کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



کـه فلـک بــر زبــانـــه مــی‌نــرســـد
معنی و مفهوم: بخت و اقبال شاه اخستان همانند شمعی برافروخته شد و شعله کشید به گونه‌ای که آسمان هم به شعله‌ی آن نمی‌رسد.
۱۰۵ – صــولت جـــان‌ربـــای او بــربــود
گــوی دولــت ز صــولــجان مــلوک
واژگان: صولت: شکوه، هیبت. (معین) صولجان: چوگان. (معین)
معنی و مفهوم: شکوه و دلیری جان ربای شاه، بخت و اقبال را مانند گویی از چوگان پادشاهان ربود و سعادتمند عالم شد.
آرایه‌های ادبی: صولت و دولت جناس یکسویه در آغاز دارند. گوی دولت اضافه‌ی تشبیهی است. گوی و صولجان با هم تناسب دارند .
بند دهم:
کلمات قافیه: ستم، کرم، شکم و …
حروف اصلی قافیه: م
حرف روی: م
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بشکافت
۱۰۶ – عـدل او زهـــره‌ی ستــم بشـکافـــت
بــذل او نـــافــه‌ی کـــرم بشــکافـــت
واژگان: نافه: خریطه یا کیسه‌ای که در آن مشک می‌باشد. (ناظم) زَهره: پوستی باشد پر آب، که بر جگر آدمی و دیگر حیوانات چسبیده است. (دهخدا)
معنی و مفهوم: عدالت شاه ستم را به شدّت ترساند و نابود کرد. بذل و بخشش او، کرم را مانند نافه‌ای پر از مشک گشود و به همگان بذل و بخشش کرد.
آرایه‌های ادبی: زهره‌ی ستم و نافه‌ی کرم اضافه‌ی استعاری است.
۱۰۷ – ظلـم را چــون هــدف، جـگر بــدریــد
بخــل را چــون صــدف، شکــم بشکافــت
معنی و مفهوم: شاه اخستان آن‌گونه که تیر به هدف می‌زند و جگر آن را می‌درد، به ظلم و ستم تیر زد و آن را نابود کرد. بخل و تنگ نظری را همانند صدفی شکافت و به بذل و بخشش پرداخت.
آرایه‌های ادبی: نابود شدن ظلم به دست شاه را به دریده شدن جگر هدف مانند کرده است و بذل و بخشش شاه و از بین بردن بخل و تنگ چشمی را به شکافتن صدف تشبیه کرده است.
۱۰۸ – قهــرش از بهــر قطــع نســل عـــدو
رحــم مــــادر عــــدم بشــکافــــت
معنی و مفهوم: خشم و غضب شاه برای از بین بردن نسل دشمن، اساسی عمل کرد و او را از عدم، مقطوع النسل نمود و نگذاشت پا به عرصه‌ی وجود بگذارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: مادرعدم اضافه‌ی تشبیهی است. قهر و غضب شاه به فردی مانند شده که نسل دشمن را از عدم قطع نموده است .
۱۰۹ – بـختـــش انـگشـــتری ودیعـــت داد
مــاهـی از بهـــر آن شــکم بشـکافـــت
شاهد: دام بـــه دریــــا فکنـــده بـــود سلیمـــان
خـــــازن انگشتــــری بــــه دام بــــــرآمــــــد
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۴۵)
معنی و مفهوم: بخت و اقبال برای شاه اخستان انگشتری به امانت گذاشت؛ به همین دلیل ماهی شکم خود را شکافت تا آن انگشتر را همچون انگشتر سلیمان درون خود حفظ کند.
آرایه‌های ادبی: بیت تلمیح به ماجرای گم شدن انگشتری سلیمان (ع) و پیدا شدن آن در شکم ماهی دارد.
توضیحات:
ماهی و انگشتر: سلیمان زنی داشت «جراده» نام که به او اطمینان داشت. روزی که به آب دست می‌شد انگشتری به او داد تا به اسم اعظم بی حرمتی نشود. دیوی «صخر جنی» نام، خود را به صورت سلیمان به او نمود و انگشتری در انگشت کرد و بر تخت نشست و همه پنداشتند سلیمان است. چون سلیمان بیرون آمد و انگشتری طلب کرد، جراده گفت: تو سلیمان نیستی، تو دیوی و خود را به هیئت سلیمان کرده‌ای. سلیمان نومید شد و سر به بیابان نهاد و بر کنار دریا مزدوری صیّادان می‌کرد در ازای روزی دو ماهی، پس از چند روز اطرافیان بر دیو بدگمان شدند … صخر جنی انگشتری را به دریا انداخت و یک ماهی آن را فرو برد. سلیمان روزی یک ماهی را به بازار برد و ماهی دیگر را برای خود بریان کرد. چون شکمش بدرید، انگشتری خود یافت و در انگشت کرد و دوباره به مسند قدرت تکیه زد. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۲۵۴ – ۲۵۳)
۱۱۰ – آســـــمان نبــــــوّت ار مــــــه را
چــون گــریبــان صبــح دم بشــکافــت
۱۱۱ – تیــغ شــه زهــره‌ی زحـل بــدریـــد
جـــگر آفتــــاب هــــم بشـــکافـــت
واژگان:. زحل: کیوان، هفتمین سیّاره. (فرهنگ لغات)توضیحات:(۱/۳۴)
معنی و مفهوم: اگر پیامبر (ص) با معجز خویش، ماه آسمان را همانند شکافته شدن تاریکی صبحدم دونیمه کرد، شمشیر شاه با معجزه‌گری زهره‌ی زحل (خداوند جنگاوری) و جگر خورشید (سلطان فلک) را از هم درید. (بیت به نوعی دارای ترک ادب شرعی است)
آرایه‌های ادبی: آسمان نبوّت، گریبان صبح، زهره‌ی زحل و جگر آفتاب اضافه‌ی استعاری است. بیت تلمیح به معجزه‌ی شق القمر حضرت رسول (ص) دارد. ماه به گریبان صبحدم مانند شده است.
توضیحات:
شکافته شدن ماه: به روایت راویان اخبار انشقاق قمر معجزی بود رسول (ص) را، و آن چنان بود که کفّار قریش گفتند: هر درخواستی از زمین می‌کنیم تو با جادو انجام می‌دهی، اگر راست می‌گویی ماه چهاردهم که از پشت کوه می‌آید آن را دو نیمه کن. حضرت از خدای تعالی درخواست و خدای تعالی درخواست او را اجابت فرمود و ماه را مُنشق کرد، چنان که نیمی از آن در جانبی و نیمی دیگر در جانب دیگر کوه بود. (ابوالفتوح رازی، ۱۳۵۶: ۲۷۱)
۱۱۲ – تیـغ او دســت مـوسـوی اسـت از آنــک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:26:00 ق.ظ ]




بند سوم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: یاد آورید
۲۹ – پنــد آن پیـــر مغـــان یـــاد آوریـــد
بــانــگ مــرغ زنـــد خـوان یـاد آوریـــد
واژگان: پیر مغان: پیشوای دین زرتشتیان، مجوسیان. (دهخدا) زند خوان: بلبل، زندواف، زندباف. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: هنگام باده نوشی پند و نصیحت پیر مغان و آواز خوش بلبل را به خاطر بیاورید.
آرایه‌های ادبی: مرغ زند خوان کنایه از بلبل است.
۳۰ – دجلــه دجلــه تــا خــط بغــداد جــام
مــی‌دهیــد و از کیـــان یـــاد آوریـــــد
واژگان: خطّ بغداد: خطّ دوم از هفت خطّ جام و بعضی خطّ اوّل را گفته‌اند. (فرهنگ لغات) کیان: پادشان بزرگ. (ناظم)
شاهد: از جام دجله دجله کشد پــس بــه روی خــاک
از جــرعــه سبحــه سبحــه هــویــدا بــــرافکنـــد
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۳۳)
معنی و مفهوم: شراب فراوان در جام‌ها بریزید و تا خطّ بغداد پر کنید و به حریفان بزم بدهید. در باده نوشی خود از بزرگان و پادشاهان کیانی نیز یاد کنید.
آرایه‌های ادبی: دجله دجله کنایه از شراب فراوان است و در معنای دیگر آن دجله با خط بغداد ایهام تناسب دارد.
۳۱ – خفتــگان را در صبـــوح آگـــه کنیـــد
پیـــل را هنـــدوســـتان یـــاد آوریـــد
معنی و مفهوم: هنگام باده نوشی صبحگاهی، خفتگان را از بزم آگاه کنید تا این فرصت را از دست ندهند. همان‌گونه که فیل به یاد زادگاه خود، هندوستان می‌افتد و سرمست می‌شود.
۳۲ – دانـــه‌ی مـــرغ بهشـــتی در دهیـــد
مــرغ جــان را ز آشــیان یــــاد آوریــــد
معنی و مفهوم: خوراک مرغ بهشتی (شراب) را به مجلسیان بدهید و جان را به یاد آشیانه‌ی خویش که عالم قدس و بهشت است، بیندازید.
آرایه‌های ادبی: مرغ جان اضافه‌ی تشبیهی است. دانه‌ی مرغ بهشتی استعاره از شراب است.
۳۳ – بــرشمـا بــادا کـه خـون رز خــوریــد
خــاکیــان را در میــان یـــــاد آوریـــــد
واژگان: خون رز: خون تاک، کنایه از شراب انگور باشد. (برهان)
معنی و مفهوم: بر شما لازم و بایسته است که شراب سرخ که به منزله‌ی خون درخت رز است، بنوشید و در میان این باده نوشی، از مردگان خفته در خاک نیز یاد کنید.
آرایه‌های ادبی: خون رز استعاره از شراب است. خاکیان کنایه از مردگان می‌باشد.
۳۴ – خــوان نهیـد و خـوانچـه‌ی مسـتان کنیـد
بیخــودان را زیــر خــوان یـــاد آوریــــد
معنی و مفهوم: بساط و سفره‌ی مستی و باده نوشی بگسترانید و بر این بساط، از سرمستان بی خویشتن نیز یاد کنید.
۳۵ – خــاص را در آسـتین جـــا کــرده‌ایــد
عـــام را بــــر آســتان یـــاد آوریـــــد
معنی و مفهوم: در این بزم باده نوشی، عزیزان را بسیار گرامی و به خود نزدیک داشته‌اید، از دیگران نیز بر آستان این بزم یاد کنید.
آرایه‌های ادبی: در آستین داشتن کنایه‌ی فعلی ایما است به معنی گرامی شمردن و به خود نزدیک داشتن. خاص و عام با هم تضّاد دارند. آستین و آستان با هم جناس لاحق دارند.
۳۶ – چـون ز جــرعه خــاک را رنــگی دهیــد
هــم بــه بــویـی ز آسـمان یــاد آوریــــد
معنی و مفهوم: هنگامی که در مجلس بزم، با جرعه افشانی بر خاک، خاک را رنگین می‌سازید، شمّه‌ای نیز از آسمان یاد کنید.
۳۷ – کـعبتین را گر سـه شـش خـواهـید نقــش
نــام رنــدان بــر زبــان یـــاد آوریــــد
واژگان: کعبتین: دو طاس بازی نرد. (دهخدا) رندان: مردم محیل و زیرک و بی باک و لا‌‌ اُبالی و بی‌قید باشد، و ایشان را از این جهت رند خوانند که منکر اهل قید و صلاح‌اند. (فرهنگ لغات) توضیحات (۱/۳۵)
معنی و مفهوم: اگر در باده نوشی، دنبال بالاترین پایه و مایه هستید، در حین باده نوشی از رندان یاد کنید و نامشان را بر زبان آورید.
آرایه‌های ادبی: سه شش آمدن کعبتین کنایه از به دست آوردن نهایت پیروزی و پایه است (در گذشته نرد را با سه طاس بازی می‌کرده‌اند).
سعدی می‌گوید: مقامر را سه شش می‌باید، سه یک می‌آید. (گلستان،۱۳۶۸: ۶۶۷)
۳۸ – دوســتان تشــنه لــب را زیــر خـــاک
از نســیم جــرعــه‌دان یــــاد آوریـــــد
واژگان: جرعه دان: ظرفی که در آن جرعه‌ی شراب ریزند. (برهان)
معنی و مفهوم: با نسیمی که از جرعه دان برمی‌خیزد و بوی خوشی که از آن پراکنده می‌شود، عزیزان خفته در خاک را یاد کنید و برای آن‌ها جرعه‌ای بر خاک بریزید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳۹ – در شبسـتان چــون زمــانـی دم زنیـــد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




حروف الحاقی: ندارد
ردیف: نتوان یافت
۱۲۸ – چـون تــو گـردون سریــر، نتـوان یافـت
چــون مــن اختــر ضمـیر، نتــوان یـافـت
واژگان: سریر: تخت پادشاهی، اورنگ. (معین)
معنی و مفهوم: ای ممدوح من، هیچ کس را نمی‌توان در این جهان یافت که در عظمت و بزرگی به پایه‌ای باشد که چون تو آسمان به منزله‌ی تخت سلطنتش باشد و در میان سخنوران نیز، نمی‌توان فردی پیدا کرد که ذهن و ضمیرش چون ضمیر من، در روشنی و درخشانی همچون ستاره باشد.
آرایه‌های ادبی: گردون سریر و اختر ضمیر هر دو اضافه‌ی تشبیهی مقلوب هستند.
۱۲۹ – آفتــابی و جـــز بــــه درگــاهــــت
اختـــران را مســـیر نتـــوان یـــافـــت
معنی و مفهوم: تو مانند آفتاب هستی که همه جا را روشن می‌کند و فقط از درگاه تو می‌توان مسیر حرکت ستارگان را پیدا کرد.
آرایه‌های ادبی: ممدوح در تشبیه بلیغ به آفتاب مانند شده که به وسیله‌ی آن می‌توان مسیر حرکت ستارگان را پیدا کرد.
۱۳۰ – جــز بـــه صــدرت عیـــار دانــش را
نـــاقـــدان بصـــیر، نتـــوان یــافـــت
واژگان: عیار: اندازه کردن، امتحان. (معین) ناقد: سره کننده‌ی درهم و دینار، صرّاف. (معین) بصیر: بینا، دانا. (معین)
معنی و مفهوم: فقط در حضور و پیشگاه تو می‌توان ناقدانی بینا و آگاه به ارزش علم پیدا کرد که بتوانند ارزش و عیار علم و دانش را مشخص کنند.
آرایه‌های ادبی: عیار با ناقد تناسب دارد.
۱۳۱ – گفتـــی از رســــم ســـی هــــزار درم
کـــم ز ســی نیــزه گیــر نتـوان یـافــت
۱۳۲ – لیــکن از صـــد هــزار نیـــزه‌ی تــــو
ایـــن قلــم را نظـــیر نتـــوان یــافــت
معنی و مفهوم: گفتی با سی هزار درهم پول، می‌توان سی نیزه دار جنگجو را به خدمت گرفت. مزد هر یک هزار درهم است؛ امّا اگر در میان صد هزار نیزه بگردی، برای قلم من نظیر و مانند نخواهی یافت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

( از این ابیات می‌توان مستمری و حقوق خاقانی را مشخص کرد.)
۱۳۳ – سخـن ایـن اسـت، نــاگـزیــر جهــان
عِــوَضِ نـــاگــزیـــر نتــوان یــافـــت
معنی و مفهوم: آری، از هر چیزی در جهان چاره و گزیری است؛ امّا از سخن گزیری نیست و هیچ جایگزینی برای آن نمی‌توان یافت.
۱۳۴ – تــا چــو تیــغم بـــه زر نیــارایـــی
خـــاطــرم را چـــو تیــر نتــوان یـافـت
معنی و مفهوم: تا وجود مرا همانند شمشیرت به زر آراسته نکنی (به من مال و زر نبخشی) خاطر و ضمیر مرا همچون تیر، تیز و نافذ نخواهی یافت.
آرایه‌های ادبی: تیغ و تیر جناس مطرّف دارند. خاقانی خود را به شمشیر و ذهن و ضمیر خود را به تیر تشبیه کرده است.
۱۳۵ – چشـمه‌ی خـاطـر اسـت سنــگ انـــبار
آب از او خیـــر خیــر نتـــوان یـــافـــت
واژگان: سنگ انبار: انبار سنگ، انباشته از سنگ، پر از سنگ. (فرهنگ لغات) خیر خیر: بیهوده، بی سبب، بی دلیل. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: ذهن و ضمیر من همانند چشمه‌ای است که آزردگی و اندوه همچون سنگی که چشمه را پر می‌کند و مانع از گذر آب می‌شود، آن را پر کرده؛ بنابراین به راحتی نمی‌توان از آن بهره جُست.
آرایه‌های ادبی: چشمه‌ی خاطر اضافه‌ی تشبیهی و سنگ استعاره از اندوه و نگرانی است. آب استعاره از سخنان و اشعار شاعر است.
۱۳۶ – بلبــلی را کـــه سیــنه بخـــراشـــی
از دم او صفیــــر نتــــوان یــــافــــت
معنی و مفهوم: اگر سینه‌ی بلبل را بخراشی و زخمی کنی، دیگر نمی‌توانی از آن آواز بشنوی.
آرایه‌های ادبی: خاقانی به صورت مضمر، خود را به بلبلی مانند کرده است که سینه‌اش را خراشیده‌اند و نمی‌تواند آواز بخواند.
۱۳۷ – قلــمی را کــه مـوی در ســر مــانــد
کـــارســاز دبیـــر نتــوان یــــافـــت
شاهد: قلـــم بخـــت مـــن شکســـته ســــر اســـــت
مـــوی در ســـــر ز طـــــالــــع هنـــر اســـــت
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۶۲)
معنی و مفهوم: اگر موی در سر قلم بماند، دبیر و نویسنده نمی‌تواند از آن به خوبی استفاده کند و کارش مشکل می‌شود.
۱۳۸ – خـانــه‌ی پیــرزن کــه طــوفـان بــرد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




سُــــخره بـــــر دخــــمه بـــان کننــد همـــه
(۶/۳۵)
در بیت دیگری شاعر مصحف انس را کنایه از آتش می‌داند.
اِنســــیان را هــــــم از مُصـــــحِّف اُنـــــــس
روضــــه‌ی اِنــــس و جــــان کنیــــد امــــروز
(۶/۴۳)
۲-۸-۴- مجاز
خاقانی از مجاز نسبت به استعاره, تشبیه و کنایه کمتر استفاده کرده است و معمولاً مجازهای او دشوار و پیچیده است، که به نمونه‌هایی از مجاز در ترکیب‌بندها اشاره می‌کنیم.
در بیت زیرکان مجاز از گوهر است.
لعـــلت از خنـــــده کــــــان همــــــی ریــــــزد
دل بــــر آن لعــــل، جــــان همــــی ریــــزد
(۴/۶۰)
و یا در این بیت جور مجاز از جام است.
جـــــور خـــــواران را جهـــــــان انصـــــــاف داد
کــــز خــــود انصـــاف جهـان درخــواســتند
(۵/۲۴)
۲-۸-۵- آرایه‌های دیگر
به جز چهار آرایه‌ی استعاره، تشبیه، کنایه و مجاز که خاقانی برای زیبا کردن سخن خود از آن‌ها استفاده‌ی بسیار کرده، از دیگر صور خیال نیز به تناسب موضوع در اشعار خود بهره برده است که این آرایه‌ها عبارتند از: ایهام، ایهام تناسب، تلمیح، اسلوب معادله، حسن تعلیل، تکرار، تضاد، ارسال المثل و … که برای هر کدام از آن‌ها در این‌جا مثالی آورده می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در بیت زیر مرغ شوم با بوم ایهام تناسب ایجاد کرده است.
تــو آن مشنو کـه مـرغ شـوم خــواهد بــوم ویــران را
گرت گنج دل آباد است، سـوی گنــج ویــران شــو
(۱/۹)
چین صورتی دارای ایهام است.
بــه هندستـــان اصلی شـــو بـــرای مــردم معنـــی
به چیــن صورتی تـــا کی پـی مـــردم گیا رفتـــن
(۱/۱۶)
تضاد:
ز صـــفّ تفرقـــه بـرخیـــز و بـر جمـع صــفا بگــذر
که از رنــدان سلطـــان دل سپاه انـــدر سپاه آنـــک
(۱/۳۵)
تلمیح:
بــرشکــــــافـــی دمـــــاغ خصـــــم، چنــانــــک
نــــاف ســـــهراب، روستــــم بشـــکافــــــت
(۴/۱۱۵)
اسلوب معادله:
به کوی عشق هـم عشق اســت رهبر، زانکــه مردان را
بـه امــر پـادشا شــاید بـه صـــدر پـادشا رفتـــن
(۱/۱۴)
حسن تعلیل:
رغم من است کـه آسمان، سجـــده‌ی ســگ دلان کنـــد
زآن چو دُم سگـان بود، پشــت دوتـــای آســـمان
(۳/۸۲)
تکرار:
پــی‌پــی عشـــــق گیـــــر و کـــــم‌کـــــم عقـــــل
لـــب لـــب جـــام خـــــواه و دم دم صـــــبح
(۴/۶)
ارسال المثل:
کوه به کوه مـــی‌رسد، چـــون نرســــد دلــــی به دل
غصــــه‌ی بی دلـــی نگـــر، هـم ز عنـای آســمان
(۳/۷۶)
فصل سوم
شرح و توضیح هفت ترکیب‌بند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]




توضیحات:
منطق الطیر: سلیمان گفت: ای مردمان، ما را سخن مرغان در آموختند و ملک جهان و همه چیز ما را بدادند (نمل آیه ۱۶) و این از فضل پروردگار است. در اخبار آمده است که سلیمان روزی در مجلس نشسته بود و مرغان زبر سر وی پر درهم پیوسته و مانند چتر ایستاده بودند و هر کدام از مرغان بانگی می‌کرد و سلیمان به مردمان می‌گفت: که چه می‌گویند. (یا حقی، ۱۳۷۵: ۲۵۶)
نگین جم: سلیمان را انگشتری بود که نام بزرگ خدای تعالی (اسم اعظم) بر آن نبشته بود. و چهار نگین در آن تعبیه، دو تا آهنین و دو تا برنجین، با برنجین بر پریان و با آهنین بر دیوان و شیاطین حکم می‌راند و معجز سلیمان و ملک و جهانگیری وی در نگین همین انگشتری (خاتم) بود که از بهشت آورده بودند و ارمغان روضه‌ی رضوان بود. (همان، ۲۵۳)
۲۳ – قلـعه‌ی گلستان شـه، قلّـه‌ی بوقبیـس دان
حصـن شمـاخی‌اش حرم، کعبه سرای تازه بیـن
واژگان: بوقبیس: نام کوهی در غرب و جوار مکّه‌ی معظّمه. (غیاث)
معنی و مفهوم: قلعه و دژی که در اطراف باغ پادشاه سر برافراشته است در رفعت و استواری، همچون قلّه‌ی کوه بوقبیس است. حرمسرای سلطان در شهر شماخی مانند حرم است و سرای او همچون کعبه باشکوه می‌باشد.
آرایه‌های ادبی: قلعه‌ی گلستان شاه را به کوه بوقبیس مانند کرده و حرم او را در زیبایی به شهر شماخی و خانه‌ی او را به کعبه مانند کرده است.
توضیحات :
بوقبیس: کوهی است در جانب شرقی مکّه و مشرف به آن، مقابل کوه قیقعان، این کوه را پیش از اسلام امین می‌گفتند و می‌پنداشتند که حجرالاسود هنگام طوفان، آن جا به امانت نهاده شده … این کوه به استواری و بزرگی مثل است. (فرهنگ لغات)
شماخی: شهری معروف در بلاد شروان در اطراف ارّان و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود. این شهر در دامنه‌ی کوه‌های قفقاز قرار دارد و محصول عمده‌اش شراب است و ظاهراً در دوره‌ی اسلامی بنا شده است و تأسیس آن را به شماخ بن شجاع، حکمران شروان و معاصر هارون الرشید نسبت داده‌اند و نام اوّلیه‌ی آن شماخیّه بوده است. در دوره‌ی شروان شاهان مدّتی پایتخت شروان بوده است. (دزفولیان، ۱۳۸۷: ۸۸۷)
۲۴ – رستـم کیقـباد فر، حیدر مصـطفی ظـفر
همره رخش و دلدلش، فتح و غزای راستین
واژگان: کیقباد: نخستین پادشاه کیانی که از اخلاف منوچهر بود و بعد از گرشاسب به پادشاهی رسید. (فرهنگ لغات) فر: شأن و شوکت، رفعت و شکوه. (برهان) رخش: رنگی است میانه‌ی سیاه و بور، اسم اسب رستم را به این اعتبار رخش می‌نامیدند.(ناظم) توضیحات دلدل: ماده استری شهباء که از آن پیامبر اسلام بوده است. (دهخدا)توضیحات.
معنی و مفهوم: شاه در شجاعت و دلاوری همچون رستم است و شکوهی مانند فرّ کیقباد دارد. او در دلاوری مانند حضرت علی(ع) است که پیروزمندی پیامبر (ص) را دارد. اسب نیرومندش که همچون رخش (اسب رستم) و دلدل (اسب حضرت علی(ع))، می‌باشد پیوسته با فتح و پیروزی حقیقی همراه است.
آرایه‌های ادبی: ممدوح در داشتن فرّ ایزدی به کیقباد تشبیه شده است و در شجاعت و پیروزمندی به حضرت علی(ع) و حضرت محمد(ص). اسب او نیز در بزرگی و نیرومندی به رخش و دلدل مانند شده است. رخش با رستم ودلدل با حیدر تناسب ایجاد کرده است.
توضیحات:
کیقباد: نخستین پادشاه کیانی، که برخی او را پسر زاو (زاب) و برخی از خاندان نوذر دانسته اند. در اوستا بارها از کیقباد نام برده شده؛ امّا در روایات مذهبی زردتشتی پدر کیقباد مشخص نیست. مورّخین اسلامی با چند نسل، نژاد او را به منوچهر رسانیده‌اند… در دینکرت هست که فر مدّتی به کیقباد تعلق داشت و در پرتو آن پادشاهی ایران رونق گرفت، بلعمی پنج و شاهنامه چهار پسر به او نسبت داده و مدّت سلطنت او را صد سال نوشته‌اند. او مردی نیکو خصال بود که سلطنتش مایه‌ی رفاه و سعادت خلق شد. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۳۵۸)
فرّ (فرّه، خرّه، خوره): در اصطلاح اوستایی حقیقتی الهی و کیفیتی معنوی است که چون برای کسی حاصل شود او را به شکوه و جلال و مرحله‌ی تقدّس و عظمت معنوی می‌رساند و به عبارت دیگر، صاحب قدرت و نبوغ و خرّمی و سعادت می‌کند. در اوستا از دوگونه فر سخن رفته است؛ نخست فرّ ایرانی، که عبارت است از قدرت و شکوه و به ویژه نیروی فوق العاده و مزدا آفریده‌ای که ایران زمین را همواره در برابر دشمنان و غیر ایرانیان نگاهبانی می‌کند و دیگر فرّ کیانی (پادشاهی) که موجب پادشاهی و کامیابی سران کشور و شوکت و اقتدار آنان به شمار می‌رفت. (همان: ۳۱۸)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رخش: رخش اصلاً در فرهنگ‌ها به معنی سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و نیز قوس و قزح یا کمان رستم و نیز مطلق اسب آمده است. بور ابرش را هم به اعتبار این که رنگ سرخ و سپید درهم است رخش نامیده‌اند. امّا رخش بالخصوص نام اسب شگفت آور رستم است که با یک آزمون دشوار از میان گله‌های فراوان اسب، برگزیده شده است و عمری به درازای عمر خود رستم دارد و همراه با خود او به چاه غدر نابرادر، شغاد می افتد و با سوار خویش جان می‌دهد. (همان: ۲۱۰)
دُلدُل: دلدل نام ماده استری سپید مایل به سیاه (شهبا) که مُقَوقِس، حاکم اسکندریه یا به روایتی فروه بن عمروخُدامی به حضرت رسول اهدا کرد. در روایات شیعی آمده است که حضرت آن را با چند اسب دیگر و الاغ مخصوص خود به نام یعفور به امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بخشید که در جنگ ها بر آن سوار می‌شد. (همان: ۱۹۵)
بند سوم:
کلمات قافیه: نوای ، صفای، قفای و …
حروف اصلی قافیه: ا
حرف روی: ا
حروف الحاقی: ی
ردیف: نو زند
۲۵ – بر ره قـول کاسـه‌گـر، کـوس نـوای نو زنــد
بر سـر خوانـچه‌ی طـرب، مـرغ صلای نـو زنـد
واژگان: کاسه‌گر: نام نوا و آهنگی از موسیقی. (فرهنگ لغات) خوانچه: سفره‌ی کوچک. (ناظم) صلا: آواز دادن برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن به کسی. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: طبل به تناسب، با پرده‌ی کاسه‌گر نوایی نو سر داده است و جام شراب مرغ شکل نیز، بر بساط شادی و باده نوشی صلای تازه‌ای در داده است و باده خوران را به صبوح دعوت می‌کند.
آرایه‌های ادبی: خوانچه‌ی طرب اضافه‌ی استعاری. مرغ استعاره از جام شراب .
۲۶ – مرغ قنینه چون زبـان، در دهن قــدح کـند
جـان قـدح بـه صـد زبـان، لاف صفـای نو زنـد
واژگان: لاف: سخن زیاده از حد و دعوی بی اصل. (آنندراج)
معنی و مفهوم: هنگامی که قنینه‌ی مرغ سان، زبان در دهانه‌ی قدح می‌گذارد و در دهانه‌ی آن شراب می‌ریزد، جان و دل قدح با صد زبان، لاف صفا و درخشندگی تازه‌ای را که قنینه به او مبذول داشته می‌زند.
آرایه‌های ادبی: مرغ قنینه اضافه‌ی تشبیهی. دهن قدح اضافه‌ی تشبیهی. جان قدح اضافه‌ی استعاری از نوع تشخیص.
۲۷ – طاس چو بحر بصره بین، جذر و مدش به جرعه‌ای
سـاحـل خـاک را ز دُر، مـوج عطـای نـو زنــد
واژگان: طاس: ظرف شراب، پیاله، تشت. (منتهی الارب).
معنی و مفهوم: طاس به شط العرب می‌ماند و با قطره‌‌ای افزون یا کم شدن دچار جذر و مد می‌شود.این دریای شراب طاس، از درون برای بخشش جرعه‌ای برای خاک به سمت بیرون موج می‌زند.
آرایه‌های ادبی: طاس را به شط العرب مانند کرده است. موج عطا اضافه‌ی تشبیهی است. بحر بصره، جذر و مد و ساحل با هم تناسب دارند. جذر به معنی نوعی از جام و قدح با طاس ایهام تناسب می‌سازد.
۲۸ – بزم چو هشـت باغ بین، باده چهار جوی دان
خـاصّـه که سـاز عاشقـان، حورلقـای نو زنـد
واژگان: حور لقا: حور چهره، حور دیدار. (فرهنگ لغات) چهارجوی: چهار جوی بهشت مقصود است که جوی آب، شیر، شراب و عسل است. (آنندراج)
معنی و مفهوم: مجلس بزم به هشت باغ بهشت می‌ماند و باده‌ای که در آن به گردش افتاده، همانند چهار جوی بهشت، گوارا و دلنشین است. شباهت این بزم به بهشت مخصوصاً زمانی افزون می‌شود که خنیاگری حور سرشت و زیبارو برای عاشقان ساز می‌نوازد.
آرایه‌های ادبی: بزم شراب به هشت بهشت و باده با تشبیه مجمل به چهار جوی بهشت مانند شده است. حور لقا استعاره از مطرب و رامشگر می‌باشد. هشت باغ، چهار جوی و حور با هم تناسب دارند . بیت تلمیح به آیه‌ی ۱۵ سوره‌ی محمد(ص) دارد: «… فیها اَنهارٌ مِن ماءٍ غَیرِ آسِنٍ وَ اَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم یَتَغَیَّرَ طَعمُهُ وَ اَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّهٍ لِلشارِبینَ وَ اَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفیً…»
توضیحات:
هشت باغ: هشت باب و هشت باغ بهشت که به ترتیب عبارتند از: ۱- خلد ۲- دارالسّلام ۳- دارالقرار ۴- جنت عدن ۵- جنت المأوی ۶- جنت نعیم ۷- علیین ۸- فردوس. (فرهنگ لغات)
۲۹ – سنگ به لشـکر افکند، منهی عقـل و آخـرش
قــاضـی لشـکر مغـان، حــدّ جفـای نـو زنـد
واژگان: منهی: خبررسان، خبرگزار. (معین) مغان: طایفه‌ای از پارسیان که پیرو زرتشت هستند، باده فروشان. (آنندراج) حد زدن: اصطلاح شرعی، سیاست و مجازات در برابر ارتکاب جرم است. (فرهنگ لغات)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:26:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم