کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



بر اساس ماده فوق و بندهای مذکور، مشاهده می‌شود که دولت‌ها، بر قانون محوری در برخورد با افراد معلول توصیه شده‌اند. به عبارتی، ضمن اینکه این افراد بخاطر شرایط مساوی با افراد غیر‌معلول باید در جایگاه مساوی قرار بگیرند و هیچ‌گونه اجبار و سلب آزادی از آنها صورت نگیرد، در ضمن مطابق با بند آخر در صورتی که این افراد به هر دلیلی از حقوق خود اعم از آزادی، حیات و یا زندگی مساوی محروم شده باشند، دولت‌ها باید ضمانت لازم در برخورد عادلانه و مطابق با حقوق بشر این قشر را ارائه دهند. در این صورت نظام قضائی به نیابت از دولت وظیفه دارد که بر اساس این کنوانسیون، با رعایت اصل مساوی بودن و در سایه ارتقاء ظرفیت حقوقی این افراد توسط نهادهای تعیین شده، به استیفای حقوق از دست رفته این افراد بپردازد و نیز بند ماقبل آخر این ماده تاکید کرده است که معلولیت به عنوان محرومیت به حساب نیامده و همواره نمی‌توان با اتکا به معلولیت افراد، آنها را از حقوقشان محروم کرد، از این رو بر اساس بند فوق افراد معلول در صورتی که به واسطه معلولیت، دچار محرومیت از حقوق خود شده‌اند، لازم است که به عنوان نقض حقوق بشر و نقض برابری این افراد با افراد غیر‌معلول مورد بررسی قرار گیرند و این ماده در چنین شرایطی می‌تواند به عنوان یک استناد محکم در قانون اساسی کشور‌ها مد‌نظر قرار گیرد.
ماده۱۵ آزادی از شکنجه یا مجازات یا رفتار ظالمانه، غیر انسانی یا تحقیر‌آمیز را برای معلولان پیش‌بینی کرده است« ۱-احدی مستوجب شکنجه یا مجازات یا رفتار ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز نمی‌باشد. بویژه احدی بدون رضایت آزادانه تحت آزمایشات علمی یا پزشکی واقع نمی‌گردد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- دولت‌های عضو تمامی تدابیر قانون مداری، اداری، قضایی موثر و یا دیگر تدابیر را در مورد افراد دارای معلولیت بر پایه برابر با سایرین اتخاذ می‌نمایند تا از قرار گرفتن آنان در معرض شکنجه یا رفتار تحقیر آمیز یا غیر انسانی یا ظالمانه یا مجازات ممانعت ورزند». با وجود اینکه کنوانسیون‌های حقوق بشر نیز با هرگونه شکنجه افراد بشری در تمامی سطوح، جدا از رنگ و نژاد و. .، مخالفت کرده است» ولی باید اذعان کرد که هیچ یک از دولت‌‌های عضو با وجود پذیرش این اصل، پایبندی بر این موضوع ندارند، بگونه‌ای که همه ساله موارد زیادی از نقض حقوق افراد در زمینه شکنجه، سلب آزادی و.. .، گزارش می‌شود[۱۷۱]، در کنار این مسئله کنوانسیون حقوق افراد دارای معلول نیز با تکیه بر این اصل حقوق بشر و نیز ناتوانی افراد معلول تاکید بر عدم بکارگیری زور و شکنجه و اقدامات غیرانسانی با بکارگیری نظام کیفری عادلانه داشته است، زیرا این اصل با تکیه بر توان و اهلیت این افراد توصیه شده است و افراد معلول همواره بر اساس نوع معلولیت خود فاقد تحمل در مقابل شکنجه و فشارهای روحی و روانی می‌باشند. از طرفی بر اساس رویکرد انسان دوستانه نیز شکنجه و رفتار‌های ظالمانه بر علیه این قشر نیز قابل قبول نمی‌باشد و این گروه براحتی در مقابل این رفتار‌ها آسیب‌پذیر بوده و می‌تواند باعث افزایش معلولیت این افراد گردد که برخلاف مواد پیشین که در آن بر ارتقاء توانمندی افراد معلول به منظور ارتقاء ظرفیت حقوقی آنها اشاره شده است، خواهد بود، بدین منوال، بکار‌گیری هرگونه رفتار غیرانسانی با این قشر به هر بهانه‌ای غیر‌قانونی و به خاطر حساسیت ویژه‌ای که این قشر دارند، یک عمل مجرمانه محسوب می‌گردد[۱۷۲] که نیازمند آن است که به نوعی در قانون مجازات مورد توجه قرار گیرد تا این قشر را از این‌گونه جرائم محافظت کند.
ماده۱۶ نیز در ادامه مواد پیشین بر پیشگیری از استثمار، خشونت و آزار و اذیت این قشر اشاره کرده است که بند‌های آن به شرح زیر اورده شده است:
«۱- دولت‌های عضو، تمامی تدابیر قانونی، اداری، اجتماعی و آموزشی مناسب و یا سایر تدابیر را جهت حمایت از افراد دارای معلولیت در درون و بیرون از خانه، از تمامی اشکال استثمار، خشونت و آزار واذیت شامل جنبه‌های مبتنی بر جنسیت را اتخاذ می‌نمایند.
۲- دولت‌های عضو همچنین تدابیر مناسبی را جهت جلوگیری از تمامی اشکال استثمار، خشونت و آزار و اذیت با تضمین مواردی از جمله اشکال مناسب کمکهای حساس جنسیتی و سنـی و حمایت از افراد دارای معلولیت و خانواده‌ها و مراقبین آنها از جمله از طریق ارائه اطلاعات و آموزش در مورد چگونگی پرهیز، شناسایی و گزارش در مورد نمـونه‌هایی از استثمار، خشـونت و آزار و اذیت اتخاذ می‌نمایند.
دولت‌های عضو تضمین می‌نمایند که خدمات حمایتی نسبت به سن، جنسیت و معلولیت از حساسیت برخوردارند.»
بخشی از تدابیری که می‌تواند مانع از سوءاستفاده از افراد معلول باشد، بر تصویب قوانین حفاظتی متمرکز می‌باشد، بدین مفهوم که چون این قشر، بواسطه ناتوانی در دفاع از خود، با توجه به نوع معلولیت، در معرض بیش‌ترین دست‌اندازی و سوءاستفاده از طرف افراد غیر‌معلول و عدم توجه به حقوق خود از طرف سازمان‌های دولتی هستند. بنابراین، با استناد به ماده فوق، می‌توان قوانینی را به شکل ویژه در جهت برخورد مناسب با افراد و سازمان‌های ناقض حقوق معلولان تصویب کرد[۱۷۳]. این در حالی است که قوانین داخلی دولت‌ها، اغلب در شرایط مساوی بوده و نوع مجازات‌های تعیین شده در پاره‌ای از موارد نیز نسبت به افراد غیر‌معلول کمتر می‌باشد. یعنی افراد غیرمعلول در ازای ارتکاب جرم علیه افراد معلول نسبت به ارتکاب جرم علیه افراد عادی کمتر مجازات می‌شوند که نمونه بارز این تبعیض منفی در مواد ۳۰۱ تا ۳۰۵ قانون مجازات اسلامی آورده شده است که طی آن افراد دیوانه در صورت کشته شدن بدست افراد غیر‌معلول صرفا به پرداخت دیه محکوم می‌شوند.
و در نهایت ماده ۲۲ احترام به حریم خصوصی افراد معلول را که از اقدامات پیشگیرانه در وقوع جرم علیه افراد معلول می‌باشد به شکل زیر تشریح کرده است:
«هیچ فرد دارای معلولیتی صرف‌نظر از مکان اقامت یا زندگی، مشمول دخالت‌های خودسرانه یا غیر‌قانونی در امور شخصی خود، خانواده، خانه، مکاتبات یا سایر اشکال ارتباطاتی یا حمله غیر قانونی به شخصیت و اعتبارش نمی‌گردد. افراد دارای معلولیت از حق حمایت قانونی از چنین مداخلات یا حملاتی برخوردار می‌باشند »، بدین مفهوم که جدای از اینکه هیچ یک افراد بشری مشمول تعرض و تجاوز به حقوق خود، در هیچ شرایطی نیستند، افراد معلول نیز به واسطه معلولیت خود، همان‌گونه که در بند‌های پیشین نیز مورد اشاره قرار گرفت، مشمول تجاوز به حقوق خود نیستند، هر چند در سطحی دیگر این قشر از حقوق ذاتی خود نیز برخوردار بوده، اما نیازمند حمایت در سطحی دیگر از سوی قانونگذار می‌باشند تا بتوانند در جامعه خود بدون هیچ ترسی و با تکیه بر حمایت‌های قانونی تردد کرده و زندگی آزادانه‌ای در سایه امنیت داشته باشند و از تبعیض که بزرگ‌ترین آفت هم‌زیستی جامعه مشترک می‌باشد، دور بمانند. در واقع مفهوم حفاظت با تصویب برخی قوانین ضد تبعیض و پیش‌دستانه تحقق خواهد یافت.[۱۷۴]
بنابراین، با توجه به موادی از کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت که مورد بررسی قرار گرفت، چنین استناباط می‌شود که کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت اگرچه دارای ضعف‌هایی می‌باشد که عاملی بر برداشت‌های سلیقه‌ای در قوانین دولت‌‌های عضو می‌گردد و به نوعی برخی از اصول تدوین شده در آن در نهایت مفید واقع نمی‌شود و نیز برخی از مواد آن که کلی‌تر بیان شده است، باید اذعان کرد که مواد این کنوانسیون جنبه‌های زیادی از حقوق معلولان را در سایه حقوق بشر مورد توجه قرار داده است و عملا اجرائی شدن مفاد آن می‌تواند در نهایت منجر به حمایت حقوقی از این قشر گردد، با وجود این، عدم الزام‌آور بودن این کنوانسیون و نیز عدم اجماع دولت‌ها در حین تصویب قوانین، بنابر مقتضیات سیاسی، اقتصادی و.. . منجر به آن شده است که دولت‌ها، تنها برخی از مواد این کنوانسیون را در قانون اساسی خود بیاورند، هرچند همه دولت‌‌های عضو به شکل رسمی مواد آن را پذیرفته‌اند.
لذا در کل می‌توان نتیجه گرفت که کنوانسیون، سیاست حفاظت حقوقی را در جهت حمایت از افراد داری معلولیت اتخاذ کرده است و تمایل دارد که همواره افراد معلول قبل از این که در محاکم قضائی حضور پیدا کنند، از طریق قانون مورد حمایت قرار گیرند و به نوعی، حمایت حقوقی به شکل پیشگیرانه مورد تاکید قرار گرفته است، در مقایسه با گرایش سیاست‌های کنوانسیون، سیاست‌های حمایت حقوقی در ایران، وضعیت متفاوتی دارد که در گفتار بعدی تشریح خواهد شد و در مباحث آینده، ابعاد سیاست‌های حمایت حقوقی کنوانسیون و حقوق داخلی نیز مورد بررسی قرار خوهد گرفت.
گفتار دوم – بررسی گرایش سیاست‌های حمایتی حقوقی معلولان در ایران
قوانین داخلی، به دلیل اثر‌پذیری کمی که از کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت داشته است، کم‌ترین مطابقت با این کنوانسیون، بخصوص از نظر حمایت حقوقی را داراست. بیش‌ترین اثر‌پذیری قوانین داخلی از قوانین اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت ، در بعد رفاهی و اغلب در بعد قضائی بوده است و عملا از نظر حقوقی، توجه چندانی در حقوق داخلی صورت نگرفته است[۱۷۵].
در بقیه موارد نیز حقوق معلولان صرفا به شکل تبصره‌هایی آورده شده است که به عنوان حمایت حقوقی مطرح نمی‌شود، بلکه مسئولیت افراد معلول را مد‌نظر قرار می‌دهد، آن هم نه در همه معلولین، به عبارتی، در قوانین هر کشوری افراد مطابق با مسئولیتی که با توجه به میزان رشد، میزان درک و.. متوجه آنها می‌شود، مجازات و یا حمایت می‌شوند. بنابراین، قوانین کشور ایران هر چند در حمایت از معلولین (منطبق بر مسئولیت) قدم‌هایی برداشته است و هر چند تاثیر‌پذیری نسبی از کنواسیون‌های حامی معلولان از این جنبه داشته است، اما انطباق قابل‌توجهی در این زمینه وجود ندارد، از این‌رو می‌توان در یک نگاه کلی فقط قوانینی که شامل مسئولیت افراد معلول، آن‌هم در حین ارائه حکم می‌گردد، تکامل‌یافته و اجرا شونده فرض کرد و عملا حمایت حقوقی که از این قشر، در ایران صورت می‌گیرد، نه یک حمایت واقعی، بلکه حمایتی سرپرست‌مآبانه و مسئولیت محور می‌باشد که در آن افراد معلول شامل مجنونین و محجورین به واسطه عدم بلوغ فکری و جسمی، حقوقی برابر با کودکان و افراد کم سن و سال‌تر از خود را خواهند داشت، به عبارتی افراد معلولی که اهلیت نداشته باشند، مسئولیتی ندارند و هرگونه دادخواهی علیه آنها محکوم به مختومه شدن می‌باشد، همان‌گونه که ماده ۱۴۰ قانون مجازات اسلامی بیان می‌کند که «مسؤولیت کیفری در حدود، قصاص و تعزیرات تنها زمانی محقق است که فرد حین ارتکاب جرم، عاقل، بالغ و مختار باشد و یا درماده ۱۴۹ همان قانون، آمده است «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده به نحوی که فاقد اراده یا قوه تمییز باشد مجنون محسوب می‌شود و مسؤولیت کیفری ندارد» در مقابل در موادی از قانون مجازات اسلامی افراد نابالغ و محجور، فاقد اعتبار، در جایگاه شاکی و شاهد می‌شوند، بدون اینکه امکان بررسی موضوع و یا عودت پرونده وی بر مراجع حامی افراد مذکور داده شود، همان‌گونه که در ماده ۱۶۸، آمده است که «اقرار در صورتی نافذ است که اقرارکننده در حین اقرار، عاقل، بالغ، قاصد و مختار باشد و نیز ماده ۲۰۲، «بیان می‌کند که اداء‌کننده سوگند باید عاقل، بالغ، قاصد و مختار باشد».
قوانین مورد اشاره، می‌تواند راه را برای نقض حقوق افراد و سوءاستفاده از آنها باز کند، زیرا قانون صریح و بدون هیچ تبصره‌ای رای بر بی‌ارزش بودن، برخی جنبه‌های حقوقی افراد محجور داده است که برخلاق بند ۲ ماده پانزده قوانین استاندارد برابرسازی فرصت‌ها برای معلولین می‌باشد که بیان کرده است «یک حرکت قانونگذاری ممکن است برای حذف شرایطی نامطلوبی که زندگی معلولین را مورد تأثیر قرار داده باشد مثل اذیت و آزار و قربانی شدن،مورد نیاز می‌باشد [و ] هر اقدام تبعیض آمیز بر علیه افراد معلول می‌باید حذف شود. قانونگذاری ملی می‌بایست تحریم مناسب بر علیه موارد نقض اصول مخالفت با تبعیض را اعمال کند»[۱۷۶].
در مواردی نیز حقوق برابر انسان‌ها، همان‌گونه که در میثاق بین‌المللی حقوق بشر و حقوق معلولان به صراحط ذکر شده است، به وضوح نقض می‌شود، مثلا در ماده ۳۰۱، قانون مجازات اسلامی آمده است که «قصاص در صورتی ثابت می‌شود که مرتکب، پدر یا از اجداد پدری مجنیٌ‌ علیه نباشد و مجنیٌ‌علیه، عاقل و در دین با مرتکب مساوی باشد».
و نیز در ماده ۳۰۵ قانون مجازات اسلامی آمده است که «مرتکب جنایت عمدی نسبت به مجنون علاوه بر پرداخت دیه به تعزیر مقرر در کتاب پنجم«تعزیرات» نیز محکوم می‌شود. »
و در نهایت ماده ۴۶۶، قانون مجازات اسلامی قتل مجنی‌علیه مجنون را یک خطای محض می‌شمارد که مرتکب را به پرداخت دیه کامل مجبور می‌کند. بنابراین، با استناد به جرم قتل مجنون و محجور که بخش زیادی از افراد معلول را شامل می‌شود و نیز نوع مجازات در نظر گرفته شده برای افراد مرتکب، می‌توان به تبعیض قانونی علیه افراد مذکور پی برد که این نقض حقوق و نابرابری در قانون با توجه به استنتاج به عمل آمده، می‌تواند در تمامی شرایط که افراد محجور، در آن به عنوان قربانی محسوب می‌شوند، یک نقص به حساب بیاید، به عبارتی ارتکاب جرم علیه افراد محجور و مجنون نسبت به افراد عادی سبک‌تر می‌باشد که می‌تواند یکی از عوامل تشدید‌کننده جرم علیه این گروه باشد، از طرفی در مواردی که مسئولیت و اهلیت، با وجود مشکلات جسمی، در مورد افراد معلول مطرح نباشد، قطعا عدم حمایت قانون نیز، می‌تواند برای افراد معلول، یک مانع در حمایت حقوقی مطرح گردد که می‌توان به افراد نابینا و فلج اشاره کرد.
اگر چه مطابق با برخی مواد قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ که نسخ نشده‌اند و قانون مجزات مصوب ۱۳۹۲، بحث حفاظت حقوقی از افراد معلول به شکل محدود و موردی مطرح شده است.
قانونگذار ما خوشبختانه در قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ و ۱۳۹۲ احکامی را به نفع بزه‌دیدگان آسیب‌پذیر وضع کرده است. یکی از این امتیازات جرم‌انگاری سوءاستفاده از ضعف نفس اشخاص ناتوان است که مطابق آن، در صورتی که این افراد به قتل برسند و یا در برخی موارد نیز مورد سوء استفاده قرار گیرند، شرایط جسمی و روحی افراد معلول، باعث تشدید مجازات می‌گردد.
منظور از ناتوانانی که بزه‌دیده واقع می‌شود، به‌طور کلی افرادی است که دارای ضعف و نقصان در اوضاع جسمی و روحی خود هستند. اشخاصی که دچار کمبود توانایی جسمی یا روحی هستند، ممکن است با اراده آزاد با دیگران توافق نکنند.
براین اساس قانونگذار ما با تدوین مقرراتی به مبارزه با سوءاستفاده‌کنندگان پرداخته است. ماده ۵۹۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ بخش تعزیرات در این خصوص مقرر کرده است: «هرکس با بهره گرفتن از ضعف نفس شخصی یا هوی و هوس او یا حوایج شخصی افراد غیررشید به ضرر او نوشته یا سندی اعم از تجاری یا غیرتجاری از قبیل برات، سفته، چک، حواله، قبض و مفاصاحساب و یا هرگونه نوشته‌ای که موجب التزام‌ وی یا برائت ذمه‌گیرنده‌ سند یا هر شخص دیگر می‌شود، به هر نحو تحصیل کند، علاوه بر جبران خسارات مالی، به حبس از شش ماه تا دو سال و از یک میلیون تا ده میلیون ریال جزای نقدی محکوم ‌می‌شود و اگر مرتکب، ولایت یا وصایت یا قیمومت بر آن شخص ‌داشته باشد، مجازات وی علاوه بر جبران خسارات مالی از سه تا هفت سال حبس خواهد بود». ماده فوق به‌خوبی مجازات نزدیکان به بزه‌دیده معلول را افزایش داده است، زیرا اموال شخص ناتوان و غیررشید نزد اشخاصی نظیر ولی و قیم امانت هستند[۱۷۷].
درباره مجازات قتل علیه فرد ناتوان نیز در زمانی‌ که مقتول فرد ناتوانی باشد، شرایط برای قاتل سخت‌تر می‌شود. بر این اساس بند پ ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، اعلام کرده است که «در مواردی که قاتل قصد کشتن ندارد و کاری را که انجام‌ می‌دهد، نوعا کشنده هم نیست، ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعا کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد، قصاص جاری است».
در ماده فوق قانونگذار با توجه به ویژگی آسیب‌پذیری در بعضی از افراد، چنین‌ موردی را از مصادیق قتل عمدی قلمداد کرده است. در این فرض اصولا عمل قاتل کشنده نیست، اما ناتوانی بزه‌دیده و ضعف قوای جسمی او باعث کشندگی‌ عمل می‌شود[۱۷۸].
بنابراین قانون کسی را که با آگاهی از ناتوانی و آسیب‌پذیری بزه‌دیده عمل مرگبار را انجام می‌دهد، قابل قصاص می‌داند. قانون‌گذار صراحتا از ناتوانی به‌ عنوان یکی از مصادیق‌ آسیب‌پذیری در مقتول یاد کرده و آن را مورد حمایت کیفری خاص قرار داده‌ است. به این ترتیب قاتل را نمی‌توان به صرف اثبات این مسئله که عملش نسبت به اشخاص عادی کشنده نیست، از اتهام قتل عمد رهایی بخشید.
درواقع، در قوانین کشور ایران سیاست حمایتی مشخصی در رابطه با حمایت از موجودیت معلول وجود ندارد و عموما در تبصره‌ها و برخی مواد قانونی، افراد معلول ذهنی و بعضا افراد ناتوان مورد نظر بودند و عدم پرداخت به مسئله حمایت حقوقی افراد معلول در مواد قانون مجازات اسلامی به شکل مجزا، باعث شده است که بخش زیادی از افراد معلول، تنها مشمول قوانین مرتبط با افراد غیرمعلول در سطحی نابرابر گردند. بنابراین، سیاست حمایتی در کشور ایران از جنبه حقوقی، مبتنی بر مسئولیت و اهلیت افراد معلول بوده که این سیاست نیز بر گروه‌اندکی از معلولین(محجورین، مجنونین و در برخی موارد افراد ناتوان) اختصاص دارد و عملا بخش بزرگی از افراد معلول در نظام حقوقی ایران، حقوق تعریف شده ندارند تا بر اساس آن حمایتی صورت بگیرد، بدین منوال می‌توان گفت که سیاست حمایتی ایران از جنبه حقوقی گرایش و جهت‌گیری غیرشفافی داشته و حفاظت حقوقی از افراد معلول در آن ضعیف و نامتمرکز می‌باشد که به معنی نبود انطباق مناسب از جنبه حمایت حقوقی نسبت به کنوانسیون می‌باشد، بنابراین برای روشن‌تر شدن مطلب در مبحث بعدی قصد بر این است که نوع اثر‌پذیری حقوق داخلی از کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت مورد بررسی قرار گیرد تا جنبه‌های همگرای این قوانین، در رابطه با حمایت حقوقی از افراد، بیشتر نمایان گردد.
مبحث دوم- بررسی جامعیت قوانین حمایتی حقوقی از افراد معلول
واژه جامعیت در اینجا نه به مفهوم ایده‌ال بودن، بلکه به مفهوم هم‌ترازی کیفیت قوانین مرتبط با افراد معلول در مقایسه با افراد غیرمعلول می‌باشد.
همان‌گونه که در مباحث قبلی نیز اشاره شد، هزینه و گستردگی نیاز‌های معلولان نسبت به افراد عادی باعث می‌گردد که ابعاد حمایت و حفاظت قانونی از افراد معلول نیزگسترده باشد و این مسئله همواره به عنوان یک چالش جدی محسوب می‌گردد[۱۷۹] که دولت‌های عضو کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت با شگرد‌های مختلفی از آن طفره بروند.
همان‌گونه که در مباحث پیشین نیز ذکر شد، مواد قانونی کنوانسیون حمایت از افراد معلول کلی و مبتنی بر توصیه بوده، با وجود این تا حد قابل قبولی در بعد حمایتی خود دارای جامعیت می‌باشد، زیرا به اکثریت نیازهای حقوقی افراد معلولتوجه شده است و با توجه به اینکه این کنوانسیون در راستای اعلامیه حقوق بشر بوده و مواد حقوقی آن مساوی اعلامیه حقوق بشر می‌باشد. بنابراین، می‌توان اینگون گفت که تمامی مواد اعلامیه در این کنوانسیون مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین، می‌توان در کل این کنوانسیون را به شکل نسبی جامع و بی‌نقص فرض کرد، در صورتی که قوانین داخلی تحت تاثیر این کنوانسیون باشد، می‌توان گفت که قوانین داخلی نیز از جامعیت لازم برخوردار است[۱۸۰]، با وجود این ما همواره شاهد تغییرات زیادی در مواد قانون مجازات اسلامی و قانون مدنی نبودیم و در آخرین تغییرات این قوانین که اخیرا اتفاق افتاده[۱۸۱]، شاهد این قضیه نبودیم.
تنها عمده تغییر در قوانین حمایتی که اتفاقا یک اتفاق قابل‌توجه هم بوده است، تصویب قانون جامع حمایت از افراد معلول بوده است که در این قانون نیز ما شاهد حمایت حقوقی آنچنانی نبودیم و تنها به عزل و نصب قیم و قیومت اشاره کرده است. این بدین مفهوم است که افراد معلولی که دارای وضعیت عقلی و جسمی نامطلوبی هستند، مشمول حمایت ویژه حقوقی این قانون می‌شوند و شرایط حقوقی افراد معلول با وضعیت بهتر، به شکل مشخص و واضح مورد توجه قرار نگرفته است.
از سویی دیگر هیچ ماده‌ای در قانون مجازات اسلامی و قانون مدنی اشاره‌ای به حمیات ویژه و به مفهومی بهتر، حفاظت حقوقی از افراد معلول نپرداخته است. بنابراین، برای درک مفهوم جامعیت قصد بر این است که در ادامه جنبه‌های قوانین حمایتی داخلی و کنوانسیون از حیث جامعیت تشریح و تفسیر گردد که در دو گفتار جمع‌بندی شده است که گفتار اول جامعیت مقررات کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت و گفتار دوم جامعیت قوانین داخلی را مورد بررسی قرار می‌دهد.
گفتار اول- بررسی جامعیت مقررات حمایت حقوقی از افراد معلول در کنوانسیون سی.آر.پی.دی
به نظر می‌رسد که کارایی یک قانون حمایتی اولا نیازمند توسعه ابعاد حمایتی آن می‌باشد، به این مفهوم که هر اندازه ابعاد توجه یک قانون گسترده‌تر باشد، کارایی آن نیز در حمایت حقوقی واقعی افزایش خواهد یافت و برای بررسی جامعیت هر قانونی، فاکتور‌هایی لازم است که فاکتورهای معیار در این پژوهش عبارت‌اند از: کارایی، ابعاد گسترده، قابلیت اجرا و ویژگی‌های پیشگیرانه و حفاظتی آن، با توجه به اینکه همواره وجود هر یک از این معیار‌های چهارگانه برای ارزیابی جامعیت مقررات حمایتی از افراد معلول ضروری است. بنابراین، هر یک از آنها به شکل مجزا مورد تحلیل قرار می‌گیرند.
بند اول-کارایی کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت
در ابتدا لازم است که مفهوم کارایی مشخص گردد. بنابراین، در تعریف کارایی باید گفت که در این پژوهش هدف از بکارگیری آن، بیان انطباق نیازهای حقوقی افراد معلول در قانون و مواد آن می‌باشد، به تعبیر دیگر قوانینی که بتوانند شرایط را برای افراد دارای معلولیت به‌گونه‌ای فراهم کنند که آنها بتوانند حداکثر حقوق خود را داشته باشند و حمایت‌های حقوقی که بتواند آنها را در سطحی برابر با افراد غیرمعلول در محاکم قضائی قرار دهد، قانونی کارا خواهد بود.
مهم‌ترین ویژگی کنوانسیون حمایت حقوقی از افراد دارای معلولیت، منطبق بودن آن با اعلامیه حقوق بشر است، این انطباق از آن جهت مهم می‌باشد که با وجود اینکه اسناد بین‌المللی پیشین مانند، اعلامیه حقوق بشر و اعلامیه حمایت از اشخاص معلول در سال ۱۹۷۵، مواد موجود در کنوانسیون حقوقی حمایت از افراد دارای معلولیت را به نوعی منعکس کرده‌اند، اما مجمع عمومی سازمان ملل دوباره این کنوانسیون را تصویب کرد که در آن اصول جدیدی وضع نشده است، شاید بتوان گفت که تصویب این کنوانسیون نیز یک سیاست در القای حمایت مضاعف از افراد معلول از طریق قوانینی داخلی بوده باشد[۱۸۲].
این کنوانسیون همواره افراد معلول را فاقد توانایی‌های کافی در مقابل خطرات تهدید‌کننده از نوع خشونت و سوءاستفاد و نیازمند حمایت برای دفاع و گزارش جرم دانسته است و در حدود ۱۱ ماده آن تاکید بر تجهیز افراد معلول به توانایی‌ها و حفاظت‌های قانونی داشته است، به‌گونه‌ای که تمامی نیاز‌های حقوقی افراد معلول در آن در نظر گرفته شده‌اند که برای مثال ماده ۱۶ آن نیز تاکید زیادی داشته است که دولت‌ها در تصویب قوانینی کارا و موثر به نحوی که آنها را از هرگونه خشونت، استثمار و سوءاستفاده مبرا کند، تلاش کنند و بقیه مواد آن نیز همواره با رویکردی حقوقی به آموزش و تسهیل حضور آنها و نیز ایجاد امکانات مختلف حمایتی حقوقی تاکید داشته است، با وجود این، شاید بزرگ‌ترین نقص این کنوانسیون می‌تواند به عدم الزام‌آور بودن و نیز رویکرد‌های کلی‌نگرانه آن باشد که حتی در آن تاکیدی بر نظارت به قوانین تصویبی دول عضو نشده است[۱۸۳] که می‌تواند کارایی نهایی آن را از بین ببرد، همان‌گونه که این اتفاق در توجه و تبعیت دول از کنوانسیون در حین تصویب قوانین داخلی به وضوح مشاهده می‌شود که کشور ایران نیز از آن مستثنی نشده است.
رویکرد دیگر و پراهمیت کنوانسیون تاکید بر حذف تبعیض از دریچه قانونی و بکارگیری تبعیض مثبت می‌باشد، بدین مفهوم که افراد معلول از بابت شناسایی در قانون در جایگاه برابر با افراد غیرمعلول قرار می‌گیرند، اما در جهت حفاظت از آنها در مقابل هر گونه جرائم و سوء استفاده مرتبط با ناتوانی‌های آنها حمایت‌های ویژه را تجویز کرده است[۱۸۴]. اما همان‌گونه که قبلا نیز گفته شد، تصویب کنوانسیون، درواقع، با توجه به اسناد حمایتی قبلی که ذکر گردید ضرورتی نداشت، ولی در جهت ترویج توجه ویژه به حقوق افراد معلول، این کنوانسیون مورد تصویب قرار گرفت و هدف در واقع یادآوری توجه به حقوق افراد معلول بود و اساسا نیز رویکرد قوانین آن نیز بگونه‌ای نیست که کشور‌ها را ملزم به اجرای آن بکند، تاکید این کنوانسیون بر عدم تبعیض و ترویج برابری در قوانین، باعث گردیده است که برخی کشورها از جمله کشورهای توسعه یافته حتی اقدامات فراتر از خواسته کنوانسیون را در حمایت حقوقی از افراد معلول داشته باشند که این به نوعی نمودی از کارایی سیاست‌های کنوانسیون در جهت نیل به اهداف حمایت حقوقی می‌باشد.
اقداماتی همچون جرم‌انگاری عدم رعایت حقوق افراد معلول، جرم انگاری رفتار‌های تبعیض‌آمیز نسبت به افراد معلول و… که در برخی کشور‌های اروپایی از جمله در فرانسه، تحت تاثیر سیاست‌های کنوانسیون بوده است[۱۸۵]، در حالی که در برخی کشور‌ها جرم‌انگاری در مبحث رعایت و عدم رعایت حقوق معلولان از جمله تبعیض مطرح نمی‌باشد که از جمله آن می‌توان به کشور ایران اشاره کرد، به عنوان مثال مفهوم «تبعض» در لابه‌لای قوانین جزایی آن نیامده است، بنابراین با توجه به رویکرد‌های نوآورانه کنوانسیون مبنی بر برابری حقوقی افراد معلول و حمایت ویژه حقوقی از آنها و افزایش ظرفیت حقوقی و استقلال افراد معلول(در جهت دفاع مستقیم از حقوق خود در محاکم قضائی) و نیز جرم‌انگاری عدم رعایت حقوقی افراد معلول در کنار اثرگذاری نامتوازن بر سیاست‌های تقنینی کشورها در حمایت حقوقی از افراد معلول، می‌توان بر کارایی مقررات کنوانسیون با وجود ضعف در عدم‌الزام‌آور بودن آن اذعان کرد.
برای روشن شدن مطلب در ادامه گستردگی ابعاد حمایت قانونی کنوانسیون، در قالب بند دوم مورد بررسی قرار می‌گیرد و ثانیا هر اندازه قانونی قابلیت اجرایی و پذیرش بیش‌تری داشته باشد، کارایی آن قانون افزایش خواهد یافت که در بند سوم تحت عنوان قابلیت اجرای مقررات کنوانسیون مورد بررسی قرار می‌گیرد.
بند دوم- گستردگی ابعاد مقررات حمایتی کنوانسیون
منظور از ابعاد گسترده، توجه به تمامی جنبه‌های حقوقی مورد نیاز یک انسان در مصون ماندن از خطرات و سوءاستفاده و.. و در نهایت دستیابی به حمایت حقوقی در آن می‌باشد.
افراد معلول در صورت برآورده نشدن هر یک ابعاد حمایتی، اعم از حمایت اجتماعی، رفاهی، اقتصادی، آموزشی و .. نمی‌توانند از حمایت حقوقی مناسبی برخوردار شوند، زیرا این افراد در ابتدا باید به‌اندازه کافی مورد توجه قرار بگیرند تا بتوانند با تکیه بر توانمندی‌هایی خود به حقوق خود دست پیدا کنند، وگرنه نمی‌توان آنها را مانند طعمه‌هایی فرض کرد که هرگاه مورد تعرض قرار بگیرند، درصدد حمایت از آنها برآمد. بنابراین، همواره مواد مختلف کنوانسیون، به غیراز مواد یازده‌گانه که پیشتر نیز مورد بررسی قرار گرفته‌اند، تاکید بر تامین نیاز‌های حمایتی مختلف افراد معلول داشته‌اند تا در نهایت بتوان با تکیه بر موادی که حمایت حقوقی را در بر می‌گیرد، بتوان آنها را به شکل واقعی تحت حمایتی حقوقی قرار داد، کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت در یک بستر چند منظوره تدوین شده است که اکثر جنبه‌های حمایتی در آن مورد توجه قرار گرفته است، در اصل جنبه‌های مختلف آن در صورتی که در حقوق داخلی مورد توجه قرار گیرند، می‌تواند یک فرد معلول را تا حد زیادی توانمند بکند که به خود‌حمایتی نسبی منجر می‌گردد، یعنی بهترین حمایت از یک فرد معلول در دسترسی به حقوق خود، توانا کردن آنها به شکل همه جانبه می‌باشد[۱۸۶]، این سیاست کنوانسیون به این مفهوم می‌باشد که حمایت حقوقی از افراد دارای معلولیت بخشی از فرایند حمایت واقعی است که می‌تواند منجر به استقلال و دسترسی آنها به حمایت حقوقی جامع باشد و مواد حمایت حقوقی این کنوانسیون شامل مواد ۱۳ تا ۱۶ اگرچه می‌تواند دول عضو را به تصویب قوانین حمایت حقوقی وادار کند[۱۸۷]، اما بی‌توجهی به جنبه‌های دیگر این کنوانسیون، می‌تواند دست افراد معلول را در دسترسی به قوانین حمایت کوتاه کند، به عنوان مثال یک فرد معلولی که آموزش لازم را حداقل در گزارش اولیه جرم ندیده باشد و یا اینکه شرایط محیط محاکم قضائی و یا نهاد‌های حامی افراد معلول، آنقدر بهینه نشده باشد، در آنصورت قوانین حمایتی حقوقی مثل پشت‌بام بدون نرده‌بام خواهد بود.
کنوانسیون همواره با شعار افزایش ظرفیت‌های حقوقی افراد معلول از طریق آموزش، آگاه‌سازی و تصویب قوانین حمایتی که بتواند از آنها در مقابل جرائم و سوء استفاده محافظت کند، در واقع درصدد القای حمایت همه جانبه حقوقی از افراد معلول را داشته است، این رویکرد از آنجا اهمیت دارد که با احیای استقلال افراد معلول از طریق حمایت‌های حقوقی قانون، از طریق آموزش و توانمند سازی و …، دیگر می‌توان با اطمینان از افراد معلول به عنوان شهروندان عادی در جامعه یاد کرد که براحتی می‌توانند از حقوق خود در محاکم قضائی دفاع کنند، واژه استقلال در شش بار در مواد کنوانسیون تکرار شده است که بدین مفهوم است که کنوانسیون در تمامی جنبه‌های حقوقی و اجتماعی واژه استقلال را مورد اشاره قرار داده است، جنبه‌هایی مثل استقلال در اجتماع، استقلال در زندگی، استقلال در حفاظت و حمایت از خود و…، از طرفی کنوانسیون در کنار تاکید بر استقلال افراد معلول، به اشکال مختلف، تاکید بر تجهیز و آموزش‌های ویژه به افراد و یا سازمان‌های مرتبط با افراد معلول در حوزه‌های مختلف حقوقی و.. کرده است.
در کل می‌توان گفت که کنوانسیون ابعاد مختلف حمایتی را به اشکال مختلف عرضه کرده است، یعنی مواد آن بگونه‌ای تدوین شده است که کشور‌های مختلف با توجه به میزان انعطاف و پذیرش خود بتوانند در قوانین داخلی خود تغییر ایجاد کرده و یا مواد آن را به شکل قانون قبول کنند تا اگر مثلا آموزش افراد معلول در جهت استقلال آنها از جنبه حقوقی خود مورد قبول واقع نگردد، حمایت از طریق یک سازمان مد‌نظر قرار گیرد.
کنوانسیون در حمایت از افراد معلول، از لحاظ اصول، تفاوت زیادی با دیگر اسناد مرتبط با حقوق بشری نداشته است، به عبارت اصول اولیه کنوانسیون مطابق با اعلامیه حقوق بشر و سایر اسناد بین‌المللی می‌باشد، اما دامنه و گستره توجه آن به جنبه‌های مدرن تامین‌کننده حقوق افراد معلول، می‌تواند بیش‌ترین اثر را در حمایت حقوقی از افراد معلول داشته باشد.
تاکید بر تضمین برابری و عدم تبعیض بخاطر معلولیت[۱۸۸]، حق مالکیت، تضمین استقلال، حفاظت حقوقی و تبعیض مثبت از جمله ارکانی مدرن می‌باشند که می‌تواند حمایت حقوقی از افراد معلول را به شکل قابل قبولی مرتفع کند[۱۸۹]. با این وجود سیاست‌های سنتی کنوانسیون در حمایت از افراد معلول(که در نظام حقوقی ایران نیز مورد توجه قرار گرفته است) به شکل حمایت از طریق نهاد‌های ویژه نیز در تامین و حمایت حقوقی افراد معلول همواره حفظ شده است که برای مثال می‌توان به مشاوره و وکالت افراد معلول در محاکم قضائی اشاره کرد.
جدای از اینکه مقررات کنوانسیون چه ویژگی‌ها و ابعادی را در حمایت از افراد معلول در نظر گرفته است تا حمایت حقوقی از افراد معلول را تامین کند، یک جنبه فراتر، یعنی قابلیت اجرا و یا به مفهومی بهتر قابلیت تبعیت قوانین آن در حقوق داخلی می‌باشد، زیرا در مواردی که بین حقوق داخلی و کنوانسیون تناقض پیش می‌آید، اهمیت گستردگی و کارایی کنوانسیون در حمایت حقوقی از افراد معلول به چالش کشیده می‌شود، البته نباید فراموش کرد که همواره ایران در موارد تصویب قوانین بین‌المللی، از شرط عدم تناقض با قوانین داخلی استفاده می‌کند[۱۹۰].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:56:00 ق.ظ ]




فروید کسی بود که توانست افکار متقدمان خود را که به صورت پراکند‏های اظهار داشته بودند در نظمی هماهنگ و جامع ارائه دهد و از آن استفاده‏‏های نظری و عملی ببرد. ریشه افکار فروید را می‏توان در برخی از عقاید کلی که درطی چندین هزار سال مبنای همه افکار غربی بوده است یافت و هم می‏توان آن را در برخی از اکتشافات خاص قرن نوزدهم جستجو کرد (شفیع‏آبادی، ۱۳۸۸).
این نظریه به منظور شناخت انگیزه‏‏های درونی و عمیق رفتار و اختلال‏‏های روانی است که پس از تجزیه و تحلیل، انسان را برای غلبه بر این اختلال‏ها یاری می‏دهد و یا ‏این که رفتار انسان را به نحو شایسته‏ای تبیین می‏‏کند (شفیلد[۳]، ۱۹۶۴، به نقل از شفیع‏آبادی، ۱۳۸۸).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نظریه ساختاری[۴] فروید شخصیت را به سه قسمت نهاد[۵]، من[۶] و فرامن[۷] تقسیم بندی می‏کند. او معتقد بود اگر سه بخش شخصیت به گونه‏ای هماهنگ با یکدیگر عمل ننمایند و در صورتی که میان آنها تعارض و کشمکش پدید آید، نتیجه‏ای جز اختلال شخصیت و ناراحتی روانی نخواهد داشت (برنر[۸]، ۲۰۰۶).
پس از فروید برخی از روان‏شناسان بر روی اصطلاحات فروید کار کرده و آنها را شرح و بسط دادند. اولین حاصل این شرح و بسط پدیدآیی نظریه‏ای به نام “روان‏شناسی من” شد.
روان‏شناسی خود از دل قسمتی از روان‏تحلیل‏گری که علاقه به جمع‏آوری سخت‏گیرانه اختلال‏‏های شخصیت و دیگر اشکال مقاومت‏‏های درمانی در آسیب‏شناسی روانی بود، بیرون آمد (گلدبرگ[۹]، ۱۹۹۰؛ کو‏هات[۱۰]، ۱۹۷۱ به نقل از میلون[۱۱]، لرنر[۱۲] و وینر[۱۳]، ۲۰۰۳). اولین فردی که وسیع‏ترین چارچوب شناخته شده از روان‏شناسی خود را توصیف کرد هینز کو‏هات (۱۹۷۱، ۱۹۷۷) بود (میلون، لرنر و وینر، ۲۰۰۳).
پس از فروید (۱۹۳۳)، کو‏هات به افراد با عنوان موضوع‏های مجزا اشاره می‏‏کرد، اگر چه او تا حد زیادی نظریه فروید را تغییر داد از جمله عدم تاکید بر تمایز‏های جنسیتی و سلطه‏جویانه (بانای[۱۴] و همکاران و ۲۰۰۵).
براساس گفته کو‏هات (۱۹۷۱، ۱۹۷۷، ۱۹۸۴)، “خود[۱۵] (که با عنوان یک فرایند[۱۶] یا مجموعه[۱۷] ‏‏در نظر گرفته می‏‏شود که تجربه ذهنی را سازماندهی می‏‏کند) ماهیت اصلی وجود روان‏شناسی خود را تشکیل می‏دهد و شامل حس‏‏ها[۱۸]، احساسات[۱۹]، افکار[۲۰] و نگرش‏‏های[۲۱] فرد نسبت به خودش و دنیای پیرامونش می‏‏شود”. در حالیکه فروید ضمیر فرد را به عنوان قسمتی از وجود افراد در نظر می‏‏گیرد (تا حدی همانند دیدگاه ویلیام جونز در مورد “من”) اما کو‏هات مفهوم فرد را به عنوان محور اصلی شخصیت (ایگل[۲۲]، ۱۹۸۴) مانند نظریه جیمز[۲۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




بنابر یافته های جدول همبستگی که در بالا ذکر شدهاند همبستگی کلیه ابعاد سلامت عمومی با متغیرهای تعارض کار-خانواده در سطح ۰۰۱/۰ معنادار میباشد لذا فرضیه اول پژوهش برای کلیه ابعاد سلامت عمومی و نمره کل سلامت عمومی تأیید میگردد. همچنین بنابر یافته های این جدول بیشترین میزان همبستگی مربوط به متغیر تعارض کار در خانواده مبتنی بر توان فرسایی با نمره کل سلامت عمومی(**۵۹/۰) و کمترین میزان همبستگی نیز مربوط به بعد علائم افسردگی با متغیر تعارض کار در خانواده مبتنی بر رفتار (**۳۱/۰) است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فرضیه شماره ۲ : بین ابعاد تعارض خانواده-کار و ابعاد سلامت عمومی رابطه وجود دارد.
بنابر یافته های جدول ۴-۳، باستثنای همبستگی بعد علائم جسمانی از متغیر سلامت عمومی با متغیر تعارض خانواده-کار مبتنی بر زمان، همبستگی کلیه ابعاد سلامت عمومی با متغیرهای تعارض خانواده-کار مثبت و در سطح ۰۰۱/۰ معنادار میباشد لذا فرضیه دوم پژوهش(باستثنای علائم جسمانی ازمتغیر سلامت عمومی با متغیر تعارض خانواده-کار مبتنی بر زمان) برای کلیه ابعاد سلامت عمومی و نمره کل سلامت عمومی تأیید میگردد. همچنین یافته های جدول فوق حاکی از آن است که بیشترین همبستگی بین ابعاد سلامت عمومی و نمره کل آن با متغیر تعارض خانواده-کار مربوط به همبستگی علائم اضطرابی و اختلال خواب با تعارض خانواده درکار مبتنی بر رفتار (**۴۴/۰) میباشد، کمترین میزان همبستگی نیز مربوط به همبستگی متغیر تعارض خانواده-کار مبتنی بر زمان با بعد کارکرد اجتماعی و همبستگی علائم افسردگی با تعارض خانواده-کار مبتنی بر رفتار (**۲۳/۰) میباشد.
فرضیه شماره ۳ : بین حمایت سازمانی ادراک شده و ابعاد سلامت عمومی رابطه وجود دارد.
بنابر یافته های جدول همبستگی که در بالا ذکر شدهاند، همبستگی کلیه ابعاد سلامت عمومی با متغیر حمایت سازمانی ادراک شده منفی و در سطح ۰۰۱/۰ معنادار میباشد لذا فرضیه سوم پژوهش مبتنی بر وجود رابطه بین حمایت سازمانی ادراک شده و ابعاد سلامت عمومی تأیید میگردد. همچنین یافته های جدول فوق حاکی از آن است که بیشترین همبستگی بین ابعاد سلامت عمومی و نمره کل آن با متغیر حمایت سازمانی ادراک شده مربوط به همبستگی نمره کل سلامت عمومی با این متغیر(**۳۴/۰-) میباشد، کمترین میزان همبستگی نیز مربوط به همبستگی متغیر حمایت سازمانی ادراک شده با بعد علائم افسردگی(**۲۱/۰-) میباشد.
۴-۳- بررسی قدرت پیشبینی کنندگی حمایت سازمانی ادراک شده، تعارض کار-خانواده و خانواده-کار بر سلامت عمومی.
فرضیه شماره ۴: حمایت سازمانی ادراک شده، تعارض کار-خانواده و خانواده-کار قادر به پیش بینی متغیر سلامت عمومی می باشد.
برای بررسی قدرت پیشبینی کنندگی حمایت سازمانی ادراک شده، تعارض کار-خانواده و خانواده-کار بر سلامت عمومی رگرسیون چند متغییره سلامت عمومی بر حمایت سازمانی ادراک شده و تعارضات کار-خانواده و خانواده-کار گرفته شد. متغییر ها به شیوه هم زمان وارد معادله رگرسیون شده است. علت استفاده از روش همزمان بررسی سهم کلی هر یک از متغیرهای پیش بین در پیش بینی سلامت روانی بوده است در این روش تمامی متغیرها به یکباره وارد معادله می گردند.جدول ۴-۴ یافته های حاصل از این بررسی را نشان میدهد.
جدول۴-۴ رگرسیون چند متغییره سلامت عمومی بر حمایت سازمانی ادراک شده، تعارض کار-خانواده و خانواده-کار

متغیر

Beta

B

Sig.

R

R2

۱٫تعارض کار-خانواده

۵۸/۰

۹۵/۰

۰۰۱/۰

۶۵/۰

۴۲/۰

۲٫تعارض خانواده-کار

۰۰۴/۰

۰۰۹/۰

۹۶/۰ NS

حمایت سازمانی ادراک شده

۱۵/۰-

۴۱/۰-

۰۲/۰

متغیر وابسته: سلامت عمومی
جدول ۴-۴ نشان دهندهی آنست که تعارض خانواده در کار به دلیل غیر معنادار بودن مقدار Beta قادر به پیشبینی سلامت عمومی نمیباشد ولی تعارض کار در خانواده با ۵۸/۰= Beta پیشبینی کننده مثبت سلامت عمومی وحمایت سازمانی ادراک شده با ۱۷/۰-= Beta قادر به پیشبینی سلامت عمومی در جهت منفی میباشند لذا تعارض کار در خانواده مبتنی بر زمان با ۵۸/۰= Beta پیشبینی کننده بهتری برای سلامت عمومی میباشد همچنین با توجه به یافته های این جدول متغیر تعارض کار-خانواده، وحمایت سازمانی ادراک شده قادرند ۴۲درصد از واریانس سلامت روان را تبیین کنند و واریانس باقی مانده مربوط به عواملی است که خارج از مدل می باشند.
فصل پنجم:
بحث و نتیجه گیری
۵-۱ مقدمه:
هدف عمده پژوهش حاضر، بررسی رابطه حمایت سازمانی ادراک شده و تعارض کار-خانواده و خانواده-کار با سلامت روانی در کارکنان آتشنشانی شیراز بود. از این رو تعداد ۱۵۲ نفر از کارکنان به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و با بهره گرفتن از پرسشنامه های مربوطه مورد سنجش قرار گرفتند. در این فصل، نتایج به دست آمده براساس فرضیه های مطرح شده، مورد بررسی قرار میگیرند. چهار فرضیه مطرح شد، که با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه و ساده و ضریب همبستگی ساده سعی شد به این فرضیه ها پاسخ داده شود.
۵-۲- تحلیل و تبیین فرضیه های پژوهش
فرضیه اول بین تعارض کار-خانواده و خانواده-کارو سلامت روان رابطه معناداری وجود دارد.
همانطور که ملاحظه گردید، فرضیه نخست پژوهش بیان میداشت که بین تعارض کار-خانواده و خانواده-کارو سلامت روان رابطه معناداری وجود دارد. بنابر یافته های جدول همبستگی (۴-۳) تعارض کار-خانواده با سلامت عمومی وتعارض خانواده -کار با سلامت عمومی رابطه معناداری دارند. لذا فرضیه اول پژوهش در سطح خطای ۱% (P<0.01) تأیید میشود که این موضوع با اکثر تحقیقات پیشین از جمله شاین و چین(۲۰۱۱) و توتل(۲۰۰۶)، لیگ سو(۲۰۰۹) و بذرافکن(۱۳۹۰) و واینر(۲۰۰۴) همسو میباشد.
بدین صورت که کارکنانی که به نوعی هرکدام تعارض کار-خانواده را بیشتر تجربه کردند، از سلامت روانی پایینتری نسبت به دیگر کارکنان آتشنشانی برخوردار بودهاند. به تعبیر دیگر میتوان گفت: کارکنان آتشنشانی که خواسته های شغلی آنها مانع نیاز به صرف وقت در امور منزل و خانوادهشان شود دچار افت سلامت روانی خواهند شد و یا کارکنانی که عوامل فشارزای شغلیشان، منجر به تحلیل رفتن سطوحی از توان آنها شود بطوریکه نشاط و انرژی کارکرد آنها حتی هنگامیکه در خانه به سر می‌برند را مختل کند سلامت روانی پایینتری دارند. همچنین میتوان گفت که رفتارهایی که در محل کار آتشنشانان اعمال آنها انتظار می‌رود، اگر در محیط خانواده فـرد نیز ابراز و وضع شوند ایجاد مشکل مینمایند، نیز میتواند باعث بروز اختلال در سلامت روانی آنها شود. لذا این موضوع یعنی تعارض کار–خانواده میتواند پارامترهای مهمی در توجه به سلامت عمومی خانوادههایی که حداقل یکی از زوجین شاغل میباشند.
در تبیین این یافته میتوان گفت با، توجه به اینکه بیشترین تعداد افراد نمونه در آتشنشانی را متأهلان تشکیل دادهاند و عمده بررسیهای انجام شده در سطح جامعه، بر شیوع اختلالات روانی در افراد متأهل نسبت به مجرد تأکید دارند، وجود استرس ناشی از «از دست دادن شغل فعلی، نداشتن تجربه کافی، مواجهه با مشکلات زندگی و به خصوص مشکلات مالی» را میتوان از جمله دلایل بالاتر بودن شیوع اختلالات روانی افراد متأهل دانست. لازم به ذکر است که با توجه به اینکه بیشترین فراوانی در کارکنان آتشنشانی را افراد با سابقه بالای ۱۰ سال تشکیل میدهند نداشتن تجربه کافی در این افراد کمتر بوده لذا تأثیر کمتری بر اختلالات روانی و سلامت روان کارکنان داشته و مسئولین محترم آتشنشانی بهتر است که جنبه های دیگر استرس «ناشی از، از دست دادن شغل فعلی، مواجهه با مشکلات زندگی و به خصوص مشکلات مالی» را بیشتر مورد بررسی قرار دهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




۱٫مجازات حبس کمتر از ۱۲ماه
طبق ماده ۱۸۱ق.ع.ک مقرر شده است که تمام مجازاتهای حبس کمتر از ۱۲ماه از دوقسمت تشکیل شده‌اند:
-دوره توقیف: دوره زندان کوتاه مدت است که حتماً باید در زندان سپری شود.
-دوره آزادی تأیید گواهی نامه : این دوره پس از دوره توقیف آغاز شده و با موافقت اخذ شده از بزهکار توسط قاضی، وی با اعمال یک یا چند حکم اجتماعی مناسب جهت اجرا در این دوره، آزادی وی را گواهی می کند. مدت اعمال این میزان مجازات حبس شرایطی دارد که در بند ۲ماده ۱۸۱ق.ع.ک چنین اشاره شده است:
-در خلال بازه زمانی هفتگی باید تحدید شود؛
-حداقل ۲۸هفته و حداکثر ۵۱هفته (در رابطه با هر جرمی) باشد؛
-از محدوده معین شده قانونی نیز تجاوز نکند.
دوره توقیف باید بین ۲تا ۱۳هفته و دوره آزادی تأیید گواهینامه نیز حداقل ۲۶هفته باشد. بند ۷ ماده ۱۸۱ در خصوص حداکثر مجازات دو جرم یا بیشتر را که قاضی بخواهد به صورت متوالی سپری شود، ۶۵هفته ( ۱۵ماه) می داند که حداکثر ۲۶هفته ( ۶ماه ) آن باید دوره توقیف باشد. در خصوص احکام یا قرارهای اجتماعی مناسب نیز شماره های یک تا شش، یازده و دوازده که در بحث مجازات های اجتماعی ذکر شد در دوره آزادی تأیید گواهینامه قابل اعمال می باشد. قرار نظارت الکترونیک نیز به همان شیوه قابل اعمال است (هانگرفورد ولچ:۲۰۰۴، ۸۱۳).
نکته دیگری که در مورد حبس کمتر از ۱۲ماه مطرح است، امکان تناوبی گذراندن حبس است. به این صورت که حبس به دوره های زمانی تقسیم می‌شود که مجرم دورهای را حتماً در زندان و دورهای به همان میزان را آزاد اما تحت شرایط خاص مقرر قاضی خواهد بود. این مجازات با عنوان «حبس تناوبی» در بند ۱ماده ۱۸۳ق.ع.ک تصریح شده است.
-۲مجازات حبس ۱۲ماه و بیش از آن
مقررات قانونی در رابطه با این دسته از مجازاتهای بازداشت محور بیان داشته اند که: طبق قوانین موجود، مجرم بزرگسالی که محکوم به مجازات حبس از ۱۲ماه تا ۴سال شده باشد پس از گذراندن نیمی از دوره محکومیت خود در زندان، به صورت اتوماتیک آزاد خواهد شد و از آن زمان تا سپری شدن سه چهارم از مدت کل محکومیتش تحت نظارت خواهد بود. مجرم بزرگسالی که به مجازات معین حبس چهار سال یا بیش از آن محکوم شده باشد، پس از گذراندن نیمی از مجازات در زندان، امکان آزادی او خواهد بود، اما اگر آزاد نشود به محض سپری شدن دو سوم از مدت محکومیتش به طور اتوماتیک آزاد خواهد شد و پس از آن تا اتمام سه چهارم از مدت کل حبس تحت نظارت خواهد بود»(شورای تعیین کیفر، دسامبر۲۰۰۴، ۱۶).
لازم به ذکر است که این آزادی بر اساس گواهی و مجوز بوده و آزادی مطلق نیست و می تواند به تشخیص دادگاه متضمن شرایط خاصی باشد. این شرایط توصیه هایی است که دادگاه آنها را تبیین می کند، اما نکته جالب اینجاست که رئیس زندان یا مرکز خدمات تعلیق مراقبتی می بایست این تصمیم دادگاه را موکول یا متوقف بر هرگونه تغییری بداند که ممکن است در دوره حبس برای محکوم علیه ایجاد شود و مسئولیت تجدید نظر یا ایجاد تغییر در شرایط توصیه شده توسط دادگاه برای اعمال در دوره آزادی به عهده همین مقامات است. البته این قواعد در خصوص مجرمان خطرناک اجرا نمی‌شود و آنها تابع مقررات مخصوصی هستند؛ بدین صورت که تنها پس از سپری شدن نیمی از محکومیتشان امکان آزادی شان وجود دارد و در صورت آزادی، حتماً تا اتمام کامل دوره محکومیت، تحت نظارت با قرارهای مناسب اجتماعی خواهند بود(شورای تعیین کیفر، دسامبر۲۰۰۴، ۱۸-۱۹).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۵-۳-۲-مجازات حبس مجرمان جوان

پیش از آغاز توضیح در مورد انواع حبسهای اعمالی بر مجرمان جوان دو نکته قابل ذکر است؛ اول اینکه محل بازداشت مجرمان جوان و بزرگسال از یکدیگر جدا بوده و آنان در شرایط زندان بزرگسالان قرار ندارند و دیگر اینکه حکم نگهداری و کارآموزی مجرمان جوان، برخلاف مجازاتهای حبس بزرگسالان قابل تعلیق نیست(هانگر فورد ولچ:۲۰۰۴، ۸۷۹).
لازم به ذکر است که سه نوع مجازات بازداشت محور برای مجرمان زیر ۲۱سال اعمال می شود:
-حکم نگهداری و کارآموزی ۱طبق ماده ۱۰۰قانون اختیارات دادگاههای کیفری (تعیین کیفر) سال :۲۰۰۰ مخصوص مجرمان زیر ۱۸سال که مرتکب جرایم نسبتاً شدیدی شده باشند که قاضی تشخیص دهد اعمال دیگر مجازاتها کافی نیست. حداکثر مجازات مقرره برای این دسته از بزهکاران ۲سال نگهداری در مراکز مخصوص است. بزهکاران ۱۰و ۱۱ ساله به هیچ عنوان به مجازاتهای بازداشتی محکوم نمی شوند ( سن مسئولیت کیفری در انگلیس ده سال تمام است، اما لازم به ذکر است که بزهکاران در این نظام حقوقی به سه گروه تقسیم شده‌اند: بزهکاران نوجوان سن۱۰تا ۱۸ سال، جوان۱۸ تا ۲۱ سال و بزرگسال بالای ۲۱سال).
-بازداشت و نگهداری در مؤسسه بزهکاران جوان مذکور در ماده ۹۶ق.ا.د۲۰۰۰: مخصوص مجرمان بین ۱۸تا ۲۱سال سن است. حداقل زمان حبس در این مورد ۲۱روز است. در مورد حداکثر مدت مجاز برای اعمال حبس در مورد مجرمانی که به سن ۱۸ سال رسیده اند، قاعده این است که میتوان همان مجازاتی را که برای بزهکاران بزرگسال اعمال می شود تعیین کرد؛ ولی رویه معمول رعایت حداکثر ۲سال است(هانگر فورد ولچ:۲۰۰۴، ۸۸۳).
-بازداشت بلند مدت مذکور در ماده ۹۱ق.ا.د۲۰۰۰: این نوع حبس مخصوص مجرمان زیر ۱۸سال است که مرتکب جرایم واقعاً شدید شده‌اند. طول مدت نگهداری می‌تواند کاملا شبیه حبس بزرگسالان باشد، حتی در خصوص حبس ابد. معمولا مدت زمان تعیینی براساس این ماده، بیش از ۲سال می‌باشد که البته نیمی از آن را بزهکار حتماً باید در حبس سپری کند. جرایم شدید ذکر شده عبارتند از: جرایم قابل مجازات با ۱۴سال حبس به بالا، تجاوز جنسی، انجام اعمال جنسی با اطفال و افراد کم سن و سال، انجام عمل جنسی با کودکی از بستگان، اغوای بچهای از میان فامیل برای دست زدن به فعالیت جنسی(همتیار: ۱۳۹۰، ۶۳).

۲-۵-۴-جریمه نقدی

یکی از متداولترین مجازاتها «جریمه های نقدی» می باشند که توصیه هایی نیز بر استفاده هرچه بیشتر از این مجازات شده است. البته این در جایی است که بیم آن نرود که مجرم دوباره به واسطه اعمال چنین مجازاتی جامعه را طعمه قرار دهد. در تعیین میزان جزای مالی شدت جرم ارتکابی و شرایط و وضعیت اقتصادی مرتکب بسیار تعیین کننده است. دادگاه این وضعیت را با صدور قرار اطلاع از اوضاع و احوال مالی که مجرم را ملزم به ارائه گزارشی از وضعیت اقتصادی خود می کند، متوجه می شود. امتناع از دادن این گزارش بدون دلیل موجه خود جرم است(بند ۴ ماده ۱۶۲ ق. ع. ک).
جریمه نقدی ممکن است در دادگاه صلح یا دادگاه جزا تعیین شود. در دادگاه صلح جدای از اندک تفاوتی که در شیوه اعمال این کیفر، نسبت به اینکه جرم ارتکابی از دسته جرایم اختصاری باشد یا جرایم دو وجهی وجود دارد. دادگاه جزا هیچ محدودیتی در میزان اعمال جزای نقدی ندارد. فقط دادگاه می بایست همراه با تعیین جزای نقدی، مدت زمان نگهداری (برای بزهکاران جوان) یا حبسی را (برای بزهکار بزرگسال) که در صورت عدم تأدیه مبلغ مجازات و در عوض آن، بزهکار باید تحمل کند. دادگاههای صلح در کنار حکم به جزای نقدی با جمع شرایطی می‌توانند حبس در عوض آن را نیز (حداکثر تا ۱۲ماه حبس) تعیین کنند، مثل اینکه برای قاضی روشن شود که باقی ماندن مجرم در آدرسی که جهت دسترسی به وی در اختیار دادگاه قرار گرفته غیر محتمل است. علاوه بر مواردی که به عنوان مجازات های اصلی نظام حقوقی انگلستان شرح آن گذشت، مواردی نیز ذکر شده است که اگر چه نوعی محدودیت و تضییق بر بزهکار محسوب می شوند، ولی در گروه مجازاتهای اصلی قرار نگرفته اند و در کنار آنها یا در ازای آنها الزاماتی را برای بزهکار به وجود می آورند. از این مقرره‌ها به دستورات فرعی تعبیر شده است که قاضی می تواند از آنها به تنهایی یا در کنار مجازاتها استفاده کند(همتیار:۱۳۹۰، ۶۶).
به صورت مختصر به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

    1. قرار پرداخت غرامت (ماده ۱۳۰ق.ع.ک:) که مقرر می‌دارد بزهکار برای جبران خسارات و نقصانها و صدمات فردی وارد شده بر بزهدیده به واسطه جرم مبلغی پرداخت کند. در بزههای منتهی به مرگ بزهدیده نیز مبلغی برای جبران هزینه‌های تدفین یا عزاداری به وابستگان مجنی علیه پرداخت شود. این قرار به تنهایی نیز قابل اعمال است. نکته مهم اینکه در صورتی که مجرم توانایی پرداخت مجازات نقدی و مبلغ خسارت را با هم نداشته باشد، پرداخت خسارت در اولویت است.
    1. قرار رد اموال : در مواردی که اموال مسروقه یا سود حاصل از فروش آن در تصرف سارق باقی باشد، دادگاه بنا بر اختیار مصرح در ماده ۱۴۸ق.ا.د سال۲۰۰۰ دستور به استرداد آن به صاحب اصلی اش می دهد. همچنین اگر مال فروخته شده باشد و خریدار در خرید مال سوء نیت نداشته باشد، بنا به همین دستور سارق ملزم به جبران خسارت وی نیز می باشد.
    1. قرار ضبط و مصادره اموال : ماده ۱۴۳ق.ا.د مقرر می دارد دادگاه این اختیار را داراست که اموالی را که بزهکار در پروسه ارتکاب جرم استفاده کرده یا مقدمات بکارگیری آنها را فراهم کرده و قصد استفاده از آن را داشته است،ضبط و مصادره کند. این اموال معمولاً فروخته شده و سود حاصل از آن در اختیار دولت قرار می گیرد. در تصمیم گیری در اتخاذ دستور مصادره اموال، قاضی می بایست تأثیر چنین دستوری بر وضعیت بزهکار را مورد توجه قرار دهد. قرارهای دیگری نیز وجود دارد که به شرح زیر است:

-قرار (مربوط به)رفتارهای ضد اجتماعی؛
-قرار نگهداری در بیمارستان (مخصوص محکومان به حبسی که دارای بیماری روانی اند)؛
-قرار سرپرستی کودکان؛
-قرار پیشگیری جرایم جنسی
-قرار مجرمان خشن(همتیار:۱۳۹۰، ۶۷).

فصل سوم: جایگاه حبس ابد در حقوق ایران و انگلستان

۳-۱-اصول حاکم بر کیفر حبس ابد

در ادامه با بررسی کیفر حبس ابد‌، به این پرسش پاسـخ خواهیم داد که آیا تعارضی میان این کیفر و اصول حقوق کیفری وجود دارد یا خیر. در این باره‌ با‌ توجه‌ به نگرانی‌ِ عمیق جوامع امروزی از‌ رعایت‌ نشدن موازین حقوق بشری و عدالت ـ چه از دید قربانیان جرم و چه مجرمان‌ـ وجود دارد. به طور کلی تعیین ضوابط سه‌گانه تناسب‌، قانونی‌ بودن‌ و بشری بودن را برای قابلیت اعمال هر مجازاتی (از جمله حبس ابد) لازم می‌داند‌:

۳-۱-۱-قانونی بودن‌

بر‌ پایه اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها هیچ کس نباید محکوم یا مجازات شود مگر به دلیل‌ نقض‌ قاعده‌ای حقوقی. این اصل در ماده (۲)۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده‌ ۲۳‌ اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی تبیین شده است‌. دادگاههای‌ کیفری‌ بین‌المللی یوگسلاوی سابق و روآندا نیز اعمال اصل‌ قانونی‌ بودن در حقوق بین‌الملل کیفری را شناسایی‌ کرده‌اند، در حالی که حداقل در حقوق بین‌الملل کیفری معاصر با تـوجه به تصریح اساسنامه‌ دیوان‌ بین‌المللی کیفری حبس ابد اصولاً مجازاتی‌ قانونی‌ است‌ که‌ در‌ شرایطی خاص ممکن‌ است‌ به آن حکم شود(زمانی و نساری: ۱۳۹۱، ۸۷).

۳-۱-۲-تناسب

عنصر تناسب را از دو وجه می‌توان بررسی کرد: اول، لزوم‌ تناسب‌ میان‌ کیفر ‌ ‌و نتایج مجازات که در واقع بیشتر‌ به‌ مبانی‌ اجتماعی‌ و سودمندی‌ مجازاتها‌ اشاره دارد. دوم، وجود تناسب میان کیفر و جرم ارتکابی. این دو وجه را بررسی می‌کنیم:

۳-۱-۲-۱-تناسب کیفر و نتایج مجازات

مخالفان کیفر حبس ابد با تأکید بر عدم‌ اثبات عملی و علمی بازدارندگی‌ِ این مجازات اظهار می‌دارند که آثار توسل به کیفر حبس ابد در مقایسه با وحشتناکی و خشونت این کیفـر تناسبی ندارد. در مقابل معتقدان به لزوم بقای‌ کیفر‌ حبس ابد بر این باورند که جرایم اعدامی و حبس ابد جرایمی بسیار شدیدند و جوامع و افکار عمومی نسبت به آن حساسند. به علاوه دور نگه‌داشتن مجرمان خطرناک از جامعه حمایتی از‌ بزهدیدگان‌ و جامعه است(ناصر زاده: ۱۳۷۳، ۱۰۲).

۳-۱-۲-۲-تناسب کیفر و جرم ارتکابی

دادگاه استراسبورگ به عنصر تناسب توجه داشت و در واقع رابطه علّی و معلولی را بر دو مبنا بررسی کرد‌: اثر‌ تنبیهی مجازات‌ و عنصر خطرناکی. اگر رابطه علی و معلولی موجودیت خود را از دست بدهد، حبسی که در ابتدا قانونی‌ بود، خودسرانه به محرومیت از آزادی تغییر می‌یابد که در تعارض‌ با‌ ماده‌ ۵ کنوانسیون است. بنابراین مجازات حبس ابد نیز باید در مرحله تحمیل و اجرا عادلانه و منصفانه باشد. در خصوص ‌‌عادلانه‌ بودن باید به معیارهایی چون شدت جرم توجه کرد(زمانی و نساری:۱۳۹۱، ۸۸).

۳-۱-۳-بشری بودن

اسناد حقوق بشری‌ ملی و بین‌المللی در حمایت‌ از‌ کرامت انسانی، دو دسته از مجازاتهای غیرانسانی و تحقیرآمیز را ممنوع اعلام می‌کنند: مجازاتهایی که به دلیل‌ وقاحت‌ ذاتی‌ وحشیانه به شمار می‌روند؛ و کیفرهایی که اساساً یا به طور برجسته نامتناسب‌ با‌ جرایم‌ ارتکابی‌اند. تقریباً به وقاحت ذاتی‌ِ کیفر حبس ابد توجه کمتری شده است. طبق تعریف‌ وقاحت‌ ذاتی‌ هیچ کیفری نباید حرمت زندانیان را از بین ببرد. به جرائت می‌توان گفت که‌ یکی‌ از ارعاب ‌انگیزترین مجازاتها که در اساسنامه دادگاههای کیفری بین‌المللی روآندا (ماده ۲۳) و یوگسلاوی‌ (ماده‌ ۲۴) یاد شده است، کیفر حبس ابد است. به این‌ کیفر‌ بارها و به ویژه در دادگاه کیفری بین‌المللی روآندا حکم شده است و به احتمال‌ زیاد‌ دیوان‌ کیفری بین‌المللی نیز به آن حکم خواهد کرد. بسیاری از حقوق‌دانان و فعالان حقوق بشری حبس‌ ابد‌ را مجازاتی غیر بشری می‌دانند و طرفدار لغو آنند. گروهی از جمله پنسلا‌و لسکومس‌در‌ فرانسه بر این باورند که این مجازات مرگ تدریجی فرد است(داوودی:۱۳۸۶، ۵۶).
در‌ جامعه‌ بین‌المللی‌ امروز که معتقد به ذاتی بودن حقوق بشری برای همه بشریت است‌، چه‌ فرد محکوم به جنایت جنگی باشد یا نسل‌کشی، وجود مجازات حبس ابد چالش‌ برانگیزتر می‌شود. لازم به‌ ذکر‌ است که این مجازات در بسیاری از کشورهای اروپایی همچون پرتغال، اسپانیا‌، نروژ‌ و قبرس لغو شده است. طرفداران لغو این‌ کیفر‌ با‌ تأکید بر عدم امکان اصلاح مجرمان محکوم‌ به‌ حبس ابد و لزوم رعایت موازین حقوق بشری، کیفر مزبور را مردود می‌دانند، در‌ حالی‌ که طرفداران این کیفر با‌ تأکید‌ بـر این‌ مهم‌ که‌ جرایم بین‌المللی نقضهای شدید حقوق بین‌الملل‌ بشر دوستانه‌ هستند و مرتکبان این جرایم مجرمانی بسیار خطرناک محسوب می‌شوند، حبس ابد را گامی مؤثر در دور کردن این گونه افراد از جامعه و احترام‌ به‌ حقوق بنیادین بشری بزهدیدگان قلمداد می‌کنند‌. لازم‌ به‌ ذکر‌ است‌ که دیوان اروپایی‌ حقوق‌ بشر هنوز مجازاتهای ابد را خلاف اصول خود ندانسته است(داوودی:۱۳۸۶، ۵۷).

۳-۲-جایگاه حبس ابد

در این قسمت ابتدا جایگاه حبس ابد در حقوق ایران و سپس در حقوق انگلستان را مورد بررسی قرار می دهیم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




با توجه به آنکه مقدار اعتبار آزمون در جدول ۴-۲۴ از ۰,۰۵ کمتر است بنابراین می توان گفت که فرض صفر آماری (مبنی بر عدم وجود رابطه بین دو متغیر) با سطح خطای۵ درصد رد می شود و بعبارت دیگر با اطمینان ۹۵ درصد بین افزایش توان خریدار با بهره گرفتن از تسهیلات اعتباری بانک ها در پرداخت های مدت دار و آشنایی وارد کنندگان با مکانیزم پرداخت به روش اعتبار اسنادی، رابطه معنی دار وجود دارد اما این رابطه خیلی قوی نیست. با توجه به اینکه ضریب همبستگی فوق برابر ۰,۱۹۱ و مثبت است می توان گفت که رابطه بین این دو متغیر مستقیم است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ارتباط بین فرضیه های ۳ و ۴ :
فرضیه ۳ به حمایت قوانین بین الملل از روش پرداخت اعتبار اسنادی اشاره دارد و فرضیه ۴ به حمایت و استقبال بانک ها به استفاده از روش اعتبار اسنادی می پردازد.
جدول۴-۲۵ ضریب همبستگی اسپیرمن بین فرضیه ۳ و ۴

ضریب همبستگی
اعتبار آزمون
نتیجه گیری
جهت رابطه
۰,۱۸۲
۰,۰۲۶
وجود رابطه
مستقیم

با توجه به آنکه مقدار اعتبار آزمون در جدول ۴-۲۵ از ۰,۰۵ کمتر است بنابراین می توان گفت که فرض صفر آماری با سطح خطای۵ درصد رد می شود و بعبارت دیگر با اطمینان ۹۵ درصد بین حمایت قوانین بین الملل از روش پرداخت اعتبار اسنادی با حمایت و استقبال بانک ها به استفاده از روش اعتبار اسنادی، رابطه معنی دار وجود دارد ولی خیلی رابطه شدیدی نیست. با توجه به اینکه ضریب همبستگی فوق برابر ۰,۱۸۲ و مثبت است می توان گفت که رابطه بین این دو متغیر مستقیم است.
ارتباط بین فرضیه های ۳ و ۵ :
فرضیه ۳ به حمایت قوانین بین الملل از روش پرداخت اعتبار اسنادی اشاره دارد و فرضیه ۵ به پایین بودن
هزینه های استفاده از مکانیزم اعتبار اسنادی می پردازد.
جدول۴-۲۶ ضریب همبستگی اسپیرمن بین فرضیه ۳ و ۵

ضریب همبستگی
اعتبار آزمون
نتیجه گیری
جهت رابطه
۰,۲۳۱
۰,۰۰۴
وجود رابطه
مستقیم

با توجه به آنکه مقدار اعتبار آزمون در جدول ۴-۲۶ از ۰,۰۵ کمتر است بنابراین می توان گفت که فرض صفر آماری با سطح خطای۵ درصد رد می شود و بعبارت دیگر با اطمینان ۹۵ درصد بین حمایت قوانین بین الملل از روش پرداخت اعتبار اسنادی با پایین بودن هزینه های استفاده از مکانیزم اعتبار اسنادی، رابطه نسبتا قوی وجود دارد. با توجه به اینکه ضریب همبستگی فوق برابر ۰,۲۳۱ و مثبت است می توان گفت که رابطه بین این دو متغیر مستقیم است.
ارتباط بین فرضیه های ۳ و ۶ :
فرضیه ۳ به حمایت قوانین بین الملل از روش پرداخت اعتبار اسنادی اشاره دارد و فرضیه ۶ به آشنایی وارد کنندگان با روش اعتبار اسنادی می پردازد.
جدول۴-۲۷ ضریب همبستگی اسپیرمن بین فرضیه ۳ و ۶

ضریب همبستگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم