کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



(نجدی، یوزپلنگانی که با من دویده‌اند: مقدّمه)
۴-۱-۱-۳-۳ برون گرایی
اگر بخواهیم اشعار بیژن نجدی را از دیدگاه درون گرایی و برون گرایی مورد بررسی قرار دهیم باید به جنبه‌ی برون گرایی و واقع گرایی او بیشتر توجه کنیم هرچند در اشعارش امور ذهنی نیز به چشم می‌خورد وبا دنیای درون و مسائل روحی، هیجانات و احساسات هم سروکار دارد. تمام صناعات ادبی و واژگان واقع گرا و عینی در اشعار نجدی برای بیان دیدگاه شاعر به کار گرفته شده است .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اگر به بسامد واژگان اشعار نجدی که به شکل نمودار نشان داده شد، دقت شود می‌بینیم که اکثر کلمات کلیدی و موتیف های زبانی و فکری نجدی، واژگانی برون گرا هستند، واژگان پرکاربردی همچون : آب، درخت، خاک، روز، شب، پاییز، ماهی، اسب، برگ، باران، رودخانه، دریا، دریاچه، زمین، ماه، بهار و… . محیط داستان‌ها و اشعار نجدی، محیطی جاندار و زنده است، همه چیز در اطراف و اکناف او زنده‌اند و نفس می‌کشند. درخت، جنگل، فصل‌ها، عناصر اربعه ، رنگ‌ها و……اشیای جاندارند نه به خاطر یک احساس، بلکه به خاطر یک هدف که غایت نهایی نویسنده است . رنگ‌ها به پرسوناژی بدل می‌شوند و به صورت مستقل در کنار هم اجزای کلّیت را شکل می‌دهند .هر چیزی نشانه و نمادی از بن مایه‌های فکری نویسنده است درخت در قالب درخت به کار نمی‌رود، درخت مظهر بزرگی ، سبزی و مقاومت می‌شود. رود نه به معنای خود رود، که برکت و طغیان است .
۴-۱-۱-۳-۴ انزوا طلبی نجدی
نجدی یکی از معدود شاعرانی است که جهان زندگی‌اش عین جهان هنری‌اش است. او شاعری است که واقعاً شاعرانه زیسته است .وقتی که زندگی و کارهایش را مطالعه می‌کنیم به این نکته می‌رسیم که بیژن نجدی، هستی را شاعرانه می‌بیند و شاعرانه زندگی می‌کند یا وقتی داستان‌های او را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم جهان و فضایی کاملاً شاعرانه روایت می‌شود، البته خودش دوست داشت یا زندگی اجتماعی‌اش این گونه ایجاب می‌کرد که در انزوا و تنهایی خود بماند و کارهای خودش را هرچه بیشتر صیقل بزند، بدین معنا که همیشه با خود و در خود یک سلوک عارفانه از سنخ مدرن داشت. می‌توان او را مَثَل صحیح شاعر خودسُرا نامید چرا که شعر را اوّل برای خود می‌سرود اگر راضی‌اش می‌کرد و خود با آن کنار می‌آمد، بعد به دست مخاطب می‌داد. در شعر او، هستی به عنوان کل یا کلّی تمام عیار، قابل احترام است. در شعر او یا در جهان شاعرانه­ی او، همه‌ی هستی و ابعادش حقّ حضور دارند.او برخوردی شاعرانه دموکراتیک به موجودات هستی دارد که نام آن را می‌توان «دموکراسی احساسی» گذاشت .
ردّ اثر شاملو بر آثار نجدی قابل تأمّل است. شاملو که خود واژه ساز بود و با غنای کلامی که داشت در خلق واژه‌های جدید می‌کوشید، در نجدی این تأثیر را ایجاد کرده که او نیز به دنبال زبانی نو و واژه‌هایی بکر و جدید برود. شاید بتوان توصیفات و تصویرسازی‌های نجدی را با شاعران و نویسندگان برجسته‌ی سوررئالیست مقایسه کرد، شیوه‌ای که آنها بر اساس «نگارش خودکار» به خلق آثار می‌پرداختند. روشی که تمام درونیات و ذهنیات نویسنده به فرمی که در، «آن و لحظه» شکل می‌گیرد به نگارش در می‌آید. از آنجایی که بیان رؤیا با زبان معمولی ، دشوار و غیر قابل باور می کند، پس باید یک معنی غیر منتظره به آن داد و این همان چیزی است که رمبو درباره‌اش معتقد است: «اگر آنچه شاعر از دنیای درون می‌آورد شکل داشته باشد، شکل خود را نیز به نوشته می‌دهد و اگر شکل نداشته باشد طبعاً نوشته نیز بی شکل است».
در چنین روش نگارشی، خواننده در مرحله‌ی اول به درک درستی از متن نرسیده و با پیوند دادن آن با اجزای دیگر خواهد توانست به توصیف درونیات نویسنده یا شاعر که نماد بیرونی پیدا کرده برسد.
۴-۱-۱-۳-۵ عقل ستیزی و عشق خواهی در اشعار بیژن نجدی
عقل اگر چه شریف‌ترین مخلوق خداوند بوده لیکن در ادبیات صوفیانه‌ی فارسی اغلب زیردست محبّت و عشق قرار داده شده و حتّی ضد آن به شمار آمده و مورد مذمّت واقع شده است. عشق از نظر صوفیه و عرفا معنایی بس عمیق و وسیع دارد و تمام مبانی و افکار و نظریات عرفا و صوفیه در دریای عشق، موّاج و غوطه‌ور هستند از طرفی چون عرفان و تصوّف بر پایه‌ی عشق، حال، ذوق، الهام و اشراق قرار دارد در آثار عرفانی همیشه نیروی عشق، معارض و مبارز با عقل است و قدرتش از عقل به مراتب بیشتر است و هرکس بخواهد به وادی عشق قدم نهد باید از عقل و تبعات آن صرف نظر کند زیرا با آمدن عشق، عقل می‌گریزد زیرا که عشق محبوب آتش است و عقل دود این آتش . پس با این دیدگاه برای عقل در اقلیم عشق هیچ پایگاهی نمی‌ماند که در آن جولانی داشته باشد بلکه هرکجا عشق خیمه زند عقل از آنجا می‌گریزد. با کمی دقت و تفحّص در اشعار نجدی پی می‌بریم که او نیز همچون شاعران عشق­گرا عقل را سرکوب می‌کند و آن را مانع رسیدن به معشوق می‌داند. نجدی این دو واژه را در اشعارش چندان به کار نگرفته است امّا در همین کاربرد اندک هم می‌توان ردّپای عشق خواهی و عقل­ستیزی را در اشعارش به اثبات رساند. او به کرّات، مظاهر و آفریده‌های پروردگار را در اشعارش به کار گرفته، در حقیقت او با این کار به مبدأ هستی نظر دارد نه به آفریده‌ها و آنها را دستاویزی قرار داده تا از معشوق ازلی سخن به میان آورده و ارادت و عشق خود را به او ابراز دارد. مثال : چه تلخ درازای یک را به سینه‌ام می‌مالم / امّا عشق؟ / آن را برای خلوت دوباره‌مان / لای دندان‌هایم گذاشته‌ام
(نجدی، ۱۳۸۰: ۱۹)
۴-۲ سبک شناسی اشعار م.مؤید
در این بخش به سبک شناسی اشعار مؤید از دیدگاه سطوح زبانی، ادبی و فکری می‌پردازیم. برای این کار مجموعه‌ی جامع و کامل «نرگسِ هنوز» برگزیده شده چون شامل چندین مجموعه شعر است که در یک کتاب جمع آوری شده است. مجموعه‌های: مگر با لبخنده ی ماه، گلی امّا آفتابگردان، تو کجاست؟، سیمابهای سیمین و پروانه بی خویشی من.
۴-۲-۱ سطح زبانی
زبان اثر شالوده‌ای است که عناصر زیبایی شناختی بر آن قرار می‌گیرد و از طرفی رسیدن به پیام اثر و شناخت سطح فکری پدید آورنده، بدون درک ساز و کار زبانی متن، امکان پذیر نیست.
در حقیقت: «زبان تنها شرط و عامل مؤثر در تفکر و دیگر فعالیت‌های عالی ذهن نیست؛ ولی زبان، توانایی انسان را در تفکّر و دیگر فعالیت‌های ذهنی به میزان معجزه آسایی بالا می‌برد تا جایی که می‌توان گفت فکر و استدلال در مراحل عالی و بسیار مجرّد از زبان غیر قابل تجزیه است. در این مراحل، تفکّر یعنی زبان و زبان یعنی تفکّر. بدون زبان می‌توان تصوّر کرد که تفکّر و دیگر فعالیت‌های عالی ذهن در انسان وجود داشته باشند، ولی مسلّماً این فعالیت‌ها در مراحل ابتدایی باقی می‌ماند، چنان که در بسیاری حیوانات دیگر باقی مانده‌اند و هرگز تا این درجه پرورده نمی‌شوند» (باطنی، ۱۳۸۰ : ۱۴۱).
۴-۲-۱ -۱ سطح آوایی
به سطح آوایی، سطح موسیقایی متن نیز می­گویند زیرا متن به لحاظ ابزار موسیقی آمرین مورد بررسی قرار می­گیرد.
۴-۲-۱ -۱-۱ انواع جناس در اشعار م . مؤید
«جناس یا تجنیس آن است که گوینده یا نویسنده در سخن خود کلمات هم جنس بیاورد که در ظاهر به یکدیگر شبیه و در معنی مختلف باشند، دو کلمه متجانس را دو رکن جناس می‌گوییم» (همایی، ۱۳۸۹: ۴۴). جناس دارای اقسامی است:
جناس تام
آن است که الفاظ متجانس در گفتن و نوشتن یعنی حروف و حرکات یکی و فقط در معنی مختلف باشند.
مثال:
اشک شیرین / انبوهِ لبخندِ چندین کودک/ گشوده یا باز/ پرنده یا باز/ دوباره یا باز
باز اوّل: باز و گشاده در مقابل بسته، باز دوم: نام پرنده‌ای است، باز سوم: بار دیگر
در جایی سایه سار نظم تپش‌های پشتوانه شریف/ جهانِ جِهان و جویبار و بارِ پر پروانه شیب مرتفع (م.مؤید،۲۰۷:۱۳۸۸)
جهان اوّل: دنیا ، جهان دوم: جهنده
دیوِ باد / دور / دور باد / لبِ لب تو که می‌خرامد به جوششی نرم و مهربان (همان:۲۶۱)
باد اوّل: باد و طوفان، باد دوم: باشد (فعل دعایی)
با دیروزی لیمویی / لبِ پرتگاهِ لبِ لبخندِ تو (همان:۲۲۰)
لب اوّل: لبه و کنار ، لب دوم: از اعضای صورت
امواج امواج و شن‌های بیکرانِ کران/ این است مرا درود / صبح بود (همان:۲۳۵)
کران اوّل: وسیع و بی اندازه ، کران دوم: کرانه‌ی دریا
نه گندم/ نه باران/ جنبش دست و برش های هوا/ هوی راندیم (همان: ۱۹۰)
هوا: اتمسفر ، هوی: هوس
جناس مضارع
آن است که دو رکن جناس در حرف اوّل یا وسط مختلف باشند.
همخوانی تش و تفت / ترنیم آهنانگی رفت (همان:۲۲۷)
چشم تومّد خیزاب درد است / هر که از آن گذر کرد مرد است (همان:۲۴۱)
از تو مهتاب سیراب گشته / تاب دیده ز تو ناب گشته (همان:۲۴۱)
این خرابی که هر جام بگرفت / چشم نرگس ز تو وام بگرفت (همان:۲۴۱)
یادِ آن نور در روز ریزد / چون سپیده به لبخند خیزد (همان:۲۴۵)
خشکی قهوه‌ای های انبوه / کوبش سُمِ تشنه بر اندوه (همان:۲۴۸)
لختِ خون و بختِ سرنگون / سزاست / هر که را که از کُنام شرزه ها / حذر نکرد و / نرگس هنوز (همان:۲۹۹)
گذران روشنِ زمان و زایش زمین و نسیم / چه نسیم تری می‌وزد / از کران گنجشک‌ها (همان:۳۹۴)
مگر لبخندِ تو / سرآغاز بی پایان / ایستاده بر ایستادن این‌ها / با دستی باز و انبوهی راز (همان:۴۲۰)
می‌تابد باد بر ابریشم هفت رنگ / تا / همیشه گلستان یاد/ از یک به دوازده / می‌چرخد عقربه گل سرخ (همان:۴۴۲)
سنگِ سنگ/ چنگِ چنگِ پنجه پلنگ / چنگ سنگِ پنجه پلنگ / بر گلوی یار (همان:۴۵۷)
و گستره هستِ دشت از دست دادن / انبوه مادرانی است/ که به خون جگر/ خاکستر می‌پرورند (همان:۲۶۵)
بگذر از این دست و / بگذار / سراشیبِ بی پایان (همان:۳۵۷)
جناس مطرف
ممکن است اختلاف دو رکن جناس در حرف آخر باشد که به آن جناس مطرف می‌گویند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:02:00 ق.ظ ]




موج اختلاف‌نظر و تشتت آرائی که معاویه در دوران حاکمیت خود با جعل فضائل صحابه تحقق بخشید. سال‌ها بعد و دور شدن از واقعیت‌های تاریخی به‌عنوان مسلمات پذیرفته شد.
تئوری عدالت صحابه حاصل اعتماد به احادیث جعلی است که روزگاری حاکمیت نامشروع برای مشروعیت خود و دور کردن اهل‌بیت از میدان سیاست ساخت. اما امروزه به‌عنوان سنگ بنای تفکر «اهل سنت و الجماعه» به کار می‌رود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ابن قیم در فصلی تحت عنوان «أُصُولُ فَتَاوَى أَحْمَدَ بْنَ حَنْبَلٍ» پس از اشاره به این که احمد بن حنبل امام اهل سنت علی الاطلاق است و سایر ائمه اهل سنت نیز از وی تبعیت می‌کنند، تصریح می‌کند که اصول فتاوای وی پس از نصوص، فتاوای صحابه است.[۷۲۴]
بسیاری از مبانی روش‌شناختی ابن تیمیه به‌عنوان رهبر فکری سلفیه[۷۲۵] متأثر از عدالت صحابه و آثار مترتب بر آن است؛ توضیح این‌که سلفیه پیرو اصحاب اثر و اهل حدیث‌اند که در مقابل اصحاب رأی بوده و منبع اصلی معارف ماورای طبیعی را وحی دانسته و از جهت مبانی روش‌شناسی برای منبع عقل چندان اهمیت قائل نیستند توضیح این‌که روش فکری آن‌ها که در روش‌های حسی، نقلی و عقلی خلاصه استوار است که بر قرآن، سنت، فهم سلف صالح از قرآن و سنت، عقلی که در راستای آن سه حرکت کند و حواس پنج‌گانه استوار است هرچند در معرفت حسی اختلافی نیست اما در سایر موارد ازجمله تکیه‌بر آراء سلف که محل بحث ماست جای تأمل است؛ زیرا از نگاه آنان سلف هم عالم‌تر و هم استوارتر در دین بوده‌اند.[۷۲۶] بنابراین فهم صحابه از کتاب و سنت برای سلفیه حجت است و به عقیده ابن تیمیه، هر کس با صحابه مخالف باشد و راهی جز راه آن‌ها برگزیند به جهنم واصل خواهد شد.[۷۲۷]
مراد از سلف، صحابه، تابعین و تابعین تابعین است یعنی کسانی که در سه قرن اول می‌زیستند و آن‌ها افضل هستند به دلیل روایت منقول از پیامبر(ص) که فرمود«خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یونهم»[۷۲۸] یعنی بهترین امتم، سده‌ای است که من در آن برانگیخته شده‌ام، سپس آنانی که بعد از من می‌آیند، سپس کسانی که بعد از آنان می‌آیند.
دلیل این‌که سلفیه خود را تابع تفکر سلف می‌دانند این است که می‌گویند چون آن‌ها با پیامبر مصاحبت داشته‌اند پس پیامبر همه اصول دین را به اصحابش فرمود و صحابه نیز بر فهم و دریافت کامل آنچه از قرآن و حدیث می‌آموختند حریص بودند.[۷۲۹] پس باید فهم آن‌ها را مبنا قرار داده و فهم خویش از قرآن و سنت را با آن‌ها هماهنگ نماییم. درحالی‌که سنت به سبب منع تدوین حدیث از سوی خلیفه دوم تا یک قرن شفاهی بوده است.[۷۳۰] به‌علاوه فسق برخی از اصحاب در قرآن اثبات‌شده است زیرا بر حضرت افترا بستند و علامه امینی نیز نام ۷۰۳ نفر از کذابین و وضاعین حدیث را در الغدیر آورده و علامه عسگری نیز در ۱۵۰ صحابه ساختگی نام آن‌ها را بیان داشته است.
نتیجه این‌که گذشته‌گرایی سلفیه به‌عنوان روش شناخت نیز زمانی صحیح است که به‌دقت، عدالت و صداقت سلف و ثانیاً به اعلمیت آنان به‌طور کامل اطمینان داشته باشیم. که تئوری عدالت صحابه تحقق چنین امری را عملاً ناممکن ساخته است.
در مورد منبع عقل نیز سلفیه بسیار متأثر از گذشته‌گرایی هستند به‌طور که توجه به آرای سلف از صحابه و تابعین معنای متفاوت از عقل ارائه داده است زیرا آنان هرچند تمسک به عقل را در میان روش‌های شناخت خود به‌عنوان یک ضرورت بیان می‌دارند اما جایگاه عقل و تعبیری که از آن ارائه می‌دهند جای تأمل و بررسی دارد.
مصطفی حلمی از محققان سلفی معاصر می‌گوید: «سلفیه در مسائل نظری و عملی دیدگاهشان را ابتدا از قرآن و سپس حدیث نبوی و سپس صحابه و علمای اهل حدیث اخذ می‌کنند»[۷۳۱] وی در پاسخ این انتقاد مخالفان که می‌گویند «اینها صرفاً به روایات تمسک می‌جویند و توجهی به درایت و اندیشه عقلی ندارند» می‌گوید: «آن‌ها اهل نظر نیز هستند چون از صحابه تبعیت می‌کنند و صحابه صاحبان اندیشه و نظر بوده‌اند، پس آنچه موافق هدایت آن‌ها باشد معقول و پذیرفتنی است و آنچه مخالف باشد جهل و نادانی است»[۷۳۲] او در ادامه این نظریه را منطبق بر دیدگاه این حنبل، دارمی و بخاری می‌داند. پیداست دفاع حلمی از عقل‌گرایی سلفیه چیزی جز تقلید کورکورانه نیست.

قصاص

قصاص در لغت و اصطلاح

قُصاص جمعِ قَصاص(صیغه مبالغه قصّ) است که از ماده «ق.ص.ص» گرفته‌شده است. ماده فعلی قصّ، یقصّ در لغت به معنای پیگیری و دنبال نمودن چیزی است.[۷۳۳] وجه تسمیه «قصص» نیز به معنای «الأخبار المتتبعه» از آن روست که مطالبی به دنبال مطالب دیگر بیان می‌شود.[۷۳۴] «قاصّ» اسم فاعل این ماده به معانی کسی است که قصه و یا ماجرایی را دنبال می‌کند تا به‌وسیله آن قلب‌ها را رقیق نماید.[۷۳۵]
در قرآن ماده مشتقات فعلی این ماده به‌کاررفته است و عموماً به معنای نقل اخبار امت‌های گذشته است. که به‌عنوان یک فن ادبی مبتنی بر حکمت و موعظه حسنه و باهدف تهذیب نفس صورت می‌گیرد[۷۳۶]
بر اساس تتبع نگارنده اسم فاعل(قاصّ) در اشعار جاهلی و تاریخ جاهلیت به کار نرفته بود؛ تنها در کتب تاریخی به «قَصَّاص» بر می‌خوریم که به معنای کسی است که اثر پا را ردیابی می کند.[۷۳۷]
در اصطلاح قصاص به کسانی گفته می‌شود که باهدف تذکر و موعظه برای مردم مطالبی را از داستان‌های انبیاء گذشته با زیاده و نقصان در مسجد، میادین و … بیان می‌کنند.[۷۳۸]
ارتباط قصاص با موضع حدیث این است که نه‌تنها علم به روایت و درایت نداشتند؛ بلکه اهلیت خطابه نیز نداشتند؛ آن‌ها تنها باهدف خوشایند مردم احادیثی را در ترغیب و ترهیب نقل می‌نمودند و زاهدان جاهل نیز از آن‌ها پیروی می‌نمودند.[۷۳۹] این گروه از جاعلان حدیث از افزودن شاخ و برگ و اضافات دروغین به مطالب خود ابایی ندارد؛ زیرا همگی آن‌ها دارای دغدغه‌ای معین و هدفی محدود هستند یعنی این‌که تنها می‌خواهند بر مردم اثر بگذارند.[۷۴۰]
با توسعه دامنه فعالیت‌ قصاص، مجالس وعظ و ذکر را نیز به دست گرفتند.[۷۴۱] در بررسی سیر تطور ماهیت این گروه که بیانگر تحول معنای مفهوم قاص است فعالیت‌های مختلفی به چشم می‌خورد؛ بنابراین در معنای اصطلاحی قُصاص با توسعه نقش‌ها و گسترش حوزه فعالیت آن‌ها از قصه‌گویی، وعظ، تذکیر و حتی مقام قضاوت و افتاء نمی‌توان تعریف یکسانی از آن‌ها ارائه داد.
برای تمییز این اصطلاح از «مذکّر» و «واعظ» گفته شد است که مذکّر کسی است که نعمت‌های خداوند را یادآوری می کند و به شکر خداوند تشویق می‌کند و واعظ کسی است که با هشدار و انذار نسبت به عقوبت‌های اعمال از معاصی بازمی‌دارد و از خدا می‌ترساند درحالی‌که قاص داستان‌های گذشتگان را روایت می‌کند و برخلاف واعظ و مذکر روایات وی از زیاده و نقصان در امان نیست.[۷۴۲]
مکان‌هایی که قصاص در آن به فعالیت قصه‌گویی می‌پردازند تنها محدود به مسجد و حلقات مخصوص آن‌ها نبوده است. در ابتدا هرچند بیشتر فعالیت قصاص در مساجد و در اوقات نماز بود لیکن بعدها به میادین شهر، معابر و عرصه جنگ نیز کشانده شد و حتی جنبه سرگرمی و تفرج به خود گرفت.[۷۴۳]

جایگاه قصاص در جعل حدیث

قصاص دارای تأثیر عمیق و گسترده‌ای در جعل حدیث هستند که بسیاری از آثار را در برگرفته است. صاحب «البدء و التاریخ» در مقدمه اثر خویش بر این موضوع تأکید کرده است که از طریق اخبار جعلی ابتدای خلقت و مشابه آن عقیده افراد بسیاری فاسد شده است.[۷۴۴] وی بسیاری از قصه‌های عجیب را به کتاب‌های قُصاص مسلمانان ارجاع می‌دهد.[۷۴۵]
یاقوت حموی که تلاش می‌کند در نقل اخبار دقت نماید و از نقل اسطوره بپرهیزد، [۷۴۶] لیکن ازآن‌رو که گاهی چیزی جز اسطوره نمی‌یابد پس از نقل آن‌ها با عبارت «تکلم بها قصاص… لا مستند من عقل و نقل» به ساختگی بودن آن‌ها تصریح نموده است.[۷۴۷] این سخن یاقوت نشان می‌دهد که چگونه میان دو محذور قرارگرفته است که از یک‌سو به دنبال فراهم نمودن مطلب برای خواننده است و از سو دیگری بسیاری از نقل‌ها را ساختگی می‌بیند. از این سخن یاقوت، اجمالاً می‌توان دریافت که تفسیر مفصل طبری چه میزان روایات ساختگی می‌تواند داشته باشد، عمر الحاجی که در تفسیر طبری تتبع نموده می‌گوید: بسیاری از روایات تفسیر طبری از نوع نقل‌های بدعت‌آمیز و کذب هستند که باوجود نقل سلسله سند صحیح نیستند.[۷۴۸]
یکی دیگر از محققان، تصریح نموده است که ارتباط قصاص با حاکمان سبب شده است کتاب‌های تاریخی که آکنده از روایات قصاص است، مورد اعتماد نباشد. دلیل و راه‌حل وی این است که به سبب وابستگی کتب تاریخ به حکومت و پادشاهان بهتر است برای استخراج شواهد تاریخی به کتاب‌های ادب مراجعه شود؛ زیرا ارزش تاریخی آن‌ها از کتب تاریخ بالاتر است.[۷۴۹]
اینکه بسیاری از گزاره‌های تاریخ از طریق افرادی مانند عبید بن شریه، کعب الأحبار و وهب بن منبه[۷۵۰] به‌جای مانده است که همگی آن‌ها از قصاص اساطیر یهود بودند و در نقل خرافات کوتاهی نکرده‌اند[۷۵۱] می‌تواند دلیل عمده ایراد برخی محققان به کتاب‌های تاریخی باشد.
ابن جوزی به ویژگی منحصربه‌فرد قصاص در جعل حدیث اشاره می کند و شواهدی را بیان می‌کند که بسیاری از قصاص زمان وی احادیثی را وضع می‌کرده‌اند.[۷۵۲] البانی نیز که در زمینه تمییز روایات تلاش فراوانی نموده است، به اثر مخرب قُصاص در طول تاریخ حدیث اشاره می کند و از فعالیت آن‌ها به‌عنوان آسیب حدیثی یاد می کند که هنوز ادامه دارد و امروزه نیز بسیاری از افراد که بهره‌ای از علم ندارند به دنبال راهی برای تأثیر بر مردم هستند.[۷۵۳] وی در اشاره به جعلیاتی که مبتنی بر شنیده و تجربیات خودش است می‌گوید: این روایت هیچ ردپایی در کتب روایی و حتی در میان روایات ضعیف و جعلی ندارد.[۷۵۴]
البانی که بحثی مفصل را به احادیث قصاص اختصاص می‌دهد، از آثار مخرب آن‌ها به «أفیون معنوی» نام می‌برد که قوه تحلیل را از مردم گرفته، تا بدان جا که باوجود آگاهی از احکام، حلال را حرام و حرام را حلال می‌نمایند.[۷۵۵] وی درجایی دیگر بر اثر مخرب آن در فساد عقاید بسیاری از جوانان تأکید می‌کند.[۷۵۶]
عمر الحاجی با تتبع در روایات تفسیری، ریشه بسیاری از بدعت‌ها، احادیث موضوعه و اسرائیلیات را احادیث قصاص می‌داند که سبب شده است، میان مسلمانان پیرامون جبر، قدر و اختیار جدال‌های عقیمی صورت گیرد و مایه طعنه مستشرقان نسبت به اسلام گردد.[۷۵۷]
پس از آشنایی اجمالی بامعنا و مفهوم قصاص و تأثیر شگرف آن‌ها در جعل حدیث که بسیاری از آثار را بی‌اعتبار ساخته است؛ پرسش مهم این است که منشأ پیدایش این گروه چه زمانی است؟ اساساً حاکمیت چه راهبردی نسبت به آنان داشته‌اند؟ دلیل موفقیت چشمگیر این گروه چه بوده است؟ آیا اساساً اقداماتی برای مقابله با آن‌ها صورت گرفت است؟

پیشینه قصاص

برای آگاهی دقیق از ماهیت قصاص و نقش آنها در جعل حدیث آگاهی از پیشینه آنها ضروری است.

قصاص در زمان جاهلیت

با توجه به معنای اصطلاحی قصاص، بی‌شک حضور قصاص نیز در جاهلیت بی‌معناست؛ لیکن از جهت بررسی تأثیر و تأثر قصه‌گویی بر دوران بعد از جاهلیت، بررسی پدیده قصه‌گویی لازم است.
قصه‌گویی به‌عنوان یکی از مظاهر اندیشه جاهلی قابل‌پیگیری است و قرآن نیز بدان اشاره نموده است. قصه نزد عرب جاهلی امری شایع بوده است و مردم بدان اقبال زیادی داشته‌اند.[۷۵۸] طبری در شأن نزول «نحن نقص علیک» گفته است که از حضرت درخواست نمودند که برای آن‌ها از کتب گذشتگان قصه نقل نماید.[۷۵۹] این قراین نشان می‌دهد که قبل از اسلام افرادی بوده‌اند که برای مردم قصه می‌گفتند وقتی اسلام آمد بنا بر عادتشان از پیامبر درخواست کردند تا برایشان قصه بگوید.
قصص جاهلی مربوط به ایام عرب، قهرمانان و روسای قبائل بود که در برانگیختن تعصب عرب جاهلی نقش ویژه‌ای داشت. این قصه‌ها هرچند دارای اصل تاریخی بودند؛ اما بر اساس اصل اولیه خود به‌جای نمانده بودند بلکه عناصر خیال این قصه‌ها را به سمت اسطوره کشانده بود و همراهی شعر و خیال آن را زیباتر کرده بود. قصه‌های ترسناک حاصل حادثه‌های بود که مسافران با جن و غول روبرو شده بودند علاوه بر آن قصه‌هایی نیز وجود داشت که توصیف ماجرای عاشقانه بود.
در قصص آن‌ها معمولاً پادشاهان ندیمانی داشتند که آن‌ها را با قصه و سخنان نقض و مضحک و اغراق‌آمیز سرگرم می‌نمودند.[۷۶۰]
قصه جاهلی عموماً در عصر عباسی با تغییراتی که در نام شخصیت‌های داستان و مکان‌ها به وجود آمده است، با آمیزه‌ای از خرافات و اسطوره‌ها نگاشته شده است تا جایی که نمی‌توان بین شخصیت تاریخی و شخصیت قصه ارتباط معناداری پیدا کرد.[۷۶۱]

قُصاص در زمان حیات پیامبر(ص)

آیات قرآن نشان می‌دهد که تمایل به قصه وجود داشته است. مطابق آیه ۱۳ سوره مبارکه کهف و با تأکید بر کلمه «حق» می‌توان دریافت که قصه‌هایی وجود داشته‌اند که غیر حق بوده‌اند و خداوند خواسته است قصص خود را از دایره آن قصه‌ها خارج نماید؛ زیرا وجود قصه‌هایی از ایام عرب و جنگ‌های آنان وجود داشته است که در قالب اسطوره بوده و با واقعیت سازگاری نداشته است. درحالی‌که قصص قرآن نه‌تنها ازنظر واقع‌نمایی حقیقت داشته است بلکه از جهت محتوا نیز برای عبرت مردم و ثابت‌قدم نمودن پیامبر و مؤمنان مفید بوده است.[۷۶۲] لیکن در آن زمان نیز تنها شخص پیامبر(ص) به موعظه اصحاب می‌پرداخت.[۷۶۳]
باوجود اثبات قصه‌گویی در زمان پیامبر(ص)، در دوران حیات حضرت فعالیتی از قصاص به معنای اصطلاحی وجود نداشته است.[۷۶۴] از اسامی قصه‌پردازان مشهور دوران جاهلیت که در اسلام نیز فعالیت داشتند جز «نضر بن حارث» چیزی در دست نیست وی با ارتباطی که با ایرانیان و اهل کتاب داشت در معارضه با قصص قرآنی ادعا می‌کرد که وی نیز قصه‌هایی مشابه دارد، قریش نیز در مأموریتی وی را به همراه «ابن ابی معیط» به مدینه فرستادند تا با آگاهی از اطلاعات و قصص اهل کتاب به معارضه با پیامبر(ص) بپردازند.[۷۶۵]
بررسی نشان می‌دهد اتهام قرآن به اساطیر الأولین برای گسستن پیوند قرآن با خداوند تماماً از سوی نضر بن حارث مطرح‌شده است.[۷۶۶] که به سبب آن پیامبر(ص) دستور قتل وی را صادر نمود و به دست امیر مؤمنان نیز کشته شد.[۷۶۷] همین مقدار اجمالاً برخورد قاطع پیامبر(ص) با دشمنان دین را نشان می‌دهد.
تأکید بسیاری از علما مبنی بر این‌که قصه گوی به معنای اصطلاحی بدعتی پس از پیامبر(ص) بوده است نیز اثبات می کند که باوجود شروع جریان جعل حدیث در زمان حضرت، قصاص حضور نداشته‌اند. خباب یکی از صحابی پیامبر(ص) پس از دیدن فرزندش عبدالله در حلقه قصاص وی را ادب نمود و گفت «هذا قَرنٌ قَد طَلَعَ»[۷۶۸] در روایت «إن بنی اسرائیل لما قَصُّوا هَلَکُوا»[۷۶۹] نیز از همین راوی، این بدعت با فرهنگ یهودی گره‌خورده است.[۷۷۰]
فضیل در پاسخ به سؤالی در مورد نشستن در مجلس قصاص با عبارت «لیس هذا لله لیس هذا لله هذا بدعه» تأکید نمود که در زمان پیامبر(ص) چنین چیزی وجود نداشته است.[۷۷۱] حسن بصری نیز باوجوداینکه خودش از قصاص مورد وثوق بود؛ لیکن فعالیت قصاص را بدعت می‌دانست.[۷۷۲]

قصاص در زمان عمر(آغاز فعالیت قصاص)

نخستین فردی که در زمان عمر از وی اجازه قصه‌گویی دریافت نمود تمیم داری بود[۷۷۳] به نقلی دیگر عبید بن عمیر بود[۷۷۴] ابن عباس نیز قصه‌گویی تمیم داری را در زمان عمر دیده است.[۷۷۵] بنابراین روایتی از ابن عمر که زمان عمر و عثمان را از وجود قصاص مبرا دانسته است، وجود آن‌ها را به زمان فتنه نسبت داده[۷۷۶] صحیح نمی‌باشد.
در مورد عکس‌العمل عمر نسبت به قصاص تنها اشاره‌شده است که عمر بر قاصی به سبب این‌که بعد از نماز صبح آیه سجده را خواند فریاد زد.[۷۷۷] بنابراین چنانچه رویارویی عمر با این قاص صحیح باشد روشن است که برنهی از قصه‌گویی وی دلالت ندارد.
سرنوشت حدیث به سبب احادیث قصاص دستخوش آسیب‌های جدی شد تا بدان جا که احمد بن حنبل ظهور قصاص را با مرگ علم برابر دانسته است. و چنانکه گذشت صحابی پیامبر(ص) خباب با نهی فرزندش از نشستن در مجلس قصاص آن را بدعت دانست. بسیاری از علما نیز مانند مالک، حسن بصری و سفیان ثوری به بدعت بودن کار قصاص اشاره نموده‌اند.[۷۷۸]
علاوه بر آن ماجرایی که أبو عمر نیز نقل می‌کند به تقابل سنت و فعالیت قصاص(به‌عنوان یک بدعت) اشاره دارد وی نقل می‌کند که «رأیت سیارا أبا الحکم یستاک على باب المسجد، وقاص یقص فی المسجد، فقیل له: یا أبا الحکم! إن الناس ینظرون إلیک. فقال: إنی فی خیر مما هم فیه، أنا فی سنه وهم فی بدعه»[۷۷۹] یعنی:«ابا الحکم را دیدم بر در مسجد مسواک می‌نمود و قصه‌گویی در مسجد قصه می‌گفت، به وی[اباالحکم] گفته شد: ای ابا الحکم! مردم به تو نگاه می‌کنند. گفت: من کار خوبی می کنم نسبت به آن چه آنها می‌کنند، من در حال سنتم و آنها در بدعت».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:02:00 ق.ظ ]




حسنی و همکاران (۱۳۸۷) تحقیقی با عنوان “توصیف و مقایسه مدیریت ایمنی در کلاس‌های تربیت بدنی مدارس دوره راهنمایی شهر اهواز” انجام دادند. بر اساس هدف تحقیق، متغیرهای مؤثر در مدیریت ایمنی کلاس تربیت‌بدنی شناسایی و در قالب چهار عامل با عناوین، دانش کمک‌های اولیه معلمان تربیت بدنی، وضعیت ایمنی در کلاس‌های ورزشی (رفتار ایمنی دبیر)، وضعیت ایمنی وسایل، تجهیزات و امکانات ورزشی مدارس و وسایل و تجهیزات کمک‌های اولیه در مدارس تدوین گردید. نتایج تحقیق نشان داد: میانگین مدیریت ایمنی در کلاس‌های تربیت بدنی در حد متوسط قرار داشت و از سطح مطلوب کمتر بود، بین مدیریت ایمنی در کلاس‌های تربیت بدنی مدارس راهنمایی مناطق چهارگانه شهرستان اهواز تفاوت معنی داری مشاهده نشد، میانگین رفتار ایمنی دبیران تربیت‌بدنی در کلاس‌های تربیت‌بدنی در سطح مطلوب بود، میانگین دانش و مهارت‌های کمک‌های اولیه دبیران تربیت‌بدنی در حد متوسط قرار داشت. میانگین وضعیت ایمنی وسایل، تجهیزات و امکانات ورزشی مدارس، میانگین وضعیت وسایل و تجهیزات کمک‌های اولیه مدارس در حد ضعیف بود، تفاوت معنی‌داری در میانگین دانش و مهارت‌های کمک‌های اولیه دبیران تربیت‌بدنی در مدارس دخترانه و پسرانه مشاهده نشد ولی در بین میانگین رفتار ایمنی دبیران تربیت‌بدنی، سطح وسایل و تجهیزات کمک‌های اولیه در مدارس و وضعیت ایمنی وسایل، تجهیزات و امکانات ورزشی تفاوت معنی دار مشاهده شد. که در این میان مدارس دخترانه و دبیران آن‌ ها از میانگین بالاتری برخوردار بودند. در مجموع تفاوت معنی دار در میانگین مدیریت ایمنی در کلاس‌های ورزشی مدارس دخترانه و پسرانه مشاهده شد که مدیریت ایمنی در کلاس‌های ورزش مدارس دخترانه بالاتر بود.
به طور کلی در این تحقیق سعی شد شیوه ای استاندارد برای ارزیابی مدیریت ایمنی در کلاس‌های تربیت‌بدنی ساخته شود. با توجه به اهمیت ایمنی در کلاس‌های تربیت‌بدنی و همچنین با توجه به نتایج این تحقیق، مدیریت ایمنی کلاس‌های تربیت‌بدنی مدارس دوره راهنمایی اهواز در سطح مطلوب قرار نداشت که برای افزایش ایمنی در ورزش مدارس، توصیه گردید توسعه عوامل چهارگانه تحقیق مورد توجه مسئولین تربیت‌بدنی در آموزش و پرورش قرار گیرد [۱۹].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قاسم پور (۱۳۸۷) تحقیقی با “عنوان بررسی دیدگاه اولیاء دانش آموزان مدارس ابتدایی شهر ساری نسبت به وضعیت فعلی درس تربیت‌بدنی و ورزش” انجام داد. نتایج تحقیق نشان داد: در کل دیدگاه اولیاء نسبت به درس تربیت‌بدنی و ورزش مثبت بود، به جز در مورد مطلوب بودن تأسیسات، امکانات و فضاهای ورزشی. میانگین امتیازهای تعلق گرفته به پاسخ‌های اولیاء در بخش محتوا و آموزش این درس ۴۳/۳، ارزشیابی ۵۲/۳، اهمیت تربیت‌بدنی و ورزش ۲۸/۳، اجرای آن ۱۲/۴، میزان همکاری خود با مدرسه ۶۹/۳، مطلوب بودن تأسیسات، امکانات و فضاهای ورزشی ۰۷/۲ و روش تدریس نوین ۷۳/۳ از ۵ بود. بین دیدگاه اولیاء در مورد: محتوا و آموزش، میزان همکاری خود با مدرسه، مطلوب بودن تأسیسات، امکانات و فضاهای ورزشی، ارزشیابی و روش تدریس نوین اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. اما بین دیدگاه اولیاء دانش آموزان در مورد اهمیت تربیت‌بدنی و ورزش اختلاف معنی‌داری مشاهده شد [۴۷].
مهدی پور و همکاران (۱۳۸۸) تحقیقی با عنوان” توصیف موانع اجرای روش‌های فعال تدریس تربیت بدنی از دیدگاه دبیران مرد و زن مدارس راهنمایی نواحی چهارگانه شهر اهواز” انجام دادند. یافته‌های تحقیق بدین شرح است:
– در بین موانع مربوط به معلم، مرتبط بودن مدارک تحصیلی با درس تربیت‌بدنی، آشنایی با دانش روش‌های فعال تدریس، میزان شرکت در دوره‌ های ضمن خدمت، آشنایی با یافته های مربوط به آموزش و یادگیری درس تربیت‌بدنی از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
– در بین موانع مربوط به دانش آموز، علاقه‌مندی دانش آموز به کلاس درس تربیت بدنی، اعتقاد دانش آموزان به نتایج مثبت کلاس درس تربیت‌بدنی، وجود انگیزه‌ی کافی در دانش آموزان برای یادگیری بیشتر و همچنین وجود آمادگی روانی و جسمانی در دانش آموزان از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
– در بین موانع مربوط به برنامه‌ریزی آموزشی، موانعی همچون عدم وجود دستورالعمل مشخص برای تدریس، عدم نهادینه شدن روش‌های فعال تدریس در کلیه‌ی مقاطع تحصیلی درس تربیت بدنی، عدم پیگیری مسئولان و کارشناسان تربیت بدنی نسبت به آموزش بهینه‌ی تربیت بدنی، عدم الزام استفاده از روش‌های فعال تدریس تربیت بدنی و عدم وجود کتاب‌های متناسب با اهداف آموزشی درس تربیت بدنی از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
– در بین موانع مربوط به امکانات آموزشی و کمک آموزشی به ترتیب، کمبودهای مربوط به فضای آموزشی، وسایل مورد نیاز در امر آموزش، زمان تدریس و همچنین کمبود منابع آموزشی درس تربیت بدنی از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
– بین دیدگاه دبیران تربیت بدنی نواحی چهارگانه در مورد شناسایی موانع اجرای روش‌های نوین تدریس تربیت بدنی در چهار زمینه (موانع مربوط به معلم، دانش آموز، برنامه‌ریزی آموزشی و همچنین موانع مربوط به امکانات آموزشی و کمک آموزشی) تفاوت معنادار مشاهده نگردید.
– در ارتباط با شرکت در دوره‌های ضمن خدمت و به‌کارگیری روش‌های فعال تدریس تربیت بدنی، رابطه معناداری مشاهده شد، در ارتباط با میزان به‌کارگیری روش‌های فعال تدریس و مدرک تحصیلی دبیران، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
– در بحث مربوط به ارتباط بین سطوح سابقه تدریس و میزان به‌کارگیری روش‌های تدریس فعال، رابطه معناداری وجود دارد و این رابطه به صورت منفی است، یعنی هر چه سنوات خدمت تدریس بیشتر می‌شود، به‌کارگیری روش‌های فعال تدریس کاهش می‌یابد. در پایان، با نتیجه‌گیری مباحث و مقایسه نتایج این تحقیق با تحقیقات مرور شده آمده است، تجهیز معلمان به دانسته ‌های علمی تدریس، مواردی همچون برگزار کردن دوره ‌های ضمن خدمت، انجام مطالعات در زمینه به‌کارگیری روش‌های فعال تدریس و استخدام معلمان با مدارک تحصیلی بالا و مرتبط با رشته تربیت بدنی از سوی سازمان آموزش و پرورش می‌تواند کمک شایانی به امر آموزش و در نتیجه بهبود کیفیت آموزش در مدارس نماید. یک برنامه‌ریزی مناسب از طرف دست‌اندرکاران نظام آموزشی، به صورت ارائه دستورالعمل‌هایی جهت تدریس، تدوین کتاب‌های درسی متناسب با اهداف آموزشی و نیازهای فراگیران و ارزشیابی ‌های مکرر از عملکرد دبیران در طول سال تحصیلی می‌تواند در به‌کارگیری روش‌های فعال تدریس در امر آموزش، و در نهایت یادگیری بهتر دانش آموزان کمک شایانی توجهی بنماید. لازم است که دست‌اندرکاران نظام آموزشی به این نکته توجه خاص داشته باشند که درس تربیت بدنی با توجه به ماهیت عملی بودن آن، بدون تجهیزات، زمان و فضای آموزشی کافی نمی‌تواند به صورت مؤثر تدریس شود، و به کار بردن روش‌های فعال تدریس برای درس تربیت بدنی نیاز به امکانات، تجهیزات آموزشی و کمک آموزشی و زمان تدریس را بیشتری می‌کند [۵۱].
آزمون(۱۳۸۹) در تحقیق” مقایسه ادراک دانش آموزان دختر و پسر ایرانی از تربیت‌بدنی و ورزش مدرسه­ای ” ادراک دانش ­آموزان دختر و پسر را درباره اهمیت درس تربیت‌بدنی در مقایسه با دروس فارسی، ریاضی، علوم و قرآن بررسی کرد. آزمودنی­ها نشان دادند دروس ریاضی و علوم بااهمیت­تر از درس تربیت‌بدنی هستند. هم­چنین ادراک دانش ­آموزان دختر و پسر درباره‌ی اهمیت درس قرآن و تربیت‌بدنی مشابه بود و هر دو گروه اهمیت یکسانی را به این دروس داده بودند، اما ادراک دانش ­آموزان دختر و پسر در رابطه با اهمیت درس فارسی و تربیت‌بدنی متفاوت بود. ۹۶/۱۶ درصد دختران و ۷۳/۲۲ درصد پسران به مهم­تر بودن درس تربیت‌بدنی در مقایسه با فارسی اشاره کرده بودند در حالی که ۰۱/۲۶ درصد دختران و ۹۶/۲۶ درصد پسران اظهار کرده بودند درس فارسی مهم­تر از درس تربیت‌بدنی است. ۶۳/۱۱ درصد دختران و ۴۶/۸ درصد پسران در این­که کدام یک از دروس مهم­ترند تردید داشتند[۱۲].
هژبری(۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان “جایگاه درس تربیت‌بدنی در میان سایر دروس از دیدگاه والدین و دانش آموزان” ،به نتایج زیر دست یافت. در اولویت بندی دروس از دیدگاه آزمودنی­های تحقیق، درس تربیت‌بدنی(ورزش) در هیچ­یک از اولویت­های اول تا پنجم قرار نگرفته است. مقایسه اولویت­ بندی دروس از دیدگاه دانش آموزان و والدین نشان می­دهد درس تربیت‌بدنی به ترتیب در رتبه­ی ششم و هفتم قرار گرفته است که اهمیت پایین این درس را نشان می‌دهد[۵۴].
۲-۳-۲)تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ارل و استنت[۵۷](۱۹۸۷) با تحقیق روی ۶۴۵ دانش ­آموز دریافتند که دوست داشتن فعالیت‌ها و ورزش، فواید آمادگی جسمانی، لذت و کسب مهارت‌های جدید، جزو دلایلی به شمار می‌رفت که دانش آموزان این درس را به صورت اختیاری انتخاب می‌کردند و در فعالیت‌های آن شرکت می‌کردند. دلایل عدم انتخاب و شرکت در فعالیت‌های کلاس این درس شامل مهم نبودن به اندازه­ دروس دیگر مدرسه، برنامه ریزی ضعیف، تعارض در برنامه ها، انجام تمرینات کافی خارج از محیط مدرسه و مشکل عرق کردن و ادامه­ حضور در بقیه­ی کلاس‌ها در طول روز بود[۷۱].
تانهیل وزاکراجسک[۵۸](۱۹۹۳) نیز نشان دادند که ۵۷ درصد از دانش ­آموزان دوره­ راهنمایی، تربیت‌بدنی را بخش مهمی از آموزش شان می‌دانند، در حالی که این درس برای ۴۳ درصد اهمیتی نداشت. هم چنین از دانش آموزان خواسته شد تجارب شخصی شان را در رابطه با درس تربیت‌بدنی بیان کنند. دانش ­آموزان نیز برنده شدن، موفقیت، کار گروهی، عملکرد خوب، مشارکت داشتن، به حساب آمدن[۵۹] و سرگرم شدن را جزو تجارب مثبت، و صدمات و تمرینات آمادگی جسمانی را جزو تجارب منفی بیان کردند[۱۰۴].
کارلسون(۱۹۹۵) دلایل نگرش منفی نسبت به درس تربیت‌بدنی به این دلیل است که دانش آموزان احساس می‌کنند این درس، نیازهای شان را در زندگی برآورده نمی‌کند و در نتیجه این درس را ارزشمند تلقی نمی‌کنند. او مفهوم “بی­معنایی[۶۰]” یا به بیان دقیق‌تر این­که تصور شود درس تربیت‌بدنی هدفی در زندگی دانش آموزان ندارد – را از مهم‌ترین عواملی می‌دانست که موجب نگرش منفی دانش آموزان نسبت به درس تربیت‌بدنی می‌شد. همچنین کارلسون دریافت که دانش آموزان به درس تربیت‌بدنی مانند موضوعات آموزشی دیگر به صورتی یکسان توجه ندارند. آنها معتقد بودند این درس نمی‌تواند شانس آنها را در کسب شغل یا ورود به دانشگاه تحت تأثیر قرار دهد.
کارلسون پنج استراتژی برای کناره گیری و شرکت نکردن دانش آموزان در فعالیت‌های ورزشی و کلاس تربیت‌بدنی را شناسایی کرد:

    1. سرخوردگی­های پنهان[۶۱]که در آن دانش آموزان بدون هیچ گونه کاهش محسوسی در ابراز علاقه­ ظاهری، به مشارکت در فعالیت‌ها ادامه می‌دهند. از این رو سازگاری و هماهنگی را به رغم دوست نداشتن موضوع درسی انتخاب می‌کنند.
    1. گوشه گیری که در آن دانش آموز در کلاس مشارکت می‌کند، اما در حداقل‌ترین سطح که میزان فعالیت شان تقریباً ناچیز است.
    1. تماشاگر شدن که دانش آموز در فعالیت‌ها شرکت نمی‌کند و به تماشای دانش آموزان دیگر می‌پردازد
    1. تظاهر کردن استراتژی دانش­آموزانی است که با مریضی و جراحت ساختگی از قرار گرفتن در موقعیت ورزشی اجتناب می‌کند یا وانمود می‌کند که مشغول است، حتی اگر هیچ کاری انجام ندهد.
    1. فرار، که با این استراتژی دانش آموز در کلاس حضور نمی‌یابد[۶۵].

هاردمن و مارشال [۶۲](۲۰۰۰) در تحقیقی به “مطالعه‌ی موقعیت و وضعیت تربیت‌بدنی در مدارس کشورهای جهان” پرداخته‌اند. کمیته‌ی بین‌المللی المپیک از این طرح تحقیق حمایت مالی کرد. این طرح در سال ۱۹۹۸ آغاز شد. نتایج این تحقیق بر مبنای بررسی پیشینه و پرسشنامه در مورد ۱۲۶ کشور و منطقه‌ی مستقل آموزش و پرورش (استان یا ایالت) در اجلاس جهانی تربیت‌بدنی در ۳ تا ۶ نوامبر ۱۹۹۹ ارائه شد. عناوین مورد بررسی این تحقیق عبارت بود از:
الف: ضروری بودن برنامه درسی تربیت‌بدنی
درحالی که در بسیاری از کشورها (۹۲ درصد) تربیت‌بدنی حداقل به مدت بخشی از یک جلسه درسی برای پسران و دختران اجباری است، اما اجرای آن در عمل با انتظارات در نظر گرفته شده هماهنگی ندارد. به طوری که به نظر می‌رسد تربیت‌بدنی در ۷۱ درصد از موارد طبق آیین نامه های رسمی اجرا نمی‌شود و در بسیاری موارد، تربیت‌بدنی حذف می‌شود تا دروس دیگر آموزش داده شود. در چهار منطقه در حال توسعه در جهان شامل آفریقا، آسیا، آمریکای مرکزی و لاتین و اروپای حاشیه دریای مدیترانه، در مجموع با ۶۰ درصد بیشترین موارد عدم اجرای تربیت‌بدنی را داشته‌اند. کشورهایی که از نظر اقتصادی توسعه یافته بودند، عدم اجرای تربیت‌بدنی در آن کشورها با درصد کمتری همراه بوده است، اگر چه در آن کشورها نیز برخی موارد کم توجهی وجود داشته است. عوامل متفاوتی در ایجاد فاصله بین وضعیت تعیین شده و وضعیت اجرا شده تأثیر داشته که برخی از آنها عبارتند از: از دست دادن زمان اختصاص داده شده، اهمیت دادن کمتر به تربیت‌بدنی به طور عمومی در مدرسه، عدم ارزشیابی رسمی، موانع مالی، انتقال منابع به موارد و جاهای دیگر به غیر از تربیت‌بدنی، منابع مادی ناکافی و کمبودهایی در تعداد نیروی انسانی مناسب.
ب: زمان اختصاص داده شده به برنامه درسی
اطلاعات جمع‌ آوری شده در زمینه زمان اختصاص داده شده به برنامه درسی نشان داد که این مسأله در طول سال‌های تحصیل بسیار متغیر است. در ۵۶ درصد از کشورها، زمان برنامه ریزی درس تربیت‌بدنی در سال‌های تحصیل ثابت است، در حالی که در ۴۴ درصد از کشورها متغیر است. دو نکته قابل توجه وجود داشته است: اول اینکه بیشترین زمان برنامه درسی در سال‌های پایین مدرسه در دامنه سنی ۹ تا ۱۴ سال وجود داشته است، دوم اینکه زمان اختصاص داده شده به برنامه درسی تربیت‌بدنی با افزایش سن کاهش می‌یابد، به ویژه در سال‌های پایانی مدرسه که در آن سال‌ها درس تربیت‌بدنی به درس اختیاری تبدیل می‌شود یا اینکه به طور کامل از برنامه تحصیلی حذف می‌شود.
ج: وضعیت درس تربیت‌بدنی
تربیت‌بدنی در ۸۶ درصد از کشورها وضعیت قانونی مشابه دروس دیگر دارد، اما فقط در ۴۳ درصد از کشورها وضعیت تربیت‌بدنی نسبت به دروس دیگر اهمیت بیشتری دارد و در کشورهای بیشتری یعنی ۵۷ درصد وضعیت قانونی تربیت‌بدنی نسبت به دروس دیگر پایین‌تر است.
د: منابع مالی
در اغلب کشورها یا ایالت‌های مستقل حدود ۶۰ درصد کاهش بوده و در مواقع بحران مالی یک امر طبیعی است که به کاهش برنامه های تربیت‌بدنی در آینده منجر می‌شود.
و: وسایل و تجهیزات
در ۶۹ درصد از کشورها یا ایالت‌های مورد مطالعه هاردمن و همکارانش، کمبود وسایل و تجهیزات ورزشی وجود داشته است و فقط در ۳۱ درصد موارد وسایل و تجهیزات به مقدار کافی بوده است.
ه: نیروی انسانی، معلم دوره دیده و متخصص
این نگرش در سطح جهان وجود دارد که در مقطع دبستان معلم عمومی و در سطح دبیرستان معلم متخصص تربیت‌بدنی وظیفه تدریس درس تربیت‌بدنی را بر عهده گیرد. ضمن اینکه در برخی کشورها حتی برای مقطع دبیرستان نیز امکان به‌کارگیری معلم متخصص تربیت‌بدنی وجود ندارد. از طرفی در اغلب موارد، معلمان عمومی (در دبستان یا دبیرستان) به مقدار کافی و یا حتی به طور مناسب در زمینه تربیت‌بدنی، آمادگی، دانش و مهارت ندارند.
ی: محتوای درس تربیت‌بدنی
در ادامه تحقیق هاردمن و همکارانش در زمینه محتوای درس تربیت‌بدنی گزارش شده است که در باهاما تأکید زیادی بر پرورش ورزشکاران نخبه برای مسابقات بین مدرسه ای انجام می‌شود، در حالی که تربیت‌بدنی عمومی برای مشارکت عمومی دانش آموزان مورد کم توجهی واقع می‌شود. مثال دیگر کشور استرالیا است که در بسیاری از شهرهای آن به کسب مدال‌های ورزشی به قیمت از دست دادن برنامه های تربیت‌بدنی پایه تاکید می‌شود.
در پایان تحقیق هاردمن و همکارانش نتیجه گیری شده است که تربیت‌بدنی در مدارس در اغلب کشورهای جهان و در قاره های مختلف در وضعیت خطرناکی قرار دارد و به سمت کاهش یا حذف برنامه درس تربیت‌بدنی پیش می‌رود [۷۸].
تامپسون و همکارانش (۲۰۰۱) تحقیقی با عنوان “بررسی تربیت‌بدنی در آلبرتا” انجام دادند؛ بخشی از تحقیق آنها در مورد عوامل مؤثر بر اجرای درس تربیت‌بدنی در مدارس بود، نتایج در این زمینه نشان داد، معلم‌ها به تناوب اظهار کردند که دسترسی به تجهیزات و امکانات فرصت پیشرفت حرفه ای را به دانش آموزان می‌دهد، از نظر معلمین و مدیران تنها ۳۲ درصد تجهیزات و ۳۸ درصد امکانات برای اجرای درس تربیت‌بدنی در مدارس موجود است [۱۰۶].
پیلت و همکاران (۲۰۰۱) به نیازهای دانش آموزان از دیدگاه خاصی توجه کرده‌اند و با “بررسی وضعیت غیر فعال بودن دختران” پیشنهاد می‌کنند که با اولویت دادن به اهداف شناختی برای این گروه، توصیف و تشریح اثرات فعالیت‌های بدنی و حرکتی جزء نیازهای شناختی این دختران است. زیرا باید دانست که این دختران در مورد اهداف و برنامه های تربیت‌بدنی چه فکر می‌کنند و چه نگرشی دارند. آنها با بررسی اولویت رشته های ورزشی ۱۴۵ دختر ۱۷- ۱۶ ساله دریافتند که بسکتبال، شنا، تنیس، تنیس روی میز و بدمینتون جزء ۵ نیاز برتر آن دختران می‌باشد [۸۹].
اسلیپ و ورمالد[۶۳](۲۰۰۱) روی فعالیت‌های جسمانی دختران جوان در سنین بین ۱۶ تا ۱۷ سال نشان ­داد اگر چه بیشتر آنها اهمیت و ارزش شیوه­ زندگی فعال از لحاظ جسمانی را تایید کردند، ولی دیدگاه بسیاری از آنها نسبت به تجارب تربیت‌بدنی در مدرسه منفی بود. موارد بسیاری وجود دارند که به نظر می­رسد سبب بی تفاوتی دختران از تربیت‌بدنی مدارس می­ شود که شامل دامنه­ای از ویژگی‌های برنامه­ی درسی تا پوشیدن لباس و تجهیزات است[۱۱۵].
کندن و کولیر[۶۴](۲۰۰۲) نشان دادند حق انتخاب، تأثیر زیادی بر تعهد دانش آموزان می‌گذارد که حتی بعد از مدرسه نیز فعالیت‌های جسمانی خود را ادامه دهند. آنها دریافتند دانش آموزانی که به آنها حق انتخاب داده شده بود، بیشتر به تربیت‌بدنی علاقه‌مند شدند و مشتاق بودند شانس خود را در پیروزی و شکست امتحان کنند[۱۱۵].
راین، فلمینگ و مانیا[۶۵](۲۰۰۳) نظرات دانش ­آموزان دوره­ راهنمایی را نسبت به کلاس تربیت‌بدنی بررسی کردند و نشان دادند که %۸۳ آنها از فعالیت­های متنوع این درس لذت می­برند، %۸۰ معلم­شان را دوست دارند و %۷۹ در این کلاس سرگرم می­شوند. هم­چنین %۳۸ از زمان کوتاه این کلاس ناراضی­اند و %۲۷ از تعویض لباس ناراضی­اند[۹۷]
فیل اپسیلون کاپا (۲۰۰۳) در تحقیقی پیمایشی تحت عنوان “رابطه میان ادراک دانش آموزان و معلمان در مورد اهمیت اهداف کلاس‌های تربیت‌بدنی” تعداد ۴۱۶ نفر از دانش آموزان را در ۱۹ کلاس مورد بررسی قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که دانش آموزان در مورد اهمیت اهداف کلاس‌های تربیت‌بدنی که از طرف معلمان تأکید می‌شود، آگاهی لازم را ندارند. همچنین آنها با اهداف مورد نظر معلمان هر چند این اهداف در راستای نیازهای دانش آموزان است، موافق نیستند. همچنین رابطه معنی‌داری میان نیازهای دانش آموزان و اهداف برنامه ریزی شده از سوی معلمان وجود داشت [۷۷].
کوکا و همکاران[۶۶](۲۰۰۵) نشان دادند که دانش ­آموزان به خاطر علاقه­شان به موفقیت و یا این­که وقت­شان را بدون فشارهای تحصیلی بگذرانند، نگرش مثبتی به درس تربیت‌بدنی دارند[۸۲].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:02:00 ق.ظ ]




شکل ۴-۳۶:ضریب ایمنی دیواره میخ‌کوبی شده در حالت نهایی(U)و طراحی(D)،برای گود۲۷متر ۹۴
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شکل ۴-۳۷: فاصله بین دو انکر ۳ متر و بین دو ردیف انکر، یک ردیف میخ‌خاک نیز موجود است ۹۶
شکل ۴-۳۸: فاصله بین دو انکر ۳ متر و میخ‌خاک میان دو انکر را حذف میکنیم ۹۶
شکل۴-۳۹ : ضریب ایمنی طراحی نسبت به طول میخخاک برای گود ۹ متر ۹۷
شکل۴-۴۰ : ضریب ایمنی طراحی نسبت به طول میخخاک برای گود ۱۸ متر ۹۸
شکل۴-۴۱ : ضریب ایمنی طراحی نسبت به طول میخخاک برای گود ۲۷ متر ۹۸
شکل۴-۴۲: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابرH 7/0 است. ۹۹
شکل ۴-۴۳: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابرH است. ۱۰۰
شکل ۴-۴۴: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابر H2/1 است. ۱۰۰
شکل ۴-۴۵: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابر H 7/0 است. ۱۰۱
شکل ۴-۴۶: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابرH است. ۱۰۱
شکل ۴-۴۷: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابر H 2/1 است. ۱۰۲
شکل ۴-۴۸: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH7/0 است. ۱۰۲
شکل ۴-۴۹: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH است. ۱۰۳
شکل ۴-۵۰: جابه‌جایی افقی در ارتفاع دیواره گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH 2/1 است. ۱۰۳
شکل ۴-۵۱: جابه جایی قائم سطح زمین پشت گود برای گود ۹ متر ۱۰۵
شکل ۴-۵۲: جابه جایی قائم سطح زمین پشت گود برای گود ۱۸ متر ۱۰۵
شکل ۴-۵۳: جابه جایی قائم سطح زمین پشت گود برای گود ۲۷ متر ۱۰۶
شکل ۴-۵۴: جابه جایی افقی سطح زمین پشت گود برای گود ۹ متر ۱۰۷
شکل ۴-۵۵: جابه جایی افقی سطح زمین پشت گود برای گود ۱۸ متر ۱۰۷
شکل ۴-۵۶: جابه جایی افقی سطح زمین پشت گود برای گود ۲۷ متر ۱۰۷
شکل ۴-۵۷: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابرH 7/0 108
شکل ۴-۵۸: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابرH 108
شکل ۴-۵۹: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۹ متر و طول میخ‌خاک برابرH 2/1 109
شکل ۴-۶۰: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابرH 7/0 109
شکل ۴-۶۱: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابرH 110
شکل ۴-۶۲: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۱۸ متر و طول میخ‌خاک برابرH 2/1 110
شکل ۴-۶۳: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH 7/0 111
شکل ۴-۶۴: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH 111
شکل ۴-۶۵: جابه‌جایی افقی سطح زمین پشت گود برای عمق ۲۷ متر و طول میخ‌خاک برابرH 2/1 112
فهرست جدول­ها
عنوان صفحه
جدول ۳-۱ : انواع شبکه‌بندی در نرم‌افزار پلکسیس ۵۵
جدول ۳-۲ : پارامترهای ورودی مدل موهر – کولمب ۵۹
جدول ۳-۳ : مشخصات خاک و میخ‌خاک ها و نمای دیوار استفاده‌شده در تحلیل اجزا محدود برای دیوار میخکوبی شده پروژه کلوتر ۶۳
جدول ۴-۱: مشخصات خاک ۷۱
جدول ۴-۲: مشخصات میخ‌خاک و انکر ۷۱
جدول ۴-۳: مشخصات دیواره سازه ۷۱
جدول ۴-۴: ضرایب اطمینان مجاز در تحلیل‌های تعادل حدی ۷۲
جدول ۴-۵ : شماره میخ خاکها و محل قرارگیری آنها در عمق گود ۸۵
جدول ۴- ۶: مقایسه کلی نتایج درروش ترکیبی و روش میخ‌کوبی ۱۱۳
فصل اول
مقدمه و کلیات
۱-۱ مقدمه
امروزه با افزایش رشد شهر­نشینی و ساخت سازه­های بزرگ سبب انجام گودبرداری­های عمیق جهت ایجاد پارکینگ و انباری و کاربرد­های دیگر شده است. از مسائل مهم در گودبرداری­ها طراحی سازه نگهبان مناسب و کنترل مقادیر جا به ­جایی­های دیواره گود و خاک پشت گود است.روش­های مختلفی در اجرای گود­های نیمه عمیق و عمیق مورداستفاده قرار می­گیرد گه روش­های میخ­کوبی و انکر از روش­های متداول است.
افزایش عمق گودبرداری به‌ویژه در مناطق شهری در مجاورت ساختمان­ها و معابر اهمیت ویژه‌ای دارد و تأمین پایداری و کنترل جا به ­جایی­های دیواره گود و پشت دیواره باید با دقت بررسی شود.در این شرایط بعضی از روش­های پایدار­سازی گود قابلیت اجرایی خود را از دست می‌دهند و بر اساس قوانین آئین­نامه­ای گودبرداری عمیق در شرایطی مجاز است که ایمنی سازه­های مجاور را به خطر نیندازد.
روش مناسب گودبرداری و پایدارسازی با توجه به جنس خاک، شرایط آب زیرزمینی،عمق و طول گودبرداری،موقعیت و شرایط ساختمان­های مجاور،جا به ­جایی دیواره گود، دائمی و یا موقت بودن سازه،مسئله زلزله، بار دینامیکی ناشی از حرکت خودرو­ها در مجاورت گود و هزینه­ های اجرای پروژه انتخاب می­گردد.
طراحی یک سازه نگهبان میخ­کوبی بر اساس انتقال نیروی محرک توده خاک به میخ­خاک­ها و انتقال این نیروها به توده خاک ایمن است که به پارامترهای متعددی ازجمله روش نصب و روش تزریق و مشخصات خاک و سازه نگهبان بستگی دارد که اساس کار روش میخ­کوبی به این شکل است که میخ­خاک­ها اجراشده و با خاک‌برداری عمق­های بیشتر دیواره گود مقداری جا به ­جایی پیدا می­ کند که سبب فعال شدن عملکرد میخ­خاک­ها می­ شود.
روش اجرایی انکر ها مشابه میخ­خاک است با این تفاوت که نیروهای پیش تنیدگی در انکر ایجاد می­گردد که این نیروها از طریق قسمت غیر مهاری انکر به قسمت مهارشده منتقل می­گردد که سبب ایجاد پایداری و کنترل جا به ­جایی می­ شود.
با توجه به اهمیت کنترل تغییرشکل جانبی دیواره از یک نرم‌افزار تحلیل عددی باید استفاده شود که برای این منظور از نرم‌افزار۸.۲ PLAXIS استفاده‌شده است که یک نرم‌افزار بر اساس روش اجزا محدود است. آئین‌نامه معتبر طراحی و بررسی پایداری و تغییرشکل در سازه میخ­کوبی و انکراژ، آئین‌نامه اداره فدرال راه امریکا است.
۱-۲ روش تحقیق
در این پژوهش به بررسی پارامتر­های مؤثر بر روش میخ­کوبی و روش ترکیبی میخ­کوبی و انکر پرداخته می­ شود. بررسی اثر زاویه میخ­ها و نسبت طول آن‌ها به ارتفاع گود، در گودهای با عمق­های مختلف و اثر هر یک از پارامترهای فوق بر روی جا به ­جایی و ضریب پایداری سازه نگهبان بررسی می­گردد، همچنین چیدمان­های مختلف انکر گذاری را در حالت جایگذاری انکر به‌جای میخ‌خاک برای شرایط وجود و نیز عدم وجود میخ‌خاک میان انکرها در عمق­ها و چیدمان­های مختلف طولی میخ‌خاک درروش ترکیبی بررسی کرده و تأثیر چیدمان برای گودهای مختلف و چیدمان­های طولی متنوع میخ­خاک بررسی می­­شود، سپس نتایج حاصل برای سازه میخ­کوبی و سازه ترکیبی برای زوایا و طول­های مختلف میخ­خاک و ارتفاع­های مختلف گودبرداری مقایسه می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:02:00 ق.ظ ]




برخی از اصولیین با بیانی موجز و رسا درخصوص دلالت نهی در معاملات گفته­اند[۸۲۸] «نهی در معاملات به دو شکل است. اول این­که نهی با انگیزه بیان ممنوع بودن شیء منهیّ عنه یا با انگیزه مشابه مطرح باشد. دوم آن­که انگیزه نهی ردع و زجر درخصوص متعلَّق نهی (به­خاطر مبغوض بودن آن) باشد. نهی در قالب شکل اول که خارج از بحث ما است بدون شک دلالت بر فساد هم می­ کند چرا­که «لدلاله النهی علی اعتبار عدم المانع فیها، فتخلّفه تخلّف للشرط المعتبر فی صحتها». اما درخصوص شکل دوم دو حالت قابل تصوّر است. نخست نهی از ذات سبب مانند نهی از بیع حین نداء نماز جمعه و دوم نهی از نفس وجود معامله مانند نهی از خرید و فروش مصحف (قرآن کریم). نهی اول دلالت بر فساد و بطلان معامله نمی­کند؛ چرا­که بعد از آن­که بیع جمیع شروط معتبر را داشت نه عقلاً و نه عرفاً منافاتی میان مبغوض بودن چنین عقدی و مورد امضای شارع بودن آن قرار ندارد. اما درخصوص نهی دوم یعنی نهی از مسبب عده­ای از علماء گفته­اند چنین نهیی موجب فساد و بطلان است.
ایشان سپس در قسمت نهایی بحث، درخصوص این مسأله می­گویند دلالت نهی بر فساد اصولاً وقتی مطرح است که شرایط معامله اعم از شرایط متعاملین و عوضین فراهم باشد و نهی صرفاً دلالت بر مبغوض بودن منهیّ­عنه داشته باشد. در­این­جا مسأله به این شکل مطرح می­ شود که آیا این مبغوض بودن منافاتی با صحت معامله دارد یا خیر؟ اما اگر نهی مستلزم اعتبار شرطی از شرایط متعاقدین، عوضین یا خود عقد باشد مثل نهی از معامله با سفیه و مجنون و صغیر که دلالت بر اعتبار رشد، عقل و بلوغ دارد و… ، بدون شک چنین نهیی در کل موارد مقتضی فساد و بطلان است و درواقع به شکل نخست نهی برمی­گردد «و هو ما کان النهی بداعی الارشاد الی اعتبار شیء فی المعامله» و چنان­که گذشت این مسأله خارج از بحث ما (دلالت نفس نهی بر صحت و بطلان معامله) است.[۸۲۹]
چنان­که دیدیم صرف نهی در معاملات نمی­تواند مثبِت حکم وضعی بطلان باشد. بنابراین صرف آیه «لا تأکلوا اموالکم… » نمی­تواند مثبِت بطلان و یا خیار باشد. شاید گفته شود اگر این تقریر را بپذیریم آن­گاه چگونه می­توان استناد فقها به این آیه را درخصوص بطلان توجیه و تحلیل کرد؟ در پاسخ باید گفت فقها نه­تنها برای اثبات بطلان معاملاتی که در آن­ها رضایت وجود ندارد، تنها به این آیه استناد نکرده ­اند، بلکه ایشان در استناد از جمله به این آیه، اشارت به­دلالت نهی بر بطلان در شکل نخست داشته اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

توضیح آن­که برای صحت هر معامله ای شرایطی لازم است. برخی از شرایط مربوط به متعاقدین می­باشد و برخی دیگر به عوضین و یا حتی خود عقد ارتباط دارد. لزوم قصد و لزوم رضا از جمله شرایطی است که به دلایل متعددی برای تحقق عقد لازم می­باشد. قاعده العقود تابعه للقصود که تفصیل آن گذشت از جمله ادلّه­ای است که درخصوص بطلان اعمال حقوقیی که در آن­ها قصد وجود ندارد به آن استناد می­ شود. درخصوص رضا نیز چنان­که دیدیم رضا یا وجود ندارد یا از وجودی ناقص برخوردار است. در صورت نخست اگر بعد از انعقاد معامله، مانند معامله فضولی یا معامله صغیر ممیّز، رضای معتبر (رضای اصیل یا ولی صغیر) به انشای سابق ملحق نشود، معامله به­خاطر فقدان رضایت از میان می­رود. در مورد رضای ناقص هم که ما قائل به جعل خیار فسخ شدیم، اگر ذی­الخیار حق فسخ خود را اعمال کند به­منزله این است که به معامله واقعه رضایت نداده است و لذا معامله با فسخ باطل می­ شود. نهایت دلالتی که آیه «لا تأکلوا اموالکم… » دارد نهی از معاملات بدون رضایت است.
چنان­که گذشت و نیز خواهیم دید این نهی صرفاً به­منزله مبغوض بودن معاملات بدون رضایت نیست و بلکه حکم بطلان را نیز در­پی­دارد. البته ما حکم خیار فسخ و عدم نفوذ را در معاملاتی که از رضایی مخدوش یا مفقود بهره­مند هستند، مستقیماً از این آیه استخراج نمی­کنیم. ممکن است ایراد شود پس چرا و چگونه فقها درخصوص خیاراتی مانند خیار غبن به این آیه استناد می­جویند؟ با بررسی آراء و اقوال فقها درخصوص این مسأله باید بتوان به این سؤال پاسخ داد.
علّامه حلّی در تذکره ­الفقها می­فرمایند «سبب ثبوت الخیار للمغبون عند علمائنا و به قال مالک و احمد لقوله(ع) «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» و لقوله تعالی «إلّا أن تکون تجاره عن تراضٍ منکم» و معلوم أن المغبون لو عرف الحال لم یرض».[۸۳۰] علّامه دو شرط را برای تحقق خیار غبن لازم می­داند؛ نخست «عدم العلم بالقیمه وقت العقد» و دوم «الزیاده و النقیصه الفاحشه». در­هر­حال علّامه جهت اثبات خیار غبن به این آیه استناد جسته است.
صاحب جواهر بعد از ذکر مدارک این خیار، از جمله به این آیه شریفه اشاره می­ کند و می­فرماید «و فی الجمیع نظر، ضروره حصول التراضی و الّا کانت المعامله باطله، لا أن فیها الخیار و عدمه علی تقدیر العلم لو سلم… ».[۸۳۱]
شیخ مرتضی انصاری بعد از نقل استنادِ علّامه حلّی به این آیه برای اثبات خیار، در توجیه نظر علّامه می‌گوید «ان رضا المغبون بکون ما یأخذه عوضاً عما یدفعه مبنی علی عنوان مفقود و هو عدم نقصه عنه فی المالیه… ». درواقع صاحب مکاسب رضای مغبون را در گروی وصف تساوی مالی عوضین دانسته است که درصورت احراز عدم این وصف (وصف تساوی)، کاشف به­عمل می ­آید که وی راضی به آن معامله نبوده است.[۸۳۲] این وصف تساوی و عنوان مفقود تنها به­منزله یک وصف از صفات مبیع است و لذا «لم یکن تبیّن فقده کاشفاً عن البطلان البیع، بل کان کسائر الصفات المقصوده التی لا یوجب تبیّن فقدها الّا الخیار». علت این خیار هم خلاصی از لزوم معامله­ای است که مغبون به آن راضی نمی ­باشد.
ایشان در ادامه می­فرمایند بنابراین، آیه دلالت بر عدم لزوم عقد می­ کند و لذا اگر طرفین درخصوص عوض نامساوی توافق و تراضی کردند به­خاطر محتوای حکم معامله فضولی و اکراهی مانند رضای سابق است. شیخ مرتضی انصاری سپس سه ایراد بر این توجیه خود برای کلام علّامه، وارد می­ کند.
۱- وصف تساوی نمی­تواند یک عنوان باشد بلکه تنها می ­تواند در حد یک انگیزه (داعی) تلقّی شود که تخلّف از آن هیچ اثری ندارد.
۲- گاهی اوقات این وصف حتی انگیزه هم نمی­تواند باشد؛ مانند آن­جا که فرد مبیعی را صرف­نظر از اوصاف آن می­خواهد ولو آن­که آن­را به چندین برابر قیمت واقعیش ابتیاع کند.
۳- حتی اگر وصف مذکور را به­منزله یک قید بدانیم درصورتی تخلّف از آن موجب خیار است که آن وصف در متن قرارداد قید شود. شیخ سپس می­گوید بهتر بود علّامه به قسمت نخست آیه «و لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل» استناد می­جست و نه به قسمت دوم «إلّا أن تکون تجاره عن تراضٍ منکم»، چرا­که «أن أکل المال علی وجه الخدع ببیع مایسوی درهما بعشر، مع عدم تسلّط المخدوع، بعد تبیّن خدعه، علی ردّ المعامله و عدم نفوذ ردّه أکل مال بالباطل، أما مع رضاه بعد التبیّن بذلک فلا یعد اکلاً بالباطل».[۸۳۳] ممکن است ایراد شود اطلاق آیه دلالت بر حرمت اکل مال غیر حتی قبل از کشف غبن دارد؟ شیخ در پاسخ می­فرماید «این قسمت از معامله به­ دلیل اجماع، از شمول اطلاق آیه خارج می­باشد».[۸۳۴]
بعد از شیخ مرتضی انصاری، شارحین مکاسب و دیگر فقها هر یک با معترض شدن به مباحث مطرح، دیدگاه خود را به­نحوی بیان داشته اند. آخوند خراسانی در حاشیه مکاسب درخصوص بیان شیخ که فرمودند «بهتر بود علّامه به قسمت نخست آیه استناد می­جست و نه به قسمت دوم آن» می­فرمایند «بدیهی است که هیچ دلیلی برای این بهتر بودن وجود ندارد. مستفاد از آیه، بطلان آن چیزی است که در عرف اکل به باطل شناخته می­ شود. مهم این است که چگونه نفوذ فسخ را در عقدی که صحیح است اثبات کنیم و اجازه ابطال آن­را بدهیم؟ چگونه می­توان برای این فسخ به آن قسمت نخست آیه استدلال کرد؟ وانگهی حرمت اکل بعد از فسخ از منظر عرف به­لحاظ اکل مال به باطل نیست بلکه از جهت نفوذ فسخ در عقد صحیح به­ طور شرعی است و بنابراین اکل بعد از فسخ ولو آن­که حرام است داخل در آن­چه نهی شده است نمی ­باشد. به­طورکلی حرمت اکل به­سبب باطل غیر از حرمت بعد از ابطال و انحلال یک سبب صحیح می­باشد».[۸۳۵]
سیّد محمد کاظم یزدی از فحول شارحین مکاسب نیز می­فرمایند «بدیهی است مقتضای بیان مذکور بطلان بیع است و نه خیار، و الا اگر دلالت بر عدم لزوم را مفروض بگیریم دیگر نیازی به اجرای فحوای حکم عقد فضولی و اکراهی نداریم». ایشان سپس در توجیه استدلال برای ثبوت خیار معتقدند فرد مغبون با این شرط بنایی مبادرت به معامله کرده است که مبیع ازجهت ارزش، مساوی با عوض او باشد. گویی که شرط تساوی شده است و اگر مبیع کمتر از آن قیمت باشد، به­منزله تخلّف از شرط است. ایشان در ادامه در رد نظر شیخ می­فرمایند «مطرح بودن تساوی به شکل تقیید نیست تا ممنوع و مستلزم بطلان باشد و به­ صورت انگیزه هم نیست تا ایراد شود که تخلّف از آن اثری ندارد، بلکه این لزوم تساوی مانند وصف صحت از باب شرط ضمنی می­باشد و بنابراین از باب تعدّد مطلوب دارای اهمیت است و مانند سایر شروط صحیح یا ضمنی تخلّف از آن باعث خیار می­ شود.
این فقیه در ادامه می­گوید اگر معامله بدون تراضی باشد آن معامله باطل می­باشد و ناظر به اثبات خیار نمی ­باشد و لذا برای اثبات خیار ناگزیر باید به­غیر این آیه تمسک شود و… خلاصه آن­که نمی­ توان دو حکم بطلان و خیار را از آیه استخراج کرد و… اگر إن قُلت شود بنده می­گویم مستفاد از آیه یک معنا می­باشد و آن این است که جواز اکل مقید به وجود رضا است و اگر رضا نباشد، اکل جایز نیست و معامله باطل است، اما اگر نسبت به اصل معامله رضا وجود داشته باشد ولیکن وجود رضا مشروط به وجود وصفی بوده باشد مادام­که خلاف آن وصف احراز نشود، اکل جایز است چرا­که رضا حاصل است و بعد از انکشاف فقدان وصف مذکور اکل جایز نیست مگر با رضای جدید».[۸۳۶]
در منیه الطالب که تقریرات درس میرزای نائینی است و یکی از شروح معتبر مکاسب به­حساب می ­آید آمده است که در ثبوت خیار غبن اشکالی وجود ندارد، هرچند درخصوص مدرک این خیار بحث­هایی وجود دارد ولیکن کامل­ترین مدرک این خیار تخلّف از شرط ضمنی است. ایشان سپس در بیان اثبات مدرک خیار غبن با بیانی منطقی می­فرمایند «صغرای استدلال ما تبانی طرفین بر تساوی مالی عوضین می­باشد و کبرای آن این است که تخلّف از شرط بنایی موجب عدم تراضی می­باشد و چنان­که در باب معامله فضولی و اکراهی ثابت شد رضای لاحق مانند رضای سابق است و لذا تخلّف از شرط بنایی موجب فساد نمی ­باشد و بلکه ذی­الخیار حق رد آن قرارداد یا تحصیل آن­را دارد».[۸۳۷]
به­نظر می­رسد استناد این فقیه مانند برخی دیگر از فقها به معامله فضولی و اکراهی برای اثبات حکم خیار جای تأمل دارد، چرا­که چنان­که در تحلیل رضا دیدیم در معاملات اکراهی و فضولی اصولاً رضایی وجود ندارد برخلاف معاملات مبتنی بر اشتباه که البته وجود رضا ولو نادرست و ناقص محرز است و لذا قیاس این دو نمی­تواند چندان موجه باشد. ممکن است گفته شود بعد از کشف فقدان وصف تساوی یا صحت یا… نتیجه مانند معاملات فضولی و اکراهی است؛ چرا­که رضای نادرست به­منزله فقدان رضا است و لذا تنقیح مناط میان این دو را نباید به یک قیاس مع­الفارق تقلیل داد. اما باید گفت اگر واقعاً میان رضای ناقص و نادرست و فقدان رضا فرقی نیست چرا فقها قائل به احکام متفاوت برای این دو شده ­اند؟ وانگهی آیا واقعاً حکم معاملات فضولی و اکراهی قبل از رد مانند حکم معاملات خیاری قبل از اعمال حق فسخ است؟
برخی از فقها[۸۳۸] در رد کلام شیخ مرتضی انصاری گفته­اند «مقتضی تمسک به آیه شریفه بطلان و نه فسخ عقد است. آیه دلالت بر حرمت (تکلیفاً) و بطلانِ (وضعاً) اکل مال به باطل دارد. ادعای شیخ مبنی­بر این­که معامله قبل از کشف غبن به­ دلیل اجماع مشمول آیه (بطلان) نمی­ شود نیز محل ایراد است؛ چرا­که اگر اجماعی وجود نداشته باشد اطلاق آیه شریفه، هر دو زمان قبل و بعد از کشف غبن را در بر­می­گیرد و به­دلالت آیه معامله قبل از کشفِ غبن تکلیفاً و وضعاً، حرام و باطل است. آیا کسی یا فقیهی می ­تواند معامله باطل و حرامی را صحیح و جایز بداند؟! وانگهی آیه شریفه میان اسباب صحیح و باطل فرق گذاشته است و معامله با اسباب باطل را نهی کرده است و فرقی ندارد غبن کشف شود یا کشف نشود (حالت معامله قبل از کشف غبن) و در هر دو حالت معامله منهّی عنه و باطل است».
اگر بخواهیم در مقام جمع بندی باشیم با توجه به مقدمات مطرح شده و آرای متعدد فقها باید گفت:
۱- فقها در طول تاریخ فقه از این آیه درخصوص حلّیت و صحت و نیز حرمت و بطلان (حکم تکلیفی و وضعی) معاملات استفاده کرده اند.
۲- دلالت نهی بر فساد (بطلان) مخصوص عبادات است. اگر فقها از نهی «لاتأکلوا» برای بطلان معاملات اکل به باطل بهره جسته­اند به این دلیل نمی ­باشد که نهی دلالت بر مبغوض بودن معامله و لذا دلالت بر بطلان آن می­ کند، بلکه دلیل آن این است که نهی با انگیزه بیان ممنوع بودن شی منهّی عنه صادر شده است. تو گویی شارع معامله مبتنی بر اسباب باطل را ممنوع دانسته است و یکی از این اسباب باطل، معامله بدون رضا است. ازهمین­رو بیان آیت الله خویی درخصوص حرمت و بطلان اکل مال به باطل باید در این چهارچوب تفسیر شود و نه این­که صرف نهی و اعلام مبغوض بودن منهّی عنه، سبب بطلان می­باشد.
۳- این آیه چنان­که برخی از فقها مانند صاحب جواهر فرموده­اند مستقیماً دلالت بر خیار فسخ نمی­کند.
۴- چنان­که سیّد محمد کاظم یزدی و میرزای نائینی فرموده­اند باید در توجیه خیار غبن به تخلّف از شرط بنایی استناد جست. بنابراین تلاش برخی از فقها مانند علّامه حلّی و یا شیخ مرتضی انصاری در اثبات خیار غبن به­ کمک آیه شریفه چندان توجیه علمی ندارد.[۸۳۹]
۵- برای توجیه و تأویل کلام بزرگانی مانند علّامه حلّی و به­ ویژه شیخ مرتضی انصاری می­توان گفت اصولاً مستفاد از آیه حرمت و بطلان معاملات بدون رضا است. معامله­ای که یک طرف در آن مغبون شده است؛ اگر از جانب او مورد رضایت واقع نشود (فسخ شود) درواقع تبدیل به معامله بدون رضا می­ شود که حکم چنین معامله ای به­دلالت آیه شریفه بطلان است. لذا از آیه شریفه می­توان به­ طور مستقیم اثر فسخ را و نه خود حق فسخ را استخراج کرد. این توجیه با توجه به مفهوم مخالف بیان شیخ مرتضی انصاری که می­فرمایند «… لذا اگر طرفین درخصوص عوض نامساوی توافق و تراضی کردند به­خاطر فحوای حکم معامله فضولی و اکراهی مانند رضای سابق است» قابل تأیید است.
۶- در رابطه با مباحث مربوط به اراده و تحلیل اجزای آن و نیز اثر اشتباه بر اراده باید گفت این آیه تنها توجیه­کننده اشتباه­هاتی است که باعث فقدان رضا می­ شود. شاید گفته شود اشتباه یا قصد را از میان بر می­دارد و یا باعث نقصان رضا می­ شود و حالت سومی که اشتباه مانند معامله فضولی بتواند رضا را از میان بردارد وجود ندارد و لذا این آیه به­هیچ­وجه نمی­تواند اثر اشتباه بر اراده را توجیه کند؟
اگر­چه این ایراد خالی از قوّت نیست ولیکن شاید بتوان به­نحوی از این آیه درخصوص اثر اشتباه سود جست. توضیح آن­که هرگاه اشتباه باعث خیار و حق فسخ گردد، مانند اشتباه در اجزاء عقد، شروط، قیود و اوصاف موضوع معامله به­نحو تعدّد مطلوب و ذی الخیار حق فسخ خود را اعمال کند، درواقع رضای ناقص خود را کاملاً از میان برداشته است. در این صورت بطلان معامله می ­تواند معلّل به فقدان رضا (لا تأکلوا أموالکم بالباطل إلّا أن تکون تجاره عن تراضٍ منکم) شود. بنابراین ضمانت اجرای فقدان قصد با قاعده العقود تابعه للقصود و ضمانت اجرای فقدان رضا با این آیه شریفه قابل توجیه و تعلیل می­باشد.
مبحث سوم: شرط ضمنی
ممکن است گفته شود چه لزومی به بررسی این قاعده وجود دارد؟ و اصولاً میان قاعده شرط ضمنی و اشتباه چه ارتباطی وجود دارد که باید حجم معتنابهی از این گفتار را به این قاعده اختصاص داد؟ ازاین­رو پیشاپیش درخصوص ارتباط این قاعده با اشتباه باید خاطر نشان کرد اراده یا به­ طور صریح و یا به­ طور ضمنی ابراز می­ شود. بنابراین تخلف از اراده اعم از تخلف از اراده ضمنی است. با این توضیح اشتباه به­عنوان یک عیب اراده منطقاً می ­تواند از جمله به­معنای تخلف از اراده ضمنی باشد. براین اساس بی­گمان بررسی قاعده شرط ضمنی در شناخت این نوع اشتباه می ­تواند بسیار ضروری و مفید باشد.
شرط ضمنی[۸۴۰] در مقابل شرط صریح عبارت از شرطی است که اگرچه موضوع توافق طرفین واقع می­ شود ولیکن در قرارداد به­ طور صریح درج نمی­ شود، هر­چند­که مانند شرط صریح دارای اثر و اعتبار است. به این ترتیب وصفی که در قرارداد صریحاً تصریح نشده است ولیکن مدّنظر متعاملین می­باشد (وصف معهود) خود یک شرط ضمنی است. شرط به­طورکلی از جمله مفاهیمی است که در علوم متعدد مانند علم نحو، اصول، فلسفه و کلام و نیز فقه و حقوق بحث­های متعددی را به خود اختصاص داده است.
فقها در کتب فقهی، نوعاً مبحثی مستقل به «شروط» اختصاص داده­اند ولیکن ایشان شرط ضمنی را به‌عنوان یک بحث مستقل و مجزّا که دارای چهارچوب و اصولی خاص باشد، مورد بحث قرار نداده­اند[۸۴۱] و لذا برای یافتن احکام شرط ضمنی باید مباحث مختلفی را در فقه مورد بررسی قرار داد. حسب نظریه شرط ضمنی، به بیان ساده، تخلّف از مفاد شرط ضمنی مانند تخلّف از مفاد خود عقد جایز نیست و حسب مورد می ­تواند باعث بطلان و یا خیار فسخ شود. تخلّف از شرط (به­مانند تخلّف از خود عقد) به­منزله نادیده گرفتن اراده قراردادی است و از این حیث خود نوعی عیب اراده به­حساب می ­آید و لذا نمی­تواند مستقل از آن و در عرض آن مبنایی جدید برای اشتباه تلقّی شود. این تخلّف یا از باب تخلّف از قصد است (فقدان قصد) و یا از باب تخلّف از رضا است (عیب رضا)، که در صورت نخست باعث بطلان و در صورت دوم باعث خیار فسخ می­ شود.
بنابراین ناگفته پیداست فروکاستن دامنه نظریه شرط ضمنی به خیار فسخ تنها از باب غلبه قابل توجیه است و الا به­لحاظ حقوقی از هیچ مبنای منطقیی برخوردار نیست. هرگاه موضوع شرط ضمنی (مشروط) با مقصود اصلی متعاقد یکی باشد (وحدت مطلوب) تخلّف از شرط ضمنی باعث بطلان قرارداد می­ شود و اگر مقصود اصلی متعاقد چیزی غیر از مشروط باشد (تعدّد مطلوب) تخلّف از شرط ضمنی تنها باعث خیار فسخ می­گردد. تصوّر کنید شخصی را که برای خرید یک تابلو به­همراه مبلغی هنگفت وارد یک عتیقه فروشی در اصفهان می­ شود. بعد از خرید، متوجه می­ شود تابلو خریداری شده، وصف عتیقه بودن را دارا نیست. به نظر می­رسد در این مورد به­خاطر تخلّف از شرط ضمنی نباید صرفاً به اشتباه­کننده خیار فسخ اعطا کرد بلکه باید به اقتضای این­که نوع شرط با مقصود و مطلوب واقعی و اصلی خریدار یکی بوده است (عتیقه بودن)، از باب تخلّف از شرط ضمنی و وحدت مطلوب حکم به بطلان کرد.
شرط ضمنی به­طورکلی خود دو نوع است. نخست شرط بنایی یا شرط تبانی[۸۴۲]است که قبل از عقد این شرط ذکر می­ شود ولی در متن عقد نه به آن تصریح و نه به آن اشاره می­ شود. دوم شرط ضمنی عرفی می­باشد که نه قبل از عقد و نه در متن عقد هرگز ذکری از آن نمی­ شود ولیکن از اوضاع و احوال قرارداد و یا از عرف و عادت رایج وجودش کشف می­ شود.[۸۴۳]
در این تحقیق هر دو نوع شرط ضمنی محل بحث است. البته باید توجه داشت که این دو نوع شرط از جهت اثبات تخلّف متفاوت هستند. در احراز تخلّف از شرط ضمنی عرفی ملاک نوعی و در احراز تخلّف از شرط ضمنی بنایی، ملاک شخصی مورد تکیه و تأیید است. در قانون مدنی مواد ۱۱۱۳[۸۴۴] و ۱۱۲۸[۸۴۵] اشاره به شرط بنایی دارند و مواد ۴۵۴[۸۴۶] و ۳۴۴[۸۴۷] دلالت بر شرط ضمنی عرفی دارند. مباحث مربوط به شرط ضمنی بسیار گسترده و فراخ است. ما در این مختصر تنها به اهم آن­ها در حقوق ایران و فقه امامیه می­پردازیم و سپس به بررسی شرط ضمنی در حقوق فرانسه و انگلستان مبادرت می­کنیم.

    1. قانون مدنی از ماده ۲۳۲ تا ماده ۲۴۷ در مبحث «در بیان شرایطی که در ضمن عقد می­ شود» به احکام مختلف شروط پرداخته است. عبارت «در ضمن عقد» در عنوان این مبحث به­معنای شرط ضمنی مصطلح نیست بلکه اعم از شرط ضمنی و شرط صریح است. پاسخ به این­که چه شروطی تنها باطل هستند و چه شروطی هم باطل و هم مبطل هستند؟، اقسام مختلف شرط (شرط صفت، شرط نتیجه و شرط فعل) چه آثار و احکامی دارند؟، به­طورکلی احکام شروط، فسخ، مدت زمان فسخ و آثار فسخ چه می­باشد؟ و ده­ها سؤال دیگر را باید در کتب مربوط حقوقی و فقهی جستجو کرد.

۲- شیخ مرتضی انصاری برای اثبات لزوم معاطات و موضوعیت نداشتن الفاظ در عقود علاوه­بر عموم «اوفوا بالعقود» به حدیث نبوی «المؤمنون عند شروطهم»[۸۴۸] استناد می­جویند و سپس می­فرمایند «فإن الشرط لغه مطلق الإلتزام فیشمل ما کان بغیر اللفظ».[۸۴۹] ایشان در ذیل بحث «خیار شرط» می­فرمایند در صحت این نوع شرط هیچ اختلافی وجود ندارد. این فقیه سپس دو نوع اخبار عامّه و اخبار خاصّه را به‌عنوان مدرک این نوع خیار ذکر می­ کنند. خبر مستفیض «إن المسلمین عند شروطهم»، که ادعای تواتر درخصوص آن بعید نیست، از جمله اخبار عامی است که در این خصوص وارد شده است. در صحیحه ابن سنان عبارت «إلّا کل شرط خالف کتاب الله فلا یجز» و در موثّقه اسحاق بن عمار عبارت «إلّا شرطاً حرّم حلالاً او حلّل حراماً» اضافه شده است.[۸۵۰] چنان­که دیدیم از جمله ادله دیگر صحت و نفوذ شرط ضمنی آیه شریفه «اوفوا بالعقود»[۸۵۱] است. در تقریر نحوه استناد به این آیه گفته شده است «هر شرط ضمن عقدی عهد است و مصداق عهد موثّق و مشدّد است، پس عموم آیه دلالت می­ کند بر وجوب وفای به شرط… ».[۸۵۲]
۳- باید میان شرط ضمنی با انگیزه­ های شخصی فرق نهاد. اشتباه در انگیزه هیچ اثری ندارد اما اشتباه در شرط ضمنی (در هر دو نوعش) دارای اثر است. ازهمین­رو میرزای نائینی می­فرمایند «بل لابّد ینشأ المقصود بما هو آله لإیجاده». ایشان در ادامه می­گویند «بنابراین اگر وصفی که عقد مبنی­بر آن واقع شده از اغراض شخصی باشد یا از اوصاف خارجیی باشد که در عقد نه به­ طور صریح و نه به­ طور ضمنی از آن ذکری شده باشد، وجودش مانند نبودش است».[۸۵۳] بنابراین وصف تساوی در خیار غبن را می­توان از اغراض نوعیّه و شروط ضمنی دانست[۸۵۴] و مانند شیخ مرتضی انصاری آن­را از قبیل دواعی و انگیزه­ های شخصی محسوب نکرد.
۴- نباید نظریه شرط ضمنی را با آیه شریفه «لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلّا أن تکون تجاره عن تراضٍ منکم» مرتبط دانست. چنان­که دیدیم برخی از بزرگان مانند علّامه حلّّی درصدد بودند تا از آیه شریفه فوق حکم خیار غبن را استخراج کنند و البته به­تفصیل گفتیم که این نظر از منظر متأخرین و منطق حقوقی نمی­تواند قابل قبول باشد. اصولاً آیه شریفه ناظر به فقدان رضا و نتیجتاً بطلان عقد می­باشد و با عیب رضا که ناشی از تخلّف از شرط ضمنی است متفاوت است. بنابراین نباید مانند برخی بزرگان چنین پنداشت که نظریه شرط ضمنی تکامل یافته نظر علّامه حلّی است.[۸۵۵]
۵- ضمانت اجرای مستقیم تخلّف از شرط ضمنی همیشه خیار فسخ یا بطلان (وحدت مطلوب) نیست. گاهی اوقات مفاد شرط ضمنی انجام فعل خاصی است که در این صورت مشروط له حق اجبار مشروط علیه را برای انجام آن فعل خاص دارد. حتی اگر مشروط علیه قادر به انجام آن فعل نباشد، به مقتضای ماده ۲۳۸ می­توان به خرج ملتزم موجبات انجام آن­را توسط ثالث فراهم آورد. وانگهی در تعهدات کلی نیز تخلّف از شرط به­منزله اثبات خیار نیست، بلکه مشروط علیه مجبور به وفای دین می­ شود. بنابراین اگر شخصی به­هنگام ثبت نام یک دستگاه خودروی سورن در نمایندگی­های فروش ایران خودرو، آن­را با این شرط ضمنی که پایه گاز سوز باشد بخرد، ولیکن در حین تحویل متوجه شود نمایندگی به­اشتباه سمند سورن معمولی را سفارش داده است، خریدار حق فسخ ندارد، چرا­که او ابتدا باید فروشنده را مجبور به تهیه سمند سورن پایه گازسوز بکند و اگر مقدور نبود آن­گاه حق فسخ دارد.
۶- درخصوص مبانی شرط ضمنی علاوه­بر چند ماده قانون مدنی و روایت المسلمون عند شروطهم و اطلاق آیه أوفوا بالعقود می­توان به مبانی تحلیلی آن نیز پرداخت. درخصوص شرط ضمنی بنایی مشکل چندانی پیش نمی­آید چرا­که طرفین قبلاً توافق بر امری داشته اند، هر­چند­که در قرارداد به­ طور صریح به آن اشاره نکرده ­اند. اما درخصوص شرط ضمنی عرفی این ایراد شاید پیش بیاید که برخی اوقات مفاد شرط بر اراده متعاملین تحمیل می­ شود.
شاید در پاسخ گفته شود طرفین با چشم باز اقدام به معامله می­ کنند و به شروط عرفی تعهدات خود آگاه هستند. در جواب باید گفت بسیاری از اوقات متعاملین از قواعد عرفی و بالطبع شروط عرفی بی­اطلاع هستند وکسی نمی­تواند منکر این شود. حتی اگر گفته شود این ایراد درخصوص شروط و قواعد قانونی نیز وارد است، نمی­ توان از شدت ایراد (تحمیل شروط ضمنی عرفی بر اراده متعاملین) کاست. ممکن است گفته شود طرح این ایراد ناشی از عدم شناخت نقش عرف در حقوق ماست. چنان­که می­دانیم در حقوق ما و فقه امامیه عرف نمی­تواند قاعده ساز و شارع باشد و همسان قانون­گذار به وضع احکام بپردازد. اگر هم احکامی در اثر عرف وجود دارند لاجرم باید به امضای شارع برسند. علاوه­بر­این عرف در حد شناخت موضوع نیز در حقوق ما معتبر است. بنابراین وقتی می­گوییم مبنای شرط ضمنی عرفی قرائن و اوضاع و احوال (عرف) است؛ مراد این نیست که شرط از عرف کسب مشروعیت می­ کند مانند کسب مشروعیتی که از اراده قانون­گذار یا اراده متعاملین می­ شود، بلکه مراد این است که شرط گاهی با توافق شخصی طرفین (شرط صریح و شرط بنایی) و گاهی با توافق نوعی و عرفی طرفین (شرط ضمنی عرفی) وارد جهان اعتباری حقوق می­ شود. به دیگر سخن شرط صریح با قرائن و ادلّه لفظیه قابل اثبات است ولیکن شرط ضمنی عرفی با قرائن و ادلّه حالیه اثبات می­ شود. شاید باز ایراد شود درهرحال اراده حقیقی و مؤدّای ادّله العقود تابعه للقصود و المؤمنون عند شروطهم به­نحوی است که نمی­تواند شرط ضمنی عرفی را برتابد، چرا­که موضوع شرط ضمنی عرفی تابع عرف است و نه تابع اراده حقیقی متعاملین و ای چه بسا طرفین هیچ اطلاعی از شرط ضمنی عرفی نداشته باشند!
به­لحاظ حقوقی چنان­که می­دانیم قانون مدنی در ماده ۲۲۰[۸۵۶] تکلیف این مسأله را روشن کرده است. اما به­لحاظ فنی و تحلیلی به­واقع باید این ایراد را پذیرفت. درواقع عرف نیز گاهی مانند قانون خود را بر اراده متعاقدین تحمیل می­ کند و این مسأله خود یکی از موارد محدودیت اراده و آزادی آن است. برای تلطیف و التیام دادن به این تحمیل می­توان چنین استدلال کرد که هم­چنان‌که فرد به مدلول مطابقی الفاظ عقود متعهد و ملتزم است باید به مدلول التزامی الفاظ و عقود نیز پایبند باشد.[۸۵۷] مدلول التزامی عقود گاهی به­دلالت عقل و یا اراده و گاهی به­دلالت عرف ایجاد می­ شود و هیچ کس نمی­تواند تلازم میان این مدلول و موضوع خارجی آن­را محدود به دلیل اراده کند. در المجله (مجله الاحکام العدلیه) در مواد مختلف سخن از قواعدی آمده است که همه حکایت از جایگاه بالای عرف در فقه حنفی دارد.[۸۵۸] بی­شک در این مذهب فقهی مبنای شرط ضمنی به­راحتی با نقش قاعده­ساز عرف توجیه و تأویل می­ شود. اهم قواعد مذکور عبارتند از قاعده استعمال الناس حجه یجب العمل بها (ماده ۳۷ المجله)، المعروف عرفاً کالمشروط شرطاً (ماده ۴۳ المجله)، المعروف بین التجار کالمشروط بینهم (ماد ۴۴ المجله) و التعیین بالعرف کالتعیین بالنص (ماده ۴۵ المجله).
۷- درخصوص اعتبار شرط ضمنی بنایی فقها اختلاف نظر دارند. این اختلاف نظر نه از باب اشکالی است که بر شرط ضمنی عرفی وارد است، بلکه از باب الزام آور بودن یا نبودن آن است. شیخ طوسی در خلاف می­فرمایند «اذا شرطا قبل العقد أن لایثبت بینهما خیار بعد العقد، فسخ الشرط و لزم العقد بنفس الایجاب و القبول… ، دلیلنا أنه لا مانع من هذا الشرط، و الاصل جوازه و عموم الاخبار فی جواز الشرط یناول هذا الموضع».[۸۵۹] علّامه حلّی در مختلف الشیعه ذیل خیار مجلس به ذکر چند مسأله می­پردازند. ایشان در یکی از این مسائل بعد از نقل نظر شیخ طوسی در خلاف می­گویند «به نظر من مسأله جای تأمل دارد چراکه شرط درصورتی دارای اعتبار است که در متن عقد ذکر شود، البته اگر قبل از عقد شرطی واقع شود و بیع بر اساس آن شرط واقع شود، شرطی که کرده ­اند درست است».[۸۶۰]
شیخ مرتضی انصاری در بحث «شرط اسقاط خیار» متعرض کلام شیخ طوسی و علّامه حلّی می­ شود. ایشان می­فرمایند مقتضی ظاهر «شرط اسقاط خیار» وجوب اسقاط بعد از عقد است و… . این فقیه بعد از طرح مباحثی درخصوص حجیّت این شرط، درخصوص عدم اعتبار شرط قبل از عقد می­گوید چگونه می­توان کلام مشهور را توجیه کرد؟ حسب نظر مشهور تأثیر شرط درصورتی است که در متن عقد ذکر شود، بنابراین اگر شرط قبل از عقد ذکر شود فایده­ای ندارد چرا­که دلیلی بر وجوب وفای چنین شرطی وجود ندارد. اصولاً بر امری که در عقد ذکری از آن نشده شرط صدق نمی­کند، چرا­که آن­چه از عرف متبادر می­ شود این است که الزام و التزام باید مرتبط به امر دیگری باشد و چنان­که در قاموس ذکر آن آمد «أنه الالزام و الالتزام فی البیع و نحوه». شیخ ]شیخ طوسی[ و قاضی ]ابن برّاج[ قائل به تأثیر شرط مقدم بر عقد شده ­اند.[۸۶۱] سپس شیخ مرتضی انصاری به نقل نظر شیخ طوسی در خلاف و علّامه حلّی در المختلف می ­پردازد و سعی می­ کند کلام شیخ طوسی (اعتبار شرط) را حمل بر شرط مذکور در عقد کند و نهایتاً می­فرمایند درهرحال اقوی این است که شرط غیر مذکور در متن عقد بی­اثر است، چرا­که چنین شرطی به­صرف اشتراط سابق آن در عقد الزام آور نیست و عقد لاحق حتی اگر مبتنی بر آن شرط واقع شده باشد آن­را الزام آور نمی­کند، چرا­که شرط نوعی الزام مستقل است و ارتباطی با التزام عقد پیدا نمی­کند مگر آن­که متکلم آن­را مرتبط کند و… .[۸۶۲]
برخلاف نظر شیخ مرتضی انصاری و مشهور علمای امامیه[۸۶۳] برخی از فقها، عمدتاً معاصر، قائل به صحت شرط ضمنی بنایی شده ­اند. صاحب جواهر در مبحث شروط می­فرمایند «شروط مذکور در متن عقد غیر از شروط بعد از عقد و بلکه شروط قبل از عقد اگر از جمله شروطی نباشند که عقد بر مبنای آن­ها منعقد شده باشد و الا حکم به صحت در آن­ها حقیقتاً قوی است».[۸۶۴] سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی نیز در مواضع مختلف از جمله در ذیل خیار مجلس بر اعتبار شرط تبانی صحه گذاشته­اند. ایشان می­فرمایند «… می­گوییم [شرط] تبانی ثمره­ای ندارد مگر این­که امری که بر آن تبانی شده است جزو قیود یکی از عوضین باشد مانند وصف صحت و اوصاف دیگر عوضین».[۸۶۵] میرزا نائینی نیز به­صراحت می­گوید «به­ طور­کلی شروط تبانی در تعهد خارج از عقد به­نحوی­که عقد متضمن آن باشد و مبتنی بر آن واقع گردد مانند شروط ضمنی می­باشد. بنابراین این شروط ذیل الزام و التزام قراردادی قرار می­گیرد و عقد به­دلالت التزامی بر آن دلالت می­ کند و لذا وفای به آن واجب است و متعذر شدن آن باعث خیار است».[۸۶۶]
۸- بر نظریه شرط ضمنی ایراداتی وارد شده است. مهم­ترین ایرادی که شرح آن گذشت (فقره ششم) ایراد «تحمیل اراده عرف بر اراده حقیقی متعاملین» است. ایراد مذکور راجع به شرط ضمنی عرفی بود و چنان­که در فقره هفتم دیدیم بر نظریه شرط ضمنی بنایی هم ایرادی مبنی­بر عدم الزام­آور بودن چنین شرطی وارد شد که شرح ایراد و پاسخ آن گذشت. چند ایراد دیگر نیز که به برخی از آن­ها اشاره شد بر نظریه شرط ضمنی وارد شده است. ایراد شیخ مرتضی انصاری مبنی­بر این­که وصف تساوی در خیار غبن عنوان نیست تا به­ صورت قید تراضی باشد و صرفاً از قبیل دواعی محسوب می­ شود که تخلّف از آن هیچ اثری ندارد، از جمله این ایرادها بود. چنان­که اشاره شد شارحین مکاسب در جواب شیخ میان مفهوم داعی و مفهوم شرط ضمنی قائل به تفکیک شده ­اند.[۸۶۷]
ایراد دیگر ایشان این بود که برخی اوقات این وصف حتی انگیزه هم نمی­تواند باشد؛ در مواردی که فرد مبیعی را صرف­نظر از اوصاف آن می­خواهد ولو آن­که آن­را به چندین برابر قیمت واقعیش بفروشند. پاسخ به این ایراد با دقت در متن ایراد قابل کشف است. توضیح آن­که چنان­که شیخ گفته است این مسأله مربوط به برخی اوقات است و آن جایی است که طرفین بدون داشتن شرط ضمنی (تساوی قیمت و… ) وارد قرارداد شده ­اند. این فرض خاص، منصرف از نظریه شرط ضمنی است و منافاتی نیز با آن ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:02:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم