معنی و مفهوم: بوهای خوشی که هنگام صبح فضا را معطّر می‌کند، مانند آن است که صبحدم مشک و عنبر و کافور را با هم ترکیب کرده و مثلث عطری ساخته است که آن را می‌سوزاند.
آرایه‌های ادبی: بوی خوش ومعطّرهنگام صبح، به مثلث عطری مانند شده است. کافور و مشک و عنبر با هم تناسب دارند. دست صبح اضافه‌ی استعاری است. کافور استعاره از سپیده‌ی صبح و عنبر و مشک استعاره از تیرگی باقیمانده‌ی شب است.
توضیحات:
عنبر: رطوبتی است که مانند مومیایی است و از جزایر دریای عمان و بحر مغرب و چین در وقت جزر و مدّ دریا، داخل دریا می‌گردد، بهترین آن اشهب مایل به سفیدی است و خوشبوی باشد و بعد از آن مایل به ازرقی و زردی و بعد از آن مایل به سبزی و زبون‌ترین آن‌ها سیاه است که ماهی او را فرو برده و به جهت، رد کرده باشد. حافظ ارواح و قوّت‌ها و به غایت مفرّح و محرّک اشتها می‌باشد. (حسینی طبیب، ۱۳۷۳: ۱۸۵)
۱۶ – ســاغـر از یــاقــوت و مــرواریــد و زر
صــد مــــفرّح در زمــــان آمیـــــخته
واژگان: یاقوت: نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می‌باشد (برهان) توضیحات. مفرّح: شادی آورنده. (ناظم).
معنی و مفهوم: از ترکیب شراب سرخ که همچون مروارید و یاقوت است با جام زرّین، گویی صد مادّه‌ی شادی بخش تولید شده است (شراب مانند مفرّح شادی آور است).
آرایه‌های ادبی: یاقوت و مروارید استعاره از شراب سرخ و زر استعاره از جام زرّین است. بیت به ساختن مادّه‌ای شادی آور از ترکیب احجار کریمه (مروارید، یاقوت و …) اشاره دارد.
توضیحات:
یاقوت: نام جوهری مشهور و آن رنگ‌های سرخ و کبود و زرد می‌باشد. گرم و خشک است، آتش او را ضایع نمی‌کند و با خود داشتن آن، دفع علّت طاعون می‌کند. خواجه نصیر طوسی می‌نویسد: بدان که شریف‌تر و عزیزتر و نفیس‌تر جواهر یاقوت است، از روی طبیعت و متانت صورت و فایده‌ی خاصیّت و بقا حسیّت و زیادتی قیمت، باری تعالی فرماید: در تشبیه حوران بهشت «کانهُنَّ الیاقوت و المرجان» و علّت آن که یاقوت با آتش مقاومت می‌تواند کرد و اجزای او را متفتّش نتواند کرد آن است که رطوبت او با یبوست او اختلاطی کامل یافته است و ثباتی تمام پذیرفته و صورت مزاجی او را استحکامی حاصل شده… . (خرّمشاهی، ۱۳۷۵: ۷۴۵)
۱۷ – در دل خُــم خــون شــده جــان پــری
بــا تــن مــردم چـــو جـــان آمیـــخته
معنی و مفهوم: شراب سرخ روح فزا، در لطافت، گویی جان پری است که آن را در خم ریخته‌اند و تبدیل به خون شده و با جان مردم آمیخته شده است.
آرایه‌های ادبی: جان پری استعاره از شراب است که در لطافت به جان پری مانند گردیده است و هم‌چنین شراب به جان مانند شده که با تن مردم درآمیخته و جزیی از آن شده است. دل خم اضافه‌ی استعاری است.
۱۸ – در ســــفال خــــم نگــر زرّاب مـــی
آتـــش انــــدر ضیــــمران آمیــــخته
واژگان: ضیمران: سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. (غیاث)
معنی و مفهوم: شراب زرد رنگ که همچون زر آب شده، در خم سفالی (سبز رنگ) ریخته شده، همانند آن است که آتش در ریحان ریخته باشند.
آرایه‌های ادبی: آب زر و آتش هر دو استعاره از شراب است. ضیمران استعاره از سفال خم است که رنگش سبز بوده است.
۱۹ – آن مــی و نــارنـج را گــر کــس نـدیـد
بــا شفـــق صبــح آن چــنان آمیـــخته
معنی و مفهوم: اگر کسی ترکیب می و پوست نارنج را که در خم ریخته شده بود، ندیده است، اکنون زردی پرتوهای صبح، همچون شرابی است که با شفق نارنج گون درآمیخته است.
آرایه‌های ادبی: آمیخته شدن شراب با پوست نارنج را به ترکیب پرتوهای صبح با سرخی شفق مانند کرده است.
توضیحات:
می و نارنج: گویا پوست نارنج را که سرشت آن گرم و خشک شمرده می‌شده و ارزش درمانی و دارویی داشته است، در باده می‌افکنده‌اند، تا از سردی و گرانی باده بکاهند. (کزازی، ۱۳۷۴: ۶۲۲)
۲۰ – از پـی تعــویــذ جــان‌هــا، ســاقــیان
آب مُشــــک و زعفــــران آمیـــــخته
واژگان: تعویذ: آن‌چه از عزایم و آیات قرآنی و جز آن نوشته و جهت حصول مقصد و دفع بلاها با خود دارند. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: ساقیان بزم، گویی به وسیله‌ی شراب که به ترکیبی از مشک و زعفران می‌ماند، برای حفظ جان‌ها از چشم زخم، تعویذ و نُشره ساخته‌اند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: آب مُشک و زعفران استعاره از شراب است. بیت به این رسم اشاره دارد که تعویذ را با مشک و زعفران برکاغذ می‌نوشته‌اند.
توضیحات:
تعویذ: اسماء و ادعیّه و کلمات که برای رفع قضا و دفع چشم زخم و آفات بر کاغذ یا پوست نویسند و به بازو یا گردن حمایل کنند. تعویذ به زعم رمّالان و دعا نویسان برای جلوگیری از جن و جن زدگی نیز نافع است. به تعویذ، حرز نیز می‌گفتند.
ای دوســت دســت حافظ تعویذ چشـم زخم است
یـارب ببینــم آن را در گــردنـــت حمـــایــل (شمیسا، ۱۳۸۷: ۳۸۷- ۳۸۶)
۲۱ – روی و مــوی شـاهــدان چــون آبنــوس
روز و شـــب در یــک مــکان آمیــــخته
واژگان: آبنوس: چوبی سیاه رنگ و سخت و سنگین و گران بها از درختی به همین نام. (دهخدا)
معنی و مفهوم: روی سپید و موی سیاه زیبا رویان که همچون آبنوسی دو رنگ است، به این می‌ماند که شب و روز هم زمان در یک جا با هم جمع شده باشند.
آرایه‌های ادبی: ترکیب روی و موی شاهدان از یک طرف به آبنوس مانند شده است (گونه‌ای از آبنوس که دورنگ است) و از طرف دیگر بیت دارای لف و نشر مرتّب است. روی با روز و موی با شب ارتباط دارد.
۲۲ – از نثـــار جـــام زر بــر فـــرق خــاک
جـرعــه بیـن بــا خـاک جـان آمیـــخته
معنی و مفهوم: از جرعه افشانی جام زرّین شراب بر روی خاک، جرعه‌های شراب را می‌بینی که تمام جان و وجودشان با خاک آمیخته شده است.
آرایه‌های ادبی: فرق خاک اضافه‌ی استعاری است. جرعه‌ی شراب نیز در استعاره‌ی مکنیه از نوع تشخیص دارای جان فرض شده است.
۲۳ – جـام مـی چـون لـوح طفـلان سـرخ و زرد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...