کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



در این‌که این گروهِ معترض چه کسانی بوده‌اند اقوال مختلف است؛ برخی از مورخان و صاحبان کتب حدیثی تنها به گروهی معترض بدون اشاره به ماهیت آن‌ها اشاره می‌نمایند[۳۵۹]؛ لیکن طبری[۳۶۰]، ابن اثیر[۳۶۱] و ابن خلدون[۳۶۲] پس از تأکید بر حضور «مهاجرون الاولون» در سپاه اسامه، گروه معترض را منافقان دانسته‌اند.
دلایل زیر نشان می‌دهد معترضان باید از همان گروه سرشناس «مهاجرون الاولون» باشند و چنانچه این قراین معتبر دانسته شود و به اقرار برخی مورخان که نامشان آمد معترضان را گروهی از منافقان بدانیم، حداقل روشن می‌شود که طراحی اعتراض از سوی آن‌ها بوده است حتی اگر اثبات شود در اجرای آن دستی نداشته‌اند.
دلایل ما ازاین‌قرارند:
اولاً در برخی از آثار به این‌که معترض از مهاجران بوده اشاره‌شده است.[۳۶۳] طبیعتاً نیز معترض باید کسی باشد که سرشناس بوده و رای و نظر او تأثیرگذار بوده باشد.
ثانیاً اعتراض این گروه با مهاجران بیشتر هم‌خوانی دارد زیرا معترضان وجود اسامه را به سبب حضور مهاجران مشهور نمی‌پذیرفتند. حتی اگر این سخن از کاندهلوی که در تاریخ دیگری مشاهده نشد بپذیریم که پس از اعتراض همهمه شد و عمر آن‌ها را ساکت نمود و اعتراض آن‌ها را به گوش پیامبر رساند و پیامبر به‌شدت برافروخت،[۳۶۴] باز این ایراد وارد است که چرا عمر برای مطالبه معترضان پیام‌رسان شده است، همین رفتار نشان می‌دهد عمر با معترضان هم‌صدا بوده است و سن کم اسامه را برنمی‌تابیده است.[۳۶۵]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ثالثاً ماجرایی که در ذیل نقل می‌شود ماهیت معترضان و همچنین راهبرد پیامبر در انتخاب اسامه را به‌گونه‌ای دیگر آشکار می‌سازد.
ابن ابی الحدید از ابوبکر انباری نقل می‌کند که: «أن علیاً(ع) جَلَسَ إلى عمر فی المسجدِ و عندهُ ناسٌ فلمّا قام عَرَضَ واحدٌ بذکره و نَسَبِهِ إلى التّیه و العجب فقال عمر حق لمثله أن یتیه و الله لو لا سیفه لما قام عمود الإسلام و هو بعد أقضى الأمه و ذو سابقتها و ذو شرفها فقال له ذلک القائل فما منعکم یا أمیر المؤمنین عنه قال کرهناه على حداثه السن و حُبّه بنی عبد المطلب‏»[۳۶۶] یعنی: «روزی علی(ع) در کنار عمر بن خطاب در مسجد نشسته بودند و در حضورشان تعدادی از مردم بودند وقتی علی(ع) برخاست یکی از آنان از وی به بدی یاد کرد و او را به تکبر و خود بزرگ بینی متهم ساخت. عمر بن خطاب در جواب آن مرد گفت: کسی چون او باید هم تکبر بورزد، چرا که به خدا قسم اگر شمشیر او نبود هرگز ستون اسلام بر افراشته نمی‌شد و همچنین او برترین داور و پرسابقه ترین و شریف ترین امت است. همان فرد به عمر گفت: ای امیر مومنان پس چه چیزی شما را از او منصرف نمود؛ عمر گفت: سن کم و دوستی او نسبت به فرزندان عبدالمطلب را نمی پسندیدیم. به نظر می‌رسد توجیه عمر مبنی بر کمی سن حضرت علی(ع) بهانه‌ای بیش نبوده است؛ زیرا وقتی که بر وی به سبب دادن امارت شام به معاویه به سبب کمی سن و سال و وجود افراد مسن‌تر و فاضل‌تر خرده گرفتند سبب انتصاب معاویه را تأیید پیامبر(ص) نسبت به وی دانست.[۳۶۷]
چگونه است که در کنار زدن علی(ع) باآن‌همه فضایل، به کمی و سن و سال استدلال می‌شود لکن معاویه با نداشتن هیچ فضیلتی(چنانکه بعداً خواهد آمد) بر امارت شام گمارده می‌شود.
این ماجرا به‌خوبی نشان می‌دهد که اولاً اعتراض مطرح‌شده در سپاه اسامه از سوی چه کسانی محتمل است ثانیاً نشان می‌دهد که اصرار پیامبر از همراهی با سپاه اسامه‌ی جوان درواقع پیشگامی در پاسخ به بهانه‌ای است که بعداً در مورد خلافت حضرت علی(ع) مطرح خواهد شد. و اجمالاً بیانگر این است که معترضان در سپاه اسامه همان معترضان به جانشینی حضرت امیر(ع) هستند.
نکته‌ای که تحلیل فوق را تکمیل می کند، تخلف برخی اصحاب از سپاه اسامه است تخلفی که در راستای اعتراض فوق بوده است و بسیاری از کتب تاریخیِ مشهور از ذکر آن طفره رفته‌اند اما قرائن ذیل نشان می‌دهد چنین تخلفی عموماً و خصوصاً اتفاق افتاده است.
اولاً برخی منابع به تخلف عده‌ای از سپاه اسامه به( بهانه) مریضی و عیادت از پیامبر اشاره نموده‌اند.[۳۶۸]
ثانیاً ابن ابی الحدید به‌طور ضمنی تخلف از سپاه اسامه را از سوی دو خلیفه نخست می‌پذیرد لیکن دست به توجیه می‌زند و در این‌که این امر گناه نیست دلایل مختلفی می‌آورد مانند این‌که فرستادن به جنگ بنا بر اجتهاد پیامبر بود و نه وحی[۳۶۹]، اعزام به جنگ امری مطلق است که بر اساس مصلحت و با تأکید بر قیاس جلی تخصیص می‌خورد و نیز این توجیه که تخلف این دو – مانند تخلف ابوموسی و خالد بن ولید بوده است که باوجود سفارشات پیامبر بر اساس مصالحی صورت گرفته است- برای فراهم نمودن مقدمات امر امامت بعد از پیامبر بوده است. وی می‌افزاید چاره‌ای نبود که تخلف صورت پذیرد زیرا این امر از شرکت درنبرد ارزنده‌تر است وی در ادامه دلایل دیگری بیان می کند که عموماً می‌کوشد، تغییر شرایط و مصلحت سنجی ابوبکر و عمر در برابر نظر پیامبر و حتی اصرار ایشان را امری عقلائی و ضروری جلوه دهد.[۳۷۰]
در یک جمع‌بندی از جریان تخلف از جیش اسامه نتایج زیر به دست می‌آید:
پدیده نفاق یک‌بار دیگر در موضوع نبرد به‌خوبی نمایان می‌شود. تأکید پیامبر(ص) بر شرکت در جنگ و سپس تخلف از دستور حضرت، رسوایی مخالفان ایشان است.
منافقان در آزمون دیگری راهبرد آینده خود را در مقابل خلیفه جوانِ پس از پیامبر به تصویر می‌کشند که شواهد تاریخی آن را تأیید می‌کند.
عدم اعتقاد به وحیانی بودن سخنان پیامبر(ص) و درنتیجه مصلحت سنجی و اعتماد بر رأی و نظر شخصی مهم‌ترین دلیل تخلف از سپاه اُسامه است و این راهبرد بعداً نیز در جریان حاکمیت بعد از پیامبر(ص) با بهانه مصلحت سنجی با احادیث پیامبر(ص) سر جنگ خواهد داشت.

واکاوی ماجرای ممانعت از آوردن دوات و قلم

دومین شاهد تاریخی رفتارشناسیِ جریان سیاسی فعال، در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص) است. ماجرای «درخواست دوات و قلم» برای نوشتن مطلبی که ضامن سلامت جامعه اسلامی از گمراهی باشد در لحظه وفات پیامبر(ص) در حضور جمعی از صحابه ایشان مطرح شد؛ این ماجرا از مسلمات تاریخ است و در حقیقتِ آن ابهامی وارد نیست هرچند پاره‌ای از مفسرانِ این ماجرا خواسته‌اند جریان را به‌گونه‌ای دیگر جلوه دهند.
در این پژوهش به دنبال تفصیل ماجرا نیستیم، لیکن از زوایایی خاص به برخی از گوشه‌های این ماجرا می‌نگریم تا به برخی از سؤالاتی که در راستای پژوهش ماست پاسخ دهیم. پرسش‌های مهم در این ماجرا این است که مطابق این ماجرا فرضیه مخالفت با رأی و نظر پیامبر و اعتراض نسبت به ایشان چقدر استوار است؟ با توجه به اشارات تاریخیِ قرآن، مخالفان چه کسانی بودند و در چه اردوگاهی قرار داشتند؟ چنانچه ماهیت معترضان قابل پیش‌بینی است، عامل اصلی اعتراض نسبت به پیامبر و اختلاف‌نظر در موضوع مربوط به چیست؟
برای پاسخ به سؤال نخست مروری اجمالی بر این ماجرا راهگشاست.
اجمال سخن مورخان و محدثان در این ماجرا این است که پیامبر در آخرین لحظات حیات خویش درحالی‌که شماری از اصحاب در محضر ایشان حضور داشتند، درخواست آوردن قلم و دوات برای نوشتن مطلبی کرد که ضامن امنیت مسلمانان از گمراهی باشد. لیکن پس از درخواست ایشان از آوردن قلم و دوات ممانعت به میان آمد. طرح درخواست نوشتن مطلب در قریب به‌اتفاق نقل‌های راویان مختلف ماجرا وجود دارد اختلاف در این است که مانعان چه کسانی بوده‌اند.
از ۲۸ روایت موردبررسی در مهم‌ترین کتب اهل سنت، در ۸ مورد مانعان گروهی نامشخص یادشده‌اند که سخن آن‌ها در ۴ مورد با عبارت «ان النبی هجر/یهجر»[۳۷۱] و در دو مورد «قد غلبه الوجع» آمده است[۳۷۲] و در دو مورد با استفهام انکاری «أهَجَرَ» به‌کاررفته است[۳۷۳]؛ در ۵ مورد بدون تصریح، تنها گفته‌شده است یک نفر این عبارت را به‌کاربرده است[۳۷۴]؛ و در ۱۲ مورد باقی‌مانده گوینده‌ی سخن عمر است لکن عبارت وی ناظر بر منع از آوردن دوات و قلم «قد غلبه الوجع» است.[۳۷۵] و در هیچ موردی مشتقی از «هجر» نیامده است.
بررسی اجمالی این روایات و تنوع کاربرد آن‌ها نشان می‌دهد در بیشترین روایات یعنی زمانی که عمر گوینده سخن است، از لفظ «هجر» استفاده‌نشده و از عبارت «قد غلبه الوجع» سخن به میان آمده است و در دو مورد دیگر نیز که در تقابل با ۱۲ مورد قرار می‌گیرد، «أهَجَرَ» به‌کاررفته یعنی حمل بر استفهام انکاری شده است.
به‌خوبی پیداست ناقلان روایت کوشیده‌اند انتساب «هجر» به عمر را با عبارت «قد غلبه الوجع» در روایت اصلاح نمایند و یا برای «اهجر» توجیهی بیابند تا عمر را از گفتن چنین سخن سخیفی مبرا سازند.[۳۷۶] لیکن از هر عبارتی استفاده نموده باشد نتیجه این شد که از نوشتن وصیت پیامبر(ص) ممانعت به عمل آمد.
نقد و بررسی انتساب ماجرا به غیر از عمر به شرح زیر است:
شمار زیاد روایاتی که ممانعت را به عمر نسبت می‌دهد نسبت به سایر نقل‌ها بیانگر این است که گوینده تنها عمر بوده است، اجتناب از انتساب به عمر در مورد نقل‌هایی که فعل «هجر» در آن به‌کاررفته است و انتساب آن به افراد و یا فرد مبهم نشان می‌دهد که گوینده تمام نقل‌ها عمر بوده است. لیکن با ابهام، از انتساب عمر به صدور سخنی ناپسند رهیده‌اند. همچنان که جایی که گریزی از انتساب «اهجر» به عمر نبوده است آن را استفهام انکاری خوانده‌اند. به‌علاوه نقل‌های «قد غلب علیه الوجع» که منسوب به عمر است جایی برای انکار باقی نمی‌گذارد.
چون نقل «قد غلب علیه الوجع» جای انکاری نداشته است، فواد عبدالباقی شارح صحیح مسلم با انتساب سخن به عمر به تفسیر این عبارت پرداخته است، وی با تکیه‌بر نظر متکلمان ناباورانه سخن عمر را برخاسته از غایت فضل، دانش و دقت نظر وی دانسته است؛ وی در توجیه می‌گوید: «عمر معتقد بوده است که سخن پیامبر در صورت انعقاد لازم‌الاجراست، بنابراین ترسید از این‌که پیامبر چیزی بنویسد و مردم از انجام آن عاجز باشند و مستحق عقوبت شوند زیرا در برابر امری منصوص نمی‌توان اجتهاد نمایند؛ بنابراین[ناگزیر] عمر در ادامه سخنش گفت «حسبنا کتاب الله» و امت را از سختی رهایی بخشید![۳۷۷] نووی شارح صحیح مسلم نیز حاصل عملکرد عمر را اقدامی هوشمندانه می‌داند که از انسداد باب اجتهاد جلوگیری نمود وی همچنین نظر قاضی عیاض را در این زمینه می‌آورد؛ اجمال سخنان قاضی عیاض این است: سختی که عمر دیگران را از آن رهایی بخشیده، تمرد از نص پیامبر است؛ زیرا وی سخن عمر را درواقع تلاشی می‌داند تا قبل از این‌که پیامبر مطلب خویش را قطعی کند از آن جلوگیری به عمل آورد زیرا بعد از قطعیت قابل‌برگشت و تمرد نیست. وی سپس نتیجه می‌گیرد که عمر از ابن عباس که عدم کتابت وصیت را مصیبت بر مسلمانان دانسته است، به وقایع داناتر بود.[۳۷۸]
نقد و بررسی
توضیح نووی از جهاتی چند با اشکالات اساسی روبروست:
نخست این‌که وی وحیانی بودن تمامی سخنان پیامبر(ص) را منکر می‌شود. زیرا مطمئناً خداوند تکلیف مالایطاق نمی‌کند. به‌علاوه وصیت پیامبر به ادعای حضرت رهایی‌بخش از گمراهی و ضامن سعادت جامعه است، بنابراین خودداری از آن اگر به تعبیر شارح، امت را از سختی که به آن اشاره‌کرده، رهایی بخشد لیکن گمراهی را به دنبال خواهد داشت. بنابراین سخن عمر درواقع چیزی جز مخالفت با نص برای توسعه میدان اجتهاد نبوده است و ثمره چنین اجتهادی چیزی جز رهایی و بی‌قیدی نیست. سخن قاضی عیاض نیز همان پاسخ پیشین را می‌طلبد جز این نکته که مطابق استدلال وی افزون بر این‌که عمر از عباس به وقایع داناتر است از پیامبر نیز به سعادت و شقاوت امت آگاه‌تر است.
دوم اینکه ادامه توضیح ابن بطال شارح صحیح بخاری نیز که بخشی از آن بیان شد نیز توجیهی تکلف آمیز است وی درخواست حضرت برای آوردن قلم و دوات و ممانعت از آن را این‌گونه تعمیم می‌دهد که «… ائتونى بکتابٍ أکتُبُ لکم – دَلیلٌ على أنَّ للإمام أن یوصى عند موته بما یراه نظرًا للأمه، وفى ترکه الکتاب إباحه الاجتهاد، لأنه أوکلهم إلى أنفسهم واجتهادهم»[۳۷۹] وی در این عبارات از عملکرد خلیفه دو نتیجه می‌گیرد که اولاً امام می‌تواند وصیت نماید برای هر که بخواهد و بدین‌وسیله عملکرد ابوبکر در این‌که عمر را خلیفه قرار داد، تأیید می کند و از سوی دیگر عملکرد پیامبر را نیز جواز اجتهاد می‌داند. لیکن به این سؤال پاسخ نمی‌دهد که آیا پیامبر به اختیار خویش از نوشتن بازایستاد یا با اجتهاد عمر. عجیب اینجاست که این شارح محترم عبارت «قوموا عنی» از پیامبر را موردتوجه قرار داده و از آن حکم فقهی استخراج می کند.[۳۸۰] و بر اساس آن جواز اخراج عیادت کنندگان از سوی مریض را نتیجه می‌گیرد، لیکن بر اجتناب عمر از ممانعت نگارش وصیت کوچک‌ترین خرده‌ای نمی‌گیرد و مورد واکاوی قرار نمی‌دهد و احتمالات مختلف معنای سخن وی را بررسی نمی‌کند.
حاصل سخن این‌که این‌همه تلاش برای توجیه سخن عمر نشان‌دهنده این است که انتساب سخن به عمر مسلم دانسته شده است.
از نقد و بررسی اخیر می‌توان عامل اصلی ممانعت را «رأی و نظر شخصی»[۳۸۱] دانست، از زاویه نگاه قرآن و تحلیل فرایندیِ نتیجه‌ی فوق می‌توان عامل اصلی را شناسایی نمود لیکن بخشی از تحلیل شهرستانی ما را از تفصیل در کاوش‌های قرآنی منصرف نمود.
تقریر نظر شهرستانی به شرح زیر است:
شهرستانی در بخشی از تحلیل خود از ماجرای فوق به این موضوع اشاره نموده است؛ وی اعتراض به پیامبر در مدینه را امری مسلم می‌داند و با تأکید بر این‌که شبهات امروزی نشأت‌گرفته از شبهات کافرانی است که اکثراً منافق‌اند، به پیشینه اعتراض نسبت به پیامبر(ص) در مدینه اشاره می‌کند. وی برای ادعای خود شواهدی بیان می‌دارد که مهم‌ترین آن‌ها از این قرار است:
– «ذی الخویصره التمیمی» است که به پیامبر در تقسیم غنائم گفت: «اعدل یا محمد فإنک لم تعدل» و با این سخن خویش برای خود لعنت به ارمغان آورد و پیامبر(ص) در پاسخ وی گفت «إن لم أعدل فمن یعدل؟ » و همچنین برای این‌که به وی بفهماند از پیش خود چیزی نگفته فرمود «هذه قسمه ما أرید بها وجه الله تعالى»[۳۸۲]؛ شهرستانی این ماجرا و اعتراض را خروج صریح بر پیامبر می‌داند و این‌گونه نتیجه می‌گیرد که «فمن اعترض على الرسول أحق بأن یکون خارجیاً»[۳۸۳] وی چنین تعاملی با پیامبر را با استفهامی تقریری این‌گونه بیان می‌کند که: «أوَ لَیسَ ذلکَ قولاً بِتَحسینِ العَقلِ وَتَقبیحِهِ؟ وحُکماً بِالهوى فی مُقابلهِ النَّصِ، واستکباراً على الأمر بِقیاسِ العَقلِ؟ حتى قال علیه الصلاه والسلام: سَیَخْرُجُ مِنْ ضِئْضِئِ هَذَا الرجل قَوْمٌ یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ، کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّهِ» یعنی: «آیا چنین کاری[اعتراض به پیامبر(ص)] بیانگر باور به حسن و قبح عقلی نیست؟ و [آیا] نشان دهنده حکم کردن بر طبق هوا و هوس در مقابل نص پیامبر(ص) و روی برتافتن از دستور ایشان بر طبق قیاس عقلی نیست؟ تا بدان جا که پیامبر(ص) در مورد وی [ذی الخویصره التمیمی] گفت: از نسل این مرد قومی خواهد آمد که از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان خارج می‌شود»
شواهد دیگر شهرستانی سخنان منافقان در جنگ احد است که می‌گفتند: «یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ….. َ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا»[۳۸۴]و «لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا»[۳۸۵] شهرستانی این سخنان را چیزی جز «قَدَر» نمی‌داند. وی سخن این منافقان را با سخنان مشرکان که ناظر بر «جبر» است در سوره‌های نحل[۳۸۶]و یس[۳۸۷] پیوند می‌زند تا به گوشه‌ای از ویژگی مشترک آن‌ها در اعتراض نسبت به پیامبر و قرآن اشاره نماید.
شهرستانی به جسارت آنها در فعالیت‌هایشان را وجود قوت و قدرت پیامبر(ص) اشاره می کند و می‌گوید: «فهذا ما کان فی زمانه علیه الصلاه والسلام وهو على شوکته وقوته وصحه بدنه. والمنافقون یخادعون فیظهرون الإسلام ویبطنون الکفر، وإنما یظهر نفاقهم بالاعتراض فی کل وقت على حرکاته وسکناته، فصارت الاعتراضات کالبذور، وظهرت منها الشبهات کالزروع»[۳۸۸] یعنی :«و این در حالی است که [اعتراض‌ها و مخالفت ها] در زمان حیات حضرت بوده است که ایشان در موضع قدرت و قوت و صحت بدن بوده است و منافقان فریبکارانه تظاهر به اسلام می‌نمودند و کفرشان را پنهان می‌کردند و حرکات و سکنات آنها در هر زمانی نفاقشان را آشکار می کرد، لذا اعتراض‌های آنها مانند بذرهایی بود که در قالب شبهات به ثمر می نشست». پیداست مطابق سخنان شهرستانی پس از رحلت حضرت(ع) منافقان با چه وسعتی باطن خود را آشکار می‌نمایند به گونه‌ای که چیزی از نفاقشان باقی نمی‌ماند.
تحلیل شهرستانی از ماهیت اعتراض‌کنندگان نسبت به پیامبر که گروهی از منافقان هستند، به تحلیل شرایط ماجرای «دوات وقلم» کمک می‌رساند و اثبات می کند که مانعان از نوشتن پیامبر(ص)، مصداق صریح خروج کنندگان بر پیامبر هستند و شایسته است که به آن‌ها خارجی گفته شود زیرا در برابر نص پیامبر مطابق هوای خویش رفتار نمودند.
در نقد سخن شهرستانی باید گفت باوجوداین همه صراحت در ماهیت معترضان در سخنان شهرستانی، ادامه سخنان او مصداق «یک بام و دو هواست» زیرا وی پس از اثبات وجود اعتراض نسبت به پیامبر که برخاسته از روحیه نفاق است و گوینده را آماده نتیجه‌گیری می کند که لاجرم پس از پیامبر منافقان فراغ بال بیشتر می‌یابند و دست به اقدامات گسترده‌تری می‌زنند بلافاصله در جهت تبیین عملکرد عمر نتیجه می‌گیرد که «وأما الاختلافات الواقعه فی حال مرضه علیه الصلاه والسلام وبعد وفاته بین الصحابه رضی الله عنهم، فهی اختلافات اجتهادیه کما قیل، کان غرضهم منها إقامه مراسم الشرع، وإدامه مناهج الدین».[۳۸۹]
اشکال مهم نظر شهرستانی این است که اولاً بر مبانی نادرستی استوار است؛ زیرا فحوای سخن وی از دو حالت خارج نیست:
وجود نفاق در میان صحابه را به‌کلی نفی می‌کند درحالی‌که در بخش‌های پیشین اثبات شد که علاوه بر منافقان، «الذین فی قلوبهم مرض» در مدینه و آخرین سال‌های حیات پیامبر بیشترین فعالیت را داشتند.
در صورت پذیرفتن نفاق آن را منحصر به زمانی قبل از مرض و وفات ایشان می‌داند باوجوداین که طبق آخرین اظهارنظر او در زمان مرض پیامبر(ص) منافقان فرصت بیشتری برای اعتراض پیدا می‌کنند. بنابراین هیچ دلیلی بر توقف نفاق در زمان وفات حضرت و پس‌ازآن وجود ندارد.
ثانیاً شواهدی که شهرستانی برای نظر خود می‌آورد مخدوش است، زیرا وی علاوه بر اختلاف صحابه درآوردن قلم و دوات؛ اختلاف در همراهی با جیش اسامه، اختلاف مهاجرین و انصار در سقیفه برای تعیین امام، اختلاف در محل دفن پیامبر(ص)، اختلاف در قتال با مانعان زکات، اختلاف بر سر فدک و تنصیص ابوبکر بر خلافت عمر(باوجوداین که مردم مخالف بودند و وی را فردی خشن می‌دانستند) را همگی از موارد اختلاف میان صحابه می‌داند که فراوان بوده است. وی در ادامه مواردی را مانند میراث جد و برادر و نیز کلاله و.. که برای آن نصی وجود نداشت و از رأی عمر صادر شد و سبب انتشار دعوت شد بیان می کند. وی به ماجرا شورا و اختلاف‌نظری اشاره می‌کند که در نهایت به انتخاب عثمان انجامید. وی در ادامه اذعان می‌کند هر چند با انتخاب وی اختلافات فراوان، بیت المال اتلاف و افراد مطرود و مهدور الدّمِ پیامبر(ص) مقام یافتند و فتنه گری آغاز شد. وی حتی خروج طلحه و زبیر و توبه آن دو را و همچنین راه انداختن جنگ جمل از سوی عایشه و توبه وی را بیان می کند و به جنگ میان حضرت علی(ع) و معاویه اشاره می‌کند و همگی این موارد را اختلافاتی طبیعی می‌داند. وی به اختلافات بعد در امامت و شاخه‌های مختلف شیعه اشاره می‌کند و حتی پیدایش عقاید جبریه و قدریه را حاصل چنین اختلاف‌هایی می‌داند که از سر دینمداری بوده است اما حساب آن را از اختلافات منافقان در زمان پیامبر جدا می‌سازد.
شهرستانی برای تبرئه عملکرد عمر در ماجرای قلم و دوات به‌تمامی اختلافات به وجود آمده میان اصحاب و تابعان که منجر به پیدایش فتنه و فساد و قتل شده است به دیده رحمت می‌نگرد و تمامی گروه‌های مخالف را در کنار یکدیگر درد‌مند دین می‌داند، تا بدان جا که حتی عملکرد طلحه و زبیر و عایشه با حضرت علی(ع) را که سبب ریخته شدن خون بسیاری شد از مصادیق اختلافی می‌داند که برای دین بوده است. بزرگ‌ترین ایراد وارده بر شهرستانی باورناپذیری وی نسبت به این است که در میان صحابه منافقانی وجود داشته‌اند.
ایراد دیگر بر نظر شهرستانی این است که خطاب پیامبر(ص) به اختلاف‌نظر آن‌ها با عبارت «قوموا عنی» بیانگر دلگیری حضرت از آن‌ها است، همان‌طور که تخلف از سپاه اسامه و اعتراض بر حضرت نیز ایشان را بسیار خشمگین نمود، آیا می‌توان تصور کرد اختلاف‌هایی که غضب پیامبر و غضب الهی را به دنبال دارد از مصادیق اجتهاد و اختلاف‌نظرهایی بدانیم که برای تداوم دین لازم است. نووی نیز با استدلالی مشابه و مبتنی بر این سخن منسوب به پیامبر که «إِذَا اجْتَهَدَ الْحَاکِمُ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا اجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ» عملکرد عمر را توجیه نموده است.[۳۹۰]
در پایان ذکر این نکته لازم است که اجتهاد در مقابل نص و نظر پیامبر(ص) با اجتهاد در بن بست و نبود نص متفاوت است؛ جلوگیری از نوشتن آنچه پیامبر برای هدایت جامعه در نظر داشت سرآغاز رویارویی با سخنان پیامبر بود که پس از روی کارآمدن چنین طرز تفکری از تدوین احادیث پیامبر(ص) نیز ممانعت به عمل آمد، همان اندیشه‌ای که شعار «حسبنا کتاب الله» را در ماجرای مریضی پیامبر و درخواست ایشان بیان نمود؛ دیگر روز جلوگیری از نوشتن کلام پیامبر (ص) را با همان شعار عملی ساخت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 09:30:00 ق.ظ ]




۱۸-برقراری رابطه با دانشگاه های کشور با هدف نهادینه سازی فرهنگ تعاونی در جامعه و استفاده از نیروهای تحصیلکرده و متخصص
۱۹-کمک به فعالیت های تبلیغاتی برای بخش تعاون با بهره گرفتن از وسایل ارتباط جمعی، مراکز فرهنگی و نیز با همکاری اتاق‌های تعاون و اتحادیه‌های تعاونی و ایجاد تعامل مطلوب با مراکز ارتباط جمعی، بویژه صدا و سیما به منظور تهیه برنامه‌ها، فیلم‌های آموزشی و ترویجی تعاون

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲۰-توسعه منابع ترویجی در زمینه فعالیت های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتشار آنها در جوامع شهری و روستایی
۲۱-بکارگیری شیوه‌های جدید ترویجی برای جلب مشارکت های مردمی در بخش تعاونی
۲۲-افزایش باور عمومی نسبت به شیوه تعاونی
۲۳-تبلیغ و ترویج تعاونی های الگو و موفق در حوزه تعاون (وزارت تعاون،۱۳۸۷)
تعدادی از روش های تعیین نیازهای آموزشی در شرکت های تعاونی شامل موارد زیر است:
-آموزش با اولویت تعاونی های تولیدی
-نظرخواهی از مدیران تعاونی ها
-مصاحبه با اعضای تعاونی ها
الف-ایجاد آگاهی ب- سواد ج- تبلیغ د- استفاده از قشر جوان ه- بازدید و نظارت
-نظرخواهی از متخصصان و کارشناسان و متولیان امور تعاونی
-تشکیل جلسات تبادل نظر در تعاونی ها
الف- تشکیل جلسات صرفاً آموزشی
ب-حضور مسئولین آموزشی در مجامع عمومی تعاونیها
-تشکیل شورای آموزشی
-سنجش نیازهای آموزشی از طریق رسانه های گروهی
-تشخیص مسئولین آموزش در ادارات تعاون
(سلیمانی سوچلمایی،۱۳۷۶).
اعضا و کارکنان تعاونی برای کسب موفقیت و دستیابی به بهره وری سازمانی در درجه اول باید خود را به درجه ای از آگاهی و شناخت برسانند به همین منظور طرح ارزیابی از سطح آگاهی اعضا و ارکان تعاونی باید مبتنی بر عوامل زیر باشد:
۱-آگاهی از اصول (تعاون) ۲-آگاهی از ارزش ها۳-آگاهی از اهداف تعاونی ها۴-تمایز آشکار بین اصول و ارزش ها۵-آگاهی از نحوه مالکیت (تعاون) ۶-آگاهی از میزان دخالت دولت۷-(میزان) آشنایی فردی برای عضو شدن۸-مطالعه اساسنامه ها۹-مطالعه مجلات تعاونی۱۰-مطالعه کتاب، بروشور و جزوات تعاون۱۱-انتشار مطالب آموزشی۱۲-تعاون به عنوان نهضتی فراگیر۱۳-نقش و اهمیتی که به وسایل ارتباط جمعی داده می شود.
۲-۲۴روش آموزش (شیوه آموزش تعاون)
شیوه ها و راه های مختلف آموزشی و چگونگی برنامه ریزی برای آموزش اعضا تعاونی به شرح ذیل می باشد (ماشیما،۱۳۷۹). روش های برگزیده آموزشی:
اطلاعات تعاونی برای خودآموزی – فعالیت های تبلیغاتی- سخنرانی و گفتگو – پرسش و پاسخ – برگزاری نشست ها – بحث های گروهی – دوره های مطالعاتی- برگزاری نمایشگاه – برنامه های نمایشی- بازدیدهای مطالعاتی- انجام امور تجاری – برگزاری سمینار و کارگاه های آموزشی (همان منبع)
۲-۲۵راهکارها و رویکردهای ویژه در توسعه و تقویت ترویج تعاون
همانطور که بیان گردید ترویج به عنوان یک شیوه آموزشی غیررسمی در تمامی علوم انسانی و علومی که به نوعی با انسان سروکار دارند جایگاه خود را یافته است. در تمامی مؤسسات دولتی که به نوعی با آموزش سروکار دارند معضل نیروی انسانی ماهر و بودجه از مسایل عمده در فعالیت های ترویجی محسوب می شود. در هر حال تعدادی از کارشناسان علوم تربیتی و آموزشی، آموزش را یک فرایند هزینه بر و دیر بازده می دانند. امروزه در کلیه فعالیت ها با بکارگیری شیوه ها و روش های جدید در جهت کاهش هزینه ها و تأمین سود سریعتر گام بر می دارند. از جمله این رویکردها در ترویج تعاون عبارتند از:

    • بکارگیری ترویج خصوصی
    • بهره گیری از طرح هایی مانند سرباز مروج تعاون
    • فعال سازی اتحادیه های تعاونی و اتاق های تعاون در بخش آموزش و ترویج
    • فعال سازی تعاونی ها در امر آموزش و ترویج
    • تشکیل و توسعه تعاونی های آموزشی و ترویجی
    • توسعه همکاری با دستگاه های اجرایی و بهره گیری از مشارکت ایشان
    • توسعه نمایشگاه های ترویجی تعاون
    • فعال سازی کلیه کارشناسان بخش تعاون در امر ترویج
    • مشارکت فعال با صدا و سیما
    • بهره گیری مؤثر و مناسب از فناوری های جدید مانند اینترنت و لوح فشرده
    • استفاده از شیوه های تشویقی در تعاونی ها
    • معرفی تعاونی های الگو و موفق با روش ها و شیوهای مناسب ترویجی

(پاتیش کومار، ۱۳۸۰) از نظریه پردازان تعاون، انجام برنامه های ترویجی در شرکت های تعاونی را متناسب با شرایط و ملزوماتی می داند و در همین ارتباط موارد زیر را به عنوان راهبردهای آموزشی و ترویجی شرکت های تعاونی مطرح می کند:
۱-رویکرد آموزشی باید کاملاً در ارتباط با منابع قابل دسترسی باشد. گردانندگان سیستم آموزش تعاون باید بدانند هزینه آموزش های نوین بسیار بالاست.
۲-باید بر آموزش کارکنان در زمینه موقعیت تاریخی تعاون تأکید شود تا توسعه سازمان های تعاونی، اصول و مفاهیم آن، امکانات بالقوه تعاونی ها به عنوان ابزاری برای تأمین عدالت اقتصادی_ اجتماعی، اهمیت تعاونی ها و … تلقی گردد.
۳-اصول تعاون و ارزش های تعاونی نباید در سطح بحث های نظری باقی بمانند و مؤسسات آموزشی باید آنها را در جلسات آموزشی خود بگنجانند یا جلسات ویژه ای برای آموزش اصول و ارزش های تعاونی برگزار نمایند.
۴-ماهیت و میزان دخالت دولت، عاملی تعیین کننده و تأثیرگذار بر فعالیت های تعاونی هاست. پیشنهاد می شود نقش دولت ها محدود به ارائه حمایت های مالی و آگاه نمودن مردم شود. بهتر است تعاونی ها بر اساس دموکراسی و مقتضیات منابع انسانی اداره شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




انحراف استاندارد

ضرایب

مدل

۰٫۰۰۰

۳٫۸۰۳

۱۶٫۷۰۹

۶۳٫۵۵۱

مقدار ثابت

۰٫۰۰۱

۳٫۲۷۶

۰٫۱۱۷

۰-.۳۸۳

خلاقیت

۰٫۰۱۹

۲٫۳۶۶

۰٫۲۲۶

۰٫۵۳۶

عزت نفس

برای تعیین میزان این ارتباط یا در واقع میزان پیش بینی متغیر تعصب توسط متغیر های عزت نفس و خلاقیت از تحلیل رگرسیون استفاده و نتایج را به صورت جداول ارائه کرده ایم. همانطور که در جدول شماره۴-۱۴ مشاهده می کنیم با توجه به آماره آزمون F (9.434) و سطح معناداری کم تر از ۰۰۰۱/۰، وجود اثر و ارتباط بین متغیرهای عزت نفس و خلاقیت تأیید می شود. با توجه به ستون دوم جدول ۴-۱۵ ضریب ثابت (۶۳٫۵۵۱) و ضرایب متغیرهای عزت نفس(۰٫۵۳۶) و خلاقیت (۰٫۳۸۳-) را در معادله رگرسیون مشاهده می کنیم. در مورد ضرایب می توان گفت که متوسط مقدار متغیر تعصب هنگامی که مؤلفه های عزت نفس و خلاقیت صفر باشند، برابر۵۵۱/۶۳ و با افزایش متغیر خلاقیت به میزان ۱ واحد، متغیر تعصب ۳۸۳/۰واحد کاهش می یابد. و با افزایش مؤلفه عزت نفس به میزان ۱ واحد، مؤلفه تعصب ۵۳۶/۰واحد افزایش می یابد. بنابراین، فرضیه صفر رد می شود وفرضیه تحقیق تأیید می گردد که می توان نتیجه گرفت متغیرهای عزت نفس وخلاقیت پیش بینی کننده تعصب در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرجاسک هستند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فصل پنجم

بحث و نتیجه گیری

۵-۱ مقدمه

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عزت نفس و خلاقیت با تعصب در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرجاسک بود. روش نمونه گیری پژوهش حاضر، خوشه ای چندمرحله ای بود. ابتدا از بین هر دانشکده چند رشته را بصورت تصادفی انتخاب کرده که از دانشکده ی علوم انسانی رشته های آموزش ریاضی، آموزش و پرورش ابتدایی، روانشناسی عمومی وحقوق، از دانشکده ی علوم پایه رشته ی شیمی کاربردی، از دانشکده ی فنی و مهندسی رشته های الکتروتکنیک، کامپیوتر ونقشه کشی واز دانشکده ی کشاورزی رشته ی امور زراعی وباغی انتخاب گردید و از بین رشته های موجود در دانشگاه کلاس ها را انتخاب نموده و سپس پرسشنامه ها توزیع گردید. با توجه به نوع و ماهیت پژوهش حاضر جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss 18 استفاده شد. ابتدا از شاخص های آماری (آماره ها) توصیفی یعنی درصد، فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد جهت خلاصه کردن اطلاعات پراکنده استفاده شد. سپس برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون MANCOVA- پس از برقراری مفروضات آن- و آزمون t تک گروهی و همبستگی پیرسون استفاده شد.
طبق بررسی های صورت گرفته، بین متغیرهای عزت نفس، خلاقیت و تعصب رابطه معنادار برقرار است. بین متغیر عزت نفس وخلاقیت رابطه مستقیم برقرار است به گونه ای افزایش عزت نفس به افزایش خلاقیت منجر می شود. بین متغیرهای عزت نفس وتعصب نیز رابطه وجود دارد. برخی پژوهش ها عنوان می کنند که تعصب در افراد دارای عزت نفس بالا بیش تر از تعصب افراد دارای عزت نفس پایین است اما برخی پژوهش ها عکس این حالت را نشان داده اند. بین متغیرهای تعصب و خلاقیت نیز رابطه معنادار برقرار است وافراد خلاق از تعصب کمتری برخوردارند و افزایش خلاقیت به کاهش تعصب منجر می شود.
در این فصل بر مبنای نتایج بدست آمده در فصل چهارم در ابتدا خلاصه ای از یافته های مربوط به فرضیه های تحقیق ارائه خواهد شد. در ادامه بر اساس مبانی نظری و تجربی ارائه شده در فصل دوم و چهارچوب مفهومی بدست آمده از فرضیه های تحقیق، آن­ها را مورد بحث قرار خواهیم داد. در پایان نیز به ارائه چندین پیشنهاد اجرایی در جهت انجام پژوهش­های بیشتر در این زمینه پرداخته خواهد شد وبه ذکر محدودیت های اجرایی پژوهش نیز خواهیم پرداخت.

۵-۲ نتایج پژوهش: بررسی فرضیه ها

بررسی فرضیه اول: بین عزت نفس و تعصب در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد بندرجاسک رابطه معناداری وجود دارد.
برای بررسی این مفروضه از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. با توجه به نتایج بین عزت نفس وتعصب ارتباط معنادار وجود دارد. و با افزایش عزت نفس، تعصب نیز افزایش می یابد. و بین دو متغیر همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین عزت نفس به میزان ۰٫۶۶۹ پیش بینی کننده تعصب می باشد. نتیجه این بررسی با نتایج پژوهشی که توسط جردن[۱۶۷]، اسپنسر[۱۶۸]و زانا[۱۶۹](۲۰۰۵)، از دانشگاه واترلو انجام شد همسو است . آنها نشان دادند که افراد دارای عزت نفس بالا از افراد دارای عزت نفس پایین، تعصب و تبعیض بیشتری از خود نشان می دهند. و نیز با پژوهش بامیستر[۱۷۰]و همکاران (۲۰۰۳)، که در بخشی از پژوهش خود نشان داده بودند که عزت نفس بالا ممکن است تعصب وتبعیض را افزایش دهد همسو است. و نیز با پژوهش ابرسون، هیلی و رومرو[۱۷۱] (۲۰۰۰)، همسو است. آنها در یک بررسی از ۳۴ مطالعه جداگانه نشان داده بودند که افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، نسبت به افردی که دارای عزت نفس پایینی هستند تعصب گروهی بیشتری از خود نشان می‌دهند.
بررسی فرضیه دوم: بین خلاقیت وتعصب در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد بندرجاسک رابطه معناداری وجود دارد.
برای بررسی این فرضیه از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد بین خلاقیت و تعصب رابطه معنادار وجود دارد امّا چون همبستگی بین دو متغیر منفی بود رابطه بین دو متغیر نیز منفی است یعنی با افزایش خلاقیت، تعصب کاهش می یابد و برعکس. همجنین خلاقیت به میزان ۳۹۰/۰ پیش بینی کننده تعصب می باشد. نتیجه کسب شده در این فرضیه با پژوهش مالگورزادا[۱۷۲] وهمکاران(۲۰۱۳)، که با هدف استفاده از مداخله در کاهش تعصب جهت تقویت تفکر واگرا در خلاقیت صورت گرفت همسو است. نتایج بررسی آنان نشان داده بود که استفاده از روش های مداخله ای جهت کاهش تعصب در بین دانشجویان می تواند منجر به بهبود در تفکر واگرا در افراد شود. اما به طور کلی تاثیر آن معنادار نبود. همچنین با پژوهش العلی(۲۰۰۸)، همسو است. وی در یک مطالعه تجربی به بررسی رابطه تعصب با فعالیت های خلاق در یک نمونه ۳۰۰ نفری از دانش آموزان مدارس متوسطه کشور کویت پرداخت. نتایج بین هر دو نمونه دختر و پسر نشان داد که بین تعصب و فعالیت های خلاق رابطه وجود دارد.
بررسی فرضیه سوم: بین عزت نفس و خلاقیت در دانشجویان دانشگاه آزاد واحد جاسک رابطه معناداری وجود دارد.
جهت بررسی این فرضیه نیز از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد که بین عزت نفس وخلاقیت رابطه معنادار برقرار است و همبستگی میان دو متغیر مثبت است یعنی با زیاد شدن خلاقیّت، عزت نفس نیز افزایش می یابد وبرعکس . همچنین خلاقیت به میزان ۱۳۹/۰ پیش بینی کننده عزت نفس می باشد. نتیجه این بررسی با پژوهش گولداسمیت[۱۷۳] و مارتلی[۱۷۴](۲۰۱۲)، هماهنگ و همسو است. گولد اسمیت و مارتلی در پژوهشی که با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت و عزت نفس بر روی ۶۳دختر و ۵۵پسر دانشجو انجام شده بود. نشان دادند که در هر دو جنس بین عزت نفس و خلاقیت رابطه معنادار وجود دارد.اگر چه به نظر می رسید این رابطه در دختران قوی تر از پسران باشد. و نیز نتیجه با پژوهش جمشیدی، اکبری ومهرگان(۱۳۹۱)، که با هدف بررسی و مقایسه رابطه بین خلاقیت و عزت نفس با رابطه بین خلاقیت و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی رشت انجام شد هماهنگ وهمسو است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها از طریق محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و آزمونT نشان داده بود که رابطه بین خلاقیت و عزت نفس معنادار است. و نیز با پژوهشی که توسط شفیع آبادی واحدی (۱۳۹۱)، با هدف بررسی رابطه بین عوامل خلاقیت و عزت نفس انجام شد همسو است. پژوهش آنان از نوع همبستگی بوده و از یک نمونه ۱۲۵ نفری از دانشجویان فنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان استفاده نمودند. ابزار سنجش پرسشنامه خلاقیت تورنس و آزمون عزت نفس کوپر اسمیت با سطح اطمینان ۹۵ درصد در نظر گرفته شده بود. از ۴ فرضیه اصلی که رابطه عوامل خلاقیت و مجموعه خرده مقیاس های عزت نفس را تشکیل داده بود، سه فرض مبنی بر وجود رابطه معنادار مستقیم بین سیالیت، بسط و ابتکار با خرده مقیاس های عزت نفس (شامل عزت نفس اجتماعی، تحصیلی، خانوادگی و عمومی) تأیید شده بود. و نیز با پژوهشی که توسط زینلی(۱۳۸۹)، با هدف بررسی رابطه راهبردهای فراشناختی و خلاقیت با عزت نفس و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی شهر سده انجام شده بود هماهنگ وهمسو است. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان دوم و سوم دبیرستانی دختر و پسر شهر سده و نمونه با حجم ۲۲۰ نفر که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند. داده ها از طریق پرسشنامه راهبردهای یادگیری و مطالعه کرمی، خلاقیت عابدی، عزت نفس کوپراسمیت جمع آوری و عملکرد تحصیلی نیز از معدل نیم سال اول سال تحصیلی استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین راهبردهای فراشناخت وخلاقیت با عزت نفس رابطه مثبت وجود دارد. و با پژوهشی که توسط یارمحمدیان(۱۳۸۵)، با هدف بررسی ارتباط خود پنداره و عزت نفس در دانشجویان خلاق و غیر خلاق انجام گرفته بود نیز هماهنگ است. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دانشکده علوم تربیتی دانشگاه شیراز تشکیل می دادند. نمونه تحقیق شامل ۱۰۰ نفر دانشجو از بین دانشجویان کارشناسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز بودند که به طریق جدول اعداد تصادفی از بین گرایش های مختلف انتخاب شدند. ابزار سنجش در این تحقیق، آزمون خلاقیت عابدی جهت تمایز دانشجویان خلاق از غیر خلاق و آزمون خود پنداره راجرز جهت سنجش متغیر خود پنداره دانشجویان بود. همچنین جهت سنجش میزان عزت نفس آنان از آزمون عزت نفس کوپر اسمیت استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که میان نمرات میانگین خود پنداره و عزت نفس دانشجویان خلاق و غیر خلاق تفاوت معنا داری وجود دارد. همچنین این نتایج نشان داد که دانشجویان خلاق نسبت به دانشجویان غیر خلاق، نمرات بهتری در دو متغیر خود پنداره و عزت نفس کسب کردند. در مجموع نتایج نشان داد که بین خود پنداره و عزت نفس هر گروه رابطه معنا داری وجود دارد. بر اساس نتایج به دست آمده می توان استنباط نمود که عزت نفس یکی از ویژگی های مثبت شخصیت و تابع خود پنداره هر فردی است، به طوری که خود پنداره مثبت همراه با عملکرد موفقیت آمیز موجب عزت نفس بالا می گردد. و نیز با بررسی شکرکن و همکاران(۱۳۸۱)، که به منظور بررسی رابطه ساده و چندگانه خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت‌نفس با کارآفرینی در دانشجویان دانشگاه شهیدچمران اهواز طراحی شده بود همسو است. نمونه اصلی این تحقیق شامل ۴۰۰ دانشجوی دختر و پسر دانشگاه شهیدچمران اهواز بود. ابزارهای جمع‌ آوری داده‌ها در این پژوهش شامل پرسشنامه سنجش صفات کارآفرینی، آزمون جهت‌گیری کارآفرینی، آزمون خلاقیت، پرسشنامه انگیزه پیشرفت و آزمون عزت نفس بودند. پرسشنامه‌های سنجش صفات‌کارآفرینی، جهت‌گیری کارآفرینی و انگیزه پیشرفت توسط پژوهشگران این تحقیق به فارسی برگردانده شده بود وضرایب اعتبار و پایایی آنها محاسبه گردیده بود. فرضیه‌های این پژوهش شامل چهار فرضیه اصلی و ۸ فرضیه فرعی بود، که روابط ساده وچندگانه بین متغیرهای پیش‌بین خلاقیت، انگیزه پیشرفت و عزت‌نفس را با متغیر ملاک کارآفرینی در کل نمونه و به تفکیک در نمونه‌های دختران و پسران مطرح می‌ساخت.
بررسی فرضیه چهارم: متغیرهای عزت نفس وخلاقیت پیش بینی کننده های تعصب در بین دانشجویان دانشگاه آزاد واحد جاسک هستند.
جهت بررسی فرضیه فوق از روش همبستگی پیرسون وتحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد عزت نفس وخلاقیت پیش بینی کننده تعصب هستند. که با افزایش عزت نفس وکاهش خلاقیت، تعصب افزایش می یابد. نتیجه این بررسی با بخشی از پژوهش مالگورزادا وهمکاران (۲۰۱۳)، که با هدف استفاده از مداخله در کاهش تعصب جهت تقویت تفکر واگرا در خلاقیت صورت گرفته بود هماهنگ و همسو است. نتایج بررسی آنان نشان داده بود که استفاده از روش های مداخله ای جهت کاهش تعصب در بین دانشجویان می تواند منجر به بهبود در تفکر واگرا در افراد شود. اما به طور کلی تاثیر آن معنادار نیست. و نیز با بخشی از پژوهشی که توسط مادوکس وهمکاران (۲۰۱۰)، با هدف بررسی اثرات یادگیری ها وتجربیات بین فرهنگی بر خلاقیت در ایالات متحده انجام شد همسو است. نتایج نشان داد که تجربیات و یادگیری بین فرهنگی باعث تسهیل انعطاف پذیری، افزایش آگاهی از ارتباطات و ایجاد تنوع در عملکرد می شود. آموزش های کاربردی در یک زمینه بین فرهنگی برای تسهیل وافزایش خلاقیت به صورت ویژه ای مهم است. همچنین شرکت کنندگانی که مدت زمانی خارج از کشور زندگی کرده بودند افزایش بیشتری در خلاقیت نشان دادند. بنابراین تجربه زندگی کردن در محیط های چند فرهنگی و به دور از سوگیری ها و تعصبات بودن منجر به افزایش خلاقیت می شود. و نیز با بخشی از پژوهشی که توسط هافمن و شوارزوالد[۱۷۵] (۱۹۹۲)، با هدف تعدیل اثرات عزت نفس بر استفاده از نژادپرستی و جایگاه علمی به عنوان تعدیل کننده پذیرش میان فردی بر روی ۷۲۲ نفر از دانش آموزان دبیرستانی انجام شد. نتایج تحلیل ها نشان داد که اولویتی برای اهداف آموزشی سطح بالاتر و اصالت نژادی سطح بالا وجود دارد. این اولویت قائل شدن صریح در دانش آموزان دارای عزت نفس بالا بیشتر از دانش آموزان دارای عزت نفس پائین قابل مشاهده بود. به گونه ای که داشتن عزت نفس و اصالت نژادی بالا بر این منجر می شود که افراد خود را شایسته ی جایگاه علمی بالاتر بدانند ونسبت به سایرین از خود تعصب وتبعیض نشان دهند.

۵-۳ بحث و نتیجه گیری کلی

پژوهش ها چنان که از نام آنها برمی آید، چون برخواسته از اطلاعات جامعه هستند می توانند آن جامعه را در راه بهتر ساختن خویش رهنمون سازند. هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه عزت نفس و خلاقیت با تعصب در دانشجویان با رشته های تحصیلی مختلف شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر جاسک بود و پژوهشگر در این راستا به بحث و نتیجه گیری فرضیه های خود پرداخت.
انسان ها وقایع را به روش خود تعبیر می کنند. از طریق الگوهای شفاف یا شابلون هایی که از واقعیت های دنیای اطرافمان ترسیم می کنیم به دنیا می نگریم. این الگوها مانند عینک آفتابی یا شیشه های رنگی اند که نور را فیلتر می کنند. هر چه به چشم ما راه می یابد، بعد از گذر از این شیشه، فیلتر و تبدیل به چیزی می شود که دوست داریم از دنیا دریافت کنیم. تعصبات، تصورات قالبی و پیش داوری های نیز چنین اند و بر فرایند تصمیم گیری، قضاوت، عواطف ورفتارهای ما در اجتماع تأثیر شایان توجهی دارند. افراد با این فرض که این سازه ها واقعیت های زندگی را پیش بینی می کنند وآن ها را توضیح می دهند، رفتار می کنند. ولی مشکل اینجاست که هر کس تصور می کند سازه شخصی اش عین حقیقت است ونمی داند که عینکی که بر چشم دارد حقیقت را تحریف می کند. از طرفی نیز تعصب، عامل بسیار مهمی در زندگی شخصی افراد وتحولات بین المللی نظیر جنگ های فرقه ای و مذهبی است. با توجه به نتایج پژوهش حاضر و سایر پژوهش ها می توان از متغیرهای عزت نفس و خلاقیت برای کنترل تعصب افراد جامعه استفاده نمود. از آنجایی که طبق یافته های پژوهش حاضر افراد متعصب از عزت نفس بالا وخلاقیت پایینی برخوردارند می توان برای کاهش تعصب آنان از انواع روش های افزایش خلاقیت استفاده نمود ویا از عزت نفس بالا به عنوان مکانیزمی برای کنترل تعصب استفاده نمود. می توان بیان نمود که از این نتایج در جهت اهداف انسان دوستانه، مراکز بهزیستی جهت اعمال شیوه های کنترل رفتار بر افراد جامعه وسازمان های حقوق بشری جهت ارتقا روش های کاهش نژادپرستی و سایر تعصبات می توان استفاده کرد. چرا که ناکارآمدی بستر اجتماعی وپیش داوری ها وتعصبات موجود در متن جامعه بر نگرش ها وقضاوت های افراد جامعه تأثیر مستقیم دارد. نتایح تحقیق حاضر سهمی هر چند اندک در ایجاد و افزایش دانش در این زمینه دارد و تا حدودی می تواند بینش لازم را در اختیار مشاوران دانشگاه ها و دانشجویان قرار دهد.

۵-۴ محدودیت ها و مشکلات پژوهش

همانطور که تحقیق در علوم انسانی دارای محدودیت روش تحقیقی است این تحقیق نیز از لحاظ محدودیت های روش تحقیق(نمونه گیری، جمع آوری داده های تحقیق، دسترسی به اعضای جامعه و …) از دیگر تحقیقات مستثنی نمی باشد. از آنجایی که از عمده ترین ارکان تحقیق و پژوهش دسترسی به آمار و اطلاعات است می توان گفت مهّم ترین محدودیت پژوهش حاضر محدودیت در دسترسی به اطلاعات ومنابع مرتبط با متغیر تعصب می باشد. همچنین در کشور ما تقریباً هیچ پژوهشی به مقوله ی تعصب از منظر روانشناختی نپرداخته است و دسترسی به منابع خارجی به دلیل برخی تحریم های ناجوانمردانه به سختی صورت گرفت و برخی از اطلاعات از طریق پست الکترونیک از برخی از اساتید دانشگاه های اروپا و آمریکا دریافت گردید. همچنین چون این پژوهش در شهرستان جاسک انجام شد در تعمیم نتایج آن به جوامع دیگر باید جانب احتیاط را رعایت کرد. دشواری در هماهنگ کردن کلاس های موردنظر با پژوهشگر جهت اجرای پرسشنامه ها و بالا بودن هزینه های تکثیر و انتشار و همچنین هزینه ی سفرهای ناگزیر، از دیگر محدودیت های پژوهش حاضر بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ق.ظ ]




ریپر نیز ضمن اعتراف به این­که اراده معیوب برای زندگی بخشیدن به قرارداد کافی است چراکه بدخواستن نیز نوعی خواستن است صریحاً اعلام می­دارد که نظریه عیب اراده تنها به­وسیله تحلیل اراده توضیح داده نمی­ شود.[۱۰۷۲] از نظر وی قراردادی که در آن اشتباه رخ می­دهد حسب قواعد حقوق مدنی کاملاً معتبر است، چراکه به­رغم این­که عیب وجود دارد اراده نیز وجود دارد. البته متعاقد قربانی این عیب می ­تواند از بطلانی که مبنای آن حمایت است، بهره جوید و از اجرای قرارداد رهایی یابد، درحالی­که طرف دیگر مأخوذ به قراردادی است که خود از آن اطلاع دارد. ریپر با اعتقاد به این­که صرف ضعف اراده تا هنگامی که عدم اهلیت احراز نگردد مورد حمایت قرار نمی­گیرد، اعلام می­دارد دادرس حق ندارد قدرت رضا را اندازه ­گیری کند. ایشان سپس برای نشان دادن این جنبه اخلاقی نظریه عیوب ارده، دقت و بررسی خاص و دقیق رویه قضایی را پیشنهاد می­ کند.[۱۰۷۳]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از نظر حقوق ایران و قواعد فنی آن هیچ یک از آراء و ادعاهای فوق مورد قبول نمی­تواند باشد. در حقوق ایران برخلاف ادعای جک فلور نمی­ توان اشتباه در اوصاف اساسی موضوع قرارداد و یا شخص طرف قرارداد را صرفاً به دلیل قاعده اخلاقی، باعث بطلان ندانست. ادعای ریپر مبنی بر این­که بدخواستن هم نوعی خواستن است و اراده معیوب هم برای تشکیل قرارداد کافی است در حقوق ما ادعای بی­اساسی است چراکه در اراده بد اگر قصد مفقود باشد، اصولاً اراده خلّاقی وجود ندارد که بتوان مدعی شد بد خواستن نیز نوعی خواستن است. وانگهی در حقوق ما ضمانت اجرای اشتباه هرگز بطلان نسبی نمی­تواند باشد تا بتوان مانند فرانسویان مدعی شد متعاقد قربانی اشتباه از بطلانی که مبنای آن حمایت است می ­تواند بهره جوید و از اجرای قرارداد رهایی یابد، درحالی­که طرف دیگر مأخوذ به قراردادی است که خود از آن اطلاع دارد. در حقوق ما اصولاً ضمانت اجرای اشتباهات مهم بطلان مطلق است، بطلانی که فارغ از خواست و اراده طرفین بر متعاملین تحمیل می­ شود.
چنان­که گذشت در حقوق ما ضمانت اجرای اشتباه و سایر عیوب اراده مبتنی بر تجزیه و تحلیل روانی اراده می­باشد؛ بدین نحو که عیوب اراده یا از فقدان قصد که مفهومی منجّز است ناشی می­ شود، یا از فقدان و یا عیب رضا که مفهومی مشکک می­باشد، سرچشمه می­گیرد. در هر دو حالت اثر عیب اراده به­طورکلی خارج از بطلان مطلق ( فقدان قصد)، عدم نفوذ (فقدان رضا) و خیار فسخ (عیب رضا) نمی ­باشد. در اشتباه به­طورخاص، اثر عیب ارده یا بطلان و یا خیار است و در هیچ یک از این دو ضمانت اجرا نمی­ توان چنان­که گذشت علت را حمایت از طرف ضعیف­تر دانست؛ چراکه در بطلان قابلیت استناد به بطلان برای هر دو طرف یکسان است و حتی اگر اشتباه­کننده از بطلان قراردارد نیز متضرر گردد برخلاف خواست او طرف دیگر اشتباه که می ­تواند از بطلان منتفع گردد، حق استناد به اشتباه و درخواست بطلان را دارد. درخصوص خیار فسخ نیز فلسفه جعل خیار نمی­تواند چیزی جز نقص رضا باشد چرا­که اگر تحلیل روان­شناختی اراده را در این حکم مؤثر ندانیم و جعل خیار را برای حمایت از ذی الخیار بدانیم باید در خیار عیب (و یا سایر خیارات مشابه) بعد از جبران ضرر ذی­الخیار حق او نیز ساقط گردد، درحالی­که کسی به سقوط حق فسخ وی درصورت جبران خسارت حکم نداده است.
بنابراین در حقوق ایران مبنای حق فسخ و یا بطلان، تحلیل روان­شناختی و حقوقی اراده می­باشد و مصلحت­های اخلاقی و مانند آن در این خصوص نقش تعیین­کننده ­ای ندارد. با­این­حال در اشتباهات موجب خیار می­توان مانند حقوق فرانسه مدعی شد ذینفع استناد به اشتباه هم­چنان­که در حقوق فرانسه حق درخواست بطلان (بطلان نسبی) را دارد در حقوق ما حق درخواست فسخ قرارداد را دارد. حق فسخی که اگرچه نه به­خاطر حمایت از اشتباه­کننده جعل شده است ولیکن به او این اختیار را می­دهد تا از این امکان قانونی حداکثر حمایت لازم را از خود داشته باشد، حمایتی که نسبت به حقوق فرانسه اگرچه کمتر است اما از هیچ بهتر است. این حمایت اندک از سر لطف و خیرخواهی برای اشتباه­کننده وضع نشده است بلکه از جهت احترام به مقتضیات نظریه اراده ایجاد گشته است.
قاعده اخلاقی در تعیین احکام اشتباه در حقوق فرانسه از جایگاه بالایی برخوردار است، به­نحوی­که برخی حقوق­دانان معتقدند اصولاً گسترش دامنه بطلان به­علت اشتباه در رویه قضایی برخلاف نصوص قانونی به­خاطر این قاعده است. به­اعتقاد ریپر ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی تنها به اشتباه در ماهیت خود موضوع معامله[۱۰۷۴] اشاره دارد و حقوق­دانانی که تحت تأثیر نظریه حاکمیت اراده هستند نیز عیب اراده را در چهارچوب موضوع قرار داد تعقیب می­ کنند. این در­حالی است که رویه قضایی با ارائه تفسیری موسّع از اشتباه در ماهیت موضوع معامله تصمیم می­گیرد که اشتباه را هنگامی که طبیعت آن به­گونه ­ای است که بدون آن یکی از متعاملین به انعقاد قرارداد مبادرت نمی­کند، مورد توجه قرار دهد.[۱۰۷۵]
ریپر سپس به­استناد آراء مختلفی در رویه قضایی می­گوید در این آراء اگر همه چیز توانسته است به­نوعی مورد دفاع قرار بگیرد به این دلیل است که ما مفهوم عیب اراده در قرارداد را ترک کرده­ایم تا بتوانیم از نظریه اشتباه یک روش فنی حمایت از متعاقد بساریم، متعاقدی که با این اشتباه و توهّم که از قرارداد امتیاز و مزیت خاصی را تحصیل می­ کند وارد قرارداد شده است، درحالی­که به ناگاه در می­یابد که ضرر کرده است.[۱۰۷۶] این حقوق­دان با استناد به آراء قضایی در این خصوص می­گوید اگر فردی در خرید یک تابلوی یا موضوع هنری به شخصیت خاص هنرمند یا وصف خاصی از آن تابلو یا موضوع هنری مانند وصف قدمت توجه داشته است و اقدام به­خرید آن تابلو یا موضوع هنری کند، درحالی­که آن کالا فاقد وصف موردنظر باشد، دادگاه­ها درخواست بطلان چنین معامله­ای را از فرد اشتباه­کننده می­پذیرند.[۱۰۷۷] درخصوص درخواست بطلان به­خاطر اشتباه درخصوص ویژگی هنری یک کتاب کتاب­خانه­ای،[۱۰۷۸] اشتباه در مساحت زمینی که کافی برای ساخت و ساز نیست[۱۰۷۹] و نیز اشتباه در شخص مستأجر و یا شخص کشاورز در قرارداد اجاره،[۱۰۸۰] نیز دادگاه­ها چنین رویه­ای را اتخاذ کرده ­اند.[۱۰۸۱]
در حقوق ایران ضمانت اجرای چنین اشتباهاتی برحسب نظریه اراده و فقدان قصد بطلان قرارداد می­باشد و به­مانند حقوق فرانسه نمی­ توان بطلان قرارداد را به­خاطر حمایت از متعاقد و دغدغه اخلاقی کردن قراردادها، فارغ از نظریه اراده توجیه و تفسیر کرد. برخی حقوق­دانان فرانسوی از جنبه دیگری قاعده اخلاقی را در اشتباه مؤثر می­دانند. به­اعتقاد ایشان هنگامی که اشتباه در اثر یک خطا یا غفلت سبک و کوچک به ­وجود آمده باشد، چنین اشتباهی غیرقابل بخشش است. ایشان برای عینی کردن ملاک تمیز چنین اشتباهی به ظرفیت­های شخصیِ شخص ذینفع به­ ویژه صلاحیت حرفه­ای وی و نیز وجود یک تعهد به مطلع شدن که بسته به هر فردی متفاوت است، اشاره می­ کند. این حقوق­دان سپس صریحاً می­گوید خطلایی که به­عنوان مثال ناشی از موهومات باشد و یا در پی غفلت و تخطی از تعهد به مطلع شدن ایجاد گردد، تعهدی که به راحتی فرد می­توانست از آن اطلاع یابد، به­لحاظ اخلاقی نمی­تواند مورد حمایت قانون باشد.[۱۰۸۲]
مراد جک فلور از ظرفیت­های شخصیِ شخص ذینفع همان مهارت و تخصصی است که او در شناخت موضوع قرارداد دارد؛ به­عنوان مثال یک زرگر به راحتی عیار ۱۸ را از سایر عیارها تشخیص می­دهد و یا یک عتیقه فروش به­راحتی باید میان یک کالای نفیس قدیمی و یک کالای تصنعی بی­ارزش تفاوت قائل گردد. چنان­که گذشت درحقوق ما نیز اخلاق و انصاف می ­تواند در ادعای اشتباه چنین اشخاصی البته نه از باب جنبه ثبوتی مسأله مانند حقوق فرانسه، بلکه فقط از باب جنبه اثباتی مؤثر باشد. به دیگر سخن درحقوق ما تنها در پذیرش ادعای اشتباه از چنین افرادی باید سخت­گیری شود و­لیکن درصورت اثبات، اثر اشتباه طبق قواعد باید اعمال شود. این امر مختص به این مسأله نیست بلکه به قول این نویسنده فرانسوی هر جا که نوعی تعهد به مطلع شدن وجود داشته باشد، ادعای اشتباه باید با این موانع ثبوتی و اثباتی مواجه گردد. بنابراین اگر خرید یک دستگاه دوربین دیجیتال پاناسونیک مسبوق به ارائه کار­نما (کاتالوگ) آن دوربین از جانب فروشنده به خریدار باشد، خریدار نمی­تواند به­راحتی ادعای اشتباه در مدل و ظرفیت­ها و امتیازات آن دستگاه را مطرح کند؛ چراکه با ارائه کار­نمای مربوط، خریدار نسبت به آگاه شدن متعهد گشته است.
تأثیر قاعده اخلاقی در احکام راجع به اشتباه در حقوق فرانسه محدود به این موارد نمی­ شود. جک فلور قربانی شدن منافع فرد اشتباه­کننده را نیز به­عنوان یک شرط اخلاقی تأثیر اشتباه عنوان می­ کند و می­گوید بر طبق نظریه ارده اگر اشتباه واقعاً در ماهیت موضوع معامله واقع گردد، قیمت هیچ تأثیری ندارد ولیکن با توجه به قاعده اخلاقی اصلاً لزومی ندارد از متعاقدی که منافعش قربانی نشده است حمایت کنیم.[۱۰۸۳] این حقوق­دان سپس در قالب چند مثال مانند ادعای خرید یک تابلوی هنری تنها با پرداخت قیمت یک تابلوی عادی برای آن و نیز ادعای خرید یک مبل استیل لوئی ۱۵ درحالی­که مدعی اشتباه تنها قیمت کپی آن مبل را پرداخته است، مراد خود را روشن­تر بیان می­دارد.[۱۰۸۴] در حقوق ما این استدلال پذیرفته نیست چراکه سود جستن یا زیان دیدن طبق قواعد حقوقی ما، فرع بر سلامت یا عیب اراده است.
اشتباه موجب غبن یا به­تعبیری اشتباه در ارزش در حقوق ایران از جمله اشتباهات موجب خیار است. درواقع فرد مغبون از این جهت که دچار غبن و زیان شده است اخلاقاً مستحق حمایت است. اما این حمایت اخلاقی علت جعل خیار نمی ­باشد، چراکه در این صورت باید با جبران ضرر و دفع غبن بتوان حق خیار غبن را هم از اساس برداشت، درحالی­که چنان­که خواهیم دید چنین امکانی در حقوق ما وجود ندارد. در حقوق فرانسه نیز برخی حقوق­دانان اشتباه در ارزش[۱۰۸۵] را علت بطلان ندانسته­اند. به­اعتقاد ایشان این اشتباه خصوصاً هنگامی که منجر به مغبون شدن یک طرف گردد نمی­تواند علت بطلان باشد؛ چرا که قانون تنها باید به میزانی از طرفین حمایت کند که ایشان وظیفه ­ای درخصوص حمایت از خود نداشته باشند. بنابراین در یک قرارداد معوض ارزش شیء باید دغدغه طرفین باشد.[۱۰۸۶]
جمع کردن بین نظر این حقوق­دان (جرج ریپر) در منع دخالت و حمایت قاعده اخلاقی از فرد اشتباه­کننده در ارزش و نظر جک فلور در لزوم قربانی شدن منافع فرد اشتباه­کننده به­عنوان یک شرط اخلاقی تأثیر اشتباه، امکان­ پذیر نیست؛ چراکه اگر قربانی شدن منافع فرد اشتباه­کننده شرط اخلاقی تأثیر اشتباه باشد در اشتباه در ارزش این منافع به­وضوح به خطر می­افتد، چون در این نوع اشتباه سخن از اساس بر سر ارزش و قیمت است. از طرف دیگر استدلال ریپر نیز نمی­تواند مقبول افتد چرا­که در حقوق ما اصولاً اخلاق و قاعده اخلاقی نمی­تواند نقشی مستقل در تعیین و جعل احکام اشتباه بر­عهده گیرد و چنان­که دیدیم در اشتباه موجب غبن (اشتباه در ارزش) تأثیر اشتباه صرفاً در قالب نظریه اراده و نقصان عنصر رضا توجیه و تفسیر می­گردد. در حقوق ما در سایر خیارها نیز به­ ویژه تدلیس، این نظریه اراده است که حاکم و حکم­فراما است و خبری از قاعده اخلاقی به گوش نمی­رسد. در­حالی­که در حقوق فرانسه ریپر اشتباه ناشی از تدلیس (ولوآن­که اشتباه در ارزش باشد) را به­لحاظ اخلاقی قابل بخشش و البته مورد حمایت می­شمارد.[۱۰۸۷]
درخصوص قاعده اخلاقی و تأثیر آن در اشتباه بحث­های دیگری نیز مطرح شده است؛[۱۰۸۸] ولیکن برای رعایت اختصار ما تنها به یک مورد دیگر از تأثیر این قاعده در اشتباه اشاره می­کنیم. چنان­که می­دانیم لزوم اشتراک در اشتباه به­عنوان یک شرط تأثیر اشتباه معرفی شده است. این­که مراد از لزوم اشتراک چیست؟ طرفین در چه چیزی باید مشترک باشند؟ و آیا اساساً این شرط لازم است؟ و سؤالاتی از این قبیل را در قسمت مربوط (شرایط اشتباه) بحث خواهیم کرد ولیکن حقوق­دانان فرانسوی اغلب در توجیه و تعلیل این لزوم به قاعده اخلاقی متوسل شده ­اند.
برخی مانند جک فلور می­گویند شرط اشتراک در اشتباه به­لحاظ اخلاقی بر ما تحمیل می­ شود و الا ممکن است یک طرف در اثر صدور رأی به بطلانی که نمی­توانسته پیش ­بینی کند متحمل خسارت ناعادلانه­ای گردد. این حقوق­دان سپس برای تبیین مراد خود مثالی با این مضمون به میان می ­آورد که اگر بدل یک مبل قدیمی بفروش برسد و خریدار بدون آن­که ]در حین انعقاد قرارداد[ سخن بگوید، مدعی بطلان قرارداد شود به این دلیل و انگیزه که وی خواستار یک مبل قدیمی بوده است و لذا به­خاطر این اعتقاد نادرست[۱۰۸۹] ]اشتباه[ راضی به معامله نمی ­باشد، پذیرش چنین بطلانی ناعادلانه است.[۱۰۹۰]
ریپر نیز با بیان مستدل­تری لزوم اشتراک در اشتباه را به رویه قضایی پیشنهاد می­ کند. از نظر ایشان هرچند توسعه بطلان به­سبب اشتباه باعث افزایش حمایت از اشتباه­کننده می­ شود و­لیکن هم­زمان با از میان بردن نفع طرف دیگر تنها به این دلیل که در اثر صدور رأی به بطلانی که نمی­توانسته پیش ­بینی کند اشتباه­کننده در تحقق مفاد پیشنهاد خود به طرف دیگر موفق نشده است، باعث ایجاد یک بی­ عدالتی بزرگی می­گردد. هر­چه دایره بطلان به­جهت اشتباه در انگیزه­ ها و محرک­های گوناگون وسیع­تر گردد، این بی­ عدالتی هم رو به فزونی می­گیرد. بنابراین رویه قضایی باید با شرط دانستن اشتراک در اشتباه این بی­ عدالتی را درمان کند.[۱۰۹۱]
در حقوق ما بر پایه نظریه اراده و تحلیل فنی آن پذیرفتن چنین شرطی هیچ توجیه منطقی و حقوقی ندارد چراکه لزوم اشتراک در اشتباه در هر معنایی (چه طرف دیگر به اشتباه طرف خود علم داشته باشد و یا چه او بداند موضوع اشتباه از منظر طرف خود اساسی می­باشد) فرع بر اراده سالم یا معیب است. به دیگر سخن ذهنیت طرف دیگر هیچ ارتباطی با نابودی قصد یا رضا یا ناقص کردن رضای طرف اشتباه­کننده و نیز سلامت این دو عنصر ندارد. ریپر نیز با این بیان که بنا نهادن نظریه اشتباه بر صِرف تحلیل اراده منطقاً ما را به یک اشتباه یک­طرفه قانع می­سازد، راه­حلی که در تقابل با انصاف می­باشد[۱۰۹۲] به این مسأله توجه داشته است. جک فلور نیز ضمن این بیان که از لحاظ روانی لازم دانستن این شرط خارج از بحث است، ذهن یک شخص هیچ ارتباطی به نابودی رضای دیگری ندارد،[۱۰۹۳] به تقابل و تضاد دو نظریه اراده و قاعده اخلاقی در این خصوص توجه لازم داشته است.
بنابرآن­چه گذشت میان نظام حقوقی ما و نظام حقوقی فرانسه در زمینه قاعده اخلاقی اختلاف نظر وجود دارد. در فرانسه قاعده اخلاقی به مثابه نظریه اراده برای خود قلمرویی ترسیم کرده است که در این قلمرو با جعل قواعد درخصوص اشتباه و سایر مسایل حقوقی برای خود به حکم فرمایی مشغول است. نظریه اراده یارای تجاوز به حریم قلمروی قاعده اخلاقی را هرگز نشاید چراکه درصورت چنین خبطی او محکوم است که ننگ بی­اخلاقی را در کسوت محکوم این نزاع به حکم اخلاق و اخلاق­گرایان حقوق­دان بر خود بپذیرد. درحالی­که در نظام حقوقی ما نظریه اراده با قواعد متقن و ستبر خود آن­چنان خود را بر صدر نشانده است و آن­چنان فعال مایشاء است که خود را اصولاً پاسخگوی به هیچ مصحلت و دغدغه­ای نمی­داند، توگویی که خود را «لا یُسئَل عما یفعل» می­داند. در این قلمروی مطلق هر مصلحت و ملاحظه­ای اعم از عدالت، اخلاق، نظم عمومی و… مصادره به مطلوب می­ شود، چرا­که نظریه اراده خود را عین عدالت، اخلاق، نظم عمومی و… می­داند و مدعی است فرایند تحلیل اراده و احکام صادره از آن از جمله درخصوص اشتباه، برآمده از نظامی متقن و منطقی و قاعده سالار و البته الهی است، نظامی که خود را فقه می­نامند و چنین ادعا می­ کند مؤدای احکام فقهی مشتمل بر همه مصالح فوق­الذکر است.
به نظر می­رسد این اختلاف ناشی از نزاع سنت و تجدد است و راه­حل قاطعی درخصوص آن نمی­ توان ارائه داد. نه می­توان قاعده اخلاقی فرانسویان را کاملاً نفی کرد و نه می­توان بر روش متقن و قاعده­مند فقها خرده گرفت و نظام حقوقی مستحکم آن­ها را با مصلحت­هایی مانند اخلاق و عدالت که هر دو سروپا در ابهام و انکار دارند، به باد انتقاد گرفت. اما از طرف دیگر اگر قاعده اخلاقی با ابهام و تردیدهایی درخصوص ملاک تشخیص آن مواجه است، نظریه اراده نیز با موجی از انتقادات در حال دست و پنجه نرم کردن است، انتقاداتی که نه از سر خیره­سری و نه از سر خشک­مغزی غرورمستانه فردگرایی دو قرن اخیر اروپا است، بلکه از سر خیرخواهی برای رسیدن به احساس عدالت و اخلاقی کردن قواعد مربوط است. انتقاداتی که اگر فقها نپذیرند حداقل باید به­نوعی به آن­ها پاسخ مناسب بدهند.
گفتار دوم: حسن نیّت و سوء نیّت
درخصوص دو مفهوم حسن نیّت[۱۰۹۴] و سوء نیّت[۱۰۹۵] سؤالات بی­شماری وجود دارد. مراد از این دو مفهوم چیست؟ ضابطه تشخیص آن­ها چه می­باشد؟ آیا در حقوق ایران این دو مفهوم به­رسمیت شناخته شده است و به­تعبیری آیا بر این دو به­لحاظ حقوقی اثری مترتب است؟ این اثر چه می ­تواند باشد؟ در رابطه با اشتباه، حسن نیّت و سوء نیّت چگونه می ­تواند تأثیر­گذار باشد؟ و ده­ها سؤال دیگر. در این مختصر با تکیه بر مفهوم و مفاد حسن نیّت و سوء نیّت به موارد پذیرش آن در حقوق ایران می­پردازیم و در نهایت رابطه این دو مفهوم را درخصوص اشتباه مورد بررسی قرار می­دهیم. آن­چه مسلم است حسن نیّت و سوء نیّت به­عنوان دو مفهوم اخلاقی و غیر اخلاقی می ­تواند درتحلیل اشتباه بر مبنای قواعد اخلاقی نقش کلیدی داشته باشد.
برخی حقوق­دانان گفته­اند کسی که به عمل حقوقی یا عمل مادی که منشأ اثر یا آثار حقوقی است اقدام می­ کند و به صحت عمل خود اعتقاد دارد این اعتقاد او حسن نیّت است.[۱۰۹۶] در این بیان، مفهوم حسن نیّت بر پایه اعتقاد درست بنا نهاده شده است. در بخش نخست تحقیق در بحث مفهوم اشتباه دیدیم که اعتقاد می ­تواند بر پایه قطع و علم کامل حاصل آید و نیز می ­تواند بر پایه ظن شکل گیرد. بنا­بر­آن­چه گذشت اگرچه اشتباه می ­تواند بر اساس اعتقاد ظنی واقع گردد ولیکن این ظنون باید معتبر باشد و به تعبیری قابل دفاع و حمایت باشد و الا نمی­ توان گفت چنین فردی در اشتباه خود حسن نیّت داشته است.
برخی حقوق­دانان با استناد به ماده ۵۵۰ قانون مدنی فرانسه وماده ۱۱۶۲ قانون مدنی اتیوپی گفته­اند اگر فرد اشتباه­کننده در حین انجام عمل در صحت آن شک داشته باشد و به­هرحال عامل در حین عمل در وضعی باشد که آن وضع قادر به ایجاد سوء­ظن نوعی (نه شخصی) گردد حسن نیّت در این موارد وجود نخواهد داشت؛ مثلاً کسی که ساعت طلا را به ثمن بخس می­خرد نمی­تواند مدعی داشتن حسن نیّت گردد.[۱۰۹۷]
به نظر ما تعبیر این حقوق­دان به­لحاظ فنی قابل ایراد است چراکه اشتباه یا برحسب اعتقاد درست وکامل و یا حداقل برحسب ظن معتبر باید واقع گردد و اگر در پی شک، فعلی و یا اقدامی و یا عملی حقوقی واقع گردد به­لحاظ فنی صدق اشتباه بر آن چنان­که گذشت ممکن نیست. بنابراین اگر بتوان قسمت اخیر کلام ایشان را موجه دانست، درخصوص قسمت نخست این امکان اصلاً وجود ندارد. از­این­رو حسن نیّت و سوء نیّت تنها باید در چهارچوب اشتباهی تعقیب شد که آن اشتباه بر اساس اعتقاد کامل و یا اعتقاد ظنی حاصل آمده باشد. بر این اساس حتی می­توان در مثال ذکر شده مدعی شد اصولاً نیازی به استناد به فقدان حسن نیّت وجود ندارد چراکه در این مثال اصلاً نباید ادعای اشتباه را پذیرفت؛ چون فردی که طلا را به ثمن بخس می­خرد نه­تنها اعتقاد کامل و یا ظن به صحت عمل خود ندارد بلکه از طرف دیگر شاید ظن و یا حتی اعتقاد کامل به نادرستی عمل خود داشته باشد و لذا از اساس اشتباهی واقع نشده است تا بخواهیم آن­را با مفهوم سوء نیّت یا فقدان حسن نیّت نپذیریم. آن­چه ما در بخش نخست رساله گفتیم بر این نکته ظریف صحه می­ گذارد.
برخی حقوق­دانان فرانسوی در تعریف حسن نیّت گفته­اند در یک رویکرد بسیار کلی حسن نیّت می ­تواند همان تطابق میان اعمال و گفته­های یک فرد از یک طرف با افکار و قصد او از طرف دیگر تعریف شود. یک فرد هنگامی که اعمالش با افکارش منطبق باشد دارای حسن نیّت است. حسن نیّت هم­چنین با صداقت، [۱۰۹۸]راستی[۱۰۹۹] و درستی[۱۱۰۰] مترادف است. این مفهوم متضاد سوء نیّت، تدلیس،[۱۱۰۱] اغفال[۱۱۰۲] و تقلّب[۱۱۰۳] می­باشد.[۱۱۰۴]
این تعریف تغایر درون انسان (قصد و نیت) با بیرون انسان ( تجلیّات رفتاری و گفتاری) را سوء نیّت و هماهنگی آن دو را حسن نیّت دانسته است. به نظرِ ریپر این تعبیر اغلب رفتارهای غیراخلاقی را در برمی­گیرد؛ چرا­که بر این اساس در تدلیس، توصیف خلاف واقع، دروغ، کتمان حقیقت و نیز سکوت این تغایر به چشم می­خورد. البته درخصوص تقصیر که برخی اساتید[۱۱۰۵] برای اخلاقی کردن مسؤولیت مدنی به آن تکیه و استناد می­ کنند نمی­ توان قائل به تغایر درون و برون انسان شد و مدعی شد در تقصیر همیشه نوعی سوء نیّت وجود دارد. بر اساس مقبول­ترین تعاریف از تقصیر، تقصیر عبارت از تعدّی و تفریط است[۱۱۰۶] و بی­شک هیچ کس نمی­تواند در همه تعدی و تفریط­ها عنصر سوء نیّت را مفروض بداند. وانگهی چون مفهوم تقصیر و لزوم شرط بودن آن برای تحقق بسیاری از مسؤولیت ­های مدنی، در راستای اخلاقی کردن مسؤولیت ­های مدنی می­باشد می­توان چنین نتیجه گرفت که منحصراً همه آن­چه که ذیل عنوان حسن نیّت قرار می­گیرد، اخلاقی نیست. بر این اساس باید اذعان داشت مبانی اخلاقی اشتباه منحصر به دو مفهوم حسن نیّت و سوء نیّت نمی ­باشد، هر­چندکه این دو مفهوم اغلب این مبانی را تشکیل می­دهد.
علاوه­بر ­این درخصوص خود تعریف جک گستن از حسن نیّت و سوء نیّت هم جای بحث وجود دارد. اساس تعریف گستن در این خصوص به تطابق و تغایر درون و برون انسان برمی­گردد درحالی­که شواهد بسیاری در دست است که دقت و کارایی این ملاک را زیر سوال می­برد. فرضی را تصّور کنید که فردی علناً اعلام می­دارد که کالایی را برای سودجویی بیشتر به چند برابر قیمت می­فروشد و طرف مقابل (خریدار) بدون توجه به گفته­های فروشنده اقدام به خرید آن کالا می­ کند. در این صورت آیا می­توان حسن نیّت فروشنده را به صرف تطابق درون و برون او محرز دانست؟ آیا به­واقع غفلت یک طرف (خریدار) می ­تواند قبح ذاتی فعل طرف دیگر (فروشنده) را از میان ببرد؟ وانگهی در بسیاری موارد فرد در اثر غفلت و یا فشار خارجی مانند اکراه دچار تغایر درون و برون می­ شود. بنابراین تعریف جک گستن نه جامع و نه مانع است چراکه برخی موارد به­رغم تغایر درون و برون فرد حسن نیّت دارد و در برخی موارد دیگر سوء نیّت فرد به­رغم وحدت درون و برون در وی محرز است.
برخی محققان نیز با تأکید بر اهمیت مفهوم حسن نیّت، آن­چنان­که ما حسن نیّت را اخص از اخلاق دانستیم این مفهوم را اخص از انصاف تلقّی کرده ­اند. ایشان با اذعان بر دشواری ارائه تعریف درخصوص انصاف پیشنهاد می­ کنند که مفهوم انصاف[۱۱۰۷] از یک طرف عدالت[۱۱۰۸] و اخلاق را در برمی­گیرد و از طرف دیگر نظم و مصلحت اجتماعی[۱۱۰۹] را شامل می­ شود. به­اعتقاد ایشان درواقع حسن نیّت به­مثابه سوزنی قضایی عملکرد انصاف را در قالب مقررات مختلف حقوق مدنی در ارتباط با اشخاص، اموال و تعهدات در حقوق استان کبک[۱۱۱۰] کانادا رفو می­ کند.[۱۱۱۱] ایشان سپس با تقسیم حسن نیّت به دو دسته حسن نیّت معنوی[۱۱۱۲] و حسن نیّت عمدی[۱۱۱۳] و ارائه تقسیم بندی­های دیگری برای هر یک از این دو دسته به­تفصیل به بررسی این مفهوم می­پردازند. برای رعایت اختصار تنها قسمتی از نتایج این تحقیق ارزشمند را نقل می­کنیم.
دادرس باید در سایه انصاف هر قرارداد، تعهد و یا هر دعوا و رابطه حقوقی را که به نزد او آورده شده است تفسیر کند. سوزنی را که دادرس برای تزریق انصاف در تفسیر قوانین به استخدام در می ­آورد، همان حسن نیّت است. اما اگر این سوزن همیشه حسن نیّت باشد ممکن است چنین سوزنی سرم[۱۱۱۴] متفاوتی را تزریق کند. دادرس به­سادگی نمی­تواند یک مفهوم انتزاعی از حسن نیّت را در تفسیر از قوانین اعمال کند. او باید به یک ملاک و ضابطه عینی و ملموس تکیه کند. به­محض این­که دادرس از خشونت و سختی حقوق کاست و از آن روی برگرداند باید یک ملاک دیگری به­جای او جایگزین کند. او باید سِرمی (ملاک) را برگزیند که سوزن حسن نیّت آن­را درون حقوق تزریق کند، به­نحوی که این تزریق منجر به نتایج منصفانه­تری درخصوص یک موضوع حقوقی گردد. دو مورد از قوی­ترین سِرم­ها که می­توانند چنین نتیجه­ای را به ارمغان بیاورند اخلاق و نظم و مصلحت اجتماعی هستند. این دو ملاک­هایی هستند که دادرس به­هنگام حل و فصل یک مسأله حقوقی در سایه مفهوم حسن نیّت باید آن­ها را به­کار گیرد. چه موضوع مربوط به حقوق یک متصرف، علیه مالک حقیقی زمین باشد و چه موضوع مرتبط با موردی باشد که از دادرس بطلان قراردادی را خواسته­اند که میان بدهکار و طلبکار متقلب او منعقد شده باشد، این رویکرد اعمال خواهد شد. بنابراین اخلاق و مصلحت اجتماعی دو عنصر مشترکی هستند که دو دسته حسن نیّت معنوی وحسن نیّت عمدی را در یک مفهوم قضایی کلی وحدت می­بخشند.
وانگهی دادرس باید میان این دو عنصر به­نحو رضایت­بخشی تعادل ایجاد کند. اغلب به­عنوان مثال یک ملاحظه اجتماعی درخصوص یک پرونده سوء استفاده از حقوق، یک ملاحظه اخلاقی نیز تلقّی می­ شود. بااین­حال برخی اوقات میان این دو مصلحت تعارض ایجاد می­ شود و این دادرس است که باید تصمیم بگیرد کدام ملاک باید غالت گردد. در­هر­حال تحت هیچ شرایطی یک تفسیر اجتماعی نباید منجر به نتایجی غیر اخلاقی گردد. در حوزه حقوقِ اموال، ملاحظات اجتماعی اغلب بر ملاحظات اخلاقی پیشی می­جوید، درحالی­که در حوزه حقوقِ اشخاص، این ملاحظات اخلاقی است که بر ملاحظات اجتماعی گوی سبقت را می­رباید. هنگامی که مسایل مالی موضوع اصلی قرارداد یا تعهدات است مصلحت اجتماعی قاعده اعلی است و هنگامی که مردم و روابط ایشان مطرح هستند مصلحت اخلاق حاکم اصلی تلقّی می­ شود.
بنابراین درواقع ما با یک مجموعه پیشنهادات محوری مواجه هستیم. انصاف عبارت است از مجموعه کلی از اخلاق، عدالت به­علاوه نظم و مصلحت اجتماعی. تعبیر حقوقی از این انصاف همان مفهوم کلی حسن نیّت می­باشد. تأکید بر اهمیت این مفهوم در این مرحله هیچ ضرورت و لزومی ندارد. کافی است گفته شود که هیچ سیستم حقوقی مانند سیستم حقوقی ما که مبتنی بر اصول اخلاقی یهودی – مسیحی[۱۱۱۵] و نظم و منطق رومی[۱۱۱۶] است نمی­تواند بدون مفهوم حسن نیّت کارایی داشته باشد. در تحلیل نهایی ما قائل به تقدم و پیروزی اصول شخصی، قابل انعطاف و روان­شناختی حقوق بر نوع­گرایی[۱۱۱۷] و شکل­گرایی[۱۱۱۸] خشن که ویژگی نظریه عینی­گرایی حقوق[۱۱۱۹] است، می­باشیم.[۱۱۲۰] از مجموع آن­چه گفته شد می­توان چنین نتیجه گرفت که:

    1. تعریف واحدی درخصوص حسن نیّت و سوء نیّت وجود ندارد و ارائه تعریف از حسن نیّت مانند سایر مفاهیم مرتبط یعنی اخلاق، انصاف، عدالت و مصلحت­های اجتماعی کار دشواری است.
    1. این دو مفهوم در برخی نظام­های حقوقی از اهمیت بالایی برخوردار است.
    1. حسن نیّت را باید در چهارچوب اخلاق و اخص از آن تفسیر کرد.
    1. وقتی در حقوق ما این دو مفهوم درخصوص اشتباه موضوعیت دارند که اشتباه در معنای حقوقی خود در پی اعتماد کامل یا ظن حاصل شده باشد. بنابراین اگر در پی شک و یا وهم کسی تصمیمِ نادرستی اتخاذ کند، اساساً چون اشتباه مصطلح حقوقی واقع نگشته است، نیاز به دخالت دو عنصر حسن نیّت و سوء نیّت وجود ندارد و اصطلاحاً این دو عنصر تخصصاً خارج از موضوع است.
    1. تعریف حسن نیّت به تطابق درونی و برونی انسان اگرچه اغلب اوقات صادق است ولیکن به­لحاظ منطقی جامع و مانع نیست.
    1. بسیاری از رفتارهای غیراخلاقی ذیل عنوان سوء نیّت و اغلب رفتارهای اخلاقی ذیل عنوان حسن نیّت جای می­گیرند، اگرچه برخی رفتارهای غیراخلاقی مانند تقصیر (بی­احتیاطی و …) نمی­تواند سوء نیّت تلقّی شود.
    1. در یک رویکرد کلی حسن نیّت می ­تواند جامع ارزش­های انصاف یعنی عدالت و اخلاق از یک طرف و مصلحت­های اجتماعی از طرف دیگر باشد. در این رویکرد حسن نیّت اعم از اخلاق و سایر مفاهیم مرتبط به­کار رفته است. صرف­نظر از تقویم و ارزیابی این رویکرد، حتی اگر ما قائل به چنین مفهومی فربه از حسن نیّت نگردیم ، باید حسن نیّت را در چهارچوب اخلاق و عدالت و نیز مصلحت­های اجتماعی تفسیر و تعدیل کنیم.
    1. گاهی ملاحظات مختلف اخلاقی و اجتماعی می­توانند واحد و هم جهت باشند و با توجه به رویکرد کلی به حسن نیّت می­توان گفت اقتضای حسن نیّت نتیجه احترام دو مصلحت اخلاقی و اجتماعی است. هر­از­گاهی نیز دو مصلحت مارالذکر می­توانند با هم در تقابل افتند که در این­جا نتیجه این نزاع هر چه باشد، چه تقدم اخلاق و چه تقدم مصلحت اجتماعی، باید با توجه به حسن نیّت تعیین شود. پرواضح است که چون حسن نیّت خود یک مفهوم اخلاقی است، هیچ­گاه مصالح اجتماعی نمی ­توانند نتایج غیراخلاقی را به دنبال بیاورند.
    1. با توجه به نظر برخی محققان درخصوص تقدم و تأخر دو مصلحت اخلاقی و اجتماعی می­توان گفت هر گاه اشتباه در حوزه حقوق اموال واقع گردد، مانند اغلب اشتباهات در موضوع معامله مصالح اجتماعی مقدم هستند، درحالی­که هر گاه اشتباه در حوزه حقوق اشخاص واقع گردد، مانند اغلب اشتباهات در شخص طرف قرارداد، مصالح اخلاقی مقدم می­باشند و این رویکردی است که اصل حسن نیّت در معنای عام کلمه به ما توصیه می­ کند.

چنان­که می­دانیم[۱۱۲۱] در حقوق فرانسه در مواضع مختلف مفهوم حسن نیّت مورد توجه قانون­گذار بوده است. از مهم­ترین این موارد می­توان به ماده ۲۲۶۵ قانون مدنی (راجع به اموال غیر منقول)، ماده ۲۲۷۹ قانون مدنی (راجع به مالک شناخته شدن متصرف با حسن نیّت)، مواد ۵۴۹ و ۵۵۰ قانون مدنی (راجع به متصرف با حسن نیّت) و ماده ۱۱۳۴ قانون مدنی (راجع به حسن نیّت در مرحله اجرای تعهدات) اشاره کرد. در حقوق برخی کشورهای عربی از جمله حقوق اتیوپی این اصل صریحاً مورد تنصیص قرار گرفته است. در ماده ۱۷۳۲ قانون مدنی اتیوپی به­صراحت آمده است «عقود باید به مقیاس حسن نیّت تفسیر شوند… ».[۱۱۲۲] ماده ۲۵ قانون تعهدات سویس صریحاً اعلام می­دارد «طرف زیان­دیده از اشتباه نمی­تواند به­نحوی مخالف با قواعد حسن نیّت به آن استناد کند، به­خصوص اگر طرف معامله آماده اجرای قرارداد موردنظر او باشد، مدعی اشتباه نمی­تواند از قبول آن خودداری کند».[۱۱۲۳]
ماده ۷ قانون مدنی عراق، ماده ۱۲۴ قانون مدنی مصر و نیز ماده ۱۰۴ قانون مدنی سودان در این خصوص جالب توجه هستند. بسیاری از محققان عرب نیز به تبع تصریح قانون، بر رعایت حسن نیّت در مسأله اشتباه تأکید کرده ­اند.[۱۱۲۴] اکنون باید دید آیا در حقوق ایران اصل حسن نیّت مانند حقوق فرانسه و یا سایر کشورها پذیرفته شده است؟ قبل از پرداختن به این مسأله باید خاطر نشان کرد در حقوق ایران برخلاف حقوق فرانسه و مصر و یا برخی کشورهای دیگر، مقرره­ای مستقل پذیرش اشتباه را منوط به عدم تعارض با اصل حسن نیّت نکرده است و ما باید بعد از پاسخ به سوال فوق روشن سازیم که آیا در حقوق ایران نیز می­توان پذیرش اشتباه را منوط به عدم تعارض آن با اصل حسن نیّت دانست و یا خیر؟
در حقوق ایران شاید بتوان گفت در موارد متعددی به­رغم عدم تصریح به اصل حسن نیّت، مقتضیات آن رعایت شده است. در معامله فضولی اگر متعامل حسن نیّت داشته باشد یعنی نسبت به این­که مال مورد معامله ملک دیگری است در جهل باشد، پس از رد مال به مالک و جبران خسارت، حق مراجعه به معامل را هم برای دریافت ثمن و هم گرفتن خسارت دارد. اما اگر او نسبت به مسأله عالم باشد و سوء نیّت داشته باشد فقط حق رجوع به فضول برای دریافت ثمن را دارد (ماده ۲۶۳ ق. م). محروم شدن متعامل از دریافت خسارت اثر فقدان حسن نیّت می­باشد. موضوع مواد ۵ – ۱۱۶۴ قانون مدنی (وطی به شبهه) نیز از جمله مواردی است که می­توان گفت این نتیجه مقتضای اصل حسن نیّت است. برخی از اساتید وجود مدلول ماده ۶۸۰ قانون مدنی که مقرر می­دارد « تمام اموری که وکیل، قبل از رسیدن خبر عزل به او در حدود وکالت خود بنماید نسبت به موکل نافذ است»، دلیل بر این دانسته ­اند که در فقه اسلامی ریشه فکر حسن نیّت بیش و کم در سیستم­های حقوقی مطلبی شناخته شده است.[۱۱۲۵]
به­نظر می­رسد مدلول ماده فوق نه به اقتضای رعایت اصل حسن نیّت بلکه به­خاطر رعایت نظم قراردادی و جلوگیری از تزلزل معاملات و متضرر شدن طرفی است که حفظ اعتماد مشروع او به وکیل متوقع است. وانگهی دو مورد نخست را هم می­توان بدون اصل حسن نیّت توجیه کرد. بدین صورت که عدم امکان رجوع متعامل اگاه در عقد فضولی نسبت به غرامات نتیجه اقدام او است و نه نتیجه سوء نیّت وی. به دیگر سخن حسب قاعده اقدام که مقرر می­دارد «من اقدم علی شیءٍ اقدم علی لوازمه» او با اقدام به ورود به معامله فضولی از حق خود نسبت به غرامات و خسارات صرف­نظر کرده است. از طرف دیگر امکان رجوع متعامل جاهل نسبت به خسارات از باب قاعده تسبیب قابل توجیه است.
درخصوص مسأله وطی به شبهه مقتضی مؤدای مواد ۵ – ۱۱۶۴ قانون مدنی مستلزم چنین حکمی است، چراکه مصالح عالیه فروج و حفظ نسب مشروع از جمله مواردی است که در شرع انور اسلام مانند مسأله دماء فقها سخت نسبت به آن دقیق، محتاط وحزم­اندیش هستند و نباید به صرف مسأله حسن نیّت امور مهمه­ای مانند نسب را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از این گذشته فقها و بالطبع قانون مدنی در مسأله غصب اساساً به حسن نیّت توجهی نکرده ­اند. چنان­که می­دانیم غصب استیلاء بر حق غیر است به­نحو عدوان (قسمت نخست ماده ۳۰۸ ق. م) و اگر کسی بدون عدوان و از روی جهل در مال غیر تصرف کند حسب قاعده علی الید ما اخذت حتی تؤدیه، فقها او را در حکم غصب می­دانند. به نظر می­رسد قسمت اخیر ماده ۳۰۸ ق. م «… اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است» اشاره به غصب حکمی دارد، یعنی غصبی که فرد نسبت به مال غیر جاهل باشد. اقتضاء اصل حسن نیّت این است که چنین غاصبی با غاصب حقیقی که عدوان و سوء نیّت او محرز است مقایسه نشود و در احکام با هم اختلاف داشته باشند، درحالی­که مقتضای قواعد فقهی میان این دو فرق نمی­نهند و هر دو غاصب را با یک چوب به استناد الغاصب یؤخذ بأشد الاحوال می­راند.[۱۱۲۶] این در­حالی است که در حقوق فرانسه که اصل حسن نیّت به­رسمیت شناخته شده است غاصب با حسن نیّت را مالک منافع مستوفات دانسته و از این جهت ملزم به جبران خسارت نیست. وانگهی وی حتی ضامن تلف و نقص عین مورد معامله در ایام حسن نیّت خود نیز نیست.[۱۱۲۷]
اگر حسن نیّت را در مفهوم عام کلمه که مشتمل بر اخلاق و نظم و مصلحت اجتماعی می­باشد تلقّی کنیم، شاید بتوان گفت در حقوق اسلام و ایران نیز این اصل در موارد متعددی مورد توجه شارع و قانون­گذار بوده است؛ چراکه در حکم معامله فضولی و وطی به شبهه، این به مصلحت نظم عمومی است که متعامل و همبستر نا­آگاه را معاف از عقاب عدم امکان رجوع به خسارت و عدم الحاق شرعی طفل بدانیم. از جانب دیگر این عین مصلحت اجتماع است که متعامل و همبستر اگاه و دانای به قبح فعل خود را، با عدم امکان رجوع نسبت به خسارت و نیز عدم الحاق شرعی طفل معاقبه کنیم. اصل حسن نیّت در مفهوم عام کلمه مقتضی رعایت مصالح اجتماعی است و این مصالح مقتضی احکام فوق می­باشد. اما آیا بر اساس این رویکرد به اصل حسن نیّت، می­توان مسأله غصب حکمی را که به­واقع برای اصل حسن نیّت معضله­ای تلقّی می­ شود، از اساس رفع کرد؟
آیا می­توان گفت لزوم رعایت مصالح اجتماعی مقتضی فرق ننهادن میان غاصب حکمی و غاصب حقیقی است؟ آیا می­توان اطلاق الغاصب یؤخذ بأشد الاحوال را با مصلحت اجتماعی توجیه کرد به­نحوی که اگر هرازگاهی مصلحت فردی برخلاف نیت پاک وی به قربان­گاه مصالح اجتماعی برود، بر آن خرده نگرفت؟ با توجه به آن­چه درخصوص مفهوم عام حسن نیّت گذشت و دیدیم که چون حسن نیّت یک مفهوم اخلاقی است و لذا هیچ­گاه نباید ترجیح مصالح اجتماعی منجر به بی­ عدالتی و بی­اخلاقی گردد، می­توان با قوّت گفت حتی در مفهوم عام کلمه اصل حسن نیّت در قواعد فقهی ما به­خصوص در مسأله غصب حکمی به­رسمیت شناخته نشده است.
حسن نیّت در مفهوم خاص خود نیز تا­حدی در چنبره فقه قاعده سالار محکوم به چنین سرنوشتی می­باشد. اگر حسن نیّت را به معنای جهل به واقع (تطابق درون و برون) و سوء نیّت را به معنای علم به واقع (تغایر دورن و برون) بدانیم و حسن و سوء نیّت را دائر مدار جهل و علم بشماریم و این مفهوم را به­عنوان معنای خاص حسن و سوء نیّت مفروض بدانیم، باید گفت در فقه و حقوق ما به­ طور سنتی چنین حسن و سوء نیّتی به­رسمیت شناخته نشده است. چراکه در مسأله غصب حکمی، فرد متصرف به­رغم حسن نیّت (جهل) به­مانند غاصب حقیقی مسؤول شمرده می­ شود. حتی اگر در مواردی مانند معامله فضولی و نیز وطی به شبهه بتوان گفت مقتضای حسن نیّت (عدم آگاهی به واقع) رعایت شده است، نمی­ توان مدعی شد علت احکام مربوط اصل حسن نیّت می­باشد، بلکه این قواعد اقدام، تسبیب، احتیاط در فروج و مصالح عامه است که مقتضی چنین احکامی می­باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]




– بازنگری و توسعه نهادها و سازمانهای مرتبط در منطقه برای آموزش مردم و گردشگران جهت استفاده مطلوب و بهینه از جاذبه ها

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

استراتژی
فرصت ها
(WO)

– حفظ طبیعت زیبای جاذبه های گردشگری با برنامه ریزی و توجه به اصول توسعه پایدار
– بهسازی جاده ها و نصب علایم راهنمایی و رانندگی
– بالا بردن امنیت منطقه با تشکیل پلیس توریسم
– استفاده از پتانسیل منطقه جهت فقر زدائی و رفع بیکاری در منطقه
– ایجاد بستر مناسب جهت سرمایه گذاری بخش خصوصی در منطقه
– حفظ و حراست از زیست گاه های جنگلی و گونه های خاص جانوری
– افزایش انگیزه مسافرت در بین طبقات شهرنشین
– شناسایی و بهره گیری از جاذبه ها، فراورده ها و دیگر مزیتهای نسبی گردشگری این منطقه
– استفاده از نیروهای متخصص و با تجربه به منظور ایجاد تشکل های تعاونی مردمی و همچنین ترویج و آموزش گردشگری از طریق نشستها و جلسات مختلف با مردم منطقه
– ایجاد هماهنگی مابین نهادها و بخشهای مختلف مرتبط با گردشگری

استراتژی نقاط قوت
(SO)

– نگاه دولت به گردشگری شهرستان به لحاظ توانایی گردشگری در ایجاد درآمد
– آموزش و برطرف کردن نیازهای مرد منطقه در جهت کاهش استفاده از جنگلها و مراتع
– جلوگیری از آلودگی منابع آب و خاک منطقه
– پوشش مراکز بهداشتی در سطح شهرستان
– متنوع کردن جاذبه های منطقه جهت جذب گردشگران بیشتر
– آمزش ساکنین جهت برخورد مناسب با گردشگران
– زمینه سازی و تشویق مردم به مشارکت در جهت توسعه زیرساختها، تجهیزات و تسهیلات مختلف گردشگری و کسب درآمد از این طریق و همچنین استفاده از مشارکت بخش خصوصی در زمینه هایی که مردم نمی توانند مشارکت و یا سرمایه گذاری نمایند
– برگزاری سمینارها و نشستهای مختلف توسط دستگاه های ذیربط در جهت توسعه گردشگری در منطقه
– تدوین قوانین و مقررات ویژه جهت استفاده بهینه از جاذبه ها و فراورده های گردشگری و جلوگیری از تخریب و آلودگی این منابع

استراتژی
پرهیز ازتهدید
(WT)

– ایجاد مراکز اقامتی در سطح شهرستان
– ایجاد و توزیع مناسب رستورانها و اغذیه فروشی ها در سطح شهرستان و توجه به کیفیت آنها
– تشویق و ارائه تسهیلات به بخش خصوصی جهت سرمایه گذاری در بخش گردشگری
– توجه و سرمایه گذاری دولت در بخش گردشگری
– ایجاد تأسیسات و تجهیزات تفریحی و ورزشی در پیرامون جاذبه های گردشگری
– فرهنگ سازی توسط سازمانهای مربوطه جهت حفظ محیط طبیعی
– توجه به جاده ها و تعمیر و نصب علایم راهنمایی و رانندگی
– توسعه و گسترش توریسم کشاورزی به منظور بهره برداری مناسب از مناظر، مزارع و باغات روستایی در جهت کسب درآمد و نیز جلوگیری از تخریب مزارع و پوشش گیاهی منطقه
– بهره برداری از توان تشکیلاتی، قوانین و مقررات در جهت کاهش مخاطرات و آلودگی های اکولوژیکی و زیست محیطی در مناطق و مکانهای گردشگری
– تأمین امنیت مناطق گردشگری در جهت جلوگیری از بروز تخلفات اجتماعی و سایر تخلفات
– تنوع بخشی به امکانات، فعالیتها و خدمات توریستی به منظور جلب رضایت گردشگران و بالطبع افزایش تعداد گردشگران

استراتژی به حداقل رساندن نقاط ضعف
(ST)

جدول۵- ۴۴- نظام تحلیل راهبردها و استراتژی گردشگری تاریخی و مذهبی بر پایه مدل((swot

ساختار و نظام فضایی گردشگری تاریخی و مذهبی

ساختار و نظام فضایی گردشگری تاریخی و مذهبی

موضوعات
تحلیل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم