کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



طبق مستندات، سلامت روانی و عاطفی جنین از حقوق مسلم اوست، که بی توجهی نسبت به آن لطمات غیرقابل جبرانی را به بار خواهد آورد. فلذا لازم است قانونگذار به آن توجه کند و ضمانت اجرایی مؤثر و مفیدی برای آن در نظر گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار سوم: سرپرستی جنین
هدف از این مبحث بررسی اشخاصی است که مسئولیت نگهداری و مراقبت از طفل به عهده آنها
میباشد. همچنین وظایف قانونی و اخلاقی آنها و موارد سلب آنها از حضانت و حمایت قانونگذار در این خصوص از جنین میباشد. از آنجا که اداره امور جنین طبق قانون ممکن است به اشخاصی تحت عنوان ولی، وصی، امین و قیم سپرده شود، تعریف آنها و نحوه انتخاب و وظایف هر یک از آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
الف : حضانت و موانع آن
حضانت در لغت به معنای پروردن است و در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته است و قائم به ارکان ذیل است.
الف) حضانت مخصوص ابوین و اقربای طفل است و بین اقرباء، رعایت طبقات ارث نمیشود.
ب) نسبت به ممتنع از نگهداری طفل، حضانت، تکلیف است و نسبت به دیگران، حق است.
م ۱۱۶۸ ق.م : «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.»
ج) حفظ مادی(جسم) و تربیت اخلاقی و معنوی طفل
د) اهلیت قانونی برای حضانت[۱۰۶] (م ۱۱۷۳-۱۱۷۴)
لزوم بقا و سلامت جسمی و روحی حمل وظایفی بر عهده والدین گذارده، که متناسب با وضیت و نیازهای جنین باید از وی مراقبت لازم به عمل آید.
مطابق ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.
حمایت از حقوق جنین اقتضاء میکند که راجع به حقوق جنین از ماده قانونی مزبور تفسیر موسع به عمل آورده و بگوییم که شامل جنین نیز میگردد.
بنابراین باید مراقبت از جنین را حق و تکلیف والدین بدانیم. ممکن است گفته شود مراقبت و نگهداری جنین به خاطر وضعیت خاص او و قرار گرفتن در شکم مادر صرفاً از وظایف مادر است. در پاسخ میتوان گفت: مراقبت و نگهداری صرفاً به معنی در برگرفتن طفل یا جنین نیست؛ بلکه به کار بردن وسایل لازم برای صحت جسمی و روانی اوست. بنا به تعبیر دیگر فراهم کردن شرایط لازم برای زن باردار که تأثیر مستقیم بر جنین دارد، مراقبت از حمل محسوب میشود. از سوی علمای حقوق نسبت به وضعیت حقوقی حضانت نظرات مختلفی ارائه گردیده است. عدهای آن را تکلیف طبیعی پدر و مادر میدانند و میگویند که چون طفل را بوجود آوردهاند. خود به خود مکلف به نگهداری او هستند و عدهای آن را حق پدر و مادر میدانند.
فقها در مورد ماهیت حقوقی حضانت نظریات گوناگونی دارند. عدهای بر آنند که حضانت همانند ولایت است و دارنده آن نمیتواند آن را ساقط کند، و یا در مقابل آن مطالبه اجرت نماید. حضانت پدر در صورت فوت او یا دیوانه و کافر و بنده شدن وی به مادر طفل میرسد.[۱۰۷] عدهای نیز معتقدند مادر میتواند در برابر انجام خدمت و شیر دادن به طفل از پدر طفل دستمزد بخواهد. در مذهب شافعی و حنبلی معتقدند که زن میتواند حضانت خود را ساقط کند و در صورت امتناع بر آن مجبور نمیشود و می تواندحضانت خود را ساقط کند و در صورت امتناع بر آن مجبور نمیشود و میتوان برای حضانت ادعای اجرت کند.[۱۰۸] حقوقدانان متأخر نیز در مورد حضانت نظریات مختلفی دارند. برخی حضانت را حق ابوین و قابل اسقاط از سوی آنان میدانند. برخی آن را حق و تکلیف به هم آمیخته و اقتداری
میدانند که قانون به منظور نگهداری و تربیت اطفال به پدر و مادر اعطاء کرده است.[۱۰۹] عدهای از حقوقدانان نیز معتقدند که حضانت مانند ولایت غیرقابل اسقاط است و معتقدند که قانون مدنی از این نظر پیروی کرده است.[۱۱۰]
نتیجتاً با توجه به ماده ۱۱۷۵ قانون مدنی که مقرر میدارد: «طفل را نمیتوان از ابوین و یا از پدر و یا از مادر که حضانت با اوست، گرفت؛ مگر در صورت وجود علت قانونی.
حضانت طفل و مراقبت از جنین حق و تکلیف والدین میباشد و کسی نمیتواند مانعی برای آنان به وجود آورد. مطابق ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی که مقرر میدارد: «هیچ یک از ابوین حق ندارد در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است، از نگاهداری او امتناع کند.
لازم به ذکر است طبق قانون حمایت خانواده جدید مصوب ۹/۱۲/۹۱ مادر یاهر شخصی که حضانت طفل یا نگهداری شخص محجور رابه اقتضاء ضرورت برعهده دارد حق اقامه دعوی برای مطالبه نفقه طفل یا محجور را نیز دارد. [۱۱۱]
در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم، یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی العموم، نگهدای طفل را به هر یک از ابوینی که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین کند.» مشخص است که پدر و مادر به عنوان عامل به وجود آورنده طفل مکلف به حضانت هستند و نمیتوانند این تکلیف را ساقط و یا واگذار کنند؛ بلکه باید شخصاً در مدت مقرر و بدون مطالبه اجرت، تکلیف قانونی خود را انجام دهند.
فقهاى امامیه در وضعیت حقوقى حضانت داراى نظریات مختلف میباشند، شهید در قواعد گفته است که حضانت ولایت و سلطنت بر تربیت طفل است و آنچه مصلحت براى نگاهدارى او اقتضاء بنماید انجام میدهد. بنابراین نظر، ولایت در حضانت مانند ولایتهاى دیگر (ولایت ولى- ولایت حاکم) است که دارندۀ آن نمیتواند آن را ساقط نماید. وجوب حضانت بر مادر و یا پدر بنحوى است که نمیتواند در مقابل آن اجرت دریافت دارد. عدۀ دیگر بر آنند که حضانت حق ابوین است و آنان میتوانند آن را ساقط کنند و میتوانند در مقابل آن اجرت بگیرند و وجوب آن بر ابوین کفائى میباشد و مانند امور کفائى دیگر است که اشخاص مضطر محتاج بآن میباشند که هرگاه ترک گردد موجب تضییع حق کودک خواهد بود، لذا هرگاه مادر امتناع کندپدر بآن امر الزام میشود وهرگاه شخص بیگانه عهده‌دار
حضانت طفل گردد تکلیف از ابوین ساقط میشود. قانون مدنى چنانکه از ظاهر مواد استنباط میشود از نظریه اول پیروى نموده است.[۱۱۲]
مادر مکلف است در دوران بارداری احتیاطهای لازم را انجام دهد، تا صدمهای به جنین وارد نشود و لازم است که مادر در طول دوران بارداری چندین بار به پزشک مراجعه کند و از خوردن برخی غذاها و آشامیدنیها اجتناب کند. مثلاً استعمال دخانیات و مصرف الکل، کوکائین و هروئین و سایر مواد مخدرکه برای جنین بسیار مضر است. تحقیقات به عمل آمده نشان میدهد، که الکل خطر حتمی برای جنین دارد و استعمال دخانیات نیز باید منع شود. اغلب مادران سیگاری، دارای نوزاد کوچکتری خواهند شد. ضمناً شواهدی وجود دارد که نوزاد متولد شده از مادران سیگاری در سنین اولیه طفولیت بیشتر به بیماریهای دستگاه تنفسی فوقانی مبتلا میشوند.
برنامه منظم راهپیمایی و استفاده از هوای آزاد، برای بدن مادر و کودک و برخورداری از روحیهای خوب مفید است. عدم تزریق واکسن ضد کزاز برای بانوان، قبل از ازدواج که در سال ۱۳۶۷ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، مقرر میدارد؛ به منظور پیشگیری از تلفات ناشی از کزاز در نوزادان، بانوان مکلفند قبل از وقوع عقد ازدواج در مناطقی که وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی اعلام مینماید نسبت به واکسینه کردن خود علیه بیماری کزاز اقدام کنند.
فقهاء نیز برای مراقبت از جنین مواردی را متذکر شدهاند و فتاوی مختلف صادر کردهاند.
مثلاً برخی از ایشان گفتهاند: زن بارداری که زایمانش نزدیک است و روزه برای جنین او زیان دارد،
وجوب روزه متوجه او نیست.[۱۱۳]
بی توجهی مادر و نیز پدر اثرات سوء جسمی و روانی بر جنین دارد؛ ولی متأسفانه حقوق حملی که در اثر این بی اعتناییهای والدین و اطرافیان مورد تضییع قرار میگیرد و در نتیجه موجب مشکلاتی در ادامه حیات فردی و اجتماعی او میگردد، مورد توجه قانونگذار نبوده و فاقد ضمانت اجراء میباشد. لذا به منزله آن است که او ذی حیات و دارای روان نیست و همچون شیئ است که تحت مالکیت مادر و پدر بوده و فقط سقط و یا نقص عضو آن مستوجب کیفر و پرداخت دیه و حسب مورد محرومیت از ارث میباشد. در حالی که حقیقتاً‌ باید نسبت به جنین از بدو انعقاد نطفه به مثابه فردی از افراد موجود جامعه نگریست و حقوق او را با تصویب قوانین و مقررات لازم مورد حمایت همه جانبه قرار داده و والدین و سایر افراد جامعه را ملزم به رعایت حقوق وی کرد و ضمانت اجرای عدم انجام تکالیف آنها را کاملاً مشخص نمود.
ممکن است گفته شود که در قانون مجازات اسلامی راجع به دیه و جراحات وارده به جنین مواد لازم وجود دارد؛ اما با توجه به اصل قانونی بودن جرم و مجازات و نیز لزوم تفسیر مضیق از قوانین کیفری،
اطلاق دیه عضو و جراحات به نارسایی روانی و ضعف جسمی طفل متعذر به نظر میرسد.
به هر حال مطابق ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی؛ هیچ یک از ابوین حق ندارد در مدتی که حضانت طفل به عهده آنهاست از نگهداری او امتناع کند. در صورت امتناع یکی از ابوین حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند.
ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی مقرر میدارد: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه میتواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او و یا به تقاضای مدعیالعموم هر تصمیمی را که بری حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند.»
به موجب ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده: «هرگاه دادگاه خانواده تشخیص دهد کسی که حضانت طفل به او محول شده از انجام تکالیف مربوط به حضانت خودداری کرده، یا مانع ملاقات با اشخاص ذیحق شود، او را برای هر بار تخلف به پرداخت مبلغی از هزار ریال تا ده هزار ریال و در صورت تکرار به حداکثر مبلغ مذکور محکوم خواهد کرد. دادگاه در صورت اقتضاء میتواند علاوه بر محکومیت مزبور حضانت طفل را به شخص دیگری واگذار کند.»
همچنین ماده واحده قانونی حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها مقرر میدارد: «حضانت فرزندان صغیر یا محجوری که پدرانشان شهید و فوت شدهاند، با مادران آنهاست و ازدواج مادران آنها مانع از حق حضانت آنها نمیگردد. با توجه به موارد قانونی ذکر شده با وجود این که قانونگذار سعی در حمایت از حقوق طفل کرده است. اما مواد موجود کافی و دارای ضمانت اجرای مناسب نمیباشند. همین عدم وجود مواد قانونی کافی و ضمانت اجرای لازم ممکن است منجر به صدمات جبران ناپذیری به حقوق طفل و جنین گردد.
طبق قسمت اخیر ماده ۱۱۷۲ قانون مدنی هزینه حضانت طفل با پدر است و در صورت فوت پدر با مادر است.
در مورد جنین نیز همین حکم جاری است. به نظر برخی از حقوقدانان نگاهداری و تربیت طفل با نفقه اقارب از یک سنخ ولی وسیعتر از آن است. کودکی که توانایی کار کردن را دارد، لیکن تأمین رشد روحی و ادامه تحصیل او مانع کار کردن است، میتواند از پدر نفقه بگیرد.[۱۱۴]
تکلیف هزینه نگاهداری مشروط بر این است که کودک از لحاظ مالی نیاز به آن داشته باشد، بنابراین اگر کودک اموالی داشته باشد، از اموال خود او صرف نگهداری از او میشود و مخارج اضافه بر آن را باید پدر و مادر بپردازند.
طبق ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی: «نگهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است.»
شناسایی حق حضانت برای پدر و مادر مانع از این است که دادگاه بتواند، جز در مواردی که قانون مقرر کرده است آنان را از این حق محروم کند. در برخی موارد قانونگذار به علت رعایت مصلحت کودک حق حضانت پدر و مادر را ساقط نموده و حضانت را به شخص دیگری واگذار میکند، که به بررسی آن موارد میپردازیم.
۱ : جنون
طبق ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی: «اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با اوست، مبتلا به جنون شود یا به دیگری شوهر کند، حق حضانت با پدر خواهد بود.»
جنون در ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی اعم از جنون دائمی و ادواری است مگر اینکه جنون استمرار نداشته باشد یا چندان زود گذر و نادر باشد که در عرف نتوان شخص را دیوانه نامید.[۱۱۵]
البته جنون پدر را نیز باید سبب سقوط حق حضانت دانست؛ زیرا شخص مجنون فاقد شعور لازم است و قادر به نگهداری و مراقبت نمیباشد. لذا در صورت دیوانگی هر یک از والدین حق و تکلیف او ساقط و طرف دیگر ملزم است حتی المقدور در جهت حفاظت از جنین بکوشد. مثلاً‌ اگر زن حامله دچار جنون شود مراقبت از جنین مستلزم مراقبت از مادر میباشد. بنابراین پدر باید در مراقبت از آنها تلاش لازم را به عمل آورد.[۱۱۶]
۲ : ازدواج
طبق قسمت اخیر ماده ۱۱۷۰ در صورتی که مادر به دیگری شوهر کند حق حضانت او ساقط میگردد.
البته باید توجه داشت در صورت فوت پدر حضانت در هر حال با مادر است و شوهر کردن او نباید اثری در حضانت داشته باشد. به موجب تبصره ۲ ماده واحده قانون حق حضانت فرزندان صغیر یا محجور به مادران آنها(مصوب سال ۶۴). ازدواج مادرانی که همسر آنها شهید یا فوت شده، باعث سقوط حق حضانت نسبت به فرزندان صغیر یا محجورشان نمیگردد. طبق ماده ۱۱۷۱ قانون مدنی: «در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود، هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد.»
در صورت فوت پدر و مادر حضانت به جد پدری و در صورت نبودن او به وصی واگذار میشود؛ ولی هرگاه از این گروه کسی نباشد، حضانت با قیم منصوب دادگاه است. در تعیین قیم خویشان کودک با داشتن صلاحیت مقدم هستند.
۳:کفر
کفر مانع حضانت است. هر چند بر آن تصریح نشده است. پس اگر مرد مسلمانی با زن مسیحی ازدواج کند و پس از بچهدار شدن زن و شوهر از هم جدا شوند، حضانت با پدر است.
مطابق ماده ۱۱۹۲ قانون مدنی: «ولی مسلم نمیتواند برای امور مولی علیه خود وصی غیرمسلم معین کند. استنباط برخی از حقوقدانان از این ماده این است که چون حضانت یک نوع ولایت است، در صورت کافر شدن هر یک از ابوین حق حضانت او ساقط میشود؛ زیرا طفل مسلمان تحت تربیت کافر قرار میگیرد و معتقدات او را میپذیرد.[۱۱۷]
۴: انحطاط اخلاقی
بر طبق ماده ۱۱۷۳ قانون مدنی: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 01:06:00 ق.ظ ]




صلاحیت دیوان منحصر است به خطیرترین جرایم مورد اهتمام‌ مجموعه جامعه بین المللی،دیوان به موجب این اساسنامه نسبت به‌ جرایم زیر صلاحیت رسیدگی دارد:
الف-جنایت نسل کشی
ب-جنایات علیه بشریت
ج-جنایت جنگی
د-جنایات تجاورز.
۱- جنایات نسل‌کشی:منظور از نسل‌کشی عبارت است از اعمال‌ مشخص شده(ماده ۶) که به‌قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک‌ گروه ملی،قومی،نژادی یا مذهبی انجام می‌پذیرند.
افراد غیردولتی چه در زمان صلح و چه در زمان یک مخاصمه‌ مسلحانه بین المللی یا غیر بین المللی ارتکاب یابند.بنابراین جرم‌ نسل‌کشی زمانی بوجود می‌آید که شخص یکی از اعمال مقرر در ماده ۶ اساسنامه را مرتکب گردد.البته شرط اساسی این جرم همان‌ قصد مندرج در ماده ۶ یعنی«به قصد نابود کردن»می‌باشد.که در واقع عنصر معنوی جرم را تشکیل می‌دهد و در صورت فقدان این‌ شرط این عمل ممکن است جزء جرایم علیه بشریت یا جرایم جنگی‌ قلمداد شوند.یکی‌دیگر از ویژگی‌های این جرم این است که برای‌ وقوع جرم نسل‌کشی حتما وجود یک سیاست دولتی یا سازمانی‌ شرط نمی‌باشد.برای تحقق جنایات نسل‌کشی وجود عناصر نابودی‌ تمام یا بخشی از یک گروه،قصد و انجام اعمال ممنوعه در ماده ۶ اساسنامه لازم است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یک نکته در خصوص جنایات نسل‌کشی این است که تعریف آن از تعریف ماده ۲ کنوانسیون ۸۴۹۱ نسل‌کشی تبعیت می کند.البته‌ اساسنامه به کنوانسیون هیچ اشاره‌ای ندارد.
۲- جنایت علیه بشریت:در تعریف این دسته از جنایات‌ بیان شده است:«هریک از اعمال مشخص شده در بند ۱ ماده ۷ اساسنامه است که در قالب حمله‌ای گسترده یا سازمان یافته علیه‌ یک جمعیت غیرنظامی و با علم به آن حمله ارتکاب می‌یابند.حمله‌ گسترده و سازمان یافته شامل رفتاری می‌شود که علیه هر جمعیت‌ غیرنظامی در تعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت یا یک سازمان‌ انجام می‌گیرد.
جرایم علیه بشریت از زمان عهدنامه ورسای شناخته شده‌اند،اما زمان تبلور مشخص آن در اساسنامه دادگاه نورنبرگ بود،البته‌ تاکنون جرایم علیه بشریت در یک سند چند جانبه به‌طور مشخص‌ نیامده است.باوجوداین برخی مواد آن در اساسنامه‌های دادگاه‌های‌ کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق و رواندا دیده می‌شود.(به‌ ترتیب در مواد ۳ و ۵ اساس‌نامه‌های مذکور)همچنین در اساسنامه‌ دیوان اختصاصی سیر الئون جنایت علیه بشریت مدنظر قرار گرفته‌ است.(ماده ۲)به‌هرحال اجزاء متغیر جنایت علیه بشریت قبل‌ از ایجاد اساسنامه در تحولات بین المللی حقوقی عرفی و حقوق‌ قراردادی شکل گرفته است.
سه‌عامل وقوع حمله علیه جمعیت غیرنظامی،گستردگی یا سازمان‌ یافتگی حمله و عم به حمله برای تحقق جنایات علیه بشریت مهم‌ و ضروری می‌باشند.
جرایم علیه بشریت هم می‌توانند در زمان صلح و هم در زمان یک‌ مخاصمه مسلحانه بوقوع بپیوندند.این مخاصمه می‌تواند بین المللی‌ یا غیر بین المللی باشد بعلاوه هم می‌تواند توسط نیروهای دولتی و یا توسط منابع غیر دولتی ارتکاب یابد.
۳-جنایات جنگی:اساسنامه دیوان رهیافت متفاوتی درخصوص‌ جنایت جنگی در ماده ۸ اتخاذ نموده است.برخلاف سایر جنایات‌ ،جنایات جنگی در حقوق بین الملل شناخته شده‌اند و رویه‌های‌ بین المللی و ملی فراوانی در خصوص آنها وجود دارد.یک سئوال‌ این است که تا چه میزانی اساسنامه فراتر از این رویه‌ها رفته است؟ بطور کلی اساسنامه ۵ مورد از جنایات جنگی در ماده ۸ اساسنامه‌ ذکر شده است که برخی از آنها دارای ریشه عرفی بوده و برخی‌ مبتنی بر اصول قراردادی می‌باشند.اساسنامه جنایات جنگی را در قالب مخاصمه مسلحانه بین المللی و غیر بین المللی عنوان نموده‌ است.در اساسنامه سعی شده است که آن دسته از جنایاتی بعنوان‌ جنایات جنگی گنجانیده شوند که در مورد عرفی بودن آنها شک‌ و تردیدی وجود ندارد.درج جنایت ارتکابی در قالب کنوانسیونهای‌ چهارگانه ژنو هیچ بحثی را به‌دنبال نداشت و موارد عمده نقض‌ حقوق درگیریهای مسلحانه در قالب کنوانسیونهای چهارگانه ژنو، تحت صلاحیت دیوان قرار گرفت.این پیش شرط که این جنایات‌ در ابعاد گسترده انجام شده باشد،تفاوت اصلی اساسنامه با ترتیبات‌ کنوانسیونهای چهارگانه می‌باشد.
یکی از نکات ابهام‌آمیز در جنایات جنگی عناصر جرم‌های ذکر شده برای هرکدام می‌باشد.بعبارت دیگر نیاز است عناصر هریک از جرمها تعیین گردد.
۴-جنایت تجاوز:هرگاه مطابق مواد ۱۲۱ و ۳۲۱ اساسنامه مقررات‌ مربوط به جنایت تجاوز تصویب شود،دیوان برای رسیدگی به این‌ دسته از جرایم صالح است.در کنفرانس رم بسیاری از کشورها گمان می‌کردند که مساله تجاوز باید خارج از دیوان بررسی شود. بعلاوه تعریف مشخصی از تجاوز مورد موافقت قرار نگرفت.بنابراین‌ دیوان می‌تواند نسبت به این جرایم اعمال صلاحیت کند مگر اینکه‌ مقررات آن با توجه به شرایط اصلاح اساسنامه به تصویب برسد.که‌ این مساله نیازمند گذشت حد اقل ۷ سال پس‌از لازم الاجرا شدن‌ اساسنامه است(ماده ۳۲۱).
یکی از نکات مبهم اساسنامه بند ۲ ماده ۵ می‌باشد،در ماده ۵ شرط مطابق بودن مقررات جنایت تجاوز با منشور ملل متحد آمده است که جای تامل دارد.بسیاری از کشورها مطابق بودن‌ consistency را بدین‌گونه تفسیر می‌کنند که نیازمند یک پیش‌ شرط است و آن اینکه شورای امنیت براساس فصل هفتم منشور ابتدائا یک تجاوز بوقوع پیوسته را شناسایی نماید.اما به‌نظر می‌ رسد که تفاوتی ماهوی میان جرم تجاوز در مفهوم جنایت بین المللی‌ و وقوع تجاوز در ارتباط با صلح و امنیت بین المللی وجود دارد.به‌ عبارت دیگر هریک از این دو مفهوم غایت و هدف خاص خود را دارا هستند.نکته خاصی که می‌تواند موید این نظریه باشد این است که‌ شورای امنیت تنها در صورت نقض صلح و امنیت بین المللی تجاوز را براساس ماده ۹۳ احراز می کند.به‌بیان دیگر در همه موارد تجاوز را احراز نمی‌کند.
شاید بتوان علت طرح این پیش شرط را هماهنگ نمودن هرگونه« برداشت مشترک از واژه تجاوز»دانست.ولی از طرف دیگر با توجه‌ به‌عدم وجود تعریف مشخص از مفهوم تجاوز و عدم وجود اجتماع‌ بین الملل،پیش‌بینی نمی‌شود که در آینده نزدیک این جرم در صلاحیت دیوان قرار گیرد.
۵-جرایم مبتنی بر معاهده:در کنفرانس دیپلماتیک رم توجه‌ زیادی نسبت به قابلیت اعمال صلاحیت دیوان به جرایم تروریسم‌ و قاچاق مواد مخدر شد لکن جزء جنایات در صلاحیت دیوان قرار نگرفتند.البته در قطعنامه‌ای که به سند نهایی ضمیمه شد عنوان‌ گردید که می‌توان در زمان مناسب کنفرانسی را برای بررسی جرایم‌ تروریست و مواد مخدر جهت رسیدن به یک تعریف مشترک و قرار دادن آنها در صلاحیت‌ icc برگزار نمود.براساس مواد اساسنامه‌ این کنفرانس نمی‌تواند زودتر از ۷ سال پس‌از لازم الاجرا شدن‌ اساسنامه باشد(یعنی سال ۹۰۰۲)
گفتار سوم: صلاحیت زمانی دیوان بین المللی کیفری
درخصوص صلاحیت زمانی دیوان نکات ذیل حائز اهمیت می‌باشند: ۱-دیوان تنها نسبت به‌آن دسته از جرایم ارتکاب یافته صالح برای‌ رسیدگی است که پس‌از لازم الاجرا شدن اساسنامه ارتکاب یافته‌ باشند.(اصل عدم عطف به ما سبق شدن) طبق بند ۱ ماده ۶۲۱ اساسنامه، اساسنامه دیوان از اولین روز ماه پس‌از شصتمین روز از تاریخ تودیع شصتمین سند تصویب، پذیرش، موافقت یا الحاق نزد دبیرکل سازمان الاجرا می‌شود. اساسنامه دیوان از اول ژولای‌ ۲۰۰۲ لازم الاجرا گردیده است. برای آن دسته از کشورها که پس‌ از این مدت اساسنامه را تصویب می‌نمایند یا با آن موافقت می‌کنند یا به آن ملحق می‌شوند، اساسنامه از نخستین روز ماه بعد از تاریخ‌ سپردن سند تصویب، پذیرش موافقت یا الحاق توسط آن دولت نزد دبیرکل سازمان ملل متحد لازم الاجرا خواهد شد.
۲-آن دسته از جرایم مشخص شده که دیوان صالح به‌رسیدگی به‌ آنهاست مشمول مرور زمان نمی‌گردند.
گفتار چهارم: صلاحیت شخصی دیوان بین المللی کیفری
در ماده ۱۱ اساسنامه دیوان آمده است که تنها دیوان صالح به‌ رسیدگی به جرایم اشخاص می‌باشد بنابراین مسئولیت کیفری‌ دولتی در این دیوان قابل رسیدگی نیست.البته شخص موردنظر باید دارای مشخصه‌هایی باشد:
الف-شخص باید حقیقی باشد نه شخص حقوقی.
ب-اشخاص در زمان ارتکاب جرم باید بیشتر از۱۸ سال داشته‌ باشند.بنابراین اشخاص زیر ۱۸ سال در صورت امکان توسط دادگاه‌های داخلی و براساس قوانین ملی محاکمه می‌گردند.
ج-یکی از جرایم مشروحه در مواد ۵ و ۶ و ۷ و ۸ را مرتکب شده باشند. بعبارت دیگر دارای مسئولیت کیفری باشد.
ملاحظاتی درخصوص صلاحیت شخصی دیوان:
۱) اگر شخصی در زمان ارتکاب جرم مبتلا به نوعی بیماری یا اختلال روانی یا بطور کلی فاقد اراده بوده مسئولیت ندارد.
۲) اگر شخصی جرم را مرتکب نشده باشد لکن ارتکاب جرم مذکور را دستور داده یا تشویق به انجام آن نیز کرده باشد مجرم است.
۳) اگر شخصی در ارتکاب جرم از هرنوع مساعدتی برای ارتکاب‌ جرم یا تلاش برای ارتکاب جرم دریغ ننموده باشد،نیز مجرم است.
۴)سمت رسمی افراد متهم تاثیری در صلاحیت ندارد.بنابراین‌ هرگونه مصونیت چه براساس حقوق داخلی و چه براساس حقوق‌ بین الملل به مقامات اعطا شده باشد مانع از رسیدگی نمی‌باشند. (ماده ۷۲ اساسنامه) لازم به ذکر است که این مساله قبلا نیز در اساسنامه دادگاه‌های کیفری یوگسلاوی و رواندا نیز آمده است. بعلاوه مجمع عمومی طی قطعنامه ۹۱(۱۱) مورخ ۱۱ دسامبر ۶۴ خود به‌اتفاق آراء اصل مذکور را تایید نموده بود. شاید بتوان گفت‌ ماده مذکور که مصونیت مقامات مانع از رسیدگی نمی‌داند در واقع اوج تحدید حاکمیت دولتها باشد چرا که در گذشته مصونیت‌ مقامات دولتی از مصادیق بارز حاکمیت بوده است.دولت فرانسه‌ قبل از پیوستن به اساسنامه مقررات قانون اساسی خود مربوط به‌ مصونیت رئیس جمهور را اصلاح کرد.
۵-فرماندهان نظامی یا شخصی که عملا وظایف فرماندهی نظامی را انجام می‌دهند نسبت به جرایمی که رسیدگی به آنها در صلاحیت‌ دیوان است و حسب مورد توسط نیروهایی که تحت فرماندهی‌ و کنترل موثر او یا تحت اقتدار و کنترل موثر او ارتکاب یافته‌اند مسئول است،چنانچه وی کنترلی را که می‌بایست در مورد نیروهای‌ تحت امر خود اعمال نماید،انجام ننموده باشد (ماده ۸۲ اساسنامه).
مبحث پنجم: کشتار جمعی
کشتار جمعی[۵۵] مردم در قرن بیستم بارها اتفاق افتاد. بد نامترین آنها، کشتار ارمنیان بوسیله امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۵- ۱۹۱۶ در طی جنگ جهانی اول، قتل عام یهودیان به دست نازیها و قتل میلیونها کامبوجیایی به وسیله رژیم خمر سرخ در کامبوج در دهه ۱۹۷۰ بودند
اصطلاح «کشتار جمعی» توسط رافائل لومکن[۵۶] با بهره گرفتن از ترکیب لغت یونانی genos (قوم یا نژاد) و لغت لاتین (cide کشتن) ابداع گردید. در منشور نورنبرگ یا رای دیوان نورنبرگ هیچ اشاره خاصی به اصطلاح کشتار جمعی نشده بود اما در کیفر خواست متجلی بود و توسط دادستان از زمانی تا زمان دیگر مورد اشاره قرار گرفته بود.[۵۷]
گفتار اول: عنصر مادی[۵۸]
عنصر مادی کشتار جمعی متضمن نابود کردن واقعی گروه نیست، کشتار جمعی میتواند ارتکاب یابد وقتی که یکی از اعمال مشروحه فوق با عنصر روانی لازم واقع میشود. (عنصر مادی) کشتار جمعی میتواند از طریق فعل یا ترک فعل واقع شود. در قضیه کامباندا[۵۹]، متهم، از جمله، به خاطر ترک انجام وظیفهاش به عنوان نخست وزیر رواندا برای اقدام در جهت توقف قتل عامهای در حال وقوع که وی از آن آگاه شده بود، یا عدم اقدام برای حمایت از اطفال و غیر نظامیان در مقابل قتل عامهای احتمالی، بعد از اینکه منجر شد، به کشتار جمعی مقصر شناخته شد. برای تعقیب کردن متهم نیازی به احراز دقیق شمار قربانیان عمل کشتار جمعی که به وی نسبت داده میشود نیست.
گفتار دوم: عنصر روانی[۶۰]
چنان که دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق در قضیه یلسیچ تصریح میکند «در حقیقت این عنصر روانی است که به کشتار جمعی ویژگی خاص خودش را میدهد و او را از یک جرم عادی و سایر جرایم علیه حقوق بشردوستانه بین المللی متمایز میکند… »
برای محکوم کردن متهم به کشتار جمعی، باید ثابت شود متهم قصد خاص[۶۱] داشته، یا رابطه روانشناختی بین نتیجه مادی و حالت روانی مباشر، برای نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نزادی یا مذهبی به عنوان یک کل وجود داشته، یا متهم به وضوح آگاهی داشته[۶۲] از اینکه در یک کشتار جمعی یعنی، نابود کردن حداقل بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی به عنوان یک کل شرکت میکند. به بیان دیگر، آگاهی لازم به معنای این است که متهم میدانسته یا باید میدانسته که عمل او کلاً یا بعضاً، چنین گروه مورد حمایتی را نابود خواهد کرد. ماهیت خاص این قصد، تبعیض آمیز بودن عمل را نشان میدهد، یک گروه به عنوان یک کل از نظر تبعیض آمیزی هدف قرار میگیرد و در این زمینه، کشتار جمعی با جنایت علیه بشریت تعقیب و آزار به شمار میرود. آنچه تعقیب و آزار را از کشتار جمعی متمایز میکند این است که مرتکب تعقیب و آزار، قربانیانشان را به دلیل وابستگی به یک جامعه خاص انتخاب میکند، اما لزوماً نابود کردن آن جامعه را به عنوان یک کل دنبال نمیکند. بنابراین، ماهیت تبعیض آمیز بودن هدف یکسان نیست، همچنان که قصد خاص نابود کردن یک گروه یا جامعه به عنوان یک کل یکسان نیست. برای اینکه متهم به کشتار جمعی مقصر شناخته شود، قصد خاص او برای نابود کردن گروه یا جامعه باید فراتر از شک معقول ثابت شود. این واقعیت که متهم علیه یک گروه تبعیض قائل شده است کافی نیست، زیرا در حالی که قصد تبعیض آمیز ممکن است یک عنصر ذهنی عمده تقصیر در مورد تعقیب و آزار که جنایتی علیه بشریت است باشد، اما عنصر ذهنی قاطع برای اینکه متهم را به کشتار جمعی مقصر بشناسیم نیست. در پرونده یلسیچ، قصد متهم برای آزار و اذیت گروه قربانی ثابت شده بود، اما مقصر کشتار جمعی شناخته شد زیرا او فاقد قصد خاص برای نابود کردن گروه مورد نظر بود [۶۳].
مبحث ششم: جنایــــت علیه بشـــریت
جنایت علیه بشریت [۶۴]، جرمی علیه مروت است که برخی اصول کلی حقوقی را نقض میکند و موجب نگرانی جامعه بین المللی میشود. این جرم به ورای مرزهای بین المللی برمیگردد یا در عظمت یا بیرحمی بیش از اندازهای است که از سوی تمدن جدید تحمل شده است. جنایات علیه بشریت با (جرم) کشتار جمعی، در اینکه قصد خاص نابود کردن اعضای گروه معین در مورد جنایات علیه بشریت لازم نیست، تفاوت دارد.
اصطلاح جنایات علیه بشریت تا ۱۹۱۵ در یک معنی غیر فنی استفاده شده بود، در اعلامیه ۲۸ مه ۱۹۱۵ دولت های فرانسه، بریتانیای کبیر و روسیه، از قتل عام ارامنه توسط ترکیه به عنوان جنایات علیه بشریت و تمدن یاد کردند به طوری که کلیه اعضای حکومت ترکیه همراه با عوامل آنها که در قتل عام دست داشتند مسئول شناخته شدند. این اصطلاح، در اعلامیههای بعدی مربوط به جنگ جهانی اول نیز استفاده شده بود. یک کمیسیون ۱۵ نفری توسط کنفرانس مقدماتی صلح در ۱۹۱۹، برای تحقیق درباره مسئولیت مسببان جنگ جهانی اول تشکیل شده بود. فصل دوم گزارش کمیسیون به تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۱۹ از جمله، بیان میداشت که کلیه اشخاص وابسته به کشورهای دشمن … که به جرایم بر ضد قوانین و عرفهای جنگی یا قوانین بشری متهم بودند، در معرض تعقیب کیفری قرار دارند. ضمیمه شماره یک گزارش علاوه بر اتهام جنایات جنگی، چنان که آنها عموماً در آن زمان فهمیده میشدند، اتهامات قتل عمد و قتل عام، تروریسم سازماندهی شده، کشتن گروگانها، شکنجه غیر نظامیان، هتک ناموس به عنف، ربودن غیر نظامیان زن با هدف فحشاء اجباری، اخراج غیر نظامیان و غارت ارتکابی از سوی مقامات ترکیه و آلمان علیه اموال ترکیهای، همچنین اتهام غارت از سوی سربازان اتریشی علیه مردم یک شهر اتریش را اضافه کرد. اضافه کردن قوانین بشری به خاطر اعتراض اعضای ارمنی کمیسیون با شکست مواجه شد، به این دلیل که اساساً دیوان قضایی تنها میتواند حقوق موجود، نه مفاهیم مبهم قوانین و اصول بشریت که در قلمرو اخلاق قرار دارند را اجرا کند.
گفتار اول: عنصر مادی
تفکیک قتل و اذیت در بین جنایات علیه بشریت،امری معمول است چرا که اساس بند (ج)مادهء ۶ منشور نورمبرگ را تشکیل می‏دهد.پیش‏نویس مجموعه قواعد ۱۹۹۱ در مقایسه با کیفری یوگسلاوی سابق،دیوان بین‏المللی کیفری روآندا و دیوان بین‏المللی کیفری نیز به همین‏ نحو است و هیچ تمایزی را مطرح نمی‏کنند.تفکیک قتل و اذیت از جنایات علیه بشریت را می‏توان در وهلهء اول با این حقیقت روشن کرد که عنصر معنوی جنایات ایذاء و اذیت،مستلزم‏ انگیزه‏های تبعیض‏آمیز است و این انگیزه‏ها در مورد جنایات از نوع قتل ضروری نیستند [۶۵]. بنابراین، عنصر مادی جنایت علیه بشریت، ارتکاب حملهای که در ماهیت و خصوصیت غیر انسانی است و به قصد ایجاد رنج عظیم یا صدمه شدید به جسم یا به سلامت روحی و جسمی صورت پذیرد را شامل میشود. عمل غیرانسانی باید در چارچوب یک حمله گسترده و سازمان یافته علیه جمعیت غیرنظامی واقع شود. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای رواندا، عمل ارتکابی باید به یک یا چند دلیل تبعیض آمیز، یعنی به دلایل ملی، سیاسی، قومی، نژادی یا مذهبی واقع شده باشد. در مورد اساسنامه دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق، دیوان مزبور تنها صلاحیت رسیدگی به جنایات علیه بشریت که در یک مخاصمه مسلحانه واقع میشوند را دارد.
گفتار دوم: عنصر روانی
علاوه بر عناصر خاص که در هر جنایت علیه بشریت وجود دارد، به منظور تبدیل یک جرم به جنایت علیه بشریت مرتکب باید این جرم را آگاهانه انجام دهد، به این معنی که، وی باید زمینه کلی گستردهتری را که عمل او در آن واقع میشود بداند [۶۶]. مرتکب باید واقعاً یا بطور ضمنی آگاه باشد که عمل یا اعمال او بخشی از یک حمله گسترده به جمعیت غیرنظامی و در تعقیب یک سیاست یا برنامه هستند. باید ثابت شود که متهم میدانسته که جنایاتش در حمله بر ضد غیرنظامیان، به معنای تشکیل بخشی از زمینه جنایات انبوه یا مناسب با چنین الگویی میباشد. بند یک ماده ۱۷ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی تاکید میکند که جنایت علیه بشریت باید از سوی مرتکب با علم به حمله (هدایت شده علیه جمعیت غیرنظامی که قربانی جرم هستند) ارتکاب یافته باشد. بدون این آگاهی، مرتکب عنصر روانی جهت یک جرم عادی، نه یک جنایت علیه بشریت را خواهد داشت [۶۷].
مبحث هفتم: جنایات جنگی‌
جنایات جنگی[۶۸] جنایاتی هستند که، مغایر با حقوق بشردوستانه بین المللی قابل اجرا در مخاصمات مسلحانه واقع میشوند. مطابق با این حقوق، در رفتار متخاصمین با نیروهای مخالف باید سه اصل حاکم باشد: ضرورت، انسانیت و مروت. ضرورت مراقبت میکند که تنها رفتار ضروری برای دستیابی به پیروزی مجاز است؛ از اینجا ناشی میشود اصل تناسب بین سهم حمله به یک هدف برای رسیدن به پیروزی نهایی، و خسارت یا صدمهای که بر آن هدف وارد میشود. به عبارت دیگر، ضرورت تنها برای دستیابی به هدف نظامی در میدان نبرد خواسته شده است نه اهداف سیاسی یا اهداف دیگر. انسانیت، یا بشردوستانه بودن، میزان خشونت مجاز را از طریق ممنوع کردن اقدام غیر ضروری یا افراطی کنترل میکند. مروت اعمال انصاف و احترام متقابل بین نیروهای مخالف را اقتضاء دارد؛ بنابراین، استفاده از وسایل و شیوه های جنگی غیر شرافت مندانه مانند نقض عهد، استفاده نادرست از علایم حمایت شده مادامی که مشغول حمله است و نفی برابری را، ممنوع میسازد [۶۹].
مبحث هشتم: جنایت تجاوز[۷۰]
صلاحیت دیوان کیفری بین المللی در رسیدگی به جرایم ارتکابی توسط افراد است؛ اما مسأله وقوع تجاوز توسط کشورها به عنوان پیش شرط رسیدگی به جنایت تجاوز ارتکابی توسط اتباع آن کشور، مسأله ای خارج از حیطه عملکرد افراد و به عنوان عمل کشورها محسوب می شود[۷۱]. هنگام مذاکرات رم درخصوص تصویب اساسنامه دیوان بین المللی کیفری، تعریف جنایت تجاوز ارضی و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مورد اختلاف جدی بود؛ به طوری که تا واپسین روزهای کنفرانس رم که به تصویب اساسنامه دیوان منجر شد تعریف جنایت تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن مشخص نشد. البته فرصت هم برای دستیابی به توافق در این زمینه واقعاً کوتاه بود. رئیس اجلاس نهایی کنفرانس رم، تنها راه حل را در این دید که اعلام حل و فصل اختلافات راجع به این موضوع را به وقت دیگری موکول کند.
مطابق ماده ۵ (۱) (د) اساسنامه، دیوان مزبور مطابق با مقررات اساسنامه درخصوص جنایت تجاوز صلاحیت داشته باشد؛ اما بند ۲ ماده ۵ اساسنامه[۷۲] پیش بینی می کرد که دیوان زمانی بر این جنایت اعمال صلاحیت می کند که مطابق مواد ۱۲۱ [۷۳] و ۱۲۳ [۷۴] اساسنامه، مقررات مربوط به تعریف تجاوز و شرایط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به آن تصویب شده باشد. بدین ترتیب، وظیفه تعریف جنایت تجاوز، عناصر آن و شروط اعمال صلاحیت دیوان نسبت به این جرم، به کنفرانس بازنگری محول شد که هر هفت سال یک بار بعد از لازم الاجرا شدن اساسنامه تشکیل می شود.
به طور کلی، عقیده بر آن است که جنایت تجاوز، شدیدترین و خطرناک ترین شکل استفاده غیرقانونی از زور است و مادر سایر جنایات بین المللی شناخته می شود. در نتیجه پیش بینی جنایت تجاوز در اساسنامه دیوان مطلوب به نظر می رسد؛ زیرا جنبه پیشگیرانه دارد[۷۵] و اطمینان خاطر ایجاد می کند که این جرم بدون مجازات رها نخواهد شد [۷۶].
فصل سوم: آیین دادرسی کیفری ایران
مبحث اول: تاریخچه آیین دادرسی کیفری در ایران
در دوران پیش از اسلام، در فرهنگ‌های کهن ایران یعنی تا پیش از تأسیس دولت‌های ماد و پارس مفاهیم حقوقی و آیین‌های قضایی با باورهای دینی و اعتقاد به انتقام الهی پیوند داشت. شواهد این ارتباط پیش از تأسیس دولت‌های نیرومند ایران در آموزه‌ها و باورهای عیلامی از یک سو و آیین مهر [میترایسم] از سوی دیگر نمایان بود، ولی اندک اندک نظام قضایی با پشتوانه حکومت‌های متمرکز به صورت امری عرفی پذیرفته شد. حکومت‌های نیرومندی مانند مادها، هخامنشیان اسکندر و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان در طول تاریخ بر این کشور پهناور حکومت کرده‌اند [۷۷].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]




معاونت:
هر شخصی که به منظور حصول سقط جنین غیرقانونی به زن حامله کمک کند، یا این که دارو یا هرگونه وسیلهای را با علم و اطلاع بر این که دارو و وسائل برای انجام سقط غیرقانونی استفاده خواهد شد بدهد، اعم از این که زن عملاً حامله باشد یا نباشد، همین مقدار از عمل کافی برای این همکاری وی خواهد بود.

سقط جنین مجاز:
براساس مقررات قانون سقط جنین مصوب ۱۹۶۷ وقتی دو پزشک دارای پروانه کاملاً اعتقاد داشته باشند که الف: حاملگی متجاوز از بیست و چهارمین هفته خود نبوده و ادامه حاملگی متضمن خطری به سلامتی جسمانی یا روانی زن حامله یا جنین است.
ب: پایان دادن به حاملگی برای جلوگیری از صدمه شدید روحی یا جسمانی زن حامله لازم است.
ج: ادامه حاملگی برای زندگی زن حامله متضمن خطری بیشتر از پایان دادن به ادامه حاملگی است.
د: یک خطر اساسی مبنی بر این که بچه در صورت تولد از حالت طبیعی جسمانی یا روانی به طور جدی ناقص و در رنج خواهد بود، وجود داشته باشد.
سقطهای قانونی باید در بیمارستانی که بر طبق قانون خدمات طب ملی توسط وزارت بهداشت تأیید شده است، انجام پذیرد. لیکن در موارد فوری زمانی که پزشک دارای پروانه با اعتقاد بر این که پایان دادن به حاملگی برای حفظ حیات مادر و یا جلوگیری از صدمه شدید جسمانی یا روانی به او ضرورت دارد، رعایت اخذ نظریه دو پزشک دارای پروانه لازم نخواهد شد.
در صورتی که زن حامله دارای دو جنین باشد، برای سقط هر یک از این جنینها باید مقررات رعایت شود.[۹۹]
نتیجه این که:
هر عملی که براساس مقررات این قانون به وسیله پزشک دارای پروانه برخلاف قانون حمایت از زندگی جنین مصوب ۱۹۲۹ انجام گیرد، جرم تلقی نخواهد شد.
براساس این قانون هر اقدامی که با قصد حصول سقط جنین برخلاف مقررات این قانون انجام شود، سقط جنین غیرقانونی است.
۳ : سقط جنین در حقوق فرانسه:
قانون مدنی بهداشت عمومی:
مقررات ۱-۱۶۲، L قانون بهداشت عمومی ختم ارادی حاملگی قبل از پایان هفته دهم را با رعایت مقررات مربوط اجازه داده است. طبق این ماده: «هر زن حاملهای که شرایطش او را در موقعیت فقر قرار داده، ممکن است از پزشک ختم حاملگی را درخواست کند. ختم حاملگی فقط قبل از پایان هفته دهم حاملگی انجام میشود.
طبق قانون بهداشت عمومی:
الف) بیمارستانهای مجاز برای ختم ارادی حاملگی قبل از اتمام هفته دهم حاملگی مشخص شده است.
ب) وظایف پزشک که زن به او مراجعه کرده از قبیل تذکر به خطرات طبی عمل و مسائل وابسته به زایمان در آینده و خطرات شدید زیستی ناشی از عمل، دادن پوشه اطلاعات که مقررات مربوط در آن ذکر شده و حاوی اطلاعات دیگری در زمینه کمک و فوائد تضمین شده برای خانواده ها، مادران، اطفال و مؤسسات و جمعیتهایی که آماده کمکهای جسمی روانی هستند و آدرس مؤسساتی که ختم ارادی حاملگی را انجام میدهند.
ج: لزوم مراجعه زن به مراکز مشاوره(برنامه ریزی) و تعلیم و تربیت خانواده، خدمات اجتماعی و اخذ گواهی از آنان که چنین مشورتهایی صورت گرفته است.
د: وظایف مدیران بیمارستان در تخصیص قسمتی از آن برای اعمال مذکور براساس دستورالعمل وزارتی اجرائی و همچنین این مقررات شامل اطلاعات لازم به زن بعد از عمل میباشد.[۱۰۰]
۳-۱- ختم ارادی حاملگی بنا به دلائل درمانی
براساس ماده ۱۲-۱۶۲.L قانون بهداشت عمومی، ختم ارادی حاملگی در هر مرحله از آبستنی در صورتی که بعد از آزمایش و مذاکره دو پزشک تایید کنند که:
ادامه حاملگی به طور جدی سلامتی مادر را به خطر میاندازد؛
یا امکان قوی وجود دارد که بچه متولد نشده از بیماری خطرناک ویژه رنج ببرد.
لیکن یکی از دو پزشک باید شاغل در حرفه خود در بیمارستان عمومی و یا بیمارستان خصوصی که براساس مقررات ماده ۱۷۶.L تأسیس شده است بوده و دیگری باید در لیست متخصصین مربوط به دیوان عالی و یا دیوان استیناف باشد.
همچنین ماده ۱-۱۷۸.L مقرر میدارد که تعداد سالانه ختم ارادی حاملگی در تأسیساتی که در ماده ۱۷۶.L ذکر شده، نباشد بیش از اعمال جراحی و زایمان انجام شده در آن مؤسسات باشد.
عدم رعایت مقررات یاد شده مستوجب تعطیلی مؤسسه برای یک سال و در صورت تکرار مستوجب تعطیلی دائمی خواهد بود. در ماده ۶۴۵.L قانون بهداشت عمومی فروش، معرفی کردن مواد سقط کننده و موادی که تحریک کننده برای سقط است و نظایر آن جرم تلقی شده و این ممنوعیت برای کلیه افراد اعم از پزشک و داروساز و غیره جاری است. البته در مواردی قانونگذار به داروسازان در صورتی که اجازه پزشکی برای این کار داشته، و به ثبت رسیده باشند و علاوه بر آن اجازه شهرداری یا کمیسر پلیس را نیز کسب کنند، این اجازه را داده است.[۱۰۱]
۳-۲ – قطع دوران بارداری بدون رضایت زن در حقوق فرانسه
ماده ۱۰-۲۲۳ مقرر میدارد: «قطع دوران بارداری بدون رضایت زن، مستوجب مجازات پنج سال حبس و ۵۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی است.
۳-۳ – قطع دوران بارداری با رضایت زن:
ماده ۱۱-۲۲۳ مقرر میدارد: «قطع دوران بارداری توسط ثالث موجب مجازات دو سال حبس و
۲۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی است؛ مشروط بر این که با علم به علت اقدام در یکی از شرایط زیر به عمل آید.
پس از پایان مهلتی که به وسیله قانونگذار تجویز شده است. مگر این که اقدام مزبور براساس انگیزه پزشکی (درمانی) انجام گرفته باشد.
به وسیله شخصی که مجوز پزشکی نداشته باشد.
در مکانی غیر از بیمارستان عمومی یا خصوصی که مطابق قوانین به این منظور اختصاص داده شده باشد.[۱۰۲]
براساس این ماده:
وجود هر یک از علتهای مذکور موجب تحقق جرم شده و مرتکب مستوجب مجازات دو سال حبس و ۲۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی خواهد بود.
در صورتی که مرتکب به طور مستمر و عادت چنین اعمالی را انجام دهد، به جای مجازات دو سال حبس ۲۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی، مجازات مرتکب در این حال شدید بوده و پنج سال حبس و ۵۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی خواهد بود.
همچنین شروع به ارتکاب چنین جرمی نیز مستوجب مجازات دو سال حبس و ۲۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی خواهد بود.
۳-۴ – قطع دوران بارداری توسط زن:
ماده ۱۲-۲۲۳ مقرر میدارد: «زنی که خود موجب قطع دوران بارداریش میشود، به مجازات دو ماه حبس و ۲۵۰۰۰ فرانک محکوم میشود. با این وجود داداگاه میتواند با توجه به شرایط تضییق مالی و شخصیت زن، او را از مجازات معاف کند. اقدام به تهیه وسائل مادی برای اجرای قطع دوران بارداری به زن حامله موجب مجازات سه سال حبس و ۳۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی است. چنین جرمی در صورتی که به عادت انجام بگیرد، موجب مجازات پنج سال حبس و ۵۰۰۰۰۰ فرانک جزای نقدی خواهد بود.»
چنانچه ملاحظه میگردد این ماده ارتکاب بزه قطع دوران بارداری توسط زن را مدنظر قرار داده و به دادگاه اختیار داده با توجه به وضعیت مالی و شخصیت زن باردار او را از مجازات معاف کند.
مورد دوم تهیه وسائل برای قطع دوران حاملگی از مصادیق معاونت در جرم بوده، لیکن قانونگذار فرانسه مستقلاً برای آن مجازات تعیین کرده است.
قانونگذار فرانسه ارتکاب بزه قطع دوران حاملگی را شرط مجازات چنین افرادی قرار نداده. حتی تحریک و تبلیغ برای قطع دوران حاملگی به طور قانونی را نیز جرم دانسته است. لذا برخلاف قانون ایران که بزه سقط جنین مفید است و معاون نیز در صورتی قابل مجازات است که معاونت او منتهی به سقط جنین بشود، بزه یاد شده در قانون فرانسه مطلق بوده و مجازات معاون نیز مقید به ارتکاب بزه اصلی نمیباشد.
علاوه بر مجازاتهای اصلی دادگاه فرانسه میتواند مرتکب را به محرومیت از حقوق اجتماعی مدنی و خانوادگی و ممنوعیت از اشتغال به مشاغل حرفهای یا اجتماعی به مدت ۵ سال و یا به ممنوعیت از اشتغال به هر فعالیتی با طبیعت پزشکی برای یک دوره حداکثر ۵ ساله محکوم کند. بنابراین طبق قانون جزای فرانسه دادگاهها در جرم سقط جنین حق دادن مجازاتهای تکمیلی به شرح فوق را به بزهکار دارند.[۱۰۳]
در قانون ایران اساساً سقط جنین جرم شناخته شده و جواز سقط جنین ارادی(سقط درمانی) صرفاً در صورتی که حفظ حیات مادر موکول به سقط جنین باشد و آن هم قبل از ولوج روح جائز است، لیکن با تلاش سازمان پزشکی قانونی کشور و تهیه دستورالعملی که به تأیید ریاست محترم قوه قضائیه رسیده و در این زمینه وحدت رویه ایجاد شده و همچنین موارد سقط جنین درمانی به موردی که جنین مبتلا به ناهنجاریهایی است که با حیات منافات داشته باشد، تسری پیدا کرده است و مقداری از مشکلات کاسته شده است(البته هر دو قبل از ولوج روح) و مضافاً طرحی به مجلس شورای اسلامی تقدیم شده که در صورت تصویب، دایره سقط درمانی قبل از ولوج روح را گسترش داده و به حل معضل در این زمینه کمک خواهد کرد. در هر حال در خصوص جرم سقط جنین با ایراد ضرب و اذیت و آزار زن حامله در صورتی که عالماً و عامداً صورت گرفته باشد، یعنی با قصد سقط جنین زن حامله ارتکاب یافته باشد. مجازات مقرر شده است. بدیهی است چنین قصدی ملازمه با عمد در ایراد ضرب نسبت به زن حامله دارد. لیکن عمد در ایراد ضرب و ایذاء و اذیت زن حامله با آگاهی یا بدون آگاهی ملازمه با قصد سقط جنین ندارد و چنین قصدی باید احراز شود. اگر این اعمال بعد از ولوج روح باشد، مجازات قصاص پیشبینی شده هر چند براساس فتوای برخی از علمای حاضر تعیین قصاص برای سقط جنین خلاف موازین شرعی تلقی شده است. به هر حال نظام مجازاتهای ایران از نظر تعیین قصاص و دیه برای مورد با هیچ یک از کشورهای بررسی شده هماهنگی ندارد.
همان طور که بررسی شد ملاحظات و نیازهای اجتماعی، اقتصادی، پزشکی، اهمیت به خواسته و آزادی زن، کنترل جمعیت، جلوگیری از کاهش منابع طبیعی و جلوگیری از موالید ناخواسته و تولید نوزادان معیوب برای از بین بردن زمینه های عذاب روحی خانواده و اطرافیان و رهانیدن آنها از یک زندگی پر درد و رنج که در صورت تولد با آن مواجه خواهند بود و همچنین جلوگیری از هزینه های زیاد نگهداری افراد معیوب برای خانواده و جامعه، پیامدهای ناخوشایند روابط نامشروع به خصوص روابط دختران و پسران در شهرهای پرجمعیت و ترس از آبروریزی و توجه به فعالیت زنان موجب گردیده که برخی از کشورها با رعایت شرایط لازم قانونی و زیر نظر متخصصین در مراکز بهداشتی سقط جنین را در صور مختلف مجاز بشمارند و اغلب کشورها برای جلوگیری از مواجهه با مسئله سقط جنین، تلاشهای خود را به پیشگیری از بارداری معطوف داشتهاند که به اشکال مختلف اجراء
میشود. به هر حال اکنون کشور ما با مشکل زنان خیابانی مواجه است. واقعیتی که رسماً مورد قبول قرار گرفته است، امکان دارد که در آینده نزدیک نتیجه این روابط تکوین جنینهای ناشی از زنا و تولد بچههای بی هویت خیابانی گشته و معضلی بر معضلات فعلی بیفزاید، یا به علت غیرقانونی بودن سقط جنین آنان را وادار به مراجعه به کورتاژگران غیرقانونی کند، که علاوه بر افزایش آمار مرگ و میر، موجب صدمات زیانباری برای زنان مذکور گردد، یا غیر از موارد یاد شده عدم آگاهی و توجه برخی به مسائل اقتصادی و اجتماعی، جامعه را با انفجار جمعیت رو به رو سازد. بنابراین قانونگذار باید ابهام موجود در خصوص قابل قصاص بودن یا نبودن سقط جنین عمدی بعد از ولوج روح را در خصوص ماده ۶۲۲ و ماده ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی را با توجه به فتاوای علمای حاضر مبنی بر غیرقابل قصاص بودن آن مرتفع کند، همچنین بررسی جمیع شرایط در خصوص سقط به جهتی غیر از حفظ حیات مادر. همان طوری که در این خصوص اقدامی از طرف سازمان پزشکی قانونی کشور با تائید ریاست محترم قوه قضائیه صورت پذیرفته، با توجه به پیشرفت علم و امکان تشخیص در خصوص مسائل مستحدثه، مانند وجود نقص شدید جسمی یا وجود بیماری ارثی و موارد دیگر با توجه به قواعد فقهی مثل عسر و حرج، سقط جنین را تحت ضوابطی خاص و در مکانهای خاص و پس از تشخیص هیئتی دارای صلاحیت با تصویب طرح تقدیمی نمایندگان به مجلس شورای اسلامی تجویز کند.[۱۰۴]
گفتار دوم: بهداشت روانی جنین
امروزه فقها و اطباء و روانشناسان بر این باورند که جنین علاوه بر ارتباط فیزیکی و جسمی از نظر
روانی نیز بی ارتباط با مادر و بعضاً با محیط اطراف خود نیست.
از دیدگاه دین مقدس اسلام مسئولیت پدر و مادر از زمان همسرگزینی شروع و تا زمان زناشویی، بارداری و وضع حمل و بعد از آن ادامه مییابد. در حدیثی آمده است که پیامبر اکریم(ص) فرموده است: «الشقی من شقی فی بطن امه و السعید من سعد فی بطن ام»، بدبخت کسی است که در شکم مادر بدبخت شده است و خوشبخت کسی است که در شکم مادر خوشبخت شده است.[۱۰۵]
حالتهای عاطفی زن و شوهر در دوران بارداری و شیرخوارگی بر کیفیت و کمیت رشد کودک مؤثر است؛ به حدی که اگر نیازهای روانی کودک تأمین نشود، آسیبهای جبران ناپذیری بر او وارد میشود. بنابراین شناخت نیازهای روانی و عاطفی جنین از بدو تشکیل نطفه و ایجاد فضای امن و بدون اضطراب برای مادر در دوران بارداری و سپس ایجاد فضای مناسب در دوران شیرخوارگی از اهمیت خاصی برخوردار است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]




اقرار هرگاه با تهدید یا تطمیع یا شکنجه حاصل شود ارزش و اعتبار نخواهد داشت؛ زیرا چنین اقراری نمی تواند کاشف حقیقت باشد.
توجه به ظاهر مقررات اسلامی مربوط به دلایل اثبات دعوای کیفری این فکر را به وجود می آورد که در این نظام به گونه ای روش دلایل قانونی حاکمیت دارد؛ روشی که مورد ایراد و اعتراض قرار گرفته و قرن ها است مطرود و متروک شده است. ولی اگر به دیده تحقیق بنگریم و منصفانه قضاوت کنیم ملاحظه خواهد شد که در این نظام حقوقی دلیل باید کاشف از حقیقت باشد و به قاضی اطمینان بخشد که جرم واقع شده و متهم مرتکب آن است؛ به عبارت دیگر قاضی بایست به هدایت دلیل یقین حاصل کند که متهم گناهکار می باشد و این روش نه فقط گونه ای از اعمال سیستم دلایل قانونی به شمار نمی آید بلکه درست همان سیستم دلایل معنوی است. همان کمال مطلوبی که علمای حقوق جزا تازه به اهمیت آن واقف شده اند و اصرار می ورزند به این که دلیل باید مبین حقیقت و موجد ایمان قاضی به وقوع جرم باشد.
در سیستم دلایل قانونی هرگاه دلیل مورد نظر مقنن وجود داشته باشد محکومیت متهم اجباری است. دادرس حق ارزیابی دلایل سبک و سنگین کردن آن ها را ندارد. اقرار نیرومند ترین دلایل به شمار می آید و برای اثبات وقوع جرم به تنهایی کافی می باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شهادت گواهان نیز باید معتبر شناخته شود و قاضی نمی تواند آن را نادیده بگیرد. در صورتی که در نظام حقوق اسلامی اقرار شهادت باید مبین حقیقت باشد قاضی مجاز است حتی طبق علم خود عمل کند و دلایل را نادیده بگیرد. طبق فتوای امام خمینی، چه در حقوق الناس و چه در حقوق الله قاضی می تواند بر علم خود عمل کند بدون این که به دلیل و بیّنه نیاز داشته باشد و حتی قاضی نمی تواند بر اساس بیّنه ای که خلاف علم اوست حکم بدهد.
جریان دادرسی. در نظام حقوق اسلامی جلسه دادرسی علنی است. افراد می توانند آزادانه در آن شرکت کنند. محاکمه معمولاً شفاهی است. طرفین از حقوق یکسان برخوردارند. متهم از اصل برائت بهره مند می باشد. اثبات وقوع جرم و مسئولیت کیفری متهم به عهده مدعی است. اگر دلایل برای احراز جرم کافی نباشد متهم تبرئه می شود. هرگونه شک و تردید در وقوع جرم یا وجود مسئولیت متهم، هر نوع ابهام و اجمال در نصوص به نفع متهم منظور و منجر به برائت می گردد. متهم حق دارد در کمال آزادی از خود دفاع کند و به هر دلیلی استناد جوید تا اتهامات وارده را رد نماید. بنابر این شاید بتوان گفت که در نظام حقوق اسلامی، دادرسی از خیلی جهات به صورت تدافعی انجام می گیرد.
در این نظام حقوقی مرحله تحقیق مقدماتی از مرحله رسیدگی قطعی تفکیک نشده است. قاضی رسیدگی کننده صلاحیت دارد که به تمام مراحل آن رسیدگی کند، حکم بدهد و آن را به موقع اجرا نیز بگذارد.
گفتار پنجم: سیستم فعلی دادرسی در ایران
تا قبل از تصویب قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی‌و انقلا‌ب در امور کیفری ، با توجه به جدابودن مرحله تعقیب و مرحله تحقیق و دو مرحله ای بودن رسیدگی، هر کدام از مراحل دادرسی به یک ارگان خاصی سپرده شده بود و فی الواقع سیستم دادرسی در ایران مختلط بود . با تشکیل دادگاه های عمومی با توجه به یکی شدن مرحله تحقیق و مرحله تعقیب ، سیستم دادرسی کشورمان به سیستم اتهامی شباهت پیدا کرد. در حال حاضر با توجه به احیای دادسراها و دومرحله ای شدن رسیدگی، سیستم فعلی دادرسی کیفری ایران با سیستم مختلط مطابقت دارد [۱۲۰].
در ادامه به بخشی از آرای دیوان کیفری بین المللی می پردازیم.

وضعیت فعلی و نتیجه ی دادگاه

زمان ارسال پرونده به ICC

افراد تحت تعقیب

نام پرونده

وی با نظر دیوان کیفری بین المللی به ۱۴ سال زندان و پرداخت غرامت محکوم شد، زمان آزادی وی بین سال های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ می باشد.[۱۲۱]

۱۰ فوریه ۲۰۰۶

توماس لوبانگا دیلو[۱۲۲]

جمهوری دموکراتیک کنگو

وی توسط دیوان کیفری بین المللی بازداشت و پرونده وی همچنان در حال بررسی می باشد.[۱۲۳]

۲۲ آگوست ۲۰۰۶

باسکو نیتگاندا[۱۲۴]

وی توسط دیوان کیفری بین المللی بازداشت و پرونده وی همچنان در حال بررسی می باشد.[۱۲۵]

۲ جولای ۲۰۰۷

ژرمن کاتانگا[۱۲۶]

وی از اتهاماتش تبرئه و آزاد گردید.[۱۲۷]

۲۸ ستامبر ۲۰۱۰

کالیتکس ماروشیمانا[۱۲۸]

فراری[۱۲۹]

۱۳ جولای ۲۰۱۲

سیلوستر مادوکامارا[۱۳۰]

فراری[۱۳۱]

۸ جولای ۲۰۰۵

جوزف نوی[۱۳۲]

اوگاندا

اتمام دادرسی. در تاریخ ۱۲ آگوست ۲۰۰۵ درگذشت.[۱۳۳]

۸ جولای ۲۰۰۵

راسکا لوکویا[۱۳۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]




خیابانی که فاقد این شروط اساسی باشد ناامن و خطرناک است و مردم می­کوشند از آن دوری جویند در نتیجه خیابان تنها مورد استفاده کسانی خواهد بود که چاره­ای جز استفاده از آن ندارند. به عکس خیابانی که در آن مردم برای تفریح پرسه می­زنند، در آبمیوه­فروشی­ها جمع می­شوند و روی پله­ها نوشابه می نوشند، سرشار از زندگی شهری است (شوای، ۱۳۷۵: ۳۶۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

جیکوبز رابطه سطحی را بسیار مهم و زمینه­ ساز برای زندگی مناسب در پیاده­روها می‎داند، به گونه ­ای که در صورت فقدان چنین روابطی، انسان می­باید در پی جایگزین­هایی برای آن باشد. به باور جیکوبز این کار تنها با گسترش زندگی خصوصی انسان امکان­ پذیر است. یعنی اینکه همسایه­ها را در زندگی خصوصی خود شریک نمایند ( پاکزاد، ۱۳۸۶: ۱۳۴).
جیکوبز احساس زنده بودن شهر را در گرو مراکز شهری می‎داند و به آثار مثبت اقتصادی، اجتماعی و روانی- عاطفی این­گونه مراکز اشاره می­ کند. وی خواهان توقف تفکیک عملکردها در طراحی شهری است و معتقد است احداث واحدهای مسکونی بر روی واحدهای تجاری و اداری موجب می­ شود که بعد از ساعات پایانی کار هنوز زندگی در فضا جریان داشته باشد (مرادی، ۱۳۸۱: ۱۱۴). این استدلال که وجود چنین ویژگی­هایی تعداد بیشتری از ساکنین شهر را به مراکز شهری جلب کرده و ضمن آنکه موجب ارتقاء بازده اقتصادی این-گونه محیط­های شهری می­ شود به آنها چهره­ای فعال و پرتحرک می­بخشد و این خصوصیات به کل شهر تسری می­یابد (حبیبی و تسلیمی، ۱۳۷۶: ۳۵).
۲-۳-۱-۵-۴- راب کریر[۵۴]
راب کریر ضمن انتقاد از سازماندهی شهرهای مدرن که به ایجاد فضاهای شهری در مقیاس پیاده بی­توجه بوده ­اند، راه­حل را بازگشت به انتظام گذشته شهرها و اصالت­های دیرین میدان و خیابان می­داند (کاشانی­جو، ۱۳۸۹: ۹۸). وی معتقد است بافت شهری از درهم آمیختگی کلیه فعالیت­ها شکل می­گیرد. گردش، خرید، گفتگو، کار و ایجاد ارتباط اجتماعی را نمی­ توان از یکدیگر به صورت کاملاً مطلق جدا نمود. جدا کردن این فعالیت­ها به معنی تقسیم شهر به اجزاء عملکردی باعث از هم گسیختگی و عدم یکپارچگی شهر می­ شود. او به سلسله مراتبی از توزیع کار­ها در سطح شهر معتقد است تا این کاربری­ها در کنار یکدیگر و لیکن با مقیاس­ها و شدت و ضعف­های گوناگون قرار گیرند. این الگو می ­تواند شامل سرزندگی فضای شهری و جلوگیری از اتلاف هزینه­ های زیاد جهت حمل و نقل گسترده باشد. راب کریر بر حرکت پیاده در سطح شهر، توجه و تأکید دارد و سازماندهی شهر مدرن را به دلیل بی توجهی‎اش به ایجاد فضای شهر به ویژه در مقیاس پیاده، عامل پدیدآوردن ترکیبات فضایی متشکل از اجزاء پراکنده و فاقد انسجام دانسته و آن را در پاسخ به نیازها و انگیزه­ های انسانی ناتوان می­بینند (حبیبی و سلیمی، ۱۳۷۶: ۳۵). یکی دیگر از عواملی که از نظر کریر در سرزندگی فضاهای شهری نقش دارد ورودی­های ساختمان­های مجاور این گونه فضاهاست که بهتر است به داخل خیابان یا میدان باز شود تا فضای شهری از فعالیت حیاتی خود محروم نشود. همین­طور اینکه باید کاربری­های در اطراف میدان و فضاهای شهری ایجاد گردد که عملکرد شبانه­روزی داشته باشند (کریر: ۱۳۸۳: ۱۹).
۲-۳-۱-۵-۵- جان مونتگومری[۵۵]
مونتگومری در کتاب «مکان­های عمومی- فضاهای شهری» نکته کلیدی در موفقیت فضاهای عمومی را در وجود یک « مبنای تعادل» شناسایی می­داند. چنین فعالیتی بایستی در عین ممکن بودن پیچیده نیز باشد. بدون حضور فعالیت­های اقتصادی درسطوح و لایه­ های مختلف نمی­ توان فضاهای موفق شهری را ایجاد کرد. از آنجا که تبادل فقط در فعالیت­های تجاری خلاصه نمی­ شود، فضاهای عمومی شهر بایستی امکان ایجاد ارتباطات اجتماعی و فرهنگی را نیز فراهم آورند (مونتگمری، ۱۹۸۸: ۹۹).
مونتگومری سرزندگی را درکنار تنوع از اجزای اصلی، سازنده فعالیت در یک فضای شهری بر شمرده و معتقد است سرزندگی موجب تمایز مناطق موفق شهری از یکدیگر می­گردد. وی سرزندگی را به تعداد افراد در خیابان (حجم تردد عابر پیاده) در طی تمام روز و شب، استفاده از خدمات، تعداد رخدادهای فرهنگی و مراسم طی سال، حضور فعالیت­های زندگی در خیابان و به طور کلی، احساس زنده بودن مکان وابسته می­داند (همان،۹۷). و راه­های خلق سرزندگی را برنامه­ ریزی برای رخداد فعالیت در خیابان ها، ساختمان­ها و فضاها دانسته و در درازمدت، تنوعی از کاربری­های عمده شهری و فعالیت می‎داند (همان ،۹۸).
۲-۳-۱-۵-۶- یان گِل[۵۶]
گِل معتقد است تعداد کاربران (کمیت)، عامل مهمی است اما عامل دیگری که به همان اندازه برای زندگی در شهر اهمیت دارد مدت زمانی است که کاربران در فضای عمومی شهر صرف می­ کنند. زندگی در فضای شهری، آن­گونه که انسان هنگام حرکت در شهر حرکت می­ کند به این وابسته است که برای دیدن و تجربه کردن در محدوده­ اجتماعی دیدِ صد متر چقدر دیدنی وجود دارد. فعالیت در محدوده­ دید به تعداد مردم حاضر و مدت زمانی که هر کاربر در محل سپری می­ کند ارتباط دارد. سطح فعالیت عملاً محصول تعداد و زمان است. مردم زیادی که به سرعت از میان فضا عبور می­ کنند، مشخصاً زندگی کمتری در شهر ایجاد می­ کنند تا از گروهی از مردم که در آن وقت می­گذرانند (گِل،۱۳۹۲: ۷۱).
گِل معتقد است سرزندگی، حضور مردم در شهر به اهداف مختلف و برای در جامعه بودن (چه به صورت فعال و چه به صورت غیرفعال) است. این حضور با واژه­ی شلوغی و پربودن فضا نیز همراه است، وی دو تفاوت عمده­ی این مفهوم را از حالتی دیگر به نام « ازدحام » که بار منفی یافته این کیفیّت است تمیز می­دهد. نخست آنکه سرزندگی با حضور انسان پیاده در شهر رابطه مستقیم دارد. لذا هر جا صمیمیت از شلوغی فضا به واسطه تسلط حضور خودروها در فضاست این کیفیّت به طور کل منتفی است و با ازدحام در فضا روبرو هستیم. شهر پرازدحام، شهرهایی را شامل می­شوند که در رفت و آمد بیش از حد اتومبیل­ها غرق شده ­اند تا حدی که عابران پیاده و زندگی جمعی تقریباً به دست فراموشی سپرده شده ­اند (گِل، ۱۳۸۹: ۹). اهمیت حضورپذیری و لذت بردن از فضاهای بیرون و استفاده از فضاهای عمومی شهر نه فقط به منظور انجام فعالیت­های ضروری شهروندان بلکه به منظور جایی برای بودن و جایی برای زندگی جمعی مطرح می­باشد. یان گِل نشان داده که در جوامع کمتر توسعه یافته فضاهای شهری صرفاً برای فعالیت­های ضروری مورد استفاده قرار می­گیرند. در حالی­که در جامعه­ای که استفاده از فضاهای عمومی امری مهم شده است، استفاده از فضای عمومی به عنوان یک انتخاب مطرح می­ شود و بودن در فضا باعث بوجود آمدن راحتی، حفاظت و لذت در شهروندان می­گردد و همین امر می ­تواند به مرگ یا زنده ماندن شهرهای مهم منجر شود (گل،۱۳۸۷: ۱۵). فرصت دیدن، شنیدن و ملاقات دیگران می ­تواند به عنوان مهمترین عامل جذابیت در مراکز شهری و پیاده راه ­ها مطرح گردد. در این ارتباط، تمامی اشکال فعالیت انسانی با حداکثر تمایل به عرصه ظهور می­رسند (همان، ۲۳).
۲-۳-۱-۶- سرمایه اجتماعی
۲ -۳-۱-۶-۱- نان لین[۵۷]
لین سرمایه اجتماعی را به عنوان مفهومی در نظر می­گیرد که در شبکه ­های اجتماعی و روابط اجتماعی ریشه دارد. از همین رو لین برای سرمایه اجتماعی عنوان دارایی ارتباطی را به کار می­گیرد. لین سرمایه اجتماعی را به مثابه­ی منابع نهفته در ساختار اجتماعی تعریف می‎کند که با کنش­های هدفمند قابل دسترسی یا گردآوری است. در این شکل، سرمایه نه بر روی افراد بلکه بر روی روابط شکل می­گیرد. او به مواردی درباره کارکرد سرمایه اجتماعی اشاره می­ کند و معتقد است این کارکردها در اشکال شخصی سرمایه به وجود نمی­آید. مثلاً به تسهیل جریان اطلاعات در برخی پیوندهای اجتماعی اشاره می­ کند که به وسیله­ آن اطلاعات سودمندی درباره انتخاب­ها و فرصت­ها به فرد می­رسد. همچنین روابط اجتماعی در نظر او هویّت و اعتبار را تقویت می­ کند (توسلی و موسوی به نقل از لین، ١٣٨۴:١٢). لین با طرح« نظریه‌ی منافع اجتماعی[۵۸]» در سال ۱۹۸۲ مشخصا این مسئله را مطرح کرد که دست‌یابی به منافع اجتماعی و استفاده از آن‌ها (منافع نهفته[۵۹] در شبکه‌ی اجتماعی) می‌تواند به موقعیت‌های اجتماعی- اقتصادی بهتر منجر گردد. از نظر لین، سرمایه‌ی اجتماعی از سه جز تشکیل شده است، منافع نهفته در ساختارهای اجتماعی، قابلیت دسترسی افراد به این گونه منابع و استفاده یا گردآوری این گونه منابع در کنش‌های هدفمند (لین، ۱۹۹۹: ۷).
بر اساس نظریه لین، عناصر سرمایه اجتماعی با افزایش ارتباطات و افزایش سطح دسترسی به منابع، در نهایت منجر به ایجاد نتایج مطلوب مانند دارایی، قدرت، شهرت، سلامت جسمانی، سلامت روانی و رضایت از زندگی خواهد شد و این عوامل علاوه بر آنکه بخشی از کیفیّت زندگی محسوب می­شوند، تأثیر مثبت و مستقیمی بر افزایش دیگر سطوح مرتبط با مفهوم کیفیّت زندگی دارند (حریرچی و همکاران،۱۳۸۶: ۹۶).
۲-۳-۱-۶-۲- فوکویاما[۶۰]
فوکویاما معتقد است:« سرمایه اجتماعی را به سادگی می­توان به عنوان مجموعه­ معینی از هنجارها یا ارزش­های غیررسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میان آنها مجاز است، در آن سهیم هستند. مشارکت در ارزش­ها و هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمی‎گردد، چراکه این ارزش­ها ممکن است منفی باشد. برعکس، هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی می­ کنند اساساً باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشند (فوکویاما، ۱۳۷۹: ۱۰). از نظر فوکویاما، سرمایه اجتماعی بر پایه هنجارها و ارزش­های مشترک در یک اجتماع و همچنین بر تمایل به جایگزینی منافع شخصی با منافع گسترده­تر استوار است. ارزش­های مشترک به دیگران اجازه می­دهد تا به یکدیگر اعتماد کنند، که نوعی اعتماد از اعضای یک اجتماع دارای رفتار مشارکتی، صادقانه و متعادل، بر پایه­ هنجاهای مشترک رایج، انتظار می­رود. اعتماد امری است که به افراد امکان می­دهد تا با دیگران معاشرت کنند و از این طریق به ظهور سرمایه اجتماعی می­انجامد، که این توانایی را به افراد می‎دهد که برای تحقق اهداف مشترک با همدیگر همکاری کنند (نوابخش و فدوی، ۱۳۸۸: ۲۹).
۲-۳-۱-۶-۳- پاتنام[۶۱]
پاتنام معتقد است همکاری داوطلبانه و افزایش اعتماد اجتماعی، ناشی از هنجارهای معامله متقابل عمومی و شبکه ­های مدنی است، زیرا آنها انگیزه­ های عهد شکنی و جوّ ابهام­آمیز و غیرشفاف را کاهش داده و الگوهایی برای همکاری ارئه می­ دهند (پاتنام،۱۳۸۰: ۳۰۳). به نظر پاتنام سرمایه اجتماعی از طریق افزایش هزینه‎های بالقوه جدا شدن؛ تقویت هنجارهای مستحکم بده و بستان؛ تسهیل جریان اطلاعات، از جمله اطلاعات مربوط به شهرت کنشگران و تجسم موفقیت­های گذشته سعی دارد به تحقق کنش جمعی کمک کند (پاتنام ،۱۹۹۳)
انسان­ها از مسیر اعتماد می­توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و با هم همکاری کنند. تمایل فرد به قبول ریسک در یک موقعیت اجتماعی مبتنی بر حسّ اطمینان دیگران است؛ یعنی به گونه ­ای که از آنها انتظار می­رود عمل کنند و شیوه­ای حمایت کننده در پیش می‎گیرند. از نظر پاتنام شبکه‎هایی که بر اساس ارزش­ها و هنجارهای مشترک شکل می­گیرند، منبع تولید و بسط اعتماد اجتماعی هستند و نوعی دارایی را تشکیل می­ دهند که اعضای آن­ها به عنوان سرمایه از آن استفاده می­ کنند (پاتنام، ۱۳۸۰: ۶۷).
سرمایه اجتماعی قبل از هر چیز افرادی را که سرمایه اجتماعی را می­سازند منتفع می­سازد ولی در عین حال آثار خارجی هم دارد که اجتماع بزرگ­تر را منتفع می­سازد. وی در رابطه با تأثیر سرمایه اجتماعی بر اجتماع مدنی اشاره می­ کند که، تفاوت در سرمایه اجتماعی علت اصلی ایجاد تفاوت بین مناطق مختلف در زمینه­ اجتماع مدنی است (همان: ۲۹۵). وی معتقد است با بالا رفتن سطح سرمایه اجتماعی نتایج مثبتی، از جمله افزایش رفاه اقتصادی، سلامت روان بهتر، دستاوردهای آموزشی بالاتر، سطوح پایین­تر جرم و جنایت و همچنین افزایش کیفیّت زندگی را در پی دارد و تأثیر مثبتی بر استانداردهای زندگی و افزایش پتانسیل برای منافع اقتصادی دارد ( احمدی و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۴۱).
وی به رابطه و همبستگی بین سرمایه اجتماعی و تمام شرایط اجتماعی مثل نرخ پایین جرم و جنایت و بِزه، سطح بالای تولید ثروت، حد بالای سلامت و احساس خوشبختی و رضامندی از زندگی اشاره کرده و سرمایه اجتماعی را در تولید یا عدم تولید این مؤلفه­ ها مؤثر می­داند (محمدی، ۱۳۸۴: ۸۰-۷۴). منظور پاتنام از سرمایه اجتماعی به طور کلی سازمان­های اجتماعی نظیر اعتماد، هنجارها و شبکه­هاست که می­توانند با تسهیل اقدامات هماهنگ کارآیی جامعه را بهبود بخشند (پاتنام، ۱۳۸۰).
۲-۳-۲- متغیر وابسته:رضایت از کیفیّت زندگی شهری
۲-۳-۲-۱- آمریگو و اُراگونس[۶۲]
آمریگو و اُراگونس در توضیح رضایت مسکونی به سه نوع تعامل بین فرد و محیط اشاره دارند. جنبه شناختی تعامل فرد و محیط که شامل؛ روابط با همسایگان، حفظ حریم خصوصی، رضایت از آرامش واحد مسکونی و اطراف آن و احساس امنیت، است.
در جنبه­ رفتاری تعامل فرد با محیط، زمانی که فرد نسبت به محیط مسکونی خود نگرش مطلوبی داشته باشد، از محیط زندگی خود راضی است و رفتاری سازگار با این نگرش در ارتباط با محیط از خود نشان می­دهد مانند روابط خوب با همسایه­ها و مشارکت در فعالیت‎های محله، مشارکت در فعالیت­های محلّه و فراوانی ملاقات با همسایه­ها مربوط به درجه بالایی از رضایت از محیط مسکونی می­ شود. جنبه عاطفی رضایت، واکنشی احساسی، یک پاسخ عاطفی به محیط مسکونی است؛که احساس مثبت یا منفی را شامل می­ شود که افراد نسبت به جایی که در آن زندگی می کنند دارند. آنها جنبه‎های روان­شناختی محیط مسکونی را روابط همسایگی و حس تعلّق مکان می­دانند که پیش ­بینی­کننده ­ای برای رضایت از محیط زندگی است. علاوه بر عوامل ذکر شده به زیرساخت­ها، ویژگی­های فیزیکی و تجهیزات خانه و محله نیز به عنوان پیش ­بینی­کننده­ های رضایت صحبت می­ کنند (آمریگو و اُراگونس،۴۹:۱۹۹۷).
۲-۳-۲-۲- میچلسون
میچلسون بیان می­ کند که رضایت مسکونی می ­تواند از سه جنبه دیده شود مثل تحرک و انتخاب، نیازها، رفتار ساکنان با محیطشان. رضایت مسکونی زمانی می ­تواند دیده شود که افراد آماده استقرار گزینه سازگاری با محیط یا گرفتن تصمیم تحرک مسکونی به مکانهای مختلف هستند. البته میچلسون این فرض را مورد سؤال قرار داد که رضایت از مسکونی و تحرک مسکونی متغیرهای مرتبط به هم هستند. او متوجّه شد که مردمی که در­حال­حاضر از خانه خود راضی بودند قصد به تحرک در آینده را داشتند. او معتقد بود که تحرک مسکونی ممکن است بدون یک عامل­فشار یا بدون کمبود ­رضایت مسکونی رخ دهد. میچلسون ادعا کرد که مردم می­توانند از مسکن خود راضی باشند حتی اگر مسکن اهداف نهایی آنها را تحقق نبخشد علاوه بر این ممکن است مردم از آپارتمان خود راضی باشند و همچنان بخواهند آنجا را ترک کنند (میچلسون،۱۹۹۷).
۲-۳-۳- مدل­های کیفیّت زندگی شهری
۲-۳-۳-۱- عبدالمحیط و همکاران
عبدالمحیط و همکاران (۲۰۱۰) رضایت مسکونی را مبتنی بر ساختار مرکبی از شاخص­ های رضایت می­دانند که ادراک پاسخگویان درباره ویژگی­های واحدهای سکونتی، خدمات پشتیبانی واحدهای مسکونی، امکانات عمومی، محیط اجتماعی و امکانات همسایگی از جمله آنهاست. در مدل رضایت مسکونی آنها ارزیابی پاسخگویان از ویژگی­های عینی سکونتی به واسطه ویژگی­های اجتماعی- اقتصادی و جمعیت­شناختی که ویژگی­های ذهنی را می­سازند در نظر گرفته شده است؛ در این مدل پنج مؤلفه رضایت مسکونی وجود دارد و پنج مؤلفه با هم مبنای رضایت محیط مسکونی ساکنان را تشکیل می‎دهد (عبدالمحیط،۲۰۱۰: ۲۰).
ویژگی­های عینی محیط مسکونی
امکانات همسایگی(فاصله تا مرکز شهر، محل کار، مدرسه، بیمارستان، ایستگاه­ اتوبوس)
محیط اجتماعی(سرو صدا، خطرات، ایمنی، امنیت، کنترل، روابط اجتماعی)
ویژگی­های واحد مسکونی(منطقه سکونت،فضای ناهار خوری،فضای اتاق خواب و غیره)
واحد مسکونی(خدمات، راهرو، راه­پله،آسانسور، پاکیزگی درون، روشنایی خیابان، جمع­آوری زباله)
خدمات عمومی منطقه(مکان­های بازی،پارکینگ،نمازخانه، جاده­های محیط،محیط­های تفریحی پیاده
برداشت­های پاسخگویان بر اساس هنجارها و ارزش­های فردی و خانوادگی
خانواده، ویژگی­های سنی، تحصیلات، اندازه خانواده، درآمد، طول اقامت
ویژگی­های عینی محیط مسکونی
رضایت/نارضایتی از ویژگی­های خانه مسکونی
رضایت/نارضایتی از ویژگی­های خدمات واحد مسکونی
رضایت/نارضایتی از خدمات عمومی
رضایت/نارضایتی از محیط اجتماعی
رضایت/نارضایتی از امکانات همسایگی
رضایت سکونتی
(عبدالمحیط و همکاران،۲۰۱۰)
۲-۳-۳-۲- داس[۶۳]
داس محیط را به عنوان مجموع کل عوامل فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی مناطق شهری می­داند که شهروندان در آن زندگی می­ کنند. چارچوب مورد نظر داس ترکیبی از کیفیّت عینی شرایط زندگی و درک شخص از محیط زندگی (کیفیّت ذهنی) است. در این چارچوب مفهومی شرایط فیزیکی بیرونی، محیط اقتصادی و اجتماعی شامل شرایط در دو حالت کیفیّت زندگی عینی و رضایت­مندی از شرایط عینی کیفیّت زندگی (کیفیّت زندگی ذهنی) مد نظر قرار گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم