بنابراین موافقت نکردن خانواده یا همسر با حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی به دلایل مختلف فرهنگی، مانعی فرا راه اشتغال زنان محسوب می‌شود. بنابر مطالب ذکر شده در فوق، دیدگاه مردان را نسبت به زنان شاغل به سه دسته تقسیم می‌کینم؛‌ یکی دیدگاه افراطی،‌ دوم دیدگاه تفریطی و سوم دیدگاه متعادل. چنانکه در دیدگاه اول باور مردها نسبت به کار زنان در بیرون از منزل بستگی به فرهنگ حاکم در جامعه و نوع باور آنها نسبت به اشتغال زنان در بیرون از منزل دارد. از این رو برخی از مردها به این باور هستند که کار زنان در خانه نسبت به کار آنها در بیرون از خانه از اهمیت بیشتری برخوردار است زیرا عدم رسیدگی زن به کارهای داخل خانه بی‌ثباتی را در خانواده به وجود می‌آورد، همانطور که عدم رسیدگی به کارهای بیرون از منزل از طرف مرد نیز بی‌ثباتی را در خانواده به وجود می‌آورد و از سویی به این باوراند که زنان نباید بیرون از منزل دیده شوند و دیدن زنان آنها در بیرون از منزل برای مردان آنها کسر شأن و مایه آبرو ریزی است و معتقداند اگر کسی از قوم یا خویشانِ مرد یا زن، زن خانواده را بخصوص جهت کار در بیرون از منزل ببینند، این امر باعث بی کفایتی مرد نزد آنها محسوب می‌شود. از این رو باور برخی از مردها بر این است که زنان برای خانه آفریده شده‌اند و کارهای خانه، رسیدگی به شوهر، نگهداری از فرزندان و تربیه انها، مهمان نوازی از مهمانان و… را در اولویت کارهای خود باید قرار دهند. و عدم رسیدگی زن به این کارها را بی‌ثباتی خانواده می‌دانند و وجود بی‌ثباتی در خانواده خویش را برای خودشان ننگ می‌دانند و این امر را به هیچ وجه نمی‌توانند بپذیرند که در نهایت برخی از خشونت‌های موجود علیه زنان در جامعه نیز وجود همین بی‌ثباتی در خانواده تشکیل می‌دهد، طوری که طبق گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان؛ «زنی پس از مشاجره با شوهرش کشته شد».[۲۷۴]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با درنظر داشت اسناد و شواهد؛ زنان افغانستان از جایگاه پایینی برخوردار هستند و چرایی آن را می‌توانیم در فرهنگ سنتی جامعه افغانستان جستجو کرد، زیرا برخی از مؤلفه‌های فرهنگ عبارت از تعلیم، تربیه و شبکه‌های جمعی اطلاع رسانی از جمله رادیو، تلویزیون و… در راستای فرهنگ سازی و انتقال آن نقش مهمی دارند طوری که تربیت اطفال از زمان تولدش در خانواده‌ای که به دنیا آمده شروع و متأثر از عقاید، باورها، رسوم و عادات آن خانواده خواهد بود تا اینکه به سن ۶ یا ۷ ساله به مکاتب و مدارس رفته جهت آموزش‌های مورد نظر مربوط به سنین شان، و اینجاست که گام دوم در خصوص فرهنگ سازی و انتقال فرهنگ در اطفال از طریق مدارس و مکاتب توسط کتب درسی و مضامین اختصاصی هر دوره صورت می‌گیرد،‌ طور مثال؛ اطفال از کودکی شاهد برخوردهایی خاص از طرف مرد خانواده با زنان خانواده بوده‌اند که در آینده این برخوردها و رفتارها را برای خود الگو قرار خواهند داد طوری که پسرها با این اعتقاد بزرگ می‌شوند که زنان به مراتب پایین‌تر از مردان است، تصمیم گیری‌ها معمولاً توسط مرد خانواده صورت می‌گیرد و همچنان دیگر رفتارهای هنجاری و ناهنجاری و از سویی نیز دخترها نیز با بزرگ شدن در این وضعیت بلاخره جایگاه خود را در خانواده پیدا کرده و معمولاً ناگزیر پا فراتر از آنچه مادرشان بوده نمی‌گذارند. در قدم دوم نیز این گونه رفتارها در مکاتب و مدارس توسط کتب و آموزش‌ها مهر تأیید خورده و همچنان در قدم سوم توسط رسانه‌های جمعی ار طریق فیلم‌ها،‌ کارتونی‌ها، برنامه‌های خاص دیگر این گونه‌ نقش‌ها را در جامعه نظر به فرهنگ حاکم تقویت می‌کنند. بنابراین می‌توان گفت فرهنگ سنتی جامعه نیز از عوامل بیرون سازمانی هستند که تأثیر زیادی در باور مردان نسبت به زنان و باور زنان نسبت به اشتغال در بیرون از منزل داشته باشد.
چنانچه آزادی در تعاریف مختلف عبارت از حق استفاده از حقوق طبیعی و حقی که از طرف قانون برای افراد (انجام یا عدم انجام آن را) مشخص شده است و همچنان اسلام نیز آزادی را در صرف بندگی خدا می‌داند، یعنی هر آنچه خداوند جهت صلاح و خیر انسان‌ها، برای آنها در انجام آن یا در عدم انجام آن تعیین نموده، می‌باشد. بنابراین انسان آزاد آفریده شده و برای از بین نرفتن این آزادی از طرف دیگران در جامعه علاوه بر احکام دینی، قوانینی تدوین شده است.
از آنجا که وضعیت فعلی افغانستان در حالتی است که طبق اسناد موجود، علاوه بر اینکه زنان قادر به استفاده از حق آزادی خود نیستند، از حقوق طبیعی خویش که هر انسان اعم از مرد و زن دارا می‌باشد نیز به سختی می‌توانند استفاده کرده، طوری که اغلب مردان با درنظر داشت فرهنگ سنتی و قدرت افسار گسیخته خود (مردسالاری مطلق) به زنان اجازه آزاد بودن در هیچ کاری را نمی‌دهند طوری که مشاهده می‌شود زنان به خاطر کوچک ترین مسأله، عادی ترین کاری که در جامعه نه چندان زیاد مورد توجه قرار می‌گیرد، لت و کوب می‌شوند، چه بسا دیده شده گرفتن جان آنها از طرف مردان، حتی در آوردن طفل دختر یا پسر آزاد نیستند طوری که مثال آن در فصل دوم ذکر شده «زنی بعد از آوردن سومین دختر از طرف شوهرش کشته شد». در این صورت باید اذعان داشت که در چنین وضعیتی که زن حق آ‍زادی در استفاده از حقوق طبیعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...