کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



پیش بینی مدل مناسب از مشتقات مورد نظر با بهره گرفتن از روش GA-PLS برای همبستگی ۰٫۴ برای لایه‎های مختلف به شرح زیر بدست آمده است: (جدول ۷۳-۸۲)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

لایه ۱-۲ :۷، ۸، ۱۴، ۱۸، ۲۵، ۲۹، ۳۶، ۳۷٫
لایه ۱-۳ :۸، ۱۰، ۱۳، ۱۴٫
لایه ۱-۴ :۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۳۳، ۳۵٫
لایه ۱-۵ :۵، ۱۰، ۱۴، ۲۲، ۳۵، ۳۶٫
لایه ۱-۶ :۷، ۱۰، ۱۴، ۱۶،
لایه ۱-۷ :۲، ۱۰، ۱۲، ۱۵، ۱۹، ۲۹، ۳۳٫
لایه ۱-۸ :۲، ۵، ۸، ۱۴، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۳۳
لایه ۱-۹ :۱۰، ۱۳، ۱۷، ۱۹، ۲۲، ۳۵، ۳۶٫
لایه ۱-۱۰ :۲، ۱۳، ۱۵، ۳۵، ۳۶٫
لایه ۱-۱۱ :۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۲۹، ۳۳، ۳۷٫
پیش بینی مدل مناسب از مشتقات مورد نظر با بهره گرفتن از روش PCR برای همبستگی های مختلف به شرح زیر بدست آمده است:
ترکیبات زیر کمترین تفاوت ممکن را برای همبستگی با هدف ۰٫۳ نسبت به هدف دارند که شماره ترکیبات پیش بینی شده به ترتیب عبارتند از:(جدول ۸۳)
ترکیبات شماره ۳، ۱۰، ۱۵، ۲۳، ۲۸ و ۳۳ دارای کمترین انحراف می باشد.
پیش بینی مدل مناسب از مشتقات مورد نظر با بهره گرفتن از روش PCR GA-برای همبستگی با هدف۰٫۳ به شرح زیر بدست آمده است: (جدول ۹۳-۸۴)
لایه ۱-۲ :۱۴، ۱۷، ۲۲، ۲۸٫
لایه ۱-۳ :۱۲، ۱۴، ۱۵، ۲۱، ۲۹، ۳۷٫
لایه ۱-۴ :۲، ۵، ۸، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۳۴٫
لایه ۱-۵ :۱۰، ۱۲، ۱۴، ۲۵، ۳۳، ۳۷٫
لایه ۱-۶ :۱، ۵، ۱۰، ۱۹، ۲۵، ۲۶، ۳۸٫
لایه ۱-۷ :۱، ۱۰، ۱۵، ۲۱، ۳۷٫
لایه ۱-۸ :۲، ۸، ۱۱، ۱۷، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۵، ۲۸، ۳۴، ۳۷، ۳۸٫
لایه ۱-۹ :۴، ۵، ۱۱، ۱۳، ۱۷، ۲۵، ۳۴، ۳۸٫
لایه ۱-۱۰ :۷، ۸، ۱۳، ۱۵، ۳۳، ۳۸٫
لایه ۱-۱۱ :۵، ۸، ۱۱، ۱۵، ۱۸، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۷، ۳۱، ۳۳، ۳۴، ۳۶٫
به طور کلی بیشترین ترکیبات انتخاب شده با روشPCR GA- برای همبستگی با هدف ۰٫۳ عبارتند از:
۵، ۸، ۱۵، ۲۱، ۳۴، ۳۷ و ۳۸٫
ترکیبات زیر شده با روش GA-PCR کمترین تفاوت ممکن را برای همبستگی با هدف ۰٫۴ نسبت به هدف دارند که شماره ترکیبات پیش بینی شده به ترتیب عبارتند از:(جدول ۹۴)
ترکیبات شماره ۱، ۳، ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۷، ۱۹، ۲۲، ۳۶، ۳۷ و ۳۹ دارای کمترین انحراف می باشد.
پیش بینی مدل مناسب از مشتقات مورد نظر با بهره گرفتن از روش PCR GA- برای همبستگی با هدف۰٫۴ به شرح زیر بدست آمده است: (جدول ۱۰۴-۹۵)
لایه ۱-۲ :۱۳، ۱۴، ۱۸، ۳۸٫
لایه ۱-۳ :۸، ۱۰، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۲۹، ۳۳، ۳۸٫
لایه ۱-۴ :۲، ۱۰، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۹، ۳۳
لایه ۱-۵ :۱۰، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۳۸
لایه ۱-۶ :۷، ۱۰، ۱۴، ۱۶٫
لایه ۱-۷ :۲، ۱۰، ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۹، ۳۳٫
لایه ۱-۸ :۲، ۵، ۸، ۱۳، ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۲۹، ۳۳، ۳۶، ۳۸٫
لایه ۱-۹ :۱۰، ۱۹، ۲۲، ۲۳
لایه ۱-۱۰ :۵، ۱۰، ۱۳، ۱۵، ۳۵٫
لایه ۱-۱۱ :۵، ۱۴، ۱۶، ۲۹، ۳۷٫
به طور کلی بیشترین ترکیبات انتخاب شده با روشPCR GA- برای همبستگی با هدف ۰٫۴ عبارتند از:
۵، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۳۳ و ۳۸٫
جدولها
جدول۱٫ ساختار مربوط به مشتقات

R2

R1

compounds

NO.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 12:50:00 ق.ظ ]




علت آنکه مطلقه رجعیه چنانکه ناشزه باشد حق نفقه ندارد آن است که مدت عده در طلاق رجعی ادامه وضعیت دوران زناشویی یا در حکم آن است و در دوران زناشویی هرگاه زن ناشزه شود ، حق نفقه بر شوهر ندارد .
مثلاً زن بدون جهت از شوهر خود قهر کرده و به خارج از کشور مسافرت نموده است و شوهر در این حالت او را طلاق می‌دهد. زن مزبور همچنان که نفقه زمان قهر در دوران زوجیت نمی‌تواند بخواهد نفقه زمان عده را نیز حقی بر آن نخواهد داشت.
در طلاق رجعی چون همچنان تا زمانی که عده‌ تمام نشده است ، روابط زن و شوهری به کلی قطع نشده است و زن می‌تواند نفقه را بگیرد و همین که ایام عده به پایان رسید و رجوع نیز صورت نگرفته بود طلاق قطعی می‌شود و نفقه نیز قطع می‌شود.
چون دیگر روابط زناشویی از بین می‌رود و مانند ایام قبل از نکاح می‌شود که بر هم نامحرم بودند و رابطه حقوقی که بر اثر عقد نکاح ایجاد می‌شود دیگر میان آنان نیست.
ازسوی دیگر بند دو ماده (۸) قانون امور حسبی نیز مقرر می‌دارد: زوجه که در عده طلاق رجعی است، در حکم زوجه است، بر همین مبنا طلاق رجعی قبل از سپری شدن ایام عده، مرد و زن را از احصان خارج نمی‌کند.
ب) طلاق بائن
در بالا اشاره شد که مطلقه بائنه حق نفقه ندارد مگر در صورت حمل از شوهر خود.
وجوب نفقه حامل در مدت عده اجماعی است.
از نظر تحلیلی نفقه مطلقه بائنه در مدت حمل، ممکن است برای حمل او باشد ؛ بدین معنی که پدر از بابت نفقه اقارب به فرزند خود که در حال حمل است نفقه می‌دهد، یا ممکن است برای خود مادر باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

چنانچه به خود حامل اختصاص داشته باشد همان احکام نفقه زوجه را دارد و اگر مختص حمل باشد ، احکام نفقه اقارب جاری خواهد بود ؛که هر یک آثار متفاوتی دارند.
در ادامه به شرح آنها می پردازیم:
۱-نفقه برای حمل : از موارد انفاق به قرابت است و شوهر به اعتبار اینکه پدر حمل می باشد نفقه ی زن حامله را می دهد و قضای آن هم واجب نیست ؛ چرا که قضای نفقه ی اقارب مانند اولاد و ابوین واجب نیست . یا اینکه اگر جنین مرده به دنیا آمد ،هزینه ی پرداختی باید مسترد گردد .[۱۴۷] ضمن اینکه نفقه اقارب به قدر رفع حاجت منفق علیه با در نظر گرفتن و بررسی استطاعت منفق می باشد.
در صورتی که نفقه برای حمل باشد زن صیغه ای و موطوئه به شبهه که حامل باشد نیز مستحق نفقه اند ، حال آنکه اگر نفقه را مختص حامل بدانیم ، هیچ یک از آن دو به ترتیب با توجه به اطلاق ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی و حصر ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی به طلاق رجعی ، بائن و فسخ نکاح ، مستحق نفقه نیستند. [۱۴۸]
برخی با استناد قاعده ای در علم اصول که می گوید : تعلیق حکم بر وصف مشعر بر علیت است ؛ معتقدند که وقتی مقنن در ماده ۱۱۰۹ که می گوید : مطلقه بائنه مستحق نفقه نیست ولی اگر حامل باشد مستحق نفقه است ، پس معلوم می شود نفقه به خاطر حمل است و نه حامل ؛ لذا زوجه متوفی که حامله باشد ، مستحق نفقه است و هزینه ی آن باید از مال طفل استیفا شود . [۱۴۹]
۲-نفقه برای حامل: در صورتی که نفقه برای زوجه مطلقه باشد، اولاً شوهر به اعتبار زوجیت سابق، نفقه به زن مطلقه خود در مدت حمل می‌دهد، ثانیاً از حیث مقدار مانند نفقه ایام زوجیت متناسب با وضعیت زن است.
برخی کوشیده‌اند تا با عنوان «انفاق به حامل یعنی انفاق به حمل» نظر اول را توجیه‌کنند. [۱۵۰]
به نظر می‌رسد این قول موجه باشد که مبنای الزام مرد به نفقه زن در این دوره خود زن است و نفقه به زن تعلق می‌گیرد زیرا جنین هنوز وجود جدا و مستقل ندارد که پدر مکلف به انفاق طفل ‌باشد و از ظاهر ماده ۱۱۰۹ هم همین بر می‌آید که نفقه برای تأمین زندگی زن و جبران زحمتی است که متحمل می‌شود بنابراین زن تا زمانی که باردار است مستحق دریافت نفقه است.[۱۵۱]
– متعه در طلاق
در اسلام مسئله‌ای به عنوان متعه طلاق پیش‌بینی شده است. قرآن کریم متعه طلاق را از حقوق زن بر شوهر می‌داند و آن را در همه موارد طلاق چه بعد از عروسی چه قبل از عروسی جاری می‌داند.
ولی جا دارد که با اصلاح مقررات طلاق، این حق را برای زنان در نظر بگیرند که اگر مردی بخواهد همسر خود را طلاق دهد وزن متحمل خسارتی شود باید مبلغی پول به زن پرداخت شود. از این طریق پشتیبانی مالی ویژه‌ای از زنانی که بی‌تقصیر هستند به عمل می‌آید.
گفتار دوم: نفقه زوجه در عقد موقت
نکاح منقطع، ازدواج و غیر دائم یا موقتی است که بر اساس مصالح، زن و مرد برای مدت معین به عقد نکاح مبادرت می‌کنند. نه تنها در شرع بلکه در قانون مرد ملزم به پرداخت نفقه ایام زوجیت در عقد منقطعه نشده است.
درماده ۱۱۱۳ قانون مدنی آمده است: «در عقد انقطاعی، زن حق نفقه ندارد …» البته این بدان معنا نیست که زن و شوهر نتوانند بر خلاف آن شرط کنند چنان‌که در ادامه ماده فوق‌الذکر آمده است که: «… مگر اینکه شرط شده باشد یا آنکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد …»
پس اگر طی یک قرار داد خصوصی مرد بپذیرد که برای زنی که در عقد موقت او به سر می‌برد، در تمام موارد یا در بعضی موارد نفقه قرار دهد ؛ پرداخت نفقه در حدود شرایط از سوی مرد واجب می‌شود.
علت اینکه در نکاح منقطع زن بدون شرط در ضمن عقد نکاح حق مطالبه نفقه را ندارد ممکن است به این مطلب باز گردد که در نکاح منقطع زن تنها ملزم به رعایت شرایطی است که عقد برای آن ایجاد شده است و این شرایط محدوده ی آزادی عمل زوجه را به اندازه آزادی عمل زن که در عقد دائم ایجاد می‌کند، محدود نمی‌کند. و زن برای تأمین خرجی خود وقت بسیار دارد. با این حال حتی اگر آزادی عمل او بسیار باشد ولی در ضمن عقد شرط پرداخت نفقه شده باشد باز مرد ملزم به رعایت آن است و این شرط ، شرط خلاف مقتضای عقد نیست.
ضمن اینکه تمکین و اطاعت زن در مقابل مرد در عقد موقت محدود به مقداری است که قرارداد بسته‌اند ، اما در ازدواج دائم زن موظف به پیروی از همسر خود درحدود مصالح خانوادگی است.
در ازدواج دائم مرد در مقابل خوراک و پوشاک و رفاه و مسکن و مخارج روزانه و غیره تعهد دارد اما در عقد موقت تا وقتی شرط نشده باشد چنین مسئولیتی برای مرد ایجاد نمی‌شود.
گاهی نیز پیش می‌آید که خود عقد شرایطی را ایجاب می‌کند که به طور ضمنی مرد ملزم به پرداخت نفقه می‌شود مانند اینکه عقد موقت برای مدت طولانی مثلاً برای ۱۰ سال، ۲۰سال و یا ۹۹ سال و یا زن و شوهر با هم در یک مکان مشترک به سر می‌برند و یا ازدواج برای صاحب فرزند شدن باشد . چون مخصوصاً در این دو مورد آزادی بیشتری از زن سلب می‌شود و یا آن بچه نیازمند تربیت صحیح و محبت مادری است و ماندن بچه در نزد زن بر او هزینه‌های بیشتری را تحمیل می‌کند و از منظر دیگر چون نفقه برای استحکام نظام خانواده و تربیت صحیح فرزندان بیشتر نمود عینی پیدا می‌کند، پس شرایط بر مرد تحمیل و پرداخت نفقه از سوی او واجب می‌شود و نیازی هم به شرط در ضمن عقد نیست .
در این مورد می‌توان به استناد به ماده ۲۲۵ قانون مدنی که می‌گوید: «متعارف بودن امری در عرف و عادت به طوری که عقد بدون تصریح هم منصرف به آن باشد به منزله ذکر در عقد است.» حکم به پرداخت نفقه کرد.
به عبارت صحیح‌تر در نکاح منقطع به طور معمول شرط می‌شود که نفقه زن به عهده شوهر است و در تعیین میزان و چگونگی این نفقه عرف حکومت دارد. [۱۵۲]
بند اول: ارتباط تمکین و نفقه در عقد موقت
زن غیردائم هم مانند زوجه ی دائمی باید با شوهر خود حسن معاشرت داشته باشد و در تشدید مبانی خانوادگی و تربیت فرزندان (اگر باشد)، با شوهر معاضدت نماید.
هرچند تعهد پرداخت نفقه ، تعهد مستقلی از عقد نکاح موقت است، که با کمک ماده ۱۰ قانون مدنی و سایر اصول حقوقی، زوج، پرداخت ، آن را متعهد شده است ؛ اما نباید غافل بود که هدف نهایی یا اصلی‌ترین هدف زوجین از این نوع نکاح هم معمولاً انجام وظایف زناشویی است. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که هرگاه زوجه منقطعه هم از ادای وظایف زوجیت امتناع نماید، حق مطالبه نفقه مورد تعهد برای مدتی که ناشزه بوده نخواهد داشت.
بند دوم: شرط حق نفقه در ضمن عقد ازدواج موقت:
هرگاه در ضمن عقد نکاح منقطع ، زوج به دادن نفقه تعهد کند ، آن را شرط ضمن عقد نامند و اگر قبل از عقد تعهد کنند، آن را شرط تبانی نامند که باید صراحت کافی داشته و ارتباط عقد با شرط محرز و مسلم باشد . علت صحت آن این است که شرط مزبور و مخالف شرع است و نه خلاف مقتضای عقد. [۱۵۳]
این شرط می تواند به چند صورت باشد:
الف) نفقه برای تمام مدت: هر گاه ضمن عقد ازدواج موقت زن شرط نماید که تمام مدت ازدواج موقت باید از حق نفقه برخوردار باشد.
ب) نفقه برای قسمتی از مدت : مانند این که عقد پنج سال است و نفقه برای سه سال مقرر شود.
ج) نفقه بیشتر از مدت : عقد دو سال باشد و مرد تعهد به پرداخت برای پنج سال کند.
د) تعیین نفقه بعد از عقد: ضمن عقد خارج لازم زن شرط نماید که نفقه او تا پایان مدت یا قسمتی از عقد بر عهده شوهر باشد.
بند سوم: شرایط حق نفقه در ازدواج موقت
هرگاه حق نفقه در ازدواج موقت به طور مطلق شرط شود، یعنی هیچ قیدی نداشته باشد، به نظر می‌رسد تمام حقوق زوجین که از حق نفقه ناشی می‌شود نسبت به یکدیگر لازم الرعایه می‌باشد مگر آنکه قانون تصریح دیگری داشته باشد . مانند حق نفقه زن در عده طلاق رجعی؛ زیرا در ازدواج موقت ، پرداخت وجود ندارد تا در صورت رجعی بودن آن، زن مستحق نفقه باشد.
همچنین در صورت شرط نفقه و فوت مرد در مدت عقد موقت که زن باید عده وفات نگه دارد زن مستحق نفقه نخواهد بود زیرا با فوت شوهر رابطه زوجیت قطع می‌شود.
اما اگر حق نفقه به صورت مطلق نبوده و دارای قید باشد مانند این که حق نفقه زن با شوهر است تا زمانی که سر کار نمی‌رود و خانه‌دار است ؛ در این فرض حق نفقه در محدوده همان قید برعهده مرد است و از هنگامی که زن سر کار رفت ، حق نفقه برعهده مرد نمی‌باشد.
بند چهارم: ارکان نفقه در ازدواج موقت
اگر نفقه برای زوجه ی منقطعه شرط شده باشد ، آیا همان ویژگی های نفقه ی زوجه ی دائمه را دارد؟ مثل آنکه لازم باشد که متناسب با شان زن تعیین شود ، با نشوز زن ، مسئولیت از مرد تا زمانی که نشوز باقی است ساقط شود و اگر زوج از رد آن امتناع کند ، زوجه حق مراجعه به دادگاه و نهایتا تقاضای بذل مدت نکاح موقت را داشته باشد ؟
اکثر تعهدات زوجین در این نکاح جنبه قراردادی دارد و توافق طرفین است که می‌تواند میزان نفقه ، تمکین، ریاست شوهر و کیفیت این ریاست را معین کند. [۱۵۴]
به نظر اگر چه با نشوز زوجه ی منقطعه وی استحقاق خویش به نفقه را از دست می دهد ، اما در تهیه نفقه ی مزبور توانایی مالی مرد است که مورد توجه قرار می گیرد و نه شئونات زوجه ی موقت .[۱۵۵]
زوجه ی منقطعه ای که مستحق نفقه است با عدم دریافت آن ، میتواند الزام مرد به بذل مدت نکاح را تقاضا کند تا از عسر و حرج خلاصی یابد. [۱۵۶]
با توجه به بحث‌های پیشین مبنای حقوقی و فقهی الزام به انفاق در نکاح موقت در تمام موارد ریشه ی قراردادی دارد، درنتیجه ارکان نفقه و میزان آن تابع توافق طرفین است و لزومی ندارد متناسب با وضعیت زن باشد و اگر به اجمال درباری نفقه توافق کردند ، باید به اقتضای عرف عمل نمایند. [۱۵۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




بند دوم ماده دو از بخش اول قانون بافت های انسانی، اراده اطفالی را که زنده هستند، اراده خود آن ها می شناسد و اراده هیچ فرد دیگری را جایگزین این اراده نمی داند. در عین حال، همین ماده امکان هر نوع اظهار نظر در رابطه با انتقال بافت ها را از کودکان سلب نموده و تصمیم گیری های آن ها را در هر حال غیر قابل اعتنا می داند. در نتیجه، در حقوق انگلستان، عملاً امکان انتقال بافت های کودکان زنده وجود ندارد. [۲۱۰]
بند چهارم همان ماده، اراده اطفال فوت شده را به دو گونه قابل احراز می داند؛ اگر طفل فوت شده، نوشته ای در رابطه با رضایت یا عدم رضایت خود در رابطه با خارج نمودن و انتقال اعضایش بر جای گذاشته باشد، اراده وی همان است که در آن نوشته اعلام شده است، به شرطی که این نوشته، در حضور حداقل یک شاهد نوشته شده و به امضای طفل نیز رسیده باشد یا نوشته ای در حضور آن طفل برای تعبیر از اراده او تنظیم شده و حداقل یک شاهد نیز آن را امضاء نموده باشد. چنانچه چنین نوشته ای وجود نداشته باشد، اراده فردی که دارای مسئولیت سرپرستی طفل بوده جایگزین اراده وی خواهد شد و هرگاه چنین فردی نیز وجود نداشته باشد، فردی که در زمان مرگ طفل دارای رابطه ای نزدیک با وی بوده است، می تواند در مورد انتقال اعضای وی اظهار نظر نماید. این فرد می تواند، دوست، همسر یا هر فرد دیگری باشد که رابطه بیشتری با متوفی داشته است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گفتار دوم: احراز اراده افراد بالغ
در قانون بافت های انسانی، برای احراز اراده افراد بزرگسال دارای اراده و فاقد اراده، راه حل های مختلفی ارائه شده است.

    1. بالغین دارای اراده

احراز اراده بزرگسالان زنده دارای اراده تنها با ابراز اراده از سوی خود ایشان به عمل می آید، اما در رابطه با افراد فوت شده، راه های گوناگونی برای احراز اراده وی پیش بینی شده است. ماده سه از بخش اول قانون بافت های انسانی، ضمن معتبر شناختن اراده افراد زنده، در رابطه با افراد فوت شده نیز راه حل های زیر را ارائه می دهد:
هرگاه متوفی از خود وصیت نامه ای برجای گذاشته باشد که متضمن اظهار نظری در رابطه با خارج کردن یا انتقال اعضای وی باشد، به همان وصیت نامه عمل می شود و در غیر این صورت، هرگاه متوفی شخصی را مسئول اداره امور مربوط به جسم خود پس از مرگ کرده باشد، همین فرد می تواند در مورد خارج کردن اعضاء بدن متوفی اظهار نظر نماید. در صورتی که هیچ کدام از حالات فوق وجود نداشته باشد، طبق بند هفت ماده فوق، اراده فردی که در زمان مرگ متوفی دارای رابطه نزدیکی با وی بوده است، جایگزین اراده متوفی در این زمینه می گردد.

    1. بالغین فاقد اراده

در رابطه با افراد بالغ فاقد اراده، مانند افراد دیوانه و مبتلا به اختلالات شدید روانی، همان ترتیبی رعایت می شود که در رابطه با احراز اراده اطفال لازم الرعایه بود، با این تفاوت که این افراد حق وصیت کردن نداشته و نوشته های آنان نیز فاقد اعتبار محسوب می شود. لذا رجوع به نوشته های ایشان منتفی بوده و از روش های دیگر برای تصمیم گیری در مورد امکان انتقال اعضایشان استفاده می شود.[۲۱۱]
مبحث سوم: سازمان های مرتبط با انتقال اعضاء
در انگلستان، سازمان های متعددی در انتقال اعضاء بدن انسان نقش دارند که در میان این سازمان ها، سازمانی به نام مقام مسئول بافت های انسانی[۲۱۲]، به موجب قانون بافت های انسانی، مرجع رسمی تعامل با امور مربوط به انتقال اعضاء و بافت های بدن انسان است و سایر سازمان ها، نقش حمایت از انتقال دهندگان و دریافت کنندگان اعضاء را داشته و باید تحت نظر مرجع رسمی فوق عمل نمایند.
گفتار اول: مقام مسئول بافت های انسانی
قانون بافت های انسانی مصوب ۲۰۰۴، نهادی را به نام مقام مسئول بافت های انسانی در انگلستان ایجاد نموده که مهم ترین وظیفه آن، تنظیم و هماهنگ نمودن امور مربوط به انتقال اعضاء بدن انسان است.
مطابق مواد ۱۴ و ۱۵ از بخش دوم قانون فوق، تمامی فعالیت های مرتبط با خارج کردن، نگهداری و انتقال اعضاء و بافت های بدن انسان، منحصراً باید از طریق این سازمان صورت گیرد و هرگونه فعالیت در این امور بدون مجوز این نهاد، مطابق ماده ۱۶ همان قانون جرم انگاری شده است.
مواد ۱۷تا ۲۵ قانون فوق، به تبیین شرایط اعطای مجوز فعالیت در رابطه با اعضاء بدن انسان و چگونگی اعتراض به تصمیمات نهاد فوق در رابطه با این مجوز ها اختصاص داده شده است.
در عمل این نهاد، سازمان هایی را در انگلستان ایجاد نموده و با توجه به وسعت حوزه صلاحیت های خود، هر یک از شاخه های تخصصی فعالیت های خود را به یکی از این سازمان ها واگذار نموده است. در واقع این نهاد، وظایف خود را به سه قسمت، آناتومی[۲۱۳]، انتقال[۲۱۴] و پیوند[۲۱۵] اعضاء و بافت ها تقسیم کرده و سه سازمان تخصصی را نیز برای انجام امور مربوط به هر یک از سه حوزه تشکیل داده است. هر یک از این سه سازمان تخصصی فوق، کلیه امور تحقیقاتی و اجرایی مربوط به حوزه فعالیت خود را اداره نموده و در عین حال با دو سازمان دیگر نیز تعامل دارند[۲۱۶].
گفتار دوم: سازمان های حمایتی
بیش از ۴۰ سازمان حمایتی دولتی و غیر دولتی در رابطه با انتقال بافت های بدن در انگلستان فعالیت می نمایند. بسیاری از این سازمان ها با کسب مجوز از مقام مسئول بافت های انسانی، به انجام پژوهش هایی در این زمینه نیز مبادرت نموده و دارای بیمارستان هایی تخصصی نیز برای انجام جراحی ها و پیوند اعضاء هستند.
مرکز پیوند های چشم، مرکز انتقال سلول های جنسی و بنیاد ملی خدمات خون، از جمله مهم ترین سازمان هایی هستند که اهداءکنندگان و دریافت کنندگان اعضاء را تحت پوشش حمایتی خود قرار می دهند.
این حمایت ها طیف گسترده ای از فعالیت ها را در بر گرفته و شامل اطلاع رسانی در رابطه با شرایط فنی و قانونی انجام این انتقالات، انجام آزمایش های لازم برای احراز شرایط لازم برای انجام انتقال و تامین مالی هزینه های قبل و بعد از اعمال جراحی نیز می شود[۲۱۷].
انجام امور قانونی مربوط به انتقال بافت های بدن در صلاحیت انحصاری سازمان های تخصصی مقام مسئول بافت های انسانی است و این مراکز حمایتی، تنها پس از کسب مجوزهای لازم از این سازمان ها است که می توانند به فعالیت های عملی در رابطه با موضوع فعالیت خود بپردازند. در واقع انجام هرگونه فعالیت توسط این سازمان های حمایتی، مشروط به کسب مجوز قانونی از مقام مسئول بافت های انسانی است و این سازمان های حمایتی حق انجام هیچ گونه فعالیت مستقلی را در این زمینه ندارند. بدین ترتیب، امکان کنترل و هماهنگ سازی دقیق فعالیت های گسترده ای که در انگلستان در رابطه با انتقال بافت ها صورت می گیرد، برای دولت این کشور، فراهم می آید.
فصل دوم: معامله اعضاء بدن افراد زنده
پس از آشنایی با قواعد و کلیات حاکم بر انتقال اعضاء بدن انسان در انگلستان، در این فصل قواعد حقوقی خاص انتقال اعضاء بدن افراد زنده را بررسی می نماییم. بدین منظور، ابتدا شرایط عمومی انجام این انتقال ها بررسی می گردد و سپس مقررات حاکم بر انجام این انتقالات از طریق معاملات معوض و غیر معوض مطالعه خواهد شد.
مبحث اول: شرایط عمومی
منظور از شرایط عمومی، شرایطی است که در هر نوع نقل و انتقال اعضاء بدن افراد زنده باید رعایت شود چه این انتقالات از طریق معاملات معوض صورت بگیرد و چه انجام این اعمال به صورت رایگان باشد.
گفتار اول: محدودیت اعضای قابل انتقال
از نظر قوانین انگلیس، تنها ۵ بافت از بدن افراد زنده قابلیت انتقال به دیگران را دارد: کلیه، قسمتی از ریه ها، قسمتی از روده کوچک، اسپرم و تخمک.
در انگلستان، حدود ۹۸ درصد از موارد انتقال اعضاء بدن افراد زنده به دیگران، مربوط به پیوند کلیه و اهدای اسپرم و تخمک است و موارد نادری از انتقال دو بافت دیگر در این کشور گزارش شده است[۲۱۸].
انتقال هر بافت دیگری به غیر از ۵ مورد فوق، از بدن افراد زنده به دیگران ممنوع بوده و به موجب مقررات بخش اول قانون بافت های انسانی، جرم شناخته شده است.
به نظر می رسد مبنای مقررات فوق آخرین دستاوردهای علمی بشر باشد که بر اساس آن، سلامتی انسان تنها با اهدای ۵ بافت فوق به خطر نمی افتد و چنانچه پژوهش های علمی ثابت نماید که انتقال عضو دیگری از بدن انسان نیز بدون به خطر انداختن سلامتی او ممکن است، قانونگذار انگلیس آن عضو را نیز به فهرست فوق اضافه خواهد کرد. موید این امر آن است که قانون پیوند اعضاء بدن انسان مصوب ۱۹۸۹، امکان پیوند قسمت هایی از ریه و روده کوچک را پیش بینی نکرده بود اما با اثبات امکان حفظ سلامتی اهدا کننده این اعضاء پس از خارج کردن این بافت ها از بدن وی، امکان انتقال این بافت ها در قانون جدید پیش بینی شده است.
البته در عمل موارد بسیار نادری از پیوند بافت های شش و روده کوچک در انگلستان اتفاق افتاده و همین امر نشان می دهد که ملاک قانونگذار انگلیسی برای قانونی اعلام کردن انتقال یک بافت، اثبات عملی بودن آن در پژوهش های علمی است، نه کثرت موارد انجام این نقل و انتقالات.
گفتار دوم: لزوم احراز سلامت جسمانی انتقال دهنده
دستورالعمل شماره ۱۱-۳۴۹/الف مقام مسئول بافت های انسانی[۲۱۹]، بر خلاف قانون پیوند اعضاء در کشور ما به کلیات اکتفا نکرده و انجام ۳۵ مورد آزمایش عمومی در رابطه با انتقال اعضاء بدن افراد زنده را الزامی نموده و تنها به شرط اثبات عدم ایراد ضرر به سلامتی شخص انتقال دهنده بافت، امکان انجام این انتقال وجود خواهد داشت. همچنین این سازمان در دستورالعمل های جداگانه ای در رابطه با هریک از پنج بافت قابل انتقال از افراد زنده، انجام آزمایش های خاصی را برای اثبات عدم به خطر افتادن سلامت اهداء کننده ضروری دانسته است[۲۲۰]. بنابراین صرف مجاز بودن انتقال یکی از اعضاء یا بافت های بدن انسان، مجوز انتقال این اعضاء از تمام افراد نیست و این مجوز تنها وقتی صادر می شود که انتقال آن عضو علاوه بر آنکه به طور کلی برای نوع انسان ها مضر نباشد، برای سلامتی فرد انتقال دهنده نیز با توجه به خصوصیات خاص او خطری نداشته باشد.
مقررات فوق نشان دهنده این نظر است که مبنای نظام حقوقی انگلستان برای تجویز انتقال اعضاء بدن انسان زنده، عدم به خطر افتادن سلامتی انتقال دهنده آن است و بر همین اساس تعداد محدودی از اعضاء بدن افراد زنده قابل انتقال دانسته شده و تجویز انتقال همین اعضاء نیز تنها به شرط احراز به خطر نیفتادن سلامتی انتقال دهنده، از طریق آزمایش های پزشکی امکان پذیر است.
مبحث دوم: انتقال اعضاء از طریق قراردادهای معوض
در این مبحث به قواعد حقوقی انتقال این اعضاء از طریق معاملات معوض پرداخته می شود. پیش از ورود به این بحث بار دیگر این نکته یادآوری می شود که در این تحقیق، منظور از معامله هر نوع عقد و قراردادی است که با توجه به قواعد حاکم بر یک نظام حقوقی، بین اشخاص منعقد می گردد.
گفتار اول: اصل عدم تجویز انتقال اعضاء به صورت معوض
در نظام حقوقی انگلیس، انتقال اعضاء بدن انسان از طریق معاملات معوض، اصولاً و صراحتا منع شده است و هرگونه قراردادی که به منظور انتقال بافت های بدن انسان به صورت معوض بین اشخاص منعقد شود، از نظر حقوق این کشور محکوم به بطلان است.
مواد ۳۲ و ۳۳ قانون بافت های انسانی انگلیس، دریافت یا پرداخت هرگونه وجهی را در ازای انتقال بافت های بدن انسان و همچنین یافتن و جستجوی افراد اهداء کننده عضو، جرم دانسته است و بدیهی است که هر قراردادی که با این انگیزه ها منعقد شده باشد، به دلیل نامشروع بودن جهت آن باطل است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




از منظر «جودی باتلر[۶۹]، بدن دارای نقشی معنادار و فعال است. در این­جا دیگر بدن دارای نقشی منفعل و ابژه­ی لایتغیر قدرت ذهن نیست، بلکه خود بدن هم به عنوان مدلول دیده می­ شود. زمانی که در آن بدن امری پیشااجتماعی[۷۰]، پیشازبانی و طبیعی فرض می­شد، به سر آمده و در عوض اکنون بدن نوعی هستیِ اجتماعی است که در جریان تعامل میان هنجارهای فرهنگی و تفاوت­های جنسی، خلق می­ شود و معانی تاریخی و فرهنگی را به شکلی جنسی رمزگشایی می­ کند. بنابراین در اینجا بدن فعال و تاریخی است و متصل به ذهن دانسته می­ شود. به علاوه، به نظر می­رسد که بدن در پارادایم پست مدرن، حداقل در سطح نظری، دوباره متحد شده باشد. اغلب نظریه­پردازان پست­مدرن، به لحاظ مفهومی، ذهن و بدن را در هم ادغام کرده و استراتژی­ های رهایی بخشی را ارتقاء می­ دهند که بر بعد آگاه خود و تغییرات اجتماعی تاکید دارد. اگرچه تاکید متفکران پست مدرن بر جنس و جنسیت به مثابه­ی جزء انتقادی جوامع غربی در فرایند ساخت هویت زنانه و مردانه اهمیت دارد، اما نحوه­ مواجهه آنها با این ساخت، آنان را از جهان واقعی زنان خارج کرده و وارد دنیای رمزگونه­ی سخنان حرفه­ای دانشگاهی می­ کند. دو موضع نظری به وجود آمده در خلال دهه­های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، یعنی ذات­گرایی (اعم از ذات­گرایی زیستی و ذات­گرایی انسانی) و پست­مدرنیسم، هر دو می­کوشند تا به انکار تأثیر کنترل مردانه بر شکل­ گیریِ بد­ن­ها و ذهنیت­های زنانه بپردازند. از نظر ذات­گرایان زیستی، مبانی طبیعت زنانه و تجسم آن (یعنی ذهنیت زنانه) به قابلیت ­های بازتولید فیزیکی وی مربوط می­شوند که زمینه ­های فرهنگ سرمایه­دار و پدرسالار غربی از این قابلیت­ها کاسته و آن­ها را مورد استثمار قرار داده است. ذات­گرایان زیستی برآنند که به جای بدنام کردن ویژگی­های زنانه، باید آنها را ستود. آنان همچنین معتقدند که این ویژگی ها می­توانند موجب ارتقای نقطه نظرات رهایی بخش فمینیستی شوند. نل نادینگ، نانسی هارت­ساک، لوسی ایریگاری و هلن سی ساکس را می توان در این گروه جای داد»(اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«از نظر فمینیست­های پست­مدرن، هم­ جنس و هم جنسیت برساخته­هایی اجتماعی هستند»(اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷). «فمینیست­های پست­مدرنی مانند ساندرا بارتکی، سوزان بوردو، جودی باتلر و جانا ساویکی در تمرکز بر بدن زنانه با ذات­گرایان بیولوژیک مشترک هستند، بدن زنانه از نظر آنان غیرقابل­تغییر و دارای خصلت غیرتاریخی نیست و ویژگی­های زیستی نمی ­توانند موجب تدارک آوردن مبنایی ثابت برای تعریف رفتارهای زنانه و مردانه شوند»(اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷).
«بنابراین ارتباط و گفت­وگو بین زنان و مردان، فارغ از تفاوت آنان در میزان قدرت، بسیار دشوار صورت می­گیرد»(اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷).
«سلطه، هم­واره در بردارنده تلاش­هایی برای تحت ستم قرار دادن گروه ­های فرودست است. در اینجا بدن زنانه به هزاران طریق مختلف ابژه قرار می­گیرد که تبلیغات در مورد روش­های زندگی روزمره از مهم­ترین آن­ها است. قطعه­قطعه کردن مداوم بدن زنانه به سینه­ها، پاها، نشیمن­گاه و کشاله­های ران، زنان را از شخصیت تهی کرده و آنان را به قطعاتی از جای کنده شده بدل می­ کند. این چندپارگی از جا­کننده و جنسی­کننده، هدف ارضای مردان توسط بدن زنانه و فروش آن را در سر دارد. زنان از همه نژادها و رنگ­ها به صورت ابژه در آمده­اند، اما نظام سلسله مراتبی به زنان گروه ­های مختلف، جایگاه­های متفاوتی را در این پلکان زیبایی عطا می­ کند … در این­جا زیباترین بدن آنی است که بیش­تر ابژه شده، راه خطا در پیش گرفته و زینت شده است. برای زیبا بودن زنان به انجام دست­کاری­های مداوم در خویشتن خود و چندپاره کردن و ابژه قرار دادن آن ترغیب می­شوند»(کانیان، ۱۹۹۹: ۱۹۵-۱۹۶ به نقل از اباذری و حمیدی۱۳۸۷ ).
«هنجارهای جامعه به صورت زبانی و نیز در متون نوشتاری مطرح شده و توسط وضعیت­های کنش­گران و نهادهای اجتماعی با قدرت و کنترل درهم تنیده می­شوند… گفتمان­های قدرت/ دانش مرتبط با جنس و جنسیت نقش معناداری در بر ساخت ذهنیت زنانه به عنوان ذهنیتی فرودست ذهنیت مردان بازی می­ کنند. به روشنی پیدا است که انتقادات فمینست­ها به نوعی نظریه­پردازی عام و جهان­شمول، باعث تغییراتی در نظریه­پردازی فمینیستی شده است. فمینیست­های پست­مدرن، ذات­گرایان زیستی را به دلیل عام دانستن تجارب زنانه و به کار بردن استانداردهای زنان غربی سفید پوست برخاسته از طبقه­ی متوسط و دارای روابط ناهمجنس­گرایانه به سایر زنان ملامت می­ کنند»(اباذری و حمیدی: ۱۳۸۷).
۲-۴-۳ داغ ننگ: اروینگ گافمن
۲-۴-۳-۱ چیستی استیگما
«اصطلاحِ داغ ننگ، برای اشاره به ویژگی یا صفتی به کار برده­ خواهد شد که شدیدا بدنام کننده یا ننگ­آور است. اما باید توجه کرد که قدرت داغ­زنی یک صفت نه در ذات خودش، بلکه در روابطِ اجتماعی ریشه دارد. به عبارت دیگر، صفتی که داغ ننگ بر پیشانی فرد دارای آن می­زند، می ­تواند به عادی جلوه دادن فرد دیگر کمک کند و بنابراین فی­نفسه نه خوش­نام کننده باشد و نه بدنام کننده»(گافمن، ۱۳۸۶: ۳۲).
اروینگ­گافمن در خصوص ترمینولوژی استیگما این­گونه می­نویسد: «یونانی­ها که ظاهرا از چشمان تیزبینی برخوردار بودند، اولین بار اصطلاح داغ­ننگ [۷۱]را در اشاره به علایم بدنی­ای به کار بردند که برای اشاره به نکته­ای غیرعادی و ناپسند درخصوص وضعیت اخلاقی فرد مطرح می­شد. این علایم را روی بدن افراد خاصی می­بریدند و یا با سوزاندن روی پوست ایجاد می­کردند. نشان مذکور به روشنی اعلام می­کرد که فرد حامل آن، برده، مجرم، یا خیانتکار است – آدمی لکه­دار شده، به لحاظ دینی آلوده، که به ویژه در اماکن عمومی باید از وی پرهیز کرد»(گافمن، ۱۳۸۶: ۲۹).
«بعدها در دوران مسیحیت، دو لایه­ی استعاری به این اصطلاح افزوده شده: اولی برای اشاره به نشانه­ های بدنی عنایت الهی که روی پوست شکل شکوفه­های در حال باز شدن را به خود می­گرفت؛ و دومی کنایه­ای پزشکی و برگرفته از این کنایه­ی اساسا مذهبی بود که به علایم بدنی ناشی از اختلال جسمی اشاره داشت. امروزه اصطلاح داغ ننگ به طور وسیعی تقریبا در همان معنای لفظی اولیه به کار می­رود، ولی بیشتر به خود رسوایی و ننگ اشاره دارد تا به علایم بدنی ناشی از آن. از این گذشته، نوع ننگ­هایی که توجه را بر می­انگیزد تغییراتی کرده است. اما دانش­پژوهان علوم اجتماعی تلاش اندکی در این زمینه داشته اند که پیش شرط­های ساختاری داغ ننگ را توصیف کرده یا حتی تعریفی از خود این مفهوم ارائه دهند»(گافمن، ۱۳۸۶: ۲۹).
گافمن معتقد است «جامعه، ابزارهایی را برای دسته­بندی کردن افراد و مجموعه صفاتی که تصور می­ شود برای اعضای هر یک از این دسته­ها[۷۲] طبیعی و عادی است تثبیت می­ کند. محیط­های اجتماعی [۷۳]آن دسته­هایی از افراد را که احتمال می­رود در جامعه با آن­ها روبرو شویم تثبیت می­ کنند و روال­های معمول آمیزشِ اجتماعی[۷۴] در این محیط­های تثبیت شده به ما اجازه می­ دهند که بدون توجه یا اندیشه­ی خاصی با دیگرانِ از پیش معلوم، مواجه شویم» (گافمن، ۱۳۸۶: ۳۰).
به اعتقاد وی استیگما ریشه در مواجهه با دیگری [۷۵]دارد: «هنگامی که غریبه­ای در مقابل ما قرار می­گیرد، امکان دارد صفتی در او ببینیم که او را از دیگر اشخاصِ دسته­ی پیش ­بینی شده­اش متمایز کند و به نوعی نامطلوب­تر نسبت دهد- حتی در حالت­های افراطی امکان دارد او در نظر ما فردی کاملا بد، یا خطرناک، یا ضعیف جلوه کند. بنابراین او در ذهن ما از یک انسان کامل و عادی، به فردی ناقص و کم ارزش تقلیل می­یابد.
صفتی که توانایی انجام این کار را داشته باشد یک داغ­ننگ است، به خصوص اگر تاثیرِ بدنام کننده­اش بسیار گسترده باشد؛ بعضی مواقع نیز برای توصیف آن از عناوینی مثل عیب، نقص یا معلولیت استفاده می­ شود. داغ ننگ تفاوت خاصی بین هویت اجتماعی بالفعل و بالقوه­ی فرد به ­وجود می ­آورد»(گافمن، ۱۳۸۶: ۳۱).
گافمن استیگما را به انواع زیر تقسیم ­بندی می­ کند: «سه نوعِ کمابیش متفاوت داغ ننگ را می­توان نام برد: اولین نوع، زشتی­ها و معایب مربوط به بدن هستند – انواع بدشکلی­های جسمانی. نوع دوم، نواقص و کمبودهای مربوط به شخصیت فرد را شامل می­شوند، مثل متقلب، ضعیف­النفس و سلطه پذیر بودن یا احساسات غیرطبیعی، عقاید انعطاف­ناپذیر و غیرقابل اعتماد داشتن: این صفات با توجه به شواهد موجود به کسانی مربوط می­شوند که برای مثال دچار اختلالات روانی، زندان، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل، همجنس­خواهی، بیکاری، اقدام به خودکشی، و رفتارهای افراطی سیاسی هستند. و بالاخره نوع سوم، داغ ننگ قومی و قبیله­ای است که منظور از آن، داغ ننگ­های مربوط به نژاد، ملیت، و مذهب است: این گونه داغ ننگ­ها می­توانند در مسیر نسل­ها انتقال یافته و تمامِ اعضای یک خانواده را یکسان آلوده سازند. با این حال در تمام این موارد متنوع، از جمله آن­چه که یونانیان در نظر داشتند، می­توان به ویژگی­های جامعه­شناختی یکسانی دست یافت: فردی که در آمیزشِ اجتماعی روزمره به آسانی خصلتی را از خود نشان دهد که او را در کانون توجه قرار دهد و آن عده از ما که با او روبرو می­شویم را از خود براند، در وضعیتی قرار می گیرد که صفات دیگرش نیز در نزد ما بدنام و بی­اعتبار می­شوند. چنین فردی در واقع یک داغ ننگ می­خورد و تفاوتی نامطلوب با آن­چه ما پیش ­بینی کرده بودیم پیدا می­ کند. در این­جا، ما و آن افرادی که از انتظارات خاص مورد بحث با دید منفی دست نمی­کشند آدم­های عادی یا بهنجار(نرمال) نامیده می­شوند»(گافمن، ۱۳۸۶: ۳۴).
۲-۴-۳-۲ کنش متقابل در مواجهه با استیگما
گافمن معتقد است «نگرش­هایی که ما آدم­های عادی نسبت به فرد داغ­خورده داریم، و کنش­هایی که در مقابل­اش انجام می­دهیم، کاملا شناخته شده ­اند، زیرا این پاسخ­ها همان چیزی هستند که کنش­های اجتماعی خیرخواهانه برای تلطیف و اصلاح­شان طراحی شده ­اند. البته مطابق تعریفی که از اصطلاح داغ ننگ ارائه شد، ما تصور می­کنیم یک فرد داغ خورده، انسان کاملی نیست و بر اساسِ همین تصور، انواع تبعیض­های مختلف را علیه وی اعمال می­کنیم، و به شکلی کارآمد، شاید هم اغلب از روی بی­فکری، فرصت­های زیستی­اش را کاهش می­دهیم. در واقع به نوعی یک «نظریه داغ ننگ» می­سازیم، یک ایدئولوژی که پست بودن وی را تبیین کند و دلیلی برای خطرناک تلقی کردنش در اختیار ما بگذارد»(گافمن، ۱۳۸۶: ۳۴-۳۵).
«دغدغه­ی اصلی یک فرد داغ­خورده در زندگی­اش … بر می­گردد به همان چیزی که غالبا به شکلی ابهام­آمیز «پذیرش»[۷۶] خوانده می­ شود. افرادی که با فرد داغ خورده مراوداتی دارند غالبا نمی ­توانند آن توجه و احترامی را که جنبه­ های سالم هویت اجتماعی وی مطالبه می­ کنند، و خود وی نیز انتظار دریافت آن را دارد، به او ارزانی کنند؛ او زمانی به این مساله پی­می­برد که می­بیند بعضی از صفات خودش موجب این وضعیت شده ­اند.
فردِ داغ خورده چگونه به موقعیت خود واکنش نشان می­دهد؟ در بعضی موارد برای فرد این امکان وجود دارد که با یک تلاش مستقیم آن­چه را که به عنوان مبنای عینی نقص­اش محسوب می­ شود از بین ببرد، مانند زمانی که یک فرد معلول جسمی از جراحی پلاستیک استفاده می­ کند، یک نابینا از معالجه­ی چشم، یک بی­سواد از کلاس­های سوادآموزی، و یک هم­جنس­خواه از روان درمانی»(گافمن، ۱۳۸۶: ۳۹). و بدین ترتیب یک تبدیل­خواه جنسی، تلاش می­ کند از طریق عمل تغییر جنسیت، نسبت به رفع این نقیصه اقدام کند.
۲-۴-۳-۳ استیگما و مساله­ی وضعیت دوگانه­ هویت
«وقتی تفاوتی بین هویت اجتماعی بالفعل و بالقوه یک فرد وجود داشته باشد، ممکن است قبل از این­که تماسی بین او و ما آدم­های عادی حاصل شود، یا وقتی که او خود را در معرض دید ما بگذارد، این اختلاف فاش شود. چنین فردی یک فرد بدنام شده است … امکان دارد ما هیچ بازشناخت آشکاری نسبت به چیزی که وی را بدنام می­ کند از خود نشان ندهیم، و زمانی که این سلب توجه با دقت در حال انجام باشد، موقعیت می ­تواند برای هر دو طرف، خاصه شخصِ داغ خورده، متشنج، نامطمئن و ابهام­آمیز شود» (گافمن، ۱۳۸۶: ۹۱). ما با افرادی مواجه­ایم که از کودکی به واسطه­ تفاوتشان با دیگر کودکان هم­جنس(پسر) با انگ دختر بزرگ می­شوند و این بر چیستی هویت آنان تاثیرگذار است.
«وقتی من از هویت شخصی صحبت می­کنم تنها دو ایده اول را در ذهن دارم- نشانه­ های بارز یا قلاب­های هویتی، و ترکیب منحصر به فرد وقایع تاریخ زندگی که با کمک این قلاب­های هویتی به فرد متصل می­شوند. بنابراین، هویت شخصی با این فرض سرو کار دارد که فرد می ­تواند از سایر افراد دیگر متمایز شود و به واسطه­ این تمایزپذیری، سابقه­ پیوسته واحدی از واقعیات اجتماعی می ­تواند به وی چسبیده، گیر کند و، مانند پشمک، به ماده­ چسبناکی تبدیل شود که دیگر وقایع زندگی نامه­ای فرد را هم بتوان به آن چسباند. چیزی که فهمش دشوار است این است که هویت شخصی می ­تواند یک نقشِ ساختاری، معمول و استاندارد شده در سازمان اجتماعی بازی کند و می­ کند، صرفا به این خاطر که خاصیتی منحصر به فرد دارد»(گافمن، ۱۳۸۶: ۱۱۱).
۲-۴-۴ نظریه­ میدان: پیر بوردیو
بوردیو در تلاش بود در پیکره­بندی نظری خود، و صورت­بندیِ عاملیت در برابر ساختار، از این دوگانه فراتر رود. وی در پی یک نظریه بود که این­دو را با هم تلفیق نماید. بررسی نظریه­ میدان بوردیو، از این منظر می ­تواند دربردارنده­ی تحلیلی از چگونگی عملِ کنش­گر، در درونِ ساختار باشد.
«در واقع بوردیو هیچ‌گاه نظریه را برای خود نظریه نمی‌ساخت و تقریباً همه آثارش را می‌توان به عنوان پاسخی به بستر علمی و واقعی دید. آنچه که به آن اشتغال داشت، رسالتی برای تبیین پدیده‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که او را احاطه کرده بودند. به‌طور خلاصه هدف او نشان دادن معنی کنش‌های مردم به آن‌ها بود. یعنی این کنش‌ها را باید در بستر تجربیات اجتماعی و تاریخی در نظر بگیریم»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۶۱).
دهه­ ۱۹۶۰ را می‌توان دوره انفجار جامعه‌شناسی در سطح جهان دانست، به همین دلیل شهرت بوردیو بسیار افزایش یافت. بسط تفکر جامعه‌شناسی به سنتز اندیشه‌های بنیان‌گذاران اصلی جامعه‌شناس، مارکس، وبر و دورکیم منجر شد. برای نمونه در کتاب سازه اجتماعی واقعیت[۷۷] (۱۹۷۱) برگر و لاکمن نوعی معرفت‌شناسی را مطرح کردند که در بحث «درونی کردن واقعیت‌های بیرونی و برونی کردن واقعیت‌های درونی»-اصطلاحی که خود بوردیو به‌کار برد- مفاهیم مارکسیستی روبنا و زیربنا، عقلانیت وبری و نظریه­ واقعیت اجتماعی دورکیم همگی جمع آمده بود. البته بوردیو برای رسیدن به «درکی متفاوت» تمایل زیادی داشت، او می‌خواست فکر کند که «مارکس در برابر مارکس»، «وبر در برابر وبر» و «دورکیم در برابر دورکیم» قرار دارد (گرنفل، ۱۳۸۸: ۷۳).
بوردیو در یکی از آثار خود به تقابل ذهنیت‌گرایی[۷۸] و عینیت‌گرایی[۷۹] به عنوان بنیادی‌ترین و مخرب‌ترین عامل دو دسته­گی در علوم اجتماعی اشاره کرد. او با اشاره به این دو به عنوان دو شیوه­ فهم و بیان معتقد است با حفظ ویژگی‌های مثبت هر شیوه باید سطحی فراتر از هر دو را در نظر گرفت. بوردیو معتقد بود هر دو روش دارای اهمیت هستند، اما هر یک از آن‌ها معرفت‌شناسی خاصی را برای فهم جهان اجتماعی ایجاد می‌کنند. روابط موجود در جهان را نمی‌توان به پدیده‌شناسی یا فیزیک اجتماعی تقلیل داد، بلکه برای دستیابی به یک نظریه عمل موثق باید هر دو روش به‌کار گرفته شوند (گرنفل، ۱۳۸۸: ۹۷).
بنیادهای عینی و ذهنی نظریه عمل بوردیو را می‌توان با فهم او از فرهنگ تشخیص داد. او می‌نویسد که دو سنت در پژوهش فرهنگی وجود دارند: سنت ساختاری و سنت کارکردی. سنت ساختارگرا فرهنگ را به مثابه ابزار ارتباط و دانش متکی بر اجماعی مشترک در جهان می‌بیند (مثلاً مردم‌شناسی لوی­اشتروس). از طرف دیگر سنت کارکردی حول دانش بشری به عنوان محصول شالوده‌ای اجتماعی شکل می‌گیرد. جامعه ­شناسی دورکیم و مارکس بخشی از سنت دوم را تشکیل می‌دهند، زیرا هر دوی آن‌ها به بخشی از ساختارهای جامعه مربوط هستند – مادی، اقتصادی، نهادمند- اما یکی اثباتی و دیگری انتقادی است. چنان‌که پیش از این گفته شد، بوردیو از هر دو سنت انتقاد کرده است. سنت نخست برای بوردیو بیش از حد ایستا[۸۰] است: ساختارهای ساختاریافته[۸۱] به عنوان اشکالی هم‌زمان[۸۲] فرض شده و تصور آن‌ها اغلب از جوامع بدوی اخذ شده است. سنت دوم نیز ایدئولوژی را حالتی مادی می‌بخشد – به عنوان ساختار سازنده- این امر با تحمیل ایدئولوژی طبقه قالب در سنت انتقادی یا بقای کنترل اجتماعی در سنت اثبات‌گرا همراه است. بوردیو تلاش می‌کند با فهم آن‌چه از تحلیل ساختارها به عنوان نظام نمادین آشکارسازی اصول، منطق یا کنش آموخته شده‌است، بین این دو سنت مصالحه‌ای برقرار سازد. به‌طور خلاصه، نظریه ساختار دارای دو بعد ساخته شده (کار انجام شده[۸۳] و بدین ترتیب آماده عینیت یافتن) و درگیری سازنده (روش عمل[۸۴] و بنابراین مولد تفکر و کنش) است (گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۰).
«از دیدگاه بوردیو جامعه‌شناسی دارای خصلتی تکوینی است و عادت‌واره و میدان در آن نقشی کلیدی ایفا می‌کنند (بوردیو، ۱۹۸۵). درواقع عادت‌واره هم تولیدکننده و هم تولیدشده جهان اجتماعی است. این ویژگی بوردیو، یعنی گریز از جبرگرایی او را از ساختارگرایان متمایز می‌کند. بوردیو معتقد بود انسان‌ها برای کنش دارای منطق خاصی هستند و همین منطق کنش انسانی است که انسان‌ها را به جهان اجتماعی پیرامون خود مرتبط می‌سازد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۷).
«عادت‌واره[۸۵] مفهومی رمزآلود[۸۶] است. این مفهوم در رویکردجامعه‌شناسانه بوردیو در نظریه میدان و فلسفه کنش نقش اساسی دارد و نشان‌دهنده قوه خلاقیت و ابتکار او در توسعه دانش جامعه‌شناسی است. در بین مفاهیم ابداعی بوردیو این مفهوم ظاهراً بیش‌ترین ارجاع را داشته و در معرفی زمینه‌ها و کنش‌های گوناگون به‌کاررفته و به صورتی بخشی از واژگان تخصصی رشته‌هایی چون جامعه‌شناسی، مردم شناسی، مطالعات فرهنگی، فلسفه و نقد ادبی درآمده است.با این همه مفهوم عادت‌واره مورد بیش‌ترین سوء‌تعبیر، کاربرد نابجا و جدل‌های فراوان واقع شده است. این مفهوم می‌تواند از یک‌سو رازگشا و از سوی دیگر ابهام آمیز، از یک‌سو قابل درک و از سوی دیگر پیچیده و نامعلوم باشد. به‌طور خلاصه، عادت‌واره به‌رغم مقبولیت آن واضح نیست. تصور می‌کنم خصوصیت ظاهراً متناقض عادت‌واره از نقش اساسی آن در جامعه‌شناسی بوردیو برمی‌خیزد. خاصه این‌که، عادت‌واره در نگرش بوردیو نقش مهمی دارد. نقش عادت‌واره فراتر رفتن از مجموعه‌ای از دوگانگی‌هایی است که شیوه‌های تفکر درباره جهان اجتماعی ما را شکل می‌دهند. این امر به‌خودی خود موضوع عادت‌واره را بحثی غنی و جامع‌الاطراف[۸۷] می‌سازد که مجموعه‌ای گسترده از مسائل و مباحث بنیادی و مهم را در بر می‌گیرد. البته این مفهوم برای ایجاد زمینه‌ای در جهت تحلیلی فعالیت‌های جهان اجتماعی از طریق بررسی‌های تجربی به‌کار می‌رود. بنابراین نه تنها اساس تفکر بوردیو است، بلکه اساس گستره حیرت‌انگیز مطالعات بنیادی او به‌شمار می‌رود. علاوه بر این، مفهوم فوق موضوع دیگری را برجسته می‌سازد: چگونه مفهوم عادت‌واره توسط دیگران در پژوهش‌های تجربی مورد استفاده قرار می‌گیرد، یا از آن سوء‌تعبیر یا استفاده نابه‌جا به‌عمل می‌آید. امروزه عادت‌واره حیاتی فراتر از آثار بوردیو دارد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۳)
«مفهوم عادت‌واره از معمایی تجربی و جامعه‌شناسانه آغاز می‌شود. ما اغلب به‌طور تجربی احساس می‌کنیم عاملان آزادی هستیم که تصمیمات روزمره خود را بر مبنای تصوراتی که از ویژگی‌های رفتاری و عکس‌العمل قابل پیش‌بینی دیگران داریم، اتخاذ می‌کنیم. کنش‌های اجتماعی از منظر جامعه‌شناسی براساس قواعد اجتماعی شکل می‌گیرند – فرزندان طبقه کارگر به انجام مشاغل طبقه کارگر گرایش دارند، خوانندگان طبقه متوسط به لذت بردن از خواندن ادبیات عامه‌پسند گرایش دارند و مانند آن- اما قواعد روشنی برای انجام چنین کنش‌هایی وجود ندارد. این‌ها باعث شکل‌گیری پرسش‌های بنیادی می‌شود که عادت‌واره در پی پاسخ دادن به آن است. همان‌طور که بوردیو می‌گوید: همه تفکر من از این نقطه آغاز شد: چگونه رفتار می‌تواند بدون این‌که حصول تبعیت از قوانین باشد حالتی قاعده‌مند پیدا کند؟ به بیان دیگر، بوردیو می‌پرسد ساختار اجتماعی و عاملیت فردی می‌توانند با یکدیگر تلفیق شوند با بهره گرفتن از اصطلاحات دورکیم، چگونه بیرونی اجتماعی و درونی شخصی به شکل دادن یکدیگر کمک می‌کنند»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۵).
«فهم اینکه عادت‌واره چگونه این پرسش‌ها را پاسخ می‌دهد، نخست نیازمند سیری کوتاه در حیطه نظری است. بوردیو عادت‌واره را از حیث شکل به صورت سرمایه عاملان اجتماعی تعریف می‌کند (افراد، گروه‌ها یا نهاد‌ها) که ساختار ساخته شده و سازنده را شامل می‌شود. این ساخته همراه با وضعیت گذشته و حال فرد، مانند خاستگاه خانوادگی و تجربه های تحصیلی ساختارمند است. از طرفی از آنجا که عادت‌واره فرد به شکل گرفتن کنش‌های حال و آینده فرد کمک می‌کند، سازنده است. سازه‌ای است که نه به طور اتفاقی و بدون طرح، بلکه به‌گونه‌ای نظام‌مند شکل گرفته است. این ساختار در برگیرنده نظامی از تمایلات است که اصول و باورها، ارزیابی‌ها و قضاوت‌ها و کنش‌ها و رفتار فرد را شکل می‌دهد. اصطلاح تمایل برای بوردیو در تلفیق تصورات ساختاری و گرایش‌های فردی بسیار مهم است: این امر ابتدا کنشی نظام‌مند را با معنایی نزدیک به واژه‌ای چون ساختار در ذهن متبادر می‌سازد؛ همچون شیوه بودن یا چگونه بودن (خصوصاً حالت‌های جسمی)، و به ویژه استعداد، آمادگی، گرایش، ترجیح و تمایل فرد را مشخص می‌سازد. این تمایلات یا گرایش‌ها ماندگار هستند، یعنی با گذشت زمان باقی می‌مانند و برای حفظ توانایی فرد در برخورد با واقعیت‌های گوناگون قابل تغییر می‌باشند. بنابراین عادت‌واره هم با وضعیت بودن ساخته شده و هم مولد کنش‌ها، باورها، تمایلات و احساسات در تطابق با ساختار حاکم بر خود است»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۶).
«البته عادت‌واره به تنهایی عمل نمی‌کند. بوردیو معتقد است که ما آدم‌های ماشینی از پیش برنامه‌ریزی شده‌ای نیستیم که بتوانیم پیامدهای رفتاری خود را پیش‌بینی نماییم، بلکه کنش‌های ما محصول چیزی هستند که او آن را رابطه‌ای گنگ و دوپهلو یا رابطه‌ای ناخودآگاه بین عادت‌واره و میدان ‌می‌نامد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۶).
وی با تاکید بر “دوگانگی‌های فرارونده”، قایل به نقشی محوری برای عادت­واره است: «عادت‌واره نه تنها پیوندی بین گذشته، حال و آینده ایجاد می‌کند، بلکه عامل پیوند بین فرد و اجتماع، عینیت و ذهنیت و ساختار و عاملیت است. در واقع، مفاهیم زیادی در پس این واژه نهفته است- عادت‌واره بنا دارد بر مجموعه‌ای از دوگانگی‌ها فایق آید که بررسی تک‌تک آن‌ها ارزشمند خواهد بود»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۸)
«عادت‌واره اجتماع و فرد را پیوند می‌دهد، زیرا تجربیات گوناگون زندگی فرد ممکن است در نوع خود منحصر به فرد باشند، اما از نظر ساختار با تجربیات افراد دیگری از همان طبقه اجتماعی، جنسیت، قوم، حرفه، ملیت، منطقه و غیره، مشترک هستند. مثلاً اعضای یک طبقه اجتماعی طبق تعریف از نظر ساختار، موقعیت‌های مشابهی در جامعه دارند و معمولاً رفتارهای مشابهی را از خود نشان می‌دهند. هر یک از ما از توانمندی و استعداد خاصی برخوردار هستیم، اما این توانمندی‌ها آن‌قدر اجتماعی هستند که حتی وقتی فردی متفاوت از دیگران می‌شویم، این کار را با روش‌های متعارف اجتماعی انجام می‌دهیم؛ یا چنان‌چه بوردیو می‌گوید سبک شخصی[۸۸] هرگز چیزی بیش‌تر از متمایز کردن خود از پیروی از شیوه‌های مرسوم یک دوره یا طبقه نیست، به‌طور‌ی‌که نه تنها از حیث همنوایی بلکه از حیث تفاوت نیز نوعی تحول در برابر سبک مرسوم زندگی است»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۹).
«عادت‌واره با توضیح این‌که چگونه این واقعیت‌های اجتماعی ملکه ذهن می‌شوند، مفعوم عینی و ذهنی یا بیرونی و دورنی را به ذهن ما وارد می‌سازد. عادت‌واره‌ آن‌گونه که بوردیو می‌گوید ذهنیت اجتماعی شده[۸۹] و متجسد اجتماعی[۹۰] است. به بیان دیگر ساختار ملکه ذهن شده و عینیت ذهنی شده است و می‌توان گفت معرف چگونگی ایفای نقش توسط فرد در جامعه است. تمایلات عادت‌واره مبنای کنش‌های ماست و در عین حال ساختار اجتماعی ما را شکل می‌دهد. بدین ترتیب عادت‌واره ساختار اجتماعی عینی و تجربه‌های شخصی ذهنی را با هم تلفیق می‌کند: تعامل بین درونی کردن بیرونی و بیرونی کردن درونی»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۰۹).
«بوردیو مفهوم عادت‌واره را برای فراتر رفتن از دوگانگی ساختار- عاملیت ابداع نمود. این امر ما را به محدوده استعاره‌ای از سیر در این زمینه می‌کشاند. او سعی می‌کند با ذکر شباهت‌های موجود در یک سابقه یا بازی نشان دهد که چگونه ماهیت عمل[۹۱] ما تحت تأثیر استراتژی ذهنی ما است. میدان اجتماعی کنش مانند جامعه را می‌توان همانند بازی رقابتی یا میدان نبردی دانست که در آن عاملان اجتماعی در تلاش برای ارتقاء جایگاه خود مدبرانه برنامه‌ریزی می‌کنند. عاملان اجتماعی در میدان نسبت به شرایط، موقعیت‌ها و توانمندی‌های عاملان اجتماعی دیگر و حتی نسبت به پیامدهای قطعی کنش‌های آنان آگاهی کاملی ندارند. بلکه بیش‌تر از نقطه نظری خاص و متکی به وضعیتی که در آن واقع شده‌اند، درباره آن چیزهایی می‌دانند اما سرعت، قدرت و قواعد نانوشته بازی را با گذشت زمان و تجربه می‌آموزند»(گرنفل، ۱۳۸۸:۱۱۰)
«بنابراین عادت‌واره واسطه‌ای بین مجموعه‌ای از دوگانگی‌هایی است که در نگاه نخست متضاد یکدیگر تلقی می‌شوند و همین پیوند قادر است هنجارهای اجتماعی را به تجربه عاملان متصل سازد. برای انجام این کار عادت‌واره ما را تشویق می‌کند که نظام‌مند بیاندیشیم»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۱۲)
«نکته­ی اصلی برای فهم این که چگونه عادت­واره دارای توان تفسیر است به ارتباط عادت­واره و میدان مربوط می­ شود. چنان که پیش از این ذکر شد، هم عادت­واره و هم میدان ساختارهایی مرتبط به یکدیگرند و ارتباط بین این ساختارهای مرتبط است که کلید درک کنش را به دست می­دهد. این دو ساختار همگون[۹۲] هستند- یعنی ادراک­هایی عینی و ذهنی از روابط نهفته در منطق اجتماعی را بدست می­ دهند- و به طور متقابل یکدیگر را می­سازند یعنی هر یک به شکل­ گیری دیگری کمک می­ کند. همچنین این نکته بسیار مهم است که هر دو مفهوم پویا هستند، بنابراین ارتباط بین عادت­واره و میدان جاری، پویا و ناتمام است: این دو کاملا بر هم منطبق نمی­شوند، زیرا هریک منطق درونی و خاص خود را دارد. این امر امکانی برای ارتباط بین ساختار میدان با عادت­واره فراهم می­سازد که هریک از اعضاء میدان می ­تواند میزانی متفاوت از هماهنگی یا ناهماهنگی را داشته باشد. برای مثال وضعیتی اجتماعی را تصور کنید که در آن شما احساس یا تصور ناهمنوایی و بیگانگی با محیط دلخواه خود را دارید، همانند «ماهی خارج از آب». ممکن است تصمیم بگیری به آنجا نروید و آنجا را چنین توصیف کنید: «آنجا جای امثال من نیست[۹۳]»، یا (اگر در آنجا هستید) عذرخواهی نموده و آنجا را ترک نمایید. در این صورت ساختار عادت­واره­ی شما با ساختار میدان اجتماعی هماهنگ نیست. به عکس، وضعیتی را تصور نمایید که در ان احساس راحتی و فراغت می­کنید، همانند «ماهی در آب». در این مورد عادت­واره­ی شما با منطق میدان هماهنگ است و شما با باور عمومی[۹۴] یا «قواعد بازی»[۹۵] نانوشته­ی پشتوانه­ی کنش در آن میدان هماهنگ هستید. این نوع ارتباط بین عادت­واره­ و میدان که در این­جا مختصرا بیان شد، ویژگی اصلی توصیف بوردیو از مجموعه­ وسیعی از میدان­های اجتماعی کنش و خصوصا نقش آنها در تغییر و بازتولید اجتماعی است»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۱۴).
«در فیزیک میدان نیرو[۹۶] معمولا با مجموعه ­ای از بردارها ترسیم می­ شود که نیروهای وارد شده از یک شی بر شیئی دیگر را نشان می­دهد. بوردیو نیز به شیوه­ای مشابه درباره میدان­های اجتماعی فکر می­کرد. او معتقد بود میدان را هم می­توان برآیند تاثیر نیروهای مخالف با یکدیگر تصور کرد این مفهوم متقاطع بودن[۹۷] است. فرض او این بود که سرمایه اقتصادی و فرهنگی مانند دوقطب رودررو در میدان­های اجتماعی عمل می­ کنند. عملکرد میدان شبیه میدان مغناطیسی است و جایگاه روابطشان با دو قطب تعیین می­شوند. میدان را می­توان به صورتی نمادین مانند مربعی شامل دو محور متقاطع توصیف نمود:‌یک محور سرمایه اقتصادی (از مثبت به منفی) و محور دیگر سرمایه فرهنگی (از مثبت به منفی) است. بوردیو استدلال می­ کند که میدان­ها بدین ترتیب می­توانند به صورتی ترسیم شوند که «در یک قطب،‌جایگاه غالب اقتصادی و جایگاه مغلوب فرهنگی،‌ و در قطب دیگر جایگاه غالب فرهنگی و جایگاه مغلوب اقتصادی» قرار گیرد. محور اقتصادی عمودی است، زیرا سرمایه اقتصادی توانمندی و قدرت بیشتری نسبت به سرمایه فرهنگی دارد،‌ اگر چه برخورداری همزمان از هر دوی آنها در میدان قدرت بسیار سودمند خواهند بود. با این حال در مرزهای فیزیکی لزوما مرزهای مشخصی وجود ندارند، بلکه بیشتر افت نیروها در حاشیه روی می­دهد یعنی میدان نیرو تنها وقتی وجود دارد که آثارش وجود داشته باشد، اما در میدان اجتماعی برخلاف میدان فیزیکی مرزها و ارزش سرمایه ­های حاکم بر ان تا حد زیادی روشنند»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۳۱).
«افراد از طریق عادت‌واره‌های خود به درک جهان اجتماعی نائل می‌شوند و آن را می‌فهمند و ارزش‌گذاری می‌کنند. ساختمان ذهنی حاصل اشغال یک جایگاه ویژه در جهان اجتماعی است و می‌توان گفت اگر این جایگاه تغییر کند، ساختمان ذهنی نیز متحول خواهد شد. بنابراین افراد در درون جهان اجتماعی ساختار ذهنی متفاوتی دارند اما افرادی که از موقعیت‌ها و جایگاه‌های مشابهی برخوردارند از نظر افکار و اندیشه نیز دارای مشابهت‌هایی با یکدیگر می‌باشند»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۷).
«هنگامی که موقعیت یک فرد تغییر‌ می‌کند ساختمان ذهنی او نیز باید متحول شود اما اگر این تحول صورت نگیرد، فرد در جایگاه جدید خود دچار اضطراب و تنش می‌شود زیرا نمی‌تواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد، مثلاً هنگامی که یک فرذ از یک محیط روستایی وارد یک محیط شهری می‌شود و شرایط و موقعیت جدیدی را به‌دست می‌آوردعادت‌واره گذشته او باید با شرایط جدید انطباق یافته و متحول شود. از دیدیگاه بوردیو میدان‌ها دارای قواعد خاصی هستند و عادت‌واره هر فرد به او کمک می‌کند تا خود را با قواعد هر میدان هماهنگ سازد اما اگر این اتفاق نیوفتد فرد مانند وصله ای ناجور در میدان جمع است. بوردیو را نمی‌توان بر مبنای تأکیدش بر تنوع‌ میدان‌ها و عادت‌واره‌ها و قواعد خاص آن‌ها پساساختارگرا یا پسامدرن دانست، او براساس یافته‌های علمی خود دریافته بود اگر ما بخواهیم از سطوح خاص به سطوح عام حرکت کنیم تا عادت‌واره ها و سپس ذائقه و سبک‌های زندگی افراد نیز نوعی قرابت با یکدیگر پیدا کنند (بنت، ۲۰۰۵: ۱۴۱). بوریو مناسب با خصلت تکوینی جامعه برای جامعه‌شناسی هم خصلتی پویا و بازاندیشانه قائل است. او برای تحقق این منظور سعی نمود با پرهیز از دوگانه‌انگاری‌های ساخت‌گرایی در برابر فردگرایی یا عینی در برابر ذهنی یا کمی در برابر کیفی یا بینش و روش تلفیقی به مطالعه پدیده‌های اجتماعی بپردازد تا بتواند ابعاد و جنبه‌های متفاوت پدیده را توصیف نماید و در تبیین آن نیز عوامل عینی و ذهنی را مورد توجه قرار دهد. چنین دانشی می‌تواند از اعتبار و ارزش علمی قابل توجهی برخوردار باشد و به پرسش‌های علمی پاسخ دهد و به حل مسائل اجتماعی نیز کمک کند»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۸).
«نابرابری‌های وابسته به سرمایه فرهنگی، نابرابری در توان کسب سرمایه را نشان می‌دهد که خود بازتاب‌دهنده نابرابری‌های پیشین در مالکیت سرمایه فرهنگی هستند. دو جنبه متمایز بر روالی که شکل‌های سرمایه نمادین طی آن روال قابل دست‌یابی هستند، تأثیر می‌گذارند. نخستین جنبه این است که این سرمایه‌ها را نمی‌وان از شخص جدا نمود (تنیده شدن را پیش‌فرض می‌گیرند)، و دوم این که این سرمایه‌ها تنها می‌توانند با گذشت زمان حاصل شوند (گذشت زمان را پیش‌فرض می‌گیرند). بوردیو به ویژگی خاص سرمایه اقتصادی اشاره می‌کند، به‌طوری‌که می‌توان در یک لحظه با چرخاندن چرخ قمار ثروتمند شد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۷۹).
«برخلاف میدان نیرو که معمولاً شکلی ثابت دارد، بوردیو جهانی اجتماعی (میدان قدرت) متشکل از میدان‌های چندگانه را در نظر می‌گیرد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۳۳).
«بوردیو انجام سه مرحله را در پژوهش­های میدانی توصیه می­ کند:

    1. شناخت و تحلیل موقعیت میدان مورد نظر در برابر میدان قدرت.
    1. ترسیم ساختار روابط عینی بین موقعیت­های اشغال شده توسط عاملان اجتماعی یا نهادهایی که برای مشروع ساختن نوع خاصی از اقتدار که این میدان مکانی برای تجلی آن است، رقابت می­ کنند.
    1. تحلیل عادت­واره­ی عاملان اجتماعی، تمایلات سازمان­یافته­ای که عاملان با درونی ساختن نوع معینی از شرایط اجتماعی و اقتصادی به­دست آورده­اند،‌این تمایلات نظام­یافته به شیوه­ای خاص در میدان… فرصت­های کم وبیش مطلوبی برای به فعلیت یافتن می­یابند. این رویکرد به پژوهشگر امکان­می­دهد تطابق یا تناسب بین جایگاه فرد در میدان و موضع­گیری عامل اجتماعی که آن جایگاه را تصرف کرده،‌ آشکار سازد. بوردیو معتقد بود در وضعیت موازنه در یک میدان، جایگاه­ها حالتی از ثبات پیدا می­ کند، یعنی میدان واسطه­ چیزهایی است که عاملان اجتماعی به کمک زمینه ­های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاص انجام می­ دهند. به بیان دیگر،‌ میدان و عادت­واره فضایی را ایجاد می­ کنند که کنش­های خاص در آن، جهان اجتماعی را بازتولید می­نمایند. سه مرحله­ ای که بوردیو از آن یاد می­ کند امکان مشاهده­ بازتولید جنبه­ های گوناگون زندگی اجتماعی را فراهم می­سازد»(گرنفل، ۱۳۸۸: ۱۳۶).
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]




۰۰۱/۰

٣/٣۶-

٧/٨٨

١۴/۴۶

٧۶

بعد رهبر متفکر

براساس یافته‌های جدول، چون مقدار سطح معنی‌داری آزمون (٠٠١/ ۰= value – p) ازمقدار а آزمون ( ٠۵/٠) کوچکتر می‌باشد، فرض صفر (٠H) رد می‌شود. در نتیجه فرضیه‌ی پژوهش (١H) تأیید می‌گردد. یعنی اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد رهبرمتفکر برخوردار می‌باشد.
۵سوال فرعی ۴ پژوهش: اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر تا چه حد از بعد قابلیت فردی برخوردار است؟
برای بررسی سوال فوق از آزمون Τ به صورت زیراستفاده می‌نماییم.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

٠H: اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد قابلیت فردی برخوردارنیست.
١H: اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد قابلیت فردی برخوردار است.
جدول ۴-١۵: نتایج آزمون T در مورد سوال فرعی چهارم پژوهش

p- value

t

انحراف استاندارد

میانگین

اندازه‌ی نمونه

متغیر شاخص

٠

١٩/۴۴

٣/٨١

٢۶/٠١

٧۶

بعد قابلیت فردی

براساس یافته‌های جدول، چون مقدارسطح معنی‌داری آزمون (‌٠= value-p) از مقدار а آزمون (٠۵/٠) کوچکترمی باشد، فرض صفر (٠H) رد می‌شود. در نتیجه فرضیه‌ی پژوهش (‌١H) تأیید می‌گردد. یعنی اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد قابلیت فردی برخوردار می‌باشد.
۶سوال فرعی ۵ پژوهش: اداره‌ی آموزش وپرورش شهرستان اسلامشهرتا چه حد ازبعد آرمان مشترک اطلاعات برخوردار است؟
برای بررسی سوال فوق ازآزمون Τ به صورت زیراستفاده می‌نماییم .
٠H: اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد آرمان مشترک برخوردارنیست.
١H: اداره‌ی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر از بعد آرمان مشترک برخوردار است.
جدول ۴-١۶: نتایج آزمون T در مورد سوال فرعی پنجم پژوهش

p- value

t

انحراف استاندارد

میانگین

اندازه‌ی نمونه

متغیر شاخص

٠

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:50:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم