دیوار استفاده می گردد.
تحدید حدود هندسی، روش تعیین سر حدات زمینی ایران با کشورهای افغانستان، پاکستان، ترکیه و عراق است.
۲ – تحدید حدود نجومی
تحدید حدود نجومی « عبارت از روشی که طبق آن، خطوط تحدید کننده با بهره گرفتن از طول و عرض جغرافیایی ترسیم می شوند.» مثلا مرز میان کره شمالی و کره جنوبی در مدار ۳۸ درجه طول و عرض جغرافیایی قرار دارد و یا در تعیین سرحدات کشورهای ساحلی دریاچه ویکتوریا (کنیا، اوگاندا و تانزانیا) از این روش استفاده شده است.
در مورد ماهیت حقوقی سرزمین، نظریات گوناگونی ابراز شده است، که از میان آنها دو نظریه قابل قبول تر است :
یکی نظریه ای که به موجب آن، سرزمین محدوده ای است که در آن، کشور می تواند صلاحیت خود را قویاً و به طور موثر اعمال کند. این نظریه را نظریه صلاحیت سرزمینی می نامند. مهمترین طرفداران این نظریه عبارند از : کلسن، فردروس، بادوان، بورکن، ژرژسل.
نظریه دیگر، نظریه ای است که براساس آن، سرزمین در حکم حدومرز اقتدار کشوری است. از جمله طرفداران این نظریه می توان از لئون دوگی و کاره دومالبرگ نام برد.
۱-۲-۳– حکومت (قدرت سیاسی):[۷۱]
تأسیس و ایجاد یک کشور علاوه بر جمعیت و سرزمین به عامل سومی نیز نیاز دارد که بتواند افراد وابسته به گروه را در سرزمین معین سکونت دارند، رهبری و اداره نماید. اداره و رهبری چنین گروهی، نیاز به اعمال قدرت دارد. ریشه و اساس قدرت کلیه گروه‌های اجتماعی داخلی ناشی از قدرت واحد است که به آن « قدرت سیاسی » یا « قدرت حکومت » می گویند. بنابراین قدرت سیاسی هر کشورجزء تجزیه ناپذیر آن کشور است و کلیه قدرتهای داخلی منشعب از آن قدرت می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:29:00 ق.ظ ]




همان‌گونه که درخصوص معنای اصطلاحی حضانت، فقها و حقوق‌دانان تعاریفی ارائه داده‌اند درمورد ماهیت این نهاد حقوقی نیز نظرات و دیدگاه‌های مختلفی بیان شده است که در این گفتار به مطالعه آن‌ها می‌پردازیم.
۱ – دیدگاه فقهی
فقهای امامیه در خصوص اینکه حضانت حق است یا تکلیف دارای سه نظر کاملاً متفاوت هستند :
– عده ای از فقهای امامیه اظهار نظر کرده‌اند که حضانت حق است و معتقدند که قابل نقل و انتقال و اسقاط بوده و در طلاق خلع، پدر و مادر طفل می‌توانند حضانت را به عنوان عوض قرار دهند به‌این صورت که مادر، حق حضانت را به پدر طفل واگذار کند و یا پدر حق حضانتش را که بعد از اتمام دوره حضانت مادر برای او ثابت می‌شود به‌نفع مادر ساقط کند و بعد از آن، هیچ ‌یک نمی‌تواند از توافق صورت گرفته عدول نماید مگر با تراضی دو طرف. و همچنین پدر و مادر می‌توانند نسبت به اسقاط حق حضانت خود با یکدیگر مصالحه کنند و این مصالحه بر هردو طرف لازم الوفا است[۴۰]. و چنین استدلال می‌نمایند که در توافق والدین در این خصوص هیچ حلالی، حرام و هیچ حرامی، حلال نشده است. بنابراین، این موضوع به هیچ عنوان خلاف شرع مقدس اسلام نمی‌باشد[۴۱].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

– گروه دوم از فقهای امامیه معتقدند که حضانت هم حق و هم تکلیف است. اما این‌که حضانت حق والدین است، بدین معنا است که کسی حق مزاحمت آنان را نداشته و نمی تواند آن‌ها را از نگهداری فرزندشان منع نماید و یا فرزند را از آنان گرفته و جدا نماید. و این‌که گفته می‌شود حضانت یک تکلیف است که به‌عهده والدین گذاشته شده است، بدین معنا است که حق حضانت مانند حق ولایت، مطلقاً قابل اسقاط نیست چه با عوض و چه بی عوض و پدر و مادر نمی توانند از حضانت امتناع ورزند[۴۲]. از نظر برخی نیز حضانت حق است البته نه برای والدین، بلکه برای صغیر[۴۳] که در واقع همان تکلیف برای والدین می‌باشد[۴۴].
– گروه سوم از فقهای امامیه اعتقاد به تفکیک بین پدر و مادر دارند. بدین معنا که اگر مادر از نگهداری طفل امتناع کند، حضانت به پدر واگذار می‌شود[۴۵] و اگر هردو از انجام این امر خودداری نمودند پدر به آن مجبور می‌گردد[۴۶]؛ بنابراین، حضانت نسبت به مادر حق[۴۷] و در خصوص پدر تکلیف است[۴۸]. برخی از فقها نیز گفته‌اند حق حضانتی که برای مادر است، قابل اسقاط می‌باشد اما حق حضانتی که برای پدر و جدپدری است، قابل اسقاط نیست[۴۹]. اما مرحوم محقق طباطبایی معتقدند : حق این است که بگوییم مقتضای ادله این است که بین پدر و مادر از لحاظ اسقاط و یا عدم آن فرقی وجود ندارد و حق حضانت مطلقاً قابل اسقاط نیست زیرا تقیید محتاج دلیل است همان‌گونه که در تفاوت قائل شدن بین پدر و مادر، به این‌که حضانت نسبت به مادر قابل اسقاط و نسبت به پدر غیر قابل اسقاط باشد، متوقف بر دلیلی است که بر آن دلالت نماید و چون دلیلی وجود ندارد، هم درمورد مادر و هم در خصوص پدر ناگزیر باید به عدم سقوط ملتزم شویم. و به‌عبارت دیگر، مقتضی اطلاق ادله، بقای حضانت بعد از اسقاط آن است در نتیجه اسقاط حضانت فایده‌ای دربر ندارد[۵۰].
۲ – دیدگاه قانونی
حضانت یا نگاهداری اطفال حق و تکلیفی است که پدر و مادر نسبت به طفل خود دارند[۵۱]. ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی مقرّر می‌دارد :« نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است ». همچنین قانون‌گذار در ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی بیان می‌کند :« هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل برعهده آن‌ها است از نگهداری او امتناع کنند. در صورت امتناع یکی از ابوین حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به‌ تقاضای مدعی العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به‌عهده اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند ». باتوجه به این دو ماده می‌توان گفت چهره تکلیفی قانون نمایان‌تر و قوی‌تر است. نگاهداری و تربیت فرزند درحقیقت، تکلیف والدین است ولی والدین برای انجام این تکلیف خود نیاز به اختیاراتی دارند[۵۲]؛ بنابراین حقی که قانون‌گذار به پدر و مادر داده به معنای آن نیست که پدر و مادر می‌توانند با اسقاط این حق، کودک را به حال خود رها سازند[۵۳] یا حضانت را به ‌دیگران واگذار کنند بلکه اگر از حق صحبت می‌شود، هدف و منظور توانایی است که قانون برای اجرای تکالیف خویش به ابوین، در برابر دیگران اعطا کرده ‌است. لذا حق بیشتر در ارتباط با اشخاص ثالث مطرح است و در ارتباط با فرزند آنچه مطرح است، تکلیف پدر و مادر است[۵۴]. با توجه به ماده ۱۱۷۸ قانون مدنی که ابوین را مکلف نموده ‌است که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آن را مهمل بگذارند به‌نظر می‌رسد قانون مدنی از نظر دوم فقهای امامیه پیروی کرده ‌است[۵۵].
مطابق نظریه مشورتی اداره حقوقی قوه قضاییه :« به موجب ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی حضانت و نگهداری اطفال برای ابوین هم حق است و هم تکلیف، قابل اسقاط یا مصالحه نیست، زیرا حقوقی را که مقنن و شارع برای طفل پیش‌بینی کرده ‌است جنبه امری برای مکلف دارد و اراده فردی نمی‌تواند چنین حکمی را تغییر دهد. ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی مقرر می‌دارد که هیچ ‌یک از ابوین حق ندارند در مدتی‌که حضانت طفل بر عهده آن‌ها است از نگهداری او امتناع نمایند. و ماده ۱۱۷۵ تصریح دارد به این‌که طفل را نمی‌توان از ابوین یا از پدر و مادری‌ که حضانت با او است گرفت مگر درصورت وجود علت قانونی، بنابراین اسقاط تکلیف جایز نیست »[۵۶].
در رأی شماره ۴۲۳۶ شعبه ۳۳ دیوان‌عالی کشور به تاریخ ۲۰/۱/۷۳ نیز آمده است: « با توجه به‌این که حضانت طبق قانون‌مدنی هم حق است و هم تکلیف، می‌توان حق را اسقاط کرد، لکن تکلیف قابل اسقاط نیست »[۵۷].
۳ – دیدگاه قانون حمایت از خانواده
قانون مدنی، حضانت را هم حق و هم تکلیف ابوین می‌داند. در قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۵۳ و مصوب ۱۳۹۱ به‌صراحت اعلام نشده که حضانت حق است یا تکلیف. اما از مواد قانون مصوب سال ۱۳۵۳ چنین برمی‌آید که تکلیف بودن حضانت را تأیید نموده و از قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۹۱ نیز استنباط می‌شود که حضانت را هم حق و هم تکلیف می‌داند.
ماده ۱۲ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۵۳ جنبه تکلیف بودن حضانت را مورد تأیید قرار داده‌ است، زیرا به‌موجب این ماده دادگاه اختیار دارد که حضانت را برعهده هر یک از پدر و مادر که شایسته می‌داند قرار دهد. مطابق ماده ۱۳ نیز دادگاه درصورتی که تشخیص دهد تغییر در وضع حضانت طفل لازم و ضروری است، حضانت را به هر کسی که مقتضی بداند محول می‌کند. همچنین در ماده ۱۴ برای مسؤول حضانت ضمانت اجرای کیفری و حقوقی مشخص کرده و آن را تکلیفی بر دوش او دانسته ‌است.
با توجه به ‌مواد ۴۰ و ۴۱ قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۹۱ می‌توان گفت که در این قانون نیز حضانت تکلیفی است برعهده مسؤول حضانت که شامل الزام به ‌انجام تکالیف مربوط به‌ حضانت و رعایت حق ملاقات طفل با افراد ذی‌حق می‌شود. همچنین حق است بدین معنا که دیگران نمی‌توانند مانع اعمال حق حضانت از سوی دارنده آن شوند. در ماده ۴۰ برای مسؤول حضانت که از اجرای تکالیف خود امتناع نموده و همچنین برای اشخاصی که مانع اجرای حق حضانت شده و یا از استرداد طفل امتناع می‌ورزند بازداشت تا زمان اجرای حکم پیش‌بینی‌ شده است. ماده ۴۱ نیز حضانت را تکلیف دانسته و برای مسؤول حضانت ضمانت اجرای حقوقی واگذاری حضانت به دیگری یا تعیین ناظر را مقرّر نموده ‌است. همچنین جنبه تکلیفی حضانت در ماده ۵۴ این قانون با ضمانت اجری کیفری همراه شده ‌است.
فصل دوم : عناصر حضانت و شرایط آن از منظر صاحب حق
این فصل شامل دو مبحث می‌باشد که در مبحث اول عناصر حضانت و در مبحث دوم شروطی که دارنده حق حضانت باید واجد آن باشد از دیدگاه فقها، حقوق‌دانان و قانون حمایت از خانواده بررسی می‌گردد.
گفتار اول : عناصر حضانت
قانون مدنی در باب دوم از کتاب هشتم که از حضانت بحث کرده آن را شامل نگاهداری و تربیت اطفال می‌داند. این دو عنصر به دشواری در عمل جدای از هم تصور می شود. زیرا شیوه نگاهداری کودک در پرورش استعدادهای او مؤثر است و زمینه آموزش به او را نیز فراهم می سازد[۵۸]. در ابتدا نگاهداری و تربیت، بررسی شده و سپس از این بحث می‌شود که آیا رضاع ( شیر دادن ) نیز جزء حضانت محسوب می‌گردد یا خیر.
الف – نگهداری
۱ – دیدگاه فقهی
حضانت، نگهداری و حمایت از طفل و تأمین نیاز های جسمی و روانی او است. فقها بر این باورند که فرزندان درواقع امانتی از جانب خداوند نزد پدران و مادرانشان هستند و شایسته است به درستی و با دقت تمام از آن‌ها مراقبت کرده و در محافظت و مراقبت از جسم آن‌ها کوشا باشند[۵۹].
۲ – دیدگاه قانونی
مطابق ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی، پدر و مادر موظف هستند از فرزند خود نگاهداری نمایند. از نقطه‌ نظر حقوق‌دانان، نگاهداری به‌معنای عام کلمه شامل همه کارهایی است که برای سرپرستی و مواظبت از کودک لازم است[۶۰]. نگاهداری باید به حدی باشد که لااقل صحّت جسمانی طفل تأمین گردد. بنابراین کلیه اقدامات لازم از قبیل محافظت از طفل در مقابل گرما و سرما، رعایت بهداشت جسمانی او و اجرای برنامه غذایی و آشامیدنی، تأمین لباس طفل[۶۱]و امثال آن، آن‌چه سن طفل اقتضای آن را دارد، و چنانچه طفل بیمار گردد بردن نزد پزشک متخصص و دادن دوا و پرستاری لازم از وظایف مربوط به نگاهداری طفل است. در هر سنی صغیر یک نوع نگهداری می خواهد که متناسب با طبیعت او می‌باشد[۶۲].
۳ – دیدگاه قانون حمایت از خانواده
به‌موجب ماده ۱۲ قانون حمایت خانواده مصوب سال ۱۳۵۳، دادگاه درصورت صدور گواهی عدم سازش ترتیب نگاهداری اطفال را معین می‌کند. ماده ۲۹ قانون حمایت خانواده مصوب سال ۱۳۹۱ نیز به دادگاه این اختیار را داده تا درمورد چگونگی حضانت و نگهداری اطفال تصمیم بگیرد. این دو قانون درکنار واژه حضانت از نگهداری نام برده‌اند و چنین برداشت می‌شود که در حضانت مسئله‌ای که در ابتدا مورد توجه قانون‌گذار واقع شده بحث حفاظت و نگهداری مادی از طفل است. بنابراین اولین تکلیفی که حضانت برعهده والدین می‌گذارد، مواظبت از کودک و حفاظت از او دربرابر خطرات مادی و حوادث و سوانحی است که جسم او را به‌خطر می‌اندازد. همچنین پدر و مادر وظیفه دارند سلامت طفل را تأمین کرده و هر اقدامی که درجهت رشد و نمو فیزیکی او لازم به‌عمل آورند.
ب – تربیت
۱ – دیدگاه فقهی
اسلام به دوران طفولیت توجه بسیاری نموده و شارع مقدس تأمین سعادت طفل را در سایه تمدن و تربیت اسلامی عملی می‌داند. فقها از حضانت سخن گفته‌اند و ظاهر، آن است که مقصود فقها از کلمه حضانت معنای عامی است که شامل تربیت نیز می‌شود هرچند که به‌صورت مستقل از مسائل مربوط به آن بحث نکرده‌اند. مرحله کودکی مرحله تعلیم و تربیت است و آن‌چه که والدین یا معلم و دیگران به کودک می‌آموزند در قلب او نفوذ می‌کند[۶۳]. گفته شده حضانت، شرعاً تربیت کسی است که نمی‌تواند مستقلاً امور مربوط به خود را در آن چه به مصلحت او است اداره کند[۶۴]. تربیت، حقِ فرزندان است[۶۵]. والدین باید به فرزندانشان احکام اسلام را بیاموزند همچنین واجبات دینی را که هنگام بلوغ، مکلف به انجام آن‌ها می‌شوند مانند طهارت و نماز و روزه و همچنین دوری از محرمات و رذائلی که شارع مقدس به انجام آن‌ها حتی از جانب غیرمکلفین، راضی نیست مانند دزدی و زنا آموزش دهند و به تربیت آن‌ها به شیوه نیکو و با مهربانی بپردازند و آنان را به سعادت دنیوی و اخروی سوق دهند و فرزندانشان از هرآن‌چه که باعث انحراف و گمراهی آنان می‌شود حفظ کنند و به‌عبارت دیگر به تربیت طفل بپردازند و اموری را که برای مصلحت طفل، ضرورری است به او آموزش دهند. پدر و مادر می‌توانند با تربیت صحیح طفل، او را به توحید و معرفت رهنمون ساخته و موجب سعادتمندی او شوند و یا با تربیت نادرست موجب ضلالت و بدبختی او شوند؛ بنابراین مسئولیت والدین درقبال تربیت فرزندانشان بسیار عظیم و جدی است[۶۶].
۲ – دیدگاه قانونی
قانون‌گذار در ماده ۱۱۰۴ قانون مدنی، تربیت را از وظایف پدر و مادر دانسته و همچنین آن را از عناصر حضانت می‌داند. واژه تربیت به پرورش و فراهم کردن زمینه رشد استعدادهای انسانی دلالت می کند[۶۷]. هدایت کودک در شناسایی محیط و آموختن تجربه زندگی و عادات و رسوم آن و تأمین وسیله تحصیل و مانند این‌ها در شمار تکالیف مربوط به تربیت کودک است[۶۸].
تربیت طفل عبارت است از آموختن آداب اجتماعی و اخلاق متناسب با محیط خانوادگی او و همچنین کوشش در فرا گرفتن علم یا صنعت یا حرفه متناسب با زمان و وضعیت اجتماعی خانوادگی که بعداً بتواند به وسیله بدست آوردن عایدات کافی زندگانی خود را به رفاه بگذراند[۶۹]. این است که ماده ۱۱۷۸ قانون مدنی می‌گوید :« ابوین مکلف هستند که در حدود توانایی خود به تربیت اطفال خویش برحسب مقتضی اقدام کنند و نباید آنها را مهمل بگذارند ».
۳ – دیدگاه قانون حمایت از خانواده
قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۵۳، در بحث حضانت از « تربیت » نام نبرده اما باتوجه به این‌که به‌موجب ماده ۱۲ این قانون، دادگاه باتوجه به وضع اخلاقی ابوین، مسئول حضانت را مشخص می‌کند باید گفت که دراین قانون نیز به وضع رو حی و اخلاقی کودک توجه شده و براساس ماده ۱۳ چنانچه وضعیت طفل از لحاظ اخلاقی در معرض خطر قرار گیرد، حضانت را به شخص دیگری محول می کند.
در قانون حمایت از خانواده مصوب ۱۳۹۱، در بحث حضانت در فصل پنجم در کنار واژه حضانت از نگهداری اطفال نام برده‌ و در سایر مواد نیز همین رویه را پیش گرفته ‌است و به‌نظر می‌رسد که تربیت طفل مورد توجه قانون‌گذار واقع نشده. اما قانون حمایت از خانواده به مصالح و منافع فرزندان توجه ویژه‌این نموده و علاوه‌بر آن با اندکی دقت متوجه می‌شویم که در فصل هفتم که مقررات کیفری را بیان نموده به بحث تربیت نیز توجه کرده ‌است. قانون‌گذار در ماده ۵۰، مجازات ازدواجی را که برخلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی صورت گرفته بیان نموده و در تبصره این ماده، مسؤول حضانت را عهده‌دار تکالیف نگهداری، مراقبت و تربیت طفل دانسته ‌است.
پ – رضاع
۱ – دیدگاه فقهی
رضاع به‌معنی شیر دادن است و نهایت مدت آن، دو سال کامل[۷۰] و کمترین زمان آن بیست و یک ماه می‌باشد[۷۱]. و لِبَأ نیز به اولین شیر هنگام تولد طفل[۷۲] یا تا سه روز پس از تولد[۷۳] گفته می‌شود. اکثر فقهای شیعه معتقدند که مادر مکلف نیست فرزند خود را شیر بدهد[۷۴] مگر هنگامی‌که مرضعه ای جز مادر طفل یافت نشود و یا پدر کودک از اجیر کردن مرضعه، ناتوان باشد که در این ‌صورت شیر دادن به کودک بر مادر واجب می شود[۷۵]. از نظر امام خمینی شیر دادن به کودک چه به‌صورت مجانی و چه با اجرت بر مادر واجب نیست و این حکم درصورتی هم که مرضعه‌ دیگری جز مادر یافت نشود اما از راه‌های دیگر که ضرری برای کودک ندارد بتوان او را حفظ و نگهداری کرد، جاری است[۷۶].
درمورد لِبَأ اختلاف نظر وجود دارد؛ به‌نظر برخی از فقها دادن لِبَأ به طفل بر مادر واجب است و بعد از دادن لِبَأ، دیگر به شیر دادن اجبار نمی شود مگر این‌که مملوک باشد[۷۷]. و دلیل وجوب دادن لِبَأ، این است که طفل بدون آن زنده نمی ماند که به‌نظر گروهی دیگر از فقها ازجمله صاحب جواهر و فاضل هندی این ادعا خلاف وجدان است و صحیح نمی‌باشد[۷۸] به همین دلیل برخی چنین تعبیر می‌کنند که طفل غالباً بدون لِبَأ زنده نمی ماند و یا این که بدون آن قوی و نیرومند نمی‌شود که در این صورت، از نظر صاحب جواهر دادن لِبَأ بر مادر واجب نیست[۷۹].
۲- دیدگاه قانونی
در حقوق ایران، شیر دادن مادر، به کودک از تکالیف حضانت نیست و با این‌که مادر از بدو ولادت طفل، تکلیف حضانت و تربیت وی را به‌عهده دارد، مکلف نیست به نوزاد خود شیر بدهد[۸۰]. مطابق ماده ۱۱۷۶ قانون مدنی :« مادر مجبور نیست که به طفل خود شیر بدهد، مگر درصورتی که تغذیه طفل به غیر شیر مادر ممکن نباشد ». اگر مادر بخواهد از حق شیر دادن به طفل استفاده کند، پدر یا مقام عمومی نمی‌تواند مانع او شود، مگر به استناد دفع ضرر از طفل ( ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی ) و این منع نیز باید به حکم دادگاه باشد. اختیار مادر نسبت به شیر ندادن فرزند خود مشروط به این است که تغذیه او به وسایل دیگر ممکن باشد. هرگاه از نظر پزشکی شیر مادر تنها وسیله تغذیه طفل باشد یا به دلیل عسرت پدر و مادر یا حوادث قهری امکان تهیه شیرخشک یا غذای مناسب دیگر ممکن نباشد، شیر دادن از تکالیف مادر است و می‌توان اجبار او را از دادگاه خواست و درصورتی‌که ضرری به طفل رسد مسؤول است[۸۱].
۳ – دیدگاه قانون حمایت از خانواده
قانون‌گذار نه در قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۵۳ و نه در قانون مصوب سال ۱۳۹۱، در این خصوص حکمی مقرّر ننموده است؛ بنابراین با رجوع به قانون مدنی، اصل عدم اجبار مادر به شیر دادن است مگر این‌که حیات طفل به آن وابسته باشد و راه دیگری برای تغذیه کودک وجود نداشته باشد. همچنین باتوجه به ‌این‌که قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۱۳۵۳ و همچنین مصوب سال ۱۳۹۱ به مصلحت طفل توجه نموده‌اند می‌توان گفت درهرمورد که سلامت طفل به‌خطر افتد، دادگاه تصمیمی را که مناسب‌تر به حال کودک باشد اتخاذ می کند اعم از این‌که مادر را مجبور به شیر دادن به طفل نماید و یا از طریق دیگر سعی کند تا سلامت طفل را تأمین نماید.
گفتار دوم : شرایط حضانت از منظر صاحب حق
برای این‌که بتوان حضانت را به شخصی محول نمود این شخص باید واجد شروطی باشد. فقها و حقوق‌دانان در بحثی تحت عنوان « شرایط حضانت » به بیان این شروط پرداخته‌اند. در این گفتار پس از مطالعه دیدگاه فقها و حقوق‌دانان، به بیان دیدگاه مندرج در قانون حمایت از خانواده نیز در این خصوص می‌پردازیم.
الف – دیدگاه فقها
فقها حضانت را مشروط به شروطی دانسته‌اند که از این شروط، وجوب حفاظت اطفال از آن‌چه ‌که به آن‌ها آسیب می‌رساند، برداشت می‌شود[۸۲]. بنابر نظر فقها برخی از این شروط، بین زن و مرد مشترک است و شروطی را نیز مختص به زن می‌دانند که در ذیل تحت عناوین « شرایط مشترک پدر و مادر » و « شرایط ویژه مادر » بررسی می‌گردد.
۱ – شرایط مشترک بین پدر و مادر
۱-۱ مسلمان بودن
کودکی‌ که پدرش مسلمان است به پیروی از دین پدر خود مسلمان محسوب می‌شود[۸۳] و اگر مادر کودک، مسلمان و پدرش کافر باشد کودک تابع اشرف آن‌دو[۸۴] خواهد بود و چون اسلام دین برتر است[۸۵] و روایتی نیز از امام (ع) مؤید این حرف است : « الاسلام یعلو ولا یعلی علیه »[۸۶]( اسلام بر همه چیز برتری می‌یابد ولی چیزی بر اسلام برتری نمی یابد) حضانت او با مادر مسلمان است زیرا حضانت، نوعی ولایت است و به‌دلیل آیه ۱۴۱ سوره نساء[۸۷]، هرگز برای کافر ولایت و سلطه‌ای بر مسلمان تثبیت نمی‌شود[۸۸]. همچنین پدر یا مادر غیرمسلمان می‌تواند با تأثیر گذاشتن بر کودک، زمینه انحراف او را از اسلام فراهم کرده، زمینه پیدایش افکار خود را در فرزندش ایجاد کند[۸۹]و باعث گمراهی او شود[۹۰].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:29:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم