منظور از توانمندسازی آن است که افراد به وسیله ی چنین رویکردی به سطحی از توسعه و توانایی برسند که بتوانند بر اساس خواست و انتخاب خود به ارضاء نیازهایشان بپردازند(شادی طلب،۱۳۸۱ : ۵۴). توانمندسازی فرایند پویایی است که طی آن زنان سعی می کنند تا ساختارهایی که آن ها را در حاشیه نگاه می دارد، دگرگون سازند (صادقی فسایی و همکاران، ۱۳۹۰: ۷۳).
و همین طور اگبومه[۱۸]، توانمندسازی را به معنای دستیابی بیشتر زنان به منابع و کنترل بر زندگی خود تعریف می کند که موجب احساس استقلال، اعتماد به نفس و عزت نفس زنان می شود، به این معنا تصویری که زنان از خودشان دارند را بهبود می بخشد(اگبومه به نقل از کتابی و همکاران، ۱۳۸۲: ۵-۴).
توانمندسازی زنان از محورهای اصلی کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه قاهره[۱۹] در سال ۱۹۹۴ بود. توانمندسازی در این کنفرانس به طور کلی به معنای توسعه وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان می باشد به طوری که آنان قادر باشند دسترسی برابری به منابع داشته و حق آنها در تصمیم گیریهای اساسی زندگیشان تضمین شود. در این جا فرایند توانمندسازی زنان شامل ۱. منابع: شامل متغیرهایی مانند آموزش و اشتغال است که از عوامل تسریع کننده توانمندسازی به شمار می رود ۲. عاملیت (مشارکت): اینکه زنان را نباید به عنوان دریافت کنندگان خدمات در نظر گرفت بلکه زنان بازیگران اصلی در فرایند تغییر هستند ۳. دستاوردها: که در اثر فرایند توانمندسازی ایجاد می شود و از برآورده شدن نیازهای اساسی تا نتایج پیچیده تری مانند خوشنود بودن، عزت نفس و داشتن مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی را در بر می گیرد(صندوق جمعیت سازمان ملل، ۱۹۹۴).
توانمندسازی زنان به این معنی است که آن ها بر شرم بی مورد خود فائق آیند؛ کردار و گفتارشان حاکی از اعتماد به نفس و اطمینان خاطر باشد؛ قادر به ارزیابی صحیح و شناخت واقعی خویشتن باشند؛ به استعدادها و محدودیت های درونی خویش آگاه باشند؛ قدرت رویارویی با دشواری ها را داشته باشند و در رفع آن ها بکوشند؛ از توانایی و قابلیت نیل به هدف های خویش برخوردار باشند و بتوانند با افزایش توانمندی خویش به هدف های مورد نظر دست یابند (کتابی و همکاران:۱۳۸۲، ۷). توانمندسازی زنان باید منجر به آزادی زنان از سیستم ها و ایدئولوژی های ظلم و ستم شود و توانمندسازی باید منجر به یک موقعیتی شود که در ان هر نفر به عنوان یک کل در نظر گرفته شود بدون در نظر گرفتن جنسیت و استفاده از نیروی بالقوه از خود برای ساخت یک جامعه ی انسانی تر (اختر به نقل از زوئی،۳۱:۱۹۹۷).توانمندسازی به معنای کنترل بر زندگی، کنترل بر دارایی های مادی، فکری و ایدئولوژی است. توانمندسازی به عنوان یک فرایند از آگاهی و هوشیارسازی، ایجاد ظرفیت که منجر به مشارکت موثر در تصمیم گیری می شود تعریف می شود (چاندرا[۲۰]،۱۱:۲۰۱۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
نظریات توانمندسازی، ابعاد گوناگونی از تغییرات فردی، گروهی و اجتماعی را درکنار یکدیگر و به طور مکمل ذکر و در مواردی نیز به دو مرحله فردی و گروهی اشاره نموده اند. توانمندسازی فردی: شامل تغییرات در نگرش ها و باورها، عزت نفس و کارایی شخصی و افزایش دانش و مهارت ها و آگاهی های جنسیتی است و توانمندسازی گروهی : شامل مشارکت های اجتماعی به وسیله رفتارهای جمعی، تغییرات درکلیشه های سنتی و فرهنگی رایج و اقدامات عملی در سطح گروهی می باشد. بر این اساس فرایند توانمندسازی زنان فرآیندی است که در آن نگرش ها (عزت نفس، کارایی شخصی) و توانایی ها (دانش، مهارت وآگاهی اجتماعی و سیاسی) با هم تلفیق می شوند و با عمل جمعی (مشارکت سیاسی و اجتماعی) بر روی منایع اطلاعاتی، انسان ها واجتماع اثر می گذارند که نتیجه آن دست یابی به استقلال زنان، افزایش حمایت های اجتماعی، کنترل محیط کار و افزایش قدرت تصمیم گیری و کارایی فردی می باشد (صادقی فسایی و همکاران،۷۵:۱۳۹۰).
توانمندسازی زنان: طبق نظر تئوریسینهای پیشگام نظریه توانمندسازی، توانندسازی ۵ مرحله از برابری را در بر دارد و معیارهای آن عبارتند از رفاه، دسترسی به منابع، آگاهی، مشارکت و کنترل. طبق این نظریه مدارج بالای برابری خود به خود به عنوان مدارج بالای توسعه و توانمندی محسوب می شود.رفاه به عنوان اولین معیار، مرحله ای است که طی آن مسائل مادی زنان– مانند وضیعت تغذیه و درآمد خانوار –در مقایسه با مردان مورد بررسی قرار می گیرد .دومین مرحله، به معنای این است که زنان دارای حق برابر با مردان در دسترسی به منابع در حوزه خانواده و در مقیاس بزرگتر، در نظام کشوری می باشد. سومین مرحله برابری متضمن تشخیص نقشهای جنسی و جنسیتی است که به فرهنگ بستگی داشته و قابل تغییرند و تا جایی باید پیش رفت که تقسیم کار بر حسب جنسیت مطلوب هر دو طرف باشد و نباید به معنای سلطه یک جنس بر جنس دیگر تلقی شود.در مرحله مشارکت، برابری در مشارکت به معنای مشارکت دادن زنان در پروژه هایی است که آنان به نوعی در آن ذینفع هستند. به طور کلی افزایش حضور زنان در جامعه عامل بالقوه مشارکت و افزایش سطح توانمندسازی زنان است. معنی آخرین مرحله نظریه افزایش مشارکت زنان در حد تصمیم گیری است به نحوی که آنان را به سوی توسعه فزاینده سوق می دهد (ساعی و همکاران، ۷۱). در اینجا به مراحلی یا ابعادی که سارالانگه برای توانمندسازی متصور شده را می توان مورد نقد قرار داد به این صورت که این ابعاد میتواند به عنوان عوامل زمینه ساز و موثر بر توانمندسازی تلقی شود نه به عنوان ابعاد.
توانمندسازی گسترش آزادی اتنخاب و عمل افزایش اقتدار و کنترل بر منابع و تصمیم گیری است که بیشتر در مورد مردم فقیر قابل کاربرد است به عبارتی دیگر توانمندسازی گسترش دارایی ها و قابلیت های مردم فقیر جهت مشارکت، تصمیم گیری و نفوذ و کنترل زندگی شان از طریق حمایت های نهادهای حمایتی است(wdr &voices،۲۰۰۱:۱۰-۱۱).
مردان و زنان ضعیف نیاز به یک طیفی از دارایی ها و قابلیت ها برای افزایش سطح رفاه و امنیت و همچنین اعتماد به نفس در زندگی شان دارند(همان، ۱۱). دارایی ها اشاره به دارایی های مادی، جسمی و مالی است چنین دارایی هایی از جمله مسکن، زمین، پس انداز است و قابلیت ها افراد را قادر می سازد که از دارایی های خود در راه های مختلف جهت افزایش رفاه خود استفاده نمایند. قابلیت های انسانی شامل بهداشت خوب، آموزش و پرورش، افزایش مهارتهای زندگی و قابلیت های اجتماعی شامل تعلق اجتماعی، اعتماد، احساس هویت و دسترسی به اطلاعات و قابلیت های سیاسی شامل شرکت در زندگی سیاسی می باشد(همان). توانمندسازی به عبارتی دیگر فرایند تغییر داخلی و خارجی است فرایند داخلی شامل احساس شخصی مبنی بر توانایی برای تصمیم گیری و حل مشکلات می باشد و تغییرات خارجی توانایی برای عمل، پیاده سازی دانش عملی، اطلاعات و مهارتها و قابلیت ها و دیگر منابع است (پارسونز ۱۹۸۸ به نقل از همان ۱۵).
برخی نویسندگان تغییرات داخلی را توانمندسازی روانی، و تغییرات خارجی را توانمندسازی سیاسی می نامند. توانمندسازی روانی در سطح آگاهی فرد و احساس وی رخ می دهد در حالیکه قدرت سیاسی یک تغییر واقعی است که قادر است شخصی را به شرکت در تصمیم گیری راجع به زندگی خویش تحت تاثیر قرار دهد برای رسیدن به توانمندسازی روانی تنها نیاز به شناخت نقاط قوت داخلی می باشد در حالیکه برای رسیدن به توانمندی سیاسی نیاز به شرایط محیطی و عمدتا سازمانی است(گروبر تریکت، به نقل از همان،۲۰۰۱: ۱۸).
توانمندسازی گاهی به عنوان اکتساب مهارتهایی که شهروندان را قادر می سازد تا در موقعیت های مختلف کنترل بیشتری داشته باشند تعریف می شود. توانمندسازی توسط عده ای از صاحب نظران به عنوان تحول درونی فرد تعریف می شود که با ایجاد اعتماد به نفس آغاز می شود و به سرعت به احساس خودارزشمندی شخص تبدیل می شود که موجب موفقیت شخصی وی می شود هدف این نوع توانمندسازی افزایش پتانسیل شهروندان برای تغییر خود می باشد(ویلسون، ۱۹۹۶: ۳۲ به نقل از قلی پور و همکارش) .
اندیشمندان از دیدی متفاوت به توانمندسازی می نگرند برخی توانمندسازی را از زاویه ارتباطی تعریف کرده اند، برخی از زاویه انگیزشی و برخی دیگر از زاویه شناختی. رویکرد ارتباطی به عنوان یک فرایند بالا به پایین تعریف می گردد و قدرت فرد را در ارتباط با دیگران نشان می دهد(اسپریتزر ۱۹۹۵[۲۱] به نقل از قلی پور و همکارش،۳۱). رویکرد انگیزشی بر مبنای تئوری انگیزشی مک کللند شکل گرفته است در حقیقت مک کللند[۲۲] نیاز به موفقیت را اساسی ترین نیاز دانسته و مشارکت در موفقیت طلبی را به عنوان عامل انگیزشی زمینه ساز توانمندسازی می داند. هر استراتژی که منجر به حق تعیین فعالیتهای کاری
(خودتصمیم گیری) و خودباوری گردد، به عبارتی دیگر در رویکرد انگیزشی هدف تواناسازی و تقویت خودباوری است(کانگر و کاننگو[۲۳] به نقل از قلی پور و همکارش، همان). و رویکرد شناختی توانمندسازی را یک حالت انگیزشی درونی در ارتباط با شغل تعریف می کند.
اسپریتزرچهار متغیر شناختی را معرفی می کنند که تعیین کننده ی توانمند سازی ازدید رویکرد شناختی است. این متغیر ها عبارتند از:
احساس موثر بودن
احساس داشتن حق انتخاب
احساس شایستگی
احساس معنادار بودن(قلی پور و همکاران، ۱۳۸۸ : ۳۱ ).
معنا دار بودن[۲۴]۲) شایستگی و کفایت[۲۵] ۳) خود تعیینی[۲۶] ۴) اثر بخشی [۲۷]
اسپریتزر( ۱۹۹) در مطالعات پژوهشی خود چهار بعد را اندازه گیری و اعتباریابی کرده اند. وتن و کمرون(۱۹۸۸) بر اساس تحقیق میشرا (۱۹۹۲) بعد اعتماد را به ابعاد فوق اضافه کردند(شریف زاده و همکارش، ۱۳۸۷: ۶۵).
شایستگی: به درجه ای که یک فرد می تواند وظایف شغلی را با مهارت و به طور موفقیت آمیز انجام دهد، اشاره دارد. افراد توانمند نه تنها احساس شایستگی بلکه احساس اطمینان دارند که قادرند کارها را باکفایت لازم انجام دهند. آنان احساس برتری شخصی می کنند و معتقدند که می توانند راهی برای رویارویی با چالش های جدید بیاموزند و رشد کنند. استقلال: خود مختاری یا داشتن حق انتخاب به معنی آزادی عمل و استقلال فرد در تعیین فعالیت های لازم برای انجام دادن وظایف شغلی اشاره دارد. احساس استقلال به معنی تجربه ی احساس انتخاب در آغاز فعالیت ها و نظام بخشیده به فعالیت هایشخصی است. موثر بودن: موثر یا تاثیرگذاری یا به قول وتون و کامرون(۱۹۹۸) پذیرش پیامد شخصی درجاتی است که فرد می تواند بر نتایج راهبردی، اداری و عملیاتی شغل اثر بگذارد. تاثیر گذاری عکس ناتوانی در تاثیرگذاری است. معنی دار بودن: فرصتی است که افراد احساس کنند اهداف شغلی مهم و با ارزش است(همان،۶۹).
اعتماد به دیگران[۲۸]: اعتماد به علاقه مندی، شایستگی، گشودگی و اطمینان به دیگران مربوط می شود. افراد توانمند دارای احساس اعتماد هستند و مطمئنند که با آن ها منصفانه و صادقانه رفتار خواهد شد
(خانعلی زاده، ۳۱).
در این تحقیق تعریف توانمندسازی تلفیقی از رویکرد شناختی و انگیزشی توانمندسازی است. توانمندسازی در این تحقیق به توانمندسازی اقتصادی و روانی تقسیم شده است که توانمندی اقتصادی با گویه هایی چون درآمدخوب داشتن، تهیه مواد غذایی مختلف، پس انداز کردن و توانمندی روانی، اجتماعی با گویه هایی چون موثر بودن ، تصمیم گیری در مورد چگونگی مصرف بودجه خانواده،کمک کردن به اعضای خانواده برای مستقل شدن، ایمان داشتن به توانایی های خود، نان آور خوب بودن برای خانواده عملیاتی شده است.
سرپرست خانوار: عنوان سرپرست خانوار به یکی از اعضای خانوار که با این مسئولیت شناخته می شود اطلاق می شود در خانواده معمولا پدر سرپرست خانوار می باشد و در صورت نبود پدر (به دلایل طلاق، فوت) مادر سرپرست خانوار محسوب می شود. انواع زنان سرپرست خانوار شامل: زنان بیوه، زنان مطلقه، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، زنان سالمند تنها، دختران خود سرپرست (دختران بی سرپرستی که هرگز ازدواج نکرده اند) است (منصوری، ۱۳۸۷: ۳۳).
متغیرهای زمینه ای به صورت زیر عملیاتی تعریف شده است:
تحصیلات: در این تحقیق، میزان تحصیلات زنان سرپرست خانوار است. به صورت بیسواد، در حد خواندن و نوشتن ( ابتدایی)، راهنمایی، دیپلم، لیسانس عملیاتی شده است.
-درآمد که به صورت کمتر از ۲۰۰، ۲۰۰ تا ۴۰۰، ۴۰۱ تا ۵۰۰، ۵۰۱ تا ۶۰۰، ۶۰۱ تا ۷۰۰ عملیاتی شده است.
-شغل به صورت شاغل یا بیکار بودن زن سرپرست خانوار عملیاتی شده است.
وضعیت تاهل به صورت دختر ازدواج نکرده، مطلقه، همسر مرده، همسر مرد زندانی، همسر مرد معتاد، زن سالمند تنها تعریف عملیاتی شده است.
تعریف مفهومی جامعه پذیری جنسیتی:
جنس به تفاوتهای بیولوژیکی زن و مرد اشاره دارد و جنسیت ویژگی شخصی و روانی است که جامعه آنها را تعیین می کند. مفهوم جنسیت از معنی نر یا ماده بودن بدست می آید که جامعه بر زنان و مردان اطلاق می کند. این صفات در فرهنگ و سنت تعریف می شوند. پژوهش ها نشان میدهند که جوامع گوناگون نقش و خصوصیات زنان و مردان را متفاوت و گاهی مغایر با یکدیگر تعریف می کنند(تورس[۲۹] و روزاریو[۳۰] ۱۹۹۸ به نقل از هومین فر،۱۳۸۲ :۹۳).
جامعه پذیری فرآیندی دامنه دار است که طی آن عناصر اجتماعی و فرهنگی درونی می شوند. مطالعات بسیاری نشان می دهد که در اکثر جوامع امروزی با ارجحیت دانستن جنس مذکر، جامعه پذیری بر اساس جنس افراد شکل می گیرد(بتیس[۳۱] و پلاگ[۳۲] به نقل از همین فر،۹۴). جامعه پذیری نقش های جنسیتی، که خود نوعی از جامعه پذیری است، بدین معناست که چگونه دختران و پسران امتیازهای و رفتارهای مناسب از نظر جنسی را که بر نگرش جنسیتی آنها اثر می گذارند را فرا می گیرند(ویتاکر[۳۳]، ۱۹۹۲، به نقل از همین فر:۹۴). جامعه پذیری جنسیتی از خانواده شروع می شود و با عوامل دیگری چون نظام آموزشی، رسانه ها و گروه همسالان بسط می یابد.
نحوه برخورد والدین با فرزندان باعث می شود ویژگی هایی چون پرخاشگری، موفقیت، رقابت، اتکای به نفس و استقلال بیشتر از پسرها مورد انتظار باشد. همچنین بیشتر به آنها توصیه می شود که برای احقاق حق خود ایستادگی کنند. در عوض از دخترها انتظار می رود که سازش کنند، مهربان و مراقبت کننده باشد. مردها با هدف توسعه ی مهارت ها و استعدادها اقتصادی و رقابتی شان در محل کار تربیت می شوند، آنها می آموزند که در مقابل سلطه جویی دیگران مقاومت کنند(کای[۳۴]، ۲۰۰۲، به نقل از همین فر،۱۳۸۲، ۹۴). خانواده با محدود کردن نقش های جنسیتی دختران نه تنها باعث پذیرش جنس دوم بودن دختران می شوند بلکه با محدود کردن خلاقیت ها، عرصه ها و ابعاد زندگی، عملا شکل گیری شخصیت دختران را با الگوهای مطابق با الگوهای مورد نظر طراحی می کند. در این پژوهش با بهره گرفتن از معرف هایی چون اجازه شوهر برای بیرون رفتن، نرفتن به محیط کار مردانه، صحبت نکردن با مرد نامحرم، تفکیک قائل شدن بین کار مردانه وزنانه، نقش اصلی زن بیشتر مادری است تا کار، تفاوت در نگرش به زنان و مردان در خانواده، القاء تفکر عدم کارایی زن در جامعه از سوی خانواده ها، تعریف می شود.
مشارکت و حضور فعال در جامعه: در این تحقیق براساس معرف هایی چون شرکت در انجمن های مختلف، شرکت در تصمیم گیری های محله، تعاملات اجتماعی تعریف می شود که مجموع نمرات تک تک گویه ها شاخص مشارکت را شکل می دهند.
سطح سلامت زنان:سلامت عبارت است از برخورداری از آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری نقص عضو است(لست،۱۹۹۷ به نقل از سام آرام و همکارش،۱۵۱:۱۳۸۸) که شامل ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی است سلامت جسمی حالتی است که تمامی قسمت های بدن فعالیتهای خود را به درستی انجام می دهند، به عبارتی دیگر سلامت جسمانی عبارت است از عدم وجود بیماری، عدم وجود نشانه های بیماری (بیگ محمدلو به نقل از سام آرام و همکارش،۱۵۷:۱۳۸۸) این متغیر با معرف هایی چون (ضعف و سردرد، داشتن بیماریهای خاص ، داشتن آسایش کامل جسمانی) عملیاتی شده است.
سلامتی روانی به عواطف و احوال، یعنی به احساسات و افکار ما اطلاق می شود، سلامت روانی به توانایی کنار آمدن با مشکلات و موانع استرس زای روزانه است (سجادی و همکارش به نقل از سام آرام و همکارش،۱۳۸۸: ۱۳۸) و با شاخصهایی چون لذت بردن از فعالیتهای روزمره، داشتن استرس، داشتن هیجان اندازه گیری خواهد شد. سلامت معنوی، ایمان، هدف دار بودن زندگی، پایبندی اخلاقی، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی باعث کاهش اضطراب و تزلزل روحی و عوارض ناشی از ان می شود(سید نوزادی به نقل از سجادی و همکارش،۱۳۸۸ : ۱۳۷).
حمایت های اجتماعی: این متغیر نیز بر اساس معرف هایی چون میزان کمک رسانی مؤسساتی چون کمیته امداد در زمینه اعطای وام های مختلف مثل وام کارگشایی، وام خرید و تعمیر مسکن، کمک هزینه تحصیلی فرزندان، کمک های غیر نقدی، آموزش های مختلف در زمینه کارآفرینی، آموزش مشاغل خانگی، مشاوره های خانوادگی، مورد آزمون قرار می گیرد.
۶-۲- مدل تحلیلی تحقیق
متغیر میزان توانمندی زنان سرپرست خانوار به عنوان متغیر وابسته می باشد که خود به دو بعد میزان توانمندی اقتصادی و توانمندی روانی تقسیم شده است و از متغیرهای میزان برخورداری از حمایت های اجتماعی (حمایت های اقتصادی و حمایت های غیر اقتصادی)، متغیرهای جامعه پذیری جنسیتی، میزان مشارکت فعال زنان، سطح سلامت زنان که به ابعاد سلامت جسمانی، روانی و معنوی تقسیم بندی شده است و متغیرهای زمینه ای سن، تحصیلات، درآمد، شغل، وضعیت تاهل و نوع مسکن تاثیر می پذیرد.
فصـل سوم
روش شناسی
۱-۳- روش تحقیق
روش تحقیق حاضر از لحاظ شیوه های گردآوری داده ها از نوع پیمایشی است و از پرسشنامه به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات استفاده می شود.
۲-۳- جامعه آماری
در پژوهش حاضر جامعه آماری شامل کلیه زنان سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تبریز می باشد که طبق آمار مرکز آمار و برنامه ریزی کمیته امداد امام خمینی ره شهر تبریز۱۱۱۹۰ نفر می باشد (قابل ذکر است کلیه افراد تحت پوشش این کمیته در تبریز ۱۷۹۷۲ نفر می باشند که از این تعداد ۱۱۱۹۰ نفر را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند). واحد تحلیل در این تحقیق نیز هر یک از زنان سرپرست خانوار شهر تبریز است.
۳-۳- نمونه و روش نمونه گیری
در این تحقیق تعیین حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران انجام شده است این فرمول:
=N جامعه آماری که در حدود ۱۱۱۹۰ نفر است
=t در حدود ۹۶/۱
=S واریانس صفت مورد بررسی ۲۶/۰
=d میزان خطای آماری مورد قبول که در حدود ۰۵/۰ در نظر گرفته می شود.