کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



کلمات قافیه: عاشقان، جان، فشان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: برکرد صبح
۱- ســر چــو آه عاشـقان بــرکــرد صبـــح
عطــر آتــش‌زای، از آن بــرکــرد صبـــح
معنی و مفهوم: صبحدم همچون آه عاشقان بالا آمد و پرتوهای معطّر و آتشین خورشید را آشکارکرد.
آرایه‌های ادبی: آشکار شدن و بالا آمدن صبح، به آه عاشقان مانند شده است. عطر آتش‌زای استعاره از پرتوهای اوّلیه‌ی خورشید است. سر بر کردن صبح آرایه‌ی تشخیص دارد.
۲ – از شـــــرار آه مشـــــتاقـــــــان دل
آتــشِ عنبـــر فشـان بــرکــرد صبـــح
واژگان: شرار: آتش پاره، جرقه‌ی آتش. (ناظم) عنبر: مادّه‌ای چرب و خوشبو و کدر و خاکستری رنگ و رگه‌دار که از روده یا معده‌ی ماهی عنبر گرفته می‌شود. (معین)
معنی و مفهوم: صبحدم، گویی از شراره‌های دل عاشقان، آتشی معطر برافروخته است که همه جا بوی خوش عنبر را پراکنده می‌کند.
آرایه‌های ادبی: شراره‌ی آه اضافه‌ی تشبیهی است. بیت در حرف «ش» واج آرایی دارد.
۳ – بــر قـواره‌ی مــاه، سِــحری کــرد چـرخ
تــا ســر از خــواب گــران بـرکـرد صـبح
واژگان: قواره: آن‌چه از اطراف چیزی بریده باشند. (دهخدا)توضیحات.
معنی و مفهوم: گویی ماه قواره‌ی لباس صبحدم بود و آسمان بر روی آن سحر و جادو خواند، تا این که صبحدم از خواب سنگین خود بیدار شد.
آرایه‌های ادبی: قواره‌ی ماه اضافه‌ی تشبیهی است. صبحدم به شخص خفته‌ای مانند شده است که آسمان بر ماه که قواره‌ی آن است، سحر می‌خواند تا او را بیدار کند. ماه در گردی به قواره مانند شده است. آسمان به جادوگری تشبیه شده است که برای بیدار کردن صبح، بر قواره‌ی ماه سحر می‌خواند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

قواره: توضیحات (۳/۸۴)
۴ – تـــا کنــد سیــمین قـــواره در زمیــن
سـر ز جیــب آسـمان بــرکــرد صبــــح
معنی و مفهوم: آسمان بر قواره‌ی ماه سحر و جادو نوشت تا آن را در زمین دفن کند و در همین هنگام، صبحدم از آسمان نمایان شد.
آرایه‌های ادبی:سیمین قواره استعاره از ماه است. جیب آسمان اضافه‌ی استعاری است. جیب و قواره با هم تناسب دارند.
۵ – خـوابِ چشـم عــاشـقان بســت آشــکار
دود رنگــین کــز نــهان بــرکــرد صبــح
معنی و مفهوم: صبحدم، با آشکار کردن سرخی هنگام طلوع که به دود رنگین ساحران می‌ماند، عاشقان را از خواب بیدار کرد.
آرایه‌های ادبی: خواب بستن کنایه از بیدار و بی‌خواب کردن است. آشکار و نهان با هم تضّاد دارند. دود رنگین استعاره از سرخی هنگام طلوع است.
۶ – ز آتشــی کــافتــاد در حـــرّاق چـــرخ
شـمع در صحـرای جـان بــرکــرد صبـــح
واژگان: حرّاق: سوخته‌ای از سنگ چخماق که بر آن آتش گیرند. (معین)
معنی و مفهوم: صبحدم، به وسیله‌ی آتشی که در آسمان افتاد، خورشید را همانند شمعی در آسمان‌ها برافروخت.
آرایه‌های ادبی: حرّاق چرخ اضافه‌ی تشبیهی است. شمع استعاره از خورشید است و صحرای جان اضافه استعاری و استعاره از آسمان‌هاست که در قدیم آسمان‌ها را جای جان‌ها می‌دانسته‌اند.
۷ – چــون قــراسُـنقُر گـریـزان شـد بــه راه
آق سُــنقُر دیـــدبــان بــرکــرد صبـــح
واژگان: قراسنقر و آق سنقرتوضیحات (۶/۱۰۴)
معنی و مفهوم: هنگام صبح که شب سیاه رنگ مانند بازی سیاه به شتاب آماده‌ی رفتن شد، صبحدم، روز را مانند بازی سپید به عنوان دیده‌بان جهان قرار داد.
آرایه‌های ادبی: قراسنقر استعاره از شب و آق سنقر استعاره از روز است. این دو به دیده‌بانانی برای جهان تشبیه شده‌اند که با رفتن یکی، دیگری جایگزین آن می‌شود.
۸ – چـون بــه دسـت چپ، طـراز چـرخ دیــد
نقـش والفجــرش نشـان بــرکــرد صبــح
واژگان: طراز: نگار جامه. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: هنگامی که صبحدم دید، خورشید که به منزله‌ی زینت آسمان است، از سمت چپ (خاور) طلوع کرده است، به آن نشان و نام «والفجر» (سپیده دم) داد.
آرایه‌های ادبی: طراز آسمان استعاره از خورشید است. دست چپ کنایه از سمت مشرق و خاور است. در بیت آیه‌ی نخستین سوره‌ی «فجر» (۸۹) « وَالفَجر» تضمین شده است.
۹ – کشــتی زر هـــم کنـون آیـــد پــدیــد
کــآنـک آنـک بـادبـان بــرکــرد صبـــح
معنی و مفهوم: صبحدم، آرام آرام نخستین پرتوهای خورشید را که به بادبان کشتی می‌ماند، از دور آشکار کرده است. کم کم خورشید نیز همانند کشتی طلایی از افق آشکار خواهد شد.
آرایه‌های ادبی: کشتی زر استعاره از خورشید و بادبان استعاره از نخستین پرتوهای آن است.
۱۰ – جـام را گنـج فـریـدون خــون بهـاســت
چـون درفـش کــاویــان بــرکــرد صبــح
واژگان: درفش کاویان: چرم پاره‌ای، مربعی بود که بر نیزه‌ای نصب شده و نوک نیزه در بالا از پشت آن پیدا بود. (معین)
معنی و مفهوم: هنگام صبح، که پرتوهای خورشید همانند درفش کاوه آشکار می‌شود، ارزش و بهای یک جام شراب، برابر با تمام گنج‌های فریدون است.
آرایه‌های ادبی: درفش کاویان استعاره از خورشید و با فریدون تناسب دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:28:00 ق.ظ ]




مطالعه مطالب بالا نشان داد که شرط تعلیقی اساساً از محل بحث ماخارج است و شرط تحلیلی نیز که به شرط فاسخ نیز از آن یاد شده‏‏، بنحوی شرط تعلیقی است با این تفاوت که اولی تعلیق در انشاء است و دومی تعلیق در منشا مثل آنچه در ماده ۶۹۹ قانون مدنی مادر مورد تعلیق در ضمان وارد شده است.
بااین حساب، برای آنچه در حقوق ایران از آن به شرط نتیجه یاد می‏شود، بایستی بدنبال شروط تبعی یا Clauses accessoires بگردیم

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همانطور که بیان شد، تعهد چه بصورت اصلی و ابتدائی وچه بصورت تعهد فرعی که ما از آن به شرط در ضمن عقد تعبیر می‏کنیم، باید دارای ویژگی‏هائـی باشند که به آنها شرائط صحت می‏گویند.لذا هویت تبعی، غیراستقلالی وفرعی تعهدکه به آن کلوز می‏گویند اساسا” باید دارای همان ویژگی هائی باشد که تعهدات مستقل دارند. مشروح این شرایـط توسط ماده ۱۱۰۸ کد سیویل (معادل ماده ۱۹۰ قانون مدنی) بیان شده است..
پس خلاصه این شد که آنجا که ادات شرط مثل اگر به نحوی عقد را معلق کند، چه تعلیق در انشاء باشد و چه در لزوم، در اینجا شرط را باید در بین مواد مربوط به خود تحت همین عنوان مورد بررسی قرارداد؛ و لی آنجا که تعهدی در کنار سائر تعهدات است، باید به مواد عمومی صحت تمامی تعهدات مراجعه نمود.
با این حساب، اگر شرط از مقوله شرط تعلیقی باشد وعقد را معلق نماید، بحت های مربوط به اینکه آیا شرط در صورت بطلان می‏تواند عقد را منحل کند یا خیر با موردی که شرط بصورت یک تعهد در کنار تعهدات دیگر باشد، فرق می‏کند و پاسخ به این سئوال برای هر دو مورد یکسان نخواهد بود.
ما ابتدا به شرط تبعی می‏پردازیم و در این بیان بر یک مسئله که مشترک بین این دو مورد است، پای می‏فشریم. مسئله مورد اشتراک بین این دو مورد، این است که آیا شرط تعلیقی و تعهد تبعی (که بنحوی شرط تقییدی است) برای رضایتی که لازمه عقد است چه نقشی را دارند؟ پس از پاسخ به این سئوال، پاسخ سئوال بعدی یعنی اینکه آیا بطلان عقد به بطلان شرط نیز سرایت می‏کند یا نه، روشن خواهد شد. بطور خلاصه می‏توان گفت :
اگر تعهد فرعی نسبت به تعهد اصلی یا شرط نسبت به عقد مشروط دارای جنبه محرک و موثر در تصمیم گیری طرفین داشته باشد، بطلان شرط به عقد نیز سرایت می‏کند ولی اگر فاقد این جنبه باشد، فقط شرط باطل است وموجب بطلان عقد نمی‏شود. در مورد اخیر، شرط باطل از پیکره عقد فک و بدور انداخته می‏شود.
در بسیاری از موارد رویه قضائی فرانسه ترجیح داده برای پرهیز از سر درگمی شروط تبعی را از شروط اساسی که برای طرفین جنبه محرک و موثر در تصمیم گیری داشته را مشخص کرده و لیستی از آنها ارائـه دهد [۵۷] و یا در سائـر موارد تصریح کند به اینکه آیا شرط بخصوص فقط در زمره شروط ننوشته است یا اینکه بطلان به عقد نیز سرایت می‏کند. برای مثال, در مورد شروط عدم مسئولیت در قراردادهای بیع در جائـی که یک طرف قرارداد فرد حرفه ای و طرف دیگر مصرف کننده باشد، قانونگذار فرانسوی ترجیح داده که ضمن اعلام بطلان این شروط نسبت به عدم سرایت بطلان آنها به عقد نیز اظهار نظر کند[۵۸]از این رو در چنین موردی عقد باطل نمی‏شود بلکه فقط شرط باطل از پیکره عقد منفک و بدور انداخته می‏شود بدون اینکه به مفادعقد لطمه ای وارد سازد.در سایـر موارد باید دید آیا شرط مزبور دارای ویژگی محرک و قاطع در تصمیم طرفین بر انعقاد قرارداد بوده است یا خیر[۵۹]
ب: ضمانت اجرای شروط در حقوق فرانسه
از آنجائی که شرط به نفع ثالث یکی از مواردی است که دقیقاً بر عنوان شرط در ضمن عقد در حقوق اسلام و ایران منطبق می‏گردد، لازم دیدیم مختصری در این خصوص مطالبی بیان کنیم.
بندسوم :شرط بنفع ثالث(Stipulation pour autrui)
موارد شرط به نفع ثالث که بعنوان استثنائی بر اصل نسبی بودن آثار قراردادها قلمداد شده است[۶۰]، زیاد می‏باشند که دو مثال بارز آن بیمه عمر و تعهدبه پرداخت نفقه ثالث است. شرط کننده را شارط، طرفی که انجام تعهد را به عهده می‏گیرد ملتزم، وکسی که از شرط بهره مند می‏شود، را ثالث منتفع می نامیم.
در این موارد ثالث منتفع حق مستقیمی بر ملتزم پیدا می‏کند یعنی اینطور نیست که ابتدا حق به شارط منتقل ‏شود و بعد به ثالث، بلکه مستقیما”به ثالث منتفع انتقال می‏یابد و مثل این خواهد بودکه منتفع ثالث خود مستقیماً جایگزین شارط منعقد کننده قرارداد شده باشد.
ما بالاجمال شرائط صحت و ماهیت حقوقی و نهایتا” آثار شرط به نفع ثالث را بیان می‏نمائیم.
الف:شرائط صحت شرط به نفع ثالث
در آنچه به شرائط صحت شرط به نفع ثالت مربوط می‏شود، باید گفت که این شرط نیز مشمول قواعد عمومی صحت قراردادها(موضوع ماده ۱۱۰۸ کدسیویل) می‏گردد ,[۶۱]
شرائط صحت شروط به نفع ثالث بر دو گونه اند :
شرائط قراردادی که در آن شرط به نفع ثالث درج می‏شود
شرائط فردی که می‏تواند بعنوان منتفع از قرارداد مطرح باشد.
در مورد آنچه که به اصل قرارداد بر می‏گردد، با توجه به اینکه شرط به نفع ثالث یک شرط تبعی می‏باشد، باید یک قراردادی وجود داشته باشدکه بتوان ضمن آن چنین شرطی نمود؛ از این رو تعهد ابتدائی برای ثالث متصور نیست
دو مورد شرط بنفع ثالث مجاز است[۶۲]
. مورد اول قراردادهای معوض مالی است مثل اینکه شخص خانه اش را بفروشد و شرط کند که بجای پرداخت مستقیم به وی، نیمی از ثمن به ثالث پرداخت گردد. مورد دوم قراردادهای رایگان است که در آن فرد ضمن هبه مالی به فرد دیگر بجای دریافت ثمن، موهوب علیه متعهد شود مبلغی را مادام العمر بعنوان نفقه به ثالث بپردازد[۶۳]
ج:در خصوص اثر این شروط سه گونه اثر متصور است :
۱-اثر این شرط بین شارط و ملتزم :
در این باره سئوال اساسی این است که آیا شارط می‏تواند ملتزم را ملزم به انجام شرطی که در قبال ثالث بعهده گرفته است، سازد؟ جواب مثبت است. این کار ممکن است ولی بطور غیر مستقیم یعنی قادر است قرارداد را فسخ کند[۶۴]
در این خصوص، رویه قضائی نهایتاً قبول نمود که این کار ممکن است یعنی شارط می تواند اجرای اجباری تعهد به نفع ثالث را از دادگاه درخواست کند.
۲-اثر شرط بین ملتزم و ثالث منتفع
ثالث منتفع نیز می‏تواند با مراجعه به دادگاه مستقیما” از ملتزم اجرای اجباری مفاد شرط را مطالبه کند ولی نمی‏تواند عقد اصلی بین شارط و ملتزم را فسخ کند. اگر اجبار ملتزم ممکن نشد، می‏تواند دعوی ضرر و زیان بدهد. وی برای اینکار ”حق مستقیم” بر علیه ملتزم دارد یعنی چنین نیست که ابتدائا” حقوق خود را از شارط مطالبه کنند و شارط به نوبه خود به ملتزم مراجعه کند بلکه صاحب حق در اینجا ثالث منتفع است شارط فقط می‏تواند عقد خود را در صورت تخلف ملتزم فسخ کند. اثر حق مستقیم این است که طلبکار و یا وراث شارط نمی‏توانند ادعاهـی نسبت به قرارداد شارط با ملتزم داشته باشد و مثلا” اجرای شرط را بنفع خود مطالبه کنند و همچنین تمامی آثار تعهد به نفع ثالث از روز درج شرط (نه از تاریخ قبول ثالث) برآن بار می‏شود. به هر حال حقوق ثالت، بستگی تام به قرارداد اصلی دارد.
۳-در خصوص روابط بین ثالث و شارط
ماده ۱۱۲۱ تنها ماده ای است که بطور عموم حق فسخ را برای شارط در نظر گرفته مادام که ثالث منتفع مفاد شرط را قبول نکرده باشد. این ماده سخنی از روابط قبلی بین آنها که موجب درج این شرط شده، نیاورده است. بدیهی است در سایـر موارد، روابط بین او و ثالث منتفع، تابع روابط حقوقی قبلی بین آنها می‏باشد. اگر ثالث مشروحا” یا ضمنا” تمایل خودرا به انتفاع از شرط اعلام نمود، دیگر شارط نمی‏تواند از مفاد شرط عدول کند. اگر قبل از قبول ثالث شرط را فسخ کند، لازمه اش فسخ قرارداد اصلی بین او وملتزم نیست، بلکه می‏تواند از ملتزم درخواست کند مفاد شرط را به نفع خودش یا فرد دیگری انجام دهد. فایده شرط به نفع ثالث این است که شارط می‏تواند بدین وسیله خود را از دینی که قبلا” ثالث بر عهده او داشته بری سازد یا به نحوی غیر مستقیم هبه ای به وی کند.
تمام آنچه را که در باب آثار شرط به نفع ثالث بیان نمودیم به جز حق فسخی که برای شارط در نظر گرفته شده، محصول رویه قضائی است و متن مشخص حقوقی درا ین خصوص در حقوق فرانسه وجود ندارد[۶۵]
گفتارسوم :مقایسه تطبیقی حقوق فرانسه با حقوق اسلام – ایران
در حقوق اسلام و ایران به عقدی که در ضمن آن شرط نتیجه شده، عقد مشروط یا مقرون به شرط می‏گویند. با تعریفی از عقد مشروط (Condition )در حقوق فرانسه داشتیم، معلوم می‏شود عقد مشروط در این معنا کاملاً از محل بحث ما خارج است. ما در حقوق اسلام و ایران به عقد مشروط اینچنینی عقد معلق می‏گوئیم(ماده۱۸۹ ق. م.). در عقد معلق اثر عقد بر حسب اراده طرفین موقوف به تحقق امر دیگری است و تا آن امر تحقق نیافته، عقد هیچ گونه اثری ببار نخواهد آورد و موجد تعهدی برای طرفین نخواهد بود، اما عقدمشروط به مجرد انعقاد آثارخود را ببار می‏آورد لذا عقد مشروط عقدی است منجز که در بر گیرنده تعدادی از تعهدات فرعی و تبعی بوده و جدا از ارکان عقد است، و تخلف از آنها عقد را در کلیت خود مورد سئوال قرار نمی‏دهد. در حقوق فرانسه شروط (تبعی) تابع قوانین ویژه ای نیستند بلکه بعضی از آنها به لحاظ مسائل و مشکلاتی که ایجاد کرده اند، بطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته‏اند، در حالی که در حقوق ایران و فقه امامیه بحث شروط جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. به هر حال، در حقوق فرانسه با اینکه شروط در ضمن عقد با همان اشکالی که در حقوق اسلام وجوددارد، دیده می‏شوند ولی فصل جداگانه ای به بحث شروط در ضمن عقد اختصاص نداده اند. دلیل آن این است که در حقوق فرانسه هر تعهدی الزام آور است چه در ضمن عقد باشد چه در غیر آن، در حالی که در حقوق اسلام بطور سنتی با تعهد ابتدائی مخالفت شده است و برای الزام آور ساختن تعهدات ابتدائی، آنها را در ضمن عقدخارج دیگری از عقود معینه لازمه می‏آورده اندرای همین است که در فقه و قانون مدنی که در بحث شروط در ضمن عقد از فقه امامیه تبعیت کرده، فصل مخصوصی را به این امر اختصاص داده اند. البته امروزه در متن قانون مدنی با وجود ماده ۱۰ که نفوذ قراردادهای خصوصی را تنها منوط به عدم مغایرت صریح با قانون می‏داند، قاعدتا” بایستی جایگاه بحث شروط در ضمن عقد بی‏رنگ تر از این بحث در فقه امامیه در شکل سنتی آن باشد ولی نویسندگان قانون مدنی با رعایت جانب احتیاط بحث شروط را بطور مستقل در قانون مدنی مورد بررسی قرار داده اند. رعایت این احتیاط موجب آن شده که در دفاتر اسناد رسمی معمولا” شروط ابتدائی را ضمن یکی از عقود معینه مثل عقد لازم صلح بیاورند.
بنداول – تفاوت در تقسیم بندی ها
در قانون مدنی و کدسیویل به خلاف فقه امامیه، شرائط صحت اعمال حقوقی چه به صورت عقد و چه بصورت شرط در ضمن آن در دو قسمت مورد مطالعه قرار گرفته است یعنی در قسمت اول شرائط عمومی برای صحت همه عقود و در قسمت بعدی شرائط مختصه به هر عقدبه طور جداگانه و در قسمت سوم شرائط صحت شروط در ضمن عقد به بررسی گرفته شده است. در فقه امامیه بخش مستقلی به شرائط عمومی معاملات اختصاص نیافته بلکه در هر عقد بطور جداگانه تمامی شروط صحت و شروط تاثیر آثار آن بصورت یک جا مورد مطالعه قرار گرفته استب ولی در عوض، برای شروط در ضمن عقد، جایگاه ویژه‏ای در نظر گرفته شده است.
در کد سیویل شروطی که می‏توانند به صورت شرط تبعی درضمن عقد بیایند، هم باید شرائط عمومی قراردادها را داشته باشند هم شرائط اختصاصی مربوط به شروط را، که به صورت موردی تحت مطالعه قرار گرفته اند.
در حقوق اسلام شرط تبعی چه در ضمن عقد معوض وچه غیر معوض با عقد اصلی پیکره واحد را تشکیل می‏دهند که از حیث جواز و لزوم و بطلان وصحت تابع عقد اصلی است ولی بطلان شرط به ابطال عقد نمی‏انجامد مگر در بعض موارد که وجود شرط موجب تزلزل یکی از شرائط اساسی صحت عقد شود و استقلال عقد اصلی را مخدوش نماید ولی این وابستگی شرط به عقد در صورتی است که شرط در ضمن عقد باشد، لذا شرط ابتدائی یا شرط بعدی، که در ضمن عقد نمی آیند، بعنوان تعهدی مستقل از عقد هستند.
طرح دو گانه شرائط صحت در قانون مدنی ما موجب ایرادی بزرگ شده است و آن اینکه آیا شرط در ضمن عقد علاوه بر شرائط صحت خود که در ماده ۲۳۲ و ۲۳۳ آمده، شرائط صحت عقود را نیز باید دارا باشد؟
مرحوم دکتر امامی معتقد شده است که شرائط صحت شروط کافی برای صحت آنها می‏باشد و از سکوت در مقام بیان قانون و همچنین ماده ۱۰ (ق.م.) می‏توان استنباط نمود که شرائط مندرج در ماده ۱۹۰ که برای همه عقود لازم هستند، برای صحت شروط لازم نمی‏باشند
در مقابل، بعض دیگر حقوق دانان معتقد شده اند که تبعی بودن شرط هیچ تغییری در ماهیت اصلی آن نمی‏دهد و شرائط ماده ۱۹۰ که ناظر به تمامی قراردادهاست باید در هر حال محترم شمرده شوندچه تعهد تعهدی مستقل باشد و چه تبعی و در ضمن عقد دیگر[۶۶].
به نظر ما این سخن اخیر منطقی تر به نظر می‏رسد چون حتی با وجود ماده ۲۲۳ (ق.م.) که اصالت صحت را در باب شروط بیان می‏دارد، چنین موردی مجرای جریان اصل نیست چون اصل در جائی جریان دارد که دلیل نداشته باشیم. چگونه می‏توان مثلاً معتقد شد که موضوع شرط که خود انجام یک عمل حقوقی است بتواند در صورت اکراه منعقد شود؟ و یا در صورت تصریح به جهت نامشروع داشتن بتوان آنرا نافذ دانست؟ این با منطق حقوقی مانوس نیست که قائل شویم عقد مکره اگر مستقلاً واقع شود، غیر نافذ، واگر تبعی باشد، نافذ است. [۶۷]
بنددوم – تفاوت در شرائط صحت
در بحث تفاوت ها در شرائط صحت منظور مابه شرائط عمومی صحت قراردادها نیست زیرا از نظر ما بدیهی است شروط در ضمن عقد باید شرائط ماده ۱۹۰ قانون مدنی(معادل ماده ۱۰۰۸ کد سیویل) را نیز داشته باشند، بلکه مراد ما شرائط صحت شروط به معنی اخص می‏باشد.
یکی از شرائط صحت شروط که هم در حقوق ایران دیده می‏شود و هم در حقوق فرانسه، عدم مخالف شرط با قانون می‏باشد ولی در حقوق فرانسه دو مورد دیگر یعنی عدم مخالفت بانظم عمومی و اخلاق حسنه نیز به چشم می‏خورد که در قانون ایران و فقه اسلام وجود ندارد.
گروهی از حقوق دانان کلمه “نامشروع” مذکور در بند ۳ ماده ۲۳۲(ق.م.) را خواسته اند به شرط خلاف اخلاق و مصالح عمومی نیز سرایت دهندو برای این کار از ماده ۹۷۵(ق.م( یاری جسته اند که دادگاه را از بموقع اجرا گذاشتن قوانین خارجی و قراردادهای خصوصی مخالف اخلاق حسنه و نظم عمومی باز می‏دارد. در خصوص نامشروع بودن،(والبته غیر مقدور بودن ویا مخالفت به اخلاق حسنه ونظم عمومی) یکی از تفاوت های مهم حقوق ما با حقوق فرانسه این است که در حقوق فرانسه شرط غیر مشروع و یا شرط غیر مقدور اساسا”باطل و مبطل است ولی در حقوق ما چنین شرطی فقط باطل است و بطلان به عقدسرایت نیست. در حقوق فرانسه اماره بطلان عقد با دلیل مخالف رد می‏شود بدین معنی که اگر ثابت شود که شرط غیر مشروع انگیزه قاطع وجازم در تصمیم گیری آنها بر انعقاد عقد نبوده است، موجب بطلان عقد نمی‏گردد و فقط شرط باطل از پیکره عقدکنده و بدور ریخته می‏شود. بدین صورت مفاد قانون مدنی ما با کد سیویل در مورد ماده ۹۰۰ کد سیویل یکسان است[۶۸] یعنی در موردی که شرط باطل موجب فساد عقد نمی‏شود ولی با ماده ۱۱۷۲ کد سیویل در تعارض است چون در مورد شرط غیر مشروع و یا غیر مقدور مقرر می‏دارد که در این موارد بطلان شرط به عقد نیز سرایت می کند.
البته شیخ انصاری ، همین مطلب را عنوان می‏سازد یعنی بااینکه شیخ قایـل به عدم فساد عقد در هنگام فساد شرط استء ولی می‏گوید اگر شرط و یا کلا” قیودی که برای عقود در نظر گرفته می‏شوند، حالت رکنیت برای عقد داشته باشند، به گونه ای که در خارج آن قید و شرط آن عقد مطلوب نباشد، در این موارد شرط باطل منجر به فساد عقد می‏گردد. [۶۹] ما تقریبا” مشابه این سخن رادر مورد شرط صفت موضوع معامله در ماده ۲۰۰ ق. م. داریم و فقهاء نیز در جایـی که شرط از قبیل شرط صفت باشد، تردیدی در بطلان عقد نمی‏بینند
یکی از وجوهی که اخیرا در حقوق فرانسه به خصوص در مورد شروط تبعی دیده می‏شود، این است که مفاد شرط نباید در مخالفت با عمومیت Contraire à la généralité du contrat عقد باشد. این شرط عبارت دیگری از شرط مخالف مقتضای عقددر حقوق ایران است.
فصل دوم: ماهیت شرط نتیجه و ضمانت اجرای آن
مبحث اول : ماهیت شرط نتیجه
گفتار اول :اشتراط شرط نتیجه درضمن عقد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




کـــه همـــه مشکـــبار بنـــدد صبـــح
معنی و مفهوم: نمی‌دانم این صبح دو رنگ مشکین دَم و معطّر، با این دو رنگی، دُم گرگ است یا با این خوشبویی، نفس آهو است .
آرایه‌های ادبی: دُم و دَم جناس محرّف ساخته‌اند. بیت دارای آرایه‌ی تجاهل العارف است. دو رنگی آسمان هنگام صبح، به دُم گرگ مانند شده است.
۴ – بــــدرد جیـــب آســــمان و بــــر او
گــــوی زر آشــــکار بنـــدد صبـــــح
معنی و مفهوم: صبحدم با شکافتن آسمان و آشکار کردن خورشید، گویی گریبان آسمان را دریده و تکمه‌ی زرّینی به آن آویزان کرده است.
آرایه‌های ادبی: جیب آسمان اضافه‌ی استعاری و گوی زر استعاره از خورشید است. گوی و گریبان با هم تناسب دارند.
۵ – ببــــرد نقــــب در حصــــار فلــــک
و آتــش انــدر حصـــار بنـــدد صبـــح
واژگان: نقب: سوراخ عمیق بزرگ. (ناظم) حصار: حصن، دژ، باره. (دهخدا)
معنی و مفهوم: گویی صبحدم، آسمان را سوراخ می‌کند و بدان جا وارد می‌شود و پاره‌ای آتش (خورشید) را در آن جان می‌اندازد.
آرایه‌های ادبی: حصار فلک اضافه‌ی تشبیهی و آتش استعاره از آفتاب است.
۶ – جــویــباری کُنَـــد ز دامــــن چــــرخ
چشــمه در جـــویبــار بنـــدد صبـــح
معنی و مفهوم: صبحدم با افشاندن نخستین پرتوهای خورشید، قبل از طلوع، گویی از دامنه‌ی آسمان جویباری ساخته و با طلوع خورشید گویا چشمه‌ای در این جویبار روان کرده است.
آرایه‌های ادبی: جویبار استعاره از پرتوهای نخستین صبح است. دامن چرخ اضافه‌ی استعاری و چشمه استعاره از خورشید است.
۷ – از بــرای یـــک اســـبه شـــاه فلــک
بیـــرق شــــاهـــوار بنـــدد صبــــح
واژگان: بیرق: لوا، درفش، رایت. (دهخدا) شاهوار: برهر چیز مرغوب و ممتاز در نوع خود اطلاق شود. (دهخدا)
معنی و مفهوم: صبحدم از سرخی فلق، درفشی شاهانه برای خورشید که شاه تک سوار آسمان‌هاست، آماده ساخته و می‌بندد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: شاه فلک استعاره از خورشید و بیرق شاهوار استعاره از پرتوهای خورشید است.
۸ – کَتـــِـفِ کـــــوه را ردا بـــــافـــــد
کــــه زرانـــدود تـــار بنــدد صبــــح
واژگان: کتف: شانه، دوش. (معین) ردا: بالاپوش و عبا و خرقه، آن چه روی لباس‌ها پوشند. (دهخدا)
معنی و مفهوم: صبح با پرتو افشانی بر سر کوه‌ها به بافنده‌ای می‌ماند که برای شانه‌های کوه، عبا و روانداز می‌بافد.
آرایه‌های ادبی: کتف کوه اضافه‌ی استعاری است. زراندود تار استعاره از پرتوهای خورشید است. صبح به بافنده‌ای مانند شده است که برای کوه ردا می‌بافد.
۹ – بهـــر دریــــاکشـــان بـــزم صــبوح
کشـــتی زرنـــــگار بنــــدد صبـــــح
معنی و مفهوم: صبحدم برای باده نوشان بزم شراب صبحگاهی، کشتی مطلّایی (خورشید/ پیاله رکابی) آماده می‌سازد.
آرایه‌های ادبی: کشتی زرنگار می‌تواند استعاره از خورشید یا جام شراب باشد. دریاکشان کنایه از باده نوشان بسیارخوار است.
۱۰ – پـــرده‌ی عـــاشقـــان درد و آنــــگه
جـــرم بـــر روزگـــار بـــندد صبــــح
معنی و مفهوم: صبحدم راز عاشقان را آشکار می‌کند و آبروی آنان را می‌ریزد، آن‌گاه گناه این کار را به گردن روزگار می‌اندازد.
آرایه‌های ادبی: پرده دریدن کنایه از آشکار کردن راز و ریختن آبروست.
۱۱ – بـــر گلـــوگــاهِ مــرغِ رنگــین تــاج
زیــــور نـــالـــه دار بنـــدد صبــــح
معنی و مفهوم: صبحدم بر گلوی خروس، پرهای زیبایی همچون زیور می‌بندد که این پرها از خود ناله (خروش خروس) سر می‌دهند.
آرایه‌های ادبی: مرغ رنگین تاج کنایه از خروس است. زیور ناله‌دار کنایه از پرهای رنگین خروس است که مانند زیور زیباست. ناله‌ی زیور کنایه از خروش خروس است.
۱۲ – بــــرگ ریـــز خـــزان کـــند انجــم
بــــاز نقــش بهـــار بنـــدد صبــــح
معنی و مفهوم: در هنگام صبحدم، ستارگان مانند برگ‌های زرد درختان که هنگام پاییز فرو می‌ریزند، ناپدید می‌شوند و سرخی طلوع، مانند گل سرخ که نقش و نگار بهاران است، بر آسمان منقّش می‌شود.
آرایه‌های ادبی: ناپدید شدن ستارگان در هنگام صبحدم به برگ‌ریزان خزان مانند شده است. نقش بهار، کنایه از گل سرخ است و گل سرخ، سرخی آسمان پیش از طلوع است.
۱۳ – روز را بکــــر چــــون بـــرون آیـــد
عقــد بــر شــهریـــار بنــدد صبــــح
واژگان: بکر: دوشیزه. (منتهی الارب) عقد: پیمان نکاح. (غیاث)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




رقــــص در گیـــرد از نـــوای صبــــوح
معنی و مفهوم: اگر کوه از شنیدن صدای آواز بزم شراب صبحگاهی، به وجد بیاید و همراه با باده خواران، به رقص و پای کوبی بپردازد، جای شگفتی نیست.
۲۳ – زهــد بـس کــن، رکــاب بــاده بگــیر
کــه نگــیرد صـــلاح جـــای صبــــوح
واژگان: رکاب: پیاله‌ی هشت پهلو. (معین) صلاح: نیکی، ضدّ فساد که تباهی باشد. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: زهد و پرهیز از لذّات را رها کن و از باده‌ی صبحگاهی بهره ببر؛ زیرا که صلاح و خیرخواهی هرگز جای صبوحی و بهره‌های آن را نخواهد گرفت.
توضیح: حافظ از این گونه اشعار تأثیر پذیرفته است.
۲۴ – یـک رکــابـی مپــای بــر ســر زهــد
چــون شــود دل، عِنــان گـرایِ صبــــوح
واژگان: رکاب: حلقه مانندی از فلز آهن، نقره و طلا که در دو طرف زین مرکوب آویزند و به هنگام سواری پنجه‌های پا در آن کنند و برای حرکت دادن اسب پای در رکاب را به پهلوهای اسب زنند. (معین) عنان گرا: متمایل، روی آورنده. (فرهنگ لغات)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

معنی و مفهوم: وقتی که دل متمایل به شراب صبحگاهی است، به اندازه‌ی یک رکاب زدن هم بر سر زهد خویش نمان و به سرعت به سمت صبوحی برو.
آرایه‌های ادبی: یک رکاب یعنی به اندازه‌ی یک بار پای بر پهلوی حیوان زدن و کنایه از زمان اندک است. رکاب و عنان با هم ایهام تناسب دارند.
۲۵ – روز اگـــر رهـــزن صبــــوح شـــود
چــاشـت تــا شـام کــن قضـای صبـــوح
واژگان: چاشت: بهره‌ی نخستین روز، صبح، بامداد. (دهخدا)
معنی و مفهوم: اگر فرا رسیدن روز، مانع از باده نوشی صبحگاهی شد، از هنگام چاشت (نزدیک ظهر) تا شب، به جای شراب صبحگاهی، باده بنوش.
۲۶ – دیــــده‌ی روز را چــــو روی شفــــق
لعــل گـردان، بـه جــرعــه‌هـای صـــبوح
معنی و مفهوم: با ریختن جرعه‌های شراب لعل فام صبحگاهی، چشمان روز را مانند سرخی افق به هنگام طلوع یا غروب سرخ بگردان.
آرایه‌های ادبی: دیده‌ی روز اضافه‌ی استعاری است. جرعه‌های شراب سرخ به شفق مانند گردیده است. لعل گرداندن استعاره از سرخ کردن است. روز و روی جناس مطّرف دارند.
۲۷ – خـوانچــه کـن، بـاده کـش چـو خـاقـانی
یــاد شـــه گـــیر در صفـــای صبــــوح
معنی و مفهوم: بساط باده خواری را بگستران و شراب بنوش و مانند خاقانی در میان صفا و پاکی باده نوشی صبحگاهی، شاه اخستان را یاد کن.
۲۸ – شــاه ایـــرانیـــان جـلال الــدّیـن
ســر ســامــانیــان جـلال الــدّیـن
معنی و مفهوم: جلال الدّین اخستان، پادشاه ایرانیان و سرور سلسله‌ی سامانیان است.
سامانیان: توضیحات (۴/۲۴)
بند سوم:
کلمات قافیه: فشان، جان، روان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: کنند همه
۲۹ – عــاشـقان، جــان فشــان کننـد همــه
شــاهــدان، کـــار جـــان کننــد همــه
واژگان: شاهد: مرد خوب روی، محبوب، معشوق. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان همواره در حال جان افشانی به پای معشوق خود هستند و معشوقان زیبارو، مانند جان به عاشقان حرکت و هستی می‌بخشند.
۳۰ – در قـــماری کــــه بـــا مـــلامتیــان
داو عشــــرت روان کننـــــد همــــــه
واژگان: قمار: هر بازی که در آن به طور غالب شرط شود که برنده چیزی را از بازنده بگیرد. (دهخدا) ملامتیان: آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می‌کردند و بدی خود را مخفی نمی‌داشتند. ( دهخدا )توضیحات. داو: نوبت بازی، نوبت قمار. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، با باده نوشان قلندر صفت، مشغول شادی و عشرت هستند.
آرایه‌‌های ادبی: قمار و داو با هم تناسب دارند. داو عشرت اضافه‌ی تشبیهی است. ملامتیان کنایه از باده نوشان است.
توضیحات:
ملامتیان: اینان پیروان ابو صالح حمدون ابن احمد قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می‌شوند. او می‌گفت: «الملامهُ ترکُ السلامهِ». ملامت دست بداشتن سلامت بود. و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند، مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومید گردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد. هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته‌تر بود. پس آن‌چه روی همه‌ی خلق بدان بود -و آن سلامت است- مر اهل ملامت را پشت بدان بود. (هجویری، ۱۳۸۹: ۹۱)
۳۱ – جـــرعــه ریـــزنــد بـــر سـلامتیـان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




آرایه‌های ادبی: روزن دل اضافه‌ی استعاری است. روز و روزن جناس زاید ساخته‌اند.
۹۱ – ســایــه‌ی خـود هــم نبینـم تـــا زیــم
آن‌چنـــان چشـــم از جــهان دربستــه‌ام
معنی و مفهوم: چنان چشم بر جهان بسته‌ام و امیدی بدان ندارم که تا آخر عمر، دوست ندارم سایه خود را که نزدیک‌ترین چیز به من است، ببینم.
۹۲ – تــا دم مــن گــوش مــن هــم نشــنود
ســـوی لـــب راه فغــــان دربستـــه‌ام
معنی و مفهوم: برای این که گوشم صدای ناله‌ام را نشنود، دهانم را بسته‌ام و ناله نمی‌کنم .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۹۳ – تــا نیــایــد غـور ایــن غـم‌هــا پـدیـد
گــریـــه را راه از نهـــــان دربستــــه‌ام
واژگان: غور: قعر هر چیز. (معین)
معنی و مفهوم: برای آن‌که عمق غم‌هایم آشکار نشود، راه گریه را از درون بسته‌ام و گریه نمی‌کنم.
آرایه‌های ادبی: غم در استعاره‌ی مکنیه دارای غور و عمق پنداشته شده است. راه و را جناس زاید دارند.
۹۴ – هـر چـه خواهــد چرخ، گـو می‌کـن ز جور
کــز مــکن گفتـــن، زبـــان دربستـــه‌ام
معنی و مفهوم: به آسمان بگو هر چه می‌خواهد بکند. من از این که بخواهم به او بگویم ستم مکن، زبان بسته‌ام.
آرایه‌های ادبی: آسمان به فرد ستمگری مانند شده است که پیوسته ستم می‌کند.
۹۵ – راز مــرغـــان را ســلیمانــی نمــانــد
پیــش دیـــوان ز آن دهـــان دربستــه‌ام
معنی و مفهوم: دیگر سلیمان نیست تا راز زبان مرغان را درک کند؛ به همین دلیل است که من نزد این مردمان دیو سیرت، زبان دربسته‌ام و سخن نمی‌گویم.
آرایه‌های ادبی: دیو، سلیمان و مرغان با هم تناسب دارند. بیت تلمیح به زندگی سلیمان دارد. شاعر در تشبیه مضمر خود را به مرغ تشبیه کرده که کسی قادر به درک سخن او نیست.
۹۶ – بــر زبــانـم مُــهر، مـردان کــرده‌انــد
همچــو طفــلان گفـــت از آن دربستــه‌ام
واژگان: مُهر: آلتی از سنگ، فلز، عقیق و در عصر ما لاستیک و جز آن‌ها که بر آن نام و عنوان کسی یا بنگاهی یا مؤسسه‌ای را وارونه کنده باشند. (دهخدا)
معنی و مفهوم: مردان روزگار، به دهان من مهر زده‌اند تا دیگر سخن نگویم، به همین دلیل است که چون کودکان زبان از سخن گفتن فروبسته‌ام.
۹۷ – خـاک در لـب کــرد خــاقــانی و گــفت
دُر فـــروشـــی را دکــــان دربستـــه‌ام
معنی و مفهوم: خاقانی بر لب خود خاک ریخت و گفت: این دهانم را که با سخنان گران سنگش به دکان دُر فروشی می‌ماند، گل گرفته‌ام تا دیگر سخن دُر مانند نگوید.
آرایه‌های ادبی: دُر استعاره از سخن است. دهان خاقانی به دکان دُر فروشی مانند شده است. خاک در لب کردن کنایه از اظهار پشیمانی کردن است.
۹۸ – همــت از کـــار جهـــان بـــرداشتـــه
دل بـــه شـــاه شـــه نشـان دربستــه‌ام
معنی و مفهوم: من تمام امور جهان را رها کرده‌ام و به شاه اخستان که شاهان را بر تخت می‌نشاند، دل بسته‌ام و فقط به او امیدوارم.
۹۹ – کمتــرین اِقــطاع ســگبانــان اوســت
قنـدهــار و قِیـروان در شـرق و غــرب
واژگان: اِقطاع: بخشیدن ملک یا قطعه زمینی به کسی که از در آمد آن زندگانی گذراند. (معین )توضیحات. قندهار: نام شهری از خراسان که اکنون در تصرّف افغان‌هاست. (ناظم) قیروان: شهری است بزرگ که در زمان معاویه بن ابی سفیان به صورت شهر درآمده است. (دهخدا )توضیحات.
معنی و مفهوم: شاه اخستان، آن کسی است که کمترین چیزی که به عنوان تیول و منبع درآمد، به خدمت‌گزاران دون پایه‌ی خود می‌بخشد سرزمین‌های بزرگ قندهار در مشرق و قیروان در مغرب است.
آرایه‌های ادبی: در مورد بخشندگی ممدوح اغراق به کار رفته است.
توضیحات :
اِقطاع: پاره زمینی بوده است که پادشاه یا خلیفه به عنوان تیول از راه مرحمت به کسی وا می‌گذاشته است تا از حاصل آن به نفع خود بهره بردارد و آن را اداره کند. کسی را که چنین زمینی به او واگذار می‌شد و مأمور اداره‌ی آن بود «مقطع» می‌خوانده‌اند… . اِقطاع را از دوره‌ی مغول به بعد تیول و سیورغال گفته‌اند. (شمیسا، ۱۳۸۷: ۱۲۳)
قندهار: شهری است در افغانستان، کرسی ولایت قندهار و دومین شهر عمده‌ی افغانستان، در جنوب افغانستان در ۵۱۰ کیلومتری جنوب‌غربی کابل واقع است، یکی از دو شهر بزرگ پتهانا و مرکز زبان پشتو است، مرکز شهر جدید در غرب شهر پر جمعیّت و کهنه است که احمد شاه درانی به عنوان پایتخت خود بنا نهاد. قندهار موقعیّت سوق الجیشی دارد و مشرف بر جاده‌ی هرات به شبه قاره‌ی هند است. (دزفولیان، ۱۳۸۷: ۱۱۳۲)
قیروان: شهری در تونس،کرسی ولایت قیروان، در۶۱۰ کیلومتری غرب و جنوب غربی سوس و ۱۵۶ کیلومتری جنوب تونس، یکی از شهرهای مقدّس اسلام که به سبب مساجد جامعش مشهور است. در دشتی آبرفتی نیمه بیابانی قرار دارد. قالی بافی آن مهم آست… . قیروان در سال ۵۵ ﻫ . ش = ۶۷۰ میلادی توسط عقبه بن نافع به عنوان پایگاه عملیّات جنگی و مخزن اسلحه جهت ارعاب بربرها تأسیس شد. (همان :۱۱۴۲)
بند هشتم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم