کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



در فرهنگهای فارسی و عربی «خشونت» کاربردهای لغوی ،ادبی، اجتماعی و حقوقی گوناگونی دارد. در زبان فارسی خشونت مصدر است به معنای درشتی و زبری، ضد لینت و نرمی، خلاف نعومت، غلظت، سختی و تندی و تیزی، سخت رویی ، خشم، غضب، خشکی، خشونت کردن، درشتی کردن، تندی کردن. [۳۹] این لغت در فرهنگ کامل فارسی در معانی درشتی، هنگارد، تندخویی و وحشیگری آمده است. [۴۰] در فرهنگ فارسی امروز نیز این واژه به معنای زبری، زمختی، تندی، پرخاش و سختگیری که از خفیفترین مصادیق خشونت به معنای رایج امروزی است ، به کار رفته است. [۴۱]
در عربی معادل Violence لفظ «عنف» به معنای سختی و درشتی ، مقابل رفق و مدارا است. [۴۲]
در منتهی الارب فی لغه العرب نیز عنف در معانی درشتی، ضد رفق، درشت شده و در درشتی نمودن با کسی آمده است. [۴۳]
بنابراین به طور کلی در فرهنگهای مختلف واژه خشونت “Violence” را از نظر لغوی شدت عمل و به کارگیری ابزارهای ایذایی و تنبیهی تعریف میکنند. از نظر مفهومی نیز واژه ناظر به نوعی شدت عمل در مقابل دیگران به مفهوم کلی اعم از فردی، جمعی، کلامی ، رفتاری، ایجابی و سلبی است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از نظر اصطلاحی در نهج البلاغه خشونت در مقابل لینت (نرمی) به کار رفته است.
به حضرت عیسی بن مریم (ع) میفرماید:
«فَلَقَدْ کان یَتَوسَّدُ الحجر و یَلْبِسُ الخَشِنُ»[۴۴] یعنی بالش او سنگ بود و جامه خشن میپوشید.
خشونت در برابر نعومت یعنی برخورداری از زندگی توأم با ناز ونعمت هم به کار رفته است. همچنین خشونت به معنای صلابت نیز آمده است. پیامبر اکرم (ص) درباره صلابت و جدّیت حضرت علی (ع) نسبت به بیت المال فرمودند: «اِنَّهُ خَشِنْ فی ذاتِ الله» آری او درباره خدا با صلابت است. [۴۵]
در معجم المصطلحات القانونیه در تعریف Violence (عنف) آمده است که خشونت عبارت است از به کار بردن زور یا قدرت بر شخصی به نحوی که بر اراده او در انجام عمل اثر بگذارد. [۴۶]
در فرهنگ «المعجم القانونی» نیز خشونت به «استعمال القوه بغیر الحق» یعنی به کار بردن زور به طریق نامشروع معنا شده است. [۴۷]
این اصطلاح در محاورات اجتماعی گاه در معنای برخورد فیزیکی به کار میرود، مثلاً میگویند: «تجمع اعتراض آمیز صنفی کارگران در فلان کشور به خشونت کشیده شد» یعنی منجر به زد و خورد فیزیکی شد. به علاوه این واژه در ادبیات و روابط و مناسبات سیاسی، معادل با تحمّل ناپذیری فکری و عدم مماشات با رقبای سیاسی نیز به کار رفته است. به عبارت دیگر در اصطلاح سیاسی خشونت مطلقاً معنایی منفی و ضد انسانی دارد و آن عبارت است از رفتار غیر منطقی و غیر قانونی به قصد تحمیل عقیده بر دیگران یا حذف آنان. [۴۸] نهایتاً رسانه های گروهی، آمار دادگستری و پلیس و سیاستمداران حسب مورد از بزهکاری، جنگ، تروریسم، نسلکشی، اشکال مختلف شکنجه، اختناق، حتی استثمار سیاسی اقتصادی و… تحت عنوان خشونت یاد میکنند. [۴۹] امروزه واژه خشونت از نظر لغوی و اصطلاحی دارای معانی و کاربردهای فراوانی شده است. بنابراین، تبیین و تعریف و توصیف آن از نظر حقوقی نیز مستلزم شناخت و درک جلوهها و مصادیق در حال گسترش آن است.
بند دوم: مفهوم خشونت از دیدگاه صاحبنظران علوم مختلف
مفهوم واژه خشونت در همه فرهنگها نوعی سوء استفاده کردن از زور و نیرو است. [۵۰]
در این مفهوم «زور» رکن مقوّم و پایدار پدیده خشونت است. اکثر تعریفهای ارائه شده از جانب صاحبنظران با این مفهوم همخوانی دارد.
یکی از صاحب نظران در باب معرفت شناختی از خشونت میگوید : «خشونت عبارت است از اعمال نوعی آسیب یا انسداد به غیر از طریق کشتن یا ایجاد صدمات روحی. این مفهوم را تا حوزه «تهدید» هم میتوان تسرّی داد. یعنی اگر کسی تهدید به خشونت شد نیز مشمول عنوان خشونت است. خشونت در اشکال پیشامدرن کاملاً ماهیت فیزیکی داشته است، در حالی که خشونت مدرن ماهیت تکنولوژیک به خود گرفته و اجرای آن هم بیشتر در حوزه روان شناسی است. هر چند در حوزه برخورد فیزیکی هم مصادیقی برای آن وجوددارد. [۵۱]
در حوزه روان شناسی به هر گونه رفتار معطوف به هدف آسیب رساندن یا مجروح ساختن موجودی دیگر خشونت میگویند. به بیان دیگر خشونت ، رفتاری است که هدفش صدمه زدن به دیگری باشد. صدمه زدن اشکال گوناگونی دارد و از حالت فیزیکی و جسمی تا کلامی و صدمه به شخصیت و روحیات فرد را در بر میگیرد. خشونت زمانی روی میدهد که تعادل بین تکانهها[۵۲] و کنترل درونی در هم میشکند، بنابراین هر گونه شرایطی که افزایش تکانههای پرخاشگری را در زمینه کاهش کنترل فراهم نماید، ممکن است به بروز خشونت منجر شود. [۵۳]
از دیدگاه روان شناسانی مانند جان دولارد[۵۴] و لئونارد دوب[۵۵] کلید رفتار پرخاشگرانه به ویژه خشونت را میتوان در محرومیت و ناامیدی جستجو کرد. ثمره محدودیت و ناامیدی عصبانیت شدیدی است که انسان مجرم را در تلاش برای صدمه زدن و خراب کردن اشیاء و افرادی میکند که از نظر او سدّ راه رسیدن به هدف است. [۵۶] خطر بروز خشونت در نابهنجاریهای روانی و درجمعیت کلی مردم مورد مقایسه قرار گرفته، به موجب آن خطر خشونت دزدی در اسکیزوفرنیا «روان گسیختگی» ۰۵/۰% (یعنی ۵ مورد چنین جرمهایی به ازاء هر ۱۰۰۰۰ نفر و در سایکوزافکتیو (روان کشتگیهای تأثری) ۰۶% و در بیماران مبتلا به نارسایی ذهنی (نقصان عقلی) نیز به همین میزان است. روان گسیختهها نسبت به نفس خودشان ۱۰۰ بار بیشتر خطر آفرین بودهاند تا نسبت به دیگران. روان گسستههای تأثری تا حد ۱۰۰۰۰ بار بیشتر نسبت به خود خطر آفرین بودهاند تا نسبت به دیگران.
در مورد افراد کم بهنجار Subnormal احتمال خطر خشونتِ آدمکشی و خودکشی تقریباً برابر بوده است. [۵۷]
صاحب نظران علوم سیاسی و اجتماعی نیز تعابیر مشابهیدارند. تد رابرت گار[۵۸] خشونت را به کار بردن خشن و آشکار قدرت تعریف کرده است. [۵۹] ادوارد کانیز[۶۰] خشونت را نوعی انتحار سیاسی میداند که با اعمال ناپسند قدرت همراه است. [۶۱] آنتونی – آربی – آستر[۶۲] معتقد است: «هر گونه تهاجم فیزیکی علیه هستی انسان که با انگیزه وارد کردن آسیب، رنج یا لطمه زدن همراه باشد،خشونت تلقی میگردد. [۶۳]»
واینر[۶۴] زان[۶۵] و ساجی[۶۶] خشونت را چنین تعریف کردهاند: کاربرد نیروی فیزیکی یا تهدید به کار بردن آن به نحوی که بتواند لطمات جسمی یا معنوی بر شخص یا اشخاص وارد آورد… در این موارد خواست و رضایت فرد یا افراد، یا ملاک نیست یا این که این عمل بر خلاف میل آنان به منصه ظهور میرسد. [۶۷] گالتونگ[۶۸] خشونت را هر امر اجتناب ناپذیری تعریف میکند که مانع از خودشناسی انسان گردد، و خودشناسی انسان را نیزخشنودی از نیازهای انسانی میداند. [۶۹] کازل تایلور[۷۰] میگوید: «خشونت شکل پایانی تجاوز است.» [۷۱]
شنه[۷۲] جمعیت شناس فرانسوی نیز در اثر خود تحت عنوان «خشونت، ضمن مطالعه خشونت مجرمانه خشونت انتحاری و خشونت جمعی (تروریسم) میگوید که خشونت درواقع، شکل افراطی تهاجم (تعرض) است.خشونت نمادی و رسمی ناظر به خشونت برخی حکومتها و دولتها و عمال آنها است.[۷۳]
یکی از صاحب نظران داخلی در مفهوم اجتماعی خشونت میگوید که «خشونت را میتوان به وارد کردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد، یک فرد یا یک گروه بر نهاد، فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وادار کردن آن نهاد یا افراد به انجام کاری بر خلاف میل و ارادهشان انجام بگیرد. از این رو خشونت همواره در برابر میل، اراده و آزادی قرار دارد و به نوعی حدود آنها را تعیین میکند.» [۷۴] وی خشونت سیاسی را گونهای از خشونت میداند که موضوع آن بر سر قدرت سیاسی باشد. خواه بر سر دستیابی به قدرت، خواه بر سر اعتراض و نابود کردن یک قدرت وخواه بر سر حفظ و تداوم بخشیدن به یک قدرت موجود. در این معنا، خشونت سیاسی را نمیتوان از مفهوم طبیعی خشونت جدا کرد.
زیرا موضوع قدرت در مرکز و بطن انواع خشونتها نهفته است. [۷۵]
گفتار دوم: انواع خشونت
خشونت دارای انواع متعددی است و میتوان آن را از جنبه های مختلف مادی و معنوی از قبیل نوع رفتار، تعداد مرتکبان، مجوز ارتکاب، نتیجه خشونت، قربانی خشونت و مانند آن تقسیمبندی کرد.
تحقیق و تحلیل مسائل مربوط به خشونت وهم چنین دستیابی به نتایج یک تحقیق واقعی و مفید از خشونت مستلزم شناخت کامل این پدیده و انواع آن و روشن شدن جلوههای مثبت و منفی آن است.
در این گفتار سعی میشود با بیان و تحلیل انواع متنوع خشونت، تحقیق و بررسی در ز وایای گوناگون این پدیده را آسانتر مهیا سازیم.
بند اول : خشونت شخصی (رفتاری) و خشونت ساختاری
اولین تقسیمی که از خشونت میتوان ارائه داد تقسیم خشونت به «خشونت ساختاری[۷۶]» و «خشونت شخصی[۷۷]» است. خشونت ساختاری که خشونت «غیرمستقیم و یا خشونت سازمانی و نهادی[۷۸]» نیز نامیده میشود از خشونت شخصی یا خشونت مستقیم یا رفتاری[۷۹] از جهاتی متمایز است.
در گزارش گروه محققین کمیته مرکزی شورای جهانی کلیسا (ژنو ۲۲ تا ۲۹ آگوست ۱۹۷۳) آمده است: «در سالهای اخیر پی بردهایم که خشونت صورتهای زیادی دارد، امروزه خشونت صرفاً مسأله صدمه بدنی نیست که عمداًَ و به روش آشکار و شگرف بر یک شخص وارد شود، رویارویی جهانی خصوصاً از زمان کنفرانس جهانی کلیسا و جامعه (ژنو – ۱۹۶۶) آگاهی ما را از خشونت بیشتر کرده است، تا جایی که مشاهده میشود که در درون بسیاری از ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی موجود، خشونت به نحو بارزی جا باز کرده است. بنابراین هیچ روش سادهای برای بیان دقیق مفهوم گسترده خشونت وجود ندارد.[۸۰]
خشونت ساختاری هنگامی است که انجام دهنده خشونت معلوم نیست و یا جستجوی عامل آن معنادار نیست. به عبارت دیگر خشونت ساختاری ، پنهانی و پوشیده است و تأثیر آن نیز بر قربانی به طور مشخص دیده نمیشود. چنین خشونتی ناشی از تقسیم نابرابر قدرت و منابع و در درون ساختارهای سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی، و حقوقی نهفته است. به عبارت دیگر با این که روابط قدرت در خشونت ساختاری کمتر قابل رؤیت است ولی پیامدهای منفی آن عموماً قابل مشاهده است. [۸۱]
طبق تعریف سازمان ملل نیز خشونت از دو دید مورد ملاحظه قرار گرفته است: خشونت فردی یعنی خشونتی که فرد بر روی دیگری اعمال میکند و خشونت ساختاری یعنی خشونت دولت یا جامعه نسبت به اعضاء. به این معنی که وقتی گروه در جامعه اجازه ندهند دیگران به امکانات اجتماعی دسترسی پیدا کنند، نوعی از خشونت ساختاری بروز پیدا میکند.[۸۲] در حقیقت خشونت ساختاری ناشی از آسیبی که به وسیله عدم انعطاف و سخت بودن اصول ساختاری در پرداختن به اختلاف ایجاد میشود. اعدام مجرمان سیاسی و زندانی کردن مخالفان به وسیلهی دولتها، شکنجه، افراط در جرم انگاری، تجویز مجازاتهای خشن و …. همگی از جمله خشونتهای ساختاری موجود در نظام عدالت کیفری است.
با این که معمولاً خشونت از طرف جامعه طرد و محکوم گردیده است، با این وجود در بعضی موارد خود جامعه از طریق قانون موجب تحقق آن میشود و یا به طور ضمنی ارتکاب آن را اجازه میدهد، برای نمونه میتوان علاوه بر موارد جنگ، از خشونتهای قانونی نظیر مجازاتها، مجوز دفاع مشروع و ورزشهای خشن نظیر مشتزنی و امثال آنها نام برد. بدیهی است هر یک از این خشونتها حسب مورد ممکن است مشروع یا غیر مشروع باشد که در ادامه به بحث درباره آن نیز خواهیم پرداخت.
نمونه بارز و خطرناک خشونت ساختاری را میتوان انگ زدن[۸۳] یا برچسبزنی زبانِ نظام اجتماعی در فرایند عدالت کیفری دانست. این نوع خشونت به ویژه در مورد جرماِنگاری اعمال مباح شهروندان و همچنین در مورد مجرمانی که محکومیت خود را به پایان رسانیدهاند و دوباره به اجتماع قبلی بر میگردند بروز میکند. زیرا از نظر ساختاری در مرحله قانونگذاری رفتارهای مباح و روزمرهی شهروندان مشمول «اَنگ مجرمانه» میشود و در مورد کسانی که دارای سابقهی کیفری هستند. نیز جامعه هنوز به دیدهی «بزهکار» مینگرد. این امر حسب مورد موجب تحدید حقوق و آزادیهای اساسی درمرحلهی تقنین و مانع بازسازی اجتماعی بزهکار در مرحلهی قضا میشود که در نوع خود، مصداق بارز خشونت ساختاری به شمار میآید.
همان طور که «لِمرت»[۸۴] در نظریه خود از « انحراف ثانویه » خاطر نشان میکند، القابی که به افراد مورد اَنگ داده میشود هر چند ممکن است ابتدا در شخصیت و رفتار فرد مؤثر نباشد، ولی به مرور زمان وقتی به طور مکرر به شخصی لقب خاصی داده می شود. وی نقشی را که این لقب توصیفگر آن است به خود می گیرد. او میگوید این انحراف ثانویه است و از نظر ساختاری خشونت محسوب است، زیرا هویت خود را با توجه به اصول و ادراکات رفتاری دیگر تعریف میکند. [۸۵]
در مورد اثر منفی برچسب زنی، جرمشناسان، «وایت»[۸۶] و «هانیز»[۸۷] از دانشگاه ملبورن انگلیس میگویند: « اگر به فردی به طور رسمی اَنگ «منحرف» ، «متخلف» و «مجرم» زده شود، نتیجه این امر آن است که فرد مورد اَنگ، حسب مورد به رفتاری روی خواهد آورد که در خور آن ننگ است.[۸۸] به عبارت دیگر وقتی به مردی اَنگ زده میشود. از این پس، وی سعی در انطباق و هماهنگ کردن اعمال و رفتار خود با آن برچسب نموده و به آسانی برای ارتکاب تخلفات و جرایم شدیدتر وسوسه میشود. جامعه باید این هزینه سنگین را قبل از جرمانگاری و ممنوع کردن هر عملی به ویژه جرایم و تخلفات ناچیز در نظر داشته باشد تا در پرتو آن از بروز و تشدید خشونت جلوگیری شود.
خشونت شخصی (مستقیم یا رفتاری) عبارت از آن نوع خشونتی است که در رفتار و اعمال فرد یا گروهی خاص ظهور پیدا میکند.
زور گویی، زیاده طلبی، خودخواهی، جاه طلبی، حرص و آز، حسد، ترجیح منافع شخصی بر منافع عمومی و دیگران، فریادهای نابهنجار، بدگویی ها، انتقام ها، ممانعت افراد از ادامه کار و نهایتاً قانون ستیزی و بزهکاری همگی نمونه هایی از خشونت شخصی یا رفتاری است که در نتیجه ی آن اختلافات و تعدیّات افراد نسبت به یکدیگر تظاهر و ادامه زندگی را با مشکل مواجه می نماید. خشونت شخصی در حقیقت تجلّی منفی غرایز بشری است. عواملی که باعث بروز این غرایز می شوند متفاوت است و ژنتیک ، خانواده، محیط ، مدرسه، محرومیت، نوع تعلیم و تربیت ، رسانه های گروهی و جمعی مانند مشاهده ی فیلمهای خشن، هر یک به نوبه خود ممکن است نقش مؤثری در بروز و ظهور غرایز مذبور داشته باشد. این نوع خشونت در حقوق کیفری و جرم شناسی تحت عنوان جرم قانونی و یا رفتارهای ضد اجتماعی مطرح می گردد، که با توجه به آمار منتشره در اکثر کشورها، در حال افزایش بوده و باعث دل نگرانی شده است.
بند دوم: خشونت قانونی و خشونت غیرقانونی
انسان، موجودی است که به هر حال زندگی اجتماعی را بر زندگی فردی ترجیح داده است. حال چنین گزینشی از روی اضطرار بوده یا از روی اختیار و این که انسان با لذّت، مدنی است و یا عقل او زندگی اجتماعی را ترجیح می دهد، چندان مهم نیست. به طور قطع زندگی در اجتماع، برای انسان منافعی داشته که مزایای آن در زندگی فردی یافت نمی شود.
در این میان همواره عده ای وجود دارند که در صدد بهره برداری بدون زحمت، از منافع دیگران هستند و عملاً حق آنها را تضییع می کنند. از طرف دیگر، در روابط و مناسبات انسانی به دلیل محدودیت هایی که در صحنه اجتماعی پیدا می شود، یک سری تعارضات و تزاحمات به وجود میآید که از نظر تاریخی انسان برای رفع این گونه تعارضات اجتناب ناپذیر به قوانین روی آورده است.[۸۹] مسلماً دستیابی به زندگی اجتماعی سعادتمند تنها در صورتی محقق می شود که افراد از این قوانین که مبتنی بر عدالت است، پیروی کنند.
گاه وضع این قوانین و ضمانت اجرای آن ممکن است در قالب کیفر موجه و منشاء خشونت باشد که از آن به خشونت قانونی یاد می کنیم. البته این نوع خشونت و سختگیری قانونی غیر از خشونت از سرِ طغیان و خشونت خود سرانه و غیرقانونی است. زیرا اگرکیفر نباشد نظم اجتماعی پدید نمی آید و حقوق آحاد مردم و جوامع انسانی تضییع می گردد. در حالی که خشونت از سرِ طغیان جامعه را به هرج و مرج می کشاند. عمده ترین ویژگی و خصلت مدنی جامعه انسانی درقبال تجمع گله وار حیوانی و بَدَوی، قانون پذیری است.
بدیهی است که خشونت خودسر و از سر طغیان و گردنکشی، نه مجاز (قانونی) است و نه مشروع.
خداوند در آیه ۲۳۷ سوره بقره می فرماید: و مَن یَتَعَّدَ حُدُود الله فَاولئک هم الظّالِمون» بدون تردید، با توجه به شمول لفظ « مَن » به هر کس، این آیه به خشونت قانونی غیر عادلانهی قانونگذار نیز تسرّی دارد و نمی توان آن را منحصر به خشونت های غیر قانونی افراد دانست. مسلماً چنان که گفتهاند[۹۰] حکومت قانون به هزار دلیل از بیقانونی بهتر است. ولی، وجود قانون به تنهایی ضامن عدم خشونت نیست. چون وقتی خشونت در خود قانون ثبت می شود، میتوان هر درجه از خشونت را بر مبنای قانون اِعمال کرد. از زمانی که قانون در تمدن بشر وارد شده است، هدفش آن بوده است که منافع «طبقهی فایق را محفوظ نگه دارد، و این خود به خود نمی توانسته است به زیان انبوه مردم دیگر تمام نشود. به تعبیر دیگر قوانین یک کشور، گرایش های مسلّط زمان را در خود منعکس می کند. فیالمثل قانون حمورابی، روحیه ی سوداگری جامعهی بابِل را در خود گنجانده بود و بسیار دقیق از تمکّن متکفّان دفاع می نمود. حتی بر حسب این قانون نوعی بیمهی اموال وجود داشت که اگر خانهای را دزد میزد و دستگاه انتظامی نمیتوانست دزد را پیدا کند، حکومت ناگزیر بود که تاوان آن را بپردازد.[۹۱] اکنون در بخشی از جهان که جامعهی تولید و مصرف ایجاد شده است. «صاحب صنعت» طبقهی فایق است. صنعت در مفهوم وسیع خود، علاوه بر کارخانه و معدن، سایر فعالیتهای خشونتزای زندگی مدرن انسانی را نیز در برگرفته است.
قانون گذار زمانی میتواند اَعمال و اقداماتی را منع کند که به حال جامعه زیانبخش باشد وگرنه حق ندارد هر چه را که نخواست و میل نداشت به صورت قواعد نهی کنندهی عام به در آورده، اجرای آن را توسط قوهی مجریه امر کند. [۹۲]
یکی از معروفترین نمونه های تاریخی خشونت قانونی، تفتیش عقاید در اروپاست که ابتدا بر ضد یهودیان و مسلمانان اسپانیا پس از سقوط اندلس و بعدها بر ضد پروتستانها در اسپانیا و سایر کشورهای اروپایی صورت گرفت و به موجب آن شکنجههای هولناک برای اجبار متهم به ابراز عقایدش و سپس افکار همان عقاید و آرا ـ طبق قانون ـ اِعمال میشده است۰.
دراکثر جوامع کاربرد رسمی خشونت قانونی در انحصار دولت و نهادهایی است که قانون این توانایی را به آنان داده است. مانند پلیس که نوعاً و به اتکّای قانون برای برقراری نظم، لزوماً از این نوع خشونت استفاده می کند. حتی در مردم سالارترین جوامع لااقل خشونت در قالب مجازات دیده می شود که با توجه به واقعیات حقوق کیفری، عدول از آن اجتناب ناپذیر است. میتوان گفت این نوع خشونت فقط در صورتی مفید، عادلانه و مشروع است که علاوه بر رعایت کرامت انسانی، از اصول و ضوابطی که برای وضع و اجرای این قوانین مطرح است، تبعیت کند. بنابراین، به منظور تقلیل خشونت های قانونی اجتناب ناپذیر و عادلانه کردن مجازات و بالا بردن مشروعیت اجتماعی آن، بر قانون گذار و متولیان و مجریان نظام عدالت کیفری فرض است که در مقام قوانین کیفری و تعیین و اعمال و اجرای مجازات از اصول و منزلتهای حقوق کیفری پیروی نمایند.
بند سوم: خشونت مشروع و خشونت غیر مشروع
اگر چه طبع بشر از خشونت بیزار و به مدارا و عطوفت متمایل است، ولی آیا عقل از هر نوع خشونتی منزجه است و به عبارتی هر نوع تسامعی محبوب عقل است؟ آیا در مقام تطبیق این مفاهیم، معیار روشنی که مانع از تداخل مفاهیم و بروز چالشهای گوناگون در زمینهی مفهوم خشونت شود، وجود دارد یا خیر؟
اصولاً نباید با یکسویهنگری به پدیده ها در مقام نفی یا اثبات آنها برآمد، چه تحلیل درست هر پدیده مستلزم تحقیق در زوایای گوناگون آن است. خشونت نیز از جمله آن پدیدههاست که برای شناخت آن باید همزمان مثبت و منفی آن را کالبد شکافی و بررسی کرد، بنابراین قبول یا ردّ کلیّت خشونت ناشی از عدم فهم کامل این پدیده است.
خشونت دارای اعتبار نسبی است، حتی ستایشگران خشونت به این واقعیت انکارناپذیر استناد میکنند که در سرای طبیعت، آفرینش و انهدام دو روی یک سکه در فرایند طبیعی هستند و بدین سان ممکن است همان طور که در جهان جانوان، تنازع بقا و کشتن موجودات دیگر، لازمهی حیات به نظر برسد، خشونتگری جمعی نیز برای امکان پذیر ساختن زندگی نوع بشر شرطی طبیعی تلقی گردد.[۹۳] در نتیجه مشروعیت خشونت منوط به مبدا و منشأ آن و همچنین هدف و روش و عنوانی است که در هر موقعیت بر آن صدق میکند. لذا باید گفت که اصل بر نامشروع بودن خشونت است، مگر جواز عقلی و شرعی بر ضرورت ارتکاب آن موجود باشد یا به ویژه اینکه در گذر ایام و پیدایش جریانهای متضاد فرهنگی و سیاسی، شماری از واژهها دارای محتوی و مفاهیم ویژه میشوند. مقولهی خشونت نیز در روزگار ما بار سیاسی یافته و به معنای اِعمال قدرت غیر اصلاحی، حکومت ورزیِ صرفاً با تکیه بر اسلحه، ایجاد رعب و وحشت، سرکوبی بیرحمانه منتقدان سیاسی، مجازاتهای بیملاک و طاقتفرسا تلقی شده است. ناگفته پیداست که خشونت به این معنا، غیر منطقی و نامشروع است.[۹۴] پس باید دید که معیار تعیین خشونت مشروع و نامشروع کدام است؟
یکی از صاحب نظران، دور یا نزدیک بودن غایت خشونت را معیار تمییز خشونت مشروع از نامشروع می داند. او معتقد است که: « غایتی که برای خشونت قصد می شود هر چه در آینده ی دورتر قرار بگیرد، توجیه خشونت کمتر پذیرفتنی است. هیچ کس دربارهی استفاده از خشونت برای دفاع از قفس به خود تردید راه نمی دهد، زیرا خطر نه تنها روشن بلکه اکنون موجود است و فاصله ای میان وسیله و غایتی که باید آن وسیله را توجیه کند، حایل نیست.
افزون بر این خشونت به سبب ماهیت « ابزاری » آن تا جایی معقول است که برای رسیدن به غایتی که باید استفاده از خشونت را توجیه کند، مؤثر باشد. چون هنگامی که عملی را آغاز میکنیم هرگز به یقین، نتایج نهایی آن را نمیدانیم. بنابراین خشونت تنها به شرطی معقول است که در تعقیب هدفهای کوتاه مدت به کار برود. [۹۵]
در هر کشور واجد حاکمیت قانونی، استفاده قانونی ازخشونت در انحصار دولت است. با این حال، انحصار خشونت به نفع دولت نمیتواند بودن حد و مرز باشد. این موضوع در جوامع مردمسالار، راحت تر از دولتهای استبدادی قابل تشخیص است. میتوان چنین تصور کرد، وقتی که دولت خشونت را به نفع خود رسمی میکند، خشونت دولتی جای کاربرد مشروع خشونت را میگیرد. در این صورت، تعیین مرز بین بزهکاری و نظم اجتماعی دشوار میشود و بیم آن میرود که نظم اجتماعی اشکال خشنی به خود گرفته و در نتیجه خود تبدیل به نظم مجرمانه [ خشونتآمیز] می گردد. [۹۶]
هر چه در قانون ثبت شد و لباس قانون پوشید نمیتواند لزوماً «مشروع» نیز باشد. قوانین مبتنی بر تبعیض نژادی[۹۷] از آن جمله است.
زیرا، با جدا کردن شهروندان از یکدیگر، موجب سلب بعضی از حقوق مدنی و سیاسی از برخی شهروندان و در نتیجه بروز خشونت میشوند. این گونه قوانین و مقررات را در عین « قانون» بودن، به هیچ وجه، نمی توان « مشروع » تلقی کرد و یا قراردادهای کاپیتولاسیون[۹۸] که «قانون» به معنای عام هستند ولی از مشروعیت برخوردار نیستند. خشونت ناشی از این قبیل قوانین و مقررات را میتوان «خشونت قانونی نامشروع»[۹۹] دانست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 02:21:00 ق.ظ ]




چنانکه در مباحث نظری لاکلا و موفه بیان گردید، گفتمان‌ها برای دستیابی به هژمونی و حفظ آن به یک سری عملیات متوسل می‌شوند که به طور کلی مجموعه‌ی این عملیات بستر و شرایطی را فراهم می‌سازند که تداوم هژمونی و یا سرنگونی گفتمان هژمون را رقم می‌زند. بنابراین فضای سیاسی- اجتماعی ایران در دهه‌ های ۲۰ و۳۰ را باید در یک چارچوب گفتمانی با در نظر گرفتن اصول و روش‌های آن مورد توصیف و تحلیل قرار داد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پس از سقوط حکومت استبدادی رضاشاه جامعه ایران شاهد فضایی از رقابت و منازعه بین گفتمان‌های مختلف در دهه‌ های ۲۰ و۳۰ بود. این امر به لحاظ اجتماعی از یک جهت متأثر از سیاست‌های ضدمذهبی و حاکمیت گفتمان استبدادی پهلوی اول بود. زیرا گفتمان رژیم پهلوی با بهره گرفتن از ارتش و نیروهای نظامی و اتکا بر زور همچنان بر سلطه خود ادامه می‌داد و از ظهور گفتمان‌ها و نظریه‌های رقیب جلوگیری می‌کرد. در چنین شرایطی توان هویت بخشی پهلویسم در اواخر دوره رضاشاه به شدت تضعیف شد به گونه‌ایی که در این دوران بسیاری از مردم از رژیم استبدادی متنفر شدند و از هر گونه تغییری استقبال می‌کردند (حسینی‌زاده،۱۳۸۲: ۱۲۸). به همین خاطر با ورود متفقین در سال ۱۳۲۰ و تبعید رضاشاه، گفتمان پهلویسم مهمترین تکیه گاه خود یعنی ارتش را از دست داد و از آن پس به سختی می‌کوشید تا هژمونی و اعتبار از دست رفته خود را باز یابد.
بنابراین با اشغال کشور توسط متفقین و متعاقب آن سرنگونی رضاشاه، محمد رضا پهلوی با حمایت اشغال‌گران وارث تاج و تخت شد و دوران استبداد مطلقه درنظام اسمی سلطنتی مشروطه به طور موقت دچار وقفه شد و دوره‌ای از دموکراسی پارلمانی (البته به طور ناقص) آغازگردید که تا سال ۱۳۳۲ به طول انجامید. ( میلانی، ۸۷:۱۳۸۱) از همین رو گفتمان پهلویسم با تغییر رویکرد نظامی به ظواهر دموکراسی به عنوان گفتمان هژمون در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور به شکل دیگری تداوم حیات داد.
با سقوط پهلوی اول قدرت بین دربار، مجلس، کابینه، سفارت خانه‌های خارجی و مردم تقسیم شد که کشمکش‌های درونی خاصی در هریک از این مراکز قدرت وجود داشت. بخشی ازدربار و مشاوران غیرنظامی خواهان دموکراسی مشروطه حقیقی و افسران ارتشی علاقمند به برگشت دوباره استبداد قدرتمند بودند. مجلس نیز به جناح‌های محافظه کار، لیبرال، تندرو و نیز طرفداران انگلیس، آمریکا و شوروی تقسیم شد. همچنین قدرت‌های خارجی پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، به رقابت برای کسب منافع حداکثری و درنتیجه مخالفت با یکدیگر پرداختند.
از سوی دیگر، اگر چه اشغال ایران توسط متفقین منجر به برکناری رضاشاه و سقوط دیکتاتوری او شد اما دشواری‌های زیادی را برای ایرانی‌ها فراهم آورد. کشور از آشوب اجتماعی رنج می‌برد. مردم هر روز با بحران و بلوای دیپلماتیک مواجه بودند. نظم اداری رو به وخامت گذاشت و دستگاه دولت مملو از پارتی بازی و هرج و مرج شد تورم و احتکار افزایش یافت و اگر چه افراد معدودی از جنگ سود برده بودند اما اکثریت مردم از جنگ و اشغال کشور متضرر شدند. به عبارتی می‌توان گفت که شادمانی از فروپاشی دیکتاتوری به رنجش اشغال تعدیل شد.
فروپاشی ساختارسیاسی در شهریور ۱۳۲۰، از وجود دو شکاف عمده ستیز و کشمکش در ساختار اجتماعی پرده برداشت: تضادهای طبقاتی به ویژه در شهرها و رقابت‌های قومی به خصوص در میان قبایل همجوار، فرقه‌های مذهبی و گروه‌های زبانی در مناطق غیر شهری رو به گسترش نهاد (آبراهامیان،۱۳۷۷ :۲۱۱-۲۰۹).
در طول حکومت پهلوی اول، دولت شدیداً جامعه مدنی را کنترل می‌کرد، کنترلی که عمدتاً از طریق اعمال زور حاصل می‌گردید. برکناری رضا شاه با رهاشدگی و سپس کار افتادگی کنترل دولت بر جامعه همراه بود. به محض این که اعمال زور دولت به اندازه کافی کاهش یافت، دیگر گروه‌های سیاسی (برخی با پیوندهای مشخص به نیروی خارجی) در پی‌ به دست آوردن قدرت برآمدند. جامعه با اعاده آزادی‌های مختلف فعال شده بود. جو بهبود یافته اجتماعی فرصتی را برای بازاری‌ها، علما، روشنفکران و دانشجویان فراهم نمود تا در زندگی سیاسی مشارکت کنند و در برابر استقرار مجدد استبداد و کنترل شدید دولت بر جامعه مقاومت کنند.در سال‌های بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۸ دولت نه قدرتمند بود و نه مستقل. در این دوره دولت بیشتر منفعل بود تا فعال.(سیاوشی،۱۳۸۰ :۸۰-۸۱) به لحاظ اجتماعی بیشتر مطالب مطبوعات به کشمکش‌های طبقاتی مربوط می‌شد. از سی و شش مجله و روزنامه‌ایی که به طور مرتب در چهارسال پس از کناره‌گیری رضاشاه در تهران چاپ می‌شد تقریبا همگی، حتی آنهایی که به زمین‌داران ثروتمند تعلق داشتند، جامعه ایران را جامعه‌ایی با طبقات متخاصم معرفی می‌کردند. دشمنی‌های مذهبی در بیشتر شهرهای استان ها شدت گرفت (آبراهامیان، همان: ۱۱۱-۱۱۲)
چنانچه اشاره گردید، درطی دوران گفتمان پهلوی اول، به سایر گفتمان‌ها چونان نیروی تفرقه اندازی نگریسته می‌شد که با اقتدار حاکم در تعارض بود تعارضی که مانع از وحدت و نوسازی ایران تلقی می‌گردید. به عبارت دیگر گفتمان پهلویسم اول تلاش می‌نمود با سرکوب نیروهای مخالف و یکدست نمودن جامعه با شعار وحدت (ناسیونالیم) به عنوان پیش‌زمینه نوسازی، زنجیره هم ارزیِ مورد نیاز تداومِ هژمونی خود را ایجاد و تقویت نماید. اما از آغاز دهه بیست تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با ایجاد جو آزادی که چند سالی به طول انجامید ( اخوان مفرد،۱۳۸۱: ۲۰۱-۲۰۳) بار دیگر نیروهای سیاسی که مدت‌ها در خفقان و سرکوب نگاه داشته بودند فرصت خودنمایی یافته و مصمم شدند تا مانع از ظهور مجدد یک استبداد سلطنتی گردند. در نتیجه با قدرت گرفتن نیروهای اجتماعی- سیاسی طرد شده در دوره رضاشاه و تضعیف استبداد و در نتیجه فضای نسبتا باز سیاسی عمدتاً ناشی از ضعف دستگاه در شرایط بی‌قراری حاکم، گفتمان‌های مختلفی فرصت ظهور، فعالیت و رقابت پیدا کردند که از آن جمله می‌توان به گفتمان چپ. لیبرال ملی‌گرا و مذهبی اشاره نمود. البته در آن برهه از زمان به دلایلی که بعداً ذکر خواهد شد، دو گفتمان اول به عنوان گفتمان غالب درآمدند. به ویژه گفتمان ملی‌گرای لیبرال با برجسته کردن دال‌های مربوطه در مقطعی به هژمونی دست یافت. نکته‌ایی که در اینجا باید بدان اشاره گردد، این است که متأثر از مجموعه‌ی مسائل و تحولات پیش گفته، گفتمان پهلویسم دوم را ابتدا به تغییر رویکرد نسبت به پهلویسم اول مجبور و اتخاذ مفصل بندی‌های جدید را در دهه‌ های آتی ناگزیر نمود تا بتواند از آن طریق به هژمونی خویش تداوم بخشد. اکنون با توجه به مطالب فوق در ادامه به شرح هر یک از گفتمان‌ها خواهیم پرداخت.
گفتمان چپ
جریان فکری که پس از تولد آن در غرب به صورت اصلی‌ترین رقیب اندیشه‌های لیبرالیستی خود را عرضه کرد گفتمان چپ به نام سوسیالیسم می‌باشد. این گفتمان که در حقیقت واکنشی فعال برای مقابله با بنیادی‌ترین ضعف (بی قراری) پیامد دستگاه فکری لیبرالیسم کلاسیک که انتشار بی‌عدالتی ناشی از نابراری جمعی بوده، عدالت و برابری جمعی را شعار اصلی خود اعلام کرد، که به لحاظ ایدئولوژیکی بر اندیشه‌های مارکس وانگلس و توفیق لنین در برپایی نظام سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی در اکتبر ۱۹۱۷ استوار بود (آیت مظفری،۱۳۸۵: ۱۲۳).
اگر چه گفتمان سوسیالیستی بر بنیاد مادی‌گرایی شکل گرفت، اما با اعلام شعار عدالت‌خواهی، آرمان جهان وطنی، نفی روابط استعماری، طرح دفاع از خلق‌های محروم و حمایت از نهضت‌های رهایی‌بخش باعث شد تا توجه مردم بسیاری از نقاط دیگر دنیا از جمله ایران را به خود جلب نماید(حسینی زاده،۱۳۸۶: ۱۴۲). به عبارت دیگر شعار های فوق که برای عامه قابل فهم و مورد انتظار بود قابلیت دسترسی گفتمان چپ(سوسیالیستی ) را منجر گردید. مبانی گفتمان چپ (مارکسیستی) عبارتند از :
۱- ماتریالیسم دیالکتیک: ماتریالیسم یا مادی‌گرایی اساس تفکر این گفتمان به شمار می‌رود. بنابراین مبنا، خداوند، عالم غیب، ماورالطبیعه و امور معنوی نفی می‌شود و اصالت از آن ماده است ( بابائی،۱۳۶۹: ۶۹۹-۷۰۰).
۲- نفی خداوند، دین و مذهب: از نظرگاه جریان مارکسیستی جهان آفرینش را خدایی نیست و دین و مذهب امری موهوم و عامل تخدیر جوامع است که آنها را به پذیرش ظلم و سکوت در برابر ظالمان وا می‌دارد.
۳- زندگی اشتراکی و نفی خانواده: در مبانی مارکسیستی اصیل ترین بنای اجتماعی یعنی خانواده نفی می‌شود و بر زندگی اشتراکی پای می‌فشاردند.
۴- نفی مالکیت خصوصی: این گفتمان مالکیت خصوصی را عامل استثمار جامعه می‌داند و با آن به ستیزه بر می‌خیزد و در مقابل، بر مالکیت دولتی واشتراکی تاکید می‌ورزد (مظفری،۱۳۸۵:۱۲۹).
۵- زیر بنا بودن اقتصاد: به عقیده این گفتمان، اقتصاد زیر بنای جامعه وحکومت و دین، سیاست، حقوق،.. روبنای ان به شمار می‌رود (بشیریه، ۱۳۷۹ : ۲۴). از نظر گاه این گفتمان اقتصاد جامعه است که نوع فرهنگ، سیاست، اخلاق و… را تعیین می‌کند.
۶- تضاد طبقاتی: در هرجامعه‌ای دو طبقه وجود دارد طبقه کوچک که صاحب ابزار تولید و مالکیت است و طبقه اکثریت که فاقد ابزار تولید و مالکیت است و برای طبقه حاکم کار می‌کند، این دو طبقه همواره در طول تاریخ با یکدیگر در جنگند.
۷- ماتریالیسم تاریخی: مادی‌گرایی تاریخی از یک حرکت جبری برخوردار است و همه جوامع، ناچارند مسیر زیر را سپری کنند: (مظفری، همان : ۱۳۰-۱۲۹).

کمون اولیه برده‌داری فئودالیته سرمایه‌داری سوسیالیزم کمونیزم

ظهور وتحول گفتمان چپ در ایران
گفتمان چپ با اندیشه سوسیالیستی همزمان با انقلاب مشروطه پا به ایران نهاد، این گفتمان از طریق مهاجرت کارگران ایرانی به قفقاز و آمد و شد آنها با سوسیالیست‌های روسیه وارد ایران شد. (حسینیان،۱۳۸۳: ۴۶۸) در اوایل سال ۱۲۸۴ (۱۹۰۵م) حزب سوسیال دموکرات روسیه سازمان مخصوصی با نام همت در آذربایجان تشکیل داد و یک سال پس از تشکیل سازمان همت در باکو، حزب سوسیال دموکرات ایران (اجتماعیون عامیون یا مجاهدین) در قفقاز تحت رهبری نریمانف تشکیل شد و در برخی شهرهای ایران از جمله تبریز، مشهد، رشت شعبات مخفی را ایجاد نمود که پس از چندی به حزب دموکرات ایران تغییر نام داد (امیری،۱۳۸۳: ۱۴۸-۱۴۹)گفتمانی که تمایلات سیاسی میانه رو و در برخی موارد بنیادی داشت.(بهار،۱۳۷۱ :۵۰) بعد از فتح تهران و پیروزی انقلابیون و بازگشایی مجلس در اواخر دی ماه ۱۲۸۹سوسیال دموکرات‌ها سازمان‌های محلی خود را در شهرهای مختلف تعطیل کردند. (امیری ، همان منبع :۱۵۰)
اما همزمان با پیروزی انقلاب کمونیستی روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ اولین تشکل مارکسیستی در سال ۱۲۹۹ش به نام حزب کمونیست ایران توسط عده‌ایی از روشنفکران در بندر انزلی تاسیس شد که ادامه افکار سوسیال دموکرات ایران یا عدالت در تبریز بود (حسینیان، ۱۳۸۱ :۴۶۸). «پس از انقلاب اکتبر اندیشه‌های سوسیالیستی و کمونیستی در بین دسته‌هایی از کارگران ایران شیوع کامل یافت. تحکیم قدرت طبقات بالا در نتیجه انقلاب مشروطه عامل دیگری در رواج آن اندیشه‌ها در بین جمعیت ایرانی قفقاز بود. به منظور اجرای عملی این اندیشه‌ها برخی از ایرانیان باکو در سال ۱۲۹۵ کمیته عدالت را تشکیل دادند. رهبران کمیته عبارت بودند از جعفر پیشه وری، سلطانزاده، حیدر عمو اوغلی، سلام الله جاوید و میرزا اسدالله غفار زاده.کمیته عدالت در سال ۱۲۹۹ نخستین کنگره خود را در بندر انزلی در خاک ایران تشکیل داد و تأسیس حزب کمونیست ایران را اعلام کرد» (بشیریه، ۱۳۷۹: ۱۹۱).
در اولین کنگره حزب کمونیست ایران در انزلی قطع نامه‌هایی توسط شرکت کنندگان انتشار یافت که در آن‌ها برسرنگون کردن سلطه امپریالیسم در ایران، مصادره اموال شرکت‌های خارجی، شناسایی حق خودمختاری برای ملت‌های ایرانی در قالب وحدت کشور و اتحاد شوروی و جنبش کارگری از جمله اهداف کمونیست‌ها بود (ذبیح ،۱۳۸۱: ۶۱) اما بر خلاف برنامه‌های مصوب کنگره به سیاست تشویق اصلاحات و تایید بورژوازی پرداخت و در کنگره دوم در سال ۱۳۰۶ اعلام شد که حزب باید استقلال کشور را همگام با مطالبات و شعارهای احزاب کمونیست مورد توجه قرار دهد (کامبخش ،۱۳۵۷: ۳۷-۳۹).
کمونیست‌ها با توجه به موفقیت‌های جنبش جنگل در گیلان و مازندران که به صورت یک جنبش ضد‌انگلیسی و ضد خودکامگی برای برقرای عدالت ظاهر شده بود با آن‌ها متحد شدند و جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل دادند، ولی «کادر رهبری کمونیست‌ها بلافاصله دست به تبلیغاتی ضدمذهبی زد،…نوزده مسجد را بست، تعلیمات مذهبی را ممنوع اعلام کرد، رفع حجاب زنان را اجباری خواند و روحانیون مسلمان را که شدیداً مخالف نهضت جنگل بودند. علناً مورد استهزاء قرار داد». (الموتی،۱۴۳:۱۳۷۰) در نتیجه شدت یافتن اختلاف بین مسلمانان نهضت جنگل و کمونیست‌ها زمینه سقوط حکومت جنگل را فراهم نمود.
با شروع گفتمان پهلویسم اول در سال ۱۳۰۴ و تسلط هژمونیک وی بر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور، فعالیت احزاب محدود وبه حاشیه رانده شد. این وضعیت تا ابتدای دهه ۲۰ و فروپاشی گفتمان پهلوی اول ادامه داشت (مدیر شانچی،۱۳۸۴: ۲۵).
در طی این سال‌ها، گروهی از روشنفکران چپ‌گرا متشکل از یک هسته‌ی مطالعاتی کمونیستی از تحصیل کردگان ایرانی به فعالیت‌های نیمه مخفی و مطالعات سوسیالیستی، از قبیل مطالعه و بحث درباره منشور حزب کمونیست پرداختند. تفاوت این کمونیست‌ها با کمونیست‌های قبلی آن بود که به جای پرورش فعالان حزبی، تلاش برای یک نظام سوسیال- دموکراسی، به بحث و تحلیل درباره‌ی مارکسیسم– لنینیسم می‌پرداختند. علاوه بر این در حالی که احزاب کمونیستی همت و عدالت و حتی کمونیست‌های ایران عموماً از ایرانیان مقیم قفقاز یا تحت تاثیر آنها به کمونیسم روآورده بودند ، افراد گروه پنجاه و سه نفر از تحصیل کردگان اروپایی بودند و به دلیل آشنایی با جنبش‌های چپ اروپایی به مارکسیم گرویده بودند (امیری،۱۳۸۳: ۱۵۴-۱۵۵). آنها از نظر فکری به جای نسخه استالینیستی مارکسیسم، بیشتر طرفدار نوعی سوسیال دموکراسی بودند. این گروه از کمونیست‌ها نیز به دلیل سیاست‌های دیکتاتور مابانه رضاشاه، نیز طرد و به حاشیه رانده شدند. (مظفری، همان منبع: ۱۲۸)
نحله‌های مختلف گفتمان چپ در ایران
در کنار ظهور و تحول گفتمان چپ، نقش بانیان و گردآورندگان آن مطرح می‌گردد. پرداختن به این مبحث از آن جهت مهم است که مشخص می‌کند چه گروه‌ها و افرادی نقش اصلی را در این مورد ایفا می‌کنند. به عبارتی دیگر سوژه‌های سیاسی که باعث شکل‌گیری گفتمان چپ (کمونیسم) شدندچه گروه‌ها و یا کسانی بودند.
یکی از فعال‌ترین تشکل‌های سیاسی‌، اجتماعی و اقتصادی متأثر از گفتمان چپ در دهه ۲۰، حزب توده بود. حزب توده به عنوان نماینده فعال گفتمان چپ توانست در شرایط بی‌قراری حاکم برگفتمان مسلط، به دلیل اوضاع و شرایط سیاسی – اجتماعی دهه ۲۰ در مقام سوژه سیاسی و اجتماعی در ساختار شکنی دال مرکزی و اسطوره‌سازی از دال‌های خالی، ایجاد فضای استعاری و تحقق عینیت اجتماعی جدید نقش موثر ایفا نماید.به عبارتی،از جمله سوژه های سیاسی گفتمان چپ که در زمان پهلوی اول در موقعیت سوژه‌گی قرار داشت، حزب توده بودکه توانست به سوژه‌گی سیاسی برسد و در ظهور گفتمان چپ مساعدت داشته داشته باشد.
با ورود نیروهای شوروی و انگلستان به ایران در شهریور ۱۳۲۰، سقوط رضا شاه واشغال بخش‌هایی از کشور به دست متفقین، فضا و شرایط جدیدی برای فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی آغاز شد. (نوذری،۱۳۸۰: ۲۹) از یک طرف، جامعه تشنه نهضت اجتماعی شده بود تا بتواند سرو سامانی به نابسامانی و مشکلات مردم بدهد و از طرف دیگر با فروپاشی استبداد حاکم، گفتمان‌های متعددی بر سر تصاحب قدرت به موازات هم به تشکیل حزب و گروه و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی پرداختند (آبراهامیان،۱۳۸۷: ۳۴۶) در شرایط بی‌قراری گفتمان حاکم، و به دنبال آزادی گروه ۵۳ نفر دکتر ارانی، جنبش کمونیستی ایران با بهره گیری از عوامل مساعدی چون وجود نیروهای اشغالگر شوروی در ایران و اوضاع نابسامان کشور،گفتمان چپ را به عنوان یکی از گفتمان‌های مقاومت در برابر گفتمان رسمی پهلوی، در سال۱۳۲۰در قالب حزب توده فعال نمود ( نظری،۱۳۸۱: ۸۱). این حزب که توانسته بود با بهره‌گیری از دال‌های خالی گفتمان هژمون نظام معنایی خاص خود را ایجاد نماید، در حقیقت به عنوان نماینده گفتمان چپ در ایران دهه‌ های ۲۰ به بعد تلقی می‌شود که در آن دال‌های شناور مادی‌گرایی، مالکیت اشتراکی، مبارزه با خصوصی‌سازی و تضاد طبقاتی حول محور دال مرکزی برابری جمعی مفصل‌بندی شد.
شکل۳-۱: چگونگی مفصل‌بندی گفتمان چپ
حزب توده پس از تشکیل و سوژگی سیاسی، نخستین شعار و مبارزه خود را، مقاومت همه جانبه طبقات و اقشار آزادی‌خواه در مقابل گفتمان پهلویسم اعلام داشت و برای این منظور دو هدف را تبیین نمود:
۱- بدست آوردن آزادی‌هایی که به موجب قانون اساسی برای ملت ایران شناخته شده است.
۲- جلوگیری از ارتجاع و استبداد با اتکاء به توده مردم (نوذری،۱۳۸۰: ۲۹).
با توجه به مطالب فوق، نخستین گزینه در شناخت گفتمان حاکم بر هر حزب یا تشکل سیاسی و اجتماعی، توجه به دال مرکزی و دال‌های شناور مفصل‌بندی شده پیرامون آن است که غالباً در اساسنامه و مرامنامه آن حزب یا تشکل تجلی می‌یابد. از این رو توجه به بندهایی از مرامنامه گفتمان چپ خالی از لطف نیست. حزب توده در بدو تاسیس اصول اساسی مرام‌نامه خود را به شرح ذیل تدوین نمود:

    1. حفظ استقلال و تمامیت ایران.
    1. برقرار کردن رژیم دموکراسی و تأمین حقوق فردی و اجتماعی از قبیل آزادی زبان و قلم و عقیده و اجتماعات.
    1. مبارزه علیه هرگونه رژیم دیکتاتوری و استبدادی.
    1. اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمین و زراعت و بهبودی بخشیدن به وضع زارعین و دهقانان و توده زحمتکش ایران.
    1. اصلاحات اساسی در امور فرهنگی و بهداری و برقراری تعلیمات اجباری و مجانی عمومی و تأمین استفاده توده ملت از کلیه مراحل فرهنگی و بهداشت.
  1. تعدیل مالیات‌ها با در نظر گرفتن منافع توده.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:21:00 ق.ظ ]




بیلوخر، خرم­راه، تلخدان، قلعه­بنی، چاهن، بردپهن، دلی­گردو سفلی، جوکار

خدمات سطح سوم

سطح دوم توسعه

۵/۲۰-۵/۱۶

پوله، بی­بی­خاتونین

خدمات سطح چهار

سطح یک توسعه

۲۵-۵/۲۰

جوبریز، شهنیز، موشمی‌سفلی

خدمات سطح پنج

منبع: یافته­­­های پژوهش
۴-۳- بخش دوم پژوهش: تعیین علل توسعه ­نیافتگی روستاهای بخش مارگون
پس از تعیین روستاهای توسعه­­­یافته و توسعه­­­نیافته به روش اسکالوگرام، در این مرحله تحقیق به دنبال علل توسعه ­نیافتگی روستاهای توسعه­ نیافته با بهره گرفتن از روش کمّی تحلیل عاملی و مقایسه میانگین­ها و روش کیفی تئوری بنیانی می­باشد. قابل ذکر است در این بخش از پژوهش به بیان ویژگی­های فردی جامعه مورد مطالعه نیز پرداخته شده است. همچنین در این مرحله روستاهای سطح اول توسعه ­یافتگی و سه روستا از سطح پنجم توسعه ­یافتگی (توسعه­ نیافته) به عنوان جامعه نمونه برای بخش تحلیل عاملی انتخاب شدند، به عبارت دیگر سه روستای اول و سه روستای آخر رتبه ­بندی حاصل از اسکالوگرام به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. به عبارتی در این بخش از تحقیق با مقایسه ویژگی­های روستاهای توسعه ­یافته (سطح اول) و روستاهای توسعه­ نیافته (سطح پنجم) به تحلیل علل توسعه ­نیافتگی اقدام خواهد شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۳-۱- یافته­های توصیفی
در بخش یافته­های توصیفی به ارائه ویژگی­های جامعه و نمونه مورد مطالعه پرداخته شده است که به ویژگی­هایی نظیر جنسیت و سن افراد، میزان تحصیلات و شغل اشاره می­گردد.
۴-۳-۱-۱- ویژگی­های سن و جنس افراد
با توجه به تحلیل توصیفی ویژگی­های فردی پاسخگویان که در جدول۴-۳ بیان شده است، در روستای جوبریز تعداد ۳۲ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند که از این تعداد ۲۹ نفر مرد بودند و ۳ نفر را زنان تشکیل می­دادند. در روستای شهنیز تعداد ۴۶ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند که از این تعداد ۴۵ نفر مرد بودند و ۱ نفر را زنان تشکیل می­دادند. در روستای موشمی­علیا تعداد ۴۷ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند که از این تعداد ۴۲ مرد بودند و ۵ نفر را زنان تشکیل می­دادند. همچنین در روستای یورک­علیا تعداد ۳۹ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند که همه آنها را مردان تشکیل می­دادند. در روستای تلخدان تعداد ۱۴ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند، که هر۱۴ نفر مرد بودند و هیچ زنی مورد مطالعه قرار نگرفت. در روستای باغچه تعداد ۷۲ نفر مورد مطالعه قرار گرفتند، که همه آنها را مردان تشکیل می‌دادند.
جدول ۴-۳- مشخصات سن و جنس نمونه مورد مطالعه

نام روستا

جنسیت

تعداد

درصد

کمینه سن

بیشینه سن

میانگین سن

انحراف معیار سن

جوبریز

مرد

۲۹

۶/۹۰%

۲۱

۵۵

۰۶/۳۷

۲۱/۸

زن

۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:21:00 ق.ظ ]




  • ماجدی، علی.«گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران»، روزنامه اطلاعات، شنبه ۱۷ آبان ۱۳۷۶.
  • ممتاز، جمشید. «دریای خزر و تحولات حقوقی آن»بولتن مرکز مطالعات عالی بین‌المللی،س ۲، ش ۳ (اردیبهشت ۸۲).
  • ممتاز، جمشید. «وضعیت حقوقی دریای خزر»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال چهارم، دوره دوّم، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۷۴.
  • مولایی، یوسف. «دریای کاسپین و حاکمیت ایران»بولتن مرکز مطالعات عالی بین‌المللی،س ۲، ش ۳ (اردیبهشت ۱۳۸۲).
  • میرصادقی، سید محسن. «رژیم حقوقی دریای خزر از لحاظ حقوق بین‌الملل و معاهدات فی ما بین ایران و شوروی»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،س ۴، دوره ۲، ش ۱۰، (تابستان ۷۴).
  • میرفخرایی، سید حسن. «رژیم حقوقی دریای خزر؛ واگرایی تا همگرایی»،پژوهش حقوق و سیاست،(بهار و تابستان، ۱۳۸۳).
  • نوریان، محمداسماعیل.«نگرشهای متفاوت درباره رژیم حقوقی دریای خزر»،همان، شماره ۱۴.
  • هرمیداس باوند، داود. «رژیم حقوقی دریای خزر، نگاهی به ابهام زیست محیطی و امنیتی»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،ش ۳۶.
  • یزدانی، مجید.«رژیم حقوقی حاکم بر دریاهای بسته با نگرش بر دریای خزر»، همان، شماره۱۴.

اینترنت:
۱- ملکی، عباس. کندوکاوی در نظام حقوقی خزر و سهم ایران، http://www.caspienstudies.com/article.
فصل سوم:
پیشینه نظام حقوقی دریای خزر
بهره نخست. وضعیت حقوقی خزر پیش از شکل گیری اتحاد شوروی
تاریخچه رژیم حقوقی خزر را باید تا حدود زیاد عدمی و منفی دانست؛ تاریخچه ای که با فقدان رژیم حقوقی روشن و پذیرفته شده آغاز شد و بسیار بعدتر تا حدودی نظم و روشنی یک چارچوب حقوقی معّین را یافت. آنچه شکل گیری و بنیان گذاری اولین رژیم حقوقی در این دریا را رقم زد همچون اغلب پیمانها و قواعد حقوقی اولیه قرون جدید یکسره متکّی بر زور و پشتوانه نیروی نظامی بود. تا مدتها پیش از جنگهای ایران و روس و متعاقب آن پیمانهای گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) هیچ قاعده و پیمان حقوقی روشنی برای بهره برداری از منابع دریای خزر وجود نداشت. بدیهی است که طی این دوره طولانی اولّاً منابع دریای محدود به منابع شیلات و نیز تا حد اندکی امکانات دریانوردی در این دریاچه بود. ضعف دریانوردی در هر دو کشور اصلی ساحلی دریای خزر یعنی حکومت شاهنشاهی ایران و حکومت تزاری روسیه و یا به صورت کلّی فقدان اجتماعات انسانی و تمدن یکجانشینی در سواحل این دریا ( به ویژه در مناطق ساحلی شرقی که تحت تسلّط خانات و عشایر قبچاق ، ترکمن، تاتار و مغول بودند) سبب گردیده بود تا دریای خزر به دلیل ارزش و اهمیت اندک خود، چندان هم محلّ و محلی برای نزاع در بهره برداری از خود را شاهد نباشد(افشار، ۱۳۸۲، صص۲۵- ۲۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

چنین وضعیتی با تلاشهای نخستین روسیه تزاری برای بدل شدن به دولتی مدرن و پیگیری یک رویکرد مبتنی بر گسترش امپراتوری و توسعه سرزمینی، نخستین تحولات خود را شاهد بود. از آخرین سالهای سلطنت پترکبیر و بعدها به ویژه در دوران سلطنت کاترین کبیر هدف امپراطوری روسیه گسترش ارضی امپراتوری به سوی جنوب و شرق به اندازه ای بود که تمام خط ساحلی دریای خزر در قلمرو امپراتوری قرار گیرد. نخستین تلاشها در زمان امپراتوری پتر، با شکست مواجه شد. مدت اندکی شهر در بند و مناطقی از داغستان به اشغال روسها درآمد امّا شیوع بیماریهای عفونی و عملیات ایذائی مسلمانان قفقاز سبب شد روسها قفقاز شمالی را تخلیه کنند. حمله به سوی سواحل شرقی و شمال شرقی خزر نیز با مقاومت خونین خانات خیوه و بخارا مواجه گشت که با به راه انداختن اتحادی بزرگ از قبایل آسیایی مرکزی و اخذ فتاوی علما روسها را عقب راندند[۱]. حاصل این همه انعقاد عهدنامه رشت بود که در ۲۱ ژانویه ۱۷۳۲ میان ایران و امپراتوری روسیه به امضا رسید و طبق آن قرارداد روسیه متعهد شد که از آن پس بر سرزمین‌های ایران ادعای ارضی نداشته باشد(تاریخ روسیه در دوران پتر کبیر،ص۳۵۷).
با این اوصاف روسها توانستند در این روند نخستین تأسیسات مدرن دریانوردی خود را در دریای خزر برپا کنند. به نحوی که تا اواسط قرن هجدهم روسها یکه تاز دریانوردی در دریای خزر بودند و بدون هیچ گونه محدودیتی در تمام مناطق ساحلی حضور داشتند. در این سالها ایران به دلیل جنگ داخلی و ادوار متعدد حکومت پاره پاره ( جنگهای جانشینی صفویان و بعد از آن جانشینی نادر شاه افشار و سپس جنگهای پس از کریم خان زند) هیچ توجه و واکنشی نسبت به حضور دریایی روسها در دریای خزر نداشت (افشار، پیشین،صص ۳۲-۳۰).
مقارن با شکل گیری مجدد دولتی یک پارچه در ایران و تسلّط مجدّد حکومت مرکزی ایران بر سواحل شرقی دریای خزر در زمان آغامحمد خان قاجار، روسیه نیز دور جدیدی از تلاشهای توسعه طلبانه خود برای تصرّف سواحل دریای خزر را آغاز نمود. شکست ایران در دور اوّل جنگ ها با روسیه که با پیمان گلستان خاتمه یافت و سپس شکست مجدّد در دور دوم جنگ با روسیه که منتهی به پیمان ترکمانچای گردید سبب تصرّف همه سواحل غربی دریای خزر توسط روسها شد. مسئله مهم تر شکل گیری نخستین قواعد مرتبط با رژیم حقوقی دریای خزر بود؛ مطابق با عهدنامه ترکمانچای ( ماده۸) روسیه صاحب حق انحصاری برای داشتن نیروی دریایی و هر گونه سفاین جنگی در دریای خزر شد(هوشنگ مهدوی،۱۳۸۸، صص ۲۳۵-۲۳۳).
با وجود این ، روسیه به دنبال تکمیل تسلّط خود بر دریای خزر بود. در فاصله پنج سال ( میان سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۶ ) با تسلّط روسیه بر خانات خوارزم و ماواءالنهر و نیز سرزمینهای ترکمنان در شرق دریای خزر و بعدها سرانجام با پیمان آخال در ۱۸۸۱ میان ایران و روسیه و تعیین رود اترک به عنوان مرز دو کشور در شمال شرق ایران روسیه کلیه سواحل شرقی دریای خزر را نیز به خاک خود منضّم نمود و به این سان جز خط ساحلی جنوب چیزی در دست ایران باقی نماند. روسها در میانه قرن ۱۹ با اخذ امتیاز شیلات شمال از حکومت ایران عملاً بهره برداری صنعتی از شیلات شمال را ـ همچون دریا نوردی تجاری و نظامی به انحصار خود در آوردند(همان؛ ص۳۱۱ و جلوتر).
ویژگی عمومی این دوران تسلّط همه جانبه روسها بر دریای خزر و ردّ هر گونه حقوق ایران بر این پهنه آبی بود. اگر چه مطابق با ماده پنج ۵ عهدنامه گلستان و ماه هشت عهدنامه ترکمانچای کشتی رانی بازرگانی برای طرفین به طور برابر به رسمیت شناخته شده بود امّا در فقدان توان دریایی ایران آزادی دریا نوردی تنها به نفع روسیه بود.
بهره دوم. رژیم حقوقی خزر در دوران اتحاد شوروی
پس از سقوط حکومت تزاری توسط انقلابیون کمونیست، حکومت تازه تاسیس شوروی با عهدنامه مودت ۱۹۲۱ کلیه محدودیتهای موجود در عهدنامه های گلستان و ترکمانچای بر ضد ایران در خصوص دریا ی خزر را ملغی اعلام کرد. براین اساس قرار بر آن شد که دو کشور در لوای پرچم های خود از حقوق مساوی در دریای خزر بر خوردار باشند. این اقدام شوروی در حالی رخ می داد که از دهه هایی پیش، با کشف منابع نفتی گسترده در سواحل غربی خزر – نفت در چچن و داغستان و سپس در باکو و لنکران – اهمیت دریای خزر بیش از پیش گشته بود. اهمیت نفت خزر تحت و پیشینه تا آنجا بالا رفته بود که بریتانیا در همهمه فروپاشی حکومت تزاری و تصرف قفقاز توسط سربازان عثمانی، با اعزام واحدهای بزرگی از سربازان هندی و انگلیسی منطقه ی جمهوری آذربایجان کنونی و مناطق نفتی آن را تصرف کرد(دنسترویل، ۲۵۳۷، صص ۱۶۳-۱۶۲).
به هر رو چنین می نمود که سر فصلی جدید برای بهره برداری از این پهنه آبی مشترک بر مبنای توافق و مذاکره و نه همچون دوره تزارها زور و قدرت بنا شده بود . در اواخر حکومت رضاشاه پهلوی در ۱۹۴۰، قرارداد تجارت و بحر پیمایی میان کشتی های مسافربری و باربری با ناوهای جنگی تفاوتی قائل نشد و اعلام گردید که کشتی های طرفین می توانند به طور آزاد در دریای خزر تردد کنند و از بنادر یکدیگر استفاده نمایند(طاهر احمدی، ۱۳۸۴، صص۴۰- ۳۵).
حمله شوروی همراه با بریتانیا به ایران در ۱۹۴۱ و اشغال ایران تحولی بود که در ادامه این دوران رخ داد. در این دوران موضوع نفت در دریای خزر دوباره مطرح گردید اما به فراموشی سپرده شد. در اواسط دهه ۱۳۲۰/ ۱۹۴۰م با مطرح شدن احتمال واگذاری امتیاز نفت شمال ایران ـ منظور مناطقی از سرزمین ایران که امتیاز کشف و استخراج آن به شرکت تحت انگلیس ـ ایران واگذار نشده بود. مسئله منابع نفتی دریای خزر به صورتی واضح تر جدی شد. گر چه نقطه تمرکز واگذاری امتیاز احتمالی مربوط به مناطقی چون خوریان در سمنان ، آران در کاشان، قم و ساوه بود لیکن استفاده از منابع نفتی دریای خزر که روسها از مدتها قبل در حال استخراج آن بودند نیز مورد نظر بود(فاتح، ۱۳۴۷، صص ۳۳۱-۳۳۰).
حکومت شوروی به دلیل مشترک بودن این پهنه آبی خود را محق ترین و اولی ترین طرف برای واگذاری امتیاز کشف و استخراج نفت می آید. با مسکوت ماندن طرح بهره برداری ازنفت شمال از سوی دولت ایران بحث از رژیم حقوقی دریای خزر نیز چندان محلی از طرح نیافت(همان؛ ص ۳۳۹).
موضوع مهم تر برای سرتاسر دوران پیش رو ـ یعنی تمام دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در ایران ـ عدم انجام هر گونه اقدامی بود که سبب تحریک و نارضایتی دولت اتحاد شوروی گردد. مشغله اصلی این دوره تداوم تسلط کامل شوروی بر ایران و عدم هر گونه فعالیت خاص توسط ایران بود. فروپاشی رژیم سلطنتی و روی کارآمدن حکومت اسلامی جدید در ایران نیز موجب نشد که در شرایط حاکم بر دریایی خزر تغییری ایجاد شود .
اگر چنین می نمود که مطابق با قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میان ایران و شوروی طرفین به صورت مساوی و مشترک از این پهنه آبی بهره مندی باشند و دریای خزر « دریای ایران و شوروی» نامیده شده اما عملاً هیچ مرزی میان دو کشور در دریای خزر [ به جز در مورد محدوده ۱۰ مایلی ماهیگیری انحصاری] تعیین نشده است(توحیدی، مجله تخصص الهیات و حقوق، ش ۱۶/۱۵، ۱۳۸۶، صص ۲۵۷ -۲۱۵). مسئله مهم تر در باره پیمان ۱۹۴۰ ، ماده ۱۳ بود؛ اینکه فقط کشتی های متعلق به دو کشور یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی یکی از طرفین زیر پرچم یکی از دو کشور سیر کند . این مسئله به ویژه از این رو دارای اهمیت بود که مانع از حضور یک قدرت خارجی مهارکننده روسیه در دریای خزر می شد.
در دوران شوروی تحولی دیگر نیز به لحاظ فیزیکی برای دریای خزر رخ داد که از جنبه حقوقی سوالات بسیاری را درباره این پهنه آبی پدید آورد. روسیه شوروی در اواخر دهه ۱۹۴۰ اقدام به حفر کانالهای کشتی رانی برای اتصال دریای خزر به دیگر آبهای آزاد بین المللی و سهولت کشتی رانی انجام داد. رودخانه های عظیم ولگا و دن که کشتی های بسیار عظیم نیزتوان حرکت در آن ها را داشتند از طریق حفر کانالهایی به یکدیگر و به دریای خزر متصل گردیدند. اتصالی که سبب گردید دریای خزر که یک دریاچه بود به دیگر آبراههای بین المللی ( دریای سیاه و دریای بالتیک) راه یابد. این راه یابی به آبهای آزاد به صورت کلی تعریف در حکم این مسئله که آیا دریای خزر یک دریاچه است یا دریا خلل بزرگی وارد می آورد.
به عبارت دیگر، اگر دریای خزر یک دریای آزاد بود نحوه تقسیم منابع آن به همان صورتی نبود که اگر یک دریاچه یعنی یک پهنه آبی بسته به حساب آید. اگر دریای خزر دریاچه محسوب گردد مطابق با مقررات و مفاد کنوانسیون حقوق دریاها (۱۹۸۲ ) محسوب نمی گردد و نظام حقوقی آن باید با توافق همه کشورهای ساحلی تصویب شود. اما اگر این پهنه آبی مثل یک دریای آزاد و مطابق با اصول کنواسیون حقوق دریاها ۱۹۸۲ مونته گوبی در نظر گرفته شود دیگر لزومی به رژیم حقوقی مورد اجماع همه کشورهای ساحلی و مالکیتی مشاع یا مساوی آنگونه که در دریاچه ها و دریاهای بسته یا نیمه بسته می باشد وجود ندارد. در دریاها و دریاچه های بسته آزادی دریانوردی وجود ندارد. این گونه آبها به منزله آبهای داخلی تلقی می گردند و « عبور بی ضرر» در آنها وجود ندارد. البته در موافقی که موافقت نامه خاصی توسط دولتهای ذی نفع به امضا رسیده خلاف آن قابل انجام است. از سوی دیگر در دریاهای آزاد رژیم حقوقی و تعیین مرزهای زیر بستر تابع معاهدات یا اعمال تصرف اولیه خواهد بود(ضیایی بیگدلی ، ۱۳۸۳، صص ۲۵۳-۲۵۲).
نتیجه گیری فصل سوم:
هر چند دو کشور ساحلی خزر یعنی شوروی و ایران بر موافقتنامه هایی در مورد رژیم حقوقی این دریا دست یافته بودند، امّا پس ازگذشت چند سال، شرایطی به وجود آمد که باعث شد این موافقتنامه ها توانایی قبلی برای ایجاد یک رژیم حقوقی در دریای خزر را نداشته باشند. از آنجا که کشورهای امضا کننده قراردادهای ۱۹۲۱، ۱۹۴۰ تصور نمی کردند که روزی دریای خزر بتواند برای آنها نفت نیز به ارمغان داشته باشد، لذا هیچ تدبیری در مورد آن نیاندیشیده بودند. رشد تکنولوژی و پیشرفت سریع فناوری باعث شد که آنان بتوانند به اعماق آب نیز نفوذ کنند و از منابع بستر و زیربستر دریا بهره جویند. ولی هیچ قانونی بر این نوع بهره برداریها حکومت نمی کرد و فعالیت های فراوانی نیز در این زمینه صورت گرفت که سبب آلودگی محیط زیست این دریا و وارد آمدن آسیب های جدی به آبزیان آن شد. علاوه بر منابع طبیعی و محیط زیست، عدم تفکیک میان نحوه تردد و وضعیت کشتیهای جنگی و تجاری، مضرّات زیادی به همراه داشت که لازم بود بازنگری و اصلاح شود. از دیگر عوامل ناکارآمدی معاهدات قبلی، فروپاشی شوروی و اثرات ناشی از آن بود که در قسمت بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت( Aqavi, 2003, pp 22-23).
منابع فصل سوم:
الف- کتب:
احمدی، محمود طاهر. روابط ایران و شوروی در دوره رضا شاه، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ۱۳۸۴.
افشار ،ایرج. دریای خزر: پژوهش در جغرافیای طبیعی، نام و پیشینه ی تاریخی، رژیم حقوقی ، محیط زیست و اقتصاد،تهران: نشر همدان، ۱۳۸۲.
……، تاریخ روسیه در دوران پتر کبیر، ترجمه خسرو کریمی و منوچهر بیگدلی خمسه، تهران: زرین، جلد سوم؛ مجلد دوم ۱۳۷۴.
دنسترویل، ژنرال ماژور. امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز۱۹۱۷-۱۹۱۸ ، ترجمه حسین انصاری، ۲۵۳۷.
ضیایی بیکدلی، محمدرضا. حقوق بین الملل عمومی، تهران، گنج دانش، ۱۳۸۳.
فاتح، مصطفی.پنجاه سال نفت، تهران: بی نا، ۱۳۴۷.
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا. تاریخ روابط خارجی ایران: از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم (۱۵۰۰-۱۹۴۵) تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۸.
نشریه:
توحیدی، احمد رضا .«رژیم حقوقی دریای خزر در معاهدات ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ ایران و شوروی و تحولات پس از فروپاشی»مجله تخصص الهیات و حقوق ؛ ش ۱۶/۱۵ بهار و تابستان ـ. ۱۳۸۶.
ج- منابع لاتین:
۱- Aqavi وBahman. the law and politics of Caspian sea in the 21 st century (Bethsda: Ibex,2003).
فصل چهارم:
رژیم حقوقی دریای خزر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
بهره نخست: پیدایش وضعیت جدید و دیدگاه های مطرح شده در خصوص نحوه تقسیم دریای خزر
شرایط ژئوپلیتیک تازه خزر که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در منطقه پدید آمد، رژیم حقوقی آن را وارد مرحله‌ای تازه کرد. فروپاشی نظام دو قطبی و در پی آن سربرآوردن کشورهای تازه استقلال که از دل شوروی پدید آمدند و هر یک در پی بهره‌برداری از منابع و ذخایر هیدروکربونی پربار این دریا بودند، شرایط تازه‌ای را در منطقه رقم زد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لزوم پایبندی جمهوریهای تازه استقلال به پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ و رژیم حقوقی موجود، نه تنها همخوان با اصول حقوق بین‌الملل عمومی بود، بلکه در بیانیه آلماتی در ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ نیز به گونه رسمی مورد تائید و تأکید آن جمهوریها قرار گرفته بود. همه دولتهای مستقل و مشترک‌المنافع اجرای تعهدات ناشی از قراردادهای اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفتند و با توجه به سند شماره ۴۷۵/۴۹/A به تاریخ ۵ اکتبر ۱۹۹۴ و نظریه رسمی فدراسیون روسیه بعنوان جانشین بلافصل اتحاد جماهیر شوروی، جمهوریهای تازه در کنار دریای خزر نیز باید پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ را می‌پذیرفتند؛ ولی این جمهوریها با وجود تعهدات رسمی خود و برخلاف همه موازین حقوق بین‌الملل، رژیم حقوقی موجود و پیمانهای ایران واتحاد جماهیر شوروی را نادیده گرفتند و با بستن قراردادهایی با شرکتهای نفتی، پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ را زیرپا گذاشتند( احمدی پور، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، ش ۴۳، تهران ۱۳۷۶، ص۴۰).
چنان که گفته شد، بر پایه روح توافقهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی، دریای خزر از دید حقوقی میان دو کشور مشاع بوده است؛ ولی در آن قراردادها و توافقها اشاره‌ای به بستر و زیر بستر دریا و چگونگی مالکیت و بهره‌برداری از منابع و ذخایر هیدروکربونی آن نشده است وحتی بهره برداری از منابع زیستی آن، بیرون از منطقه انحصاری ۱۰ مایلی، وضع حقوقی روشنی ندارد. هیچ یک از تقسیمات مناطق دریایی ملی در حقوق بین‌الملل دریاها مانند دریاهای سرزمینی، منطقه انحصاری و فلات قاره در مورد دریای خزر مصداق نیافته و تحدید حدود نشده و در سایه این وضع، دیدگاه های متفاوتی درباره رژیم احتمالی این دریا مطرح گردیده است(بوداغ اف، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س ۴، دوره ۲، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۷۴). بر این پایه، دو دیدگاه اصلی از سوی کشورهای کرانه‌ای دریای خزر مطرح و تبلیغ شد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:21:00 ق.ظ ]




  • ماجدی، علی.«گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران»، روزنامه اطلاعات، شنبه ۱۷ آبان ۱۳۷۶.
  • ممتاز، جمشید. «دریای خزر و تحولات حقوقی آن»بولتن مرکز مطالعات عالی بین‌المللی،س ۲، ش ۳ (اردیبهشت ۸۲).
  • ممتاز، جمشید. «وضعیت حقوقی دریای خزر»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال چهارم، دوره دوّم، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۷۴.
  • مولایی، یوسف. «دریای کاسپین و حاکمیت ایران»بولتن مرکز مطالعات عالی بین‌المللی،س ۲، ش ۳ (اردیبهشت ۱۳۸۲).
  • میرصادقی، سید محسن. «رژیم حقوقی دریای خزر از لحاظ حقوق بین‌الملل و معاهدات فی ما بین ایران و شوروی»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،س ۴، دوره ۲، ش ۱۰، (تابستان ۷۴).
  • میرفخرایی، سید حسن. «رژیم حقوقی دریای خزر؛ واگرایی تا همگرایی»،پژوهش حقوق و سیاست،(بهار و تابستان، ۱۳۸۳).
  • نوریان، محمداسماعیل.«نگرشهای متفاوت درباره رژیم حقوقی دریای خزر»،همان، شماره ۱۴.
  • هرمیداس باوند، داود. «رژیم حقوقی دریای خزر، نگاهی به ابهام زیست محیطی و امنیتی»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز،ش ۳۶.
  • یزدانی، مجید.«رژیم حقوقی حاکم بر دریاهای بسته با نگرش بر دریای خزر»، همان، شماره۱۴.

اینترنت:
۱- ملکی، عباس. کندوکاوی در نظام حقوقی خزر و سهم ایران، http://www.caspienstudies.com/article.
فصل سوم:
پیشینه نظام حقوقی دریای خزر
بهره نخست. وضعیت حقوقی خزر پیش از شکل گیری اتحاد شوروی
تاریخچه رژیم حقوقی خزر را باید تا حدود زیاد عدمی و منفی دانست؛ تاریخچه ای که با فقدان رژیم حقوقی روشن و پذیرفته شده آغاز شد و بسیار بعدتر تا حدودی نظم و روشنی یک چارچوب حقوقی معّین را یافت. آنچه شکل گیری و بنیان گذاری اولین رژیم حقوقی در این دریا را رقم زد همچون اغلب پیمانها و قواعد حقوقی اولیه قرون جدید یکسره متکّی بر زور و پشتوانه نیروی نظامی بود. تا مدتها پیش از جنگهای ایران و روس و متعاقب آن پیمانهای گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) هیچ قاعده و پیمان حقوقی روشنی برای بهره برداری از منابع دریای خزر وجود نداشت. بدیهی است که طی این دوره طولانی اولّاً منابع دریای محدود به منابع شیلات و نیز تا حد اندکی امکانات دریانوردی در این دریاچه بود. ضعف دریانوردی در هر دو کشور اصلی ساحلی دریای خزر یعنی حکومت شاهنشاهی ایران و حکومت تزاری روسیه و یا به صورت کلّی فقدان اجتماعات انسانی و تمدن یکجانشینی در سواحل این دریا ( به ویژه در مناطق ساحلی شرقی که تحت تسلّط خانات و عشایر قبچاق ، ترکمن، تاتار و مغول بودند) سبب گردیده بود تا دریای خزر به دلیل ارزش و اهمیت اندک خود، چندان هم محلّ و محلی برای نزاع در بهره برداری از خود را شاهد نباشد(افشار، ۱۳۸۲، صص۲۵- ۲۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

چنین وضعیتی با تلاشهای نخستین روسیه تزاری برای بدل شدن به دولتی مدرن و پیگیری یک رویکرد مبتنی بر گسترش امپراتوری و توسعه سرزمینی، نخستین تحولات خود را شاهد بود. از آخرین سالهای سلطنت پترکبیر و بعدها به ویژه در دوران سلطنت کاترین کبیر هدف امپراطوری روسیه گسترش ارضی امپراتوری به سوی جنوب و شرق به اندازه ای بود که تمام خط ساحلی دریای خزر در قلمرو امپراتوری قرار گیرد. نخستین تلاشها در زمان امپراتوری پتر، با شکست مواجه شد. مدت اندکی شهر در بند و مناطقی از داغستان به اشغال روسها درآمد امّا شیوع بیماریهای عفونی و عملیات ایذائی مسلمانان قفقاز سبب شد روسها قفقاز شمالی را تخلیه کنند. حمله به سوی سواحل شرقی و شمال شرقی خزر نیز با مقاومت خونین خانات خیوه و بخارا مواجه گشت که با به راه انداختن اتحادی بزرگ از قبایل آسیایی مرکزی و اخذ فتاوی علما روسها را عقب راندند[۱]. حاصل این همه انعقاد عهدنامه رشت بود که در ۲۱ ژانویه ۱۷۳۲ میان ایران و امپراتوری روسیه به امضا رسید و طبق آن قرارداد روسیه متعهد شد که از آن پس بر سرزمین‌های ایران ادعای ارضی نداشته باشد(تاریخ روسیه در دوران پتر کبیر،ص۳۵۷).
با این اوصاف روسها توانستند در این روند نخستین تأسیسات مدرن دریانوردی خود را در دریای خزر برپا کنند. به نحوی که تا اواسط قرن هجدهم روسها یکه تاز دریانوردی در دریای خزر بودند و بدون هیچ گونه محدودیتی در تمام مناطق ساحلی حضور داشتند. در این سالها ایران به دلیل جنگ داخلی و ادوار متعدد حکومت پاره پاره ( جنگهای جانشینی صفویان و بعد از آن جانشینی نادر شاه افشار و سپس جنگهای پس از کریم خان زند) هیچ توجه و واکنشی نسبت به حضور دریایی روسها در دریای خزر نداشت (افشار، پیشین،صص ۳۲-۳۰).
مقارن با شکل گیری مجدد دولتی یک پارچه در ایران و تسلّط مجدّد حکومت مرکزی ایران بر سواحل شرقی دریای خزر در زمان آغامحمد خان قاجار، روسیه نیز دور جدیدی از تلاشهای توسعه طلبانه خود برای تصرّف سواحل دریای خزر را آغاز نمود. شکست ایران در دور اوّل جنگ ها با روسیه که با پیمان گلستان خاتمه یافت و سپس شکست مجدّد در دور دوم جنگ با روسیه که منتهی به پیمان ترکمانچای گردید سبب تصرّف همه سواحل غربی دریای خزر توسط روسها شد. مسئله مهم تر شکل گیری نخستین قواعد مرتبط با رژیم حقوقی دریای خزر بود؛ مطابق با عهدنامه ترکمانچای ( ماده۸) روسیه صاحب حق انحصاری برای داشتن نیروی دریایی و هر گونه سفاین جنگی در دریای خزر شد(هوشنگ مهدوی،۱۳۸۸، صص ۲۳۵-۲۳۳).
با وجود این ، روسیه به دنبال تکمیل تسلّط خود بر دریای خزر بود. در فاصله پنج سال ( میان سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۶ ) با تسلّط روسیه بر خانات خوارزم و ماواءالنهر و نیز سرزمینهای ترکمنان در شرق دریای خزر و بعدها سرانجام با پیمان آخال در ۱۸۸۱ میان ایران و روسیه و تعیین رود اترک به عنوان مرز دو کشور در شمال شرق ایران روسیه کلیه سواحل شرقی دریای خزر را نیز به خاک خود منضّم نمود و به این سان جز خط ساحلی جنوب چیزی در دست ایران باقی نماند. روسها در میانه قرن ۱۹ با اخذ امتیاز شیلات شمال از حکومت ایران عملاً بهره برداری صنعتی از شیلات شمال را ـ همچون دریا نوردی تجاری و نظامی به انحصار خود در آوردند(همان؛ ص۳۱۱ و جلوتر).
ویژگی عمومی این دوران تسلّط همه جانبه روسها بر دریای خزر و ردّ هر گونه حقوق ایران بر این پهنه آبی بود. اگر چه مطابق با ماده پنج ۵ عهدنامه گلستان و ماه هشت عهدنامه ترکمانچای کشتی رانی بازرگانی برای طرفین به طور برابر به رسمیت شناخته شده بود امّا در فقدان توان دریایی ایران آزادی دریا نوردی تنها به نفع روسیه بود.
بهره دوم. رژیم حقوقی خزر در دوران اتحاد شوروی
پس از سقوط حکومت تزاری توسط انقلابیون کمونیست، حکومت تازه تاسیس شوروی با عهدنامه مودت ۱۹۲۱ کلیه محدودیتهای موجود در عهدنامه های گلستان و ترکمانچای بر ضد ایران در خصوص دریا ی خزر را ملغی اعلام کرد. براین اساس قرار بر آن شد که دو کشور در لوای پرچم های خود از حقوق مساوی در دریای خزر بر خوردار باشند. این اقدام شوروی در حالی رخ می داد که از دهه هایی پیش، با کشف منابع نفتی گسترده در سواحل غربی خزر – نفت در چچن و داغستان و سپس در باکو و لنکران – اهمیت دریای خزر بیش از پیش گشته بود. اهمیت نفت خزر تحت و پیشینه تا آنجا بالا رفته بود که بریتانیا در همهمه فروپاشی حکومت تزاری و تصرف قفقاز توسط سربازان عثمانی، با اعزام واحدهای بزرگی از سربازان هندی و انگلیسی منطقه ی جمهوری آذربایجان کنونی و مناطق نفتی آن را تصرف کرد(دنسترویل، ۲۵۳۷، صص ۱۶۳-۱۶۲).
به هر رو چنین می نمود که سر فصلی جدید برای بهره برداری از این پهنه آبی مشترک بر مبنای توافق و مذاکره و نه همچون دوره تزارها زور و قدرت بنا شده بود . در اواخر حکومت رضاشاه پهلوی در ۱۹۴۰، قرارداد تجارت و بحر پیمایی میان کشتی های مسافربری و باربری با ناوهای جنگی تفاوتی قائل نشد و اعلام گردید که کشتی های طرفین می توانند به طور آزاد در دریای خزر تردد کنند و از بنادر یکدیگر استفاده نمایند(طاهر احمدی، ۱۳۸۴، صص۴۰- ۳۵).
حمله شوروی همراه با بریتانیا به ایران در ۱۹۴۱ و اشغال ایران تحولی بود که در ادامه این دوران رخ داد. در این دوران موضوع نفت در دریای خزر دوباره مطرح گردید اما به فراموشی سپرده شد. در اواسط دهه ۱۳۲۰/ ۱۹۴۰م با مطرح شدن احتمال واگذاری امتیاز نفت شمال ایران ـ منظور مناطقی از سرزمین ایران که امتیاز کشف و استخراج آن به شرکت تحت انگلیس ـ ایران واگذار نشده بود. مسئله منابع نفتی دریای خزر به صورتی واضح تر جدی شد. گر چه نقطه تمرکز واگذاری امتیاز احتمالی مربوط به مناطقی چون خوریان در سمنان ، آران در کاشان، قم و ساوه بود لیکن استفاده از منابع نفتی دریای خزر که روسها از مدتها قبل در حال استخراج آن بودند نیز مورد نظر بود(فاتح، ۱۳۴۷، صص ۳۳۱-۳۳۰).
حکومت شوروی به دلیل مشترک بودن این پهنه آبی خود را محق ترین و اولی ترین طرف برای واگذاری امتیاز کشف و استخراج نفت می آید. با مسکوت ماندن طرح بهره برداری ازنفت شمال از سوی دولت ایران بحث از رژیم حقوقی دریای خزر نیز چندان محلی از طرح نیافت(همان؛ ص ۳۳۹).
موضوع مهم تر برای سرتاسر دوران پیش رو ـ یعنی تمام دوران سلطنت محمدرضا پهلوی در ایران ـ عدم انجام هر گونه اقدامی بود که سبب تحریک و نارضایتی دولت اتحاد شوروی گردد. مشغله اصلی این دوره تداوم تسلط کامل شوروی بر ایران و عدم هر گونه فعالیت خاص توسط ایران بود. فروپاشی رژیم سلطنتی و روی کارآمدن حکومت اسلامی جدید در ایران نیز موجب نشد که در شرایط حاکم بر دریایی خزر تغییری ایجاد شود .
اگر چنین می نمود که مطابق با قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ میان ایران و شوروی طرفین به صورت مساوی و مشترک از این پهنه آبی بهره مندی باشند و دریای خزر « دریای ایران و شوروی» نامیده شده اما عملاً هیچ مرزی میان دو کشور در دریای خزر [ به جز در مورد محدوده ۱۰ مایلی ماهیگیری انحصاری] تعیین نشده است(توحیدی، مجله تخصص الهیات و حقوق، ش ۱۶/۱۵، ۱۳۸۶، صص ۲۵۷ -۲۱۵). مسئله مهم تر در باره پیمان ۱۹۴۰ ، ماده ۱۳ بود؛ اینکه فقط کشتی های متعلق به دو کشور یا متعلق به اتباع و بنگاههای بازرگانی یکی از طرفین زیر پرچم یکی از دو کشور سیر کند . این مسئله به ویژه از این رو دارای اهمیت بود که مانع از حضور یک قدرت خارجی مهارکننده روسیه در دریای خزر می شد.
در دوران شوروی تحولی دیگر نیز به لحاظ فیزیکی برای دریای خزر رخ داد که از جنبه حقوقی سوالات بسیاری را درباره این پهنه آبی پدید آورد. روسیه شوروی در اواخر دهه ۱۹۴۰ اقدام به حفر کانالهای کشتی رانی برای اتصال دریای خزر به دیگر آبهای آزاد بین المللی و سهولت کشتی رانی انجام داد. رودخانه های عظیم ولگا و دن که کشتی های بسیار عظیم نیزتوان حرکت در آن ها را داشتند از طریق حفر کانالهایی به یکدیگر و به دریای خزر متصل گردیدند. اتصالی که سبب گردید دریای خزر که یک دریاچه بود به دیگر آبراههای بین المللی ( دریای سیاه و دریای بالتیک) راه یابد. این راه یابی به آبهای آزاد به صورت کلی تعریف در حکم این مسئله که آیا دریای خزر یک دریاچه است یا دریا خلل بزرگی وارد می آورد.
به عبارت دیگر، اگر دریای خزر یک دریای آزاد بود نحوه تقسیم منابع آن به همان صورتی نبود که اگر یک دریاچه یعنی یک پهنه آبی بسته به حساب آید. اگر دریای خزر دریاچه محسوب گردد مطابق با مقررات و مفاد کنوانسیون حقوق دریاها (۱۹۸۲ ) محسوب نمی گردد و نظام حقوقی آن باید با توافق همه کشورهای ساحلی تصویب شود. اما اگر این پهنه آبی مثل یک دریای آزاد و مطابق با اصول کنواسیون حقوق دریاها ۱۹۸۲ مونته گوبی در نظر گرفته شود دیگر لزومی به رژیم حقوقی مورد اجماع همه کشورهای ساحلی و مالکیتی مشاع یا مساوی آنگونه که در دریاچه ها و دریاهای بسته یا نیمه بسته می باشد وجود ندارد. در دریاها و دریاچه های بسته آزادی دریانوردی وجود ندارد. این گونه آبها به منزله آبهای داخلی تلقی می گردند و « عبور بی ضرر» در آنها وجود ندارد. البته در موافقی که موافقت نامه خاصی توسط دولتهای ذی نفع به امضا رسیده خلاف آن قابل انجام است. از سوی دیگر در دریاهای آزاد رژیم حقوقی و تعیین مرزهای زیر بستر تابع معاهدات یا اعمال تصرف اولیه خواهد بود(ضیایی بیگدلی ، ۱۳۸۳، صص ۲۵۳-۲۵۲).
نتیجه گیری فصل سوم:
هر چند دو کشور ساحلی خزر یعنی شوروی و ایران بر موافقتنامه هایی در مورد رژیم حقوقی این دریا دست یافته بودند، امّا پس ازگذشت چند سال، شرایطی به وجود آمد که باعث شد این موافقتنامه ها توانایی قبلی برای ایجاد یک رژیم حقوقی در دریای خزر را نداشته باشند. از آنجا که کشورهای امضا کننده قراردادهای ۱۹۲۱، ۱۹۴۰ تصور نمی کردند که روزی دریای خزر بتواند برای آنها نفت نیز به ارمغان داشته باشد، لذا هیچ تدبیری در مورد آن نیاندیشیده بودند. رشد تکنولوژی و پیشرفت سریع فناوری باعث شد که آنان بتوانند به اعماق آب نیز نفوذ کنند و از منابع بستر و زیربستر دریا بهره جویند. ولی هیچ قانونی بر این نوع بهره برداریها حکومت نمی کرد و فعالیت های فراوانی نیز در این زمینه صورت گرفت که سبب آلودگی محیط زیست این دریا و وارد آمدن آسیب های جدی به آبزیان آن شد. علاوه بر منابع طبیعی و محیط زیست، عدم تفکیک میان نحوه تردد و وضعیت کشتیهای جنگی و تجاری، مضرّات زیادی به همراه داشت که لازم بود بازنگری و اصلاح شود. از دیگر عوامل ناکارآمدی معاهدات قبلی، فروپاشی شوروی و اثرات ناشی از آن بود که در قسمت بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت( Aqavi, 2003, pp 22-23).
منابع فصل سوم:
الف- کتب:
احمدی، محمود طاهر. روابط ایران و شوروی در دوره رضا شاه، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، ۱۳۸۴.
افشار ،ایرج. دریای خزر: پژوهش در جغرافیای طبیعی، نام و پیشینه ی تاریخی، رژیم حقوقی ، محیط زیست و اقتصاد،تهران: نشر همدان، ۱۳۸۲.
……، تاریخ روسیه در دوران پتر کبیر، ترجمه خسرو کریمی و منوچهر بیگدلی خمسه، تهران: زرین، جلد سوم؛ مجلد دوم ۱۳۷۴.
دنسترویل، ژنرال ماژور. امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز۱۹۱۷-۱۹۱۸ ، ترجمه حسین انصاری، ۲۵۳۷.
ضیایی بیکدلی، محمدرضا. حقوق بین الملل عمومی، تهران، گنج دانش، ۱۳۸۳.
فاتح، مصطفی.پنجاه سال نفت، تهران: بی نا، ۱۳۴۷.
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا. تاریخ روابط خارجی ایران: از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم (۱۵۰۰-۱۹۴۵) تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۸.
نشریه:
توحیدی، احمد رضا .«رژیم حقوقی دریای خزر در معاهدات ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ ایران و شوروی و تحولات پس از فروپاشی»مجله تخصص الهیات و حقوق ؛ ش ۱۶/۱۵ بهار و تابستان ـ. ۱۳۸۶.
ج- منابع لاتین:
۱- Aqavi وBahman. the law and politics of Caspian sea in the 21 st century (Bethsda: Ibex,2003).
فصل چهارم:
رژیم حقوقی دریای خزر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
بهره نخست: پیدایش وضعیت جدید و دیدگاه های مطرح شده در خصوص نحوه تقسیم دریای خزر
شرایط ژئوپلیتیک تازه خزر که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در منطقه پدید آمد، رژیم حقوقی آن را وارد مرحله‌ای تازه کرد. فروپاشی نظام دو قطبی و در پی آن سربرآوردن کشورهای تازه استقلال که از دل شوروی پدید آمدند و هر یک در پی بهره‌برداری از منابع و ذخایر هیدروکربونی پربار این دریا بودند، شرایط تازه‌ای را در منطقه رقم زد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لزوم پایبندی جمهوریهای تازه استقلال به پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ و رژیم حقوقی موجود، نه تنها همخوان با اصول حقوق بین‌الملل عمومی بود، بلکه در بیانیه آلماتی در ۲۱ سپتامبر ۱۹۹۱ نیز به گونه رسمی مورد تائید و تأکید آن جمهوریها قرار گرفته بود. همه دولتهای مستقل و مشترک‌المنافع اجرای تعهدات ناشی از قراردادهای اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفتند و با توجه به سند شماره ۴۷۵/۴۹/A به تاریخ ۵ اکتبر ۱۹۹۴ و نظریه رسمی فدراسیون روسیه بعنوان جانشین بلافصل اتحاد جماهیر شوروی، جمهوریهای تازه در کنار دریای خزر نیز باید پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ را می‌پذیرفتند؛ ولی این جمهوریها با وجود تعهدات رسمی خود و برخلاف همه موازین حقوق بین‌الملل، رژیم حقوقی موجود و پیمانهای ایران واتحاد جماهیر شوروی را نادیده گرفتند و با بستن قراردادهایی با شرکتهای نفتی، پیمانهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ را زیرپا گذاشتند( احمدی پور، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، ش ۴۳، تهران ۱۳۷۶، ص۴۰).
چنان که گفته شد، بر پایه روح توافقهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی، دریای خزر از دید حقوقی میان دو کشور مشاع بوده است؛ ولی در آن قراردادها و توافقها اشاره‌ای به بستر و زیر بستر دریا و چگونگی مالکیت و بهره‌برداری از منابع و ذخایر هیدروکربونی آن نشده است وحتی بهره برداری از منابع زیستی آن، بیرون از منطقه انحصاری ۱۰ مایلی، وضع حقوقی روشنی ندارد. هیچ یک از تقسیمات مناطق دریایی ملی در حقوق بین‌الملل دریاها مانند دریاهای سرزمینی، منطقه انحصاری و فلات قاره در مورد دریای خزر مصداق نیافته و تحدید حدود نشده و در سایه این وضع، دیدگاه های متفاوتی درباره رژیم احتمالی این دریا مطرح گردیده است(بوداغ اف، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، س ۴، دوره ۲، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۷۴). بر این پایه، دو دیدگاه اصلی از سوی کشورهای کرانه‌ای دریای خزر مطرح و تبلیغ شد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:21:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم