در کنار عده‌ای که عادت دادن را یکی از روش‌های تربیتی می‌دانند، جمعی دیگر به آن، به چشم یک روش ضد تربیت می‌نگرند و معتقدند که عادات مکانیکی و رفتارها و افکار قالبی، بزرگ‌ترین دشمن ذوق و کشف درونی است و مؤید سخن خود را آن دسته از روایاتی می‌داند که در مذمّت به‌کارگیری این روش وارد شده است.[۳۳۷]
به نظر می‌رسد که این اختلاف، مربوط است به تعریف «عادت»، «موضوع آن» (یعنی علمی که باید آموخته شود) و «میدان عملکرد این روش».
شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، ضمن تأیید کلی این اعتقاد که انجام کارها، صرفاً از روی عادت، به‌خاطر کاستن از نقش عقل و اراده، دارای ارزش نیست، این مطلب را تا حدودی در مورد اموری، صحیح می‌داند که عقل و اراده در انجام آن‌ها نقش اساسی و ارزشی دارد. ایشان با تقسیم کردن عادات، به (فعلی) و (انفعالی)، موارد فوق را از جمله (امور فعلی) می‌داند و به‌کارگیری روش عادت را در امور انفعالی که اسارت‌آور است، به‌طور کلی مذموم می‌شمرد.
استاد شهید برای روشن‌تر شدن موضوع، به تعریف عادات فعلی و انفعالی پرداخته و می‌گوید:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«عادات فعلی، یک سلسله عاداتی است که به عامل خارجی ارتباط ندارند، مانند این‌که کسی تصمیم بگیرد به سحرخیزی عادت کند، ولی عادات انفعالی، آن‌هایی است که انسان، تحت تأثیر یک عامل بیرونی باشد مثل عادت به سیگار کشیدن و یا خوردن غذایی خاص».[۳۳۸]
در مجموع با توجه به سخن ایشان باید گفت: حقیقت این است که عادت کردن در کاری که انجام آن، وابستگی اصولی به عقل و اراده دارد، از نظر اسلام مردود است؛ چرا که این کار، نقش هویتی عقل و اندیشه انسان را تضعیف کرده و محدودتر می‌سازد. در حالی‌که اساسی‌ترین اهداف اسلام بر بیداری عقل و خرد و استقلال رأی افراد تعلق دارد.
بنابراین، مطابق آن‌چه گفته شد، همیشه عادت‌دهی، روشی ناکارآمد نیست، بلکه مربّیان متعهد و آگاه میتوانند در عین ایجاد عادات پسندیده در کودکان، این نقیصه را در فرصت‌های مناسب برطرف سازند. یعنی از ابتدا کودک را به کارهای نیک و اخلاق پسندیده عادت دهند و زمانی‌که به سن رشد و درکِ خوب و بد و مصالح و مفاسد رسید، مصالح و مفاسد همان اعمال را برایش توضیح دهند. بدین‌وسیله کودک به ارزش واقعی اخلاق و رفتار خود پی میبرد و همان اعمال عادی را آگاهانه و از روی تعقل انجام میدهد.[۳۳۹]
لذا آن‌چه درباره ارزش تربیتی عادت در روایات آمده، از آن جهت است که این روش، نهایتاً تسهیل انجام عمل و ثبات آن را در فرد ممکن میسازد، ولی باید توجه داشت که تکرار عمل به روح آن، که همان آگاهی است نینجامد.
باید متوجه بود که به همان میزانی که عادت کردن به چیزی، به راحتی انجام میگیرد، ترک آن در نهایت زحمت و دشواری امکان‌پذیر است. به همین جهت است که امام علی۷میفرماید: «أَصْعَبُ‏ السِّیَاسَاتِ‏ نَقْلُ‏ الْعَادَاتِ‏؛ سخت‌ترین تدبیرها، تغییر و رفع عادات است».[۳۴۰] ترک کردن عادت به قدری سخت است که امام حسن عسگری۷میفرماید: «رَدُّ الْمُعْتَادِ عَنْ‏ عَادَتِهِ‏ کَالْمُعْجِز؛ برگرداندن معتاد از عادتش، همچون معجزه است».[۳۴۱]
از این‌رو، باید یکی از بزرگ‌ترین معجزات انبیاء و اولیاء الهی را در این دانست که مردم قوم خود را از بسیاری از عادات ناشایست و زشت بازگرداندند و سپس عادات پسندیده را جایگزین آن نمودند.
۲-۴-۲- نحوه کارآیی روش تمرین و تکرار در آموزش تعالیم قرآنی
با توجه به این اصل، والدین و مربّیان نباید انتظار داشته باشند که هر مطلبی که به کودکان گفته‌اند، برایشان قابل درک بوده و انجام دهند، بلکه باید مدتی بگذرد و دائم، آن مطلب را به شیوه‌های گوناگون بیان کنند تا کودک برای انجام آن آماده شود. به همین دلیل، هماهنگی قول و عمل والدین و مربیان در بیان مطالب قرآنی، به تداوم بخشیدن رفتار قرآنی کودک، کمک شایانی میکند.
برای کارآیی بهتر این روش، استفاده از راهکارهای ذیل توصیه می‌شود:
۲-۴-۲-۱- استفاده از فرصت‌های آموزشی و ارتباط دادن درس قرآن با زندگی (زیستن قرآنی)
والدین و مربیان باید در همه حال عهده‌دار تربیت دینی فرزندان باشند. چنان‌چه از سیره تربیتی امام مجتبی۷برمیآید که آن حضرت تا آخرین لحظه زندگی در فکر تربیت و اصلاح مردم و فرزندان خویش بوده است. در وصیت آن حضرت به امام حسین۷آمده است: «ای حسین! من به تو وصیت میکنم درباره کسانی که از اهل و اولاد من و اهل بیت خودت که بعد از من میمانند، این‌که از خطاهای خطاکاران آنان عفو کنی و نیکی‌هایشان را قبول نمایی و بر آن‌ها مانند یک مربّی و پدر باشی».[۳۴۲]
بر این اساس، استفاده از فرصت‌های مناسب در آموزش دادن کودکان، از سویی موجب آسان شدن آموزش و از سوی دیگر موجب نشر و گسترش علم خواهد شد؛ زیرا مربّی با تکیه بر این اصل، همواره میکوشد در هر فرصتی که پیدا شد، به آموزش دانش‌آموز بپردازد؛ افزون بر این، همواره درصدد ایجاد فرصت‌های آموزشی بر خواهد آمد. آموزش در سیره معصومان:،به زمان و مکان خاصی محدود نیست، گرچه ممکن است زمان و مکانی برای آن معین شود، ولی هرگز محدودیتی نمیآورد. برای مثال معصومان:اغلب، بعد از طلوع آفتاب و در مسجد به تربیت و آموزش شاگرد میپرداختند ولی آموزش‌های آنان به این زمان و مکان اختصاص نداشته، بلکه هر زمان و هر مکان که طالب علمی، را مییافتند به آموزش او میپرداختند. چرا که محدود کردن آموزش به زمان خاص در روز، موجب پایین آمدن کمیّت و کیفیت تعلیم و تربیت جامعه است.[۳۴۳] لذا نباید آموزش کودکان، محدود به مهد کودک یا مدرسه باشد. نکته دیگر این‌که باید از فرصت‌های متناسب، با محتوای آموزشی نیز بهره برد؛ به بیانی دیگر باید محتوای آموزشی را متناسب با فرصت‌های پیش آمده انتخاب کرد و یا برای محتوایی خاص، منتظر فرصتی مناسب بود.[۳۴۴] نیز از مطالعه روایات موجود در سیره درخشان لقمان، میتوان بصیرت و تیزبینی او را در یافتن فرصت‌های مناسب جهت ارشاد و هدایت مردمان دریافت. او به خوبی قدر موقعیت‌های تبلیغی را میشناخت و از آن بهره میجست. وی در هنگام نزاع بین افراد و گروه‌ها وارد صحنه میشد و لقمان هرگز از دو نفر که نزاعی داشتند نگذشت مگر آن که بین آن دو را اصلاح کرد.[۳۴۵]
بر این اساس، استفاده از فرصت‌ها در آموزش قرآن به کودکان ضروری است. مربّی قرآن، لازم است که درسهای دینی و قرآن را با زندگی روزمره دانشآموزان مربوط کند تا بدان دلبستگی پیدا کنند. یعنی مربی از وقایع و حوادثی که در خانه، مدرسه، شهر و … اتفاق میافتد، استفاده کند و آنها را به نحوی جالب با درس روز ارتباط دهد تا کودکان و نوجوانان با علاقه، به مطالب توجه کنند. مثلاً مربی در روز عید فطر، حکمت فطریه دادن و خدمت به فقرا را برای بچه ها بگوید و میتواند از آیاتی متناسب با موضوع انفاق هم استفاده کند.[۳۴۶]
بنابراین قرآنی کردن کودکان، صرفاً در دادن اطلاعات قرآنی و وادار کردن آن‌ها به حفظ روایات اسلامی و آیات قرآنی محدود نمیشود بلکه مهمتر و فراتر از آن، باید هنر « زیستن قرآنی» را به آنها یاد داد. مثلاً وقتی به کودک این پیام قرآنی را یاد دادیم که «الصُّلحُ خیر» باید در مواقعی که بین او و دوستانش کدورت و دعوایی پیش میآید، او را متوجه این آیه ساخت و از این طریق، نقش کاربردی آیات قرآن در زندگی را پر رنگ کرد.
یا این‌که در مکان مسواک زدن کودکان، آیات مربوط به نظافت و احادیث پیرامون مسواک زدن را در تابلوهای زیبا، نصب کرد و کودکان را تشویق به یادگیری آن‌ها نمود. با این کار ضمن آشنایی کودکان با دستورات دینی پیرامون این عمل نیکو، نسبت به انجام این کار، ترغیب میشوند.
۲-۴-۲-۲- ضرورت نوآوری و تنوّع در روش های تربیت قرآنی
محتوای تربیت قرآنی در اسلام، یک منبع غنی و پرمایه‌ای است که برگرفته از تعالیم قرآن و سیره معصومین علیهم السّلام میباشد. این محتوا به شکل کامل و ثابت برای همه زمان‌ها در دسترس مربّیان تربیتی قرار دارد، اما آنچه در تربیت قرآنی دارای اهمیت است، چگونگی انتقال این آموزه‌ها به فراگیران است.
منظور از نوآوری در تربیت قرآنی، برگزیدن ایده‌ها و راه‌های‌جدید در شیوه‌های تربیتی و فراهم کردن زمینه های مناسب برای انتقال پیام‌هاست.[۳۴۷] از این‌رو، تمام نوآوریها میتواند منعکسکننده یک تغییر باشد و در عین حال، نفی کننده شیوه‌های قبلی هم نیست.[۳۴۸] بر این اساس، استفاده از آیات و روایات و متون اصلی دینی به اقتضای زمان، ملاک اصلی است که باید آمیخته با نوآوری باشد.[۳۴۹]
در این‌جا باید به تفاوت نوآوری با بدعت توجه نمود. نوآوری بر پایه آزاد‌اندیشی و ابداع ابتکاری و بدون تقلید است؛ اما در بدعت، سلیقه‌های شخصی وارد میشود و اصول دینی نادیده گرفته میشود. در نوآوری، تعهد کامل به حفظ دین و تمامیت آن وجود دارد و به قصد کامل کردن دین یا کاستن از آن صورت نمیگیرد. در واقع، نوآوری در تربیت دینی را باید به کمک اصول و ملاک‌های دینی انجام داد.[۳۵۰]
نوآوری، برگزیدن ایده‌های جدید[۳۵۱] و اندیشه‌های سازنده[۳۵۲] است که به شکل انتخاب و استفاده نو و تازه از منابع انسانی و مادی و ابداع روش‌هایی جدید که باعث تحقق بهتر اهداف میگردند، می‌باشد.[۳۵۳] به عبارت دیگر، نوآوری‌های تربیتی باعث تحوّل در نظام آموزشی سنّتی، بهینه‌سازی و ارتقای کیفی آن میشود و بر محتوای آموزشی، روش‌های مورد استفاده و بهره‌گیری از فناوری‌های جدید تأثیر دارد.[۳۵۴]
۲-۴-۲-۲-۱- ضرورت خلّاقیّت و نوآوری در تربیت دینی از منظر مبانی دینی
در تعالیم دینی، نوآوری، جایگاه مثبت و پسندیده‌ای دارد. اسلام، دینی است که خود، مشوّق نوآوری و خلّاقیّت است، هرچند مستقیم به این مورد نپرداخته است؛ اما آموزه‌های دینی دارای نکات تربیتی بسیاری در ارتباط با نوآوری است. در این قسمت، ضرورت نوآوری از دیدگاه مبانی دینی با توجه به آیات قرآن کریم و سیره معصومین علیهم‌السّلام مورد بررسی قرار میگیرد.
۲-۴-۲-۲-۱-۱- خلّاقیّت و نوآوری از دیدگاه قرآن
خداوند عالم، اولین خلّاق و نوآور جهان خلقت است و خلّاقیّت او، تنوّع و زیبایی شگرفی را در عالم بنا نهاده است. چنان‌که در قرآن مجید، از جمله صفات خداوند متعال، «خلاّق» شمرده شده است: *(إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیم؛ به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است.)* حجر / ۸۶[۳۵۵]
به نظر می‌رسد از این‌که در آیات قرآن، دو صفت خلّاقیّت و علم در کنار یکدیگر آمده و خلّاقیّت بر علم، مقدّم شده است، می‌توان چنین استنباط نمود که اولاً: تقدیم «خلاّق بر علیم»، نشان‌دهنده‌ اهمیّت و عظمت خلّاقیّت و نوآوری است و ثانیاً: خلّاقیّت، مبتنی بر علم و دانش است و علم و آگاهی در ظهور و بروز خلّاقیّت نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند.
انسان نیز به عنوان کامل‌ترین و عالی‌ترین مخلوق و گزینه خلیفه الهی، تنها متفکّر خلّاق این جهان در بین همه مخلوقات محسوب می‌شود. در جهان کنونی بدون هیچ تردیدی به مدد قوّه خلّاقیّت و نوآوری، می‌توان به ساختن فرهنگ و تمدن، علم و تکنولوژی و صنعت دست یافت.
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱- قرآن و نمودهای نوآوری:
با توجه به ارج نهادن آیات قرآن به خلّاقیت، در ذیل به نمودهای نوآوری اشاره می‌شود:
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱-۱- نوآوری در آفرینش و طبیعت: به بیان قرآن، یکی از کمالات حق، بدیع و فاطر بودن خداوند است؛ یعنی بدون تقلید از دیگران و بدون استفاده از نمونه[۳۵۶] و ماده اولیه برای آفرینش[۳۵۷]، به آفرینش اقدام کرده است: *(بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُون؛ هستى‌بخش آسمان‌ها و زمین، اوست! و هنگامى‌که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى‏گوید: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود.)* بقره/۱۱۷.
صفت «فاطر»، نیز به معنای آفریننده مبتکر و خلّاق است.[۳۵۸] تبدیل، تجدید و تداوم خالقیت و نوآوری خداوند، نیز موضوعی قرآنی است. در واقع، تجدید اراده الهی به عنوان صفت فعل او، بهترین گواه بر نوگرایی در آفرینش است.
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱-۲- نوگرایی در آفرینش انسان: موضوع آفرینش انسان که در قرآن مطرح شده، دارای نکات جالبی درباره نوآوری است. از جمله، استمرار آفرینش انسان و تنوّعی که در میان میلیاردها انسان در روی کره خاکی دیده میشود، نشانگر زیبایی و ضرورت نوآوری است. فرشتگان در مقام استدلال برای نفی آفرینش انسان، به موضوع فسادگری او اشاره کردند، اما خداوند به مقام علمی او اشاره نموده است و با وجود مخالفت فرشتگان، خداوند، انسان را به عنوان پدیده‌ای نو آفرید: *(ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِین؛ سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‏]، و علقه را بصورت مضغه [چیزى شبیه گوشت جویده شده‏]، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینش تازه‏اى دادیم پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است) مؤمنون/ ۱۴
کلمه” انشاء”، به معناى ایجاد چیزى و تربیت آن است، هم‌چنان‌که” نشا” و” نشاه” به معناى احداث و تربیت چیزى است.[۳۵۹]
در این جمله، سیاق را از خلقت، به انشاء تغییر داده و این به خاطر آن است که دلالت کند بر این‌که آنچه به وجود آوردیم چیز دیگرى و حقیقت دیگرى است غیر از آنچه در مراحل قبلى بود.[۳۶۰]
از دیدگاه قرآن کریم، واژه‌های «خلق»، «نشأ» و «فطر» هم معنا هستند. با این تفاوت که «خلق»، پدید آوردن چیزی است، بدون این‌که شبیه آن، قبلاً ایجاد شده باشد.[۳۶۱] «فطر»، نیز ایجاد تغییراتی است که موجب نقض خلقت و حالت اولیه می‌شود[۳۶۲] مانند آیه: *(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثَرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى‏دانند!)* روم/ ۳۰[۳۶۳]
بعد از تعلیم اسماء به انسان و فرشتگان، انسان برخلاف فرشتگان که فقط آن‌چه را آموخته بودند، برداشت کردند، از خود خلّاقیّت نشان داده و چیزهایی بر آموخته‌های خود افزود و این وسعت، نشانگر ظرفیت علمی انسان و ارزش نوآوری اوست که با آن، میتواند بر غیب آسمان ها و زمین اطلاع یابد.
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱-۳- نوگرایی در تشریع: نخستین و عمد‌ه‌ترین گروه نوگرایان، پیامبران و جانشینان آنان هستند که با کمالات خویش،‌ باعث اصلاح و تحول‌آفرینی شده‌اند و قرآن، نمونه‌های زیادی از نوآوری‌های آن‌ها را از آدم تا خاتم۶آورده است. قرآن بیان میکند که خداوند در هر عصری، پیامبرانی فرستاده که با روش‌های نو و تازه‌ای که برای آن عصر، سازنده هستند، فرد و جامعه را به سوی کمال شایسته‌شان، پیش برده‌اند. چنان‌چه خداوند می‌فرماید: *(… لِکُلِّ‏ٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهَاجًا…؛ ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم…)* مائده/ ۴۸
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱-۴- نوگرایی در زندگی فردی: از آنجا که انسان تنوع‌طلب و نوگرا است و از ثبات و یکنواختی فراری است؛ بنابراین پیش‌رونده است. تقوی، خصلتی روحی است که نخست در حوزه فردی نمود مییابد. تأمل در ماهیت تقوی، نوگرایی دینی را به خوبی اثبات میکند. آنچه کاملاً روشنگر موضوع است، بالندگی تقوی است. توبه نیز نمونه دیگری از نوگرایی فردی در زندگی است. [۳۶۴]
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۱-۵- نوگرایی در اندیشه: نواندیشی و نوآوری در اندیشه، برای اصلاح گذشته از نظر قرآن کریم، یک اصل مسلّم و ضروری است. زیرا قرآن کریم تقلید از باورهای باطل و کهن پدران را بسیار نکوهش کرده و به خردورزی و راهیابی دعوت میکند[۳۶۵]: *(وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کَانَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَ لَا یَهْتَدُون؛ و هنگامى‌که به آن‌ها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید!» مى‏گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‏نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟)* بقره / ۱۷۰.
بر اساس قرآن، نباید اسیر تقلید و پیروی از گذشتگان بود. پس معلوم و مسلّم می‌گردد که لازم است از دلیل و برهان پیروى کنید نه از پدران خود.[۳۶۶] بلکه باید دانست که روحیه علمی، روح حقیقت‌جویی، روح بی‌غرضی و بی‌تعصّبی است.[۳۶۷]
۲-۴-۲-۲-۱-۱-۲- روش تربیتی قرآن: در آموزه‌های قرآن بر تنوّع و گوناگونی، تأکید زیادی شده است. برای نمونه، خداوند، تنوّع را در خلقت بشر لحاظ فرموده است: *(وَ قَدْ خَلَقَکُمْ‏ْ أَطْوَارًا؛ در حالى که شما را در مراحل مختلف آفرید (تا از نطفه به انسان کامل رسیدید)!)* نوح/ ۱۴.
یعنی شما همیشه تحت ربوبیت او قرار دارید و دائماً نو مى‏شوید و آفرینش جدیدى مى‏یابید. نه تنها از نظر جسمانى، اشکال مختلفى به خود مى‏گیرید، که چهره روح و جان شما نیز دائماً در تغییر است، هر یک از شما استعدادى دارید و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است و همه شما دائماً دگرگون مى‏شوید، احساسات کودکى جان خود را به احساسات جوانى مى‏دهد و آن هم جاى خود را به احساسات کهولت و پیرى مى‏بخشد.[۳۶۸] کلمه «أطوار» داراری دو معناست:
– مراحلى که آدمى در آفرینش خود از آن‌ها مى‏گذرد، از نطفه و علقه و مضغه و … تا این‌که به سالخوردگى مى‏رسد.
– تنوّع بشرى که به تکامل آن مى‏انجامد؛ چرا که خداوند، انسان‌ها را از لحاظ موهبت‌ها و توانایی‌ها و جهت‌گیری‌ها مختلف آفریده است و اگر جز این مى‏بود، زندگى حالتی اجبارى می‌یافت و همین به سستى آن مى‏انجامد. به تجربه نیز ثابت شده است که نظریه‏هاى قسرى نادرست است و با شکست رو به رو مى‏شود، چنان‌که (مائوتسه تونگ) برنامه‏ریزى و سعى در آن کرد که جامعه چینى را بر صورتى یکسان تنظیم کند و از این امر غافل ماند که جامعه به تنوّع نیازمند است تا پیشرفت و تطوّر و تکامل پیدا کند و در نهایت، جانشینان وى به خطاى او پى بردند و در صدد تغییر آن برآمدند.[۳۶۹]
امام باقر۷در معنى اطوار گفته است: «و شما را با خواست‌ها و روش‌ها و هواهاى متفاوت آفرید.»[۳۷۰]
علامه محمد تقی جعفری;نیز میگوید: «حیات انسانی با داشتن مغز و روان معتدل، از یکنواختی دیدگاه، احساس رکود و افسردگی مینماید. اگرچه دیدگاه او، زیباترین منظره طبیعی یا اثر هنری بوده باشد».[۳۷۱]
بدین ترتیب میتوان گفت یکی از حکمت‌های تنوّع و تلوّن خلقت و آفرینش هستی، رفع یکنواختی در نحوه آموزش است. از طرف دیگر، تنوّع روش‌ها در بیان یک مطلب، هر کدام، در حکم تکرار آن است. تکراری که از ویژگی یکنواختی به دور است.[۳۷۲] قرآن بارها بر این موضوع تصریح فرموده است: *(…وَ صَرَّفْنَا الأَیَات…؛…و آیات خود را به صورت‌هاى گوناگون (براى مردم آنها) بیان کردیم…)* احقاف/ ۲۷ [۳۷۳]
و در جای دیگری میفرماید: *(وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِى هَاذَا الْقُرْءَانِ لِیَذَّکَّرُوا…؛ ما در این قرآن، انواع بیانات مؤثر را آوردیم تا متذکر شوند…)* اسراء/ ۴۱.
بعضی درباره (تصریف) گفته‌اند که آن، بیان یک معنی در صورت‌های گوناگون است تا فایده‌اش جامع‌تر گردد.[۳۷۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...