کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



بویژه در قطعنامه ۴ فوریه ۲۰۰۶ توقف کامل فعالیت های مرتبط با غنی سازی اورانیوم از ایران خواسته شده و به ایران هشدار داده شد که نادیده گرفتن قطعنامه های مذکور در خصوص تعلیق فعالیت های مربوطه، به معنای پایان مذاکرات تلقی خواهد گردید و راهی جز ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت باقی نخواهد ماند. که عدم توجه ایران به خواسته آژانس باعث شد محمد البرادعی در ۸ دسامبر ۲۰۰۶ به رغم فقدان هرگونه تصمیم گیری صریح و تصویب قطعنامه ای که دلیل ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را نشان دهد، گزارش خود را جهت اقدام به شورای امنیت ارسال نماید. قطعنامه جدید شورای حکام در حالی علیه ایران صادر شد که با واکنش ایران مبنی بر کاهش همکاری با آژانس البته در کنار ادامه عضویت در این نهاد بین المللی همراه شد. اعضای شورای حکام ۲۷ نوامبر ۲۰۰۹ قطعنامه پیشنهادی محکومیت ایران بخاطر فعالیت مرکز غنی سازی اورانیوم فردو نزدیک قم را با اکثریت آرا تصویب کردند و از ایران خواستند ساخت و ساز در این طرح را فوراً متوقف کند. در مورد فردو، ایران علاوه بر اعلام پیش از موعد اطلاعات مربوط به این سایت براساس کد الحاقی ۱/۳ مطابق با موافقت نامه پادمان و نه پروتکل و همچنین اجازه بازرسی از تأسیسات فردو، حسن نیت خود را نشان داد. ایران حتی برای تأمین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران نیز آمادگی خود را برای خرید سوخت ۷۵/۱۹ درصد و مبادله آن با اورانیوم ۵/۳ درصد داخل خاک ایران اعلام داشت. حال با چنین برخوردی آن هم در شرایطی که البرادعی در ۲۱ گزارش خود به صراحت اعلام داشته فعالیت هسته ای دچار انحراف نشده است، چگونه می توان به کاربرد تخصصی و نه سیاسی آژانس اطمینان داشت؟ هر چند قطعنامه شورای حکام با ۲۵ رأی تصویب شد. اما اکثر اعضای جامعه بین المللی و افکار عمومی جهان بیش از هر زمانی دریافتند که سیاست مبتنی بر قدرت همچنان تعیین کننده معادلات جهانی است. در رابطه با دامنه اعتبار تصمیم های شورای حکام باید گفت، اگر بتوان پذیرفت که دولت ها حق دارند به تصمیم های شورا که خلاف منشور است اعتراض نمایند. به طریق اولی چنین اقدامی از سوی دولت ها در برابر تصمیم های شورای حکام که مخالف حقوق بین الملل و از جمله اساسنامه آژانس و معاهده عدم گسترش است مسلم خواهد بود. بر این اساس اعتراضات پیاپی ایران به قطعنامه های شورای حکام فاقد وجاهت نخواهد بود (تدینی و توکلی، ۱۳۸۹: ۱۴۶).

پس از پیروزی انقلاب و بویژه از دهه ۱۳۸۰، موضوع هسته ای ایران بنا به دلایلی چند، بیش از حد در صحنه سیاسی و تبلیغی جهان بزرگ نمایی و بحث انگیز شده است:
اول؛ آنکه مقامات و رسانه های غرب از سال ها قبل بویژه از دوره کلینتون بر این مسأله اصرار می ورزیدند که دولت ایران در پی دستیابی به سلاح های کشتار جمعی است. به عنوان مثال یکی از مواردی که مقامات دولت آمریکا در هر مناسبتی به آن می پرداختند، همین مسأله هسته ای بود.
دوم؛ آنکه صهیونیست های جهان بویژه رژیم غاصب صهیونیستی ایران را بزرگ ترین دشمن خود می دانند و به هر بهانه ای به انحراف اذهان عمومی جهان نسبت به نظام اسلامی ایران پرداخته و در این راستا یکی از موارد مهم اتهام آنها هم تلاش ایران برای تولید سلاح اتمی بوده است. علاوه بر صهیونیست ها، کشورهای عربی جنوب خلیج فارس نیز در سال های اخیر تلاش وافری به عمل آورده اند تا حساسیت کشورهای غربی بویژه آمریکا را نسبت به برنامه هسته ای ایران تشدید نمایند.
سوم؛ روابط خصمانه ایران و آمریکا است که این خصومت بر همه مسائل بین المللی که مرتبط با کشورمان می باشد سایه افکنده است. در واقع در همه موضوعات، نوعی پیش داوری از سوی هر یک از دو طرف نسبت به دیگری وجود دارد. آمریکا ایران را در تقابل با منافع منطقه ای و بین المللی خود می داند و ایران نیز آمریکا را بزرگ ترین دشمن خود تلقی می کند. بی تردید در روابط خصمانه همواره نقاط ضعف بزرگ تر و نقاط قوت، کوچک تر دیده می شوند.
نکته چهارم؛ وقوع عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا در مقطع دهه ۸۰ شمسی و تأثیرات آن بر جهان اسلام و کشورهای انقلابی بویژه کشوری نظیر ایران بود. در آن مقطع، اسلام هراسی و ایران هراسی در دنیای غرب و مخصوصاً در افکار عمومی مردم آمریکا به اوج رسیده بود و طرح مسائلی از قبیل اتهام ساخت سلاح اتمی در آن ایام می توانست این نگرانی و هراس را دو چندان نماید.
پنجم؛ موضوع عراق و اتهامات وارده بر آن کشور مبنی بر تولید سلاح های کشتار جمعی بود که حمله آمریکا و متحدانش به آن کشور نیز بر همین بهانه استوار بود. لذا موضوع ساخت سلاح های کشتار جمعی در افکار عمومی جهانیان زیر ذره بین خاصی قرار داشت.
ششمین مسأله هم تبدیل شدن ایران به قدرت اصلی منطقه ای پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق بود؛ قدرتی که بدلیل مشروعیت داخلی، جذب افکار عمومی مسلمانان و کشورهای در حال توسعه و سیاست خارجی مبتنی بر تنش زدایی و اعتماد سازی، مقبولیت منطقه ای و بین المللی نیز یافته بود. این امر برای صهیونیست ها و برخی کشورهای عربی منطقه بسیار گران تمام شده است. لذا با دامن زدن به بحث هسته ای ایران و تبدیل آن به بحرانی جهانی، تلاش می کردند تا ایران را در گرداب یک معضل بین المللی قرار دهند. مجموعه این عوامل سبب شده بود که موضوع فعالیت صلح آمیز ایران بیش از حد، بزرگ و خطرناک جلوه کند. زمینه را برای فعالیت سیاسی و تبلیغی غرب علیه نظام اسلامی ایران آماده و تسهیل نماید (روحانی، ۱۳۹۰: ۱۴-۱۳).
علاوه بر توطئه های خارجی، برخی کنش ها و نگرش های داخلی، شرایط را برای دشمن سهل تر و دفاع را برای ما تا حدی سخت تر کرده بودند. بعنوان مثال برخی از فعالیت های هسته ای ایران بدلیل رویکرد خصمانه غرب بویژه آمریکا به آژانس گزارش نشده بودند و یا پس از جنجال تابستان ۱۳۸۱، سازمان انرژی اتمی ایران به برخی از سؤالات آژانس، به صورت دقیق پاسخ نداده بود. کشف آلودگی سطح بالا در اوایل سال ۱۳۸۲ توسط آژانس نیز بر نگرانی ها و ابهامات افزوده بود. البته آلودگی در این سطح برای سازمان انرژی اتمی ایران و تبعاً برای مسئولین سیاسی کشور هم شگفت آور، گیج کننده و غیر قابل توجیه بود. در مقاطعی هم در برخورد با آژانس از شیوه هایی استفاده می شد که برای آنها شک انگیز و ابهام آفرین بود، برای مثال مسئولین و بازرسان آژانس برای بازدید از مکانی یا انجام سفر به ایران، گاهی با تأخیرهایی مواجه می شدند که قابل اجتناب بود. ماجرای لیبی و دادن همه اطلاعات به بازار سیاه هسته ای به آمریکا و انگلیس از سوی رژیم قذافی، در همان ایام نیز وضع مبهم و پیچیده ای را به وجود آورده بود. موارد دیگری هم بودند که سوژه های تبلیغاتی برای غرب فراهم آورده بودند، از جمله آلودگی سطح بالا که در واقع منشأ خارجی داشت و ساخت برخی از قطعات سانتریفیوژ در شرکت های متعلق به وزارت دفاع که از نظر غرب می توانست بهانه ای برای اتهامات بی اساس در زمینه انحراف فعالیت های هسته ای صلح آمیز باشد. بنابراین مقطع سال های ۱۳۸۲-۱۳۸۱ یکی از بدترین مقاطع برای طرح اتهام ساخت بمب اتمی به ایران بود، که شرایط را برای مقابله و زدودن این اتهام واهی برای مسئولین نظام اسلامی ایران دشوار نموده بود. با افشای برنامه هسته ای در ۲۳ مرداد ۱۳۸۱ توسط مخالفان نظام بدنبالش در ۲۱ شهریور ۱۳۸۲ منجر به صدور شدیدترین قطعنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران گردید و ایران را با چالشی بزرگ رو به رو نمود که می توانست ابعاد مختلف زندگی مردم را تحت تأثیر قرار دهد (روحانی، ۱۳۹۰: ۱۶-۱۵).

    1. رویکرد تحریم محور مراکز پژوهشی آمریکا در قبال پرونده هسته ای ایران

شایع ترین رویکرد حاکم بر مراکز مطالعاتی و مخازن فکری در ایالات متحده رویکرد تحریم محور است. با بررسی گزارش سالانه و نتایج و گزارش های متعدد مخازن فکری مهمی چون شورای روابط خارجی آمریکا، بنیاد هریتج، انستیتوی امنیت جهانی، انستیتوی مطالعات خاورمیانه، مؤسسه کارنگی و مرکز مطالعات امنیتی آمریکا یک برآیند کلی حاصل می شود که بر لزوم فشار تدریجی، نه شدید و کوتاه مدت تأکید می کند. این فشارها که در قالب تحریم های اقتصادی شورای امنیت، تحریم های متنوع اقتصادی غرب، کاهش مراودات سیاسی جلوه گر خواهد شد با دو هدف کلی طرح ریزی شده است:
نخست؛ اعمال فشار بر ایران به منظور افزایش ناکارآمدی تا سرحد ورشکستگی دولت:
یکی از اهداف تحریم های فوق الذکر اعمال فشار بر دولت ایران و مشغول داشتن وی به درگیری ها و مشکلات متعدد و در نتیجه ایجاد ناکارآمدی در عمل به وظایف می باشد. گری سیک- که سال ها به عنوان مشاور عالی امنیت ملی آمریکا فعالیت کرده و هم اکنون نیز به عنوان یکی از محققان برجسته شورای روابط خارجی آمریکا فعالیت می کند- بر این باور است که بهترین راه برای به زانو در آوردن دولت ایران و مجبور کردن این کشور به پذیرش خواسته های غرب و مهمتر از همه کنترل برنامه هسته ای ایران، ایجاد نارضایتی عمومی در داخل از طریق تحریم های دراز مدت و مرحله ای است. وی بر این باور است که تحریم ها و فشارهای شدید و مقطعی سبب ایجاد اتحاد در داخل و تهییج احساسات عمومی آمریکا و غرب می شود. لذا با تکیه بر تحریم های دراز مدت و مرحله ای بدون تحریک احساسات ملی گرایانه می توان دولت ایران را با مشکلات متعدد و در نهایت ناکارآمدی رو به رو ساخت. بدین ترتیب دولت ایران به تدریج پایگاه های مردمی خود را از دست خواهد داد. نارضایتی داخلی دولتمردان ایران را به شدت آسیب پذیر ساخته و زمینه تمکین ایشان را فراهم خواهد ساخت.
دوم؛ به انزوا کشاندن ایران و بسترسازی برای ایجاد تصویر یک بازیگر مخل:
تجارب امنیتی در ایالات متحده نشان داده که یکی از مهمترین مقدمات طراحی راهبرد تهاجمی موفق علیه یک دولت، به انزوا کشاندن آن دولت و به دنبال آن ایجاد تصویر یک بازیگر منزوی و مخل امنیت بین الملل است. در این صورت امکان تحریک افکار عمومی بین الملل و افکار عمومی داخلی آمریکا برای اعمال فشارهای هر چه بیشتر بر آن دولت مهیا خواهد شد. دکتر ایان بارمن محقق برجسته مؤسسه شورای سیاست خارجی آمریکا و دکتر مارشال بریت از محققان وابسته به شورای سیاست خارجی آمریکا از قائلین به این تئوری هستند. ایشان بر این باورند که اعمال فشار بر ایران بدون در نظر گرفتن افکار عمومی آمریکا و افکار عمومی جهانی به نوعی ساده اندیشی است. از سوی دیگر فشار بر ایران در صورتی معنا می یابد که ایران نتواند با دیگر دولت ها ائتلاف و اتحاد برقرار کرده و در یک محاصره واقعی قرار گیرد. بدین ترتیب با اعمال تحریم های تدریجی هم در قالب تحریم های سازمان ملل و هم در قالب تحریم های شورای اروپا و نیز می توان به تدریج ایران را به انزوا کشید و در عین حال تصویر یک بازیگر مخل امنیت بین الملل را از ایران در جهان ارائه نمود که این خود زمینه را برای اقدامات احتمالی بعدی علیه ایران فراهم می کند (مرکز پژوهش های مجلس، ۱۳۸۶: ۷-۵). بعضی ها در غرب بر این باورند که ایران باید به این احساس برسد که پذیرش تعلیق برنامه هسته ای، خسارت کمتری نسبت به خسارت ناشی از اعمال تحریم دارد (زهرانی، ۱۳۸۷: ۱۳). از آنجا که در ایالات متحده مراکز پژوهشی یکی از منابع اثرگذار بر تصمیم گیری سیاست خارجی این کشور هستند بنابراین دیدگاه های آنها به سطح مقامات اجرایی منتقل شده و بر تصمیم سازی های آنها اثر می گذارد.

    1. رهیافت های تحلیلی به رویکرد شناسی غرب در برابر پرونده هسته ای ایران

شناخت رویکرد غرب در تصویب قطعنامه های تحریم، مستلزم ورود به اندیشه ها و انگیزه های آنها است که مطابق با ادبیات راهبردی شان تولید و طراحی شده اند. از این رو در این بخش، قرائت غرب از برنامه هسته ای را که موجب کشانده شدن تحریم ها به بخش نظامی اعم از نیروی انسانی، ساختارها، رهنامه و همچنین صنایع دفاعی شده اند، بیان خواهد شد و سپس قرائت یاد شده مورد نقد و ارزیابی تحلیلی قرار خواهد گرفت.
۱-۴ مفهوم ابعاد نظامی احتمالی
منظور شورای حکام از ابعاد احتمالی نظامی، وارد شدن به سلسله اقداماتی است که در صورت اثبات می تواند به منزله مقدمات انحراف از انرژی هسته ای صلح آمیز و نقض معاهده عدم گسترش تلقی شود هر چند این اقدامات هیچ گونه ارتباطی با پادمان هسته ای ایران و آژانس (سند ۲۱۴) ندارند. نکته اینجاست که در همکاری ایران و آژانس وفق کاری ۲۰۰۷ (موسوم به مُدالیته ایران و آژانس)، شش بُعد مهم از مسائل باقیمانده هسته ای بر اساس زمان بندی معین در فرایند حل و فصل قرار گرفتند و در سال ۲۰۰۹ نیز طبق همان برنامه از پیش تعیین شده، نهایی و برطرف شدند. افزون بر این ابعاد که ممکن بود دارای ماهیت غیر صلح آمیز عنوان شود، ابعاد نظامی احتمالی فعالیت عادی هسته ای کشورمان نیز در بخش سوم مُدالیته و در چارچوب «مطالعات ادعایی» پیش بینی گردید، ولی هیچ گونه برنامه ای زمانی برای حل و فصل آنها تنظیم نشد. تصور ایران این بود که این مسأله که سه محور معین (نمک سبز، چاشنی انفجار و کلاهک) داشت، نیازمند مذاکره از نوعی نبود که برای محورهای شش گانه مقرر در بخش های یک و دو آن سند مقرر شده بود، و چون هیچ گونه اساسی ندارد، تنها «بررسی ایران و ارسال جوابیه ای برای آژانس ناظر بر ملاحظات کشورمان در این رابطه» مختومه خواهد شد. از این رو با خاتمه مسائل ششگانه، آژانس و دولت های اروپایی مکلف خواهند شد وفق بند آخر این سند، عادی شدن پرونده هسته ای و بازگشت آن از شورای امنیت را خواستار شوند. اما برداشت آژانس و غرب به گونه ای دیگر بود. آنها اصرار داشتند که در این قبیل مسائل که دارای اهمیت حیاتی از نظر حصول هدف های معاهده عدم گسترش است، صرف اظهار نظر دولت تحت پادمان کافی نبوده و آژانس و دولت های طرف مذاکره هسته ای حق دارند آن را بررسی نموده و ملاحظات متقابل خود را ابراز نمایند و آژانس محل نهایی کردن این ملاحظات و حل نگرانی های راجع به آن خواهد بود. دفتر حقوقی آژانس نیز با تفسیر مُدالیته بر اساس اصول تفسیر معاهدات بین المللی به حقوقی کردن این رویکرد کمک نمود. بویژه با در نظر گرفتن عنوان سند و قرار گرفتن بخش سوم آن (مطالعات ادعایی) در سندی که راجع به حل همه مسائل باقیمانده هسته ای ایران است و با در نظر گرفتن اینکه عادی شدن پرونده هسته ای به انجام همه محورهای این سند از جمله بخش سوم آن بستگی دارد. سرانجام اینکه نظر اخیر با بهره گرفتن از ظرفیت های آژانس و شورای حکام مورد تأیید قرار گرفت و مطابق آن قطعنامه ناظر بر گزارش دهی پرونده هسته ای به شورای امنیت به تصویب رسید. شورای امنیت نیز که رکنی سیاسی و فارغ از توجه به مدلول قواعد حقوقی و عدالت است، همین رویه را در پیش گرفت و ابعاد نظامی «احتمالی» فعالیت های هسته ای کشورمان را در کنار ابعاد دیگر، در قطعنامه های ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، مورد توجه قرار داد و بر همین اساس تحریم ها را در این روند وارد نمود. اما در قطعنامه های بعدی با وجود اینکه مُدالیته ایران و آژانس به حل قطعی ابعاد غیر نظامی مقرر در قطعنامه ۲۰۰۶ شورای حکام (قطعنامه موسوم به ارجاع) انجامیده بود، جهت گیری اساس اقدامات خود را همین ابعاد نظامی احتمالی قرار داد و بیش از پیش، اعمال فشار بر صنایع نظامی و غیر نظامی را برقرار نمود. در وضعیت کنونی تنها بخش باقیمانده پرونده هسته ای، همین فعالیت های نظامی است که تنها «احتمال» آن مورد تأکید شورای حکام و شورای امنیت قرار گرفته و هیچ گونه سند و حتی قرینه ای دال بر درستی این ابعاد وجود ندارد. به واقع این اقدامات تنها «مطالعاتی» اتهامی هستند که آمریکا مدعی آنها بوده و آژانس نیز تنها پیگیر این ادعاها شده بدون اینکه از صحت ادعاهای یاد شده اطمینان حاصل نموده باشد. جالب این است که آمریکا از ارائه اسنادی که مدعی درستی اتهامات یاد شده باشد، خودداری نموده و مانع از پاسخ گویی کشورمان به این اتهامات شده است. این کشور علت خودداری از ارائه این اسناد را اهمیت حیاتی محتوای آن از نظر تبیین چگونگی انجام آزمایش هسته ای و تولید سلاح برشمرده که ممکن است موجبات دسترسی به طرح تولید این سلاح ها را فراهم نماید و موجب گسترش سلاح های هسته ای شود. به عبارتی این دولت از یک سو، کشورمان را متهم نموده که چنین سندی را بخش دفاعی کشور تنظیم کرده است؛ و از سوی دیگر نگران است که ارائه این سند به ایران ممکن است منجر شود ایرانی ها به طرح تولید سلاح هسته ای دسترسی یابند در هر حال این اتهام بی اساس و عاجز بودن آژانس از ملزوم کردن آمریکا به ارائه اطلاعات کامل ناظر بر این اتهام، روندی راکد را فراروی حل و فصل قطعی این موضوع ایجاد نموده و غرب بیشترین استفاده را از این ابهام برده است.
۲-۴ پردازش بخش دفاعی در تحریم
شورای امنیت بخش نظامی پرونده هسته ای را با وارد کردن نام برخی شرکت های وابسته به نیروهای مسلح در ضرورت مراکز بازرسی آغاز کرد و با نمونه برداری از برخی آنها، پرونده هسته ای را به اوج رساند. قطعنامه سپتامبر ۲۰۰۳ اوج این اقدامات را نشان می دهد. در ادامه این تدابیر برخی از مقامات نظامی نیز به این فهرست ها اضافه شدند. شورای امنیت در قطعنامه های تحریم، بخش نظامی کشورمان را به دو زیربخش تقسیم نموده است، بخش تسلیحات نامتعارف یعنی تولید و توسعه فناوری موشکی بالستیک، که در غرب، آن را به عنوان وسیله پرتاب سلاح های هسته ای تعبیر نموده است، و همچنین تسلیحات متعارف یا بخش دفاعی غیر مرتبط با سلاح های هسته ای که تنها به عنوان اعمال فشار بر تصمیم گیری ملی ایران، مشمول تحریم قرار گرفته است. ضمن اینکه افزودن بر صنایع نظامی، ساختار نیروهای مسلح و رهنامه آن به ویژه در بُعد اقدام ناهمگون نیز مسأله ای مهم و مورد توجه در این قطعنامه ها و تأثیرگذار بر جهت گیری تحریم ها در ابعاد دفاعی بوده است.
۱-۲-۴ بخش تسلیحاتی مرتبط با سلاح های هسته ای
قطعنامه های شورای امنیت، قابلیت های موشکی را بعنوان ابزار و وسیله «پرتاب» سلاح های هسته ای نمایانده و بدون اینکه هیچ گونه قابلیت تسلیحاتی هسته ای در کشورمان را احراز کند، وسایل سلاح های یاد شده را هدف قرار داده است. یکی از بدعت های قطعنامه (۱۹۲۹) این است که «ایران نباید هیچ گونه اقدامی در مورد موشک ها ی بالستیک قادر به پرتاب سلاح های هسته ای انجام دهد و همه دولت ها باید کلیه اقدامات مقتضی را برای جلوگیری از انتقال فناوری یا کمک فنی به ایران در این رابطه به عمل آورند». بند ۹ قطعنامه متضمن محرومیت یاد شده، نخستین منبع حقوقی برای منع اقدام ایران در تولید و توسعه موشک و فناوری موشکی است. تاکنون شورا، چنین محدودیتی را بر کشورمان تحمیل نکرده بود. مخاطب سیستم این تعهد ایران بوده و نه تنها منع خرید و توسعه فناوری موشکی بلکه منع واردات و صادرات آن را نیز در بردارد.
۲-۲-۴ بخش های تسلیحاتی عمومی و دفاعی بازدارنده
غرب افزودن بر فناوری موشکی به عنوان وسیله پرتاب سلاح های هسته ایرا هدف تحریم ها قرار داده است. قدرت تولید، توسعه، اکتساب و حتی صادرات تسلیحات را که به مصارف دفاعی و بازدارنده عمومی کشور در برابر تهدیدهای خارجی مربوط می شوند نیز در این پرونده وارد نموده است، در حالی که هیچ گونه ارتباطی بین آنها و پرونده هسته ای وجود نداشته و ندارد. به واقع قدرت های بزرگ مخالف برنامه هسته ای کشورمان، توانمندی های نظامی ملی در بخش تسلیحات بستگی و فناوری و قطعات مربوط به آنها را نیز از تجارت بین الملل مجاز ایران حذف نموده و جامعه بین الملل را از وارد شدن به این مبادلات و همکاری ها بر حذر داشته است. این در حالی است که صادرات و واردات سلاح های سنگین که اقلام مورد نیاز کشور برای تأمین نیازهای اولیه دفاعی هستند، هیچ ارتباطی به برنامه هسته ای و هرگونه تولید و توسعه سلاح هسته ای نداشته و ندارد. غرب نیز هیچ گاه به اثبات پیوند میان آنها نپرداخته بلکه تحریم و اعمال محدودیت بر واردات و صادرات این اقلام و فناوری مربوط به آنها را تنها اقدامی برای واداشتن ایران به تجدید نظر در تصمیم های خود و اجرای سریع قطعنامه های شورای امنیت و شورای حکام اعلام نموده است. روی آوردن به تحریم به عنوان مجرایی برای ضربه زدن به قابلیت های دفاعی یک کشور مخالف غرب، مسأله ای است که غرب در مورد برخی از کشورهای دیگر نیز بکار گرفته است. در واقع غرب از این راه در تلاش است تا منابع قدرت دفاعی ملی و ضریب بازدارندگی را تضعیف نماید. این محدودیت ها تنها ناظر بر انتقال فناوری ها و اقلام سلاح های سنگین به ایران است بلکه صادرات اقلام یاد شده توسط کشورمان را نیز در قالب همکاری های دفاعی دو جانبه و چندجانبه دربر می گیرد.
۳-۲-۴ رهنامه دفاع ناهمگون
افزون بر محدودیت ها و محرومیت های تسلیحاتی، رهنامه دفاع ناهمگون نیروهای مسلح نیز از جمله مبانی و دستاویزهای برخورد غرب با توانمندی دفاعی کشورمان در قطعنامه های هسته ای بوده است. «جنگ ناهمگون» بعنوان یکی از مباحث مطالعاتی نظامی نوین، «بکارگیری رویکردهای غیرقابل پیش بینی یا غیرمتعارف برای خنثی نمودن یا تضعیف قوای دشمن و در عین حال بهره برداری از نقاط آسیب پذیر او از راه فناوری های غیرقابل انتظار یا روش های مبتکرانه»، و به عبارت روشن تر، اندیشیدن، سازماندهی و انجام عملیات متفاوت از آنچه دشمن انجام می دهد به منظور به حداکثر رساندن برتری های خود با بهره برداری از نقاط ضعف دشمن است. اما قطعنامه ۱۷۴۷ شورا در دو بند از ضمیمه اول، به رهنامه جنگ، همگون در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده است. بندهای ۱ و ۲ ضمیمه اول زیر عنوان واحدهایی از سپاه که درگیر برنامه موشک های بالستیک هستند. از عنوان این رهنامه در سپاه یاد می کند و به همین دلیل است که محصولات و اقلام موشکی و موشک انداز تولیدی برخی صنایع هوایی وابسته به سپاه را مستلزم تحریم عنوان می نماید. همانگونه که جنگ ناهمگون در راهبردهای سیطره جویانه غرب مطرح شده مقبولیت یافته است ایران نیز صیانت از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی خود را در پرتو ناهمگون یعنی دفاع ناهمگون یعنی دفاع از خود در برابر این جنگ ها و تهاجم ها مورد توجه قرار می دهد. و ارتقای دانش و فناوری موشکی، نه به قصد تهاجم و حمله به خارج، بلکه تنها در چارچوب رهنامه متعارف و همه جانبه به نحو تبیین شده در سند چشم انداز توسعه بیست ساله و قانون برنامه چهارم توسعه (متکی بر بازدارندگی از یک سو و قدرت عمل در واکنش قاطع به منظور تأمین اطمینان بخش امنیت ملی) توسط سپاه و وزارت دفاع (و سایر نیروهای مسلح در دستور کار قرار گرفته است. به نظر می رسد که تدوین کنندگان قطعنامه بیشتر درصدد بوده اند دستاویزی برای تحریم صنایع فعال در تولید اقلام و تجهیزات موشکی کشور دست و پا کنند، در این خصوص با اینکه خود اغلب رهنامه جنگ ناهمگون را در ابعاد تهاجمی نیز مورد قبول قرار داده اند؛ «دفاع ناهمگون» ایران را بعنوان بهانه ای برای این تحریم ها مورد استفاده قرار داده اند در حالی که هیچ قاعده و هنجار بین المللی وجود ندارد که قبول این رهنامه را به خودی خود امری منفی قلمداد نموده باشد تا بتوان با اتکا به همین امر، تحریمی را بر پذیرندگان آن بار نمود. با این حال تنها قطعنامه ۱۷۴۷ به این مسأله پرداخته است. با وجود استمرار قطعنامه یاد شده در سایر قطعنامه این رویه دنبال نشده و به رهنامه جنگ ناهمگون در کشورمان اشاره نشده است.
۴-۲-۴ ساختار نیروهای مسلح و سازمان دفاعی ایران
پس از تصویب قطعنامه ۱۶۹۶ اعضای دائم شورای امنیت به پیشنهاد و پیگیری سه دولت اروپایی تلاش زیادی کردند تا از راه محدود کردن دامنه فعالیت اشخاص حقیقی و حقوقی مرتبط با برنامه هسته ای کشور مانند شرکت ها و سازمان های دولتی و غیردولتی که بگونه ای در اکتساب فناوری و اقلام مورد نظر این برنامه فعالیت می کنند، روند توسعه هسته ای کشور را متوقف سازند و بدون هیچ سندی در مورد ارتباط این فعالیت ها با مدیریت بخش های دفاعی کشور ارائه شود، صنایع وابسته به وزارت و همچنین نیروهای سه گانه سپاه و فرماندهان آنها را بدلیل نقشی که در توسعه و دانش و فناوری موشکی در کشور ایفا کرده اند، مشمول تدابیر محدود کننده قرار داده اند. در قطعنامه ۱۷۴۷ دامنه نیروهای سپاه مشمول تحریم افزایش یافته و افزون بر نیروهای هوایی، به فرمانده نیروی قدس، نیروی زمینی، ستاد مشترک و نیروی مقاومت بسیج نیز گسترش یافته است. بهانه تهیه کنندگان قطعنامه در قبال فعالیت سپاه در زمینه تولید موشک های میان برد و دور برد است که به ادعای آنها بعنوان بخشی از رهنامه جنگ ناهمگون مورد نظر استفاده قرار خواهد گرفت و ممکن است بعنوان وسیله پرتاب سلاح هسته ای در فرایند توسعه هسته ای ایران جایگاه یابند. روشن است که غربی ها از راه تحریم واحدهای سپاه و فرماندهان آنکه به بهانه نقش شان از توسعه و بومی سازی دانش و فناوری موشکی انجام شده است درصددند تا قدرت عمل و ظرفیت های پیشرفته دفاعی سپاه را محدود نمایند. اشاره قطعنامه به فرماندهان نیروی مقاومت بسیج به عنوان افراد مشمول تحریم نیز به خوبی انگیزه های سیاسی غربی ها برای تضعیف توان دفاع عمومی و همه جانبه کشور در برابر تهدیدهای جدید و جنگ های آینده را ثابت می کند. کلاً از این طریق می خواهد نخبگان دفاعی را نیز از امکان نقش آفرینی در خلاقیت دفاعی و نیروهای مسلح کشور برحذر دارد (ساعد، ۱۳۸۹: ۱۸۸-۱۷۸).

ردیف
قطعنامه
اقلام و فعالیت های دفاعی مشمول مراقبت/ تحریم
۱
۱۶۹۶
پایش و جلوگیری از نقل و انتقال محموله های حاوی اقلام مربوط به برنامه موشکی بالستیک ایران.
۲
۱۷۳۷
محدودیت تبادل بین الملل دو منظوره مندرج در اسناد ۸۱۵ و ۸۱۴ شورای امنیت و سند ۲۵۴ آژانس منع صادرات اقلام دو منظوره یا تسلیحات مندرج در اسناد ۸۱۴ و ۸۱۵ و ۲۵۴.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:38:00 ق.ظ ]




هـم دمـی بـا عـاشـق بـی­خـواب گفت کاخر ای بی­خواب یک دم شب بخفت
گـفـت شـد بـا پـاسبـانـی عـشـق یار خـواب کـی آیـد کـسی را زیـن دو کار
پـاســبان را خــواب کی لایـق بــود خـاصـه مـرد پـاسـبـان عـاشـق بـود
چـون چـنـیـن سر بازیی در سر ببست بـود آن ایـن یک بـرآن دیـگر بـبست
مـن چـگـونـه خـواب یـابـم انــدکی وام نتـوان کـردن ایـن خـواب از یکی
هـر شـبـم عـشـق امـتحانـی مـی­کـند پــاسبــان را پـاسـبـانـی مـی­کــنــد
در قسمت بعدی در حکایت از درنگ استفاده شده است و سرعت حکایت به کمترین و کندترین وضعیت وارد می­ شود. راوی شرح و حال پاسبان را توصیف می­ کند:
گـه مـی­رفـتـــی و چـوبـک مـی­زدی گـه زغـم بر روی و تارک می­زدی
گر بخفتی یک دم آن بی خواب و خور عشـق دیدیـش آن زمـان خوابی دگر
جـمـله شـب خـلق را نـگـذاشـتـی تـا بـخـفـتنـدی فـغـان بـرداشـتـی
باز در حکایت برای بار دیگر باز صحنه روبرو می­شویم و سرعت روایت حکایت به حالت متوازن یا متعادل می­رسد. در قسمت بعد با شاهد گفتگو هستیم:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دوسـتی گـفتش که ای در تفّ و تاب جمله شب نیستت یک لحظه خواب
گفـت مـرد پـاسـبـان را خـواب نیست روی عاشق را بجز اشک آب نیست
پــاسـبان را کـار بـی خـوابـی بــود عـاشـقـان را روی بـی آبـی بـــود
چـون زجـای خـواب آب آید برون کـی بـود مـمکن که خواب آید برون
عـاشـقـی و پـاسـبـانـی یـار شــد خـواب از چشـمـش بـدریـا بـار شد
پـاسـبـان را عـاشـقـی نـغـز اوفتاد کـار بـی­خـوابـیـش در مـغـز اوفـتاد
حکایت با درنگ به پایان می­رسد، در واقع حکایت با کندترین سرعت به اتمام می­رسد. راوی با مخاطب ( تو) سخن می­گوید و نکات اخلاقی و عرفانی خود را با توصیف برایش بیان می­ کند:
می مخسب ای مرد اگر جوینده­­ای خـواب خوش بادت اگر جوینده­ای
پـاسبـانـی کـن بـسی در کـوی دل زانـک دزدانـنـد در پـهـلـــوی دل
هـست از دزدان دل بـگـرفـتـه راه جـــوهـر دل دار از دزدان نــگــاه
چـون ترا ایـن پـاسبانی شد صفت عـشق زود آیـد پـدیـد و معرفــت
مرد را بی شک در این دریای خون معـرفـت بـایـد ز بـی­خـوابی برون
هـرکه او بـی­خـوابـی بـسـیار برد چـون بـه حـضرت شد دل بیدار برد
چـون ز بـی­خـوابـیـست بـیـداری دل خـواب کـم کـن در وفاداری دل
چند گویم، چون وجودت غرقه ماند غـرقـه را فـریـاد نـتـوانـد رهـانـد
عـاشـقـان رفـتـنـد تا پـیـشان همه در مـحبـت مـسـت خفتند آن همه
تـو هـمی­زن سر که آن مردان مرد نـوش کـردنـد آنـچ مـی­بایـست کرد
هـر کـه را شـد ذوق عشق او پدید زود یـابـد هـر دو عـالـم را کـلـیـد
گـر زنـی بـاشد شود مردی شگرف ور بـود مـردی شـود دریـای ژرف

۴-۶۳ بسامد رخداد

رخدادهای حکایت را به دو قسم قابل تقسیم هستند:
۱-ررخدادی که بارها روی داده­است و بارها نیز در روایت حکایت نقل شده­است. مانند: بی­خواب شدن و شب زنده داری پاسبان است در ابیات (۱)، ( ۲ )، (۳)، (۴) ، (۶)، (۱۰)، ( ۱۱ )، ( ۱۲)، ( ۱۳)، (۱۴)، ( ۲۲) و (۲۳).
۳- رخداد عاشق شدن پاسبان است که یک بار روی داده و بارها در طول روایت حکایت نقل شده است. در ابیات (۱)، (۳)، (۴) ، (۷)، (۹)، (۱۵ ) ، (۱۶)، ( ۲۰ ).

۴-۶۴ وجه روایی

۴-۶۴-۱فاصله:

سخن مستقیم:
هم دمی با عاشق بی­خواب گفت کاخر ای بی­خواب یک دم شب بخفت
سخن مستقیم:
گـفـت شـد بـا پـاسبـانـی عـشـق یار خـواب کـی آیـد کـسی را زیـن دو کار
پـاســبان را خــواب کی لایـق بــود خـاصـه مـرد پـاسـبـان عـاشـق بـود
چـون چـنـیـن سر بازیی در سر ببست بـود آن ایـن یک بـرآن دیـگر بـبست
مـن چـگـونـه خـواب یـابـم انــدکی وام نتـوان کـردن ایـن خـواب از یکی
هـر شـبـم عـشـق امـتحانـی مـی­کـند پــاسبــان را پـاسـبـانـی مـی­کـنــد
سخن مستقیم:
دوستی گفتش که ای در تفّ و تاب جمله شب نیستت یک لحظه خواب
سخن مستقیم:
گفـت مـرد پـاسـبـان را خـواب نیست روی عاشق را بجز اشک آب نیست
پــاسـبان را کـار بـی خـوابـی بــود عـاشـقـان را روی بـی آبـی بـــود
چـون زجـای خـواب آب آید برون کـی بـود مـمکن که خواب آید برون…

۴-۶۵ کانون روایی

کانون صفر – بازنمود ناهمگن. راوی برتر که از همه شخصیت­های حکایت بیشتر آگاهی دارد. اما راوی خود را در پایان حکایت به مخاطب می­نمایاند و با وی به سخن گفتن ادامه می­دهد و نکات اخلاقی و عرفانی را برایش بازگو و تکرار می­نماید.

۴-۶۶ لحن یا آوا

۴-۶۶-۱ زمان روایت:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]




داراییهای زیر
ساختی

داراییهای با مالکیت فکری

داراییهای انسانی محور

داراییهای بازار

شکل ( ۲-۷):اجزای سرمایه فکری در مدل حسابرسی سرمایه فکری بروکینگ(زاهدی و لطفی زاده، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۱-۵- الگوی ترازنامه نامرئی
ترازنامه نامرئی بعنوان یکی از روش های پیشتاز در حوزه دارایی های نامشهود، توسط اسویبی در سوئد مطرح گردید. اسویبی در آن زمان نسبت به ناتوانی سیستم های حسابداری سنتی در جهت تدارک اطلاعات مناسب برای ارزش گذاری دانش فنی واکنش نشان داد و چهارچوبی را جهت گزارش دهی دارایی های نامشهود توسعه داد که ترازنامه نامرئی نام گرفت. هدف کتابی که تحت همین عنوان به چاپ رسید، نمایش روشی عملی جهت گزارش دهی روی نیروی انسانی بود که مهمترین منبع و نخستین مولد درآمد دانش فنی است. ۳۵ شاخص غیر مالی به منظور کامل کردن گزارش مالی با اطلاعات مرتبط به کارکنان از قبیل پایداری، دانش، توانایی، اثربخشی، پتانسیل ایجاد درآمد پیشنهاد گردید. در ترازنامه نامرئی، تفاوت بین ارزش بازار سهام یک شرکت و ارزش دفتری خالص بوسیله سه طبقه به هم وابسته از سرمایه ها تحت عنوان سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی(ساختاری) و سرمایه مشتری توضیح داده می شود. این سه طبقه از سرمایه ها که برای اولین بار در کتاب مزبور به چاپ رسید بصورت استانداردی غیر رسمی در آینده تبدیل گردید(جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱۱-۶- الگوی کنترل دارایی نامحسوس
کنترل دارایی نامشهود[۲۹] توسط اسویبی توسعه داده شد و سه نوع از دارایی های نامشهود را که حاصل اختلاف بین ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت می باشد تعریف نمود. این سه جزء دارایی های نامشهود شامل ساختار خارجی (مارک تجاری، ارتباطات مشتری و تأمین کننده)، ساختار داخلی (مدیریت، قانون، نظامنامه، روش و رفتار، نرم افزار) و شایستگی فردی (تحصیلات، تجربه، خبرگی) هستند. برای هر جزء دارایی نامشهود، سه شاخص بر رشد و بازسازی، کارایی و نیز پایداری آن جزء متمرکز هستند. وقتی که مدل جهت یابی اسکاندیا با فرهنگ و فلسفه مدیریت سازمان بعنوان بخشی از سرمایه انسانی برخورد می کند، کنترل دارایی نامشهود آنها را تحت ساختار داخلی طبقه بندی می کند. بدلیل تاکید خاص این مدل بر انسان، این مدل بر این فرض استوار است که انسان تنها عامل درست در کسب و کار است و سایر جنبه های ساختاری اعم از داخلی و خارجی، در فعالیتهای انسانی مستتر می باشد(جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۱-۷- الگوی ارزش افزوده اقتصادی
ارزش افزوده اقتصادی[۳۰]، بعنوان یکی از اندازه های عملکردی مبتنی بر ارزش، در زمان پیدایش محبوبیتی فوق العاده بدست آورد. این روش بطور نسبی یکی از جدیدترین روش های ارزیابی عملکرد سازمانی می باشد که توسط استیوارت و شرکت مشاوره نیویورک توسعه داده شد. این روش بر حداکثر کردن ثروت سهامداران متمرکز است. ارزش افزوده اقتصادی، جریان نقدی ایجاد شده(پس از کسر مالیات) توسط شرکت منهای هزینه صرف سرمایه صرف شده جهت ایجاد آن جریان نقدی بوده، بنابراین نشان دهنده سود واقعی در برابر سود روی کاغذ است.
ارزش افزوده اقتصادی به عنوان تفاوت بین فروش خالص و مجموع هزینه های عملیاتی، مالیاتها و هزینه های سرمایه می باشد در حالیکه هزینه های سرمایه از طریق ضرب هزینه متوسط سرمایه موزون در کل سرمایه(سرمایه گذاری شده) محاسبه می شود. در عمل، ارزش افزوده اقتصادی زمانی افزایش می یابد که میانگین موزون هزینه سرمایه، کمتر از بازگشت به دارایی های خالص و یا بالعکس باشد. در حال حاضر روش ارزش افزوده اقتصادی به نحو مطلوبی استقرار یافته است و بطور فزاینده ای شرکتهای بزرگ در حال پذیرش آن بعنوان پایه ای برای برنامه ریزی تجاری هستند. بعبارتی تغییر در ارزش افزوده اقتصادی معیاری بدین نحو فراهم می کند که آیا سرمایه فکری سازمان اثربخش بوده یا خیر. بدیهی است در این حال، ارزش افزوده اقتصادی یک اندازه جایگزین برای سرمایه فکری می باشد و اطلاعات دقیقی از میزان تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد شرکت فراهم نمی کند (جعفری و همکاران، ۱۳۸۵).
۲-۲-۱۱-۸- الگوی کیوی توبین[۳۱]
روش کیوی توبین، توسط جیمز توبین(۱۹۷۸)، برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت(هزینه جایگزینی داراییهای آن شرکت) را اندازه گیری می کند. بصورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل می کند، اما شواهدی تجربی نشان می دهد که در همین زمان این نسبت می تواند بطور معناداری با عدد یک متفاوت باشد. برای مثال شرکتهای نرم افزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره می جویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالیکه شرکتهای با سرمایه فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیوی توبین در اصل بسیار شبیه به نسبت بازار به دفتر می باشد با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی دارایی های فیزیکی را به جای ارزش دفتری دارایی های فیزیکی بکار می گیرد. نسبت حاصله به این شکل بکار می رود که چنانچه نسبت کیوی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیوی رقابتی باشد، شرکت مزبور توانایی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را داراست.
۲-۲-۱۲- چرا یک چنین تغییر و گذار به سمت و سوی داراییهای نامشهود وجود داردˁ
۱- محیط قانونی متغییر :
از سال ۱۹۸۲ و در پی تصویب یکسری قوانین و در ایالات متحده آمریکا، حقوق انحصاری مالکان داراییهای معنوی یا مالکیت معنوی به رسمیت شناخته شد و به داراییهایی از قبیل حق اختراعها، حق امتیازها، کپی رایت ها و غیره ارزش داده شد و یک سری ضمانت ها و تضمین های اجرایی نیز برای حمایت از آن تصویب شد که این امر منجر به اهمیت و ارزش مالکیت معنوی شد.
۲- اثر اینترنت و تکنولوژی اطلاعات:
رشد سریع اینترنت و به موازات آن قابلیت های روبه رشد آن به خصوص فناوری اطلاعات، دنیای صنعتی را وارد یک پارادایم اقتصادی جدیدی بنام اقتصاد دانشی و اطلاعاتی کرد.
۳- اثر اهرمی سرمایه های فکری:
سرمایه های فکری دارای این توانایی هستند که سودآوری یک شرکت را افزایش داده و این سرمایه فکری به شرکتها این اجازه را می دهد که کالاها و خدمات جدید و فرآیندهای تجاری و اشکال سازمانی جدید را تولید کنند. برای مثال تحقیقات نشان داده است که شرکت های سازنده خودرویی که وسایل و تراشه های کامپیوتری بیشتری را در خودروی خود تعبیه کرده اند شرکتهای موفق تری بوده اند.
۴- ظهور سینرژیهای دانش بر در هزار جدید
۵- مطالعه سرمایه فکری به خاطر درک بهتر پویایی درون سازمانی
۶- محدودیت های سیستم حسابداری و گزارش دهی مالی در هزاره جدید و بحث مهم سرقفلی(لاوه ای،۱۳۹۱).
۲-۲-۱۳- سرمایه فکری و چالش های حسابداری مالی
چارچوب حسابداری مالی فعلی در اوایل قرن بیستم تدوین شده است. و طبعاً حسابداری در حوزه فعالیت های تجاری یعنی صنایع تولیدی که حجم قابل ملاحظه ای از اموال، ماشین آلات و نیروهای کارگری را به کار می گیرند، به خوبی قابل استفاده است. در اواخر قرن بیستم، ساختار اقتصادهای بزرگ از صنایع تولیدی به صنایع خدماتی تغییر جهت داده و در حال حاضر، شرکت ها و واحدهای تجاری روی کیفیت خدمات، نوآوری، رضایت مشتریان، مطلوبیت سرمایه گذاران و طیف وسیعی از ذینفعان تمرکز و توجه دارند. در قرن جدید، شکاف بین ارزش بازار شرکت و ارزش خالص دارایی ها بیشتر شده است. تفاوت بین ارزش های بازار و ارزش دفتری جنبه هایی از عملکرد شرکت را نشان می دهد که از خارج از حیطه و مرزهای روش های حسابداری متداول است. این تفاوت اغلب به دارایی های نامشهود نسبت داده می شود که نشان دهنده انتظارات سرمایه گذاران در توانایی شرکت برای ایجاد سود اقتصادی خالص در بلند مدت است. حرفه حسابداری هنوز با چگونگی ارائه یک مدل ارزش گذاری مالی برای دارایی های نامشهود دست و پنجه نرم می کند. تحلیل گران و سرمایه گذاران به طور فزآینده ای در حال استفاده و به کارگیری از داده هایی هستند که خارج از حیطه چارچوب حسابداری متداول است و عمدتاً از شاخص های غیر مالی برای ارزش گذاری یک شرکت استفاده می کنند. از این رو، روش های جاری حسابداری مالی باید تغییر یابد و ظهور اقتصاد نامشهود مستلزم انواع جدیدی از گزارشات سالانه شرکت هاست. توجه هر چه بیشتر به ارزشگذاری و انعکاس دارایی نامشهود سبب بهبود و افزایش کیفیت اطلاعات در ترازنامه خواهد شد و حتی اثرات آن سبب شفافیت اندازه گیری سود خواهد گردید. لذا حسابداری برای دارایی های نامشهود یکی از بزرگترین چالش های پیش روی حسابداری و حسابداران می باشد که باید به گونه ای درست و منصفانه، اندازه گیری و گزارشگری همه دارایی های نامشهود در عملکرد اجتماعی شرکت ها صورت پذیرد. از آن جایی که هنوز بهای تمام شده تاریخی شالوده سنجش و اندازه گیری در سیستم حسابداری باقی مانده است، حرکت در راستای دستیابی به این هدف مهم و رفع چالش های آن نمی تواند به سادگی عملی و ممکن گردد. از این رو ایجاد چارچوب همگون و سیستماتیک برای گزارشگری دارایی های نامشهود به منظور افشاء اطلاعات قابل مقایسه و افزایش قابلیت اعتماد ذینفعان ضرورت دارد (حاجی ها، ۱۳۸۹).
یکی از جنبه های مورد توجه در گزارشگری پایداری، ارزشگذاری و افشاء دارایی های نامشهود می باشد. این وظیفه در گزارشگری از آن جهت حائز اهمیت است که در ایجاد ارزش آتی برای یک سازمان در اقتصاد دانش محور، دارایی های نامشهود از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و قابلیت ها و پتانسیل های سازمان در آینده وابسته به این نوع دارایی هاست. در دو سه دهه اخیر، منابع غیر فیزیکی به عنوان دارایی های نامشهود در مقایسه با دارایی فیزیکی و مشهود یک واحد تجاری در حال رشد روز افزون هستند. از دیدگاه اقتصادی یک دارایی منبع تحت کنترل واحد تجاری است که منافع اقتصادی آتی در جریان عملیات داشته باشد و یک دارایی زمانی نامشهود تلقی می شود که دارایی غیر پولی قابل شناسایی فاقد وجود فیزیکی و قابل رویت باشد. از این رو بسیاری از دارایی های نامشهود در مفهوم حسابداری سنتی دارایی تلقی نمی شود. در واقع یک سازمان دارای دارایی های نامشهود با اهمیتی است که مالک آن نمی باشد. از جمله می توان به سرمایه انسانی (دانش)، سرمایه سازمانی، خلاقیت و نوآوری اشاره نمود. در واقع دارایی های نامشهود ذخایر یک سازمان می باشند و درجه ریسک تجاری یک سازمان کاملاً وابسته به این گونه دارایی هاست. سرمایه نامشهود می تواند بدون افزایش سرمایه فیزیکی افزایش یابد و از طرف دیگر بدون صرف منابع پولی امکان ایجاد ارزش در سازمان وجود خواهد داشت. سرمایه گذاری در دارایی نامشهود می تواند به معنای دستیابی به مزیت رقابتی باشد که به دست آوردن آن به عنوان یک فرصت در محیط تجاری رقابتی امروزی به سادگی امکان پذیر نیست. بنابراین سرمایه گذاری در دارایی های نامشهود دارای منافع بیشتری از سرمایه گذاری در دارایی های مشهود به دنبال دارد. لذا، اثرات این نوع دارایی ها و سرمایه گذاری در آن ها باید شناسایی، تجزیه و تحلیل، ارزشگذاری و در فرایند گزارشگری گنجانده شود. یکی از مهمترین دارایی های نامشهود که منجر به ایجاد ارزش می گردد دارایی انسانی است که تاکنون روش ها و مدل های مختلفی برای اندازه گیری و سنجش آن ارائه شده است.یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی پژوهشگران و محققان آکادمیک در رویه های حسابداری در این جهت است که چگونه دارایی های نامشهود در عملکرد شرکت ها انعکاس یابند و میزان تأثیر آن به چه روش یا مدلی اندازه گیری و شناسایی گردد.(حاجی ها، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۴- گزارشگری سرمایه فکری
مرحله نهایی در مدیریت سرمایه فکری، فرایند گزارشگری آن است. افشای ارزش سرمایه فکری می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. اگرچه همه این دلایل جزو اهداف کلیدی هستند، اما هدف اصلی، تهیه اطلاعات مفید برای سهامداران سازمان است. سهامداران نیز دارای نیازهای اطلاعاتی مختلفی هستند که رویه شرکت باید برمبنای افشای آن دسته از اطلاعاتی باشد که بتوانند نیازهای اطلاعاتی گروه بیشتری را تأمین کند. استفاده‌ کنندگان از اطلاعات مربوط به سرمایه فکری شامل گروه های زیر می‌شود:
الف- سهامداران و سرمایه‌گذاران: برای داشتن اطلاعات بهتر برای تصمیمات مربوط به سرمایه‌گذاری، سهامداران و سرمایه‌گذاران باید دانش و آگاهی بیشتری در مورد سرمایه فکری یک سازمان داشته باشند. حسابداری سنتی از طریق گزارشهایی که برای این اهداف تهیه نشده بودند، تا حدی می‌توانست تصویر مناسبی از سرمایه فکری سازمان فراهم کند، ولی این به تنهایی جوابگوی نیازهای سرمایه‌گذاران و سهامداران نیست. اگر سرمایه‌گذاران، اطلاعات کاملی در مورد ارزش سازمان و سرمایه فکری آن نداشته باشند، ارزیابی آنها از وضعیت سازمان دارای اعتبار کمتری خواهد بود و خود این ابهام، باعث افزایش هزینه سرمایه برای سازمان می‌شود.
ب- تحلیلگران مالی: تحلیلگران برای درک بهتر ارزش سازمان، باید اطلاعات درستی در مورد ارزش سرمایه فکری آن داشته باشند. بدون داشتن اطلاعات مفصل در مورد سرمایه فکری سازمان و درک چگونگی کمک کردن این اطلاعات در رسیدن به اهداف استراتژیک، تجزیه و تحلیل کنندگان نمی‌توانند ارزیابی درستی از وضعیت سازمان انجام دهند. این امر، منجر به افزایش ابهام برای سرمایه‌گذاران و بانک‌ها می‌شود و باعث خواهد شد که آنها ریسک بیشتری برای سرمایه‌گذاری یا دادن اعتبار، برای سازمان در نظر بگیرند که این خود سبب می‌شود، هزینه سرمایه‌ای افزایش پیدا کند.
ج- کارکنان: کارکنان برای درک سلامت و وضعیت مالی سازمان خود، به اطلاعات نیاز دارند و امروزه سرمایه فکری یک عنصر بسیار مهم برای این هدف است. آنها بویژه به کسب اطلاعات در مورد شکل فرایندهای مربوط به نحوه مدیریت، نگهداری و گسترش دادن این داراییها علاقه‌مندند.
د- سایر افراد: سازمانها به وضعیت روابط‌شان با شرکای تجاری، تأمین‌کنندگان و تمامی کسانی که منافعی در سازمان دارند، بسیار اهمیت می‌دهند. یکی از راه های کسب اطمینان این افراد و داشتن روابط مستحکم با آنها در اختیار گذاشتن اطلاعات دقیق در مورد داراییها بویژه سرمایه فکری موجود در سازمان است(دستگیر، ۱۳۸۸، ص ۳۳).
در حسابداری سنتی، محدودیتهایی برای گزارشگری و افشای سرمایه فکری وجود دارد، زیرا بیشتر اقسام سرمایه فکری نمی‌تواند در ترازنامه نشان داده شود و در عوض هزینه‌های صرف شده برای سرمایه فکری، به طور مستقیم به عنوان هزینه جاری به صورت حساب سود و زیان منظور می‌شوند. شناخت بی‌درنگ این مخارج به عنوان هزینه، باعث کاهش سودهای جاری و مخدوش جلوه دادن وضعیت مالی سازمانها می‌شود.
مشکل اصلی در گزارشگری سرمایه فکری، به استانداردهای حسابداری مربوط است که یک شرکت را ملزم می‌کنند، فقط در صورتی یک قلم را به حساب داراییها منظور کند که تمامی ویژگیهای تعیین شده در استاندارد را دارا باشد. با توجه به این محدودیتها تنها مواردی از قبیل سرقفلی، مخارج تحقیق و توسعه و سایر داراییهای نامشهود (حق اختراعات، کپی رایت، نرم افزارها و علائم تجاری و….) در صورتهای مالی سازمان آورده می‌شوند.
برای گزارشگری مطلوب در مورد سرمایه فکری باید موارد زیر گزارش شوند:

  • مقدمه کوتاهی درباره طرح کلی و استراتژیهای سازمان و نیز چالشهای کلیدی که سازمان در اجرای استراتژی‌های خود با آنها روبرو است.
  • توصیفی کامل اما خلاصه از استراتژی‌های کلی برای ایجاد ارزش در سازمان ارائه شود. در این بخش، مهم این است که روابط بین عناصر مختلف این استراتژی‌ها و بویژه چگونگی کمک آنها به افزایش ارزش سرمایه فکری و رسیدن به اهداف تعیین شده، روشن شود.
  • شرحی از تمامی عوامل و محرکهای مربوط به ارزش سرمایه فکری و بیان جزئیات بیشتری در مورد آنها صورت گیرد(دستگیر، ۱۳۸۸، ص ۳۴).

در بیان طرح کلی اهداف استراتژیک و فعالیتهای وابسته به هر کدام و شاخصهای مربوط به آنها، تا جایی که امکان دارد، باید افشای لازم در مورد آنها صورت گیرد. همچنین باید توصیف خلاصه‌ای از فعالیتهای کلیدی (برنامه‌ها، پروژه‌ها و وظایف) که برای دستیابی به اهداف، برنامه‌ریزی شده‌اند، افشا شود. البته این موارد گفته شده، علاوه بر موارد قبلی است که طبق استانداردها و قوانین الزامی هستند(ماروشیوما، ۲۰۰۸).
۲-۲-۱۵- استانداردهای حسابداری و گزارشگری سرمایه فکری
افشاء اطلاعات نامشهودها و سرمایه فکری در سال های اخیر اهمیت پیدا کرده است و سرمایه فکری یک بخش جدائی ناپذیر از فرایند ایجاد ارزش شرکت در نظر گرفته می شود. بسیاری از شرکت های سهامی بزرگ در کشورهای توسعه یافته گزارشات سرمایه فکری را به صورت مکمل گزارشات سالانه متداول توسعه داده اند. این گزارشات روی نقش سرمایه فکری در ارتباط با ایجاد ارزش و ارتباط آن با منابع دانش در شرکت ها با یک چارچوب استراتژیک تأکید دارند. یک بحث اساسی در افشاء اینگونه اطلاعات در شرکت ها این است که آیا بازارهای سرمایه برای تجزیه و تحلیل و انتشار گزارش سرمایه فکری عکس العمل نشان می دهند؟ و این که آیا اطلاعات مکمل ارائه شده همراه صورت های مالی نیازهای اطلاعاتی آنان را برآورده می سازد؟ از نقطه نظر بازار سرمایه، اطلاعات سرمایه فکری باید به عنوان یک بخش جداگانه از چارچوب فرایند ایجاد ارزش شرکت افشاء شود(حاجی ها، ۱۳۸۹).
در ربع قرن اخیر دارایی های نامشهود به تدریج در صورت های مالی شرکت ها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در واقع رشد و ارزش شرکت از طریق توسعه دارایی های نامشهود دست یافتنی است. اما، مدل های سنجش و ارزشگذاری این نوع دارایی ها به عنوان یک بخش اساسی از توسعه استراتژی مدیریت و ابزار مدیریت استراتژیک چندان مورد توجه قرار نگرفته است. درباره نیاز به گزارشگری سرمایه فکری و توانایی صورت های مالی برای توصیف آن، بحث ها و نقطه نظرات بسیاری وجود دارد. گزارشگری و افشاء اطلاعات سرمایه فکری اثرات قابل توجه و زیادی روی تصمیمات ذینفعان مختلف درون سازمانی و برون سازمانی خواهد داشت. در واقع افشای این نوع اطلاعات اثرات دو طرفه دارد. اثرات اطلاعات روی درک استفاده کنندگان برون سازمانی از ارزش بازار و از طرف دیگر، درک استفاده کنندگان روی تصمیمات مدیران نیز اثر گذار است. به دلیل اهمیت سرمایه فکری برای بسیاری از شرکت ها، افشا و گزارشگری اطلاعات مالی و غیر مالی در این خصوص بسیار مورد توجه استفاده کنندگان اطلاعات شرکت هاست. همچنین مدیرانی که در حوزه دانش و سرمایه گذاران از آن آگاه نیستند، شاید به خاطر کاهش تقارن اطلاعات بین مدیریت و سرمایه گذاران گزارشگری سرمایه فکری ضرورت داشته باشد.
در سال های اخیر، مدیران گزارش این اطلاعات را در صورت های مالی بسیار مورد توجه قرار می دهند. انگیزه اصلی برای این اطلاعات داوطلبانه فرصت ارتباط هر چه بیشتر با سایر ذینفعان شرکت ها و درک آن ها از استراتژی و جهت گیری آتی آنهاست(حاجی ها، ۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]




اولا : با ولایت پذیری عمیق خودزمینه ابراز نظر برا ی پیامبراعظم صلی الله علیه وآله وسلم را فراهم می نموده وبا رفتار های نا بجا مانع اظهار آنها نمی شده اند.
ثانیا : باداشتن شناخت کافی از سیره وسنت پیامبراعظم صلی الله علیه وآله وسلم در مواقع متفاوت وظیفه خودرا در تعامل با ایشان به درستی تشخیص می داده اند.
ثالثا : منتظر نظرات ایشان وفرامین شان بودند وتازمانیکه ایشان ابراز عقیده می کردند لب به سخن نگشوده و در عمل نیز نظرات خود را اعمال نمی دادند.

ب ) انتقادات امیرالمؤمنین علیه السلام پس از نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تا استقرار خلیفه اول

ب – ۱ ) شاید بتوان اولین برخوردامیرالمؤمنین علیه السلام با کسانی که بعد ها خلافت را در دست گرفتند پس از آغاز دوره غصب خلافت ، هنگامی دانست که خبر ماجرای سقیفه به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید. باور این مسئله که برخی از بزرگان مدینه در مراسم تدفین پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم حاضر نبودند سخت است اما پس از اینکه خبر بیعت با خلیفه اول توسط تعدادی از مهاجرین وانصار به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید چون ایشان مشغول امر رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بودند واکنش خاصی نشان ندادند واین همان مرحله شروع درس های اعتراض متناسب با یک شخصیت اسلامی وتربیت یافته مکتب نبوی صلی الله علیه وآله وسلم است.بدیهی است با در جریان بودن امر مهمی چون تجهیز وتدفین جسم مبارک ایشان نوبت به هیچ امر دیگری نمی رسد.واز قائده الاهم فالاهم استفاده کرده وبا بصیرتی که دارند مهمترین اهم را یافته وبه آن عمل می کنند.(ابن قیس هلالی،۱۴۰۵ ,۵۷۰)
ب – ۲ ) زمانی است که ابی سفیان پیش از همه خودرا به همراه عباس بن عبدالمطلب نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می رساند و با تکرار کردن سخنان زیبایی که دال بر حق مسلم خلافت ایشان است سعی می کند از فرصت استفاده کند وبا برافراشتن علم مخالفت در برابر عده ای از مسلمانان آتش تفرقه را روشن کند وخود مدیریت آن را بر عهده گیرد.(دشتی،١٣٨٧،ص٣٣)در این عمل ابی سفیان چند نکته قابل توجه است :
اول فرصت شناسی برای اعمال نفوذ در صف مسلمانان است که در اوج بحران از دنیا رفتن راس هرم جامعه اسلامی وعدم تثبیت جانشین بعد از ایشان قصد دارد زهر خودرا وارد کند.در واقع به یک بدن بی سر می خواهد حمله کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دوم : اراده باطل از سخن حق یا به عبارت دیگر استفاده از باطل زینت داده شده به حق است. در اینکه جانشینی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم حق مسلم امیرالمؤمنین علیه السلام است کسی شک ندارد اما وقتی شخصی مثل ابی سفیان سنگ آن را به سینه می زند هر مسلمان با بصیرتی لختی تامل می کند .همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد ها در مورد شعار الحکم الا لله که خوارج سر می دادند فرمود :”کلمه حق یراد بها باطل ”(دشتی ،١٣٨٧، ۶۴)
سوم : آنکه برای تزیین بیشترنیت شوم خود وپیچیده تر کردن لفافه آن به سراغ یکی از متنفذین اسلام می رود وبه همان باطل آراسته به حق ، اورا فریب داده و همراه خود می کند.واکنش امیرالمؤمنین علیه السلام به پیشنهاد ابی سفیان نیز در خور تامل است :
اولا ایشان ابزاری را که ابی سفیان برای به مقصد رسیدن آماده کرده بود را نپذیرفت .پس هدف وسیله را توجیه نمی کند.نباید برای رسیدن به هدف هر چند مقدس و مطابق حق از ابزاری غیر مشروع استفاده کرد.
ثانیا ایشان با دقت نظر کافی و با بصیرت عمق پیشنهاد او را تشخیص دادند وبه راحتی دست رد به سینه او زدند وهمانجا مردم را به بصیرت بیشتر فراخواندند. (دشتی،١٣٨٧،٣٣).
ب – ۳ ) پس از این واقعه اقدامات ایشان علیه جریان در حال غلبه شدت بیشتری می گیرد. فراخوندن یاران باوفا (هرچند اندک)به منزل وتعیین گروه های روشنگر وسازماندهی فعالیت ها،مراجعه حضوری به درب خانه مهاجرین وانصار واستفاده از منطق و استناد به سفارش پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم در مورد جانشینی را می توان از جمله اقدامات این دوره ذکر کرد.فعالیت های ایشان در این بخش تا حدود شش ماه وتا تثبیت غلبه جریان انحراف طول می کشد. نا گفته نماند در طول این دوره فشار های بی شماری از جوانب گوناگون به حضرت وارد شد ولی ایشان هم چنان به همان روش استفاده از منطق گفتگو ، استناد به سفارش و وصیت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم وشایستگی های خودشان پایبند بودند.از جمله این فشار ها می توان به حمله به منزل ایشان ،غصب فدک ، نا امن کردن جامعه برای خانواده ویاران،شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به عنوان مهمترین یادگار پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم وبزرگترین پشتیبان ایشان اشاره کرد.
در این دوره علاوه بر اینکه اقدامات عملی برای باز گرداندن محور آسیاب خلافت به جای خود صورت می گیرد به نوعی اتمام حجت نیز برای مسلمانان صورت می پذیرد.در تاریخ یعقوبی آمده است آنهایی که قول حمایت دادنددر موعد مقرر جز سه نفر کسی به وعده خود عمل نکرد.در جای دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند که اگر فقط ۴٠ نفر همراه داشتم قیام می کردم.(درخشه،١٣٧١،ص۴٨) بدین ترتیب حضرت به وظیفه دینی خود و به سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مورد نحوه برخورد با امت جامه عمل پوشاندند.
نکته دیگری که در این جا باید به آن اشاره کرد این است که ایشان در انتقاد از وضع موجود همواره خط قرمزی را که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم برایشان مشخص کرده بودند را مد نظر داشتند واین یعنی جهت دهی روش انتقادی براساس منویات رهبر وخطوط قرمز مشخص شده توسط ایشان.این نوع انتقاد است که باعث لطمه وارد نشدن به اصل درخت جامعه اسلامی می شود چرا که همواره در راستای چارچوب مشخصی حرکت می کند.
در این دوره ایشان بیشتر بر محور حفظ وحدت اسلامی ، جلوگیری از بروز انحرافات و اعمال نظر بنیادین در مورد مسائل اصلی واساسی دین توسط دشمنان داخلی وبا نیت ادای تکلیف الهی در برابر دین خدا فعالیت نموده اند.البته واضح است که ادای تکلیفی که بر عهده گذاشته شده مهم تر از حصول یا عدم حصول نتیجه است.مهم این است که در هر برحه ای هرمسلمان با بصیرت به خوبی به وظیفه خود عمل کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نهایت تلاش خودرا برای حفظ وحدت اسلامی کردند و به خوبی به نتیجه رسیدند.
امادرمورد جلوگیری از بروز انحرافات واعمال نظر بنیادین در مورد مسائل اصلی واساسی دین توسط دشمنان داخلی ،ایشان به مقداری که توانستند اعتراض خودرا به عموم نشان دادند اما به دلیل نبودنیروی کافی نتوانستند همه نتیجه مورد نظر را به دست آورند وفقط بخشی از آن حاصل شد وآن افشا شدن توطئه برخی بزرگان مدینه برای ایجاد فضای خفقان و بایکوت خبری وتحلیلی در سراسر قلمرو اسلامی بود.چرا که همگان به خوبی می دانستند اگر جریان غالب از مشروعیت لازم برخوردار بود باایجاد خفقان ودستگیری وکشتار گسترده اما بی سر وصدای مخالفان مانع نقل احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نمی شدند.
فعالیت با نیت ادای تکلیف الهی در برابر دین خدا نیز از جایی نشات می گیرد که ایشان در جایی می فرمایند : پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم مرا امر به سکوت کرد.

ج ) انتقادات امیر المومنین علیه اسلام دردوره قبل از خلافت

ج – ۱ ) دوره خلیفه اول : پس از تثبیت حکومت خلیفه اول دیگر فضا برای ادامه مطالبه حق خلافت مناسب نبود.علاوه بر خفقان ،کشتار ها ودستگیری ها از گوشه کنار قلمرو اسلامی اخبار ناخوشایندی می رسید. برخی از قبائل تازه مسلمان سر به شورش برآورده و پرچم ارتداد را برافراشتند و عملاً در برابر اساس اسلام ایستاده اند و علاوه بر ارتداد، فتنه ظهور مدعیان نبوت همانند مسیلمه و سجاح و طلیحه مشکل دیگر آن روز جهان اسلام بود که بدون تردید اگر امیرالمؤمنین علیه السلام هم چنان به مخالفت خود ادامه می داد این اساس اسلام بود که ضربه می دید و به هیچ وجه این امر قابل پذیرش نبود. حضرت نیز وقتی شرائط را چنان دید دست از اعتراض کشید و نشاط فوق العاده ای برای نبرد با دشمنان مکتب در بین مسلمین پدید آمد.

امیرالمؤمنین علیه السلام در سخنی شرایط آن دوره را چنین ترسیم می کند:لمّا توفّی رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ارتدت العرب واشرأیت الیهودیه والنصرانیه و نجم النفاق و صار المسلمون کالغنم المطیره فی اللیله الشاتیه؛۲۰ هنگامی که پیامبر وفات یافت عرب جاهلی بازگشت خود را شروع کرد و یهود و نصاری سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان هم چون رمه بی چوپانی بودند که در یک شب سرد و بارانی زمستان در بیابان گرفتار شده اند.(خاتمی،١٣٧۶و١٣٧٧)
اینجاست که ایشان حفظ اسلام را در حفظ وحدت امّت اسلامی و کنار گذاشتن اعتراض می داند و اگر بخواهیم فلسفه سکوت امیرالمؤمنین علیه السلام را در یک جمله خلاصه کنیم باید بگوییم حضرت برای حفظ اساس دین شیوه نرمش را برگزید آنچنان که به همان انگیزه در پی یارانی وفادار بود تا با همراهی آنان از اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله وسلم) پاسداری کند .
در چنین شرایطی امیرالمؤمنین علیه السلام از مقام یک نخبه سیاسی ، فکری واز همه مهتر دینی به انجام تکالیف الهی خود می پردازد وانتقادات خودرا به صورت نرم وبه گونه ای که مورد سوءاستفاده دشمنان قرار نگیرد به طبقه حاکم اعلام می کند. در تاریخ یعقوبی آمده است : ”کان من یؤخذ عنه الفقه فی ایام ابوبکر علی بن ابی طالب”(درخشه،١٣٧١،۵٠)
به عنوان نمونه یکی دیگر از وقایعی که نشان می دهدامیرالمؤمنین علیه السلام در این دوره همواره نگاهبانی مطمئن برای معارف دین وآبروی اسلام بود ذکر می شود.درکتاب الارشاد آمده است روزی یکی از علمای یهودی بر خلیفه اول وارد شد وگفت :آیا تو خلیفه پیامبر اسلام[صلی الله علیه وآله وسلم] بر امتش هستی؟ گفت بلی.عالم یهودی گفت : در تورات آمده است جانشینان پیامبران داناترین فرد امتشان است.بگو خدا درآسمان است یا زمین؟خلیفه اول پاسخ داد :در آسمان و در عرش است. عالم یهودی گفت :پس خدا در زمین نیست ،در جایی هست ودر جایی نیست! شخص یهودی در حالیکه مسلمانان ودین وخلیفه آنان را مسخره می کرد از نزد خلیفه اول روگردان شد.اما به امیرالمؤمنین علیه السلام برخورد. ایشان فرمود:ای یهودی جواب تو این است که خداوند متعال در همه جا هست در حالی که مکانی ندارد ، به هر سو که روکنی اوهست بدون اینکه فضایی را اشغال کند وهیچ چیز از حضور او خالی نمی شود.
ایشان در ادامه فرمودند اگر خبر این مطلب را از کتب خودتان نقل کنم ایمان می آوری؟ عالم یهودی گفت بلی.حضرت فرمود :آیا در تعدادی از کتاب های شما نیامده است که روزی چهارملک از مشرق ،مغرب،آسمان هفتم وزمین هفتم بر موسی بن عمران علیه السلام وارد شدند.از هریک پرسید از کجا می آیید؟وهرکدام جداگانه پاسخ دادند ازنزد خداوند متعال. آنگاه او گفت :”سبحان من لایخلو منه مکان ولا یکون الی مکان اقرب من مکان”. عالم یهودی گفت قطعا آنچه میگویی درست است وتو بر جانشینی پیامبر اسلام [صلی الله علیه وآله وسلم] سزاوارتری.آنگاه ایمان آورد.(شیخ مفید،١۴١٣،٢٠١)
همانطورکه در این نمونه مشاهده شد امیرالمؤمنین علیه السلام بدون آنکه خدشه ای به مقام کسی واردکند واسباب ضربه زدن به اصل اسلام را ایجادکند ،علاوه بر حفظ آبروی اسلام،مبانی اصیل دینی را اشاعه فرمودند ودر عین حال به صورت غیر مستقیم واز زبان دیگری اعتراض خودرا به غصب خلافت نشان دادند و صلاحیت انحصاری خود برای تصدی این مقام را ابراز کردند.
البته از این نمونه ها بسیاراست وغرض صرفا معرفی شیوه انتقاد حضرت از وضع موجود در عصر خلیفه اول بود. در این دوره حضرت عمدتا فعالیت های خودرا برمحورهای صیانت از اصل اسلام ناب ، حفاظت از مبانی اسلامی ، ارتقاء کار آمدی ، جلوگیری از بروز انحرافات واعمال نظر بنیادین در مورد مسائل اصلی واساسی دین توسط دشمنان داخلی وبا نیت ادای تکلیف الهی در برابر دین خدا متمرکز کرده بود.

ج – ۲ ) دوره خلیفه دوم: خلیفه دوم با نصب خاص توسط خلیفه اول به حکومت رسید و خود همین نکته یکی از مواردی است که مستلزم دقت نظر زیادی است.از این لحاظ که مردم به نصب خاص خلیفه توسط پیامبر اعظم صلی الله علیه وآه وسلم بی اعتنایی کردند اما با طوع و رغبت نصب خلیفه دوم توسط خلیفه اول را پذیرفتند ودریغ از یک اعتراض قابل توجه.تفاوت اساسی این دوره با دوره قبل در این است که به خاطر گسترش فتوحات اسلامی مسائل جدیدی در حوزه روابط بین الملل برای حکومت اسلامی مطرح می شود.از طرف دیگر برخی خصوصیت های اخلاقی شخص خلیفه دوم باعث بروز مشکلاتی در عرصه داخلی می شود.به نمونه هایی از این دوره اشاره می گردد:

ج – ۲ – ۱ ) در تاریخ طبری آمده است : در سال ۱۵ هجرى، سپاه اسلام از سپاه ساسانى شکست ‏خورد. در این شکست، بسیارى از مسلمانان از جمله «ابوعبیده ثقفى» فرمانده سپاه اسلام و قهرمانانى چون «عمرو بن معدى کرب» کشته مى‏شوند. این شکست، روحیه مسلمانان را تضعیف مى‏کند و همگان را به چاره‏جویى وا مى‏دارد. به اصطلاح امروز، اطاق بحران تشکیل مى‏شود؛ خلیفه با آگاهان مسلمان به مشورت مى‏نشیند. همه خلیفه دوم را به رفتن به میدان جنگ، پیشاپیش تمام مسلمانان تشویق مى‏کنند. سرانجام خلیفه به عنوان خلیفه مسلمانان در کمال ناخرسندى آماده رفتن مى‏شود. وى تصمیم مى‏گیرد تا سپاه مسلمانان را که با رومیان در قسمت شام مى‏جنگیدند، یک باره فراخواند و همه را در جنگ با ساسانیان به کار گیرد. در واپسین دقایق رفتن، نظر امیرالمؤمنین علیه‏السلام را مى‏پرسد. ایشان نیز مى‏فرماید : «انّ العجم اذا رأوک عیاناً قالوا هذا ملک العرب کلّها فکان أشدّ لقتالهم و انّا لم نقاتل النّاس على عهد نبیّنا صلّى‏اللّه علیه و آله و سلّم و لا بعده باشره… اینک تو با همه مسلمانان عزم جنگ پارسیان دارى، مسلمانانى را که با دولت روم نیز در نبردند، فرامى‏خوانى. چون پارسیان چنین بینند، مى‏گویند: این پادشاه عرب است که کارد به استخوانش رسیده و از سر ناچارى، همراه با همه مسلمانان به اینجا آمده و در مقابل ما مى‏جنگد. این کار، روحیه آنها را تقویت مى‏کند و دل به پیروزى نهایى مى‏بندند؛ پس جنگ را با جدّیت و پایدارى بیشتر پى مى‏گیرند و به روند پیکار شدّت مى‏بخشند. پیروزى برتو را پیروزى بر تمام مسلمانان مى‏دانند و در صورت پیروزى، همه بلاد اسلام را تصرّف مى‏کنند. از سوى دیگر، اینجا از نیرو خالى مى‏گردد. قبایل عرب اطراف مکه و مدینه به این دو شهر حمله مى‏کنند و این دو شهر که مرکز اسلام اند، از دست مى‏روند. مردم این دو شهر نیز در غیبت خلیفه پناه ندارند که بدان دل خوش دارند و در پناه آن از تهدید دشمن ایمن باشند. خبر تصرّف این دو شهر (مکه و مدینه) که هسته نخستین و مرکز ثقل اسلام به شمار مى‏آیند، روحیه سپاهیان مسلمان را که در عراق با یک قدرت نیرومند در حال نبرد هستند، از بین مى‏برد و یک باره تمام سرزمین‏هاى اسلامى متلاشى مى‏گردند و همه زحمات مسلمانان نابود مى‏شود. از جانب دیگر، در غیاب سپاه اسلام در شامات، هرقل رومى فرصت مى‏یابد و با لشکریان خود به شام مى‏آید و جماعتى از مسلمانان را که آنجا باقى مانده‏اند، مى‏کشد. زن و فرزندان ایشان را به بردگى مى‏گیرد، مساجد مسلمانان را خراب مى‏کند و فتنه‏اى برمى‏خیزد که هرگز خاموش نمى‏شود. همچنین فراخواندن سپاه اسلام از یمن نیز ضررهاى جبران ناپذیرى دارد و با مسلمانان آن سامان نیز همین معامله سر مى‏گیرد. اما اگر در مدینه بمانى و سردارى کار آزموده، همراه با لشکرى آراسته بفرستى، مهابت و عظمت تو به عنوان خلیفه مسلمانان زیاد مى‏گردد و ناموس اسلام حفظ مى‏شود . باید برخداوند توکّل نمایى و از او نصرت بجویى؛ وبه عنوان خلیفه مسلمانان! به جمع آورى مجدد سپاه بپردازى. ما در دوران رسول خدا به

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]




    1. فنون اقتصاد سنجی
    1. مدل شبکه های عصبی
    1. تکنیکهای بهینه سازی
    1. سیستمهای خبره یا سیستمهای مبتنی بر قواعد
    1. سیستمهای ترکیبی
    1. سیستمهای رتبه بندی اعتباری

۲-۱۷- فنون اقتصاد سنجی اندازه گیری ریسک اعتباری
این فنون شامل مدلهای رگرسیون چند متغیره، تحلیل ممیزی و تحلیل پروبیت می شود. در کلیه این مدلها احتمال عدم بازپرداخت یا صرف زیان عدم بازپرداخت وامها بعنوان متغیر وابسته و نسبتهای مالی و سایر شاخصهای کمی و کیفی از قبیل مدیریت، رقابت و … بعنوان متعیرهای مستقل ( یا متغیرهای توضیح دهنده) مدل محسوب می شوند.
۲-۱۸- اعتبارسنجی و مدیریت سبد اعتباری
همانند ریسک بازار، بررسی‌های ریسک اعتباری را می‌توان در دو سطح انجام داد:

    1. بررسی وام‌ها و مشتریان به‌صورت انفرادی که متناظر با تحلیل انفرادی ریسک اوراق بهادار است؛
    1. بررسی ریسک اعتباری سبد وام که معادل تحلیل ریسک سبد اوراق بهادار است.

ارزیابی و سنجش توان بازپرداخت مشتریان اعتباری به‌صورت انفرادی و محاسبۀ احتمال عدم‌بازپرداخت اعتبارات دریافتی آنها را “اعتبارسنجی[۲۸]” گویند. اعتبارسنجی، نظامی است که به وسیله آن بانکها و مؤسسات اعتباری با بهره گرفتن از اطلاعات حال و گذشتۀ متقاضی، احتمال عدم‌بازپرداخت وام توسط وی را ارزیابی نموده و به او امتیاز خاص خود را می‌دهند. این روش ابزاری عینی برای مدیریت ریسک اعتباری بانک‌ها بوده و مشتریان اعتباری را بی‌طرفانه و بر اساس آمار و اطلاعات کیفی و کمّی طبقهبندی می کند. مدل‌های اعتبارسنجی را میتوان به دو گروه عمده تقسیم نمود:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱) مدلهای اعتبارسنجی پارامتری مانند:

    • مدل احتمال خطی[۲۹]
    • مدلهای پروبیت و لوجیت[۳۰]
    • مدلهای مبتنی بر تحلیل ممیزی[۳۱]

۲) مدلهای اعتبارسنجی غیرپارامتری مانند:

    • برنامه ریزی ریاضی
    • درختوارههای طبقهبندی (الگوریتمهای تقسیمبندی بازگشتی)[۳۲]
    • مدلهای نزدیکترین همسایگان[۳۳]
    • فرایند سلسله مراتب تحلیلی[۳۴]
    • سیستمهای خبره[۳۵]
    • شبکه های عصبی مصنوعی[۳۶]

ارزیابی و سنجش ریسک اعتباری سبد وام‌های بانک با در نظر گرفتن اثرات متنوع‌سازی و ارتباط میان موقعیت‌های مختلف موجود در سبد وام و ادارۀ سبد اعتبارات بر این اساس، “مدیریت سبد اعتباری[۳۷]” نام دارد. برخی از معروف‌ترین مدل‌های سنجش ریسک سبد اعتبارات عبارت است از:
بانک‌های موفق در سطح جهان، سیستم‌های اعتبارسنجی و مدیریت سبد اعتباری متناسب خود را توسعه می‌دهند. چنین سیستم‌هایی مدیران بانک را در جهت اتخاذ هرچه بهتر تصمیمات اعتباری یاری می‌دهد؛ تصمیماتی که بر پایۀ ارزیابی‌های کیفی و کمّی وام‌های انفرادی و سبد اعتباری بانک قرار دارد.
۲-۱۹- اهداف توسعۀ نظام اندازه‌گیری و مدیریت ریسک اعتباری
هدف از اجرای این طرح، طراحی سازوکاری برای اندازه‌گیری و مدیریت ریسک اعتباری بانک است. چنین سازوکاری شامل ارزیابی‌های ریسک اعتباری در هر دوسطح وام‌های انفرادی و سبد وام است. این سازوکار تصمیمات مدیریت ریسک اعتباری و دایرۀ اعتبارات بانک را در جهت شناسایی و تخصیص وام به مشتریان معتبر راهنمایی می‌کند و در عین حال تصمیمات مدیریت سبد وام را برای بهره‌برداری بهینه از اثرات تنوع‌بخشی سبد پشتیبانی می کند. چنین سازوکاری داری ویژگی‌های زیر است:

    • بر اساس چنین سازوکاری فرایند‌های بانک در زمینۀ اعطای وام به مشتریان مورد‌ بازنگری قرار می‌گیرد و در صورت امکان، فرآیندهای جایگزین جهت بهبود و تسریع فرآیندهای وام‌دهی پیشنهاد می‌گردد.
    • از طریق این سازوکار زمینه‌‌ای فراهم می‌شود که تصمیمات مربوط به اعطای وام در میان شعبه‌های مختلف بانک از وحدت‌ رویه برخوردار باشد. بدین‌ترتیب، بستری برای ارزیابی عملکرد دایرۀ اعتباری شعب مختلف بانک بر مبنای معیاری واحد ایجاد می‌گردد و طراحی سیستم‌های پاداش مبتنی بر عملکرد شعب میسر می‌شود.
    • به‌وسیلۀ چنین سازوکاری مشتریان معتبر از غیرمعتبر تمیز داده می‌شود و منابع بانک به سمت متقاضیانی جریان می‌یابد که به‌لحاظ اعتباری از استحقاق بیشتری برای دریافت وام برخوردارند. این سازوکار همچنین ضمانت‌ها و وثیقه‌های مورد‌نیاز برای اعطای وام به مشتریان را بر اساس نمرۀ اعتباری آن‌ها تنظیم می‌کند و از سخت‌گیری و سهل‌گیری بی‌مورد نسبت به متقاضیان جلوگیری می‌کند. بدین‌ترتیب، مشتریان باکیفیت بانک با سهولت بیشتری وام می‌گیرند و مشتریان بی‌کیفیت تنها با ارائۀ تضمین‌های محکم موفق به اخذ وام می‌شوند. در نتیجه، چنین سازوکاری ضمن توسعۀ بازار بانک به سمت مشتریان معتبر، ریسک اعتباری سبد وام بانک را به‌نحو مؤثری تحت کنترل و نظارت مدیران بانک قرار می‌دهد.
    • اتخاذ سیاست‌های بسیار محافظه‌کارانه در برابر تصمیمات اعتباری باعث کاهش ریسک اعتباری بانک می‌شود، ولی این کاهش ریسک به بهای کاهش درآمد بهرۀ بانک تمام می‌شود. این‌گونه سیاست‌ها خصوصاً در محیط‌های رقابتی منجر به حدف مؤسسه مالی از صحنۀ رقابت می‌شود. از طرفی دیگر اعطای بی‌برنامۀ اعتبار نیز به‌طرز فزاینده‌ای باعث افزایش ریسک اعتباری و در نهایت زیان‌های اعتباری بانک خواهد شد. بنابراین، اعطای اعتبار به متقاضیان وام مستلزم برقراری مصالحه‌ای میان ریسک و بازده است. سازوکار مدیریت ریسک اعتباری بانک، صرف ریسک اعتباری هرکدام از متقاضیان وام را محاسبه می‌کند تا با فرض مشابهت وثیقه‌های وام (برای مشتریان معتبر و غیر‌معتبر) در صورت امکان، نرخ بهرۀ دریافتی از مشتریان بر اساس نقش آن‌ها در ریسک اعتباری سبد وام‌های بانک تعدیل گردد.
    • از مجرای چنین سازوکاری امکان افزایش کیفیت سبد وام‌های بانک فراهم می‌گردد. بنابراین، با راه‌اندازی این سازوکار انتظار می‌رود تسهیلات اعطایی سوخت‌شده و معوق بانک کاهش یابد و در نتیجه، جریان‌های نقدی ورودی حاصل از بازپرداخت سود و اصل وام‌ها با قطعیت بیشتری قابل‌پیش‌بینی می‌شود. بدین‌ترتیب سازوکار مدیریت ریسک اعتباری علاوه بر کاهش هزینه‌های ناشی از سوخت وام‌ها و افزایش سودآوری، تا حدودی به رفع مسایل ناشی از ریسک نقدینگی بانک کمک می‌کند.
    • مدیریت بهینۀ ریسک اعتباری بانک و ایجاد سبدی از وام‌های باکیفیت، راه را برای صدور اوراق بهادار با پشتوانۀ وام‌های رهنی هموار می‌کند. صدور چنین اوراقی، با آزاد‌سازی وام‌های اعطایی بانک، وجوه لازم را برای سرمایه‌گذاری مجدد و یا رفع مشکلات مالی در اختیار بانک قرار می‌دهد.
    • عدم‌توجه به ریسک اعتباری، بانک‌ها را بر آن می‌دارد تا برای پوشش ریسک اعتباری به افزایش ذخایر وامها بپردازند. مهمترین پیامد افزایش ذخایر تسهیلات، کاهش بازده سرمایهگذاری بانک و در نتیجه کاهش سودآوری خواهد بود. سازوکار مدیریت ریسک اعتباری با ارایۀ تخمین‌های قابل‌اتکا از ریسک اعتباری موجب می‌شود تخمین ذخایر از حالت تجربی و محافظه‌کارانه خارج شود. چنین وضعیتی به احتمال زیاد به کاهش مقدار ذخایر و افزایش دقت تخمین‌ها منجر می‌شود.
    • چنین سازوکاری مطابق با پیمان‌های کمیتۀ بال در زمینۀ اندازه‌گیری و مدیریت ریسک اعتباری است. بنابراین، از طریق راه‌اندازی چنین سازوکاری، بانک با رعایت استانداردهای ریسک اعتباری کمیتۀ بال، از رتبۀ بالاتری در میان بانک‌ها برخوردار شده و در روابط برون‌مرزی خود با سایر بانک‌ها، نهادهای مالی و … از تسهیلات بیشتری ( ازجمله برخورداری از وام‌هایی با نرخ بهرۀ پایین) بهره‌مند خواهد گردید.

۲-۲۰- متدولوژی اجرایی
متدولوژی اجرای طرح مدیریت ریسک اعتباری در بانک مستلزم طی فرایند عمومی مدیریت ریسک یعنی شناسایی، اندازه‌گیری، گزارش، مدیریت و نظارت است. این فرایند در دو بخش اعتبارسنجی و مدیریت سبد اعتبارات اعمال می‌شود.
۲-۲۰-۱- اعتبارسنجی
در این بخش ریسک وام‌های انفرادی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می‌گیرد. در مرحلۀ شناسایی، تیم اجرایی به بررسی و شناسایی متغیرهای توضیحی اعتبار وام‌گیرندگان در بانک می‌پردازد و فهرستی از این متغیرها فراهم می‌آورد. متغیرهای توضیحی برای وام‌گیرندگان حقیقی و حقوقی به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد. هم‌زمان با شناسایی متغیرهای توضیحی، سابقه‌ای از عملکرد اعتباری مشتریان نیز تهیه می‌شود.
در مرحلۀ اندازه‌گیری، بر اساس مدل‌های اعتبارسنجی، به هریک از متغیرهای توضیحی وزنی منتسب می‌شود. این اوزان از درجۀ اهمیت نسبی متغیرهای توضیحی در تشریح اعتبار مشتریان حکایت می‌کند. خروجی اصلی مدل‌های اعتبارسنجی، سنجش اعتبار متقاضیان وام در قالب احتمال نکول، نمرۀ اعتباری، رتبۀ اعتباری و یا گروه‌بندی آن‌ها در قالب طبقات اعتباری است. بر اساس احتمال نکول، مبلغ در معرض نکول[۳۸] و زیان مشروط بر نکول[۳۹] می‌توان زیان اعتباری مورد انتظار حاصل از وام‌های انفرادی را محاسبه کرد. هم‌چنین، بر اساس توزیع به‌دست آمده می‌توان سنجۀ ریسک اعتباری مورد نظر را برآورد نمود.
در مرحلۀ گزارش، نتایج حاصل از اعتبارسنجی مشتریان در اشکال استانداردی ارائه می‌گردد. رتبۀ اعتباری مشتریان در این مرحله گزارش می‌شود. از دیگر گزارش‌های مهم این مرحله، ماتریس گذار[۴۰] مشتریان است. بدین وسیله، احتمال گذار از یک رتبۀ اعتباری به رتبه‌های بالاتر یا پایین‌تر گزارش می‌شود.
در مرحلۀ مدیریت، بر اساس گزارش‌های حاصل از مرحلۀ قبل، رهنمودهایی برای راهنمایی تصمیمات مدیریت ریسک اعتباری فراهم می‌گردد. در این مرحله، برای اعطا یا عدم‌اعطای اعتبار به متقاضیان وجوه تصمیم‌گیری می‌شود و وثیقه‌ها و ضمانت‌های متناسب با هر رتبۀ اعتباری و نیز صرف ریسک مربوط به آن، جهت تعیین شرایط وام اعطایی، مشخص می‌شود. در مرحلۀ نظارت نیز از طریق مقایسۀ تخمین‌های حاصل از مدل با واقعیت، بازخوری جهت بهبود مدل‌ها، تکنیک‌ها و روش‌های مورداستفاده فراهم می‌گردد.
۲-۲۰-۲- مدیریت سبد وام
در این بخش ریسک اعتباری بانک در قالب سبد وام مورد‌ بررسی قرار می‌گیرد. مهم‌ترین چالش مدیریت سبد وام اندازه‌گیری ارتباط میان زیان اعتباری وام‌ها و لحاظ اثرات تنوع‌بخشی در محاسبات ریسک است. خروجی نهایی این مرحله، توزیع زیان اعتباری سبد وام بانک است. بر اساس این توزیع، سنجه‌های ریسک مورد نظر مانند ارزش در معرض ریسک اعتباری[۴۱] استخراج می‌شود. هم‌چنین، بر اساس این توزیع، سرمایۀ قانونی و سرمایۀ اقتصادی محاسبه می‌شود. این بخش نیز مانند بخش قبل شامل مراحل شناسایی، اندازه‌گیری، گزارش، مدیریت و نظارت است.
۲-۲۱- زیر‌ساخت‌های لازم برای اجرای طرح در بانک
اندازه‌گیری و مدیریت ریسک اعتباری مستلزم وجود پایگاه اطلاعاتی منسجمی از شرح جزئیات وام‌ها است. این پایگاه اطلاعاتی حتی‌الامکان می‌باید اطلاعات روزآمد وام‌ها را در اختیار سیستم اندازه‌گیری و مدیریت ریسک اعتباری قرار دهد. بنابراین، می‌توان گفت راه‌اندازی یک سیستم جامع مدیریت ریسک اعتباری و نظارت بر آن، تنها از مجرای فناوری اطلاعات و به‌کارگیری وسیع رایانه و سیستم‌های اطلاعاتی مبتنی بر رایانه ممکن است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:38:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم