ازآنجاکه در تفسیر باطن قرآن امکان به خطا رفتن بسیار زیاد وجود دارد و موجبات بروز تفسیر به رأی یا تحریف معنوی مصحف شریف می‌شود، چنانچه از قواعد و مدلول‌های عرفی و راه صحیح آن پیروی نشود امکان دارد در این باب هم تفاسیر بسیاری توسط عرفا، فلاسفه و اهل باطن به نگارش درآمده و با توجه به این حدیث نبوی: «اکثر ما اخاف علی امتی من‌بعدی رجل یتاول قرآن، یضعه علی غیر مواضعه؛ بیشترین ترسی که برای امتم پس از خودم دارم، از پیدا شدن کسانی است که به تأویل آیات قرآن می‌پردازند و آن‌ها را به معناهایی جز آنچه هست می‌گیرند»، شناخت تفاسیر سره از ناسره برای کسانی که قصد استفاده از این خوان گسترده‌ی الهی رادارند به دلیل آنکه «… هر کس قرآن را به معانی دیگری که مقصود خدا نیست تفسیر کند آن آیه را تحریف نموده است و ما شاهد هستیم بسیاری از بدعت‌گذاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل با تأویل آیات قرآن بر آرای فاسد و اهوای باطل خود آن را تحریف کرده‌اند، درصورتی‌که امامان معصوم (علیهم‌السلام) در برخی روایات از چنین تحریف‌هایی شدیداً منع نموده‌اند»، لازم و ضروری است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ازآنجاکه بحث باطن قرآن در روایات مطرح‌شده است پس برای پی بردن به این مطلب که باطن قرآن چیست و چگونه می‌توان به آن دست‌یافت نیز باید به خود روایات رجوع کرد و تفاسیری که ادعای پرده برداشتن از باطن قرآن رادارند را با سنگ محک این روایات سنجید. از ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) روایاتی در این خصوص نقل‌شده است که به تبیین باطن و ظاهر قرآن پرداخته‌اند، همچون روایتی که در معانی الاخبار از امام صادق (علیه‌السلام) نقل‌شده است که فرموده‌اند:
«ظاهر، آن‌کسانی هستند که قرآن درباره آن‌ها نازل‌شده است و باطن آن‌کسانی هستند که مانند اعمال آنان عمل کرده‌اند، درباره‌ی ایشان نیز جاری می‌شود آنچه در مورد آنان نازل‌شده است»[۶].
مؤلف بزرگوار این اثر گران‌مایه، بااطلاعت گسترده‌ای که از ابعاد گونه‌گون فرهنگ اسلامی داشته است، تفسیرش را از مباحث مختلفی آکنده است. او، به شأن نزول آیات، توجه شایسته‌ای دارد و در این زمینه، از نقل اقوال و گفتار مفسران پیشین خودداری نمی‌ورزد. قرائات مختلف در ذیل واژه‌ها نیز، گاهی موردتوجه است و نیز استدلال بر ترجیح یکی از اقوال. به تبیین و تشریح واژه‌ها نیز، پرداخته ‌شده است. او در تبیین ریشه واژه‌ها و مشتقات آن‌ها و معانی لغات، به‌دقت سخن می‌راند و برای استحکام مطلبی که برگزیده است، به اشعار عرب استناد می‌جوید. وجوه گونه‌گون واژه‌ها را نشان داده و به معانی مجازی، استعاری و کنائی واژه‌های آیات رسیدگی می‌کند. بحث و بررسی در جنبه‌های نحوی و صرفی آیات، در حد لازم، یکی دیگر از ابعاد این تفسیراست. میبدی، در این راه حسن سلیقه را بکار برده و در این مباحث، به‌قدر لازم بسنده کرده است.
در ادامه به بررسی تفسیر نگاشته شده توسط ابوالفضل میبدی می‌پردازیم.
۱-۲-۲- شیوه‌ی تدوین
تفسیر «کشف‌الاسرار»، به شیوه‌ای زیبا تنظیم یافته است. مؤلف در این کتاب، آیات قرآن را سه نوبت مورد تحلیل و تفسیر قرار داده است. ابتدا بخشی از آیات را ترجمه می‌کند تحت عنوان «النوبه الاولی»، آنگاه به تفسیر همان بخش پرداخته و در ضمن آن از قرائت، شأن نزول، اخبار و احادیث، مباحث ادبی نحوی، تاریخی و فقهی به‌تفصیل سخن می‌گوید و بالاخره در نوبت سوم، آیات را به مذاق صوفیان و عارفان توجیه و تأویل می‌کند و در ضمن آن، کلمات قصار و سخنان صوفیان معروفی چون: خواجه عبداﷲ انصاری، جنید، شبلی، بایزید و … را نقل می‌کند و بیش از همه به نقل سخنان خواجه عبداﷲ انصاری می‌پردازد و او را با عناوین: پیر طریقت، پیر صوفیان، پیر بزرگ، عالم طریقت عبداﷲ انصاری و … یاد می‌کند.
مؤلف، خود، در چگونگی تنظیم و شیوه نگارشش چنین گفته است:
«شرط ما در این کتاب آن است که مجلس‌ها سازیم در آیات قرآن برولا (متوالی) و در هر مجلسی سه نوبت سخن‌گوییم: اولی پارسی ظاهر، بر وجهی که هم اشارت به معنی دارد و هم در عبارت، غایت ایجاز بود. دیگر نوبت: تفسیر گوییم و وجوه معانی و قرائات مشهوره و سبب نزول و بیان احکام و ذکر اخبار و آثار و نوادر که تعلق به آیات دارد و وجوه و نظایر و مایجری مجراه. به دیگر نوبت: رموز عارفان و اشارات صوفیان و لطایف مذکران»[۷].
۲-۲-۲- شیوه‌ی نگارش در کشف‌الاسرار
آنچه تفسیر میبدی را در میان تفاسیر دیگر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار ساخته است، نثر استوار با جمله‌های مسجع روان و قلم‌فرسائی‌های (النوبه الثالثه) اوست. گو این‌که نوبت اول کتاب نیز، ازلحاظ دقت و در ترجمه و برابرهای سلیس و زیبای فارسی در مقابل واژه‌ها و ترکیبات و تعبیرات، شایان توجه است، اما در بخش سوم است که زلف، خود را در آن از قید آیات، آزاد می‌نگرد، عنان قلم را رها می‌کند و نثری بس شورانگیز پدید می‌آورد.
یکی دیگر از صاحب‌نظران در ارزش ادبی آن، چنین نوشته است:
کشف‌الاسرار، ازنظر ادبی نیز، کتابی پرمایه و ارزشمند است و مرجعی غنی و مفید برای محققان درزمینهٔ ی ادبیات فارسی می‌باشد، زیرا هم نشانه‌های سبک مرسل قدیم را- به‌ویژه در خصایص صرفی – در بردارد و هم قطعاتی شیوا و زیبا از نثر مزیّن و مصنوع را متضمن است. درحالی‌که قدرت قلم و استواری انشای میبدی در هر دو مورد جذابیت و لطفی به آن بخشیده، غنای لغوی و واژگان وسیع نویسنده نیز، از مزایای مهم این تفسیر به شمار می‌رود؛ اما ازنظر سبک، خصایصی که برشمردیم و شیوه‌ی نگارش دوگانه‌ای که استادانه در آن به‌کاررفته، سبک کشف‌الاسرار را بینابین مرسل و مصنوع قرار می‌دهد و حالت تطور و تکامل نثر فارسی را در قرن ششم آشکار می‌سازد[۸].
سخن در این جنبه از «تفسیر»، در این مختصر نمی‌گنجد. ازاین‌روی، خوانندگان را به تحقیقات و پژوهش‌های محققان ارجاع می‌دهیم[۹].
۳-۲-۲- زبان و سبک نثر در کشف الاسرار
در ﻧﻮﺑﺖ اول ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آﻳﺎت آﻣﺪه اﺳﺖ. ﻧﻮﺑﺖ دوم ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺨﺶ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺳﻨﺘﻲ آﻳﺎت ﻗﺮآﻧﻲ باوجود ﺗﻨﻮع ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت از ﻧﺜﺮی روﺷﻦ و ﻳﻜﺪﺳﺖ برخوردار است. در این نثر هنر ورزی‌های ادﺑﻲ و ﻓﻨﻲ به‌ندرت دﻳﺪه می‌شود. جنبه‌ی اطلاع‌رسانی و ارﺗﺒﺎﻃﻲ زﺑﺎن ﺑﺮ جنبه‌ی ﻫﻨﺮی آن ﻏﺎﻟﺐ اﺳﺖ. اﻣﺎ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻮم ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺨﺶ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ از ﺗﻨﻮع زﺑﺎﻧﻲ و ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ و جنبه‌ی ادﺑﻲ و ﻫﻨﺮی زﺑﺎن ﻏﻠﺒﻪ دارد. ﻣﻴﺒﺪی ﻫﻢ از دﻳﺪﮔﺎه ﺷﺮﻳﻌﺖ و ﻫﻢ از دیدگاه‌های ﻣﺘﻔﺎوت اﻫﻞ ﻃﺮﻳﻘﺖ ﭼﻮن اﻫﻞ زﻫﺪ، اﻫﻞ ﻋﺸﻖ و اﻫﻞ ﺳﻜﺮ ﺑﻪ ﺑﻴﺎن ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت موردنظر ﺧﻮد می‌پردازد. در بیان هرکدام از دیدگاه‌ها ﻧﻴﺰ زﺑﺎن ویژگی‌های ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ می‌یابد.
می‌توان ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺘﻦ و ﻧﻮع ﻧﺜﺮ در ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻮم کشف‌الاسرار را ﺑﻪ دودسته‌ی ﻛﻠﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮد:
دﺳﺘﻪ اول: ﻧﺜﺮ ﺳﺎده، ﺑﻴﺎن ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ دﻳﻨﻲ و اﺧﻼﻗﻲ و ﺷﺮﻋﻲ ﻛﻪ درباره‌ی آن می‌توان ﮔﻔﺖ: در ﻣﺘﻮن دسته‌ی ﻧﺨﺴﺖ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﺧﺎص از راه زﺑﺎﻧﻲ روشن و ﺳﺎده (ﺗﺎ آﻧﺠﺎ ﻛﻪ اﻣﻜﺎن دارد رﻫﺎ از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻛﻼﻣﻲ) اراﺋﻪ می‌شود. ﻣﺎ در زﻣﺎن ﺧﻮاﻧﺪن ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺘﻮﻧﻲ اﺳﺎﺳﺎً ﻣﺘﻮﺟﻪ زﺑﺎن نمی‌شویم، اﻳﻨﺠﺎ زﺑﺎن شفاف اﺳﺖ و ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ زﺑﺎن ﺣﺬف می‌شود و ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺎ ﺻﺮﻓﺎً ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻧﻬﺎﻳﻲ ﭘﻴﺎم است[۱۰].
دسته‌ی دوم: ﻧﺜﺮ ﭘﻴﭽﻴﺪه ﺑﻴﺎن ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺨﺶ اﻋﻈﻢ ﻧﺜﺮ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻮم را درﺑﺮﻣﻲ ﮔﻴﺮد و در درون ﺧﻮد اﺷﻜﺎل ﻣﺘﻔﺎوت دیگری از انواع ﻧﺜﺮ را جای‌داده است. اﻳﻦ ﻧﻮع ﻣﺘﻦ را این‌گونه می‌توان توصیف ﻛﺮد. دسته‌ی دوم ﭘﻴﺎم واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ شیوه‌ی بیان اﺳﺖ. ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ و ﺣﺘﻲ رازﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ اﻳﻨﺠﺎ اﻣﺘﻴﺎزی به‌حساب می‌آید، زﻳﺮا ﭘﻴﺎم ﭼﻴﺰی ﺟﺰ اﻳﻦ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ﻧﻴﺴﺖ… در زﻣﺎن ﺧﻮاﻧﺪن اﻳﻦ متون زﺑﺎن ﺣﻀﻮر دارد، زنده اﺳﺖ و ﻣﺎ را وادار می‌کند تا به آن ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﻢ. ﮔﺎه ﻧﺎﻣﺘﻌﺎرف و دﺷﻮار است؛ ﮔﺎه اﻳﻦ اﺣﺴﺎس را اﻳﺠﺎد می‌کند ﻛﻪ در اﺳﺎس، ﺳﺪ و ﻣﺎﻧﻌﻲ اﺳﺖ ﺑﺮای درک. اﻣﺎ به‌راستی اﻳﻨﺠﺎ زﺑﺎن راﻫﮕﺸﺎی ﻃﺮح و درک ﻣﻌﻨﺎﻫﺎی بی‌شماراست[۱۱]. در ﻧﺜﺮ ﻣﻴﺒﺪی ﻫﺮﮔﺎه ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮع و ﻣﺤﻮر ﻣﻌﻨﺎ، ﺑﻴﺎن ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ و اندیشه‌های ﻋﺮﻓـﺎﻧﻲ ﻳـﺎ ﺑﻴﺎن ﻋﻮاﻃﻒ و ادراﻛﺎت دروﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ، زﺑﺎن ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺷﺪه و تخیل و ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ در آن ﻗﺪرت می‌گیرد و رﻣﺰ و اﺳﺘﻌﺎره و ﺗﺸﺒﻴﻪ و ﺗﻤﺜﻴﻞ و ﻛﻨﺎﻳﻪ و ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ و ﮔـﺰﻳﻨﺶ واژﮔـﺎن ﺗﺤـﺖ ﺗأثیر ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺘﻔﺎوت می‌شوند.
۱-۳-۲-۲- انواع نثر در کشف‌الاسرار میبدی

    1. نثر تعلیمی- اخلاقی: که شامل بیان موضوعات دینی و اخلاقی از نگاه طریقت است.
    1. نثر عرفانی
    1. نثر رمزآلود: که شامل بیان موضوعات مربوط به مفاهیم و اندیشه‌های پیچیده‌ی عرفانی است.
    1. نثر غزل گونه: که شامل بیان عواطف و احوال درونی عارف و توصیف معشوق ازلی است.
    1. نثر توصیف شهود: که شامل بیان حال شهود و تابش ناگهانی نوری بر روح است[۱۲].

ﻣﻴﺒﺪی در ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮارد ﻛﻪ ﻛﻢ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ در ﻳﻚ ﻣﺘﻦ واﺣﺪ ﻳﻚ ﻣﻮﺿﻮع را از ﭼﻨﺪ زاوﻳﻪ ﺑﺎ نگرش‌های ﻣﺘﻔﺎوت می‌نگرد. ﻫﺮﮔﺎه ﻧﮕﺮش ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﻨﺪ، واژه‌گزینی و واژه ﭼﻴﻨﻲ، ﺗﺼﺎوﻳﺮ، ﻋﻮاﻃﻒ و اﻧﺪﻳﺸﻪ و ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ در ﻧﺜﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ می‌کند. ﺑﺪﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﺑﺮﺧﻲ متن‌ها ﻳﻜﺪﺳﺖ نیستند و از رگه‌هایی از اﻧﻮاع ﻧﺜﺮ شکل‌گرفته‌اند.
ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه اﺑﺘﺪا ﻣﻄﻠﺐ را ﺑﺎ ﺗﺤﻤﻴﺪﻳﻪ ﺷﺮوع می‌کند ﻳﺎ ﻣﻄﻠﺒﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ آﻏﺎز ﺳﺨﻦ می‌آورد، سپس موضوع اﺻﻠﻲ ﻣﺘﻦ را اﺑﺘﺪا از دﻳﺪﮔﺎه ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺑﺎ نثر علمی ﺗﻔﺴﻴﺮی و سپس از دﻳﺪﮔﺎه ﻃﺮﻳﻘﺖ مطرح می‌کند. آنگاه‌که ﻣﻮﺿﻮع در حیطه‌ی ﻃﺮﻳﻘﺖ ﻣﻄﺮح می‌شود؛ اﺑﺘﺪا ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﺎده ﺑﺎ نثر تعلیمی- اﺧﻼﻗﻲ ﺑﻴﺎن می‌کند و سپس در ادامه‌ی ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ زﺑﺎن پیچیده‌ی ﻧﺜﺮ رﻣﺰآﻟﻮد از دﻳﺪﮔﺎه ﻋﺮﻓﺎن ﻧﻈﺮی ﺑﻪ ﺑﻴﺎن ﻣﻮﺿﻮع می‌پردازد. اﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻧﮕﺮش ﺧﺎص ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع، ﻣﻄﻠﺐ ﮔﻨﺠﺎﻳﺶ ﺑﺴﻂ ﺑﻴﺸﺘﺮی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، از دﻳﺪﮔﺎه ﻋﺮﻓﺎن ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻪ زﺑﺎن نثر غزل ﮔﻮﻧﻪ آن را ﺑﺴﻂ می‌دهد و درنهایت ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ از ﻧﻮع ﻧﺜﺮ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﻬﻮدی آن را ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎن می‌برد. ازلحاظ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻧﻴﺰ از ﺑﻴﺎن معنایی ﺳﺎده ﺷﺮوع می‌کند و تا بیان پیچیده‌ترین ﻣﻌﺎﻧﻲ ﭘﻴﺶ می‌رود. به‌عبارتی‌دیگر ﻣﺘﻦ ﭼﻮن سایه‌روشن رنگ‌های رنگین‌کمان است. ﻧﺜﺮ ﺗﻔﺴﻴﺮی در پایان ﺧﻮد آﻏﺎز ﻧﺜﺮ ﺗﻌﻠﻴﻤﻲ- اﺧﻼﻗﻲ را در ﺧﻮد دارد، ﻧﺜﺮ ﺗﻌﻠﻴﻤﻲ- اﺧﻼﻗﻲ ﻧﺜﺮ رﻣﺰآﻟﻮد را، ﻧﺜﺮ رﻣﺰآﻟﻮد نثر غزل ﮔﻮﻧﻪ را و ﻧﺜﺮ ﻏﺰل گونه در ﭘﺎﻳﺎن ﺑﻪ ﺟﻤﻼﺗﻲ در ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﻬﻮد، ﺧﺘﻢ می‌شود.ﮔﻮﻳﻲ ذﻫﻦ ﻣﻴﺒﺪی از مرتبه‌ی ﺑﻴﺎن ﮔﺰارش واﻗﻌﻴﺖ ﺑﻴﺮوﻧﻲ به‌سوی ﮔﺰارش واقعیت‌های دروﻧﻲ ﺳﻴﺮ می‌کند و در ﻣﺮز ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﻬﻮد آرام می‌گیرد. در اﻳﻦ روﻧﺪ ﺳﻴﺮ ﺻﻌﻮدی از ﺳﺎدﮔﻲ ﺑﻪ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ زﺑﺎن ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﻲ ﺷﻮد.
ﺑﺮرﺳﻲ وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻮم ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ تأثیر ﻧﮕﺮش میبدی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع بر وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﭼﻴﻨﺶ و درﺻﺪ اﻧﻮاع ﻧﺜﺮ در ﻣﺘﻦ کتاب در اﻳﻦ ﺑﺎره ﻣﻲ توان ﮔﻔﺖ ﺣﻀﻮر ﻧﺜﺮ علمی- ﺗﻔﺴﻴﺮی در آﻏﺎز ﻣﺘﻦ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ در اﻳﻦ تفسیر ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺣﺮﻛﺖ را از ﻣﺒﺪأ ﺷﺮﻳﻌﺖ آﻏﺎز می‌کند. ﻧﺜﺮ ﺗﻌﻠﻴﻤﻲ – اﺧﻼﻗﻲ در ﺟﺎﻳﮕﺎه دوم ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺪ زﻳﺎدی ﺑﻪ ﻣﺒﺎﻧﻲ اﺧﻼﻗﻲ و ﺳﻠﻮک ﻓﺮدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی زﻫﺪ و ﻃﺮﻳﻘﺖ زاﻫﺪاﻧﻪ ﻧﻈﺮ دارد. ﻧﺜﺮ رﻣﺰ آﻟﻮد ﺑﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ درﺻﺪ از ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻤﻴﻖ و ﮔﺴﺘﺮده ی ﻣﻴﺒﺪی ﺑﻪ ﺷﺮح و تعریف ﻣﺒﺎﻧﻲ ﺷﺮﻳﻌﺖ از دﻳﺪﮔﺎه ﺟﻬﺎن ﺑﻴﻨﻲ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ، ﻧﻈﺮ دارد. ﻧﺜﺮ ﻏﺰل ﮔﻮﻧﻪ در ﻣﻜﺎن ﭼﻬﺎرم ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺮ اهمیت، ﻛﺎرﺑﺮد ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻋﺸﻖ در ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺷﺮﻳﻌﺖ اﺳﺖ. ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺷﺮﻳﻌﺖ را ﺑﺎ ﻛﻠﻴﺪ واژه ی ﻣﺤﺒﺖ و ﻋﺸﻖ ﺗﻔﺴﻴﺮمی‌کند.
ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻧﺜﺮ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﻬﻮد در ﻣﻜﺎن ﭘﻨﺠﻢ و ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ درﺻﺪ ﻧﺸﺎنﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﺒﺪی اﻫﻞ ﺷﻄﺢ نیست؛ زﻳﺮا زﺑﺎن را ﻧﻪ در ﺑﻴﺎن ﺷﻬﻮد ﺑﻠﻜﻪ در ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﻬﻮد ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ ﮔﻴﺮد، ﺗﺎ ﻣﺘﻦ در ﻣﺮز ﺗﻔﺴﻴﺮ و روﺷﻨﮕﺮی ﺑﺎﻗﻲ بماند. درﺑﺎره ی ﻧﮕﺮش ﻫﺎی ﻣﺘﻔﺎوت ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺮ ویژگیﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ می‌توان ﮔﻔﺖ در ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪی ﻧﻬﺎﻳﻲ او ﻋﺎرﻓﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪ ی ﻋﺸﻖ در ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻫﺴﺘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ را از ﻣﻨﺰل ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺑﺎ اﻧﺘﺨﺎب راه ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻣﻨﺰل ﻃﺮﻳﻘﺖ ﻣﻲ ﺑﺮد و در ﻣﻨﺰﻟﮕﺎه ﻃﺮﻳﻘﺖ ﻫﻢ از راه ﻋﺸﻖ، ﻧﺸﺎن ﻣﻨﺰل ﺣﻘﻴﻘﺖ را ﺑﻪ اوﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﺪ.
۴-۲-۲- جایگاه نقل در کشف‌الاسرار
تکیه‌بر منقولات و دوری از کاوش‌های عقلانی، در بازیافت معانی آیات، در تفسیر میبدی، همه‌جا آشکار است. وی در این راه، گاه به‌افراط می‌افتد و پذیرفتن تجسیم و دیگر عناوین ناصواب را در اعتقادات برمی‌تابد، مثلاً، در ذیل آیه «الرحمن علی العرش استوی»، گفتار خواجه عبداﷲ انصاری را بدین‌سان می‌آورد:
«استواء خداوند بر عرش، در قرآن است و مرا، بدین ایمان است. تأویل نجویم که تأویل در این باب، طغیان است. ظاهر قبول کنم و باطن تسلیم این اعتقاد سنیان است و نادر یافته به جان پذیرفته طریقت ایشان است. ایمان من سمعی است. شرح من خبری است. معرفت من یافتنی است»[۱۳].
در ذیل آیه‌ی «ان اﷲ لایستحیی ان یضرب مثلا» در چگونگی «استحیاء الالهی» می‌گوید:
«این صفت حیا و امثال این هر چه درست شود به نصوص کتاب و سنّت، واجب است بر بنده‌ی خدا که چون آن شنود یا خواند بر نام و صفت بایستد و زبان و دل از معنی آن خاموش دارد و از دریافت چگونگی آن نومید باشد که خرد را فرا دریافت آن، به تکلف و تأویل راه نیست»[۱۴].
در ادامه‌ی گفتار، میبدی، تعقل و تدبر در بازیافت معانی آیات را ناصواب شمرده و از آن منع می‌کند و در جای دیگر تفسیر خود می‌گوید:
«مذهب اهل سنّت و اصحاب حدیث در چنین اخبار و آیات و صفات، به‌ظاهر رفتن است و باطن تسلیم کردن و از تفکر در معانی آن دور بودن و تأویل نه نادان که تأویل راه بی‌راهان است و تسلیم شعار اهل سنه ایمان است»[۱۵].
آثار سوء و بازتاب ناهنجار این اندیشه، که هنوز نیز، در برخی از جراین دیده می‌شود بسیار بوده و هست، و اینجا، مجال تفصیل آن نیست. ولی باید به‌عنوان هشداری بر نسل هوشمند، مسلمان و انقلابی، جریان‌های مختلف فرهنگی، خاستگاه‌ها، روندها و پیامدهای آن‌ها تشریح گردد و چنین پنداشته نشود که این اندیشه‌ها به «زباله‌دان تاریخ» رفته‌اند، اگر از اسمشان خبری نیست رسمشان باقی است.
۵-۲-۲- جلوه‌های تشیع در کشف‌الاسرار[۱۶]
یکی از جنبه‌های جالب و قابل‌توجه تفسیر میبدی، توجه وی به فضایل علی (علیه‌السلام) و یادکرد اخبار و احادیث آن بزرگوار و فرزندان گرامی‌اش می‌باشد. از جای‌جای این تفسیر اظهار علاقه و شیفتگی میبدی به مولی‌الموحدین (علیه‌السلام) را توان یافت، در ذیل آیه‌ی ۹۶ از سوره‌ی مریم«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»، از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کند که فرمود:
چون اﷲ تعالی، بنده‌ای را دوست دارد به جبرئیل خطاب کند که من فلان را دوست می‌دارم شما هم اهل آسمانید او را دوست دارید، اهل آسمان‌ها او را دوست دارند. آنکه در زمین محبت وی در دل خلق افکند تا زمینیان او را دوست دارند و در بغض همچنین براء عازب گفت که: پیغامبر (صلی‌الله علیه و آله) علی (علیه‌السلام) را گفت: «یا علی قل اللهم اجعل لی عند عهدا و لی صدور المومنین و دا، فانزل اﷲ تعالی هذه الایه».
آنگاه میبدی، پس از نقل این جریان، به‌عنوان شأن نزول آیه می‌گوید:
«فما من مومن الا و یحب علیا»
بدین‌سان دوستی علی (علیه‌السلام) و مهرورزی به آن حضرت را لازمه‌ی ایمان می‌داند و می‌گوید: آن‌که مؤمن است علی (علیه‌السلام) را دوست می‌دارد.
خوشبختانه، مجموعه این قسمت‌های تفسیر در مقاله‌ای درازدامن گردآمده و با مقدمه و توضیحاتی سودمند، در یادنامه‌ی علامه امینی، به چاپ رسیده است، که خوانندگان را بدان جا ارجاع می‌دهیم. اینک، یک حدیث از این مجموعه را که با عباراتی زیبا، ذیل آیه‌ی مباهله آمده است نقل می‌کنیم:
مصطفی (صلی‌الله علیه و آله) گفت: آتش آمده، بر هوا ایستاده، اگر ایشان مباهلت کردندی در همه روی زمین از ایشان یکی نماندی و اصحاب مباهله پنج کس بودند: مصطفی و زهرا و مرتضی و حسن و حسین (علیهم‌السلام). آن ساعت که به صحرا شدند، رسول (صلی‌الله علیه و آله) ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و گفت: «اللهم ان هولاءاهلی» جبرئیل آمد و گفت: «یا محمد وانا من اهلکم؟» چه باشد یا محمد اگر مرا بپذیری و در شمار اهل‌بیت خویش آری؟ رسول گفت: «یا جبرئیل وانت منا». آن گه جبرئیل بازگشت و در آسمان‌ها می‌نازید و فخر می‌کرد و می‌گفت: «من مثلی؟ وانا فی السماء طاووس الملائکه و فی الارض من اهل‌بیت محمد؛ یعنی چون من کیست؟ که در آسمان‌ها رئیس فرشتگانم و در زمین اهل بین محمد خاتم پیغامبرانم»[۱۷].
بااین‌همه نباید فراموش کرد، که میبدی نیز، گاهی از سر غفلت و یا قرار گرفتن در تور نامرئی توطئه گران و فضیلت زدایان و بدعت گستران، به راهی می‌رود که بسیاری از محدثان، مفسران و مورخان در انکار، یا تردید، یا تشریک در فضایل رفته‌اند.
در مطالعه زندگانی ائمه به‌ویژه علی (علیه‌السلام) توجه به این نکته، بسیار رهگشا تواند بود. بسیاری از کسان که عنوان محدث، مفسر و یا مورخ را داشتند، با تهدید و یا تطمیع از سر ترس و یا سرسپردگی‌های پلید دنیوی، از یکسو به انکار ارزش‌ها و والایی‌های علی (علیه‌السلام) و فرزندانش می‌پرداختند و اگر گسترش فضیلت و عظمت جایگاه، افکار را بر‌نمی‌تابید، از دیگر سو به ترید در آن می‌نگریستند و چون این را نیز میسر نمی‌دیدند سعی می‌کردند به‌گونه‌ای، دیگران را نیز در آن وادی درآورند تا آنان نیز، از این نمد کلاهی داشته باشند. میبدی در تفسیر آیه‌ی ۵۵ سوره‌ی مائده، که منکران فضایل علی (علیه‌السلام) با تمسک به واژه‌های جمع «آمنوا»، «یقیمون»، «یوتون» و «راکعون»: به انکار نزول آن درباره علی (علیه‌السلام) پرداخته‌اند[۱۸]، بعد از نقل شأن نزول، در جواب از این اشکال می‌گوید:
«و بر این وجه آیت از روی لفظ اگرچه عام است، از روی معنی خاص است که مؤمنان را بر عموم گفت و علی بدان مخصوص است»[۱۹].
اما پس‌ازاین و اعتراف به نزول آن درباره‌ی علی (علیه‌السلام) و جواب از اشکال، می‌گوید: «و روا باشد که بر عموم برانند».
و بدین‌سان میبدی، آهنگ آن دارد که آیه را در ضمن اعتراف به نزولش درباره‌ی علی (علیه‌السلام)، بر عموم براند و دیگران را نیز از این بهره‌ای آفریند.
اینک که سخن بدین جا رسید، خوب است به یک واقعه‌ی تاریخی نیز، در جریان نگارش آثار درباره‌ی علی (علیه‌السلام) اشاره‌کنیم، که برای این موضوع سودمند و پندآموز خواهد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...