کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



معنی و مفهوم: آرزو می‌کنم که دشمنان آبرو و جاه و مقام شاه، همگی نابود شوند و عمرشان به پایان برسد.
آرایه‌های ادبی: «آب» در بیت جناس تام ساخته است. نامه به آب رسیدن کنایه از پاک و سترده شدن نوشته‌هاست که این جا کنایه از نابودی و از بین رفتن است.
۱۸۳ – زیـن دو رنگــین کبــوتــر شـب و روز
بــه عــدو نــامـــه‌ی عــذاب رســـــاد
معنی و مفهوم: آرزومندم از شب و روز که مانند دو کبوتر سیاه و سفید هستند، به دشمن شاه اخستان جز پیغام درد و عذاب چیزی نرسد و همواره در عذاب باشد.
آرایه‌های ادبی: شب و روز به دو کبوتر رنگین مانند شده اند.
۱۸۴ – شـــاه را ســوره‌ی فتــــوح رســـید
خصــم را آیـــــت عِقـــــاب رســــاد
واژگان: فتوح: پیروزی، گشایش. (معین) عِقاب: شکنجه کردن، مؤاخذه کردن کسی را بر گناه. (دهخدا)
معنی و مفهوم: خبر فتح و پیروزی مانند سوره‌ای بر شاه اخستان نازل گردید، امیدوارم که به دشمن او چیزی جز آیات عذاب نرسد.
آرایه‌های ادبی: سوره و آیه با هم تناسب دارند. بیت تلمیح به آیه‌ی اول تا سوم سوره‌ی معارج (آیه‌ی عذاب) دارد.« سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»
۱۸۵ – همـه سـالــه بــه دستـش از می و جـام
آفــــتاب هــــوا نقــــاب رســــــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم که شراب همچون آفتاب و جام همچون هوا، همه ساله در دستش باشد و روزگار را به شادی و نشاط به سر برد.
آرایه‌های ادبی: بیت دارای لف و نشر مرتّب است، می به آفتاب و جام به هوا مانند شده است.
۱۸۶ – ز آتــش تیـــغ او بـــه اهــرمـــنان
تـــف قــــاروره‌ی شـــهاب رســـــــاد
واژگان: قاروره: حُقّه‌ی باروت و نوعی از پیکان. (آنندراج) شهاب: شعله‌ای مانند تیر که شب در آسمان دیده می‌شود. (معین)
معنی و مفهوم: امیدوارم که شمشیر آتشین شاه، همچون شهابی که شیاطین و دیوان را می‌راند، دشمنان و اهریمنان را براند و نابود کند.
آرایه‌های ادبی: آتش تیغ و قاروره‌ی شهاب اضافه‌ی تشبیهی است. بیت تلمیح دارد به یک اعتقاد اسلامی که دیوان به آسمان می‌روند تا رازهای عالم قدس را بشنوند و فرشتگان با تیرهای شهاب آن‌ها را می‌رانند .
۱۸۷ – ز آسـمان کــو کـبود کیمُخــتی اســت
تیـــغ بُــرّانـــش را قِـــراب رســــــاد
واژگان: کیمُخت: نوعی از پوست که به دباغت خاص پیراند. (منتهی الارب) قِراب: نیام شمشیر، غلاف که شمشیر با نیام در وی باشد. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: امیدوارم از آسمان که به پوست دباغی شده‌ی کبود رنگی می‌ماند، برای شمشیر برّان شاه اخستان، غلافی آماده شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: آسمان به کیمخت کبودی تشبیه شده است .
۱۸۸ – هــر کجــا بــادِ مــوکبـش بگـذشـت
همـــه نیـــلوفـــر از ســراب رســـــاد
واژگان: موکب: گروه سوار و پیاده که در التزام رکاب پادشاه باشند. (معین) نیلوفر: گیاهی است از تیره‌ی نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره‌ی آلاله‌هاست، این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می‌روید. (معین) سراب: زمین شوره که از دور آب نماید. (معین)
معنی و مفهوم: قدم شاه اخستان چنان مبارک و فرخنده است که هر کجا سپاه او گذر کند، اگر سراب خشک هم باشد، تبدیل به تالابی پر از نیلوفر می‌شود .
۱۸۹ – از پـــی امــــن حصـــن دولــــت او
نقــب ایّـــام بــــر خـــراب رســـــاد
واژگان: نَقب: سوراخ عمیق بزرگ. (دهخدا)
معنی و مفهوم: امیدوارم که اگر روزگار می‌خواهد به بخت و اقبال شاه نقب بزند و آسیب برساند، نقب و آسیبش به خرابه برسد (اشتباه کند) و دولت او از آسیب زمانه در امان باشد .
۱۹۰ – وز پـــی جــــان ربــــودن خصمــش
ملـــک الـــموت را شـــتاب رســـــاد
واژگان: ملک الموت: فرشته‌ی مرگ، فرشته‌ی جان ستان. (دهخدا)
معنی و مفهوم: امیدوارم که عزرائیل، برای گرفتن جان دشمن شاه اخستان، به سرعت بیاید.
۱۹۱ – ایــن دعـا رفــت و سـاق عـرش گرفـــت
نــه فلــک ز اتــفاق عــرش گــرفـــت
واژگان: عرش: در زبان شرعی، فلک‌الافلاک را گویند. (معین) نه فلک: به عقیده‌ی قدما هر یک از سیّارات هفتگانه، فلکی دارد از این قرار: فلک قمر، فلک عطارد، فلک زهره، فلک شمس، فلک مریخ، فلک مشتری، فلک زحل و بالاتر از این هفت، دو فلک دیگر است، فلک اطلس یا فلک ثوابت، فلک نهم یا فلک‌الافلاک. (معین)
معنی و مفهوم: این دعای من بالا رفت و پایه‌ی عرش الهی را گرفت و آسمان‌های نه‌گانه نیز در این دعا، با من متفق و همراه شدند.
آرایه‌های ادبی: ساق عرش اضافه‌ی استعاری است .
۳-۷– ترکیب بند هفتم
عنوان ترکیب بند: نوروزیه در مدح جلال الدّین ابوالمظفر شروان شاه
مطلع ترکیب بند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:28:00 ق.ظ ]




واژگان: زال زر: نام پدر رستم. (فرهنگ لغات) توضیحات. عنقا: سیمرغ. (دهخدا)
معنی و مفهوم: خورشید مانند زال پهلوان در مشرق به قصد حمله به لشکر تاریکی شب کمین کرده است تا با طلوع خود، آن را از بین ببرد و پرتوهای نخستین صبح را که در زیبایی و درخشندگی به پر سیمرغ می‌مانند به عنوان دیده‌بان در اختیار گرفته است.
آرایه‌های ادبی: زال زر استعاره از خورشید و پر عنقا استعاره از روشنایی صبح است. خورشید به زال مانند شده که قصد فتح مشرق را دارد و از روشنایی صبح دیده‌بانی در کمین گذاشته است. زال و عنقا با هم تناسب دارند.
توضیحات:
زال و عنقا: زال پسر سام است که بر اثر سپیدی موی، پدر او را در شیر خوارگی از خود دور کرد و بر دامنه‌ی البرز نهاد تا همان جان تباه شود، امّا سیمرغ او را بدید و برداشت و به کنام خود برد و چون فرزندان خویش بپرورد و سرانجام چنان که در شاهنامه می‌بینیم به پدر باز گرداند. این پهلوان در شاهنامه، زال زر و دستان نام دارد. بنا به روایت شاهنامه، زال از آن جهت بدو می‌گفتند که هنگام تولّد، موی سر و روی او چون پیران سپید بود … . در اوستا از این پهلوان نامی نیست، امّا معمولاً در متون پهلوی او را دستان نامیده و نام او با روت ستخم (رستهم، رستم) همراه آمده است و نیز در اغلب متون کهن او را زال زر نامیده‌اند. بنا بر عقیده‌ی همه‌ی محققان زال و زر هر دو به معنی پیر و دو شکل از یک کلمه هستند و به نقل از فردوسی، زال افزون از هزار سال زندگی کرد … . در حماسه‌ی ملّی ما، حیات زال به وجود سیمرغ رابطه‌ی بسیار دارد. (اردلان جوان، ۱۳۷۳: ۶۸ – ۶۷)
۱۲ – حلقــه دیـــدسـتی بـــه پشــت آینــه
مـــاه حلقــه همچـــان بنــمود صبـــــح
معنی‌و مفهوم:حلقه‌ی پشت آینه را دیده‌ای؟صبح هلال ماه رامانند آن حلقه آشکار کرد.
آرایه‌های ادبی: هلال ماه به حلقه‌ی پشت آینه مانند شده و آسمان نیز در تاریکی به پشت آینه شبیه شده است.
۱۳ – گــویـی انـــدر بــر حمـایــل، چـــرخ را
خنــجر شــاه اخســتان بنمـــود صبــــح
واژگان: حمایل: دوال شمشیر و آن چه در بر اندازند.(دهخدا)
معنی و مفهوم: صبحدم هلال ماه را که مانند خنجر شاه اخستان، به آسمان حمایل شده بود، نمایان کرد.
آرایه‌های ادبی: خنجر شاه اخستان استعاره از هلال ماه است که در حمایل شدن به آن مانند شده است.
۱۴ – سـام کیخسـرو مـکان در شـرق و غـرب
خضـر اسـکندر نشـان در شـرق و غـرب
واژگان: سام: جهان پهلوان ایرانی، نواده‌ی گرشاسب جهان پهلوان، پدر زال و جد رستم. (فرهنگ اعلام معین) کیخسرو: سومین پادشاه از سلسله‌ی پادشاهی کیانیان، پسر سیاوش و فرنگیس دختر افراسیاب. (فرهنگ اعلام معین) توضیحات: (۲/۱۱)
معنی‌و مفهوم:پادشاه در پهلوانی و شجاعت همچون سام نریمان است که منزلت کیخسرو را دارد. او در دانش و آگاهی و جاودانگی مانند خضر می‌باشد که نشانه‌های دلاوری و پیروزمندی اسکندر را در خود دارد.
آرایه‌های ادبی: شاه به صورت مجمل در پهلوانی به سام و در جایگاه و مرتبه به کیخسرو و در دانایی و جاودانگی به خضر و در پیروزی و کشورگشایی به اسکندر مانند شده است.
توضیحات:
سام: پسر نریمان، جدّ رستم و پدر زال بود. در روایات پهلوانی ما، نام دو تن از دلیران سیستان سام است؛ یکی پدر اثرط که در گرشاسبنامه به صورت «شم» آمده و اصل آن سام است… دیگری نواده‌ی گرشاسب و پدر زال است. (فرهنگ لغات)
خضر: توضیحات (۲/۴۱) اسکندر: توضیحات (۲/۴۱)
بند دوم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: درخواستند
۱۵ – صبــح خیــزان وام جـــان درخــواسـتند
داد عمـــری ز آســـمان درخــــواســـتند
معنی و مفهوم: سحرخیزان خواهان وام و قرض برای جان خود شدند و خواستند حقّ زندگی خود را از آسمان بگیرند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: وام جان اضافه استعاری و استعاره از شراب است.
۱۶ – پیـش کــان قُـرّا شــود سُبــّوح خـــوان
در صبــوح عشــق، خــوان درخـواســـتند
واژگان: قُرّا: جمع فارسی امّا به صورت مفرد مرد پارسا و عبادت کننده. (منتهی الارب) سُبّوح خوان: سبّوح خواننده، تسبیح گوی. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: سحرخیزان پیش از آن که بانگ خروس، همچون صدای ذکر و ورد پارسایی دروغین بلند شود، در مجلس شراب صبحگاهی بساط باده نوشی طلب کردند و باده نوشیدند.
آرایه‌های ادبی: قُرّا کنایه از خروس است که هنگام صبحدم بانگ و خروش می‌کند. خوان و خوان جناس مستوفا می‌سازند. سبّوح و صبوح جناس خط دارند.
۱۷ – در منـاجـاتـی کــه ســرمســتان کننــد
جـــرم آن سُبــّوح خــوان درخــواســـتند
معنی و مفهوم: سرمستان صبوحی صبحگاهی، در مناجات خویش برای جرم خروس که با بانگ و فریاد خود مجلس آنان را به پایان رسانده بود، طلب مغفرت کردند.
آرایه‌های ادبی: سبّوح خوان استعاره از خروس است.
۱۸ – نــازنیـنانـی کــه دیــر آگـــه شـدنــد
زود جــــام زرفشـــان درخـــواســــتند
معنی و مفهوم: آن عزیزان نازنینی که خواب ماندند و دیر از مجلس باده نوشی صبحدم آگاه شدند، با عجله شراب زرد رنگ طلب کردند.
آرایه‌های ادبی: دیر و زود با هم تضّاد دارند. زر استعاره از شراب زرد رنگ است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




هاشم: هاشم بن عبدالمناف بن قصی بن کلاب بن مره، جدّ پیامبر اسلام که از بزرگان و رؤسای قریش بود، نامش عمرو بود و هاشم لقب اوست و بدان جهت به او هاشم گفتند که در هنگام قحط سال ، نان به دست خود در کاسه خورد می‌کرد و به فقرا می‌داد. واژه‌ی هاشم از « هشم » به معنی شکستن و خرد کردن نان در کاسه برای ترید است. عبدالمناف پدر هاشم را چهار پسر بود، هاشم پدر عبدالمطلب بود. (فرهنگ لغات)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بند دوم:
کلمات قافیه : پیشوا ، فنا ، پادشا و …
حروف اصلی قافیه : ا
حرف روی : ا
حروف الحاقی : ندارد
ردیف : رفتن
۱۳- به راه عاشـقی شـرط اسـت راه عـقل نـارفتـن
چو درد عشق پیش آید به صد جان پیشوا رفتن
معنی و مفهوم: در طریق عشق و عاشقی فرمانبرداری نکردن از عقل شرط لازم است و هنگامی که درد و بلای عشق به سوی عاشق می‌آید باید با میل و رغبت تمام به استقبال آن برود.
۱۴- به کوی عشق هم عشق است رهبر، زانکه مردان را
بـه امر پادشـا شایـد به صـدر پادشا رفتــن
واژگان: صدر: بالا، طرف بالا، پیشگاه.(معین)
معنی و مفهوم : راهبر و راهنمای عاشقان در کوی عشق فقط عشق است ؛ همان گونه که مردم فقط به امر پادشاه می‌توانند وارد صدر و پیشگاه مجلس او شوند .
آرایه‌های ادبی : بیت دارای اسلوب معادله است و در حرف « ش » واج آرایی دارد . عشق به صورت مضمر به پادشاه تشبیه شده است. به صدر پادشاه رفتن کنایه از اذن و قرب حضور یافتن و به مرحله‌ی بالا رسیدن.
۱۵- هوا را راه ده، لیکن نه از راهـی که تـن خـواهــد
کـه نزد عاشقان کفر اسـت راه آن هوا رفتـن
واژگان: هوا: آمال و آرزوهای نفسانی.(برهان) کفر: ناسپاسی‌کردن، کفران‌کردن، الحاد ورزیدن.(معین)
معنی و مفهوم: به آمال و خواهش‌های درون توجه کن؛ امّا نه از راهی که خواهش و خواسته‌ی تن است؛ چرا که پیروی از خواهش تن و هواهای نفس در آیین عاشقان کفر و الحاد به شمار می‌آید.
۱۶- به هندسـتان اصلی شـو بـرای مــردم معنــی
بـه چیـن صورتی تا کی پی مردم گیا رفتــن
واژگان: هندستان اصلی: استعاره از جهان جان ها و مینو. مردم گیا: گیاهی است در چین به صورت آدمی که هر کس آن را بکند در دم هلاک شود.(فرهنگ لغات)
شاهد: من همی در هند معنی راست همــچون آدمم
وین خران در چین صــورت کوژ چــون مردم گیا
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۱۸)
معنی و مفهوم: برای بدست آوردن حقیقت به عالم جان‌ها وارد شو، تا کی در این دنیای مادی و ظاهری به دنبال مردم گیا ( مادیات ) می‌گردی.
آرایه‌های ادبی: هندستان اصلی استعاره از عالم جان‌ها. چین صورتی دارای ایهام است، چین در دو معنی ۱- چین و شکن با صورت تناسب دارد. ۲- در معنی کشور چین این جهان مادی منظور است. مردم معنی، اضافه‌ی تشبیهی. بیت به این موضوع نیز تلمیح دارد که هند از قدیم به داشتن فرزانگان و برهمنان و چین نیز به داشتن صورت گران زبردست معروف بوده است.
۱۷- دل اندر بند جان، نتوان به وصل دوست پیوستن
بت انـدر آستیـن، نـتوان به درگاه خدا رفتن معنی و مفهوم: تا دل در بند جان داری نمی‌توانی به وصال دوست نایل شوی همان گونه که اگر بت در آستین لباست پنهان داشته باشی(مشرک و دوگانه پرست باشی) نمی‌توانی به درگاه خداوند بروی و عبادت تو پذیرفته نیست.
آرایه‌های ادبی: واج آرایی در حرف«ت» مصراع دوم تمثیل برای مصراع اول است. (اسلوب معادله) بت در آستین داشتن کنایه از شرک و دوگانه پرستی است .
۱۸- طریق عاشقی چه بود؟ به دست بیخودی خـود را
بـه فتـراک عـدم بستن بـه دنبال فنـا رفتــن
واژگان: بیخودی: بیهوشی، بی‌اختیاری، شوریدگی، وجد.(معین) فتراک: تسمه و دوال که از پس و پیش زین اسب آویزند. (معین)
معنی و مفهوم : راه و طریق عاشقی چیست؟ آن است که از روی سرمستی و بیخودی هستی خود را نیست کنی و گام در راه فنای حق بگذاری.
آرایه‌های ادبی: دست بیخودی اضافه‌ی اقترانی. فتراک عدم اضافه‌ی استعاری. طریق عاشقی اضافه‌ی تشبیهی .
۱۹ – گه از سـوز کشش در ســور سـرّ دلبـران بـودن
گـه از راه صفت در صـفّ اصـحاب صفا رفتــن
واژگان: سور: دیوار گرداگرد شهر، باره.(معین) صفت: طریقه، سیرت، عاطفه ، وفاداری.(معین)
معنی و مفهوم: در طریق عاشقی، عاشق گاه از سوز جاذبه و ناز کرشمه‌ی دلبران زیبا رو، در سِر و چگونگی دلبران متحیّر است و گاه از روی عاطفه و وفاداری در ردیف اهل صفا جای می‌گیرد.
آرایه‌های ادبی: سور سِر اضافه‌ی تشبیهی. واج آرایی در حرف« ص ». صف و صفا جناس زاید. صفا و صفت جناس شبه اشتقاق .
۲۰- جرس وار ار تو را دردیست تـا کـی نالـه ناکـردن
نجیـب آسا گرت باری ست تا کی راه نـارفتن
واژگان: نجیب: اصیل (آنندراج) ، جوانمرد (منتهی‌الارب) ، اسب و شتر خوب. (نظام)
معنی و مفهوم: اگر درد و اندوهی در دل داری تا کی سکوت کرده‌ای و مانند زنگ درای کاروان ناله سر نمی‌دهی؟ و اگر باری بر دوش داری (که باید به منزل برسانی) چرا ساکن مانده‌ای و مانند یک شتر نجیب و بارکش به حرکت در نمی‌آیی ؟
آرایه‌های ادبی: شاعر سالک راه عشق را به جرس و شتر بارکش و نجیب تشبیه کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




ردیف: بین در او
۲۸ – مجلس پری خانه شمر، بزم سلیمان بین در او
در صفه‌ها بستان نگر، صف‌های مرغان بین در او
واژگان: بزم: مجلس شراب و بزم و خوش‌گذرانی. (دهخدا) صفه: ایوان مسقّف. (معین)
معنی و مفهوم: مجلس بزم و شراب را همانند خانه‌ی پریان بدان که بزم سلیمان در آن برپا شده است و از صفّ جام‌های شرابی که به شکل مرغ ساخته شده‌اند یا زیبارویان آوازه‌خوان، گویی در ایوان‌ها ، باغ و بوستان ساخته‌اند .
آرایه‌های ادبی: مجلس بزم را به خاطر وجود زیبارویان به پری خانه تشبیه کرده است . مرغان در مصراع دوم استعاره ازجام‌های شراب یا زیبارویان آوازه‌خوان است . پری خانه با سلیمان تناسب دارد .
توضیحات:
سلیمان: نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه‌السّلام باشد. ( آنندراج) وی جانشین داود یکی از چهار پسر او از بت شبع بود. بعد از پدر بیست ساله بود که به تخت سلطنت نشست. خداوند در رؤیاهای شبانه به وی ظاهر شد و فرمود: ای سلیمان! هرچه می‌خواهی بخواه که به تو عطا می‌شود. آن حضرت حکمت را طلبید. خدای تعالی دولت و احترام را نیز بر آن افزود. حکمت او چنان در مشرق زمین معروف شده که اعاظم را به پایتخت او کشانید از آن جمله بود ملکه‌ی سبا. ( دهخدا از قاموس کتاب مقدس )
۲۹ – کام قنینه خون فشان، چون اشک داود از نشان
مرغ صراحی جان کنـان، داودی الحان بین در او
واژگان: قنینه : آوندی که شراب در آن پرکنند مانند شیشه و صراحی. (فرهنگ لغات) مرغ صراحی: شیشه‌ی شراب که به شکل مرغ ساخته شده است.(فرهنگ لغات) الحان: جمع لحن، آوازهای خوش و موزون. (دهخدا)
شاهد: پنجــه‌ی ساقــی گرفــت مــرغ صراحــی به دام
ز آتــش صبـح اوفتــاد دانـه‌ی لب‌هــا بــه تــاب
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۴۵)
معنی و مفهوم: شراب سرخ و مصفّایی، همچون اشک داود از قنینه در حال فرو ریختن است و از صراحی دیگر نیز شراب فرو می‌ریزد. صدای فرو ریختن شراب از صراحی مانند الحان داود (ع) گوشنواز و شنیدنی است .
آرایه‌های ادبی: کام قنینه اضافه‌ی استعاری. مرغ صراحی استعاره از ظرف شراب. خون استعاره از شراب. شراب سرخ در صفا و پاکی به اشک داود و صدای فرو ریختن شراب در گوشنوازی به الحان داودی تشبیه شده است .
توضیحات :
داود : حمدالله مستوفی نویسد ، یازدهمین پشت یعقوب بعد از اشمویل است . او را در میان بنی اسرائیل قبول پدید آمد و وحی بدو منزل شد . طالوت بر او رشک کرد و قصد کشتن او نمود ، داود بگریخت ، علما طالوت را منع کردند، طالوت علما را بکشت و پشیمان شد؛ امّا استغفار فایده‌ای نداشت. به جنگ جبّاران رفت تا با پسران در آن جنگ کشته شد . داود به بیت المقدّس آمد تا ملک بر او شد. چون زبور به آواز خواند هرکه بشنیدی، مجال گذشتن نیافتی . داود عاشق زن اوریا شد او را به جنگ فرستاد تا کشته شد و زن او را بخواست . سلیمان از آن زن متولد شد. از دعوی فرشتگان که به صورت آدمی پیش داود آمدند و مرافعه داشتند، معلوم شد که او گناه کرده، چهل روز در سجده زاری کرد؛ چنان که از گریه‌ی او گیاه برست . حق تعالی توبه ی او را قبول کرد و اوریا را زنده کرد تا داود را حلال کند … . ( فرهنگ لغات ، به نقل از تاریخ گزیده )
اشک داود: و گفته‌اند سبب آمرزش وی آن بود که داود بسی بگریست و زاری کرد. گویند در سجود چندان بگریست که نبات از اشک وی برست و ببالید چون سر برآورد، بنالید به نفس‌های گرم ، چنان که از حرارت نفس و ناله‌ی وی نبات بالیده ، سوخت و چهل هزار کتاب خوان را بنشاند تا ایشان می‌خواندندی و داود – علیه السلام – بر سر ایشان می‌گشتی و نوحه می‌سراییدی . دو دست به دعا همی برداشتی و پر اشک می‌کردی و به روی خویش فرو می‌آوردی ؛ و هر طعام که پیش وی آوردندی آن را به آب چشم تر کردی و بیاغشتی ، آن گاه بخوردی چنین گویند اگر اشک داود با اشک همه‌ی جهانیان برسنجند از همه افزون آید. ( مهدوی ، ۱۳۶۵: ۳۶۴ )
الحان داودی : به موجب آیه‌ی ۷۹ از سوره‌ی انبیاء (… و سَخَّرنا مَعَ داوودَ اَلجِبالَ یُسَبِحُّنَ وَالطَیرَ وَ کُنّا فاعِلینَ) کوه‌ها و پرندگان مسخّر داود بودند،کوه‌ها آواز و ترنّمات او را منعکس می‌ساختند و پرندگان با او هم آواز می‌شدند . تورات او را مغنی شیرین بنی اسرائیل خوانده است . الحان خوش داود از قدیم نزد یهود معروف بوده و قرآن مجید هم بدان اشاره فرموده و عرفا که با سماع سازگار بودند برای تحلیل موسیقی به این اخبار و احادیث استناد کردند. (خزائلی ، ۱۳۵۰: ۳۰۴ – ۳۰۲)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳۰ – گر فاسقان را از گنـه در باغ رضوان نیسـت ره
در روی ساقی کن نگه، صد باغ رضوان بین درو
واژگان: فاسق: تبه‌کار، گناه کار، ناراست کردار. (معین) رضوان: نگهبان بهشت، نام فرشته‌ای که موکّل و نگهبان بهشت است. (فرهنگ لغات) توضیحات
معنی و مفهوم: اگر انسان‌های فاسق و بدکار را به دلیل گناهانشان به بهشت راه نمی‌دهند، (بگو) در رخ زیبای ساقی بنگرید تا از لطافت و طراوت آن رخ زیبا ، باغ بهشت جلوی دیدگانشان ظاهر شود .
توضیحات :
رضوان : نگاهبان بهشت ، نام فرشته‌ای که موکّل و نگهبان بهشت است و نام دربان بهشت ، چنان که مالک نام دربان دوزخ است ، در قرآن مجید به نام مالک تصریح شده ولی به نام رضوان نشده است و سیزده باری که این کلمه در قرآن مجید به کار رفته همه به معنی رضا و خشنودی خداوند است . حافظ از رضوان به خازن جنّت هم تعبیر کرده است .
بـگو بــه خـازن جنّــت کــه خــاک ایــن مجـلس
بـه تحفـه بـر سـوی فـردوس و عـود مجـمر کـن
(خرمشاهی، ۱۳۷۵: ۲۹۴)
۳۱ – ور بت پرستان را به جان، ندهند در کعبه امـان
کوی بتان را کعبه دان، زمزم خمستان بین در او
واژگان: خمستان: خم خانه ، شراب خانه ، خانه‌ی خمّار. (فرهنگ لغات) زمزم : چاهی است نزدیک خانه‌ی کعبه شرف الله. (فرهنگ لغات( توضیحات.
معنی و مفهوم : اگر بت پرستان را در بیت الله الحرام امان نمی‌دهند (می‌کشند) و جان آن‌ها در خطر است، کوی بتان را کعبه‌ی خود (قبله‌گاه ستایش خود) قرارده و میخانه و خم‌های آکنده از می را چشمه‌ی زمزم آن کعبه بدان .
توضیحات :
زمزم : بئر زمزم در خانه‌ی کعبه که هم سوی مشرق است و بر گوشه‌ی حجرالاسود است و میانه‌ی بئر زمزم و خانه چهل و شش ارش است و فراخی چاه سه گز و نیم است و آبش شوری دارد لیکن بتوان خورد و سر چاه را حظیره کرده‌اند از تخته‌های رخام سپید. بالای آن دو ارش و چهار سوی خانه زمزم آجرهایی کرده‌اند که آب در آن ریزند و مردم وضو سازند و زمین خانه‌ی زمزم را مشبّک چوبین کرده‌اند تا آب که می‌رود فرو ‌رود و درِ این خانه سوی مشرق است. ( ناصر خسرو ، ۱۳۶۳: ۲۷۴ )
۳۲ – چون شد هوا سنجابگون ،گیتی فنک دارد کنون
در طارم آتش کن فزون، روباه خزران بین دراو
واژگان: سنجاب‌گون: سنجاب رنگ، خاکستری، تیره رنگ. (فرهنگ لغات) فنک: به فتح اول و ثانی: نام جانوری باشد بسیار موی که از پوستش پوستین سازند.(فرهنگ لغات) توضیحات. طارم: خانه‌ای را گویند که از چوب سازند همچون خرگاه و غیره. (معین) خزران : محلی است در ترکستان که دشت قبچاق نیز گویند. (دهخدا)، سرزمین قوم خزر در حاشیه‌ی بحر خزر. (معین) روباه خزران : روباه ناحیه‌ی خزر مقصود قندز یا بید استر (سگ آبی) است که نوشته‌اند جانوری است شبیه روباه که رنگی متمایل به سرخی دارد. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: چون هوا خاکستری رنگ شد (فضای آسمان را ابرهای خاکستری پوشید) و جهان از شدّت سرما گویی پوستینی به تن دارد، آتش را در طارم شعله ور کن تا شعله‌های همچون روباه خزرانی را در آن بینی .
آرایه‌های ادبی : روباه خزران استعاره از شعله‌های آتش است . رنگ خاکستری ابرها را به سنجاب تشبیه کرده است . فنک استعاره از ابر .
توضیحات :
فنک: بعضی گویند نوعی از پوست باشد که از پوست سنجاب گرم‌تر و از سمور سردتر است … در غربی فنک نوع بسیار کوچک از روباه به بزرگی گربه اطلاق می‌شود و آن در نواحی قارّه‌ی افریقا وجود دارد و عرب پوست آن را به کار برد… ایرانیان فنک را به روباه کوچک تاتارستان اطلاق کنند. ( فرهنگ لغات به نقل از فرهنگ‌های مختلف )
خزران: ناحیتی است مشرق دیواری است میان کوه و دریا و دیگر دریاست و بعضی از رود آمل و جنوب وی سریر است و مغربش کوه است و شمالش براذاس است و نندر و این ناحیتی است بسیار نعمت و آبادان و با خواسته بسیار و از وی گاو و گوسپند و بره خیزد بی عدد و از شهرهای آن است آمل که قصبه خزران و مستقر پادشاه یعنی طرخان خاقان و بندر نحسدر و شهر خمج ، بلنجر، بیضا، ساوغر، ختلع ، لکن ، سور، مسمدا و ناحیت طولاس و لوغر و خواسته ملک خزران بیشتر از باژ دریاست . (دهخدا به نقل از حدود العالم )
۳۳ – شکل تنوره چون قفس، طاوس و زاغش هم نفس
چون ذروه‌ی افلاک بس، مریخ و کیوان بین دراو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]




جرعه، چنان که برچکد خـون بـه قـفای صبــحدم
(۳/۳)
در این بیت آفت جان استعاره از محبوب زیبارو است.
تا بــر کــنار دجـله دوش، آن آفـت جـان دیـده‌ام
از خون کنارم دجله شد تـا خـود چـرا آن دیـده‌ام
(۲/۵۵)
۲-۸-۲- تشبیه
بعد از استعاره در دیوان خاقانی تشبیه بیشتر از سایر عناصر سخن به کار رفته است. در اشعار خاقانی کمتر تشبیهات تکراری می‌بینیم. او با مهارت و قدرت خارق‌العاده‌ای که در مضامین شعری دارد؛ سعی کرده تا هر بار تشبیهی تازه و نو بیان کند.
« در اشعار خاقانی از انسان و مظاهر زندگی و اعضای بدنش و مشاغل و حرف و آنچه لازمه‌ی آن است تا طبیعت گسترده از زمین و زمان و آسمان و ماه و خورشید و ستارگان و جانوران و گیاهان، همه در کوره‌ی فروزان خیال خاقانی برده می‌شود و همچون موم نرم و حالت پذیر می‌گردند و پس از آن که سکه رواج و قبولی خوردند به بازار گوهریان عرضه می‌گردند . کمتر دیوانی را می‌توان نشان داد که در آن از اصطلاحات فنون و علوم و سرگرمی‌ها و بازی‌های مختلف و پزشکی و نجوم و دین و مذهب و تصوف و نرد و شطرنج و موسیقی، این اندازه در ساختن و ارائه‌ تصاویر بدیع استفاده شده باشد.» (اردلان جوان، ۱۳۷۳: ۱۳)
خاقانی در بیت زیر صبح را به انسانی تشبیه کرده که گریبان می‌درد.
گــردون ز مشک و زعفــران، ســازد حــنوط اختــران
برســـوک آن دامـــن تـران، درّد گریبان صـبح را
(۲/۳)
شاعر در بیت دیگری سخن را پیرایه‌ای کهنه و طبع خود را مطرّاگر دانسته است.
سـخن پـیرایـه‌ کهـنه اسـت و طبـع مــن مطـرّاگــــر
مـرا بنمــای اســتادی کزیــن سان کهنـه پیراید
(۱/۷۴)
در بیت زیر شاعر ضمیر خود را به نحل مانند کرده است.
اگــر ذات تــو یـــزدان وار فیـــض فضـــل می‌بـــارد
ضمیــرم نیز نحـل آسـا شفای جان می‌افــزایــد
(۱/۷۲)
خاقانی در این بیت قدح حاسدان را به آتش تشبیه کرده است.
گرفتــم کاتش نـاب اســت قــدح حــاســدان در وی
چـو آتــش نام او دانــد،کجـا ســوزاند اندامــش
(۱/۵۶)
۲-۸-۳- کنایه
کنایه یکی از ساده‌ترین شیوه‌ی ادای مطلب است که در بیان مردم عادی، گاه بدون آن که خود نیز متوجه شوند به کار گرفته می‌شود. خاقانی در موارد زیادی برای پروراندن مطلب از کنایه استفاده کرده است، او با آگاهی از علوم و اطلاعات رایج روزگار خود تلاش کرده از کنایاتی استفاده کند که دیریاب و دشوار باشد. در این جا به چند نمونه از کنایاتی که در ترکیبات انتخابی به کار رفته اشاره می‌کنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

یک اسبه در بیت زیر کنایه از با شتاب و با عجله است.
رطـل، پــرتــر بــران کـــــه خــــواهــــد رانــــد
روز یــــک اســـبه، بــــــر قفــــای صبـــــوح
(۶/۲۰)
خاقانی در بیت زیر دخمه بان را کنایه از روزگار گرفته است.
بـــــدرنـــــد از ســــماع، دخـــمه‌ی چــــــرخ
سُــــخره بـــــر دخــــمه بـــان کننــد همـــه
(۶/۳۵)
در بیت دیگری شاعر مصحف انس را کنایه از آتش می‌داند.
اِنســــیان را هــــــم از مُصـــــحِّف اُنـــــــس
روضــــه‌ی اِنــــس و جــــان کنیــــد امــــروز
(۶/۴۳)
۲-۸-۴- مجاز
خاقانی از مجاز نسبت به استعاره, تشبیه و کنایه کمتر استفاده کرده است و معمولاً مجازهای او دشوار و پیچیده است، که به نمونه‌هایی از مجاز در ترکیب‌بندها اشاره می‌کنیم.
در بیت زیرکان مجاز از گوهر است.
لعـــلت از خنـــــده کــــــان همــــــی ریــــــزد
دل بــــر آن لعــــل، جــــان همــــی ریــــزد
(۴/۶۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:27:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم