کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



مبنایی دیگر در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز نفی سوسیالیزم، مارکسیزم و لیبرالیزم است. سوسیالیزم و لیبرالیزم دو مکتب و جریان اندیشه در دنیای غرب و در تقابل با یکدیگرند. در واکنش به ستمگری‌های نظام لیبرال سرمایه‌داری در غرب قرن نوزده که افزایش فقر وحشتناک مردم و شکاف طبقاتی عظیم را به دنبال داشت، برخی به جای افکار فردگرایانه لیبرالی و اصالت سرمایه‌داران، بر راه حل‌های جمع گرایانه به نفع کارگران و طبقات پایین اجتماع تأکید می‌کردند. این گروه اخیر سوسیالیست نامیده شدند که از درون آن مکتب مارکسیسم ظهور کرد. از زمان انقلاب مشروطه این دو مکتب به ایران نیز وارد شدند و برخی گرهها و روشنفکران را تحت تأثیر خود قرار دادند. جامعه روحانیت مبارز که همواره بر اسلام ناب محمدی (ص) تأکید کرده است، هیچ یک از این دو نوع تفکر را بر نمی‌تابد. اعضای این جامعه بویژه شهیدان مطهری، بهشتی و باهنر به مقابله با این دو تفکر پرداخته و آن را با اندیشه اسلامی ناسازگار معرفی کرده‌اند.
از نظر جامعه، تفکر سوسیالیستی و مارکسیستی با تأکید بر ماتریالیسم، الحاد، بی‌دینی، اصالت ماده،‌نفی معنویت و توجه به طبقه خاصی از اجتماع یعنی کارگران به جای توجه به همه اقشار جامعه با اندیشه اسلامی ناسازگار است. لیبرالیزم و کاپیتالیزم نیز به دلیل تأکید بر اصالت انسان، جدایی دین از سیاست (سکولاریزم)، آزادی غیراخلاقی، نفی مشروعیت الهی حاکم و قوانین و اصالت دادن به سرمایه‌داری ظالمانه با تفکر دینی سازگار نیست. مقابله با تفکرات لیبرال مآب جبهه ملی و نهضت آزادی در زمان حاکمیت دولت موقت بازرگان بر همین اساس صورت گرفت.
نمونه دیگر به زمان دولت میرحسین موسوی باز می‌گردد. در این دوره به ضرورت زمان جنگ، به دلیل تأکید دولت بر تمرکز گرای اقتصادی، دولتی کردن امور اقتصاد و سیاست کوپنیسم، خطر گرایش به اندیشه‌های سوسیالیستی وجود داشت. لذا جامعه روحانیت مبارز با سیاست دولت سالاری مخالفت می‌کرد و در مقابل،‌ بر واگذاری امور به مردم، سرمایه‌گذاری و نقش بخش خصوصی و بازار در اقتصاد تأکید داشت. پافشاری جامعه روحانیت در این باره، با توجه به شرایط انقلابی و روحیه زمان جنگ تحمیلی باعث شد تا تهمت طرفداری از سرمایه‌داری و سرمایه‌داران را به آن بزنند. آیت‌الله مهدوی کنی در این باره می‌گوید:
بنده نه نظرم واقعاً تأیید سرمایه‌دارها بود و نه تضعیف طبقات ضعیف مملکت؛ اعتقادم این بود که اصلاً این کار به ضرر همان طبقات ضعیف است. من می‌گفتم که باید یک کاری کنیم که در کشور سرمایه‌ها به کار بیفتند، مردم بیایند سرمایه‌گذاری کنند؛ همین حرفی که الآن آقایان بعد از بیست سال می‌زنند(کردی، ۱۳۸۶: ۲۳۷).
در مخالفت با تبدیل شدن دولت به یک کارفرمای بزرگ در بخش اقتصادی، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز می‌گوید:
اگر بخواهیم بگوییم که بازرگانی خارجی به این معنا که هر معامله خارجی که مردم می‌خواهند بکنند، دولت باید این کار را انجام دهد و متصدی آن اصلاً باید دولت باشد و دولتی باشد، این همان اقتصاد کمونیستی است … مگر در مواردی که خیلی مهم باشد و دخالت مردم در آنجا از نظر سیاسی درست نباشد که این یک بحث است (همان: ۲۴۰-۲۳۹).
با توجه به مبنای نفی گرایشات لیبرالی، جامعه روحانیت مبارز به مخالفت با این گرایشات در دولت کارگزاران سازندگی پرداخت و با آنکه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عضو مؤسس و برجسته جامعه روحانیت است، سیاست تعدیل اقتصادی او مورد انتقاد قرار گرفت. حتی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری نهم از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دور اول حمایت مشروط داشت. این شروط درباره دغدغه‌های فرهنگی، مواضع اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت،‌عدالت محوری و عدم استفاده از تکنوکرات‌های کارگزاران سازندگی در دولت بود و چون شروط یاد شده محقق نشد، در دور دوم انتخابات نهم ریاست جموری، جامعه روحانیت از هاشمی رفسنجانی حمایت نکرد و موضع سکوت نسبت به ایشان و دکتر محمود احمدی‌نژاد گرفت.
با آشکار شدن گرایش‌های لیبرالی توسط برخی از احزاب و گروه های دوم خردادی یا اصلاح طلب پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ نیز جامعه روحانیت مبارز نسبت به آن حساسیت نشان داد. پس از طرح شعار «جامعه مدنی» از سوی رییس جمهور خاتمی با آنکه او از مدینه النبی (ص) سخن می‌گفت، طرفداران او در تفسیر خود، آن را به همان جامعه سکولار تقلیل می‌دادند، آنان مشروعیت حاکمان و قوانین را تنها در مردم می‌دیدند و در صدد تضعیف ولایت فقیه برآمدند، طرح شعار اصلاحات نیز به صورت مبهم، مشکلاتی را برای جامعه فراهم آورد. طبیعی می‌نمود که جامعه روحانیت مبارز با توجه به مبنای فکری‌اش نمی‌تواند ظهور گرایش‌های لیبرالی را تحمل کند. در پی فضای پدیدآمده پس از دوم خرداد تحت نام آزادی برخی حرمت شکنی‌ها سبت به مقدسات اسلامی صورت گرفت که از جمله می‌توان به مقاله اهانت آمیز نسبت به امام زمان (عج) در نشریه دانشجویی موج اشاره کرد. به دنبال این حادثه جامعه روحانیت مبارز طی بیانیه‌ای اعلام کرد:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تاکی می توان سکوت کرد؟ همه چیز را به سخره گرفته‌اند، باز هم می‌گویند نباید به نام دین،‌ آزادی به خطر بیفتد! اما اگر به اسم آزادی،‌دینمان و اعتقادمان و معدساتمان بازیچه دست این و آن قرار گیرد چه؟! این حوادث جنبه اتفاقی ندارد.
۱۲- نفی التقاط
التقاط فکری به معنای ترکیب کردن و تلفیق سایر مکاتب با اسلام است که در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز جایی ندارد. در مبارزه سیاسی و فکری جامعه با گروه های التقاطی بسیاری از بزرگان این تشکل یا به شهادت رسیده‌اند و یا مورد ترور ناموفق قرار گرفته‌اند. در این زمینه به شهادت شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و شهید مفتح می‌توان اشاره کرد که از سوی گروه های التقاطی متأثر از مارکسیسم یعنی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و گروه فرقان به شهادت رسیده‌اند. همچنین ترور ایت‌الله خامنه‌ای و ایت‌الله هاشمی رفسنجانی توسط آنان به لطف خداوند ناموفق ماند. جامعه روحانیت مبارز همواره بر خلط اعتقادی تأکید داشته و تلاش می‌کند تا اسلام ناب محمدی(ص) را ترویج کند. در همین راستا با توجه به ضرورت اخذ دین از دین شناسان متخصص، جامعه روحانیت بر پیوند بین اسلام و روحانیت به عنوان متخصصان و اسلام شناسان تأکید کرده، هرگونه تفکر اسلام منهای روحانیت را که ریشه در افکار غرب‌گرا و التقاطی دارد نفی می‌کند.
یادآور می‌شویم که در ابتدای دهه ۱۳۵۰ شمسی که التقاط ظهور کرد، به دلیل روشن نبودن مواضع سازمان مجاهدین خلق، بعضی از اعضای جامعه روحانیت مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با این دید که جوانانی مسلمان در مقابل رژیم استبدادی پهلوی دست به مبارزه مسلحانه زده‌اند، کمک‌هایی به آنها می‌کردند، اما با آشکار شدن مواضع التقاطی و کفرآمیز سامزان در سال ۱۳۵۴ این کمک‌ها قطع شد(هاشمی رفسنجانی: ۲۴۸).
به هر روی اعضای جامعه روحانیت مبارز چه بنیانگذاران و چه اعضای فعلی شورای مرکزی، التقاط به هر شکلی را نفی و طرد می‌کنند، چه التقاط اسلام با ناسیونالیزم و لیبرالیزم که در نظیر نهضت آزادی و ملی – مذهبی‌ها دیده می‌شود یا التقاط اسلام با مارکسیسم که در سازمان مجاهدین خلق و گروه فرقان دیده می‌شود یا التقاط اسلام با لیبرالیسم که در تفکر برخی روشنفکران مذهبی و گروه های دوم خردادی خود را نشان می‌دهد.
۱۳- دفاع از حقوق زن
احترام به حقوق زن و پاسداشت کرامت آن از دیگر مبانی فکری جامعه روحانیت مبارز است. دراین زمینه جامعه روحانیت، دیدگاه های تحجرگرایانه مانند دیدگاه طالبان و القاعده و انفعالی و لیبرال مانند نگاه غرب‌زدگان فمنیست، درباره زن را نفی کرده، برجایگاه واقعی زن در خانواده و اجتماع تأکید دارد. در این باره بیانیه جامعه روحانیت مبارز با تأکید بر الگوگیری زنان از حضرت زهرا (س) می‌آورد:
روز زن باید احیا شود و اهمیتی صدافزون از اهمیت امروز پیدا کند. زن به عنوان مظهر جمال و جلال الهی باید درآفرینش تقدیس شود و همه امت اسلامی باید بداند عشق به اسلام، قرآن و پیامبر اکرم که تنها سرمایه جاودانه زندگی ماست، ثمره تربیت مادران و میراثی است که از این زنان به دست ما رسیده است. حرمت و کرامت زن و مرد به این است که هرکدام در جایگاه خود پاسدار کرامت و تقدس خویش بوده و در محیط خانواده و اجتماع معاضد یکدیگر باشند.
در همین بیانیه با اشاره به این نکته که زنان مسلمان به عنوان نیمی از جمعیت امت اسلامی، حضرت زهرا(س)، سرور زنان اهل بهشت را قدوه، اسوه و الگوی خود می‌دانند آمده است:
تبعیت از این بانوی یگانه و این دردانه رسول خدا(ص) تنها راه نجات زنان در این دوران است که جاهلیت مدرن از یک سو زنان را به سراب فمنیست سوق می‌دهد و از سوی دیگر طالبان سبز فایل زن را زندانی کم فهمی و بی‌بهره گی خود از مفاهیم بلند اسلام درباره زن نموده‌اند. در این میان فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص)، زن را به عنوان اسوه، الگو، مربی و کسی که مرد ازدامان او به معراج می‌رود، معرفی می کند.
۱۴- اصول گرایی
اصول‌گرایی به معنای داشتن اصول مستدل و منطقی، پایبندی به آنها و تطبیق رفتارهای خود با آن اصول، در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز جایگاهی بالایی دارد. اصول گرایی غیر از بنیادگرایی در مفهوم ادبیات سیاسی غرب است. چه اینکه در مفهوم فرهنگی بنیادگرایی، تعصب و تحجر و جمود وجود دارد، که از سوی جامعه روحانیت مبارز مطرود است. روشن است وقتی از اصول‌گرایی در اینجا سخن می‌گوییم،‌منظور اعتقاد و پایبندی بر ارزش‌های اسلام و احکام شریعت و همچنین اصرار بر اجرای آنها در جامعه است. عدالت خواهی، ولایت محوری، قانون‌گرایی، خدمت‌گزاری، مردم‌گرایی، فساد ستیزی، ساده زیستی، شایسته سالاری و اصلاح گری از جمله شاخصه‌های اصول گرایی است که جامعه روحانیت مبارز بدان پایبند است. در حال حاضر نیز در تقسیم‌بندی جناح‌های سیاسی در کشور، جامعه روحانیت مبارز جزو اصول‌گرایان محسوب می‌شود.
طبق این مبنا جامعه روحانیت مبارز،‌از اصول خود کوتاه نیامده است و یکی از دلایل نارضایتی برخی گروه های سیاسی مانند انشعابیون از جامعه (مجمع روحانیون) و حزب کارگزاران سازندگی، در بحث نامزدی برخی کاندیداها برای مجلس سوم شورای اسلامی و مجلس پنجم، اصرار جامعه روحانیت بر اصول بوده است.
جامعه روحانیت مبارز تلاش برای وحدت با مجمع روحانیون مبارز را نیز در پی رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر همین مبنا پی‌گیری کرده است. آنان محورهای وحدت را اصولی چون اسلام، انقلاب، امام و رهبری و قانون اساسی قرار دادند(مصاحبه ایسنا با حجه‌الاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحی، ۱۸/۱۰/۱۳۸۶).
گفتار چهارم: اهداف و سیاست‌های (مواضع) جامعه روحانیت مبارز
در طی مباحث این فصل سعی خواهد شد تا با بررسی اهداف، سیاست‌ها و ساختار تشکیلاتی جامعه روحانیت، ماهیت این تشکل روحانی فعال در عرصه سیاست و اجتماع ایران تبیین گردد و در پرتو شناخت نسبی اهداف، سیاست‌ها و ساختار تشکیلاتی جامعه روحانیت مبارز به تأثیر آن در تحولات سیاسی – اجتماعی جمهوری اسلامی ایران پی برد.
بهره اول:
۱- اهداف
ضمن بررسی و مطالعه بیانیه‌های جامعه روحانیت و اظهارات اعضای طراز اول و برجسته این تشکل، مهم‌ترین اهداف جامعه روحانیت مبارز را به شرح زیر برمی‌شماریم:
۱-۱- تلاش در جهت تحقق اسلامیت نظام
یکی از دغدغه‌های جامعه روحانیت مبارز، فراهم ساختن زمینه‌های عمل به احکام اسلام در صحنه زندگی فردی و اجتماعی در ایران بعد از انقلاب است. بر این اساس،‌ این تشکل روحانی همواره اسلامیت نظام را بر جمهوریت آن مقدم دانسته و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را برگرفته از شرع مقدس اسلام می‌داند. حجه‌الاسلام والمسلمین غلامرضا مصباحی درباره این هدف بلند مدت، معتقد است:
جامعه روحانیت خواهان این است که انقلاب در ایران رخ داده، ما حرکت خود را مرحله به مرحله به سمت اهداف اسلامی و تحقق و پیاده کردن کامل اسلام ادامه دهیم. منتها این را چگونه می‌توان انجام داد؟ این را باید با اصلاحات تدریجی انجام داد. بنابراین جامعه روحانیت خواهان حفظ وضع موجود نیست و خواهان اصلاحات است.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از اعضای مؤسس جامعه روحانیت نیز در این رابطه می‌گوید:
نباید گذاشت در کارها و مدیریت‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، اسلام مورد غفلت قرار گیرد.
در بیانیه بهمن ماه ۱۳۷۳ به مناسبت سالروز پیروز انقلاب اسلامی نیز می‌خوانیم:
مردم ما اعلام کردند هیچ حکمی را جز «ما انزل‌الله» نمی‌پذیرند و قرآن تنها قانون الهی است(نشریه مسجد، ۱۳۷۳: ۸۰).
۲-۱ حمایت و دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
قریب به اتفاق اعضای جامعه روحانیت مبارز از شخصیت‌های طراز اول انقلاب اسلامی محسوب می‌گردند که ضمن ایفای نقش مؤثر در پیروزی انقلاب، در استقرار نظام جمهوی اسلامی نیز به نقش آفرینی پرداخته‌اند. بر این اساس، دفاع از انقلاب اسلامی، دستاوردهای آن و نظام جمهوری اسلامی به عنوان یکی از اهداف بلند مدت آن به حساب می‌آید. در مقدمه اساسنامه موقت جامعه روحانیت مبارز که در تاریخ ۲۹/۵/۱۳۷۵ به تصویب شورای مرکزی رسید، این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است:
شیوه مکتبی مبارزه جامعه روحانیت که همان خط مشی شورایی قرآن در مراحل سه‌گانه بررسی، تصمیم و اجرا می‌باشد، ایجاب می‌کرد که برای هماهنگ کردن نظرات و خط مشی‌ها و سازمان دادن به فعالیت‌های علمای اسلام، جامعه روحانیت مبارز براساس یک اساسنامه مشخص و تشکیلات شورایی و تحت رهبری امام خمینی (ره) تشکل یافته و نقش خود را فعالانه در نگهبانی و تداوم بخشیدن به انقلاب عظیم اسلامی و پاسداری از ارزش و ثمرات گرانبها و اصیل آن، به گونه‌ای که شایسته اسلام مترقی و جامعه انقلابی مسلمان ما است، ایفا نماید.
مطابق ماده سوم همین اساسنامه، برخی از اهداف، این گونه ترسیم شده است:
۱- پاسداری مکتبی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جلوگیری از هرگونه انحراف در خط مشی انقلاب اسلامی؛
۲- حمایت از سازمان‌های دولتی و نهادهای انقلابی و مراکزی که در خدمت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی می‌باشند و تعمیق و تحکیم نظام اسلام در کشور.
۳-۱- تبعیت و حمایت همه جانبه از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری
جایگزینی نظام ولایت فقیه به جای رژیم شاهنشاهی پهلوی در بهمن‌ماه ۱۳۵۷ الگوی جدیدی از مردم سالاری دینی، دمکراسی اسلامی و مشروعیت الهی حکومت را در عصر مذهب زدایی حاکم بر جوامع بشری در قرن بیستم پیش روی بشریت قرار داد. جامعه روحانیت با غنیمت شمردن این موقعیت و فرصت پیش آمده، یکی از اهداف به طور مکرر در بیانیه‌ها مورد تأکید قرار گرفته است. در بیانیه‌ای که از سوی جامعه روحانیت به مناسبت یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) صادر شد، آمده است:
امروز که در غیبت اسفبار امام، پرچم انقلاب اسلامی به دوش لایق‌ترین یار و شاگرد امام راحل بوده، سوابق درخشان و تدبیر و کیاست و شایستگی او بر احدی پوشیده نیست، خلأ فقدان امام(ره) جبران شده، پیروی کامل و گوش به فرمان مطاع بودن موجب سعادت دنیوی و اخروی امت مسلمان و درخشندگی و مجد و عظمت بیشتر انقلاب اسلامی است.
همچنین در آستانه انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، آیت‌الله مهدوی کنی دبیر کل جحامعه روحانیت مبارز طی مصاحبه‌ای اعلام کرد:
… علاوه بر حمایت از اصل ولایت فقیه، از ولی امر موجود و زنده حمایت و تبعیت می‌کنیم و ما این را جزء اصولمان می‌دانیم، بنابراین باید نماینده‌ای به مجلس بفرستیم که هم اعتقاد واقعی به ولایت فقیه داشته باشد و هم در مقام التزام، تبعیت از ولی امر داشته باشد.
علاوه بر این پس از دوم خرداد ۷۶ جامعه روحانیت مبارز در تاریخ ۲۸ آبان ماه ۱۳۷۶ با صدور بیانیه‌ای نسبت به افراد، گروه ها و همه کسانی که نغمه تضعیف ولی فقیه زمان را سر می‌دادند، این چنین هشدار داد:
جامعه روحانیت وظیفه خود می‌داند از اصول و مبانی انقلاب، به ویژه اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه دفاع کند…. بعد از حضرت امام (ره) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای توانست کشور را از بحرانی‌ترین شرایط به سلامت عبور دهد…. با تدابیر و رهبری‌های مقام معظم رهبری بود که دشمن کینه‌ توز بعثی مجبور به پذیرش شرایط ما و آزادی اسرای در بندمان شد…. با رهبری ولی فقیه بود که کشورمان از یکی ا زخطرناک‌ترین دام‌های استکبار یعنی فتنه خلیج فارس و جنگ بین آمریکا و عراق، رهایی یافت. در حالی که برخی از افراد توصیه می‌کردند که به نفع عراق وارد جنگ شویم… این رهبری دینی و مکتبی بود که توانست کشور را طی هشت سال سازندگی با قدرت و عزت پیش ببرد.
تبعیت در گفتار و عمل از ولایت فقیه برای این تشکل روحانی از چنان اهمیت بالای برخوردار است که بر طبق ماده بیست و نهم اساسنامه مصوب در ۲۹/۵/۱۳۷۵، موافقت ولی فقیه با ادامه یا عدم استمرار فعالیت جامعه روحانیت را مورد تأکید و تصریح قرار داده است:
اگر فعالیت و کارآیی جامعه [روحانیت مبارز] به هر دلیلی منتفی گردد و جامعه نقش و رسالت خود را از دست بدهد، با تشخیص و پیشنهاد شورای مرکزی و موافقت مقام ولی فقیه، جامعه منحل می‌گردد.
اعتقاد شخصیت‌های طراز اول جامعه روحانیت نسبت به ولایت فقیه آن چنان راسخ و محکم است که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عضو برجسته این تشکل، در آستانه برگزاری انتخابات ششمین دروه مجلس شورای اسلامی اعلام کرد:
ولایت فقیه، اصلی عقیدتی و اصولی برای ما می‌باشد و حاضر هستیم برای حفظ و تقویت این سرمایه بزرگ و نیرومند جان خود را تقدیم کنیم … آنچه که این انقلاب و نظام مردمی و دینی را از آماج فتنه‌های بزرگ حفظ کرده، ولایت فقیه و ایمان و اعتقاد عمیق مردم به اسلام و روحانیت بود (خبرنامه ویژه انتخابات مجلس ششم، شماره ۱۱، ائتلاف نیروهای خط امام و رهبری: ۲۰).
۴-۱- سایر اهداف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:57:00 ق.ظ ]




در یک سازمان، فرهنگ نقش های متفاوتی ایفا می کند و وظایف گوناگونی دارد.این وظایف عبارتند از:
۱- فرهنگ سازمانی به کارکنان سازمانی هویتی سازمانی می بخشد؛ آنچه که سازمان های موفق را برجسته می سازد و آنها را ازدیگران متمایز میکند، توانایی آنها در جذب، پرورش و نگهداری کارکنان با استعداد و خلّاق است و کارکنان نیز به نوبه خود وابستگی عمیقی نسبت به سازمان پیدا خواهند کرد.
۲- فرهنگ سازمانی تعهد گروهی را آسان می سازد: سازمان هایی که دارای فرهنگ قوی و توانمند هستند، کارکنان نسبت به ارزش ها و اهداف سازمانی احساس تعهّد و مسئولیت می کنند. منظور از تعهّد سازمانی، پیوند و وابستگی روانی به سازمان است، که در آن احساس درگیربودن شغلی، وفاداری و باوربه ارزش های سازمانی جای دارد.
۳ – فرهنگ سازمانی ثبات نظام اجتماعی را ترغیب می کند؛ سازمان های توانمند، معروف به داشتن معیارهای سخت کاری و کنترل های دقیق می باشند. برای نمونه کارکنان باید معیارهای نظافت و آراستگی را رعایت کنند و ضوابط انجام دادن وظیفه به طورمشخص تعیین شده است. بدین ترتیب فضای آکنده از تعهّد و هیجان و سخت کوشی در سازمان به وجود می آید.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴- فرهنگ سازمانی به شکل دادن رفتارکارکنان کمک می کند؛ سازمان با فرهنگ قوی با کمک نمودن به اعضای خود برای پی بردن به محیط کارخود رفتارآنان را شکل می دهد. لذا سازمان های موفق زمینه ای را فراهم می آورند تا کارکنان برای آشنایی به تمام ابعاد سازمانی و مشکلات آن، شغل خود را از پایین ترین مرتبه آغازکنند تا با اصول بنیادی کار آشنا شوند.
۵- فرهنگ سازمانی بر وظایف و نحوه ی عملکرد مدیریت تأثیر می گذارد؛ فرهنگ سازمانی با ایجاد محدودیت هایی برای مدیریت بیان می کندکه مدیرچه کاری میتواند انجام دهد و چه کاری را نمی تواند. هرعمل مدیر باید مورد تأیید فرهنگ سازمان قرارگیرد. در غیر این صورت مطابق با ارزشها تصمیم گیری در تمام وظایف مدیریت از جمله برنامه ریزی، سازمان دهی، تأمین نیروی انسانی و هدایت و کنترل جاری است، عامل فرهنگ سازمانی نقش عمده ای را درتحول عملکرد مدیریت و نوع انجام دادن وظایف آن ایفا می کند. بنابراین فرهنگ قوی و مقتدر، تأثیر بسزایی در عمل تصمیم گیری مدیریت در تمام زمینه ها دارد(نیازآذری و تقوایی یزدی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۹. مفهوم فرهنگ سازمانی و نقش آن درسازمان ها
فرهنگ سازمانی در ادبیات تعابیر گوناگونی دارد. اما شاید متداول ترین معنی که برای آن به کاربرده شده است، این است که روش و منشی که ما برای انجام کارهای گوناگون دراطراف خود به کارمی بریم(لاندی و کولینگ، ۱۹۹۶). در این تحقیق فرهنگ سازمانی به عنوان آن دسته از باورها و ارزش هایی هستندکه معمولاً به طور ناخودآگاه در بین پرسنل یک سازمان خاص در همان شخصیت و رفتارخاص آن سازمان نمودار می شود. و بنابراین می توان گفت مجموعه ای از نگرش ها و باورهایی که در بدو آغاز به کاریک سازمان در گذشته متداول بوده اند و نتیجه داده اند به عنوان همان شکل به عنوان الگوهای جاری سازمانی پذیرفته می شوند. این الگوها که به شکلی ممتد در برخوردهای متقابل افراد با یکدیگر باقی می مانند، به گونه ای خود را در طبیعت و رفتار آنها به راحتی نشان میدهند، به بیان دیگر به همان وضوحی که همه امورجاری هستند و یا مشکلات درک می شوند به شکلی بسیار ساده و بسیار معمول به عبارتی مواردگوناگون رفتارهای روزمره و عمومی، ارزش ها، ایده ال ها، قوانین بازی و احساسات همگی بخشهایی از فرهنگ سازمانی هستند.
فرهنگ سازمانی در واقع بخش مکمّل عملکردعمومی یک سازمان می باشد. غنای این فرهنگ سبب ایجاد یکدلی در میان تک تک افراد یک سازمان شده و به آنها کمک می کند تا همگی خود را دریک صف ببینند(رابینز، ۱۹۹۶). نقشی که فرهنگ سازمانی در یک سازمان ایفا می کند به عملکرد فرهنگ سازمانی و نیزتأثیرات آن بر بخش های گوناگون سازمان تقسیم می شود.
هرسازمانی برای خود دارای منابع و روش های گوناگونی در هدایت رفتارها و تغییرات است. فرهنگ سازمانی توصیف کننده ی ابزارمنطقی و حسی مدیریتی است یا داشتن نقش و تأثیری غیر مستقیم در روابط فرهنگ مبیّن فرهنگ توصیفی سازمان هاست؛ یا به اشتراک گزاردنش توسط سمبل ها، احساسات، معنای اصلی زبان، برخوردها، مجموعه تجهیزات و ساخته های دستی، ابزارهای حسی و منطقی و مراحلی مانند تعیین استراتژی و هدف برنامه ها و وظایف، فناوری، ساختار، ارتباط، تصمیم گیری، همکاری و هماهنگی پرسنلی، همگی برای به انجام رساندن امورایجاد شده اند. برطبق نظرکافی جنبه توصیفی عملی فرهنگ بیشتر تأثیر نحوه ی بیان مسائل است(۱۹۹۴). که نمونه ی بارز آن نقش فرهنگ سازمانی در تعیین اهداف و مأموریت هاست. در واقع فرهنگ سازمانی پرکننده ی فضای خالی موجود میان چیزی است که ایده آل و تعیین شده است با آن چیزی که در واقع اتفاق می افتد. و طبق نظرمارتینزان(۲۰۰۰)، تعیین کننده ی مسیری است که برنامه ها به آن سمت حرکت می کنند (نیازآذری و تقوایی یزدی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۰. فرهنگ مدرسه
موضوع فرهنگ مدرسه و نقش آن در مدارس از موضوعات درحال رشد در ادبیات رهبری آموزشی است. تاریخچه بررسی علمی در قلمرو فرهنگ مدرسه، سابقه ای به اندازه تعلیم و تربیت رسمی دارد. اگر روابط ما بین عناصر آموزشی، به عنوان جنبه مهمی از فرهنگ مدرسه تلقی شود، دراولین کلاس درس، این نوع رابطه باید وجود داشته باشد. در قلمرو مدیریت آموزشی، زمانی که روابط درون کلاسی، فرهنگ سازمانی مدرسه، جوّ اجتماعی کلاس و موضوعاتی ازاین دست مورد پژوهش قرارگرفته اند، در حقیقت به نوعی می توان کنکاش پیرامون فرهنگ مدرسه را استنباط کرد. با این همه، چنانچه مفهوم فرهنگ مدرسه را به عنوان پدیده ای خاص و یک حوزه ی جدید در رشته های مدیریت آموزشی و روانشناسی تربیتی در نظر بگیریم، سابقه مطالعات پژوهش به شیوه ی علمی به دهه ۱۹۸۰ بر می گردد.
فولا و هارگریوز[۴۳] در سال ۱۹۹۶تعریف موجزی از فرهنگ ارائه داده اند. آن ها تأکید می کنند که فرهنگ به باورهای راهنمایی کننده و انتظارات آشکار دراداره ی مدرسه بازگشت دارد. به ویژه با ارجاع به اینکه مردم در مدرسه و با مدرسه چگونه با یک دیگر ارتباط برقرار می کنند یا در برقراری ارتباط با هم شکست می خورند. هاپکینز[۴۴] در سال۱۹۹۴ چند معنای دیگر از فرهنگ مدرسه ارائه داده است. برای آشنایی بیشتر با این مفهوم به مروراین تعاریف می پردازیم. از نظر هاپکینز فرهنگ مدرسه می تواند عبارت از موارد زیر باشد:
– رفتارهای مشاهده منظم؛ مثلاً هنگامی که معلمان در دفتر مدرسه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، زبانی که به کار می برند و شعائری که به آنها عادت کرده اند. هنجارهایی که در کارگروهی معلمان در واژه هایی مانند برنامه ریزی درسی و هدایت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شکل گرفته است.
– فلسفه ای که راهنمایی کننده انتخاب رهیافت برای تدریس و یادگیری موضوعات ویژه در مدرسه است. نقش ها و برنامه هایی که معلمان جدید مدرسه باید یاد بگیرند تا با اهداف مدرسه یا گروه آموزشی خود همراه شوند. وایل[۴۵] در سال۱۹۹۶فرهنگ مدرسه را نظامی از گرایش ها، اعمال و تردستی ها می داند که درطول زمان ادامه می یابد و حاصل ارتباطات اعضای یک اجتماع مشترک و بی مانند روانی است(مقنی زاده، ۱۳۸۱).
گردآوری اطلاعات درباره ی فرهنگ مدرسه از دانش آموزان، دبیران و کارکنان مدرسه راهگشای شناخت آن است، فرهنگ مدرسه را می توان با بهره گرفتن از روش های کمّی و کیفی اندازه گیری کرد. مفهوم فرهنگ مدرسه از نظر مضمون بر اساس نظریه ی تربیتی قابل درک است. این نکته مورد تأکید کلبرگ[۴۶] قرار گرفته است. گرایش کنش متقابل گرایانه ی نظریه ی روانشناختی کلبرگ از رشد استدلال اخلاقی، بنیادی مهم و محوری برای گفتمان جامعه عادلانه است که او در سال ۱۹۹۳آن را مطرح کرده است. ایده ی مدرسه جامعه ای نیز از همین گفتمان برمی خیزد. به اعتقاد هگینزکه خود مقیاس فرهنگ مدرسه را ساخته و پرداخته است، رویکرد گفتمان قوی ترین معانی را برای ساختن جامعه دارد؛ زیرا اقتضای چنین رویکردی آن است که معلمان تشخیص دهند که بهتراست دانش آموزان برای یافتن راه حل ها به گفتگو و تعامل با بزرگسالان مدرسه وخود بپردازند. هگینز[۴۷] می افزاید: فرهنگ مدرسه به جای دیگر جنبه های جوّ، براصلاحات تند و انتقادی تأکید زیادی دارد. وی معتقد است که برای سنجش فضای ناشی از تعاملات در مدرسه، همانقدر که مؤلفه های مربوط به موفقیت تحصیلی اهمیت دارند و باید مورد سنجش قرارگیرند، میباید به مؤلفه های مربوط به مسائل انضباطی دانش آموزان نیز توجه کرد. وی بیشترین تأکید و اهمیت مقیاس فرهنگ مدرسه را دراین می داند که با شناخت فرهنگ مدرسه و مداخله در آن، امکان تغییر و اصلاح آموزش دهندگان و آموزش گیرندگان فراهم می شود. مقیاس فرهنگ مدرسه، ساختار هنجارهای اجتماع مدرسه را در چهار مقوله ی زیر اندازه گیری می کند:
۱- انتظارات هنجاری[۴۸]
۲-انتظارات مدرسه ای[۴۹]
۳-انتظارات دانش آموزی[۵۰]
۴-فرصت های آموزشی[۵۱] (مقنّی زاده، ۱۳۸۱)
از نظردئال و پترسون[۵۲](۱۹۹۱) فرهنگ مدرسه عامل پیوند دهنده ای است که معلمان، والدین و مدیران برای نگاهی هماهنگ به شیوه ها و سنت های محلی(منطقه ای) خود، نیازمند آن هستند. مدرسه به عنوان یک گروه اجتماعی از افراد مختلفی تشکیل شده است که از نظر تجارب، فرهنگ خاص(خرده فرهنگ)، شخصیت و ابعاد گوناگون دیگر، با هم متفاوت هستند. تعامل بین اعضای یک مدرسه تا حد زیادی متأثر از جوّی است که بر مدرسه حاکم است. مدرسه نه فقط یک سازمان آموزشی، بلکه در درجه اول یک جامعه ی کوچک است که وجه مشترک سازمان و جامعه، وجود کنش های اجتماعی در هر دو وجه افتراق آنها، میزان اهمیتی است که به کنشگران داده می شود. فضای حاصل از تعاملات درسطح مدرسه را می توان جوّ مدرسه یا فرهنگ آن مدرسه تلقی کرد(مقنی زاده، ۱۳۸۱).
در قلمرو تعلیم و تربیت، فرهنگ مدرسه را باگستره ای از مفاهیم همچون جوّ، رسم و سنت، آیین، محدوده و فضای ذهنی و نظایر این ها مترادف می دانند(دئال، ۱۹۹۳). این مفهوم چهارچوب وسیعی است که به کمک آن روابط پیچیده ی درون مدرسه بهتر درک می شود و فهم مشکلات و مسائل دست اندرکاران مدرسه و دانش آموزان که سازنده ی فلسفه ی وجودی مدرسه و تعلیم و تربیت هستند، آسان تر می شود. محیط آموزشی از نظر آموزه هایی که برای زندگی آیندگان دارد، ریشه دارتر و غنی تر می شود، تمرین زندگی اجتماعی در مدرسه جدّی تر خواهد شد زیرا یکی از مهم ترین مؤلفه های زندگی دانش آموزان نیاز به پیشرفت است(حسین چاری، ۱۳۸۲). به اعتقاد نیومن[۵۳] و همکاران (۱۹۹۶) بازسازی ساختارهای آموزشی، مستلزم درک اهمیت و نقش حیاتی فرهنگ مدرسه است. فولان[۵۴](۱۹۹۸) این امر را برای بهبود بخشی به فعالیت های مدرسه مهم می داند. روح زندگی مدرسه ای و فعالیت های تحصیلی متأثر از فرهنگ مدرسه است و شکل گیری انگیزه، تعهد، تلاش و تمرکز به آن وابسته است.
شناخت علمی عناصر و عوامل فرهنگ مدرسه، راهگشای تغییر و تحول در کیفیت تعلیم و تربیت است و تلاش های معطوف به این هدف را جهت می دهد. اینکه به صورت علمی معلوم شود، نقش هرکدام از عوامل فرهنگ مدرسه بر پیامدهای تحصیلی به چه میزان است، معلمان، مدیران، والدین و برنامه ریزان آموزشی را یاری می دهد تا به تقویت ابعاد آن مبادرت ورزند و فراگیران را از آموزش مؤثر برخوردارکنند(عارفی، رحمانی و صفایی، ۱۳۸۹). فالن(۱۹۹۴) فرهنگ را به عنوان پدیده ای بسیار پیچیده که چندین نقش را در مدارس ایفا می کند، مطرح و بیان می کند فرهنگ موجب ایجاد هدف و شکل دادن ادراک و برداشت اعضای مدرسه از حقیقت می گردد. هرگونه تلاش برای تغییر درسازمان ها بدون توجه به فرهنگ آن با شکست رو به رو خواهد گردید و مدیران برای ایجاد تغییر پایدار و با ثبات باید به شناخت فرهنگ سازمان خود مبادرت ورزند که این شناخت گامی اساسی در بهبود فعالیت های سازمان است. ازسوی دیگر شناخت فرهنگ مدارس و ویژگی های آن به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مطرح گردیده است (دنیسون[۵۵]۲۰۰۰، میرسپاسی۱۳۷۳، طوسی۱۳۷۲). پژوهشگرانی همانندگرونرت[۵۶]، والنتین[۵۷](۱۹۹۸) و فالن(۱۹۹۴)که مطالعات عمده آنها درقلمرو مدیریت آموزشی است به مدیران مدارس پیشنهاد می نمایند قبل از انجام هر فعالیتی در مدارس ابتدا فرهنگ آن را مورد شناسایی قرار دهند و هنگامی که به شناخت و درک فرهنگ دست یافتند می توانند ایده ها و عقاید خود را در مدرسه به کاربرند. بدون شناخت فرهنگ مدرسه هرگونه تلاشی به شکست منجر خواهد شد. پورکی و اسمیت عقیده دارند که مدرسه کانون تغییرات و فرهنگ هدف آن است و در بلند مدت هرگونه تغییر در فرهنگ مدارس موجب تغییردرفرهنگ سایر سازمان ها می گردد. با مشخص شدن نقش فرهنگ بر سایر فعالیت های مدارس این سؤال مطرح می شود که فرهنگ مدارس را چگونه می توان شناسایی کرد تا بتوان شناخت کاملی ازاین مفهوم به دست آورد.
فرهنگ مدرسه، اندیشه هایی مشترک شامل فرضیات، ارزش ها و باورهایی است که به سازمان هویت می دهد و استانداردهایش را برای رفتار مورد انتظار منعکس می کند. فرهنگ مدرسه باید دارای ویژگی هایی باشد که بتواند ضمن ایجاد اشتراک در بین مفروضات بنیادی ارزش ها و هنجارهای کارکنان یک مدرسه، آن مدرسه را از سایر مدارس متمایز سازد. پس مدیران باید ابداع کنندگان کارکردهایی باشند که بتواند مدرسه را منحصر به فرد سازد(اگورلو، ۲۰۰۹). فرهنگ هرسازمانی، از جمله سازمان مدرسه اساساً به «فرهنگ سازنده» یا متخصص در مقابل «فرهنگ دفاعی» طبقه بندی شده است(شیم، ۲۰۱۰). برای مثال، در طبقه سازنده یا متخصص کارکنان دارای انتظارات رفتاری و هنجارهای موفقیت، نوآوری، شایستگی، همکاری، حمایت و مسئولیت هستند و بر پاداش برای عملکردشان تاکید می کنند. در مقابل، در طبقه فرهنگ دفاعی یا سخت/ مقاوم، کارکنان دارای انتظارات رفتاری و هنجارهای تصدیق، مطابقت با آیین و رسوم قدیم، وابستگی، مخالفت، قدرت، صورت بندی و سرکوبی هستند(گلیسون، ۲۰۰۷، گلیسون، دیسکی و گرین، ۲۰۰۶).
به هر حال‌ با هر مفهومی‌ که‌ از فرهنگ‌ پذیرفته‌ شود رهبران‌ سازمان ها و مدارس‌ بایستی‌ مطالعه‌ فرهنگ‌ خود را آغاز کنند. یکی‌ از مراکز پژوهشی‌ در سال‌ ۲۰۰۰ یک‌ فعالیت‌ اندازه‌گیری‌ و نوع‌شناسی‌ فرهنگی‌ در مدارس‌ را گسترش‌ داده‌ و برای‌ تعیین‌ میزان‌ و نوع‌ فرهنگ‌ یک‌ مدرسه‌ اندازه‌گیری‌ ۹ متغیر را پیشنهاد کرده‌ است‌ که‌ عبارتند از: پیشرفت‌ دانش‌آموزان‌، آگاهی‌ دانش‌ آموزی‌، ارزشهای‌ مشترک‌، تصمیم‌گیری‌ پذیرش‌ ریسک‌، صراحت‌، صداقت‌، ارتباطات‌ اولیاء و رهبری‌ در مدرسه (مقنّی زاده، ۱۳۸۰) .
هر ناندز و سیم[۵۸](۲۰۰۴) و روبین[۵۹](۲۰۰۴)، فرهنگ مدرسه را با عواملی مانند نگرش های مثبت، احساسات و تعاملات میان افراد مرتبط دانسته عنوان می نمایند که مدرسه ای با محیطی سالم، احساسی از ارتباط، صلاحیت، استقلال و نظم را به دنبال دارد( به نقل از پهلوان صادق وکجباف،۱۳۸۸) . فرهنگ مدارس ابتدایی دارای پنج بعد می باشند که عبارتند از : اهمیت یادگیری و تحصیل، نگرش ها و رفتارهای آموزشی و یادگیری، رفتارها و نگرش های معطوف به همسالان، رفتارها و نگرش های معطوف به والدین و معلمان و محیط فیزیکی مدرسه وکلاس) می باشد . با این وجود هر مفهومی‌ که‌ از فرهنگ‌ پذیرفته‌ شود رهبران‌ سازمان ها و مدارس‌ بایستی‌ مطالعه‌ فرهنگ‌ خود را آغاز کنند. فولان(۱۹۹۱) سه مؤلفه ی اصلی برای فرهنگ مدرسه در نظر گرفته است: ۱) رابطه متقابل و درونی بین اعتقادات فردی، ۲) رابطه متقابل و درونی بین هنجارهای فرهنگی- اجتماعی مدرسه و۳) روابط متقابل و درونی بین افراد درون مدرسه. مؤلفه های دیگری که برای فرهنگ مدرسه بیان شده که عبارتند از: انعطاف پذیری، صمیمیت در مدرسه، بردباری، مشارکت دربین معلمان، دانش آموزان و کارکنان مدرسه.
در واقع مدارسی که دارای فرهنگ قوی هستد دارای این ویژگی ها می باشند: سطوح یادگیری دانش آموزان را با توجه به نیازهای فردی یا تفاوت های فردی که در کلاس درس دارند، تعیین می کنند. در این نوع مدارس، مدیران و معلمان به عنوان یک تیم کار می کنند تا جنبه های مثبت و منفی مدرسه و فعالیت های گروه را مورد ارزیابی قرار دهند. همچنین این مدارس اهدافی آرمانی برای خود تعیین می کنند و برای هر هدف یک برنامه ریزی منظم و پویا در نظر می گیرند که این امر از طریق چشم انداز مشترک و ارتباطات قوی صورت می گیرد . در نهایت افراد به ارزیابی و سنجش نگرش ها می پردازند که افراد از این طریق بتوانند خود را با هر گونه تغییر و تحول در درون مدرسه یا حتی خارج از آن سازگار کنند.
۲-۲-۱۱. تأثیر محیط برفرهنگ مدرسه
به طورکلی ما محیط را به عنوان هرچیزی که در خارج از سازمان قراردارد، تعریف کرده ایم. اما سیستم های اجتماعی بدون شباهت به سیستم های فیزیکی، باز هستند. از این رو حد و مرزها مبهم تر و محیط نیز متجاوزتر است. شکی نیست که محیط نسبت به کارکرد مدارس حساس است. زیرا که محیط برای مدرسه منبع انرژی است و منابع، ارزش ها، تکنولوژی، درخواست ها و تاریخ برای مدرسه فراهم می کند که همه اینها برای عمل سازمانی محدودیت ها و فرصت هایی به وجود می آورد.
کدامیک از اشکال محیط برای محدود کردن رفتار در مدارس برجسته است؟جواب فوری و ساده ای وجود ندارد، هم عوامل وسیع و هم عوامل مشخص محیطی برساختار و فعالیت های مدارس تأثیر دارند. جریانات وسیع تراجتماعی، قانونی، اقتصادی، سیاسی، و دموکراتیک و تکنولوژی دارای ظرفیت بالقوه ای برای تأثیر زیاد در مدارس هستند. اما تأثیر چنین نیروهای عمومی محیط به هیچ وجه روشن نیست. در مقابل، هیئت مؤسس علاقه مند و کسانی که در مدرسه سهمی دارند نظیر والدین، مالیات دهندگان، بنگاه های اعتباردهنده و موسسات آموزشی تأثیرا ت فوری تر و مستقیم در مدارس دارند. اما نتایج بازهم قطعی نیستند. پاسخ مدرسه به عوامل محیطی، مشروط به درجه عدم اطمینان درجه گرد آمدگی، و درجه کامیابی در محیط است نایل آمد. به طور اخص، بررسی سه بعد اطمینان، گرد آمدگی و کمیابی در این رابطه مفید است.
۲-۲-۱۱-۱ .عدم اطمینان[۶۰]
به طور بنیادی درجه ی عدم اطمینان در برگیرنده جنبه های اطلاعاتی محیط است. میزان عدم اطمینان به وسیله نوع و مقدار اطلاعاتی که تصمیم گیرنده های سازمانی در مورد روند ها و تغییرات شرایط محیطی دارند، تعیین می شوند. عدم اطمینان به عنوان موقعیت غامضی که در مقابل سازمان ها قرار دارد درنظر گرفته می شود. از این رو، در شرایط عدم اطمینان زیاد، تصمیمات بدیل و نتایج آنها تا حد زیادی غیر قابل پیش بینی و توأم با خطر احتمالی خواهد بود.
پایداری[۶۱] و پیچیدگی برعدم اطمینان محیطی تاًثیر می گذارند. پایداری به وسعت تغییر عناصر در داخل محیط اشاره می کند. محیط های پایدارتغییر کمی می یابند. پایداری در وضعیت هایی روی می دهد که سست و جا به جا شونده باشند. درشرایط ناپایداری هم ارزش و هم نوع عناصرمحیطی به طورغیرقابل پیش بینی تغییر می یابند. ناپایداری تولید عدم اطمینان می کند. پیچیدگی به تعداد و مشابه عناصر محیطی که سازمان باید با آنها ارتباط داشته باشد، اشاره می کند.یک محیط پیچیده دارای تعداد زیادی از موجودیت هایی است که نفوذ قابل ملاحظه ای برسازمان اعمال می کنند، در حالی که یک محیط ساده نسبتاً متجانس بوده، فقط دارای چند عنصرخارجی مهم می باشد. به عبارت دیگر، محیط هایی که دارای عناصرمهم و متعدد زیادی هستند پیچیدگی زیادی دارند. برای مثال، در مدارس تعداد و نوع جمیتی که باید خدمات آموزش ویژه به آنها ارائه شود نشان دهنده پیچیدگی محیط مدرسه است(نیاز آذری و تقوایی، ۱۳۸۹).
محیط هایی که پیچیدگی کمتری دارند دارای عدم اطمینان کمتری هستند. درچنین محیط هایی طبقه بندی کمتری از اطلاعات مهم برای تصمیم گیری لازم است، اعتقادات در مورد روابط علت و معلولی مطمئن ترهستند و ترجیحات در خصوص پیامدهای ممکن واضح ترمی باشند. بعلاوه وقتی که عناصر محیطی مشابه باشد فهمیدن و اداره کردن رفتار مورد انتظار، استراتژی ها و تاکتیک ها، و اهداف رسمی نسبتاً آسان است. برخلاف آن، در محیط هایی که خیلی پیچیده هستند برای مدیران و سازمان ها مشکلات حافظه وجود دارد بعلاوه روابط علّی و ترجیحات پیامدهایی ممکن نا مطمئن تر است. محیط هر اندازه پیچیده و ناپایدار باشد، عدم اطمینان زیادی برای سازمان وجود خواهد داشت. مدارس مانند همه سازمان های رسمی به قاطعیت نیاز دارند. زیرا آنها در معرض معیار معقولیت هستند. از این رو وقتی که مدارس با عدم اطمینان مواجه می شوند، تلاش می کنند که به وسیله قسمت های خاصی که مشخصاً برای اقدام در این خصوص ایجاد می شوند از عهده تلافی و خنثی کردن عدم اطمینان برآیند. برای مثال مناطق آموزشی برای نظارت بر فعالیت های گروه های مهم در محیط، واحدهای مخصوصی نظیر ادارات روابط عمومی ایجادکرده، به طور عادی، رفتار و طرز نگرش آنها را به مدیران گزارش می کنند(نیازآذری و تقوایی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۱-۲. گردآمدگی[۶۲]
محیط ها در ارتباط با ساختاری کردن در مقایسه با هرج و مرج[۶۳] یا تصادفی[۶۴] با همدیگر متفاوت هستند. در یک انتهای این بعدکه گردآمدگی زیادی وجود دارد، محیط ها سازمانی را ارائه می کنندکه دارای مجموعه ای از خواسته ها و موانع ساختدار و نیرومند قوی هستند. بهای بقا اجابت است، سازمانی نظیر مدارس که از شرایط و ارزشهای محیط انحراف زیادی پیدا می کنند تغییریافته و یا منهدم می شوند. در انتهای دیگر پیوستارسازمان هایی هستندکه به طورضعیفی سازمان داده شده و کمبود نظم دارند که تحمل تنوع زیاد را آسانتر می کنند. برای مثال سیاست یک مدرسه ممکن است با جنبه معینی از اجتماع پراکنده[۶۵] در تعارض باشد، اما این انحراف به عنوان نقص عمومی یا غیرقابل تحمل ارزش ها استنباط نخواهد شد. مع هذا در یک جامعه ی گرد آمده تعارض جدی ممکن است موجب عکس العمل شدیدی از سوی گروه های ساختدار قوی و مرتبط به هم جامعه بشود(نیاز آذری، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۱-۳. کمیابی[۶۶]
درجه ی کمیابی عبارت از وسعت منابع موجود برای حمایت از پایداری و رشد سازمان است. برای مثال آیا منطقه آموزشی دارای منابعی برای حفظ و نگهداری یک برنامه ی جامع برای تعدادی از دانش آموزان در حوزه ی مدرسه است؟ «دانیل کتز[۶۷]» و«رابرت کان[۶۸]» اظهار می دارند «وقتی که عوامل محیط یک سازمان برای منابع موجود بررسی گردد بعد کمیابی بی نهایت مهم می شود». وفور نسبی منابع در محیط های عمومی و اختصاصی تعیین کننده نهایی درونداد کافی برای هر سازمان است. مفهوم وفور در خصوص حمایت دانش اطلاعاتی و فنی و اقتصادی و منابع انسانی و سیاسی و قانونی به کار می رود. در شرایط کمیابی، رقابت برای منابع در بین زیر گروه ها می تواند حالت بازی همه یا هیچ بخود گیردکه هرکدام از زیرگروها درفکر برداشت هرچه بیشتر از منابع محدود هستند. برای نمونه وقتی که ثبت نام دانش آموزان کاهش پیدا می کند، مدیران ممکن است مانع از انتقال دانش آموزان به برنامه های مورد نیاز در مدارس دیگر بشوند، زیرا این عمل اساس منبع انسانی مدارس آنها را کاهش می دهد(نیازآذری و تقوایی یزدی، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۲. پیشرفت تحصیلی[۶۹]
از وظایف اساسی آموزش و پرورش در هرکشور، انتقال میراث فرهنگی جامعه، پرورش استعدادهای دانش آموزان و آماده کردن آنان برای شرکت در جامعه است. بنابراین تعلیم و تربیت افراد به منظور تصدی امور مختلف ضروری می نماید و مسأله ی موفقیت یا عدم موفقیت در امر تحصیل از مهمترین دغدغه های هر نظام آموزشی در تمامی جوامع است. موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان هر جامعه نشان دهنده ی موفقیت نظام آموزشی در زمینه هدف یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است. بنابراین نظام آموزشی را زمانی می توان کارآمد و موفق دانست که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان آن در مقاطع مختلف بیشترین و بالاترین رقم را داشته باشد(طباطبایی و قدیمی مقدم، ۱۳۸۶).
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یکی از شاخص های مهم در ارزیابی آموزش و پرورش است و تمام کوشش های این نظام، در واقع برای جامه ی عمل پوشاندن به این امر است. به عبارتی، جامعه و بطور ویژه آموزش و پرورش، نسبت به سرنوشت، رشد و تکامل موفقیت آمیز و جایگاه فرد در جامعه علاقه مند است و انتظار دارد فرد در جوانب گوناگون اعم از ابعاد شناختی و کسب مهارت و توانایی و نیز در ابعاد شخصیتی، عاطفی و رفتاری، آنچنان که باید پیشرفت کند و تعالی یابد. با توجه به اینکه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یکی از ملاک های کارایی نظام آموزشی است، کشف و مطالعه ی متغیر های تأثیر گذار بر عملکرد تحصیلی، به شناخت بهتر و پیش بینی متغیر های مؤثر در مدرسه می انجامد. بنابراین بررسی متغیر هایی که با پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف رابطه دارد، یکی از موضوعات اساسی پژوهش در نظام آموزش و پرورش است.
پیشرفت تحصیلی به معنای مقدار یادگیری آموزشگاهی فرد است، به طوری که بتوان در دو مقوله ی کلی عوامل مربوط به”تفاوت های فردی و زندگی خانوادگی” و “عوامل مربوط به مدرسه و نظام آموزش و پرورش” مورد مطالعه قرار داد. پیشرفت تحصیلی به جلوه ای از وضعیت تحصیلی دانش آموز یا دانشجو اشاره دارد که این جلوه ممکن است نشان دهنده ی نمره ی یک دوره، میانگین نمرات برای مجموعه ای از دوره ها در یک درس یا میانگین نمرات دوره های مختلف باشد(بیرامی و خسروشاهی، ۱۳۸۹).
پیشرفت تحصیلی عبارت است از میزان دستیابی دانش آموزان به اهداف آموزشی از پیش تعیین شده که ازآنها انتظار داریم درکوشش های یادگیری خود به آنها برسند(سیف، ۱۳۸۲).
پیشرفت تحصیلی از دیدگاه دانش آموزان، می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد. از نظر عده ای پیشرفت ممکن است یادگیری هر چیز جدید، از طریق کلنجار رفتن با تکلیف، تعبیر شود. این تعبیر از پیشرفت با اهداف تکلیف مدار ارتباط دارد. پیشرفت از نظر عده ای دیگر، بهتر انجام دادن تکلیف و کسب برتری نسبت به دیگران است که در این صورت به آن اهداف توانایی نسبی اطلاق می شود. اهداف اجتناب از تلاش بر عملکرد عده ی دیگری از دانش آموزان تاکید دارد که از کار و تلاش در مدرسه تا حد ممکن دوری می کنند. همچنین عده ی دیگری از دانش آموزان ممکن است به این امر اعتقاد داشته باشند که پیشرفت در تحصیل یعنی به دست آوردن نمره و یا پاداش های بیرونی که دراین صورت آنان اهداف بیرونی را مد نظر داشته اند( نیک مرام وسرمد، ۱۳۸۰).
۲-۲-۱۳. اندازه ی مدرسه
اندازه ی مدرسه[۷۰]اشاره می کند به تعدادی از دانش آموزان که در مدرسه ثبت نام می کنند. اندازه ی مدرسه معرّف بزرگ، متوسط و یا کوچک بودن اندازه ی مدرسه از نظر تعداد دانش آموزانی است که در آن تحصیل می کنند، که از مطالعه ای به مطالعه ی دیگر و ازکشوری به کشوردیگر و از دیدگاه یک محقق نسبت به دیگری متفاوت است(سالفی و سعید، ۲۰۰۷). بعنوان مثال کننت[۷۱])۱۹۵۹) مدافع مدارس بزرگ بود اما تعریف او از مدارس بزرگ، مدرسه ای بودکه جمعیت آن حدود ۴۰۰ دانش آموزاست . اما از نظر بارکر وگامپ[۷۲] (۱۹۶۴) بزرگترین مدرسه ۲۲۸۷ دانش آموز دارد. بنابراین اندازه ی مدرسه بزرگ از نظرکاننت یک پنجم اندازه ی مدرسه بزرگ از نظر بارکر وگامپ بود. فاکس[۷۳] معتقد است که مدارس بزرگ دارای۱۰۰۰دانش آموزاست که یک و نیم برابر اندازه مدرسه ی بزرگ از نظرکاننت است. تاکر[۷۴])۱۹۹۷) بیان می کندکه جوّ یادگیری در مدارس کوچکتر بهتر از مدارس بزرگتر است زیرا در مدارس کوچکتر دانش آموزان و معلمان آگاهی بیشتری از همدیگردارند. مفهوم اندازه ی مدرسه اغلب مهم به نظرمی رسد. مدارس کوچک مدارسی هستند که ساده اند یا درچهارچوب یک بنای بزرگ جا داده شده اند که خود مختارند هنگامی که به اتحاد می رسند و از نظر رهبری و بودجه از مدرسه ی بزرگ بهره برداری می کنند(واسلی[۷۵] و همکاران، ۲۰۰۰). حامیان مدرسه کوچک معتقدند که برخی از مزایای مدارس کوچک عبارتنداز: موفقیت علمی بالاتر، گرایش های مثبت دانش آموزان، خشونت کمتر در مدرسه، رفتار بهتر داتش آموزان در مدرسه، مشارکت بیشتردانش آموزان در فعالیت ها و نرخ همکاری بیشتردانش آموزان.(کوتن[۷۶]، ۱۹۹۶ و رایوید، ۱۹۹۸). اندازه مدرسه یک دارند.
عامل اساسی و مورد انتقاد در تعیین پیش بینی های آموزشی است . اندازه ی مدرسه همچنین باعث پیشرفت و تغییرات اساسی در مدارس می شود. علاوه براین، مطالعات نشان دادند که برخی از والدین، مربیان و مدیران معتقدند که مدارس کوچک برای رفاه هیجانی تحصیلات دانش آموزان مناسب ترند (واسلی و لیر، ۲۰۰۱). با این وجود آنها هنوز معتقدند که مدارس بزرگ راجع به جنبه هایی از قبیل هزینه، هدایت برنامه ی تحصیلی، و استخدام معلمان نسبت به جنبه های دیگر مفیدترند(کوتن،۱۹۹۶). مزیت عمده ی مدارس بزرگ این است که آنها پول را ذخیره خواهند کرد زیرا آنها شاخص اقتصادی اند(سرجیوانی، ۱۹۹۵). درمدارس کوچکتر ممکن است احتمال فرصت بیشتری جهت توسعه ی بهتر روابط شخصی و اجتماعی برای رشد حرفه ای معلمان نسبت به مدارس متوسط و بزرگتر وجود داشته باشد. در مدارس کوچکتر معلمان به طور کلی فرصت های بهتری دارند تا همدیگر را بشناسند، عقاید و اصولشان را با همدیگر به اشتراک گذارند و مدیران به راحتی می توانند بازخورد مناسب را هدایت و ارائه کنند تا معلمان بتوانند دراصلاح پیشرفت علمی دانش آموزان کمک کنند. مشکلات انضباطی در مدارس بزرگ نیز می تواند یکی دیگر ازعوامل متوسط و یا ضعیف عملکرد در میان دانش آموزان باشد.
۲-۳. پیشینه ی تجربی
۲-۳-۱. رابطه فرایند تدریس و یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
گاه. یانگ و فرایزر(۱۹۹۵)، پژوهشی با هدف«تعیین رابطه فرهنگ مدرسه و پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی مدارس ابتدایی» انجام دادند. نتایج پژوهش نشان دهنده ی وجود رابطه مستقیم بین این دو متغیر بود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




این شورا دو وظیفه داشت: تصویب قوانین مورد نیاز کشور، (به خصوص در دوران انتقال قدرت و انتقال از مرحله قبلی به حکومت اسلامی) و دیگر اجرای آن که توسط همین اعضاء و گاهی هم افرادی دیگر صورت می گرفت. شورا تا یک سال و شش ماه از پیروزی انقلاب و تا برقراری مجلس شورای اسلامی به کار خود ادامه داد. با تشکیل دولت موقت در بهمن ۱۳۵۷ که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود، جامعه روحانیت مبارز تهران با صدور اطلاعیه ای، مردم مسلمان ایران را به انجام راه پیمایی برای اعلام نظر مثبت خود نسبت به دولت بازرگان دعوت کرد. در قسمتی از این اعلامیه آمده است: پس از ۲۵۰۰ سال، این نخستین بار است که دولت ایران تشکیل دولتی را به راستی جشن می گیرد. رهبر عالی قدر امام خمینی از ملت ایران خواسته اند تا نظر خود را درباره این انتخاب اعلام کنند. بدین مناسبت ما از همه کسانی که انتخاب جناب آقای بازرگان را صمیمانه تأیید می کنند دعوت می کنیم به نشانه حمایت و تأیید دولت ایشان در روز پنجشنبه نوزدهم بهمن ماه جاری ساعت ۹صبح در یک راهپیمایی همگانی شرکت فرمایند. بدین سان جریان نهضت با زعامت امام خمینی و رهبری روحانیت ادامه می یابد تا اینکه در ۲۲ بهمن ۵۷ رژیم سلطنتی ساقط شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نقش جامعه روحانیت مبارز در ساخت قدرت در جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی و برگزاری رفراندوم قانون اساسی و با طرح اندیشه ولایت فقیه و تصویب آن به عنوان یکی از اصول قانون سااسی جدید سازمان دولت خصلتی مشخصاً مذهبی پیدا کرد(بشیریه،۱۳۸۰: ۲۴۵). با توجبه به تجربه ناموفق دولت موقت که به دست غیر روحانیون اداره می شد و از سوی دیگر به دلیل استقلال روحانیت و عدم وابستگی آنان به قدرت های بیگانه و نقش پیشرو آنان در رهبری و هدایت مبارزات ضد رژیم و اطمینان مردم به آنان، حضور روحانیت به طور گسترده در عرصه اجرایی کشور آغاز شد. ناگفته نماند که امام خمینی از ابتدای نهضت به ویژه در مصاحبه های مکرر در پاریس و تهران اعلام کرده بود که روحانیون در امور اجرایی مداخله نخواهند کرد و به کار اصلی خود که تبلیغ و هدایت مردم می باشد، خواهد پرداخت به گونه ای که با اصرار رهبران انقلاب مبنی بر کاندیداتوری آیت الله دکتر بهشتی عضو مؤسس و بنیان گذار جامعه روحانیت مبارز تهران و حزب جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری مخالفت ورزیده بود. اما به دلایل پیش گفته و حجم توطئه های دشمنان و گروهکهای ضد انقلاب به ناچار تغییر نظر داده و روحانیون مسئولیت های عمده را عهده دار شدند. این روحانیون برجسته اکثراً شاگردان طراز اول رهبر انقلاب بودند که در حزب جمهوری اسلامی یا جامعه روحانیت مبارز تهران گرد هم آمده بودند. از دیگر سو با تشکیل نهادهای انقلابی و مؤسسات جدید، مسئولیت اداره و رهبری آن ها نیز عمدتاً دست روحانیون قرار گرفت. از نظر ساخت حقوقی و برابر با مفادی از اصول قانون اساسی، روحانیت به صورت نهادینه و الزام آور باید در مناصب عمده و اصلی کشور قرار می گرفت.آنچنان که مقدمه قانون اساسی، ویژگی بنیادین انقلاب اسلامی را در مقایسه با سایر نهضت ها در اسلامی بودن و رهبری روحانیت که سهم اصلی و اساسی را دارا می باشد بر می شمارد و در فرازی دیگر که به شیوه حکومت در اسلامی می پردازد، نظارت دقیق و جدی از ناحیه مجتهدین عادل و پرهیزگار و متعهد (فقهای عادل) را امری محتوم و ضروری می داند. تصریح اصل های چهارم و پنجم قانون اساسی ج.ا.ا مبنی بر اینکه در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) حکومت بر عهده فقیه عادل و تدوین قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی و سیاسی بر اساس موازین اسلامی و تشخیص آن برعهده فقهای شورای نگهبان است. کلیدی ترین اصول مبنی بر حضور نهادینه روحانیت در صحنه سیاسی و حکومت در جمهوری اسلامی می باشد. همچنین اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی ج.ا.ا، قوای سه گانه کشور را زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت می داند و ارتباط و پیوند ارگانیکی قوای سه گانه که در همان اصل نیز بر استقلال آن ها تصریح شده است را به فقیه و ولی امر مرتبط می داند.
در اصل نود و ششم قانون اساسی ج.ا.ا. تصریح شده است که تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان و تشخیص عدم تعارض آن ها با قانون اساسی برعهده اکثریت همه اعضای شورای نگهبان است. اصل های مربوط به رهبر و وظایف و اختیارات آن، مجمع تشخیص مصلحت نظام، و نیز فصل یازدهم مربوط به قوه قضائیه و انتخاب رئیس قوه قضائیه از سوی رهبری به عنوان عالی ترین مقام آن است. همچنین اصل ۱۶۲ تصریح می کند که رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل باید مجتهد عادل باشند و از سوی رئیس قوه قضائیه منصوب شوند.
انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، تشکیل کابینه، مدیریت وزارتخانه ها و سازمان های اجرایی، منصب نمایندگی ولی فقیه در سازمان های اجرایی و نیز تشکیل نهادهای انقلابی منصب امام جمعه موجبات مشارکت گسترده روحانیون به ویژه اعضای برجسته روحانیت مبارز در امور اجرایی را فراهم ساخت. اعضای شورای انقلاب را بیش از ۶ نفر از مؤسسین و پایه گذاران جامعه روحانیت تشکیل می دادند و اینان در حقیقت اعضای مؤثر شورا نیز محسوب می شدند. با استعفای دولت موقت و تا تشکیل کابینه دولت، مقرر شد هر یک از اعضای شورای انقلاب، سرپرستی یک یا چند وزارتخانه و نهاد را عهده دار شوند. از این میان وزارت کشور، دفاع، آموزش و پرورش، به ترتیب برعهده آقایان رفسنجانی، خامنه ای و باهنر قرار گرفت. کمیته انقلاب اسلامی را مهدوی کنی و بهشتی همزمان با ریاست شورای عالی قضایی، سرپرستی جهاد سازندگی را نیز عهده دار بود. بعداً مسئولیت جهاد سازندگی را ناطق نوری عضو دیگر جامعه روحانیت پذیرفت. در فاصله کوتاهی مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مأمور تشکیل کابینه شد. با ائتلاف جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی که مؤسسین هر دو تشکل چند نفر خاص بودند، این تشکیلات به یکی از مطمئن ترین، پرنفوذترین، گسترده ترین و مقتدرترین تشکل برای سازماندهی نیروهای حزب اللهی و انجام مأموریت های انقلاب و مبارزه با توطئه ها و اقدام های گروه های ضد انقلاب تبدیل شد. درباره نقش تعیین کننده جامعه روحانیت مبارز در بعد از انقلاب اسلامی از جمله مواردی که می توان طرح کرد، حکمیت بین اختلافات رئیس جمهوری ـ بنی صدر ـ و نخست وزیر ـ رجایی ـ بود. روزنامه انقلاب اسلامی در شماره ۴۱۸ یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۳۵۹ در این باره می نویسد:
صبح دیروز به دعوت جامعه روحانیت مبارز تهران سید ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا، محمد علی رجایی نخست وزیر و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه ای با حضور نمایندگان روحانیت مبارز تهران در محل دبیرخانه این جامعه تشکیل شد… حجت الاسلام محلاتی عضو جامعه روحانیت مبارز هدف از تشکیل جلسه را ایجاد تفاهم و وحدت بین مسئولین کشور اعلام کرد و افزود در این جلسه تصمیم گرفته شد کلیه مسئولین مشکلاتشان را با یکدیگر در میان بگذراند و از هرگونه رفتار، کردار و سخنی که ایجاد اختلاف کند خودداری نمایند… وی گفت جامعه روحانیت مبارز که همیشه به پیروی از امام امت رهبری مبارزه را به عهده داشته و مورد احترام همه ملت می باشد از همه ارگان ها به خصوص رادیو و تلویزیون و مطبوعات و اقشار مختلف مردم تقاضا دارند که جهت ایجاد تفاهم و وحدت بکوشند… و افزود آیت الله مهدوی کنی، حجت الاسلام ملکی و مولایی به عنوان هیأت ناظر و رسیدگی به مسائل مورد اختلاف انتخاب شدند.
با سقوط جریان موسوم به لیبرالیسم و فرار بنی صدر اولین رئیس جمهوری مخلوع، انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری آغاز شد. در دو دوره پیاپی آیت الله خامنه ای سومین و آخرین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و از مؤسسین جامعه روحانیت مبارز تصدی ریاست جمهوری را عهده دار شد. آنگاه عضو دیگر برجسته و مهم جامعه روحانیت هاشمی رفسنجانی این مسئولیت را پذیرا شد و در کابینه هر یک از اعضای ریاست جمهوری تنی چند از روحانیون عضو یا هوادار جامعه روحانیت و یا افراد عضو تشکل های همسو با جامعه حضور داشتند هرچند که در کابینه مهندس میرحسین موسوی اعضا یا هواداران جامعه روحانیت در کابینه اکثریت لازم را نداشته اند و همواره در اقلیت قرار گرفته اند.
قوه قضائیه جزء همان ابتدای شکل گیری که ریاست عالیه آن با آیت الله بهشتی بود، تا سال ۱۳۶۸ در اختیار جناح چپ بود؛ ولی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ با انتخاب آیت الله محمد یزدی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت، شاهد حضور یک عضو برجسته جامعه در مسئولیت این قوه هستیم. اما اصلی ترین جایگاه، مجلس شورای اسلامی بوده است. ریاست مجلس از ابتدای شکل گیری آن در جمهوری اسلامی تاکنون جز در دوره های سوم و ششم، مابقی در اختیار رهبران جامعه روحانیت مبارز یا نیروهای طرفدار آن ها بوده است. ریاست اولین و دومین دوره مجلس شورای اسلامی برعهده هاشمی رفسنجانی بود و چهارمین و پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز برعهده علی اکبر ناطق نوری قرار داشت. همچنین جمع قابل توجهی از اعضاو هواداران جامعه روحانیت در ادوار مختلف مجلس حضور داشته اند. در مجلس سوم این جمع به عنوان فراکسیون اقلیت عمل می کردند درحالی که در چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی، اکثریت قاطع متعلق به نمایندگان هوادار جامعه روحانیت بود به گونه ای که ۳۰ کاندیدای معرفی شده از سوی جامعه روحانیت مبارز در تهران همگی وارد مجلس شدند. به هر حال در هشت دوره مجلس شورای اسلامی جزء دوره های سوم و ششم، جامعه روحانیت مبارز تهران و هواداران آن به نوعی در مجلس از اکثریت لازم برخوردار بودند(ازغندی، ۱۳۸۹: ۲۱۰ ـ ۱۶۲).
برخی از اعضای جامعه روحانیت مدتی عضویت فقهای شورای نگهبان قانون اساسی را عهده دار بودند. آیت الله مهدوی کنی اولین فرد از این مجموعه بود. آیت الله محمد یزدی، محمد امامی کاشانی و غلامرضا رضوانی سالیان متمادی عضویت این شورای مهم و پرقدرت را برعهده داشتند و هم اکنون نیز ادامه دارد. مناصب امامت جمعه در اختیار تنی چند از اعضای برجسته جامعه در برخی از مراکز به ویژه در تهران بوده و می باشد. برای چندین سال این منصب در کرمانشاه برعهده موحدی کرمانی، در مشهد علم الهدی، در شهر ری غیوری، در شمیرانات دعاگو، در تبریز محسن مجتهد شبستری و در سبزوار عبدوس این مسئولیت را برعهده داشته و برخی نیز هم اکنون برعهده دارند. آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد یزدی و امامی کاشانی به عنوان امام جمعه موقت تهران عهده دار این مسئولیت بوده و هستند. آقایان سیدرضا تقوی و محمد تقی عبدوس به اتفاق تنی دیگر در دبیرخانه شورای مرکزی ائمه جمعه عهده دار هماهنگی و سیاست گذاری مربوط به نماز جمعه و خطبای آن می باشند. اکثریت اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز از ابتدای مجلس خبرگان رهبری عضویت این مجلس را عهده دار بوده اند. در ترکیب شورای بازنگری قانون اساسی و انجام اصلاحات لازم تنی چند از اعضای مؤثر و برجسته جامعه روحانیت حضور داشتند. بر این اساس با توجه به نقش جامعه روحانیت در بنیانگذاری، استمرار و پیروزی انقلاب اسلامی و تأثیری که در سرنوشت جامعه ایران دارد، شناخت بیشتر و علمی‏تر آن ضروری است.
بررسی ادبیات موجود:
در جستجوی ادبیات تحقیق جهت آگاهی از آثار انجام شده در زمینه موضوع خود و اطلاع از نقاط قوت و ضعف آنها و در نهایت غنا بخشیدن به موضوع خود به آثاری از پایان نامه، کتاب و مقاله دست یافتیم که به آنها اشاره می کنیم. اولین اثر پایان نامه «نگاه تطبیقی جریانات سیاسی- اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی به مقوله توسعه»(امانیان، ۱۳۷۹: ۱۲۵) می باشد. نویسنده در این پایان نامه ابتدا جریانات سیاسی بعد از انقلاب را بر شمرده و سپس از لابلای بیانیه ها، اهداف و اگر این جریانات مقطعی متصدی امور دولتی بودند از طریق بررسی عمکرد آنان در امر توسعه می پردازد. یکی از تشکل های که توسط نویسنده مورد بررسی قرار گرفته، جامعه روحانیت مبارز می باشد که به دلیل اینکه این تشکل در بعد از انقلاب حداقل تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی «یکی از اعضای ارشد جامعه روحانیت مبارز» در بیشتر امور اجرایی، تقنینی، قضایی درگیر بودند؛ مورد توجه ویژه نویسنده پایان نامه قرار گرفته است. نویسنده با بررسی عملکرد دو دولت آقای هاشمی رفسنجانی، جامعه را تشکلی اعلام می دارد که در زمینه توسعه اقتصادی و صنعتی گوی سبقت را از دیگر جریانات ربوده است، البته نویسنده اذعان می دارد که چون جامعه نسبت به توسعه سیاسی و آثار آن نگاه محافظه کارانه ای دارد، در طول دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی گاه مانع از اجرای برنامه های توسعه اقتصادی- صنعتی آن نیز می شد. این اثر در نوع خود اثر خوبی می باشد و از این منظر که جریانات بعد از انقلاب را مورد توجه قرار می دهد تا حدی به کار ما نزدیک می شود اما چون فقط به عملکردها و نگاه جریانات سیاسی بعد از انقلاب به امر توسعه، متمرکز می شود و آنهم خیلی سریع و خلاصه وار به آن می پردازد، از کار ما متفاوت می گردد.
پایان نامه‌‌ی دیگر با عنوان «مقایسه سه دهه حضور روحانیت بعد از انقلاب اسلامی با سه دهه پس از مشروطه»(اسلامی،۱۳۹۰: ۱۸۴) است. نویسنده در اثر خود بیان می دارد: در مطالعه نیروهای اجتماعی ایران، روحانیت به عنوان یکی از بازیگران عرصه سیاسی _ اجتماعی در تحولات دوره معاصر، نقش مهم و غیر قابل انکاری داشته است. با توجه به روش سیستمی، روحانیت به عنوان زیر سیستمی از سیستم بزرگ اجتماعی به تحولاتی که در خارج از محیط خود رخداده عکس العمل نشان می‌دهد. زیرا یک سیستم پویا برای ادامه حیات خود نیازمند کارکرد انطباق پذیری با محیط خویش میباشد. با توجه به دو تحول مهم در تاریخ معاصر ایرانی یعنی مشروطه و انقلاب اسلامی ونقش اساسی روحانیت در این دو رویداد، بررسی مقایسه ای نتایج آندو برسیستم روحانیت چه در بخش ساختاری وچه در بخش کارکردی قابل توجه وتامل می باشد. نتایج به دست آمده ازمقایسه ساختار و کارکردهای روحانیت در این دو دوره نشان می‌دهد؛علی رغم وجود نقش مشابه روحانیت در این دو تحول، نتایج متفاوتی برای روحانیت به دست آمده است. نتیجه ورود روحانیت به عرصه سیاست در دوره مشروطه باعث تضعیف کارکردهای موقعیتمند از جمله کارکرد سیاسی شده و بیشتر تمرکز روحانیت رابر کارکردهای سنتی معطوف داشته است. در بخش ساختاری نیزتلاش نموده تا مرجعیت دینی را ازعراق به ایران انتقال داده و پراکندگی موجود در میان خود را به اتحاد در مرجعیت و رهبری دینی تبدیل نماید. عمده تلاش روحانیت دراین عرصه حفظ بقای خویش در مقابل سیاست-های ضد دینی دوره پهلوی بود. اما در دوره بعد از انقلاب شرایط مناسبی برای توسعه ساختاری و کارکردی روحانیت ایجاد شد. روحانیت چه در بخش هرم اقتداری و چه در بخش سازمانی خود دچارتحول گردیده و کارکردهای موقعیتمندش را توسعه داده ونقشهای سیاسی مختلفی را بر عهده گرفته است. این اثر تا حدی با موضوع ما شباهت دارد. اما این پایان نامه همانگونه که از عنوانش پیداست، یک مقایسه بین سه دهه فعالیت روحانیت پس از مشروطه و انقلاب اسلامی انجام می دهد و از یک جنبه دیگر نیز کار ما نسبت به این پایان نامه خاصتر می باشد آنهم دایره شمول موضوع ما می باشد؛ به بیان ساده تر ما فقط به بررسی عملکرد جامعه روحانیت مبارز در جمهوری اسلامی ایران اشاره خواهیم داشت؛ در صورتی که در اثر فوق الذکر نویسنده به مقایسه جایگاه روحانیت در دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی می پردازد.
اثر دیگری که مورد مطالعه قرار گرفته است اثر دیگری که مورد مطالعه قرار گرفته است، پایان نامه‌ای با عنوان «جامعه روحانیت مبارز و نقش آن در تحولات نظام سیاسی جمهوری اسلامی»(دارابی، ۱۳۷۵) می باشد. این اثر بیشترین تشابه را با موضوع ما دارد، و به همین دلیل سوالی که می توان مطرح کرد این است که با وجود چنین اثری انجام کار ما چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ در چواب به این سوال باید بیان داریم که چند دلیل باعث می گردد که این اثر یک اثر جامع در این زمینه نباشد و همچنان در این زمینه یک خلع احساس گردد.
اولین دلیل این است که این پایان نامه که بعدها نیز به کتاب تبدیل شد؛ بر خلاف عنوانش کمتر به تاثیر جامعه روحانیت مبارز در تحولات نظام سیاسی جمهوری اسلامی، که داعیه آن را دارد پرداخته و بیشتر به تاریخچه احزاب قبل از انقلاب و فعالیت هایشان و بعد ها به طور مفصل به شکل گیری حزب جمهوری اسلامی تاریخچه‌ آن و در انتها به موضوع اصلی خود می پردازد. به نوعی که چهار پنجم حجم پایان نامه و کتاب به اینگونه مباحث اختصاص دارد. دلیل دیگر که دارای اهمیت می باشد دوره زمانی است که این اثر آنرا پوشش می دهد؛ یعنی تا سال ۱۳۷۵ و حتی با اینکه این پایان نامه ۴ سال بعد یعنی در ۱۳۷۹ به کتاب تبدیل شده است اما تا همان تاریخ را مورد بررسی قرار داده است و از این جهت نیز نسبت به کار ما قدیمی تر محسوب می شود. البته ما از این اثر در انجام کار خود استفاده کرده ایم و سعی داشتیه ام که ضعف های موجود در آن را در کار خود نداشته باشیم.
در جستجوی کتاب هایی که با مرضوع ما سنخیت داشته باشند نیز به آثار چندی برخوردیم که به جند مورد آن اشاره می کنیم. اولین اثر کتاب «جناحهای سیاسی در ایران از دهه ۱۳۶۰ تا دوم خرداد ۱۳۷۶» می باشد. این اثر همانگونه که از عنوانش پیداست به بررسی جناحهای سیاسی ایران بعد از انقلاب تا سال ۱۳۷۶ می پردازد و یک حالت روایت تاریخی با کمی تحلیل جامعه شناسی سیاسی دارد. در این اثر به جامعه روحانیت مبارز نیز پرداخته می شود اما همانگونه که گفتیم این پرداختن بسیار تاریخگونه بوده و البته بسیار محدود. در انتها لازم است که بیان داریم این اثر نیز نسبت به کار ما یک اثر قدیمی بوده و نیاز به یک بازبینی و به روز رسانی را دارد که ما نسبت به بخش جامعه روحانیت مبارز آن همین کار را انجام خواهیم داد. اثر دیگر کتابی با عنوان «نهضت روحانیون ایران»(دوانی، ۱۳۷۷: ۱۴۵) است. این اثر از آن جهت که نویسنده اش، خود فردی درگیر جریان انقلاب و اتفاقات بعد از آن می باشد نسبت به آثار دیگر از نقطه قوت خوبی برخوردار می باشد، البته همین نقطه قوت در مواقعی نیز به نقطه ضعف اثر تبدیل شده است؛ مخصوصا در مواقعی که نویسنده در مورد امر یا اتفاقی قضاوت نموده است. در مورد این اثر باید متذکر شد که به موضوع فعالیت های روحانیون به طور کل در ایران« قبل و بعد از انقلاب» پرداخته است و به طور مستقیم به موضوع ما مربوط نمی شود اما از آنجا که به گذشته فعالیت اعضای جامعه روحانین مبارز نیز اشاره دارد در امر تحقیق از آن بهره جست ایم. کتاب دیگری که در روند جستجوی ادبیات تحقیق مرتبط ا موضوعمان با آن آشنا شدیم کتاب«جامعه روحانیت مبارز تهران از شکل گیری تا انشعاب»(کردی، ۱۳۸۶: ۱۲۲) می باشد. این کتاب در نوع خود یک اثر جامع محسوب می شود، چرا که مطابق عنوانش تا انشعاب جامعه روحانیت مبارز را به نحو احسن مورد بررسی قرار داده است اما همانگونه که از عنوانش پیداست، تنها تا سال ۱۳۶۷ را که در جامعه روحانیت انشعاب رخ می دهد را مورد بررسی و کنکاش قرار داده و در ضمن به تاثیر جامعه روحانیت بر تحولات سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی چندان اشاره ای نکرده است و به همین دلیل با کار ما متفاوت می باشد. کتاب دیگر که مورد مطالعه قرار گرفته است کتاب« دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران»(بشیریه، ۱۳۸۵) می باشد. این اثر بدلیل نگارش آن توسط فرد توانایی چون استاد بشیریه، اثری خوب می باشد؛ اما از آن رو که بر جامعه شناسی ایران«قبل و بعد از انقلاب» متمرکز می باشد و در این بین به جامعه روحانیت مبارز نیز اشاره ای گذرا می کند با کار ما که تمرکز بر جامعه روحانیت مبارز می باشد متفاوت است. نویسنده در صفحه ۱۱۳ کتاب خود درباره جامعه روحانیت مبارز اینگونه اظهار نظر می کند ” جامعه روحانیت مبارز تهران که موقعیت مسلطی در مجلس چهارم و پنجم و نفوذ گسترده ای در قوه قضائیه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری داشته و هسته مرکزی طبقه روحانیت سیاسی طبقه سیاسی حاکم راست سنتی را در ایران تشکیل می دهد……. و مواضع آن در حمایت از ولایت مطلقه فقیه، کنترل فرهنگی و اخلاقی جامعه، حمایت از بازار آزاد، اطاعت از رهبری، کنترل سیاسی گروه ها، جلوگیری از گسترش احزاب و مطبوعات همان مواضع اصلی حکومت اسلامی بوده که تا پیش از سال ۱۳۷۶ کاملا غالب و مسلط بود”. نویسنده با بیان این موارد عملا بیان می دارد که جامعه روحانیت مبارز تا پیش از ۱۳۷۶ بیشترین تاثیر را بر تحولات سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی داشته است. البته چون کتاب تا سال ۱۳۷۶ را مورد بررسی قرار می دهد نسبت به کار ما تفاوت اساسی پیدا می کند. کتاب دیگری که در ارتباط با موضوع خود به آن توجه داشتیم اثری با عنوان «فرهنگ احزاب و جمعیت های سیاسی»(شانه چی، ۱۳۹۰: ۱۱۲) می باشد. این کتاب به معرفی احزاب و جمعیت های سیاسی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و به معرفی تاریخجه، اهداف آن می باشد که بسیار مختصر به آنها اشاره شده است. به نحوی که کل مطلبی که درباره جامعه روحانیت مبارز بیان داشته یک صفحه می باشد و همین امر باعث می گردد تا این اثر به یک کتاب معرفی نامه احزاب و جمعیت ها بدل گردد و با اثر ما که به بررسی نقش جامعه روحانیت مبارز در تحولات سیاسی- اجتماعی جمهوری اسلامی ایران می پردازد تمایز اساسی داشته باشد. کتاب دیگری که در این زمینه مورد مطالعه قرار گرفته است کتاب «تحولات سیاسی- اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی»(فوزی، ۱۳۸۷: ۱۵) می باشد. این کتاب دو جلدی که جلد اول آن شامل نظریه های انقلاب و چگونگی وقوع انقلاب اسلامی ایران می باشد. در جلد دوم نویسنده به توصیف تحولات سیاسی- اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۸۵ می پردازد و در لابلای توصیف خود اطلاعاتی نیز در مورد نقش گروه ها و احزاب و حتی افراد در این تحولات می دهد که در روند انجام تحقیق از آن بهره برده شده و به آنها اشاره خواهد شد. آخرین کتابی که در این زمینه لازم است به آن اشاره کنیم کتاب «کالبد شکافی انقلاب اسلامی ایران»(نوربخش، ۱۳۸۷) می‌باشد. این اثر به تاریخ انقلاب اسلامی و تغییرات رخ داده در آن و منازعات سیاسی که در طول تاریخ آن روی داده است اشاره میکند و در این بین به جامعه روحانیت مبارز نیز می پردازد. نویسنده در صفحه ۱۱۲ اثر خود بیان می دارد ” بسیاری از روحانیون و علما که مسئولیت کشوری نیز دارند عضو آن هستند ….. تاکید بر اصل ولایت فقیه، اسلامیت انقلاب و مبارزه با غرب گرایی از اصول مهم جامعه روحانیت مبارز است”.
در رابطه با موضوع مورد تحقیق خود به مقالاتی نیز دست یافتیم که در اینجا به ذکر چند مورد آنها و نقاط ضعف و قوتشان اشاره می کنیم. اولین مقاله مورد بررسی مقاله ای با عنوان «بررسی نوع و نحوه مداخلات روحانیت در سیاست»(نعیما، ۱۳۸۹) می باشد. نویسنده مقاله به نحوه چرایی و چگونگی ورود روحانیت به عرصه سیاست در تاریخ معاصر ایران پرادخته است و در این بین از روحانیون انقلابی نام می برد که در قبل از انقلاب زمینه ساز این امر گشتند. با معرفی برخی از افراد این روحانی انقلابی چون شهید مطهری، دکتر مفتح و… به بررسی تفکر آنان و چرایی ورودشان به عرصه سیاست می پردازد. جالب اینکه این افراد همان موسسین و اعضای جامعه روحانیت مبارز می باشند. البته این مقاله به طور کلی به موضوع روحانیت و نحوه مداخلاتشان در سیاست اشاره دارد و با موضوع ما که تنها بررسی جامعه روحانیت مبارز در جمهوری اسلامی ایران است، متفاوت می باشد. مقاله‌‌ی دیگری که مورد بررسی قرار گرفته است مقاله «حزب جمهوری اسلامی؛ مولود سالم انقلاب» می باشد. البته همانگونه که از عنوان این مقاله بر می آید به موضوع حزب جمهوری اسلامی اشاره دارد. اما توجه به این موضوع نیز حائز اهمیت است که تا زمان انحلال حرب جمهوری اسلامی، بین این حزب و جامعه روحانیت مبارز رابطه تنگاتنگی وجود داشت و همین امر باعث می شود که این مقاله نیز با موضوع ما سنخیت داشته باشد. اما امری که باعث تفاوت بین این اثر و تحقیق ما می گردد اختلاف در پوشش زمان مورد تحقیق، و البته موضوع تحقیق می باشد و به همین دلیل نیز این اثر تنها کمکی (بطور غیر مستقیم) در شناخت مقطعی از تاریخ جامعه روحانیت مبارز می کند.
با نگاهی گذرا به ادبیات تحقیق مورد اشاره که شامل پایان نامه، کتاب و مقاله می گردد، متوجه کمبود تحقیق در ارتباط با موضوع مورد تحقیقمان می شویم. برخی از آثار مورد اشاره از جهت پوشش زمانی، برخی دیگر از جهت تمرکز بر موضوع و برخی نیز به دلیل نگاه سطحی به موضوع، دارای کمبودهایی می باشند و بهمین دلیل این حوزه جای کار بیشتری می طلبد و ما امیدواریم که پژوهش ما ذره ای از این خلا پژوهشی را پر نماید.
اهداف پژوهش:
ما اهداف پژوهش خود را به شرح ذیل مشخص کرده و در صدد هستیم در روند انجام تحقیق به این اهداف دست یابیم.

    1. شناسایی ماهیت فکری ـ سیاسی جامعه روحانیت مبارز بعنوان یک تشکل تأثیرگذار در عرصه‏های مختلف حاکمیت
    1. بررسی دیدگاه ها، مواضع و جهت‏گیری‏ها و عملکرد جامعه روحانیت مبارز در سه دهه اخیر انقلاب
    1. انطباق مواضع و عملکردهای جامعه روحانیت مبارز با شاخص‏ها و معیارهای دینی و ارزشی به منظور شناخت تشکلها و احزاب و نقش آنان در تقویت و یا تضعیف حاکمیت دینی و نظام اسلامی

در ذیل به برخی دیگر از اهمیت و ضرورت تحقیق به طور خلاصه اشاره می گردد:

    1. تاثیر و نقش احزاب و تشکلها در ساختار قدرت در جامعه و نظام مبتنی بر دموکراسی و مردم سالاری.
    1. نقش احزاب و تشکلها در استقرار و تحکیم مبانی دینی
    1. تاثیر عملکرد جامعه روحانیت مبارز بر سایر اقشار جامعه

سوالات پژوهش
سوال اصلی:
مهمترین و تاثیرگذارترین عملکرد جامعه روحانیت مبارز در تحکیم پایه های انقلاب اسلامی چه بوده است؟
سوالات فرعی:

    1. نظر جامعه روحانیت مبارز نسبت به ولایت مطلقه فقیه چیست؟
    1. جامعه روحانیت مبارز در انتخابات چه نقش داشته است؟
    1. دیدگاه جامعه روحانیت مبارز در زمینه سیاست خارجی چگونه است؟
    1. دیدگاه فرهنگی جامعه روحانیت مبارز چگونه است؟
    1. نگاه جامعه روحانیت مبارز به اقتصاد چگونه است؟

فرضیات تحقیق
فرضیه اصلی:
جامعه روحانیت مبارز در روند سیاست گذاری و تحولات جمهوری اسلامی دارای نقش مهمی بوده است.
فرضیات فرعی:

    1. جامعه روحانیت مبارز از لحاظ سیاسی، ولایت مطلقه فقیه را به عنوان یک عنصر مهم تلقی می‌کند و آن را محور نظام و ستون انقلاب می‌داند.
    1. جامعه روحانیت مبارز از لحاظ اقتصادی، به بخش خصوصی و مشارکت مردم و کاهش نقش دولت توجه ویژه‌ای دارد.
    1. جامعه روحانیت مبارز از لحاظ فرهنگی، یک گرایش سنتی قوی را تجویز می‌کند و بر حفظ ارزش‌های معنوی انقلاب تاکید دارد.
    1. جامعه روحانیت مبارز در سیاست خارجی، نگرشی باز دارد. اسرائیل را رژیمی نامشروع می‌داند و ارتباط با امریکا را نیز در حال حاضرنفی می‌کند.

برای آزمودن فرضیه ی اصلی و فرضیات دیگر مورد اشاره ما ابتدا به بررسی و عوامل موثر بر چرایی و چگونگی پیدایش جامعه روحانیت می پرادزیم، و سپس به بررسی نقش فرضیه اصلی‌مان که همان «جامعه روحانیت مبارز در روند سیاست گذاری و تحولات جمهوری اسلامی دارای نقش مهمی بوده است» می باشد خواهیم پرداخت. ما معتقدیم که تاریخ جمهوری اسلامی با تاریخ جامعه روحانیت مبارز پیوندی تنگاتنک دارد و برای شناحت هر چه بهتر جمهوری اسلامی و نحوه سیاست گذاری در آن باید جامعه روحانیت مبارز و دیدگاه ها و اهداف آنرا شناخت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




با توجه به اهمیت این بخش از عملکرد جامعه روحانیت مبارز، مطالب آن تحت عنوان میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان نظام جمهوری اسلامی به طور جداگانه در ادامه بحث می‌آید.
۱۵- حمایت از عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری توسط امام خمینی (رحمه الله).
یادآور می‌شویم که پیش از عزل، جامعه روحانیت مبارز نیز مانند بسیاری از گروه های دیگر از قائم‌مقامی آقای منتظری حمایت می‌کرد. در این زمینه اطلاعیه جامعه روحانیت مبارز در مورد سالگرد پیروزی انقلاب قابل تأمل است(اطلاعیه جامعه روحانیت مبارز به تاریخ ۱۹/۱۱/۱۳۶۴ به شماره ۹۵۴۷/۱۰/۸۳)
بسمه‌تعالی
در یوم‌الله ۲۲ بهمن که تبلور حماسه‌های خونین و شکوهمند ملت ایران است آرمان دیرین امت اسلامی تحقق یافت و حکومت الله دوباره زنده شد…
به همین مناسبت از امت حزب‌الله و مقاوم دعوت می‌شود که روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در مسیرهای تعیین شده به راهپیمایی پرداخته با شعارهای انقلابی و دعا جهت طول عمر با برکت حضرت امام و تائید قائم مقام رهبری حضرت آیت‌الله منتظری دشمنان اسلام را بیش از پیش مأیوس نمایند.
۱۶- حمایت قاطع از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مدظله العالی. در بخشی از بیانیه جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌خوانیم:
مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همان مجتهد مسلم و فقیه عادل و جامع‌الشرایطی است که امام راحل (قدس سره) او را خورشید درخشان انقلاب نامید و هیچ‌کس را شایسته‌تر از ایشان برای تداوم رهبری و مقام ولایت نمی‌دانست و این همان حقیقتی است که نزدیک به هفتاد فقیه عادل و برجسته و مورد اعتماد و انتخاب مردم در مجلس خبرگان به آن شهادت دادند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۷- حمایت از حکم امام خمینی (رحمه الله) درباره سلمان رشدی.
در بیانیه جامعه روحانیت مبارز در سال ۶۷ در پی صدور پیام امام خمینی خطاب به روحانیون سراسر کشور چنین آمده است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
پیام ملکوتی و تاریخی رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اسلامی مدظله العالی خطاب به روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگ اسلام و مدرسین و طلاب علوم دینیه فصل نوینی در روند حرکت انقلاب اسلامی مخصوصاً خط سیر روحانیت در آینده باز نمود و روح تازه‌ای در کالبد انسان‌های عاشق اسلام و حقیقت دمید و چون این جملات حکیمانه همانند سایر پیامهای آن امام عزیز از عمق جان به رشته تحریر درآمده بود بر اعماق دلها نفوذ نمود و به واسطه صراحت و صلابتی که در پیام وجود داشت، جای هیچ‌گونه ابهام و تفسیر و تأویل بر احدی باقی نگذاشت. جامعه روحانیت مبارز تهران ضمن عرض سپاس و تشکر فراوان محضر مبارک امام امت و استاد عالیقدر خود که با ارشادات حکیمانه خویش علماء و روحانیین را مفتخر فرمودند، اعلام می‌دارد: اعضای این جامعه مثل گذشته رهنمودهای ارزنده ان حضرت را به گوش جان خریده اوامر مبارک را به عنوان وظیفه شرعی مطاع می‌دانند و بدینوسیله از سایر برادران روحانی و مدرسین محترم و طلاب ارجمند تقاضا می‌نمایند که این پیام نورانی و منشور مبارک را نصب العین خود قرار داده، مفاد آن را دقیقا به مرحله اجرا درآورند. پیام و منشوری که ضمن تجلیل شایان از شهداء عالیقدر حوزه و روحانیت و قدرانی از مجاهدات گرانقدر علماء اسلام و روحانیت متعد در طول تاریخ اسلام و مخصوصا فدارکاری‌ها و مبارزاتی که از سال ۴۲ تا به امروز صورت گرفته است….
ما به امام عزیر اطمینان می‌دهیم که فرزندان روحانی شما گر چه در مورد بعضی از مسائل اداری سلیقه‌های مختلف باشند ولی در مسائل اصولی و اساس انقلاب همگی در صف واحد و یکپارچگی کامل و محکم و استوار بوده و هرگز اجازه نخواهد داد روحانیون رفاه طلب و بی‌درد که هرگز در مسیر انقلاب نبوده بلکه از کارشکنی‌ها و نق زنی‌ها مضایقه ندارند در مقدرات جامعه انقلابی دخالت نموده و تقویت گردند و از این طریق استعمارگران و دشمنان انقلاب به اهداف شیطانی خود نائل شوند. در رابطه با توطئه جدید استکبار جهانی همانطور که حضرت امام فرمودند مسئله سلمان رشدی یک مسئله فردی نیست بلکه مقابله استکبار با اسلام است. اینک جامعه روحانیت مبارز تهران از عموم مسلمانان جهان مخصوصا از علماء و اندیشمندان انتظار دارد که در مقابل این توطئه خطرناک صهیونیزم و امپریالیزم جهانی بر علیه اسلام بلکه تمام مقدسات و ادیان آسمانی…ساکت ننشسته و بهر نحو ممکن ابراز انزجار نمایند. با آرزوی طول عمر و موفقیت روزافزون برای رهبر عزیز و بزرگوار انقلاب و پیروزی نهایی اسلام بر کفر جهانی( کردی: ۳۰۷ – ۳۰۶).
گفتار سوم: میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان تاثیر گذار نظام جمهوری اسلامی ایران
برای فهم چرایی حضور پررنگ جامعه روحانیت مبارز در پست های حساس جمهوری اسلامی ایران علاوه بر فعالیت های آنان در قبل از انقلاب باید به قانون اساسی نیز توجه کرد.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ویژگی منحصر به فرد و بنیادین انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر نهضت‌ها در اسلامی بودن آن و رهبری روحانیت ذکر شده است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی در جایی که به شیوه حکومت در اسلام می‌پردازد نظارت جدی و دقیق از سوی مجتهدین عادل، پرهیزکار و متعهد (فقهای عادل) را امری ضروری می‌شمارد.
در اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:
کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی و نظامی سیاسی و غیره باید براساس موازین اسلامی باشد و تشخیص آن برعهده فقهای شورای نگهبان است.
در اصل پنجم قانون اساسی نیز تأکید شده که:
در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل‌الله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبر است.
این اصول واضح‌ترین دلیل بر حضور نهادینه و قانونمند روحانیت در عرصه سیاسی و حکومت جمهوری اسلامی می‌باشد.
همچنین اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی قوای سه گانه کشور را زیر نظر ولایت مطلقه فقیه و امامت امت که از شخصیت‌های برجسته روحانی می‌باشد، قرار می‌دهد. در واقع این اصل ارتباط و پیوند ارگانیکی قوای سه گانه را با ولی فقیه مشخص می‌سازد.
اصل نود و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی اشعار می‌دارد:
تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت «فقهای شورای نگهبان» و تشخیص عدم تعارض آن مصوبات با قانون اساسی بر عهده اکثریت اعضای شورای نگهبان است.
اصول مندرج در فصل هشتم قانون اساسی راجع به اختیارات رهبر و مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز اصول فصل یازدهم مربوط به قوه قضائیه و انتخاب رئیس این قوه از سوی رهبری که مطابق اصل ۱۵۷ قانون اساسی آن فرد باید مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی باشد و نیز اصل ۱۶۲ قانون اساسی که تصریح می‌کند رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور باید مجتهد عادل و از جانب رئیس قوه قضائیه منصوب شوند، از دیگر قرائن و شواهد حاکمیت نهادینه شده و قانونمند روحانیت در نظم جمهوری اسلامی می‌باشد.
با این وجود، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی از آغاز مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی به ویژه در اظهارنظرهای خود در پاریس و تهران اعلام کرده بود که روحانیت در امور اجرایی کشور مداخله نخواهد کرد و به رسالت اصلی خود یعنی تبلیغ دین و هدایتگری اجتماعی خواهد پرداخت. شاهد این ادعا، اصرار شخصیت‌های طراز اول از انقلابیون مذهبی به امام مبنی بر موافقت ایشان با نامزدی آیت‌الله شهید دکتر بهشتی از اعضای مؤسس جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی برای ریاست جمهوری دوره اول بود که ایشان با این امر مخالفت ورزیدند. آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز این مطلب را چنین تبیین کرد:
امام (قدس سره) از اول نظر مبارکشان این بود که ما [روحانیت] در کارهای اجرایی دخالت نکنیم. حتی خودشان رفتند قم. من، مرحوم شهید باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و مقام معظم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رفتیم قم خدمتشان. آن زمان که دوره اول ریاست جمهوری بود قرار بود بنی‌صدر کاندیدا شود. هرچه اصرار کردیم که اجازه بدهید آقای بهشتی کاندیدا باشد، امام قبول نکردند. فرمودند نمی‌خواهیم کارهای اجرایی را در دست بگیریم، برای این که مردم فکر می‌کنند این همه مبارزه برای این بود که بیاییم حاکم شویم. ما برای این کار نیامده‌ایم ما انقلاب کردیم ولی امور را می‌دهیم دست مؤمنین و مواظبت می‌کنیم که منحرف نشوند. البته فرمودند مجلس را رها نکنید، مجلس مهم است و همچنین قوه قضائیه باید در دست علما باشد.
اما بعد از مشخص شدن ناکارآمدی نهضت آزادی در اداره امور اجرایی کشور و آشکار شدن خیانت بنی‌صدر و ملی‌گرایان همفکر با او و گرایش به استمرار و وابستگی ایران به غرب و آمریکا از سوی آنها و همچنین شدت گرفتن توطئه‌های مخالفان انقلابیون مذهبی و گروهک‌های ضدانقلاب، به دلیل عدم وابستگی فکری روحانیت به بیگانگان و پیشگامی آنها در امر مبارزه با استعمار و استبداد، علاوه بر حضور فعال روحانیت در عرصه امور فرهنگی و قضایی، زمینه حضور آنها در صحنه فعالیت‌های اجرایی کشور نیز فراهم گردید. در این شرایط امام (قدس سره) ضمن تجدیدنظر در دیدگاه قبلی خود، ورود روحانیت به صحنه اجرایی کشور را نیز مجاز دانستند. آیت‌الله مهدوی کنی از شخصیت‌های برجسته جامعه روحانیت مبارز در این باره می‌گوید:
امام (رحمه الله) با مشاهده مشکلات فراوان و آشکار شدن این مطلب که حضور روحانیون لازم بوده و می‌بایستی نقش فعال در اداره کشور داشته باشند (زیرا پس از مدتی تجربه نشان داد که این کار درست نبود) امام صریحاً فرمودند در این تصمیم اشتباه کردیم و نمی‌بایست حکومت را دربست در اختیار کسانی قرار دهیم که امتحان خود را ندادند و با روحانیت و دخالت آنها در کارهای سیاسی و اجرایی مخالفند.
با این توصیف، آنچه در اینجا اهمیت دارد مشخص کردن میزان و سطح حضور جامعه روحانیت مبارز در ارکان مقدس جمهوری اسلامی است. اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که هر کدام نقش بسزایی در پیشبرد اهداف انقلاب و هدایت مردم به عهده داشتند، در فرایند انقلاب اسلامی و به دست گرفتن پست‌های کلیدی در جمهوری اسلامی نقش فعالی بازی نمودند که در زیر به تفکیک مورد بررسی قرار می‌گیرد:
۱- شورای انقلاب
یک ما پیش از سقوط رژیم پهلوی در ایران، قرائن و شواهد حکایت از پیروزی احتمالی انقلابیون داشت. بر این اساس، در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ هـ.ش «شورای انقلاب» به فرمان امام خمینی تشکیل شد. این شورا سه وظیفه مهم و اساسی برعهده داشت: پیگیری امر مبارزه با مرحله پیروزی، تصویب قوانین مورد نیاز کشور در دوران انتقال قدرت و انتقال از مرحله قبلی به نظام جمهوری اسلامی و اجرای آن قوانین به منظور تثبیت نظام جمهوری اسلامی.
شورای انقلاب که تا مدت یک سال و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی تا تشکیل اولین دوره مجلس شورای اسلامی به کار خود ادامه داد، با حضور شش تن از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت تشکیل شد. آیت‌الله شهید دکتر بهشتی عضو مؤسس جامعه روحانیت مبارز و عضو شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی یک سال قبل از شهادتش در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۵۹ در این رابطه گفت:
افراد را امام تعیین می‌کردند به این معنی که اول امام به یک گروه پنج نفری از روحانیت مسئولیت داد که برای شناسایی افراد لازم برای اداره آینده مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از، آیت‌اله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر [و بنده] بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدین ترتیب هسته شورای انقلاب یک گروه شش نفری شد. بعدها از روحانیون آیت‌الله طالقانی و خامنه‌ای نیز اضافه شدند.
یادآور می‌شویم بعداً در این شورا برخی شخصیت‌های لیبرال نهضت آزادی نیز عضویت پیدا کردند که به دلیل اختلاف بنیادین دیدگاه‌های اعضای جامعه روحانیت با آنها اعضای جامعه روحانیت نقش به سزایی در تحقق آرمان‌های امام، به ویژه تأسیس نظام جمهوری اسلامی و پاسداری از آن ایفا نمودند.
۲- نهاد رهبری
مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، قبل از پذیرش مسئولیت رهبری انقلاب اسلامی، از اعضای مؤسس و عضو فعال جامعه روحانیت مبارز بوده‌اند. اما ایشان بعد از تصدی مقام رهبری در عمل از ادامه عضویت خود در جامعه روحانیت مبارز خودداری کرده و به ایفای نقش مستقل و پدرانه در قبال تمامی گروه‌ها و جریانات سیاسی پرداخته‌اند. تبعیت جامعه روحانیت از دیدگاه‌ها، مواضع و خط مشی رهبری در جای جای حرکت نظام و التزام عملی نسبت به نقطه نظرهای ایشان به دلیل اعتقاد و التزام به ولایت فقیه چه در جهت‌گیری داخلی و یا مواضع اتخاذی در عرصه بین‌المللی بوده است.
در حال حاضر حجه‌الاسلام ناطق نوری ریاست بازرسی دفتر رهبری، حجه‌الاسلام معزی معاون فرهنگی دفتر رهبری و آیت‌الله غیوری نیز مسئول امور روحانیون دفتر رهبری و مسئول وجوهات شرعی بعثه مقام معظم رهبری در حج می‌باشند. علاوه بر این، حجه‌الاسلام مطلبی مسئول امور روحانیون سازمان تبلیغات اسلامی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت می‌باشد. قبل از این نیز حجه‌الاسلام سعیدی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، قائم‌مقام سازمان تبلیغات اسلامی بود که زیر نظر رهبری می‌باشد. البته نمایندگی مقام معظم رهبری در برخی ارگان‌های انقلابی و سازمان‌های دولتی نیز به عهده تعدادی از اعضای جامعه روحانیت می‌باشد که از ذکر آنها در اینجا صرف‌نظر کرده و به هرکدام در جای خود اشاره خواهیم کرد. در مجموع با عنایت به همفکری اغلب کارکنان نهاد رهبری با جامعه روحانیت مبارز از یک سو و تصدی برخی مسئولیت‌های دفتر مقام معظم رهبری از سوی تعدادی از اعضای جامعه روحانیت از دیگر سو، به نظر می‌رسد که سطح و میزان حضور جامعه روحانیت در نهاد رهبری در مقایسه با سایر تشکل‌های روحانی و غیرروحانی چشمگیرتر و از سهم افزون‌تری برخوردار باشد گرچه مشخص کردن میزان دقیق این نفوذ، نیازمند اطلاعات دقیق‌تر می‌باشد(سلیمی بنی ؛ مظفری: ۱۷۹- ۱۷۸).
۳- قوه مجریه
طی دو دهه انقلاب تا دوم خرداد ۱۳۷۶ برخی از شخصیت‌های جامعه روحانیت مبارز در رأس هرم قوم مجریه و پست‌های زیرمجموعه آن مشغول به خدمت بوده‌اند. با استعفای مهندس مهدی بازرگان در آبان ۱۳۵۸ و انحلال دولت موقت، هر یک از اعضای شورای انقلاب سرپرستی یک یا چند وزارتخانه را عهده‌دار گردیدند. در این هنگام تعدادی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز که از اعضای مؤسس، تأثیرگذار و برخوردار از نقشی تعیین‌کننده در شورای انقلاب بودند، مسئولیت‌هایی را عهده‌دار گردیدند. آقایان هاشمی رفسنجانی سرپرستی وزارت کشور، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای وزارت دفاع و شهید باهنر نیز سرپرستی وزارت آموزش و پرورش را عهده‌دار شدند.
در ضمن شهید بهشتی نیز همزمان با ریاست شورای عالی قضایی، سرپرستی جهاد سازندگی را عهده‌دار گردید. بعدها عضو دیگر جامعه روحانیت مبارز آقای ناطق نوری سرپرستی جهادسازندگی را پذیرفت. بعد از مشخص شدن ماهیت بنی‌صدر و برگزاری انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری اسلامی ایران و انتخاب شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور، حجه‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت، مسئولیت پست‌ نخست‌وزیری را به مدت دو ماه تا زمان شهادتش برعهده داشت. پس از فاجعه ۸ شهریور ۱۳۶۰ و شهادت شهیدان رجایی و باهنر در جریان انفجار بمب در دفتر نخست‌وزیری، آیت‌الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت به مدت کوتاهی با تصدی پست نخست‌وزیری مأمور تشکیل کابینه شد و پس از انتخابات دوره سوم ریاست جمهوری، مردم، دیگر عضو برجسته جامعه روحانیت مبارز آن زمان یعنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به ریاست جمهوری برگزیدند.
در دوره چهارم نیز مجدداً مردم ایران به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رأی دادند و به این ترتیب به مدت هشت سال ریاست قوه مجریه در اختیار یکی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت قرار داشت. گرچه در طی این مدت پست نخست‌وزیری و ریاست هیات وزیران در اختیار مهندس میرحسین موسوی بود که از جانب جناح رقیب جامعه روحانیت (مجمع روحانیون مبارز) حمایت و پشتیبانی می‌شد، و در عمل نیز اکثر وزراء از همفکران ایشان انتخاب می‌شدند. با انتخابات دوره پنجم ریاست جمهوری، آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی از اعضای مؤسس و عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با حمایت و پشتیبانی این تشکل روحانی و گروه‌های همسو با آن بعد در سال ۱۳۶۸ رئیس جمهور گردید. این انتخابات بعد از بازنگری قانون اساسی و حذف جایگاه نخست‌وزیری، صورت گرفت. در این هنگام به رغم آنکه آقای رفسنجانی خود از اعضای جامعه روحانیت بود. وزرای کابینه عمدتاً با جهت‌گیری ائتلافی و تقریباً غیرجناحی انتخاب گردیدند.
در این دوره از ریاست جمهوری آقای هاشمی، جناح اکثریت مجلس شورای اسلامی از مجمع روحانیون مبارز و تشکل‌های همسو با آن تشکیل می‌شد که به شدت با برنامه‌های تعدیل و توسعه اقتصادی دولت مخالفت می‌کردند. در مقابل، جناح اقلیت در داخل مجلس و جامعه روحانیت و همفکران با آن نیز در بیرون مجلس از برنامه‌های آقای هاشمی دفاع می‌کردند. در دوره ششم انتخابات ریاست جمهوری نیز با حمایت مجدد جامعه روحانیت، آقای هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری برگزیده شد و به فعالیت‌های خود در رأس قوه مجریه ادامه داد، گرچه آراء ایشان نسبت به دوره قبل کمتر بود (فوزی: ۵۶۴-۵۶۰).
در این دوره از ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی با انتخاب وزرای تکنوکرات، زمینه برای بروز اختلافات میان دیدگاه سرمایه و فن سالار و دیدگاه اقتصاد بازار، فراهم شد. این دوره که از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ را دربرمی‌گیرد. میان آنچه که «کارگزاران سازندگی» در عرصه اقتصاد دنبال می‌کردند با آنچه مورد نظر جامعه روحانیت مبارز بود، فاصله زیادی وجود داشت. تقابل دیدگاه جامعه روحانیت با دیدگاه حاکم بر دولت آقای هاشمی در ادامه به مطرح شدن تقابل میان «توسعه» و «عدالت» منتهی گردید. بر این اساس، مجلس چهارم که جناح اکثریت آن همفکر و همسو با جامعه روحانیت مبارز بود، تصویب برنامه پنج ساله دوم توسعه را که صرفاً مبتنی بر توسعه صرف کشور و فاقد جنبه‌های عدالت اجتماعی می‌دانست، بیش از یک سال به تأخیر انداخت و درصدد برآمدند تا با ماهیتی عدالت‌گرایانه برنامه را تحویل دولت بدهد.
دیدگاه عدالت محور از آنجا که یک ضرورت تردیدناپذیر برای جمهوری اسلامی بود و با منافع توده‌های محرومی که بار اصلی انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده بودند، ارتباط داشت. از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفت. تأکیدهای مکرر معظم‌له امکان عملی شدن آن دیدگاه را فراهم‌تر نمود.
اما با جلوه‌گر شدن فشارهای اقتصادی دوره سازندگی در زندگی مردم، آنها به جمع‌بندی تازه‌ای رسیدند. این جمع‌بندی مبتنی بر این بود که چه بسا کسانی که در رأس قوای سه گانه کشور قرار گرفته‌اند برنامه‌های کاربردی مطلوبی برای بهبود وضع زندگی مردم ندارند و برای برهم زدن یکنواختی حاکم بر کشور که در رأس سران هر سه قوه قضائیه، مقننه و مجریه به ترتیب سه تن از شخصیت‌های طراز اول جامعه روحانیت مبارز یعنی آقایان یزدی، ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی قرار داشتند، باید اداره قوه مجریه را به دست شخص دیگری سپرد.
با وجود دیدگاه انتقادی جامعه روحانیت نسبت به برنامه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولت هاشمی رفسنجانی، به نظر می‌رسد در آن زمان مردم تفاوتی میان «جامعه روحانیت مبارز»، «حزب کارگزاران سازندگی» و «دولت آقای هاشمی» نمی‌دیدند و همه آنها را دارای یک تفکر، سلیقه و مشی اقتصادی به حساب می‌آوردند. در آستانه انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، حزب کارگران سازندگی که خود بیشترین نقش و تأثیرگذاری را در دولت آقای هاشمی داشت، تا درک شرایط، خود را از مقابل این موج دور کرده و ضمن مشارکت فعال در پیروزی نامزد رقیب جامعه روحانیت، از دستاوردهای آن نیز در حد بالایی بهره‌مند گردید؛ در حالی که جامعه روحانیت مبارز با وجود آنکه از دولت تکنوکرات آقای هاشمی رفسنجانی کاملاً ناراضی بود، نتوانست. در این دوره به پیروزی دست یابد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم در دوم خرداد ۱۳۷۶ هـ.ش و پیروزی قاطع حجه‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی نامزد و عضو تشکل روحانی مجمع روحانیون مبارز، در عمل مدیران و عناصر همفکر و همسو با جامعه روحانیت مبارز از سطوح مختلف مدیریتی و اجرایی قوه مجریه حذب گردیدند که نتیجه قهری این عمل کاهش شدید سطح و گسترده نفوذ جامعه روحانیت مبارز در رأس و بدنه قوه مجریه کشور شد.
۴- قوه مقننه
از ابتدای تشکیل مجلس شورای اسلامی قریب به اتفاق اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در ادوار مختلف تا پایان دوره پنجم کرسی‌های نمایندگان مجلس را از آن خود کردند. در طی پنج دوره مجلس شورای اسلامی که در دو دهه اول و دوم انقلاب تشکیل شد به غیر از دوره سوم، پست ریاست قوه مقننه از آن اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت بوده است. آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس شورای اسلامی را در طی دوره‌های اول و دوم عهده‌دار بوده است. در طی تقریباً سه سال از دوره سوم، مجلس شورای اسلامی توسط حجه‌الاسلام والمسلمین کروبی دبیرکل تشکل روحانی رقیب جامعه روحانیت (مجمع روحانیون) اداره شد. سپس در طی دوره‌های چهارم و پنجم، مسئولیت اداره و مدیریت قوه مقننه به دست حجه‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز افتاد (ازغندی: ۱۶۵).
علاوه بر این، در طی پنج دوره اول مجلس شورای اسلامی، تعدادی از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که موفق به کسب آرای لازم برای تصدی نمایندگی مجلس شورای اسلامی گردیده بودند، ریاست برخی از کمیسیون‌های مجلس را عهده‌دار گردیدند. در طی همین مدت تعدادی از اعضای جامعه روحانیت جزء نائب رئیسان مجلس شورای اسلامی بوده‌اند. حضور اعضای جامعه روحانیت در مجلس شورای اسلامی در پنج دوره اول بسیار چشمگیر و فعال بوده است تا حدی که برخی از این افراد نظیر آیت‌الله موحدی کرمانی، حجه‌الاسلام موحدی ساوجی و حجه‌الاسلام دکتر حسن روحانی در طی این پنج دوره مسئولیت وکالت و نمایندگی را از مردم اخذ و به مجلس راه یافتند.
در برخی از این دوره‌ها نظیر دوره چهارم تمامی ۳۰ نفر کاندیدای معرفی شده از سوی جامعه روحانیت مبارز در شهر تهران موفق به کسب اکثریت آرای مأخوذه گردیده و به مجلس راه یافتند. البته عکس همین قضیه در دوره سوم مجلس اتفاق افتاد و تنها ۳ نفر از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت که در لیست معرفی شده مجمع روحانیون مبارز نیز آمده بودند، موفق به کسب آرای لازم گردیدند. در این قسمت از بحث اسامی برخی از اعضای جامعه روحانیت که در ادوار پنج‌گانه در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند را ذکر می‌کنیم تا از این رهگذر، میزان و سطح حضور این تشکل روحانی در قوه مقننه مشخص گردد. علاوه بر آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، موحدی کرمانی، موحدی ساوجی و حسن روحانی که پیش از این گذشت، آیت‌الله مجتهد شبستری در دوره‌های چهارم و پنجم، حجه‌الاسلام سالک در دوره چهارم، حجج اسلام طباطبایی و سید هاشم حمیدی در دوره دوم، آیت‌الله عمید زنجانی ریاست کمیسیون حقوقی در دوره سوم، سیدرضا اکرمی در دوره چهارم و پنجم، و حجه‌الاسلام سیدرضا تقوی ریاست کمیسیون فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی برعهده داشته‌اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




مبنایی دیگر در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز نفی سوسیالیزم، مارکسیزم و لیبرالیزم است. سوسیالیزم و لیبرالیزم دو مکتب و جریان اندیشه در دنیای غرب و در تقابل با یکدیگرند. در واکنش به ستمگری‌های نظام لیبرال سرمایه‌داری در غرب قرن نوزده که افزایش فقر وحشتناک مردم و شکاف طبقاتی عظیم را به دنبال داشت، برخی به جای افکار فردگرایانه لیبرالی و اصالت سرمایه‌داران، بر راه حل‌های جمع گرایانه به نفع کارگران و طبقات پایین اجتماع تأکید می‌کردند. این گروه اخیر سوسیالیست نامیده شدند که از درون آن مکتب مارکسیسم ظهور کرد. از زمان انقلاب مشروطه این دو مکتب به ایران نیز وارد شدند و برخی گرهها و روشنفکران را تحت تأثیر خود قرار دادند. جامعه روحانیت مبارز که همواره بر اسلام ناب محمدی (ص) تأکید کرده است، هیچ یک از این دو نوع تفکر را بر نمی‌تابد. اعضای این جامعه بویژه شهیدان مطهری، بهشتی و باهنر به مقابله با این دو تفکر پرداخته و آن را با اندیشه اسلامی ناسازگار معرفی کرده‌اند.
از نظر جامعه، تفکر سوسیالیستی و مارکسیستی با تأکید بر ماتریالیسم، الحاد، بی‌دینی، اصالت ماده،‌نفی معنویت و توجه به طبقه خاصی از اجتماع یعنی کارگران به جای توجه به همه اقشار جامعه با اندیشه اسلامی ناسازگار است. لیبرالیزم و کاپیتالیزم نیز به دلیل تأکید بر اصالت انسان، جدایی دین از سیاست (سکولاریزم)، آزادی غیراخلاقی، نفی مشروعیت الهی حاکم و قوانین و اصالت دادن به سرمایه‌داری ظالمانه با تفکر دینی سازگار نیست. مقابله با تفکرات لیبرال مآب جبهه ملی و نهضت آزادی در زمان حاکمیت دولت موقت بازرگان بر همین اساس صورت گرفت.
نمونه دیگر به زمان دولت میرحسین موسوی باز می‌گردد. در این دوره به ضرورت زمان جنگ، به دلیل تأکید دولت بر تمرکز گرای اقتصادی، دولتی کردن امور اقتصاد و سیاست کوپنیسم، خطر گرایش به اندیشه‌های سوسیالیستی وجود داشت. لذا جامعه روحانیت مبارز با سیاست دولت سالاری مخالفت می‌کرد و در مقابل،‌ بر واگذاری امور به مردم، سرمایه‌گذاری و نقش بخش خصوصی و بازار در اقتصاد تأکید داشت. پافشاری جامعه روحانیت در این باره، با توجه به شرایط انقلابی و روحیه زمان جنگ تحمیلی باعث شد تا تهمت طرفداری از سرمایه‌داری و سرمایه‌داران را به آن بزنند. آیت‌الله مهدوی کنی در این باره می‌گوید:
بنده نه نظرم واقعاً تأیید سرمایه‌دارها بود و نه تضعیف طبقات ضعیف مملکت؛ اعتقادم این بود که اصلاً این کار به ضرر همان طبقات ضعیف است. من می‌گفتم که باید یک کاری کنیم که در کشور سرمایه‌ها به کار بیفتند، مردم بیایند سرمایه‌گذاری کنند؛ همین حرفی که الآن آقایان بعد از بیست سال می‌زنند(کردی، ۱۳۸۶: ۲۳۷).
در مخالفت با تبدیل شدن دولت به یک کارفرمای بزرگ در بخش اقتصادی، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز می‌گوید:
اگر بخواهیم بگوییم که بازرگانی خارجی به این معنا که هر معامله خارجی که مردم می‌خواهند بکنند، دولت باید این کار را انجام دهد و متصدی آن اصلاً باید دولت باشد و دولتی باشد، این همان اقتصاد کمونیستی است … مگر در مواردی که خیلی مهم باشد و دخالت مردم در آنجا از نظر سیاسی درست نباشد که این یک بحث است (همان: ۲۴۰-۲۳۹).
با توجه به مبنای نفی گرایشات لیبرالی، جامعه روحانیت مبارز به مخالفت با این گرایشات در دولت کارگزاران سازندگی پرداخت و با آنکه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عضو مؤسس و برجسته جامعه روحانیت است، سیاست تعدیل اقتصادی او مورد انتقاد قرار گرفت. حتی در هنگام انتخابات ریاست جمهوری نهم از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دور اول حمایت مشروط داشت. این شروط درباره دغدغه‌های فرهنگی، مواضع اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت،‌عدالت محوری و عدم استفاده از تکنوکرات‌های کارگزاران سازندگی در دولت بود و چون شروط یاد شده محقق نشد، در دور دوم انتخابات نهم ریاست جموری، جامعه روحانیت از هاشمی رفسنجانی حمایت نکرد و موضع سکوت نسبت به ایشان و دکتر محمود احمدی‌نژاد گرفت.
با آشکار شدن گرایش‌های لیبرالی توسط برخی از احزاب و گروه های دوم خردادی یا اصلاح طلب پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ نیز جامعه روحانیت مبارز نسبت به آن حساسیت نشان داد. پس از طرح شعار «جامعه مدنی» از سوی رییس جمهور خاتمی با آنکه او از مدینه النبی (ص) سخن می‌گفت، طرفداران او در تفسیر خود، آن را به همان جامعه سکولار تقلیل می‌دادند، آنان مشروعیت حاکمان و قوانین را تنها در مردم می‌دیدند و در صدد تضعیف ولایت فقیه برآمدند، طرح شعار اصلاحات نیز به صورت مبهم، مشکلاتی را برای جامعه فراهم آورد. طبیعی می‌نمود که جامعه روحانیت مبارز با توجه به مبنای فکری‌اش نمی‌تواند ظهور گرایش‌های لیبرالی را تحمل کند. در پی فضای پدیدآمده پس از دوم خرداد تحت نام آزادی برخی حرمت شکنی‌ها سبت به مقدسات اسلامی صورت گرفت که از جمله می‌توان به مقاله اهانت آمیز نسبت به امام زمان (عج) در نشریه دانشجویی موج اشاره کرد. به دنبال این حادثه جامعه روحانیت مبارز طی بیانیه‌ای اعلام کرد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تاکی می توان سکوت کرد؟ همه چیز را به سخره گرفته‌اند، باز هم می‌گویند نباید به نام دین،‌ آزادی به خطر بیفتد! اما اگر به اسم آزادی،‌دینمان و اعتقادمان و معدساتمان بازیچه دست این و آن قرار گیرد چه؟! این حوادث جنبه اتفاقی ندارد.
۱۲- نفی التقاط
التقاط فکری به معنای ترکیب کردن و تلفیق سایر مکاتب با اسلام است که در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز جایی ندارد. در مبارزه سیاسی و فکری جامعه با گروه های التقاطی بسیاری از بزرگان این تشکل یا به شهادت رسیده‌اند و یا مورد ترور ناموفق قرار گرفته‌اند. در این زمینه به شهادت شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و شهید مفتح می‌توان اشاره کرد که از سوی گروه های التقاطی متأثر از مارکسیسم یعنی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و گروه فرقان به شهادت رسیده‌اند. همچنین ترور ایت‌الله خامنه‌ای و ایت‌الله هاشمی رفسنجانی توسط آنان به لطف خداوند ناموفق ماند. جامعه روحانیت مبارز همواره بر خلط اعتقادی تأکید داشته و تلاش می‌کند تا اسلام ناب محمدی(ص) را ترویج کند. در همین راستا با توجه به ضرورت اخذ دین از دین شناسان متخصص، جامعه روحانیت بر پیوند بین اسلام و روحانیت به عنوان متخصصان و اسلام شناسان تأکید کرده، هرگونه تفکر اسلام منهای روحانیت را که ریشه در افکار غرب‌گرا و التقاطی دارد نفی می‌کند.
یادآور می‌شویم که در ابتدای دهه ۱۳۵۰ شمسی که التقاط ظهور کرد، به دلیل روشن نبودن مواضع سازمان مجاهدین خلق، بعضی از اعضای جامعه روحانیت مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با این دید که جوانانی مسلمان در مقابل رژیم استبدادی پهلوی دست به مبارزه مسلحانه زده‌اند، کمک‌هایی به آنها می‌کردند، اما با آشکار شدن مواضع التقاطی و کفرآمیز سامزان در سال ۱۳۵۴ این کمک‌ها قطع شد(هاشمی رفسنجانی: ۲۴۸).
به هر روی اعضای جامعه روحانیت مبارز چه بنیانگذاران و چه اعضای فعلی شورای مرکزی، التقاط به هر شکلی را نفی و طرد می‌کنند، چه التقاط اسلام با ناسیونالیزم و لیبرالیزم که در نظیر نهضت آزادی و ملی – مذهبی‌ها دیده می‌شود یا التقاط اسلام با مارکسیسم که در سازمان مجاهدین خلق و گروه فرقان دیده می‌شود یا التقاط اسلام با لیبرالیسم که در تفکر برخی روشنفکران مذهبی و گروه های دوم خردادی خود را نشان می‌دهد.
۱۳- دفاع از حقوق زن
احترام به حقوق زن و پاسداشت کرامت آن از دیگر مبانی فکری جامعه روحانیت مبارز است. دراین زمینه جامعه روحانیت، دیدگاه های تحجرگرایانه مانند دیدگاه طالبان و القاعده و انفعالی و لیبرال مانند نگاه غرب‌زدگان فمنیست، درباره زن را نفی کرده، برجایگاه واقعی زن در خانواده و اجتماع تأکید دارد. در این باره بیانیه جامعه روحانیت مبارز با تأکید بر الگوگیری زنان از حضرت زهرا (س) می‌آورد:
روز زن باید احیا شود و اهمیتی صدافزون از اهمیت امروز پیدا کند. زن به عنوان مظهر جمال و جلال الهی باید درآفرینش تقدیس شود و همه امت اسلامی باید بداند عشق به اسلام، قرآن و پیامبر اکرم که تنها سرمایه جاودانه زندگی ماست، ثمره تربیت مادران و میراثی است که از این زنان به دست ما رسیده است. حرمت و کرامت زن و مرد به این است که هرکدام در جایگاه خود پاسدار کرامت و تقدس خویش بوده و در محیط خانواده و اجتماع معاضد یکدیگر باشند.
در همین بیانیه با اشاره به این نکته که زنان مسلمان به عنوان نیمی از جمعیت امت اسلامی، حضرت زهرا(س)، سرور زنان اهل بهشت را قدوه، اسوه و الگوی خود می‌دانند آمده است:
تبعیت از این بانوی یگانه و این دردانه رسول خدا(ص) تنها راه نجات زنان در این دوران است که جاهلیت مدرن از یک سو زنان را به سراب فمنیست سوق می‌دهد و از سوی دیگر طالبان سبز فایل زن را زندانی کم فهمی و بی‌بهره گی خود از مفاهیم بلند اسلام درباره زن نموده‌اند. در این میان فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص)، زن را به عنوان اسوه، الگو، مربی و کسی که مرد ازدامان او به معراج می‌رود، معرفی می کند.
۱۴- اصول گرایی
اصول‌گرایی به معنای داشتن اصول مستدل و منطقی، پایبندی به آنها و تطبیق رفتارهای خود با آن اصول، در اندیشه سیاسی جامعه روحانیت مبارز جایگاهی بالایی دارد. اصول گرایی غیر از بنیادگرایی در مفهوم ادبیات سیاسی غرب است. چه اینکه در مفهوم فرهنگی بنیادگرایی، تعصب و تحجر و جمود وجود دارد، که از سوی جامعه روحانیت مبارز مطرود است. روشن است وقتی از اصول‌گرایی در اینجا سخن می‌گوییم،‌منظور اعتقاد و پایبندی بر ارزش‌های اسلام و احکام شریعت و همچنین اصرار بر اجرای آنها در جامعه است. عدالت خواهی، ولایت محوری، قانون‌گرایی، خدمت‌گزاری، مردم‌گرایی، فساد ستیزی، ساده زیستی، شایسته سالاری و اصلاح گری از جمله شاخصه‌های اصول گرایی است که جامعه روحانیت مبارز بدان پایبند است. در حال حاضر نیز در تقسیم‌بندی جناح‌های سیاسی در کشور، جامعه روحانیت مبارز جزو اصول‌گرایان محسوب می‌شود.
طبق این مبنا جامعه روحانیت مبارز،‌از اصول خود کوتاه نیامده است و یکی از دلایل نارضایتی برخی گروه های سیاسی مانند انشعابیون از جامعه (مجمع روحانیون) و حزب کارگزاران سازندگی، در بحث نامزدی برخی کاندیداها برای مجلس سوم شورای اسلامی و مجلس پنجم، اصرار جامعه روحانیت بر اصول بوده است.
جامعه روحانیت مبارز تلاش برای وحدت با مجمع روحانیون مبارز را نیز در پی رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر همین مبنا پی‌گیری کرده است. آنان محورهای وحدت را اصولی چون اسلام، انقلاب، امام و رهبری و قانون اساسی قرار دادند(مصاحبه ایسنا با حجه‌الاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحی، ۱۸/۱۰/۱۳۸۶).
گفتار چهارم: اهداف و سیاست‌های (مواضع) جامعه روحانیت مبارز
در طی مباحث این فصل سعی خواهد شد تا با بررسی اهداف، سیاست‌ها و ساختار تشکیلاتی جامعه روحانیت، ماهیت این تشکل روحانی فعال در عرصه سیاست و اجتماع ایران تبیین گردد و در پرتو شناخت نسبی اهداف، سیاست‌ها و ساختار تشکیلاتی جامعه روحانیت مبارز به تأثیر آن در تحولات سیاسی – اجتماعی جمهوری اسلامی ایران پی برد.
بهره اول:
۱- اهداف
ضمن بررسی و مطالعه بیانیه‌های جامعه روحانیت و اظهارات اعضای طراز اول و برجسته این تشکل، مهم‌ترین اهداف جامعه روحانیت مبارز را به شرح زیر برمی‌شماریم:
۱-۱- تلاش در جهت تحقق اسلامیت نظام
یکی از دغدغه‌های جامعه روحانیت مبارز، فراهم ساختن زمینه‌های عمل به احکام اسلام در صحنه زندگی فردی و اجتماعی در ایران بعد از انقلاب است. بر این اساس،‌ این تشکل روحانی همواره اسلامیت نظام را بر جمهوریت آن مقدم دانسته و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را برگرفته از شرع مقدس اسلام می‌داند. حجه‌الاسلام والمسلمین غلامرضا مصباحی درباره این هدف بلند مدت، معتقد است:
جامعه روحانیت خواهان این است که انقلاب در ایران رخ داده، ما حرکت خود را مرحله به مرحله به سمت اهداف اسلامی و تحقق و پیاده کردن کامل اسلام ادامه دهیم. منتها این را چگونه می‌توان انجام داد؟ این را باید با اصلاحات تدریجی انجام داد. بنابراین جامعه روحانیت خواهان حفظ وضع موجود نیست و خواهان اصلاحات است.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از اعضای مؤسس جامعه روحانیت نیز در این رابطه می‌گوید:
نباید گذاشت در کارها و مدیریت‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، اسلام مورد غفلت قرار گیرد.
در بیانیه بهمن ماه ۱۳۷۳ به مناسبت سالروز پیروز انقلاب اسلامی نیز می‌خوانیم:
مردم ما اعلام کردند هیچ حکمی را جز «ما انزل‌الله» نمی‌پذیرند و قرآن تنها قانون الهی است(نشریه مسجد، ۱۳۷۳: ۸۰).
۲-۱ حمایت و دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
قریب به اتفاق اعضای جامعه روحانیت مبارز از شخصیت‌های طراز اول انقلاب اسلامی محسوب می‌گردند که ضمن ایفای نقش مؤثر در پیروزی انقلاب، در استقرار نظام جمهوی اسلامی نیز به نقش آفرینی پرداخته‌اند. بر این اساس، دفاع از انقلاب اسلامی، دستاوردهای آن و نظام جمهوری اسلامی به عنوان یکی از اهداف بلند مدت آن به حساب می‌آید. در مقدمه اساسنامه موقت جامعه روحانیت مبارز که در تاریخ ۲۹/۵/۱۳۷۵ به تصویب شورای مرکزی رسید، این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است:
شیوه مکتبی مبارزه جامعه روحانیت که همان خط مشی شورایی قرآن در مراحل سه‌گانه بررسی، تصمیم و اجرا می‌باشد، ایجاب می‌کرد که برای هماهنگ کردن نظرات و خط مشی‌ها و سازمان دادن به فعالیت‌های علمای اسلام، جامعه روحانیت مبارز براساس یک اساسنامه مشخص و تشکیلات شورایی و تحت رهبری امام خمینی (ره) تشکل یافته و نقش خود را فعالانه در نگهبانی و تداوم بخشیدن به انقلاب عظیم اسلامی و پاسداری از ارزش و ثمرات گرانبها و اصیل آن، به گونه‌ای که شایسته اسلام مترقی و جامعه انقلابی مسلمان ما است، ایفا نماید.
مطابق ماده سوم همین اساسنامه، برخی از اهداف، این گونه ترسیم شده است:
۱- پاسداری مکتبی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جلوگیری از هرگونه انحراف در خط مشی انقلاب اسلامی؛
۲- حمایت از سازمان‌های دولتی و نهادهای انقلابی و مراکزی که در خدمت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی می‌باشند و تعمیق و تحکیم نظام اسلام در کشور.
۳-۱- تبعیت و حمایت همه جانبه از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری
جایگزینی نظام ولایت فقیه به جای رژیم شاهنشاهی پهلوی در بهمن‌ماه ۱۳۵۷ الگوی جدیدی از مردم سالاری دینی، دمکراسی اسلامی و مشروعیت الهی حکومت را در عصر مذهب زدایی حاکم بر جوامع بشری در قرن بیستم پیش روی بشریت قرار داد. جامعه روحانیت با غنیمت شمردن این موقعیت و فرصت پیش آمده، یکی از اهداف به طور مکرر در بیانیه‌ها مورد تأکید قرار گرفته است. در بیانیه‌ای که از سوی جامعه روحانیت به مناسبت یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) صادر شد، آمده است:
امروز که در غیبت اسفبار امام، پرچم انقلاب اسلامی به دوش لایق‌ترین یار و شاگرد امام راحل بوده، سوابق درخشان و تدبیر و کیاست و شایستگی او بر احدی پوشیده نیست، خلأ فقدان امام(ره) جبران شده، پیروی کامل و گوش به فرمان مطاع بودن موجب سعادت دنیوی و اخروی امت مسلمان و درخشندگی و مجد و عظمت بیشتر انقلاب اسلامی است.
همچنین در آستانه انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، آیت‌الله مهدوی کنی دبیر کل جحامعه روحانیت مبارز طی مصاحبه‌ای اعلام کرد:
… علاوه بر حمایت از اصل ولایت فقیه، از ولی امر موجود و زنده حمایت و تبعیت می‌کنیم و ما این را جزء اصولمان می‌دانیم، بنابراین باید نماینده‌ای به مجلس بفرستیم که هم اعتقاد واقعی به ولایت فقیه داشته باشد و هم در مقام التزام، تبعیت از ولی امر داشته باشد.
علاوه بر این پس از دوم خرداد ۷۶ جامعه روحانیت مبارز در تاریخ ۲۸ آبان ماه ۱۳۷۶ با صدور بیانیه‌ای نسبت به افراد، گروه ها و همه کسانی که نغمه تضعیف ولی فقیه زمان را سر می‌دادند، این چنین هشدار داد:
جامعه روحانیت وظیفه خود می‌داند از اصول و مبانی انقلاب، به ویژه اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه دفاع کند…. بعد از حضرت امام (ره) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای توانست کشور را از بحرانی‌ترین شرایط به سلامت عبور دهد…. با تدابیر و رهبری‌های مقام معظم رهبری بود که دشمن کینه‌ توز بعثی مجبور به پذیرش شرایط ما و آزادی اسرای در بندمان شد…. با رهبری ولی فقیه بود که کشورمان از یکی ا زخطرناک‌ترین دام‌های استکبار یعنی فتنه خلیج فارس و جنگ بین آمریکا و عراق، رهایی یافت. در حالی که برخی از افراد توصیه می‌کردند که به نفع عراق وارد جنگ شویم… این رهبری دینی و مکتبی بود که توانست کشور را طی هشت سال سازندگی با قدرت و عزت پیش ببرد.
تبعیت در گفتار و عمل از ولایت فقیه برای این تشکل روحانی از چنان اهمیت بالای برخوردار است که بر طبق ماده بیست و نهم اساسنامه مصوب در ۲۹/۵/۱۳۷۵، موافقت ولی فقیه با ادامه یا عدم استمرار فعالیت جامعه روحانیت را مورد تأکید و تصریح قرار داده است:
اگر فعالیت و کارآیی جامعه [روحانیت مبارز] به هر دلیلی منتفی گردد و جامعه نقش و رسالت خود را از دست بدهد، با تشخیص و پیشنهاد شورای مرکزی و موافقت مقام ولی فقیه، جامعه منحل می‌گردد.
اعتقاد شخصیت‌های طراز اول جامعه روحانیت نسبت به ولایت فقیه آن چنان راسخ و محکم است که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی عضو برجسته این تشکل، در آستانه برگزاری انتخابات ششمین دروه مجلس شورای اسلامی اعلام کرد:
ولایت فقیه، اصلی عقیدتی و اصولی برای ما می‌باشد و حاضر هستیم برای حفظ و تقویت این سرمایه بزرگ و نیرومند جان خود را تقدیم کنیم … آنچه که این انقلاب و نظام مردمی و دینی را از آماج فتنه‌های بزرگ حفظ کرده، ولایت فقیه و ایمان و اعتقاد عمیق مردم به اسلام و روحانیت بود (خبرنامه ویژه انتخابات مجلس ششم، شماره ۱۱، ائتلاف نیروهای خط امام و رهبری: ۲۰).
۴-۱- سایر اهداف

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم