توقعات شخص درباره خود و دیگران بر اساس آن چه بالبی به الگوهای شخص و دیگران ارجاع میدهد، بر اساس دوره ی نوزادی، کودکی و نوجوانی ساخته می شود. کودکانی که پیوسته مراقبت کنندگان خود را پاسخ ده و قابل دسترس مییابند، خودشان را برای انجام کنش بر روی محیط موفق دانسته و برای ارتباط با همسالان پیش قدم میشوند. نظریه بالبی پیشبینی میکند که دلبستگی با مراقبت کننده، کیفیت روابط دیگر و کنش های متقابل اجتماعی را در آینده زیر نفوذ قرار خواهد داد. یک دلیل منطقی برای این ارتباط این است که وابستگی والدین ممکن است مجموعه ای از توقعات و انتظارات را درباره چگونگی برقراری ارتباط با دیگران و چگونگی تفسیر فعالیت دیگران فراهم کند (بالبی ۱۹۷۳؛ نقل از بانس،۲۰۰۴). به عبارت دیگر کودکانی که ارتباطی باز و پاسخ ده به نیازهای عاطفی را به وسیله ی والدین شکل دادهاند، ممکن است این ویژگی را در ارتباطات دیگر اتخاذ کنند (بتانی و لورن،۲۰۰۸).
تئوری دلبستگی به ماهیت پیوندهای عاطفی بین کودک و مراقبت کنندهای اولیه[۹۸] در دوران ابتدائی زندگی و تاثیر آن ها بر رشد اجتماعی انسان اهمیت میدهد. این نظریه دلایل گرایش نسبت به این پیوند عاطفی قوی با یک شخص را بیان میکند. بر اساس تعامل بین کودک و مراقبت کننده اولیه، یک کودک مدل کاری[۹۹] که در برگیرنده قضاوت و ارزیابی خود و دیگران است را رشد میدهد (آبارگ و ایمام اقلو[۱۰۰]، ۲۰۱۰). تلاش والدین در جهت فراهم آوردن امنیت و حمایت از کودک، نقش عمده ای در تحول اجتماعی کودک ایفا میکند. حساسیت والدین به نیازهای کودک و از نظر عاطفی در دسترس بودن والدین رابطه والد- کودک را مشخص میکند در صورت فراهم آمدن این شرایط سبک دلبستگی ایمن[۱۰۱] در کودک رشد میکند، از این نوع جهت گیری به عنوان درونی سازی یک مدل کاری مثبت[۱۰۲] خود و دیگران نیز یاد میشود. این نوع جهت گیری برای روابط آینده مبنای امنی فراهم میکند (آمبر و کارول،۲۰۰۹).
درمان تعامل والد- کودک در زمینههای مربوط به شکل دادن نحوه پاسخدهی مناسب والدین به نیازهای عاطفی کودک، وامدار نظریه دلبستگی میباشد. بر این اساس در درمان تعامل والد- کودک تأکید میشود که والدین باید به گونهای رفتار کنند که نیازهای عاطفی و امنیتی کودک به موقع پاسخ داده شود تا وی محرومیت هیجانی را تجربه نکند. از سوی دیگر، درمان تعامل والد- کودک تأکید دارد که این پاسخدهی باید در چارچوب مشخص و محدود شدهای باشد تا کودک بتواند خود را با شرایط دنیای واقعی سازگار کند. این چارچوب و محدودیت در پاسخدهی از رویکرد یادگیری اجتماعی گرفتهشده است (کندی و همکاران،۲۰۱۴).
رویکرد یادگیری اجتماعی با مردود شدن شناختن دیدگاه هایی که معتقدند انسان با نیروهای درونی برانگیخته می شود و یا آن هایی که انسان را دست بسته در اختیار محیط میدانند، براین باور است که رفتار انسان را میتوان از طریق تعامل انسان و محیط تبیین کرد، فرایندی که باندورا آن را جبرگرایی دو جانبه می نامد. انسان تحت تاثیر نیروهای اجتماعی است، ولی نحوه برخورد با آن ها را خود انتخاب میکند. انسان هم نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان میدهد و هم فعالانه آن ها تفسیر کرده و بر موقعیت ها تاثیر میگذارد. همان قدر که موقعیت ها، انسان را شکل میدهد، انسان نیز موقعیت را انتخاب میکند و همان قدر که انسان از رفتار دیگران تاثیر میگیرد، در رفتار دیگران نیز تاثیر میگذارد (بندورا،۲۰۰۶).
طبق نظریه شناختی- اجتماعی، تهیه و تدارک سرمشق های اجتماعی که در سالهای اولیه زندگی توسط والدین فراهم میگردد، یک وسیله ضروری در انتقال و تغییر مهارتهای اجتماعی در موقعیت هایی است که ممکن است خطاها به نتایج پرهزینه و یا مهلک و کشنده ای منجر شوند. در واقع اگر یادگیری صرفا بر اساس نتایج خوشایند و ناخوشایند ایجاد میشد، اغلب مردم در جریان جامعه پذیری شدن جان خود را از دست میدادند (باندورا،۱۹۹۶؛ به نقل از پروین،۱۳۸۸).
با توجه به دو رویکرد یادگیری اجتماعی و دلبستگی، درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک به والدین آموزش میدهد اولا با کودکانشان با گرمی، توجه و به شیوه پاسخگرانه تعامل داشته باشند (هود و آیبرگ، ۲۰۰۳) و ثانیاً در ارتباط با آن ها به عنوان سرمشقهای رفتار اجتماعی تعمل کنند تا کودکان بتوانند نقشهای اجتماعی را از این طریق فراگیرند و در نهایت به خودنظمدهی برسند (شرمن و همکاران،۱۹۹۸).
درمان تعامل والد- کودک استاندارد، دارای دو مرحله است که به صورت مرحله تعامل با جهتگیری کودک (CDI) و مرحله تعامل با جهتگیری والد (PDI) مشخص میشود. مرحله تعامل با جهتگیری کودک، بر تغییر کیفیت روابط والد- کودک تمرکز میکند. در این مرحله مهارتهای تعاملی غیر مستقیم به والدین آموزش داده میشود و همچنین به آن ها آموزش داده میشود تا هنگام بازی با کودکانشان، گرمی، پاسخگری، توجه و پاداش دادن را افزایش دهند. تقویت افتراقی رفتارهای کودک به صورت پاداش به رفتارهای مناسب و نادیده گرفتن رفتارهای ناخواسته، کمک میکند شکل مثبتی از مدیریت رفتار در طی مرحله تعامل با جهتگیری کودک به وجود آید. درمان تعامل والد- کودک بر این اساس شکل گرفته است که تعارض بخش طبیعی از رابطه والد- کودک میباشد و گاهی اوقات به علت تغییرات رشدی شدت بیشتری پیدا میکند و به صورت کشمکش و تنش بین والد و فرزند جلوهگر میشود. بنابرین هدف درمان باید سازگار کردن هریک از والدین با تغییرات رفتاری ناشی از رشد کودکان باشد (کولی و همکاران،۲۰۱۴).
والدین یاد میگیرند تا مهارتهای سازگاری را هنگام بازی با کودکانشان به کار برند. در طی این مرحله، به والدین آموزش داده میشود تا رهبری کوشا در بازی را با دادن توجه مثبت به صورت برگرداندن و انعکاس رفتارهای کودک به خودش، تقلید از وی و توصیف رفتارهای کودک، هدایت کنند. والدین یاد میگیرند تا رفتارهای منفی را در کودک نادیده بگیرند و از دستور دادن، انتقاد کردن و سوال کردن هنگام بازی، بپرهیزند. در مرحله تعامل با جهتگیری کودک، به کودک اجازه داده میشود تا تعاملات را هدایت کند که این امر میتواند احساس کنترل را در کودک پرورش دهد و رشد روانشناختی را برای او فراهم آورد. گاهی اوقات تعاملات والد- کودک به دلیل خواسته های متقابل صحیح یا اشتباه والد و کودک میتواند به صورت دخالت در فرایند رشدی کودک ظاهر شود. اگر در این مواقع کودک مرجع تصمیمگیری باشد، هم میتواند با مفهوم اراده آشنایی پیدا کند و هم مشکلی بین والد- فرزند پیش نخواهد آمد (لنگ و همکاران،۲۰۱۴).
[جمعه 1401-09-25] [ 12:22:00 ب.ظ ]
|