کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



چهارشنبه‌سوری در شیراز
شیرازیان چهارشنبه‌ی آخر سال را چهارشنبه‌سوری می‌گویند و غروب سه‌شنبه مرسوم است که هفت کپه KOPE و یا سه کپه خار تهیه می‌کنند، آن‌ها را آتش زده و از روی آتش می‌پرند و می‌گویند:
«زردی من از تو سرخی تو از من»
برخی از زنان و دختران شیرازی به سعدیه رفته و در آب حوض ماهی، آب‌تنی می‌کنند و با جام دعا و چهل کلید آب به سر می‌ریزند. این کار هم به خاطر سلامتی و هم به خاطر مهر گرمی انجام می‌شود.
زنده یاد استاد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی درباره «حوض ماهی» مطلبی دارد که آن را می‌خوانید:
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: بهار شیراز)
حوض ماهی
در شیراز علاوه بر آداب و مراسمی که در شب چهارشنبه‌سوری برگزار می‌شود، رفتن عموم به «حوض ماهی» هم از رسوم قدیم است. در گوشه‌ی غربی باغ آرامگاه شیخ اجل سعدی یک قنات آب گرم معدنی روان است که چند پله می‌خورد تا به سکو و حوضچه‌ای برسند (این آب در بیرون باغ، آفتابی و بر روی زمین جاری می‌شود) بر گرد آن حوضچه برای کندن جامه و آب‌تنی کردن یک سکوی هشت ضلعی تعبیه شده است و آن محل در زبان عامه به «حوض ماهی» شهرت دارد. چرا که این قنات از ماهی ریز و درشت لبریز است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: چشمه سعدی)
از ایام کودکی می‌شنیدیم که دختر شاه پریان به شکل و شمایل یک ماهی بزرگ‌تر، در حالی که یک لنگه گوشواره‌ی بزرگ در گوش چپ دارد، در میان ماهی‌ها به شنا مشغول است و از دهنه‌ی تاریک قنات پیش‌تر نمی‌آید. اما هر که نیّتی کند مراد او را می‌دهد.
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: چشمه سعدی)
از همین رو، زنان به طور عموم و دختران دم‌بخت و زنان جوان بالاخص، به نیّت تندرستی، رفع قضا و بلا، باطل‌السحر، بر آمدن حاجت‌ها و سفیدبختی وارد حوض می‌شوند و بدن خود را به جریان آب فراوان و گرم و مطبوع می‌سپارند و با جام برنجی «چهل کلید» که درون و بیرون آن دعاهایی کنده‌اند، چهل جام آب به سر و تن خود، یعنی به شانه راست و شانه چپ و سر، می‌ریزند.
گاه پیش می‌آید یکی از ماهی‌های بازیگوش دهانش را به پوست نزدیک می‌کند و از تن، آب می‌مکد، با همین تماس مختصر جیغ و ویغ دخترخانم را به هوا می‌برد.
بعضی‌ها برای رفع زردیان و «زردی یرقان» یکی دو تا از ماهی‌های کوچک و ریز این قنات را به وسیله‌ی همان جام‌ها می‌گیرند و می‌بلعند و عقیده دارند زردیشان مرتفع می‌شود.
باری، ماندن در آن استخر مانند آب نیمه‌گرم البته مطبوع و آرام‌بخش است و حوصله‌ی زنان هم فراوان. اما دم‌دمای غروب، مردها که منتظرند تا زنان سر حوض را خلوت کنند، کاسه صبرشان لبریز می‌شود و با صدای بلند و اوقات تلخ از آن‌ها می‌خواهند تا بساطشان را جمع کنند و نوبت را به آنان بدهند. عاقبت هم بانوان با غرولند بسیار «حوض ماهی» را به مردان وا می‌گذارند.
زیارت حضرت شاه‌چراغ «ع»
رسم است که دختران دم‌بخت در شب چهارشنبه‌سوری برای بخت‌گشایی به زیارت حضرت احمدبن موسی شاه‌چراغ «ع» می‌روند. شاه‌چراغ از جمله امامزاده‌های واجب‌التکریم است. مردم شیراز به شاه‌چراغ علاقه زیادی دارند. شب زیارتی شاه‌چراغ شب جمع می‌باشد.
فال گوش ایستادن
فال گوش ایستادن هم نزد زنان شیرازی مرسوم است. زنی که بخواهد فال گوش بایستد چادر سر کرده نیّت می‌کند در پناه کوچه‌ای، در گوشه‌ای می‌ایستد و بر اساس گفته‌ی عابرین تفأل می‌زند. اگر گفته را مطابق میلش دید خود را به مراد رسیده می‌داند.
هم‌چنین رسم است که بعضی از زنان برای برآوره شدن حاجت، در زیر منبر مسجد جامع حلوا درست می‌کنند. به این منبر، منبر مرتضی علی می‌گویند.
آش ابودردا
هم‌چنین مراسم دیگری که شیرازیان دارند پختن آشی است به نام آش ابودردا بعضی معتقدند که وسایل اولیه‌ی آش باید از راه گدایی تأمین شود.
این ‌آش را، هم به خاطر درمان بیماری و هم به خاطر بخت‌گشایی می‌پزند.
زنده یاد استاد ابراهیم شکورزاده در کتاب عقاید و رسوم مردم خراسان درباره‌ی آش ابودردا می‌نویسد:
عوام‌الناس عموما کلم ابوالدردا را «ابودردا» تلفظ می‌کنند و ظاهراً از جهت مشابهت یا قرابتی که این کلمه با کلمه «درد» فارسی دارد، چنین پنداشته‌اند که ابوالدردا در دوران عمر خود همیشه علیل و مریض بوده و هرگز روی سلامتی به خود ندیده است. شاید همین تصور آنان را به فکر انداخته است که برای دفع بیماری از خانه و شفای بیمار خویش آشی به نام آش ابودردا بپزند و بین فقرا تقسیم کنند. این آش روز چهارشنبه‌سوری آخر صفر هم پخته می‌شود.
رسم این است که دختران دم‌بخت که هنوز به خانه‌ی شوهر نرفته‌اند به محلی به نام «خانه سید ابوتراب» واقع در کوچه‌ی شیشه‌گرها می‌روند و زیر درخت کهنسالی که در آن خانه وجود دارد، حلوا می‌پزند و بین فقرا تقسیم می‌کنند و از صاحب آن خانه یعنی «سید ابوتراب» که گویا سید بزرگواری بوده و ششصد سال قبل از این می‌زیسته و صاحب کرامات بود حاجت می‌خواهند.
در شب چهارشنبه‌سوری شیرازیان بوخوش (اسفند) در آتش می‌ریزند که خانه را معطر کند. بوی بوخوش خاصیت گندزدایی هم دارد و از گذشته دور مورد توجه مردم این سامان بوده است.
آجیل چهارشنبه‌سوری
از جمله خوردنی‌هایی که شب چهارشنبه‌سوری شیرازی‌ها استفاده می‌کنند آجیل چهارشنبه‌سوری است که بدان «آجیل شیرین» هم می‌گویند. این آجیل مخلوطی است از: کشمش، نخودچی، مغز بادام، مغز گردو، انجیر، مویز، توت خشک، کنجد بوداده، شاهدانه، تخمک، گندم برشته، برنجک، قصب، خارک (نوعی خرمای خشک) و قیسی.
تفأل به دیوان حافظ
با توجه به ارادتی که شیرازیان به حضرت خواجه حافظ دارند، در این شب دور هم جمع شده و از دیوان حافظ فال می‌گیرند که بدان فال دوره می‌گویند.
چهارشنبه‌سوری
به روایت: علی نقی بهروزی
زنده یاد علی نقی بهروزی در کتاب ارزشمند واژه‌ها و مثل‌های شیرازی و کازرونی «انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر فارس» می‌نویسد: در شیراز به دو شب چهارشنبه‌سوری گفته می‌شود. یکی آخر ماه اسفند (چهارشنبه آخر سال) و دیگر چهارشنبه آخر ماه صفر، در هر دو شب مراسمی به عمل می‌آید که کاملاً شبیه به هم‌اند.
ولی در شب چهارشنبه آخر سال (چهارشنبه آخر اسفند) مفصل‌تر می‌باشد. مردان و زنان شیراز معتقدند که هرگاه عصر سه‌شنبه آخر سال در آب سعدی (آبی که از قنات آرامگاه سعدی یا حوض ماهی جریان دارد) شستشو کنند تا سال دیگر بیمار نمی‌شوند. از این رو، عصر سه‌شنبه آخر سال ازدحام غریبی در اطراف جدول مزبور دیده می‌شود.
باید دانست چون آب قنات سعدی یک نوع آب معدنی است که در آن جیوه مخلوط است و برای امراض جلدی مفید است، مقارن غروب شب چهارشنبه‌سوری در جلو در خانه‌ها آتش زیادی می‌افروزند و زنان و مردان و اطفال از روی آن می‌پرند و می‌گویند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» و در کنار آن یک سبو یا کوزه‌ی سفالین کهنه را می‌شکنند نیّت آن‌ها در این کار این است که در سال آینده گره از کار آن‌ها گشوده شود.
در بنادر جنوب مردم به جای شکستن کوزه، در کنار آتش، کنار دریا می‌روند و آن را در دریا می‌اندازند از جمله مراسم مخصوص شب چهارشنبه‌سوری که بیش‌تر بین زنان و به خصوص دختران دم‌بخت مرسوم و متداول است «فال گوش» می‌باشد.
آجیل مشکل‌گشا
در بعضی از منازل، مجلس شب‌نشینی می‌شود و در آن آجیل مشکل‌گشا مصرف می‌کنند.
باید دانست که آجیل مشکل‌گشا بر خلاف آجیل‌های معمولی که شور است «شیرین» می‌باشد. یعنی از خارک، کشمش، نخودچی، مویز، انجیر، قصبک و شکرپنیر تشکیل می‌شود. در حالی که حاضرین مشغول خوردن آجیل هستند. زنی قصه‌ی آجیل مشکل‌گشا را می‌گوید.
در شب چهارشنبه‌سوری ریختن کندر و اسفند در آتش که آن را در شیراز بوخوش گویند مرسوم و متداول است.
صحبت از قصه‌ی آجیل مشکل‌گشا شد. روایت شیرازی این قصه را که در کتاب قصه‌های مردم فارس جلد اول آورده‌ام می‌خوانید این قصه در شیراز به نام «قصه‌ی بابا خار کن» معروف است.
چهارشنبه‌سوری در مسجد بردی «قصردشت» (که امروزه جزء شهر شده است)
به روایت: جواد شاسمن
در قصردشت در آغاز شب زن و مرد لباس نو به تن کرده و در هر خانه گوشه‌ای از حیاط شمعی روشن می‌کنند و در آن به رقص و پایکوبی می‌پردازند. بعد بوته‌های خار یا چوب را در کوچه‌ها آتش زده و از روی آتش می‌پرند و می‌گویند:
«سرخی تو از ما زردی ما از تو»
فال گوش ایستادن هم در قصردشت مرسوم است که زن‌ها آن را انجام می دهند. از مراسم دیگر فال کلوک KOLUK است. کلوک کوزه‌های دهن گشادی است که روی آن را لعاب سبز داده و برای نگهداری روغن و ترشی استفاده می‌کنند. (فقیری، ۱۳۸۲: ۳۵)
(تاریخ عکس: ۱۳۹۰، عکاس: نگارنده پایان نامه، موضوع عکس: نوروز در شیراز)
قصه‌های نوروزی مردم فارس:
قصه بابا خار کن
یکی بود و یکی نبود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 12:57:00 ق.ظ ]




در فرهنگ ایرانی و اسلامی نیز تمایل به ترسیم جوامع کامل و بی‌نقص خیالی، همواره بین اندیشمندان وجود داشته است. در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، اندیشه شهر آرمانی خود را در کتاب «اندیشه‌های اهل مدینه فاضله» مطرح ساخت و جامعه‌ای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلام پی‌ریزی کرد.
وضعیت مطلوب و آرمانی فارابی در واقع حاصل تاثیر افلاطون بر اندیشه‌ها و نظریات فارابی است. فارابی را باید در عین نوآوری‌هایش شیفته اندیشه‌های افلاطون دانست و از آنجا که برای افلاطون مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت زیادی داشته، فارابی نیز به این سو کشیده شده است. جامعه مطلوب فارابی جمعی از افراد انسانی است که دارای کنش و واکنش اجتماعی و همبستگی اجتماعی هستند. آن‌ها نظام واحدی را تشکیل می‌دهند که دارای سلسله‌مراتب طولی است. بدین معنا که منزلت و پایگاه افراد بر اساس طبیعت او و آداب و رسومی که کسب کرده است مشخص می‌شود. نظام جامعه از رییس اول -که خادم و مرئوس هیچ کس نیست- شروع می‌شود و به آخرین مرتبه هرم اجتماعی -که فقط خادم است و رییس کسی نیست- پایان می‌یابد. رییس جامعه نقش اول را در نظام جامعه ایفا می‌کند و تدبیر امور به دست اوست. دلیل وجودی رییس جامعه فاضله از نظر فارابی، رسیدن انسان‌ها به هدف نهایی‌شان یعنی سعادت اخروی است. وظیفه انسان‌ها شناخت سعادت و مقدمات آن و توجه مستمر به آن است و چون انسان‌ها با یکدیگر متفاوت و مختلف آفریده شده‌‌اند نمی‌توانند به تنهایی و بدون راهنمایی دیگران سعادت و مقدمات آن را بشناسند و نیازمند معلم و راهنما هستند. به نظر فارابی، رئیس مدینه فاضله باید فیلسوف و حکیم باشد یعنی علوم نظری و عملی را کسب کند، با مبدا وحی در ارتباط بوده و مهارت و شناخت تجربی کافی داشته باشد. زمینه این نظریات را می‌توان در گرایش شیعی فارابی دانست که طبق آن امام و پیامبر (رئیس جامعه) قلب و محور جامعه‌‌اند و جامعه بر مدار آن‌ها می‌چرخد(رجبی، ۱۳۸۵: ۴۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در ادامه مطالب بالا باید به این نکته توجه کرد که در دو انقلاب ایران و فرانسه که در فصل های بعد به تفصیل بررسی خواهند شد، انقلابیون با نقدوضع موجود و ترسیم وضع مظلوب و ساختن تصویری ایده آل از جامعه گذشته و ساختن آرمان شهری که بتواند توده های انقلابی را جذب کند پرداختند، آن ها برای نقد وضع موجود به انتقاد از شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پرداختند و با تبیین تازه ای از تاریخ و ترسیم حکومت های سکولار و جمهوری سعی در ساختن وضع مطلوب کردند، در این بین نقش رهبران و ایدئولوگ های انقلابی در جهت دهی و حرکت مردم چشم گیر بود. در زیر برای انقلاب ایران و انقلاب فرانسه مدلی ترسیم شده است تا فرایند شکل گیری انقلاب و تداوم کارکردهای ایدئولوژی در قالب مدل تبیین و تشریح گردد.
نمودار ایدئولوژی در انقلاب فرانسه
روسو
ولتر
اشرافیت
دانتون
لیبرالیسم
تبیین تازه ای از تاریخ
سکولاریسم
اومانیسم
حکومت جمهوری سکولار
سرمایه داری
نظام فئودالی
اومانیسم
عدالت خواهی
لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی
ایده های زمینه ای
ایدئولوگ ها
برابری
برادری
آزادی
سیاسی
اجتماعی
اقتصادی
سیاسی
اجتماعی
اقتصادی
ترسیم وضع مطلوب
نقد وضع موجود
کارکرد
ایدئولوژی
شرایط اجتماعی زمینه ساز
آسیب پذیری سلطنتی
برابری اجتماعی همه طبقات
شرایط اقتصادی فرانسه
لیبرالیسم اقتصادی
طبقات اجتماعی فرانسه
نمودار ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران
رژیم شاهنشاهی
دکتر شریعتی
امام خمینی
مطهری
جامعه توحیدی
سرمایه داری اسلامی
فساد اجتماعی
جمهوری اسلامی
شرایط اجتماعی زمینه ساز
بورژوازی در حال رشد
جامعه فئودال در حال رشد
جامعه نوسازی شده ایران
سیاسی-اقتصادی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]




در واقع وضعیت پزشکی در این دوره مشابه پزشکی دوره هخامنشیان بود با این تفاوت که با دانش وفرهنگ یونانی آمیخته شد».(شمس­اردکانی، ۱۴:۱۳۸۵)
دوره پادشاهی اشکانیان در شهرهای بلخ و سغد و چند شهر دیگر مراکز علمی متعدد به ­وجود آمدند این کانون­ها در پیشرفت­های علمی دوره ساسانیان به­ ویژه تشکیل دانشگاه گندی­شاپور بی­تأثیر نبودند.
طب در دوره ساسانیان
پادشاهان ساسانی از ۲۲۴ تا ۶۵۲ (م)در ایران سلطنت کردند. کانون خاندان ساسانی ایالت پارس بود که در آغاز قرن سوم میلادی میان امرای محلی تقسیم شده­بود. در دوره پادشاهی ساسانیان جنبش­های علمی تأسیس دانشگاه­ها و مراکز علمی به­مراتب بیشتر از دوره­ های پیشین به­خصوص هخامنشیان و اشکانیان بود. در این دوره پزشکی با بهره گرفتن از متخصصین و تألیفات یونانی، هندی و زردشتی احیاء گردید.
کریستین­سن در این زمینه در کتاب «ایران درزمان ساسانیان» می­نویسد:
«همه اقوام جهان برتری ایرانیان را اذعان داشتند خاصه در کمال دولت، تدابیر عالیه جنگی و هنر رنگ­آمیزی و تهیه طعام و ترکیب دوا و طرز پوشیدن جامه و تأسیسات ایالات و مراقبت در نهادن هر چیز به مکان خود، این ترقی و توسعه در دوره پادشاهی درازمدت و در طول فعالیت دانشگاه و بیمارستان گندی­شاپور به اوج شکوفایی خود رسید و پایه و اساس طب اسلامی گردید.
اعتقاد به اثر ارواح در ایجاد بیمار­ی­ها در دوره ساسانیان رواج داشت در نتیجه مؤثرترین درمان در این دوران خواندن افسون­ها و اوراد مقدس و استمداد از نیروهای ماوراء­طبیعی بود و از این­رو هدایت و اداره امور صاحبان حرفه پزشکی بر عهده رئیس موبدان قرار می­گرفت».(الگود،۳۹:۱۳۷۱)
اصول طب در ایران و درمان بیماری­ها در دوران ساسانیان گرچه مبتنی به روایات اوستایی است اما نفوذ طب یونانی از همه جهات در آن ظاهر است.
چنین به نظر می­رسد که در دوران ساسانیان تحقیقات زیادتری درباره گیاهان به­عمل آمده­است، برزویه طبیب برای امتحان گیاهان به هندوستان رفته و مطالعه و بررسی­های ذی­قیمتی نموده ­است.(نجم­آبادی،۳۸۲:۱۳۷۱)

«در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی ترجمه­هایی که انجام گردید قابل توجه است. در این دوره آثار نویسندگان مهم یونان و هند به پارسی ترجمه شده که از میان آن­ها کتاب­های افلاطون و ارسطو و افسانه­ های بیدپای هندی به نام کلیله­ودمنه را می­توان نام برد. در این دوره سرجیس راس­العینی به ترجمه کتاب­های طبی از یونانی به سریانی همت گماشت و بیادق طبیب نیز کتاب «مأکول والمشروب» را تأ لیف نمود».(سرمدی،۱۷۸:۱۳۷۸)
«جندی­شاپور نقش مهمی در تاریخ طب ایران داشته­، گفته می­ شود که تأسیس اولیه این شهر به دوران قبل از تاریخ و زمان ورود قوم آریایی برمی­گردد و به­وسیله شاپور تجدید بنا شده­است. هدف اولیه وی از تجدید بنا ایجاد محلی برای استقرار اسیران رومی و یونانی و استفاده از تخصص­های آنان بود».(الگود، ۸۶۶:۱۳۵۲) با گرد­آمدن پزشکان یونانی، هندی، ایرانی و سرزمین­های دیگر در دانشگاه گندی­شاپور مراجعه دانشجویان پزشکی و نیز ورود گیاهان دارویی گوناگون از تمام نقاط جهان به ایران و بالعکس رو به افزایش گذاشت. بدین­جهت جندی­شاپور از نقطه نظر آموزش پزشکی، طب و طبابت در دنیای آن عهد بی­نظیر بود.
طب در دوره صفویه
صفویان از سال ۹۰۷ تا سال ۱۱۴۸ ه.ق در ایران پادشاهی کردند. در دوره صفویه پزشکی پیشرفت چندانی نکرده­است و افتخارات چشمگیری به­دست نیاورد. پزشکان ایرانی بی­خبر از زندگی مشابهی ­که سراسر اروپا را فراگرفته بوده، خود را جانشینان هوشمند ابن­سینا می­پنداشتند.
«درآن زمان الزام به تحصیل علوم دینی قبل از تحصیل سایر علوم، به­ صورت یک امر مسلم درآمده بود مشتاقان طب می­بایست ابتدا در علوم دینی و فقهی به درجاتی می­رسیدند و پس از آن اگر نیازهای دنیوی، آن­ها را از ادامه تحصیل باز نمی­داشت، می­توانستند به مطالعه در علوم طبی مشغول شوند که عملا از توان ذهنی و جسمی بسیاری از آن­ها خارج بود. لذا نشر علوم پزشکی در زمان صفویه دوباره به الگوی ایرانیان باستان رجعت نمود و معلومات این حرفه به­ صورت سینه­به­سینه و از پدر به پسر یا استاد به شاگرد منتقل شد».(اردکانی،۲۱:۱۳۸۷)
«در مورد باورهای عامه در این دوره و آمیختگی آن باخرافات هانری ماسه در کتاب «آداب ومعتقدات ایرانیان» می­نویسد: موقعی­که عضو خانواده­ای سخت بیمار باشد، برای رفع خطر گوسفندی قربانی می­ کنند. در چنین مواقعی­، اگر حیوان با اجل طبیعی خود بمیرد، دلیل قطعی و حتمی است برای این­که بیمار شفا خواهد یافت، زیرا که سرنوشت آن حیوان را جانشین بیمار کرده­است».(ماسه،۳۲۹:۱۳۸۷)
طب در دوره افشاریه و زندیه
در عصر افشاریه(۱۱۴۸-۱۲۱۰ه.ق) و (زندیه۱۱۶۳-۱۲۰۹ه.ق) علاوه براینکه در پزشکی و درمان ایران پیشرفتی حاصل نشد، حکومت ناپایدار افغان­ها، جنگ­های نادر شاه­افشار و عاقبت مرگ کریم­خان زند(۱۱۹۳ ه.ق) زمامداری کوتاه جانشینان کریم­خان زند و دربدری و قتل ناجوانمردانه لطفعلی­خان زند به دست آغامحمدخان قاجار مجموعا آن­را به­سوی انحطاط و سقوط سوق دادند.
در­عوض فعالیت پزشکان اروپایی از جمله انگلیسی و هلندی و غیره همراه هیئت­ها و کمپانی­های خارجی در ایران آغاز گردید و بدین­ترتیب نفوذ طب اروپایی در کشور ما پایه­گذاری شد.­ پزشکان خارجی هنگام اقامت خود در ایران به شاه و درباریان نیز خدمت می­کردند.
طب در دوره قاجاریه
«آغامحمدخان نخستین شاه از سلسله قاجار بود سلسله­ای که تا ۱۹۲۵ بر سراسر ایران حکومت کرد و شاهد انتقال طب جالینوس و ابن­سینا به طب هاروی و پاستور بود. در دوران قاجار ورود و اشتغال پزشکان به ایران افزونی یافت، برخی ازآن­ها سال­ها در این کشور مقیم بودند و در همین­جا فوت کردند».(الگود،۴۹۳:۱۳۵۲)
«ناصرالدین­شاه از نظر پزشکی، عملا زیر نظر پزشکان مخصوص و مشاوران خارجی قرار داشت. دکتر کلومه طبیب ­و دانشمند ­فرانسوی­ پزشک­ مخصوص ­محمدشاه و بعد ناصرالدین شاه بود».(روستایی،۴۲:۱۳۸۲)
«در سال ۱۲۲۶ وزیرمختار انگلیس در ایران دوتن از جوانان ایرانی را برای تحصیل با خود به انگلیس برد. جوان اولی کاظم برای تحصیل نقاشی به انگلیس روانه شد پس از هجده­ماه توقف در انگلیس در ۲۵ مارس ۱۸۱۳ میلادی به مرض سل درگذشت. دومی میرزاحاجی­بابا افشار پسر یکی از صاحب­منصبان عباس­میرزا بود و برای تحصیل طب و شیمی اعزام گردید. حاجی­بابا در شوال ۱۲۳۴ به ایران آمد. وی حکیم­باشی عباس­میرزا نایب­­السلطنه گردید. بعد از مرگ عباس­میرزا حاجی­بابا حکیم­باشی محمد­میرزا شد. او تا سال ۱۲۵۱ه.ق به­همین سمت در تهران اقامت داشت».(سرمدی،۱۲۲:۱۳۷۹)
«نکته­ای که در این زمان از نظر طب حائز اهمیت فراوان است تأسیس دارالفنون در سال ۱۸۵۰ است. مدت تحصیل در مدرسه طب ۷ سال بود ولی بعدا به ۵ سال تقلیل یافت. دانشجویان در مطب پزشکان معروف تحصیل­کرده تعلیم می­گرفتند و همچنین در عیادت بیمارانی در منزل پزشکان را همراهی می کردند. آموزش­های عملی به مشاهده بعضی دستگاه­های فیزیولوژی نقشه­های تشریحی طبی بدن انسان و عضلات آن­ها و اسکلت انسانی و غیره که همه از اروپا وارد می­شدند محدود می­شد».(هدایتی،۳۷:۱۳۸۱)
«طب سنتی با تأسیس دارالفنون همسایه طب غربی برای مدتی کوتاه تدریس می­شد ولی بعد کاملا از برنامه حذف شد».(محمد میر،۱۵۴:۱۳۸۳)
«در سال ۱۸۵۸ چهل­ودو نفر از دانشجویان ایرانی به پاریس عزیمت کردند، پنج­نفر از این گروه در رشته پزشکی فارغ­التحصیل شدند که در میان آن­ها میرزارضا از همه متمایزتر بود که پس­از فارغ­التحصیل شدن ۷ سال دیگر دوره تخصصی را فراگرفت و سپس از پاریس به ایران بازگشت. به زودی به پایتخت فرا خوانده­شد و به سمت استادی در دارالفنون منصوب گشت. او کتابی را که استاد فرانسویش دکتر گریزول درباره بیماری­شناسی تألیف کرده­بود به فارسی برگرداند».(الگود،۵۵۴:۱۳۷۸)
«ناصرالدین­شاه قاجار تا سال­های زیادی بعد از افتتاح دارالفنون علاقه وافری به پیشرفت داشت. در کتاب «تاریخ پیشرفت­های پزشکی در هفتاد سال اخیر» از سال۱۳۷۰-۱۳۰۰ چنین آمده­است:
با تفکیک مدرسه طب از تشکیلات دارالفنون و بعدا جدا شدن قسمت نظام آن و تأسیس مدارس مختلف، عظمت و شکوه دارالفنون رو به افول گذاشت و به­تدریج به یک مدرسه متوسط تبدیل شد. ساختمان دارالفنون در سال ۱۳۴۸ قمری برابر با ۱۳۰۸ شمسی که مدت هشتادسال از عمر آن می­گذشت، فرسوده شده بود، با حفظ سردر آن تخریب شد و ساختمان جدیدی توسط مهندسی روسی در محل این فرهنگ­سرای کهنه ساخته شد. نام آن به دبیرستان امیرکبیر تغییر یافت، بعدا باز نام دارالفنون را به خود باز گرفت»­.(محمد­میر،۲۳۸:۱۳۸۳)
۲-۳) طب در اسلام
«طب اسلامی یک نظام طبی است که در قرن سوم­هجری(نهم میلادی)، وارد کشورهای اسلامی شد، و در سراسر سده­های میانه وسپس تا روزگاران جدید بدان عمل می­شد. این نظام را غربیان عموما به نام طب عربی می­شناسند اما بسیاری از پزشکان عامل بدان، از جمله برخی از برجسته­ترین آنها مانند رازی، مجوسی و ابن­سینا ایرانی بوده ­اند نه عرب. یقین است که اینان عمدتا به زبان عربی می­نوشته­اند».(اولمان،۱۱:۱۳۸۳)
نجم­آبادی در کتاب خود با نام «تاریخ طب در اسلام» می­نویسد: «تاریخ طب در ایران پس از اسلام با طب اسلامی یعنی خدمات مسلمین ممزوج می­باشد، منتهی اطبای ایرانی سهم بسیار بزرگی در طب اسلامی دارند. اصولا نمی­ توان گفت این­دو یعنی طب ایرانی و اسلامی از یکدیگر مجزا می­باشند، وقتی صحبت از طب اسلامی و یا علوم اسلامی در میان می ­آید مقصود و منظور نظرات پزشکی و یا علمی است که در کتب تمدن اسلامی که عموما به زبان عربی مدون گردید. در صورتی­که در اصل همه آن­ها عموما از دانشمندان یونانی و هندی و بعضا ایرانی یا تراجم یونانی به سریانی و میراث اسکندریان و امثال آن­هاست منتهی به زبان عربی تدوین شده است».(نجم­آبادی،۴:۱۳۷۵)
«در مورد آغاز نفوذ پزشکان غیر عرب به دربار خلیفه منصور گفته شده که وی به­ دلیل بیماری سوء هاضمه­ای که همواره از آن رنج می­برد و اطبای مخصوص خلیفه از درمان آن عاجز و ناتوان بودند از جورجیس بختیشوع رئیس دانشگاه گندیشاپور برای آمدن به بغداد دعوت کرد و بختیشوع پس از دعوت، پسرش را به­عنوان رئیس دانشگاه منصوب نمود و خودش به همراه تعدادی دیگر از همکارانش به بغداد عزیمت کرد. این حضور در واقع به عنوان نقطه عطفی برای خاندان بختیشوع و کلیه پزشکان غیر عرب به­حساب می­آمد».(الگود،۹۸:۱۳۵۲)
ماکس مایرهف درباره علوم از جمله پزشکی در کتاب خود به نام «تراث­الاسلام» که گروهی از خاورشناسان آن­را تألیف کرده ­اند می­گوید: «در پایان دوران ترجمه، پزشکان و دانشمندان جهان اسلام­، به نوشتن کتاب اقدام کردند و از نظر آگاهی به علوم، پایه­ های استوار و اصلی این علوم شدند. آنان در این زمان کاملا بر منابع علمی خود متکی بودند و پیشرو شدند. علوم به ویژه پزشکی در دست مسیحیان و صائبان به دست دانشمندان مسلمان منتقل شد. بیشتر این دانشمندان از اهالی ایران بودند. در رشته پزشکی درمی­یابیم که به جای مجموعه­هایی که از منابع قدیم گرفته شده بود، دایره­المعارف­های منظمی فراهم شد و در آن، اطلاعات نسل­های گذشته به صورت دقیق گرد­آوری شد و در مقابل اطلاعات جدید قرار گرفت».(دفاع،۳۱:۱۳۸۲)
«سده­های چهارم تا ششم هجری را می­توان دوران طلایی طب ایرانی نامید، زیرا از یک­سو پزشکان بزرگی از جمله علی­بن­طبری، محمدبن­زکریای رازی، علی­بن­مجوسی اهوازی و ابن­سینا با نوشته­ های خود باعث رونق بیش از پیش عصر تصانیف شدند و از سوی دیگر تاسیس بیمارستان­های متعددی در شهر بغداد، اصفهان، ری، نیشابور و شیراز رشد چشمگیری در سطوح بهداشتی و درمانی جوامع اسلامی ایجاد کرد در این دوره ایرانیان شمار زیادی از داروهای گیاهی وشیمیایی را تهیه کردند و درحالی­که در داروسازی پیشاهنگ بودند، هنر نسخه نویسی را که هم­اکنون جزءذاتی داروسازی نوین است، ابداع کردند».(شمس­اردکانی ودیگران،۱۶:۱۳۸۵)
ادوارد براون در کتاب «تاریخ طب اسلامی» این­گونه می­نویسد:
«دوران زرین علوم عربی دربین سال­های ۷۵۰تا۸۵۰ (ه.ق) به اوج ترقی خود رسید این قرن بلافاصله پس از استقرار خلافت عباسی در بغداد آغاز گشت. اولین پزشک عرب حارث­بن­کلده است وی پیرمردی بود از معاصران محمد(ص) که تحصیلات خود را در ایران در مدرسه طب جندی­شاپور تکمیل کرده و حداقل یک­بار تشرف به حضور و مشاوره با خسرو انوشیروان را که اعراب به او کسری می گفتند، یافته بود».(براون، ۴۳:۱۳۶۴)
کینگستون مورخ و نویسنده کتاب «تاریخ وفلسفه طب اسلامی» می­نویسد:
«تا مدت مدیدی چنین فکر می­کردند که مسلمانان از نظر علمی و فلسفی بندگان پیرو مکتب­های یونانی بودند و تنها کاری که کرده ­اند آن بوده که منابع مزبور را به­ صورت فسیل نگاه داشته اند بدون این­که کوچک­ترین دخل و تصرفی در آن­ها بکنند. اما این نظریه کاملا غلط است زیرا در آن وقت که مسلمانان در افق پدیدار گشتند تمدن یونان در حال افول بوده وطب منحصر به نوشتن اوراد و استعمال طلسم و جادو گشته بود و حتی کتب علمی و فلسفی قدیمی یونان منسوخ شده بود در این موقع مسلمانان نه فقط مدارک گرانبهای یونان قدیم را حفظ و ترجمه و مورد استفاده قرار دارند بلکه با نوشتن، تفسیر، شرح، و حاشیه به­ طور منطقی آن­ها را مورد انتقاد قرار دادند و اولین روش علمی و تجربی را در طب بنیان گذاردند».(صدر،۱۲۹:۱۳۷۱)
۲-۴) اصول طب و بهداشت در دین اسلام و روایت معصومین
در قرآن­کریم سوره اعراف آیه ۳۱ آمده­است:
کلو و اشربوا و لا تسرفو. یعنی بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.
«امام جعفرصادق(ع) می­فرماید: شفای هر دردی در قرآن است. از قرآن شفا بخواهید که هرکه را قرآن شفا دهد هیچ چیز شفای بیماری او نخواهد بود.
رسول­اکرم(ص) می­فرماید: بیماران خود را به­خلاف میلشان به خوردن غذا وادار نکنید زیرا خداوند آن­ها را می­خوراند و می­نوشاند بی­اشتهایی بیمار به غذا از بزرگ­ترین خدمات است زیرا بیماری غالبا در اثر جمع شدن مواد زائده و مسموم در بدن است و درجای خود ثابت شده که مهم­ترین وسیله سوخت این مواد غذا نخوردن و پرهیز است».(سرورالدین،۶:۱۳۷۶)
«با این­که پیغمبر اسلام بیان می­دارد که خداوند تبارک و تعالی برای هر دردی که بر بندگان خویش نازل فرموده دوای مناسب آن تعیین فرموده، معالجه را فقط به سه طریق منحصر ساخته­است که عبارتند از؛ تجویز عسل و باد کش و داغ کردن و پیروان خود را از استفاده از طریق اخیر برحذر می­دارد. در اعداد داروهایی که تجویز شده شونیز یا سیاه­دانه و صبر زرد و سورمه یا توتیا(برای چشم­درد) و شیرخشت و خاکشیر و حصیر سوخته به عنوان خون­بند یا قابض قرار دارند. امراضی که نام برده­شده عبارتند از؛ سردرد، درد شقیقه و چشم­درد و خوره یا جذام و برص و طاعون و تب که بیماری اخیر با صفت زفیر جهنم آمده­است و پیغمبر اکرم(ص) به پیروان خویش توصیه کرده­است که به سرزمینی که در آن طاعون شیوع دارد نروند».(براون،۴۳:۱۳۶۴)
اسلام بر نظافت شخصی اصرار فراوان دارد. النظافه من­الایمان: نظافت بخشی از ایمان است و این عاملی اساسی در محافظت از تندرستی انسان در قبال خطرات ناشی از بیماری می­باشد.
از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود:
«بدترین ظرفی را که آدمی پر می­ کند ظرف شکم اوست، کافی است که آدمی آنقدر لقمه بردارد که پشتش با آن استوار گردد(از گرسنگی برهد)، و اگر ناگزیر از خوردن بود پس یک­سوم شکمش را به غذا، یک­سوم دیگر را به نوشیدنی­ها و یک­سوم باقی­مانده را برای تنفس کردن اختصاص دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]




Hesaw hesaw kaka baradar
– حه ق بزن هل وه لای شاخدار و نیه مینی= حق بز بی شاخ بر گردن بز شاخدار نمیمونه( یعنی: حق مظلوم سر انجام از ظالم گرفته خواهد شد)
Haq- e bezen- e hel walay saxdaraw neamine
«خ»
– خاکی وه تورهوژین=خاکش را با توبره غربال می کنند( چیزی برایش باقی نگذاشتن)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

Xake watora wezen
– خان ده خانمه= خان از خانم است( عرج و اعتبار مرد بستگی به شایستگی زنش دارد).
Xane da xanema
– خاو ژه ن چه په= خواب زن چپ است.
Xaw- e zen capa
– خه سوره دووسی دیری= خسوره دوستش دارد( یعنی: شخصی ناخوانده بر سر سفره ای حاضر شود و نصیبی ببرد)
XASORA DUSE DERE
« د»
– دار به ر گری سه ر چه منی= در خت ثمر می گیرد سر فرود می آورد
Dar bar gere sar camene
– دالگ بون و دوه ت ت بخواز= مادر ببین دخترش بگیر
Daleg bon-u doat bexwaz
– دایه ی دوو رشیاگ= دایه ی دوغ ریخته( یعنی: حرافی و پرحرفی)
Dayay do reshyag
– دهه کی هات بنه کی در کرد= بیرونی آمد اندرونی را بیرون کرد( یعنی: کسی که از گرد راه برسد و بی هیچ استحقاقی صاحب اصلی را بیرون کند).
Daraki hat benaki dar kerd
« ر»
– روژ ئمید دریژه= روز امید دراز است
Ruz- e emed dereza
– روی ده قورخ سه زیاگ= روباه در مرتع سوخته( یعنی: انسان بر قیافه ی ماجراجو)
Rewi- e da gwerex seziyag
– ریش و مه قراز ها ده س خوه ت= ریش و قیچی در دست توست
Ris- u meqraz ha das- e xwat
– ریان ره میاوه شه ل و کوور که فتنه نووا= گله رم کرد لنگ و کورش جلودار شدند( یعنی: افراد ضعیف فرصت طلب که به نوایی می رسند)
Ryan ramyawa sal- u kur kaftena nuwa
« ز»
– زه مین بلین هوچ وقت ئاوینه خوه ی= در زمین بلند هیچ وقت آب نمی رود
Zamine belen hoc waxt aw nyaxway
– زرده لو بیا وه گلو= گنج بی رنج میسر نمی شود.
Zaradalo beya va golo
– زه رر ده هه رجا نووای بکری نه فه= ضرر را هر جا کنترل کنی منفعت است
Zarar da har ja nuway begeri nafa
– زه گ تووشگ نیه لگری= شکم توشه بردار نیست( یعنی: به کسانی که تمام هم و غم شان شکم و خوردن است).
Zeg tuseg nyalgere
« ژ»
– ژار ژی ی بی منه ته و پاتشامنی= فقیر زنده می ماند پادشاه بی منت می شود( زمستان می رود و سیاهی بر زغال می ماند
Zar ziye bemenati wa patesa mine
– ژن سوهانه ومردتیخ= زن سوهان است و مرد تیغ ( به معنی: زنان عامل تحریک مردان به جنگ هستند.)
Zen suhanaw mard tex
– ژن کلاش تنگ ینه ده پا بکه نیه ی = زن کفش تنگ نیست که آن را از پادر آورید.
Zen kelase tan niya da pa bekaniyay
– ژه وه ژن خواز ده نه ی منه تی نه نه خوازمه نی که ر= زن را در حقیقت به داماد می دهند اما منت توافق با ازدواج را بر بزرگان می گذارند.( رعایت کردن عرف عام )
Zen wa zen xwaz danay menatey nana xwazmanikar
«س»
– سازه م ده قه یم پفم ده گوپم = سازم بر کمرم و نفسم در دهانم( به معنی : سکوت کردن ، حرف خود را پس گرفتن)
Sazam da gayem pefem da gwepem
– ساز نا و بسور کوره خوه ی =نوازنده و عروسی پسر خودش ( نهایت تلاش کردن )
Sazenaw sor- e kwerr- e xway
– سال چوو واته ی مینی =سال می گذردو حرف و حدیث هایش باقی می ماند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]




حرکت مردم قم که هم به لحاظ عمق و شدت مقابله و هم به جهت علنی و عمومی سازی مخالفت ها با رژیم بارزتر از حرکت های پیش از خود در همان سال بود، از آن رو که نخستین حلقه از زنجیرۀ چهلم های مکرر در روند نضج گیری و تعمیم بسیج انقلابی در سراسر کشور را سر انداخت، شاید مهمترین نقطۀ عطف خیزش انقلابی مردم ایران به شمار آید این حرکت به مثابۀ نقطۀ عطف ، دو نقش ماندگار از خود باقی گذارد. یک، سمت و سو و انگیزه های خیزش انقلابی در شرف وقوع را مشخص کرد؛ دو، الگوی مؤثر مبارزاتی را به مردم شهرهای دیگر نشان داد (استمپل، ۱۳۷۱: ۱۳۶- ۱۳۷ و کدی، ۱۳۷۷: ۳۵۸).
۱- اندیشه های زمینه ای
در ابتدا با اشاره به اینکه به دلیل سوابق استعماری کشورهای غربی و روسیه، نزد مردم ایران افکار ضد امپریالیستی و چپ، رادیکال و غربزده محسوب می شد. این افکار هیچ گونه مزیتی بر جریان های واقعاً بومی و عمیقاً ضدخارجی که از چرخش به سمت یک هویت اسلامی اصیل دفاع می کردند، نداشتند. اگر مسأله، بریدن پیوندها با خارج، پالایش جامعه و ساختن نظم اخلاقی جدیدی بود، مسلماً سیاست بومی مذهبی در یک جامعۀ اسلامی از قدرت زیادی برخوردار بود. اهمیت این چرخش به سمت یک سیاست اسلامی و بومی هنگامی درک می شود که به یاد آوریم این چرخش منحصراً خاص محافل مذهبی قم نبود. برخی از نام آورترین حامیان آن، روشن فکران غیرمذهبی بودند، مانند جلال آل احمد که سابقاً یکی از رهبران و روشن فکران حزب توده بود، یا روشن فکران اسلامی اصلاح گرایی مانند علی شریعتی که سالیان حساسی از عمر خود را در اوایل دهۀ ۱۹۶۰ در پاریس گذرانده بود و عمیقاً متأثر از روشن فکران الجزایری ملی گرا (مانند فانون) و حامیان فرانسوی آن ها مانند (سارتر) بود. در حقیقت تلاقی این دو جریان فکری با فعال گرایی سیاسی روحانیون اطراف امام خمینی بود که اسلام را در اوایل دهۀ ۱۹۷۰ در کانون گفتمان سیاسی قرار داد. قسمتی از جواب این معما که چرا ایرانی ها به جای اوایل این قرن ، در دهۀ هفتاد به اسلام روی آوردند؟ در همین این امر نهفته است (نجم آبادی ،۱۳۷۷ :۳۶۵).
در ادامه با توجه به اینکه در ایران چهار گروه عمده مدعی قدرت مشروع وجود داشت، گروه های گوناگون چپ گرا، جبهه ملی (مجموعه ای از گروه های محافظه کار و ناسیونالیست دموکرات)، طرفداران سلطنت و حامیان شاه و جنبش مذهبی. اما در نهایت، جنبشی که به وضوح توانست توده ها را به حرکت درآورد، جنبش اسلامی بود که با بهره گرفتن از تفکرات شیعی که در جامعه ایران ریشه ای تاریخی عمیقی داشت توانست گروه ها و ایدئولوژی های رقیب را کنار بزند، و موقعیت خود را در جمهوری اسلامی تحکیم کند. در این بخش از پژوهش، اندیشه های مهم وتأثیر گذار، که باعث شکل گیری انقلاب ۱۳۵۷ ایران شدند، بررسی خواهد شد.
۱-۱- ایدئولوژی تشییع
حکومت صفویه پس از سال‌های طولانی حکومت بیگانگان بر ایران، توانستند در اوایل سده دهم قمری با تکیه به مذهب شیعه دوازده امامی یک کشور مستقل شیعه و ایرانی بنیان نهند. به همان میزان که تشیع در قرن نهم رواج می‌گرفت سلسله‌های صوفیان شیعی مذهب نیز بیش تر می‌شدند و نیروهای آن ها افزایش می‌یافت. نام سلسله صفویه از شیخ صفی‌الدین اردبیلی (نیای شاه اسماعیل یکم) گرفته شده‌است. شاه اسماعیل برای گسترش تشیع، محقق کرکی را از منطقه جبل عامل به ایران دعوت کرد. پژوهش‌گران حوزه اندیشه سیاسی اسلام و ایران درباره تحولات اندیشه سیاسی دوره صفوی دچار چند دسته‌گی آرا هستند. برخی این باور هستند اساسأ «دگرگونی جدیدی در اندیشه و عملکرد سیاسی در این دوره صورت نگرفته است، ولی گروه دیگری از پژوهش‌گران، دوره صفویه را سرآغاز نوزایی ایران، تشیع و اندیشه‌های شیعی می‌دانند. باورها، سیاست و ایدئولوژی صفویان به شیعه دوازده امامی، تاثیر ژرفی در شکل دادن ایران امروزی داشته‌است». ظهور صفویه با مذهب رسمی شیعه، ایران را از دیگر کشورهای همسایه مسلمان جدا گذاشت، این در حالی است که در آن روزگار دولت عثمانی در اوج قدرت بود و به ویژه پس از فتح قسطنطنیه، تهدید بزرگی برای کشورهای اروپایی محسوب می‌شد. از این رو کشورهای مسیحی اروپا بر آن شدند روابط محکم بازرگانی و سیاسی با ایران برقرار کنند زیرا دولت سنی عثمانی را خطری بزرگ می‌پنداشتند از این بابت که آن ها پیشروی‌ها و فتوحاتی در شرق اروپا برای خود کسب کرده بودند، بنابراین کشورهای اروپایی روابط دوستانه خود را هم چنان که با تیمور و جانشینان او و دولت‌های قره قویونلو و آق قویونلو داشتند با دولت شیعه صفوی بیش از پیش گسترش دادند (پناهی سمنانی،۱۳۷۱: ۷۲-۷۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

قبایل قزلباش که از هواداران و حامیان شیوخ صفوی بودند، جایگاه الهی برای آنان قائل بودند و حتی ادعا ارتباط مستقیم آنان را در بیداری و خواب با امامان شیعه به آسانی باور داشتند (پناهی سمنانی،۱۳۷۱: ۷۲).
شاه اسماعیل یکم و اجداد وی پشتاپشت خویشتن را تجلی‌گاه و مظهر زنده خداوند می‌دانستند و پس‌مانده غذای آن ها را به جهت تبرک و شفای بیماران به قیمت گزاف می‌خریدند. «ولادیمیر مینورسکی» باعث اعتقاد به این طرز فکر و اعتقاد مذعبی به شاه را، قبایل نیمه بیابانی ترکمن می‌داند که نهایتأ خاندان صفوی را به تاج و تخت رساندند (پناهی سمنانی،۱۳۷۴: ۵۷).
سازمان مذهبی سیاسی صفویه سازمانی مخصوص و منحصر به فرد بود در تشکیلات صوفیان صفوی، ریاست ارشد، با نام «پیر یا مرشد» همواره با یکی از افراد خاندان صفوی بود. همچنین مقررات حاکم بر تشکیلات صفوی بر پایه اطاعت بی و چون و چرا اعمال شده بود (پناهی،۱۳۷: ۶۱). صفویان موفق به ایجاد نوعی همبستگی و تمرکز مذهبی شدند، آنان بدعت گذار زمامداری معنوی- دنیوی بودند (میر احمدی،۱۳۶۳: ۷۴).
ایدئولوژِی و بینش حکومت صفوی این بود که اصولأ بنای دولت و زمامداری را بر دو ستون قوی قرار داد که یکی مذهب شیعی و دیگری ملیت ایرانی بود. یکی برعواطف و شعائر ویژه شیعی استوار بود و دیگری بر ملیت ایرانی و سنت‌های قومی تکیه زده بود (شریعتی، ۱۳۸۶: ۸۸).
ایدئولوژی شیعه با انتظار ظهور منجی جهانی و استقرار صلح و عدالت، مانوس است. شیعیان با این ایدئولوژی به نوعی نسبت به آینده امیدوار می شوند. شیعه، تمام آرمان ها و آرزوهای خویش را تا زمان رسیدن موعود، دست نایافتنی می داند؛ از اینرو، همواره از وضع موجود، ناراضی است. امید به ظهور مصلح جهانی همواره آن ها را در حالت آماده باش قرار می دهد و روحیه ای فعال به منتظران می دهد. در واقع انتظار عاملی محرک است که انسان را به تلاش و تکاپو وامی دارد (متقی زاده،۱۳۸۴ :۳۱).
اما تا ظهور منجی، شیعه با واقعیت عصر غیبت روبه روست و در این راستا یکی از اساسی ترین امکاناتی که در اختیار شیعه قرار می گیرد تا براساس آن زندگی اجتماعی و سیاسی خویش را با شرایط روز و مقتضیات زمان وفق دهد اصل اجتهاد است. اجتهاد نه تنها امکان استخراج احکام شرعی را از منابع به فقهای جامع الشرایط میدهد؛ بلکه تنها در زمینه های تخصصی فقهی و شرعی خلاصه نشده و به نوعی در مسائل فرعی و درجه دوم، اجتهاد آزادانه فردی را شاهدیم که امکان ابراز عقیده آزاد را برای تک تک افراد قائل است. بنابراین این اصل، روح اعتراض و انتقاد را در برابرحاکمیت های غیر منعطف تقویت می کند به علاوه شیعه از مجرای مرجعیت به نوعی رهبری اجتماعی دست می یابد که در مواقع لزوم می تواند نیروها و اقشار مختلف جامعه را سازماندهی و آماده جهاد کند (متقی زاده،۱۳۸۴ :۲۸).در نظام فکری تشیع گذشته و دست کم تا قرن نوزده میلادی نوعی رابطه مسالمت آمیز با سیاست داشته است و در مقاطعی حتی با حکومت های وقت کنار می آمده است (اخوان مفرد،۱۳۷۹: ۱۴۶).
«مارتین کرامر»، محقق عنود و اسلام ستیز آمریکایی هم به این امر اشاره کرده است:
مذهب تشیع در بیشتر سده های هزاره اول اسلام، ایدئولوژی اقلیت های محتاطی بود که تلاش می کردند آرمان های مذهبی را با واقعیات روزمره آشتی دهند. مذهب تشیع دوازده امامی ایدئولوژی یکی از این اقلیت ها بوده است. تدابیری که این شیعیان اندیشیده بودند بسیار گسترده و فراگیر بود، به طوری که حتی شامل تقیه یا کتمان عقاید واقعی نیز می شد. درچنین فضایی از تفکر بوده که برداشت مبتنی بر تطبیق و سازش، شکوفا شده و ریشه کن سازی بی عدالتی به زمانی موکول گردیده است که غیبت امام دوازدهم به سرآید و با بازگشت خود عدالت را در همه جا برقرار سازد ( متقی زاده،۱۳۸۳: ۱۷۸).
در پایان یک ویژگی در تشیع ایران وجود دارد که در موفقیت امام خمینی رهبر انقلاب ایران نقش حیاتی داشت و آن ساختار مستقل روحانیت قبل از انقلاب است. روحانیت شیعه در ایران همواره مخالف حکومت های دنیوی نبوده است و گاهی پیوندهای نزدیکی با حاکمان وقت داشته است. معذلک چه روحانیت مخالف با حکومت وقت بوده و چه با آن همکاری می کرده است، روحانیت و دولت دو هویت متفاوت و متمایز داشته اند. در دورۀ قاجاریه بین وظایف دیوان سالار حکومت و روحانیت تقسیمات پذیرفته شده ای وجود داشت. روحانیون مکتب ها را که تنها نهاد آموزش بودند، می چرخاندند، و امور حقوقی جامعۀ مسلمین را اداره می کردند. روحانیون از طریق خمس و زکات، ساختار مالی مستقل خود را تقویت می کردند. به لحاظ سیاسی، روحانیون در اعتراض علیه امتیازات اقتصادی و سیاسی که قاجارها به بیگانگان غیر مسلمان و غیرایرانی می دادند پیشرو بودند. در حالی که تعدادی از رهبران مذهبی شیعه از انقلاب مشروطه حمایت کردند، از همان اوایل ۱۹۱۰ ملی گرایانِ طرفدارِ مجلس از آنان سبقت گرفتند. روحانیون که از نتایج جنبش مشروطه مأیوس شده بودند، برای چندین دهه از سیاست کناره گرفتند (نجم آبادی ،۱۳۷۷ :۳۶۸ ).
۱-۲- ناسیونالیسم و لیبرالیسم
با توجه به این که در انقلاب اسلامی ایران، نهضت آزادی و جبهه ملّی از ایدئولوژی ناسیونالیسم و لیبرالیسم بهره مند بودند و در فعالیت های انقلابی شرکت داشتند، در این قسمت از پژوهش به ارتباط این ایدئولوژی با انقلاب اسلامی ایران پرداخته می شود.
ناسیونالیسم
در ابتدا به ریشه و تاریخچه ناسیونالیسم اشاره خواهد شد. ناسیونالیسم یا ملی‏گرایی به اصالت دادن به تعلقات قومی و ملی تعریف شده است. انسان به جهت پاره‏ای از تعلقات از قبیل سرزمین، زندگی مشترک، خون و نژاد و مانند آن، خود را از دیگران جدا شمرده و به قوم خاصی احساس تعلق می‏کند و توجه خود را به تامین منافع ملی، حتی اگر مستلزم زیان دیگران هم باشد، معطوف می‏گرداند. این مساله از علاقه مندی شروع می‏شود و آن‏گاه به افراط در نژادپرستی می‏رسد.
«ناسیونالیسم»[۴] در لغت ترکیبشده از دو کلمه، یکی به معنای «ناسیون»،[۵] یعنی متولدشدن گروهی از مردم در یک مکان است و دوم «ایسم»[۶] به معنی شناختن است. این دو معنا تداعی‌گر ایدئولوژیک بودن ناسیونالیسم است (بابایی،۱۳۸۳: ۵۵).
«ناسیونالیسم» در اصطلاح عقیده‌ای است که تا حد ممکن مرزهای ملت (که حافظه تاریخی مشترک، زبان مشترک، فرهنگ و آداب رسوم مشترک و سرزمین مشترک و مانند اینها را در برمی‌گیرد) با مرزهای دولت منطبق باشند و ملت سرنوشت خود را در دست داشته باشد و دولت ملی مهم‌ترین سازمان سیاسی آن باشد. تعریف دیگری که از ناسیونالیسم وجود دارد این است که ناسیونالیسم «ایدئولوژی است که دولت ملی را عالیترین شکل سازمان سیاسی می‌داند و مبارزه های ملت باورانه بر ضد چیرگی بیگانه، برای پاسداری از چنین ملتی است. بنابراین رشد ملتباوری باعث شد که اصل «حاکمیت ملی» شناخته شود و این دوره برای اروپا از قرن هفدم تا اواخر قرن نوزدهم و در آسیا و آفریقا به ویژه نیمهی دوم قرن بیستم را در برمی‌گیرد» (آشوری،۱۳۶۶: ۳۱۵).
اوج حضور فعال این اندیشه را در دو دهه پس از جنگ جهانی دوم شاهد بودیم که با موجی از نهضت ها و حرکت های استقلال طلبانه که عمدتأ متأثر از ایده های ناسیونالیستی بود همراه گردید و پیامد سیاسی- اجتماعی آن به سر آمدن عمر دوران استعمار کلاسیک و کوتاه شدن ظاهری دست قدرت های بیگانه از مقدرات بسیاری از کشورهایی بود که در پی این نهضت ها استقلال خود را به دست آوردند. هرچند متأسفانه این احساس پیروزی در بسیاری موارد دیری نپایید.
در ایران دهه بعد از ۲۰ شهریور و رخدادهایی که تحت عنوان ملی شدن صنعت نفت در ایران شاهد بودیم، نمونه ایرانی معرف این جریان اندیشه ای بود. به هر حال این اندیشه نیز طی چندین دهه به عنوان یکی از جریان های فکری پرجاذبه، بسیاری از افراد و شخصیت های اصلاح طلب و ضد بیگانه را به سوی خود جذب نمود و توفیق های مراحل اولیه آن، چشم انداز نوید بخشی ارائه داه بود، ولی به تدریج، کاستی ها و ناکارآمدی آن بر اهل نظر روشن شد.
ژرف اندیشان به تدریج با این واقعیت ملموس مواجه شدند که ناسیونالسیم، حداکثر، ایدئولوژی موفق برای مرحله مبارزه با بیگانه است ولی در مورد نحوه اداره امور جامعه و تنظیم روابط اجتماعی، فاقد دستگاه فکری و بنیان های نظری لازم است. در عمل بسیاری از انقلابیون و رهبران نهضت های رهایی بخش، پس از توفیقات اولیه، برای اداره جامعه خود دستورالعمل های برآمده از ناسیونالیسم در اختیار نداشتند و ناچار دست به تمنا به سوی نظام های فکری دیگری که فرارویشان بود دراز کردند و باعث شکست این اندیشه در جامعه آن زمان ایران شد ( حاضری، ۱۳۷۷: ۱۲۰).
در ایران نیز یأس و سرخوردگی ناشی از شکست نهضت ملی و مواضع منفعلانه هواداران و رهبران سیاسی- اندیشه ای آن، طی دوران ۲۰ ساله آن بعد از کودتای آمریکایی سال ۱۳۳۲، شادابی و طراوت لازم را از اندیشه های ملی زدود، به گونه ای که در رقابت های ایدئولوژیک دهه ۵۰ ، این اندیشه قادر به جذب نیروهای جدید نبود و معدود عناصر بازنده از دهه های گذشته، بسیار کم تحرک تر از جریان های رقیب، حضوری کمرنگ و محتاطانه داشتند( حاضری، ۱۳۷۷: ۱۲۱).
لیبرالیسم
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشۀ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه «لیبر[۷]»، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشی‌های کسانی که گرایش اولیه‌شان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادۀ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تامین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار می گیرند و در امور عمومی بتوانند قوه ی مجرب حکومت را از طریق یک هیأت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینۀ نظریۀ ناب متمایل به پیروی از «جان لاک« فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق می شد که هیچ کس نباید به سلامتی، زندگی، و اموال دیگران آسیبی برساند (پرهام،۱۳۸۶: ۱۰).
گروه های که تحت تاثیر این اندیشه ها در ایجاد نظام جهوری اسلامی ایران نقش زمینه ای بسیاری داشتند مورد توجه قرار می گیرد.که در این بخش از پژوهش به آن اشاره خواهد شد.
نهضت آزادی
نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ تشکیل شد و سران آن مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و سید محمود (بعدأ آیت الله) طالقانی بودند. این رهبران در همان زمان عضو شورای عالی «جبهه ملی دوم» بودند که در تابستان ۱۳۳۹ با شرکت خود آنان تاسیس شد، و می توان گفت یکی از مهم ترین و تاثیر گذار ترین فعالان و مبارزانی هستند که با نگرش ناسیونالیستی به مخالفت با شاه ایران پرداختند.
ولی بعدأ با دیگر اعضاء آن شورا اختلافات اساسی پیدا کردند. در زمان تشکیل نهضت آزادی تازه دکتر علی امینی -که سیاست مداری با شخصیت و مستقل از شاه بود- بر اثر فشارهای داخلی و خارجی، نخست وزیر شده بود. جبهه ملی دوم از همان ابتدا همه نیروهای قابل ملاحظه خود را برای کوبیدن امینی به کار انداخت؛ بدون این که برنامه ای اعلام کند، یا خود را برای جانشینی او آماده سازد. «جامعه سوسیالیست ها» به رهبری خلیل ملکی و سازمان نوبنیاد «نهضت آزادی» بر آن بودند که این سیاست غلط است و صرف برخورد منفی با امینی سبب تقویت شاه می شود. در عمل این پیش بینی درست ازآب در آمد. امینی که هم شاه هم جبهه ملی هم زمین داران و هم حزب توده او را می کوبیدند، در تیرماه ۱۳۴۱ ناگزیر از استعفا شد، و به دنبال آن شاه با آغاز انقلاب سفید خود استبداد تاریخی ایران را دوباره برقرار ساخت. نیروهای نهضت آزادی ایران جزء «نهضت مقاومت ملی ایران» بودند که پس از کودتای ۲۸ مرداد با همکاری احزاب و عناصر ملی تشکیل شد. پس از مدت نسبتأ کوتاهی فعالیت «نهضت مقاومت» متوقف شد و سازمان های وابسته به آن رفته رفته جدا شدند. آنچه باقی ماند اعضاء و عناصر ملی- مذهبی آن بودند که در سال ۱۳۳۹ با عنوان «نهضت مقاومت» با رهبری بازرگان و یارانش تجدید فعالیت کردند. همین «نهضت مقاومت» بود که در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ به عنوان «نهضت آزادی ایران» تجدید سازمان کرد و به عنوان یک سازمان سیاسی مستقل و منسجم وارد گود سیاست شد. بازرگان و سحابی و طالقانی دست کم اسمأ در شورای «جبهه ملی دوم» ماندند ولی وقتی اولین و آخرین کنگره آن جبهه که در دی ماه ۱۳۴۱ تشکیل شد سیاست خود را دائر بر انحلال احزاب وابسته به خود (یعنی پذیرفتن اعضاء آن ها فقط به شکل انفرادی) تایید و تثبیت کرد، «نهضت آزادی» عملا از آن جدا شد. یک سال پس از آن مصدق از تبعیدگاه خود درمکاتبه شدید اللحنی با جبهه ملی، موضع «نهضت آزادی» و «جامعه سوسیالیست ها» را مبنی بر این که جبهه باید متشکل از سازمان ها (نه افراد) ملی باشد تایید کرد. این منجر به استعفاء شورای «جبهه ملی» شد. به دنبال آن، و به تشویق مصدق (از طریق مکاتبه) چهار سازمان ملی «نهضت آزادی» (بازرگان و یارانش)، «جامعه سوسیالیست ها» (ملکی و یارانش)، «حزب ملت ایران» (داریوش فروهر و پیروانش) و «حزب مردم ایران» (دکتر حبیب الله پیمان و دکتر کاظم سامی و دیگران)، «جبهه ملی سوم» را تشکیل دادند (کاتوزیان،۱۳۹۱: ۳).
جبهه ملی
«جبهه» ملی یک سازمان سیاسی ملی‌گرای فعال در ایران بود. نام جبهه ملی نخستین بار بر گروهی گذاشته شد که همراه دکتر مصدق برای اعتراض به آزاد نبودن انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در دربار تحصن کردند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دستگیری رهبران وفادار به دکتر مصدق فعالیت این جبهه متوقف شد. اگرچه بعضی از فعالان آن در نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند. از مهم ترین اهداف توقف فعالیت این گروه ناسیونالیسم در ایران می توان به ریشه کن ساختن آن به نحوی که تجربه ایران در هیچ کشور صادرکننده نفت تکرار نشود تا منافع اقتصادی و استراتژیک نفت در آینده مورد مخاطره قرار نگیرد. این نهضت که در برنامه‌های تبلیغاتی خود پیروی از راه مصدق و آرمان‌های او را عامل تعیین کننده اتحاد و همبستگی مردم در جهت ادامه مبارزه علیه رژیم کودتا می‌دانست اهدافش را به شرح زیر اعلام نمود: ادامه نهضت ملی و اعاده حیثیت استقلال ایران و برقراری حکومت ملی، مبارزه با حکومت های دست نشانده خارجی اعم از انگلیس و روس و آمریکا، مبارزه با حکومت های دست نشانده خارجی و عمال فساد در ایران بود (اسناد نهضت مقاومت ملی – بدون تاریخ – : ۴۱).
۱-۳- سوسیالیسم
سوسیالیسم[۸] از ریشه لاتینی سوسیوس[۹] بهمعنی همراه و شریک یا از واژه‌ی «سوسیال»[۱۰] بهمعنای اجتماعی، در زبان فرانسه گرفته شده است. سوسیالیسم در اصطلاح معناهای بسیار زیاد دارد، برخی آنرا یک اندیشه، برخی دیگر آن را یک نظریه میدانند امّا به نظر «ابنشتاین» سوسیالیسم «ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی میباشد». این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیههای کارگری یا پرولتارلیا کمک کند. و بهطور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروه های خاص اجرا شود و اصالتدادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود میداند (ابنشتاین،۱۳۶۶: ۲۷۲).
سوسیالیسم انقلابی از نظر محتوا بیش تر به رفتار انقلابیون ایران شبیه است، سوسیالیستی که راه دستیابی به سوسیالیسم را سرنگونی ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی موجود میداند چراکه چنین ساختارهایی (دولتی) در خدمت طبقه حاکم و سرمایه داری است. مهمترین نمونه آن سنت کمونیستی است که در نظریه انقلابی لنین بر این فرض استوار است که «حزب کمونیست وظیفه هدایت پرولتارلیا را بر عهده دارد و در حزب نیز«انقلابیون» مسئول شکلبندی سیاستها و وظیفه رهبری را دارند.» (ابنشتاین،۱۳۶۶: ۲۸۵).
سوسیالیسم در ایران
سوسیالیسم در ایران را میتوان در گرو دو گفتمان ملیگرایی و گفتمان اسلام سیاسی تحلیل و تبیین نمود. ابتدا گفتمان ملیگرایی سوسیالیستی در دوره قاجار توسط بازرگانانی که به خاطر عدم استقلال اقتصادی در داخل ایران به کشورهای همسایه سفر کردند و موج ماورای قفقاز را تشکیل دادند؛ وارد ایران شد و زمینه سوسیال دموکراسی باکو، حزب همت و اعتدالیون و اجتماعیون را فراهم و راهحل عقبماندگی ایران را وضع قانون میدانستند. این گفتمان با نشانههایی همچون سکولاریسم، تفکیک قانون عرف و شرع، حذف دین و همچنین مخالفت ‌با اعراب و اسلام فصلبندی میشد و محور اصلی آن ها نشانه «برابری» بود و بیان میکردند کارها زمانی انجام میگیرد که مجموعه ملت «هیأت اجتماعیه» باشد نه اینکه پادشاه به شخصه دولت باشد. از طرفداران این گفتمان میتوان به میرزاآقاخان کرمانی، عبدالرحیم طالبوف تبریزی و زینالعابدین مراغه‌ای اشاره کرد.
دوم گفتمان اسلام سیاسی سوسیالیستی،که نهضت خداپرستان سوسیالیست (محمد نخشب، مهندس جلالالدین آشتیانی، دکترکاظم سامی و غیره)، سازمان مجاهدین خلق (محمد حنیفنژاد، سیدمحسن، حسن نیکبین) و دکترشریعتی قرار دارند. نهضت خداپرستان سوسیالیست در اوایل قدرت «محمدرضاشاه» در سال۱۳۲۲ در ایران تشکیل و بر افکار روشنفکرانی همچون دکترشریعتی تأثیر گذاشتند و شریعتی متأثر از آن ها در نخستین نوشته خود در مقدمه «مکتب واسطه» در سال۱۳۲۴ نوشت: «مکتب واسطه اسلام از میان مکتبهای ایده‌آلسیم و ماتریالیسم، روش رئالیستی دارد، دوم پایگاه سیاسی اسلام نه به شرق و نه به غرب وابسته است سوم، رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم علمی است که بر تفکر خداپرستی استوار است.»( سعیدی،۱۳۸۰: ۴۳۷).
خداپرستان سوسیالیست ایران که در ذیل گفتمان اسلام سیاسی قرار دارند هدف اصلی خود را مقابله با فشارهای ضددینی حزب توده و بهاییها میدانستند و از وضع موجود جامعه ناراضی بودند، لذا به لحاظ فکری مبنای جهانبینی خود را توحید و برابری قرار دادند و از لحاظ اقتصادی به سوسیالیسم گرایش داشتند. و درصدد مبارزه با استبداد برآمدند. بنابراین بهطورخلاصه آن ها خواهان انقلابی اجتماعی در ایران بودند. اما بر خلاف سوسیالیستهای اروپای شرقی و غربی بعد معنویت را به جای ماتریالیسم مارکسیستی میخواستند.
در ادامه باید افزود، یکی از مهم ترین احزاب سیاسی و تاثیر گزار در تاریخ معاصر، حزب سوسیالیتی «حزب توده ایران» بود که در دهم مهر ماه ۱۳۲۰ تأسیس و «سلیمان محسن اسکندری» به عنوان رهبر حزب انتخاب ‌گردید. پس از مرگ «سلیمان محسن اسکندری» تا برگزاری اولین کنگره حزب «ایرج اسکندری» بطور موقت جانشین سلیمان محسن اسکندری می‌شود و ظاهرأ حق امضاء داشت. تا اینکه در مرداد ماه ۱۳۲۰ پس از برگزاری اولین کنگره حزب «نورالدین الموتی» به مقام رهبری نائل می‌گردد، ولی« احدی» او را به عنوان رهبر حزب قبول نداشت. در کنگره دوم، اساسنامه‌ای به تصویب می‌رسد که طبق مصوبات آن مقام دبیرکلی تصریح و حدود وظایف او تا حدودی تعیین می‌شود. در این کنگره «رضا رادمنش» به عنوان دبیر کل انتخاب و به مدت بیست سال، یعنی تا «پلنوم چهاردهم» در این سمت باقی می‌ماند. پس از خلع «رضا رادمنش» از مقام دبیرکلی، «ایرج اسکندری» به مقام دبیر اولی حزب نائل و تا «پلنوم شانزدهم حزب» در این سمت باقی می‌ماند. پس از برگزاری «شانزدهمین پلنوم»کمیته مرکزی حزب توده، در اسفند ماه ۱۳۵۷ در دستان «نورالدین کیانوری» برای مدتی به حرکت در می‌آید (خ‍ن‍دان‌،۱۳۶۲: ۵۴).
در ایران نیز هم زمان با شروع دوره حاکمیت رضاخان، حضور جسته گریخته این اندیشه را شاهدیم و از سال ۱۳۱۵ ظهور سیاسی جدی تر آن را در قالب گروه ۵۳ نفر «تقی ارانی» به خاطر داریم.
در دهه ۲۰، از دو سو شاهد روند رشد و حضور این اندیشه در ایران هستیم، در مناطق شمال و بویژه آذربایجان، هواداران این اندیشه، تا حد تشکیل دولت خودمختار یا مستقل پیش رفتند و در تهران وسایر نقاط نیز حزب توده به یکی از پر سروصداترین تشکیلات حزبی مبدل شد و نشریات رسمی و غیر رسمی مرتبط با اندیشه های مارکسیستی، موج آفرین صحنه های فرهنگی- اندیشه ای کشور شدند و بسیاری از اذهان و ظرفیت های فکری کشور را تحت تأثیر خود قرار دادند و مارکسیسم و اندیشه های سوسیالیستی به یکی از پرجاذبه ترین جریان های فکری سیاسی کشور تبدیل شد. البته توفیق این جریان فکری در سطوح روشن فکری به مراتب بیش تر از توفیق آن در توده مردم بود و تعارض بنیان های فکری- اعتقادی مارکسیسم با مذهب و فرهنگ توده مردم، مانع از توفیق همه آن در این عرصه بود (حاضری، ۱۳۷۷: ۱۲۰).
شاید بتوان گفت سوسیالیسم در تعبیر مارکسیست- لنینیستی آن به همان سرعت اعجاب انگیزی که رشد کرده بود، سراشیبی سقوط را نیز طی کرد. عوامل چندی در این فرایند دخالت داشته اندکه اجمالأ به آن ها اشاره می کنیم:
۱- سوسیالیسم توانست به سرعت تا حد ایدئولوژی یک حکومت برخاسته از انقلاب اجتماعی صعود نماید، ولی همین عامل که البته فرصت های زیادی برای تبلیغ و اشاعه همین ایدئولوژی در اختیار آنان گذاشت، تبدیل به یک عامل بازدارنده شد. چراکه کلیه عملکردها و اقدامات این حکومت به حساب ماهیت این اندیشه ثبت می شد و حکومت شوروی بویژه از دوران «استالین» به بعد تصویری خشن و پرخفقان از خود به نمایش گذاشته بود،که با بزرگ نمایی اردوگاه مقابل و رقیب، دستاورد این ایدئولوژی را غیر قابل دفاع نمود.
۲.پس از جنگ جهنی دوم، مسئله تقسیم حوزه نفوذ هریک از دو بلوک و تفاهم هایی که در این زمینه بین دو ابر قدرت آن روز به عمل آمد، بسیاری از ناظران هوشمند و بسیاری از آزادی خواهان، شاهد همین مسئله بودند که منافع استراتژیک و حیاتی اتحاد جماهیر شوروی، در موارد متعدد، منافع خلق های محروم را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
۳-این دو مسئله از دید صاحبان بصیرت در ایران نیز مغفول نماند. به ویژه آنکه عملکرد حزب توده، در نمونه های بومی این کاستی ها را به وضح نشان می داد. ایرانیان شاهد بودند که در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت، توده ای ها، به جای دفاع از حقوق ملی، از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی دفاع می کردند و از امکانات و تشکیلات خود به نحوموثر در مقابله با دشمنان نهضت استفاده نکردند و در نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ نیز رژیم شوروی، به امید دریافت سهم خود از امتیازات اعطایی شاه، هم صدا با رژیم شاه مقاومت مردم را «ارتجاع سیاه» نامیدو از آن به عنوان تلاش ایادی فئودال های متضرر شده از اصلاحات ارضی مترقی شاه یاد کرد.
اینگونه عملکردها همراه با توبه نامه ها و موضع سازشکارانه ای که برخی مارکسیست های قدیمی در مورد شاه اتخاذ کردند، آنچنان وجه و اعتبار مارکسیسم از نوع توده ای و روسی آن را از بین برد، که اتفاقات خشن و بی رحمانه ای تحت عنوان تصفیه حساب درون گروهی به وقوع پیوست و اعتبار آن ها نزد مردم و هوادارانشان افت شدیدی پیدا کرد (حاضری، ۱۳۷۷: ۱۱۷).
ب- ایدئولوگ های انقلاب اسلامی ایران:
در این قسمت به ایدئولوگ هایی اشاره خواهد شد که در به وجود آمدن جریان انقلاب اسلامی ایران نقش مهمی داشته اند و هر کدام شان جریان و اندیشه ی را دنبال نموده اند. در این مسیر مبارزاتی را آغاز کرده و آموزه ای را مطرح کردند که در شکل گیری و جهت یافتن انقلاب اسلامی ایران تاثیر بسیار زیادی داشته است. اشخاصی که در این قسمت به آن ها اشاره می شود، امام خمینی، دکتر علی شریعتی و آیت الله مطهری هستند.
۱- امام خمینی:
یکی از مهم ترین ایدئولوگ هایی که در جریان به وجود آمدن انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نقش داشته است امام خمینی می باشد زیرا به شیوه نوین از گروه های سیاسی دیگر به مبارزه سیاسی پرداخته است. امام خمینی در سخنرانی های خود برای طلاب، از حکومت روحانیون حمایت می‌کرد، اما در اعلامیه‌های عمومی بحث روشنی از این گونه حکومت به میان نمی‌آورد و از کاربرد ولایت فقیه خودداری می‌نمود. حتی اطرافیان او بعدها مدعی شدند که کتاب ولایت فقیه از جعلیات ساواک و یا یادداشت های اصلاح‌نشده یکی از طلاب بوده‌است.
در عوض، او استراتژی سال ۱۳۴۲، یعنی حمله به نقطه ‌ضعف های اصلی رژیم را ادامه می‌داد. شاه را به خاطر فروش کشور به امپریالیست‌ها و کمک به اسرائیل، نقض مشروطیت و زیرپانهادن قانون اساسی، حمایت از ثروتمندان و استثمار فقرا، نابودی فرهنگ ملی، تشویق و اشاعه فساد و هدر دادن منابع با ارزش کشور در قصرها، خرید تسلیحات، نابودی کشاورزی و در نتیجه وابسته ساختن هرچه بیش تر ایران به غرب، مورد انتقاد قرار می‌داد. او ضمن مقایسه شاه با یزید، مومنان را به سرنگونی رژیم پهلوی و بیرون راندن امپریالیست ها، فرامی‌خواند (آبراهامیان،۱۳۸۷: ۵۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم