کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



. احزاب/۲۱: « قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نیکوست: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏کند.» ↑
. قزوینی، سید محمد کاظم، پیشین، ص۳۸۱ ↑
. دستغیب، عبدالحسین، پیشین، ص۱۹۵ ↑
. احزاب/۴۶: «و دعوت‏کننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناک» ↑
. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج‏۱۶، ص۳۳۰ ↑
. مائده/۱۵: « قطعاً براى شما از جانب خدا روشنایى و کتابى روشنگر آمده است.» ↑
. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، پیشین، ج‏۳، ص ۲۷۰ ↑
. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج‏۵، ص۲۴۴ ↑
. ابن اثیرجزری، مبارک بن محمد، ج‏۱، ص۱۶۷ ؛ ابن منظور، محمدبن مکرم، پیشین، ج‏۱۲، ص۵۶ ؛ مهیار، رضا، پیشین، ص۸ ↑
. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، پیشین، ص ۱۴۹ ↑
. دستغیب، عبدالحسین، پیشین، ص۲۰۶ ↑
. قراچه داغی تبریزی انصاری، محمد علی بن احمد، پیشین، ص۴۵۹ ↑
. انعام/۸۳: « و آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هر کس را که بخواهیم فرا مى‏بریم، زیرا پروردگار تو حکیم داناست.» ↑
. بقره/۱۵۱: «همان طور که در میان شما، فرستاده‏اى از خودتان روانه کردیم، [که‏] آیات ما را بر شما مى‏خواند، و شما را پاک مى‏گرداند، و به شما کتاب و حکمت مى‏آموزد، و آن­چه را نمى‏دانستید به شما یاد مى‏دهد.» ↑
. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج‏۱، ص۳۳۰ ↑
. طه/۲: «قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى». ↑
. کهف/۶: « شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیرىِ [کار] شان تباه کنى.» ↑
. شعراء/۳: « شاید تو از اینکه [مشرکان‏] ایمان نمى‏آورند، جان خود را تباه سازى.» ↑
. اللهیاری، علیرضا، پیشین، ص۲۴۱ ↑
. انعام/۱۲۵ و۱۲۶: « پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید، دلش را به پذیرش اسلام مى‏گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند، دلش را سخت تنگ مى‏گرداند چنان که گویى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود. این گونه، خدا پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد. و راه راست پروردگارت همین است. ما آیات [خود] را براى گروهى که پند مى‏گیرند، به روشنى بیان نموده‏ایم» ↑
. جن /۱۹: «و همین که «بنده خدا» برخاست تا او را بخواند، چیزى نمانده بود که بر سر وى فرو افتند» ↑
. نجم/۲: « [که‏] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده» ↑
. انعام/ ۱۰۴: « به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر که به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او، و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست، و من بر شما نگهبان نیستم.» ↑
. بقره/۲۵۶: « راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است.» ↑
. اعراف/۲۰۳: «بگو: «من فقط آن­چه را که از پروردگارم به من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم. این [قرآن‏] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى که ایمان مى‏آورند هدایت و رحمتى است.» ↑
. انعام/۱۶۱: « بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینى پایدار، آیین ابراهیمِ حق‏گراى! و او از مشرکان نبود.» ↑
. اسراء/۹: « قطعاً این قرآن به [آیینى‏] که خود پایدارتر است راه مى‏نماید، و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى‏کنند، مژده مى‏دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود.» ↑

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

. بینه/۵: « و دین [ثابت و] پایدار همین است.» ↑
. احقاف/۳۰: « گفتند: «اى قوم ما، ما کتابى را شنیدیم که بعد از موسى نازل شده [و] تصدیق‏کننده [کتاب­هاى‏] پیش از خود است، و به سوى حقّ و به سوى راهى راست راهبرى مى‏کند.» ↑
. منتظری،حسینعلی، پیشین، ص۹۷ ؛ قزوینی، سید محمد کاظم، پیشین، ص۳۸۲ ↑
. تهرانی، مجتبی، پیشین، ص۶۳ ↑
. ملبوبی، محمدباقر، پیشین، ص۲۵۰ ↑
. مصباح یزدی، محمد تقی، پیشین، ص۹۱ ↑
. منتظری، حسینعلی، پیشین، ص۹۸ ↑
. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج‏۱۶، ص۳۳۹ ↑
. فراهیدى، خلیل بن احمد، پیشین، ج‏۷، ص۱۵۴ ↑
. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج‏۸، ص ۵۷۹: « ابو حمزه ثمالى گوید: مرا سدى و حمید بن سعد انصارى و برید بن ابى زیاد از عبد الرحمن بن لیلى از کعب بن عجزه حدیث کرد گفت وقتى این آیه نازل شد گفتیم اى رسول خدا سلام بر شما را شناختیم پس صلوات بر شما چگونه است؟ فرمود: بگوئید، اللّهمّ صلّى على محمد و آل محمّد …» ↑
. همان: « و از عبد اللَّه بن مسعود روایت شده که گفت هر گاه بر پیامبرصلوات فرستادید، پس خوب صلوات بر آن حضرت اهداء کنید پس مسلّما شما می­دانید شاید که این صلوات را به محضر آن حضرت برسانند، گفتند پس ما را یاد بده که چگونه صلوات بفرستیم گفت بگوئید: اللّهمّ اجعل صلواتک و رحمتک و برکاتک على سیّد المرسلین و امام المتّقین و خاتم النبیین محمد عبدک و رسولک…» ↑
. احزاب/۵۶: «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.» ↑
. دستغیب، عبدالحسین، پیشین، ج۱، ص۲۶۶ ↑
. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، پیشین، ج‏۲، ص۴۹۵ : «امام صادق : هر گاه یکى از شما نماز بخواند و در نمازش نام پیغمبر را نبرد، نمازش او را به جز بهشت راه برد. رسول اکرم فرمودند: هرکس نزد او نامم برده شود و بر من صلوات نفرستد وارد آتش شود و خدا رحمتش را از او دور کند.» همچنین فرمودند: «هر کس صلوات بر من را ترک کند راه بهشت را گم کرده و به خطا می­رود.» ↑
. بقره/۱۵۶: «[همان‏] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى‏گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى‏گردیم.» ↑
. فرقان/۴۶ : « سپس آن را اندک اندک به سوى خود بازمى‏گیریم» ↑
. فجر/۲۷ و۲۸: « اى نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد» ↑
. نحل/۳۲: همان کسانى که فرشتگان جانشان را- در حالى که پاکند- مى‏ستانند [و به آنان‏] مى‏گویند: «درود بر شما باد، به [پاداش‏] آن­چه انجام مى‏دادید به بهشت درآیید.» ↑
. عبس/۱۶: «به دست فرشتگانى، ارجمند و نیکوکار» ↑
. زمر/۷۵: «و فرشتگان را مى‏بینى که پیرامون عرش به ستایش پروردگارِ خود تسبیح مى‏گویند.» ↑
. حدید/۲۰: « و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.» ↑
. بقره/۱۵۷: « بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏یافتگان [هم‏] خود ایشانند.» ↑
. احزاب/۴۳: « اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مى‏فرستد تا شما را از تاریکیها به سوى روشنایى برآورد، و به مؤمنان همواره مهربان است.» ↑
. احزاب/۵۶: « خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.» ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:31:00 ق.ظ ]




درباره «صبر جمیل‏»، مفسران تعبیرات مختلفی دارند، بعضی گفته‏اند: صبر جمیل، صبری است که نه بی تابی در آن باشد و نه شکایت نزد مردم. بعضی گفته‏اند: صبر جمیل‏آن است که برای خدا باشد. پیامبر اکرم (ص) نیز در برابر این سؤال که صبر جمیل‏چیست؟ فرمودند: «هو الذی لاشکوی معه، صبری است که شکایتی در آن نباشد. » (قرطبی، ۱۳۶۴، ج ۵: ۳۳۸).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در آیه­ای دیگر از قرآن کریم، ضمن اشاره به جمعی از پیامبران الهی که همگی در برابرمشکلات صبر و شکیبایی پیشه کردند و به خاطر صبرشان غرق در رحمت الهی گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند، حضرات اسماعیل و ادریس و ذوالکفل (ع) را از جمله صابران معرفی می­نماید: «وَ إِسْماعیلَ وَ إِدْریسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرین‏» (انبیا، ۲۱/ ۸۵).
صبر اسماعیل روشن و آشکار است، زیرا او آماده شد که پدر او را به قربانگاه برد وکارد بر گلویش بگذارد و قربانی شود: «قَالَ یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِِین‏» (صافات، ۳۷/ ۱۰۲)، و صبر خود را مقیّد به قید «إِنْ شاءَ اللَّهُ» کرد، تا نشان دهد که اتصافش به این صفت پسندیده از خودش نیست، بلکه از مواهبی است که خدا به او ارزانی داشته، و از منتهایی است که خدا بر من نهاده (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۷: ۱۵۲). در این هنگام بود که خداوند، بر آنها محبت کرد و گوسفندی به عنوان قربانی به جای اسماعیل برای آنها فرستاد: «إِنَّ هَاذَا لهَُوَ الْبَلَؤُاْ الْمُبِینُ* وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (ص، ۳۷/ ۱۰۶-۱۰۷).
ادریس جد پدری نوح است. نام او در تورات اخنوخ ضبط شده است. گویند: علت اینکه ادریس نامیده شده اینست که کتاب‏ها را زیاد می‏خوانده است. او اول کسی بود که خط نوشت و شغلش خیاطی و اول خیاط بود. گویند: خداوند نجوم و حساب و هیأت را به او آموخت و اینها معجزه او بودند (آلوسی، ۱۴۱۵، ج۸: ۴۲۳؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج‏۶: ۸۰۱-۸۰۲). در مورد صبر ادریس گفته‏اند: نخستین کسی بود که در میان قوم خویش مبعوث شد تا آنها را به سوی خدا دعوت کند، اما با وجود مرارت زیادی که در این راه کشید، قومش دعوت او را اجابت نکردند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۴: ۶۶-۷۳).
ذو الکفل بعد از سلیمان بن داوود می‏زیست، و در میان مردم مانند داوود (ع) قضاوت می‏کرد، و جز برای خدای عز و جل خشم نکرد، و نام شریفش «عویدیا» بود (مجلسی، بی تا، ج۱۳: ۴۰۵). نامیدن‏ «ذو الکفل‏»به این نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگی که پیش از او به‏نبوت رسیده‏اند، به این علت‏بوده است که خداوند به‏یکی از انبیاء که حکومت‏بنی اسرائیل را در دست داشت، وحی فرستاد که می‏خواهم‏قبض روحت کنم، باید حکومت‏خود را به دیگری واگذاری، هر کس که در برابر توتعهد کند، تا هر شب به عبادت خدا برخیزد، و همه روز روزه گیرد، و در میان مردم‏داوری کند، بی آن که خشمگین گردد. جوانی گفت: من متکفل همه اینها می‏شوم. این سخن را گفت و تا پایان عمرش به هرسه عهدش با تمام مشکلاتی که داشت وفا کرد و در مقابل آزار و اذیت قومش صبرکرد، خداوند او را به مقام نبوت مبعوث‏نموده و وی را ذو الکفل نامید (جزایری، ۱۳۸۱: ۴۶۶).
خداوند در سوره بقره، نام شخص دیگری را به عنوان مصداقی از صابرین معرفی نموده است: «فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنی‏ِ وَ مَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنی‏ِ إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهَ بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّبرِِینَ (بقره، ۲/ ۲۴۹).
هنگامی که بنی اسرائیل بر اثر ظلم سلطانی به نام‏ «جالوت‏»آواره و بیچاره شدند، دست‏به دامن پیامبر خود زدند تا رئیس و فرماندهی برای جنگ با «جالوت‏»برایشان‏تعیین کند. او جوانی به نام‏ «طالوت‏»را برای این کار برگزید (بقره، ۲/ ۲۴۶). هنگامی که طالوت، لشکر عظیمی از بنی اسرائیل را برای جنگ با «جالوت‏» بسیج‏کرد، با فراست و هوشیاری که خدا به او داده بود، دریافت که این لشکر انبوه، کارایی‏چندانی ندارد، زیرا افراد سست اراده و کم طاقت‏بسیاری در میان آنهاست که نه تنهاسبب تقویت آنها نخواهند شد، بلکه باعث تضعیف روحیه دیگران نیز می‏شوند، لذاتصمیم گرفت ‏با آزمایشی آنها را تصفیه کند. پس از انجام این کار، گروه‏محدودی بیشتر باقی نماند. آن گروه، از کمی نفرات خود نگران و ناراحت‏بودند ولی کسانی که علم به‏ملاقات خدا داشتندگفتند: چه بسیار گروه‏های کوچکی که به‏فرمان خدا بر گروه‏های عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران است (بقره، ۲/ ۲۴۹).
سپس، همین گروه، هنگامی که در برابر «جالوت‏»و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انصُرْنَا عَلی الْقَوْمِ الْکَفِرِین‏» (بقره، ۲/ ۲۵۰). و بدین گونه نشان دادند که گروه اندک، اما مصمم و شکیبا وثابت قدم، می‏توانند بر لشکرهای عظیم پیروز گردد و سرانجام نیز چنین شد. این گروه‏اندک به فرماندهی‏ «طالوت‏»، توانستند «جالوت‏»و سپاهیان عظیمش را درهم بشکنند و «جالوت‏»نیز توسط داود علیه السلام-که آن روز جوانی نیرومند در لشکر طالوت بود-کشته شد (بقره، ۲/ ۲۵۱).
یکی از مصادیق بارز صبر، صبری است که مجاهدان در راه خدا در میادین نبرد حق علیه باطل از خود نشان داده و با صبر خود بر دشمن غلبه نموده ­اند: «کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» (بقره، ۲/ ۲۴۹). این آیه به خوبی نشان می دهد که آنچه در جهاد با دشمن اهمیت دارد، زیادی تعداد نفرات نیست، بلکه ایمان به یاری خدا و صبر در برابر مشکلات جهاد است که نتیجه‌ی جنگ را تعیین می­ کند.

                1. ویژگی­های صابران در قرآن

خداوند در قرآن فضائل اخلاقی بسیاری را برمی شمارد که کسب آنها برای بسیاری از انسانها دشوار و شاید ناممکن باشد اما شاید برخی از افراد بتوانند برخی از این فضایل را-آنهم نه در حد کمال آنها- کسب کنند اما قرآن برخی از این فضائل را فقط خاص یک گروه ازبندگان می داند که به جز همان بندگان خاص، (ابرار وصابران). کسی قادر به تحصیل و دست یابی به آنها نیست برخی از فضایل را که قرآن برای صابران بیان کرده عبارتند از:

    1. گذشت و اخلاق نیک:

«قَالُوا أَئِنَّکَ لأنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ * قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ* قَالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف، ۱۲/ ۹۰-۹۲).
در آیه ۹۰، یوسف به برادران خود می گوید که هرکس که صبور باشد و در راه خدا صبر پیشه سازد و اعمال نیکو انجام دهد، خداوند برای آن صبر وآن اعمال پاداش داده و هیچ عملی را تباه نمی کند، خداوند در این آیه ابتدا یوسف را جزء صابران معرفی می کند و در آیه ۹۲، به ارزش گذشت و اغماض از انتقام اشاره می کند و آن را از صفات صابران می داند. چنانکه یوسف در زمانی که عزیز مصر بود و توان و قدرت گرفتن انتقام را داشت از گناه برادران خود گذشت. تا نگرفتن انتقام را در زمان قوت و توانایی از اوصاف دیگر صابران معرفی کند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۱: ۲۳۶-۲۳۷).
بنا به گفته مولف مجمع البیان آیه ۹۰ این سوره به نوعی رابطه بین شکیبایی وتقوا را با پیروزی و سرافرازی بیان می کند. رابطه مرموزی میان دو اصل انسان ساز شکیبایی و تقوا از یک طرف و پیروزی از طرف دیگر وجود دارد که هر جا آن دو ارزش در کنار هم قرار بگیرند پیروزی حاصل می گردد. و داستان یوسف هم همین درس را می دهد که ای مردم همه به هوش باشید که اگر هر فرد، جامعه، و تمدنی ترس از خدا را داشته باشد وحقوق دیگران را رعایت کند و در برابر فراز ونشیب زندگی شکیبایی و پایداری پیشه کند سرانجام پیروز می گردد زیرا خداوند هرگز پاداش افراد شایسته را تباه نمی کند (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۵: ۴۰۱).
«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلی الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان، ۲۵/ ۶۳). خداوند در این آیات صفات پسندیده مومنان را در مقابل صفات ناپسند کفار برمی شمارد. در این آیه دو صفت مهم برای مومنان ذکر می­ شود اول اینکه نسبت به خدای خود متواضع اند و دوم اینکه وقتی از جاهلان حرکات آزار دهنده و سخنان زشت می­شنوند پاسخ سالمی به آنها می دهند و با سخنانی خالی از لهو و گناه به آنان پاسخ می دهند و جهل جاهلان را با جهل پاسخ نمی دهند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۵: ۲۳۹).

    1. اجتناب از ناامیدی و تکبر:

«وَ لَئنِ‏ْ أَذَقْنَا الْانسَنَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَُوسٌ کَفُور* وَ لَئنِ‏ْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیَِّاتُ عَنی‏ِ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ* إِلَّا الَّذِینَ صَبرَُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئکَ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیر» (هود، ۱۱/ ۹-۱۱). در این آیه سرشت انسان را اینگونه معرفی می­ کند که: هنگامی که در سختی و مشکلات است ناامید می­ شود و ناسپاسی می­ کند، و هنگامی در خوشی و رفاه به سر می­برد، سرمست می­ شود و فخر می­فروشد. اما صابران جزء این گروه افراد نیستند.
رهایی انسان از این طبیعت مذموم، تنها برای کسانی امکان دارد که صابر باشند و صفت نیک و خویشتن‏داریشان اجازه ندهد تا در برابر مصائب، جزع و فزع نموده دچار نومیدی و کفر شوند، و وادار سازد تا هنگام زوال شداید و رسیدن نعمتها از خدای تعالی، ولی نعمتشان غافل نگشته، در مقام شکرگزاری برآیند، و او را ثنائی گویند که مایه خوشنودیش باشد، و نعمت او را در جایی مصرف کنند که او راضی باشد، و خلق خدای را از فرح و فخر خود آسوده بدارند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۰: ۱۵۷-۱۵۸).

    1. مقاومت

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ (انفال، ۸/ ۶۵). در این آیه ایمان و مقاومت و پایداری را دو عامل مهم برای غلبه و پیروزی مسلمانان بر کافران معرفی می­نماید.

    1. یاد خدا

فرد صبور هنگام مصیبت­ها و مشکلات خداوند را به یاد می ­آورد: «وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ* أُوْلَئکَ عَلَیهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره، ۲/ ۱۵۵-۱۵۷)،

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




ــــــ . “بحثی از: باید، بایست، بایستی”. سخن. دوره ۸ . ش۶. مهر ۱۳۳۶، ص۵۲۹ـ۵۳۸.
(این مقاله با عنوان دیگری در کتاب ” زبان شناسی و زبان فارسی” اثر همین مؤلف، از انتشارات امیرکبیر چاپ شده است.)
ــــــ . “بحثی در نحو فارسی: ساختمان جمله در زبان فارسی”. سخن. دوره ۱۴. ش۱۱ـ۱۲. مرداد ـ شهریور ۱۳۴۳، ص۹۳۹ـ۹۶۱.
تعریفات؛ پیوستگی جمله‌های مستقل؛ جمله مرکب؛ جمله شرطی؛ مطابقت صیغه‌های فعل در جمله‌های مرکب شرطی.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “برسر… یا در سر…”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۷۱ـ۳۷۲.
چند شاهد از شعر سعدی از واژه‌های “در سر” و “اندرسر”؛ شرط آوردن “را” علامت مفعول صریح در برخی جملات.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “برعلیه”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۴۱ـ۳۴۲.
(این مقاله با عنوان دیگری در مجله سخن، س ۱، ش ۶ چاپ شده است.)
ــــــ . “بسوی آینده”. سخن. س۲. ش۱۱ـ۱۲. دی ـ بهمن ۱۳۲۴، ص۸۰۱ـ۸۰۷ .
رسمیت یافتن لهجه‌ها؛ الفبای ساده‌تر برای خط ایرانی به منظور مکتوب کردن لهجه‌های ایرانی.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “به گردن، در گردن، از گردن”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۷۵ـ۳۷۶.
چند شاهد مثال برای واژه “درگردن” از شعر شعرای کهن.
ــــــ . همان: “پسوند مصدر”، ص۳۱۵ـ۳۳۴.
عقیده نویسندگان دستور فارسی؛ مصدر در دوره‌های مختلف زبان فارسی؛ اصل “ـ تن” است؛ قانون “تجانس” در صوت‌های گفتار؛ تبدیل “ت” به “د”.
ــــــ . “پسوند مصدر در زبان فارسی”. مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تهران. س۱. ش۳. فروردین ۱۳۳۳، ص۴۸ـ۶۱.
(این مقاله با عنوان دیگری در کتاب ” زبان شناسی و زبان فارسی” از همین مؤلف از انتشارات امیرکبیر چاپ شده است.)
ــــــ . “پیدایش ضمایر فارسی” [نقد اثر نیکلا راست]. سخن. دوره ۶. ش۷. شهریور ۱۳۳۴، ص۶۵۴ـ۶۵۶.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “تحول زبان”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۸۹ـ۹۸؛ چاپ سوم، [تهران]: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷، ص۷۷ـ۸۵؛ نیز: سخن. دوره ۸ . ش۴. مرداد ۱۳۳۶، ص۳۱۵ـ۳۱۹.
علت و مبنای پیدایش قواعد زبان در مشرق زمین؛ دگرگون شدن اندیشه صورت واحد برای زبان؛ “استثناء”، “شاذ و نادر” و “قانون” در قلمرو زبان شناسی.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “تحول زبان فارسی”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۹۹ـ۱۰۶؛ چاپ سوم، [تهران]: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷، ص۸۷ـ۹۳؛ نیز: سخن. دوره ۱۲. ش۵. شهریور ۱۳۴۰، ص۴۷۱ـ۴۷۳.
نمونه‌ای از تحول حروف فارسی و قوانینی که بر این نوع تحول حاکم است؛ علم تحول حروف در تاریخ زبان.
ــــــ . “تدریس ادبیات فارسی”. سخن. س۲. ش۷. تیر ۱۳۲۴، ص۴۸۱ـ۴۸۶.
قواعد زبان.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “جمله وصفی”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص ۳۹۱ـ۳۹۴.
انواع وصف؛ واو عطف و عبارت وصفی.
ــــــ . “چگونه رابطه لفظ با معنی تغییر می‌پذیرد؟”. سخن. دوره ۱۷. ش۱۱ـ۱۲. اسفند ۱۳۴۶ـ فروردین ۱۳۴۷، ص۱۰۵۱ـ۱۰۵۶؛ نیز در: پرویز ناتل خانلری. هفتاد سخن. ج۲: فرهنگ و اجتماع. تهران: ۱۳۶۷، ص۳۶۳ـ۳۶۸.
عوامل مؤثر در تغییر معانی الفاظ: تغییر مدلول الفاظ، تغییر و تحول واک‌ها؛ رابطه مشابهت.
ــــــ . “چند نکته از «رفته ـ رفته است» دستور زبان فارسی”. سخن. دوره ۱۲. ش۳. تیر ۱۳۴۰، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
مشتبه شدن ماضی استمراری محذوف و صفت فاعلی؛ مثال‌هایی از نظم و نثر کهن.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “حذف حرف اضافه”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۸۱ـ۳۸۵.
نبود حرف اضافه در زبان هند و اروپایی؛ تحول حروف اضافه در زبان‌های فارسی باستان و دری؛ ضعیف شدن حرف اضافه؛ تقویت حرف اضافه.
ــــــ . همان: “خط و زبان”، ص۲۷۱ـ۲۸۰؛ چاپ سوم، [تهران]: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷، ص۲۴۹ـ۲۵۶؛ نیز: سخن. دوره ۹. ش۱۰. بهمن ۱۳۳۷، ص۹۲۷ـ۹۳۱.
باورهای پیشینیان درباره پیدایش خط؛ نقایص حاصل از تحول زبان در خط.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “درازنویسی”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۳۹ـ۳۴۰.
نمونه‌هایی در نامه‌های اداری و مقالات روزنامه‌ها.
ــــــ . “دستور زبان معاصر دری” [نقد اثر محمد نسیم نگهت سعیدی]. سخن. دوره ۱۹. ش۱۰. اسفند ۱۳۴۸، ص۱۰۹۶ـ۱۰۹۷.
ــــــ . زبان شناسی و زبان‌ فارسی: “دفاع از زبان‌ فارسی”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳،ص۱۷۳ـ۱۹۴؛ چاپ سوم، [تهران]: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷، ص۱۶۵ـ۱۸۲؛ نیز: سخن. س۲. ش۱. دی۱۳۲۳،ص۵ـ۱۰؛ ش۳. اسفند ۱۳۲۳، ص۱۶۱ـ۱۶۶.
لغت‌سازان مستقل؛ عیب‌هایی که برای فارسی می‌شمارند؛ شیوه‌های لغت‌سازی/ فقر زبان فارسی از نظر اصطلاحات و تعبیرات علمی، فلسفی و فنی؛ راه‌حل.
ــــــ . “دلالت، تحقیق درباره رابطه لفظ و معنی”. سخن. دوره ۴. ش۱. آذر ۱۳۳۱، ص۴ـ۱۰.
کلمه؛ دلالت؛ زبان چیست؟؛ زبان تغییرپذیر است.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی. “دوخته بود ـ دوخته شده بود”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۹۸ـ۴۰۱.
دو مورد استعمال “است” و “بود” و عدم شناخت آن دو از هم؛ یک راه‌حل در انشای متأخران.
ــــــ . “دوره سه‌گانه تحول و تکامل فارسی دری”. سخن. دوره ۲۱. ش۷. بهمن ۱۳۵۰، ص۶۹۳ـ۷۰۰؛ ش۱۰. اردیبهشت۱۳۵۱، ص۹۲۵ـ۹۳۳؛ ش۱۱. خرداد ۱۳۵۱، ص۱۰۳۱ـ۱۰۳۷؛ ش۱۲. تیر۱۳۵۱، ص۱۱۴۳ـ۱۱۵۴.
اول ـ دوره رشد و تکوین و نکات دستوری آن/ دوم: دوره فارسی دری و نکات دستوری آن/ سوم ـ دوره تحول اخیر و نکات دستوری آن/ چهارم ـ روش تحقیق و دشواری‌های کار.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “را”. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳، ص۳۷۳ـ۳۷۴.
“را” علامت مفعول صریح بعد از کلماتی که برای جمله خود مفعول، و برای جمله دیگر فاعل یا مسندالیه است.
ــــــ . زبان شناسی و زبان فارسی: “رفته‌ ـ ‌رفته است”. تهران: امیرکبیر،۱۳۴۳، ص ۳۹۵ـ۳۹۷.
(این مقاله با عنوان دیگری در مجله سخن، ش۳، تیرماه ۱۳۴۰ چاپ شده است.)
ــــــ . همان: “روش تازه در تدریس قواعد زبان فارسی”، ص۴۱۳ـ۴۳۹؛ نیز: سخن. دوره ۱۴. ش۶. دی ۱۳۴۲، ص۴۸۳ـ۵۰۰؛ نیز در: پرویز ناتل خانلری. هفتاد سخن. ج۲: فرهنگ و اجتماع. تهران: توس، ۱۳۶۷، ص۳۳۱ـ۳۵۱.
(این مقاله متن سخنرانی‌ای است که در روز سه‌شنبه، سوم دی‌ماه ۱۳۴۰، بنا به درخواست سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی ایراد گردید.)
علت نامطلوب‌بودن وضع تدریس زبان فارسی در مدارس؛ واحد گفتار؛اجزاء اصلی واحد گفتار؛ ماده‌های فعل در زبان فارسی؛ کیفیت استعمال فعل در زبان فارسی.
ــــــ . هفتادسخن.ج ۲: فرهنگ و اجتماع: “زبان مشترک و گویش‌های خاص محلی”. تهران: توس، ص۳۶۹ـ۳۷۴.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




البته باید اذعان کرد که همه افراد معلول، ضرورتی به چنین آموزش‌های ندارند و بیشتر افراد معلول ذهنی مد‌نظر می‌باشند، اما با توجه به اینکه بسیاری از افراد معلول همواره در معرض تهدید و سوءاستفاده و حتی اغفال می‌باشند که آمار‌های نهاد‌های قضائی داخلی و بین‌المللی نیز موید این مطلب می‌باشد[۲۵۰]. بنابراین، ایجاد ساختار‌ها و نهاد‌های فرعی هم‌یار قضائی، برای این امر همواره مورد تاکید کنوانسیون و قوانین داخلی بوده است، نهادهایی که قابلیت درک و عمل افراد معلول را نسبت به نهاد‌هایی قضائی و روال‌های آن بالا ببرند که می‌تواند در بسیاری از موارد، عاملی در کاهش سوءاستفاده از این افراد و یا اینکه تشکیل سریع پرونده‌های قضائی برای پیگیری جرائم صورت گرفته بر علیه این قشر شود[۲۵۱].

که این سیاست‌‌‌های آموزش خود دارای جنبه حقوقی، جنبه دسترسی، جنبه توانمند‌سازی در شناسایی جرم و سوءاستفاده از آن‌ها، جنبه آموزش نحوه ارتباط، توانمند‌سازی جسمی و .. می‌باشد که در بند غ ماده مقدمه، بخش ت بند ۳ ماده ۸، بند ۱ و بند ۲ ماده ۱۶، بند پ ماده ۲۰ و بند ۱ ماده ۲۶ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت منعکس شده‌اند.
همه موارد فوق می‌تواند توسط یک نهاد حامی معلولان صورت پذیرد که در کشور ایران این نقش می‌تواند بر عهده نهاد بهزیستی گذارده شود، بعد از ارتقاء توانمندی‌های شناختی و جسمی افراد معلول مسئله مهم ایجاد تسهیلات ارتباطی برای افراد معلول می‌باشد، به عبارتی در فراغ امکانات دسترسی که می‌تواند از طریق بهینه‌سازی معابر نهاد‌های قضائی و نهاد‌های مرتبط و نیز ایجاد وسائل ارتباطی در آنها فراهم گردد، آموزش اهمیت چندانی در حمایت قضائی از افراد معلول نخواهد داشت[۲۵۲]، بنابراین در ادامه دسترسی به عنوان یک جنبه مهم از حمایت قضائی در کنوانسیون، مورد بررسی قرار می‌گیرد.
گفتار دوم- تسهیل دسترسی
دسترسی در مفهوم کلی ایجاد شرایط به نحوی است که معلولان بتوانند، بدون هیچ شبهه و نگرانی به امکانات و. خدمات قضائی و غیرقضائی مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند.
دسترسی، بعد از آموزش به عنوان هدف دوم در حمایت قضائی از نظر کنوانسیون محسوب می‌گردد. دسترسی خود دارای جنبه‌های مختلف می‌باشد که از جمله آنها می‌توان به بهینه‌سازی ساختمانها و معابر و ایجاد امکاناتی ارتباطی مناسب در نهاد‌های قضائی و ساختار‌های مرتبط برای معلولان اشاره کرد[۲۵۳].
این دو مفهوم بارها در مواد کنوانسیون مورد تاکید قرار گرفته است که عموما با هدف ایجاد شرایط، جهت حضور مستقیم این افراد در نظام قضائی بوده است، زیرا در این شرایط افراد معلول اولا قادر خواهند بود که سریعتر، پرونده قضائی خود را تشکیل بدهند، ثانیا قابلیت دفاع آنها از حقوق خود بالا خواهد رفت، اگرچه این رویکرد اغلب در دول عضو و خصوصا در کشور ایران به ندرت جا افتاده است و بیش‌تر دسترسی از مجرای سازمان‌های دیگر اتفاق می‌افتد که به هر حال، کارایی لازم را ندارد، اما رویکرد کنوانسیون در دسترسی، با توجه به نقطه ضعف افراد معلول در دو مقوله خلاصه شده است که شامل تسهیلات ارتباطی و بهینه‌سازی معابر می‌باشد.
حمایت قضائی همان‌گونه که پیشتر نیز گفته شد، نیاز به یک نظام چند جنبه‌ای دارد و اخلال در هر یک از جنبه‌های فوق، فرایند دسترسی به عدالت را کند و یا دچار مشکل می‌کند.
بهینه‌سازی معابر، هر چند در وهله اول، بهینه‌سازی معابر و ساختمان‌های شهری را در نظر ما تداعی می‌کند، اما این مهم، می‌تواند در نظام قضائی اهیمت زیادی داشته باشد، زیرا عدم توجه به این مسئله در نهاد‌های قضائی و نهاد‌های مرتبط که داعیه حمایت از افراد معلول را دارند، یک فاجعه و یک نقض حقوق به حساب می‌آید، ثانیا چنآنکه بهینه‌سازی در ساختمان‌های اداری نهاد قضائی و بهزیستی و یا هر نهاد مرتبط دیگری جدی گرفته نشود، از نظر قانونی و حقوقی، این افراد، ناتوان و بیمارحساب می‌شوند که در نتیجه باید اقدامات حقوقی از این افراد در محل اقامت آنها صورت پذیرد[۲۵۴] که قطعا هزینه حمایت را بیش‌تر خواهد کرد.
از این رو، سیاست‌های کنوانسیون مبنی بر بهینه‌سازی معابر و ساختمانها حداقل برای ادارات دولتی اقدامی هوشمندانه در جهت حمایت قضائی با هزینه کمتر می‌باشد و بر اساس این سیاست است که امروزه اکثر ساختمان‌های دولتی و بخصوص قضائی، اقدامات زیر‌بنائی را در اصلاح معابر و ساختمانها انجام داده‌اند که تردد را برای افراد معلول به خوبی مهیا کرده‌اند که در ماده ۹ کنوانسیون منعکس شده است.
در جنبه دوم دسترسی باید گفت که افراد معلول در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توانند در دو گروه قرار بگیرند، گروهی که قابلیت برقراری ارتباط با افراد عادی از نظر جسمی و ذهنی را دارند و نقص آنها فقط از نظر تردد برای آنها مشکل ساز می‌باشد که در بند پیشین در مورد آنها توضیح داده شد و گروه دوم معلولانی هستند که یکی از توانایی‌های آنها در انتقال منظور خود به افراد عادی و در محاکم قضائی به قضات و کارکنان، دچار مشکل می‌باشد[۲۵۵] که می‌تواند شامل مشکل در یکی از احساس آنها و یا توانایی نوشتن با دست و یا مشکل در ظرفیت حقوقی این افراد باشد.
بنابراین، سیاست کنوانسیون همواره تامین تمامی لوازم و امکانات ششگانه‌ای می‌باشد که تمامی افراد معلول را بتواند در هر شرایط تحت حمایت قرار دهد، هر چند تسهیلات ارتباطی از نظر کنوانسیون باید در سطوح بالاتر شامل فناوری اطلاعات نیز باید باشد، اما بنظر می‌رسد که در حال حاضر دول عضو کنوانسیون قابلیت‌های اجرای تمامی موارد فوق را دارا نباشند و یا اینکه تمایل و ضرورتی در اجرای آن نداشته باشند، در هر حال کنوانسیون تلاش داشته است که ایده اال‌ترین حالت را به دول عضو ابلاغ بکند، اما همواره از دولت‌ها در برخی زمینه‌ها تضمین خواسته است که از آن جمله می‌توان به تضمین امکان حضور مستقیم بدون هیچ‌گونه مشکل و فراهم کردن امکانات اولیه لازم برای برقراری ارتباط موثر در محاکم قضائی و محیط‌های مرتبط اشاره کرد که در بند ۲ ماده ۱۳، ماده ۱۴، ماده ۲۴، بند ۳ ماده ۲۷ و بند ب ماده ۳۲ کنوانسیون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت منعکس شده است، علاوه بر این برخی از افراد معلول علاوه بر موارد مورد اشاره، نیازمند کمک و مشاوره حقوقی و قانونی دارند، این امر حین حضور اولیه افراد معلول در مراکز قضائی و یا کلانتری‌ها، برای آنها فراهم نیست،که کارکنان و ضابطن دادگستری آموزش دیده می‌توانند جایگزین موقت مشاورین و حامیان حقوقی این قشر باشند.
بنابراین افراد معلول برای موفقیت در فرایند دادرسی نیازمند این هستند که تعامل خوبی با کارکنان نظام دادگستری، اعم از کارمندان دادگستری و ضابطین آن داشته باشند، به عبارتی هم آموزش افراد معلول و هم آموزش پلیس و کارکنان دادگستری، در این شرایط ضرورت پیدا می‌کند تا هرگونه اعلام شکایت افراد معلول را جدی بگیرند، بدون اینکه نیاز به شواهد وجود داشته باشد[۲۵۶] و نیز قابلیت برقراری ارتباط با افراد معلول به عنوان یک نیاز واقعی در جهت ارتقاء حمایت قضائی از افراد معلول به حساب می‌آید که این مسئله می‌تواند در سایه آموزش کارکنان فراهم شود که در گفتار آینده مورد بررسی قرار می‌گیرد.
گفتار سوم- آموزش کارکنان
در بحث‌های قبلی اشاره شد که «افراد معلول یا باید توانمند شده باشد و یا اینکه تشکیلات و ساختار‌های قضائی و غیرقضائی بگونه‌ای عمل کنند که جای خالی ناتوانی‌های آنها پر شود»، قطعا افراد معلول به هر‌اندازه که توانمند شده باشند، نیازمند یاری افراد و نهاد‌های حامی هستند، این قشر همواره بسته به نوع معلولیت خود، محدودیت‌های خاص خودشان را دارا هستند، محدودیت‌های که باید توسط کارکنان سیستم‌های قضائی و نهاد‌های مرتبط و نیز ضابطین قضائی که همواره با این گروه در ارتباط هستند جبران شود[۲۵۷].
آموزش همه کارکنان دادگستری و نیز ضابطین دادگستری می‌تواند زمان‌بر و نیز هزینه‌بر باشد. بنابراین، کنوانسیون نیز در راستای آن ابلاغ کلی مبنی بر آموزش افرادی که با معلولان سرکار دارند را مورد تاکید قرار داده است که به شکل زیر در بند‌های پ و ج مواد ۹ و ۱۳ آورده شده است:
‎‎‎«تأمین آموزش جهت مرتبطین با موضوع دسترسی افراد دارای معلولیت.
دولت‌‌های عضو به منظور یاری در تضمین دسترسی مؤثر به عدالت برای افراد دارای معلولیت، آموزش مناسب برای افرادی که در حوزه اجرای عدالت کار می‌کنند از جمله پلیس و کارکنان زندانها را ارتقاء خواهند بخشید»
از این رو، با توجه به بند‌های فوق بنظر می‌رسد که دولت‌ها می‌توانند با تاسیس بخش‌هایی در سیستم‌های قضائی و نهاد‌های امنیتی و انتظامی و در نهایت نهاد‌های مرتبط، فرایند حمایت از افراد معلول را به شکل تخصصی انجام دهند و کارکنان دیگر صرفا وظیفه راهنمایی افراد معلول را به بخش‌های فوق داشته باشند.
در نهایت اینکه کارکنان آموزش‌دیده باید، مواردی مانند نحوه برخورد با افراد معلول، نحوه ارتباط برقرار کردن با آنها و اخذ گزارش و یا بازجویی از آنها را بخوبی آموزش‌دیده باشند، چیزی که کنوانسیون از آن به عنوان آموزش تخصصی یاد کرده است[۲۵۸].
جدای از تحقیقات مقدماتی و مراحل دادرسی که در آن افراد معلول با ضابطین دادگستری و کارکنان دادگستری برخورد دارند، در صورت محکومیت این افراد، کارکنان زندانها نیز باید درک درستی از نحوه برخورد با آنها و نیز نحوه طی کردن دوره محکومیت آن‌ها، داشته باشند که این امر نیز در بند‌های فوق منعکس شده است و در کل هدف کنوانسیون در توصیه به آموزش کارکنان سازمان‌های قضائی و امنیتی مرتبط با معلولان، حمایت قضائی، در جهت جلوگیری از تضییع حقوق آنها و طی شدن فرایند‌های دادرسی و محکومیت بدون اینکه مشکلی حقوقی و جانی برای آنها پیش بیاید، بوده است، بسیاری از افراد دارای معلولیت به دلایلی چون عدم شناسایی به موقع آنها، امتناع خود آنها از بیان معلولیت خود و پیچیده شدن پرونده قضائی آنها، همواره در بخشی از فرایند دادرسی و تحقیقات مقدماتی، در بازداشتگاه و زندان نگه‌داری می‌شوند که کارکنان آموزش دیده دادگستری و مرتبطین این نهاد می‌توانند، در این دوره، به مدیریت نیازها و حمایت قضائی از این قشر بپردازند[۲۵۹].
با توجه به اینکه مقوله آموزش کارکنان، مرتبط با کارمندان دادگستری و ضابطین دادگستری می‌باشد و از انجا که در تعریف ضابطان دادگستری، آورده شده است که «ضابطین دادگستری یا پلیس قضائی مامورینی هستند که تحت نظارت و تعلیمات دادستان عمومی یا سایر مراجع قضائی در کشف و تحقیق مقدماتی جرم، حفظ آثار و دلایل آن و جلوگیری از فرار و اختفای متهم بموجب مقررات قانون اقدام می‌کنند»[۲۶۰] .
با توجه به تعریف‌های صورت گرفته در بالا مشخص می‌گردد که ضابطین دادگستری به عنوان بخشی از نظام قضائی و تحت نظارات آن می‌باشد که نقش آن کشف جرم، تحقیق مقدماتی، و… می‌باشد، به عبارتی، نقش ضابطین دادگستری بگونه‌ای است که در مرحله مقدماتی بیش‌ترین برخورد را با متهمان داراست بنابراین، «نخستین تعرضی که که به حقوق متهم و سایر شهروندان صورت می‌گیرد، در همان مرحله ابتدایی تشکیل پرونده‌های جزایی است، زیرا ضابط دادگستری نخستین فردی است که با صحنه جرم و شاکی و متهم روبه‌رو می‌شود و باید شایستگی‌های لازم را داشته باشد و شایستگی از طریق آموزش و تجربه بدست می‌آید»[۲۶۱] این در حالی است که قانون از نیروی انتظامی به عنوان ضابطین عام یاد کرده است که صلاحیت اقدام درباره کلیه جرمها را دارا هستند و نیروی انتظامی نیز شامل تمام ماموران کادر و وظیفه می‌باشد[۲۶۲]. از این رو، تاکید کنوانسیون بر آموزش مناسب کارکنان و ضابطین می‌باشد که در این مورد شبهه‌هایی وجود دارد، زیرا سربازان وظیفه قطعا نمی‌توانند در دوره کوتاه آموزش خود، (البته به شرطی که برخورد با معلولان برای آنها آموزش داده شود) بتوانند همه موارد حقوقی را یاد بگیرند.
از این رو، سیاست کنوانسیون در زمینه آموزش مرتبطین با افراد معلول در چهار‌چوب حمایت قضائی، برای جلوگیری از تضضیع حقوق و آسیب‌های احتمالی به افراد معلول بوده است، اما عملا در کشور ایران آموزش مناسب(بخصوص به ضابطین دادگستری، اعم از ماموران زندان و نیروی انتظامی) در مورد افراد معلول که در جایگاه متهم قرار می‌گیرند.ارائه نمی‌شود[۲۶۳].
و در سمت دیگر کارکنان دادگستری از قضات گرفته تا مسئولین ثبت پرونده‌ها به نوعی با متهمان و مجرمان در تعامل هستند. بنابراین، آموزش این افراد در نحوه برخورد با افراد معلول و تعامل سازنده با این قشر، بگونه‌ای که هیچ‌گونه نگرش پیش‌داوری شده‌ای، در کار نباشد از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا عدم جدی گرفته شدن این افراد از سوی هر یک از کارکنان نظام قضائی و ناتوانی در اخذ گزارش و یا برقراری ارتباط مناسب با آنها می‌تواند در تشکیل و روند دادرسی اخلال ایجاد کند.
با توجه به جمعیت کم افراد معلول و هزینه بالای آموزش و تجهیز وسایل ارتباطی در تمامی دفاتر، بنظر می‌رسد که راهکارهایی در تحقق اهداف کنوانسیون وجود دارد که می‌تواند شامل ایجاد واحد‌های تخصصی در نظام دادگستری باشد که کارکنان آن واحد، تمامی مراحل دادرسی از تحقیقات مقدماتی گرفته تا ادای حکم را تحت نظارت داشته باشند، هر چند کنوانسیون در بحث آموزش کارکنان دادگستری محدودیت‌های اقتصادی و نیروی انسانی را با توجه به نسبت جمعیتی افراد معلول نسبت به متهمان عادی را در نظر نگرفته است اما همواره از آموزش مناسب مرتبطین با افراد معلول سخن گفته است که با ایجاد ساختار‌های مذکور این هدف به راحتی می‌تواند تحقق پیدا کرده و حمایت قضائی از این قشر در فرایند‌های پیچیده دادرسی امری شدنی تلقی گردد.
رویکرد آموزش کارکنان سیستم قضائی در بند خ ماده ۴، قسمت پ بند ۲ ماده ۹، بند ۲ ماده ۱۳، بند ۲ ماده ۲۲ و بند ت ماده ۲۵ منعکس شده است.
سه گفتار پیشین که شامل مقوله‌های آموزش و توانمند‌سازی افراد معلول، آموزش کارکنان و مرتبطین دادگستری و تسهیل دسترسی (شامل بهینه سازی و تسهیلات ارتباطی) بودند، به عنوان پیش‌زمینه برای حضور موثر و مستقیم افراد معلول در تمامی مراحل تحقیقات مقدماتی تا دادرسی می‌باشند و مقوله حضور موثر افراد معلول در تمامی مراحل تحقیقات مقدماتی و دادرسی، به عنوان نمایشی واقعی از سیاست‌های حمایت قضائی مطرح می‌باشد که در گفتار آینده مورد بررسی قرار می‌گیرد.
گفتار چهارمحضور موثر در تمامی مراحل تحقیقات مقدماتی و دادرسی
منظور از حضور موثر، حضور مستقیم و اثرگذار در تحقیقات مقدماتی و فرایند دادرسی، در چهار‌جوب تعریف شده، به عنوان شاکی، متهم و یا شهود می‌باشد که هدف کنوانسیون از ابلاغ آن تصویب قوانین شکلی بوده که بتواند تمامی فرایند‌های حضور افراد معلول را مشخص و تعیین بکند که لازمه آن توجه به جنبه‌های مختلفی از جمله تصویب قوانین شکلی در مورد روال‌های قضائی به شکل آیین‌دادرسی ویژه‌ می‌باشد.
لازمه حضور موثر افراد معلول در تمامی مراحل دادرسی و تحقیقات مقدماتی شامل موراد زیر می‌باشد:
اولا تعریف مشخصی از واژه معلولیت در قوانین جزایی، مدنی و آیین دادرسی وجود داشته باشد که این مهم، همواره در حقوق داخلی( به غیراز قانون جامع حمایت از افراد معلول) منعکس نشده است و عموما افراد معلول در قالب محجورین و مجنونین و در مواردی نیز بیماران، در قوانینی داخلی مورد اشاره قرار گرفته است که اغلب نیز فاقد جنبه حمایت قضائی می‌باشد، عدم شناسایی افراد معلول در قوانین، قطعا مانع شناسایی حقوق مشخص برای آنها می‌گردد، این در حالی است که کنوانسیون در اولین ماده خود معلولیت را تعریف کرده است، البته با وجود اینکه این تعریف مرزهای مفهومی مشخصی نداشته است، اما برخی از محدودیت‌ها و مشکلات افراد معلول را که منجر به توجه قانونگذار می‌گردد، را منعکس کرده است[۲۶۴].
دوما فراهم کردن یک بستر ویژه برای افراد معلول می‌باشد که طی آن، افراد معلول در مواجهه با نظام قضائی، سردرگم و ناامید نگردند، این بستر ویژه درواقع همان تصویب آیین دادرسی ویژه می‌باشد.
ضرورت تصویب آیین دادرسی ویژه برای افراد معلول از چند جنبه دارای اهمیت می‌باشد که می‌توان به فراهم شدن بستری امن برای شناسایی، تشکیل پرونده و رسیدگی به پرونده آنها اشاره کرد که در واقع این بستر امن حافظ افراد معلول از هرگونه تهدید، شکنجه، بی عدالتی و تضمین‌کننده یک دادرسی عادلانه، در سایه حضور موثر افراد معلول می‌باشد[۲۶۵].
سوما تاسیس سازمان‌هایی در جهت پشتیبانی، آموزش و حمایت قضائی از افراد معلول می‌باشد[۲۶۶]، البته مطابق مباحث پیشین گفته شد که رویکرد حمایت مطلق از افراد معلول از طریق سازمان‌های حامی افراد معلول، منسوخ شده است، اما حضور آنها در کنار افراد معلول درواقع بخشی از حمایت قضائی جامع از این قشر می‌باشد.
در بند ۱ ماده ۱۳ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت به این شکل آمده است« دولتهای عضو حق دادخواهی مؤثر افراد دارای معلولیت را بر مبنای برابر با سایرین از جمله از طریق پیش‌بینی انطباق شکلی و مناسب با سن، به منظور تسهیل نقش مؤثر آنان به عنوان مشارکت‌کنندگان مستقیم و غیرمستقیم از جمله به عنوان شهود در کلیه جریانهای دادرسی حقوقی از جمله در بازجویی و سایر مراحل اولیه رسیدگی ‎‎‎ تضمین خواهند نمود».
که مطابق ماده فوق، کنوانسیون همواره بر انطباق شکلی و حضور و مشارکت افراد معلول، به عنوان متهم، شهود و .. تاکید کرده است، درواقع سیاست کنوانسیون در جهت ارتقاء حضور موثر افراد معلول، باعث می‌گردد که افراد معلول در قوانین مورد شناسایی قرار گرفته، فعالیت‌هایی در جهت اصلاح قوانین شکلی به نفع افراد معلول، صورت پذیرد و در نهایت نیز مطابق تاکیدات مواد مختلف همین کنوانسیون( از جمله در بند ۳ ماده ۴، بند۱ ماده ۳۲ و بند ۱و ۳ ماده ۳۳ )بر نقش فعال سازمان‌های حامی افراد معلول، به شکل حامی مستقیم و ناظر در جهت بهبود حمایت‌های قضائی، موثر گردد.
گفتار پنجم – حفاظت از افراد معلول
مقوله حفاظت از افراد معلول از هرگونه تهدید، شکنجه، بی‌عدالتی یک مقوله جدید است که می‌تواند روند رسیدگی به پرونده و نیز سلامت جسمی و روانی فرد معلول را تحت تاثیر قرار دهد و در مواردی نیز می‌تواند منجر به خارج شدن پرونده از مسیر جاری خود و حتی حذف آنها گردد.
افراد معلول از زمان تحقیقات مقدماتی تا صدور حکم به گونه‌ای در معرض تهدید می‌باشند، این تهدید می‌تواند از سوی ضابطین دادگستری، کارکنات دادگستری و قضات و در نهایت از سوی طرف دوم دعوا باشد و نیز این تهدید می‌تواند فرد معلول را به عنوان شاهد و یا شاکی در معرض خطر قرار دهد که همواره مطابق با آن باید راهکار‌های پیشگیرانه ارائه گردد[۲۶۷].
ماده ۱۵ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت اشاره به حفاظت از افراد معلول از هر گونه رفتار ظالمانه و شکنجه کرده است، بند ۲ ماده ۱۵ کنوانسیون بیان می‌کند که «دولت‌‌های عضو تمامی تدابیر قانونی، اداری و قضائی و دیگر تدابیر مؤثر را در مورد افراد دارای معلولیت بر مبنای برابر با سایرین اتخاذ خواهند نمود تا از قرار گرفتن آنان در معرض شکنجه یا رفتار تحقیر‌آمیز یا غیرانسانی یا ظالمانه یا مجازات جلوگیری به عمل آید»
با تکیه بر هدف بند مذکور، باید دول عضو، چهار‌چوبی امن را برای افراد معلول فراهم کنند که در آن حفاظت‌های لازم از افراد معلول با توجه به سن و میزان معلولیت و به عبارتی، میزان نیاز به حمایت، فراهم نمایند.
حفاظت از افراد معلول منحصر به فرایند دادرسی و تحقیقات مقدمات نبوده، بلکه این افراد همواره نیازمند حفاظت در دوران بعد از صدور حکم نیز می‌باشند[۲۶۸]، افراد معلول چه در جایگاه محکوم و چه در جایگاه شاکی، باید بعد از صدور حکم همواره در مقابل تهدیدات خاصی محافظت شود که در بند دوم ماده ۱۵به آن اشاره شده است، مطابق بند فوق دولت‌ها، باید تمامی تدابیر لازم اداری و قضائی را اتخاذ کنند تا از آنها در مقابل هرگونه رفتار غیرانسانی و شکنجه محافظت شود، هر چند در بند فوق به تهدیدات بعد از صدور حکم(در جایگاه شاکی) به وضوح اشاره نشده است که در اصل یک ضعف در کنوانسیون به حساب می‌آید، زیرا تا قطعیت حکم و حتی در برخی موارد برای جلوگیری از انتقام علیه این افراد، باید حمایت‌های قضائی پیشگیرانه و یا پس از صدور حکم، مانند نقل مکان دادن آنها، دادن اطلاعاتی در مورد آزادی و یا نزدیکی مکان سکونت آنها صورت پذیرد[۲۶۹]، اما محافظت از آنها در مقابل هرگونه شکنجه و اعمال تحقیر‌آمیز که انحصار زمانی نیز در آن مشخص نشده است به وضوح ابلاغ شده است که صرفا مرتبط با مجازات در مرحله محکومیت و یا گرفتن اعتراف می‌باشد.
از این رو بنظر می‌رسد که کنوانسیون، حفاظت از افراد معلول را، صرفا، به حفاظت از آنها در مقابل ضابطین دادگستری و اعمال مجازات‌‌های غیر‌عادلانه مختص کرده است، در حالی که به مسئله حفاظت از آنها در مقابل طرف دوم دعوا که اکثرا به عنوان فرد متخاصم، یا سوءاستفاده‌گر مطرح می‌باشد، اشاره نکرده است، از این رو، بنظر پژوهشگر، رویکرد کنوانسیون در حمایت از افراد معلول در مقابل هرگونه اعمال غیرانسانی از سوی دولت و سیستم قضائی، رویکردی مفید و قابل قبول می‌باشد، اما پرهیز یا غفلت قانونگذار بین‌المللی، در پرداختن به حفاظت از افراد معلول در مقابل آسیب‌ها و تهدیدات آنها از سوی فرد و یا سازمان طرف دعوا، می‌تواند اثرات مفید رویکرد قبلی را از بین ببرد، این تحت فشار قرار گرفتن افراد معلول، می‌تواند از همان زمان تحقیقات مقدماتی شروع گردد و تا مدتی پس از صدور حکم ادامه پیدا کند.
از این رو لازم می‌باشد که کنوانسیون، تضمین حفاظت همه جانبه از افراد معلول را، در طول دادرسی و تحقیقات مقدماتی و پس از صدور حکم، از دولت‌ها بخواهد.
مطابق مبحث فوق رویکرد‌های پنجگانه کنوانسیون در پوشش حمایت قضائی مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که کنوانسیون همواره راهکار‌های نسبتا جامعی را در پیشگیری، قانونگذاری و حمایت از افراد معلول ارائه کرده است، همان‌گونه که قبلا نیز بارها مورد اشاره قرار گرفت، عمده وظیفه کنوانسیون ترغیب دولت‌ها به اصلاح قوانین مرتبط با افراد معلول و ارتقاء توجه به این اقشار می‌باشد، بنابراین لزوما ضرورتی به پرداختن به تمام جزئیات در آن نیست و در مواردی مشاهده می‌شود که برخی دولت‌های عضو پا را از استاندارد‌های کنوانسیون فراتر می‌گذارند که برای مثال می‌توان به قوانین ضد تبعیض علیه افراد معلول و بیمار فرانسه[۲۷۰] اشاره کرد که می‌تواند آنها را از هرگونه شکنجه و آزاد و اذیت در طول دادرسی مصون بدارد، از این رو کنوانسیون با رویکرد‌های حمایت قضائی خود، علارغم وجود برخی نواقص ظاهری، بخوبی توانسته به اهداف خود دست پیدا کند و از نظر پژوهشگر حساسیت و انعطاف قانونگذران داخلی، می‌تواند به عنوان کلید دوم در دستیابی به اهداف حمایت قضائی کنوانسیون باشد، بنابراین در مبحث آینده جنبه‌های مورد توجه قوانین و سیاست‌های حمایت قضائی داخلی و نوع اثر‌پذیری آن از کنوانسیون مورد توجه قرار گیرد تا میزان انطباق و تقارن قوانین و سیاست‌های حمایت قضائی داخلی و بین‌المللی مشخص گردد.
مبحث سومبررسی جنبه‌ها و اثرپذیری سیاست‌های حمایت قضائی از معلولان، در ایران
افراد معلول در مواجهه با نظام عدالت همان‌گونه که در گفتار‌های آینده نیز مورد بحث قرار می‌گیرد، همواره از سه مرحله عبور می‌کنند، شامل گزارش جرم، فرایند دادرسی و پس از محاکمه[۲۷۱]، این سه مرحله حداقل با چهار فاکتور تاثیر‌گذار همراه هستند که در هر مرحله‌ای ممکن است افراد معلول را تحت تاثر قرار دهند.
این فاکتور‌ها، دقیقا در مقابل جنبه‌های مورد تاکید کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت که در مبحث قبلی مورد بررسی قرار گرفت(آموزش و توانمند‌سازی افراد معلول، تسهیل دسترسی، آموزش کارکنان، حضور موثر در تمامی مراحل دادرسی، حفاظت از افراد معلول)، قرار دارند که تحت عناوین جنبه ساختاری،جنبه رویه‌ای، جنبه نگرشی و ویژگی قوانین [۲۷۲]، در این مبحث مورد بررسی قرار می‌گیرند.
کنوانسیون با در نظر گرفتن جنبه‌های پنجگانه مورد بحث در مبحث پیشین، همواره سعی کرده است که این چهار فاکتور را در هر مرحله‌ای تحت تاثیر قرار دهد، از این رو نظام‌های قضائی کشور‌ها در دستیابی به اهداف کنوانسیون همواره باید موارد فوق را در قالب قوانین و ساختار‌های قضائی خود مورد توجه قرار دهند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]




چنان به نظر مى رسد که مسلمانان با رعایت قوانین اجتماعی اسلام، در قرون طلایی خود حتی در دیدگاه سایر ملل، شریف‌تر از مسیحیان بوده‌اند; پیمان ها را بهتر رعایت مى کردند، نسبت به مغلوبان رحیمتر بودند و در تاریخ خود، به ندرت دست به آن نوع وحشیگرى زدند که مسیحیان در هنگام تسلّط بر بیت المقدس (۴۹۳ ق / ۱۰۹۹ م) مرتکب شدند. در آن هنگام که شریعت اسلام روش قضائى مترقّى داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا مى شد، قوانین مسیحى به استفاده از روش «اوردالى» به وسیله جنگ تن به تن، آب یا آتش ادامه مى داد.[۵۲۷]
با این که اسلام از قوانین بسیار پیشرفتهای، در هر زمینه برخوردار است، اما باید توجه کرد که شرط به عمل آمدن پیشرفت حاصل از این قوانین عامل بودن به آن است و الا با نداشتن قانون فرقی نخواهد کرد. امام راحل (ره): « اسلام خود از پایه‏گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است و هر کشوری که به قوانین اسلام عمل نماید، بدون شک از پیشرفته‏ترین کشورها خواهد بود و ما امیدواریم که با پیروزی خود این مطلب را به جهانیان ثابت کنیم»[۵۲۸]

۱- روابط اجتماعی بر اساس برادری و برابری

در اجتماع اسلامی، محور پیدایش دوستیها و پیوندها ونیز دشمنیها – که موجب شکلگیری روابط مثبت ومنفی میشود باید الهی باشد؛ چرا که با تاکید فراوانی که در روایات شده « أَحْبِبْ فِی اللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِی اللَّه»[۵۲۹] و بر همین اساس تمام افراد جامعه اسلامی چون در ایمان اعقاد یکی هستند خود به خود با هم احساس محبت خواند داشت و داشتن این احساس یکی از عومل بسیار موثر در نظم و انسجام جامعه اسلامی است.
پیامبر در موارد بسیاری به این عقیده گوشزد میکردند بلال حبشی و سلمان فارسی و…همه با هم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و به این ترتیب به قول علامه طباطبایی ، مرز مملکت اسلامی ، عقیده است[۵۳۰] واین از تاثیر آموزه های اسلامی برای ایجاد علقه برادری و برابری در بین اعضای جامه اسلامی است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- تعاون

وقتی همسانی ایمان، بین اعضای یک جامعه پدید آمد و آنها به اخلاق حسنه خود را آراستند ناخود آگاه چنین جمعی در همه امور با هم همکاری خواهند داشتـ « تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»[۵۳۱]. این آیه مسلمین را برای همراهی و همکاری در تمامی زمینه هایی که صلاح مسلمین در آن است فرا می خواند.
رسیدن به سعادت مادى و معنوى در جامعه بشرى به نیروى فرد امکان پذیر نیست بلکه وابسته به تعاون‏ و همکارى عمومى است و این تعاون‏ و همکارى بر پایه نظم و جریان قوانین و دستورات اجتماعى عادلانه و درست میسر است. بدین ترتیب تعاون گروهی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادو…موجب پیشرفت امور و کم شدن هزینه ها و تنظیم روبط مناسب برای رسیدن به اهداف مطلوب خواهد شد. پرورش اجتماعى و هماهنگى و همکارى و تعاون‏ عمومى به وسیله اجتماع در نماز پنج‏گانه و جمعه و اعیاد و ایجاد برابرى در زندگى عمومى به وسیله زهد پیشوا و متصدیان اداره امور و دستگیرى از مستمندان با توزیع عادلانه ثروت و تشویق به کار و کوشش نسبت به همه افراد و جلوگیرى از سوء استفاده نسبت به هر کس و در هر مقام و از احتکار سرمایه به هر عنوان.

۳- همبستگی

طبعا روحیات الهی که دین در بین اجتماع ایجاد می‌کند، یکی از کارکردهای اجتماعی دین است. همبستگی و وفاق، اساس یک زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از همپاشیدگی حیات اجتماعی است.[۵۳۲]
علمای دین هم بر نقش دین در این زمینه تأکید دارند، علامه طباطبایی معتقد است دین در بعد اعتقادی، اخلاقی و عمل نقش مهم در یکپارچگی اجتماعی و رفع اختلافات دارد« اسلام امتیاز طبقاتی که منشا اختلاف های اجتماعی است به طور کلی نفی کرده، همه افراد جامعه را باهم برابر و برادر میداند و هرگز کسی حق ندارد با تکیه بر ثروت و یا نیروی دیگر بر دیگران برتری جویند و یا از انجام وظایف سنگین اجتماعی معاف شوند، بلکه در منطق قرآن همه با هم برابرند و ملاک ارزش و برتزی فقط تقوی میباشد»[۵۳۳] و روایات و آیات هم بر این نکات تاکید دارند وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ »[۵۳۴]
امیرالمومنین در همین چارچوب طی نامه‌ای به ابوموسی اشعری چنین می‌آوردند:« َ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ‏] عَلَى جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ‏ الثَّوَابِ‏ وَ کَرَمَ الْمَآبِ »[۵۳۵] بدان که هیچ کس چون من به اتحاد، اجتماع و ائتلاف امت اسلامی حریص نیست، من دراین آزمندی، پاداش نیک و فرجام کریمانه را از خداوند خواستارم.

۴- انضباط اجتماعی

تاکید فراوان اسلام مبنی بر رعایت مساوات در همه امور را شامل کرده و حتی در رعایت نظم و انضباط هم عنایت خاصی دارد؛ تقسم اوقات شبانه روزی برای رسیدن به همه امور مادی و معنوی یکی ز این توصیهها است، برای انسجام بخشیدن به زندگی یکی از موارد رعایت این اصل است برای انسجام اجتماع. امام موسى بن جعفر(ع)در اهمیت توجه به همه زوایای زندگی مى فرماید: اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: وقتى را به عبادت، وقتى را به استراحت، وقتى‌را به کارها و وقتى را به لذت حلال اختصاص دهید.« اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَهِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثَهِ سَاعَاتٍ- لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَکُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ یَحْرِصُ اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ فَإِنَّهُ رُوِیَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاه‏[۵۳۶]

۵- اهتمام به خانواده

در اسلام منظور از خانواده همان صورت ذره ای جدید خانوده غرب نیست که شامل زن و شوهر و فرزندان باشد؛ بلکه شبکهای از افراد و روابط بر گرد فرد فراهم میآوردو فرد هویت خود رابه مدد آن می یابد.[۵۳۷] ﺧﺎﻧﻮاده، واﺣﺪی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ اﺑﻌﺎد ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻫﻤﻴﺖ و ﺟﺎﻳﮕﺎه وﻳﮋهاش به عنوان شالوده اصلی فرهنگسازی مورد توجه همه جوامع بوده است و اسلام با دریافت الهیاش از خانواده، توصیه های فراوانی برای تشکیل، حفظ و صیانت از محیط خانواده و اعضای ان را نموده است. با گذری اندکی به خیل آموزه ها در این باب مواجه می‌شویم و لذا ما بیشتر از چند مورد را نمی‌توانیم در این مجال من باب مثال بیاوریم.

۱) محبوبیت خانواده در اسلام

در اسلام ﻫﻴﭻ ﺑﻨﻴﺎﻧﻲ در اﺳﻼم ﻣﺤﺒﻮبﺗﺮ از ازدواج در ﻧﺰد ﺧﺪا ﻧﻴﺴﺖ. همانطور که : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ- أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِیجِ.[۵۳۸] و از اﻳﻦ رو، ﺑﺨﺶ ﻋﻤﺪهای از ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﺗﻮﺻﻴﻪﻫﺎ در ﻣﺘﻮن دﻳﻨﻲ را در ﻗﺎﻟﺐ اﻳﺎت و رواﻳﺎت ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده اﺧﺘﺼﺎص داده اﺳﺖ.
و از نظر قرانی محبت بین همسران موهبتی الهی است که در بین آنها قرار داده شده؛ ﺧﺪاوﻧﺪ در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «و از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺪا اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺴﺮاﻧﻲ آﻓﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ آراﻣﺶ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ و در ﻣﻴﺎﻧﺘﺎن دوﺳﺘﻲ و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻗﺮار داد».[۵۳۹]

۲) ازدواج سنت الهی

اﻣﺎم ﻋﻠﻲ)ع) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: »ازدواج ﻛﻨﻴﺪ، ﻛﻪ ازدواج ﻛﺮدن ﺳﻨﺖ رﺳﻮل ﺧﺪا)ص) اﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻧﺎ رﺳﻮل ﺧﺪا ﺑﺎرﻫﺎ ﻓﺮﻣﻮد: ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ ﭘﻴﺮوی ﻧﻤﺎﻳﺪ، ازدواج ﻧﻤﺎﻳﺪ، زﻳﺮا ازدواج ﻛﺮدن از ﺳﻨﺖ ﻣﻦ اﺳﺖ؛ «رسول اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَّبِعَ سُنَّتِی فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِیَ التَّزْوِیجَ».[۵۴۰] نیز ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ)ص) ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻫﺮ ﻛﻪ ازدواج ﻛﻨﺪ، ﻧﺼﻒ دﻳﻦ ﺧﻮد را ﺣﻔﻆ ﻛﺮده اﺳﺖ، فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی.[۵۴۱] ودر برخی روایت دیگر قریب به همین مزمون دین را شرط کمال دین معرفی نموده است.
ﺧﺪاوﻧﺪ، نه تنها برای تشکل خانواده دستور به انتخاب همسر میدهد بلکه کسانی را که خوفی از آیندهشان دارند، ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:«ﻣﺮدان و زﻧﺎن ﺑﻲﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﻫﻤﺴﺮ دﻫﻴﺪ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻼﻣﺎن و ﻛﻨﻴﺰان ﺻﺎﻟﺢ و درﺳﺘﻜﺎران را، اﮔﺮ ﻓﻘﻴﺮ و ﺗﻨﮕﺪﺳﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ از ﻓﻀﻞ ﺧﻮد آﻧﺎن را ﺑﻲﻧﻴﺎز ﻣﻲﻛﻨﺪ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﮔﺸﺎﻳﺶدﻫﻨﺪه وآﮔﺎه اﺳﺖ»[۵۴۲]

۳) قبح تجرد

راه دیگری که اسلام برای پیشبرد اهداف جامعه سازی اختیار کرده، مربوط به تقبیح زندگی به صورت مجردی استدر این راستا پیامبر،مرگی بدتر از مجرد مردن را یاد آور نمیشود و در روایتی ذکر میکند که : «ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮدهﻫﺎی ﺷﻤﺎ ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺰب ﺑﻤﻴﺮد”[۵۴۳] و خطاب به مردم میفرماید :»ﺑﻴﺸﺘﺮ اﻫﻞ دوزخ، اﻓﺮاد ﻣﺠﺮد ﻫﺴﺘﻨﺪ”[۵۴۴]
حتی با تاکید بر فزونی یافتن ثواب اعمال عبادی به ازدواج، متدینین را هم به سوی ازدواج سریع تر دعوت می کند.و امام صادق میگوید:« ‏ رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَهً یُصَلِّیهَا أَعْزَب‏[۵۴۵] نمازی که یک فرد ازدواج کرده می ‌خواند ارزشمندتر از هفتاد نماز فرد مجرد است
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ آﻳﺎت و رواﻳﺎت و اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﻘﺪﻳﺮ و ﺗﻤﺠﻴﺪ از ازدواج و ﺑﻨﻴﺎن ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ دﻟﻴﻞ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ازدواج ﻣﻨﺸﺄ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖﺳﺎزﺧﺎﻧﻮاده و ﻧﻘﻄﻪ ﺷﺮوع ﻳﻚ واﺣﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺳﺘﻮده اﺳﺖ. ازدواج ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﻨﮓ ﺑﻨﺎی اوﻟﻴﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺎﺳﻲ در ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی اﻳﻦﻧﻬﺎد ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺖ ﺑﻮده و زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز زوﺟﻴﺖ و ﻫﻤﺪﻟﻲ دو زوج و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺴﺘﺮﺳﺎز ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی آﻧﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، وﺳﻴﻠﻪای ﺑﺮای ﺣﻔﻆ دﻳﻦ و اﻋﺘﻘﺎد اﻧﺴﺎن و ﺗﻜﺎﻣﻞ او اﺳﺖ.

ج- اقتصادی

در دنیای کنونی، اقتصاد یکی از ارکان پیشرفت محسوب میشود که می تواند زمینۀ مالی را برای استفاده از سایر مواهب فراهم کند. آیا اسلام ، آموزههایی برای رشد قدرت اقتصادی مردم دارد یا نه؟
مبانى فلسفى نظام اقتصادى اسلام، نیز مانند سایر آموزههایش بر قضایاى “هستى» مشتمل است که نوع نگرش اسلام را به خدا، جهان و انسان از زاویهى مرتبط به اقتصاد و معیشت فرد و جامعه بیان مىکند; براى نمونه مىتوان به روزىدهندگى خداوند متعال به همه ى موجودات و انسانها و نامحدود بودن منابع طبیعى عالم طبیعت و اختیار انسان اشاره کرد[۵۴۶].

۱- رعایت اخلاق در اقتصاد

اگر جامعهاى برمبنای فضایل الهی استوار باشد، و آموزههای الهی در فکر و ذهن و رفتار مردم رسوخ کند، طبعاً اقتصادِ آن جامعه وضع خاصى پیدا مىکند. و حتی در موضع اقتصاد و سرمایه که باقی ادیان به چشم غیر الهی بودن به آن نگاه میکنند نگریسته میشود؛ اسلام مطابق همه آموزههای دیگر از پیروانش ضوابط رفتار اقتصادی خاصی را خواستار است که این آموزه‌ها و گستردگی آن متمایز کننده اقتصاد، در این دین، نسبت به بقیه ادیان است.
اسلام در عرصه ى اقتصاد، نه تنها به مباحث حقوقى و فقهى پرداخته، بلکه به دستورهاى اخلاقى جهت جلوگیرى از تکاثر، احتکار، تورّم و فقر نیز سفارش کرده است; زیرا رفتارهاى اخلاقى غیرمستقیم در رفتارهاى اقتصادى اثر مى گذارد.[۵۴۷]
امام خمینی در بیان اجرای احکام اسلامی و رفاه و امنیت مردم ایران( که بالتبع شامل همه می شود) می گوید: « اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولت ها بخواهند برنامه مالی اسلام را با نظر علمای اسلام اجرا کنند تمام ملت در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد.[۵۴۸] از دید حضرت امام، آموزه های اسلامی، کارگزاران را به قناعت دعوت میکند و زندگیای را آنان میخوهد که هم سطح زندگی مردم عادی باشد به این سو را برای مسئولین باعث نابودی حکومت میداند:« اگر یک حکومت و دستگاه های حکومت، زندگی شخصی شان طوری باشد که مردم ببینند نزذیک به آن هاست، مردم قانع میشوند، مردم راضی می شوند، عصیان تمام میشود»[۵۴۹]

۲- نفی فقر

مسأله فقر و فقدان مالی و اقتصادی یکی از جدی‌ترین دغدغه‌های یک حکومت اسلامی ؛ چه از همین زاویه احتمال داشت مشکلات جبرانناپذیری در راه حرکت ترقی جامعه پیش بیاید. همانطور که ر مورد پیامبر نیز چنین بود. علاوه بر روایات فراوانی که در مذمت فقر، بیکاری و … وجود دارد، نمونه‌های تاریخی زیادی مؤید این نکته است.[۵۵۰] هم‌چنین نمونه‌های دیگری از بهره‌گیری مشرکین از ضعف اقتصادی برای ایجاد سستی اعتقادی در مسلمانان حکایت می‌کند.[۵۵۱]
پیامبر اکرم(ص) در باب اهمیت رفع فقر، میفرماید: خداوندا! برای ما در نان برکت ده و در میان ما و نان جدایی مینداز که اگر نان نباشد نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم و واجبات پروردگار خود را به جا نمی‌آوردیم .[۵۵۲]
اسلام نه تنها فقر را نفی کرده که مردم با در آموزههایش با تلفیق دنیا با آخرت، مردم را دعوت به استفاده از منافع مادی و بهرهگیر ی از دنیا هم نموده.« وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»[۵۵۳] پس، در آنچه خدایت ارزانى داشته، سراى آخرت را بجوى و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن. و هم چنان که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و در زمین از پى فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد، منتها مسلمانان باید حق همه ابعاد زندگی را بر اساس عدالت ادا کند. اگر هم به امور دنیوی میپردازند، باید بدانند که دنیا راهی به سوی آخرت است. «تِلْکَ الدّارُ الآْخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۵۵۴] پس نباید آن را غایت زندگی تلقی نمود به خاطر پیامدهای ضدالهی و غیرانسانی مال‏اندوزی است که در ادیان و به ویژه در اسلام، با خصلت‏های سرمایه‏دارانه مبارزه شده است، زیرا که این روحیه‏ی برتری طلبی و سلطه جویی، با ماهیت تفکر الهی اسلام ناسازگار است والا ثروت‌مند بودن در اسلام، هیچ تعارضی با بندگی ندارد.

۴- کار و تلاش

نگرش انسان به کار، برابر با نگرش وی به جهان هستی است، آن کس که همه موجودات را منحصر در قلمرو ماده میداند و در بخش شناخت شناسی، راهی جز راه حس و تجربه را به رسمیت نمیشناسد، کار را در حد تولید مادی و مصرف مادی مینگرد؛ ولی آن کس که با فرهنگ قرآن آشناست، میداند که قرآن ، هستی را به غیب و شهادت تقسیم کرده است.از ین روشناخت نیز به دو شعبه تقسیم میشود؛ چنان که کار نیز این دو شعب را دارد. بر این اساس، کسی که هستی را فراتر از ماده میبیند، به کار نیز به دید وسیع تری می نگرد و با تقدس بشیدن به آن از راه معنوی ، عرصه فعالت را گسترده می سازد.[۵۵۵]
به اذعان غیرمسلمانان: «شخص مسلمان احساسی جدی نسبت به تاریخ دارد… مسلمانان همیشه می‏کوشند تا واقعیت زندگی را در محدوده آن جریان دهند و از همین جاست که شخص مسلمان همیشه در تلاش فردی یا اجتماعی است… و تاریخ در نظر مسلمان شناسنامه تلاش پیگیر انسان در جهت تحقق بخشیدن به حکومت خدا در زمین است ؛ زیرا زمان حال نتیجه گذشته است و آینده نیز بر حال تکیه دارد…»[۵۵۶]
تلاش اسلام برای نمود ارزش فراوان فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی تا به آن حد می‌رسد که احکام و ضوابط فوق‌العاده گسترده‌ای برای تسهیل ارتباطات در معامله، شرکت، اجاره، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضمانت، وقف، مزارعه، مساقات، جعاله و … وضع و به اجرا گذارد.[۵۵۷]
اسلام مشوّق کار است. این مسئله را مى توان در روایات سیره ى معصومین مشاهده کرد که چه زحمتی را برای امور زندگی خود و مسلمین متحمل میشدند. چنان که: امیرمؤمنان على(علیه السلام( با دست رنج خود، هزار برده خرید و آزاد کرد.»[۵۵۸]

۱) کرامت کارگر در اسلام

ارزش کارگر زمانی مشخص میشود که اهتمام به احترام کارگر را در بلندمرتبه ترین شخص آن دین ببینیم. یکی از موارد که در تاریخ معروف است، هنگام بازگشت پیامبر از جنگ تبوک اتفاق افتاد؛ که سعد انصاری به استقبال آن حضرت رفت و پس از مصافحه حضرت از خطوط کف دست وی پرسید،که در اثر چیست؟ سعد گفت با ریسمان و بیل کار می کتم تا مخارج عایلهام را تتامین کنم. حضرت کف دست وی را بوسید و گفت« هذه ید لاتمسها النار»[۵۵۹]
کار در اسلام سبب کسب عزت میشود و آموزههای فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق به یکی از اصحاب خود که سوال داشتند، در این صبح زود به کجا میروی، فرمودند: « اغدوا الی عزک»[۵۶۰]

۲) کارگر در صف مجاهد

کارگران در دید اسلامی به مثابه سربازانی محسوب می شوند که در راه خدا مجاهدت می کنند:
مجاهدان در راه خدا با جان فشانی و جهاد خود، امنیت سیاسی- اجتماعی را بر جامعه اسلامی حاکم میکنند و کرگزان با کوشش خود امنیت و استقلال اقتصادی و بهبود معیشتی را برای امت اسلامی به ارمغان میآورند؛ شاید از این رو بوده که امام صادق کارگر را در ردیف جادگر در راه خدا قلمداد کرده: کسی که کار و کوشش مینماید تا نیازهای عایله خود را تامین کند مانند مجاهد در راه خداست[۵۶۱]
و به واقع کارگر نه تنها برای خود عزت میخرد که با تلاش خود موجبات عزت تمام کیان اسلامی را فراهم میآورند.

د- علمی

سدههاى نخستین اسلامى، به ویژه قرن دوم تا پنجم، عصر طلایى جهان اسلام است. مسلمانان با محوریت قرآن و با الهام از تعالیم پیامبر(صلى الله علیه وآله)و با کمک اندوختههایى که از غرب و شرق گرفته و با آموزههاى اسلام آمیخته بودند، به پیشرفتهاى علمى و فرهنگى خوبى دست یافتند. شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علم و فرهنگ درآمدند و دانشمندان ابتکارات خود را عرضه نمودند.[۵۶۲]
علم، اساسی‌ترین رکن و لایه تمدن، از مهمترین دستاورد انبیای الهی، و فرهنگ نیز در ابعاد مختلف آن، فرایند بعثت انبیای الهی بوده است. و وحی دستاوردی مهم و زیربنایی به نام و علم الهی برای بشریت داشته و به تناسب درک و کشش انسانها و مقتضای زمان خود، به ترویجِ انواع علوم در عصر خویش پرداختهاند و قرآن نیز پیامبران را، معلم معرفی نموده است: (کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).[۵۶۳]
در اسلام، علم فریضه‌ای است که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد، و این عالیترین و بالاترین توصیه‌ای ست که می‌توانسته بشود و شده است.[۵۶۴] و علوم دینی و غیر دینی را تحت پوشش دستورات خویش قرر می هد.
اسلام با علوم جدید و «افکار آزادیخواهانه و عقاید تازه» نیز سازگاری دارد، حتی فارغ از مشکلاتی که امثال لوتر (پیشوای جنبش پروتستانتیسم) با آن مواجه بوده‏اند.[۵۶۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم