کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



دیوان به این نتیجه رسید که چنین قصد و نیتی را در شرایط و اوضاع و احوال کنونی نمی‌تواند احراز کند و لذا نمی‌تواند شرط ملت کامله‌الوداد را طوری تفسیر کند که به منزله رضایت طرفین مبنی بر ارجاع اختلافشان به داوری ایکسید تلقی شود.[۱۱۴۰] کنسرسیوم پلاما، به دنبال ارائه قاعده جدیدی درباره عملکرد شروط ملت کامله‌الوداد در زمینه حل و فصل اختلاف میان دولت با سرمایه‌گذار بود.
مطابق با نظر دیوان، اصلی که استثنائات متعدد بر آن بار شود، دیگر یک اصل نیست، بلکه باید آن را چند اصل مختلف همراه با یک استثنا به حساب آورد. مقرره ملت کامله‌الوداد در معاهده اصلی (پایه) نمی‌تواند با رجوع به مقررات حل و فصل اختلاف اعم از کلی و یا جزیی که در معاهده دیگری آمده است، جایگزین شود، مگر این که مقرره ملت کامله‌الوداد معاهده اصلی، هیچ شکی را باقی نگذارد که طرفین متعاهد قصدشان این بوده که چنین شود.[۱۱۴۱] دیوان در این باره بیان می‌کند که یک وقت به رفتار مقرر شده در یک معاهده رفتار مطلوب تر در جای دیگر را اضافه می‌کنیم و زمانی می‌خواهیم آئین دادرسی مورد توافق طرفین را با یک نظام کاملاً متفاوت عوض کنیم مورد اخیر مردود است و قضیه مافزینی نمی‌تواند پایه ای برای تحلیل این قضیه باشد و منجر به هرج و مرج شده و مخالف با وحدت و هماهنگ سازی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دیوان پلاما نتوانست هیچ قاعده و ملاکی را برای تصمیم گیری راجع به این که چه موقع می‌توان گفت که عبارت مقرره ملت کامله‌الوداد به حدّ «بدون هیچ تردیدی»[۱۱۴۲] رسیده است نیافت، به غیر از مثال بدون مناقشه الگوی معاهداتی انگلستان در خصوص سرمایه‌گذاری که صراحتاً اعلام کرده که شرط ملت کامله‌الوداد قابل تسری به حل و فصل اختلافات نیز هست،[۱۱۴۳] دیوان پلاما هیچ نظری را در خصوص فرمول مورد بحث در قضیه مافزینی یعنی عبارت «بدون تردید» ابراز نکرد.
بند چهارم : عدم شمول شرط به دلیل مغایرت عملکرد شرط با چهارچوب موسع نظام حل و فصل اختلاف در معاهده پایه
مرکز بین‌المللی حل و فصل اختلافات مربوط به سرمایه گذاری ها (ایکسید) در ۸ دسامبر ۲۰۰۸، در قضیه وینترشال اعمال شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهده سرمایه‌گذاری میان آلمان و آرژانتین نسبت به ترتیبات مربوط به حل و فصل اختلافات را رد کرد. مطابق ماده ۳ بخش‌های ۱ و ۲ معاهده سرمایه‌گذاری آلمان – آرژانتین، طرفین از اعطا رفتاری که از حیث مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده نسبت به سرمایه‌گذاران کشورهای دیگر باشد، ممنوع شده بودند. بخش‌های ۳ و ۴ معاهده منافع اعطا شده به اتحادیه‌های اقتصادی و موافقتنامه‌های مالیاتی را از شمول این قاعده استثنا نموده بود. ماده ۴ که به بررسی مصادره و حمایت و امنیت کامل سرمایه‌ها پرداخته بود، صراحتاً سرمایه‌گذاران را از رفتار ملت کامله‌الوداد در رابطه با موضوعات تحت شمول این ماده بهره مند ساخته بود و ماده ۱۰ تحت عنوان داوری میان سرمایه‌گذار و دولت، مقرر نموده بود که یک سرمایه‌گذار تنها زمانی می‌تواند به ایکسید مراجعه کند که از زمان طرح دعوا در محاکم داخلی ۱۸ ماه سپری شده باشد، و دادگاه نتوانسته باشد در خلال این مدت تصمیم قانع کننده و رضایت بخشی را در ماهیت اختلاف اتخاذ کند. اساس استدلال دیوان در این قضیه این بود که ماده ۱۰، بخش لا یتجزایی از رضایت دولت آرژانتین به صلاحیت دیوان ایکسید است و به نظر نمی رسد که واژه “رفتار” در شرط ملت کامله‌الوداد، بتواند در قالب یک مقرره عام و فراگیر، نسبت به تمامی موضوعات مقرر شده در معاهده سرمایه‌گذاری فوق تسری یابد، زیرا این ماده استفاده از این واژه را تنها به حقوق ماهوی مقرر در آن ماده محدود کرده است.
لذا دیوان نتیجه گرفت که واژه “رفتار” در ماده ۳ شامل مقرره حل و فصل اختلاف نمی شود. دیوان گفت، که حتی اگر شرط ملت کامله‌الوداد در اصل شامل مقرره حل و فصل اختلاف هم بشود (یکی از استثنائاتی که از سوی دیوان در رأی مافزینی علیه اسپانیا مطرح شد)، شرط ملت کامله‌الوداد نمی‌تواند برای ارجاع اختلاف به یک نظام داوری متفاوت و مغایر در یک معاهده دیگر به کار رود. دیوان وینترشال به این نتیجه رسید که معاهده میان آرژانتین و ایالات متحده که خواهان به آن استناد می کند، یک نظام داوری متفاوت و مغایر با معاهده میان آرژانتین و آلمان را ارائه می دهد، زیرا در آن معاهده، خواهان از همان ابتدا می‌تواند میان محاکم داخلی و مراجع مختلف داوری بین‌المللی یکی را برگزیند.[۱۱۴۴]
گفتار سوم: قواعد حقوقی حاکم بر تفسیر معاهدات سرمایه‌گذاری از رهگذر رویه قضایی بین‌المللی
از آن چه گفته شد می‌توان قواعد حقوقی زیر را به عنوان قواعد حاکم بر تفسیر معاهدات سرمایه‌گذاری از خلال رویه قضایی استخراج کرد:
قواعد بنیادین تفسیر معاهده چارچوبی را برای اعمال شروط ملت کامله‌الوداد در داوری میان دولت و سرمایه‌گذار مقرر کرده اند، بدین شرح:
۱) محتوای رفتار در هر مورد خاص بایستی از طریق معنای واقعی عبارت شرط ملت کامله‌الوداد مورد بحث، تعریف شود.
قضایای مطروحه نشان داد که موضوع قابلیت اعمال شرط ملت کامله‌الوداد نسبت به ترتیبات حل و فصل اختلاف عمدتاً از طریق مفاد شرط احراز گردیده است. اگر شرط ملت کامله‌الوداد صراحتاً محدودیت هایی را مقرر، بدارد این محدودیت‌ها لازم الاتباعند. برای مثال، ماده (۲) ۱۱۰۳ نفتا رفتار مطلوب تر را در رابطه با استقرار، تحصیل، گسترش، مدیریت و… سرمایه مقرر داشته است و چون از حل و فصل اختلافات در این ماده ذکری به میان نیامده است، در نتیجه از قلمرو شرط استثنا شده است.[۱۱۴۵]
همین طور شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در ماده ۵ طرح پیش نویس الگوی موافقتنامه‌های راجع به مناطق تجارت آزاد ایالات متحده مورخ نوامبر ۲۰۰۳، که در قالب عباراتی نظیر آن چه فوقاً بیان شد، نگارش یافته است، در پی نوشت شماره ۱۳ راجع به قصد طرفین متعاهد صراحتاً بیان می دارد: «طرفین، تصمیم اخیر دیوان داوری در قضیه مافزینی را یک تفسیر موسع و غیر معمول از شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در موافقتنامه آرژانتین – اسپانیا می‌دانند… بلکه برعکس، ماده مربوط به شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در این موافقتنامه صراحتاً قلمروش محدود به موضوعاتی در رابطه با استقرار، تحصیل، مدیریت… و هر گونه نقل و انتقال سرمایه بوده است.
طرفین بدین وسیله قصد خود را از قلمرو شرط آشکار می‌سازند که شرط شامل طرق حل و فصل اختلاف نخواهد شد… و لذا نمی‌توان موافقتنامه حاضر را طوری تفسیر کرد که به نتیجه نامعقول مشابه قضیه مافزینی بینجامد.»[۱۱۴۶]
زمانی که طرفین صراحتاً حل و فصل اختلاف را در قلمرو شرط می‌گنجانند چنین نیتی باید لازم الاتباع تلقی شود.
برای مثال، شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در ماده (۲)۳ الگو معاهداتی سرمایه‌گذاری انگلستان مقرر می دارد: «برای اجتناب از هر گونه شک و تردیدی، رفتار مقرر شده در بندهای یک و دو فوق بایستی نسبت به مقررات ۱ تا ۱۱ این موافقتنامه اعمال شود و بدین ترتیب صراحتاً ترتیبات حل و فصل اختلاف را که درماده ۸ معاهده آمده است را شامل شرط دانسته است.»[۱۱۴۷]
با توجه به این که شروط به انحاء مختلف نگارش می‌شوند، به همین دلیل تفسیر آن ها با هم نیز فرق می کند اما اشکالاتی بر این تفاسیر متنی وارد است. زیرا این تفاسیر مبتنی بر متن معلوم نمی‌کنند که چطور قابل قبول است که برای مثال به خواهان اجازه دهیم تا از مدت زمان ۱۸ ماه که در یک معاهده برای توسل به محاکم داخلی بدون این که قید مذکور باطل و ملغی الاثر شده باشد، عبور کند.
در واقع پاسخ به این مسأله، ما را به سوی «تحلیل اثرات»یا به عبارت دیگر «تفسیر مبتنی بر موضوع و هدف» هدایت میکند. یعنی ببینیم هدف از توسل به شرط ملت کامله‌الوداد در هر یک از این موارد چیست؟
در قضیه مافزینی، زیمنس، کاموزی و گاز طبیعی، محاکم، به شروط ملت کامله‌الوداد ترتیب اثر دادند تا بر پیش شرطهای بدوی پذیرش غلبه کنند.
اعمال شرط ملت کامله‌الوداد در چنین مواردی، بواقع قلمرو معاهده مورد توافق طرفین را در خصوص صلاحیت دیوان تغییر نمی دهد یا به نحوی منجر به ایجاد رضایتی که قبلاً نبوده است، نمی شود بلکه صرفاً زمان رضایت دولت میزبان را به داوری ایکسید متأثر می‌سازد و اجازه می دهد تا دیوان ها، دعاوی را استماع نمایند که بعداً واجد صلاحیت می‌شوند.
۲) نظیر هر مقرره معاهده‌ای دیگر، شرط ملت کامله‌الوداد نیز باید با حسن نیت و مطابق با معنای عرفی داده شده به عبارات معاهده در متن و سیاق عبارات و در پرتو موضوع و هدف معاهده تفسیر شود[۱۱۴۸] به عبارت دیگر، متن شرط بایستی مطابق با اصول تفسیر معاهده که در ماده ۳۱ کنوانسیون وین معاهدات آمده است، تفسیر شود.بنابراین وظیفه اصلی دیوان ها فهم معنای معمولی شرط در زمینه و پرتو موضوع و هدف معاهده است.[۱۱۴۹]
زمینه شرط ملت کامله‌الوداد، باقیمانده مواد معاهده اصلی است که شرط در آن مندرج است. برای مثال، اگر معاهده اصلی دربردارنده روش‌های حل و فصل اختلاف باشد، می‌توان گفت که روش‌های مذکور به طور خاص میان دولت میزبان و دولت سرمایه‌گذار مورد مذاکره قرار گرفته اند. در این حالت، بایستی شرط ملت کامله‌الوداد را در زمینه روش‌های حل و فصل اختلاف در معاهده اصلی در نظر گرفت. نمی‌توان به طور معقول استنباط کرد که طرفین متعاهد خواستشان این بوده است که چنین روش‌هایی از طریق ترکیب شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در معاهده اصلی با بعضی روش‌های حل و فصل اختلاف در یک معاهده سرمایه‌گذاری دیگر که میان دولت میزبان و ملت ثالث منعقد شده است، به کنار گذاشته شود.[۱۱۵۰]
علاوه بر این، عموماً پذیرفته شده است که هدف از شرط ملت کامله‌الوداد این است که جلوی تبعیض علیه اتباع کشورهای مختلف گرفته شود و لذا به برابری رفتار صرف نظر از تابعیت، نایل شود. معاهدات سرمایه‌گذاری معمولاً هدفشان را در عنوانشان یا مقدمه ذکر می‌کنند.
نوعاً بیان می شود که هدف از انعقاد چنین معاهداتی افزایش سرمایه گذاری ها و حمایت از سرمایه گذاری هایی است که در سرزمین هر یک از اعضا توسط اتباع عضو متعاهد دیگر آن جام می شود. با اعمال اصل «موضوع و هدف معاهده» در موارد مبهم، شروط ملت کامله‌الوداد و معاهدات دربردارنده آن ها باید به روشی تفسیر شوند که حمایت از سرمایه گذاری ها افزایش یابد. از قبیل از طریق تجویز ورود روش‌های مطلوب تر حل و فصل اختلاف به معاهده اصلی به وسیله شرط ملت کامله‌الوداد.
۳) طرق تکمیلی تفسیر (ماده ۳۲ کنوانسیون وین معاهدات) بندرت مورد مراجعه دیوان ها قرار گرفته است با این وجود دیوان درقضیه پلاما به کارهای مقدماتی[۱۱۵۱] مراجعه کرد، دیوان بیان کرد که مذاکرات مستقیم میان طرفین یک معاهده‌ای که در صدد انعقاد یک معاهده جدید هستند، به طور غیرمستقیم برای کشف معنای معاهده اصلی، بجا و مناسب است.[۱۱۵۲]
۴) شرط ملت کامله‌الوداد بایستی به عنوان یکی از موضوعات سیاست کلان دولت به اجرا درآید، چرا که هدف از شرط، افزایش منافع تجارت متقابل و روابط سرمایه‌گذاری است.[۱۱۵۳] به عبارت دیگر شرط ملت کامله‌الوداد می‌باید مبتنی بر ملاحظات مربوط به سیاست کلان دولت باشد. چنین ملاحظاتی با محدودیتهای مهمی که به تضییق قلمرو شرط می‌آن جامد، ارتباط تنگاتنگ دارد.
۵) استثنائات وارده بر سیاست کلان دولت: از مجموع آراء صادره از دیوان های ایکسید به ویژه دیوان مافزینی و تکمد می‌توان ۵ مورد را احصاء کرد:
الف. چنان چه رضایت به داوری مشروط به طی تمامی مراحل توسل به محاکم داخلی شده باشد،
ب. چنان چه معاهده سرمایه‌گذاری در بردارنده قید «انتخاب از بین چند راه » باشد،
ج. چنان چه معاهده فوق نهاد داوری خاصی را مقرر داشته باشد،
د. چنان چه طرفین متعاهد بر یک نهاد سازمان یافته برتر که حاوی قواعد آئین دادرسی دقیقی است، نظیر نقتا توافق کرده باشند، شرط ملت کامله‌الوداد نسبت به روش های حل و فصل اختلافات اعمال نخواهد شد.[۱۱۵۴]
استثنائاتی که در قضیه مافزینی مورد شناسایی قرار گرفتند، کمتر مناقشه انگیز بودند. این استثنائات را می‌باید به عنوان استثنائاتی که به طور منطقی حاصل نیات طرفین در معاهده اصلی است، و به عنوان یک فهرست خاص از رزروهای وارده به «سیاست کلان» که دیوان آن را احصا نموده است، در نظر گرفت.
اما آن چه که رأی نتوانست بیان کند دو چیز بود: اولاً مبنای استثنائات و ثانیاً انحصاری بودن یا نبودن استثنائات.
دیوان تکمد مورد دیگری را به این فهرست افزود و آن این که موضوعات محوری خاص موردتوافق طرفین موافقتنامه از عملکرد شرط استثناء است. که تحت عنوان «تکمد به علاوه مافزینی» معروف است.[۱۱۵۵]
اما باید توجه داشت که پذیرش گسترده چنین اصولی نمی‌تواند آن ها را از تنش به هنگامی که یکی از این اصول با دیگری معارضه می‌کند، مصون بدارد. برای مثال، می‌توان گفت شرط ملت کامله‌الوداد موسعی که نه صراحتاً حل و فصل اختلاف را استثنا کرده و نه داخل کرده است، به این معنا است که شرط ملت کامله‌الوداد بدون محدودیت نسبت به کل رفتار سرمایه‌گذاری قابل اعمال است و نه تنها شامل حمایت‌های سنتی بر علیه رفتار ناعادلانه، مصادره بدون غرامت و نظایر آن می شود، بلکه شامل روش‌های حل و فصل اختلاف هم می شود. این معنای عرفی شرط ملت کامله‌الوداد است ولی از طرف دیگر باید توجه داشت که هر شرطی را بایست در زمینه معاهده و در پرتو موضوع و هدف تفسیر کرد.
۶) قصد طرفین درجائی که شرط در غالب عبارات و مفاد کلی نگارش یافته و طرفین معاهده نه صراحتاً روش‌های حل و فصل اختلاف را استثنا کرده باشند و نه صراحتاً قصد خود را به شمول این روش‌ها در حمایتی که به ذی نفعان اعطا می شود ابراز نموده باشند، در چنین وضعیت هایی، قصد طرفین متعاهد را می­توان طوری تفسیر کرد که شامل طیف وسیعی از حقوقی که به سرمایه‌گذاران کشور ثالث اعطا شده است، بشود از قبیل حل و فصل موثر و بی طرفانه اختلافات راجع به سرمایه‌گذاری از طریق رجوع به داوری بین‌المللی به جای مراجعه صرف به نهادهای قضایی دولت میزبان.[۱۱۵۶]
دیوان های مافزینی، زیمنس و کاموزی فقدان اشاره صریح به حل و فصل اختلافات در شرط ملت کامله‌الوداد را مبنایی برای این نتیجه گیری که روش‌های حل و فصل اختلاف در مفهوم رفتار ملت کامله‌الوداد تابع محدودیت‌های خاصی می شود در نظر گرفتند.
بالعکس، دیوان های پلاما و سالینی، ابهام موجود در عبارت شروط ملت کامله‌الوداد را به طور مضییق تفسیر کردند و روش‌های حل و فصل اختلاف را از قلمرو اعمال شرط ملت کامله‌الوداداستثنا کردند، مگر این که شرط ملت کامله‌الوداد در معاهده اصلی هیچ تردیدی را باقی نگذارد که طرفین متعاهد می‌خواسته‌اند آن ها را بگنجانند.[۱۱۵۷]
۷) تعیین موضوع شرط مسئله ای بود که دیوان های مافزینی و سایر دیوان ها با آن دست به گریبان بودند. اصل وحدت موضوع، همواره به عنوان پیش شرط عملکرد شرط در رویه قضایی بین‌المللی به کار گرفته شده است. مطابق با این اصل شرط ملت کامله‌الوداد می ­تواند رفتار مطلوب تر در معاهدات دیگر را تنها در رابطه با همان موضوع، همان طبقه یا همان دسته از موضوعات معاهدات دیگر جذب نماید. هر چند اعمال چنین اصلی همیشه ساده نیست و لیکن مواد ۹ و ۱۰ طرح پیش نویس راجع به شرط ملت کامله‌الوداد می ­تواند راهنمای مفیدی برای داوران باشد. برای مثال، ذکر عبارت “در اوضاع و احوال مشابه” که در توصیف عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در اغلب معاهدات سرمایه‌گذاری به کار رفته است، برای تعیین احراز اصل وحدت موضوع مهم است.
مطابق روش تحلیل متن، اصل وحدت موضوع تنها حقوق داخل در موضوع شرط و نیز تنها موضوعات متعلق به همان طبقه از موضوع شرط را تحت شمول عملکرد شرط قرار می دهد و الا خیر، مگر این که هیچ شکی باقی نماند که طرفین متعاهد قصدشان تسری شرط بوده است. حال آنکه مطابق روش تحلیلی مبتنی بر موضوع و هدف، شرط بایستی در پرتو موضوع و هدف معاهده که همانا افزایش و حمایت از سرمایه گذاریهاست تفسیر شود و لذا چنان چه معاهده ثالث در بردارنده مقرراتی برای حل وفصل اختلاف باشد که مطلوب تر از معاهده پایه است به ذی نفع شرط تسری خواهد یافت.
به هر حال تفسیر و اعمال یک شرط ملت کامله‌الوداد خاص بایستی بر پایه متن مقرره و مطابق با قواعد عام تفسیر که در کنوانسیون وین آمده است، صورت گیرد و در غیر این صورت تعهداتی بر دولت متعهد تحمیل خواهد شد که هرگز مدنظر نبوده است.[۱۱۵۸]
۸) رویه قضایی : این اصل در چهارچوب قانونی ایکسید اعمال نمی شود. همان طور که دیوان های بعد از مافزینی از رویه این دیوان تبعیت نکرده اند با این حال هریک از این دیوان ها هنگام تصمیم گیری در ماهیت موضوعات به آراء صادره از محاکم قبلی به عنوان دلیلی بر نتیجه گیری خود استناد می‌کردند.
جمع بندی
همان طور که ملاحظه شده رویه دیوان های بین‌المللی در خصوص این که چطور روش حل و فصل اختلاف در یک معاهده سرمایه‌گذاری دوجانبه خاص در مواجهه با شرط ملت کامله‌الوداد عمل می‌کند به دو بخش تقسیم می شود. یک بخش شروط ملت کامله‌الوداد را نسبت به روش‌های حل و فصل اختلافات قابل اعمال می داند و بخش دیگر شمول شرط را مورد انکار قرار داده است.
اصولاً در جایی که شروط ملت کامله‌الوداد صراحتاً ترتیبات حل و فصل اختلاف را داخل در قلمرو خود کرده یا از قلمرو خود صریحاً خارج کرده اند، تردیدی وجود ندارد و مطابق آن عمل خواهد شد. برای مثال ماده ۳(۳) الگوی معاهداتی انگلستان بیان می‌کند که برای اجتناب از هرگونه تردیدی رفتار ملت کامله‌الوداد مقرر شده در بند‌های ۱ و ۲ فوق بایستی نسبت به مقررات ۱ تا ۱۱ این موافقتنامه هم اعمال شود. از قبیل روش‌های حل و فصل اختلاف مندرج در ماده ۸ الگوی معاهداتی انگلستان. در مواردی که طرفین متعاهد صراحتاً بیان کرده‌اند که شرط ملت کامله‌الوداد به حل و فصل اختلاف تسری می‌یابد هیچ نیازی نیست که بخواهیم قصدشان را بررسی کنیم. عبارت معاهده آشکار است و باید به آن ترتیب اثر داد.
عکس این سناریو هم صحیح است وقتی طرفین صراحتاً ترتیبات حل و فصل اختلاف را از قلمرو شرط ملت کامله‌الوداد استثنا می‌کنند که از طریق درج کتبی آن در معاهده اصلی یا از طریق یک یادداشت تفسیری مشترک می‌تواند باشد. برای مثال در فصل ۱۱ موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) به این موضوع از طریق یک یادداشت تفسیری تصریح شده است.
مشکل جایی است که نحوه عبارت پردازی شرط ملت کامله‌الوداد بسیار کلی است و جای هر گونه بحث راجع به تفاسیر صلاحیتی باز است. بخصوص که معاهدات دوجانبه سرمایه‌گذاری راجع به این که آیا رفتار ملت کامله‌الوداد تنها قواعد ماهیتی حمایت از سرمایه گذاری ها را در بر می‌گیرد (نظیر تضمینات مربوط به رفتار عادلانه و حمایت در برابر سلب مالکیت بدون پرداخت غرامت) یا به حمایت‌های دیگری نظیر حل و فصل اختلاف نیز تسری می‌یابد، سکوت کرده اند.[۱۱۵۹]
پاسخ قطعی هنوز وجود ندارد. به طور کلی می‌توان گفت که در صورتی ترتیبات حل و فصل اختلاف یک حق ماهوی به حساب می‌آیند و قابل تسری به ذی نفع شرط می‌باشند، زمانی مطرح می شود که اولاً شرط به طور موسّع و کلی تنظیم شده باشد، ثانیاً طرفین متعاهد صراحتاً روش های حل و فصل اختلاف را از شمول شرط استثنا نکرده باشند.
ثالثاً طرفین قصدشان را از شمول چنین روشهایی در چارچوب حمایتی که به ذی نفعان شرط اعطا شده است آشکار نکرده باشند. در چنین حالاتی قصد طرفین متعاهد را می‌توان طوری تفسیر کرد که تمامی طیف حقوق اعطا شده به سرمایه‌گذاران کشور ثالث را در برگیرد[۱۱۶۰]. در چنین حالتی، هیچ دلیل قانع کننده‌ای وجود نخواهد داشت که بخواهیم میان حقوق ماهوی و شکلی تمایز قائل شویم و از منظر تفسیر معاهدات قابل توجیه نیست که چرا شرط ملت کامله‌الوداد موسعی که اشاره به واژه «رفتار» به طور عام می­ کند، بایستی تنها به موضوعات ماهوی تسری یابد و نه شکلی[۱۱۶۱] در خصوص شمول شرط نسبت به موضوعات شکلی یا صلاحیتی باید گفت که چنان چه شرط منتهی به تغییر جامعیت نظام معاهده پایه شود نظیر «قضیه پلاما» در آن صورت شرط عمل نخواهد کرد و ترتیبات مربوط (حل و فصل اختلاف) از شمول شرط مستثناست ولی چنان چه شرط باجامعیت نظام معاهده پایه سازگار بوده و تنها در حدود و ثغور و گستره و جزئیات با معاهده پایه در تعارض باشد نظیر قضایای زیمنس، مافزینی و … شرط وارد عمل شده و ترتیبات مربوطه تحت سیطره عملکرد شرط خواهد بود. آراء صادره اخیر از دیوان ایکسید این نظر را تأکید می‌کند. هر چند هنوز اجماعی وجود ندارد، چه از نظر نتیجه پایانی و چه از نظر روش تحلیلی. اما به نظر می رسد که این آراء نه تنها تحت تأثیر عبارت پردازی مندرج در متن معاهده مربوطه (تحلیل متنی) قرار داشته‌اند، بلکه تحت تأثیر و نفوذ هدفی که خواهان در استناد به شرط به دنبال آن بوده است (تحلیل اثرات) نیز قرار داشته‌اند.[۱۱۶۲]
نتیجه گیری
شرط رفتاری ملت کامله‌الوداد نه تنها در بردارنده حقوق وتعهداتی برای دولت های طرف معاهده اصلی است ، بلکه شامل حقوق وتعهداتی برای دیگر دولت های متعاهد ویا اعضا متعاهد دیگر معاهدات بین‌المللی نیز می‌باشد. لذا، شرط رفتاری ملت کامله‌الوداد نه تنها به عنوان یک قید معاهده ای بلکه به عنوان منبعی ازتعهدات بین‌المللی به حساب می‌آید، تعهدات بین‌المللی جدیدی که محتوایشان نمی‌تواند به طور کامل قابل پیش بینی و شناسایی در زمان انعقاد معاهده پایه باشد زیرا چنین محتوایی وابسته به دیگر معاهدات بین‌المللی و یا معاهداتی است که بعداً منعقد می شود.[۱۱۶۳]
شرط ملت کامله الوداد عبارت است از یک مقرره معاهده‌ای که مطابق آن دولتی توافق می کند تا به شریک معاهده‌ای دیگر خود رفتاری را اعطا کند که از حیث مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده به شریک دیگر یا دولت های ثالث نباشد.
این تعریف ابتدائی ترین نوع شرط غیر تبعیضی است که منشأ آن به معاهدات مودت و تجارت و دریانوردی برمی گردد که به معاهدات دوستی ، تجارت و دریانوردی معروف بودند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:24:00 ق.ظ ]




در رابطه با رکن دوم معیار ماده ( یعنی معیار ضرورت، نهاد استیناف در قضیه “کره – موازین مختلف برگوشت»، چنین گفت: “برای این که اقدامی مطابق رکن دوم معیار ماده (د)۲۰ ضروری تلقی شود، متضمن توزین و برقراری تعادل میان عوامل مختلف در هر قضیه است، نظیر: ۱. اهمیت نسبی منافع یا ارزش‌های عمومی که قانون یا آئین نامه به منظور حمایت از آن اجرا می شود. ۲. قلمرویی که در آن اقدام مورد بحث برای حفظ انطباق با حقوق یا آئین نامه مورد بحث اعمال می شود.”[۴۶۱]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

_ماده (‍ز)۲۰ : اقدامات راجع به محافظت از منابع طبیعی تمام شدنی
ماده (ز)۲۰ اساساً مهم است زیرا همراه با ماده (ب)۲۰ اقداماتی را که خارج از حوزه قواعد گات بوده و به منظور حمایت از محیط زیست لازم هستند، اجازه می دهد. ماده (ز)۲۰ یک معیار سه بندی را ارائه می دهد، به این ترتیب که موضوع اقدام، اولاً بایستی مربوط به منابع طبیعی تمام شدنی باشد، ثانیاً با حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی ارتباط داشته باشد و ثالثاً، در محدودیت‌های وارده بر تولید یا مصرف مؤثر باشد.[۴۶۲]
در رابطه با بند اول یعنی ارتباط میان اقدام با حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی، نهاد استیناف در قضیه «ایالات متحده – میگو» یک تفسیر موسع و انقلابی از این مفهوم ارائه داد. در این قضیه خواهان ها استدلال می‌کردند که ماده (ز)۲۰ محدود به حفاظت از منابع طبیعی غیر زنده یا معدنی می شود به این دلیل که منابع طبیعی زنده، قابل تجدید و تکرار شدن هستند و لذا نمی‌توان آن ها را جزو منابع طبیعی تمام شدنی به حساب آورد. نهاد استیناف با این استدلال مخالفت کرد و چنین گفت: “درسی که علوم جدید زیست­شناسی به ما می­ دهند این است که هرچند اصولاً موجودات زنده قابلیت تولید دوباره را دارند و به این معنا قابل تجدید شدن هستند، امّا در شرایط خاصی که به دلیل فعالیت‌های انسانی این منابع رو به تمام شدن، نابودی و تهی شدن گذاشته‌اند نظیر نفت و سنگ معدن آهن و دیگر منابع غیر زنده، باید تمام شدنی محسوب شوند.”[۴۶۳]
نهاد استیناف بیشتر در رابطه با تفسیر مقتضی از مفهوم منابع طبیعی تمام شدنی توضیح می دهد: ” عبارات بند (ز) ماده ۲۰” راجع به منابع طبیعی تمام شدنی”، بیش از ۵۰ سال است که، استادانه ساخته و پرداخته شده است. این بند بایستی در پرتو نگرانی فعلی جامعه ملتها راجع به حمایت و حفاظت از محیط زیست تفسیر شود. گرچه ماده ۲۰ در دور اروگوئه اصلاح نشد، اما مقدمه ضمیمه شده به موافقتنامه سازمان تجارت جهانی حاکی از آن است که امضا کنندگان آن موافقتنامه در ۱۹۹۴ کاملاً از اهمیت و مشروعیت حمایت از محیط زیست به عنوان یکی از هدفهای سیاست بین‌المللی و ملّی آگاه بودند که نه تنها در مقدمه موافقتنامه سازمان تجارت جهانی بلکه در تمامی موافقتنامه‌های نظیر این نیز “هدف از توسعه پایدار” صراحتاً بیان شده است. از آن چه در مقدمه موافقتنامه سازمان تجارت جهانی آمده، برداشت می شود که مفهوم منابع طبیعی یک مفهوم ایستا نیست بلکه یک تعریف متحول شونده است. لذا این مفهوم وابسته به این است که کنوانسیون ها و اعلامیه‌های بین‌المللی جدید چه تعبیری از منابع طبیعی تمام شدنی دارند. امروزه اغلب اسناد بین‌المللی از منابع طبیعی به عنوان منابعی که شامل هم موجودات زنده و هم غیر زنده است، یاد می‌کنند.” [۴۶۴]
در رابطه با دومین رکن معیار (ز)۲۰ یعنی این که یک اقدام با موضوع حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی ارتباط داشته باشد، پانل گات در قضیه “کانادا- Herring and salmon” چنین گفت: ” ماده (ز)۲۰ بیان نمی‌کند که چطور موازین تجاری با مسأله حفاظت ارتباط می‌یابد… لذا این سوال مطرح می شود که آیا هر نوع رابطه‌ای با حفاظت… کافی است که یک اقدام تجاری را داخل در معنای ماده (ز)۲۰ نماید یا این که یک ارتباط خاص لازم است.” از آن جا که تمامی بندهای ماده ۲۰ به جز بند (ز) بیان می‌کند که هر اقدام مغایر با گات بایستی بخاطر رسیدن به هدف سیاست بیان شده در ماده “ضروری” یا “اساسی” باشد، به این معنا خواهد بود که بند (ز) نه تنها شامل اقداماتی است که برای حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی اساسی هستند. بلکه شامل طیف وسیعتری از اقدامات هم می شود. اما همان طور که در مقدمه ماده ۲۰ آمده است، هدف از بند (‍ز) در موافقت­نامه عمومی دادن یک قلمرو وسیع به اقداماتی که در جهت اهداف سیاست تجاری به کار گرفته می­شوند، نیست، بلکه صرفاً به منظور تضمین تعهداتی است که در موافقت­نامه عمومی، مانع از تعقیب سیاست‌هایی می شود که هدفش حفاظت از منابع طبیعی تمام­شدنی است. به این دلایل پانل نتیجه گرفت که اگر یک اقدام تجاری برای حفظ یک منبع طبیعی تمام شدنی، ضروری یا اساسی نباشد، اما هدف عمده آن حفاظت از منبع طبیعی تمام شدنی باشد، بایستی به عنوان اقدام مرتبط با حفاظت در معنای ماده (ز) ۲۰ به حساب آید.”[۴۶۵]
در قضیه ایالات متحده – گازولین، نهاد استیناف، تفسیر مرجع استیناف در قضیه “کانادا – Herring and salmon” را در “رابطه با… حفاظت” مبنی بر این که “هدف عمده اقدام، حفاظت باشد” پذیرفت.[۴۶۶] نهاد استیناف چنین گفت “قواعد راجع به تعیین خط مبدأ عمدتاً هدفش” حفاظت از هوای پاک که یک منبع طبیعی تمام شدنی است، می‌باشد.”[۴۶۷]
مطابق با نظر نهاد استیناف، یک ارتباط ماهوی میان قواعد راجع به تعیین خط­مبدأ[۴۶۸] و هدف سیاست جلوگیری از تخریب سطح آلودگی هوا وجود دارد. نهاد استیناف در “قضیه میگو – ایالات متحده”، بیشتر درباره مفهوم “مرتبط با” حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی توضیح می دهد. نهاد استیناف در این قضیه در رابطه با بخش ۶۰۹ حقوق عمومی، مواد ۱۶۲- ۱۰۱ که مربوط به حمایت از لاک پشت‌های دریایی می‌شد که در تورهای ماهیگیری صید میگو گرفتار می‌شدند چنین گفت: “یک پیوند نزدیک و واقعی میان اقدام و هدف سیاست تحت تعقیب برقرار است. وسایل به کار گرفته شده، بایستی به طور معقول با پایان هدف مورد تعقیب یعنی حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی مرتبط باشد. به عبارت دیگر، یک اقدام نمی‌تواند گستره‌ی بی‌حد و مرزی داشته باشد.”[۴۶۹]
سومین بند معیار ماده (ز)۲۰ تأثیر اقدام مورد بحث در پیوند با محدودیت‌های وارده بر تولید یا مصرف می‌باشد. نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – گازولین”، در این باره چنین گفته است: “اصولاً، سومین بند معیار ماده (ز)۲۰ مبین بیطرفی در وضع محدودیت بر محصولات وارداتی یا داخلی است. ماده (ز)۲۰ لازم نمی­داند که با محصولات داخلی و وارداتی یکسان برخورد شود و صرفاً لازم می­داند که با آن ها به یک نحو “بی طرفانه” رفتار شود.”[۴۷۰]
نهاد استیناف ادامه می دهد: “چنان چه “بیطرفی” رعایت نشود، این شک باقی خواهد ماند که آیا اقدام مورد بحث ارکان بند دوم ماده (ز)۲۰ را احراز کرده است یا خیر.”[۴۷۱]
نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – گازولین”، با اعمال معیار بیطرفی نسبت به قواعد تعیین خط مبدأ، نتیجه گرفت، که معتقد نیست که هدف از احراز رکن سوم ماده (ز)۲۰ تعیین معیار “اثرات تجربی” باشد. به این دلایل: “اولاً، مسأله تعیین رابطه علییت که هم در حقوق داخلی و هم حقوق بین‌المللی شناخته شده است، همیشه یک مسأله مشکل و بغرنج بوده است. ثانیاً، در زمینه حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی، یک دوره زمانی طولانی، شاید سال­ها، باید سپری شود تا اثرات حاصل از اجرای یک اقدام قابل رؤیت شود. توصیف حقوقی چنین اقدامی به طور معقول ربطی به وقوع حوادث بعدی ندارد. اما معتقد نیستیم که اثرات قابل پیش بینی یک اقدام هیچ دخالتی ندارد.چنان چه در یک حالت خاص، به طور واقع گرایآن های، معلوم شد که یک اقدام خاص در هیچ حالت ممکنی نمی‌تواند اهداف حفاظت را متأثر سازد و احتمال تأثیر آن بسیار ضعیف است. زیرا آن اقدام به عنوان یک مقرره حمایتی وضع نشده است. به عبارت دیگر “هدف عمده آن” حفاظت از منابع طبیعی نبوده است.”[۴۷۲]
در قضیه “ایالات متحده – میگو”، نهاد استیناف روش خود در بند سوم ماده (‍ز)۲۰ را مورد تأیید قرار داد.[۴۷۳]
بند چهارم. دیگر بندهای ماده ۲۰
در میان استثنائات دیگری که برای حمایت یا افزایش ارزش‌های غیر اقتصادی در ماده ۲۰ مقرر شده است، بند (الف) ماده ۲۰ اشاره به اقداماتی می­ کند که برای حمایت از اخلاقیات عمومی ضروری و لازم است. اعضا سازمان تجارت جهانی مختارند تا سطح لازم برای حمایت از سلامت عمومی مندرج در بند ب ماده ۲۰ را تعیین کنند.[۴۷۴] همچنین اعضا برای تعیین اخلاقیات عمومی این آزادی عمل را دارند. لذا اخلاقیات عمومی از یک عضو به عضو دیگر متفاوت می شود. آن چه از لحاظ اخلاقی از نظر یک عضو مورد قبول است، لزوماً مورد قبول عضو دیگر نیست. اخلاقیات عمومی می‌تواند دلیلی بر توجیه یک اقدام مغایر با گات در قبال حفظ یا اعمال ممنوعیت بر ورود محصولاتی که کودکان کارگر آن را تولید می‌کنند، مشروبات الکلی، انتشارات مستهجن و یا بر الماس‌های خون[۴۷۵] شود.
تفسیر به عمل آمده از اصطلاح ضرورت در بندهای (ب) و (د) ماده ۲۰ بی‌شک در مورد بند (الف) نیز صادق است. بند (هـ) مربوط به اقداماتی است که برای حمایت از میراث ملّی هنری، تاریخی یا آثار باستانی وضع می شود و به اعضا اجازه می دهد تا بتوانند موازین محدود کننده تجارت را بخاطر حمایت از آثار ملّی، حفظ یا تصویب نمایند. بند “و” عنصر ضرورت را برای حمایت از آثار ملّی لازم ندانسته است.[۴۷۶]
بند پنجم. ارکان کلی ماده ۲۰ گات ۹۴
ماده ۲۰ در رابطه با ارکان کلی چنین مقرر داشته است: “اقدامات مغایر با تعهدات گات که موقتاً مطابق با یکی از بندهای ماده ۲۰ موجه می‌شوند، نباید به شکلی وضع شوند که وسیله‌ای جهت اعمال تبعیض‌های خودسرانه یا غیر موجه میان کشورهایی که دارای شرایط یکسانند بشوند یا یک محدودیت پنهان و تدلیس آمیزی را بر تجارت بین‌المللی وارد آورند.”
موضوع و هدف ماده ۲۰
نهاد استیناف در قضیه ایالات متحده – گازولین، موضوع و هدف ماده ۲۰ را اجتناب از سوء استفاده از اعمال موقتی اقدامات توجیه شده مطابق بندهای ماده ۲۰، ذکر می‌کند.[۴۷۷] در قضیه “ایالات متحده – میگو”، نهاد استیناف در رابطه با ارکان کلی ماده ۲۰ بیان کرد که بایستی توازنی را میان حق یک دولت عضو مبنی بر استناد به استثنائات مندرج در بندهای ماده ۲۰ و وظیفه‌ای که آن عضو در رابطه با حقوق معاهده‌ای اعضا دیگر دارد، برقرار ساخت.[۴۷۸]
ارکان کلی در رأس فهرست “استثنائات عمومی” ماده ۲۰ درج شده است تا تضمین نماید که این توازن باید برقرار شود تا از سوء استفاده جلوگیری کند. نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – میگو” بیان کرد که ارکان کلی ماده ۲۰، در بیان اصل حسن نیت به عنوان یک اصل کلی حقوقی و نیز یک اصل کلی حقوق بین‌الملل است که اعمال حقوق توسط دولت ها را کنترل می‌کند.[۴۷۹]
نهاد استیناف در رابطه با تفسیر و اعمال ارکان کلی ماده ۲۰ به این نتیجه رسید که تفسیر و اعمال ارکان کلی در یک قضیه خاص، جستجویی است برای یافتن خط توازن میان حق اعضا در قبال حفظ و تصویب قانون محدود کننده تجارت و اقداماتی که ارزش‌ها یا منافع اجتماعی مشروع خاصی را تعقیب می‌کند و حق دیگر اعضا مبنی بر آزادی تجارت.
جستجو برای یافتن چنین خط توازنی از طریق اعمال شرایط کلی که در رأس ماده ۲۰ آمده است، قابل حصول است.[۴۸۰]

    1. رکن اول. تبعیض خودسرانه یا غیر موجه میان کشورهای دارای شرایط یکسان:

برای این که اقدامی مطابق ماده ۲۰ توجیه شود، نباید اعمال آن مطابق با ارکان کلی ماده ۲۰ منجر به تبعیض خودسرانه یا غیر موجه میان کشورهایی شود که دارای شرایط یکسانی هستند در قضیه “ایالات متحده – گازولین” نهاد استیناف به این نتیجه رسید که تبعیض مورد بحث در رأس ماده ۲۰ لزوماً بایستی متفاوت از تبعیضی باشد که در دیگر مقررات گات ۹۴ آمده است نظیر ماده ۳ و ۱. ارکان مندرج در رأس ماده ۲۰، فی نفسه تبعیض را ممنوع نمی‌کند، بلکه تبعیض خودسرانه و غیر موجه را ممنوع می‌کند. علاوه بر این در این قضیه نهاد استیناف معنی عبارت تبعیض میان کشورهایی را که دارای شرایط یکسانند بررسی کرد و به این نتیجه رسید که این عبارات نه تنها به تبعیض میان کشورهای صادرکننده‌ای که دارای شرایط یکسانی هستند برمی گردد، بلکه تبعیض میان کشور وارد کننده و صادر کننده‌ای را هم که دارای شرایط یکسانی هستند، دربر می‌گیرد.[۴۸۱]و[۴۸۲]
در قضیه “ایالات متحده – گازولین”، نهاد استیناف نتیجه گرفت که اقدام مورد بحث یک تبعیض غیر موجه بوده است زیرا تبعیض ناشی از اقدام مورد بحث “قابل پیش بینی بوده است.” به عبارت دیگر این تبعیض عامدانه بوده است، بخصوص که فی نفسه غیر قابل اجتناب نبوده و از روی غفلت و سهل انگاری صورت نگرفته است.[۴۸۳] نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – میگو” نتیجه گرفت، برای این که یک اقدام به روشی اعمال شود که باعث تبعیض خودسرانه یا غیر موجه میان کشورهایی شود که دارای شرایط یکسان هستند، سه عنصر بایستی موجود باشد:
اولاً، اجرای اقدام منتهی به تبعیض شود. همان طور که در قضیه “ایالات متحده – گازولین” بیان شد، ماهیت و کیفیت این تبعیض متفاوت از تبعیضی است که با یکی از تعهدات بنیادین گات ۹۴ نظیر ماده ۱، ۳ یا ۱۱ در تعارض است. ثانیاً، تبعیض بایستی ماهیتاً خودسرانه یا غیر موجه باشد. ثالثاً، این تبعیض بایستی میان کشورهایی رخ دهد که دارای شرایط یکسان هستند.[۴۸۴] با اعمال و تسری این معیار، تبعیض هنگامی می‌تواند نتیجه دهد که یک اقدام مشابه نسبت به کشورهایی که دارای شرایط مختلف هستند، اعمال شود. وقتی اقدامی بدون در نظر گرفتن تفاوت در شرایط، میان کشورها، اعمال شود و این اقدام با یک روش غیر قابل انعطاف به اجرا درآید، میتوان گفت که تبعیض خودسرانه در معنای ارکان کلی ماده ۲۰ شکل گرفته است.[۴۸۵]
در اجرای توصیه‌ها و احکام صادره در قضیه ” ایالات متحده – میگو”، ایالات متحده اقدام مورد بحث را مورد اصلاح قرار داد. مالزی، به مطابقت اقدام اجرایی با حقوق سازمان تجارت جهانی، طبق ماده ۲۱۰۵ پانل، اعتراض کرد. پانل در قضیه “(مالزی – ماده ۲۱۰۵) میگو – ایالات متحده” نتیجه گرفت که برخلاف اقدام اولیه ایالات متحده، اقدام اجرایی طبق ماده ۲۰ قابل توجیه بوده و لذا با سازمان تجارت جهانی قابل انطباق است. در پژوهش خواهی از این گزارش پانل، نهاد استیناف به این نتیجه رسید که اقدام بازنگری شده ایالات متحده در اجرای اختلاف، به اندازه کافی منعطفانه است، طوری که می‌تواند ارکان کلی حاکم بر ماده ۲۰ را برآورده سازد.[۴۸۶]
نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – میگو”، درباره این سوال که آیا اعمال اقدام مورد بحث “تبعیض غیر موجهی” در معنای ارکان کلی حاکم بر ماده هست یا خیر، چنین می گوید: “سه نکته را باید در نظر داشت. اولاً، کنگره ایالات متحده صراحتاً در تصویب بخش ۶۰۹، اهمیت حفظ موافقتنامه‌های بین‌المللی راجع به حمایت و حفاظت از انواع لاک پشت‌های دریایی را مورد تأکید قرار داده است. ثانیاً، حمایت و حفاظت از انواع بسیار مهاجرپذیر لاک پشت دریایی، هدف عمده اقدام می‌باشد و. مساعی مشترک و هماهنگ گروهی از کشورها که قلمرو آبی آن ها در برگشت لاک پشت‌های دریایی مهاجر درنوردیده می شود، مورد تقاضاست. لزوم چنین تلاش‌ها و اقتضا آن ها در خود سازمان تجارت جهانی و نیز در تعداد مهمی از اسناد و اعلامیه‌های بین‌المللی مورد شناسایی قرار گرفته است.[۴۸۷] ثالثاً، ایالات متحده در زمینه حمایت و حفاظت از لاک پشت‌های دریایی یک موافقتنامه بین‌المللی منطقه‌ای را منعقد کرده است: تحت عنوان کنوانسیون بین کشورهای آمریکایی[۴۸۸]، وجود این کنوانسیون بشرطی که قاطعانه ثابت کند که اقدام جایگزینی که به طور معقول برای حفظ هدف سیاست مشروع اقدامش به جای توسل به یک راه حل چندجانبه و اجماعی نسبت به ممنوعیت ورود مطابق بخش ۶۰۹ قانون مربوطه در دسترس نبوده است، موجه خواهد بود. “[۴۸۹] اما تاریخچه مذاکرات حکایت از آن نمی‌کند که تلاش‌های جدی از سوی ایالات متحده برای مذاکره موافقتنامه‌های مشابه با کشور یا گروهی از کشورهای دیگر آن جام شده باشد. نهایتاً این که تاریخ، حاکی از آن نیست که ایالات متحده تلاش کرده باشد تا با توسل به مکانیسم‌های بین‌المللی موجود سعی در دستیابی به مساعی مشترک جهت حمایت و حفظ لاک پشت‌های دریایی قبل از وضع ممنوعیت بر واردات بنماید.[۴۹۰]
لذا همان گونه که نهاد استیناف اشاره می‌کند علت کوتاهی در انجام مذاکرات را می‌توان در توسل به یکجانبه گرایی در اعمال بخش ۶۰۹ یافت.[۴۹۱]
حیطه اختیارات یک دولت عضو برای یافتن یک راه حل چندجانبه راجع به یک مشکل، قبل از آنکه بتواند آن را از طریق توسل به اقدامات یکجانبه حل کند، یکی از موضوعات عمده‌ای بود که در قضیه “ایالات متحده – میگو (ماده ۲۱۰۵ – مالزی)” مطرح شد. نهاد استیناف آشکار ساخت که به منظور احراز ارکان کلی حاکم بر ماده ۲۰، هر عضو می‌بایست تلاش‌های جدی را با حسن نیت برای مذاکره روی یک راه حل چندجانبه قبل از توسل به اقدامات یکجابنه آن جام دهد.[۴۹۲]
قصور در این کار، منتهی به تبعیض غیر موجه خواهد شد. نهایتاً مرجع استیناف در قضیه “ایالات متحده – میگو” اشاره می‌کند که اعمال موازین ایالات متحده می‌تواند منجر به رفتار تبعیضی در میان کشورهای مختلفی که مایل به تصدیق هستند، شود. برای مثال، با دادن مراحل زمانی متفاوت به کشورهای مختلف جهت انطباق با شرایط ایالات متحده.[۴۹۳] نهاد استیناف چنین نتیجه گرفت: “که تفاوت در طرق اعمال بخش ۶۰۹ نسبت به انواع میگو از کشورهای صادر کننده، منجر به تبعیض غیر موجه علیه کشورهای صادر کننده‌ای می شود که می‌بایست به منظور کسب بازار میگوی ایالات متحده گواهینامه داشته باشند، آنگونه که در معنای ارکان کلی حاکم بر ماده ۲۰ آمده است.”[۴۹۴]

    1. محدودیت فریبکارانه و پنهانی بر تجارت بین‌المللی

درمورد این که اقدامات و اعمال مورد بحث نباید منجر به ایجاد یک محدودیت فریبکارانه و پنهانی بر تجارت بین‌المللی شود، نهاد استیناف در قضیه “ایالات متحده – گازولین” چنین گفت: “تبعیض خودسرانه، تبعیض غیر موجه و محدودیت ریاکارانه بر تجارت بین‌المللی را می‌توان در کنار هم دید. این عبارات به نوعی با یکدیگر مترادف هستند. “محدودیت پنهانی” شامل “محدودیت غیر اعلامی” در تجارت بین‌الملل نیز می شود. محدودیت یا تبعیض اعلام نشده یا پنهانی در تجارت بین‌الملل معنای “محدودیت متقلبانه” را کامل نمی‌کند. به نظر ما، “محدودیت متقلبانه” شامل محدودیت هایی می شود که به بروز تبعیض خودسرانه یا غیر موجه در تجارت بین‌الملل می‌آن جامد و در قالب استثنائات فهرست شده در ماده ۲۰ اتخاذ شده است.” [۴۹۵]
از قضایای مطروحه در این باره نظیر “آزبستوز – جوامع اروپایی” و “ایالات متحده – میگو (ماده ۲۱۰۵ – مالزی)” می‌توان نتیجه گرفت که یک اقدام، زمانی می‌تواند محدودیت فریبکارانه تلقی شود که آشکار شود، نقشه، طرح و یا ساختار اقدام مورد بحث هیچ هدف مشروعی را دنبال نمی‌کند، بلکه در واقع به دنبال محدود کردن تجارت یعنی اهداف حمایت از سیستم بازرگانی و اقتصادی خویش می‌باشد. چنین اقدامی نمی‌تواند طبق ماده ۲۰ موجه باشد.[۴۹۶] و[۴۹۷]

    1. قلمرو حفظ و حمایت از دیگر ارزش‌های اجتماعی

در دو اختلاف سازمان تجارت جهانی که راجع به حمایت از محیط زیست بود یعنی قضایای گازولین و میگو، اقدامات مورد بحث موقتاً مطابق بند (ز) ماده ۲۰ موجه بودند اما اعمال این اقدامات نتوانست ارکان کلی حاکم بر ماده ۲۰ را احراز کند. احساس عمومی حاکم بر گزارش‌های نهاد استیناف در این دو اختلاف، سختگیرانه بود.
به خصوص یک نظریه بسیار موسعی راجع به فعالیت‌های زیست محیطی وجود داشت مبنی بر این که قواعد سازمان تجارت جهانی منجر به تضعیف قوانین زیست محیطی ضروری می شود. حائز اهمیت است که نهاد استیناف با حزم و دوراندیشی بزرگ، هرچند با یک موفقیت نسبی یک بند به پایان دو گزارشش در قضایای گازولین و میگو اضافه کرده و در قالب عبارات ساده، قلمروئی را که در آن اعضا می‌توانند قوانین زیست محیطی را تصویب کنند و ماهیت محدود وضع قواعد در هر دو قضیه را توضیح داد.[۴۹۸]
در قضیه “ایالات متحده – میگو” نهاد استیناف با توجه به ملاحظات زیر چنین نتیجه گیری کرد: “در رسیدن به این نتایج، بایستی تأکید کنیم بر آن چه که نباید در موردش تصمیمی بگیریم. ما نمی‌توانیم بگوئیم که حمایت یا حفاظت از محیط زیست هیچ اهمیتی برای اعضا سازمان تجارت جهانی ندارد که آشکارا این گونه هست. ما نمی‌توانیم بگوئیم که دولت هایی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند، نمی‌توانند اقدامات مؤثری را برای گونه­ های در معرض خطر تصویب کنند، حال آن که آشکارا می‌توانند و باید هم چنین کنند.” ما نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که دولت های حاکم نبایستی به صورت یکجانبه، چندجانبه یا همه­جانبه (جمعی) خواه در میدان سازمان تجارت جهانی یا در میدآن های بین‌المللی دیگر، برای حمایت از انواع در معرض خطر یا برای حمایت از محیط زیست اقدام کنند. حال آن که آشکارا آن ها باید چنین کنند و کرده ­اند.
آن چه بایستی راجع به آن تصمیم بگیریم این است که هرچند اقدام مورد اختلاف ایالات متحده در این پژوهش خواهی در خدمت یک هدف زیست محیطی بوده است که مطابق بند (ز) ماده ۲۰ گات ۹۴ مشروع قلمداد می شود، اما این اقدام از سوی ایالات متحده به طریقی اعمال شده است که موجب تبعیض خودسرانه یا غیر موجه میان اعضای سازمان تجارت جهانی شده است. به جهت تمامی دلایل خاصی که در گزارش آمد، این اقدام در قالب استثنا ماده ۲۰ در نمی‌آید و مبین استثنایی که در خدمت اهداف مشروع و شناخته شده محیط زیستی است، نمی‌باشد و در عین حال، به روشی اعمال نشده است که باعث تبعیض خودسرانه یا غیر موجه میان کشورهایی شود که دارای شرایط یکسانی هستند یا باعث وضع محدودیت متقلبانه بر تجارت بین‌المللی شود.
لذا همان طور که در قضیه گازولین مطرح شد اعضا سازمان تجارت جهانی در اتخاذ سیاست‌هایی که هدفش حمایت از محیط زیست است، آزادند ولی در عین حال بایستی تعهداتی را که در رابطه با رعایت حقوق دیگر اعضا موافقتنامه دارند، به آن جام برسانند.[۴۹۹]
مبحث دوم. استثنائات امنیتی
حقوق سازمان تجارت جهانی استثنائاتی را در رابطه با امنیت بین‌المللی و داخلی مقرر کرده است. ماده ۲۱ گات ۹۴ تحت عنوان استثنائات امنیتی مقرر داشته است:
“هیچ چیزی در این موافقتنامه نباید به نحوی تفسیر شود که:
الف. دولت عضو را وادار به افشای اطلاعاتی نماید که مغایر با منافع امنیتی اساسی­اش است.
ب. جلوی اتخاذ هر گونه اقدامی را که برای حمایت از منافع امنیتی اساسی­اش لازم است، بگیرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:24:00 ق.ظ ]




شرط ملت کامله‌الوداد یک مقرره معاهداتی است که در آن یک دولت (دولت معطی) تعهدی را در برابر دولت دیگر (دولت ذی نفع) بر عهده می‌گیرد مبنی بر این که، به آن دولت یا به اشخاص یا اشیایی که با دولت مذکور دارای یک پیوند و ارتباط خاصی هستند، رفتار ملت کامله‌الوداد را در قلمرو روابط مورد توافق طرفین اعطا نماید.
رفتار ملت کامله‌الوداد، رفتاری است که نمی‌تواند از رفتار اعطا شده به دولت ثالث یا به اشخاص یا اشیائی که با دولت ثالث به نوعی مرتبط هستند، کمتر باشد.
تعهد ملت کامله‌الوداد یک تعهد بین‌المللی است یعنی تعهدی است میان دولت ها و تنها از طریق دولت ذی نفع است که ذی نفعان حقیقی که معمولاً اتباع، کشتی ها، کالاها و غیره هستند، به صورت غیر مستقیم از رفتار ملت کامله‌الوداد بهره مند می‌شوند. عنصر سازنده شرط تعهد به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد است. طریقه‌ای که این تعهد اعمال می شود مهم نیست، شرط می‌تواند تمامی محتوای یک معاهده را شامل شود یا تنها بخش کوچکی از آن را دربرگیرد. این که آیا یک مقرره مفروض در یک معاهده داخل در معنای شرط ملت کامله‌الوداد می‌باشد یا خیر، یک موضوع تفسیری است. بدرستی گفته شده است که هیچ چیزی به مانند شرط ملت کامله‌الوداد نیست هر معاهده‌ای نیازمند بررسی جداگانه و مستقل است.[۶۶]
منظور از مقرره معاهداتی، یک مقرره قراردادی است. شرط ملت کامله‌الوداد یک شرط یک طرفه است که بر طبق آن یک دولت در برابر دولت دیگر تعهدی را مبنی بر اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد بر عهده می‌گیرد. امروزه چنین چیزی تقریباً یک پدیده استثنائی است، یعنی تعهد یکجانبه و این ساده‌ترین شکل شرط است که دولت معطی متعهد شود و دولت ذی نفع آن را بپذیرد.
شروط ملت کامله‌الوداد یکجانبه در نظام های کاپیتولاسیون پدیدار شدند و عمدتاً با الغاء آن نظام‌ها نیز ناپدید شدند. این گونه شروط ملت کامله‌الوداد یکجانبه به نفع قدرتهای پیروز در معاهدات صلح درج شدند. دلایل توجیه این گونه شروط این بود که جنگ باعث ختم معاهدات تجاری میان دولت های فاتح و مغلوب شده است و قدرتهای فاتح خواهان این بودند که با آن ها به مانند فاتحین برخورد شود، یا حداقل همانند متحدینشان و نه کمتر از آن ها. اما امروزه رویه معمول شرط چنین است که اطراف یک معاهده معمولاً به صورت متقابل این شرط را اعطا می‌کنند. اما در بعضی از حالات و در وضعیت‌های خاص که ناشی از طبیعت و ماهیت آن وضعیت است، یکی از طرفین متعاهد در وضعیتی قرار می‌گیرد که ملزم به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد در یک قلمرو خاصی از روابط، به طور یکجانبه در برابر طرف دیگر می شود. چنین حالتی امتیاز محسوب نمی شود. مثلاً معاهداتی که رفتار ملت کامله‌الوداد را به کشتی‌های دولت های بدون ساحل اعطا می‌نمایند. در واقع، دولت بدون ساحل، در وضعیتی نیست که بتواند همین امتیاز را به دولت معطی اعطا نماید، هرچند دولت ذی نفع می‌تواند در برابر چنین اعطایی، نوع دیگری از امتیاز را به دولت معطی بدهد به این ترتیب شرط یک طرفه باقی می‌ماند. گرچه رفتار ملت کامله‌الوداد معمولاً به دولت های عضو یک معاهده، به طور متقابل اعطا می شود اما این شکل از تقابل در ساده‌ترین و غیرمشروط‌ترین نوع شرط ملت کامله‌الوداد، تنها یک امر تشریفاتی و شکلی است.
وضعیت‌های استثنایی دیگری نیز وجود دارد: برای مثال، دولت هایی که با جامعه اقتصادی اروپا همکاری می‌کنند به اعضا جامعه اقتصادی، رفتار ملت کامله‌الوداد را به طور یکجانبه در قالب موافقتنامه‌های خاص همکاری و تجارت اعطا نموده اند.[۶۷]

معمولاً طرفین یک معاهده در برابر یکدیگر این شرط را اعمال می‌نمایند و لذا هم زمان در برابر هم معطی و هم ذی نفع به حساب می‌آیند. لذا، تا حدودی عبارات “معطی” [۶۸]و “ذی نفع”[۶۹] تصنعی به نظر می رسد. اما به هر حال این عبارات در حالاتی که رفتار ملت کامله‌الوداد ناشی از یک پیمان و تعهد انفرادی است، مفید است. به هر حال هیچ تضمینی وجود ندارد که دولت معطی همان نوع منافع را از ذی نفع دریافت کند. اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد، ملازمه‌ای با یک نفع بزرگ برای طرف ذی نفع ندارد، چراکه اگر دولت معطی هیچ امتیازی را به دولت ثالث در قلمرو شرط اعطا نکند، هیچ سودی در میان نخواهد بود. لذا، به درستی گفته شده است که در نبود هرگونه تعهدی در برابر دولت ثالث، شرط باقی میماند اما یک پوسته خالی است.[۷۰]
شرط ملت کامله‌الوداد معمولاً به صورت مثبت درج می شود یعنی طرفین به یکدیگر قول رفتار ملت کامله‌الوداد را میدهند. نمونه بارز این، شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در بند ۱ ماده ۱ موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت است.
شرط می‌تواند به صورت منفی هم تنظیم شود، و آن در صورتی است که تعهد به رفتار ملت کامله‌الوداد بسوی حداقل رفتار نامطلوب باشد. برای مثال، ماده ۴ معاهده ۱۹۵۹ تجارت و دریانوردی میان چک اوسلواکی و آلمان مقرر می دارد که دول متعاهد مالیات بیشتری به نسبت دولت های ثالث نخواهند پرداخت.[۷۱]
از لحاظ تاریخی شروط ملت کامله‌الوداد ابتدا به صورت یکجانبه ظاهر شدند اما با افزایش چندجانبه گرایی در روابط بین‌المللی، این شروط به معاهدات چندجانبه نیز راه یافتند. برای مثال شروط مندرج در موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت ۱۹۴۷[۷۲] و معاهده مؤسس منطقه تجارت آزاد و مؤسس اتحادیه تجارت آزاد آمریکای لاتین که در مونته ویدئو به امضا رسیدند. ماده ۱۸ کنوانسیون مونته ویدئو متضمن شرط ملت کامله‌الوداد است بدین شرح:
“هر گونه سود، نفع، امتیاز یا مزیتی که از طرف یکی از اعضا متعاهد به کالایی که در کشور دیگری تولید شده (کشور مبدأ) یا مقصد آن کالا در آن جاست، اعطا می شود، می‌بایست فوراً و بی‌قید و شرط به همان کالا که در سرزمین متعاهد دیگر تولید شده یا مقصد آن کالا در آن جاست، تسری یابد.”[۷۳] روابط ایجاد شده بر طبق این شروط، اساساً یک طرفه است، یعنی هر طرف متعاهد می‌تواند از طرف دیگر رفتاری را مساوی با آن چه که به دولت های ثالث داده شده است، بخواهد، صرف نظر از این که دولت ثالث عضو معاهده هست یا خیر. هر چند معاهدات چندجانبه‌ای که شرط ملت کامله‌الوداد در آن ها آمده است، می‌توانند نحوه دیگری را مقرر بدارند.
در نظام گات هر دولت متعاهد می‌بایستی هر گونه نفع، سود یا تخفیف و تقلیل عوارض را به تمامی اطراف موافقتنامه عمومی تسرّی داده و اعمال نماید (ماده ۲ موافقتنامه عمومی). موافقتنامه در این زمینه حتی فراتر از شرط ملت کامله‌الوداد رفته است. هر عضوی که امتیازی را در بخش ملت کامله‌الوداد نظام گات اعطا نماید، در قبال تمامی اعضا موافقتنامه ملتزم به اعطا آن امتیاز خواهد بود. در حالی که، مطابق شرط ملت کامله‌الوداد، تمامی اعضا بر مبنای موافقتنامه مستمری که میان دولت معطی و دولت پذیرنده برقرار می شود، متعهد خواهند بود.[۷۴]
بنابراین، عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد در گات با عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد دوجانبه متفاوتست.
تعهد به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد یک تعهد الزام آور است و این الزام، عنصر سازنده شرط ملت کامله‌الوداد است. شروطی که فاقد عنصر الزام آوری هستند، خارج از تعریف شرط ملت کامله‌الوداد قرار می‌گیرند. برای مثال ماده ۱۷ گات ۱۹۴۷ موافقتنامه گات از طرف متعاهد می‌خواهد که در رابطه با ورود کالاهایی که مورد استفاده نهایی و فوری دولت هاست، برخورد یکسان و عادلانه داشته باشند.[۷۵] مثال دیگر بند یک ماده ۸ موافقتنامه گات ۱۹۴۷ است که مقرر می دارد اجرای محدودیت‌های کمی بایستی بدون تبعیض صورت گیرد.[۷۶] ماده ۲۳ معاهده مونته ویدئو نیز به همین ترتیب است.[۷۷]
چنان چه شرط ملت کامله‌الوداد طرف ذی نفع را در برابر عدم تبعیض تضمین کند، چنین شرطی لزوماً همان منافع شرط ملت کامله‌الوداد را نخواهد داشت. برای مثال ماده ۴۷ کنوانسیون وین روابط دیپلماتیک، ماده ۷۲ کنوانسیون روابط کنسولی، ماده ۴۹ کنوانسیون مأموریت‌های خاص و ماده ۸۳ کنوانسیون وین نمایندگی دولت ها نزد سازمان های بین‌المللی جهان شمول[۷۸]. هرچند چنین شروطی دولت های عضو این کنوانسیون ها را در برابر عدم تبعیض تضمین می‌کنند، اما هیچ حقی به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد به آن ها نمیدهند.
برای تعیین این موضوع که آیا یک مقرره معاهده‌ای در محدوده شرط ملت کامله‌الوداد قرار می‌گیرد یا خیر، تفسیر و بررسی موردی است. اصولاً شروط ملت کامله‌الوداد به طرق گوناگون و متنوعی قابل انشا هستند. “مک نیر” اشاره می‌کند که هرچند صحبت از شرط ملت کامله‌الوداد عرفی شده است اما اشکال بسیار متنوعی از شرط وجود دارد به نحوی که هرگونه تلاش در جهت ارائه یک تعریف عام و کلی از شرط و تعیین اثرات چنین شروطی می‌بایست با احتیاط آن جام شود.[۷۹] ایشان ادامه می دهد: “هیچ چیزی به مانند شرط ملت کامله‌الوداد نیست هر معاهده‌ای بررسی جداگآن های لازم دارد… شروط ملت کامله‌الوداد بی‌شماری وجود دارند اما تنها یک معیار برای شرط ملت کامله‌الوداد وجود دارد.”[۸۰] در طرح پیش نویس ۱۹۷۸ کمیسیون حقوق بین‌الملل راجع به شرط ملت کامله‌الوداد این ملاحظات در نظر گرفته شد و در ماده ۴ پیش نویس مقرر گردید که هر قید معاهده‌ای که مطابق با رفتار ملت کامله‌الوداد باشد، یک شرط ملت کامله‌الوداد محسوب می شود.[۸۱]
هرچند دولت ها آزاد به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد در تمامی زمینه‌ها هستند، اما امروزه چنین امری استثنا است و اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد به دولت دیگر بایستی در حوزه تعریف شده‌ای از روابط مورد توافق طرفین صورت پذیرد.
هرچند تعهد به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد از طرف یک دولت در برابر دولت دیگر به عهده گرفته می شود، اما این رفتار غالباً نسبت به اشخاص یا اشیا قابل اعمال است و تنها در موارد خاصی شامل حال خود دولت ها نیز می شود. مثلاً موردی که رفتار ملت کامله‌الوداد به سفارتخانه‌ها و کنسول گری اعطا می شود.
گفتیم که رفتار ملت کامله‌الوداد رفتاری است که از طرف دولت معطی به دولت ذی نفع یا اشخاص و یا اشیایی که به نوعی با آن دولت پیوند دارند، اعطا می شود. درباره این که از چه طریق و تحت چه شرایطی، اشخاص یا اشیا مربوطه از این رفتار بهره مند می‌شوند، کمیسیونر دانتزیگ در رأی ۱۹۲۷ خود، این گونه بیان کرده است:
“قاعده حقوقی شناخته شده‌ای در دکترین و رویه وجود دارد، مبنی بر این که معاهدات بین‌الملل، حقوق را مستقیماً به افراد اعطا نمی‌نمایند بلکه این حقوق صرفاً به حکومت‌های آن ها به طور مستقیم تعلق می‌گیرد. هنگامی که دولتی به موجب یک معاهده متعهد به اعطا منافع یا حقوق خاص به افراد می شود، باز هم افراد بی‌واسطه و اتوماتیک این حقوق را دریافت نمی‌کنند، بلکه دولت مربوطه ملزم است که مقررات خاصی را در قوانین داخلی خود به منظور آن جام تعهداتی که در رابطه با دولت دیگر به عهده گرفته است، وضع نماید و تنها طرفی که می‌تواند در این خصوص از لحاظ قانونی اقامه دعوی نماید، دولت دیگر است و نه اتباع و اشخاص آن ها.
علاوه بر این، چنین دولتی نمی‌تواند مستقیماً اقدام به طرح دعوی در محاکم حقوقی کند، بلکه می‌بایست از طریق توسل به حمایت دیپلماتیک در نهادها و مراجع صلاحیت دار قضایی بین‌المللی اقامه دعوی نماید. چنین چیزی قابل قیاس با تعهدی که از طرف یک دولت ثالث… که در بعضی از قوانین خاص مدنی آمده و برعهده گرفته می شود، نیست، زیرا که، معاهدات بین‌المللی، قراردادهای داخلی نیستند که دولت ها بتوانند تعهداتی را از طرف اشخاص مربوطه در حقوق خصوصی عهده دار شوند.
برای مثال، شرط ملت کامله‌الوداد مندرج در یک معاهده تجاری، باعث نمی شود که افراد بتوانند پرداخت عوارض گمرکی خود را به این دلیل که با شرط سازگار نیست، انکار کرده و نپردازند. افراد تنها می‌توانند به این دلیل اقامه دعوی نمایند که چرا قانون گمرکات داخلی که بایستی مطابق با شروط معاهد تجاری باشد، این گونه نیست.”[۸۲]
هرچند دیوان تصمیم نماینده عالی دانتزیک را تا جایی که مربوط به نیت طرفین و ویژگی‌های خاص آن قضیه بود، وارونه ساخت، اما، در آن قسمت که در کشورهایی که معاهدات خود اجرا نیستند، حق را به نماینده عالی داد.[۸۳]
محاکم آلمان نیز در چندین مورد، از اعمال مستقیم ماده ۳ موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت، راجع به اعمال رفتار ملّی نسبت به پرداخت مالیات‌ها مطابق آئین نامه‌های داخلی خودداری کرده و آن را رد کردند، به این دلیل که این تعهد صرفاً دولت های عضو موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت را متعهد نموده است و افراد هیچ حقی نسبت به این ماده ندارند.[۸۴]
اما در ایالات متحده قاعده خود اجرایی را داریم. لذا شروط ملت کامله‌الوداد غیرمشروط در معاهدات ایالات متحده به اشخاص خصوصی همان سودی را می دهد که مطابق معاهده‌ای که ایالات متحده با کشور خاصی که بهترین فرصت اقتصادی را دارا بوده، به کالاها یا سرمایه‌های آن ها چه قبل از لازم الاجرایی این معاهده و چه بعد از آن اعطا نموده است.
اما در معاهدات تجاری و تأسیسی حاوی شروط ملت کامله‌الوداد دولت هایی که بهر دلیل به چنین ترتیباتی نپیوسته اند، بایستی هر دو را طی کنند.
لذا، ایالات متحده بایستی در هر لحظه‌ای که اعطا صورت می‌گیرد، آن را به کالاها و سرمایه‌های طرف دیگر اعطا نماید، البته چنان چه رفتار ملت کامله‌الوداد از نوع غیرمشروط باشد. اعم از این که معاهده حاوی شرط مؤخر یا مقدّم بر معاهده مشمول شرط باشد.
چنان چه درموردی قانون اجرایی کنگره برای تسرّی نفع معاهده با دولت ثالث به دولت مدعی حقوق ملت کامله‌الوداد لازم باشد، در آن صورت بهترین پاسخ به این ادعا، قاعده خود اجرایی است.[۸۵]
منظور از اشخاص یا اشیایی که به نوعی با دولت ذی نفع مرتبطند، کلیه اشخاص یا اشیائی است که هدف رفتار را تشکیل میدهند. ارائه یک تعریف انتزاعی از اشخاص یا اشیا به بروز مشکلات لاینحلی می‌آن جامد که کمیسیون حقوق بین‌الملل نیز در طرح پیش نویس خود به آن واقف بود و به این نتیجه رسید که نمی‌تواند به یک تعریف کلی و قابل قبول از این دو عبارت که جامع و مانع باشد، دست یابد. به نظر کمیسیون این دو عبارت بایستی کلیه معانی حقوقی و غیر حقوقی “اشخاص و اشیا” در زبآن های مختلف و نظام های حقوقی مختلف در دنیا را دربرگیرد. به ویژه واژه “اشیا” نه تنها شامل اشیا مادی بوده، بلکه فعالیت‌ها و خدمات را نیز دربرمی گیرد.”
فعالیت‌هایی نظیر تصدی به حرف و تجارت‌های خاص و ورود کشتی‌ها به بنادر نیز می‌تواند هدف رفتار ملت کامله‌الوداد را تشکیل دهد.[۸۶]
تفاهم نامه ۱۹۳۶ میان بولیوی و آلمان مقرر می‌کند که شرط مندرج در ماده‌ی ۵ معاهده مودت میان دو کشور مراسم ازدواج کنسول‌ها را نیز دربر می‌گیرد.[۸۷]
کمیسیون حقوق بین‌الملل اشاره‌ای به فعالیت‌ها نکرده است، زیرا این فعالیت‌ها نهایتاً به اشخاص یا اشیا برمی گردد و لذا نیازی به اشاره صریح ندیده است. اشخاص یا اشیا مربوطه می‌باید به نوعی با دولت ذی نفع مرتبط باشند.
پیوند خاص رابطه‌ای است میان دولت مربوطه و اشخاص یا اشیائی که بر طبق شرط مندرج در معاهده تعیین شده اند. شرط مندرج در معاهده میان دولت معطی و ذی نفع می‌باید اشخاص یا اشیائی را که رفتار ملت کامله‌الوداد نسبت به آن ها اعمال می شود، تعیین نمایند و این تعیین پل ارتباطی میان دولت ذی نفع و اشخاص یا اشیا مربوطه است. چنین پیوندی یا رابطه تابعیت است و یا شهروندی، مکان ثبت کشتی‌ها و هواپیماها است یا دولت مبدأ و یا دولت مقصد کالاهاست. دولت ذی نفع می‌تواند رفتار ملت کامله‌الوداد را در رابطه با اتباع، کشتی ها، کالاها و غیره تا حدی مطالبه نماید که دولت معطی آن منافع را به اتباع، کشتی‌ها و کالاهای دولت ثالث تسری داده است. برای مثال دولت ذی نفع نمی‌تواند برای افراد مقیم در سرزمین خودخواهان منافعی شود که دولت معطی به اتباع دولت ثالث اعطا نموده است، هرچند اقامتگاه یک پیوند خاص میان فرد و دولت ایجاد می‌کند، اما این ارتباط مانند پیوند تابعیت نیست. و اینها دو رابطه غیر مشابه و غیر قابل تبادلند. تشابه پیوند به معنای یکسانی پیوند نیست، زیرا پیوند تابعیت میان دولت الف و اتباعش، لزوماً با پیوند تابعیت میان دولت ب و اتباعش یکی نیست. قوانین تابعیت دولت ها تا حد زیادی با هم متفاوت است به طوری که کل حقوق و تعهدات ناشی از قوانین تابعیت یک دولت با حقوق و تعهدات ناشی از قوانین تابعیت دولت دیگر می‌تواند کاملاً متفاوت باشد. بنابراین مقصود از همان پیوند”همان نوع پیوند[۸۸]” است و نه “یکسانی پیوند[۸۹][۹۰]. دولت ذی نفع حق دارد از “رفتاری” بهره مند شود که از نظر مطلوبیت کمتر از رفتاری که دولت معطی به ثالث اعطا کرده است، نباشد. کمیسیون حقوق بین‌الملل بر این نظر بود که نباید از واژه “برابر” استفاده کند. حقوقدانانی که از واژه “یکسان” حمایت می‌کردند، معتقد بودند که “رفتار برابر” به طور خاص و ویژه‌ای به عملکرد شرط نزدیک است.شرط، ابزار اصلی “برابری رفتار” است و وسیله‌ای برای رسیدن به خط پایان که همان اعمال قاعده برابری رفتار در روابط بین‌المللی است، می‌باشد. مخالفین معتقدند که واژه “برابر” نه به شدت و استحکام واژه “یکسان” است و نه به اندازه واژه “مشابه” مبهم است. هرچند شرط ملت کامله‌الوداد دولت معطی را به اعطا رفتار مطلوب تر از آن چه به دولت ثالث اعطا نموده است، متعهد نمی‌سازد اما امکان این احتمال را نیز که دولت معطی به ذی نفع منافع بیشتری از آن چه به ثالث اعطا کرده است را عنایت کند، نیز نفی نمی‌کند به عبارت دیگر، هرچند رفتار ملت کامله‌الوداد از رفتار ترجیحی که دولت معطی به ثالث داده است، متمایز است، با رفتار ترجیحی هم که دولت ثالث به دولت ذی نفع اعطا کرده است فرق دارد. هرچند می‌توان دولت معطی را به اعطا رفتارهای ترجیحی نیز مطابق شروط ملت کامله‌الوداد دیگری ملزم کرد.
رفتاری که به دولت ذی نفع و به دولت ثالث اعطا می شود، الزاماً برابر نیستند. اگر دولت معطی به دولت ذی نفع رفتار ترجیحی را اعطا نماید یعنی رفتاری فراتر از آن چه به ثالث اعطا کرده است، در آن صورت چنین رفتاری مستقل از عملکرد شرط ملت کامله‌الوداد اعطا شده است. بهمین دلیل عبارت “از نظر مطلوبیت کمتر از رفتار با ثالث نباشد” مناسبتر است. به نظر کمیسیون این عبارت عموماً در شروط ملت کامله‌الوداد به کار می رود.[۹۱]
شروط ملت کامله‌الوداد دقیقاً شرایط عملکرد شرط را مشخص می‌کنند یعنی نوع رفتاری را که از طرف دولت معطی به دولت ثالث داده شده و می‌تواند منجر به اقامه دعوای واقعی از طرف دولت ذی نفع دایر بر اعطا رفتاری معادل با رفتار اعطا شده به ثالث شود.
دعاوی راجع به شروط ملت کامله‌الوداد زمانی می‌تواند اقامه شود که به طور واقعی منافعی که مبنای رفتار ملت کامله‌الوداد را تشکیل می دهد به دولت ثالث یا به اشخاص یا اشیایی که به نوعی با آن مرتبطند، اعطا شده باشد البته برای شروع عملکرد شرط لازم نیست که آن رفتار واقعاً به دولت ثالث یا به اشخاص یا اشیاء مربوطه تعلق گرفته باشد بلکه، صرف وجود یا انعقاد یک موافقتنامه میان دولت معطی و ثالث کافی است تا دولت ثالث مستحق بهره مندی از منافع خاص رفتار شود. هینطور صرف این که دولت ثالث به منافعی که بر طبق موافقتنامه میان معطی و ثالث، از سوی معطی به او اعطا شده است، دستیابی حاصل ننموده است، دولت معطی را از تعهد خود در برابر ذی نفع شرط معاف نخواهد کرد. بنابراین هیچ دولتی مستحق بهره مندی از رفتار ملت کامله‌الوداد نخواهد شد مگر این که دولت معطی رفتار بر طبق یک تعهد بین‌المللی آن را پذیرفته باشد این قاعده ناشی از اصل حاکمیت دولت ها و آزادی عمل آن هاست، این آزادی شامل حق دولت ها به اعطای منافع خاص به بعضی از دولت ها و دریغ از تسری این منافع به دیگران می‌باشد. این حق به تعهد عدم تبعیض خللی وارد نمی‌سازد زیرا تعهد کلی عدم تبعیض با این مسأله نقض نشده و دولت های دیگر حق ندارند که چنین رفتاری را مورد مناقشه قرار داده و خواهان اعطا چنین رفتاری نسبت به خود شوند. اما اگر ثابت شود که دولت مورد بحث، یک تعهد بین‌المللی در قبال دولت معطی مبنی بر اعطا رفتار برابر داشته است، به تحقیق دولت مدعی می‌تواند چنین ادعایی را اقامه نماید. رویه دولت ها نیز حاکی از آن است که چنین تعهدی، به طور طبیعی، فقط از طریق یک تعهد قراردادی قابل اثبات است.[۹۲]
همچنین میان حقوقدانان، در این که بدون وجود هرگونه تعهدی به اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد شرطی در کار نخواهد و دولت ها حق ندارند که بدون وجود چنین شرطی مدعی رفتار ملت کامله‌الوداد شوند، اجماع وجود دارد.[۹۳]
کمیته اقتصادی جامعه ملل در این باره که آیا دولت ها می‌توانند مدعی رفتار ملت کامله‌الوداد از یکدیگر به عنوان یک حق شوند، به بحث و بررسی پرداخت اما به جز مورد تعرفه‌های گمرکی، نتوانست به هیچ توافقی به جز این که اعلام نماید: “… اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد بایستی یک امر طبیعی باشد…” برسد.[۹۴]
هرچند اعطا رفتار ملت کامله‌الوداد در اغلب معاهدات تجاری و سرمایه‌گذاری مطرح می شود اما هیچ دلیلی در دست نیست که به حدّ یک قاعده عرفی در حقوق بین‌الملل رسیده باشد. نهایتاً این که علمای حقوق متفق القولند که تنها معاهدات می‌توانند مبنا و پایه رفتار ملت کامله‌الوداد قرار گیرند.[۹۵]
هرچند شروط ملت کامله‌الوداد در اغلب موارد در قالب قیود معاهده‌ای مطرح می‌شوند اما به این معنا نیست که دعاوی را که بر پایه توافقات تجاری صورت می‌گیرد به حساب نیاوریم. هرچند در عالم واقع شروط ملت کامله‌الوداد که در یک قرارداد بین‌المللی به شکل غیر کتبی بیایند بسیار دور از ذهن به نظر می رسد اما به لحاظ حداقل ماهیت فرضی چنین شروطی نمی‌توان آن را نادیده گرفت. کمیسیون حقوق بین‌الملل در طرح پیش نویس خود در ماده ۳ صراحتاً اعلام می‌کند که طرح پیش نویس به شروط ملت کامله‌الوداد‌ای که در قالب غیر مکتوب شکل گرفته باشد، اعمال نخواهد شد و چنین شروطی اثر حقوقی خود را بر طبق حقوق بین‌الملل و مستقل از مواد پیش نویس خواهد داشت.
از منابع دیگری که می‌تواند سبب طرح دعاوی فوق شود، قطعنامه‌های الزام آور سازمان های بین‌المللی و اعمال حقوقی یکجانبه است که در آن به رفتار ملت کامله‌الوداد اشاره شده است.
همچنین می‌توان به تکامل تدریجی حقوق عرفی منطقه‌ای در جهت پذیرش رفتار ملت کامله‌الوداد شفاهی به عنوان یک منبع بالقوه اشاره نمود. لذا می‌توان گفت که یک دولت مستحق بهره مندی از رفتار ملت کامله‌الوداد نخواهد بود مگر این که یک تعهد بین‌المللی به اعطا چنین رفتاری از سوی دولت معطی وجود داشته باشد. عبارت تعهد بین‌المللی به منظور اجتناب از هر گونه تفسیری است که می‌خواهد تعهد ناشی از موافقتنامه‌هایی را که ویژگی بین‌المللی نداشته و میان دولت ها و اشخاص خصوصی منعقد می شود را استثنا کند.
گفتار چهارم : منبع رفتار ملت کامله‌الوداد
حق دولت ذی نفع نسبت به برخورداری از رفتار ملت کامله‌الوداد به شرط ملت کامله‌الوداد برمی گردد، به عبارت دیگر، معاهده‌ای که شرط در آن آمده است، منبع حقوق دولت ذی نفع است. آن چه مهم است این است که شرط مورد بحث می‌باید برای طرفین معاهده یعنی دولت ذی نفع و معطی لازم الاجرا شده باشد. ماده ۸ پیش نویس کمیسیون حقوق بین‌الملل بیان می‌کند که حقوق دولت ذی نفع نسبت به بهره مندی از رفتار ملت کامله‌الوداد ناشی از شرط ملت کامله‌الودادی است که میان دولت معطی و دولت ذی نفع لازم الاجرا شده است.
در پاسخ به این سؤال که کدام یک از دو معاهده یعنی ۱. معاهده “ثالث و معطی” و ۲. معاهده “معطی و ذی نفع”، معاهده اصلی و منبع حقوق دولت ذی نفع محسوب می‌شوند، دیوان بین‌المللی دادگستری در قضیه شرکت نفت ایران و انگلیس چنین گفت: “شرط ملت کامله‌الوداد اساساً یک شرط بدون محتوی و محتمل الوقوع است. چنان چه دولت معطی هیچ گونه رابطه‌ای با هیچ دولت ثالثی برقرار نکند، شرط ملت کامله‌الوداد بی‌محتوا خواهد شد. شرط زمانی محتوای خود را بدست می‌آورد که دولت معطی با ثالث اقدام به برقراری روابط نموده و امتیازات جدیدی به دولت ثالث اعطا نماید.”[۹۶]
در مخالفت با این نظر گفته شده است: “شرط ملت کامله‌الوداد تعهدی است که هدف آن واقعی است، هرچند این تعهد در زمان ایجاب، دقیقاً قابل تعیین نباشد. و قلمرو آن بر طبق معاهداتی که بعداً منعقد می شود قابل تغییر باشد. اما همین اندازه که قابلیت تعیین شدن را دارد، کافی است. بنابراین نقش معاهدات بعدی این نیست که منجر به ایجاد تعهدات جدید برای دولت معطی شود، بلکه صرفاً قلمرو تعهد قبلی را تغییر می دهد.»[۹۷]
اکثریت دیوان بر این نظر بودند که معاهده مشمول شرط، معاهده اصلی است و این معاهده است که پیوند قضایی میان دولت انگلستان که دولت ذی نفع است را با معاهده دولت ثالث برقرار می‌سازد و به دولت ذی نفع حق بهره مندی از آن چه را که ثالث از آن بهره مند شده است، اعطا می‌کند. معاهده ثالث، معاهده‌ای مستقل و مجزا از معاهده اصلی است و نمی‌تواند هیچ اثر حقوقی بر روابط میان انگلستان و ایران داشته باشد و این همان قاعده res alios acta یا اصل نسبی بودن معاهدات است.[۹۸]
تصمیم دیوان تا حد زیادی به تبیین این قاعده حقوقی کمک کرد. تا قبل از تصمیم دیوان هیچ نویسنده حقوقی که عملکرد شرط را استثنایی بر اصل نسبی بودن معاهدات بداند وجود نداشت.[۹۹] امّا امروزه در پرتو اکثریت دیوان، این قاعده حقوقی توانسته به یک قاعده اجماعی تبدیل شود.[۱۰۰]
از طرف دیگر راه حل دیوان با بند ۱ ماده ۳ کنوانسیون حقوق معاهدات راجع به اثر کنوانسیون حقوق معاهدات بر موافقتنامه‌هایی که در مقوله کنوانسیون ۱۹۶۶ وارد نمی‌شوند، در تطابق می‌باشد. این نظر که معاهده دولت ثالث منبع حقوق دولت ذی نفع می‌باشد یعنی دولتی که طرف معاهده با دولت ثالث نیست، با قاعده فوق در تعارض است زیرا مطابق بند ۱، اعتبار حقوقی موافقتنامه هایی که در مقوله کنوانسیون حقوق معاهدات وارد نمی‌شوند، خدشه‌ای به اعتبار آن ها وارد نخواهد کرد.
کنفرانس ملل متحد راجع به کنوانسیون حقوق معاهدات در چهارمین جلسه خود اعلام کرد که بند ۱ ماده ۳۲ پیش نویس ۱۹۶۶ منافع دولت های تحت نظام ملت کامله‌الوداد را متأثر نخواهد کرد.[۱۰۱]
لذا آن چه مهم است موافقتنامه میان دولت معطی و ذی نفع است، هرچند واضح است که معاهده میان دولت معطی و ثالث می‌تواند غیر مستقیم از طریق اعمال شرط ملت کامله‌الوداد، بر دولت ذی نفع اثرگذار باشد. اما هر اثر غیر مستقیمی مورد نظر نیست. صرفاً آن چه به سود دولت ذی نفع است. به هر حال، دولت ذی نفع منتفع از منافعی خواهد شد که از طرف دولت معطی به ثالث اعطا شده است، اما به این دلیل که این خواسته مشترک دولت معطی و ذی نفع بوده است. توافق میان دولت معطی و ثالث، تعهداتی را در روابط دوجانبه آن ها ایجاد می‌کند که این تعهدات در روابط میان دولت معطی و ذی نفع ایجاد نخواهد شد. لذا موافقتنامه دولت معطی با ثالث چیزی بیش از یک پیش نیاز یا پیش شرط برای تعیین قلمرو منافعی که دولت ذی نفع ادعا می‌کند، نیست.
در واقع قلمرو امتیازاتی که ذی نفع می‌تواند ادعا نماید، از طریق امتیازات واقعی و عملی که دولت معطی به ثالث می دهد، قابل تعیین شدن است. طرفین معاهده حاوی شرط می‌توانند قلمرو منافعی را که می‌تواند از سوی دولت ذی نفع ادعا شود، محدود نمایند. این محدودیت‌ها از طریق وضع شرایط و پیش نیازها که بعداً به آن می‌پردازیم تعیین می شود. چنان چه شرط محدودیتی را دربرداشته باشد، دولت ذی نفع نمی‌تواند فراتر از آن چه در شرط آمده، سودی را مطالبه کند حتی اگر سود ادعایی به اندازه منافع اعطا شده به ثالث هم نباشد. لذا رفتار اعطا شده به دولت ثالث تنها در چهارچوب شروط و قیود آن امکان پذیر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:24:00 ق.ظ ]




دکترین خاتمه حقوق مالیکت فکری، امروزه مورد حمایت اتحادیه اروپاست. مطابق این دکترین چنانچه کالایی با رضایت دارنده حق در بازار یکی از کشورهای عضو اتحادیه عرضه گردد، دیگر کشورهای عضو اتحادیه نیز می توانند بدون هیچ مشکلی آن کالا را در بین خود مبادله نمایند ولی چنین رفتاری نباید مورد استفاده و انتفاع کشورهای غیر عضو قرار گیرد یعنی کشورهای غیر عضو بدون رضایت دارنده حق نمی توانند اقدام به مبادله این کالا در بین خود کنند. [۷۷۳]
جامعه اروپا پیشنهاد کرد که اقدامات و موازین راجع به حمایت از حقوق مالکیت فکری مندرج در موافقت‌نامه‌های حوزه تجارت آزاد و اتحادیه‌های گمرگی که مطابق ماده ۲۴ گات به امضای دولت‌ها می‌رسد، قابل تسری به دولت‌های خارج از این موافقت‌نامه‌ها نخواهد بود.[۷۷۴] پیشنهاد دیگری نیز در همین رابطه از سوی ایالات متحده مطرح گردید به این ترتیب که چنانچه موافقت‌نامه‌های فوق الذکر بروی الحاق دیگر اعضا موافقت‌نامه تریپس باز باشد، در آن صورت مزایا، منافع یا مصونیت‌هایی که مازاد بر موافقت‌نامه تریپس باشند، از شمول قاعده ملت کامله الوداد مستثنی می‌شوند.[۷۷۵] این پیشنهاد در متن اجرایی بروکسل (۱۹۹۰)[۷۷۶] نیز درج گردید. متن بروکسل مقرر می‌داشت چنانچه تعهدات مندرج در یک موافقت‌نامه بین‌المللی مازاد بر الزامات مندرج در طرح موافقت‌نامه تریپس باشد، چنین تعهداتی از شمول قاعده ملت کامله الوداد مستثنی خواهند بود، بشرطی که کشور امضا کننده موافقت‌نامه بین‌المللی آماده تسری چنین نفع، سود، مزیت یا مصونیتی به اتباع هر کشور دیگری که با حسن نیت خواستار ورود به چنین تعهداتی است، باشد.[۷۷۷] اما متن پیش نویس دانکل[۷۷۸] و موافقت‌نامه نهایی تریپس، این مقرره را محدود کرده و مقرر داشته اند که موافقت‌نامه‌های موجود در زمان تشکیل سازمان تجارت جهانی از اعمال قاعده ملت کامله الوداد معاف هستند. اتحادیه اروپا در همین راستا موافقتنامه تأسیس جامعه اروپا و موافقتنامه تأسیس منطقه اقتصادی اروپایی را به اطلاع شورای جنبه های مرتبط با تجارت حقوق مالکیت فکری رسانده است. مضافاً اینکه اعلام کرده نه تنها قوانین و مقررات موجود را بعنوان استثنا بر اصل ملت کامله الواداد در نظر گرفته، بلکه رویه های قضایی که در این خصوص مورد استفاده قرار گرفته و همچنین قوانین و مقرراتی که هنوز مورد تصویب قرار نگرفته و در آینده ممکن است مصوب گردند را نیز شامل می شود.
گفتار سوم: استثناء بودن یا نبودن موافقت نامه های تجاری منطقه ای یا چندجانبه
موافقت‌نامه گات، استثنائاتی را به اصل ملت کامله الوداد وارد ساخته است. یکی از مهمترین این استثنائات تشکیل موافقت‌نامه‌های منطقه‌ای برای دستیابی ترجیحی به بازارهای کشورهای عضو مطابق ماده ۲۴ گات می‌باشد. اما چنین معادلی در موافقت‌نامه تریپس وجود ندارد. حال این سوال مطرح می‌شود که آیا استثنائاتی که در ماده ۲۴ گات وجود دارد، در موافقت‌نامه تریپس وجود ندارد؟ برای پاسخ به این سؤال نگاهی به زمینه کلی موافقت‌نامه تریپس و ارتباط و پیوند آن با گات می‌افکنیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تریپس یک موافقت‌نامه تجاری چند جانبه است و لذا بخش لایتجزایی از موافقت‌نامه سازمان تجارت جهانی به شمار می‌رود.[۷۷۹] پانل در قضیه «هند – امتیاز»[۷۸۰] نظر داد که “موافقت‌نامه تریپس بخش لایتجزای نظام تجارت جهانی است که حاصل نیم قرن تجربه در گات ۱۹۴۷ است.”[۷۸۱] پانل در این قضیه با دادخواستی روبرو بود که ایالات متحده درباره فقدان حمایت از امتیاز نسبت به تولیدات شیمیایی، کشاورزی و دارویی در هند یا طرقی جهت طرح دادخواست‌های امتیاز در خصوص تولیدات شیمیایی، کشاورزی و دارویی و یا مجوز قانونی برای اعطا حقوق انحصاری بازار (EMR)[782] نسبت به چنین تولیداتی مطرح کرده بود.
پانل رای داد که موافقت‌نامه تریپس یکی از موافقت‌نامه‌های تجاری چند جانبه در موافقت‌نامه سازمان تجارت جهانی است و بایستی مطابق رویه قضایی گات ۱۹۴۷ تفسیر شود مگر اینکه تصریحی برخلاف آن وجود داشته باشد.[۷۸۳] پانل استدلال کرد که موافقت‌نامه تریپس بعنوان بخشی از توازن کلی امتیازات در دور اروگوئه مورد مذاکرات قرار گرفت و لذا اصولی که بر تفسیر دیگر بخش‌های موافقت‌نامه سازمان تجارت جهانی حاکم است، در تفسیر موافقت‌نامه تریپس هم جاری است.[۷۸۴] پانل نتیجه گرفت که اصل “حمایت از انتظارات مشروع و قانونی اعضا در خصوص شرایط رقابت”[۷۸۵] نسبت به تریپس هم قابل اعمال است.[۷۸۶]
علاوه بر این ماده ۱۶ موافقت‌نامه سازمان تجارت جهانی بیان می‌کند که “به جز مواردی که به نحو دیگری در این موافقت‌نامه یا موافقت‌نامه‌های تجاری چند جانبه مقرر شده است، سازمان تجارت جهانی را بایستی در پرتو تصمیمات، روش‌ها و رویه‌های عرفی اعضا متعاهد ۱۹۴۷ و نهادهای تأسیس شده در چارچوب گات ۱۹۴۷ هدایت کرده و به پیش برد.”
مادۀ (۱) ۱۶ پیوندی میان گات و تریپس برقرار کرده و اصول بنیادین گات را به موافقت‌نامه تریپس تسری داده است. اگر این ماده را در کنار تحلیل پانل قرار دهیم، آشکار می‌شود که به جز در مواردی که یک مفهوم خاص آشکارا نسبت به یک موافقت‌نامه تجاری چند جانبه اعمال نمی‌شود، بایستی مفاهیم بنیادین گات را در همه جا قابل اعمال دانست. “استثنا به اصل ملت کامله الوداد از طریق امضا موافقت‌نامه‌هایی مطابق ماده ۲۴” یکی از مفاهیم بنیادین گات محسوب می‌شود، که در تریپس هم قابل اعمال می‌باشد مگر اینکه موافقت‌نامه تریپس صراحتاً بیان کند که “استثنا به اصل ملت کامله الوداد از طریق امضا موافقت‌نامه‌هایی مطابق ماده ۲۴”[۷۸۷] امکان پذیر نیست. لذا تا وقتی که چنین تصریحی وجود ندارد، این مفهوم را باید نسبت به موافقت‌نامه تریپس هم قابل اعمال دانست.
ماده (د)۴ موافقت‌نامه تریپس، آندسته از موافقت‌نامه‌های تجاری را که قبل از تشکیل سازمان تجارت جهانی بوجود آمده بودند، از شمول تعهد ملت کامله الوداد در موافقت‌نامه تریپس استثنا کرده است. اما موافقت‌نامه در این باره که آیا موافقت‌نامه‌هایی که بعد از تشکیل سازمان امضا می‌شوند، از اعمال مقرره ملت کامله الوداد مندرج در ماده ۴ استثنا هستند یا خیر، ساکت است. به عبارت دیگر تریپس موافقت‌نامه‌های امضا شده بعد از تشکیل سازمان را از شمول تعهدات ملت کامله الوداد استثنا نکرده است. در نبود چنین تصریحی، بایستی مقررات راجع به حقوق مالکیت فکری ترجیحی را که یک کشور در حال توسعه در یک موافقت‌نامه تجاری با یک کشور توسعه یافته، مورد مذاکره قرار می‌دهند، استثنایی بر قاعده ملت کامله الوداد به حساب آورد.
موافقت‌نامه‌های تجارت چند جانبه منعقده از سوی کشورها مطابق با ماده ۲۴ تنها در رابطه با کالاها نیست. وفور چنین موافقت‌نامه‌هایی که در سایه حمایت ماده ۲۴ منعقد میشوند، امروزه فراتر از کالاها رفته و بسیاری از حوزه‌های دیگر نظیر کار، محیط زیست و مهم تر از همه حقوق مالکیت فکری را هم شامل شده است.
حال نگاهی داریم به بعضی از این موافقت‌نامه ها، نظیر موافقت‌نامه‌های تجارت میان “ایالات متحده و اردن”[۷۸۸]، “مراکش و ایالات متحده”[۷۸۹] و “جمهوری دومینیکن و کفتا و ایالات متحده”.[۷۹۰] ماده(۱)۱ موافقت‌نامه اردن و ایالات متحده بیان می‌کند “طرفین این موافقت‌نامه، مطابق ماده ۲۴ گات ۹۴ و ماده ۵ گاتس، یک منطقه تجاری آزاد را تأسیس می‌کنند.”
ماده (۱)۱ موافقت‌نامه مراکش و ایالات متحده نیز در بردارنده چنین مضمونی است. این مواد بیانگر این است که چنین موافقت‌نامه‌هایی براساس “استثنا اصل عدم تبعیض” مندرج در ماده ۲۴ گات ایجاد شده اند. ماده (۱)۱ این دو موافقت‌نامه بیان کرده که حوزه تجارت آزاد میان “ایالات متحده و اردن” یا “مراکش و ایالات متحده” مطابق با تمامی مقررات مندرج در موافقت‌نامه تشکیل شده است. به عبارت دیگر تمامی مقررات راجع به حقوق مالکیت فکری که میان ایالات متحده و اردن موافقت شده است، بعنوان استثنایی بر اصل ملت کامله الوداد به حساب می‌آید. استدلال مختوسعه یافته این است که ماده ۲۴ گات تنها در تجارت کالاها موثر است و ربطی به حق مالکیت فکری ندارد و لذا چنین استثنائاتی در تریپس نمی‌تواند مطرح باشد. در نتیجه موافقت نامه های تجاری آزاد که حاوی قواعد اضافه بر تریپس هستند، تحت شمول ملت کامله الوداد بوده و به عنوان حداقل معیاری جدید در مذاکرات تجاری آینده سازمان تجارت جهانی به حساب خواهند آمد.[۷۹۱] اگر ماده ۲۴ فقط مختص کالاها باشد، در آن صورت چنین موافقت‌نامه‌هایی بایستی تنها در تجارت کالاها باشند و نه در حوزه‌های دیگر منجمله حوزه مالکیت فکری. در حالی که چنین موافقت‌نامه‌هایی که در ظل ماده ۲۴ گات شکل گرفته اند دربردارنده مقررات راجع به مالکیت فکری می‌باشند.
در پاسخ به این استدلال می‌توان گفت که چنین موافقت‌نامه‌هایی از سوی کشورهایی امضا می‌شود که دارای حق اعمال حاکمیت نسبت به امضا هر موافقت‌نامه‌ای هستند، البته تا جایی که چنین توافقاتی برخلاف اصول پذیرفته شده و هنجارهای حقوق بین الملل نظیر قاعده آمره نباشند، مضافاً که آنها با مقرراتی موافقت می‌کنند که دقیق تر و سخت گیرانه تر از مقررات موافقت‌نامه تریپس است و موافقت‌نامه تریپس کشورها را تنها به اجرای حداقل معیارهای مالکیت فکری ملزم کرده است. لذا کشورها آزادند تا فراتر از این معیارها روند. اما ماده ۲۴ گات شرطی را بر کشورهای امضا کننده چنین موافقت‌نامه‌هایی تحمیل کرده است و آن اینکه چنین موافقت‌نامه‌هایی بایستی شرایط مقرر در ماده ۲۴ را دارا باشد. لذا حقوق حاکمیتی دو کشور عضو سازمان که به یک موافقت‌نامه تجاری می‌پیوندند، معین شده است. چنین تعیینی ریشه در تعهداتشان به عنوان اعضای سازمان تجارت جهانی دارد.
اینکه آیا چنین موافقت‌نامه‌هایی می‌تواند شامل قواعدی راجع به مالکیت فکری باشد یا خیر، موضوعی است که هیچ سابقه‌ای در پانل‌های سازمان و یا نهاد استیناف ندارد. اگر پاسخ به این سوال منفی باشد، در آن صورت بسیاری از موافقت‌نامه‌هایی که به اطلاع سازمان رسیده اند، با ماده ۲۴ منطبق نیستند و اگر پاسخ مثبت باشد، تمامی مقررات مندرج در یک موافقت‌نامه منجمله مقررات راجع به حق مالکیت فکری بایستی به عنوان استثنایی بر ملت کامله الوداد به حساب آید وگر نه منجر به بروز نتایج غیر معقول خواهد شد.
وقتی کشورهای امضا کننده چنین موافقت‌نامه هایی، آن را به اطلاع سازمان می‌رسانند، در واقع کل موافقت‌نامه و نه بخشی از آن را به اطلاع می‌رسانند. هنگام بررسی انطباق موافقت‌نامه با ماده ۲۴، کل موافقت‌نامه بررسی خواهد شد و نه بخش یا بخش‌هایی از آن. ماده (۱)۳۱ کنوانسیون وین حقوق معاهدات بیان می‌کند که “یک معاهده بایستی در پرتو موضوع و هدفش تفسیر شود.” موضوع و هدف معاهده در اینجا، ایجاد یک حوزه تجارت آزاد منطبق با ماده ۲۴ گات است. زمینه کلی موافقت‌نامه این است که موافقت‌نامه بعنوان استثنایی بر اصل عدم تبعیض واقع شده است و لذا تمامی مقررات این موافقت‌نامه بایستی بر طبق همان اصل “استثنا وارده بر اصل عدم تبعیض” تفسیر و به اطلاع رسانده شود. از نظر قانونی نیز نامعقول خواهد بود، چنانچه بگوئیم در یک موافقت‌نامه‌ای که منشأاش را به اصل “استثنا بر عدم تبعیض” مدیون است، تنها مقررات خاصی وجود دارد که شامل این استثناست و میامر مقررات راجع به حق مالکیت فکری را در بر نمی‌گیرد.
لذا هر چند معادل ماده ۲۴ صراحتاً در موافقت‌نامه تریپس نیامده است، اما یک اصل غیر تبعیضی از نوع ماده ۲۴ وجود دارد که به موافقت‌نامه تریپس هم تسری می‌یابد. این تفسیر واجد توجیه حقوقی برای حضور مقررات راجع به مالکیت فکری در موافقت‌نامه‌ای است که زیر سایه حمایتی ماده ۲۴ گات امضا می‌شود. چنین تفسیری به تمامی مقررات موافقت‌نامه تریپس همزمان با هم ترتیب اثر میدهد. (ماده ۴ و ماده ۳۱) حال چنانچه کشور در حال توسعه رفتار اعطا شده به کشور توسعه یافته بر طبق موافقت‌نامه تجاری میان طرفین (توسعه یافته و در حال توسعه) را به کشور ثالث اعطا نکند، برخلاف روش حقوقی سازمان عمل نکرده است. زیرا رفتار اعطا شده، استثنایی بر اصل ملت کامله الوداد است و بنابراین دعوای ج علیه حقوق داخلی کشور در حال توسعه در طرح مجوز اجباری، مسموع نخواهد بود.
گفتار چهارم: غیر تبعیضی بودن ملت کامله الوداد؛ قاعده ای مطلق یا نسبی؟
اصل ملت کامله الوداد به معنای عدم تبعیض میان کشورها نیست زیرا استثنائاتی بر قاعده عدم تبعیض وارد شده است و یکی از این استثنائات مهم “شرط توانمند سازی”[۷۹۲] است. پانل در قضیه “جوامع اروپایی – نظام عام ترجیحات” نتیجه گرفت که “شرط توانمند سازی” ابزاری مهم در گات و سازمان تجارت جهانی بوده که رفتار مطلوبتر و ویژه‌ای را برای کشورهای در حال توسعه فراهم می‌آورد.[۷۹۳]
شرط توانمندسازی به کشورهای توسعه یافته در سازمان اجازه میدهد تا ترجیحات تعرفه‌ای را به کشورهای در حال توسعه بعنوان یک رفتار متفاوت و ویژه مطابق نظام عام ترجیحات (GSP) اعطا نمایند. موضوع مورد بحث در این قضیه این بود که آیا این ترجیحات بایستی به همه کشورهای در حال توسعه تسری یابد یا اینکه کشورهای توسعه یافته می‌توانند میان کشورهای در حال توسعه تفاوت گذارند؟ پانل نظر داد که شرط توانمندسازی استثنایی بر قاعده ملت کامله الوداد است.[۷۹۴] و کشورهای توسعه یافته مجاز نیستند که میان کشورهای در حال توسعه در خصوص تسری ترجیحات تعرفه‌ای برطبق نظام عام ترجیحات تفاوت گذارند، مگر برای یک دوره زمانی آزمایشی[۷۹۵]
استدلال پانل مبتنی بر تفسیر عبارت “عدم تبعیض”[۷۹۶] بود که در پی نوشت شماره ۳ شرط توانمند سازی آمده بود.[۷۹۷] تفسیر پانل از “عدم تبعیض” مطلق بود به این معنا که یک کشور توسعه یافته بایستی تعرفه‌های ترجیحی را مطابق برنامه GSP به تمامی کشورهای در حال توسعه اعطا کند و نمی‌تواند میان آنها تفاوت گذارد.[۷۹۸] اما نهاد استیناف، این نتیجه گیری را واژگون ساخت. مطابق نهاد استیناف، “عدم تبعیض” به این معنا نیست که کشورهای توسعه یافته تعرفه‌های ترجیحی یکسانی را به تمامی کشورهای در حال توسعه اعطا کنند.[۷۹۹] کشورهای توسعه یافته نمی‌توانند میان کشورهایی که دارای وضعیت مشابه هستند تفاوت گذارند و لیکن می‌توانند میان کشورهای در حال توسعه‌ای که دارای وضعیت مشابه نیستند یعنی دارای سطوح متفاوت توسعه ای، مالی و تجاری هستند، تفاوت گذارند.[۸۰۰]
“شرط توانمند سازی به طور خاص به کشورهای توسعه یافته اجازه داده است تا رفتار مطلوبتر و ویژه‌ای را در قبال کشورهای در حال توسعه داشته باشند، هر چند مقررات ماده (۱)۱ گات چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد.”[۸۰۱]
اما حضور شرط ملت کامله الوداد در ماده ۱ گات به این معنا نیست که کشورهای در حال توسعه‌ای که دارای وضعیت مشابه نیستند، مورد تبعیض به خاطر شرط توانمند سازی قرار گیرند.
هر چند شرط توانمند سازی در موافقت‌نامه تریپس وجود ندارد. اما اهمیت این موضوع در روشی است که نهاد استیناف به آن رسیده است و آن اینکه شرط ملت کامله الوداد متضمن این نیست که تمامی کشورهای در حال توسعه صرفنظر از وضعیتشان بعنوان یک گروه همانند و متجانس در نظر گرفته شوند. این رأی توضیح مهمی راجع به مفهوم “عدم تبعیض” داد. مفهومی که در قلب مقررات ملت کامله الوداد قرار دارد. رفتار متفاوت میان کشورهایی که دارای وضعیت مشابه نیستند، به این معنا نیست که اصل “عدم تبعیض” به کنار گذاشته شود. بنابراین چنانچه کشور در حال توسعه دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری را تنها در برابر مالکین امتیاز کشور توسعه یافته محدود کند و نه در برابر مالکین امتیاز دیگر کشورها منجمله کشور ثالث، این تبعیض تلقی نخواهد شد، چنانچه کشور در حال توسعه، توسعه یافته و کشور ثالث در یک وضعیت مشابه قرار نداشته باشند. کشور توسعه یافته به خاطر تجارت دو جانبه‌ای که با کشور در حال توسعه دارد، در یک وضعیت غیر مشابه در قیاس با کشور ثالث یا هر کشور دیگر عضو سازمان قرار دارد که فاقد چنین موافقت‌نامه‌ای با کشور در حال توسعه است. لذا کشور در حال توسعه ملزم به اعطا رفتاری که به کشور توسعه یافته داده است، به کشور ثالث یا هر کشور دیگر عضو سازمان که با آن دارای همان نوع معاهده‌ای که با کشور توسعه یافته دارد، نیست، نمی‌باشد.
شرط ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس را نمی‌توان طوری تفسیر کرد که کشور در حال توسعه متعهد به اعطا رفتاری مساوی و برابر به تمامی کشورها، بدون در نظر گرفتن پیوند و رابطه‌ای که سایر کشورها با آن داشته اند، باشد. نقض اصل ملت کامله الوداد زمانی واقع خواهد شد که کشور ثالث با کشور در حال توسعه دارای یک موافقت‌نامه تجاری مشابه موافقت‌نامه کشور در حال توسعه با توسعه یافته باشد و کشور در حال توسعه همان رفتار را به کشور د تسری ندهد. در چنین حالتی کشورهای توسعه یافته و د که دارای وضعیت مشابه نسبت به کشور در حال توسعه هستند، باید متساویاً مورد رفتار قرار گیرند.
البته این به معنای انکار اهمیت مقرره ملت کامله الوداد نیست که بی شک محور اصلی نظام تجارت چند جانبه است. هدف این است که در برابر یک تفسیر موسع از قاعده ملت کامله الوداد بایستیم و نه در برابر خود قاعده ملت کامله الوداد (فی نفسه).
چنانچه شرط ملت کامله الوداد بعنوان یک اصل “یکسان ساز”[۸۰۲] تفسیر شود، موجب خواهد شد که یک کشور در حال توسعه علیرغم منفعتش نتواند به یک موافقت‌نامه تجاری بپیوندد زیرا نگران از اعطا همان مقررات دقیق و سخت در برابر تمامی کشورهای دیگر است، یا اینکه ممکن است یک کشور در حال توسعه مایل به پذیرش الزامات دقیق و سخت در یک موافقت‌نامه تجاری با یک کشور باشد، اما مایل به چنین پذیرشی در برابر دیگر کشورها نباشد. کشورهای در حال توسعه‌ای که ملحق به موافقت‌نامه‌های تجاری با کشورهای توسعه یافته میشوند، معمولاً به منظور دستیابی ترجیحی به بازارهای کشورهای توسعه یافته در ازای حمایت دقیق تر و مطلوبتر از سرمایه گذاری‌های کشورهای توسعه یافته در سرزمین هایشان، چنین می‌کنند. یکی از اشکال حمایت بهتر می‌تواند پذیرش شرایط دقیق تر حمایتی در خصوص حق مالکیت فکری باشد، نظیر محدود کردن دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری. پذیرش چنین شرایطی که در ازای دستیابی بهتر به بازار صورت می‌گیرد، گران تمام می‌شود و لذا عادلانه نخواهد بود که کشور در حال توسعه هزینه گزافی را بپردازد (اعمال قواعد حق مالکیت فکری دقیق نسبت به سایر کشورها)، در حالی که هیچ نفع متقابلی نظیر دستیابی بهینه به بازار آن کشورها را نداشته باشد، که همان وضعیت استیفای بلاعوض است.
لذا مهم است که قاعده ملت کامله الوداد به هنگام اعمال آن تعیین و توصیف شود. اعمال ملت کامله الوداد نامعین، حق حاکمیت کشورها دایر بر توسعه سیاست‌های ملی مطابق با اولویت‌های تعیین شده شان را زیر سوال خواهد برد.
گفتار پنجم: قواعد اضافه بر تریپس
بسیاری از موافقت‌نامه‌های تجاری دو جانبه‌ای که کشورهای در حال توسعه امضا می‌کنند حاوی قواعد راجع به مالکیت فکری می‌باشد که نسبت به معیارهای اتخاذ شده در موافقت‌نامه تریپس دقیق تر و سخت گیرانه تر است که از آن به عنوان “مقررات اضافه بر تریپس” یاد می‌شود.
بحث اصلی ما در اینجا این است که آیا شرط ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس، کشورهای در حال توسعه عضو موافقت‌نامه‌های دو جانبه حاوی قواعد “اضافه بر تریپس” را ملزم به تسری چنین قواعدی به دیگر کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی می‌کند یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا به بررسی قاعده ملت کامله الوداد در موافقت‌نامه تریپس و تأثیر متقابل قاعده ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس و معاهدات سرمایه گذاری دو جانبه و موافقت‌نامه‌های تجاری دو جانبه در یکدیگر پرداخته و سپس به طور خاص به این موضوع که آیا “مقررات اضافه بر تریپسی” که از سوی کشورهای در حال توسعه در موافقت‌نامه‌های تجارت دو جانبه یا معاهدات سرمایه گذاری دو جانبه درج می‌شود، می‌تواند امضا کنندگان چنین موافقت‌نامه‌هایی را ملزم به تسری چنین تعهداتی به دیگر کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی از طریق مقرره ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس نماید یا خیر، می‌پردازیم.
گستردگی شبکه موافقت‌نامه‌های تجارت دو جانبه و معاهدات سرمایه گذاری دو جانبه در نظام حمایت از مالکیت فکری منجر به ظهور معیارهایی شده است که فراتر از معیارهای مندرج در موافقت‌نامه تریپس به حساب آمده که از آن تحت عنوان “اضافه بر تریپس” یاد می‌شود. “اضافه بر تریپس” اساساً به وسایل و طرقی اطلاق می‌شود که موجد قواعد حقوق مالکیت فکری می‌شود که فراتر از قواعد مندرج در موافقت‌نامه تریپس است.[۸۰۳] برای مثال، چنانچه موافقت‌نامه تجارت دو جانبه‌ای حاوی قاعده‌ای باشد که مطابق آن حمایت از حق مالکیت فکری برای ظرف زمانی ۲۵ سال مقرر شده باشد، در آن صورت چنین حمایتی بیش از مدت زمان ۲۰ سالی می‌شود که در موافقت‌نامه تریپس در نظر گرفته شده است[۸۰۴] و بنابراین قاعده مندرج در چنین موافقت‌نامه‌ای از نظر مدت زمان حمایت از حق مالکیت فکری یک قاعده “اضافه بر تریپس” به حساب می‌آید. همینطور چنانچه یک موافقت‌نامه تجارت دو جانبه، دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری از سوی کشورها را محدود کند، در آن صورت، فراتر از انعطاف پیش بینی شده در موافقت‌نامه تریپس پیش رفته است که در آن دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری نامحدود است و بنابراین یک قاعده “اضافه بر تریپس” محسوب می‌شود. [۸۰۵]در اینجا به بررسی ویژگی “اضافه بر تریپس” بعضی از موافقت‌نامه‌های تجارت چند جانبه و معاهدات سرمایه گذاری چند جانبه خاص و تأثیر آن بر تعهدات ملت کامله الوداد کشورهای عضو آنها می‌پردازیم:
مبحث اول. موافقت‌نامه‌های تجاری دو یا چند جانبه
در دوره اخیر، شاهد یک جهش ناگهانی در گسترش موافقت‌نامه‌های تجارت دو یا چند جانبه هستیم.[۸۰۶] اغلب موافقت‌نامه‌های تجارت دو یا چند جانبه‌ای که میان کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته امضا می‌شود، دارای سه ویژگی محوری می‌باشد: ۱. هدف از چنین موافقت‌نامه‌هایی افزایش آزاد سازی تجارت از طریق کاهش موانع تعرفه‌ای و غیر تعرفه‌ای کشورهایی است که عضو چنین موافقت‌نامه‌هایی هستند.

    1. اغلب موافقتنامه‌های تجارت دو یا چند جانبه دربردارنده قواعدی هستند که فراتر از قواعد مندرج در سازمان تجارت جهانی می‌باشد. بسیاری از موافقت‌نامه‌های تجارت چند جانبه حاوی موضوعات غیر تجاری نظیر رقابت، سرمایه گذاری، محیط زیست، کار و غیره هستند.
    1. اغلب موافقتنامه‌های تجارت دو یا چند جانبه حاوی قواعد اضافی و دقیق تر در خصوص موضوعات مشمول سازمان تجارت جهانی منجمله حقوق مالکیت فکری هستند. برای مثال موافقت‌نامه تجارت اردن و ایالات متحده دربردارنده قواعد و مقررات استادانه‌ای در خصوص حق مالکیت فکری می‌باشد. که “اضافه بر تریپس” هستند، نظیر محدود کردن کاربرد طرح مجوز اجباری[۸۰۷](استفاده از مجوز بدون نیاز به اجازه مالک حق) به وضعیت‌های خاصی که مبتنی بر رویه‌های ضد رقابتی، ضرورت ملّی یا دیگر اشکال اضطراری و پروانه‌های غیر کاری می‌باشد.[۸۰۸]چنین مقرره‌ای یک قاعده (“اضافه بر تریپس”) است، زیرا ماده ۳۱ موافقت‌نامه تریپس کاربرد مجوز بدون نیاز به اجازه مالک حق را به شرط انجام شرایط خاصی در تمامی وضعیت‌ها مجاز دانسته است. برخی از این شرایط عبارتند از: غیر انحصاری بودن استفاده[۸۰۹]، غیر قابل واگذاری بودن استفاده[۸۱۰] و پرداخت جبران کافی از سوی مالک حق[۸۱۱] و…[۸۱۲]

سوال این است که آیا چنین مقرراتی “اضافه بر تریپس” منجر به ایجاد حقوقی برای کشورهایی که عضو چنین موافقت‌نامه‌هایی هستند در برابر کشورهای غیر عضو خواهد شد یا خیر؟
چنان چه یک کشور توسعه یافته و یک کشور در حال توسعه عضو یک موافقتنامه تجارت دو جانبه بوده و هر دو عضو سازمان تجارت جهانی هم باشند و موافقت‌نامه تجاری فی مابین آنها حاوی یک اقدام “اضافه بر تریپس” باشد، برای مثال محدود کردن دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری، به این معنا که مجوز اجباری تنها براساس مبانی و دلایل خاص مفروض در موافقت‌نامه بتواند مطرح شود و نه به هر دلیل دیگری و این دلایل عبارت باشند از ضرورت ملّی یا وضعیت‌های حاد اضطراری. حال اگر مطابق حقوق داخلی کشور در حال توسعه، مجوز اجباری می‌تواند به هر دلیلی مطرح شود، بشرطی که شرایط مقرر در ماده ۳۱ موافقت‌نامه تریپس احراز شده باشد و حقوق داخلی کشور در حال توسعه در زمان امضا موافقت‌نامه به وجود آمده باشد. در این صورت کشور در حال توسعه بعد از امضا موافقت‌نامه دو راه پیش رو خواهد داشت: راه اول این است که حقوق راجع به مجوز اجباری خود را کاملاً تغییر دهد به این معنا که طرح مجوز اجباری را تنها در صورت ضرورت ملّی یا اضطرار اجازه دهد یا اینکه حقوق داخلی مجوز اجباری خود را با استثنا زدن به آندسته از مجوزهای اجباری که بر علیه مالکین امتیاز کشور توسعه یافته مطرح میشود اصلاح کند. به عبارت دیگر مطابق حقوق داخلی کشور در حال توسعه، نهادهای حکومتی ب می‌توانند مجوز اجباری را به هر دلیلی که مناسب تشخیص می‌دهند، مطرح نمایند به جز در برابر مالکین امتیاز کشور توسعه یافته که تنها در موارد ضرورت ملی یا اضطرار می‌تواند مطرح شود.
حال اگر کشور در حال توسعه راه دوم را برگزیند، آیا شرط ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس کشور در حال توسعه را از طرح مجوز اجباری تحت هر عنوانی به غیر از آنچه در یک موافقت‌نامه تجارت دوجانبه آمده است، در برابر مالکین امتیاز کشورهای دیگر عضو سازمان تجارت جهانی محدود می‌کند، یا اینکه شرایط مضیق برای طرح مجوز اجباری از سوی کشور در حال توسعه محدود به مالکین امتیاز کشور توسعه یافته می‌شود؛ پاسخ به این سوال را در قالب دو بند زیر بررسی می‌کنیم:
بند اول: تسری شرایط مضیق مندرج در موافقت نامه های تجاری برای طرح مجوز اجباری به تمامی اعضای سازمان تجارت جهانی
در این وضعیت کشور در حال توسعه حقوق داخلی مجوز اجباری خود را اصلاح می‌کند به این ترتیب که مجوز اجباری را تنها در موارد ضرورت ملی یا اضطرار اجازه می‌دهد. مطابق تعهد ملت کامله الوداد مندرج در موافقت‌نامه تریپس کشور در حال توسعه باید رفتار اعطا شده به کشور توسعه یافته را به تمامی کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی هم تسرّی دهد. کشور در حال توسعه از طریق تضییق دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری بر علیه مالکین امتیاز کشور توسعه یافته مزیتی را که مرتبط با یک حق مالکیت فکری است به کشور توسعه یافته اعطا می‌کند که مطابق قاعده ملت کامله الوداد بایستی به کشور ثالث نیز تسرّی یابد. بنابراین هر گاه کشور در حال توسعه بخواهد از قید طرح مجوز اجباری بر علیه مالکین امتیاز هر کشور دیگر عضو سازمان تجارت جهانی استفاده کند، تنها در صورتی می‌توان چنین کند که ضرورت ملی یا اضطرار آن را ایجاب و توجیه نماید. لذا وضعیت‌های دیگر نظیر افزایش بیش از حد قیمتها نمی‌تواند سبب طرح مجوز اجباری بر علیه مالک امتیاز کشور توسعه یافته که کشور در حال توسعه با آن یک موافقتنامه تجاری دارد یا هر مالک امتیاز دیگری از سایر کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی شود. چنین محدودیتی بر کشور در حال توسعه در طرح مجوز اجباری وجود دارد هر چند دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری در موافقتنامه تریپس به شرط احراز شرایط مقرر در ماده ۳۱ نامحدود است. مطابق نظر پروفسور پیتر دراهوس اثر موسّع ملت کامله الوداد عبارت است از برقراری تعادل در اعطای منافع و مطلوبیت‌ها میان تمامی کشورهایی که اصل ملت کامله الوداد نسبت به آنها اعمال می‌شود.[۸۱۳] همین نکته از سوی پروفسور کارلوس کورا نیز مورد اشاره قرار گرفته است: چنانچه کشوری شرایط مطلوب تری را به اعضای یک موافقت‌نامه تجاری منطقه‌ای که بعد از تشکیل سازمان تجارت جهانی تأسیس شده است اعطا کند چنین شرایطی فوراً و بی هیچ قید و شرطی به تمامی کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی تسری می‌یابد.[۸۱۴]
بند دوم: محدود کردن دلایل موضوعی طرح مجوز اجباری علیه مالکین امتیاز کشور خاص
در این وضعیت کشور در حال توسعه می‌تواند بعد از امضاء موافقت‌نامه حقوق داخلی خود را از طریق استثناء قائل شدن بر مجوزهای اجباری که بر علیه مالکین امتیاز کشور توسعه یافته مطرح می‌شود، اصلاح کند. بنابراین کشور در حال توسعه حقوق داخلی خود را در راستای ترتیب اثر دادن به تغییر رابطه با کشور توسعه یافته اصلاح می‌کند. به عبارت دیگر کشور در حال توسعه اصل ملت کامله الوداد را مطابق تفسیری که در بالا مطرح شد به کشور ثالث یا هر کشور دیگر عضو سازمان تجارت جهانی تسرّی نمی‌دهد.
در چنین حالتی آیا قانون طرح مجوز اجباری کشور در حال توسعه منطبق با تعهدات سازمان تجارت جهانی هست یا خیر؟ به عبارت دیگر اگر کشور در حال توسعه مجوز اجباری را به امتیازی که به تبعه هر کشور دیگری تعلق دارد بر مبنایی غیر از ضرورت ملی یا اضطرار اعطا کند آیا این کشور می‌تواند بر علیه کشور در حال توسعه در هیأت حل و فصل اختلاف (DSB)[815] سازمان تجارت جهانی تحت عنوان نقض ماده ۴ موافقت‌نامه تریپس طرح دعوا کند؟
اگر تفسیری را که در بند اول بیان شد بپذیریم. کشور ثالث می‌تواند طرح دعوا کند و کشور در حال توسعه نمی‌تواند استناد به معافیت از تعهد ملت کامله الوداد مفروض در ماده (د)۴ موافقتنامه تریپس کند زیرا موافقت‌نامه بعد از معاهده سازمان تجارت جهانی امضا شده است. به عبارت دیگر کشور در حال توسعه اجازه طرح مجوز اجباری بر علیه تمامی مالکین امتیاز کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی را تنها در وضعیت‌های ضرورت ملّی یا اضطراری می‌تواند بدهد.
اما چنین تفسیری با دیگر مقررات موافقت‌نامه تریپس در تعارض است. چنین تفسیری حقی را که کشور در حال توسعه مطابق موافقت‌نامه تریپس بدست آورده است، زایل می‌سازد، به خصوص که چنین تفسیری ماده ۴ موافقت‌نامه تریپس را در تعارض با ماده ۳۱ موافقت‌نامه قرار می‌دهد به این نحو که کشور در حال توسعه حق طرح مجوز اجباری تحت هر عنوانی را دارد بدون اینکه بتواند به طور ارادی از حقوق خود صرفنظر کند.
چنین تفسیری ماده ۳۱ موافقت‌نامه تریپس را در آستانه سقوط قرار می‌دهد. چنین تفسیری در تعارض با اصل پذیرفته شده در تفسیر معاهدات است که مقرر میدارد کلیه مقررات یک معاهده بایستی هماهنگ با هم تفسیر شوند بنحوی که به تمامی مقررات معاهده ترتیب اثر داده شود و هیچ یک از آنها عبث و بیهوده نماند.[۸۱۶]
تعارض دیگر چنین تفسیری در بُعد بهداشت و سلامت عمومی موافقت‌نامه تریپس است. چنانچه کشور در حال توسعه ملزم به تسرسی همان مقررات به دیگر کشورها بر طبق ماده ۴ موافقت‌نامه شود، در آن صورت قدرت مانور و انعطاف کشور در حال توسعه در استفاده از مقرراتی شبیه مجوز اجباری برای حفظ اهداف سلامت عمومی کاهش خواهد یافت (مجوز اجباری وسیله موثری برای کشورهای در حال توسعه جهت قابل دسترس کردن یک داوری درمانی به قیمت تولید شده می‌باشد.) اعلامیه دوحه راجع به تریپس و سلامت عمومی تأکید کرد که کشورها می‌توانند در موافقت‌نامه تریپس برای رفع حوائج سلامت عمومی شان از انعطاف و قدرت مانور (نظیر طرح مجوز اجباری) برخوردار باشند[۸۱۷] و مجوز اجباری را تحت هر عنوانی مطرح کنند.[۸۱۸] محدود کردن چنین انعطافی از طریق اعمال رسمی و خشک قاعده ملت کامله الوداد، کارآیی اعلامیه دوحه را کاهش خواهد داد. و قابل توجیه نخواهد بود که کشور در حال توسعه و یا دیگر کشورهای در حال توسعه را از منافع اعلامیه دوحه به موجب اعمال خشک و رسمی قاعده ملت کامله الوداد محروم کرد.
و به این ترتیب توانایی کشورهای در حال توسعه در قبال بسط استراتژی‌های ملّی و سیاست‌های ملّی به هنگام مقابله با مشکلات سلامت عمومی را به طور ناروا مختل نمود.
علاوه بر این، کشور در حال توسعه با امضا موافقت‌نامه با کشور توسعه یافته از حقوق خود در موافقت‌نامه تریپس (حق طرح مجوز اجباری تحت هر عنوانی) در برابر کشور توسعه یافته صرفنظر می‌کند ولی از حقوق خود در برابر دیگر کشورهای عضو سازمان صرفنظر نمی‌کند. اما اگر کشور در حال توسعه از حق خود در موافقت‌نامه تریپس مبنی بر طرح مجوز اجباری تحت هر عنوانی در برابر همه کشورها صرفنظر کند، بایستی از طریق اصلاح حقوق داخلی خود اقدام کند.
تفسیر موسع از شرط ملت کامله الوداد منجر به قطع رابطه موافقت‌نامه تریپس با کشور در حال توسعه خواهد شد و موافقت‌نامه تریپس جایگاه خود را حداقل در طرح مجوز اجباری به هر دلیلی از دست خواهد داد. نتیجه جالب توجه دیگر ترکیب رفتار ملت کامله الوداد با موافقت‌نامه‌های تجارت چند جانبه، گسترش حداقل معیارهای حمایت از حق مالیکت فکری نسبت به آنچه در موافقت‌نامه تریپس آمده است، می‌باشد یا همانطور که پروفسور دراهوس می‌گوید “سرعت بخشیدن به ایجاد حداقل معیارهای جدید مالکیت فکری نسبت به آنچه که به هر نحو دیگری اتفاق خواهد افتاد.”[۸۱۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:24:00 ق.ظ ]




مهمترین این استثنائات، استثنائاتی هستند که آزادی تجارت را با دیگر ارزش ها و منافع اجتماعی آشتی میدهند یعنی استثنائات عمومی که در ماده ۲۰ گات ۹۴ و ماده ۱۴ گاتس درج شده اند.
هر چند ماده ۲۰ استثنائاتی را بر قواعد و اصول بنیادین گات وارد کرده است، اما نهاد استیناف، تفسیر مضیقی از ماده ۲۰ به عمل نیاورده است و بالعکس پافشاری کرده است بر این که بایستی توازنی میان آزادسازی تجارت و دیگر ارزش های اجتماعی اشاره شده در ماده ۲۰ صورت گیرد. نهاد استیناف مکرراً تأکید کرده­است که اعضا سازمان تجارت جهانی مختارند که سیاست ها و اقداماتی را که هدفشان حمایت یا افزایش دیگر ارزش های اجتماعی نظیر سلامت عمومی یا محیط زیست است را اتخاذ نمی کند و در عین حال، تعهداتشان را به آن جام رسانده و حقوق دیگر اعضا را مطابق موافقتنامه سازمان تجارت جهانی محترم شمارند. اقدامات تعارض با گات، در صورت احراز شرایط مقرر در ماده ۲۰ موجه قملداد خواهد شد.
ماده ۱۴ گاتس نیز یک معیار دو بندی برای توجیه اقدام معارض با تعهدات گاتس، ارائه داده است علاوه بر استثنائات کلی مندرج در ماده ۲۰ گات ۹۴ و ماده ۱۴ گاتس، گات ۹۴ در ماده ۲۱ و گاتس در ماده ۱۴ مکرر استثنائاتی را در رابطه با امنیت بین المللی و داخلی مقرر کرده اند. اعضا سازمان چه به طور یکجانبه و چه چندجانبه می توانند اقدامات محدود کننده تجاری را بر علیه دیگر اعضا به عنوان وسیله ای برای رسیدن به امنیت ملّی یا بین المللی اتخاذ نمایند. اعضای اتخاذ کننده چنین اقداماتی به دنبال توجیه اقداماتشان مطابق ماده ۲۱ گات ۹۴ یا ماده ۱۴ مکرر گاتس هستند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

استثنائات ضرورت اقتصادی عمدتاً در ماده ۱۹ گات ۹۴ و موافقتنامه اقدامات حفاظتی آمده است و به اعضا اجازه می دهد تا در جایی که ورود ناگهانی واردات سبب آسیب جدی به صنعت داخلی یا تهدید به صدمه می شود، اقداماتی را اتخاذ کنند که به نحوی با حقوق سازمان جهانی تجارت در تعارض است. از این اقدامات معارض تحت عنوان “اقدامات حفاظتی” یاد می شود. اقدامات حفاظتی به طور موقت واردات را محدود می کنند تا به صنایع داخلی مرتبط فرصتی برای انطباق ساختاری با واقعیت های اقتصادی جدید داده شود اقدامات حفاظتی نوعاً از تعهدات گمرکی اعم از الزامی یا محدودیت های کمی شکل می گیرد.
موازین حفاظتی بایستی از حیث زمانی محدود شود و به یک روش غیر تبعیضی اعمال شود علاوه بر این، عضو اعمال کننده اقدام حفاظتی بایستی به دنبال جبران خسارت اعضای دیگری باشد که از اقدام متأثر شده اند. البته همان طور که ملاحظه شد توسل به چنین اقداماتی تنها براساس احراز شرایط مقرر در مواد فوق امکان پذیر است.
استثنائات اتحادیه منطقه ای: به این قبیل استثنائات به اعضا اجازه اتخاذ اقدامات غیر منطبق با سازمان تجارت جهانی را در زمینه تعقیب اتحادیه های اقتصادی منطقه ای داده است. استثنائات اتحادیه منطقه ای در ماده ۲۴ گات ۹۴ و ماده ۵ گاتس بیان شده است. حقوق سازمان تجارت جهانی مزایای اتحادیه اقتصادی و آزادسازی تجارت را ولو این که متضمن نفع بعضی از اعضا باشد مورد شناسایی قرار داده است.
استثنائات “توازن پرداخت ها” در ماده ۱۲ و (ب) ۱۸ گات ۹۴ و ماده ۱۲ گاتس بیان شده اند. این استثنائات به اعضا اجازه می دهند تا اقداماتی را که در تعارض با ماده ۲ و ۱۱ گات است را به منظور حفظ وضعیت مالی خارجی شان و حمایت از توازن پرداخت هایشان، اتخاذ نمایند. استثنائات توسعه اقتصادی بنفع کشورهای در حال توسعه مقرر شده است. تقریباً کلیه موافقتنامه های سازمان تجارت جهانی مقررات رفتاری متمایز و خاصی را برای اعضا در حال توسعه به منظور تسهیل یکپارچگی شان در نظام تجارت جهانی از جمله مقررات رفتاری D و S و افزایش توسعه اقتصادی شان در نظر گرفته اند. استثنا نظام عام ترجیحات مطابق شرط توانمند سازی است.
شرط توانمند سازی مطابق شرایط خاصی، به اعضا توسعه یافته اجازه داده است تا رفتار تعرفه ای ترجیحی را به واردات کشورهای در حال توسعه اعطا کنند. شرط توانمند سازی، براساس شرایط خاصی، به اعضا در حال توسعه اجازه داده است تا رفتار تعرفه ای ترجیحی را به بعضی از کشورهای در حال توسعه و نه همه اعطا کنند.
موافقتنامه تریپس به کشورهای در حال توسعه در اعمال مقررات راجع به حق مالکیت فکری قدرت مانور و انعطاف پذیری بخشیده است. اما موافقتنامه های تجاری دوجانبه و معاهدات سرمایه گذاری دوجانبه که شرایط اضافه بر تریپس را به کشورهای در حال توسعه تحمیل می کنند، منجر به خنثی سازی بسیاری از مقررات ملایم تر و نرمتر مندرج در موافقتنامه تریپس، از طریق اعمال شرط ملت کامله الوداد شده اند. همان طور که ملاحظه شد، چنین موافقتنامه هایی نمی توانند منافعی را که به کشورهای در حال توسعه، مطابق موافقتنامه تریپس اضافه می شود بی اعتبار سازند.
اصل “استثنا به ملت کامله الوداد بر طبق موافقتنامه هایی که به موجب ماده ۲۴ گات منعقد میشوند” به موافقتنامه تریپس هم تسری می یابد. بی شک شرط ملت کامله الوداد سنگ بنای بسیاری از موافقتنامه های اقتصادی بین المللی است. اما بحث اصلی ما بر سر تفسیر موسع از اصل ملت کامله الوداد است که منتهی به وضعیت هایی می شود که هرگز مدنظر متعاهدین نبوده است. شرط ملت کامله الوداد چه در تریپس و چه در موافقتنامه های تجاری یا معاهدات سرمایه گذاری نمی تواند به نحوی اعمال شود که جای خواسته دولت­های عضو را بگیرد و فضای سیاست گذاری کشورهای در حال توسعه را از طریق ممنوع کردن سیاست­های داخلی مربوط به حق مالکیت فکری نظیر موضوع مجوز اجباری که منطبق با منافع و اولویت های ملّی شان است، محدود کند.
مقررات “اضافه بر تریپس” استثنایی بر قاعده ملت کامله الوداد هستند. همین طور شرط ملت کامله الوداد مندرج در موافقتنامه های سرمایه گذاری دوجانبه را نمی توان به نحوی تفسیر کرد که به یک کشور اجازه داده شود تا به دنبال انتخاب مقررات مطلوب و مناسب راجع به حق مالکیت فکری از میان دیگر موافقتنامه های سرمایه گذاری که کشور میزبان امضا کرده است، باشد.
بخش سوم
شرط ملت کامله‌الوداد در حقوق سرمایه‌گذاری بین‌المللی
فصل اول: رشد و گسترش شرط ملت کامله‌الوداد در معاهدات دوجانبه توسعه و حمایت از سرمایه‌گذاری‌ بین‌المللی (BITs)
مقدمه:
در دهه ۱۹۵۰ با انعقاد معاهدات سرمایه‌گذاری بین‌المللی به ویژه موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری رفتار ملت کامله‌الوداد عمومیت یافت. موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری و منطقه‌ای در دهه‌ های گذشته رو به فزونی گذاشتند و توافقات جدیدی نیز در شرف مذاکره هستند.
یکی از مقررات محوری موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری بین‌المللی مربوط به شرط ملت کامله‌الوداد است. این معیار قلب چندجانبه گرایی است.[۸۳۱] شروط ملت کامله‌الوداد ابزاری مهم برای آزادسازی تجارت در حوزه سرمایه‌گذاری هستند.
امروزه رفتار ملت کامله‌الوداد رکن محوری سیاست تجاری کشورها را تشکیل می دهد.[۸۳۲]
معیار ملت کامله‌الوداد به این معناست که کشور میزبان بایستی به سرمایه‌گذاران خارجی رفتاری را اعطا نماید که از حیث مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده به سرمایه‌گذاران هر کشور خارجی دیگر در موارد مشابه نباشد.
شروط ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری تضمین می‌کنند که رفتار فراهم آمده در یک معاهده از نظر مطلوبیت کمتر از رفتاری که طرفین در معاهدات دیگر داخل در حوزه‌های شرط فراهم آورده اند، نمی‌باشد.
به عبارت دیگر معیار ملت کامله‌الوداد به دنبال جلوگیری از تبعیض علیه سرمایه‌گذاران کشورهای خارجی بنا به دلایل تابعیتی است.[۸۳۳]
علاوه بر این سرمایه‌گذاران تمامی اعضا یک موافقتنامه از شرط ملت کامله‌الوداد یک عضو برخوردار می‌شوند یعنی در شرایط مشابه حق برخورداری از رفتاری را می‌یابند که از نظر مطلوبیت کمتر از آن چه که نزدیکترین عضو یا با نفوذترین شرکای تجاری به مذاکره در آن خصوص پرداخته اند، نمی‌باشد و به این ترتیب جلوی انحرافات اقتصادی که ناشی از آزادی انتخاب بیش از اندازه کشورهاست گرفته می شود: آزادی رفتار در اجرای معاهدات، اَعمال قانونگذاری یا اداری کشور و نیز آزادی ناشی از رویه کشورها[۸۳۴]
معیار ملت کامله‌الوداد هم در تجارت و هم در سرمایه‌گذاری به کار می رود اما از آن جا که معیار ملت کامله‌الوداد تنها نسبت به موازین و اقدامات در حوزه‌های خارجی قابل اعمال است، لذا برعکس تجارت، احتمال بیشتری وجود دارد که علیه سرمایه‌گذاران خارجی تبعیض روا داشته شود.[۸۳۵]
گفتار اول. تعریف شرط ملت کامله‌الوداد در حوزه حقوق سرمایه‌گذاری بین‌المللی
رفتار ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری به این معناست که رفتار اعطا شده به سرمایه‌گذار یک عضو یا سرمایه وی در کشور طرف دیگر کمتر از رفتاری که در رابطه با همان موضوع به سرمایه‌گذار ثالث یا سرمایه وی در آن کشور اعطا شده است، نباشد.[۸۳۶] هرچند متن شرط، زمینه، موضوع و هدف معاهده مشمول شرط در زمان تفسیر شرط، گستره عملکرد آن را مشخص می­سازد اما به هر حال، شرط ملت کامله‌الوداد یک سند چندجانبه برتر (par excellence) از منافعی است که به سرمایه‌گذاران خارجی و سرمایه گذاری های آن ها اعطا می شود.
هر چند معیار ملت کامله‌الوداد یک معیار رفتاری است که به نظر گروهی با اصل برابری دولت ها[۸۳۷] پیوند خورده است اما نظر غالب این است که تعهد به رفتار ملت کامله‌الوداد تنها زمانی به وجود می‌آید که در قالب یک معاهده‌ خلق شود.[۸۳۸] در نبود چنین تعهد معاهده‌ای امکان تبعیض میان ملت‌های خارجی در امور اقتصادی وجود خواهد داشت.
برانداز شروط ملت کامله‌الوداد در موافقتنامه‌های سرمایه‌گذاری تصویر واحد و هماهنگی را نشان نمی دهد در واقع شروط ملت کامله‌الوداد جهان شمول در معاهدات سرمایه‌گذاری کاملاً مختلفنند. بعضی از شروط ملت کامله‌الوداد مضیقند و بعضی دیگر بسیار موسعند. علاوه بر این، زمینه‌های شروط نیز بسیار متنوع است همین طور موضوع و هدف معاهداتی که دربردارنده این شروطند.
اصولاً می‌توان میان انواع مختلف شروط ملت کامله‌الوداد تفاوت گذاشت:
تمایز میان شروط یک جانبه یا متقابل، شروط مشروط یا غیرمشروط، محدود یا غیرمحدود (محدود به سرزمین، زمان یا قلمرو موضوعی).[۸۳۹]
معیار ملت کامله‌الوداد معمولاً همراه، با استثنائاتی در حوزه‌های تجارت، سرمایه‌گذاری، تبادلات ارزی، مالکیت فکری، مصونیت‌های دیپلماتیک و شناسایی احکام خارجی به کار می رود تا آن جا که به موضوعات سرمایه‌گذاری مربوط است شروط ملت کامله‌الوداد همان ساختار اصلی را داراست یعنی چنین شروطی معمولاً متقابلند به این معنا که همه طرف های متعاهد به آن ملتزمند، غیرمشروطند و نسبت به همه موضوعات سرمایه‌گذاری قابل اعمالند اما به این معنا نخواهد بود که چنین شروطی در غالب عبارات یکسان به کار روند.[۸۴۰]
اغلب موافقتنامه‌ها به هنگام تعریف معیار ملت کامله‌الوداد اشاره به رفتاری دارند که «از حیث مطلوبیت کمتر نباشد.» برای مثال ماده ۲ موافقتنامه عمومی راجع به تجارت خدمات (GATS)، ماده ۱۰ بند ۷ معاهده منشور انرژی و ماده ۱۱۰۳موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) هرچند همین عبارت را به کار برده‌اند امّا رفتار را چنین توصیف می‌کنند:
که تنها در «اوضاع و احوال مشابه و یکسان» چنین رفتاری اعمال می شود.[۸۴۱]
فرمول به کار رفته در الگوی معاهداتی سرمایه‌گذاری کانادا و ایالات متحده صراحتاً بیان می‌کند که این حق تنها در شرایط یکسان و مشابه اعمال می شود. برای مثال، موافقتنامه‌های تجارت آزاد شیلی با ایالات متحده[۸۴۲] و سنگاپور با ایالات متحده[۸۴۳] که در سال ۲۰۰۳ منعقد شده است. ماده (۳)۱۰ موافقتنامه تجارت آزاد میان شیلی و ایالات متحده در خصوص رفتار ملت کامله‌الوداد چنین مقرر می دارد:
«۱) هریک از اعضا متعاهد بایستی به سرمایه‌گذاران اعضا دیگر رفتاری را اعطا کند که از نظر مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده «در شرایط مشابه» به سرمایه‌گذاران هر دولت غیر عضو دیگر نباشد.
۲) هر دولت عضو بایستی به سرمایه گذاری های مشمول این موافقتنامه رفتاری را اعطا کند که از نظر مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده «در شرایط مشابه» به سرمایه گذاری های سرمایه‌گذاران دولت های غیر عضو… نباشد.[۸۴۴]»
همچنین موافقتنامه تجارت آزاد میان کانادا و شیلی نیز از این تعبیر استفاده کرده است.
ماده (ز-۳) مقرر می دارد: «هر دولت عضو بایستی به سرمایه‌گذاران عضو دیگر رفتاری را اعطا کند که از نظر مطلوبیت کمتر از رفتار اعطا شده «درشرایط مشابه» به سرمایه‌گذاران هر دولت غیر عضوی که به نوعی مرتبط با تأسیس، تحصیل، گسترش، مدیریت‌، اقدام، فعالیت و یا هر نوع انتقال سرمایه در سرزمینش می شود، نباشد.[۸۴۵]»
بالعکس در دیگر الگوهای معاهداتی راجع به سرمایه‌گذاری به ویژه الگوی اروپایی هیچ اشاره‌ای به زمینه مشابه رفتار و شرایط مشابه نشده است.[۸۴۶]
متن این موافقتنامه‌ها یکسان است و منظور از «شرایط مشابه» که تحت آن شرایط رفتار اعطا می شود ارائه یک مبنای مقایسه‌ای است. رویه قضایی مربوط به شروط ملت کامله‌الوداد در رابطه با مبانی مختلف مقایسه ای، بر طبقه بندی انواع صنایعی که تحت تأثیر رفتار ملت کامله‌الوداد واقع می‌شوند و یا بر طبقه بندی انواع معاهداتی که رفتار ملت کامله‌الوداد را مقرر می­دارند قرار گرفته است و لذا ارتباط میان این مبانی با موافقتنامه‌های فوق الذکر بسیار کم و محدود است.[۸۴۷]
گفتار دوم. قلمرو شرط ملت کامله‌الوداد در حوزه حقوق سرمایه‌گذاری بین‌المللی
قلمرو معیار ملت کامله‌الوداد بسیار وسیع است این معیار به طور بالقوه نسبت به انواع فعالیت‌های سرمایه‌گذاری از مقولات مختلف نظیر موضوعات اجتماعی و کارگری، مالیات و حفظ محیط زیست قابل اعمال است.
این فعالیت‌ها می‌تواند شامل استقرار، حفظ، عملکرد، بهره ­برداری، فروش یا تصفیه و انحلال سرمایه‌گذاری باشد.
در رابطه با اعمال شرط ملت کامله‌الوداد به مرحله پذیرش و استقرار سرمایه‌گذاری، تعهدات بین‌المللی ملت کامله‌الوداد کمتر مداخله دارند. هر چند جنبش خاصی در جهت گسترش قاعده به این مرحله ایجاد شده است. چنین گستره و پوشش جامعی باعث می شود تا سرمایه‌گذاران بهتر تضمین شوند، علی رغم تغییر در فعالیت‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری در طول حیات سرمایه‌گذاری و یا گسترش فعالیت‌های مرتبط با آن.
فرمول به کار گرفته شده در موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری کانادا و ایالات متحده، فعالیت‌های مختلف تحت شمول شرط را فهرست کرده است. علاوه بر این معیار ملت کامله‌الوداد می‌تواند در رابطه با هر قانون مرتبط با سرمایه‌گذاری نیز مورد استناد قرار گیرد.
برای مثال ماده ۱۱۰۳ نفتا و موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری منعقده میان آلمان، سوئیس و انگلستان. بالعکس معاهده منشور انرژی و موافقتنامه‌های دوجانبه سرمایه‌گذاری ایالات متحده معیار ملت کامله‌الوداد را تنها به سرمایه گذاری ها اعطا کرده است.[۸۴۸]
روش دیگری که در الگوی معاهداتی فرانسه به کار رفته، این است که معیار ملت کامله‌الوداد به سرمایه‌گذاران اعطا شده است..[۸۴۹] هیچ دلیلی وجود ندارد که بگوییم هدف از عبارت پردازی‌های مختلف این بوده است که طرفین موافقتنامه‌ها می‌خواسته‌اند که شروط ملت کامله‌الوداد را در قلمروهای متفاوتی اعمال کنند. هرچند عبارت پردازی‌های خاصی به کار رفته است اما هیچ تغییری در رکن معیار ملت کامله‌الوداد ایجاد نشده است، یعنی ویژگی غیر تبعیضی آن در میان سرمایه‌گذاران خارجی که در یک کشور میزبان سرمایه‌گذاری می‌کنند. همچنین راجع به فعالیت‌های سرمایه‌گذاری تحت پوشش معیار ملت کامله‌الوداد اختلافاتی وجود دارد. به طور کلی پوشش فعالیت‌های تحت شمول رفتار بسیار گسترده است.[۸۵۰] نفتا واژه‌های استقرار، تحصیل، توسعه، مدیریت، رفتار، فعالیت، فروش یا دیگر طرق انتقال سرمایه را بکار برده است. معاهده منشور انرژی تمامی فعالیت‌های مرتبط با سرمایه‌گذاری من جمله مدیریت، استقرار، کاربرد، بهره برداری، یا انتقال اموال را نام برده است. الگوی معاهداتی فرانسوی به «فعالیتهای مرتبط با سرمایه‌گذاری» اشاره کرده است.[۸۵۱]
گاتس، معیار ملت کامله‌الوداد را در رابطه با هر اقدامی که تحت پوشش این موافقتنامه در می‌آید قابل اعمال دانسته است. صرف نظر از نحوه عبارت پردازی هدف از چنین عباراتی این است که تمامی فعالیتهای سرمایه‌گذاری تا حد ممکن تحت پوشش قرار گیرد. اما تمامی رفتارهایی که از طرف کشور میزبان به سرمایه‌گذاران خارجی اعطا می شود داخل در قلمرو ملت کامله‌الوداد قرار نمی‌گیرد. برای این که رفتاری تحت پوشش ملت کامله‌الوداد درآید بایستی آن رفتار، رفتار عامی باشد که معمولاً به سرمایه‌گذاران کشورهای خارجی اعطا می شود. بنابراین اگر کشور میزبان مزایا و یا مشوق‌های خاصی را به یک سرمایه‌گذار، انفراداً، مطابق با قرارداد سرمایه‌گذاری میان خود با سرمایه‌گذار اعطا کند (که به معاملات on – off معروفند)، هیچ تعهدی بر طبق شرط ملت کامله‌الوداد وجود نخواهد داشت که آن رفتار را متساویاً به سرمایه‌گذاران خارجی دیگر هم اعطا نماید، زیرا کشور میزبان نمی‌تواند مجبور به انعقاد قرارداد سرمایه‌گذاری شود.[۸۵۲] آزادی قراردادها بر معیار ملت کامله‌الوداد رجحان دارد. در صورتی که این رفتار انفرادی تبدیل به رویه عمومی کشور میزبان شود (برای مثال اگر مشوقی مطابق برنامه کمک‌های عمومی اعطا شود آیا معیار ملت کامله‌الوداد قابل اعمال خواهد بود؟) تصمیم گیری راجع به این که در چه زمانی رفتار عمومی حاصل از تکرار رویه‌های انفرادی ایجاد می شود بسیار مشکل است. از نظر معیار ملت کامله‌الوداد تمامی سرمایه‌گذاران خارجی بایستی متساویاً مورد رفتار قرار گیرند، زیرا از دیدگاه عملی، مزیت یا مشوق خاص تنها می‌تواند به طور انفرادی به یک سرمایه‌گذار اعطا شود. علاوه بر این معیار ملت کامله‌الوداد به این معناست که سرمایه‌گذاران خارجی صرف نظر از انسجام فعالیت در کشور میزبان متساویاً مورد رفتار قرار گیرند.[۸۵۳]
رفتار متفاوت در مقابل سرمایه‌گذاران کشورهای خارجی زمانی قابل توجیه است که در وضعیت‌های واقعاً متفاوتی قرار گرفته باشد. الگوی معاهداتی ایالات متحده و نفتا شامل مقرره صریحی در این رابطه است که مطابق با آن معیار ملت کامله‌الوداد تنها نسبت به سرمایه‌گذاران و سرمایه‌هایی قابل اعمال است که یا در وضعیت مشابهی قرار دارند (الگوی معاهداتی ایالات متحده). و یا در شرایط و اوضاع و احوال مشابه قرار گرفته‌اند ماده ۱۱۰۳ نفتا. بنابراین معیار ملت کامله‌الوداد لزوماً کشور میزبان را از اعطاء رفتارهای متفاوت در بخش‌های مختلف فعالیت‌های اقتصادی یا از تفاوت گذاشتن میان سرمایه گذاری هایی با ابعاد مختلف نهی نمی‌کند.[۸۵۴] بدین ترتیب، معیار ملت کامله‌الوداد فی نفسه نقض نخواهد شد، چنان چه کشور میزبان کمک‌های خود را تنها به سرمایه‌هایی اعطا کند که واجد تکنولوژی برتر صنعتی هستند و سرمایه‌گذاری خارجی در دیگر حوزه‌ها را از شمول این کمک‌ها استثنا کند. در این صورت مطابق شرط ملت کامله‌الوداد سرمایه‌گذار بزرگ خارجی حق ندارد مدعی دریافت کمک‌های دولتی شود که مطابق «برنامه کمک به سرمایه گذاری های کوچک یا متوسط» طرح ریزی شده است، هرچند چنین رفتار متفاوتی می‌تواند منجر به تبعیض دو فاکتو شود. البته در صورتی که هدف از تفاوت قائل شدن، استثنا کردن سرمایه‌گذاران یک تابعیت خاص از منافع برنامه باشد.[۸۵۵]
گفتار سوم. رفتار ملت کامله‌الوداد و برابری فرصت‌های رقابتی:
سرمایه‌گذاران خارجی به دنبال تضمین کافی بر این هستند که تبعیضی وجود نداشته باشد تا آن ها را در یک رقابت مخرب قرار دهد. این تبعیض شامل وضعیت هایی است که در آن کشورهای خارجی رقیب از رفتار مطلوب تر برخوردار می‌شوند. بنابراین معیار ملت کامله‌الوداد کمک می‌کند تا برابری فرصت‌های رقابتی میان سرمایه‌گذاران کشورهای مختلف خارجی برقرار شود. معیار ملت کامله‌الوداد مانع از تحریف رقابت میان سرمایه‌گذاران برمبنای ملاحظات تابعیتی می شود. از آن جا که سرمایه‌گذاران خارجی کشورهای مختلف نقش مهمی را در کشور میزبان بازی می‌کنند لذا معیار ملت کامله‌الوداد هم با اهمیت‌تر می شود. هرچند شرط عدم تبعیض می‌تواند در نظام حقوق داخلی کشور میزبان وجود داشته باشد (برای مثال به عنوان یک اصل قانون اساسی) اما کافی نخواهد بود که به سرمایه‌گذاران خارجی همان درجه از اطمینان و آرامش را ببخشد که یک تعهد حقوق بین‌الملل اعطا می‌کند.
مثلاً مقرره ملت کامله‌الوداد‌ی که بر طبق یک عمل حقوقی یک جانبه وارد قانون داخلی شده است.[۸۵۶]
تنها از طریق یک تعهد بین‌المللی است که سرمایه‌گذاران می‌توانند مطمئن شوند که کشور میزبان نمی‌تواند به آسانی سعی در تغییر شکل تبعیض میان سرمایه‌گذاران‌گذارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:24:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم