کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان
راهکارهای اجرایی حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان، با توجه به اصول مقرر در حقوق بین المللی؛ مانند اصل تعیین سرنوشت و سرزمینی بودن حاکمیت ها،دارای ابهام است. تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان در اصل ۱۵۲ قانون اساسی نیز مورد توجه قرار گرفته است و محدودیت های مندرج در اصول ۸۱ و ۱۴۵ هیچ خدشه ای به این اصل وارد نمی کند.در بند ۱۶ اصل ۳؛ بر حمایت بی دریغ از مستضعفان تاکید شده است. به نظر می رسد این حمایت بی شائبه در مواردی ممکن است با برخی دیگر از اصول قانون اساسی ، مانند اصل ۱۴۶، در تعارض قرار گیرد.توضیح اینکه ممکن است موردی پیش آید که جمهوری اسلامی برای حمایت از یکی از ملل مستضعف و یا مسلمان ،بخواهد پایگاهی برای مقاصد نظامی ،در اختیار آنها قرار دهد.[۱۱۵]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کلیات اصل سوم
مفهوم دولت در صدر این اصل ،نمی تواند در بر گیرنده مفهوم ملت نیز باشد. چرا که اولا؛ برداشت خلاف ظاهر لفظ نیاز به وجود قرینه دارد که چنین قرینه ای در متن اصل ،موجود نیست. ثانیا واگذاری مسئولیت اجرای برخی از بندهای این اصل به ملت، مانند بندهای ۳ و ۱۲ و ۱۶، به وضوح خلاف واقع و غیر معقول می نماید. ثالثا وجه ممیزی مبنی بر تفکیک بندهای اصل ۳ از یکدیگر وجود ندارد تا از این طریق بتوان تکلیف اجرای برخی از بندها را بر عهده ملت نهاد و تکلیف اجرای برخی دیگر از بندها را بر عهده دولت (در مفهوم اعم خود) دانست. افزون بر این نه در قانون اساسی و نه تا حدودی در قوانین عادی هیچ ساز و کار اجرایی برای ایفای تعهدات مندرج در بندهای شانزده گانه اصل سوم توسط مردم ،در نظر گرفته نشده است. لذا با قبول وجود مسئولیت ملت برای تحقق تمام این بندها ،تکلیف مالایطاق صورت می گیرد و دیگر آنکه اصرار بر قبول تعهد اجرا و استیفای بندهای مذکور در اصل سوم توسط مردم، مفسده نیز خواهد داشت. به عنوان نمونه نمی توان قبول کرد که مردم مسئول و طبق تصریح صدر اصل موظف به تنظیم سیاست خارجی کشور طبق آنجه که در بند ۱۶ آمده است ، هستند.
به نظر می رسد بندهای مطرح شده دراصل سوم قانون اساسی ،به صورت انحصاری در اختیار دولت نباشد؛ زیرا تحقق بسیاری از بندها مساعدت و همکاری مردم را در راستای دستیابی به آن اهداف می طلبند.
«تعهد مثبت و منفی دولت(و یا تعهد ایجابی و سلبی دولت)، طبق آنچه که در مباحث حقوق بشری مطرح است، راجع به بندهای اصل سوم، موضوعیت پیدا نمی کند. به عبارت دیگر، نمی توان به عنوان نمونه قائل به تعهد ایجاد محیط مناسب توسط دولت برای رشد فضایل اخلاقی شد و همزمان تعهد سلبی دولت (به معنای مانع نشدن برای رشد فضایل اخلاقی و با ایجاد نکردن محیط های نا مساعد که مانع رشد فضایل اخلاقی باشند) ،را هم در اینجا متصور شد؛ چرا که تقریبا در ابتدای هریک از بندهای شانزده گانه، تکلیف ایجابی و یا سلبی بودن تعهد دولت با به کار بردن الفاظی چون ایجاد، طرح، محو، رفع، تامین و توسعه مشخص گردیده است و نمی توان تعهدات سلبی را دارای تعهد ضمنی ایجابی و یا بالعکس تعهدات سلبی را حاوی تکالیف ضمنی ایجابی برشمرد چرا که این امر در واقع مستلزم اجتهاد بدون دلیل مستند در مقابل نص خواهد بود.[۱۱۶]»
«یکی از نمایندگان پیرامون مبنا و جایگاه اصل سوم می گوید:درج این اصل در اینجا بدین منظور است که، یکی به صورت فشرده ،وظیفه قانونگذاری و اجرای قانون را در آینده مشخص کند و جهت کلی قانون اساسی ما را در شاخه های مختلف نشان بدهد و هم برای خود ملت ما که امروز در انتظار آن هستند که قانون اساسی می خواهد چه مسائلی از مسائل آنان را اولویت بدهد و هم برای سایر مردم ،روشنگر کلی راه باشد.[۱۱۷]»
«تقسیم بندی یکی از نمایندگان پیرامون اصل اول و دوم و سوم،بسیار دقیق است. بنا بر این تقسیم بندی،اصل اول بیانگر نوع حکومت،اصل دوم پایه های حکومت و اصل سوم،اهداف و وظایف جمهوری اسلامی است.[۱۱۸]»
اصل ۳ را می توان به تعبیری برنامه هایی برای نیل به اهداف مذکور در اصل ۲ دانست. به تعبیری دیگر، این موارد شانزده گانه را می توان وظایف دولت اسلامی در پرتو اهداف آن به شمار آورد. البته اهداف نهایی در اصل دو گفته شده است واهداف میانی دراصل سه و یا به عبارت دیگراهداف به صورت اجمالی در اصل ۲ آمده است و به صورت تفصیلی در اصل ۳ شرح داده شده است. همچنین میتوان بندهای این اصل را، راه ها و شیوه هایی برای نیل به اهداف اصل ۲ دانست.دراین صورت ممکن است این سوال پیش بیاید که این راه ها و وسائل چه نسبتی با راه های سه گانه مذکور در بند الف و ب و ج اصل ۲ دارند؟ پاسخ این است که اگرچه آنها نیز راه ها و وسائل نیل به اهداف ذیل اصل ۲ هستند؛ ولی نسبت به این راه ها تقدم رتبی دارند. یعنی اجتهاد و استفاده از علوم و فنون می توانند ابزار باشند و بر راه های اصل ۳ تقدم رتبی دارند.
اصل ۳ و بندهای آن از حیث تعیین ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی جمهوری اسلامی اهمیت بسیاری دارد . آنچه که به طور کلی و خارج از قانون اساسی دارای اهمیت است؛ آن است که ابتدا باید جایگاه این نظام در مقابله با نظام های دیگر به خصوص، در برابر طیف گسترده دولت ها از لیبرال گرفته تا توتالیتر و تمامیت خواه مشخص گردد. به این معنا که دولت اسلامی از حیث دخالت درامور مختلف چه شان و جایگاهی دارد؟بعد از آن است که می توان چنین اصولی را با دقت یشتری بررسی نموده و یا به تفسیر صحیح تری از اصل ۳ دست یافت.با دقت در اصل سوم قانون اساسی روشن می شود که اهداف نظام جمهوری اسلامی و وظایف دولت و مردم در چهار سطح حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دسته بندی گردیده و لوازم آنها مانند آزادی سیاسی وحق تعیین سرنوشت توسط مردم و امنیت قضایی و… در بندهای شانزده گانه مورد تاکید قرار گرفته است.
در صورتی که عبارت دولت در اصل سوم قانون اساسی بیانگر مفهوم قوه مجریه باشد لازم است که اولا؛ دولت های منتخب بعد از اتمام دوره چهارساله ، از این ابعاد مورد رصد و مطالبه قرار گیرند. ثانیا؛ رئیس جمهور در طول دوران ریاست جمهوری به دنبال تحقق این اهداف باشد و همچنین در ارائه برنامه خود به مجلس شورای اسلامی جهت دریافت رای اعتماد، به تمام این اهداف ،توجه کافی و لازم را نموده باشد.
تقدم بندهای مربوط به افزایش آگاهی های عمومی بر آزادی در اصل ۳ ریشه در مباحث فلسفه حقوق دارد. بر این مبنا آگاهی مقدم بر آزادی است و می توان قبل از آگاه شدن و رشد فکری بخی از اقشار جامعه ،آنها را از داشتن برخی از آزادی ها، موقتا محروم نمود .
بندهای شانزده گانه اصل سوم از چند جهت قابل تقسیم بندی هستند: اولا؛ در جهت تقسیم بندی به اهداف عالی و اهداف میانی ، برخی از بندها تنها اهداف کلی و عالی نظام اسلامی محسوب می گردند و برخی بندها هم هدف نظام اسلامی است و هم وسیله تحقق اهداف.ثانیا؛ از جهت ذکر ساز و کارهای اجرایی برای بندهای شانزده گانه ،که این امر تنها برای برخی از بندها در سایر اصول مقرر گردیده است.اصل اول بیانگر نوع حکومت،اصل دوم پایه های حکومت و اصل سوم اهداف و وظایف حکومت جمهوری اسلامی ایران است.بیان اصل سوم قانون اساسی در متن به جای مقدمه از یک سو نشان دهنده اهمیت محتوای این اصل و از سوی دیگر بیانگر ذکر وظایف حکومت اسلامی در میان سایر اصول است ؛چرا که به این واسطه استناد به آن غیر قابل خدشه و بدون هرگونه شک و شبهه خواهد بود. [۱۱۹]
برای حفظ هر جامعه و در امان نگه داشتن آن از فساد و انحراف و سقوط در بعضی موارد، نظارت گروهی خاص لازم است تا بر آنچه بر جامعه می گذرد نظارت کنند و جامعه را از رفتن به سوی انحراف و فساد حفظ نمایند.این موضوع در اسلام به طور وسیع،حساب شده و منطقی ،تحت طرح وجوب دو وظیفه بسیار مهم امر به معروف و نهی از منکر عنوان شده است.این طرح و برنامه اگر درست پیاده شود اهرمی نیرومند برای ریشه کن کردن فساد و عاملی استوار برای سوق دادن فرد و جامعه به سوی تکامل همه جانبه معنوی و مادی خواهد شد.
گفتار دوم : امر به معروف و نهی از منکر(اصل ۸)
نظارت و مواظبت منطقی شهروندان جامعه بر یکدیگر، حقی است که از اتصال و پیوند ناگزیرفرد با جامعه وعدم امکان تفکیک و جدایی این دو از یکدیگر حاصل می گردد، چرا که کیفیت عملکردهای فردی بدون تردید در حرکت و سرنوشت جامعه نیز مؤثر است. کژرفتاریهای فردی همچون یک بیماری مسری علاوه برآنکه فرد را به ورطه خسران و زیان می افکند،جامعه را نیز زیانمند و متضرر می سازد و از اینرو مراقبت ومواظبت از یکدیگر حقی است که بر حکم عقل مبتنی است .
ارتباط متقابل رفتارهای فردی و جمعی با یکدیگر و اشتراک این دو در سرنوشت و چگونگی حیات خود، در نصوص روایی نیز مورد تصریح وتوجه جدی قرارگرفته است. در این دیدگاه فرد عنصری منفک و بریده از جامعه نبوده بلکه عضوی ازپیکره آن است و از این جهت، عدم توجه به اصلاح عضوی فاسد ( مجرم )، تسری فساد به دیگراعضاء را در پی داشته و مآلا در چگونگی سیر حیات اجتماعی نقش منفی برجای خواهدگذاشت. «بنابراین ضرورت مراقبت فرد نسبت به جامعه و جامعه نسبت به فرد و شهروندان نسبت به یکدیگر به منظور از میان برداشتن عوامل خسارت زا و زیانبار و نیز گسترش ارزش ها وتأمین بستر کمال وشکوفایی در جامعه، انکار ناپذیر است. از این رو چنانچه برخی از فقها نیز تصریح کرده اند ؛مشروعیت و وجوب امر به معروف و نهی از منکر از امور عقلی بوده و به حکم آن لازم است که عموم افراد با مراقبت از یکدیگر و در حد توان، جامعه را از آلوده شدن به فساد دور نگهدارند. شارع نیز همین حکم عقلی را مورد توجه قرار داده و آنرا از مهمترین واجبات به شمار آورده است. بطوری که بالاتر از جهاد و فراتر از همه اعمال نیک محسوب شده است.آیات قرآنی و نصوص روایی بسیاری که در این باره آمده است، بیانگر نقش حساس ومؤثری است که برای این فرضیه پیش بینی شده است.
از اینرو حقوقدانان و مؤلفین اسلامی،این دوفریضه را قطب اعظم در دین عنوان داده و آنرا از امور مهمی شمرده اند که همه پیامآوران الهی برای انجام آن و توصیه به دیگران در اقدام بدان برگزیده شده اند؛صاحب نظران اسلامی ضمن واجب شمردن تدابیر نظارتی و بازدارنده وتصریح براهمیت این تکلیف درعینی یا کفایی بودن وجوب آن، اختلاف کرده اند. گروهی وجوب آنرا بر همه افراد متعین دانسته اند .لکن اغلب عالمان اسلامی بر کفایی بودن وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر نظر داده و برخی چنین استدلال کرده اند که منظور و مطلوب شارع این است که معروف وامور نیک انجام و زشتیها از بین برود. پس چنانچه با اقدامات برخی از مکلفین، مقصود حاصل گردد، وظیفه ای برای دیگران باقی نمی ماند اما اگر هیچکس اقدام بدان ننمود همه مردم مکلف بدان بوده وترک کنندگان، سزاوار تنبیه و کیفر خواهند شد.[۱۲۰]»
«سخن در رابطه با تعریف این دو واژه بسیار است اما به عبارت ساده کلمه معروف یعنی خوب و کلمه منکر یعنی بد. مهمترین دلیل بر اهمیت این دو وظیفه بزرگ آنکه، حفظ دین و جامعه با تمام ابعادش بستگی به آن دارد. به عبارت دیگر؛ انسانها در پرتو اجرای این دو وظیفه، از پرتگاه سقوط نجات یافته و به سوی روح تکامل انسانی ،پرمی گشایند.این دو وظیفه ضامن اجرای سایر وظایف فردی،اجتماعی ،فرهنگی،سیاسی و عبادی خواهد شد.[۱۲۱]»
«امر به معروف و نهی ازمنکر در حقیقت به منزله یک پوشش امن اجتماعی برای محافظت از جمعیت است. زیرا اگر مساله امر به معروف و نهی از منکر در میان نباشد ،عوامل مختلفی که دشمن بقای وحدت اجتماعی هستند، از درون ،ریشه های اجتماع را می خورند و آن را از هم متلاشی می سازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست.نظارت همگانی واژه ای شرعی و قانونی است که در سالهای اخیر در فرهنگ سیاسی مردم ایران متداول شده است.این واژه بر این مفهوم استوار است که مردم صاحبان واقعی حکومتند و حق دارند بر نحوه کار حکومت نظارت داشته باشند و در آن مشارکت کنند. بنابراین با توجه به اهمیت امنیت اجتماعی در دین مبین اسلام، در نظام جمهوری اسلامی،امنیت مسلمین ارزش مضاعف دارد چرا که فراتر از حق شهروندی است و به رسالت شهروند در قبال خود ،جامعه و خداوند می انجامد. بر این اساس با پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام سیاسی مبتنی بر اصول واهداف دین مبین اسلام، مردم و نقش نظارتی آنان در نظام سیاسی، مورد توجه قرار گرفت و در اصل ۸ قانون اساسی بر تحقق آن تاکید شده است.[۱۲۲]»
«با نگرش به گستردگی موضوع امر به معروف و نهی ازمنکر به ویژه درحکومت اسلامی که کارگزاران و مسئولان باید به وظایف خاص خود بپردازند و در هر وظیفه خاص با توجه به تخصصی بودن و یا سایر ملاحظات آن به ویژه ملاحظات امنیتی ، نظامی و سیاسی تکیه بر یک نظر کافی نمی باشد؛ بلکه الزامات حکومت اسلامی ایجاب میکند که در انجام این دو وظیفه، هم به عینی و هم کفایی بودن آن توجه شود. آنجایی که بحث نظارت همگانی بر اعمال یکدیگر و اعمال دولتیان وبرعکس می باشد، عینی بودن آن مطرح است. اما در جایی که این نظارت تخصصی میشود، مثلا در جایی که ارتباط به مسائل امنیتی و نظامی و مواردمشابه پیدا می کنند، نظارت کفایی کاربرد دارد. بدین معنی که باید در خصوص این قبیل معروف ها و منکرها ،افرادی متخصص نظارت نمایند که لازمه آن تاسیس سازمان های تخصصی است.
نظارت بیرونی بر قدرت سیاسی متکی بر این اصل است که حاکم جامعه خود را در برابر مردم مسئول و پاسخگو بداند. اگر حاکمی مردم را تنها موظف بداند و خود را فقط در برابر خداوند مسئول بداند و تنها خود را صاحب حق بپندارد،طبعا نظارت مردم را بر عملکرد خویش نخواهد پذیرفت. نظارت بیرونی تنها منحصر بر قدرت سیاسی نیست بلکه این نظارت از طریق مردم بر مردم، مردم بر دولت و دولت بر مردم می باشد که این موضوع در اصل ۸ قانون اساسی تصریح شده است.[۱۲۳] »
این اصل که در واقع همان امر به معروف و نهی از منکر می باشد ؛وظیفه ای همگانی در جهت رواج خوبی ها و جلوگیری از گسترش زشتی ها در جامعه اسلامی است. این وظیفه اختصاص به قشر خاصی نداشته و همگان برای سالم سازی جامعه مسئولیت دارند.برخی از قشرها مانند علمای امت که جایگاه خاص و از مصالح و مفاسد آگاهی بیشتری دارند،در این زمینه مسئولیت بیشتری دارند .یکی از اهرم های نظارت؛ تبیین همین وظیفه عمومی است. مردم همانطور که موظف به انجام خوبی ها و ترک بدی ها هستند، در رواج نیکی ها و محو بدی ها در جامعه نیز مسئولند و وظیفه دارند تا یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر کنند. حاکمان نیز مشمول این وظیفه عمومی اند. جایگاه ایشان در جامعه موجب نمی شود که مردم عادی نتوانند به آنان امر و نهی کنند.
«آیا امر به معروف آزادی را سلب نمی کند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت؛ با این که به طور مسلم زندگانی دسته جمعی برای افراد بشر فواید و برکات فراوانی دارد و حتی این نوع مزایا، انسان را وادار به زندگانی اجتماعی کرده است. ولی در مقابل آن ،محدودیت هایی نیز برای او به بار می آورد چون در برابر فواید بی شمار زندگی دسته جمعی ، ضرر این نوع محدودیت ها جزیی و ناچیز است . بنابراین؛ بشر از روز اول تن به زندگی اجتماعی داده و محدودیت ها را پذیرفته است و از آنجا که در زندگی اجتماعی سرنوشت افراد به هم مربوط است و به اصطلاح، افراد در سرنوشت یکدیگر اثر دارند،حق نظارت در اعمال دیگران ،حق طبیعی و خاصیت زندگی دسته جمعی است.[۱۲۴]»
چنانچه امر به معروف و نهی از منکر برابر اصول و روشی که در شرع مقدس تبیین و تشریح شده است ، انجام شود، نه تنها موجب هرج و مرج و سلب آزادی دیگران نخواهد شد بلکه آثاری از خود بر جای خواهد گذاشت که نتیجه آن آرامش و اطمینان جامعه است. زیرا اگر مردم دریابند که ناظرانی وجود دارند که بر امور نظارت کنند و مانع تخلف و گناه مردم شوند،مانع زورگویی و قلدری گردنکشان شوند و مانع همه قسم از این منکرها شوند، قطعا آرامش می یابند و آرامش مردم ،موجب پیشرفت می گردد.
«از عبارت امر به معروف و نهی از منکر چنین بر می آید که این دو، بر مبنای امر و نهی می باشند و گویای این نکته است که باید در پشت آن قدرت اجرایی وجود داشته باشد تا بتواند آن را به مرحله عمل برساند و با دعوت به خیر که امری عمومی است و همگان می توانند آن را انجام دهند، تفاوت دارد. واقعیت این است که امر به معروف و نهی از منکر باید اثرگذار باشد و برای اثر هم نیاز به مقدماتی است که آن مقدمات، قدرت می باشد. یا به عبارتی در امر به معروف و نهی از منکر یک اختیار وجود دارد که اگر امر به معروف اثرگذار نبود، از آن اختیار می توان مدد گرفت.»[۱۲۵]
«واقعیت این است که حداقل نود درصد این دو وظیفه، مسئولیتی دولتی است.اگر مقدمه تاثیر امر به معروف و نهی از منکر، تشکیل حکومت اسلامی باشد، حکومت اسلامی واجب می شود. بنابراین تهیه مقدمات اثرگذاری نیز از عهده تک تک مردم خارج است. تهیه مقدمات در واقع همان ایجاد اختیارات قانونی همراه با ابزار قانونی است که در صورتی که فرد از طریق زبانی نپذیرفت، باید از اهرم قانونی در جهت بازداشتن او استفاده شود. یا به عبارتی از اهرم الزام واجبار استفاده شود.[۱۲۶]»
با این توصیف می توان نظر استاد عمید زنجانی را که قائل است که نود درصد امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دولت است به درستی پذیرفت. اما با پذیرفتن این موضوع کار پایان نمی یابد و مشکل اصلی همچنان باقی است که چه کسی مسئول امر به معروف ونهی از منکر در دولت است؟ اگر هدف از امر به معروف و نهی از منکر را جریان صحیح امور در جامعه بدانیم، پس اولین مسئول؛ سلسله مراتب سازمانی ادارات از پایین ترین رده تا بالاترین رده است که در یک وزارتخانه، وزیر مربوطه است. سلسله مراتب سازمانی به لحاظ اختیارات سازمانی هم قانونا الزام دارد و هم عرفا می تواند از اختیارات قانونی، در جهت سیر صحیح امور استفاده کند و از اهرمهای تشویق و تنبیه در اختیار خود، بدون محدودیت استفاده نماید.این همان دولتی بودن امر به معروف و نهی از منکر است. پس تا اینجا به درستی روشن شد که هدف از امر به معروف و نهی از منکر از طریق نهادهای مرتبط با امور عامه مردم و از طریق سلسله مراتب سازمانی در آن نهادها و یا نهادهای دیگر، قابل دست یابی است و یا به عبارتی این وظیفه به طور عام در هر سازمانی، از طریق همان سازمان و نهاد قابل تحقق است، بدون اینکه تاثیر سوء بر روند امور، در آن سازمان داشته باشد. روش دیگری که در اجرای امر به معروف و نهی از منکر می تواند مورد نظر باشد؛ تشکیل نهادی با این وظیفه است، یعنی نهاد امر به معروف و نهی از منکر ،حال با هر عنوان چه سازمان ، چه وزارتخانه و …. .
در حال حاضر ستادی با نام ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که این ستاد باید دامنه فعالیت خود را با هدف آموزش در سطح جامعه، گسترش دهد و مردم و مسئولین را با مصداق های معروف و منکر آشنا نماید. بدیهی است که آشنا شدن مردم با این مصداق ها، قطعا در پیشرفت امر به معروف و نهی ازمنکر اثر مثبت خواهد داشت و این فریضه بزرگ الهی را در جامعه احیا خواهد کرد. البته تشکیل ستاد فوق، الزاما به معنای استخدام گروهی با این هدف نیست . بلکه این ستاد در واقع می بایست برنامه ریز و سیاست گذار باشد و در اجرای آموزش معروف و منکر، از سایر پتانسیل های موجود، مانند ائمه جمعه و جماعات ، واعظین، رسانه های همگانی و … استفاده کند.
در مجموع باید گفت که هدف از امر به معروف و نهی از منکر،اجرای صحیح امور جاری جامعه در ابعاد و قلمروهای مختلف خود است و لازم است درجهت اجرای صحیح آن امور، نظارت صورت پذیرد. نظارت به دو صورت همگانی و اختصاصی است.نظارت همگانی وظایف عامه مردم است که تقریبا ده درصد این فریضه را دربر می گیرد ولی نود درصد بقیه نظارت اختصاصی است که جزو وظایف دولت می باشد.دولت یا نهادهای دولتی متولی پیشبرد صحیح امور مردم می باشند. برخی نهادها مانند نهادهای انتظامی و قضایی و شهرداری ها و موارد مشابه مستقیما با امور مردم سروکار دارند و سایر نهادها به طور غیر مستقیم. به عبارتی برخی نهادها که مسئولیت امور نظم عمومی و جلوگیری از بی عدالتی ، قانون گریزی و زورگویی و … را بر عهده دارند، درواقع متولیان امر به معروف و نهی از منکر هستند و برای اجرای صحیح امور،نیاز به نظارت در درون خود نیز دارند که با توجه به آن، نظارت از مسیر صحیح خود منحرف نشده و به فساد کشیده نشوند.
در این نهادها یا کلا نهادهای دولتی ، نظارت داخلی از طریق سلسله مراتب نیز، دستگاههایی مانند بازرسی،حراست ویا موارد مشابه را در درون خود دارند که از طریق آنان اعمال نظارت می نمایند. بر این اساس ضرورت تشکیل نهادی که صرفا وظیفه امر به معروف و نهی از منکر راداشته باشد تشخیص داده نمی شود. از طرفی ممکن است ایجاد تشکیلاتی این چنین باعث دخالت بی مورد در امور و موجب کندی روند امور شود و مسئولین را در انجام وظایف بی اختیار نمایند.
ضرورت دارد که موضوع امر به معروف و نهی از منکر از طریق مدیران و مسئولان و مبادی ذی ربط در سازمان صورت پذیرفته و در واقع، دولت خود در تمام ابعادش مسئول اجرای آن باشد.به عبارت دیگر، بر اساس این استدلال می توان گفت که امر به معروف ونهی از منکر، جزو وظایف مدیران است و باید همیشه در جریان امور ساری و جاری باشد.مدیران موظفند با ایجاد ساز و کارهایی که بتواند هم آشکار و هم پنهان اعمال کارکنان را زیر نظر داشته باشد و بدون غرض گزارش نماید و مواردی از این قبیل، به انجام این فریضه اقدام نمایند.در بحث خارج از ادارات یا به طور کلی جامعه، این وظیفه باید به مسئولین انتظامی و سایر مبادی ذی ربط همچون بسیج واگذار شود و آن ارگانها به عنوان بازوان اجرایی اقدام نمایند. با این حال مسئولیت عمومی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نظارت همگانی و در حد تذکر و ارشاد مشفقانه، کماکان از طریق مردم عادی انجام خواهد شد. اما علی رغم عدم ضرورت تشکیل نهاد امر به معروف و نهی از منکر با توجه به اهمیت آموزش معروف ها و منکرها تشکیل ستادی با هدف آموزش ضروری می باشد.[۱۲۷]
گفتار سوم : تحکیم خانواده و حمایت از حقوق زن (اصل ۱۰ و ۲۱)
بند اول : خانواده در قانون اساسی
خانواده واحد اجتماعی است با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و روانی، متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی با یکدیگر به عنوان زن و شوهر، مادر و پدر و برادر و خواهر، در ارتباط متقابل اند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند.
نهاد خانواده یک ضرورت اجتماعی ، روانی، غریزی، تنظیمی، اقتصادی ، اخلاقی، عاطفی و تربیتی است که نقش موثری در رشد و تعالی و تکامل همه جانبه جامعه دارد و در صورت عدم توجه به آن و سقوط خانواده، جامعه نیز به فساد و هلاکت کشیده می شود. لذا توجه اسلام، به حفظ و تحکیم خانواده و ارزش و قدرت آن است و در قرآن کریم اشارات متعددی به آن شده است. از جمله می فرماید: برای شما از خود شما همسرانی آفرید تا به سوی آنان میل کنید و آرامش بگیرید و بین شما مودت و رحمت (خانوادگی) قرار داد و در همین نشانه هایی است برای مردمی که تفکر کنند.بسیاری از مکاتب اجتماعی نیز خانواده را مهم ترین رکن حیات اجتماعی و عامل اساسی مهمی برای رشد و شکوفایی جوامع یا سقوط آنها می شناسند. بنابراین هم ازنظر اسلام و هم از نظر سایر مکاتب اجتماعی، در میان همه نهادها و تاسیسات اجتماعی ، خانواده اهمیت و اعتبار بیشتری دارد و همگی بر اهمیت حیاتی و سرنوشت ساز آن تاکید دارند.
بنابراین؛ از آنجا که نظام جمهوری اسلامی ایران طبق اصل دوم قانون اساسی، نظامی است بر پایه حاکمیت خداوند و تسلیم در برابر او و وحی الهی و نقش بنیادین آن در بیان قوانین، خانواده به عنوان رکن اساسی حیات اجتماعی در کانون توجه آن قرار دارد و قانون اساسی که سند این نظام است نیز، اهتمام خاصی به امر خانواده ورزیده است. چنانکه در مقدمه آن،از خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی یادشده است.[۱۲۸]
توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز اصلی حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است، اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود، از وظایف حکومت اسلامی است.همین موضوع صریحا در اصل دهم قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته و ضمن اینکه خانواده را واحد بنیادین جامعه اسلامی معرفی کرده، دولت را نسبت به مقوله های زیر مکلف کرده است:آسان کردن تشکیل خانواده،پاسداری از قداست خانواده،تنظیم روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی[۱۲۹]
در ارتباط با مقوله نخست؛وظیفه دولت عبارت است از : وضع و تنظیم قوانین و مقررات و برنامه ریزی های لازم و تدارک امکانات و زمینه های مربوطه به منظور آسان ساختن فرایند تشکیل خانواده. در این خصوص تاکنون از سوی نهادها و ارگان های مختلف نظام جمهوری اسلامی نظیر مجلس شورای اسلامی ، برخی نهادهای انقلابی و اجرایی و موسسات ملی نظیر بانک ها، همچنین به وسیله ارگانها و نهادهای مردمی، مجموعه ای از تسهیلات مادی و معنوی در نظر گرفته شده است.
در مورد پاسداری از قداست خانواده باید گفت که یکی از اهداف مهم نظام و رهبری آن، احیای قداست و ارزش واحد بنیادین جامعه؛ یعنی خانواده بوده و هست. چنین هدف مهمی در حقیقت برگرفته از متن دین مبین اسلام است. زیرا اسلام همواره تحکیم بنیان خانواده و حفظ قداست آن را متذکر شده است.در زمینه تنظیم روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی، باید گفت از آنجا که هیچ جامعه ای چنانچه از خانواده هایی ناسالم برخوردار باشد، نمی تواند ادعای سلامت نماید ، قانون اساسی جمهوری اسلامی به منظورسالم سازی خانواده و حیات خانوادگی توجه دولت را به دو امر مهم جلب می کند: یکی تشکیل خانواده بر پایه حقوق اسلامی خانواده و دیگری رشد فضایل اخلاق اسلامی خانواده.
«منظور از حقوق خانواده ،مجموعه ای از مقررات و احکام و وظایف و مسئولیت هایی است که در شریعت اسلام برای بقا و دوام خانواده در نظر گرفته شده است. از آنجا که خانواده کانون اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی است، رشد فضایل اخلاقی و توسعه معنوی خانواده در کانون توجه نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن قرار گرفته است.به ویژه اینکه، بر اساس بند اول اصل سوم قانون اساسی، یکی از وظایف نظام، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد است. بنابراین یکی از عرصه های مهم برای رشد فضایل اخلاقی خانواده است. اهمیت این موضوع آنگاه مشخص می شود که ببینیم از منظر علمای علم اخلاق ، خود خانواده می تواند محفلی باشد برای اشاعه و گسترش فضایل اخلاقی و معنویت.
بدین ترتیب آنان برای خانواده برخی کارکردهای اخلاقی و معنوی را مطرح می کنند از جمله: ۱- محیط خانواده مکتب انسان سازی: اصولا اسلام محیط خانواده و کانون گرم خانواده را بهترین مکتب برای انسان سازی وکسب فضایل می داند. پس باید محیط خانواده محلی برای خروج و سلوک اهل خانه باشد و خانواده نقش موثری در فرایند خودسازی، دگرسازی و تهذیب نفس ایفا می کند.۲- محیط خانواده محل رحمت الهی: قرآن کریم خانه را محیطی معرفی می کند که سراسر رافت و مهربانی و رحمت است. پس خانواده باید پایگاه آرامش،زدودن رذایل و زایل شدن نگرانی ها و زمینه سازی برای نزول الطاف و رحمت خداوندی باشد.۳- خانواده محیط ایثار و فداکاری:خانواده باید محیط مناسبی را برای تولید عاطفه و تحکیم بنیان های عاطفی در میان اعضای خود ایجاد کند. بنابراین خانواده همچون کارگاهی است که در آن خلق های نیکو و خوبی های اصیل انسانی در محبت، ایثار، رافت،رعایت ،تعاون، تضامن، عفو و اغماض و دیگر صفات انسانی هم می روید،هم رشد و نمو می کند. این همه صفات که از نیازمندی های مبرم یک جامعه اصیل و مرفه انسانی است، در آنجا نضج می گیرد. در نتیجه ی رشد فضایل اخلاقی در خانواده،سلامت خانواده و در نهایت سلامت جامعه تضمین می شود. فرزندان در محیطی آکنده از محسنات اخلاقی تربیت می شوند. روابط خانوادگی در چارچوبی درست و انسانی شکل می گیرد و کانون خانواده سرشار از صفا و صمیمیت و صداقت می شود.[۱۳۰]»
بند دوم : زن در قانون اساسی
زنان به عنوان یکی از دو رکن اصلی حیات خانواده ، نیرویی غیر قابل انکار هستند که باید از نظر نظام مندی و برنامه ریزی، تمهیدات ضروری در مورد آنان در دستور کار دولتها قرار بگیرند. در نظام جمهوری اسلامی نیز زن، از جنبه های مختلف مورد توجه قرار گرفته است و هدف بازیابی مقام واقعی زن و هویت انسانی و کرامت واقعی آن است. با توجه به چنان هدف مقدسی قانون اساسی جمهوری اسلامی دیدگاهی ویژه و قرائتی منحصر به فرد از زن و مقام و منزلت او ارائه می دهد.در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیروی انسانی زن که در نظام طاغوتی در خدمت استثمار همه جانبه خارجی بود، هویت اصلی و حقوق انسانی خود را بازمی یابد و در این بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که از قبل متحمل شده اند ضرورت استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.
خانواده واحد بنیادین جامعه وکانون اصلی رشد و تعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه ساز حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است، اصل اساسی بوده وفراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت اسلامی است. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده از حالت شیء بودن و یا ابزار بودن در خدمت اشاعه مصرف زدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری و پرورش انسان های مکتبی پیش آهنگ و خود، هم رزم مردان در میدان های فعال حیات می باشد و در نتیجه پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهدبود.قانون اساسی با آزاد ساختن زن از قید و بندهای منحط جاهلیت قرن بیستم و سوق دادن او به سوی ارزش های حقیقی، شخصیت واقعی بانوان را مطرح کرد.
الف: حقوق زن در قانون اساسی
در اصل نوزدهم مساله تساوی حقوق مردم ایران(اعم از زن و مرد) از هر قوم و قبیله مورد تاکید قرار گرفته است و در اصل بیستم آمده است که همه افراد اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی،سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی با موازین اسلامی برخوردارند[۱۳۱].بنابراین مشاهده می شود که قانون اساسی به اصل مساوات حقوق مرد و زن عنایت ویژه دارد.[۱۳۲]
ب: وظیفه دولت در قبال حقوق زنان
به منظور پاسداری از مقام و منزلت زن و افزایش رشد کیفی زنان و افزایش اثربخشی آنان در عرصه های خانواده و اجتماعی،قانون اساسی دولت را به یک سری امور موظف کرده است. اصل ۲۱ قانون اساسی در جهت این امر است. در این اصل آمده است که دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید[۱۳۳]. به علاوه این اصل انجام این موارد را به عهده دولت گذاشته است:
«ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او: نظام جمهوری اسلامی با ماهیتی که دارد و در اصل اول آن آمده است؛ به منظور فضاسازی جهت رشد شخصیت زنان و بازیابی حقوق از دست رفته آنان،
حداکثر تلاشها و اقدامات را به کار گرفته است.درهمین زمینه در قانون خط مشی کلی سازمان صدا و سیما مصوب تیر ماه ۶۱ در ماده ۴۵ به عنوان یک وظیفه آمده است: بیان و تشریح مقام والای زن از دیدگاه اسلام و شناساندن ارزش واقعی وی به منظور بازگشت به اصالت اسلامی خویش و همچنین زمینه سازی برای از بین بردن ارزشهای کاذب و جایگزینی فضیلتهای اخلاقی در خانواده وکمک به تحکیم و انسجام روابط خانوادگی.[۱۳۴]
حمایت مادران به ویژه در دوران بارداری و حضانت فرزند: جامعه شناسان در بررسی نقش و کارکرد خانواده به دو وظیفه اساسی آن یعنی؛ تولید مثل(بقای نسل) و تربیت فرزندان توجه بیشتری دارند ودر این میان مسئولیت زنان به مراتب از مردان سنگین تر است. از یک سو تحمل مشقات دوران بارداری و از سوی دیگر مسئولیت خطیر تربیت همه جانبه فرزند را برعهده دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 04:57:00 ق.ظ ]




به علاوه از قنات تعریف‌های دیگری نیز توسط صاحب‌نظران به عمل آمده که جهت استحضار خوانندگان محترم ذیلاً به چند تعریف از آنها می‌پردازیم:

    1. مجاری زیرزمینی که با به کار بردن شیبی کمتر از شیب سطح زمین آب را به سطح زمین می‌رسانند. منبع قنات، طبقه‌ای از زمین است که آب در آنجا جمع شده و عمق آن تقریباً ۲ تا ۱۶ متر می‌باشد.[۲۷]
    1. قنات، حلقه چاه‌های آبده و خشک که مطابق نظر کارشناسان برای آبیاری مزارع احداث می‌گردد، بدین منظور که به آب‌های چاه‌های آبده متعدد تمرکز دهند تا برای امور کشاورزی کفایت کند و در موارد نیاز و ضرورت برای سرکشی و تعمیر مجاری آب، همان چاه‌های آبده، چاه‌های خشک دیگری نیز حفر می‌شود که از آن راه داخل شده و آن را تنقیه و تعمیر نمایند.[۲۸]
    1. قنات به معنای کاریز و مجرای آب است، قنوات یا کاریزها مجاری آبهای زیر زمینی که از شاخصه‌ها و ممیزات خاص ایران است.[۲۹]

در تعریف دیگری که از قنات شده، عبارت است از: مجرایی که به کمک چاه‌های متعدد در زیر زمین حفر شده تا آب زیر زمین کوهپایه‌ها را به داخل دشت‌ها روان ساخته و به مصرف کشاورزی و غیره برساند.[۳۰]
در عبارت دیگر، قنات یا کاریز مجرای آب زیرزمینی یک واحد آبیاری است که مصنوعاً به وجود آمده و مانند یک چشمه طبیعی آب آن در اثر قوه ثقل به طرف مزارع پایین دست جاری می‌شود. همچنین قنات به مجرای گفته می‌شود که در زیرزمین حفر کنند تا آب در آن جاری شود بر اساس آخرین آمار اخذ شده در ایران حدود پنجاه هزار قنات وجود داشته که طول بعضی از آنها تا هفتاد و پنج کیلومتر می‌باشد.[۳۱]
راه‌آب زیرزمینی در قنات بر خلاف چشمه، آب در نتیجه کندن زمین و عملیات قناتی جاری می‌شود، نوعی آب زیرزمینی است. اگر به نقشه‌ی ایران و نوع آب و هوا و مناطقی که در آن هست از نظر منابع آبی نگاهی بیندازیم، متوجه می شویم که ایران سرزمینی است کم آب و آب و هوایش خشک و بری است و برای کشاورزی مناسب نمی‌باشد، به همین علت ایرانیان از حدود سه هزار سال پیش به فکر و اندیشه تأمین آب برای کشاورزی که شغل و پیشه اغلب ایرانیان و روستانشینان بوده، بر‌آمدند و الآن علاوه‌بر اینکه کشورمان مواد غذایی خود را تولید می‌کند، بلکه محصولات دیگر کشاورزی را مانند پنبه و دانه‌های روغنی و سیب و غیره را به کشورهای دیگر صادر می کند. این امر میسر نمی‌گردید مگر با ابداع سیستم آبیاری خاص و مهار کردن آبهای زیرزمینی توسط ایرانیان که همان سیستم آبرسانی به وسیله قنات است.[۳۲]
قطع نظر از اینکه آینده قنوات در ایران چه باشد، امروزه این سیستم آبرسانی که حداقل در منطقه خاورمیانه بی‌نظیر می‌باشد، هر کس را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ابتکار و مهارت و خلاقیت ایرانیان و کار طاقت‌فرسای آنان را نشان می‌دهد.[۳۳]
خلاصه اینکه ایرانی‌ها با نبوغ و دوراندیشی خاص خود با کمال و توانایی و استعداد با راه‌حلی که ابداع نمودند (قنات) جامعه‌ی انسانی را با کاردانی و مهارت خود شگفت‌زده ساختند.[۳۴]
همچنین قنات یک سیستم مهندسی و اولیه و قدیمی بسیار خوبی برای بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی می‌باشد و بیش از ۲۵۰۰ سال در ایران قدمت دارد، که در طی زمان به تدریج توسط ایرانی‌ها در تعدادی از کشورهای خاورمیانه نیز متداول گشته است.
قنات یک کانال زیرزمینی می‌باشد که قسمتی از آن در داخل سفره آب حفر شده و مقداری از آب سفره را زهکش و در داخل تونلی با شیب ملایم به سطح زمین هدایت می‌کند و به عبارت دیگر قنات را می‌توان یک تونل زیرزمینی دانست که به وسیله تعدادی چاه به سطح زمین مرتبط شده، اندازه تونل در نقاط مختلف متفاوت می‌باشد و حداقل آن به اندازه‌ای است که یک مقنی بتواند در داخل آن کار کند و در بعضی جاها حتی یک انسان می‌تواند در داخل آن به راحتی راه برود. چاه‌های عمودی برای انتقال موارد حفاری شده به خارج و همچنین برای تهویه تونل‌ها بوده و فواصل آنها از یکدیگر متفاوت و معمولاً در حدود ۲۵ متر می‌باشد.[۳۵]
قسمتی از تونل که زیر سطح ایستابی بوده، قسمت آبده و تونل بالای سطح ایستابی را خشکه کار می‌نامند، آخرین چاه را مادر چاه و محل خروج آب از تونل را مظهر قنات می‌گویند. چون تونل زیرزمینی در قسمت آبده پایین‌تر از سطح ایستابی بوده، بنابراین مقداری آب دائماً از سفره وارد تونل می‌شود و در داخل تونل جریان یافته و به خارج انتقال می‌یابد.
برای حفر قنات ابتدا چاه گمانه‌ای و آزمایشی حفر می‌کنند و در صورتی که به آب رسید، و سفره‌ قابل ملاحظه‌ای مشاهده شد، به کمک ترازیابی محل مظهر را تعیین می‌نمایند و سپس از مظهر شروع به حفر گالری زیرزمینی می‌کنند تا به چاه گمانه میرسند، سپس این گالری را تا داخل سفره ادامه می‌دهند. چاه گمانه در بین محل خشکه کار و آبده قنات است.
بالا و پایین رفتن سطح آب زیرزمینی، منطقه باعث زیاد و کم شدن آبدهی قنوات آن منطقه می‌گردد، بدین جهت در فصول زمستان و بهار که سطح آب زیرزمینی بالاتر است، مقدار آبدهی قنوات بیشتر از فصول تابستان و پاییز است. همچنین در صورت حفر تعدادی چاه عمیق در منطقه و بهره‌برداری از آنها و در نتیجه پایین رفتن سطح ایستابی آبدهی قنواتی که از آن سفره برداشت می‌کنند کم می‌گردد.
مزایا و معایب قنوات این است که آب زیرزمینی تحت قوه ثقل خارج می‌شود و احتیاج به نصب موتور پمپ و صرف انرژی ندارد، بنابراین مشکلاتی که چاه عمیق دارد در قنوات وجود ندارد، لیکن مهم‌ترین معایب قنوات به قرار ذیل می‌باشد:

    1. در فصل‌های بارندگی که نیاز کشاورزان از طریق آب باران تأمین می‌شود و کشاورزی به آب نیاز ندارد، قنوات سفره را تخلیه می‌نمایند و بدین طریق مقدار زیادی از آب زیرزمینی تلف و هدر می‌گردد.
    1. با پایین رفتن کم سطح ایستابی، آبدهی آنها کم نشده و برای آنکه مقدار آب به حالت اول برگردد نیازمند حفاری زیادی است، به علاوه شرایط کار در قنوات سخت و مشکل است، و مالاً مخارج حفر و نگهداری آن نیز زیاد می‌باشد.[۳۶]

در زمان حاضر نیز بر اثر استفاده از چاه‌های عمیق و نیمه عمیق، و تغییر در سیستم آبرسانی شهرها، از اهمیت قنات‌ها کاسته شده و عدم توجه به آنها باعث خرابی و از بین رفتن آنها گشته است.
با عنایت به توضیحات عنوان شده در فوق این نتیجه به دست می‌آید که موقعیت جغرافیایی ایران باعث گردید که مردم ایران برای انتقال آب از مجراهای زیر زمین که به آن قنات گفته می‌شود، استفاده کنند و این سیستم قنات از ایران به دیگر کشورها گسترش پیدا کرده است.
قنات‌هایی که در اکثر شهرهای ایران وجود داشته در طول زمان بنا به دلایل و عوامل مختلفی بلااستفاده و متروک گشتند. برای مثال قنات‌های تبریز که زمانی حیات دهنده‌ به این شهر بودند و بیش از صد رشته قنات در این شهر وجود داشت، که اکنون به ندرت می‌توان از آن قنات‌های زندگی‌بخش اثری یافت.[۳۷]
ب: چشمه
در کتاب‌های مرجع تعریف‌های مشابهی از چشمه به عمل آمده است، که برای اطلاع خوانندگان محترم به چند تعریف از آن می‌پردازیم.
اگر آب مخازن زیر زمینی، خود بخود، به سطح برسد، محل خروج آن را چشمه می‌گویند. در حقیقت، خروج طبیعی آب زیر زمینی ایجاد چشمه می‌کند.[۳۸]
جایی که در آن آب‌های زیر زمینی بر سطح زمین ظاهر می‌شود، چشمه پدید می‌آید. به عبارت دیگر، چشمه محل خارج شدن طبیعی آب از زمین و یا جایی است که آب از زمین یا کوه بیرون آید و جاری شود.[۳۹]
در حقیقت چشمه‌ها، غالباً خودجوش و به طور طبیعی ظاهر می‌شوند، و خروج طبیعی آب به شکل چشمه در شرایطی عملی می‌شود که سفره آبداری در نقطه‌ای با سطح زمین قابل نفوذ برای آب، تماس پیدا کند و سطح پیزومتری آب سفره از نقطه تماس بالاتر باشد. در این شرایط آب از محل برخورد سفره آبدار با سطح زمین به صورت چشمه معمولی خارج می‌شود.[۴۰]
در تشکیل چشمه‌ها، عوامل مختلفی دخالت دارد، از جمله وضعیت سطح زمین و ناهمواری‌های آن. آب بعضی از چشمه‌ها از اعماق زمین سرچشمه می‌گیرد، پس از عبور از شکاف‌ها به سطح زمین می‌رسد. بنابراین در پیدایش این دسته از چشمه‌ها (که بستر چشمه‌های معدنی گرم نیز جزو آن است)، وجود شکستگی‌ها و گسل‌ها، مؤثر است که عامل خروج آب به شمار می‌رود، آب معمولاً طول یک خط شکستگی را که بر اثر فرو نشستن قسمتی از قشرهای متوالی زمین به وجود آمده است می‌پیماید، و به سطح زمین می‌رسد.[۴۱]
زلزله‌ هم در به وجود آمدن و یا ناپدید شدن چشمه‌ها مؤثر بوده است. چون بعضی از چشمه‌ها بر اثر زلزله از بین می‌رود و یا بر اثر زلزله چشمه‌های جدیدی به وجود می‌آید. لذا ممکن است که بسیاری از چشمه‌ها که در قدیم در کشور ما وجود داشته، در اثر زلزله ناپدید و از بین رفته و یا چشمه‌های جدیدی ظاهر شده باشد.[۴۲]
خشک شدن چشمه‌هایی که آب آنها شیرین می‌باشد، در اثر عواملی مانند زلزله یا به علت تمام شدن ذخیره‌ی آبی آنها، در بسیاری از موارد، مسائل و مشکلات زیادی دارد، مخصوصاً اگر چشمه مزبور تنها منبع آب قابل شرب ساکنان و یا احشام یک محل و یا عابرین و کاروان‌هایی باشد که از آن محل عبور می‌کنند که در این موارد خاصه در مناطق کویری و بیابانی آب واقعاً به معنای حیات است. چشمه‌ها نقش مؤثری در مشاغل تولیدی و کشاورزی دارند، و استفاده صحیح از مراتع و دامداری تا حد زیادی بستگی به وجود چشمه‌ها دارد. چشمه‌ها تأثیر فراوانی در استفاده‌ی درست و نیز حفاظت از مراتع و همچنین بهره‌برداری کامل از احشام دارد که با کمی مطالعه و تحقیق می‌توان به این امر پی برد، که در جایی که این منبع آبی وجود نداشته است، مراتع از بین رفته و از بهره‌برداری دامداری و یا تولید اثری نبوده و رونق نداشته است.[۴۳]
این طور می‌توان گفت که چشمه‌ها در فلات ایران، هم از نظر تعداد و هم از نظر میزان آب‌دهی دارای اهمیت بوده و آقای غلامحسین مصاحب به نقل از یک کتاب قدیمی به نام (نزهت القلوب، نوشته‌ی حمدالله مستوفی قزوینی)، می‌نویسد:
«ناحیه‌ی مرتفع همدان به وسیله‌ی ۱۶۰۰ عدد چشمه‌ی کوهستانی که از کوه الوند جاری بوده‌اند، مشروب می‌گردیده. آب این چشمه‌ها، باغستان‌ها و حومه‌ی شهر همدان را سیراب نموده و محصول عالی و میوه‌جات آن سامان را تأمین می‌کرده است».[۴۴]
در ایران چشمه‌های فراوانی با آبدهی متفاوت در مناطق مختلف وجود دارد که به عنوان مثال، می‌توان از چشمه‌ی باغ فین در کاشان، چشمه علی در شهر ری، چشمه گیلاس در مشهد، چشمه خواجه خضر در ورسخوران فیروزکوه، آب طاق بستان را در کرمانشاه، چشمه شیخ در شهمیرزاد سمنان نام برد.
اگر در یک نگاه آماری به تعداد چشمه‌ها و میزان برداشت آب از آنها توجه کنیم، و اگر ارقام مربوط به میزان تخلیه‌ و برداشت سالانه‌ی آب از این طریق «چشمه» را با دیگر منابع زیرزمینی مانند چاه و قنات مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که میزان آب چشمه‌ها به ویژه نسبت به آب قنات‌ها، قابل اهمیت و توجه می‌باشد.[۴۵]
ج: چاه
در قوانین عادی، از جمله قانون مدنی و قوانین و مقررات مربوط به آب از چاه و انواع آن تعریف نشده است، و تنها به ذکر انواع چاه بدون تشریح و توضیح بسنده شده است.[۴۶] لیکن دانستن معنا و مفهوم چاه و ارائه‌ تعریف از آن اصطلاح که فنی بوده و در حقوق نیز بحث شده و کاربرد دارد، لازم و ضروری می‌باشد.
در فرهنگ‌های ادب فارسی، چاه را به این صورت تعریف کرده‌اند:
چاه واژه‌ای است پهلوی (cah) به معنای گودال تنوره مانندی که در زمین حفر کنند، و برای بالا آمدن آب یا ریختن فاضلاب از آن استفاده می‌نمایند.[۴۷]
آقای مرتضی سرمد، در کتاب «حقوق آب» درباره‌ی چاه، تصریح می‌کند: «میله‌ی عمودی که به وسیله‌ی مقنی حفر می‌شود تا به سطح آب رسیده و سپس مقدار هم در داخل آب حفاری می‌کنند تا به مقداری آب مورد نظر برسند. ضمناً این گودال استوانه‌ای شکل که در زمین حفر می‌کنند، گاهی آب بر می‌دارند و گاهی فاضلاب در آن می‌ریزند».
در فرهنگ آبیاری و زهکشی در خصوص چاه آمده است، که چاه حفره یا سوراخ مصنوعی می‌باشد که به طور عمودی حفر شده و آب زیرزمینی از طریق شکاف و خلل در آن تراوش می‌کند. بعضی از اساتید در تعریف چاه می‌گویند: «چاه عبارت است از یک سوراخ بزرگ استوانه‌ای شکل قائمی است که سطح زمین را به یک مخزن آب زیر زمینی مربوط می‌کند و اگر این سوراخ یا حفاری از سطح زمین در یک لایه نفوذپذیر باز شود تا به آب برسد، در این حالت یک چاه سطحی ایجاد می‌شود. ولی اگر حفر چاه به علت نرسیدن به آب ادامه یابد و از لایه و قشر نفوذناپذیر بگذرد و به یک مخزن آب محصور برسد، در این حالت چاه به وجود آمده را چاه عمیق می‌گویند. چاهی که آب آن فوران می‌کند و خودبخود از زمین خارج می‌شود، چاه آرتزین نیز می‌گویند لیکن ممکن است چاهی آرتزین باشد ولی فوران کننده نباشد.[۴۸]
در خصوص حفر چاه‌ها باید گفت که حفر چاه کم عمق دستی از قدیم‌الایام به منظور تأمین آب انسان و احشام و غیره در کشور ما متداول بوده است و همچنین باید گفت که قدمت این قبیل چاه‌ها بیشتر از قنات‌ها نیز می‌باشند، چرا که انسان ابتدا با حفر این گونه چاه‌ها پی به آب‌های زیرزمینی برده و اقدام به بهره‌برداری از آنها نموده است، به این نوع چاه‌ها به علت اینکه با ابزارهای دستی حفر می‌شوند چاه‌های دستی نیز می‌گویند.[۴۹]
چون در ضمن مطالب مربوط به کلیات و مسائل چاه، به چاه‌های دستی و معمولی و آرتزین که از انواع چاه‌ها می‌باشد توضیحات مختصری ارائه گردید، در اینجا به دو نوع از انواع چاه‌ها که از نظر بهره‌برداری از آب زیرزمینی نسبت به دیگر انواع چاه‌های اشاره شده اهمیت بیشتری دارد، می‌پردازیم.

