کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



۱۲۹,۲۸۵

۱,۰۷۴,۴۲۸

۰

۵۷۴

۵/۷۳۷

۲/۷۰۷

مجموع

۱,۶۲۸,۷۷۱

۷۵,۱۴۹,۶۶۹

۸/۲۱۵۷

۴/۱۳۵۱۹

۹/۲۴۲۸۴

۸۱/۴۳۵۱۲

نقشه ۲-۱- نقشه آزادراه های موجود در دست احداث در دست مطالعه مقدماتی(دفتر آمار و تلفیق برنامه راه و شهرسازی، ۱۳۹۲)
نقشه ۲-۲- نقشه بزرگ راه های موجود در دست احداث ودر دست مطالعه مقدماتی (دفتر آمار و تلفیق برنامه راه و شهرسازی، ۱۳۹۲)
۲-۱۰- برنامه ریزی حمل و نقل
برنامه ریزی حمل ونقل، فرایند تصمیم گیری در مورد آینده سیستم حمل و نقل است و به موضوع هایی همچون تقاضای حمل و نقل آتی، بر هم کنش سیستم‌ها و تسهیلات مختلف حمل و نقلی، رابطه بین کاربری زمین و حمل و نقل، روش های مختلف بهره برداری سیستمهای حمل و نقل، عوارض اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی سیستم های حمل و نقل پیشنهادی و تشکیلات سازمانی و اعتباری لازم برای اجرای پیشنهادها می پردازد. بدین ترتیب هدف از برنامه ریزی حمل و نقل ایجاد سیستم حمل و نقلی است که بتواند حرکت انسان و کالا را با ایمنی کافی و بطور اقتصادی فراهم سازد به علاوه آنکه سفرها باید راحت و ساده باشند.

برنامه ریزی ها معمولاً در سه بازه زمانی کوتاه مدت – میان مدت و بلند مدت ارائه می گردد. دربرنامه ریزی کوتاه و میان مدت هدف حداکثر بهره برداری ازتسهیلات موجود می باشد.
بطور کلی فرایند برنامه ریزی به شرح ذیل می باشد:

  • سازمان (سیاستگذاری): خط مشی و یا روش کاری که برای پیشرفت به سوی یک مقصود اتخاذ می شود. سیاستگذاری مشتمل بر ارزیابی وضعیت فعلی یک سیستم و انتخاب جهت های اصلاح آن است.
  • اهداف ومقاصد: به منظور هدایت روند برنامه ریزی حمل و نقل برای بدست آوردن یک نتیجه موفقیت آمیز.
  • بررسی وضع موجود: بدست آوردن عناصری که به درک اساسی خصوصیات سفر در منطقه کمک می کند.
  • تحلیل وکالیره نمودن مدل: تحلیل اطلاعات وضع موجود و تکنیک هایی برای پیش بینی آینده.
  • تخمین جمعیت وفعالیتهای اقتصادی.
  • پیش بینی کاربری زمین.
  • تولید سفر از هرکاربری.
  • توزیع سفر: بدست، آوردن تخمین هایی از جهت و طول سفرها.
  • تفکیک سفر به انواع سیستمهای حمل ونقل.
  • تخصیص سفر یا قراردادن سفرها برروی شبکه های حمل ونقل خصوصی وعمومی.

۲-۱۱- آمایش سرزمین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:10:00 ق.ظ ]




سلطه ایدئولوژی ناسیونالیسم بر اسلام که اندکی قبل از مشروطه شروع شد و تا شهریور ۱۳۲۰ استمرار داشت در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و سیاست خارجی بر منافع ملی ایرانیان تأثیرگذار بود. اگر ناسیونالیست‌های تحصیلکرده و غرب رفته، که به روشنفکران نسل اول معروفند را رهبران فکری مشروطیت بنامیم، می‌توان تأثیر اقدامات آنان بر منافع را در حد فاصل مشروطه تا کودتای ۱۲۹۹ جستجو نمود. همچنین مرحله دوم که ناسیونالیسم به صورت رسمی ایدئولوژی حکومت مدرن می‌شود را نیز به صورت جداگانه (از ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰) بررسی خواهیم نمود. ابتدا به تأثیر و پیامدهای مشروطه بر منافع ایرانیان تا کودتای ۱۲۹۹ می‌پردازیم و سپس تأثیر حکومت پهلوی اول بر منافع ملی را بررسی خواهیم نمود. بدون شک، شاخص مهم در هر دو مقطع (که به هم پیوسته نیز می‌باشند) غایب بودن مردم در صحنه‌های دفاع از منافع ملی است.
هرج و مرج ناشی از انقلاب مشروطیت، اشغال ایران در جنگ اول جهانی و کودتای ۱۲۹۹ و بخشی از قراردادهای استعماری حاصلِ فاصله‌گیری حاکمیت از اسلام و تلاش روشنفکران این عصر جهت حاکمیت ناسیونالیسم و باستان‌گرایی است. کودتای ۱۲۹۹ که همراه با رضایت روشنفکران ناسیونالیست بود از جمله تأثیرات مهم دخالت دول خارجی در تعیین حاکم جهت یک کشور کهن بود که به تازگی به پارلمان و مشروطیت هم دست یافته بود. در دوره دوم (حاکمیت پهلوی اول) می‌توان، تأثیرات حکومت وی و اقدامات دین زدایانه و ملی‌گرایانه وی را در چند بعد اساسی دسته‌بندی کرد:
۱ـ تبعید رضاشاه از ایران بدون هرگونه واکنش اجتماعی که نشانگر فاصله بین مردم و حاکمیت بود.
۲ـ اشغال نظامی ایران و فروپاشی ارتش افسانه‌ای آن در کمتر از سه روز.
۳ـ اقدامات تجربه‌طلبانه فرقه دموکرات در آذربایجان را باید به اقدامات قوم‌مدارانه حکومت مرکزی ارجاع نمود.
۴ـ ظهور کمونیست و فدائیان اسلام نیز ناشی از خصلت دیکتاتوری این دوران بود که همچون فنر تحت انقیاد سربلند نمود. آنچه روح حاکم بر این دوران است غیبت مردم در صحنه‌های دفاع از منافع ملی است که آن را باید ناشی از اشتباه در غیریت گزینی و اقدامات دین‌ستیزانه از یک سو و وابستگی فکری ـ فرهنگی و سیاسی به بیگانگان دانست. پیدایش نفت در همین دوران طمع قدرت‌های صنعتی را برای دست‌اندازی بر منافع ملی دوچندان نمود و کودتای ۱۲۹۹ را باید ناشی از همین مسئله دانست. یعنی غارت منافع ملی ایرانیان که تجلی آن در مهم‌ترین منبع درآمدی کشور بود، عاملی جهت استقرار یک دیکتاتوری تمرکز‌گرا بود که انگلستان توانست آن را با موفقیت اجرا نماید. در ادامه به بسط و تبیین هر یک از پیامدها و تأثیر پدیده‌های این دوران بر منافع ملی خواهیم پرداخت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انقلاب مشروطه را می‌توان مطلع ملت‌سازی مدرن در ایران دانست. چرا که از این زمان به بعد تحول مفهومی تبدیل «رعیت» به «شهروند» با مشارکت ملی و انتخابات‌های سراسری شکل گرفت. اگر ایدئولوژی را لازمه وقوع یک انقلاب بدانیم، ایدئولوژی حاکم بر انقلاب مشروطه را باید چه بنامیم؟ از چهار ایدئولوژی زنده آن روز، یعنی اسلام، لیبرالیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم باستانگرا، می‌توان گفت که جناح حاکم و مسلط در انقلاب مشروطه لیبرال‌های ناسیونالیسم بودند که بعداً نیز، علی‌رغم تأکید بر روشنفکری و آزادی‌خواهی رژیم مطلقه پهلوی را به خاطر جلوه‌های نوسازانه آن پذیرفتند و آزادی خواهی، دموکراسی و جامعه مدنی و… را به کلی فراموش کردند.
طبیتعاً پیشتازان فکری انقلاب مشروطه روشنفکرانی بودند که «قانون» و «ترقی» دغدغه آنان بود. یعنی مبارزه با استبداد داخلی و مشروطه کردن قدرت از یک سو و جبران عقب‌ماندگی ایران از سوی دیگر، مسئله اصلی آنان بود. ایران‌گرایی جوهره درونی و لیبرالیسم جوهره بیرونی سردمداران نهضت مشروطه بود. اما آنچه ماحصل انقلاب مشروطه شد به قدری شکننده و رها شده بود که مردم ایران مجدداً پذیرش دیکتاتوری را در ۱۴ سال بعد از آن ترجیح دادند. نکته‌ای که کمتر در مقام قیاس به آن پرداخته شده این است که حوادث و پدیده‌هایی که از فردای انقلاب مشروطه تا کودتای ۱۲۹۹ در ایران اتفاق افتاد، مجدداً و عیناً بعد از شهریور ۱۳۲۰ نیز اتفاق افتاد. یعنی ماحصل هرج و مرج و رهاشدگی کشور بعد از انقلاب مشروطه، با ماحصل دیکتاتوری ۲۰ ‌ساله پهلوی اول یکی شد.
در هر دو دوره مسائلی مانند تجربه‌طلبی، جنگ جهانی، قحطی، قراردادهای استعماری، مداخله بیگانگان و ضعف نظامی ـ سیاسی حاکمیت را می‌توان دید و اساسی‌ترین نقطه مشترک هر دو مقطع تاریخی که مرتبط با این پژوهش است، عدم حضور مردم در میدان دفاع از منافع ملی است. به تعبیر دیگر در هر دو مقطع، یعنی چه دوره حاکمیت دموکراسی نیم بند و چه پایان دوره دیکتاتوری، مردم ایران در میدان مقابله با تهدیدات نبودند. ابتدا به تأثیر ناسیونالیست مشروطه‌خواه بر منافع ملی می‌پردازیم و سپس به تأثیر ناسیونالیسم باستانگرا و عامرانه پهلوی اول بر منافع ملی اشاره خواهیم کرد.
۱ـ۴ـ تمامیت ارضی
روسیه قبل از جنگ اول جهانی به بهانه حمایت از حکومت و مقابله با مشروطه‌خواهان مناطق شمالی ایران را اشغال نمود و بعد از آن نیز در جنگ اول با انگلیس همراه شد. تبریز صحنه جنگ‌های خونینی بین مشروطه‌خواهان و ارتش روسیه بود. الکساندر ایزولسکی وزیر خارجه روسیه دلایلی در توجیه ادامه اشغال شمال در سال ۱۲۸۸ اقامه کرد. او به عنوان پیش شرط خروج قوای روسیه، از تهران خواست که ضمانت کند همه راه‌های تجاری شمال باز می‌ماند. در اسفند ۱۲۸۹ وقتی مقامات محلی رشت با حقوق تجاری گسترده لیانوزوف، تاجر ارمنی روس، بر شیلات دریای خزر مخالفت کردند، حکومت روسیه باز تهدید کرد که برای حمایت از لیانوزوف نیروی قزاق اضافی از باکو اعزام می‌کند. ناآرامی‌های عشایر در آذربایجان که سفارت روسیه هم تنور آن را داغ نگه می‌داشت یک بهانه دیگر برای ادامه‌ اشغال شمال بود، قتل عام صدها نفر از سکنه تبریز و اعدام بسیاری از دموکرات‌ها و مشروطه‌خواهان در حین اشغال ادامه داشت. ارتش روسیه در دی‌ماه ۱۲۹۰چهارهزار سرباز در تبریز مستقر نمود و به کشتار وسیعی پرداختند. شخص تزار به سربازان خود دستور داد که سریع و خشن علیه مردمی که مقاومت می‌کنند عمل شود «بارکلی» از حکومت وحشت در شهر تبریز هراسان شد. پوکلفسکی ـ کوزیل سعی می‌کرد این ارعاب را متوقف کند. به محض اینکه حکومت ایران اولتیماتوم را پذیرفت، او از کنسول روسیه در تبریز خواست تا به کشتارها خاتمه دهد. اما کنسول پاسخ داد که فرمان‌ها را از نایب‌السلطنه قفقاز در تفلیس می‌گیرد نه از تهران.
بسیاری از مشروطه‌خواهان به صورت فردی و دسته‌جمعی اعدام شدند. تا خرداد ۱۲۹۳ روسیه تقریباً کنترل کامل شمال ایران را به دست گرفت و بریتانیا نیز پیوند‌های اساسی سیاسی و اقتصادی با بختیاری‌ها و سران عشایر بلوچ در جنوب برقرار کرد. وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد بیطرفی رسمی ایران علناً توسط روسیه و بریتانیا نقض شد و سربازان آنان وارد ایران اشغال شده شدند و مابقی کشور را نیز اشغال کردند (آفاری، ۱۳۷۹، ص۴۳۵). در اسفند ۱۲۹۳ دو قدرت بزرگ خارجی در پیمان ۱۹۰۷ تجدید‌نظر کردند. روسیه موافقت کرد، کنترل منطقه بی‌طرف ایران به بریتانیا واگذار شود و حکومت تزاری نیز اختیاری بلامنازع در شمال ایران یافت (همان، ص۴۳۶) بنابراین از سال ۱۲۸۵ که انقلاب مشروطه شروع شد تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی، ـ در دوران حاکمیت ناسیونالیسم ـ همه یا بخشی از ایران در اشغال روسیه و انگلیس قرار داشت و هیچ اراده و قدرتی قادر به دفاع از منافع ملی نبود. کمبود موادغذایی در دوران جنگ و قحطی سراسری مشکل مضاعفی بود که باعث شد صدها هزار نفر از مردم ایران تلف شوند و بیماری‌های عمومی نیز ضایعه مضاعفی بود که در دوران جنگ تشدید می‌شد.
بنابراین «قانون» و «ترقی» که آمال ناسیونالیست‌های مشروطه‌خواه ‌بود، نه تنها محقق نشد که با حذف حکومت مرکزی، آوارگی، قتل، غارت، اشغال و تحقیر ملی سوغات انقلاب مشروطه شد و این چنین شد که مشروطه‌خواهان روشنفکر و دموکراسی‌خواه داوطلبانه تن به دیکتاتوری دادند که از کودتا بیرون آمده بود.
۱ـ۱ـ۴ـ اشغال ایران و تبعید رضاشاه
اشغال ایران و تبعید شاه کشور توسط بیگانگان مهم‌ترین تهدید منافع ملی و حیاتی ایران در دهه دوم قرن حاضر خورشیدی بود. آنچه در این میان مهم است غیبت مردم در دفاع از کشور و عدم اعتراض آنان به تبعید پادشاهشان بود. اشغال وطن توسط بیگانگان، برای هیچ ملتی خوشایند نیست، اما حوادث شهریور ۱۳۲۰ نشان داد که ملت ایران آنقدر از حکومت خود ستم دیده است که بود و نبود آن برایش اهمیتی نداشت. توصیف وضع پایتخت توسط یکی از نویسندگان وقت، علت بی‌خیالی ملت در حمایت از حکومت وقت را نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که ناسیونالیسم افسانه‌ای پهلوی چه تصویری از حکومت برای ملت خویش ساخته است. «شهر تهران خفقان گرفته بود. هیچ کس نفسش در نمی‌آمد همه از هم می‌ترسیدند. خانواده‌ها از کسانشان می‌ترسیدند. بچه‌ها از معلمینشان، معلمین از فراش‌ها و فراش‌ها از سلمانی و دلاک، همه از خودشان می‌ترسیدند. از سایه‌شان باک داشتند. همه جا در خانه، در اداره، در مسجد، پشت‌ ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام، مأمورین آگاهی را دنبال خودشان می‌دانستند. در سینما مواقع نواختن سرود شاهنشاهی همه به دور و بر خودشان می‌نگریستند، مبادا دیوانه یا از جان گذشته‌ای برنخیزد و موجب گرفتاری و دردسر همه را فراهم کند. سکوت مرگ‌آسایی در سراسر کشور حکمفرما بود. همه خود را راضی قلمداد می‌کردند. روزنامه‌ها جز مدح چیزی نداشتند بنویسند. مردم تشنه خبر بودند و پنهانی دروغ‌های شاخدار پخش می‌کردند. اندوه و بی‌حالی، بدگمانی و یأس مردم در بازار و خیابان هم به چشم می‌خورد. مردم واهمه داشتند از اینکه در خیابان‌ها به دور و برشان نگاه کنند مبادا مورد سوءظن قرار گیرند. (بزرگ علوی، ۱۳۵۷، ص۱) با چنین وضعیتی چگونه می‌توان ملتی را در مقابل بیگانه بسیج کرد و یا آنان را برای پیشگیری از اخراج شاهشان به میدان کشاند.
برخلاف شوکت و اقتدار ظاهری حکومت، اشکال عمده رضاشاه و رژیم او دراین نکته مهم بود که مورد اعتماد و حمایت مردم ایران قرار نداشت. بنابر نوشته یکی از محققان معاصر: عواید حاصله از عملیات شرکت نفت بخش مهمی از مخارج حکومت و ارتش رضاشاه را تشکیل می‌داد و دولت بریتانیا از این طریق بر حکومت ایران اعمال نفوذ می‌کرد. ادامه راحت و بدون دردسر عملیات شرکت نفت هم به نفع رضا شاه بود و هم به نفع بریتانیا. بدون اغراق می‌توان گفت اقتدار رضا شاه به تمایل انگلیس‌ها بستگی داشت. رژیم رضا شاه از یک ضعف اساسی برخوردار بود. از حمایت فعال اهالی کشور برخوردار نبود. روحانیت، ایلات و طوایف و مشروطه‌خواهان هر یک بنا به دلایل خاص خویش همیشه او را موجودی غاصب تلقی می‌کردند. به ویژه آنکه در بدو کار از عناصر سرشناس و انگیزه‌های ملی نهضت آزادیخواهانه‌ برجای مانده از انقلاب مشروطه نیز استفاده کرد و سپس آنها را با بی‌رحمی، کامل سرکوب کرده بود. از نظر بسیاری از مردم، رضاشاه دست نشانده بریتانیا محسوب می‌شد که توسط آنها بر سر کار آورده شده بود و توسط آنها نیز حمایت می شد در نتیجه، حکومت رضاشاه اغلب متکی بر سرکوب و زور و انگیزه‌های مادی جهت حفظ وفاداری و جلب حمایت بود و بدین‌وسیله شاه خود را از جوهره هر سیاستمدار منتقد و اصیل و صاحب اخلاصی محروم ساخته بود (زرگر، ۱۳۷۲، ص۴۵۹). اینک (۱۳۲۰) شاه مستبد، خودکامه‌ای توصیف می‌شد که ملت خویش را تحت ستم داشت و هیتلر را متحد طبیعی خود می‌دانست. طبیعی بود که رضاشاه و حکومت او این تفسیر و تحول ناگهانی را نیز جز توطئه و همدستی دیرینه و گاه‌گاه ناپیدای روس و انگلیس چیز دیگری قلمداد نکند. در واقع بسیاری از ایرانیانی که از نظام رضاشاهی تنفر داشتند نیز این دگرگونی را بر همین نهج تعبیر و تفسیر می‌کردند. رضاشاه در میان ملت خود نیز از موقعیت بهتری برخوردار نبود. جراید ایران که ناگهان آزاد شده بودند، در عین تأسف و تأثیر از اشغال کشور، از سرنگونی مستبد مطلق‌العنان ایران شادمان بودند (کاتم، یگوروا، تسون، ۱۳۷۹، ص۱۳). رضاشاه سعی کرد ایرانیانی را که به صحنه سیاسی کشور گام نهادند نسبت به ملتی ذی علاقه‌ کند که خاندان پهلوی بخش لایتجزی آن محسوب می‌شد. وی بر آن بود که ارزش‌هایی همچون نظم و اقتدار و نوآوری را تثبیت کند. برای او نوآوری مترادف با دگرگونی‌های تکنولوژیک، صنعتی‌شدن، شهرنشینی و ایجاد یک جمعیت باسواد و دارای قابلیت فنی و علمی بود. او به ارزش‌هایی نظیر لیبرالیسم و آزادی علاقه‌ای نداشت و برای عدالت اجتماعی نیز ارزش قائل نبود. تا زمانی که می‌توانست با زور و اجبار همراهی و همکاری بیفزاید و خواسته‌های مادی، ‌بخش هشیار جامعه را برآورده سازد، نظام حکومتی‌اش نیز محفوظ ماند. ولی به محض آن که هجوم نیروهای بریتانیا و شوروی، اقتدار نظامی رضاشاه را در هم شکست، واکنش عمومی در قبال سرنگونی و تبعید او واکنشی از سر شادمانی و مبین رهایی بود. (کاتم و…، ۱۳۷۹، ص۱۵). با اشغال ایران در ۱۳۲۰ دولت ایران که توسط انگلیسی‌ها به قدرت رسیده بود و در هم‌پیمانی با آلمان‌ها، مورد غضب پدید‌آوردگان خود قرار گرفته بود، به سمت آمریکا رفت. گویی به تنها سمتی که نمی‌توانست برود ملت خود بود.
شهریور ۱۳۲۰ را باید مطلع بازشدن پای آمریکایی‌ها به منافع ملی ایران نیز دانست. هنگامی که در سال ۱۳۲۰ ایران مورد هجوم قرار گرفت، رضاشاه یادداشت فوری خود را به فرانکلین روزولت ارسال داشت و از رئیس جمهور ایالات متحده درخواست کرد که از دولتین شوروی و بریتانیا بخواهد که تعرض خویش را متوقف کنند. درخواست رضاشاه را سفارت آمریکا در تهران که تا حدودی نسبت به ایران احساس تفاهم داشت تقدیم ریاست جمهوری کرد. پاسخ سریع و قاطعانه کردهال وزیر خارجه ایالات متحده منفی بود. در ژوئیه ۱۳۲۳ و در حین اشغال ایران سفارت آمریکا ضمن ارسال گزارش مفصل به واشینگتن خواستار اتخاذ یک رشته تصمیم‌های اساسی در مورد ایران می‌شود که شاید کودتای ۹ سال بعد (۱۳۳۲) نتیجه‌ این سیاست‌ها و در نتیجه عملکرد پهلوی اول است. در بخشی از گزارش آمده است: خط مشی دومی که در پیش‌‌رو داریم مستلزم اعمال سیاستی قوی‌تر و گسترده‌تر از آنچه به کار بسته‌ایم است. به نظر من باید در این باب تصمیم بگیریم که آیا منافع ما در ایران، منافع سیاسی و اقتصادی و عملی و آرمانی‌ ما به آن اندازه مهم هستند که تداوم یک خط مشی و عملکرد قوی و مثبت ما را بدون توجه به این امر که آیا این اقدام به نحوی مستقیم با مسئله جنگ ارتباط داشته یا خیر موجه سازد یا خیر؟ این دقیقاً همان مبنایی است که شوروی‌ها و انگلیسی‌ها بر اساس آن حرکت می‌کنند و فعالیت‌های خود را در ایران صرفاً به تسهیل تلاش‌های جنگی خود محدود نکرده‌اند (کاتم و…، ۱۳۷۹، ص۲۵). بنابراین سیاست قوم‌گرایانه پهلوی اول دولت ملی را در حد «دولت قومی» تقلیل داده بود و دستگاه ترور و وحشت آن انگیزه‌ای را برای دفاع ملت از منافع ملی باقی نگذاشته بود. لذا ضمن اشغال کشور و اخراج شاه آن و علاوه بر تسلط دولت‌های روس، انگلیس و آلمان، پای آمریکا نیز به ایران باز ‌شد.
۲ـ۱ـ۴ـ پیامدهای اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰
متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به بهانه حضور مستشاران آلمانی به ایران هجوم آوردند. اشغال ایران موجب گسیختن ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شد. هجوم ارتش‌های متفقین به خاک ایران ناامنی و نگرانی گسترده‌ای را به وجود آورد و با فروپاشی دیکتاتوری رضاشاه، غالب امور از دست دولت مرکزی خارج شد. خوشحالی از سقوط دیکتاتوری رضا شاه دیری نپایید و جایگزین این شادی، غمی بزرگ شد. با حضور نیروهای خارجی کمبود ارزاق، ناامنی و قحطی بر کشور مستولی شد. بخش‌های کلیدی اقتصاد مانند کشاورزی، صنعت، خدمات بازرگانی خارجی، بودجه دولت و سطح زندگی مردم بر اثر اشغال شدیداً آسیب دید (اسناد، ۱۳۲۰، شماره۱۲۵).
کشاورزی که ستون فقرات اقتصاد ایران بود و ۷۵ درصد نیروی کار را جذب کرده و همچنین ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تأمین می‌نمود دچار افت فاحش شد. از تولیدات محصولات اساسی کشاورزی مانند گندم، جو، برنج، توتون، تنباکو و میوه کاسته شد و همچنین پرورش دام در خلال اشغال ایران کاهش یافت. به دلیل ماهیگیری بیش از حد در دریای خزر، به تدریج از میزان صید ماهی کاسته شد. کاهش تولید محصولات غذایی از یک سو و تقاضای ارتش‌های اشغالگر خارجی برای مواد غذایی از سوی دیگر به قحطی شدیدی در اکثر مناطق ایران به خصوص آذربایجان و سواحل دریای خزر منتهی شد (جان فوران، ۱۳۷۷، ص۳۹۵). آمار و ارقام نشان می‌دهد که قیمت‌ها در فاصله‌ سال‌های ۱۳۲۳ ـ ۱۳۱۹ هفت برابر شد. از پیامدهای تورم کمبود اقلام اساسی در بازار رسمی تنظیم شده به وسیله دولت و پیدایش بازار سیاه بود و جدی‌ترین کمبود در زمان جنگ در ایران، کمبود نان بود. در تهران قیمت نان در بازار آزاد در نیمه سال ۱۳۲۱ از شش سنت به یک دلار رسید (جان فوران، ۱۳۷۷، ص۳۹۷). در سال ۱۳۲۲ روس‌ها حدود یکصد هزار تن غله از ایران خارج کردند و به غیر از معامله‌ای که روس‌ها با دولت می‌کردند، از بازار آزاد نیز گندم می‌خریدند و به شوروی ارسال می‌کردند (آوری، ۱۳۶۳، ص۲۱۶).
فروپاشی ملتی که با سرکوب اقوام به ملت تبدیل شده بود از دیگر پیامدهای خروج پهلوی اول و اشغال ایران بود. تحقیر اقوام ایرانی به منظور ملت‌سازی، اکنون بسان فنری رها شده بود. یکی از حادترین مسائل دولت مرکزی ایران که از همان ابتدای هجوم متفقین با آن روبه‌رو گردید مسئله ناآرامی در مناطق عشایری بود. هجوم نیروهای نظامی بیگانه به کشور، اعتبار حکومت مرکزی را بشدت متزلزل کرده بود. ناآرامی، شورش، شرارت، دزدی و یاغیگری در اطراف و اکناف کشور رونق گرفته بود. لشکر ۱۰ خوزستان در گزارش ارسالی به مرکز اعلام می‌دارد که در منطقه کهکیلویه، طوایف مطیع و آرام، شروع به اقدامات شرارت آمیز نموده، منجمله ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفری که از بویراحمدی‌ها به محل موسوم به «پلی» آمده و مشغول شرارت هستند و با طوایف باشت و ممسنی همدست شده‌اند و طایفه طیبی گرمیسری در اطراف بهبهان موجب ایجاد ناامنی گردیده‌اند. طایفه‌ احمدی به سرپرستی علی خلیلی به همدستی طایفه علاءالدینی در جایزان به پاسگاه ژاندارمری حمله و این پاسگاه را خلع سلاح کرده‌اند. آنها تاکنون ۶۰۰۰ نفر مسلح و غیر مسلح را با خود متحد ساخته‌اند (اسناد، ۱۳۲۲، شماره ۲۳۵). گزارش‌های مشابه درباره دشتسان و تنگستان، کردستان، مناطق بختیاری‌نشین و سراسر فارس نیز وجود دارد. با حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰ لشکرها از هم پاشیده شد و برای تأمین امنیت شهرها و روستاها نیرویی باقی نمانده بود (امینی، ۱۳۸۱، ص۸۱). علاوه بر کمبود و قحطی مواد غذایی و بیماری، اعمالی که به وسیله ارتش متفقین انجام می‌شد نیز به صورت‌های گوناگون احساسات ایرانیان را علیه آنها برمی‌انگیخت. آنها دست به اعمالی که ایرانیان از آن تنفر داشتند می‌زدند. در منابع و اسناد معتبر مربوط به دوران اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ راجع به رفتارهای بی‌شرمانه سربازان متفقین و به خصوص سربازان هندی و آمریکایی مطالب زیادی نوشته شده است. در یکی از منابع اینگونه نوشته شده است: سربازان آمریکایی در اکثر کافه‌ تریاها و بازارهای متعدد خیابان‌های لاله‌زار و استامبول ضمن باده‌گساری به اعمال ناهنجار و شرم‌آور به اتفاق زنان بدنام دست می‌زدند به طوری که کمتر خانواده محترم تهرانی رغبت می‌کردند که حتی برای خرید مایحتاج و لوازم زندگی از آنجا عبور کنند.
۲ـ۴ـ استقلال سیاسی
۱ـ۲ـ۴ـ قراردادهای استعماری
هنوز یک سال از تشکیل مجلس اول انقلاب مشروطه نگذشته بود که قرارداد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ به دور از چشم مردم و دولت ایران بسته شد. سوغات مشروطه‌ای که انگلستان از حامیان اصلی آن بود به بار نشست و طرح تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس در فضای بعد از انقلاب اجرایی شد. به موجب این قرارداد، ایران به سه منطقه تقسیم شد. منطقه شمال در سلطه روسیه و منطقه جنوب در اختیار انگلیس و منطقه مرکزی بی‌طرف اعلام شد. عقد این قرارداد، دقیقاً زمانی بود که دولت انگلستان خودش را حامی نظام مشروطیت ایران و مشروطیت را فرزند روحانی سیستم انگلیس می‌دانست و در ارکان مجلس، عده محدودی از نمایندگان با تمام توان و قوا در تلاش بودند تا قانون اساسی مشروطیت را به تقلید از قوانین انگلستان، فرانسه و بلژیک به ملت ایران تحمیل کنند. انعقاد این موافقتنامه در زمان اولین دوره مجلس شورا مردم ایران را به هیجان آورد و صدای اعتراض، علیه چنین تهاجم آشکاری به استقلال ایران بلند شد. دولت ایران اعلام کرد که این موافقتنامه را به رسمیت نمی‌شناسد و مجلس هم با آن به مخالفت برخاست. روس و انگلیس پس از جریان جنگ بین‌الملل اول مجدداً معاهده سرّی دیگری را در سال ۱۹۱۵ علیه ایران امضا کردند که بر اساس این معاهده، سرزمین‌های دیگری از موضوع معاهده ۱۹۰۷ به قسمت‌های تحت نفوذ آنها افزوده شد و عملاً منطقه بی‌طرف را که در آن قرارداد برای ایران باقی گذاشته‌بودند، بین خود تقسیم کردند (نجفی و فقیه حقانی، ۱۳۹۱، ص۲۷۶). براساس معاهده ۱۹۱۵، منطقه‌ بی‌طرف از میان رفت و روسیه حق داشت یک لشکر از قوای ایرانی موسوم به قزاق تشکیل دهد و فرماندهی و ریاست آن را با بودجه و مخارج، مستقیماً در دست خود داشته باشد و به نام قیومیت دولت ایران، قوای مزبور را هر طور که لازم بداند اعمال نماید و هر قدر هزینه نماید جز قروض سابق و لاحق به حساب دولت ایران منظور دارد و در قسمت شمالی منطقه بی‌طرف از کرمانشاهان تا بروجرد و کاشان و تربت‌حیدریه و طبس و قسمتی از قائنات تا جام و با خزر و خواف، قوای خود را به جلو آورد و توسعه دهد.
۱ـ۱ـ۲ـ۴ـ قرارداد ۱۹۱۹ (وثوق‌الدوله)
این قرارداد که پس از فشارها و اولتیماتوم، جهت اخراج مورگان شوستر آمریکایی صورت گرفت، ایران را رسماً تحت الحمایه انگلیس قرار داد. طبق این قرارداد باید مستشاران نظامی و اقتصادی انگلیس به ایران می‌آمدند. به موجب این قرارداد، اداره اقتصاد ایران به طور کلی به انگلیس‌ها سپرده شد و ایران رسماً به کشور تحت‌الحمایه انگلستان تبدیل شد. حامیان این قرارداد عبارت بودند از: وثوق‌الدوله، نصرت‌الدوله، ناصر‌الملوک، صارم‌الدوله و جناح وابسته و طرفدار انگلیس در خارج روس‌ها، آمریکایی‌ها و فرانسویان به علت آنکه سهمی از این خوان گسترده می‌خواستند، با قرارداد مخالفت می‌کردند در داخل هم بعضی علمای بزرگ و مبارز مانند مرحوم مدرس، حاج‌آقا جمال اصفهانی، امام‌جمعه خوئی و مردم و حتی احمدشاه و گروهی از آزادی‌خواهان، به شدت با این قرارداد مخالفت کردند (نجفی، ۱۳۹۱، ص۲۷۷).
۲ـ۱ـ۲ـ۴ـ قرارداد قوام ـ سادچیکف
قرارداد نفت شمال که به امضا قوام (نخست‌وزیر وقت) و سفیر شوروی در ایران (سادچیکف) رسید مصیبت دیگری از ضعف رژیم ناسیونالیست ایران بود. چرا که به دلیل ناتوانی در بسیج اجتماعی مردم برای مقابله با بیگانگان، درصدد بودند تا با تغییر در حوزه‌های امتیازدهی تا حدودی دردهای آشکار (تجزیه‌طلبی) را به دردهای پنهان و غیرقابل ملموس ارجاع دهند. طلب نفت شمال توسط شوروی در قبال تخلیه ایران از نیروهای نظامی‌اش مسئله‌ای بود که بعد از اخراج رضاشاه از مهم‌ترین مسائل منافع ملی محسوب می‌شد. از این رو دولت شوروی حاضر شد برای دستیابی به نفت شمال، نیروهای خود را از ایران بیرون ببرد. در این فرایند، دولت شوروی تجزیه‌ آذربایجان و بخش‌‌هایی از کردستان را به فراموشی یا به دست سرنوشت سپرد. لنین به خاطر قرارداد ۱۹۲۱ (قرارداد به اصطلاح موّدت) نهضت جنگل را و استالین نیز به خاطر نفت شمال، فرقه دموکرات و کومله را رها کرد. دولت ایران با تدوین یک قرارداد کلی پیرامون استخراج مشترک ایران و شوروی از نفت شمال، در پی‌ آن بود که روس‌ها را راضی به تخلیه خاک ایران کند. از سوی دیگر دولت مصمم بود که شرط پذیرش شرکت مختلط را در گروه تخلیه نیروهای شوروی در مدت معینی که از شش هفته فراتر نرود قرار دهد. سرانجام در ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ دو طرف در همه‌ زمینه‌ها به توافق رسیدند و بیانیه رسمی مشترک در سه محور، تخلیه ایران، واگذاری امتیاز نفت شمال و حل مسئله آذربایجان منتشر شد (طالع، ۱۳۸۵، ص۲۳۲). طبق این قرارداد که ۵۰ ساله بود در مدت ۲۵ سال اول عملیات شرکت، ۴۹ درصد سهام به طرف ایران و ۵۱ درصد سهام به طرف دولت شوروی متعلق خواهد بود. و در مدت ۲۵ سال دوم، ۵۰ درصد سهام به طرف ایران و ۵۰ درصد به طرف شوروی خواهد بود. از آنجا که ایران به خاطر عدم تخلیه ارتش شوروی، به سازمان ملل شکایت برده بود، امید داشت که با این ابزار مسئله را حل کند. از طرفی سفیر شوروی در تهران به دولت قوام فشار می‌آورد که پرونده شکایت را از شورای امنیت پس بگیرند. اما کاردار سفارت آمریکا در دیدار با قوام، وی را تشویق می‌کند که با اطمینان به شورای امنیت، برابر خواسته‌ شوروی مبنی بر استرداد شکایت ایران از شورای امنیت، پایداری کند. اما قوام که از ضعف حاکمیت و عدم پشتوانه مردمی حاکمیت آگاه است در جواب وی می‌گوید: هنگامی که انسان با شیر درنده سروکار دارد، باید به آن غذا داده و او را نوازش کند، نه این که برابر آن، چنگ و دندان نشان دهد (طالع، ۱۳۸۵، ص۲۳۵).
۲ـ۲ـ۴ـ کودتای ۱۲۹۹
کودتای ۱۲۹۹ درست ۱۴ ‌سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد و بنیان بسیاری از دستاوردهایی را که در مشروطه شکل گرفته بود بر باد داد و زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم آورد. معمولاً مورخین در بررسی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، سرکرده اصلی آن یعنی رضاخان میرپنج را مورد توجه قرار می‌دهند و تحولات مربوط به این حادثه را همانند سقوط بهمنی سهمگین، در فضای رعب‌انگیز بعد از مشروطه ارزیابی می‌کنند. اما این دسته از مورخان غافلند که با نسبت دادن اراده پولادین به رضاخان و تأکید بر ابتکار فردی او، وی را بیش از آن چیزی که بود بزرگ می‌کنند. به عبارت بهتر تأکید بر نقش رضاخان در وقوع کودتا چیزی است که او خود دوست داشت به آن شهره شود. کما اینکه در سالگرد کودتا ـ اسفند ۱۳۰۰ ـ در بیانیه‌ای اعلام کرد با وجود او عجیب است کسی دیگر را عامل کودتا معرفی نمایند! رضاخان با این بیانیه می‌خواست بر نقش بریتانیا در شکل‌گیری دور جدیدی از تاریخ معاصر ایران سرپوش گذارد و مخالفین کودتا را با تهدید از سر راه کنار زند (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۱۵). ضربه کودتای سوم اسفند باعث شد مشروطه ناقص ایران که از فرط درد و رنج اقتصادی و اجتماعی به زانو درآمده و خم شده بود به زمین درغلتد و در آبان ۱۳۰۴ با تغییر سلطنت تیر خلاص بر پیشانی آن شلیک شود. به واقع همانطوری که حمله نادرشاه به هندوستان به دلیل ضعف و ذلیل نمودن بیش از اندازه امپراتوری محتشم مغولان هند، زمینه تسلط کمپانی هند شرقی را بر آن کشور فراهم ساخت و کمپانی به آسانی از فرصت به دست آمده سود جست و موقعیت خود را در هند تحکیم نمود، کودتای رضاخان هم باعث گردید بقایای سرمایه‌سالاران مستقر در آن کشور که از مرده ریگ کمپانی هند شرقی ارتزاق می‌کردند، زمینه‌های تسلط نهایی خود را بر این مرز و بوم مستحکم سازند (همان، ص۲۱).
از این رو منشأ اصلی کودتای سوم اسفند را باید در فعالیت‌های دائم التزاید گروهی از سرمایه‌سالاران بریتانیا دانست که گردانندگان آن عبارت بودند از برخی اعضای کابینه «لوید جورج» مانند «لرد ادوین مونتاک» وزیر امور هندوستان، «لرد چلمسفورد» نایب‌السلطنه هندوستان، «سروینستون چرچیل» وزیر جنگ و منشی مخصوص نخست‌وزیر یعنی «سرفیلیپ ساسون»، از سویی «سرهربرت ساموئل» نخستین قیّم فلسطین بعد از خاتمه جنگ اول جهانی و پسر عمومی ادومین مونتاک همسو با برخی از محافل خاص ایرانی به نوعی در این کودتا دخیل بودند (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۲۱). بنابراین انگلستان که تا دیروز در تلاش بود مشروطه و دموکراسی را در ایران نهادینه کند، به محض پیدایش نفت، زمینه تسلط بر منافع ملی و اقتصادی ایران را، حاکمیت یک دیکتاتور مقتدر و همسو می‌دانست که شاخص‌های این فرد را در رضاخان یافته بودند و او نیز به خاطر کتمان این وابستگی بر ناسیونالیسم افراطی ایران‌گرایی و باستان‌گرایی سوار شد تا مستقل جلوه نماید. نکته بسیار مهمی که از آن غفلت شده، نقش کودتای سوم اسفند در تحت‌الشعاع قراردادن جنبش‌های اسلامی بین‌النهرین، مصر، هندوستان و ترکیه است. اگر به خاطرات ادوین مونتاک و نیز کتاب «هارولد نیکلسون»، زندگینامه نویس رسمی «لرد کرزن» نظری افکنیم، مشاهده می‌کنیم یکی از هشدارهای همیشگی مقامات حکومت هند انگلیس به نهضت‌های اسلامی این مناطق اشاره داشته و نشان می‌دهد، قرارداد ۱۹۱۹ چگونه احساسات دینی مردم را جریحه‌دار کرده است. مونتاک بر این باور بود که باید این جنبش‌ها را جدی گرفت، تمهیدی اندیشید تا مانع تعمیق این نهضت گردد. به عبارت بهتر با کودتای سوم اسفند اذهان از مقوله جنبش‌های روشنگرانه اسلامی به سوی هدفی کاملاً فرضی یعنی خطر کمونیسم هدایت شد. انگلیسی‌ها خود دشمنی فرضی خلق کردند تا کشورهای اسلامی را که هیچ بستر و زمینه‌ای برای گسترش کمونیسم نداشتند تحت‌الشعاع قرار دهند. غرب به ویژه انگلستان به دشمنی نیاز داشت تا برای بسط سیطره و هژمونی خود مردم را از آن بترساند و البته چه دشمنی بهتر از رژیم تازه تأسیس شوروی بود (آبادیان، ۱۳۹۰، ص۳۶)؛ بنابراین انگلیس‌ها با ایجاد یک حکومت مرکزی هم بر نفت مسلط شدند و هم اسلام‌گرایان را در شعاع ترساندن از کمونیسم، گم کردند و از معادلات گفتمانی زمان خارج نمودند.
۳ـ۴ـ وحدت ملی
۱ـ۳ـ ۴ـ تجزیه‌طلبی
همانگونه که قبلاً آورده شد تا قبل از شکل‌گیری دولت ـ ملت مدرن در ایران، مسئله‌ای به نام تجزیه‌طلبی قومی در ایران نبوده است. اما مظاهر آن را می‌توان در دوران پس از مشروطه و خصوصاً دوران پهلوی اول یافت. تجزیه‌طلبی خزعل در خوزستان در حین حکومت رضاشاه و تجزیه‌طلبی در آذربایجان، پس از خروج پهلوی اول نمونه‌هایی از این مهم است. اگرچه عوامل خارجی را نمی‌توان در تجزیه‌طلبی آذربایجان و ایضاً کردستان نادیده گرفت. اما شروع آن پس از خروج پهلوی اول را باید مبتنی بر تلقی قوم‌گرایی از دولت ملی‌ ـ مرکزی دانست. تجزیه‌طلبی آذربایجان خصوصاً مفاد اعلامیه خودمختاری آن نشان می‌دهد که مردم آذربایجان دولت مرکزی را دولت یک قوم (فارس) می‌دانسته‌اند و برای آنان ایجاد یک دولت محلی مانند فارس‌ها که در تهران دولت دارند تلقی شده است. بنابراین اقدامات خشن و سرکوبگرایانه پهلوی اول برای ملت‌سازی و تحقیر اقوام زمینه‌های واگرایی را پس از خروج رضاشاه از کشور فراهم آورد (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۷). تأثیرات کمونیست‌ها و طمع‌ورزی‌های شوروی را نمی‌توان بدون زمینه‌های داخلی تجزیه‌طلبی تحلیل نمود. لذا زمینه‌های داخلی آنان را برای طرح خودمختاری مصمم‌تر کرده بود. از دیدگاه کمونیست‌ها، ایران سرزمین چند ملیتی انگاشته شده بود که در آن، همه اقلیت‌ها تحت ستم فارس‌ها قرار داشتند و به همین دلیل آنها به ملیت‌های دیگر ایران، توصیه می‌کردند که طبق مدل شوروی سابق، مناطق خودمختار درداخل مرزهای ایران ایجاد کنند. آنها بعضاً حتی پا را از این فراتر می‌گذاشتند و به زعم خود، حق ملت‌ها را از خودمختاری تا جدایی کامل و استقلال سیاسی، دنبال می‌نمودند (اتابکی، ۱۳۷۶، ص۱۲). واکاوی نخستین بیانیه رسمی فرقه دموکرات آذربایجان که حاوی دیدگاه‌ها و برنامه‌های فرقه بود، نشان می دهد که فضای ذهنی ـ روانی نویسندگان آن مملو از تحقیر قومی توسط دولت مرکزی است. برخی از مفاد این بیانیه عبارت است از:
۱ـ ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران باید به مردم آذربایجان آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود تا سرنوشت خود را تعیین کنند.
۲ـ تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی به منظور عملی نمودن خودمختاری. این انجمن‌ها در امور فرهنگ، بهداشت و اقتصاد، فعالیت می‌کنند و حق دارند بر کارهای مأمورین دولت نظارت کنند.
۳ـ تدریس در مدارس ابتدایی تا کلاس سوم به زبان آذری است و زبان فارسی فقط در کلاس‌های بالاتر به نام زبان دولتی در کنار آذری، تدریس می‌شود (بیانی، ۱۳۷۵، ص۱۵۰). تأکید نویسندگان بیانیه بر زبان فارسی به عنوان «زبان دولتی» را می‌توان ناشی از نگاه تقلیل‌گرایانه حاکمیت به آن در حد زبان قومی دانست که نویسندگان بیانیه خودمختاری، تلاش می‌کنند ابتدا آن را زبان دولتی کنند و سپس به عنوان زبان دوم بپذیرند.
در مواد ۱ و ۲ اعلامیه کنگره ملی فرقه آذربایجان نیز تأکید بر ناسیونالیسم قومی مشهود است. حال آنکه قبل از تشکیل دولت مدرن در ایران و در زمان صفویه (۱۱۳۳ ـ ۹۰۷ﻫ) آذری‌ها بر کل ایران در قالب حکومت صفویه حکومت کردند و مسئله آذری و فارس مطرح نبود.
۱ـ مردم آذربایجان به علل و حوادث تاریخی، دارای ملیت، زبان، آداب و رسوم و خصوصیات مخصوص به خود است. به همین دلیل با مراعات استقلال و تمامیت ارضی ایران، مانند تمام ملت‌های جهان به موجب منشور آتلانتیک در تعیین مقدرات خود آزاد و مختار است.
۲ـ مردم آذربایجان به زبان محلی و مادری خود علاقه خاصی دارند. تحمیل زبان دیگران آنها را از پیشرفت بازداشته و باعث عقب‌ماندگی آنها شده است. برای ممانعت از این تحمیلات، کنگره ملی به هیأت ملی دستور داده است که هرچه زودتر زبان آذربایجان را در دوایر و مدارس، مرسوم نماید (تربتی سنجابی، ۱۳۷۵، ص۱۰۹). اینچنین پایه ناسیونالیسم قومی در ایران پس از سال‌ها تلاش غیراصولی برای ملت‌سازی مدرن، شکل می‌گیرد. همانقدر که پهلوی اول بر زبان به عنوان مهم‌ترین شاخص ناسیونالیسم تأکید می‌کند واکنش تجزیه‌طلبان نیز در حوزه زبان برجسته‌تر است. چنانکه از منابع مربوطه بر می‌آید، مسئله زبان از بهانه‌های اصلی فرقه دموکرات آذربایجان بود و طلب خودمختاری با محوریت زبان بود. از زمان اشغال آذربایجان در شهریور ۱۳۲۰ تا زمان تشکیل فرقه آذربایجان، یکی از موضوعات عمده تبلیغاتی شوروی، اختلاف انداختن بین ترک و فارس بود، هنگامی که فرقه‌ای‌ها به قدرت رسیدند، سعی کردند آثار زبان فارسی را در آذربایجان براندازند و از آنجایی که مردم آذربایجان در مقابل این کار فرقه‌ای‌ها از خود مقاومت نشان دادند، آنها به زور متوسل شدند تا جایی که برای صحبت کردن به زبان فارسی در برخی موارد، مجازات‌هایی نیز اعمال می‌کردند (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۱). بدرفتاری مأمورین حکومتی رضاشاه با مردم آذربایجان، یکی از عوامل مهمی بود که زمینه‌ داخلی جنبش آذربایجان را به وجود آورد. در یکی از منابع راجع به ستمی که در زمان رضاشاه به مردم آذربایجان همچون سایر نواحی ایران روا داشته شده است چنین آمده است: «کینه‌توزی رضاشاه با مردم آذربایجان حد و مرزی نداشت، وی رذل‌ترین و تبهکارترین مأمورین خود را به آذربایجان می‌فرستاد تا مردم زحمتکش و شریف آن دیار را تحقیر کنند. به زبان ایشان توهین نماید. شهرهای آذربایجان را به ویرانه تبدیل سازد… آذربایجان بحق، کینه رضاشاه و دست‌پروردگان وی را به دل گرفت و آماده انتقام و سرنگون‌ساختن دستگاه ظلم او شد.» (جامی، ۱۳۵۵، ص۲۰۷)
یکی از زمینه‌های مهم ایجاد ناسیونالیسم قومی ترک (آذری)، وجود نوعی تفکر در منطقه بود که بر مبنای‌آن دولت، فقط به تهران می‌رسید، بدون اینکه نیازهای سایر نقاط ایران را در نظر بگیرد. این از عواملی بود که در ایجاد تمایلات خودمختاری طلبانه، مؤثر بود. گروه‌‌های خودمختاری طلب از این تفکر استفاده فراوان بردند و چنین وانمود می‌کردند که اگر قرار است مسائل و مشکلات به طور معجزه‌آسا حل شود و منطقه مورد نظرشان پیشرفت‌ کند، تنها راه این است که خودمختاری به آنها داده شود، خودمختاری طلبان می‌کوشیدند تا این تفکر را به یکی از منابع بسیج توده‌ای‌ تبدیل کنند (قنبری، ۱۳۸۰، ص۱۸۸).
علاوه بر آذربایجان، کردستان نیز، متأثر از اقدامات تحقیرآمیز و قوم مدارانه رضاشاه به سمت تجزیه‌طلبی رفت. این در حالی بود که کردهای ساکن در دیگر کشورهای همسایه خود را اصالتاً ایرانی می‌دانستند. پیوستگی کردها به ایران پدیده‌ای غیرقابل انکار است. حتی ناسیونالیست‌ترین افراد کرد نیز به این امر واقف بوده و بر آن تأکید نموده‌اند. در یکی ازمصاحبه‌هایی که با ملا مصطفی بارزانی به عمل آمده است او بیان داشته: «ما [کردها] نمی‌توانیم ظلم موجود حکومت بغداد را تحمل کنیم. آنها عرب هستند و ما ایرانی هستیم و من می‌خواهم ایرانی و کرد زیر نفوذ عرب نباشد (واسیلی، ۱۳۶۶، ص۱۳). علی‌رغم پیوستگی کردها به ایران، پس از اشغال ایران توسط قوای متفقین در جریان جنگ دوم جهانی، همچون آذربایجان یکسری گرایش‌های گریز از مرکز در قسمتی از کردستان (مهاباد) نیز به وجود آمد که متأثر از اقدامات و برخوردهای حکومت مرکزی ایران از یک سو و سوءاستفاده شوروی سابق از این واگرایی از سوی دیگر بود. قاضی محمد رهبر خودمختاری‌خواه کردستان نیز همانند آذری‌ها خواسته‌هایی را جهت کردستان طرح می کند که حکایت از بی‌مسئولیتی یا تحقیر اقوام توسط دولت ناسیونالیست پهلوی اول دارد. وی در مصاحبه ۲۵ آذر ۱۳۲۴، خودمختاری، تحصیل به زبان کردی، تشکیل انجمن ولایتی کردستان، انتصاب مأمورین دولتی از میان مردم محلی، وحدت و دوستی با اقوام دیگر و اقلیت‌های آشوری و ارمنی را بخشی از مطالبات خود طرح می کند. کمک‌های مالی و تسلیحاتی شوروی نیز بر قوام این تجزیه‌طلبی مؤثر افتاد و نهایتاً قاضی محمد تشکیل جمهوری خودمختار مهاباد را اعلام نمود و جوانان کرد به دانشکده‌های نظامی باکو اعزام می‌شدند تا با فراگیری آموزش نظامی بتوانند در مقابل ارتش دولت مرکزی مقاومت کنند. فی‌المجموع فقر اقتصادی از یک طرف و سیاست‌های دیکتاتوری مآبانه رضاشاه از طرف دیگر زمینه را برای شوروی‌ها فراهم کرد تا به تحریک احساسات قومی در منطقه بپردازند. هنگامی که برنامه متحدالشکل رضاشاه به اجرا درآمد، مأموران حکومتی او در کردستان به اذیت و آزار مردم پرداختند و به منظور یکسان‌سازی شیوه پوشیدن لباس، پوشش روستاییان کرد را که به شهرها می‌آمدند پاره می‌کردند. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث شد تا مردم مهاباد در جریان تشکیل جمهوری به شهربانی آنجا حمله‌ور شوند و تعدادی از مأمورین را به قتل برسانند همین اهانت بود که آن مأمورین در اجرای فرامین رضاشاه به مردم روا می‌داشتند. کار‌ آنها فقط آن بود که به پاره‌کردن لباس‌های محلی و اخذ عوارض و مالیات بپردازند. مالیاتی که چندان برای عمران منطقه به کار گرفته نمی شد (بلوریان، ۱۳۷۷، ص۲۱). تولد ناسیونالیسم قومی کرد و ترک که منافع حیاتی ایران (تجزیه‌طلبی) را به خطر انداخت و زمینه دخالت بیگانگان در این مناطق را فراهم کرد، به میزان زیادی متأثر از اقدامات رضاشاه بود. این اقدامات زمینه مناسبی برای نارضایتی در کردستان و آذربایجان فراهم آورده بود و مورد استفاده شوروی قرار گرفت تا بدین‌وسیله به تحریک احساسات قومی مردم این مناطق پرداخته شود (قنبری، ۱۳۸۰، ص۲۰۵).
۴<

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ق.ظ ]




۳-شایستگی‌های تکنیکی: نمایش مهارت‌های رشته ورزشی، راهنمایی انفرادی ورزشکاران در خصوص مهارت‌ها، توسعه توانایی ورزشکاران، تشخیص استعدادهای ورزشی، کشف اشتباهات مهارتی بازیکنان، تدریس مهارت‌های رشته ورزشی خود.
۴- شایستگی‌های شخصیتی: القای نگرش اخلاقی درست، توسعه بازی جوانمردانه بین ورزشکاران، ترویج رفتار و اخلاق انسانی و القای نگرش احترام به دیگران.
مالت[۱۳] (۲۰۰۶) وضعیت تمرینات جسمانی، مهارت‌های فنی، آماده‌سازی روانی، تنظیم اهداف، استراتژی‌های مسابقه، سازگاری‌های شخصی و سازگاری‌های منفی را به عنوان معیارهای ارزیابی عملکرد مربیان معرفی کرد و اظهار نمود که ارزیابی از طریق این معیارها ارزش بیشتری نسبت به ارزیابی از طریق برد و باخت دارد.
لورنس ود و همکاران[۱۴] (۲۰۰۶) در تحقیقی با عنوان بررسی سیستم‌های بازخورد چند منبعه در بخش‌های خدمات بهداشتی درمانی به ۱۰ نکته مهم برای طراحی و پیاده‌سازی این سیستم‌ها رسیدند. این موارد شامل ایجاد فرهنگ و جو مناسب در سازمان‌ها، مشخص بودن اهداف، واضح و روشن بودن ابزار برای رفتارهای موردنظر در سازمان، قرار دادن بخش‌ها در گروه‌های همسو و متجانس، در نظر گرفتن مقیاس ساده و مناسب برای هر یک از اهداف، استفاده از ۶ تا ۱۰ ارزیاب، مقایسه نتایج با خود ارزیابی، دادن آموزش برای بازخورد دادن، شناسایی و تعیین مشکل و توسعه همکاری بود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کرایگ و همکاران[۱۵] (۲۰۰۶) به بررسی ارزشیابی بازخورد ۳۶۰ درجه که مربوط به سال ۲۰۰۰ میلادی و بعد از آن است پرداخته‌اند. آن‌ها در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که ارزشیابی ۳۶۰ درجه می‌تواند شیوه‌های مختلف مدیریتی و ارزشیابی منابع مختلف را انجام دهد، ارزشیابی آن در مورد زبان ها و فرهنگ‌های مختلف مشکل و گیج کننده است. نتیجه حاصل از ارزشیابی گروه‌های مختلف بازخوردهای متفاوتی را بروز می‌دهد.
لیمیر[۱۶] (۲۰۰۷) در مقاله‌ای راه‌های یادگیری مربیان جوان را بررسی کرده است. در این پژوهش، تعاملات (مربیان دستیار، ناظران لیگ، بازیکنان، مدیران، والدین، تماشاگران، مربیان رقیب و …)، ارزیابی دوره‌های تحصیلی تمرینی، کتاب‌ها و مجلات، اینترنت، تبادل دانش، بحث آزاد و مشاهده دیگر مربیان به عنوان راه‌های یادگیری معرفی شده‌اند.
انجمن مربیان بریتیش کلمبیا[۱۷] (۲۰۰۷) سری کاملی از پرسشنامه‌های مختلف به منظور ارزیابی مربیان در رده‌های مختلف ارائه داده است. این پرسشنامه در پنج نوع است که برای ارزیابی مربیان غیر حرفه‌ای، مربیان حرفه‌ای، مربیان سطح بالا، خود ارزیابی و ارزیابی از سوی ورزشکاران تقسیم‌بندی شده است. سوالات این پرسشنامه در زیر مجموعه شش ویژگی قرار گرفته‌اند که این ویژگی‌ها بترتیب عبارتند از: مهارت‌های سازمانی و تشکیلاتی، مهارت‌های آموزشی، مهارت‌های ارتباط شخصی، مهارت‌های ارتباط گروهی، مهارت‌های مدیریتی و ایمنی و مهارت‌های شخصیتی مربی. این پرسشنامه پنج ارزشی است و در نهایت توسط مدیر فنی یا سرپرست یا رئیس مربوطه جمع‌ آوری و جمع بندی می‌شود. در این پرسشنامه ها برای هر پرسش و در هر ویژگی به تناسب وزن آن نمره‌های مشخصی تعیین شده است که مجموع نمره‌های این ویژگی‌ها نمره کل مربی را مشخص می‌سازد.
پانگ[۱۸] (۲۰۰۸) در پژوهشی با عنوان مکانیسم توسعه تیم مشاور دانشگاه بر اساس تئوری ارزیابی بازخورد ۳۶۰ درجه به منظور افزایش و توسعه حرفه و تخصص کارکنان مشاور دانشگاه پرداخت. به مطالعه چارچوب‌های کارمندان مشاور و ایجاد مکانیزمی برای ارزیابی عملکرد در ارتباط با توسعه کارمندان مشاور دانشگاه پرداخت. در نتیجه یک مدل برای اندازه‌گیری رضایتمندی کارکنان بر مبنای این تئوری ارائه شد که در آن استراتژی ماتریس برای تجزیه و تحلیل نتیجه و بازخورد اطلاعات استفاده شد. استفاده از آن مشخص کرد که این مکانیزم ارزیابی عملکرد جدید یک قدرت مانور قوی در ارتباط با توسعه تیم کارکنان مشاور دانشگاه دارد و اینکه این تجزیه و تحلیل نتایج از رضایت کارکنان مشاور دانشگاه به صورت علمی و منطقی است که می‌تواند یک روش موثر در برنامه‌های عملی و کاربردی ارائه شود.
کاووسانو و همکاران[۱۹](۲۰۰۸) به بررسی اثربخشی مربی از دیدگاه خود مربی و ورزشکاران پرداختند. نتایج در کلیه ابعاد اثربخشی مربیان نشان داد که مربیان میانگین بالاترین نسبت به ورزشکاران خود داشتند. اثربخشی انگیزش، اثربخشی استراتژی، اثربخشی تکنیک و اثربخشی شخصیت‌سازی، چهار بعد اثربخشی بودند. آن‌ها در بیان دلیل این یافته‌ها ذکر کرده‌اند که تحقیق در سایر زمینه ها نشان داده که افراد تمایل دارند خودشان را مساعدتر از دیگران ارزیابی کنند.
ویوت[۲۰] (۲۰۰۹) به خود ارزیابی مربیان تیم ملی والیبال معلولین اسلوونی پرداخت و ۲۶ مورد از صفات و ویژگی‌هایی که برای یک مربی مهم است را بررسی کرد. وقت شناسی، انضباط، خود کنترلی، خلاقیت، انگیزش، اعتماد به نفس، انعطاف‌پذیری، دموکراسی، فردگرایی، کارآمدی، اطاعت از دستور، خود اصلاحی، استقلال، سلطه طلبی و چیره‌گری، توانایی پذیرش اشتباهات، پایداری، تفکر سیستمی، خودباوری، اضطراب، آرامش، عزت نفس، پایداری احساسی، پرخاشگری، اختیار و مسئولیت‌پذیری، ویژگی‌های مورد بررسی در این پژوهش بودند.
سوروجلا[۲۱] (۲۰۰۹) یک مطالعه مقایسه‌ای در خصوص ارزیابی عملکرد مربیان انجام داد. وی ارزیابی عملکرد مربیان را امری حیاتی برای سازمان‌های ورزشی می‌داند که می‌تواند در تصمیم‌گیری‌هایی نظیر پاداش یا فسخ قرارداد مربیان مهم باشد. یکی از اهداف این پژوهش این بود که دریابد چه تفاوتی بین نتایج ارزیابی مربیان و مدیران نظیر پاداش یا فسخ قرارداد مربیان مهم باشد. یکی از اهداف این پژوهش این بود که دریابد چه تفاوتی بین نتایج ارزیابی مربیان و مدیران وجود دارد. برای این کار از مقیاس ارزیابی مربی که توسط چلادورای[۲۲] و مک‌لین[۲۳] (۱۹۹۵) طراحی شده بود استفاده کرد. این مطالعه بر روی ۳۰۰ مربی و ۱۵۰ مدیر ورزشی آفریقای جنوبی و ۵۳۲ مربی و ۸۷ مدیر ورزشی کانادایی صورت گرفت که نهایتاً نتیجه گرفت که دیدگاه‌های مربیان و مدیران در خصوص عملکرد مربیان با یکدیگر منطبق نیست.
سانتوس[۲۴] (۲۰۱۰) در پژوهشی با عنوان “ادراک از شایستگی‌های حرفه‌ای خود” اقدام به جمع‌ آوری نتایج مربوط به خود ارزیابی ۳۴۳ مربی نمودند. شایستگی‌های مرتبط با برنامه‌ریزی سالانه، شایستگی‌های مرتبط با تشخیص موقعیت های تمرین و مسابقه و شایستگی‌های آموزشی شخصی و مربیگری سه شایستگی کلی مورد بررسی در این پژوهش بودند.
هایک کم[۲۵] (۲۰۱۱) در تحقیقی با عنوان ارزیابی عملکرد توسط همکاران با یک رویکرد تجمیع اطلاعات به این نتیجه رسید که نتایج به دست آمده از ارزیابی عملکرد همکاران هم برای اهداف مدیریتی و هم برای اهداف توسعه‌ای ارزیابی عملکرد باید استفاده شود و این ارزیابی همکاران در تصمیم‌گیری‌های سازمانی مفید است، و سازمان می‌تواند نتایج به دست آمده از ارزیابی‌های همکار را به عنوان یک پایه برای تصمیمات پرسنلی مهم و همچنین توسعه بازخورد استفاده کند. ادعای اینکه ارزیابی‌های همکار تنها برای اهداف توسعه‌ای ارزیابی عملکرد استفاده شده و می‌شود، الزاماً درست نیست.
کاپور و راو[۲۶] (۲۰۱۱) در تحقیقی تحت عنوان “ارائه یک روش جدید برای سیستم مدیریت عملکرد: اهمیت ارزیابی عملکرد ۳۶۰ درجه در تعیین کیفیت رهبری مدیران، مطالعه موردی در صنعت آلمینیوم و فولاد” داده‌هایی از ۱۴۳ مدیر، سرپرست، ماموران در سطوح مختلف سازمانی را جمع‌ آوری کردند. ابزار ارزیابی ۳۶۰ درجه در ۴۶ سوال شامل هشت شایستگی شامل قابلیت انعطاف‌پذیری و سازگاری، خدمات به مشتریان، تفکر سیستمی، اثربخشی بین فردی، خلاقیت، وابستگی سازمانی، سازگاری فردی و مهارت‌ها و دانش فردی تنظیم شد. نتایج تغییرات در رتبه‌های مدیران و توسعه شفافی را در نمونه مورد بررسی در نتیجه بازخورد ۳۶۰ درجه نشان داد.
هربست و کانردی[۲۷] (۲۰۱۱) در تحقیق تحت عنوان اثربخشی رهبری در موسسات آموزش عالی: خود ادراکی مدیریتی در مقابل ادراکات دیگران که با هدف بررسی میزان گسترش خود ادراکی صحیح از شایستگی‌های مدیریتی‌شان در مقابل گروه‌های دیگر ارزیابی صورت گرفت، نتیجه گرفت که یک اختلاف آماری معنادار بین خود ارزیابی با نتایج ارزیابی سایر گروه‌ها وجود داشت به نحوی که مدیران در تمامی پنج بعد رهبری نمره بالاتری به خود اختصاص داده بودند.
جووان[۲۸] (۲۰۱۱) در پژوهش خود با عنوان ارزیابی مربیگری از دیدگاه روانشناسی اعلام کرد که علیرغم عمومیت داشتن مربیگری، تنها تحقیقات اندکی در زمینه عوامل موثر بر مربیگری اثربخش به ویژه از لحاظ ویژگی‌های روانی انجام شده است. سه عامل کلیدی در ارزیابی مربیگری، سبک روابط بین شخصی، عامل شناختی ادراکی و نگرش بودند.
نورمانسل[۲۹](۲۰۱۱) پژوهشی با عنوان ارزیابی ابعاد رهبری در تیم‌های رهبری در تیم‌های ورزشی درون دانشگاهی با بهره گرفتن از بازخورد چند منبعه انجام داد. در این پژوهش که روی مهارت‌های رهبری در بخش ورزشکاران درون دانشگاهی تمرکز کرده بود، دانشجویان ورزشکار بر اساس هشت بعد رهبری توسط چندین منبع ارزیابی نظیر مربیان، هم تیمی‌ها، خود ارزیاب مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمرات به دست آمده از منبع خود ارزیابی در مقایسه با نمرات ارزیابی مربیان و هم تیمی‌ها در تمامی هشت بعد رهبری بالاتر بود.
جمع بندی
با توجه به پیشینه تحقیق مشخص می‌شود که تحقیقات بسیار کمی در زمینه ارزیابی عملکرد مدیران صورت پذیرفته در تعدادی از این تحقیقات مشخص شد که یک اختلاف آماری معنادار بین خود ارزیابی با نتایج ارزیابی سایر گروه‌ها وجود داشت به نحوی که در تمامی پنج بعد رهبری نمره بالاتری به خود اختصاص داده بودند. همچنین مشخص شد که ارزیابی عملکرد ۳۶۰ درجه در تعیین کیفیت رهبری مدیران نقش مهمی ابفا می کند و ارزیابی همکاران می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های سازمانی بسیار مفید باشد. گذشته از آن می‌توان دریافت که ارزیابی‌های همکاران قادر است پایه‌ای برای تصمیمات مدیران باشد. بنابراین محقق در صدد است با انجام این تحقیق مشخص نماید چه تفاوتی بین ارزیابی عملکرد مدیران از دیدگاه خود، زیردستان، هم سطحان و مدیران ارشد وجود دارد.
فصل سوم
روش‌شناسی تحقیق
۳-۱- مقدمه
با توجه به این که دستیابی به هدف‌های علم و شناخت علمی میسر نخواهد بود مگر زمانی که با روش‌شناسی درست صورت پذیرد، بنابراین در این فصل روش پژوهش تفسیر شده است. روش‌های هر پژوهش، یکی از مهمترین نقش‌های آن می‌باشد که انتخاب آن‌ها، نیاز به دقت فراوان دارد. از این رو در این فصل با بهره گرفتن از روش علمی به بررسی روش پژوهش، سپس به معرفی جامعه آماری، حجم نمونه تحقیق و شیوه انتخاب آن‌ها، متغیرها، ابزار اندازه‌گیری و ویژگی‌های روانسنجی مرتبط یا آن، روش جمع‌ آوری داده‌ها و انتخاب نوع روش آماری مناسب پرداخته خواهد شد.
۳-۲- روش پژوهش
این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری داده‌ها توصیفی از نوع پیماشی بود که به شکل میدانی انجام شد.
۳-۳- جامعه آماری
با توجه به این که در ارزیابی عملکرد با روش بازخورد ۳۶۰ درجه کلیه ذینعفان عملکرد فرد را ارزیابی می‌کنند، در این پژوهش دانشجویان رشته تربیت بدنی به عنوان زیردستان، روسای دانشکده‌های تربیت بدنی به عنوان بالا دستان، اساتید دروس تخصصی تربیت بدنی به عنوان همتایان و مدیران گروه تربیت بدنی (خود ارزیابی) جامعه پژوهش حاضر را تشکیل می‌دهند.
۳-۴- نمونه و روش نمونه‌گیری
روش نمونه‌گیری پژوهش حاضر جهت انتخاب مدیران و مدیران ارشد از نوع کل شمار بود و روش نمونه‌گیری جهت انتخاب دانشجویان و اساتید به صورت تصادفی بود. در این پژوهش عملکرد هر مدیر توسط ۳ دانشجو، ۳ استاد همکار، یک رئیس دانشکده و خود فرد ارزیابی می‌شد. این پژوهش در ۱۲ دانشگاه استان خراسان رضوی انجام گرفت. بنابراین نمونه آماری برابر ۹۶ نفر بود که همه ۹۶ پرسشنامه به درستی برگشت داده شد.
۳-۵- فرایند اجرای پژوهش
پژوهش حاضر ترکیبی از تحقیق کتابخانه‌ای و میدانی می‌باشد. در ابتدا با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای (کتاب‌ها و مقالات فارسی، کتب و مقالات لاتین، وب سایت‌های اینترنتی و …) مبانی نظری پژوهش تدوین گردید و در ادامه بر اساس ادبیات پژوهش، پرسشنامه مناسب برای ارزیابی عملکرد مدیران تربیت بدنی تهیه و بین جامعه آماری مورد نظر پخش شد. سرانجام با جمع‌ آوری پرسشنامه داده‌های مربوط به آن با بهره گرفتن از نرم افزار اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. شکل زیر مدل اجرایی پژوهش حاضر را نشان می‌دهد.
شکل ۳ـ۱. فرایند اجرای تحقیق
۳-۶- متغیرهای پژوهش
هدف پژوهش حاضر، عملکرد مدیران دانشگاه‌های استان خراسان رضوی بود. متغیرهای پژوهش نیز ۴۰ معیار ارزیابی بود که در قالب ۴ عامل خلاصه شدند. جدول زیر متغیرهای پژوهش را نشان می‌دهد.
جدول ۳ـ۱. متغیرهای پژوهش

ابعاد مدیریتی
زیر مجموعه های بعد مدیریتی
مهارت‌های مدیریتی
توانایی ایجاد نظم و انظباط در محیط کاری
استفاده از موثرترین شیوه‌های رهبری و مدیریت
ارزیابی از کار خود و دانشجویان
کنترل و نظارت مستقیم بر اجرای برنامه‌های ورزشی و درسی
استفاده از قدرت شخصی و ایجاد علاقه در دانشجویان
وجود سیستم ارزیابی دانشجویان برای اساتید
تشخیص نیازها و انتظارات دانشجویان
استفاده از سیستم‌های پاداش و تنبیه در مواقع خاص
توانایی تصمیم‌گیری در هنگام بحران
توجه به نیازهای خاص دانشجویان
مهارت‌های فنی
آگاهی کامل از انواع روش‌های مدیریتی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ق.ظ ]




  • نوآوری در سازمان‌ها با توجه به نوع محصول متفاوت است
  • با توجه به رقابتی بودن بازار نیاز به شناخت مشتریان جهت انتخاب استراتژی مدیریت دانش مؤثر می‌باشد
  • عملکرد سازمان زمانی بهبود می‌یابد که اهداف سازمان با نوع استراتژی مدیریت دانش همراستا باشد
  • نیروی انسانی در سازمان‌ها اهمیت زیادی دارند به خصوص سازمان‌های خدماتی
  • با شکل دهی روابط نیروی انسانی می‌توان از آن‌ها جهت بهبود سازمان استفاده نمود
  • دانش ضمنی در سازمان از طریق نیروی انسانی ایجاد می‌گردد
  • نیروی انسانی می‌بایست با توجه میزان نوآوری هر فرد در واحدها تخصیص داده شوند
  • نیروی انسانی در تمامی استراتژی‌های مدیریت دانش اهمیت فراوانی دارد
  • استفاده از سیستم‌های اطلاعاتی و مدیریت آن بسیار مؤثر می‌باشد
  • سیستم‌های اطلاعاتی قلب مدیریت دانش می‌باشند
    • استراتژی‌های متفاوتی برای اطلاعات وجود دارد
    • ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • سازمان برای تولید محصول نیز می‌بایست استراتژی داشته باشد
  • برای تولید محصول تعیین میزان کیفیت، هزینه و… الزامی است
  • ارائه خدمات نیز مطابق با نیاز بازار و مشتریان می‌باشد
  • مشتریان برخی از ویژگی‌ها از جمله تنوع و قیمت حساسیت دارند
  • تطابق کیفیت و هزینه محصول یا خدمات برای مشتریان با آنچه در ذهنشان وجود دارد بسیار اهمیت دارد
  • سازمان می‌بایست از ویژگی‌های مورد نظر مشتریان خود شناخت داشته باشد تا استراتژی مدیریت دانش را تعریف نماید
  • با افزایش تولید سازمان به سوی استراتژی کدگذاری خواهد رفت
  • گسترش محصول در سازمان مستلزم خلاقیت می‌باشد
  • نحوه ارائه محصول به مشتریان نیز نیاز به نوآوری و تخصص خاص دارد
  • فرایند تولید در سازمان‌های تولیدی نیاز به استاندارد سازی دارد
  • در سازمان‌های کوچک تولیدی نیاز به خلاقیت هنوز وجود خواهد داشت
  • برخی از فرایندها مانند طراحی در سازمان‌ها، هم بزرگ هم کوچک و متوسط نیازمند خلاقیت نیروی انسانی است
  • البته در نظر گرفتن رویکرد فرایندی در تمامی سازمان‌ها مهم می‌باشد
  • فرهنگ سازمانی از عوامل مؤثر دیگر می‌باشد
  • فرهنگ در سازمان‌ها متفاوت بوده و متشکل از کل دپارتمان‌ها می‌باشد
  • نوآوری در سازمان‌ها می‌بایست در فرهنگ سازمان وجود داشته باشد
  • میزان نیاز به استفاده از فناوری اطلاعات در سازمان‌ها بسیار مهم می‌باشد
  • تعیین بودجه فناوری اطلاعات در انتخاب استراتژی مدیریت دانش مؤثر می‌باشد
  • تعداد فرایندهای سازمان نیز در استاندارد سازی رویه‌ها مؤثر می‌باشد
  • انتقال دانش از طریق نیروی انسانی می‌باشد
  • ماهیت محصولات در تعیین میزان خلاقیت مؤثر می‌باشد
  • در سازمان‌های کوچک و متوسط جهت رشد تعیین تمرکز و محدودیت‌ها ضروری است
  • در سازمان‌های مسطح تر خلاقیت افزایش می‌یابد
  • سازمان‌های با تعداد سطوح بیشتر دارای سطح اختیارات کمتری هستند
  • جهت موفقیت استراتژی مدیریت دانش شناخت فرهنگ هر یک از دپارتمان‌های سازمان ضروری است
  • هر چه محیط بیرونی سازمان پیچیده تر باشد تعداد مشاغل در سازمان افزایش می‌یابد
  • محیط‌های پیچیده نیاز به مشاغل تخصصی‌تر دارند
  • تعداد مشاغل تخصصی‌تر باعث افزایش اندازه سازمان می‌گردد
  • نیاز به استاندارد کردن مقررات سازمان در سازمان‌ها بزرگ افزایش می‌یابد
  • در سازمان‌ها خدماتی بزرگ نیز استاندارد نمودن رواج دارد
  • میزان رسمیت در سازمان‌ها بستگی به‌اندازه سازمان و تعداد مشاغل بستگی دارد

جدول ۴-۳: کدگذاری اولیه

کدگذاری اولیه (مصاحبه سوم)

  • تعیین میزان پیچیدگی محیط سازمان می‌تواند در انتخاب استراتژی مدیریت دانش مؤثر باشد
  • سازمان‌ها با محیط پیچیده نیاز به هماهنگی بیشتری در مشاغل سازمان دارند
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ق.ظ ]




در انقلاب اسلامی وضع به صورت دیگری بود. اسلام ضمن پذیرش ملت به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، تلاش نمود که ملت‌سازی واقعی را تمرین نماید. شهید مطهری معتقد است: «اسلام ملیت‌های گوناگون را نه تنها نفی نمی‌کند بلکه آنان را به عنوان پدیده‌ای بشری، طبیعی مورد پذیرش قرار می‌دهد، ولی می‌کوشد با دعوت به ایمان و تقوی انسان را از اختلافات مادی و ظاهری عبور دهد.» امام خمینی نیز معتقدند «همه در ایران واحد هستند و ما هم خود و هم آنها را ملت واحد می‌دانیم.» (صحیفه امام، جلد۱۶، ص۱۴۵). بنابراین امام وحدت را به اسلام ارجاع می‌داد و «وحدت کلمه» را شعار گفتمانی خود برای ملت‌سازی قرار داد. رهبران انقلاب اسلامی ضمن پذیرش ملت، عنصر پیونددهنده ایرانیان را زبان فارسی نمی‌دانند بلکه آن را به اسلام ارجاع می‌دهند. از نظر امام تشکیل ملت بر اساس اسلام میسر است چرا که: «اسلام بزرگ تمام تبعیض‌ها را محکوم نموده است. برای هیچ‌ گروهی ویژگی خاصی قرار نداده است و تقوی و تعهد به اسلام تنها کرامت انسان‌هاست و در پناه اسلام و جمهوری اسلامی حق اداره امور داخلی و محلی و رفع هرگونه تبعیض فرهنگی، اقتصادی و سیاسی متعلق به تمام قشرهای ملت است» (صحیفه امام، جلد ۱۱، ص۵۶). اما ناسیونالیسم منفی را امام اینگونه به چالش می‌کشند «اسلام آمده است که بگوید همه نژادها با هم‌اند. هیچ‌کدام برهیچ کدام تفوق ندارند. نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک به هیچ یک از اینها و نه هیچ نژاد بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، هیچ‌کدام تداوم بر دیگری فضیلت ندارد» (صحیفه امام، ج۱۳، ص۸۸). امام معتقد بود که اسلام آمده تا دیوار بین اقوام را بردارد و همه را ذیل توحید جمع نماید؛ «در سال‌های اخیری که ملت ایران به تأیید خدای تبارک و تعالی قیام کرد قشرهای میلیونی آنها چه این برادری در یک محیط کوچک مثل ایران، با یک جمعیت کم در مقابل جمعیت‌ها چه اعجازی کرد. این اعجاز همین وحدت کلمه است و اخوت بود. این اخوت و برادری که در ایران پیدا شد و این تحول عظیمی که پیدا شد و همه قشرها را با هم منسجم کرد، برادران اهل سنت را با اهل شیعه، تشیع را با اهل تسنن، وحدت در یک جمعیت محدود در یک کشور محدود به نام ایران با ابرقدرت‌ها چه کرد» (صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۰۱). علاوه بر عرصه نظر در صحنه عمل نیز ملت‌سازی توسط اسلام را می‌توان در عمل دید. همدلی ملی و یا به تعبیر امام(ره) «حس وطن‌دوستی» در جنگ تحمیلی تقویت شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جنگ تحمیلی تابلویی تمام‌نما از تلفیق رفتارهای ملی ـ مذهبی است و برای اولین‌بار با همت ملت، ذره‌ای از سرزمین ملی به دشمنان واگذار نشد. جنگ تحمیلی از جهت جغرافیایی ـ قومی در سرزمین های عرب نشین و کردنشین واقع شد. اما برای دفاع داوطلبانه از میهن، همه اقوام ایرانی به میدان شتافتند. به صورتی که از منتهاالیه مرزهای شرقی کشور (زابل) بیش از هزار نفر در جنوب و غرب کشور شهید شده‌اند. لذا در جنگ تحمیلی هشت ساله برخلاف جنگ‌های ایران و روس، همه اقوام ایرانی داوطلبانه به کمک اقوام درگیر در جنگ شتافتند و هزینه‌های جنگ در بعد جانی و مالی بین آنان تقسیم شد و این مهم فقط در سایه اسلام و ملت‌سازی توسط اسلام اتفاق افتاده است. بیش از ۹۰ درصد شهدای جنگ علت جبهه رفتن خود را اسلام دانسته‌اند. بنابراین ملت‌سازی توسط اسلام باعث حفظ منافع حیاتی کشور شد در حالی که ناسیونالیست‌ها در هیچ‌ میدانی نتوانستند ملت را یکپارچه ببینند.
۵ـ۱ـ ایدئولوژی
یکی از مهم‌ترین کارکردها و شاید مهم‌ترین کارکرد ایدئولوژی حکومت بسیج ملت در راستای حضور در میدان‌های دفاع از منافع ملی و حیاتی است. دقت در تهدیدات منافع ملی کشور، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، نشان می‌دهد که در هیچ‌یک از میدان‌های دفاع از منافع ملی از حضور مردم خبری نیست. ۱ـ اشغال نظامی ایران در جنگ اول جهانی و قحطی ناشی از آن ۲ـ قراردادهای استعماری نظیر قرارداد ۱۹۱۹ و ۱۹۰۷ ۳ـ کودتای اسفند ۱۲۹۹ ۴ـ اشغال مجدد ایران در جنگ دوم جهانی ۵ـ اخراج پهلوی اول از کشور ۶ـ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکمیت انگلیس و آمریکا بر همه شئونات کشور بعد از کودتای مذکور، نشان می‌دهد که دولت ناسیونالیست در این دوران قدرت بسیج‌گری ملت جهت حضور در میدان‌های دفاع از منافع ملی را نداشته است. تنها نقطه کانونی حضور مردم در دفاع از منافع ملی و مبارزه با بیگانگان ملی شدن صنعت نفت است که آن هم نمی‌توانسته است مبتنی بر ایدئولوژی ملی‌گرایی و ناسیونالیسم باشد، چرا که اگر این بود، همان جماعت باید در فردای کودتای ۱۳۳۲ به میدان می‌آمدند. آیت اله کاشانی در خصوص حضور مردم در ملی شدن صنعت نفت می‌گوید: «قبل از اینکه من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از اینکه من با مصدق به مخالفت پرداختم ملت از دور او پراکنده شد» (علوی، ۱۳۷۶، ص۸). اما در انقلاب اسلامی همه تهدیدات با بسیج ملت حل شد و نوعی خودباوری ملی در عرصه اجتماعی تولید شد که اقتدار ملی را به نمایش گذاشت. ۱ـ مبارزه با تجزیه‌طلبی در سال‌های صدر انقلاب اسلامی عموماً توسط مردم انجام گرفت ۲ـ بعد از خروج بنی‌صدر از کشور و شهادت رجایی و باهنر مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری مهرماه ۱۳۶۰ از ۱۴ میلیون به ۱۶ میلیون نفر افزایش یافت که نشانگر عمیق شدن روح اسلام انقلابی در کشور بود ۳ـ در قیام مسلحانه مجاهدین خلق و بنی صدر مردم در صحنه دفاع از انقلاب بودند ۴ـ در جنگ هشت ساله ملت حضور تعیین کننده داشت که اگر غیر از این بود امکان ادامه جنگ نبود ۵ـ در تحریم‌های شکننده اول انقلاب اسلامی تاکنون ملت همه مشکلات را به جان خریده و اگر شاخص همراهی ملت با حاکمیت در این حوزه را به حضور و مشارکت در انتخابات مختلف ارجاع دهیم این مسئله بهتر قابل درک است ۶ـ حوادث تیرماه ۱۳۷۸ با حضور میلیونی مردم در بیست و سوم تیرماه مرتفع گردید ۷ـ حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ با حضور قاطع ملت در ۹ دی‌ماه فیصله یافت ۸ـ در مسئله هسته‌ای، پایداری ملت و پشتیبانی آنان از حاکمیت موجب به ثمرنشستن آن شد.
بنابراین با مقایسه دو الگوی اسلام و ناسیونالیسم در به میدان آوردن ملت، مشخص می‌شود که انقلاب اسلامی مبتنی بر ایدئولوژی اسلام تاکنون در هر میدانی با چالش مواجه بوده است با فراخوان ملت مسئله را حل نموده است. اما ایدئولوژی ناسیونالیسم از ۱۲۸۵ تا ۱۳۵۷ از این کارآمدی برخوردار نبوده است. لذا مسائلی مانند جابه‌جایی قدرت در ایران توسط بیگانگان یا تجزیه‌طلبی (مانند بحرین) یا واگذاری بخشی از کشور همانند جنگ‌های ایران و روس و یا قراردادهای یکطرفه و استعماری در جمهوری اسلامی ایران اتفاق نیفتاده است.
۶ـ۱ـ اقتدار ملی
اگر چه کشور ایران هیچ موقع مستعمره نبوده است اما نحوه تعامل قدرت‌های بزرگ نشان می‌دهد که در ۲۰۰ سال گذشته ایران بخشی از سرزمین مورد طمع روسیه، انگلیس و سپس آمریکا بوده است. تحمیل قراردادهای استعماری، انتزاع و اشغال سرزمین، ورود در بلوک بندی‌ها و ائتلاف‌های مدنظر غرب (سنتو، بغداد) و دخالت آمریکا و انگلیس در همه شئونات کشور بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بخشی از شاخص‌های تحقیر ملی است. جنبه‌های اقتداری پهلوی نیز در خدمت ژاندارمری منطقه بود. بحرین به خاطر واگذاری نقش ژاندارمی در منطقه، مستقل اعلام شد و سرکوب شورشیان ظفار در عمان نیز بخشی از اراده غرب برای ایجاد امنیت در خلیج‌فارس و مسیر انرژی بود. با انقلاب اسلامی، ایران ابتدا از ژاندارمی غرب در منطقه خارج شد و همه عرصه‌های نظامی و تکنولوژیکی که توسط کارشناسان و مستشاران غرب اداره می‌شد به دست ایرانیان افتاد. پس از انقلاب اسلامی، ایران به یک قدرت ملی تبدیل شد که تلاش برای تجزیه یا فروپاشی آنان پس از هشت سال جنگ نتیجه نداد. بعد از جنگ تحمیلی در یک فرایند ۲۰ ساله ایران نه تنها اقتدار ملی را حفظ نمود بلکه اقتدار منطقه‌ای خود را نیز به دست آورد. این اقتدار منطقه‌ای در حالی تحقق یافت که جمهوری اسلامی ایران زیر سنگین‌ترین فشارهای سیاسی، رسانه‌ای، اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی بوده است. اگر اکنون درباره افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و… میزی برای مذاکره برقرار و ایران یک ضلع مذاکره نباشد، مسئله مدنظر حل نخواهد شد. نمونه بارز آن همکاری ایران و آمریکا در افغانستان و در جریان فروپاشی نظام طالبان بود. علاوه بر آن، اقتدار ملی، اقتدار نظامی و حرکت در مسیر اقتدار علمی در ایران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اقتدار نظامی ایران مبتنی بر ایمان و ایدئولوژی است و در فرهنگ نظامی ایران سلاح نقش دوم را دارد. اما اقتدار نظامی ارتش منظم شاه که بخش اعظمی از سرمایه کشور صرف آن می‌شد در شهریور ۱۳۲۰ به یکباره فروپاشید. عمق بخشی به جایگاه انقلاب اسلامی در میان ملت‌های اسلامی نیز بخشی از این اقتدار است که توأم با عزت و مودت است. الهام‌بخشی و الگودهی در مبارزه و پیدایش جنبش‌های اصیل اسلامی در فردای انقلاب اسلامی نیز بخشی از سرمایه بالقوه و اقتدار انقلاب اسلامی است. اقتدار سیاسی، نظامی و ملی ایران باعث گردیده است تا سیاست‌های خاورمیانه‌ای غرب و به ویژه آمریکا در این منطقه با چالش جدی مواجه شود و علی‌رغم قطع رابطه، بارها آمریکایی‌ها از ایران بخواهند که در خصوص افغانستان و عراق وارد مذاکره شوند.
کنترل بحران‌های اجتماعی که معمولاً در طراحی‌ها یا اقدامات سیاسی و رسانه‌ای غرب ریشه دارد بخشی دیگر از اقتدار نظام جمهوری اسلامی است که معمولاً با تکیه بر مردم حل و فصل می‌شود. بنابراین اکنون بین ایرانیان موافق و مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران در خصوص این مسئله که ایران از نظر سیاسی یک کشور مستقل است اشتراک دیدگاه وجود دارد و همه مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی نیز قدرت منطقه‌ای ایران را به عنوان یک واقعیت پذیرفته و در معادلات منطقه‌ای لحاظ می‌نمایند. اقتدار حال ایران در طول ۲۰۰ سال گذشته بی‌سابقه است لذا می‌توان علت اصلی آن را به اسلام به عنوان مبنای نظام سیاسی ارجاع داد.
۷ـ۱ـ غرور ملی
غرور ملی معمولاً بر اثر دستاورد، پیشینه افتخارآمیز تاریخی، قدرت تأثیرگذاری خارجی یا پیروزی بر دشمن و …تولید می‌شود. ایرانیان بعد از فروپاشی سلسله افشاریه در قرن هجدهم تا پیروزی انقلاب اسلامی شاخص و پدیده‌ای که منجر به تولید غرور ملی شده باشد را در کارنامه خود ثبت نکرده‌اند. واگذاری بخش‌های مهمی از کشور در دوره قاجاریه و پهلوی دوم، قراردادهای استعماری، کودتا، اشغال، قحطی و… مهمترین عوامل تحقیر ایرانیان بوده است. پهلوی اول برای احیا این غرور تلاش‌های فراوان کرده وی بر این باور بود که احیا غرور ملی ایرانیان در سایه تولید قدرت ملی است و راه چاره را تشکیل ارتش کلاسیک و یکپارچگی ایران می‌دانست. اگرچه این دو شاخص به جهت راهبردی درست است اما رضاشاه یکپارچگی ایران را با قدرت ارتش به انجام می‌رساند و غرور قومی و محلی بسیاری از اقوام و ایلات راشکست و سران آنان را نابود کرده به صورت طبیعی شکستن غرور اقوام، موجب رشد غرور ملی نشد که به سان خاکستری زیر آتش ماند و بعد از شهریور ۱۳۲۰ سرباز نمود. مصدق نیز تلاش نمود غرور ملی ایرانیان را احیا کند. وی راه‌چاره را بیگانه‌ستیزی و تسلط ملت بر منافع خود می‌دانست اما اشتباهات فاحش وی باعث گردید که از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۸ کمبود و فقر در کشور مستولی شود. علاوه بر فقر، نظام برآمده از کودتا نیز در همه ابعاد به غرب وابسته شد و عملاً ایران به عنوان بخشی از راهبرد دفاعی غرب در مقابل کمونیسم قرار گرفت. شاه تلاش نمود بعد از رشد قیمت نفت کمک‌هایی را به کشورهای دیگر جهت کسب پرستیژ بین‌المللی انجام دهد اما به دلیل ضعف مشروعیت در داخل، نتیجه‌ای از آن نگرفت. تحقیر ملی ایرانیان در سال ۱۳۴۲ با تصویب کاپیتولاسیون به اوج خود رسید که زمینه‌ساز ظهور انقلاب اسلامی شد. در جمهوری اسلامی تفسیری از اسلام ارائه شد که قطب‌بندی حسینی ـ یزیدی را به تصویر می‌کشید و ذلت‌ناپذیری امام حسین همچون تابلویی گویا در همه بحران‌های ملی مدنظر قرار گرفت. جنگ هشت‌ساله، ترورهای گسترده، تحریم‌ اقتصادی، هجمه مستقیم نظامی غرب، ایجاد تردید در نام خلیج‌فارس و پرونده هسته‌ای هیچکدام تاکنون نتوانسته‌است غرور ملی ایرانیان را خدشه‌دار کند. تصرف سفارت امریکا به عنوان ابرقدرت جهانی، تأثیرگذاری و مرجعیت در منطقه اسلامی، دستاوردهای متعدد علمی و خصوصاً هسته‌ای، هماوردی با قدرت‌های بزرگ و حمایت از محرومین و مستضعفین جهان از جمله مواردی که در ارتقا غرور ملی ایرانیان مؤثر واقع شده است. اکنون ایرانیان بر این باورند که ۳۵ سال در مقابل پیچیده‌ترین هجمه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی غرب یک تنه ایستاده‌اند و این ایستادگی را به نصرت الهی ارجاع می‌دهند که این باور نیز واجد تولید غرور ملی است. این غرور توسط امام خمینی با بار ارزش مثبت مفهوم‌سازی شد. وی در پایان جنگ این غرور را «غرور مقدس» نامید.
۸ـ۱ـ قدرت انطباق سازگاری هویتی
لیبرال ناسیونالیست‌های صدر مشروطه و روشنفکران عصر پهلوی اول، بر این باور بودند که سنت و مدرنیته دو مقوله مجزا و ناسازگار هستند و لازمه رسیدن به تمدن امروزی عدول از سنت‌ها و ارزش‌های دینی است و سا‌ل‌ها برای این مهم تلاش نمودند. پوشش زنان و لباس روحانیت را مانع ورود به سیستم بورکراسی و دیوان سالاری می‌دانستند و حدود و احکام دینی و فقهی را ریسمانی به دست و پای زندگی امروزی قلمداد می‌کردند و برای تحقق جامعه و دولت مدرن تا مرز سرکوب، قتل و زندانی کردن مذهبیون پیش رفتند. حتی در انقلاب مشروطه نوعی سردرگمی بین علمای شیعه به چشم می خورد که منجر به اتخاذ مواضع ناهمسو گردید. امام خمینی اثبات نمود که می‌توان در عصر حاضر علاوه بر تکیه بر اسلام و مبنا قراردادن آن در عرصه سیاست و حکومت، شاخص‌های حکومتی مدرن را نیز در دولت سازی لحاظ نمودکه مجلس، انتخابات، مشارکت سیاسی، دانشگاه، سینما، نهادهای دیوان سالاری جدید، پیوستن به نهادهای بین‌المللی و تبعیت از حقوق بین‌الملل، تأکید بر تکنولوژی و رفاه‌ ملی، طراحی مکانیسم‌هایی برای انتخاب تمام ارکان نظام توسط مردم، نمونه‌های آن است. بنابراین اسلام با نمادها و دستاوردهای مدرنیته مخالف نبود، بلکه در تلاش بود تا ماهیت حقیقی نظام جمهوری اسلامی ایران به مثابه مظروف مدنظر قرار گیرد تا تفاوت‌ ماهوی انقلاب اسلامی با انقلاب‌های دیگر محفوظ بماند. ناسیونالیست‌‌ها، اسلام و مدرنیسم را دو مقوله ناسازگار و ناهمسو می‌دانستند اما انقلاب اسلامی ضمن به رسمیت شناختن مؤلفه‌های اصلی مدرنیته تلاش نمود از تجربه غرب استفاده نماید و با بومی‌سازی دستاوردهای غرب (بومی سازی مجلس توسط شورای نگهبان) بین اصول و چارچوب‌های دینی و رهیافت‌های جدید بشری هماهنگی و همسویی برقرار کند. پذیرش جمهوری اسلامی به جای حکومت اسلامی توسط امام خمینی و گنجاندن آن در قانون اساسی مهم‌ترین شاخص پذیرش مدرنیته در جمهوری اسلامی ایران است. لذا باید حفظ هویت ملی، دینی، قومی و مدرن ایرانیان را از مهم‌ترین علل استمرار نظام جمهوری اسلامی در ایران دانست.
ناسیونالیست‌ها در طول حاکمیت ۷۲ ساله خود بر ایران، هیچ‌گونه تلاشی جهت حفظ ارزش‌های اسلامی نداشتند. به تعبیر دیگر اندیشه‌ای که بتواند ضمن حفظ ارز‌ش‌های قالب در جامعه ایران، مسیر شکوفایی علمی، فنی و اقتصادی را فراهم کند وجود نداشت. معمولاً نهادسازی‌ها جهت مقابله با ارزش‌های دینی صورت می‌گرفت. ایجاد فراموشخانه، کانون بانوان، فرهنگستان زبان، دانشگاه، مراکز فرهنگی و… در راستای تضعیف حوزه دینی جامعه بود. درگیر شدن با مسئله حجاب، ایجاد شرایط سختگیرانه بر روحانیت و کاهش جدی روحانیت در کشور، پوشاندن کت و شلوار و کلاه‌پهلوی به آنان در ادارات و… بخشی از این تقابل و ستیز بود. روحانیت تراز اول تشیع در ایران فقط به شرط عدم دخالت در سیاست و مشغول بودن به درس و بحث فقهی و حوزوی محترم بودند. بهائیت به عنوان یک جریان دینیِ انحرافی در تراز اسلام، به رسمیت شناخته می‌شد و… اما در دوران حاکمیت اسلام مکانیسم‌هایی طراحی شده که بتوانند بین مطالبات ملت در عصر حاضر و اصول و فروع دین تعامل برقرار نماید. مقتضیات زمان در نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک اصل در شعاع نگاه طراحان حکومت مدنظر بوده است. بنابراین اگر ملت را پایه حکومت بدانیم و محتوی حکومت را به اسلام ارجاع دهیم، در نظام جمهوری اسلامی با مکانیسم‌هایی مواجه می‌شویم که این تعادل را برقرار می‌نمایند. مجمع تشخیص مصلحت نظام مهم‌ترین رکن در این باره است که می‌تواند در راستای منافع ملی و حقوق ملت، برخی از احکام و حدود را کمرنگ نماید. این مجمع معمولاً در اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی به نظر مجلس رأی می‌دهد که معنی و مفهوم آن عدول از حدود شرعی برای حفظ حقوق یا حل معضلات ملت است. شورای نگهبان که گمشده انقلاب مشروطه محسوب می‌شود از دیگر مکانیسم‌هایی است که بین اسلام و خواسته‌های نمایندگان ملت حکم می کند. تأکید بر استمرار انقلاب اسلامی علی‌رغم نهادسازی و شکل‌گیری نظام سیاسی نشان می‌دهد که در عرصه نظر و حتی عرصه عمل، بین جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی تفاوت‌هایی وجود دارد. جمهوری اسلامی وظایف حقوقی و ساختاری و حقوقی ملی را دنبال می‌کند، اما انقلاب اسلامی افق‌ها و آرمان‌های تمدنی و جهانی اسلام را در شعاع نگاه خود دارد. تفکیک چیستی نظام جمهوری اسلامی به دو ماهیت حقیقی و حقوقی توسط رهبر انقلاب اسلامی نیز نشان از چارچوبند بودن ظرف و مظروف دارد که ظرف جمهوری اسلامی از عناصر وابسته به ملت ـ کشور اخذ شده است و مظروف آن برگرفته از ارزش‌ها و آرمان‌های دینی است.
راه‌اندازی شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی محلی در سراسر کشور مکانیسمی است که کثرت در عین وحدت ایرانی را در بعد فرهنگی، زبان و رسومات به رسمیت می‌شناسد و با برگزاری جشنواره‌های مختلف فرهنگی ـ قومی از حذف فرهنگ و رسوم محلی اقوام پیشگیری می کند. بنابراین جمهوری اسلامی هم بر آورد‌های ملی پای می‌فشارد و هم دستاوردهای تمدن اسلامی را همسو با آوردهای ملی معرفی می کند.
۹ـ۱ـ قدرت و نفوذ منطقه‌ای
ایرانیان از زمان کریم‌خان زند تا انقلاب اسلامی هیچگونه نفوذ یا تهاجم به خارج از مرزها نداشته‌اند. علت اصلی آن تضعیف تدریجی و عقب‌ماندگی کشور در سراسر دوران قاجاریه بوده است. در طول دوران قاجاریه و پهلوی اول، ایران هیچ راهبردی برای نفوذ در منطقه نداشته است. البته علت اصلی آن وجود کشور مسلمان، بزرگ و یکپارچه عثمانی در غرب و جنوب، روسیه در شمال و انگلستان در شرق (هند و پاکستان) بوده است. به تعبیر دیگر ایران ضعیف، بین قدرت‌های فایق جهانی گرفتار آمده بود و هر روز توطئه‌ای برای منابع یا تمامیت ارضی آن صورت می‌گرفت. تنها نشانه‌های نفوذ منطقه‌ای ایران در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی مربوط به پهلوی دوم است. زمانی که قیمت نفت افزایش یافت، شاه که از عدم مشروعیت داخلی رنج می برد تلاش نمود با کمک به برخی کشورهای مسلمان و فقر، تصویری از یک قدرت منطقه‌ای را به نمایش گذارد؛ اما رابطه با اسرائیل و قرارگرفتن در ائتلاف‌‌ها و اتحادهای طرفدار غرب مانع تولید چنین تصویری از وی می‌شد. مشخص‌ترین اقدام فرامرزی پهلوی دوم سرکوب شورشیان ظفار در عمان بود که آن هم در راستای ژاندارمی منطقه و تأمین امنیت انرژی برای غرب ارزیابی می‌شود. با انقلاب اسلامی ،ایران از یک کشور وابسته و ژاندارم به یک قدرت ملی تبدیل شد و پس از پایان جنگ توانست خود را به یک قدرت منطقه‌ای ارتقا دهد. اکنون در عرصه بین‌الملل پذیرفته شده است که ایران یک قدرت منطقه‌ای است، علاوه بر نفوذ در بخشی از جریانات اسلامی، با اکثر نخبگان دینی جهان اسلام مرتبط است. از نگاه غرب و رقبای منطقه‌ای، اکنون مسائل کشورهایی مانند عراق، سوریه، افغانستان، فلسطین، لبنان و… بدون حضور ایران قابل رفع نیست. پس از سرنگونی دولت صدام حسین در عراق توسط غرب، جریانات همسو با ایران محور اداره این کشور شدند و این جایگزینی نوعی هماوردی ایران و امریکا در عراق بود. امریکا به عنوان دشمن بارها در خصوص مسائل افغانستان، عراق و حتی سوریه از ایران برای حل مسئله کمک خواسته است. از نگاه غرب و اسرائیل، ایران محور جریان ضد صهیونیستی در جهان محسوب می‌شود. بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام جهت همایش‌های بین‌المللی به صورت مستمر به ایران رفت و آمد دارند. کنفرانس بین‌المللی انتفاضه فلسطین، کنفرانس وحدت اسلامی، تقریب مذاهب، بیداری اسلامی و… از جمله بخشی از مدیریت جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. ایران توانسته است برای بسیاری از طرح‌های غرب برای ایجاد تغییرات در ژئوپولتیک خاورمیانه مشکل‌ساز باشد. ناکامی طرح‌هایی چون «خاورمیانه جدید»، «خاورمیانه بزرگ» و سازش در مسئله فلسطین، بخشی از قدرت منطقه‌ای ایران محسوب می‌شود.
۱۰ـ۱ـ قدرت بسیج‌ اجتماعی
ناسیونالیست‌ها هیچ موقع نتوانستند ملت را برای اهداف مدنظر بسیج نمایند. در بزنگاه‌های مهم حیاتی کشور همیشه مردم غایب صحنه بودند. در شهریور ۱۳۲۰، دو جنگ جهانی و اسفند ۱۲۹۹، نظام مستقر نتوانست ملت را در مقابل تهدیدات بسیج نماید. در دوران دو قطب‌بندی روس ـ انگلستان، ایران یا به دنبال یکی از آنان بود یا به دنبال نیروی سومی می‌گشت (فرانسه، آمریکا) که با تکیه بر آنان به توازن قوا دست یابد. با انقلاب اسلامی، اصل نه شرقی و نه غربی مبتنی بر اصل قرآنی «نفی سبیل» به عنوان راهبرد تعامل با قدرت‌های بزرگ قرار گرفت و در مواجهه نظام سیاسی با قدرت‌های بزرگ توازن قوا با حضور ملت در صحنه‌های مختلف سامان می‌یافت. این در حالی است که رهبران انقلاب اسلامی برای بسیج اجتماعی، هنوز از اصل «جهاد» نیز استفاده نکرده‌اند. در پیشامدهای سیاسی، مانند حمایت از ملت‌های مسلمان در مقابل حاکمان، روز قدس، ۱۳ آبان، ۲۲ بهمن و بحران‌های اجتماعی همانند سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ اصل تمام‌کننده مردم بوده‌اند. میدان‌‌داری مردم و حضور و مطالبه آنان در برخی صحنه‌ها به صورتی است که حکومت نیز نمی‌تواند مسیرهای طی‌شده را کند یا متوقف نماید. مطالبه‌ هسته‌ای نمونه‌ای از بالارفتن توقعات اجتماعی نسبت به حاکمیت است. مشارکت‌های سیاسی غیرتوده‌ای همچون انتخابات نیز نشانگر قدرت بسیج‌گری حاکمیت است. به صورتیکه مشارکت سیاسی ایرانیان معمولاً از میانگین جهانی بالاتر است. بنابراین در مقایسه دو الگوی بسیج‌گر می‌توان مشاهده کرد که اسلام و رهبران مذهبی نسبت به ناسیونالیسم و رهبران آن قدرت بسیج‌گری برتری دارند. حتی ناسیونالیست‌های ناهمسو با دولت پهلوی همانند جبهه ملی و نهضت آزادی از سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۵۷ نتوانستند‌ ملت را در مقابل نظام پهلوی بسیج نمایند. اما با ورود امام‌خمینی، روحانیت شیعه و شبکه مساجد به مبارزه، روند فروپاشی نظام مستقر تسریع گردید.
قدرت بسیج‌گری ایدئولوژی مستقر در بحران‌های ملی:

ایدئولوژی حاکم

مصادیق بحران‌ ملی

قدرت بسیج‌گری ایدئولوژی

حفظ منافع ملی

ملاحظات

ناسیونالیسم

جنگ اول جهانی (اشغال ایران)

ــ

ــ

کودتای ۱۲۹۹

ــ

ــ

جنگ دوم جهانی (اشغال)

ــ

ــ

اخراج پهلوی اول

ــ

ــ

اعلام خودمختاری کردستان و آذربایجان

+

+

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:10:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم