۴-۲-۴-۵ رجزخوانی در فرهنگ عربی:
در شعر عربی پیش از اسلام که بازتاب زندگی عصر جاهلی است، اوضاع اجتماعی، آداب، اخلاق، عادات و به ویژه جنگ ها و کشمکش های میان قبایل عرب به تمامی نمایان است. از این رو شعرا در نزد اعراب جاهلی ارزش و اهمیت بسیاری داشته اند.
«هر قبیله ای می کوشید حتی پیش از داشتن پیشوا و خطیب، شاعری داشته باشد و چون در قبیله شاعری پدید می آمد جشن ها می گرفتند تا وجود کسی را که به زودی قبیله را با شعر خویش راه خواهد نمود و از حیثیت و شرف آن به دفاع خواهد خاست و … مثالب و فضایح خصم را فشا خواهد کرد و مفاخر قوم خود را در نغمه های خویش خواهد سرود و روح حماسه را در قوم بیدار خواهد ساخت تهنیت گویند» (حناالفاخوری، ۱۳۷۴: ۴۱).
در میان اشعار جاهلی، اشعار حماسی همان قصاید و قطعاتی است که بیشتر از مفاخرات فرد و قبیله حکایت می کند و معمولاً رجزهایی است که پهلوانان و مبارزان در برابر صفوف دشمن بر زبان می آوردند و خود و قبیله حکایت می کند و معمولاً رجزهایی است که پهلوانان و مبارزان در برابر صفوف دشمن بر زبان می آوردند و خود و قبیله و نیاکان خویش را می ستودند.
(صفا، ۱۳۶۳: ۱۷-۱۸) .
عمروبن کلثوم شاعر معروف در معلقۀ خود که از معلقات سبع است، پیروزی های قبیلۀ خود را یادآوری می کند و آباهند، فرماندۀ خصم را تهدید می نماید.
۴-۲-۵ رجزخوانی در ادبیات فارسی:
۴-۲-۵-۱ سده های طلایی حماسه سرایی
ادبیات فارسی دری سده های چهارم و پنجم هجری از حیث حماسه پردازی از اهمیت
ویژه ای برخوردار است. این دو قرن، دوران اوج حماسه سرایی در ادبیات فارسی است. بیشتر آثار مهم حماسی فارسی در این دو سده به رشته نظم کشیده شده است، از جمله گشتاسپ نامۀ دقیقی، شاهنامۀ فردوسی، گرشاسپ نامۀ اسدی طوسی و آثار دیگری همچون فرامرزنامه و بانوگشسپ نامه از شاعران نامعلوم.
در این آثار رجزخوانی جزء جدایی ناپذیر داستان های پهلوانی و حماسی است.
یکی از رجزخوانی های کهن فارسی در گشتاسپ نامۀ دقیقی طوسی ( متوفی، ۳۷۰-۳۶۵ هـ.ق) ، پیش از شاهنامۀ فردوسی آمده و فردوسی نیز آن را در شاهنامۀ خود ثبت کرده است.
ارجاسپ برای گشتاسپ شاه، نامه ای تهدیدآمیز می نویسد و او را از پیروی زرتشت بر حذر می دارد و برای او این چنین رجز می خواند:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ور ایدونک نپذیری این پند من
بیایم پس نامه تا چند گاه
سپاهی بیارم زترکان چین
بینبارم این رود جیحون به مشک
بسوزم نگاریده کاخ تو را
زمین را سراسر بسوزم همه

بینی گران آهنین بند من
کنم کشورت را سراسر تباه
که بنگاهشان برنتابد زمین
به مشک آب دریا کنم پاک خشک
زبن بر کنم بیخ و شاخ تو را
کتفتان به ناوک بدوزم همه

(فردوسی، ۱۳۷۴: ج ۶، ص ۷۶،)
آن چه در آثار حماسی سده های چهارم و پنجم هجری نمود چشم گیری دارد این است که رجزخوانی پهلوانان ایرانی در برابر هماورد خویش، به نوعی مفاخره و خودستایی ایرانیان درباره نژاد و اصالت تبار و پیروزی هایی است که در گذشته به دست آورده اند که یا به شکل مستقیم و آشکارا، تخمۀ ایرانیان آزاده را ستوده و به دلاوری های ایشان در برابر بیگانگان اشاره شده است و یا در قالب مفاخرت یک پهلوان به خاطر نژاد و تبار و دلاوری های او و خاندانش تجلی یافته است که این موضوع را می توان به نوعی بازجست عظمت و افتخارات گذشتۀ ایرانیان تلقی کرد.
۴-۲-۶ رجزخوانی در شاهنامه :
شاهنامه یک روایت منسجم و یکپارچه است و یکی از عناصر برجسته در این داستان، گفتگوهای متنوع نقش آفرینان آن است که بخش اعظم بسیاری از داستان ها را به خود اختصاص داده است، حتی در داستان هایی که تحرک و هیجان زیاد است و بر محور عمل جسمانی و زورآزمایی و مسابقات می گردد، فقط درصد کمی از این داستان ها به توصیف دویدن و کشتی گرفتن و شمشیر زدن و تیراندازی و … می گذرد و باقی به گفتگو دربارۀ آن ها.
«از شگردهای فردوسی در دگرگون کردن روایات ساده و کم پیرایۀ باستان به داستان یکی هم آراستن وقایع به گفتارهای متناسب و سزاوار بوده است» (سرامی، ۱۳۷۳: ۱۷۷)
۴-۲-۷ کارکردهای رجزخوانی :
پهلوانان و رزم آوران برای مقاصد گوناگون رجزخوانی می کنند. همۀ این مقاصد برای پیروزی بر هماورد است، یعنی به سود خودی و علیه جبهۀ دشمن تنظیم می شود.
برخی از این اهداف عبارتند از:
الف) برکشیدن پهلوانان خودی
فردوسی که شاعری دقیق و اهل ظافت است در گفتگوهای شاهنامه به نوع شخصیت های گوینده و موقعیت هایی که در آن ها در آن قرار دارند توجه بسیاری دارد و در رجزخوانی ها نیز همواره موضع پهلوانان ایرانی به ویژه رستم را نسبت به همآوردانشان، پرصلابت و قدرتمندانه تصویر می کند.
رستم در نبرد با پهلوان تورانی اشکبوس، پیاده به نبرد می رود. فردوسی در برابر تحقیرهای اشکبوس جوابی مقتدرانه و پر از صلابت و سرشار از بلاغت بر زبان رستم می گذارد:

خروشید کای مرد رزم آزمای
کشانی بخندید و خیره بماند
بدو گفت خندان که نام تو چیست
تهمتن چنین داد پاسخ که نام
مرا مادرم نام مرگ تو کرد
کشانی بدو گفت بی بارگی
تهمتن چنین داد پاسخ بدوی
پیاده ندیدی که جنگ آورد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...