(همان، ۳۰۵)

شاعر در این شعر به مبحث رضا اشاره دارد و از زبان امام حسین در مقام رضا خطاب به حضرت حق چنین بیان می کند که به هر آنچه تو فرمان دهی من راضی ام و همانطور که خواسته ای از مال و جان و اهل خود می گذرم و بندۀ حلقه به گوش فرامین تو هستم:

گفت آن شاهِ سریر ارتضا
تَرکِ مال و تَرکِ جان و تَرکِ اهل

کآنچه گفتی، جمله را دارم رضا
چون تویی جانان بسی سهل است سهل
(نیّرتبریزی، ۵۱)

هر گونه حرکات و اعمال امام حسین برای این است که اراده و رضای حق تعالی را در پی داشته باشد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

عشق را نه قیدِ نام است و نه ننگ

جمله بهرتُست چه صلح و چه جنگ
(نیّرتبریزی، ۱۱۳)

شاعر در بیت زیر به مبحث رضا اشاره دارد آنجا که از زبان امام حسین سروده است:

گفت: کِای فرمانده امرِ قضا

این سرِ تسلیم و این کویِ رضا
(همان، ۱۱۸)

۳-۸٫ تسلیم
بعد از رضا مرحله ای است که بنده میل خود را در میان نبیند و همه وجودش خواست خداوند باشد که در عرفان همان مقام تسلیم است «تسلیم باز سپردن باشد؛ و در این موضع مراد از تسلیم آن است که هر چه سالک آن را نسبتی به خود کرده باشد آن را با خدا سپارد… و این مرتبه با لای مرتبه رضا باشد، چه در مرتبه رضا هر چه خدا کند موافق طبع او باشد، و در این مرتبه طبع خود و موافق و مخالف طبع خود جمله با خدای سپرده باشد، او را طبعی نمانده باشد تا آن را موافقی و مخالفی باشد » ( خواجه نصیر، ۱۳۷۳: ۹۱).
تسلیم بالاترین درجات راه عامه است. و برای آن سه درجه است: درجه نخست، آن است که سالک آنچه از غیب می رسد و با عقل تزاحم دارد و تنافی دارد و بر اوهام گران می آید، مانند سیل و زلزله و بلا ها و مصیبت ها، همه را به خدا تسلیم کند و بداند که این امور با خواست و اراده و مشیت الهی تحقق یافته است، و مشیت تابع حکمت اوست و در برابر آنچه با قیاس معارض است از سیر دولت ها و قسمت ها، کاملا منقاد و مطیع و سرسپرده باشد. درجه دوم، آن است که سالک علم را به حال تسلیم کند و قصد را به حق تسلیم کند و رسم را به حقیقت تسلیم کند. درجه سوم، آن است که ماسوی الله را به حق تسلیم کند، به گونه ای که از مشاهده این تسلیم، سالم و منزه باشد؛ بدین نحو که مشاهده کند این حق تعالی است که او را به خویش تسلیم کرده است( انصاری، ۱۳۷۹: ۱۰۴ و ۱۰۵ ).
عبد در برابر رب خویش تسلیم مطلق است در کلام عرفا آمده است: اَلعبدُ کالمَیتِ بین یَدَیِ الغّسالِ ( بَینَ یَدَیِ الغاسِل ) یقلبُهُ کیف یشاءُ ( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، جزء ۱۱ : ص ۲۰۰.به نقل از طیب، ۱۳۸۷: ۳۱۲). عبد حقیقی بین دو دست جمال الهی، مثل جنازه ای است بین دو دست مرده شوی، که او به هر سوی می خواهد، جنازه را می چرخاند و جنازه از خود مقاومتی نشان نمی دهد. عبد حقیقی خدا هم در دست پروردگار اینگونه تسلیم است و نظری از خود ابراز نمی کند و پذیرای چیزی است که خدای متعال برای او رقم می زند.
در نگاه نیّر، در واقع تحصیل مقام تسلیم، پذیرش قلبی و باطنی کامل امر الهی و مخالفت نکردن با فرمان حق است. انسان در اثر تقرب به خدا چنان یقین پیدا می کند که جز به او نمی اندیشد و همه چیز را مقهور اراده پروردگار می داند بنابراین سختی و آسانی، فقر و غنی و … آرامش او را برهم نمی زند و در برابر آنچه خدای عزوجل اراده می فرماید خود را تسلیم می کند.
در بیت زیر که از زبان امام خطاب به جبرئیل است شاعر گفته عشق باعث به حرکت درآوردن ایشان به سوی مقصود بود و علاوه بر آن اشاره به تسلیم بی چون و چرا شدن آن حضرت هم در قول و هم در فعل دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...