    1. چاه عمیق

و آن چاهی است که توسط دستگاه‌های حفاری و دیواره آن لوله‌گذاری بتنی یا فلزی شده باشد و در داخل آن تلمبه نصب و لااقل ۲۰ متر از سطح ایستابی هم پایین‌تر حفر کرده باشند و برای آبیاری اراضی با وسعت زیاد به علت حجم برداشت زیاد آب از آن استفاده می‌کنند.[۵۰]

  1. چاه نیمه عمیق
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




در سپتامبر سال ۲۰۰۱ ترس از تروریسم با شدت غیر منتظره ای افزایش یافت. در ۱۱ سپتامبر، حملات هوایی تروریستی با فکر القاعده علیه آمریکا صورت گرفت که مرگ هزاران شهروند ان کشور را موجب گردید. در اوایل اکتبر، ائتلافی به رهبری آمریکا با اقدام به جنگ علیه تروریسم، در پی تلافی بر آمد و عملیات نظامی علیه پایگاه های طالبان و القاعده در افغانستان آغاز گردید. به طور کلی همه توجهات در ان زمان معطوف به اسلام گردید و آسیای مرکزی از این قضیه به شدت متأثر شد. یکی از انها بحران انسانی بود. در پاییز سال ۲۰۰۱ حدود یک میلیون پناهنده از افغانستان متواری شدند. بیشتر انان قصد ورود به پاکستان و یا ایران را داشتند؛ ولی ده ها هزار نفر نیز در سمت شمال عازم ترکمنسان، تاجیکستان و ازبکستان شدند و این یکی از پیآمدهای حملات یازده سپتامبر بر اسلام در آسیای مرکزی بود. تأثیر دیگر انهدام پایگاه های حرکت اسلامی ازبکستان در افغانستان بود. بسیاری جنگجویان آسیای مرکزی که در کنار طالبان و القاعده می جنگیدند، ظاهراً کشته شدند. تاثیر سوم که بر جوامع آسیای مرکزی اثر مستقیمی داشت، تشدید مبارزه علیه افراط گرایی مذهبی بود بسیاری فعالان حقوق بشر امیدوار بودند که درگیر شدن نزدیک تر غرب در منطقه، اعمال فشار به حکومت های آسیای مرکزی برای تقویت آزادی های فردی، به ویژه آزادی مذهب را تسهیل خواهد کرد؛ اما چنین نشد. در عوض، طی سال ۲۰۰۲ بازداشت معتقدان مذهبی در ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان شدت گرفت و هدف اصلی، اعضای حزب التحریر بود.بدین ترتیب شاهدیم که آسیای مرکزی به دلیل مسلمان بودن عاملان تروریستی حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به شدت در محدودیت قرار گرفت

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علاوه بر آسیای مرکزی، روسیه و چین نیز دارای جمعیتهای مسلمان هستند که تا به امروز تهدیدات جدی ای را برای این دو کشور ایجاد کرده اند و اسلام به عنوان عامل تهدیدزا مورد شناسایی قرار گرفته است.بین ۸ تا ۱۲درصد از روسها را مسلمانان تشکیل داده؛و بزرگترین گروه های قومی مسلمانان شامل تاتارها،باشقیرها،قزاقها،چچن های قفقازی،اوارها و کاباردینی ها میباشند.با وجود روابط خشونت بار حاکمان روسیه تزاری،اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه،اسلام در روسیه رشد کرده است.گرچه فروپاشی شوروی به گسترش نهاد های اسلامی در روسیه کمک کرد،اما در دولتهای گورباچف و یلتسین مقامی در در اختیار مسلمانان قرار داده نشد.قانون اساسی ۱۹۹۳ روسیه را کشوری سکولار معرفی کرد اما در قانون مذهب ۱۹۹۷ اسلام پس از ارتدوکسی روسیه در رده دوم مذاهب قرار گرفت.نهادهای اسلامی مستقل یا نیمه وابسته در برخی از جمهوریهای مسلمان نشین از ۱۹۸۹ به بعد برای دفاع از فرهنگ اسلامی در روسیه به جای تشکیل دولت اسلامی بوجود آمدند.در چین نیز استان سین کیانگ جمعیت نزدیک به پانزده میلیون مسلمان ایغور را در خود جای داده است روابط نزدیک این مسلمانان با برادران هم دینشان در ان سوی مرز در آسیای مرکزی نگرانی شدید رهبران چین را برانگیخته است.(جلالی،۱۳۸۴: ۹۰)
رهبران آسیای مرکزی نمیخواهند اسلام تبدیل به نیروی سیاسی قابل اتکایی شود و قدرت انحصاری دولت را به چالش طلبد.لذا تمامی نهادهای ایجاد شده در جمهوریهای مسلمان نشین بر ماهیت غیر دینی و جدایی دین از حکومت تاکید دارند.رهبران این کشورها از یک طرف از تمایل تمایل مردم به اسلام و نقش مثبت ان در ساختن هویت فرهنگی جامعه خود اگاهی دارند و از طرف دیگر تبلیغات گسترده غرب و روسیه علیه اسلام و بویژه پس از حادثه یازده سپتامبر و عملکرد بسیار منفی طالبان در افغانستان و معرفی اسلام خشن از نوع طالبان معرفی کنند.و در مقابل ان استراتژی سرکوب و همزیستی را انتخاب نمایند.
بنابراین اسلام به عنوان یک نیروی قابل توجه بیش از هر عامل دیگری در صورتی که توسعه نهادهای دموکراتیک و آزادیهای اساسی محدود شده و در شرایطی که دولتها در بهبود وضعیت رفاهی مردم با شکست مواجه شوند،به عنوان وسیله ای برای ابراز مخالفت در منطقه تبدیل خواهد شد .
نخبگان سیاسی آسیای مرکزی اسلام سیاسی را مهمترین رقیب خود براورد کرده اند تحولات سیاسی-نظامی تاجیکستان و شکل گیری منازعات خونین در این جمهوری سبب گردید بزودی عامل تهدید اسلامی که رهبران آمریکا و روسیه از یک سو و نخبگان محلی از سوی دیگر سعی در بزرگ نمودن ان داشتند برجسته تر شود.اتقلاب اسلامی نگرانی رهبران شوروی را از انتقال اندیشه های سیاسی دینی برجسته ساخت. ایده ایجاد کمربند سبز از اغاز دهه ۱۹۸۰ در اطراف اتحاد شوروی از همین ایام اغاز شد.هراس از تشکیل حکومتهای اسلام گرا در پیرامون اتحاد شوروی و تاثیر تحولات داخلی ایران بر افغانستان با حضور ارتش سرخ در این کشور پاسخ داده شد. مقاومتهای طولانی در برابر اشغال این کشور به نوبه خود زمینه های تقویت فعالیت بنیادگرایان مورد حمایت عربستان سعودی را فراهم کرد.(اخوان کاظمی،۱۳۸۳: ۱۲۹)
هراس آمریکا و روسیه از توسعه نفوذ معنوی ایران در منطقه سبب بزرگنمایی خطر و تهدید اسلامی در منطقه گردید.با توجئ به گستره و عمق نفوذ باورهای دینی در مردم منطقه هر دو کشور تلاش کردند این تهدید را از ظرفیت واقعی ان بزرگتر نشان دهند.برای مردم منطقه باورهای اسلامی بیش از انکه جنبه سیاسی داشته باشد به عنوان مجموعه ای از هنجارهای فردی و جمعی غیر سیاسی براورد شده است.جنگ تاجیکستان غالبا به فعالیت احزاب سیاسی اسلامی نسبت داده میشد.و سبب هراس مردم منطقه از جمهوری اسلامی ایران و تکرار این تجربه تلخ و خونین در دیگر جمهوریها گردید مورد بهره برداری وسیع رهبران بازمانده از دوران کمونیست قرار گرفت.در قوانین مصوب همه جمهوریهای منطقه هویت غیر دینی نظامهای سیاسی جدید مورد تاکید قرار گرفت.
در قرقیرستان عملیات نظامی به منطقه اوش جایی که حمایت از اسلامگرایان تندرو محلی نسبتا قوی بوده است گسترش یافت.واحهای نظامی در جنوب قزاقستان به حالت اماده باش در آمدند.در این شرایط روسیه بدون اینکه منتظر درخواست کمک شود اعلام کرد که اماده ارائه هرگونه کمک به ازبکستان و قرقیزستان برای نابودی تشکیلات یاغی و شورشی است.رهبران آسیای مرکزی از خطر یک مخالفت اسلامگرایانه از درون کشورهایشان و نیز تحمیل تروریسم بین المللی به داخل منطقه بیم دارند. بمب گذاری فوریه ۱۹۹۹ در تاشکند و حملات اسلام گرایان ازبک به قرقیزستان جنوبی در اوت ۱۹۹۹ و نیز ازیکستان در تابستان سال ۲۰۰۰نشانگر پتانسیلی برای افزایش منازعات خشونت بار با برچسب اسلامی است.خطر بنیادگرایی و تروریسم بین المللی باعث روی اوردن کشورهای منطقه به همکاری نه تنها میان خودشان بلکه با روسیه شده است.در این باره سیاست های ملی با کشورهای همسایه نیز مشکلاتی خلق میکنند.مانند زمانی که سرویسهای امنیتی ازبک اسلام گرایان ازبک را در خارج از قلمرو ازبکستان تعقیب کردند.(الیسون و جانسون،۱۳۸۲: ۲۶۶)
در ماه مه سال ۱۹۹۹ در جنوب قرقیزستان و داغستان و به دنبال ان جنگ در چچن کمک کرد تا تعریف مجدد از خطر اسلامی به عنوان تروریسم بین المللی در مفهوم امنیت ملی که در فوریه ۲۰۰۰ منتشر شد به دستور کار روسیه راه یابد.
در ماه مه ۲۰۰۰ دو ماه پیش از انکه اوضاع در دره فرغانه و اطراف رو به وخامت بگذارد ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه اعلام کرد که تهدید علیه ازبکستان تهدید علیه روسیه است در پایتخت های آسیای مرکزی این کنش سیاسی با تفاهم و حتی در قسمتهای مشخص با نامیدی مواجه گشت.در پایتخت های آسیای مرکزی این تفاهم وجود داشت که ثمر بخشی مبارزه علیه اسلامگرایان قویا به حمایتی که روسیه از ان میکرد بستگی دارد.تندروی اسلامی بویژه در شمال قفقاز مشکل جدیدی برای روسیه می آفرید اوضاع بنحوی پیش رفت که عامل اسلامی به پیدایش وظایف استراتژیک مشترک میان روسیه و آسیای مرکزی کمک کرد.از این رو مبارزه حکومتهای آسیای مرکزی بر ضد اسلام گرایان به عنصر اصلی در سیاستهای خارجیشان مبدل شد.میتوان استنباط کرد که در نینه دوم ۱۹۹۰ فاکتور اسلامی به عامل دوستی مجدد میان روسیه و آسیای مرکزی تبدیل شد.تهدید سیاسی نظامی تحمیل شده از جانب تندروهای اسلامی حکومتهای آسیای مرکزی را وادار میکند که اگر هم کمک مستقیم نظامی هم درخواست نکنند حداقل با تقویت سیستم امنیت جمعی منطقه ای موافقت کنند. در ماه مه ۲۰۰۰ در جلسه شورای امنیت جمعی CISیادداشت ویژه ای برای ارتقا دقت و کارایی چنین امنیت جمعی و تطبیق ان با شرایط ژئوپلیتیک حال حاضر تقویت شد.(واعظی،۱۳۸۹: ۴۲)
در سال ۱۹۹۴ قزاقستان،قرقیزستان و ازبکستان اتحادیه آسیای مرکزی را به منظور تقویت همکاریهای نظامی در چارچوب ان با تشکیل گردان آسیای مرکزی و انجام مانورهای مشترک بوجود اورند سپس تاجیکستان در سال۱۹۹۸به انها پیوست.
پیمان امنیت جمعی تاشکند مسلما با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان که وعده داده بودند بخاطر تجاوز نیروهای شوروی به افغانستان از جمهوریهای سابق انتقام بگیرند اهمیت ویژه ای یافت.روسیه که قبلا توجه چندانی به آسیای مرکزی نداشت سیاست خود را در منطقه تسریع نمود.در اوریل ۲۰۰۰ در تاشکند سران قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان موافقتنامه ای امضا کردند که انها را به مبارزه مشترک علیه تروریسم داخلی،افراطگرایی دینی و جنایات سازمان یافته متعهد میساخت.دیدار روسای جمهور چهار کشور آسیای مرکزی در اوت ۲۰۰۰ در بیشکک این تلاش را تقویت کرد.(واعظی،۱۳۸۹: ۵۰)
در ماه مه سال ۲۰۰۰ کشورهای عضو پیمان امنیت جمعی تاشکند اسنادی را جهت تقویت همکاری برای مبارزه علیه تروریسم بین المللی امضا نمودند در یازده اکتبر ۲۰۰۰ توافقنامه ای برای تشکیل نیروی واکنش سریع در چارچوب کشورهای مستقل مشترک المنافع به امضا رسید تا در مناطق دیگر در سرزمین های کشورهای عضو مستقر گردد.
اما اصلی ترین سازوکاری که در منطقه با عضویت کشورهای بزرگ و تاثیر گذار شکل گرفت سازمان همکاری شانگهای است بر همین اساس و برای پاسخگویی به ملاحضات،اعضای سازمان یک نیروی واکنش سریع را به عنوان یک مرکز ضد تروریسم در بیشکک قرقیزستان ایجاد کردند و ساختار ضد تروریستی منطقه ای را در اوریل ۲۰۰۳ با هدف هماهنگ سازی فعالیت های اعضا تاسیس کردند.اعضای سازمان همکاری شانگهای همچنین بدلیل دارا بودن مرزهای مشترک طولانی با یکدیگر مانورهای امنیتی و نظامی متعددی را با یکدیگر علیه تروریسم برگزار کرده اند.از جمله تمرین مشترک چین و قزاقستان در۲۰۰۲ ،تمرین چند جانبه تمام اعضا بجز ازبکستان در ۲۰۰۳ که مرحله اول ان در قزاقستان با حضور نیروهای قزاقستان،قرقیزستان و روسیه و مرحله دوم ان در استان سین کیانگ چین با حضور نیروهای چین و قزاقستان برگزار شد همچنین برگزاری مانورهای مشترک ماموریت صلح در اوت ۲۰۰۵ و تمرین چند جانبه به میزبانی ازبکستان در ۲۰۰۶ با تاکید بر نقش نیروهای ویژه و مانور ماموریت صلح در اگوست ۲۰۰۷ که از استان خودمختار سین کیانگ چین شروع شد و تا بخش چلیابینسک اولباست روسیه امتداد داشت.برنامه های مشترک ضد تروریستی نیز در محدوده کشورهای عضو سازمان در رابطه با همکاری در زمینه کشف و انسداد کانال های نفوذ افرادی که در اقدامات تروریستی فعالیت دارند به امضا رسیده است.(شفیعی،۱۳۸۹: ۶۴)
سازمان همکاری شانگهای به کشورهای عضو کمک کرده است تا از گسترش بنیادگرایی مذهبی در منطقه جلوگیری کنند.پس از پایان جنگ سرد افراطگرایی مذهبی در منطقه رشد کرد و چهره تهاجمی به خود گرفت.این مساله درحالی است که همه کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای از روند توسعه اسلام گرایی در منطقه تاثیر میپذیرند.به همان میزان که اسلام گرایی در منطقه رشد میکرد تهدید ان علیه اقتدار سیاسی کشورهای منطقه افزایش میافت.به دلیل نزدیکی این منطقه به افغانستان که کانون بنیادگرایی اسلامی بود جنگهای داخلی در تاجیکستان شروع شد و بتدریج تاثیر خود را بر ازبکستان،قرقیزستان،روسیه و حتی قزاقستان و چین نیز برجا گذاشت.فعالیتهای جنبش اسلامی ازبکستان و حزب التحریر در منطقه از جمله موارد قابل ذکر در این زمینه میباشد بهمین دلیل مبارزه با بنیادگرایی به یک دغدغه مهم برای این کشورها تبدیل گشته است.
۵- جدایی طلبی :
مبحث جدایی طلبی در حوزه پژوهش حاضر بیشتر حول فعالیتهای جدایی طلبانه در دو کشور روسیه و چین میباشد و کشورهای آسیای مرکزی به طور مستقیم با این پدیده درگیر نیستند و نقش انها بیشتر در قالب تشدید کننده ناارامیها داخل این دو کشور قابل ارزیابی است.چرا که بخش های جدایی طلب روسیه و چین هم مرز با کشورهای آسیای مرکزی است که میتوانند پویایی این بحرانها را کند یا تند کنند.با در نظر گرفتن اینکه در داخل جمهوریها نیز احساسات حمایتگرایانه از مسلمانان در ان سوی مرز با توجه به مشترکات دینی و نژادی همواره قوت قلبی برای فعالیت کنندگان جدایی طلب بوده است و افراد تحت تعقیب توانسته اند در این جمهوریها پناه بگیرند این مسئله اهمیت این جمهوریها را برای روسیه و چین دوچندان کرده است.
یکی از مهمترین اهداف روسیه از تقویت مکانیسم سازمان همکاری شانگهای تحقق اهداف دفاعی-امنیتی است.مسکو با شکلگیری و تقویت سازمان همکاری شانگهای در صدد حفض وحدت ملی و تمامیت ارضی برآمد.وجود جریانات قدرتمند تجزیه طلبانه قومی و افراطی در مناطق مختلف روسیه بویژه در مناطق مرزی و قفقاز شمالی از مهمترین تهدیدات علیه امنیت ملی روسیه بشمار میرود.بدلیل پیوندهای گسترده این تهدیدات با محیطهای خارج از روسیه،یکی از راهبردهای مهم مسکو برای غلبه بر این تهدیدات،تقویت مناسبات چند جانبه در قالب سازمانهای منطقه ای بود.بر این اساس بود که یکی از مهمترین اهداف تشکیل گروه شانگهای پنج و در مرحله بعد سازمان همکاری شانگهای مبارزه با سه عنصر اهریمنی مورد نظ این سازمان یعنی تروریسم،افراط گرایی و تجزیه طلبی عنوان شد.و کرملین کوشش نمود از این سازو کار منطقه ای برای سرکوبی و کنترل جریانات تجزیه طلب و افراطی در مناطق هم مرز با آسیای مرکزی و قفقاز شمالی بهره جوید.(کوزه گر کالجی،۱۳۸۷: ۱۲۵)
یکی از دلایل علاقمندی پکن به سازمان همکاری شانگهای اهداف و منافع امنیتی –دفاعی و تضمین تمامیت ارضی و وحدت ملی چین است.وجود گرایشهای تجزیه طلبانه در برخی مناطق چین مانند تبت،سین کیانگ و بویژه تایوان که از حمایتهای ایلات متحده نیز برخوردار است،از جمله مهمترین عوامل تهدید کننده تمامیت ارضی و وحدت ملی چین است.در این میان منطقه سین کیانگ هم از نظر منابع و ذخایر طبیعی و همچنین قومی و مذهبی و وجود گرایشهای جدایی طلبانه برای چین حائز اهمیت است.به خصوص این که این کشور با بعضی از اقوام کشورهای آسیای مرکزی قرابتهای قومی،مذبی و زبانی دارند و همین امر میتواند منشا تشدید بی ثباتی و ناارامی در ایالت شمال غربی چین بویزه سین کیانگ گردد.
سازمان همکاری شانگهای این امکان را به چین و روسیه داده است تا در یک ساختار نهادمند و با عضویت چهار کشور آسیای مرکزی بتوانند سیاستهای هماهنگی را در جهت کنترل و سرکوب تمایلات جدایی طلبانه و قوم گرایانه اتخاذ نمایند.به عبارت دیگر نزدیکی میان دولتهای درگیر در منازعات قومی و جدایی خواهانه در قالب سازمان همکاری شانگهای این امکان را به اعضای سازمان داده است تا از امکانات یکدیگر جهت مقابله با این تهدیدات استفاده کنند.و با اتخاذ سیاستهای همسو با یکدیگر امکان حمایت از گروه های جدایی طلب در داخل کشورهای یکدیگر را محدود نمایند.این امر فرصت گران سنگی برای جمهوری خلق چین بوجود اورد تا در چارچوب یک سازمان منطقه ای و یک اقدام جمعی به مقابله با یکی از مهمترین تهدیدات امنیتی داخلی خود بپردازد.
۶- مسأله سین کیانگ :
ترکستان شرقی مهمترین جنبش جدایی خواه چین در شمال غرب این کشور در طول قرن بیستم بوده که با توجه به ویژگی های ژئوپلیتیک،فرهنگی و زبانی خود همواره کوشیده است دولتی مستقل را در ان منطقه تاسیس نماید.منطقه شمال غربی چین سرزمینی است وسیع بدور از مراکز صنعتی و به لحاظ اقلیمی خشن با جمعیت متنوع.اصطلاح ترکستان شرقی نخستین بار توسط یک محقق روس بکار گرفته شد و به بخشهایی از آسیای مرکزی اشاره میکردکه تحت حاکمیت چین قرار داشتند.همانطور که آسیای مرکزی،ترکستان غربی نامیده میشد و تحت سلطه روسها بود.جنبش ترکستان شرقی در سین کیانگ چین ابتدا در ۱۹۳۳ و با حمایت قدرتهای خارجی اعلام موجودیت کرد و جمهوری ترکستان شرقی را در کاشی واقع در جنوب غربی سین کیانگ تاسیس نمود.با این حال چند ماه بیشتر دوام نیاورد و سرنگون شد.در سال۱۹۴۴ یک شورش مسلحانه برضد حکومت کومین تانگ به استقرار دوباره جمهوری ترکستان شرقی منجر شدکه ان هم مدت زیادی بر سر کار نماند.از زمان تاسیس جمهوری خلق چین تا دهه ۱۹۸۰ منطقه سین کیانگ شاهد بیش از بیست شورش گسترده بوده است.برخی منابع احیای این جنبش را به حسن محسوم در سال۱۹۹۳ مربوط دانسته و معتقدند که گسترش خط مشی افراط گرایانه جنبش مذکور تا حد زیادی معلول پیوند های ان با سران طالبان و کمک های مالی اسامه بن لادن رهبر القاعده بوده است.(بوهه،۱۳۸۳: ۲۵)
پکن به لحاظ تاریخی مشکلات فراوانی در ادغام سین کیانگ در پیکره سیاسی و فرهنگی جامعه چینی داشته است.این مسأله بر روابط چین با همسایگان خود در آسیای مرکزی نیز تاثیر گذاشته است.این استان که بصورت رسمی منطقه خود مختار اویغور سین کیانگ نامیده میشود،با قرقیزستان،قزاقستان و تاجیکستان هم مرز است.اویغورها مردمانی ترک تبار میباشند که چینی ها از سال ۱۷۵۹ برای نخستین بار حاکمیت خود را بر این منطقه برقرار کردند.به رعم وعده های خود مختاری که توسط مقامات حزب کمونیست چین به اقلیتهای قومی داده شد،سین کیانگ در سال ۱۹۴۹ با چین ادغام گردید و در پنجاه میلادی پکن برنامه مهاجرت توده ای چینی های هان تبار را به سین کیانگ اغاز کرد و با این اقدام به خشم و نارضایتی بیشتر مردم این منطقه از دولت مرکزی دامن زد.اگر چه اویغورها از نظر تاریخی اکثریت ساکنین سین کیانگ را تشکیل میدادند اما امروزه نژاد چینی بیش از نیمی از جمعیت این ایالت را تشکیل میدهد.و بشتر مناصب دولتی و اجرایی را نیز در اختیار گرفته است. در پی تنشهای چین و شوروی در طول جنگ سرد،آسیای مرکزی به پناهگاه ناراضیان چینی بدل شد.در سال ۱۹۶۲ به تحریک اتحاد جماهیر شوروی بیش از پنجاه هزار تن از اقلیت های قومی سین کیانگ به آسیای مرکزی سرازیر شدند. پس از خروج شوروی از افغانستان،فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی جنبش استقلال طلبانه مردم اویغور،روحیه و قدرت بیشتری گرفت.ضعفهای داخلی دولتهای نو پای آسیای مرکزی باعث خلأ قدرت در منطقه شده و باعث گردیدند که گروه های تند رو مجال بیشتری برای توسعه فعالیت های خود در سرتاسر منطقه بیابند.(حسین پور و تراب زاده،۱۳۸۰: ۷۸)
تحولات آسیای مرکزی در دهه ۹۰ به روشنی نقش این منطقه را در موضوع تحرکات قومی در سین کیانگ اشکار ساخت.بدین ترتیب جنبش اسلامی ترکستان شرقی فعال شد و نیروهای ان در کنار جنگجویان افغان اموزش دیدند.این جنبش مسئولیت بسیاری از عملیاتهای تروریستی را که در سین کیانگ و در طول مرزهای آسیای مرکزی انجام میشد بر عهده گرفت.انها از سین کیانگ به کشورهای همسایه نفوذ میکردند.در سال۱۹۹۰رویارویی شورشیان با نیروهای دولتی در سین کیانگ به کشته شدن دست کم پنجاه تن انجامید.مقامات چین همچنین مسئولیت یک سلسله بمب گذاریهای سال۱۹۹۷ پکن و بسیاری دیگر از انفجارها و ترورهای صورت گرفته در سین کیانگ را به اویغورها نسبت دادند.
مسئله جنبش اسلامی ترکستان شرقی به سرعت به یک نگرانی بزرگ برای دولت چین تبدیل شد.واکنش رهبران چین،سرکوب بیرحمانه جدایی طلبان و افرادی بوده که در نارامی های نژادی دست داشته اند رفتار چین در قبال جدایی طلبان سین کیانگ بر روابط این کشور با دولتهای آسیای مرکزی که همگی دارای اقلیت اویغور در داخل مرزهای خود هستند نیز تاثیرگذار بوده است.در قرقیزستان حدود پنجاه هزار مسلمان اویغور زندگی میکنند.پکن همواره بیشکک را برای سخت تر کردن عرصه بر جدایی طلبان اویغور تحت فشار قرار داده است.دولت قرقیزستان هم اقداماتی را جهت سرکوب و بازداشت اویغورهای مظنون به همکاری با جنبش اسلامی ترکستان شرقی صورت داده است.به نظر میرسد تا پیش از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ چین با توجه به حساسیت موضوع مایل نبود تصویر ثبات داخلیش در عرصه بین الملل مخدوش شود.لذا از انعکاس فعالیتهای جنبش اسلامی ترکستان شرقی اجتناب میکرد و برای مقابله با این جنبش از دیگر کشورها کمک نمیخواست ولی پس از حادثه تروریستی یازده سپتامبر،مباحث مربوط به جدایی طلبان اویغور توسط چین علنی گردید.احتمالا علت چرخش در نگرش رهبران چینی این بود که به نظر میرسید بین المللی شدن موضوع تروریسم و قرار گرفتن فعالیت جنبش اسلامی ترکستان شرقی در دستور کار مبارزه بین المللی علیه تروریسم در مهار ان موثرتر واقع شود.
در قرقیزستان نیز با افرایش خشونت گروه های ستیزه جو سرکوب انها بیش از پیش در دستور کار دولت مرکزی این کشور قرار گرفت.در ژوئن ۲۰۰۲ جدایی طلبان اویغور به قتل کنسول چین در بیشکک متهم شدند و در مارس سال بعد نیز حمله تروریستی به یک اتوبوس مسافرتی که منجر به کشته شدن ۲۱مسافر چینی ان گشت،به انان نسبت داده شد با اینکه هیچ مدرک روشنی دال بر دست داشتن شورشیان اویغور در عملیتتهای مذبور ارائه نشد.بسیاری از عمیاتهای مشکوک در بیشکک و اوش نیز به انان منتسب گردید.در نوامبر ۲۰۰۳ دولت قرقیزستان با ممنوع ساختن فعالیت گروه های مختلفی چون سازمان اسلامی ترکستان،حزب اسلامی ترکستان شرقی و سازمان آزادیبخش ترکستان شرقی،تلاشهای خود را برای مبارزه با ایغورها و سایر جدایی طلبان فعال درداخل مرزهای خود گسترش دهد.به گونه ای مشابه در ازبکستان ناارامی های ماه می ۲۰۰۵ اندیجان که بنا به گفته مقامات رسمی این کشور دست کم ۱۸۷ کشته برجای گذاشت به گروه های تندرو اسلامی نسبت داده شد وبه تدابیر محدود کننده بیشتر علیه فعالیت های این گروه ها منجر گردید.به دنبال این اقدامات حزب التحریر و سایر جنبش های اسلام گرا نیز در قزاقستان و سایر جمهوریهای آسیای مرکزی روز به روز عرصه را برای فعالیتهای خود تنگ تر یافتند.(شامیری،۱۳۸۹: ۶۵)
پس از وقوع انقلاب لاله در قرقیزستان نگرانی های چین در خصوص توانایی های همسایگان خود در کنترل فعالیت های تجزیه طلبان در طول مرزهای مشترک افزایش یافت.اینگونه پنداشته میشد برخی دیگر از سازمانهای جدایی طلب چون سازمان آزادی بخش اویغورستان در جبهه متحد انقلابی ترکستان شرقی از داخل خاک قزاقستان دست به عملیات میزنند.
در حال حاضر هم قرقیزستان و هم قزاقستان تدابیر سخت گیرانه تری را جهت کنترل مرزها و جلوگیری از ورود اویغورها بکار بسته اند.این در حالی است که پیش از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ افراد آزادانه این مرزها تردد میکردند بی تردید پکن در خنثی کردن ظرفیت این کشورها در ایفای نقش فعال در ناارامیهای ایالت سین کیانگ موفق عمل کرده است.به عنوان نمونه در جریان شورش جولای ۲۰۰۹ در اورومچی دولت های قرقیزستان و قزاقستان با وجود اینکه با اعتراضات گسترده اقلیت اویغور در داخل مرزعای خود مواجه بودند،ترجیح دادند که سیاست سکوت را در پیش بگیرند.در حقیقت این انفعال ناشی از ان بود که این دولتها به هیچ وجه مایل نبودند که روابط مهم دوجانبه و چند جانبه خود را با پکن به مخاطره بیاندازند.
تامین امنیت و ثبات در سین کیانگبرای منافع استراتژیک چین ضرورتی حیاتی دارد.پایگاه های موشکی بالستیک بسیاری در این استان واقع شده و برخی از ازمایشات اتمی چین نیز در این منطقه صورت گرفته است.سین کیانگ همچنین در چشم انداز انرژی چین مهم قلمداد میشود.براوردها حاکی از ان است که این منطقه دارای ذخایر انرژی قابل توجهی بالغ بر ۹/۲۰ میلیارد تن و ۸/۱۰ تریلیون متر مکعب گاز میباشد.این میزان تقریبا بیست و پنج درصد کل ذخایر چین میباشد.بعلاوه عبور هر خط لوله از قزاقستان به چین جز از مسیر سین کیانگ قابل تصور نخواهد بود.از این رو در یک دهه اخیر،مساله اینده اقتصادی سین کیانگ برای دولت مرکری چین اهمیت اهمیتی ملی یافته است.پکن میکوشد با اجرای طرح «پویش بزرگ توسعه غربی »که اجرای ان از سال ۲۰۰۰ اغاز شده و بیش از دو ثلث مساحت چین را در بر میگیرد،سین کیانگ را به یک قطب قابل توجه صنعتی و کشاورزی تبدیل نماید.همچنین براساس این پروژه بلند پروازانه ایالت سین کیانگ قرار است که نقش یک معبر مهم تجاری و انرژی را برای اقتصاد ملی چین بازی کند.تحقق چنین هدفی در گروی توسعه تعاملات و همکاریهای چین و کشورهای آسیای مرکزی خواهد بود.چیزی که از ان در لفاظی های مقامات پکن تحت عنوان منافع توسعه یک”پل زمینی اوراسیایی”یاد میشود و در نظر دارد اقتصادهای بزرگ اروپا،شرق و جنوب آسیا را به یکدیگر وصل کند.(کولایی،۱۳۸۸: ۷۰)
اگرچه ابتکار توسعه غربی چین ظاهرا ماهیتی اقتصادی دارد،با این همه به مثابه پل نفوذ چین به آسیای مرکزی حاوی مقاصد امنیتی مهمی نیز میباشد.همانطور که سازمان همکاری شانگهای با توافقنامه های امنیتی چند جانبه خود شامل مفادی است که صادرات چین به کشورهای همسایه را تقویت میکند.چین در عین توسعه بازارهای خود در آسیای مرکزی توانسته فشار را بر شورشین ترکستان شرقی از طریق اعضای سازمان همکاری شانگهای به میزان قابل توجهی افزایش دهد.این کشور با سرمایه گذاری در توسعه زیر ساخت های حمل و نقل،هم انتقال کالاهای تولیدی خود را به آسیای مرکزی و هم واردات مواد خام را از این منطقه تسهیل نموده است.این طرح همچنین در جذب مواد اولیه مورد نیاز اقتصاد بخشهای شرقی چین از ترکستان شرقی تاثیر به سزایی داشته است.بعلاوه اجرای برنامه هایی از این دست،مستلزم مهاجرت وسیع کارگران چینی “هان تبار”به شمال غرب و کمرنگ تر شدن تمرکز قومیتی اویغورهای این منطقه میباشد.
با این همه اویغورهای ترکستان شرقی پیوسته و از روی عمد نادیده گرفته شده اند.اویغورها از داخل خارج مرزهای ترکستان،هدف فشارهای فزاینده سیاسی قرار گرفته اند و هیچگاه این فرصت را نیافته اند تا در روند تصمیم سازی برای سرزمین خود نقش محسوسی داشته باشند.انها از فرصتهایی که بازارهای وسیع آسیای مرکزی و طرح عایی نظیر پویش بزرگ توسعه غربی ایجاد کرده،کنار گذاشته شده اند.از این گذشته با افزایش همکاریهای چین و دولتهای آسیای مرکزی در محروم ساختن اویغورها از حقوق طبیعی خود این اقلیت مسلمان هیچ اینده روشنی را پیش روی خود نمی بیند.بر مبنای واقعیت های صرف جغرافیایی و اقتصادی به نظر میرسد که چین گسترش نفوذ در آسیای مرکزی را در دراز مدت بخوبی دنبال خواهد کرد و دولتهای آسیای مرکزی با گسترش پیوندهای خود با چین به گره خوردن هر چه بیشتر ساختارهای حمل و نقل و اقتصادی در حال توسعه خود با این کشور کمک خواهند کرد.(گوانگ جنگ،۱۳۸۶: ۴۹)
طرح هایی نظیر پویش بزرگ توسعه غربی و سازمان همکاری شانگهای،اگرچه به گسترش روابط چین با آسیای مرکزی کمک کرده،اما برای منافع اقتصادی،اجتماعی و سیاسی اقلیت اویغور مضر بوده است.منتقدان پویش توسعه غربی انرا طرحی تمرکزگرا قلمداد میکنند که اویغورها را به بازی نمیگیرد.هر چند پویش توسعه غربی در مقام نظر مبتنی بر سیاستی زیربنایی جهت توسعه مناطق غربی چین از رهگذر بهبود زیرساختهای اقتصادی،اموزشی،زیست محیطی و تکنولوژیک میباشد،اما در عمل در پی جذب هر چه بیشتر ثروت و منابع طبیعی ترکستان شرقی برای تامین سوخت موتور اقتصاد رو به رشد چین شرقی است.بر این اساس اویغورها در بهترین حالت از منافع حاشیه ای این طرح سود خواهند برد و توسعه هرگز توجیه کننده نقض حقوق بشر و خشونت نخواهد بود که به طور سازمان یافته علیه اقلیت اویغور در ترکستان شرقی اعمال میشود.چنین ابتکاراتی تنها در صورتی میتوانند در استقرار ثبات در منطقه ترکستان شرقی موثر واقع شود که درگیر ساختن اویغورها در شکل دهی به اینده سیاسی و اقتصادی سرزمین انها را نیز مورد توجه قرار دهند.
از منظر سیاسی سیاست حسن همجواری چین به منظور افزایش روابط دو جانبه با دولتهای همسایه در بلند مدت به اجرا درآمده است.بر این اساس پکن خواهد کوشید تا ضمن احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای آسیای مرکزی و نیز راه هایی که سیاستمداران این کشورها برای نیل به توسعه ملی اختیار میکنند،از طریق افزایش تبادل دیدار با مقامات سیاسی و انعقات تفاهم نامه های مختلف در سطوح گوناگون موجبات گسترش درک دو جانبه با این کشورها را فراهم اورد.چین مایل است تا منطقه آسیای مرکزی را با توجه به ملاحظات امنیتی و منافع استراتژیک خود با ثبات نگه دارد.بر این مبنا خود را ملزم میداند تا امنیت را در آسیای مرکزی برقرار سازد،ارامش مناطق مرزی را تحکیم کند،همکاری های نظامی خود را با دولتهای این منطقه توسعه دهد تا از این رهگذر مسیر ائتلاف جدایی طلبان اویغور را با همسایگان مسدود نماید.آسیای مرکزی را غیر هسته ای و عاری از مواد مخدر نگه دارد و در کنارتوسعه روابط دو جانبه راه را برای گسترش چند جانبه گرایی هموار سازد.
در حقیقت آسیای مرکزی در سیاست منطقه ای پکن همچنان واجد نقشی بسیار فعالانه است و بر اهمیت این نقش بویژه در زمینه های اقتصادی به مرور زمان افزوده خواهد شد.چهار کشور از کشورهای آسیای مرکزی در سازمان همکاری شانگهای عضو هستند و این موضوع به میزان زیادی بر نحوه تعامل پکن با این کشورها موثر میباشد.با این وصف چین برای توسعه ثبات منطقه ای و نیز مبادلات تجاری وفرهنگی،همکاری نزدیک با کل دولتهای منطقه را در دستور کار خود خواهد داشت.بی تردید تداوم روابط کنونی در قالب سازمان همکاری شانگهای به نفع همگرایی اقتصادی منطقه ای است و به رفع مشکلات مشترک چین و کشورهای آسیای مرکزی در زمینه های توسعه و امنیت کمک خواهد کرد.
از طرفی به نگاه به امروز آسیای مرکزی پی میبریم که این منطقه پناهگاهی برای فراریان چینی و پل ارتباطی جنبش اسلامی ترکستان شرقی با سایر گروه های تندرو و تروریست های بین المللی است.هر چند بنظر میرسد که این جنبش بدون حمایت خارجی قادر به توسعه دامنه فعالیت های خود نیست با این حال تصور ریشه کن کردن این جنبش از طریق سرکوب نیز ساده انگارانه خواهد بود.سین کیانگ بسادگی منزوی نخواهد شد چرا که نقش غیر قابل انکاری در چشم انداز توسعه تجارت مرزی چین دارد.انگیره بنیادین گروه های تجزیه طلب تاسیس یک حکومت اسلامی در ترکستان شرقی است و چنین خواستی دارای مبانی فلسفی و معنوی خاصی است.بنابر این هرگونه رویکرد مادی مانند توسعه اقتصادی و بهبود سطح زندگی ساکنان سین کیانگ اگر چه میتواند اتش نارضایتی ها را تسکین دهد اما نخواهد توانست ریشه های غیر مادی این منطقه را از بین ببرد.حتی این نیز محتمل خواهد بود که توسعه اقتصادی اگاهی های قومی را بالا برده و وضع را وخیمتر کند.
کوتاه سخن اینکه اگرچه چین در سالهای اتی به تمرکز بر مسایل قومی که سین کیانگ را به آسیای مرکزی پیوند میدهد،ادامه خواهد داد و برغم اینکه ایجاد یک گروه فعال برضد تروریسم،تجزیه طلبی و افراط گرایی با مشارکت دولتهای همسایه همچنان در فهرست اهداف بلند مدت پکن در آسیای مرکزی باقی خواهد ماند با این حال به نظر میرسد که این کشور دست کم تا اینده قابل پیش بینی توان حل و فصل کامل مناقشه ترکستان شرقی را نخواهد داشت.
۷- مسأله چچن :
قوم چچن با برخورداری از موقعیت ویژه جغرافیایی،فرهنگی،دینی،جمعیتی و اقتصادی در طول تاریخ بشکل طبیعی برای حفظ موجودیت خود بخصوص در مقابل سیاستهای انهدام نژادی و پاکسازی قومی حکومتهای مرکزی مبارزه کرده است.مبارزه قوم چچن با حکومتهای مرکزی مستمر بوده است و در موقعیتهای مساعد بشکل قیام استقلال طلبی نمود پیدا کرده است.مبارزات مردم چچن در طول تاریخ همواره با واکنشهای نظامی بسیار سختی مواجه شده است بطوری که در تاریخ چچن ظلم و استبداد حکومتهای مرکزی نسبت به انها به وفور مشاهده میشود.تاریخچه اجحافات نسبت به این قوم از دوران تزارها از شده و هنوز هم ادامه دارد.تغییر ساختاری حکومتهای مرکزی و تحولات بزرگی مانند پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ و فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ نیز تغییری در وضعیت مردم چچن بوجود نیاورد.نسل های پیاپی مردم چچن با توجه به ویژگی هایی که از ان برخوردار بودند،همواره اتش مبارزه و علم استقلال طلبی را برپا نگاه داشته اند و هزینه های گزافی را نیز در این راه پرداخته اند.(جوکار،۱۳۷۹: ۳۵)
از نظر اقتصادی،نفت و گاز طبیعی از جمله مهمترین ذخایر جمهوری خودمختار چچن میباشد و با توجه به وجود مخازن نفتی،صنایع نفت و پتروشیمی و پالایشگاه مهمترین بخش صنعت در این جمهوری را تشکیل میدهد.البته صنایع غذایی و برخی صنایع سبک نیز در این جمهوری وجود دارند.با توجه به شرایط اقلیمی مردم بیشتر به کشاورزی و دآمداری اشتغال دارند و علاوه بر محصولات باغی،محصولات دیگری مانند غلات،افتابگردان،نیشکر و انواع سبیزیجات نیز در این جمهوری کشت میشود.
بهره برداری از میدانهای نفتی و استخراج نفت از اواخر دوران امپراتوری روسیه مورد توجه حکومت مرکزی قرار گرفته است.چچن ها ادعا میکنند که هیچگاه در طول تاریخ سهم مناسبی از سود ثروتهایی که دولت مرکزی روسیه از سرزمین انها استخراج کرده،دریافت نکرده اند.از سوی دیگر نها معتقدند که دولت روسیه در این جمهوری زیربناهای اقتصادی را توسعه نداده است.همچنین بعلت بروز جنگها و بحران های مختلف اقتصاد ان بشدت لطمه دیده و اکثر مراکزاقتصادی و صنعتی ان از اسیب مصون نمانده اند.تحریم های اقتصادی مسکو و استمرار درگیری و جنگ اعث افت تولید،کمبود منابع،مهاجرت جمعیت متخصص غیر بومی،فاصله گسترده طبقاتی،کمبود کالاهای مصرفی و مواد غذایی،افرایش فقر و میزان بالای بیکاری شده است.این عوامل باعث واگرایی،اختلاف و فاصله بیشتر بین مردم چچن و دولت مرکزی شده و با وجود در صد بالای بیکاری در میان جوانان عملا زمینه مناسبی برا ی رشد جریانات مخالف و افراطی فراهم گردیده است.
چچنی ها قومی بسیار پراکنده هستند بیش از یک میلیون چچنی در خارج از مرزهای این جمهوری زندگی میکنند.بسیاری از انها فرزندان نسل های اولیه چچن هایی هستنند که بدنبال جنگهای قرن نوزدهم دولت روسیه با انها و سپس خشونتهای قومی دوره استالین مجبور به مهاجرت شده بودند.اکثریت جمعیت چچن مسلمان و حنفی مذهب میباشند.رهبران مسلمان چچن همچون شیخ منصور و امام شامل از احکام اسلامی به عنوان بهترین وسیله برای بسیج و متحد کردن مردم و ایجاد یک جامعه منسجم و یکپارچه در مقابل روسیه استفاده میکردند.بسیاری از انان اسلام را همچون یک نماد مبارزاتی یا منبعی برای مشروعیت فعالیتهای خود به خدمت گرفته اند.اسلامگرایی نیروهای جدایی طلب موجب جلب حمایتهای فراوانی برای انها در کشورهایی مانند ترکیه و برخی از کشورهای خاورمیانه شده است.(کولایی،۱۳۷۵: ۱۷۰)
تظاهرات گسترده مردمی در سال۱۹۹۱ در گروزنی پایتخت چچن نخستین نمایش وسیع قدرت از جانب نیروهای تجددطلب چچنی ها بود که در ان کمیته اجرایی کنگره سراسری خلق چین به رهبری جوهر دودایف نقش جدی ایفا کرد.به دنبال اشغال ساختمان شورای عالی چچن-اینگوش و توقف کار نمایندگان توسط کمیته اجرایی که با کمک گارد ملی صورت گرفته بود مسکونمایندگانی را برای مداکره به گروزنی اعزام کرد.شورای عالی منحل اعلام شد و یک شورای عالی موقت تا برگزاری انتخابات جدید تشکیل گردید.دودایف به کمک هواداران خود در شورای موقت،اعضای پیشین شورای عالی را از شورای موقت تصفیه کرد و با بهره گیری از نیروی نظامی در مناطق و بویژه مراکز کلیدی چچن-ایگنوش حاکم شد.
بدین ترتیب رژیم رادیکال ملی به رهبری ژنرال جوهر دودایف در جمهوری چچن-ایگنوش روی کار آمد.اندک زمانی بعد جمهوری چچن از ایگنوش جدا شد و استقلال خود را از روسیه اعلام کرد.دودایف تصمیم به بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و تغییر قانون اساسی به جای انتخابات شورای عالی گرفت.مسکو هیأت های بلند پایه ای را برای حل غائله به گروزنی اعزام نمود،اما دودایف بر انجام تصمیمات خود مصر بود.تسلیحات فراوانی از پادگانها و دیگر مراکز نظامی امنیتی به یغما برده شد.در بهار ۱۹۹۲نیز پارلمان چچن قانون اساسی موجود را لغو کرد و قانون اساسی جدیدی را برای جمهوری چچن به تصویب رساند که بر اساس ان چچن دولتی مستقل و عضو جامعه جهانی با حقوقی مساوی خوانده شده بود.رایزنی های سیاسی و تلاشهای صلح امیز مقامات دولتی مسکو و چچن با بن بست مواجه شد.نیروهای اپوزیسیون ضد دودایف فعالانه وارد صحنه شدند به گونه ای که هیات حاکمه فدرال(روسیه)که به تلاشها و ابتکارات صلح گروه ها توجهی نشان نمیداد،در اواخر سال ۱۹۹۳ تماسهایی با شورای موقت اپوزیسیون چچن برقرار نمود.(کولایی،۱۳۷۵: ۱۷۹)
در بهار ۱۹۹۳ پس از بالا گرفتن مشاجره بین پارلمان و قوه مجریه چچن دودایف با اعلام انحلال پارلمان و دولت وضعیت فوق العاده و حکومت نظامی را در این جمهوری برقرار کرد.برخوردهای نظامی پراکنده ای حتی در گروزنی بین طرفداران دودایف و نیروهای مخالف رئیس جمهور در اواخر بهار همین سال روی داد که تلفاتی نیز به همراه داشت.این برخوردها با محاصره کاخ ریاست جمهوری چچن از جانب مخالفین که خواستار استعفای دودایف و محاکمه وی بودند و در مقابل ان دستگیری تعدادی از مخالفین توسط نیروهای دولتی چچن ادامه یافت.نیروهای مخالف دودایف تهاجم همه جانبه ای را برای تصرف مرکز چچن در پاییز اغاز کردند و چند روز بعد هواپیماهای روسیه کاخ ریاست جمهوری چچن و نیز فرودگاه گروزنی را مورد حمله قرار دادند.در چنین فضایی دودایف خواستار مذاکره با مسکو جهت یافتن راه حلی برای بحران چچن شد.
در اواخر پاییز ۱۹۹۴ نیروهای نظامی روسیه از طریق جمهوریهای همسایه چچن در سه محور به سوی این جمهوری تهاجم نظامی گسترده ای را اغاز نمودند.پشروی نیروهای روسیه با وجود مقاومت شدید مبارزان چچن و صدمات ناشی از تحرکات مسلمانان جمهوریهای همجوار بسوی گروزنی ادامه یافت.نظامیان روسیه در بهار ۱۹۹۵ کاخ ریاست جمهوری چچن را تصرف کردند.رهبران نظامی چچن تهدید کردند که جنگ را به دیگر شهرهای روسیه خواهند کشاند.چریک های چچنی در تابستان ۱۹۹۵ با اجرای عملیات گروگانگیری در شهر بودونوفسک به تهدید خود جامه عمل پوشاندند.(وحیدی،۱۳۸۷: ۱۴۲)
اندکی بعد با مرگ جوهر دودایف در پی تهاجم موشکی روسیه به پناهگاه وی در بهار ۱۹۹۶ شرایط در چچن تغییر کرد.شورای چچن سلیم خان باندار بایف را به جانشینی دودایف برگزید.بدنبال این موضوع یلتسین رئیس جمهوری روسیه به گروزنی رفت و قرارداد اتش بس رسمی با بانداربایف امضا نمود.طبق قراردا امضا شده چچن به عنوان دولتی مستقل،دموکراتیک و قانونی در چارچوب فدراسیون روسیه باقی ماند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




نتیجه گیری
ادبیات علمی ‌وسیعی در رابطه با اینکه تله فقر یک مکانیسم خودکفاست که درون آن بازار آزاد امکان توسعه ندارد، وجود دارد. مطالعه حاضر مبانی تئوریک شرایطی که در آن نه تنها بازار آزاد بلکه تداخلات داخلی و خارجی نیز تقریباً به طور کامل در کاهش فقر بی تأثیر هستند، را بدست می‌دهد. دو مؤلفه در دستیابی به این نتیجه مهم سهیم هستند: اول، مفهوم محافظت از سرمایه مولّد؛ و دوم ترجیح افراد که انتخاب‌های مصرفی آنان را در برابر هر نوع افزایش نرخ بازگشت مورد انتظار سرمایه گذاری شکل می‌دهد.
مطالعات بیشتری نیازاست تا ارتباط عملی تله‌های فقر گریزناپذیر و گریزپذیر را نشان دهد. اگر نگاه ما در انتخاب کشورهای توسعه نیافته صحیح باشد آنگاه باید رابطه ای میان رکود طولانی در کشورهای LDC و کمک‌های خارجی وجود داشته باشد. در کشورهایی که آثار درآمدی بر آثار جانشینی غلبه دارد، تله گریزناپذیر بی اثر بودن کمکهای مالی خارجی را آشکار می‌سازد. البته اگر کشوری وجود داشته باشد که در آن آثار جانشینی غالب باشد، تزریق مقادیر فراوان پول از منابع خارجی زمانی که مقدار تزریق شده از شکاف محافظت بزرگتر باشد، مؤثر خواهد بود.
فصل پنجم:
رابطه فقر و بلاخیزی
فصل پنجم: رابطه فقر و بلاخیزی
مقدمه
کاهش فقر هم اکنون به یکی از اهداف مهم جامعه بشری مبدل گشته است بطوریکه ریشه کنی فقر تا سال ۲۰۱۵ به عنوان یکی از اهداف توسعه در هزاره جدید تعیین شده است.
با توجه به معضلات ادامه دار ناشی از فقر، مانند کاهش متوسط طول عمر و کاهش بهره وری نیروی انسانی و افزایش جرائم و سایر گرفتاری های اجتماعی، ریشه کنی فقر آرزوی دیرین بشر است. آنچه در اینجا حائز اهمیت است شناخت عوامل تاثیرگذار بر سطح شاخصهای فقر است. مطالعات متعددی در ایران و در سطح بین المللی درباره تاثیر عواملی نظیر درآمد سرانه و نیز نابرابری بر تغییرات فقر انجام شده است. شناخت این عوامل و درجه اهمیت آنها برای سیاستگزاری بهینه حیاتی بوده و از اتلاف منابع جلوگیری می کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از سوی دیگر خسارات بلایای طبیعی نظیر زلزله، سیل، طوفان، گردباد، رانش زمین و سونامی به طور روزافزونی در حال افزایش است. گزارش سازمان ملل متحد حاکی است هرچند از تلفات انسانی بلایای طبیعی در طول چند دهه گذشته کاسته شده است، ولی هزینه های آن به طور مستمر افزایش یافته است. (United Nations, 2008)
هدف فصل حاضر آن است که نشان دهد بلاخیزی عاملی مستقل در توضیح دهی شاخصهای فقر در حضور عوامل دیگری نظیر تولید ناخالص ملی و بیکاری است.
در این نگارش ، نخست به مبانی نظری عوامل موثر بر فقر پرداخته و سپس مطالعات تجربی این عوامل و نیز ادبیات بلایای طبیعی در رشد اقتصادی مرور شده است. الگوهای اقتصادسنجی در بخش بعدی ارائه و نتایج آنها تفسیر شده است. در بخش پایانی جمع بندی و توصیه های سیاستی آمده است.
مبانی نظری
نظریه رشد اقتصادی با مقاله سولو (Solow, 1956) آغاز شد و در ابتدا خوشبینی کاذبی را در میان اقتصاددانان و اندیشمندان توسعه ایجاد کرد. سولو معتقد بود که اقتصادها به سمت تعادل بلند مدت حرکت می کنند و هرچه فاصله یک اقتصاد از این نقطه تعادلی بیشتر باشد سرعت رشد آن بالاتر خواهد بود. بنابراین در نهایت، اقتصادهای فقیر به سرمنزل توسعه دست خواهند یافت.
پیش از سولو، هارود (Harrod, 1939) و دومار (Domar, 1946) نیز مدلی ارائه داده بودند که مبنای سیاست های بانک جهانی در انتقال سرمایه به صورت وام ارزان قیمت و کمک های بلاعوض تا انتهای قرن بیستم قرار گرفت. این مدل نشان میداد که مشکل کشورهای فقیر شکاف سرمایه است و پر کردن این شکاف به رفع محرومیت از کشورهای توسعه نیافته می انجامد.
با این حال پیامدهای سیاست های بانک جهانی به تدریج تا انتهای قرن گذشته ظاهر شد. اقتصاد دانان دریافتند که فقر و توسعه نیافتگی معضلی پایدار است، بنابراین مدلهای جدیدی تحت عنوان «تله فقر» ارائه دادند. بخش عمده ای از این مدل ها آستانه ای را برای سرمایه تعریف می کند که چنانچه از این آستانه فراتر رود اقتصاد از فقر رهایی خواهد یافت و در غیر این صورت به سوی سطح تعادلی شومی بر خواهد گشت که به آن « تله فقر » می گویند.
مطابق مدلهای مختلف ، رفتار یک اقتصاد در برابر تخریب منابع ، ناشی از بلایای طبیعی و یا عوامل انسانی مانند جنگ ها متفاوت خواهد بود. مدل سولو پیش بینی می کند که تخریب سرمایه به افزایش کوتاه مدت رشد اقتصادی انجامیده و در نهایت اقتصاد به تعادل قبلی باز می گردد. مدلهای تله فقر نشان می دهند که چنانچه سطح سرمایه در اقتصاد مصیبت زده کمتر از آستانه فقر شود حرکت آن اقتصاد به سوی نقطه تعادلی شوم ( تله فقر ) تغییر مسیر می دهد.
سعدوندی و همکاران (Saedvandi, Sadeghi, Yavari, & Sahabi, 2011) مدل تله فقر جدیدی ارائه داده اند که در آن آستانه روی سرمایه محافظ تعریف شده است. ایشان معتقدند که سرمایه های یک اقتصاد ممکن است مولّد و یا محافظ باشند و سرمایه محافظ ، اقتصاد را از گزند بلایای طبیعی و یا حوادث انسان – ساخت مصون می دارد. در کشورهای در حال توسعه و نیز جزایر فقر کشورهای توسعه یافته ( مانند محلات فقیرنشین شیکاگو ) اگر انباشت سرمایه محافظ به سطح آستانه نرسیده باشد وقوع بلایا به تخریب سرمایه مولّد انجامیده و اقتصاد ممکن است به تله فقر بیافتد. این تله به ویژه در کشورهای فقیر می تواند « گریز ناپذیر» باشد که در این صورت تزریق سرمایه تاثیری در رها سازی اقتصاد از این نقطه تعادلی شوم نخواهد داشت.
در صورتیکه انباشت سرمایه محافظ در یک کشور کمتر از آستانه باشد ، آحاد جامعه مطلع هستند که با وقوع بلایای طبیعی سرمایه خویش را از دست خواهند داد و بنابراین به سرمایه گذاری بلندمدت رغبتی نشان نمی دهند. سعدوندی و همکاران ( ۲۰۱۱ ) این رفتار را در قالب یک مدل نسل های همپوشان نشان داده اند.
فصل حاضر به آزمون این نظریه می پردازد که در کشورهایی که سرمایه محافظ کافی ندارند، بلاخیزی عاملی مستقل برای ماندگاری فقر است. بنا بر گزارش صندوق بین المللی پول (IMF, 2003) آثار مخرب بلایای طبیعی بر خانوارهای فقیر شدید تر است. دلایل گوناگونی برای این مساله وجود دارد از جمله اینکه خانواده های فقیر در مناطق آسیب پذیر و منازل نامرغوب سکنی گزیده، سبد داراییهایشان محدود و متمرکز بوده و دسترسی محدودتری به اعتبارات بانکی دارند. به همین جهت خانواده های فقیر توانایی مالی محدودی برای کاهش آثار درآمدی بلایا داشته و ممکن است سالها در تله فقر گرفتار شوند.
بنابراین یک مدل تصریحی ارائه شده که در آن شاخص فقر ، متغیر وابسته بوده و شاخص بلاخیزی در حضور تولید ناخالص ملی ( به عنوان متغیر نماینده سرمایه محافظ ) و نرخ بیکاری، متغیرهای مستقل هستند.
مروری بر مطالعات تجربی
ادبیات مرتبط با تحقیق حاضر در دو عرصه قابل بررسی است. نخست، پژوهش های تجربی درباره عوامل موثر بر فقر و نابرابری و دوم مطالعات اقتصادی بلایای طبیعی.
ادبیات فقر در ایران و جهان
کوزنتس پیشگام نظریه پردازی درباره روند نابرابری بوده است. او معتقد بود که رابطه ای U- شکل بین نابرابری درآمدها و رشد اقتصادی وجود دارد، بطوریکه در ابتدای روند توسعه ، نابرابری ها افزایش می یابد، ولی پس از آنکه نیروی کار، تخصص لازم را بدست آورد، دستمزدها افزایش یافته و نابرابری کاهش می یابد.
مطالعات راوالییون و چن (Ravallion, 1997) روی داده های مقطعی ۶۲ کشور در حال توسعه نشان داد که یک درصد افزایش درآمد سرانه ، نسبت افراد زیر خط فقر با درآمد کمتر از یک دلار در روز را ۳٫۱ درصد کاهش می دهد. ایشان همچنین نشان دادند کشش درآمدی برای افراد فقیر بیشتر است، پس رشد اقتصادی منافع بیشتری برای مساکین دارد.
آدامز (Adams R. , 2003) نیز نشان داد که رشد تولید ناخالص داخلی برای کشورهای با سطح درآمد پایین ، متوسط و کل کشورها به کاهش نابرابری ( ضریب جینی ) و کاهش شاخص های فقر (شاخص سرشمار و شاخص شکاف فقر) می انجامد.
آدامز و پیج (Adams R. a., 2001)، رام (Ram, 2007)، کوریتا و کورساکی (Kurita, 2007) در مطالعات جداگانه ای کشش منفی برای رشد اقتصادی نسبت به فقر و کشش مثبت برای نابرابری نسبت به فقر در نواحی و کشورهای مختلف به دست آوردند.
تحقیقات اقتصادی پیرامون فقر در ایران را می توان به دو دسته تقسیم کرد. نخست پژوهشهایی که به تخمین شاخصهای فقر و روند آن در ایران پرداخته اند. در این گروه، صادقی و مسائلی (۱۳۸۷) با بهره گرفتن از رویکرد فازی، سری زمانی سالیانه فقر را در ایران طی دوره زمانی ۱۳۸۳-۱۳۶۸ محاسبه نموده و نشان دادند که روند فقر در ایران نزولی بوده است. خالدی و پرمه (۱۳۸۴) از فقر بالا در مناطق روستایی ایران حکایت می کنند. ایشان دریافتند با اینکه خط فقر مطلق روستایی بسیار پایین تر از خط فقر مطلق شهری محاسبه شده، درصد فقر مطلق خانوارهای روستایی بیش از درصد فقر مطلق خانوارهای شهری بوده است. راغفر و ابراهیمی (۱۳۸۶) نیز شاخصهای فقر در مناطق روستایی ایران را بالاتر از مناطق شهری در فاصله زمانی ۱۳۸۳-۱۳۶۸ یافته اند و نشان داده اند که شاخصهای فقر در این دوره نزولی بوده است.
عرب مازاد و حسینی نژاد (۱۳۸۳) با بهره گیری از خط فقر ارائه شده در رساله دکترای صمدی (۱۳۷۸) به برآورد میزان فقر و شدت آن در گروه های مختلف شغلی و جغرافیایی ایران پرداختند. آنها دریافتند که فقر در ناحیه شرق کشور بیش از سایر نقاط است، همچنین خانوارهای دارای سرپرست بیکار و از کار افتاده در نامطلوبترین وضعیت رفاهی به سر می برند. پژویان (۱۳۷۳ و ۱۳۷۴) ، اخوی (۱۳۷۷) ، دینی (۱۳۷۷) و کاشی (۱۳۸۸) به بررسی شاخصهای فقر از طریق مفهوم فقر غذایی پرداخته اند.
پژوهشهای دسته دوم به بررسی عوامل موثر بر فقر مانند درآمد سرانه، نابرابری، نرخ تورم، گسترش تجارت خارجی، تحصیلات سرپرست و بعد خانوار در ایران پرداخته اند. به عنوان مثال صادقی و همکاران (ب۱۳۸۸) اثر رشد اقتصادی بر کاهش فقر را در دوره ۲۰ ساله ۱۳۸۳-۱۳۶۳ بسیار ناچیز یافتند. آنها اثر عوامل دیگری نظیر نابرابری اولیه را بر شاخصهای فقر مهمتر ارزیابی نمودند. باقری و کاوند (۱۳۸۷) نیز با بکارگیری منحنی رشد فقر و منحنی سلطه لورنز نشان داده اند که رشد اقتصادی در ایران طی سالهای ۱۳۸۴-۱۳۷۵ در مناطق شهری و روستایی به نفع فقرا عمل کرده است.
همچنین صادقی و همکاران (الف۱۳۸۸) رابطه شاخصهای فقر و نابرابری را با رشد اقتصادی و بیکاری در ۵۰ کشور از جمله ایران مورد آزمون قرار دادند. توصیه سیاستی حاصل از این پژوهش تمرکز بر افزایش رشد اقتصادی و کاهش بیکاری برای حل معضل فقر و نابرابری بوده است.
ابونوری و عباسی قادی (۱۳۸۶) اثر رشد اقتصادی بر فقر را به دو اثر درآمدی (مستقیم) و اثر توزیعی ( غیرمستقیم) تفکیک کردند و بدین وسیله اثر رشد اقتصادی را بر فقر در ایران برای دوره ۱۳۸۱-۱۳۶۱ اندازه گیری کرده اند. ایشان دریافتند که اگر چه در فاصله ۱۳۶۷-۱۳۶۱ فقر افزایش یافته ولی کاهش نابرابری به تخفیف فقر ناشی از رکود اقتصادی انجامیده است. به عبارت دیگر کاهش درآمد خانوارهای پر درآمد بیش از کاهش درآمد فقرا بوده است. همچنین ایشان نشان داده اند که تنها رشد اقتصادی در برنامه سوم توسعه فقرزدا بوده و در برنامه های اول و دوم افزایش درآمد خانوارهای پر درآمد بیش از خانوارهای کم درآمد بوده است.
نیلوفر و گنجعلی (۱۳۸۷) عوامل موثر بر فقر در ایران را با بهره گرفتن از شبکه های بیزی بررسی کرده اند. ایشان سطح تحصیلات و بعد خانوار را مهمترین عوامل در مقوله تعیین سطح فقر خانوار می دانند. همچنین با استدلال پایین – بالا نشان دادند در صورتیکه خانواری فقیر مطلق باشد محتمل ترین علت، بیسوادی سرپرست خانوار است.
پروین (۱۳۷۲) نشان داده است که تورم، نابرابری درآمد (یا هزینه) را تشدید می کند. این تحقیق همچنین متذکر شده است که سیاستهای مالیاتی، تقریباً تاثیری بر توزیع درآمد در ایران ندارد. به علاوه زیبایی و شیروانیان (۱۳۸۸) همبستگی میان نرخ فقر و برخی متغیرهای کلان اقتصادی ایران را در دوره ۱۳۸۳-۱۳۵۷ بررسی کرده و رابطه مستقیم و معنادار نرخ فقر را با تورم و بیکاری گزارش کرده اند. ایشان همچنین دریافتند که رابطه میان نرخ فقر و تورم در جوامع شهری ایران متقارن نیست.
پیرحیاتی و همکاران (۱۳۸۸) رابطه مثبت بین تجارت خارجی و فقر طی دوره زمانی ۱۳۸۶-۱۳۶۳ یافته اند. ایشان همچنین گزارش کرده اند که افزایش هزینه های تولید در بخش کشاورزی به افزایش فقر می انجامد. موسوی و همکاران (۱۳۸۶) با مقایسه توابع شکاف فقر برای مناطق روستایی و شهری ایران، نشان دادند که افزایش همگرایی اقتصاد ایران به سوی اقتصاد جهانی شکاف فقر در میان خانوارهای شهری را کاهش می دهد ولی بر خانوارهای روستایی اثر نامطلوب دارد. بنابراین توصیه سیاستی ایشان حمایت از گروه های فقیرتر روستایی به موازات جهانی شدن اقتصاد ایران است.
ادبیات اقتصادی بلایای طبیعی در ایران و جهان
برآوردهای پلینگ و همکاران (Pelling, 2002) نشان می دهد که در سال (۱۹۹۵) بلایای طبیعی معادل ۷/۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی را از بین برده است.
از سوی دیگر، انبارجی و همکاران (Anbarci, 2005) نشان دادند که علاوه بر ویژگی های خاص زلزله مانند شدت، عمق و نزدیکی آن به مراکز جمعیتی، درآمد سرانه و توزیع آن با خسارات جانی ناشی از یک زلزله ارتباط مستقیم دارد. این تحقیق که ۲۶۹ زلزله را در سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۲ بررسی کرده است شاهدی می تواند باشد در تایید نظریه سرمایه محافظ؛ چرا که سطح بالاتر درآمد سرانه و نابرابری کمتر به انباشت بالاتر سرمایه محافظ از طریق سرمایه گذاری عمومی می انجامد. راسکی (Raschky, 2006) نیز با تحقیق بر داده های ۲۰۲ منطقه در ۲۰ کشور اروپایی در سالهای ۲۰۰۵-۱۹۸۰ دریافت که سیل اثر منفی بلند مدت بر رشد اقتصادی داشته و سیستمهای بیمه همگانی موجب تخفیف آثار بلایای طبیعی می شود.
دستاوردهای مقاله کاربردی سکیدمور (Skidmore, 2001) تاییدی دیگر برای مدل سرمایه محافظ است. سکیدمور نشان داده است که خانوارها با افزایش پس انداز خود را در مقابل خسارات ناشی از بلایای طبیعی بیمه می کنند. این یافته در واقع نشان داده که افزایش خسارات انتظاری بلایای طبیعی خانوارها را از سرمایه گذاری بیشتر در سرمایه مولّد باز داشته و ایشان را به سمت پس انداز به عنوان نوعی از سرمایه محافظ سوق داده است.
به علاوه پات واردان و شارما (Patwardhan, 2005) تاثیر بلند مدت بلایای طبیعی را بررسی کرده و نشان داده اند که بلایا ممکن است ساختار اقتصادی و اجتماعی منطقه مصیبت زده را کاملاً تغییر دهد. بنسون (Benson, 2003) نیز با بررسی تولید ناخالص ملی ۱۱۵ کشور در سالهای ۹۳-۱۹۶۰ دریافت که بلاخیزی یک منطقه به رشد اقتصادی ضعیفتر در بلندمدت منتهی می شود. این دو مقاله تاییدی بر این نظریه است که بلایا ممکن است به تله فقر بیانجامد. هورویچ (Horwich, 2000) سطح ثروت را عامل مهمی در نحوه واکنش یک اقتصاد به بلایای طبیعی دانسته است. تفسیر ما از نتیجه گیری هورویچ این است که سطح بالاتر ثروت به معنی انباشت بیشتر سرمایه محافظ نیز می باشد. تول و لیک (Tol, 1999) نیز این مدعا را تایید می کنند. آنها رابطه ای مثبت ولی ضعیف بین تلفات انسانی بلایای طبیعی و در آمد ملی ۲۰ کشور در بازه زمانی ۸۶-۱۹۷۳ نشان دادند.
البالابرتراند (Albala-Bertrand, 1993)، ۲۸ بحران در ۲۶ کشور را در فاصله زمانی ۱۹۷۳-۱۹۶۰ مورد بررسی تجربی قرار داده و عکس العمل متغیرهای کلان اقتصادی را قبل و پس از وقوع بلایای طبیعی مشاهده نمود. او دریافت که پس از بلایای طبیعی، تولید ناخالص داخلی افزایش یافته، تورم و نرخ ارز تغییری نکرده، همچنین تشکیل سرمایه، کسری تجاری و ذخایر ارزی افزایش یافته است.
همچنین اماقلی پور سفید دشتی (۱۳۸۷) رابطه منفی و U- شکل بین سرانه تولید ناخالص غیرنفتی و خسارات بلایای طبیعی در طول زمان یافته است. به بیان دیگر پس از وقوع بلایای طبیعی ابتدا تولید ناخالص ملی کاهش یافته، سپس با آغاز مراحل بازسازی افزایش می یابد.
تخمین الگوی رابطه شاخصهای جامع فقر و بلاخیزی
معرفی الگو
با توجه به مباحث نظری و مطالعات تجربی مطرح شده برای تحلیل علل فقر و اثر بلاخیزی بر فقر مدل زیر آزمون می شود:
که در آن شاخص فقر، شاخص بلاخیزی، تولید ناخالص ملی و نرخ بیکاری برای کشور i ام است.
فهرست متغیرهای مستقل را نمی توان جامع و مانع دانست ولی عوامل اصلی تاثیرگذار بر شاخصهای فقر را در بر می گیرد. هدف این مدل آن است که نشان دهیم بلاخیزی را می توان به عنوان متغیری مستقل در کنار سایر متغیرهای کلان از عوامل فقر دانست.
مدل فوق برای ۸۱ کشور توسعه یافته و در حال توسعه از جمله ایران آزمون شده است. شرح متغیرهای ملحوظ در مدل به صورت زیر است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




و میزان عرضه مسکن () تابعی از قیمت مسکن (ph) و بردار متغیرهای مؤثر بر عرضه­ی مسکن می­باشد.
(۳-۸)

میزان تقاضای مسکن () را تابعی از ph: قیمت مسکن، m: حجم پول، p: شاخص تورم، Il: نرخ بهره بلندمدت، ps: شاخص قیمت سهام و pop: جمعیت قرار می­دهیم.
(۳-۹)
و میزان عرضه مسکن () را تابعی از ph: قیمت مسکن، y: تولید ناخالص داخلی، Is: نرخ بهره کوتاه مدت در نظر می­گیریم.
(۳-۱۰)

با مساوی قرار دادن عرضه و تقاضا قیمت تعادلی به دست می ­آید:
(۳-۱۱)

(۳-۱۳)
(۳-۱۲)

قیمت مسکن به نقدینگی (m) بستگی دارد و یکی از اهداف این مطالعه مشخص کردن علامت و میزان این وابستگی است. متغیرها را به شکل لگاریتمی تخمین می­زنیم، با این کار می­توانیم ضرایب را به عنوان کشش تفسیر کنیم. بر این اساس مدل تجربی در چارچوب یاد شده بر اساس معادله زیر طراحی شده است:

(۳-۱۴)
که در آن:
Log (hpi): لگاریتم شاخص قیمت واقعی مسکن، Log (y): تولید ناخالص داخلی واقعی به میلیارد دلار، Log (m): لگاریتم نقدینگی واقعی به میلیارد دلار، Log (p): لگاریتم شاخص تورم به درصد، Log (Il): لگاریتم نرخ بهره بلندمدت به درصد، Log (Is): لگاریتم نرخ بهره کوتاه­مدت به درصد، Log (ps): لگاریتم شاخص قیمت سهام وLog (pop): لگاریتم جمعیت به میلیون نفر می­باشد.
در مدل مورد بررسی i نشان‌دهنده مقاطع (کشورها) و t نمایانگر زمان می‌باشد.
بر اساس مبانی نظری مطرح شده در فصل دوم انتظار می­رود که نقدینگی و تورم و جمعیت اثر مثبت، نرخ بهره بلندمدت اثر منفی، تولید ناخالص داخلی، نرخ بهره کوتاه­مدت و شاخص قیمت سهام می­توانند اثر مثبت یا منفی داشته باشند.
در بخش دوم کشورهای مورد مطالعه را به دو گروه تقسیم می­کنیم، گروه اول کشورهایی که فاقد درآمدهای نفتی می­باشند و گروه دوم کشورهایی که دارای درآمدهای نفتی می­باشند، و تحت این شرایط به بررسی اثر درآمدهای نفتی بر قیمت مسکن و تاثیری که بر ضریب نقدینگی می­ گذارد می­پردازیم. مدلی که برای این دو گروه تخمین زده می­ شود به شرح زیر است:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(۳-۱۵)
Log(oil): لگاریتم قیمت نفت به دلار می­باشد.
۳-۶-۲- توضیح داده ­های آماری
توضیح متغیرهای موجود در مدل و منبع آماری آنها به شرح زیر است:
۱- شاخص قیمت مسکن (hpi)[84]: معیاری برای برای اندازه‌گیری تغییرات قیمت است زیرا به خوبی قیمت فروش مجدد یک واحد مسکونی مشابه را بیان می‌کند. اولین و مهمترین کانال ارتباطی بخش مسکن و سایر بخش­های اقتصادی از طریق اثر نوسان­های قیمت مسکن می­باشد که به عنوان منبع اصلی نوسان ثروت مسکن تلقی می­ شود. تغییر قیمت مسکن به دلیل تغییر عوامل مؤثر بر عرضه یا تقاضای مسکن صورت می­گیرد. آمار مربوط به قیمت مسکن در برخی از کشورها از بانک مرکزی و مرکز آمار کشورهای مورد مطالعه استخراج شده و در اکثر کشورها به علت فقدان این آمار در سایت­های آماری از محققان این کشورها بدست آمده است.
۲- تولید ناخالص داخلی واقعی (y): در میان شاخص­ های اقتصاد کلان، تولید ناخالص داخلی از اهمیت ویژه­ای برخوردار است زیرا نه تنها بعنوان مهمترین شاخص عملکرد اقتصادی در تجزیه و تحلیل­ها و ارزیابی­ها مورد استفاده قرار می­گیرد، بلکه بسیاری از دیگر اقلام اقتصاد در محاسبه و برآورد آن محسوب می­گردند. افزایش رشد GDP قیمت­های حقیقی مسکن را افزایش می­دهد. شکوفایی مسکن همراه با دوره رشد بالای GDP و کاهش قیمت آن با رکود همراه است.[۸۵] داده ­های مربوط به تولید ناخالص داخلی از گزارش­های آماری OECD[86] و بانک مرکزی ایران استخراج شده است.
۳- نقدینگی (m): نقدینگی مجموع پول و شبه پول است. رشد گسترده پول مبتنی بر شوک­های نقدینگی (مازاد پول یا اعتبار که سازگار با ثبات قیمت در بلندمدت نباشد را شوک نقدینگی می­گویند)، یکی از عوامل تحریک­کننده قیمت مسکن در حوادث ترقی قیمت است که به نوسان­های قیمت مسکن و بی­ثباتی مالی منجر می شود. داده ­های مربوط به نقدینگی از گزارش­های آماری OECD و بانک مرکزی ایران استخراج شده است.
۴- نرخ تورم (p): بطور کلی مازاد تقاضای کل نسبت به عرضه موجب افزایش سطح عمومی قیمت­ها می­گردد، اما به افزایش سطح قیمت­ها تنها در صورتی که مداوم و خودافزا بوده و دارای حافظه طولانی مدت باشد، تورم اطلاق می­گردد. این شاخص معیار سنجش تغییرات قیمت سبد ثابت و معینی از کالاها و خدماتی است که توسط خانوارها به مصرف می­رسد و وسیله­ای برای اندازه ­گیری سطح عمومی قیمت­ها در بازار خرده­فروشی است. در کشورهایی که قیمت مسکن در آنها بسیار بالاست، بانک مرکزی با چالش­های فشار تورم مواجهند و همزمان به دنبال حداقل رساندن این افزایش هستند. بی­ثباتی تورم نه­تنها موجب خدشه­دارشدن اعتبار سیاست­گذاران کلان اقتصادی به ویژه بانک مرکزی می­ شود بلکه تداوم آن می ­تواند موارد حاد بی­ثباتی سیاسی کشور را نیز موجب گردد.[۸۷] در ایران تورم نسبتاً بالا موجب می­ شود خانوارها به منظور حفظ قدرت خرید در بخش مسکن سرمایه ­گذاری نمایند زیرا این بخش از ریسک و بازدهی مناسب بلندمدت در مقایسه با سایر دارایی­ ها برخوردار است. برای شاخص تورم از شاخص تعدیل کننده GDP[88] استفاده شده است که برای کشورهای OECD از گزارش­های آماری OECD و برای ایران از بانک مرکزی استخراج شده است.
۵- نرخ بهره بلندمدت (Il): نرخ بهره بعنوان عامل مالی در بنیادهای اقتصادی نقش کلیدی دارد. نرخ بهره یکی از عوامل مهم تعیین کننده قیمت مسکن است و شواهد تجربی نیز این ارتباط را تأیید می­ کند. کاهش نرخ بهره به افزایش قیمت مسکن منجر می­ شود. اجماع نظر وجود دارد که یکی از عوامل مهم تعیین کننده افزایش قیمت­های مسکن در بسیاری از کشورها در چند سال گذشته، کاهش در نرخ­های بهره در رکود اقتصادی اخیر است.[۸۹] مطابق تئوری نرخ بهره واقعی پایین­تر باید قیمت مسکن را افزایش دهد.[۹۰] از نرخ بهره اوراق قرضه ۱۰ ساله دولتی به عنوان شاخص نرخ بهره بلندمدت استفاده شده است و منبع داده ­ها گزارش­های آماری OECD و بانک مرکزی ایران می­باشد.
۶- نرخ بهره کوتاه مدت (IS): نرخ بهره سپرده شش ماهه به عنوان شاخصی برای نرخ بهره کوتاه­مدت در نظر گرفته شده است و منبع آن گزارش­های آماری OECD، UNDATA و بانک مرکزی ایران می­باشد.
۷- شاخص کل قیمت سهام (ps): بازار اوراق بهادار به عنوان بازاری جایگزین، جهت جذب سپرده­های بانک­ها به عنوان منبعی مهم در جهت تجهیز اعتبارات بانکی مطرح می­باشد و هر گونه رکود و رونق در این بازار به شدت با چند دوره وقفه، بازار مسکن و اعتبارات مسکن را تحت تأثیر قرار می­دهد. از این­رو آگاهی داشتن از دوره­ های رونق و رکود بازار سهام می ­تواند تصمیم ­گیری در حوزه تقاضای مسکن و اعتبارات مسکن را تحت تأثیر قرار دهد. داده ­های این متغیر از گزارش­های آماری OECD و WDI استخراج شده است.
۸- جمعیت (pop): تقاضا برای سرپناه و هر کالای دیگر با تولد جامعه بشری ایجاد شده و همراه با افزایش جمعیت تشدید می‌گردد. تقاضای مسکن همراه با تشکیل تمدن بشری و شکل­ گیری جوامع مدنی بوجود آمد و توسعه پیدا کرد. با تشکیل زندگی اجتماعی انسان، تقاضای مسکن ایجاد گردید و با افزایش طبیعی جمعیت رشد یافت. تفکیک خانوارهای دسته­جمعی، تغییرات در تقاضای مسکن ناشی از تغییر بعد خانوار، نیاز به استفاده از مسکن با کیفیت بهتر، تغییرات جمعیتی و مهاجرت خانوارها و نیاز به مسکن برای خانوارهای تازه تشکیل شده منابع مهم ایجاد تقاضای مسکن بوده است. جمعیت ۶۴-۱۵ به عنوان معیار جمعیت استفاده شده است و منبع داده ­ها گزارش­های آماری OECD و WDI می­باشد.
۹- قیمت نفت (oil): وقتی درآمدهای نفتی افزایش می­یابد، قیمت کالاهای قابل تجارت کاهش و قیمت کالاهای غیر قابل تجارت افزایش می­یابد. افزایش ارزش پول ملی و ارزان شدن کالاهای وارداتی در مجموع موجب کاهش قیمت کالاهای قابل تجارت می­ شود، در مقابل کالاهای قیمت غیر قابل تجارت مانند زمین و مسکن افزایش می­یابد و منابع از بخش قابل تجارت به بخش غیر قابل تجارت منتقل می­ شود. در کشورهای نفت­خیز این اثر بسیار مهم است. داده ­های نفت از بولتن [۹۱]OPEC استخراج شده است.
۳-۷- تحلیل روند متغیرها
در ادامه سعی بر آن است تا روند تحوّلات متغیرهایی چون شاخص قیمت مسکن، نقدینگی، نرخ بهره، تولید ناخالص داخلی و قیمت نفت کشورهای OECD و ایران مورد بررسی قرار گیرد، تا با شناختی بیشتر به تخمین مدل در فصل آینده بپردازیم.
۳-۷-۱- شاخص قیمت مسکن
قیمت واقعی مسکن در اقتصادهای صنعتی، افزایش و کاهش­های ممتدی را طی ۳۵ سال گذشته تجربه کرده است. متوسط قیمت واقعی مسکن در ۲۱ کشور افزایش­های طولانی به دنبال کاهش­های طولانی را نشان می­دهد و اکثر کشورها در چند سال گذشته افزایش سریع قیمت مسکن را تجربه کرده ­اند. خطوط عمودی در پیوست شماره (۲)، (صفحه ۱۴۳)، نقاط اوج قیمت را برای هر کشور نشان می­ دهند. برای تمامی کشورهای مورد بررسی، چهل نقطه اوج شناسایی شده است، در هر کشور حداقل یک اوج و در برخی از کشورها سه اوج طی سال­های ۲۰۰۹-۱۹۸۰ وجود دارد. به طور متوسط قیمت واقعی مسکن در حدود ۲۸% پنج سال قبل از یک اوج افزایش یافته و ۲۲% پنج سال بعد از یک اوج کاهش یافته است. در ژاپن قیمت واقعی مسکن از سال ۱۹۹۱ روند کاهشی داشته است. داده ­های قیمت چندین کشور روند رو به­ رشد دارند، از دهه ۱۹۸۰ انتظار می­رود روند مثبت در قیمت واقعی مسکن در کشورهایی با رشد جمعیت ملاحظه شود. رشد جمعیت چگالی موجودی مسکن را افزایش می­دهد و این اثر با روند رو به رشد شهرگرایی در اکثر کشورها تشدید می­ شود. با افزایش چگالی، مسکن نسبتا کمیاب می­ شود و قیمت نسبی آن افزایش می­یابد.

نمودار ۳-۱: قیمت واقعی مسکن در کشورهای منتخب
در طی بسیاری از نوسان­های قیمت مسکن قبل از ۱۹۸۵، بانک­های مرکزی جهت مهار و کنترل تورم، اثرات شوک­های نفتی و نرخ ارز را نسبت به قیمت مسکن با دقت بیشتری مورد توجه قرار داده­اند. همچنین در مدت نوسان قیمت در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ در ژاپن، استرالیا، سوئد و انگلستان به نرخ ارز و تورم به عنوان مهم­ترین اهداف سیاست پولی اهمیت داده شد. در اواسط دهه ۱۹۸۰ تا اواخر این دهه، بانک مرکزی ژاپن و انگلستان نرخ بهره را برای محدود کردن افزایش نرخ ارز، کاهش دادند و استرالیا نیز از افزایش نرخ ارز به منظور کنترل افزایش کسری حساب جاری جلوگیری بعمل آورد. در سوئد و انگلستان بعد از اکتبر ۱۹۹۰، سیاست پولی برای حفظ قیمت نرخ ارز استفاده شد. در سایر دوره­ها، بانک­ مرکزی کشورها به تورم اهمیت بیشتری دادند و سیاست پولی انقباضی اجرا کردند تا از تورمی که پیرامون نقاط اوج قیمت مسکن افزایش می­یابد، جلوگیری کنند. در اکثر این کشورها سیاست پولی در سال­های قبل از اوج قیمت مسکن انبساطی بوده، در دوره نزدیک اوج انقباضی شده و سپس در سال­های بعد از اوج رها شده است.
تغییرات در قیمت مسکن به نظر می­رسد به طور مثبتی در بین کشورها همبسته است. عوامل و متغیرهای جهانی (مانند نرخ­های بهره پایین و سیکل­های تجاری جهانی) در تعیین سیکل­های قیمت مسکن مهم هستند[۹۲](آهیرن، آمر، دویل، کل، مارتین، ۲۰۰۵).
۳-۷-۲- نقدینگی
نقدینگی در دوره مطالعه از رشد قابل ملاحظه­ای برخوردار بوده که به اعتقاد برخی کارشناسان عامل مهمی در تشویق تقاضای مسکن تلقی می­ شود. در این زمینه به جریان انداختن حجم پول متناسب با نیاز واقعی جامعه و برقراری حجم نقدینگی به مقدار و به صورت مطلوب از اهمیت خاصی برخوردار می­باشد. در واقع یکی از سیاست­های مهم بانک مرکزی در هر کشوری، تنظیم سیاست پولی و به عنوان یکی از مولفه­های اساسی این سیاست تنظیم حجم نقدینگی است. با تنظیم حجم نقدینگی در سطح بهینه است که کشور به سمت اهداف کلان اقتصادی همچون حمایت از رشد تولید داخلی، ایجاد شغل و کنترل تورم هدایت می­ شود. مهمترین تئوری از رابطه مثبت بین نقدینگی و قیمت­های دارایی، تئوری پول­گرایان می­باشد (آدالید و دتکن[۹۳] ،۲۰۰۷).

نمودار ۳-۲: حجم نقدینگی واقعی در کشورهای منتخب
نمودار (۳-۲) روند نقدینگی واقعی را در دوره مورد مطالعه (۲۰۰۹-۱۹۸۰) نشان می­دهد. همانگونه که ملاحظه می­ شود، نقدینگی واقعی نیز روند فزاینده­ای داشته است و در بسیاری از مطالعات صورت گرفته به اهمیت اثرگذاری متغیرهای سیاست پولی و نقدینگی بر قیمت مسکن تاکید شده است.
علت عمده روند افزایشی نقدینگی آزادسازی و مقررات­زدایی­های مالی دهه­های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بوده است. عموماً اقتصادهای بزرگ به بحران­های مالی بعد از دهه ۸۰ با اجرای سیاست پولی انبساطی واکنش نشان داده­اند. سقوط سهام شرکت­های اینترنتی امریکا در سال ۲۰۰۰ سبب شد که سطح سرمایه ­گذاری در کسب و کار به سرعت کاهش یابد. برای مقابله با این شرایط فدرال رزرو سیاست کاهش نرخ بهره را اتخاذ کرد و از سال ۲۰۰۱ مرتباً آن را کاهش داد و از ۲۵/۶ درصد به حدود یک درصد رساند تا زمینه رشد اقتصادی فراهم شود. همین امر موجب شد که بسیاری از مؤسسات مالی حجم عظیمی وام از بانک­ها و مؤسسات مالی دریافت کردند و حجم نقدینگی موجود به شدت افزایش یافت. با شروع رکود در اواخر ۲۰۰۷، مؤسسات درباره توانایی بازپرداخت وام­گیرندگان حساس­تر و محتاط­تر شدند. این بسته شدن اعتبارات، سیستم مالی جهانی را به سمت پرتگاه کشاند. در نتیجه فدرال رزرو امریکا، بانک مرکزی اروپا و سایر بانک­های مرکزی، در کل ۵/۲ تریلیون دلار نقدینگی به بازارهای اعتباری تزریق کردند که بزرگترین اقدام مالی در کل تاریخ بوده است (آلتمن، ۲۰۰۹).[۹۴]
۳-۷-۳- روند قیمت مسکن و نقدینگی در ایران

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم