کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



الف) ریشه کنی فقر شدید و گرسنگی
ب) دستیابی به تحصیلات ابتدائی همگانی در سطح جهان
ج) توسعه دادن برابری جنسیتی و توانمند ساختن زنان
د) کاستن از مرگ و میر کودکان
ک) بهبود بهداشت مادران
م) مبارزه با بیماری ایدز و ویروس آن، مالاریا و بیماری های دیگر
ن) تضمین پایداری محیط زیست
ی) مشارکتی جهانی برای توسعه

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برنامه توسعه ملل متحد، به عنوان شبکه جهانی توسعه سازمان ملل، تلاش های جهای و ملی را برای رسیدن به هدفهای هزاره مرتبط و آنها را هماهنگ می کند. در همین رابطه این سازمان پنج اولویت اساسی برنامه توسعه ملل متحد را برای رسیدن به اهداف توسعه هزاره چنین مقرر نمود:
الف) کمک به کشورها در زمینه دستیابی به آرمان  های توسعه هزاره وکاهش فقر انسانی
ب) توسعه و تحکیم حکمرانی مطلوب وحقوق بشر
ج) حفظ پایدار محیط زیست واستفاده بهینه از منابع انرژی برای توسعه پایدار
د) تقویت ظرفیت های ملی در پیشگیری از بحرانها ( سیاسی و اجتماعی و… ) وبلایای طبیعی و بازسازی آنها
ه) پیشگیری از گسترش ایدز و ویروس آن بعنوان چالشی در مقابل توسعه پایدار
پس از آشنایی با برنامه توسعه هزاره و اهداف و اولویت های آن، می توان چنین نتیجه گرفت که تحقق این اهداف و اولویت ها نیازمند حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی و مهم تر از آن ترویج فرهنگ بردباری می باشد. این در حالی است که حفظ و حمایت از تنوع فرهنگی جزء اهداف توسعه هزاره قرار نگرفته است. در همین راستا، کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد طی قطعنامه ای در سال ۲۰۰۹ ( اجلاسیه شصت و چهارم ) در رابطه با تنوع فرهنگی و اهداف هزاره چنین مقرر می دارد:
«۲٫ازتصویب اعلامیه هزاره سازمان ملل در ۸ سپتامبر ۲۰۰۰ که در آن اعضا بررسی کردند که بردباری و تحمل یکی ازارزشهای اساسی در روابط بین المللی قرن بیست و یکم است، استقبال کرده واعلام داشت که این اقدام می بایست منجر به ارتقاء موثر فرهنگ صلح و گفتگو میان تمدنها وهمراه با احترام نسل بشر به همه گونه گونی های اعتقادی، فرهنگی و زبانی به دور از حس ترس و انتقام شود
تفاوت هاییدر و نو میان جوامع وجود دارداما باید آنها را به عنوان ارزش های بشریت گرامی داشت.
۷٫خرسند یا زشناسایی کنفرانس جهانی علیه نژادپرستی، تبعیض نژادی، بیگانه هراسی و نا برد باری های مرتبط در مورد احترام و به حداکثر رساندن مزایای تنوع در ونو میان همه ملل در کار با هم برای ساختن نوعی هماهنگی و آینده سازنده با به عمل در آوردن و ارتقا ارزشها و اصولی مثل عدالت، برابری وعدم تبعیض، دموکراسی، انصاف و دوستی، بردباری و احترام در و نومیان جوامع وملل به ویژه از طریق اطلاعات عمومی وبرنامه های آموزشی برای بالا بردن آگاهی و فهم مزایای تنوع فرهنگی، شامل برنامه هایی که در آن مقامات عمومی در مشارکت با سازمانهای بین المللی و مردم نهاد و دیگر بخش های جامعه مدنی کار می کنند.

    1. شناسایی این امر که احترام به تنوع فرهنگی و حقوق فرهنگی، تکثر فرهنگی را بالا می برد و منجر به مبادله وسیع تر دانش و فهم در مورد سابقه فرهنگی می شود، کاربرد و بهره مندی از عمومیت پذیرفته شده حقوق بشر در جهان را به جلو می برد و روابطب اثبات و دوستانه را میان مردم و ملل در جهان می پرورد.
    1. همچنین تاکید بر اینکه بردباری و احترام به تنوع ارتقا وحمایت جهانی از حقوق بشر، ازجمله برابری جنسیتی و بهره مندی از همه حقوق بشر را تسهیل می کند، و این حقیقت که بردباری و احترام به تنوع فرهنگی و ارتقا وحمایت جهانی حقوق بشر امری حمایتی است را تاکید می کند.
    1. ترغیب کشورها به تضمین اینکه نظام های سیاسی و حقوقی شان تنوع چند فرهنگی را در درون جوامع شان منعکس کند و در جایی که لازم است نهادهای دموکراتیک را تا جایی که به نحو کاملی مشارکتی است بهبود دهند و از ادغام ومحرومیت و تبعیض علیه بخش هایی خاص از جامعه اجتناب ورزند[۲۰۰]».

بخش دوم: تفاوت میان مفاهیم « تنوع فرهنگی»، « کثرت گرایی فرهنگی[۲۰۱]» و « نسبیت گرایی فرهنگی[۲۰۲]»
در ترمینولوژی حقوق بین الملل سه ترکیب وجود دارد که مفهوم نزدیک به یکدیگر دارند. بنابراین در این قسمت نیاز می باشد که هر یک از این واژه ها تعریف و تفاوتشان با یگدیگر را بیان نمود.
گفتار اول: تنوع فرهنگی و کثرت گرایی فرهنگی
کثرت گرایی فرهنگی اصطلاحی است که استفاده شده وقتی که گروه های کوچک درون یک جامعه بزرگ هویت های فرهنگی منحصر به فردشان را حفظ کرده اند و ارزش ها و اصولشان توسط فرهنگ گسترده تر مورد پذیرش واقع شده و با توجّه به ماده ۲ اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی « سیاستهای مربوط به ورود و مشارکت همه شهروندان ضامن انسجام اجتماعی، بقای جامعه مدنی و صلح می باشند. بدین ترتیب کثرت گرایی فرهنگی، به واقعیت تنوع فرهنگی یک تجلی سیاستمدارانه می بخشد ». بنابراین با توجّه به آنچه که گفته شد می توان دریافت که کثرت گرایی فرهنگی سیاستهایی است توسط دولتمردان یک کشور اتخاذ می شود و در آن تنوع فرهنگی جامعه تضمین شده است. البته باید توجّه داشت که « واقعیت کثرت گرایی فر هنگی جهان کنونی، به خوبی نشانگر عدم مطلوبیت و امکان ناپذیری یکسان گردانی سیاسی و مدیریت شبیه سازی است. به نظر برخی از صاحب نظران، امروزه ایدۀ « یک ملت – یک فرهنگ » به شکست انجامیده است و پذیرش تنوع و گوناگونی گریز ناپذیر تر از آن است که در برنامه ریزی ها و سیاستگذاری ها مغفول واقع شود[۲۰۳]».
در رابطه با تفاوت این دو اصطلاح شاید بتوان دو تفاوت اساسی فی مابین را ذکر کرد :
۱- کثرت گرایی فرهنگی درون یک جامعه است ولی تنوع فرهنگی در یک منطقه خاص و یا جهان به طور کلی است.
۲- کثرت گرایی فرهنگی، سیاستهایی است که یک دولت در سهیم کردن فرهنگ های کوچک تر درون کشور خود اتخاذ می کند ولی تنوع فرهنگی شیوه ها و راه های آشکار شدن و تجلی یافتن فرهنگ های گروه ها و جوامع است.
در انتها این نکته حائز اهمیت است که کثرت گرایی فرهنگی در چارچوب یک نظام دموکراتیک قابل اجرا است.
گفتار دوم: تنوع فرهنگی و نسبیت گرایی فرهنگی
نسبیت فرهنگی نظریه ای است که اعتقادات و رفتارهای هر شخص را در شرایط فرهنگ خاص آن شخص قابل درک می داند. به بیان دیگر« یک فرهنگ را باید بر پایه قواره و موازین خود آن فرهنگ ارزیابی کرد[۲۰۴]». « فرانتس بواس، انسان شناس معروف قرن بیستم، بنیانگذار مکتب نسبیت گرایی فرهنگی بود[۲۰۵]». وی این امر را به عنوان اصلی بدیهی در تحقیقات خود پنداشت و بیان داشت که: « تمدن چیز مطلقی نیست، بلکه…. نسبی است، و…. ایده ها و تصورات ما فقط تا آنجا که به تمدن مان می رود، صحیح هستند [۲۰۶]». البته باید دانست که بواس اصطلاح نسبیت گرایی فرهنگی را استفاده نکرده بود و این اصطلاح توسط شاگردانش ابداع شده است.
نسبیت گرایی فرهنگی مبتنی بر چند پیش فرض می باشد:
۱- جهان امروز از فرهنگ های متنوع و متخالف تشکیل شده است « اصولاً ماهیت جوامع انسانی به دلیل حضور عنصر انسانی در آن اقتضای تنوع و تکثر دارد. همچنین نمی توان از این نکته غفلت کرد که این فرهنگ ها هر کدام ممکن است باورها، ارزش ها، هنجارها و آداب و رسوم خاص خود را داشته باشند[۲۰۷]».
۲- هر یک از فرهنگ ها دارای هنجارها و اصول خاص خود هستند.
۳- هر یک از این فرهنگ ها و هنجارهای آنها دارای مشروعیت یکسانی هستند.
زمانی که مشروعیت یکسان را در کنار نسبت تخالف فرهنگ ها قرار می دهیم نتیجه ای که حاصل می شود عبارت است از اینکه فرهنگ ها « امکان گفتگو ندارند، امکان نقد برون فرهنگی وجود ندارد، یعنی هیچ فرهنگی نمی تواند به صورت موجهی از بیرون مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد، هر آنچه درون یک فرهنگ اتفاق می افتد، در جای خود موجه و صحیح است[۲۰۸]». بنابراین دیگر کسی نمی تواند به نسل کشی روآندا و یوگسلاوی سابق ایراد بگیرد، کسی نمی تواند شکنجه در برخی کشورها را محکوم کند و…. . این نتیجه ای است که هیچ عقل سلیم و وجدان بیداری نمی پذیرد.
۴- « حقوق بشر نیز، مجموعه ای از نرمهایی است که خود محصول یک فرهنگ خاص است….. بنابراین حقوق بشر نیز دستگاه ارزشی همسان و هم سنگ سایر دستگاه های ارزشی حاصل نزدیکی فرهنگ هاست و هیچ ترجیحی بر هیچ یک از آنها ندارد. در نتیجه حقوق بشر نیز در درون فرهنگ شکل گرفته[۲۰۹]». نتیجه این پیش فرض نیز عبارت است از تکثر حقوق بشر و هنجارهای آن. « اصولاً می توان ادعا کرد ستون فقرات نظام هنجاری و ارزشی هر جامعه را اخلاق تشکیل می دهد. رفتارهای اجتماعی و فردی در هر جامعه، بر مبنای موازین و اصول اخلاقی مورد سنجش قرار می گیرد. بنابراین، لازمه تکثر فرهنگی، به معنای تخالف هنجاری و ارزشی فرهنگ ها که مورد ادعای مخالفان جهانشمولی حقوق بشر است، وجود نظامهای اخلاقی نه تنها متنوع که متخالف در جوامع مختلف است. این بدان معنا است که رفتار یا هنجارهای خاص ممکن است، در جامعه ای درست و در جامعه ای دیگر نادرست تلقی شود[۲۱۰]» و نتیجه آنکه برخی از هنجارهای حقوق بشر در برخی از کشورها قابل اعمال است و در برخی از کشورها قابل اعمال نیست و حتی ممکن است که نقض برخی از هنجارهای حقوق بشر نیز ارزش تلقی شود، نتیجه ای که حتی دولتها نیز آن را نپذیرفته اند.[۲۱۱]
در رابطه با تفاوت این دو اصطلاح می توان بیان داشت که از یک سو، تنوع فرهنگی بر عکس نسبیت گرایی فرهنگی قائل به وجود مشترکاتی میان فرهنگ ها است و از سوی دیگر، تنوع فرهنگی بر عکس نسبیت گرایی فرهنگی، گفتگو و تبادل میان فرهنگ ها را در درون خود نهادینه دارد و به همین دلیل قابلیت نقد و ارزیابی فرهنگ ها را دارد.
بخش سوم: اسناد مرتبط با تنوع فرهنگی
مهمترین اسنادی که به طور صریح به مسئله تنوع فرهنگی پرداخته اند عبارتند از :
۱- اعلامیه وین در مورد حقوق بشر ( ۱۹۹۳)
۲- اعلامیه جهانی یونسکو در مورد تنوع فرهنگی ( ۲۰۰۱)
۳- کنوانسیون حمایت و ترویج تنوع جلوه های فرهنگی ( ۲۰۰۵)
فصل سوم: ارتباط متقابل تنوع فرهنگی و جهانشمولی حقوق بشر
با توجه به مطالب فوق الذکر، مفهوم و حدود هر یک از اصطلاحات « تنوع فرهنگی » و « جهانشمولی حقوق بشر » تبیین گردید. اما در این فصل، نگارنده بر آن است تا ارتباط این دو نهاد حقوقی را در موازین مصوب سازمان های بین المللی ( بخش اول ) و دکترین ( بخش دوم ) مورد مداقه قرار دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 05:13:00 ق.ظ ]




ماد : در اوستا « رگه » و در سنگ نبشته های داریوش » ماده » و در پارسی ماد آمده و هرودوت آن را مدر و « استرابون » آن را « مادیای بزرگ » و « مدیا آتروپاته نه » و ایزیدور خاراکسی مدیای علیا و سفلی و موسی خورن « مدی آتروپاتاکان » بعضی ماد آذربایجان می نامند و از ایالات غربی ایران زمین بوده است . این ایالت از شمال به آران و دریای خزر و از مغرب به ارمنستان و از جنوب به شوش و پارس و از مشرق به آریانه ( خراسان و افغانستان کنونی ) محدود بود که کرسی آن « هگمتانه » که به یونانی آنرا « اکباتانا » می نامیدند . همدان پایتخت تابستانی پادشاهانا هخامنشی بود . همدان را موسی خورن « اهمتان » می نویسد . ماد به سه قسمت بزرگ تقسیم می شد : نخست ماد بزرگ که امروز آن را استان تهران و بیشتر آن را عراق عجم می نامیدند . دوم : ماد آتروپاته نه که همان آذربایجان است و سوم ماد راگیانه که ری و حوالی آن است . اکباتانا و کام بادن ( کرمانشاهان ) از شهرهای ماد بزرگ به شمار می رفت رگا ( شهر ری ) کرسی ماد راگیانا بود و « مسمغان » یعنی مهتر یا بزرگتر مغان در این شهر می نشست . [۵۳]
دشت « نیسایه » که به داشتن اسبهای تندرو معروف بود در نزدیکی کرمانشاهان بود اما ماد کوچک یا آتروپاته نه که آذربایجان باشد در دوره هخامنشی یکی از ایالات کشور هخامنشی بود و در حمله اسکندر ، سردار ایرانی و زرتشتی بنام « آتروپات » ( آذربد ) بر آن حکومت می کرد . چون خود را در برابر اسکندر ناتوان دید از صلح با وی درآمد و اسکندر مقدونی آن سرزمین را به وی ابقا کرد و از آن زمان ماد کوچک بنام « آتروپات گان » یعنی محل حکومت آتروپات نامیده شد و این کلمه بعدها آذربادگان ، و آذربایجان گردید و قریب یکصد سال جانشینان وی در آن سرزمین حکومت کردند .
پایتخت قدیم آتروپادگان شهر « گنجک » ( جنزه یاشیز ) در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه واقع بود که یونانیان آن را « گزا » نوشته اند . شهر دیگری در زمان اشکانیان پایتخت آذربایجان بود که « پروسیه » یا فرا دا اتسپه نام داشت که در نزدیکی دریاچه ارومیه بوده است و آتشکده آذرگشنسب که آتش پادشاهان بود در نزدیکی شهر « شیز « قرار داشت نام همدان پیش از عهد مادها « آکه سائیا » بود که در آشوری « کارکاسی » – نام داشت که به معنی شهر کاسیان است و چون مادها بر آن سرزمین تسلط یافتند « آمادانه » یعنی شهر مادها خوانده شد . زیرا آشوریان مادها را در کتیبه های – خود « آمادا » و شهر همدان را که پایتخت مادها بود « آمادانا » نوشته اند .
« مروش » ( مارو ) محلی در ماد و « کمپده » که بعدها « کام پادن » خوانده شد همان کرمانشاهان امروز است . « بقستانه » ( بیستون ) و نیسایه از شهرهای ماد بود شهر رگا ( ری ) را سلوکی ها « ئوروپوس » می نامیدند . سلوکی ها در نزدیکی دربند خزر یا دروازه کاسپین شهری بنام « آپاما » و در مرز پارس « لااودیه » را بنا کردند ، شهری نیز به نام خاراکسی در ماد وجود داشت که محل آن را با « ایوانکی » و برخی با شهرستانک کنونی در کوههای البرز مطابقت می دهند . بقول ایزیدور خاراکسی « خاراکس » همان خوار و بقول بطلیموس همان بلوک خوار نزدیک ری است . سلوکی ها نزدیک معبر خوار یا دربند خزر شهر خاراکس را بنا نهادند و فرهاد اول اشکانی در نیمه اول قرن دوم میلادی « آماردها » یا « مردها » را به آنجا کوچانید .
آریانا : در سنگ نبشته داریوش « هرای وه » و در تاریخ هرودوت « آیری یر « و در جغرافیای استرابون آریانا آمده و امروز هرات گویند در مشرق ایران واقع بود ، و از شهرهای مهم آن هرات و « بی تاکسا » یا باد غیس امروزی ( یعنی باد خیز ) بود . « ساری گا » که سرخس امروز است از شهرهای آریانا بی شمار می رفت . آریانا از مغرب به پارت و از مشرق به باختر و از شمال به مرو و از جنوب به « زرنگ » ( سیستان ) محدود شد . کوه « پاروپارنیسانا » در مشرق این ایالت واقع بود . در بندر خزر تنگی بود که ماد را از پارت جدا می کرد در اینجا در عهد هخامنشی دیواری ساخته و دروازه ای از آهن بنا کرده بودند و پاسدارانی بر آن گماشته بودند . [۵۴]
« پاری تاکنه » یا « پاری تاک » که به پارسی ( پری تکان ) است همان فریدن اصفهان می باشد . کرسی ولایت هرات را « ارتکان » و استرابون آنرا « ارتاکان » و آریان آنرا « آرتاکوان » و دیودورسیسیلی « خورتاکان » ضبط کرده اند .
اسکندر در ولایت هرات شهری بنام خود ساخت که آنرا آریانا اسکندریا » می نامیدند . این محل را با هرات تطبیق کرده اند و اسکندر را بانی هرات جدید می دانند . بطلیموس این شهر را « آریامتروپولیس » خوانده است .
هیرکانی : در اوستا « وهرکانه » و استرابون آنرا « هیرکانیا » و موسی خورنی « ورکان » می نویسد به عربی جرجان و به پارسی گرگان می باشد این ایالت از شمال به دریای کاسپین که آنرا بنام این ایالت دریای گرگان می گفتند و از جنوب به پارت و از مغرب به ماد و از مشرق به مرو محدود بود استرابون ساکنین هیرکانی را « ماردی » یا « آمارد » ( آملی ) و تپوری ( طبری ) می نامد .
از شهرهای هیروکانی « کومیسن » که به پارسی کومس و به عربی قومس شده است می باشد این شهر در نزدیکی دامغان بوده است .
نام این محل در اوستا « چخره » آمده که آنرا با شاهرود تطبیق کرده اند دیگر از شهرهای معروف هیرکانی صد دروازه است که آنرا به یونانی هکاتوم پولیس می خوانده اند . ظاهراً طبرستان و کادوسیان ( گیلان ) جزو این ایالت محسوب می شده است دیگر از شهرهای عمده آن « زدرکرته » بوده است که نزدیک استرآباد کنونی واقع بوده است . [۵۵]
پارت : در اوستا « ورنه » و در سنگ نبشته های داریوش « پرثوه » و در کتاب تاریخ هرودوت « پارتر » و در جغرافیای استرابون « پارسی یه آ » و در کتاب ایزیدور خاراکسی « خوران » آمده است این ایالت با خراسان امروزی تطبیق می کند از شمال به دهستان مردم داهه و از مشرق به آریانا و از جنوب به کرمان و از مغرب به ماد محدود بوده است اشکانیان از مردم این سرزمین بوده اند و ساکارتی ها که در کویر لوت می زیسته اند نیز از نواحی لوت شمرده می شدند . بعضی « ورنه » را صفحه البرز می دانند . سلوکی ها در پارت شهرهای « سوته ایرا » « کال پوپ » « خاریس » « هکاتم پولیس » ( صد دروازه ) « آخه آ » را ساختند . شهر سوزیا – طوس امروزی و ارته کان از شهرهای پارس بود .
باختر : در سنگ نبشته داریوش « باختریش » و دراوستا « باخذی » و در کتاب هرودوت « باکتریر » و در استرابون « باکتری نا » آمده همان ایالت بلخ است که از شمال به رود وخش ( جیحون ) و از مغرب به آریانا و از جنوب به کوههای هراز مسجد کنونی و از مشرق به سرزمین – « ماساژت ها » ( یکی از قبایل سکائی ) محدود بود و یکی از شعب جیحون بنام باکتروس آنرا مشروب می ساخت و شهر مهم آن باختر بود که نام دیگر آن « زرایاسب » و همان بلخ امروزی بوده است و مرو که در اوستا « مورو » و به یونانی « مرگیانا » از شهرهای معتبر باختر بوده است « آئورون » از شهرهای باختر در واحه مرو بود و در آن واحه « آن تیوخوس سوتر » انطاکیه مرگیان را بنا کرد . یکی از اسکندریه هایی که اسکندر ساخت در مرو بود . مهمترین شهرهای باختر به روایت بطلمیوس از این قرار بوده است : « زریاسپه » « چاتراکارتا » « باکترا » ( بلخ ) ، « خلم » که آن را شهر « ایوک راتیدا » – « آ ارونوس » که به قول بطلیموس در کنار رود « دارگیدوس بوده که آن را با شهر قدیم سمنگان نزدیک رود خلم تطبیق کرده اند .
سغدیان : در اوستا « سوغوده » در سنگ نبشته داریوش « سوغده » و به یونانی – « سغدیانا » آمده همان سغد و سمرقند است که از شمال و جنوب میان سیحون و جیحون و از شرق به سرزمین سکاها و از مغرب به خوارزم و شهر عمده آن « مرکنده » بود که آنرا با سمرقند تطبیق می کنند دیگر از شهرهای آن « کرشته » و شهر کوروش ( سیروپولیس ) بوده که دورترین شهرهای شاهنشاهی ایران باستان به شمار می رفت .
باستان شناسان محل شهر کوروش را با « اوراتپه » کنونی تطبیق می کنند . اسکندریه اقصی – در کنار سیحون بود و محل آنرا با خجند کنونی تطبیق کرده اند دیگر از شهرهای سغدیان « نئوتاکا » ( نوتاک ) بوده است . « گازا » یا بخارا که اکنون در جمهوری تاجیکستان می باشد از شهرهای سغد بود . شهرهای سغد را بطلمیوس در کتاب خود چنین نام برده است : « دره پسامتروپولیس » « اوکسیانا » ، « ماروکا » ، « الکساندر یا اوکسیانا »
خوارزم : که در اوستا « هوائی ریزیم » و در سنگ نبشته داریوش خوارزمیش و در کتاب استرابون « خوارزمی ای » آمده همان خوارزم و خیوه است . از مغرب به سغد و از مشرق به دریای کاسپین از شمال به رود جیحون و دریاچه آرال ( وخش دریا ) و از جنوب به باختر محدود بود . پولی نی شهر شهر پاندا را به عنوان مرکز آن ایالت ذکر نموده و ولایت « نوتاکا » که همان کش بخارا باشد جزء این ایالت بوده است و اکنون جمهوری ترکمنستان را تشکیل می دهد . [۵۶]
زرنگ : در اوستا « های تومنت » و در سنگ نبشته داریوش « زرنکا » و در تاریخ هرودوت « سرنگن » و در کتاب استرابون « درنگیانا » و در کتاب ایزیدور خارکسی « آنابن « و « درنگیانا » آمده به زبان پهلوی سکستان یا سیستان است که همان ایالت دره هیرمند باشد که پس از مهاجرت سکاها از شمال به ولایت زرنگ ( زرنج ) آن سرزمین را سکستان یا – سیستان خوانده اند . این ایالت از شمال به آریانا و از مغرب به پارت و کویر مرکزی و از مشرق به افغانستان و از جنوب به گدروزیا ( بلوچستان ) محدود بود و به جهت واقع شدن آن در جنوب بلخ آنرا نیمروز می گفتند که به معنی ایالت جنوبی است و شهر زرنگ و زابل در این ایالت بود . از شهرهای باستانی زرنگ فراه بود که یونانیان « پروفاتاثیا » نامیده اند . نزدیک به این شهر یونانیان شهری ساختند و عده ای از مقدونیان را در آنجا ساکن کردند . بعضی از محققان این شهر را با پیشاوران یکی دانستند و این ظاهراً صحیح تر است زیرا فراه در قدیم نامی نزدیک به همین اسم یعنی « فرا » داشته است .
ایزودور خاراکسی نیز این شهر را « فرا » خوانده است . جغرافی دانان قدیم یونانی از دریاچه ای معروف به زره به اسم « آریاپالوس » نام می برند که گویند سی فرسنگ طول و چهار الی هشت فرسنگ عرض داشته است . ایزیدور خاراکسی سکستان را « ساکاستنه » مینویسد و آنرا در جای درنگیانا قرار نمی دهد بلکه در محل « پارتاکنا » بین درنگیانا و آرخوزیا ( هند سفید ) می دانند . [۵۷]
هرخواتیش : در سنگ نبشته داریوش به همین نام و در اوستا « هرخوائی تی » و در استرابون « آرخوزیا » آمده و همان « رخج و قندهار » قرون بعد است که افغانستان جنوبی و قندهار را تشکیل می دهد . ایزیدور خاراکسی کشور آرخوزیا را « هندوستان سفید » نامیده است . بقول تولمن قلعه « کاپیش کانا » و « گندوم » که در سنگ نبشته بیستون آمده در « هرخواتیش » واقع بوده است . این ایالت از شمال به « ساتاگید » و حوزه کابل و از مغرب به « زرنکا » و از مشرق و جنوب به هندوستان محدود بوده است . این سرزمین را به یونانی « آرکوشیه » نامیده اند . هرهوائی تی رودیست که اکنون آنرا « ارغنداب » گویند که به زبان سانسکریت « سرسوتی » نامند که نام یکی از ایزدان هند بوده است .
در آرکوشیه نیز اسکندر مقدونی شهری به نام خود بنا کرد که نزدیک به قندهار کنونی بوده است قندهار را نباید با « گنداره » اشتباه کرد . معروفترین شهرهای هرخواتی که بطلیموس آنرا « آرکه نوریا »[۵۸] ( آرخوزیا ) نامیده از این قرار است :
« آزولا » ، « فوکلیس » – « آرخوتوس » . الکساندرپولیس که پایتخت این ولایت بود . در کنار رود « اراکوتیس » ( ارغنداب ) قرار داشت . « آزولا » را با « گوزار » ( گذارستان واقع در هیلمند علیا ) یکی می دانند . فوکلیس را بین غزنه و قندهار یا خود غزنه می دانند . شهر « بیوت » را با « بجست » یا بست یکی می دانند . [۵۹]
ساتاگید : در سنگ نبشته داریوش « ساتاگوش » آمده محل آن درست معلوم نیست بعضی آنرا افغانستان مرکزی از هرات تا سند دانسته و اخیراً با پنجاب تطبیق می کنند . رود « هیداسپ » ( جیلوم کنونی ) یا « وی تاستای » قدیم این ایالت را مشروب می کرده است . نام ساتاگید از ترکیب ساتا ( صد ) و گیدی ( ماده گاو ) مشتق است و روی هم رفته به معنی مالکین صد گاو خوانده می شده است . شهر « نیکه » یا « نیکا » که در این ولایت بوده با کابل منطبق دانسته اند . بعضی « کوفن » را با کابل تطبیق کرده اند و مردم این سرزمین از دو قوم « پختن » که زبانشان « پشتو » بود و پارسیان یعنی پارسی زبانان تشکیل می شد .
گندار : در اوستا « وای کرته » آمده و استرابون آنرا « پاروپامیزاد » خوانده همان افغانستان شرقی ایالت کابل و پیشاور است از شهرهای مهم آن « کابور » یعنی ( کابل ) بوده است . گندار از دره کابل بوده است . گندار از دره کابل تا رود سند امتداد داشته است . شهرهای این ایالت بنا به روایت بطلیموس از این قرار بوده است :
« نوبی لیس » ، « کابورا » ، « اورتوس پانا » ، « پارسیانا » ، «کی سانا » یا کارسانا بوده است .
بطلیموس کابل را « کابولیته » خوانده و چند نقطه مجاور آنرا مانند ارغنده ، « لوگرد » و « وردک » را به نام های « ارگوردا » ، « لوکارنه » و « بگراد » یاد کرده است .
در کوههای پاراپامیزاد اسکندر به نام خود اسکندریه ساخت که آنرا « آلکساندر کوکازوم » یعنی اسکندریه کوههای قفقاز می خواندند . یونانیان کوههای پاراپامیزاد را به نام کوههای قفقاز می خواندند و جای این شهر را در حوالی « چاریکار » که تقریباً در سی مایلی شمال کابل است تطبیق کرده اند . دو شهر نیکایا یا نیسه را نیز با کابل تطبیق کرده اند . اسکندر شهری بنام اسب خود « بوسه فالی » که در سفر هند درگذشت بنا کرد و تا رود « هیفازیس » که امروزه « بیس » خوانده می شود فتح کرد . دیگر از شهرهای این ناحیه « پاتالا » بود که در مصب رود سند قرار داشت . بزرگترین شهر پنجاب هند « تاکسیلا » بود . اسکیلاس دریا سالار یونانی داریوش که برای تحقیق در سواحل خلیج فارس به این نواحی آمده بود از شهر « کاسپاتیرا » از اراضی « پاکتیا» که ظاهراً در این ولایت بوده حرکت کرد و به رود سند درآمد ظن قوی می رود که پاکتیاها نیاکان پختن های افغان بوده اند .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کرمانیا : این ایالت میان خلیج فارس و استان فارس و گدروزیا یا بلوچستان امروزی و پارت واقع بود و به دو قسمت تقسیم می شد . کرمان بیابان یا کویر ، و کرمان حاصلخیز . نام باستانی کرمان « بوتیا » بود . به قول بارتولد در مهان کرمان سنگ نبشته ای از داریوش به سه زبان پارسی باستان ، آشوری و عیلامی به دست آمده است و این سنگ نبشته از مقبره شاه نعمت الله ولی بدست آمده است .
گدروزیا : از ساتراپ های عصر هخامنشی ، گدروزیا بلوچستان امروز که در مشرق کرمان واقع بود و از جنوب به دریای عمان و از مشرق به رود « هیندوس » ( سند ) و از شمال به هرخواتیش محدود می شد و ایالتی بی حاصل و بایر به شمار می رفت . بعضی از خاورشناسان « مکا » یا « مکیای » نامبرده در سنگ نبشته داریوش را با این ایالت تطبیق کرده اند .
پایتخت گدروزیا شهری است بنام پورایا ( پاهرا ) بود که آنرا با فهرج کنونی تطبیق می کنند و ظاهراً همان « سودراس » که یکی از اسکندریه ها بوده است می باشد . بقول « بارتولد » گدروزیا ظاهراً مشتق از نام قبیله ای ایرانی است که « دورسیا » خوانده می شده اند . [۶۰]
تنها ساتراپهایی که در آنها سکه ضرب می شد ( قبل از اسکندر ) بقرار زیر است :
– ششمین ساتراپ : یعنی مصر و سیرنائیک
– پنجمین ساتراپ : شامل عربستان و سوریه و بین النهرین
– چهارمین ساتراپ : کیلیکیه که در قرن پنجم از طرف ایالات واقع در شمال کوههای توروس توسعه یافت و در آخر دوران هخامنشی قسمت شمالی سوریه بدان اضافه گردید .
– اولین ساتراپی : ایونی که شامل نواحی پامفیلی ، لیس ، کاری و پیزیدی و ایونی و الوری[۶۱] می باشد .
دومین ساتراپی : سارد یالیدی شامل ایالات میسی ، لیدی و سرزمین های لوزونی ین ها [۶۲] و کابالی ین ها [۶۳] و هیت نی ین ها [۶۴] .
سومین ساتراپی : اغلب به نام فریگیه یا داس سیلیون معروف بود . [۶۵]
فصل سوم
هنر معماری تخت جمشید
بخش اول
۳-۱- هنر و صنعت
در نقاط مختلف ایران از جمله در لرستان ، کرمانشاهان ، سقز ، کلاردشت ، گرگان و تپه تاریخی حسنلو و هرسین و الشتر و خرم آباد جمعی از کشاورزان ضمن فعالیت های روزانه خود ، در قبور و گودال ها به اشیاء مختلف و متنوع مفرغی و آهنی برخورده و آنها را جمع آوری و به اشخاص فروخته اند و امروز اکثر آنها زینت بخش موزه های اروپا و آمریکاست . در میان اشیاء مختلفی که به دست آمده است شمشیرهای آهنی ، قبضه خنجر مفرغی ، کلنگ برنزی و سنجاق های برنزی و انواع ظروف سفالین ارزش هنری دارد و کارشناسان پیدایش آنها را تا دو هزار سال ق.م حدس می زنند . علاوه بر اشیاء زرین و سیمین که در سقز و مناطق جنوبی دریاچه ارومیه کشف شده در ناحیه کلاردشت در سال ۱۳۱۸ هـ . ش حین ساختن قصر ییلاقی تعدادی ظروف زرین و مقداری مفرغ آلات و ظروف سفالین به دست آمده است . در تپه تاریخی حسنلو واقع در ۸۵ کیلومتری جنوب رضاییه اشیاء فلزی و سفالی گوناگونی کشف شده . همچنین در گورستان خوروین در ۸۰ کیلومتری شمال شرقی تهران و در ناحیه گنج تپه از گور مردگان مقدار زیادی ظروف مختلف الشکل سفالین و اشیاء برنزی به دست آمده است . ظروف سفالین را با دست می ساختند و روی آن نقوش و خطوطی پدید می آوردند . این ظروف به اشکال مختلف نظیر کوزه ، قوری ، نعلبکی ، انواع کاسه ، ظروف ساغری ، ظروف کروی (دیگ) ساخته شده است . در میان اشیاء مکشوفه فلزی ، اسلحه ، اثاثه فلزی و زیور آلات جلب نظر می کند . غیر از انواع مختلف خنجر و پیکان و تبر ، تعدادی ظروف فلزی ، نظیر چراغ های فلزی سه پایه ، چنگال ها ، چمچه ها ، انبرهای برنزی و زیورآلات و اشیاء تجملی نظیر گردنبند ، سنجاق زلف ، حلقه های انگشتر ، گوشواره و دستبندهای برنزی و سوزن ها و آویزهای طلا دیده می شود که می توان آنها را از بسیاری جهات با آثار مکشوفه از تپه سیلک و تپه گیان و تپه حسنلوی سلدوز و حفاری های طالش و کلاردشت مازندران و شوش و تخت جمشید مقایسه نمود .[۶۶]
۳-۱-۱ اشیاء فلزی :
اشیاء فلزی که در ناحیه حسنلو کشف گردیده از لحاظ ساخت و اسلوب به مراتب از مصنوعات مفرغی مکشوفه در لرستان و کردستان کرمانشاهان جالب تر است . از جمله آثار فلزی این ناحیه مجسمه های کوچک مفرغی ، مجسمه شیر نشسته با دنباله آهنی و مجسمه هایی از حیوان خیالی و مجسمه اسب بالدار و سه پایه های آهنی و مفرغی و دستبند و النگوهای مفرغی و خنجر و کارد مفرغی و گوشواره و گردنبند و پیشانی بند طلایی و اشیاء دیگر جلب نظر می کند . علاوه بر این از بین اشیاء مکشوفه ، دکمه های مختلف استخوانی و مهره های سنگی ، مینایی و شیشه ای قابل توجه است .
۳-۱-۲ آثار عهد هخامنشی در دره پازیریک :
دانشمند روسی ا . رودنکو در سال ۱۳۰۳ هـ.. ش ضمن مطالعاتی که در دره پازیریک ( واقع در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان خارجی ) به عمل می آورد ، از تپه های سنگی مصنوعی به محل قبر شاهان و بزرگان سکایی پی برد . ضمن حفاری هایی که در سال ۱۳۰۸ صورت گرفت مقدار زیادی از آثار صنعتی ایران کشف گردید که در میان آنها فرش یکپارچه بسیار ظریف از نوع قالیچه به طول ۲ متر و عرض ۸۳/۱ متر و کلفتی ۲ میلیمتر وجود داشت و به طوری که در عکس فرش مزبور مشاهده می شود ، به جز یک قسمت مختصر ، بقیه فرش سالم مانده . پیدایش آن نه تنها مهمترین ثمر کاوش های پازیریک است بلکه در دنیای باستان شناسی و بالاخص از لحاظ تاریخ صنعت فرش بافی ایران ، در درجه اول اهمیت به شمار می رود … یکی از مهمترین مطالب قابل توجه درباره کشفیات پازیریک چگونگی حفظ آثار موجود در قبرهای آنجا بر اثر یخبندان دایم است … دانشمند روسی چنین می نگارد :
عوامل موافق یعنی آب و هوا و وضع ساختمان های گوناگون بزرگ و انباشتن سنگ بر روی آنها باعث گردید که کمی بعد از دفن اجساد ، یخبندان درون گورگان ها را فرا گیرد و در نتیجه نه فقط اشیاء فلزی یا شاخی خوب محفوظ می ماند بلکه اشیاء چوبی و چرمی و پوست و حتی پارچه هم باقی مانده است و همچنین نه تنها اسکلت اجساد به جا مانده بلکه کالبد انسانی و اسب هایی که دفن کرده بودند عیناً حفظ شده است . [۶۷]
آقای رودنکو در کتاب سابق الذکرخود از کشف اشیاء دیگری هم در قبر پازیریک صحبت می دارد ؛ از قبیل میزهای کوچک ، بالش چوبی ، چاقوی آهنی ، دو جلد چاقوی چوبی ، یک چکش از شاخ گوزن ، آیینه با جلد پوست ببر ، کیسه های کوچک چرمی ، نظیر قربانی ، ظرف گلی ، سوزنی قرمز پشمی بسیار ظریف … »
۳-۱-۳ صنایع ملی عهد هخامنشی :
کشورگشایی های کورش و داریوش و آشنایی ایرانیان با ملل متمدن و پیشرفته شرق نزدیک موجب ترقی فنون و صنایع گردید و ظاهراً در ایران از هزاره دوم قبل از میلاد ، یعنی قبل از روی کار آمدن حکومت هخامنشی ، از طلا و نقره و مس و مفرغ استفاده می کردند و انواع سلاح ها و وسایل دیگر از قبیل سپر ، جوشن ، ساق بند ، خود ، شمشیر ، غلاف شمشیر ، نیزه ، خنجر ، زره اسب ، تبر ، مته های قلعه کوب و غیره به دست هنرمندان ساخته می شد . سپر را از آهن و مفرغ و گاهی از چوب ولی شمشیر و نیزه و تبر را بیشتر از مفرغ می ساختند . به طوری که از مفاد لوحه گلی شماره ۵۲ تخت جمشید برمی آید ، منطقه نیریز یکی از مراکز زره سازی در دوره خشایارشا بوده و در لوحه مذکور حقوق ۱۲ کارگر مرد ، ۱۸ پسربچه و ۱۴ نفر زن و ۱۱ دختر که مشغول خدمت بوده اند ، ذکر شده است .
گیرشمن و کنتنو ضمن گزارشی که از حفاری های شوش منتشر کرده اند ، می نویسند بیشتر اشیاء مکشوفه افزار و آلاتی از قبیل کلنگ ، داس ، خیش ، تبر ، اره ، مالبند اسب ، دهنه ، نعل و غیره بوده که از مفرغ ساخته می شد . نعل اسب را از مس و گاهی از پوستین و موی اسب می ساختند . نعل اسب به صورت امروزی از قرن دوم یا قرن اول قبل از میلاد ساخته شده است .
اشیاء زینتی از قبیل دست بند ، انگشتر ، سینه ریز ، سنجاق گوشواره ، بازوبند و مجسمه های طلایی و نقره مورد استفاده مردان و زنان آن دوره قرار می گرفته . صنعت جواهر سازی و سوار کردن سنگ های گرانبها روی فلزات معمول بود . علاوه بر آنچه گفتیم از ظرف فلزی از قبیل کاسه ، بشقاب ، فنجان ، روغن دان ، جام ، گلدان و غیره استفاده می کردند . طبقات ممتاز از ظروف طلا و نقره و تهیدستان از ظروف سفالین بهره مند می شدند . طبق نظریه دکتر گیرشمن ، در املاک بزرگ رعایای کارگر مصنوعاتی نظیر کفش ، نیمتنه ، شلوار و لباس و اثاثه خانه برای خود و دیگر کشاورزان تهیه می کردند . علاوه بر فعالیت های صنعتی محدودی که در عهد هخامنشیان در دهات صورت می گرفت ، در شهر فعالیت های صنعتی وسعت گرفته بود . [۶۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]




توجه به جنبه دیگری از تکنولوژی موجب می‌شود که بحث مزبور اندکی مخدوش شود. تیلر (۱۹۷۱) معتقد است در مواردی که تکنولوژی پیشرفته وجود دارد، مدیریت مشارکتی (درقالب مشاوره با زیردستان، درباره تصمیماتی که برآنان اثر خواهد گذاشت) احتمالا موفقیتآمیز خواهد بود. در اینجا مقصود از تکنولوژی پیشرفته جریان کار متمرکز است، بنابراین در مواردی که کارها به‌صورت منسجم یا خودکار انجام میشود مدیریت مشارکتی اثربخشتر خواهد بود. هیج و ایکن (۱۹۶۷) تحقیقی انجام دادند و ثابت کردند که مشارکت در تصمیم‌گیری (یعنی جنبه دیگری از تمرکز) مربوط به مواردی است که نباید مقررات و قوانین سازمانی در آن رعایت شود، بنابراین نتیجه تحقیق مزبور مؤید این است: در جایی که از نظر رعایت مقررات، سیستم متمرکز است باید تصمیات به‌صورت غیرمشارکتی گرفته شود. در مواردی که امور به‌صورت تکراری است اعضای سازمان باید مقررات را رعایت کنند و کمتر میتوان از طریق مشارکت دادن افراد، تفویضاختیار کرد. در موارد و شرایطی که کارها به‌صورت تکراری و یکنواخت نیست و نوع کار نامطمئن است، برای حل مسایل باید از پدیدهای چون تشکیل شورا استفاده کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مساله تکراری و یکنواختبودن کارها، نامطمئنبودن نوعکار و رابطه آنها با تمرکز به سطح تخصص افراد و اعضای سازمان بستگی دارد. لینکلن و زایتس (۱۹۸۰) گزارش می‌کنند که افراد متخصص تمایل دارند در فرایند تصمیم‌گیری مشارکت نمایند و سرانجام به این هدف می‌رسند. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که سطح تخصص افراد و اعضای سازمان باعث می‌شود آنان بتوانند در امور اعمالنفوذ زیادی بنمایند (هال، ۱۳۷۶، ۱۲۸)
۲-۱۱-۸- رابطه استراتژی-ساختار-فرهنگ-تکنولوژی
برخلاف مطالعات ارائه شده که در رابطه با ارتباط زوجی عناصر سازمانی مطالعاتی انجام شدند، برخی از پژوهش‌گران نیز الگوهایی برای بیش از دو عنصر ارائه نمودند.
مدل سه عنصری خانم وودوارد که در برگیرنده استراتژی، ساختار و تکنولوژی می‌باشد، از این دست است.
نمودار ۲۴- سازگاری استراتژی، تکنولوژی و ساختار
استراتژی
تکنولوژی ساختار
منبع: دفت‌، ۱۳۷۸، ۱۳۵
پیام این وضع برای شرکت‌های امروزی این است که استراتژی، ساختار و تکنولوژی باید سازگار باشند، به ویژه هنگامی‌که شرایط یا اوضاع رقابتی تغییر کند.
کسیکه نتواند از تکنولوژی مناسب استفاده کند و یا نتواند بین استراتژی و ساختار سازمانی هماهنگی لازم برقرار نماید، نمی‌تواند موفق شود. افزایش رقابت جهانی به معنی این است که بازارهای جهانی دارای نوسانات شدیدتر شدهاند، چرخه حیات محصول کوتاهتر است و مشتری از دانش و آگاهی‌های بیشتری برخوردار است و سرانجام اینکه برای تامین تقاضاهای جدید باید از استراتژی‌های مناسب استفاده کرد. شرکت‌های تولیدی می‌توانند برای حمایت از استراتژی‌های خود و افزایش انعطاف‌پذیری، از تکنولوژی‌های نوین استفاده کنند. به هرحال، ساختارهای سازمانی و فرآیندهای مدیریت باید هماهنگ شوند، زیرا ساختار مکانیکی مانع از انعطاف‌پذیری می‌شود و اجازه نمی‌دهد که شرکت از مزیت و رهآوردهای تکنولوژی نوین بهرهمند گردد (دفت، ۱۳۷۸، ۱۳۶).
گالبرایت نیز در مدل خود رابطه بین فرهنگ، ساختار، استراتژی، محیط، تکنولوژی و اندازه سازمان را بر می‌شمارد:
نمودار ۲۵- متغیرهای محتوایی سازمان که برساختار اثر می‌گذارند: مدل گالبرایت
منبع: دفت، ۱۳۷۸، ۲۱۳
نمودار ۲۶- الگوی ۷S مککینزی
منبع: استونر، ۱۳۷۹، ۴۸۴
الگوی مبتنی بر هفت عامل
سازمان مککینزی با توجه به بحث‌هایی‌که با مشاوران، دانشگاهیان و سازمان‌های پیشرو انجام داد الگوی مبتنی بر هفت عامل (برای اثربخشی سازمان) را ارائه کرد (در زبان انگلیسی این هفت عامل با حرف S شروع می‌شوند). مشاوران مککینزی دریافتند توجهنکردن به هریک از این هفت عامل اصلی می‌تواند تلاش‌هایی را که سازمان در راه و مسیر تغییر می کند، با مشکل یا مانعی روبهرو سازد، اقداماتش پُردردسر شود و گاهی این فرایند محکوم به شکست می‌گردد. آنها اهمیت یکسانی دارند و با یکدیگر روابط متقابل برقرار کردهاند. شرایط مختلف مشخص می‌کند که کدام‌یک از این عوامل دارای نیروی پویاست و در اجرای استراتژی‌های خاص کدام یک را باید بیشتر موردتوجه قرار داد (استونر، ۱۳۷۹، ۴۸۴).
مینتزبرگ نیز در بیان پنج نوع ساختار خود به‌صورت ضمنی ارتباطی منطقی بین استراتژی، ساختار، تکنولوژی و فرهنگ برقرار می کند.
جدول ۱۰- ابعاد سازمانی پنج نوع ساختار مینتزبرگ

ساختار سازمانی:
ابعاد سازمانی ساختار مبتنی بر خلاقیت دیوانسالاری مکانیکی دیوانسالاری حرفهای ساختار مبتنی بر بخشها و واحدهای مستقل متخصصسالاری استراتژی و هدفها
قدمت و بزرگی سازمان
تکنولوژی
محیط
رسمی‌بودن
ساختار
هماهنگی
کنترل
فرهنگ
ستاد فنی
ستاد اداری
بخش اصلی سازمان

رشد بقای سازمان
معمولا جوان و کوچک
ساده
ساده و پویا گاهی ناسازگار
اندک
وظیفه‌ای
نظارت مستقیم
قومی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]




۲-طبقه بندی کننده مبتنی بر هر نمونه si ساخته می شود. این کار به ما k طبقه بندی کننده می دهد. همه ی طبقه بندی کننده ها با بهره گرفتن از الگوریتم یادگیری مشابه ساخته می شوند.
تست:
طبقه بندی کردن هر نمونه تست، با رای گیری K طبقه بندی کننده می باشد. کلاس اکثریت به عنوان کلاس نمونه اختصاص می یابد. bagging می تواند دقت را برای الگوریتم های یادگیری ناپایدار بهبود دهد.درخت تصمیم نمونه ای از روش های یادگیری ناپایدار هستند. روش های k-nearest وNaΪve Bayes نمونه ای از روش های پایدار هستند. برای طبقه بندی کننده پایدار، bagging می تواند گاهی دقت را کاهش دهد ]۳۸[.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۶-۲- Boosting:
Boosting نیز مشابه bagging است، نمونه های یادگیری را دستکاری کرده و طبقه بندی کننده های چندگانه پایدار به منظور بهبود دقت تولید می کند ]۳۹٫[ در اینجا ما الگوریتم مشهور Adaboost را شرح داده ایم.برخلاف bagging، Adaboost یک وزن را به هر نمونه آموزشی اختصاص میدهد ]۴۰[.
یادگیری :
Adaboost، دنباله ای از طبقه بندی کننده ها را تولید می کند( با بهره گرفتن از طبقه بندی کننده پایه). هر طبقه بندی کننده به قبلی وابسته است و ما روی خطاهای قبلی تمرکز می کنیم.
نمونه های آموزشی که به وسیله ی طبقه بندی کننده های قبلی به طور ناصحیح طبقه بندی شدند، وزن های بالاتری به آنها نسبت داده شده است.
مجموعه داده D را در نظر بگیرید{{(,), (,),…… (, که xi بردار ورودی می باشد و yi برچسب کلاس وY yi ، یک وزن به هر نمونه اختصاص داده شده است، ما داریم {(,), (,),…… (,)} و=۱ . الگوریتم در طرح زیر داده شده است.

شکل۲-۶: الگوریتم Adaboost ]40[
الگوریتم با بهره گرفتن از یادگیر پایه دنباله ای از k طبقه بندی کننده می سازد(k به وسیله کاربر تعیین میشود)، در خط ۳ که base learner فراخوانی شده، در ابتدا وزن برای هر نمونه داده ۱/n هست. در هر تکرار، مجموعه آموزشی D2 می شود که مشابه با D است اما با وزن های متفاوت. هر تکرار یک طبقه بندی کننده جدید ft را در خط ۳ می سازد. خطای ft در خط ۴ محاسبه می شود. اگر خطا خیلی بزرگ باشد، تکرار پاک می شود و خارج می شود (خطوط ۷-۵). خطوط ۱۱-۹ بروزرسانی و نرمال سازی وزن ها برای ساختن طبقه بندی کننده های بعدی می باشد.
تست:
برای هر نمونه تست، نتایج دسته طبقه بندی کننده ها برای تعیین کلاس نهایی نمونه تست ترکیب می شوند که در خط ۱۴ نشان داده شده است( رای گیری وزن دار).
Boosting در اغلب موارد بهتر از bagging کار می کند و تمایل به بهبود کارایی دارد ]۴۱[.
۲-۷- روش های ارزیابی:
در این قسمت ما اندازه های استاندارد بازیابی اطلاعات را شرح می دهیم.
۲-۷-۱-ارزیابی متقاطع[۳۴]:
وقتی که مجموعه داده کوچک باشد، ارزیابی متقاطع n-foldاستفاده می شود، در این روش داده های موجود به n زیرمجموعه با اندازه مساوی تقسیم می شود. هر زیرمجموعه به عنوان مجموعه تست استفاده می شود و n-1 زیرمجموعه دیگر باقی می ماند که به عنوان مجموعه آموزشی برای یادگیری طبقه بندی کننده ترکیب می شوند. این روند n بار تکرار می شود و n دقت بدست می دهد. دقت نهایی تخمین زده شده از مجموعه داده، میانگین n دقت می باشد. اغلب از “۱۰-fold” و “۵-fold” استفاده می شود.
یک نوع خاص از ارزیابی متقاطع ، ارزیابی متقاطع leave-one-out است. در این روش هر fold فقط یک نمونه تست واحد دارد و همه ی بقیه داده ها به عنوان داده ی آموزشی استفاده می شوند. اگر داده اصلی m نمونه دارد، آن “m-fold” است. این روش زمانی استفاده می شود که داده موجود بسیار کوچک باشد و برای داده های زیاد کارا نیست ]۴۲[.
۲-۷-۲- دقت و فراخوانی:
فرض کنید که ما یک طبقه بندی کننده C و یک مجموعه اسناد D را داریم. طبقه بندی کننده C یک برچسب برای هر PD محاسبه می کند.C(P)=1 اگر P به عنوان هرزنامه طبقه بندی شده باشد و در بقیه موارد C(P)=0، الگوریتم هر سند در D به عنوان هرزنامه یا صفحه ی نرمال طبقه بندی می کند.
فرض کنید که ما متریک های زیر را تعریف کرده ایم:
مثبت درست(TP): اسناد هرزنامه ای که به عنوان هرزنامه تشخیص داده شده اند.
منفی درست(TN): اسناد نرمال که به عنوان نرمال تشخیص داده شده اند.
مثبت غلط(FP): اسناد نرمال که به صورت نادرست به عنوان هرزنامه طبقه بندی شده اند.
منفی غلط(FN): اسناد هرزنامه ای که به صورت نادرست به عنوان نرمال طبقه بندی شده اند.

منفی پیش بینی شده
مثبت پیش بینی شده

منفی درست

مثبت درست

مثبت

منفی غلط

مثبت غلط

منفی

دقت :
کسری از اسناد به درستی تشخیص داده شده در مجموعه ای از اسناد که به عنوان هرزنامه تشخیص داده شده اند.
(۲-۱۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]




بر طبق استنباط‌های مهم دیگر، هنر این‌گونه انگاشته می‌شود: فعالیتی که هدف آن صریحاً عبارت است از آفریدن اشیاء زیبا، از جمله بازنمایی صادقانه‌ی زیبایی طبیعی و انسانی؛ عرصه‌ای برای به نمایش گذاشتن مهارت، به خصوص مهارت در شکل بخشیدن به اشیاء یا دخل و تصرف در آن‌ ها که بتواند ستایش را برانگیزد؛ صورت تحول یافته‌ای از بازی با تأکید بر جنبه‌های جدی و نظم یافته‌ی بازی یا حوزه ی تجربه به معنی دقیق کلمه که در آن تأثیر متقابل مراحل فعال پذیرنده در پرداختن به جهان بیرونی به صورت کانون توجه در می آید و به خودی خود در بستر اندیشه جای می گیرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲٫خصوصیت زیبایی شناختی
اینکه زیبایی شناسی را علم مطالعه‌ی خصوصیات زیبایی شناختی بینگاریم بی‌تردید مستلزم فهم این نکته است که یک خصوصیت در چه زمانی خصوصیتی زیبایی شناختی به شمار می‌آید. عده‌ی زیادی بر این عقیده‌اند که خصوصیات زیبایی شناختی عبارتند از خصوصیات ادراکی یا مشاهده پذیر، خصوصیاتی که مستقیماً در معرض تجربه قرار می‌گیرند، و خصوصیات مرتبط با ارزش زیبایی شناختی اشیائی که از آن خصوصیات برخوردارند. اما غیر از این‌ها، درباره‌ی تعیین حد و مرز نوع خصوصیات زیبایی شناختی ممکن است بحث و اختلاف نظر وجود داشته باشد. برخی از علائم مشخصه‌ای که در مورد خصوصیات زیبایی شناختی مطرح شده‌اند بدین قرارند: سرشت گشتالتی(یعنی ترکیبی یا کلی) دارد؛ تشخیص آن نیازمند ذوق و سلیقه است؛ جنبه‌ای ارزشگذارانه دارد؛ ژرف اندیشی به آن موجب خشنودی یا ناخشنودی می‌شود؛ از شرط خاصی تبعیت نمی‌کند؛ در خصوصیات ادراکی سطح پایین‌تر پدیدار می گردد؛ به نحو چشمگیری کانون تمرکزی برای تجربه‌ی زیبایی شناختی است؛ به نحو چشمگیری در آثار هنری وجود دارد.
به رقم گفتگو بر سر شأن و موقعیت نشانه های نام برده، همگرایی عظیمی در نگرش‌های مربوط به این نکته وجود دارد که چه خصوصیات ادراک پذیر چیزها خصوصیات زیبایی شناختی هستند، چنان که این فهرست نا محدود حاکی از آن است- زیبایی، زشتی، والایی، لطافت، آراستگی، ظرافت، هماهنگی، توازن، وحدت، قدرت، کشش، شور، جوش و خروش، شوخ طبعی، تند خویی، زرق و برق، تندی، تشویش، اندوه، آرامش، سرخوشی، زمختی، صفا، جلوه فروشی، رخوت، احساساتی‌گری- و البته باید این نکته را در نظر داشت که بسیاری از خصوصیات مندرج در این فهرست فقط هنگامی خصوصیت‌های زیبایی شناختی هستند که واژه‌های مشخص کننده‌ی آن‌‌ها به صورت مجازی فهمیده شوند. و سر انجام اگرچه دسته‌ی خصوصیت‌های زیبایی شناختی و دسته‌ی خصوصیت‌‌های بیانی[۳۰] منتبق بر یکدیگر نیستند، بدیهی است که خصوصیت‌های بیانی که مسلماً فقط به آثار هنری مرتبط هستند و نه به اشیاء طبیعی زیر مجموعه‌ی مهمی از خصوصیت‌های زیبایی شناختی را تشکیل می‌دهند.
۳٫تجربه‌ی زیبایی شناختی
زیبایی شناسی هرگاه به منزله‌ی پژوهش درباره‌ی برخی از تجربه های مشخص با حالت‌های روحی معین- خواه نحوه‌های نگرش، ادراکات، عواطف، و خواه اعمال مربوط به دقت- تلقی شود باز هم مستلزم داشتن تصوری است در این موردکه یک حالت روحی یا فعالیتی ذهنی در چه زمانی، حالت یا فعالیت زیبایی شناختی است. تعدادی از نشانه‌های مطرح شده‌ای که حالت‌های روحی زیبایی شناختی را از حالت‌های دیگر متمایز می‌کنند بدین قرار است: بی طرفی، یا وارستن از میل‌ها، نیاز‌ها و دلبستگی‌های عملی؛ ابزاری بودن، یا متعهد و پایدار بودن برای خاطر خود؛ سرشت تفکر امیز یا مستغرق، با این نتیجه که توجه از ذهن خود شخص زایل شود؛ تمرکز بر صورت یک شیء یا موضوع؛ تمرکز بر رابطه‌ی میان صورت یک شیء و محتوا یا خصلت آن؛ تمرکز بر ویژگی‌های زیبایی‌شناختی یک شیء یا موضوع؛ و داشتن نقش اساسی در فهم آثار هنری. اینکه آیا این معیارها یا به طور جداگانه یا در تلفیقی با یکدیگر، می‌توانند به قدر کافی از عهده‌ی متمایز کردن مرزهای تجربه زیبایی‌شناختی به عنوان حالت مشخصی از ذهن برآیند یا نه باید به مباحث و بحث‌های درباره ی شک‌گرایی مراجعه کرد.( لوینسون،۱۳۸۷، ۱۶-۱۱)
۳-۲-۲ پنج مسئله در زیبایی شناسی تحلیلی

    1. مفهوم استتیک

واژه «استتیک[۳۱]» تقریباً در مفهوم جدید خود از زمان باومگارتن[۳۲]، فیلسوف قرن هجدهم آلمانی، رواج یافته است. او زیبایی شناسی را علم چگونگی شناخته شدن اشیاء و امور از راه حواس تعریف می‌کرد. اما استتیک در اندیشه‌ی جدید بی تریدی معنای اختصاصی‌تری دارد و فقط به ادراک حسی به طور کلی مربوط نمی‌شود. فیلسوفان بریتانیایی قرن هجدهم که درباره‌ی ذوق و سلیقه نظریه پردازی کرده‌اند، به شکل گیری آن معنای اختصاصی‌تر یاری رسانیدند. آنان بر وجهی از وجوه ادراک حسی تأکید کرده‌اند که مرکز هدایتش اصولاً تمایلات و دلبستگی های شخصی نیست و ویژگی‌اش همانا جذب شدن در شیء برای خاطر خود آن است.
۲٫تعریف هنر
در زیبایی شناسی تحلیلی، بحث درباره‌ی مسئله‌ی تعریف هنر در شکاکیت آغاز می‌شود، شکاکیتی که در آیین «ضد ماهیت‌گرایی[۳۳]» ویتگنشتاین[۳۴]ریشه دارد. به عقیده‌ی «وایتس[۳۵]» مفهوم هنر ذاتاً گشوده و نا محدود است و از این رو تعریف بردار نیست. بدین قرار بود که هر خلاقیتی از مفهوم هنر جدایی ناپذیر است و هر گونه کوششی برای فرو بستن مفهوم هنر را بر حسب شرایط معین لزوماً محکوم به شکست است؛ و دیگر اینکه مرزهای میان خرده مقوله‌های هنر (مثلاً شعر، نقاشی،اپرا) پیوسته در جریان تغییر هستند، و از این رو همین امر باید در مورد خود مقوله‌ی وسیع‌تر هنر صادق باشد و به همین سبب کوشش برای تعریف کردن آن چندان ثمری نخواهد داشت.در نتیجه می‌توان گفت این واقعیت که خلاقیت حتماً این امکان را دارد که موضوعات و متعلقات ذاتاً تغییر یابنده‌ی هنر را توصیف کند؛ به هیچ وجه متضمن این نکته نیست و دیگر اینکه خلاقیت باید خود مفهوم هنر را به شیوه‌ای توصیف کند که امکان تعریف را از بین ببرد.
۳٫هستی شناسی هنر
هستی شناسی هنر به این پرسش مربوط می‌شود که آثار هنری چه نوع ذواتی هستند؛ شرایط و هویت و فردیت چنین ذواتی چیستند؛ آیا پایگاه متافیزیکی آثار هنری در سر تا سر قالب‌های هنری یکسان است یا گوناگون و اصالت کار در قالب‌های هنر به چه چیزی منجر می‌شود. فیلسوفان پرسیده‌اند که آیا آثار هنری مادی هستند یا معنوی، انتزاعی‌اند یا انضمامی، یگانه‌اند یا چند‌گانه، مخلوق‌اند یا مکشوف. شاید بنیادی‌ترین تمایز در متافیزیک آثار هنری عبارت باشد از تمایز میان قالب‌های هنری که در آن‌ ها اثر هنری ظاهراً یک جزئیت انضمامی و ملموس به شمار می رود- یعنی شیء یا رویداد واحدی که از لحاظ زمانی و مکانی احاطه پذیر است- مثلاً در نقاشی، طراحی، پیکر تراشی و موسیقی بدیهه سازی شده، و قالب های هنری که در آن‌ ها اثر هنری چیزی تقریباً انتزاعی به نظر می‌رسد. مانند حکاکی، کنده‌کاری، ریخته گری، شعر و فیلم که نقش تفسیر در نمونه‌های آثار هنری تأثیر گذار است و به هستی شناسی هنر کمک می کند.

    1. بازنمایی در هنر

مبحث بازنمایی در زیبایی شناسی تحلیلی تا حد زیادی با توجه به بازنمایی تصویری یا تصویر نمایی پیگیری شده است. «ارنست گامبریک[۳۶]» در کتاب « هنر و توهم» خوداین مبحث را به چشمگیر‌ترین نحو مطرح کرد. گامبریک به طرزی بسیار عالی بر ضد الگوی «نگاه معصومانه»‌ی ادراک تصویر، و به نفع عقیده‌ای که مؤید تاریخ بازنمایی تصویری بود، استدلال می‌کرد؛ گامبریک بازنمایی تصویری را به عنوان پیشروی به سوی تصورات ذهنی همواره واقع‌گرایانه‌تر و حافظ توهم تجسم می کرد که دست یافتن به آن‌ ها از طریق فرایند طولانی «ساختن و جفت و جور کردن» حاصل می‌شود.
۵٫بیان در هنر
اینکه آثار هنری بیان کننده‌ی حالت‌های ذهنی اند، یا چنین حالت‌هایی را بیان می کنند، سخن پیش و پا افتاده‌ای در نقد هنری است، و چنین بیان یا قدرت بیانی معمولاً جایگاه اولیه‌ی جاذبه‌ی هنر انگاشته می شود .بیان عموماً به منزله‌ی شیوه ی جداگانه‌ای از معنی هنری به شمار آورده می‌شود که با بازنمایی از حیث ویژگی‌های منطقی، شیوه‌ی عملکرد، و دامنه‌ی موضوعاتش( مثلاً شرایط انتزاعی در مقابل جزئی‌های انضمامی) فرق دارد. به عقیده‌ی «گودمن[۳۷]» بیان در هنر مسئله‌ای است مربوط به اثر هنری‌ای که، در زمینه ی اجرای نمادین نقش کلی خود، صفتی را که به نحوه‌ی استعاری از آن برخوردار است، یا توجه را به خود جلب می کند، تجسم می بخشد. (لوینسون، ۱۳۸۷، ۲۱-۴۰)
۳-۳ دسته‌بندی آثار از نظر تکنیک و تزئینات، تنوع فرم و شکل و طرح و تحلیل زیبایی شناسانه‌ آن‌ ها
شکل، محتوا و ساختار هر اثر هنری، به اندیشه‌ها و باورهای طراح و سازنده آن اثر بستگی دارد، بنابراین بررسی الگوهای طراحی و جواهرات آبگینه معاصر ایران نیازمند بررسی دقیق ویژگی‌های فکری و اعتقادی در پیشینه ایران می‌باشد که به بررسی الگوهای کلی از نظر شکل و فرم، همچنین نقوش به کار رفته شده بر روی آثار پرداخته شده است.
در بررسی زیورآلات آبگینه معاصر موتیف‌ها و نمادهای ایرانی و الگوهای سنتی و اسلامی دیده می‌شود که همانند تابلوی تذهیب توسط هنرمند بعد از ساخت بدنه کار، طراحی و اجرا شده است.
علاوه بر نقوش مذکور طرح‌ها با خلاقیت همراه شده و همانند تابوی نقاشی در قالب زیور در دسترس هنردوستان قرار گرفته است.
در این بخش از فصل تحلیل ساختاری زیبایی‌شناسی، به تقسیم‌بندی آثار از نظر تنوع تکنیک و تزئینات و فرم، شکل، همچنین تنوع طرح و نقش پرداخته شده و نمونه‌هایی از آثار معرفی شده است.
۳-۳-۱ تکنیک و تزئینات
با بررسی آثار زیورهای آبگینه معاصر موجود، از لحاظ تکنیک به ۳ بخش تقسیم می‌شوند که شامل موارد زیر می‌باشد.
۱-هم‌جوشی شیشه (فیوزینگ[۳۸]): هم‌جوشی شیشه زمانی است که برش‌هایی از شیشه بر روی شیشه دیگر قرار گرفته و در اثر حرارت به صورت مذاب درآمده و با شیشه زیرین یکی می‌شود، در اصطلاح جوش می‌خورد. نکته مهم در این تکنیک این است که شیشه‌های انتخابی باید هم جنس باشند و ضریب انبساط یکسانی داشته باشند تا دچار تنش[۳۹] ( به این معنا که دارای ترک خوردگی) نشوند.هم جوشی حاصل آمیزش تعدادی شیشه‌های جدا از هم است که به شکل یک واحد متراکم در می‌آیند. این امر توسط حرارت دهی صورت می‌پذیرد تا جایی که شیشه ها نرم شده و به شکل سیال در هم فرو می‌روند. در این روش نکات مهمی قابل توجه می‌باشند. شیشه‌ها معمولاً در دمای بین ۷۵۰ تا ۸۰۰ درجه‌ی سانتیگراد به هم جوشی کامل می‌رسند که این امر با از دست دادن سختی آن‌ ها شروع می‌شود و در طی این روند شیشه شکل سطحی که به آن ممزوج می‌شود را به خود می گیرد. اگر این سطح هموار و تخت نباشد، سنگینی وزن خود شیشه موجب می‌شود که شیشه نرم شده توسط حرارت به طرف پایین‌ترین سطحی که می‌تواند حرکت کند. در بعضی موارد می‌توان شیشه را در قالب معین در حرارت پایین به روش ذکر شده شکل داد سپس شیشه‌ی دیگری را برای بار دوم در طی حرارت دهی با آن ممزوج کرد. قابل ذکر است در درجه حرارت بین ۷۵۰ درجه سانتیگراد تا دمای ذوب کامل شیشه، که حدود ۸۵۰ درجه سانتیگراد می‌باشد، شیشه‌ها در مرحله‌ی هم جوشی می‌باشند و مذاب نیستند. سه مرحله‌ی شکل پذیری در هم جوشی شیشه ها وجود دارد؛ در مرحله‌ی اول قطعات در کوره جاسازی می‌شوند، اما کاملاً از هم جدا می‌باشند. در مرحله دوم دو قطعه نرم شده و رویه خارجی قطعات شیشه که چسبناک ترند، خمیری تر از داخل شیشه هستند و به هم می‌پیوندند. این اتفاق در حرارت پایینی حدود ۶۵۰ درجه سانتیگراد رخ می دهد. پیوستگی به وجود آمده در این حرارت یک هم جوشی واقعی نیست و ثبات ندارد. در مرحله سرد شدن ترک می‌خورد و ممکن است که موجب جدا شدن و شکستن قطعات شود. بسیاری از شکست‌های هم جوشی نتیجه حرارت دهی در دمای پایین از این نوع می‌باشد. این بسیار شبیه جوش دادن فلزات به یکدیگر است که تنها ظاهراً به هم جوش خورده‌اند ولی اتصال ناپذیری دارند. در مرحله‌ی سوم وقتی دما حدود ۷۵۰ درجه سانتیگراد است، کار انجام می‌شود. در این مرحله امتزاج قطعات جدا از هم شیشه صورت می‌گیرد و حالا می توان گفت که هم جوشی رخ داده است. در این مرحله اگر چه قطعات به طور پایدار به هم جوش خورده‌اند ولی هنوز مرز قبلی آن‌ ها نیز قابل لمس است.(شکل ۱۴)
با افزایش درجه حرارت حدود ۸۵۰ درجه‌ی سانتیگراد می‌توان مرزهای قابل لمس را از بین برد و هم جوشی کامل و قوی صورت داد. اما باید توجه داشت که در قالب‌های کم ارتفاع اگر ضخامت لایه‌های شیشه مناسب نباشد احتمال از دست دادن شکل مورد نظر وجود دارد زیرا شیشه نرم شده ممکن است قالب را پر کند. مهم‌ترین و نخستین لازمه‌ی هم جوشی این است که قطعات با هم سازگار باشند؛ به این معنی که ضریب انبساط یکسان داشته باشند.(کامینگ[۴۰]، ۱۹۹۷)
شکل ۱۴- نیم ست ،تکنیک فیوزینگ، دست ساز، طرح انتزاعی، زمینه سبز و سرمه‌ای و زرد، فلز برنج، معاصر.
۲- اسلمپینگ:[۴۱]فرم‌دهی شیشه در قالب‌های از پیش طراحی شده که شامل سفالی یا سرامیک بُرد می‌باشند، بر اثر حرارت را در اصطلاح اسلمپینگ می‌گویند. روش اسلمپینگ معمولاً بر شکل دهی به نحوی دلالت دارد که تغییر در ضخامت شیشه در برش عرضی دیده نشود. در این روش از کشش بیش از حد جلوگیری می‌شود ( لاندسترام[۴۲]، ۱۹۸۹) . (شکل ۱۵)
شکل ۱۵- نیم ست، تکنیک اسلمپینگ، دست ساز، طرح انتزاعی، زمینه سبز، معاصر.
۳- ساندویچ کردن: قرار دادن متریال متفاوت از شیشه مانند ورق مس- طلا- سنگ و غیره بین دو شیشه را اصطلاحاً ساندویچ کردن گویند که در این روش بعد از حرارت‌دهی کل کار یک پارچه دیده می‌شود.آمیزش شفاف و هم جوشی می‌تواند توسط قرار دادن فلز یا پودر شیشه بین لایه‌های شیشه‌ی تخت به کار گرفته شود که در آن فلز یا پودر شیشه بین لایه‌ها محبوس می‌شود. همان طور که ذکر شد در این روش می‌توان از پودر فلزات، ورقه‌های نازک فلزی و سیم فلزی استفاده نمود. آسان ترین و بیشترین مصرف را ورق نازک و سیم مسی و سیم کروم دارند. اگر ورق نازک مس بین دو لایه شیشه قرار گیرد هوای کافی برای اکسید شدن کامل در طی حرارت دهی به آن نمی رسد و نتیجه خوبی به همراه خواهد داشت. دیگر فلزاتی که می‌توانند به این منظور انتخاب شوند می‌بایست نازک و در عین حال بسیار سست باشند که به شیشه اجازه انبساط و انقباض طبیعی را بدهند. در طی انجام این روش ممکن است هوا داخل شیشه محبوس شود. اگر دما به اندازه کافی بالا باشد و سرعت حرارت دهی مناسب و آرام، زمان نرم شدن شیشه به حباب هوا اجازه خروج خواهد داد.
اگر از ورق نازک مس برای این منظور استفاده شود که دارای بافت سطحی یا دندانه‌ای است، گودی یا تو رفتگی کم عمق می تواند داخل صفحه شیشه مات شود، این گونه ضخامت مربوط به مس جلوه ی بهتری می‌یابد. به این طریق ضخامت شیشه در طی حرارت دهی روی هم به خوبی تراز شده و مس بدون کمترین تغییر، رنگ قرمز خود را حفظ خواهد کرد.
طلا یکی از قدیمی‌ترین فلزاتی است که از دوران باستان به منظور ساندویچ شدن بین دو لایه شیشه استفاده می‌شده است و هم چنین پشم شیشه به شکل به هم بافته یا به شکل پرداخت شده و خام، ماده بسیار عالی برای روش ساندویچ است. در این روش می‌توان از مینا کاری رنگی و شیشه و پشم توام استفاده کرد تا جلوه‌های هنری زیبایی به دست آورد. بندهای صمغ موجود در پشم شیشه می‌بایست در اثر حرارت از بین بروند و استفاده از یک دوره حرارت دهی این امر را ممکن می‌سازد. در این زمان صفحه شیشه فوقانی روی لایه پایین نرم می‌شود و رزین در اثر حرارت از بین خواهد رفت. به این ترتیب مشخص است که هم جوشی بین لایه‌ها از وسط به خارج پیشرفت می‌کند و همین امر مانع از حبس شدن هوا بین دو لایه می گردد(کامینگ، ۱۹۹۷).(شکل ۱۶)
شکل ۱۶- انگشتر، تکنیک ساندویچ کردن، طرح انتزاعی، زمینه طلایی(طلای ۲۴ عیار)، رکاب طلا(۱۸ عیار) ابعاد ۲ در ۲ سانتیمتر، معاصر.
۴-ساخت زیور آلات شیشه‌ای با شیشه‌گری حرارت مستقیم[۴۳]: بر اساس شیشه های یافت شده در مصر، بین النهرین و قسمتی از آسیا، باستان شناسان بر این باورند که آغاز مهره سازی در این مناطق بوده است.
در قرن ۱۴ هنرمندان ایتالیایی شروع به ساخت مهره با چراغ (مشعل) کرده و البته این تکنیک را بصورت راز نگه داشتند تا اینکه در اوایل قرن ۲۰ پدر و پسری آلمانی به نام (بلاشکا)[۴۴] که هر دو شیشه گر بودند این تکنیک را برای اولین بار در معرض نمایش عموم گذاشتند.
در کشور ما نیز هنر استفاده از مشعل به بیش از ۵ دهه می رسد(البته بیشتر برای ساخت لوازم آزمایشگاهی) که خوشبختانه اخیرا برای ساخت مهره های شیشه ای اقداماتی-هر چند ناچیز – شروع شده است.
لوازم مورد نیاز برای ساخت مهره های شیشه ای عبارتند از چراغ شیشه گری، عینک، شیشه، میله های استیل، پودر جداکننده، کپسول گاز و اکسیژن. معمولا برای ساخت مهره از شیشه های (سدالایم)[۴۵] به دلیل فرم دهی راحتتر و تنوع رنگ استفاده می شود.(شکل ۱۷، ۱۸ و ۱۹)
روش کار: در ابتدا پودر جداکننده را با آب مخلوط کرده و میله استیل را داخل مایع مورد نظر زده، صبر می کنیم تا خشک شود. چراغ را روشن کرده شیشه را در دست راست و میله را در دست چپ می گیریم (در حین کار حتما میله شیشه ای و استیل باید در جهت عقربه های ساعت چرخانده شوند.)، شیشه را ذوب کرده فرم توپ مانند به آن می دهیم، سپس آن را به آرامی روی میله استیل که با پودر جداکننده پوشیده شده می گذاریم، به قدر کافی آن را چرخانده گرد می کنیم. پس از اتمام کار آن را جهت شک زدایی داخل کوره با درجه حرارت معین می گذاریم. پس از خنک شدن کوره، مهره را خارج کرده، از میله استیل جدا می کنیم وبا آب شستشو می دهیم و اکنون آماده استفاده می باشد.[۴۶]
شکل ۱۸- گوشواره، تکنیک شیشه‌گری حرارت مستقیم، دست ساز، طرح انتزاعی، زمینه بادمجانی و نقره‌ای، ابعاد ۳ در ۱٫۲ سانتیمتر، معاصر.
شکل ۱۷-گوشواره، تکنیک شیشه‌گری حرارت مستقیم، دست ساز، طرح انتزاعی، گل صورتی و برگ سبز بر زمینه‌ی نقره‌ای و مشکی، ابعاد ۱٫۵ در ۲ سانتیمتر، معاصر.
شکل ۱۹-گوشواره، تکنیک شیشه‌گری حرارت مستقیم، دست ساز، طرح انتزاعی، زمینه مشکی، طلایی، سفید، ابعاد ۱٫۵ در ۲٫۵ سانتیمتر، معاصر.
تزئینات آثار مذکور به ۳ بخش تقسیم می‌شود.
۱-نقاشی روی شیشه: نقاشی روی شیشه از گذشته‌های دور در سنن و مذاهب مختلف داخل شده و استفاده از این هنر در تزئینات مخصوصاً از قرن پانزدهم میلادی به بعد به کار گرفته شده است. این نوع تزیینات در ابتدا در تزئین کلیساها به کار می‌رفت و پس از قلمرو کلیساها فراتر رفته و از دوره رنسانس به بعد زینت‌بخش قصرها و کاخ‌ها و منازل گردیده است. این نوع نقاشی ها یادآور حالات روحانی فضایی بود که قالب کار را در بر می گرفت و نوع طرح اجرا شده بر آن نمودی بارز از زیبایی بصری و معنوی کار بود که مهارت هنرمند با مفاهیم مذهبی در می‌آمیخت و اثری بی‌نظیر را می‌آفرید. امروزه نیز در بخش زیور آلات این نوع از تزیینات پر کاربرد است که با نماد های ایرانی و اسلامی اجرا شده و هر یک یادآور بخشی از فرهنگ از پیش ساخته شده‌ی این سرزمین هستند.(شکل۲۰)
روش کار در نقاشی روی شیشه: بر روی دو نوع شیشه ۱- شیشه محدب ۲- شیشه صاف انجام می‌گیرد و مواد لازم جهت نقاشی رنگ که ماده اصلی کار روی شیشه می‌باشد، قلم مو، مایع حلال از قبیل تینر- تربانتین- نفت و غیره است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم