هافمن و بارلو نیز به صراحت به نقش تکامل تأکید کرده‌اند. این مدل تلفیقی از رویکرد های مطرح در آسیب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی است که با دقت در کنار همدیگر قرار گرفته اند. این مدل تبیین روشنی از عوامل رفتاری، شناختی و الگوهای زیستی ارائه می‌دهد. همچنین این مدل نقش مهارت های اجتماعی ضعیف را نیز در ایجاد اختلال اضطراب اجتماعی مد نظر داشته است.

در نهایت، مدل رپ و اسپنس از ویژگی جامعیت برخوردار است.این مدل بر اساس رویکرد ابعادی در آسیب شناسی طراحی شده است. این مدل قصد دارد تا تبیین روشنی از طیف اختلال اضطراب اجتماعی ارائه دهد و اضطراب اجتماعی را در یک پیوستار قرار می‌دهد. علاوه بر این، به نقش عوامل مختلف اشاره شده است، به ویژه عوامل فرهنگی جایگاه ویژه ای در این مدل دارد.

۲-۲-۶- درمان اختلال اضطراب اجتماعی

در درمان اضطراب اجتماعی هم از روان درمانی استفاده می شود و هم از دارودرمانی،و روش های مختلف برای نوع منتشر و موقعیت های عملکرد قابل استفاده است.بعضی از مطالعات حاکی است که استفاده توأم از روان درمانی و دارودرمانی نتایج بهتری نسبت به درمان با تک تک آن ها به وجود می آورد، هرچند این یافته ممکن است ‌در مورد همه بیماران و تمام موقعیت ها صدق نکند.

داروهای مؤثر برای درمان اضطراب اجتماعی مشتملند بر: ۱٫ مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین ۲٫ بنزودیازپین ها ۳٫ ونلافکسین و ۴٫ باسپیرون.

روان درمانی برای نوع منتشر اضطراب اجتماعی معمولا شامل ترکیبی از روش های رفتاری و شناختی،از جمله بازآموزی شناختی،تمرین ضمن جلسات و طیفی از تمرینات خانگی است(کاپلان-سادوک،۱۳۸۸).

همچنین، درمان های شناختی- رفتاری و شناخت عوامل تغذیه ای مانند مصرف پروبیوتیک نیز در این اختلال وجود دارد (بستد[۶۰]، ۲۰۱۳؛ فاستر[۶۱] و همکاران، ۲۰۱۳).

با توجه به توضیحاتی که در زمینه اضطراب اجتماعی ذکر شد، چنین به نظر می‌رسد که این اختلال می‌تواند تأثیر به سزایی در حوزه های مختلف زندگی افراد از جمله شخصیت، کمال گرایی و خودکارآمدی داشته باشد که در ادامه هر یک از این مفاهیم به تفصیل شرح داده می شود.

۲-۲-۲-شخصیت

۲-۲-۲-۱-تعریف شخصیت

شخصیت از واژه لاتین پرسونا گرفته شده است که به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه ها در نمایش به صورت خود می‌زنند.شخصیت را می توان به صورت مجموعه بادوام و بی نظیر ویژگی هایی تعریف کرد که ممکن است در موقعیت های مختلف تغییر کند (شولتز،۱۳۸۹).

شخصیت مفهومی ساده و عینی که بتوان به راحتی آن را تعریف نمود، نمی باشد بلکه مفهومی انتزاعی یا به اصطلاح سازه است و این حقیقت که شخصیت یک سازه است تعریف آن را دشوار می‌سازد (رأس[۶۲]،۱۹۹۲).

کتل[۶۳] (۱۹۵۹) بر این باور است که باید نظریه شخصیت این هدف را داشته باشد که رفتار آدمی را در شرایط و اوضاع و احوال گوناگون پیش‌بینی کند. ازاین رو، در تعریف شخصیت می‌گوید، شخصیت مفهومی است که اجازه می‌دهد تا پیش‌بینی کنیم آدمی در اوضاع و احوال معین چه رفتاری خواهد داشت (به نقل از سروقد و همکاران، ۱۳۹۰).

آلپورت، از محققین بزرگ در زمینه شخصیت، معتقد است که شخصیت « سازمان پویایی از نظام های جسمی-روانی در درون فرد است که رفتار و افکار ویژه او را تعیین می‌کند». در این تعریف به یک عامل مهم یعنی سازمان پویایی عوامل تشکیل دهنده شخصیت اشاره شده است (گروسی فرشی، ۱۳۸۰).

شخصیت از صفات یا ویژگی هایی تشکیل می شود که به تفاوت های فردی در رفتار،ثبات رفتار در طول زمان و تداوم رفتار در موقعیت های گوناگون می‌ انجامد.این صفات می‌توانند منحصر به فرد باشند، در برخی گروه ها مشترک باشند،یا کل اعضاء گونه در آن سهیم باشند، ولی الگوهای آن ها در فرد تفاوت دارند (فیست و فیست،ترجمه سیدمحمدی،۱۳۸۶).

به عبارت دیگر، شخصیت مجموعه ای از ویژگی های با دوام و منحصر به فرد است که امکان دارد در پاسخ به موقعیت های مختلف تغییر کند (شولتز و شولتز، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۹۰).

با این حال، این ها تعاریفی نیستند که همه روانشناسان با آن موافق باشند. برای اینکه به دقت بیشتری دست یابیم باید ببینیم هر رویکرد شخصیت چه منظوری از این اصطلاح دارد. که در ادامه رویکردهای مختلف مربوط به شخصیت، بررسی می شود.

۲-۲-۲-۲- نظریه های مربوط به شخصیت

۲-۲-۲-۲-۱- رویکرد روان تحلیل گری[۶۴]

فروید یکی از نخستین نظریه پردازانی است که ‌در مورد رشته ابعاد شخصیت در سال های نخستین کودکی و نقش آن در ساختار شخصیت انسان، تأکید ورزیده است.به گمان فروید شخصیت در پایان پنجمین سال زندگی شکل می‌گیرد و رشد بعدی این فرایند با ساختار اصلی آن رابطه نزدیک دارد. بر اساس این نظریه، رفتار انسان از تعارض ها و کشمکش های بین انگیزه ها، سائق ها و نیاز ها ناشی می شود. این رویکرد بر نیروهای ناهشیار تأکید دارد، یعنی امیال جنسی و پرخاشگری با پایه زیستی و تعارض های اجتناب ناپذیر اوان کودکی که شکل دهنده شخصیت می‌باشند.

فروید سه ساختار را در آناتومی شخصیت معرفی نمود: نهاد، خود و فراخود.

نهاد (id) با مفهوم ناهشیار فروید مطابقت دارد (هر چند خود و فراخود نیز جنبه‌های ناهشیار دارند). نهاد مخزن غرایز و لیبیدو است (انرژی روانی که به وسیله غرایز آشکار می شود). نهاد ساختار قدرتمند شخصیت است زیرا تمام انرژی دو ساختار دیگر را تأمین می‌کند. نهاد چون مخزن غرایز است، مستقیما با ارضای نیازهای بدن ارتباط دارد.

خود (ego) ارباب منطقی شخصیت است.هدف آن ممانعت از تکانه های نهاد نیست بلکه می‌خواهد به آن کمک کند کاهش تنشی را که آرزو دارد، کسب کند. چون خود از واقعیت آگاه است، تصمیم می‌گیرد که چگونه و چه وقت غرایز نهاد می‌توانند بهتر ارضا شوند. خود زمان ها، مکان ها و اشیای جامعه پسندی که تکانه های نهاد را ارضا خواهند کرد، تعیین می‌کند.

از نظر فروید، نیروهای سومی هم وجود دارد –احکام یا عقاید قدرتمندی که عمدتاً ناهشیار است – که در کودکی فرا می گیریم: عقاید درست و غلط ما. در زبان روزمره، ما این اخلاقیات درونی را وجدان می نامیم. فروید آن را فراخود نامید. اساس این جنبه اخلاقی شخصیت معمولا در ۵ یا ۶ سالگی آموخته می شود و ابتدا از مقررات سلوکی که والدین تعیین می‌کنند تشکیل می‌شوند. کودکان از طریق تحسین، تنبیه و سرمشق یاد می گیرند چه رفتارهایی را والدین آن ها خوب یا بد می دانند. رفتارهایی که کودکان به خاطر آن ها تنبیه می‌شوند، “وجدان” یا یک قسمت از فراخود را تشکیل می‌دهند. قسمت دوم فراخود، “خود آرمانی” است که از رفتار های خوب یا درستی تشکیل می شود که کودکان به خاطر آن ها تحسین شده اند (شولتز، ۱۳۸۹).

۲-۲-۲-۲-۲- رویکرد نو روانکاوی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...