با بررسی آثار وبلن نیز به تعریف صریحی از این اصطلاح نمی­ توان دست یافت. وبلن درجایی، سبک زندگی را الگوی رفتار جمعی می‌داند. این رفتارها از جنس رسوم و عادات اجتماعی و روش های فکری­اند (وبلن، ۱۸۹۹ ). در جای دیگر، سبک زندگی فرد را تجلی رفتاریِ مکانیسم روحی، عادات فکری و معرفت او قلمداد می‌کند(وبلن،۱۹۱۹ :۱۰۵)وبر هم تعریف دقیقی برای سبک زندگی ارائه نمی کند. با بهره گرفتن از بیانات او در این خصوص، برداشت های مختلفی در قالب تعریف ارائه شده است.

۲-۴-۲ماکس وبر

تعریف وبر از سبک زندگی چنین است: شیوه ­های رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن،؛ اندیشیدن و نگرش­هایی که مشخص کننده گروه‌های منزلتی متفاوت است )… سوبل، ۱۹۸۱ به نقل از فاضلی،:۱۳۸۲ ۲۸ (

از زاویه‌ای دیگر، گسترش سبک زندگی فردی به جای شیوه زندگی بر مبنای طبقه را می‌توان با قدرت پیدا کردن خویشتن فرد مدرن هم توضیح داد . به بیان گیدنز، بازاندیشی یکی از مؤلفه­ های دنیای مدرن است. بدین معنا که دنیای مدرن یافته ­های حاصل از نظام‌های انتزاعی را مرتباً در سازماندهی مجدد خود به کار می­برد . بازاندیشی عصر مدرن پویایی و تحرک بی­سابقه­ای به آن داده، به نحوی که در هیچ یک از فرهنگ‌های ماقبل مدرن وجود نداشته است. یکی از پیامدهای بازاندیشی در خویشتن، پیدایش سبک زندگی است. در فرهنگ‌های پیشامدرن هم شاهد وجود انتخاب‌هایی برای افراد هستیم؛ اما گزینه­ های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه و تعداد آن‌ ها چنان محدود است که سبب می‌شود تنها سبک مشخصی برای زندگی در هر فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ‌های یکسان به سبک تقریباً مشابهی زندگی کنند. در اینجا نکته مهم، تطابق همه افراد با ارزش‌های همسان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امکان انتخاب­هایی که گاهی پیدا می­شوند) گیدنز، ۱۳۷۸(

اما دنیای مدرن سبک­های بسیار متنوع و متفاوتی را پیش روی هر فرد می­ گذارد و او ناگزیر می‌شود تا از میان آن‌ ها برای هر عمل خود به گزینش بپردازد. حتی اگر کسی بخواهد مطابق با فرهنگ سنتی زندگی کند، ناخواسته دست به گزینشی خاص می­زند. ‌بنابرین‏، در عصر مدرن،هر فرد به ناچار دارای نوعی سبک زندگی است که سبک ویژه خود او به شمار می­رود. بدیهی­ است، این گزینش­ها تأثیر عمیقی بر هویت فرد خواهد داشت و هویت او را ویژه و منحصر به فرد خواهد کرد. ‌بنابرین‏، سبک زندگی هر فرد سهم بسزایی در ساختن روایت زندگی او خواهد داشت. اما نکتهمورد نظر این است که هر فرد برای انتخاب سبک زندگی خود کاملاً آزاد نیست و اسیر قید و بندهایی خواهد بود . همیشه انتخاب سبک زندگی صرفاً توسط فرد صورت نمی­گیرد، بلکه گاهی این گروه ­های اجتماعی یا فشارهای اقتصادی­اند که فرد را ناچار به گزینش ‌می‌کنند. در انتخاب سبک زندگی هر فرد، دو عامل نقش درخور دارد: شانس‌ها و فرصت‌ها . این دو عامل هم خود تحت تأثیر عوامل اجتماعی دیگری هستند. حاصل انتخاب سبک زندگی توسط هر فرد چه به صورت اختیاری و چه به صورت اجباری آن است که فرد به یکی از اقشار و گروه ­های اجتماعی یعنی جمع کسانی که دارای سبک­های زندگی مشابه او هستند، تعلق می‌یابد. ‌بنابرین‏، انتخاب سبک‌های زندگی مقدمه­ای بر گروه­ بندی­های اجتماعی متفاوت است )گیدنز،۱۳۷۸)

ماکس وبر در نقد یا تکمله­ا ی بر مارکسیسم، با نقد تلقی رابطه یک سویه میان جایگاه طبقاتی و تفکرات و شیوه های­زندگی، چشم انداز گسترده ­ای را در مطالعات سبک زندگی گشود. وبر در مطالعات تاریخی گسترده خود روشن ساخت که نمی­ توان کنش های اجتماعی(جامعه­ا ی) را صرفاً با اتکاء به مفاهیم اقتصادی درک کرد؛ چرا که حتی در ارزیابی منافع اقتصادی نیز اندیشه‌های ناشی از خرده فرهنگ ها و سبک های زندگی مؤثرند(بندیکس، ۹۸:۱۳۸۲).

وبر بی آنکه بخواهد اهمیت شرایط اقتصادی را انکار کند، تحلیل پیچیده­تری از جامعه و قشربندی­ها و شکاف های آن عرضه کرد. درتحلیل های وی عوامل فرهنگی نه صرفاً چون متغیرهای وابسته بلکه همچون متغیرهای مستقل مطرح شدند. وبر مطرح ساخت که تعاریف اقتصادی نمی­تواند به تنهایی شرایط شکل گیری ‌گروه‌های اجتماعی را توضیح دهد از همین رو جهت توضیح چگونگی تأثیر نفوذ ایده ها برشکل گیری گروه ها مفهوم موقعیت منزلتی را مطرح ساخت(همان:۹۹). موقعیت منزلتی به هر جزء از سرنوشت انسان ها که از طریق ارزیابی مثبت یا منفی از حیثیت اجتماعی تعیین می‌شوداشاره دارد)وبر، ۱۳۸۲ :۲۱۴)

برآورد اجتماعی از آبرو )یا شرف( و حیثیت کنشگر یا کنشگران، جایگاه اجتماعی ایشان را در جامعه مشخص می‌کند و این جایگاه بر تقدیر فرد یا گروه اجتماعی مؤثر است . همچنان که واژه طبقه بر گروهی از افراد اطلاق می‌شود که در وضعیت طبقاتی یکسان قرار دارند، گروه منزلتی نیز شامل افرادی است که آبرو و حیثیت یکسانی در نظام منزلتی دارند، اما یک طبقه به خودی خود تشکیل یک جماعت را نمی دهد، حال آن که ‌گروه‌های منزلتی، بر خلاف طبقات، نوعی جماعت هستند (همان: ۲۱۴ و ۲۱۲ و ۲۰۸ ) از این رو اعضای یک گروه منزلتی با همدیگر همبستگی دارند.ویژگی دیگر گروه منزلتی آن است که میان خود و دیگر ‌گروه‌های منزلتی فاصله اجتماعی ایجاد می‌کنند و قیوداتی بر مراودات اجتماعی، یعنی مراوداتی که تابع مقاصد اقتصادی نباشد،قائل می‌شود (بندیکس، ۱۳۸۲ :۹۹) و از اعضاء انتظار دارند در برخورد با آنهایی که منزلت های پایین­تری دارند از نظر اجتماعی فاصله بگیرند . نکته قابل توجه در ارزیابی حیثیت و اعتبار گروه منزلتی آن است که مبتنی بر تعریفی است که دیگران از گروه دارند(کوزر، :۱۳۷۷۳۱۴ ) هر گروه منزلتی از اعضا خود انتظار دارد تا به شیوها ی خاص رفتار کند. از نظر محتوا هر گروه منزلتی با سبک زندگی خاص خود مشخص می‌سازد و از اعضای هر گروه منزلتی انتظار می رود تا سبک زندگی خاصی را دنبال کنند (گرب،۱۳۷۳: ۷۸) .از این رو، اگر طبقات برحسب رابطه شان با تولید و تحصیل کالا قشربندی می‌شوند، قشربندی ‌گروه‌های منزلتی بر اساس شیوه های مصرف ‌کالا و سبک زندگی است. نقش تعیین کننده سبک زندگی چنان است که هر گونه سبک بخشیدن به زندگی یا از درون ‌گروه‌های منزلتی آغاز می‌شود و یا به وسیله آن‌ ها تداوم می­یابد. همچنین سبک زندگی، سبکی فردی نیست بلکه نوعی اقدام جمعی است که مورد توافق قرارگرفته است( وبر، ۲۲۱:۱۳۸۳-۲۱۵)

مدهای گوناگون نیز از درون سبک های مختلف زندگی ناشی شده و به وسیله آن ها نیز پذیرفته یا رد می‌شوند. هر سبک زندگی آدابی خاص دارد که این آداب شامل مد نیز می شود.آداب زمانی مد نامیده می‌شوند که تازه بودن رفتار مربوطه مبنای جهت گیری کنش باشد.(وبر،۳۴:۱۳۷۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...