افراط در محبت مانند عدم محبت خطرناک بوده و آثار سوئی را به همراه خواهد داشت. محبت به مانند خوردن و آشامیدن است که افراط در آن سبب بیماری های روحی و جسمی فراوانی خواهد شد. واجب است والدین در محبت به کودک و نوجوان خود حد اعتدال را رعایت کنند. جای تأسف است که برخی از پدران و مادران با بیاهمیتی از کنار این قضیه میگذرند و با رفتار ناصحیح خود زمینۀ بیماریهایی چون خودرأیی و عجب که سبب هلاکت فرزند در جوانی میشود را، فراهم میآورند.[۸۳]
۲-۳-۱-۳-۴- خشونت
فرزند برای پیدا کردن راه درست نیازمند موعظه میباشد آن هم با تلطف و نرمی، نه از طریق امر به معروف و نهی از منکر. مثل آنجا که خداوند به پیامبر خود امر میکند:
«اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى»؛[۸۴]
لذاتعلیم و تربیت نیکو وشایسته از وظایف مهم و سنگین والدین است؛ زیرا تربیت به نوعی با سرنوشت و آینده کودک گره خورده است؛ به گونهای که اگر والدین نسبت به این امر توجه داشته و مطابق با آداب و دستورات شرع فرزند خود را تربیت نمایند نه تنها خود از وجود چنین فرزند شایستهای بهرهمند میشوند که بزرگترین خدمت را به اجتماع نیز کردهاند؛ اما اگر نسبت به وظیفۀ خود غفلت ورزند با فراهم زمینۀ دینگریزی فرزند خود در جوانی، بزرگترین خیانت و جنایتها را در حق او انجام دادهاند
۲-۳-۲-محیط اخلاقی و اجتماعی
بىتردید محیط در رفتار آدمی نقش فوق العادهای دارد؛ زیرا بسیاری از صفات و خلقیات انسان برگرفته از محیطی است که در آن زندگی میکند. غالباً محیطهای سالم افراد سالم و محیطهای آلوده افرادی فاسد را پرورش میدهد.[۸۵]
درست است که جوان توانایی دارد در محیط آلوده، پاک زندگى کند و بعکس در محیط سالم فاسد و بزهکار شود. وبه تعبیری شرایط محیطی نمیتواند علّت تامّه خوبىها و بدیها باشد ولی نمیتوان نقش آن را به عنوان عاملی مهمّ در زمینه سازی رشد جوان انکار کرد.[۸۶]
۲-۳-۲-۱-تأثیر محیط بر شخصیّت جوانان بنا بر آیات قرآن
-وَالْبَلَدُ الطِّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاذْنِ رَبِّه وَالَّذى خَبُثَ لایَخْرُجُ الَّانَکِداً کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یَّشْکُرُونَ؛[۸۷] سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ امّا سرزمینهاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بىارزش از آن نمىروید؛ این گونه آیات (خود) را براى آنها که شکر گزارند، بیان مىکنیم.
مفسّران در تفسیر این آیه بیانات گوناگونى دارند.
-بعضى گفتهاند: وحی الهی در دل جوانهای پاک به مانند قطرات باران فرو ریخته و در وجودشان گلهاى زیباى معرفت و میوههاى لذّتبخش تقوا و طاعت را مىرویانداما برخلاف دل های ناپاک و آلوده در مقابل سخنان نورانی وحی هیچگونه عکس العملی از خود نشان نخواهد داد. اگر میبینیم همه در مقابل دعوت پیامبران رفتارشان یکسان نیست به علت نقص در فاعلیّت فاعل، نمىباشد بلکه اشکال در قابلیّت قابل است.[۸۸].
-این احتمال دوم که مىتواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گیرد این است که: در این مثال جوانان به گیاهانی میمانند و محیط زندگیىشان، خاک آن گیاهان محسوب میشود. امکان دارد این خاک زمین شوره زار باشد یا نه حاصلخیز و مناسب کشت. لذا پرورش جوانان پاک در محیط های آلوده هر چند تعلیمات قوى و مؤثّری داشته باشد مشکل است. همانطورکه قطرات حیاتبخش باران هرگز قدرت رویانیدن گیاه در شوره زار را ندارد، محیط آلوده هم این گونه است به همین دلیل، براى تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح در جوانان باید به اصلاح محیط اهمّیّت فراوان داد.[۸۹]
آرى! محیط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است؛ در حالى که محیطهاى پاک بهترین و مناسبترین فرصت را براى تهذیب نفوس جوانان فراهم میکند.
فقهای امامیه در کتاب خود حدیث معروفى از پیغمبر اکرم «ص» را نقل میکنند: روزى پیامبر خدا «ص» یاران خود را مخاطب ساخته و میفرماید:
– «وَقالَ نُوحٌ رَبِّ لاتَذَرْ عَلَى الْارْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّاراً- انَّکَ انْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوْا عِبادَکَ وَلایَلِدُوْا الَّافاجِراً کَفَّاراً»؛[۹۰]
نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار! چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىکنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآورند!
آین آیه که از زبان حضرت نوح به هنگام نفرین بر قوم بتپرست میگوید، شاهد و گواه دیگرى بر تأثیر محیط در اخلاق و عقائد انسان است.[۹۱]
نوح، نفرین خود را درباره نابودى آن قوم کافر با این جمله کامل کرد: خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمىآید! «انَّکَ انْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوْا عِبادَکَ وَلایَلِدُوْا الَّا فاجِراً کَفَّاراً».
کوتاه سخن این که، در هر عصر و زمانی، محیط در ساختن شخصیّت و اخلاق انسانها مؤثّر بوده است و پاکى و یا ناپاکى محیط، عامل تعیین کنندهاى در دینگریزی جوانان محسوب مىشود؛ هر چند مسأله، جنبه جبرى ندارد.
۲-۳-۳- مدرسه
مدرسه نهادی فرهنگ ساز است و نقش مهمیدر گسترش فرهنگ اسلامی و دینی جوانان دارد. مدرسه در زمینه سازندگی و پرورش دارای اهمیت است. جای تردید و انکار نیست که مدرسه در پیشرفتهای علمی و صنعتی نقش بسزایی دارد همانطور که میتواند متخصصانی ماهر و کارآمد پرورش دهد، قادر است مردان و زنانی خلاق، مبتکر و اندیشمند تربیت کند.
امام (ره) میفرماید: باید توجه کنید که دوره مدارس مهمتر از دانشگاه است؛ چرا که رشد عقلى بچهها در این دوره شکل مىگیرد. باید سعى کنیم تا کسانى که فرزندان ما را فاسد بار مىآورند، به مدارس و دانشگاهها وارد نشوند و در این امر مسامحه نباید کرد. ممکن است الآن کارى نتوانند بکنند، ولى تا ده سال دیگر کارشان را انجام مىدهند. ما براى اسلام این همه جوان دادهایم، لذا باید نگذاریم خون آنان هدر رود. ما دانشمندى که براى بشریت مضر است را مىخواهیم چه کنیم؟ امروز دنیا در آتش دانشِ دانشمندانِ مضر مىسوزد. این سلاحهاى مخرب و بمب و موشکها را همین دانشمندان ساختهاند
ازاینرو دانش باید همراه با تزکیه باشد، اصلًا تزکیه مقدم بر دانش است».[۹۲] ازدیدگاه آیت الله جوادی آملی فراگیری علوم مورد نیاز در مدارس و دانشگاهها از جمله ضروریتهایی است که به موجب آن عزت و قدرت جوانان حفظ میشود. حضرت علی (علیه اسّلام) در این خصوص این گونه نقل فرموده:
العلم سلطان، مَن وَجدهُ صالَ بِه وَ مَن لَم یَجدهُ صَل علیه؛ علم و دانش قدرت است اگر کسی به آن دست یافت غلبه مییابد وهر کس به آن نرسد زیر سلطه قرار میگیرد.[۹۳]
۲-۳-۳-۱-اهمیت تعلیم و تربیت
اسلام ضد تعلیم و تربیت نیست؛ بلکه حدأکثر حمایت خود را از علم وعالم نموده است وپیوسته بر تعلیم و تعلم تأکید ورزیده است.
امام خمینی «ره» به مربیان جامعه میگفت: باید توجه داشته باشید که این بچههایى که پیش شما تربیت مىشوند تربیت دینى و اخلاقی بشوند. اگر یک بچه متدین را شما تحویل جامعه بدهید، یکوقت مىبینید، همین بچه متدین و متعهد یک جامعه را اصلاح مىکند؛ بنا بر این، اگر خداى نخواسته این بچه از تحت تربیت شما که معلم هستید درست از کار در نیاید، ممکن است یک جامعه را فاسد بکند و شما مسئول باشید.[۹۴]
۲-۳-۳-۲-وظیفۀ استاد
درس معلـم ار بود زمزمـه محبتـی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را[۹۵]
تعلیم و تربیت آنگونه قدرتمند است که نه تنها میتواند عوامل ارثی، محیطی، اجتماعی و فرهنگی را برای پیشبرد اهداف زندگی فردی و اجتماعی توجیه نماید بلکه معلم با مهارت و خلوص خود در صورتی که محصل زمینۀ آمادگی را دارا باشد میتواند یک شبه یک شخص تبهکار را به فردی عادل وصالح تبدیل نماید و یا میتواند بر عکس هم بشود.»[۹۶]
واجب است معلم در تدریس قصدش تقرب و رضای خدا باشد. اگر به قصد ریاست، جاه و مقام، خودنمایی و مال دیگران بر مسند تعلیم تکیه زده باشد نمیتواند در جایگاه خود افرادی شایسته تربیت کند.
امام خمینی (ره) تزکیه و تهذیب نفس را مقدم بر تعلیم و تعلّم میدانست و معتقد بودند دانش با آن همه شرافت و جایگاه اگر با تزکیه و تهذیب همراه نباشد مانند ابزاری در خدمت مقاصد شیطانی قرار خواهد گرفت و میفرمود: اگرعلم در یک قلب فاسد و یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شود، ضررش از نادانی بیشتر است.[۹۷]
لَا تَطْلُبُوا الْعِلْمَ لِتُبَاهُوا بِهِ الْعُلَمَاءَ وَ لَا لِتُمَارُوا بِهِ السُّفَهَاءَ وَ لَا لِتُرَاءُوا بِهِ فِی الْمَجَالِسِ وَ لَا لِتَصْرِفُوا وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْکُمْ لِلتَّرَاؤُسِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ فِی النَّارِ وَ کَانَ عِلْمُهُ حُجَّهً عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَکِنْ تَعَلَّمُوهُ وَ عَلِّمُوهُ؛[۹۸] علم را با هدف مباهات بر دانشمندان جدا با نادانان و یا در مجالس و جلب توجه مردم به سودخود برای رسیدن به ریاست نیاموزید؛ زیرا هر کس چنین کند در آتش است و در روز قیامت علمش حجتی بر ضدش خواهد بود؛ ولی آن را فرا بگیرید و به دیگران هم یاد بدهید.
نهی از طلب علم در این روایت بیانگر حرمت یا کراهت علم اندوزی جهت مباهات بر دیگران است.
پس اگر در جایی علم باشد اما ایمان، فضیلت، سجایای اخلاقی، شرف و تقوا نباشد دینگریزی دامن جوانان را خواهد گرفت و سبب میشود خودخواهی و جاهطلبی بیدار شده و آنان را به منجلاب سقوط و بدبختی کشانده و درنده خویی و تجاوز افراد به یکدیگر، آرامش را از آنها سلب کند.
۲-۳-۴-عملکرد نامناسب برخی از عالمان دین
اگر چه تذکرات اخلاقی در هدایت انسان نقش دارند، اما جوانان تا نمونهای که خود پایبند به باورهای اسلامی و آراسته به سجایای اخلاقی باشد، نبینند، خطابه و پند در آنها اثر گذار نیست؛ زیرا خودِ عمل کرد مثبت چنان در دلها تأثیر گذار است که چندین سخنرانی پر جاذبه نمیتواند با آن هماوردی کند. به قول معروف «دوصد گفته چون نیم کردار نیست».
آیهالله شهید مطهری «رحمه الله علیه» میگوید:
«هیچ چیز بشر را بیشتر از عمل تحت تأثیر قرار نمیدهد. شما میبینید جوانان از انبیا و اولیا زیاد پیروی میکنند اما از فلاسفه نه چرا که فلاسفه، دائماً یک گوشه مینشینند و کتاب مینویسند و تحویل میدهند، اما اولیا اول عمل میکنند بعد سخن میگویند.»[۹۹]
۲-۳-۴-۱-نقش رفتار عملی فقها در هدایت مردم
رفتار و اعمال فقیهان و متولیان دین در گرایش یا گریز جوانان از دین نقش بسزایی دارد؛ چرا که بیشتر توجهشان به کسی معطوف میشود که ادعای دین و دین داری میکند؛ و آنها او را به عنوان الگویی برای خود قرار میدهند و مراقبند که او چه میگوید و چگونه عمل میکند.
ضرب المثل معروفی هست که میگوید به هر چیز که بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمکی.
فقیهان و مدعیان دین باید مرد عمل باشند نه آنکه گفتارشان یک چیز و عملشان چیزدیگر باشد؛ چرا که همین رفتار زشت است که جوان را نسبت به دین و دینداران بدبین کرده و اجازه شناخت واقعی دین را نخواهد داد؛ لذا میبینیم بسیاری از فرقۀ بهائیت با رعایت همین نکته این جوان دین زده را به سمت خود میکشانند.
امام علی «علیه السَّلام» میفرماید:
زله العالم کانکسار السفینه، تغرق و تغرق معها غیرها؛[۱۰۰]لغزش عالم، چون شکسته شدن کشتی است که غرق میشود و گروهی را نیز با خود هلاک میکند.»
امام خمینی «رحمه الله علیه» میگوید:
اگر مردم و جاهل، گناهی را مرتکب شوند فقط به خودشان آسیب میزنند؛ اما اگر عالم گناهی را مرتکب شود جامعهای را به فساد میکشاند. رسول اکرم «ص» فرمود: صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی. [قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمْ قَالَ] الْأُمَرَاءُ وَ الْقُرَّاءُ قیل: یا رسول الله و من هما؟ قال: الفقهاء و الأمراء؛[۱۰۱] دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امت صالح شود؛ و چون فاسد شوند، امت فاسد شود. گفته شد: آنها کیاناند؟ فرمود: علما و زمامداران.
آمده است که اهل جهنم از بوى تعفن عالمى که به علم خود عمل نکرده متأذى مىشوند.[۱۰۲] براى همین است که در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامى فرق بسیار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممکن است امتى را منحرف ساخته به عفونت بکشد؛ و اگر فقیهی مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعایت نماید، جامعه را مهذب و هدایت مىکند. در بعضى از شهرستانهایى که تابستانها آنجا مىرفتم، مىدیدم اهالى آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکتهاش این بود که عالم صالح و پرهیزکارى داشتند. اگر عالم ورع و درستکارى در یک جامعه یا شهر و استانى زندگى کند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان مىگردد، اگر چه لفظاً تبلیغ و ارشاد نکند.[۱۰۳]…عوام هیچ گاه به خود اجازه نمیدهند که ادعای امامت و محدودیت داشته باشند، بلکه ادعای نبوت کننده عالم فاسد است؛ که بنا به حدیث رویت شده اذا فسد العالم، فسد العالم[۱۰۴]، دنیا را به فساد میکشاند.
امید است که متولیان امور دینی و عالمان و فقیهان با کردار خود، مردم را به اسلام جذب کرده و دین خداوند را در سراسر جهان هستی گسترش دهند؛ و از پرتو انوار درخشان تعالیم الهی آنها را بهره مند سازند و مشمول دعاهای امام صادق ـ علیه السَّلام ـ قرار گیرند که میفرماید:
رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً کَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً کَانُوا دُعَاهً إِلَیْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَاتِهِمْ…[۱۰۵]
خداوند رحمت خویش را نصیب کسانی کند که مانند چراغ فروزان و مشعل سوزان، راه دیگران را روشن ساختند و با کردار خود، مردمان را به راه ما فرا خواندند و با تمام توان و قدرت عملی خود، حق را شناساندند.»