کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



    1. تجزیه و تحلیل با بهره گرفتن از آمار توصیفی، آمار توصیفی را عمدتاً مفاهیمی از قبیل جدول توزیع فراوانی و نسبت های توزیع، نمایش هندسی و تصویری توزیع، اندازه های گرایش به مرکز، اندازه های پراکندگیو نظایر آن تشکیل می دهد.
    1. تجزیه و تحلیل با بهره گرفتن از آمار استنباطی، در تحلیلهای آمار استنباطی همواره نظر بر این است که نتایج حاصل از مطالعه گروه کوچکی به نام نمونه چگونه به گروه بزرگتری به نام جامعه تعمیم داده شود.

در این تحقیق با بهره گرفتن از روش استدلال و تحلیل عقلانی و روش های آمار توصیفی از جمله نمایش تصویری نمودارهای ستونی و اندازه گرایش به مرکز میانگین گیری و رسم نمودار به نتیجه گیری پرداخته، و براساس نتایج بدست آمده وضعیت موجود شرکت از لحاظ استراتژیک توصیف گردیده است.
۳-۱۲ محدودیت ها پژوهش
هر تحقیق هر چند هم کامل و جامع باشد، اما محقق در سیر مراحل انجام آن با مشکلات و محدودیت هایی روبه روست که این محدودیت ها باعث می شوند نتوان یک تحقیق توصیفی را به صورت طولانی مدت و در تمامی جنبه ها تعمیم داد و همین امر باعث می شود که نیاز به انجام تحقیقات دیگر در راستای مورد نظر تکرار گردیده تا زمانی که تمامی جنبه ها را در بر گیرد.
در تحقیق حاضر نیز علی رغم اینکه سعی شده است، تمامی جوانب آن بررسی گردد و تا حد امکان تمام شرایط را از لحاظ جامع بودن داشته باشد اما در عین حال با محدودیت هایی روبه روست که غیر قابل اجتناب می باشند.
این پژوهش از دو بعد مکانی و موضوعی تحت محدودیت های زیر قرار داشته است:
۱- محدودیت مکانی: تحقیق حاضر از نظر مکانی صرفاً محدود به شرکت آب و فاضلاب خوزستان بوده و نمی تواند نماینده کاملی از وضعیت تمام شرکت های آب و فاضلاب سراسر کشور باشد. لذا می طلبد که این تحقیق با انجام یک نمونه گیری خوشه ای و یا طبقه ای بتواند موقعیت استراتژیک تمامی شرکت های آب و فاضلاب را به عنوان جامعه آماری در نظر گیرد و این محدودیت مکانی را از بین ببرد.
۲- محدودیت موضوعی: از آنجا که در این تحقیق از موضوع مدیریت استراتژیک فقط مرحله تدوین استراتژی در شرکت آب و فاضلاب خوزستان مورد بررسی قرار گرفته است، ضروری است که مراحل اجرای استراتژی و ارزیابی آن تا حصول نتیجه مطلوب پیاده سازی گردد.
همچنین از دیگر محدودیت های این تحقیق می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– عدم‌ همکاری‌ بعضی‌ از مدیران‌ در تکمیل پرسشنامه ها و نگرانی‌ آنها نسبت‌ به‌ پاسخهای‌ ارائه‌ شده‌.
– محدودیت در دسترسی به اطلاعات و آمار شرکت.
فصل چهارم:
نتایج
۴-۱ مقدمه
پژوهشگر پس از اینکه روش تحقیق خود را مشخص کرد و با بهره گرفتن از ابزارهای مناسب، داده های مورد نیاز را برای آزمون فرضیه های خود جمع آوری کرد، اکنون نوبت آن است که با بهره گیری از تکنیک های مناسب آماری که با روش تحقیق و نوع متغیرها سازگاری دارد، داده های جمع آوری شده را دسته بندی و تجزیه و تحلیل نماید و در نهایت فرضیه هایی را که تا این مرحله او را در تحقیق هدایت کرده اند در بوته آزمون قرار دهد و تکلیف آنها را روشن کند و سرانجام بتواند پاسخی برای پرسش تحقیق بیابد.

پس از آنکه محقق داده ها را گردآوری، استخراج و طبقه بندی نمود و جداول توزیع فراوانی و نسبت های توزیع را تهیه کرد، باید مرحله جدیدی از فرایند تحقیق که به مرحله تجزیه و تحلیل داده ها معروف است، آغاز شود. این مرحله در تحقیق اهمیت زیادی دارد، زیرا نشان دهنده تلاشها و زحمات فراوان گذشته است. در این مرحله محقق با بهره گرفتن از روش های مختلف و با تکیه بر معیار عقل سعی می کند اطلاعات و داده ها را در جهت آزمون فرضیه و ارزیابی آن مورد بررسی قرار دهد(حافظ نیا، ۱۳۸۸)
در تحلیل داده ها سه هدف داریم: درک داده ها، آزمون برازش داده ها و آزمون فرضیه های ایجاد شده برای پژوهش. درک داده ها دیدگاه های اولیه در مورد اینکه مقیاس ها تا چه حد خوب هستند، کدگذاری و وارد کردن داده ها، با چه صحتی انجام شده و امثال آن را در برمی گیرد. دومین هدف (آزمون برازش داده ها) با ارائه کردن داده ها برای تحلیل عامل ها، بدست آوردن اندازه های آلفای کرونباخ یا دو نیمه کردن و امثال آن به دست می آید. سومین هدف(آزمون فرضیه) توسط رایانه جهت آزمون فرضیه ها با بهره گرفتن از آزمون آماری مناسب بدست می آید و نتایج آن خواه فرضیه تایید شود یا تایید نشود، مشخص خواهد شد(سکاران، ۱۳۸۸).
با توجه به این سه هدف، تحلیل داده ها در این فصل به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل داده ها، پس از استخراج اطلاعات و خلاصه کردن و طبقه بندی داده های آماری، از فنون آمار توصیفی شامل جداول فراوانی و نمودار میله ای برای تجزیه و تحلیل داده های جمعیت شناسی نمونه آماری و از نمودار جهت نشان دادن وضعیت استراتژیک شرکت استفاده گردیده است.
۴-۲ تحلیل جمعیت شناسی
در این بخش، داده های جمعیت شناختی جمع آوری شده از نمونه های آماری با بهره گرفتن از ابزارهای تجزیه و تحلیل توصیفی مناسب بررسی و ارائه گردیده است که نتایج حاصل به شرح زیر می باشد:
– جنسیت پاسخ دهندگان
با توجه به اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه مشخص گردید که از ۴۴ نفر نمونه آماری، ۴۰ نفر (معادل ۹۱%) مرد و ۴ نفر (معادل ۹%) زن شرکت کنندگان در این پژوهش بوده اند که نتایج در جدول ۴-۱ آورده شده است. درصد فراوانی شرکت کنندگان از لحاظ جنسیت در نمودار ۴-۱ ارائه گردیده است.
جدول(۴-۱) شرکت کنندگان از لحاظ جنسیت

جنسیت

فراوانی

درصد فراوانی

مرد

۴۰ نفر

۹۱%

زن

۴ نفر

۹%

مجموع

۴۴ نفر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:47:00 ق.ظ ]




“اقدام کانادا این بود که معافیت گمرکی را تنها به آندسته از واردات وسایل خاص موتوری اعطا می‌کرد که از کشورهای خاصی وارد کانادا می‌شدند. وسایل موتوری فوق، توسط تعداد محدودی از تولید کنندگان طراحی شده بودند که لازم بود، شرایط اجرایی خاصی را احراز کرده باشند. لذا، عملاً، معافیت گمرکی قابل اعمال به اعضای دیگر، به نحوی که در ماده یک گات آمده است، نبود. مزیت معافیت از تعهدات وارداتی تنها به آندسته از وسایل موتوری که در کشورهای خاص تولید شده بود، اعطا شده، و از تولیدکنندگان همان وسایل موتوری در کشورهای دیگر عضو دریغ گردیده بود، لذا این اقدام با تعهدات کانادا در ماده یک گات ۱۹۹۴ منطبق نیست.”[۴۲۹]
در نتیجه، مزیت اعطایی در معنای ماده یک را نمی‌توان مشروط به ویژگی‌های خاصی که یک عضو باید داشته باشد، نمود یا این که کشور مربوطه شرایط خاصی را دارا باشد و یا عمل به خصوصی را بر عهده گیرد.
در قضیه، ” بلژیک – مجوز خانوادگی”[۴۳۰]، اختلاف بر سر قانون بلژیک بود که معافیت از مالیات را بر محصولاتی مقرر می داشت که از کشورهایی که دارای یک نظام “مجوز خانوادگی”[۴۳۱] مشابه با نظام بلژیک بودند، خریداری می‌شدند. پانل در این قضیه اعلام نمود که “چنین امری، تبعیض علیه کشورهایی خواهد بود که دارای چنین نظامی نبوده یا نظامشان متفاوت بوده است، چرا که معافیت اعطایی مشروط به شرایط خاص شده است.”
پانل در این قضیه نتیجه گرفت که مزیت اعطایی یعنی معافیت از مالیات بی‌قید و شرط نبوده است و لذا قانون بلژیک، منطبق با تعهد رفتاری ملت کامله‌الوداد در ماده یک نیست.
گفتار چهارم. استثنائات وارده بر اصل ملت کامله‌الوداد در نظام گات ۹۴ و سازمان تجارت جهانی
همان طور که ملاحظه گردید مبنای نظام گات، رفتار ملت کامله‌الوداد غیرمشروط است. مطابق ماده یک گات، رفتار ملت کامله‌الوداد، فوراً و بی‌قید و شرط به محصولات طرفین متعاهد اعطا می شود. اصل ملت کامله‌الوداد محور اصل عدم تبعیض را در گات و سازمان تجارت جهانی تشکیل می دهد. مطابق موافقتنامه‌های سازمان تجارت جهانی، اعمال این اصل از حوزه محصولات هم فراتر رفته و به حوزه حمایت از حقوق مالکیت فکری نیز راه یافته است. ماده ۲ موافقتنامه عمومی راجع به تجارت خدمات “گاتس”، اعمال رفتار ملت کامله‌الوداد را در رابطه با هر گونه اقدامی که تحت شمول این موافقتنامه قرار می‌گیرد، مقرر داشته است.
علی رغم مرکزیت رفتار ملت کامله‌الوداد در گات، هم گات و هم سازمان تجارت جهانی، استثنائات مهمی را به رفتار ملت کامله‌الوداد وارد کرده اند.
با توجه به این که آزاد سازی تجارت و اصل رفتار ملت کامله‌الوداد غالباً با ارزش‌ها و منافع مهم اجتماعی نظیر افزایش و حمایت از بهداشت عمومی، سلامت مصرف کننده، محیط زیست، استخدام، توسعه اقتصادی و امنیت ملّی می‌تواند در تعارض افتد، حقوق سازمان تجارت جهانی قواعدی را برای آشتی میان آزادی تجارت و دیگر ارزش‌ها و منافع اجتماعی مهم ارائه داده است. این قواعد در قالب طیف گسترده‌ای از استثنائات به اصول بنیادین گات مطرح شده است. که شامل ۶ طبقه اصلی می شود. ۱. استثنائات عام ۲. استثنائات امنیتی ۳. استثنائات ضرورت اقتصادی ۴. استثنائات اتحادیه منطقه‌ای ۵. استثنائات توسعه اقتصادی ۶. استثنائات توازن پرداخت ها.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این استثنائات به اعضا اجازه می‌دهند تا تحت شرایط خاصی قوانین و اقداماتی را که ارزش و منافع مهم اجتماعی را حمایت می‌کنند، اتخاذ و حفظ نمایند، حتی اگر در تعارض با قواعد ماهوی وضع شده در گات ۹۴ یا گاتس باشد. این استثنائات تحت شرایط خاصی به اعضا، اجازه میدهند تا اولویت را به ارزش‌ها و منافع اجتماعی خاص در برابر آزادی تجارت بدهند.
این استثنائات دو گونه اند: دسته اول، استثنائاتی که به دلیل کارکردی، اصل رفتار ملت کامله‌الوداد را نقض می‌کنند و دسته دوم آن دسته از استثنائاتی است که طبقه خاصی از طرف های متعاهد را از تعهدات پذیرفته شده از طرف دیگر اعضا معاف می‌نمایند یا قواعد را بنفع آن ها اصلاح و تعدیل می‌نمایند.
در خصوص استثنا نوع اول، ماده (۲۴)‌ ۲۴ گات بسیار حائز اهمیت است مطابق این ماده، ایجاد منطقه تجارت آزاد و اتحادیه‌های گمرکی که به موافقتنامه‌های تجارت ترجیحی معروف است، مجاز دانسته شده است. اما با رعایت شرایط و قیودی که به آن ها اشاره خواهیم کرد.
در مورد نوع دوم استثنائات، موافقتنامه گات، کشورهای در حال توسعه را مجاز دانسته است تا مقررات ویژه و متمایزی را داشته باشند. آنچنانکه در ماده ۱۸ گات ملحوظ شده است.
همچنین بند ۲ ماده یک گات متضمن معافیت جامعی از رفتار ملت کامله‌الوداد در خصوص ترجیحاتی است که تحت رژیم‌های قدیمی مستعمراتی که از قبل وجود داشته و در حال حاضر از میان رفته اند، می‌باشد. که در این قسمت به بررسی آن ها خواهیم پرداخت.
مبحث اول. استثنائات عام در گات ۱۹۹۴
ماده ۲۰ گات تحت عنوان “استثنائات عام” بیان می‌کند:
“از آن جا که چنین اقداماتی نباید به روشی اعمال شوند که وسیله تبعیض خودسرانه یا غیرموجه را میان کشورهایی که دارای شرایط یکسانی هستتند، فراهم سازند یا یک محدودیت پنهانی بر تجارت بین‌المللی تحمیل نمایند، لذا، هیچ چیزی در این موافقتنامه نبایستی به نحوی تفسیر شود که مانع تصویب یا اجرای اقدامی شود که الف. برای حمایت از اخلاقیات عمومی ب. حمایت از حیات انسانی، گیاهی، جانوری ضروری است… یا د. برای حفظ انطباق با قوانین یا مقرراتی که با موافقتنامه منطبق نبوده، از قبیل مقرراتی که در رابطه با اجرای گمرکات، امتیازات انحصاری بند ۴ ماده ۲ و ماده ۱۷، حمایت از حق اختراع، علائم تجارتی و نسخه­برداری و جلوگیری از رویه‌های متقلبانه. هـ. در رابطه با محصولاتی که کارگاه‌های زندآن ها تولید می‌کنند. و. حمایت از میراث ملّی هنری، تاریخی یا آثار باستانی. ز.حفاظت از منابع طبیعی تمام شدنی ضروری تلقی شود، چنان چه اقدامات فوق در پیوستگی و پیوند با محدودیت‌های وارده بر تولید یا مصرف موثر باشد.”[۴۳۲]
بند اول. ماهیت و عملکرد ماده ۲۰ گات ۱۹۹۴
پانل در قضیه ایالات متحده – بخش ۳۳۷ اعلام می‌کند که محور اولین جمله ماده ۲۰ این است که هیچ چیزی در این موافقتنامه نباید به نحوی تفسیر شود که جلوی اقدامات یا اجرای آن اقداماتی که شرایط بیان شده در ماده ۲۰ را دارند، بگیرد، حتی اگر با دیگر مقررات و تعهدات گات ۱۹۹۴ در تعارض باشد.[۴۳۳] ماده ۲۰ اجازه برخی استثنائات را به طور محدود و مشروط از تعهدات گات داده است. این استثنائات محدودند به این دلیل که فهرست استثنائات ماده ۲۰، یک فهرست حصری است و از طرف دیگر مشروطند زیرا تنها برای توجیه یک اقدام غیر قانونی بکار می‌روند. در نتیجه ماده ۲۰ به اعضا اجازه می دهد تا اقداماتی را که ارزش‌های اجتماعی مهم را افزایش یا مورد حمایت قرار میدهند، اتخاذ و یا آن را حفظ کنند، لذا تعجب آور نیست که ماده ۲۰ نقش عمده‌ای را در بسیاری از اختلافات گات و سازمان تجارت جهانی بازی می‌کند.
یک اصل پذیرفته شده در تفسیر این است که استثنائات باید به طور مضیق تفسیر شوند. لذا ماده ۲۰ نیز بایستی به نحو مضیق تفسیر شود. اما نهاد استیناف در قضایای “ایالات متحده – گازولین” و “ایالات متحده – میگو” به این ترتیب عمل نکرد و به جای آن نوعی توازن میان قاعده کلی و استثنا برقرار کرد. نهاد استیناف در رابطه با بند (ز) ماده ۲۰ که استثنا مورد بحث بود، به این نتیجه رسید که تفسیر مضیق از استثنائات ماده ۲۰ بی‌مورد است و به جای آن از توازن میان آزادی تجارت و دیگر ارزش‌های اجتماعی حمایت کرد.[۴۳۴]
پانل در قضیه «ایالات متحده – میگو» در رابطه با نوع اقداماتی که می‌تواند مطابق ماده ۲۰ توجیه شود، اعلام کرد که ماده ۲۰ نمی‌تواند اقداماتی را که نظام تجارت چندجانبه سازمان تجارت جهانی را تضعیف می‌کند توجیه نماید.[۴۳۵] و یا اقدام یک دولت عضو که دستیابی به بازار آن برای یک کالای مفروض، مشروط به اتخاذ سیاست‌های خاصی از سوی دولت عضو صادر کننده شده است.[۴۳۶] در مرحله پژوهش، استیناف، نظر پانل در خصوص قلمرو اقداماتی که مطابق ماده ۲۰ می‌تواند توجیه شود، را رد کرد و گفت، اقداماتی که کشورهای صادر کننده را ملزم می‌کنند که از سیاست‌های خاصی پیروی نمایند که از سوی کشور واردکننده تعیین می شود، در واقع نمونه‌ای از اقداماتی هستند که مطابق ماده ۲۰ قابل توجیه اند. اینها، معیناً و نه به طور منطقی از قلمرو ماده ۲۰ استثنا شده اند.[۴۳۷]
نهاد استیناف تا به امروز معلوم نکرده است که آیا اقداماتی که از یک ارزش اجتماعی یا منفعتی خارج از صلاحیت سرزمینی دولت اتخاذ کننده اقدام، حمایت کرده یا ادعای حمایت از آن را دارند، می‌توانند مطابق ماده ۲۰ توجیه شوند یا خیر؟
هیچ محدودیت صلاحیتی مصرحی در ماده ۲۰ وجود ندارد، اما آیا یک محدودیت صلاحیتی ضمنی وجود دارد که ماده ۲۰ بتواند برای حمایت از ارزش‌های غیر اقتصادی خارج از صلاحیت سرزمینی عضو مربوطه مورد استناد قرار دهد یا خیر؟ در قضیه «ایالات متحده – میگو» که مربوط به ممنوعیت ورود میگوهای قهوه‌ای، به عنوان یکی از روش‌هایی که منجر به کشته شدن ناگهانی لاک پشت‌های دریایی می‌شد بود، نهاد استیناف اشاره کرد که چون لاک پشت‌های دریایی مهاجرت می‌کنند و آبهای تحت صلاحیت ایالات متحده را در می‌نوردند، نمی‌توان قضاوت کرد که آیا یک محدودیت صلاحیتی ضمنی در ماده (ز) ۲۰ وجود دارد یا خیر و اگر هست ماهیت و قلمرو آن محدودیت چیست. تنها چیزی که می‌توان گفت این است که در اوضاع و احوال خاص قضیه مطروحه، پیوند کاملی میان مهاجرت یک جمعیت دریایی مواجه با خطر و ایالات متحده در راستای اهداف بند (‍ز) ماده ۲۰ وجود دارد.[۴۳۸]
بند دوم. معیارهای مندرج در ماده ۲۰ گات ۱۹۹۴
ماده ۲۰ یک معیار دو بندی، را برای توجیه یک اقدام مغایر با تعهدات گات ارائه داده است. نهاد استیناف در قضیه «ایالات متحده – گازولین» در این باره بیان می‌کند که دو دسته شرط برای توجیه اقدام مغایر با گات لازم است اولاً ارکان یکی از استنثائاتی که در بندهای (الف) تا (ط) ماده ۲۰ آمده است، وجود داشته باشد و ثانیاً ارکان کلی ماده ۲۰ احراز شده باشد.[۴۳۹]
در قضیه “ایالات متحده – میگو” نهاد استیناف به خوبی رابطه میان هر دو دسته از این عناصر یا مراحل را بیان کرده است لزوم طی مراحل مذکور مطابق ماده ۲۰ حاکی از آن است که این انتخاب تصادفی و از روی مسامحه نبوده است، بلکه ناشی از ساختار اصلی و منطق ماده ۲۰ است. […] وظیفه مفسر این است که جلوی سوء استفاده از استثنائات مقرر در ماده ۲۰ را بگیرد و این بسیار مشکل است. زیرا که در همه حال این احتمال وجود دارد که مفسر، نظیر پانل در این قضیه، از همان ابتدا “استثنا خاص تهدید کننده و مخرب” را مشخص و بررسی نکرده باشد. معیارهای موجود در صدر ماده ۲۰ لزوماً از حیث قلمرو موسعند و منتهی به ممنوعیت اقدامات می‌شوند که وسیله تبعیض غیر موجه یا خود سرانه میان کشورهایی را که دارای شرایط، یکسانی هستند، فراهم می‌آورد یا یک محدودیت پنهانی بر تجارت بین‌المللی وارد می‌سازد. [۴۴۰] محتوای چنین معیارهایی، به هنگام اعمال در یک قضیه خاص می‌تواند باتوجه به نوع اقدام تحت بررسی، متفاوت شود. آن چه تبعیض خودسرانه یا غیر موجه را در یک قضیه خاص تشکیل می دهد یا بیانگر محدودیت پنهانی بر تجارت بین‌المللی در رابطه با طبقه‌ای از اقدامات می‌باشد، لازم نیست که در رابطه با گروه یا نوع دیگری از اقدامات هم این چنین باشد. برای مثال معیار تبعیض خودسرانه در راس ماده ۲۰ در مورد اقدامی که برای حمایت از اخلاقیات عمومی ضرورت دارد و اقدامی که در رابطه با تولیدات کارگران زندانی است، فرق می‌کند.
بند سوم. استثنائات خاص مندرج در ماده ۲۰ گات ۱۹۹۴
بندهای (الف) تا (ط) ماده ۲۰، دلائل خاصی را برای توجیه اقدامات مغایر با مقررات گات ۹۴ بیان می‌کنند که عبارتند از حمایت از ارزش‌های اجتماعی، اقتصادی و غیر اقتصادی نظیر حیات بشر، گیاهان و جانوران و سلامت آن ها، منابع طبیعی تمام شدنی، میراث ملّی هنری، تاریخی یا آثار باستانی و اخلاق عمومی…
نهاد استیناف در قضیه «ایالات متحده – گازولین»، در خصوص عبارات بکار رفته در بندهای مختلف ماده ۲۰ بیان می‌کند که بندهای ماده ۲۰ شرایط متفاوتی را در خصوص پیوند میان اقدام مورد بحث و ارزش اجتماعی تحت تعقیب لحاظ کرده است. برخی از اقدامات برای حمایت یا افزایش حمایت اجتماعی ضروری هستند، نظیر حمایت از حیات و سلامتی انسآن ها، جانوران و گیاهان، حال آنکه راجع به دیگر اقدامات، تنها کافی است که با ارزش اجتماعی تحت تعقیب به نوعی مرتبط باشند نظیر حفاظت از منابع طبیعی تمام­شدنی.[۴۴۱]
_ بند ب ماده ۲۰: اقدامات ضروری برای حمایت از حیات یا سلامتی بشر، جانوران و گیاهان
این بند یک معیار دو بندی را برای تعیین اقدامی که موقتاً مطابق این ماده موجه قلمداد می شود، ارائه داده است. پانل در قضیه «ایالات متحده – گازولین» بیان می‌کند که ایالات متحده به عنوان طرفی که به این ماده استناد می‌کند دو امر را بایستی ثابت کند: اولاً سیاستی که در جهت آن مبادرت به اتخاذ اقدامات مغایر شده است، داخل در ردیف سیاست‌هایی است که برای حمایت از حیات یا سلامتی انسان گیاهان و جانوران طراحی شده است و ثانیاً چنین اقداماتی برای آن جام آن اهداف لازم و ضروری بوده است.[۴۴۲]
در مورد رکن اول معیار، یعنی هدف اقدام، نسبتاً اعمال آن آسان است و منجر به بروز مشکلات تفسیری عمده‌ای نمی شود. پانل در قضیه “تایلند – سیگارت” در رابطه با این رکن چنین گفت: “از آن جا که سیگار کشیدن برای سلامت انسآن ها یک خطر جدی است، لذا اقداماتی که برای کاهش مصرف کنندگان سیگار وضع شده است، داخل در قلمرو ماده ۲۰ قرار می‌گیرد.[۴۴۳]
در قضیه “آزبستوز – جوامع اروپایی”، کانادا از نتیجه گیری پانل، تقاضای پژوهش کرد مبنی بر این که جوامع اروپایی ثابت کرده‌اند که هدف از ممنوع ساختن آزبستوز کریستال که با فرمان حکومتی به اجرا در آمده است، داخل در ردیف سیاست‌هایی است که برای حمایت از حیات و سلامتی انسآن ها تعبیه شده است.[۴۴۴]
کانادا با تفسیر پانل از رکن اول معیار مخالف نبود، بلکه با ارزیابی پانل در اعتبار و اهمیتی که به ادله علمی مطروحه نزد آن داده شده بود مخالف بود. کانادا با نتایج کارشناسان و گزارش‌های علمی آن ها مخالف بود. اما نهاد استیناف، پژوهش کانادا را رد کرد زیرا نتیجه‌گیری پانل را در چارچوب صلاحدیدی آن یافت مبنی بر این که تولیدات سیمان کریستال خطری را بر حیات یا سلامتی بشر تحمیل می‌کند. [۴۴۵]
دومین رکن معیار ماده (ب)۲۰ “ضرورت اقدام” است که مشکل­سازتر است. پانل در قضیه “تایلند – سیگارت” به این سوال پرداخت که آیا ممنوع کردن واردات سیگار از سوی تایلند که با ماده ۱ گات ۱۹۴۷ در تعارض است، طبق ماده (ب)۲۰ قابل توجیه هست یا خیر. پانل اشاره کرد که این ماده صراحتاً به اعضا متعاهد اجازه داده است تا به سلامت بشر در قبال آزادی تجارت اولویت دهند. اما لازم است اقدام مربوطه “ضروری” نیز باشد. پانل چنین نتیجه‌گیری کرد که محدودیت‌های وارداتی که از سوی تایلند تحمیل شده است در صورتی ضروری خواهد بود که هیچ اقدام جایگزین دیگری را که با موافقتنامه عمومی منطبق باشد و یا کمتر در تعارض باشد، نتوان یافت چرا که تایلند به منظور دستیابی به اهداف سیاست‌های سلامتی خویش می‌توانست به طور معقول انتظار چنین کاری را داشته باشد.[۴۴۶]
اهداف عمده سلامت که مدنظر تایلند بود دو جنبه داشت: ۱. تضمین کیفیت سیگارها به این نحو که مردم را در برابر محتویات مضر سیگارهای وارداتی حمایت و حفظ نماید.

    1. کاهش مصرف سیگار در تایلند که همان اعمال معیار ضرورت بود.

پانل به این موضوع پرداخت که آیا نگرانی‌های تایلند درباره کیفیت سیگارهای مصرفی در تایلند می‌تواند اقدامات وی را با موافقت­نامه عمومی منطبق ساخته یا کمتر غیرمنطبق سازد و به این نتیجه رسید که کشورهای دیگر نیز مقررات آشکار، جزئی، دقیق و غیرتبغیضی دارند که به آن ها اجازه کنترل و به مردم حق اطلاع بر محتوای سیگارها را می دهد. یک مقرره غیرتبعیضی که بر مبنای رفتار ملّی و در تطابق با ماده (۴)۳ اجرا می شود می­باید اجرای کامل سیگار را افشا و موادی که برای سلامتی انسان مضر است را ممنوع کند، چنین مقرره­ای اقدام جایگزینی است که با موافقت­نامه عمومی منطبق است. پانل نتیجه گرفت که تایلند می‌توانست به­ طور معقول انتظار اتخاذ چنین اقداماتی را به منظور مخاطب قرار دادن کیفیتی که با اهداف سیاست سلامتی انسآن ها مرتبط بوده و دنبال می شود، از طریق وضع ممنوعیت بر ورود تمام سیگارها صرف نظر از محتوای آن ها داشته باشد.[۴۴۷] در رابطه با دومین هدف سیاست سلامت یعنی کاهش مصرف سیگار پانل بررسی کرد که آیا نگرانی تایلند درباره کیفیت سیگارهای مصرفی می‌تواند به طور معقول از طریق اقداماتی که با موافقت­نامه عمومی منطبق و یا کمتر معارض بوده و در دسترس است، برآورده شود… مثلاً ممنوع کردن آگهی‌های سیگار با منشا داخلی و خارجی، طبیعتاً شرایط‌ ماده (۴)۳ را دارد یا… باید آن را به­عنوان یک امر اجتناب ناپذیر و ضروری در معنای ماده (ب)۲۰ به حساب آورد زیرا آگهی‌های اضافی خطر بالا بردن تقاضا برای سیگار را افزایش می دهد.[۴۴۸]
نهایتاً پانل به این نتیجه رسید که اقدامات گوناگونی در تطابق باگات وجود داشت که به طور متعارف در دسترس تایلند برای کنترل کمیت و کیفیت سیگارها بوده که اگر با هم اتخاذ می‌گردید می‌توانست اهداف سیاست سلامت تایلند را برآورده سازد. لذا محدودیت وارداتی بر سیگارها در معنای ماده (ب)۲۰ ضروری نبوده است.[۴۴۹]
بنابراین، مطابق یافته پانل، اقدامی ضروری در معنای ماده (ب)۲۰ خواهد بود که هیچ اقدام جایگزینی که با مقررات گات منطبق و یا کمتر معارض باشد وجود نداشته باشد و این که آشکارا هر دولت عضوی به طور معقول انتظار این را داشته باشد که بکار بستن اقدام جایگزین، حداقل در دستیابی به هدف سیاست تحت تعقیب موثر می‌باشد.
“پانل” در قضیه “ایالات متحده – گازولین” توضیح مهمی درباره عنصر ضرورت در ماده (ب)۲۰ داد. آن چه مدنظر است ضرورت هدف سیاست نیست بلکه ضرورت اقدام مورد اختلاف برای رسیدن به هدف مورد نظر است.[۴۵۰] پانل در این قضیه بررسی کرد که آیا اقدامات منطبق با گات و یا کمتر معارض باگات که به طور متعارف بتواند در اختیار ایالات متحده برای پیش برد اهداف سیاست حمایتی آن از حیات یا سلامتی انسان، گیاه و حیوان وجود داشته است یا خیر.[۴۵۱]
استدلال کانادا، به هنگام پژوهش خواهی در قضیه “آزبستوز- جوامع اروپایی” که راجع به اختلاف میان کانادا و جوامع اروپایی بر سر ممنوعیت فرانسوی آزبستوز و محصولات آزبستوز بود، که پانل در اعمال معیار ضرورت مطابق ماده (ب)۲۰ گات ۹۴ اشتباه کرده است. مرجع استیناف معیار ضرورت در ماده (ب)۲۰ را از سه جنبه مهم روشن ساخت. اولاً اعضای، سازمان تجارت جهانی این حق را دارند که سطح حمایت از سلامت یا محیط زیست را آن طور که مقتضی می‌دانند، تعیین کنند و اعضا دیگر نمی‌توانند به سطح حمایت انتخابی اعتراض کنند. بلکه صرفاً می‌توانند اقدام مورد بحث را برای رسیدن به سطح حمایت انتخابی «ضروری» ندانند.[۴۵۲]و[۴۵۳] ثانیاً در “آزبستوز- جوامع اروپایی” مرجع استیناف معنای الزامی را که در قضایای “سیگارها – تایلند” و “گازولین – ایالات متحده” فرموله شده بود را توضیح داد به این نحو که هیچ جایگزینی برای اقدام مورد بحث که هر عضو به طور معقول می‌تواند انتظار داشته باشد که آن را به کار بندد، وجود نداشته باشد. کانادا مدعی بود که پانل در نتیجه گیری خود مبنی بر این که استفاده کنترل شده جایگزینی بوده که به طور معقول جهت ممنوع کردن ورود آزبستوزها در دسترس بوده است، اشتباه کرده است. مطابق نظر کانادا، اقدام جایگزین که به عنوان یک جایگزین متعارف در دسترس در جایی که اجرای اقدام اصلی غیر ممکن می شود، به کار گرفته می شود.
مرجع استیناف در این خصوص که آیا یک اقدام جایگزین آن طور که کانادا مدعی است، به طور معقول در دسترس بوده است یا خیر، چنین می گوید: “در کنار مشکل اجراء، عوامل چندی نیز باید به حساب آید. مرجع استیناف به نتایج قبلی خود راجع به معیار “ضرورت” در ماده (د)۲۰ در “قضیه کره – موازین مختلف برگوشت” اشاره می‌کند.[۴۵۴] تفسیر نهاد استیناف در این قضیه از اصطلاح «ضرورت» مندرج در ماده (د)۲۰ به “طیفی از درجات ضرورت” در ماده (د)۲۰ بر می‌گردد، به نحوی که می‌توان نتیجه گرفت که این امر در مورد ماده (ب)۲۰ نیز صادق است.
در “قضیه آزبستوز – جوامع اروپایی” نهاد استیناف در رابطه با عنصر «ضرورت» در ماده (ب)۲۰ بیان می کند که در تصمیم گیری راجع به ضرورت یک اقدام، باید اهمیت ارزش اجتماعی را که توسط اقدام مورد بحث تعقیب می شود، همچنین قلمرویی را که اقدام جایگزین برای حمایت یا افزایش آن ارزش خواهد داشت را نیز بررسی کرد.[۴۵۵]
ثالثاً به جای شرطی که در “قضیه تایلند – سیگارها” آمده بود و لازم می‌دانست که اقدام جایگزین با گات منطبق و یا کمتر معارض باشد، در قضیه “آزبستوز – جوامع اروپایی”، شرط دیگری را مطرح کرد، به این ترتیب که اقدام جایگزین نبایستی نسبت به اقدام مورد بحث اثر محدود کنندگی بیشتری بر تجارت داشته باشد. به طور خلاصه، نهاد استیناف در “آزبستوز – جوامع اروپایی” درباره معیار (ب)۲۰ چنین نظر داد: «مساله این است که آیا یک اقدام جایگزین که به همان نتیجه بینجامد و از لحاظ وضع محدودیت بر تجارت به حد ممنوعیت نرسد، وجود دارد یا خیر.»[۴۵۶]
کانادا مدعی بود که استفاده کنترل شده از آزبستوز و محصولات آزبستوز، اقدام جایگزین معقولی است که ضمن این که به همان نتیجه می‌آن جامد، ممنوعیتی هم بر آزبستوزها وارد نمی‌کند. لذا موضوع مورد بحث برای استیناف این بود که آیا فرانسه می‌توانست به طور معقول انتظار به کارگیری روش‌های «استفاده کنترل شده» برای رسیدن به سطح انتخابی حمایت از سلامتی را داشته باشد یا خیر. با درنگ در گوناگونی آزبستوزهای مضر برای سلامتی مرجع استیناف نتیجه گرفت که فرانسه نمی‌توانسته چنین کند.[۴۵۷]
همچنین مرجع استیناف در رابطه با ارزیابی ضرورت یک اقدام اشاره می‌کند که اعضا مجبور نیستند در چیدمان سیاست سلامتی خودشان، به دنبال آن نظری روند که اجماع علمی بر آن وجود دارد. لذا پانل لزومی ندید که برای رسیدن به نتیجه بر مبنای توزین کثرت ادله پیش رود.[۴۵۸]
_ماده (د)۲۰ : اقدامات ضروری برای حفظ حقوق داخلی
ماده (د)۲۰ یک معیار دو بندی را برای توجیه موقتی اقدامات مغایر با گات ارائه داه است. در قضیه “موازین مختلف بر گوشت – کره”، اختلاف بر سر تنظیم خرده فروشی محصولات گوشت وارداتی و داخلی بود.
نهاد استیناف درباره نظام دوگانه خرده روشی که به منظور حفظ انطباق با حقوق حمایت از مصرف کننده طراحی شده بود. چنین گفت: “برای این که اقدام مغایر با گات موقتاً مطابق ماده (د)۲۰ موجه باشد، بایستی اولاً، اقدام مورد بحث برای حفظ انطباق با حقوق داخلی طراحی شده باشد، نظیر حقوق گمرکات، حقوق مصرف کنندگان یا حقوق مالکیت فکری که فی نفسه با گات مغایر است و ثانیاً اقدام مربوطه برای تضمین انطباق ضروری باشد.”[۴۵۹]
در رابطه با بند اول معیار ماده (د)۲۰ یعنی “حفظ انطباق با حقوق داخلی”، پانل در قضیه “ایالات متحده – گازولین” چنین گفت: “برقراری تبعیض میان گازولین داخلی و وارداتی که در راستای روش‌های تعیین خط مبدا بوده و با ماده (۴)۳ در تضاد می‌باشد، “حفظ انطباق با نظام خط مبداء” محسوب نشده و چنین روش‌هایی یک نظام لازم الاجرا نیستند. آن ها صرفاً قواعدی هستند برای تعیین خط مبدا‌های انفرادی و لذا از نوع اقداماتی که به ماده (د)۲۰ مربوط می‌شوند، نیستند”.[۴۶۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]




ثانیاً: به فرض که قصد طرفین بر وقوع بیع احراز گردد اجرای این خواسته در مورد املاک ثبت شده با ماده ۲۲ قانون ثبت مخالف است زیرا باید پذیرفت که عقد بیع در مورد املاک به ثبت رسیده در زمره عقود تشریفاتی است و تنظیم سند رسمی و حضور در دفاتر اسناد رسمی مقدمه ضروری ثبت انتقال در دفتر املاک است . بنابراین باید پذیرفت که تملیک (بیع) تنها در دفتر صورت می پذیرد و نباید آن را شرط متاخر عقدی پنداشت که با امضاء سند عادی واقع شده است. در یک کلام وقوع بیع در قولنامه مفروز که خواست دو طرف باشد با مانع قانونی ماده ۲۲ قانون ثبت روبرو است و نفوذ حقوقی ندارد. وانگهی اعتماد به وقوع عقد بیع این عیب مهم را دارد که پذیرش قولنامه عادی را در دادگاه دشوار می کند چرا که ماده ۴۸ قانون ثبت مانع آن است.

۳ــ گروهی از دارسان نیز از آغاز راه اعتدال پیموده اند و خود را به گردباد حوادث و تقلید از این و آن نسپرده اند. اینان قولنامه را تعهد به انتقال می دانند و در تعبیراراده طرفین می کوشند تا مانعی برای پذیرش سند و اجرای مفاد آن فراهم نیاورند.
نظر نخست امروزه محجور افتاده است ولی هر یک از دو نظر اخیر طرفدارانی دارد: شاید بتوان گفت در دیوان عالی کشور نظر دوم غلبه دارد و در دادگاههای پایین تر هر دو نظر اعمال می شود و ما امیدواریم راه استقرار و اعتدال قانون غلبه پیداکند و رویه قضایی راه قاطع و نهایی خود را باز یابد.[۱۴۰]
ب ـ تجزیه و تحلیل نظریات ارائه شده در خصوص ماهیت حقوقی قولنامه
همانگونه که در قسمت قبل تشریح گردید سه نظریه اصلی در خصوص ماهیت حقوقی قولنامه وجود دارد که دو نظر موخر نظریات غالب را تشکیل می دهد .اولی قولنامه را مفید انتقال ملکیت دانسته و عقد بیع را با تنظیم قولنامه محقق می داند که در این صورت تنظیم سند رسمی در ماهیت عقد بیع دخالتی نداشته و تنها طریقه ای جهت اثبات آن می باشد لیکن نظر دوم قائل به این است که تنظیم سند رسمی شرط صحت عقد بیع است و بدون تنظیم سند رسمی عقد بیع محقق نمی گردد.
برخی از صاحب نظران بر این باور هستند که بایستی بین املاک به ثبت رسیده و به ثبت نرسیده قائل به تمایز شد. در خصوص املاک ثبت شده چون به موجب ماده ۲۲ قانون ثبت دولت کسی را مالک می شناسد که ملک در دفتر املاک به نام وی می باشد پس، تا زمانی سند رسمی تنظیم نگردیده دولت کماکان فروشنده را مالک می شناسد؛ پس در این موارد تنظیم سند رسمی شرط صحت عقد بیع می باشد و با امضاء سند رسمی انتقال صورت می پذیرد. اما در مورد املاک ثبت نشده محدودیت ماده ۲۲ قانون ثبت وجود ندارد ؛ پس می توان قائل به این بود که با تنظیم قولنامه اگر طرفین در زمان تنظیم آن قصد انجام بیع را داشته باشند انتقال ملکیت صورت می پذیرد و تنظیم سند رسمی تنها طریقه ای جهت اثبات عقد بیع می باشد.[۱۴۱]
یکی از حقوقدانان نظری بسیار منطقی را ارائه نموده که به نظر می رسد با توجه به نظام حقوقی جاری کشور و علی الخصوص با در نظر داشتن عرف متداول بین مردم حق نیز همین است به شرح زیر:
ایشان قائل به این است که ماهیت قولنامه را بایستی با بررسی قصد و اراده طرفین در خصوص تنظیم آن تعیین نمود که اراده طرفین در بیشتر مواقع ظاهر در انتقال مال می باشد . نکته بسیار مهمی که از ذهن برخی حقوقدانان به دور مانده این است که تشریفات صحت عقد الزاماً می بایست در بطن و ماهیت عمل حقوقی وجود داشته باشد تا بتوان آن عقد را از عقود تشریفاتی محسوب نمود که از آن جمله ، عمل حقوقی طلاق می باشد و طلاقی که بدون وجود تشریفات خاص خود که از آن جمله، وجود دو شاهد عادل می باشد واقع شود باطل است.[۱۴۲]
گذشته از مباحثی که پیرامون ماهیت قولنامه بیان گردید نکته ای که از ذکر آن نباید غافل شد عهدی یا تملیکی بودن قولنامه می باشد. هرگاه قولنامه ای تنظیم شده باشد ، مبنی براینکه تعهد به فروش ملکی یا فروش ملکی، از دو حالت خارج نیست .یا مبنای قولنامه یک عقد عهدی است یا تملیکی، اگر عقد عهدی باشد منافع ملک تا زمان تنظیم سند به متعهد تعلق دارد و اگر تملیکی باشد، منافع از آن خریدار است. منظور از تملیکی بودن قولنامه این است که انتقال مورد تعهد فروش به خریدار و بیعانه به فروشنده با ایجاب و قبول واقع می شود. یعنی همین که طرفین قولنامه در رابطه با تعهد فروش کالا و شرایط آن توافق نمودند، مبیع و بیعانه خود به خود مبادله می شود و نیازی به کار دیگری ندارد . با این تفاصیل هرگاه قولنامه را وعده بیع بدانیم باید آن را در زمره عقود عهدی به شمار آورد که به خودی خود باعث انتقال ملکیت نمی باشد بلکه اثر اصلی آن ایجاد تعهد است، لیکن هرگاه قولنامه مفید انتقال ملکیت باشد باید آن را جزء عقود تملیکی محسوب کرد که به محض انعقاد مالکیت منتقل می گردد. [۱۴۳]
ج – جایگاه اقرار به عنوان دلیل اثبات قولنامه
عده ای از حقوقدانان قائل به تمایز بین املاک ثبت شده و ثبت نشده شده اند. آنها در مورد املاک ثبت نشده معتقدند چون ضمانت اجرای تنظیم سند رسمی و ثبت در دفتر املاک این است که سند عادی در دادگاه پذیرفته نشود ( ماده ۴۸ قانون ثبت)، باید پذیرفت که تشریفات ثبت برای اثبات عقد است نه وقوع آن . بنابراین ، اگر خوانده به وقوع بیع اقرار کند دادگاه باید آن را به عنوان دلیل بپذیرد.
بر عکس در مورد املاک ثبت شده ، چون ماده ۲۲ قانون ثبت صراحت دارد که « دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی را که ملک مزبور به او منتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده یا اینکه ملک مزبور از مالک رسمی ارثاً به او رسیده باشد مالک خواهد شناخت…» وقوع بیع بستگی به تشریفات ثبت دارد. در مورد این گونه املاک، تمییز مالکیت جنبه نوعی و کلی پیدا کرده است و نمی توان کسی را در برابر خوانده دعوی مالک و در برابر دیگران غاصب دانست.[۱۴۴]
بیان این امر در حالی است که به موجب نظریه شماره ۵۳۹۷/۷-۵/۱۲/۱۳۶۰ اداره حقوقی در مورد املاکی که به ثبت رسیده و یا طبق مقررات ماده ۴۷ قانون ثبت ، ثبت معامله در مورد آن الزامی شده است، مفاد ماده ۴۸ قانون ثبت تنها ناظر به آن است که سند ثبت نشده قابل استناد در محاکم و ادارات نیست و به عبارتی دیگر به عنوان دلیل قابل ارائه در مراجع رسمی نمی باشد ولی ماده مذکور محاکم و ادارات را از پذیرفتن سایر دلائل و مدارک برای اثبات انجام معامله منع نکرده است و اساساً ثبت جزء شرایط صحت معامله نیست و عدم ثبت سند هم مبطل معامله انجام شده نخواهد بود و هم چنین به موجب ماده ۲۰۲ قانون آیین دادرسی مدنی هرگاه کسی اقرار به وقوع امری نماید که دلیل حقانیت طرف است خواستن دلیل دیگری برای ثبوت آن حق لازم نیست. بنابراین در صورت اقرار به عقد بیع در دادگاه وقوع عقد و حق مشتری بر مبیع ثابت می شود و مشتری می تواند الزام بایع را به تنظیم سند رسمی انتقال از دادگاه بخواهد و در این مورد عقد بیع با اقرار بایع ثابت شده نه به وسیله سند عادی. اما در مورد املاکی که به ثبت نرسیده و ثبت معامله هم طبق ماده ۴۷ قانون ثبت ضروری نمی باشد اگر اصالت سند عادی در دادگاه محرز شود در واقع عقد و حق مشتری بر مبیع احراز گردیده است و دادگاه باید مطابق مفاد آن عمل کند.[۱۴۵]
گفتار پنجم ـ وضعیت سند عادی در محاکم ( ازحیث پذیرش یا عدم پذیرش در ادارات و محاکم )
همانطور که از مفاد ماده ۴۶ قانون ثبت بر می آید ، اصل بر اختیاری بودن ثبت اسناد است و طبق مندرجات ماده مذکور و ماده ۴۷ این قانون، فقط ثبت برخی از اسناد آن هم در صورت تحقق برخی شرایط اجباری و الزامی است. شرط الزامی بودن ثبت اسناد در ماده ۴۶ قانون ثبت در مورد عقود و معاملات املاکی است که ثبت دفتر املاک شده اند؛ یعنی به تعبیری دارای سند مالکیت هستند. اجبار در موارد مذکور در این ماده بدان جهت مقرر گردید که تغییر اموری که در دفتر املاک ثبت شده اند جز به وسیله سند رسمی ممکن نباشد و الا موجب عدم اعتبار دفتر املاک و در نهایت مندرجات سند مالکیت می شود. بر اساس ماده ۴۷ قانون ثبت راجع به املاکی که در دفتر املاک ثبت نشده اند، در صورت تحقق دو شرط ، اجباری خواهد بود، اول آنکه در محل تنظیم سند، اداره ثبت و دفتر اسناد رسمی موجود باشد و دوم آنکه اجباری بودن ثبت آن اسناد را در محل مذکور آگهی کرده باشد.[۱۴۶]
باتوجه به قانون فوق الذکر سوالی که پیش می آید این است که آیا املاکی که به موجب سند عادی منتقل گردیده تا چه حد در محاکم و ادارات دارای قدرت اثباتی است؟ آیا محاکم ملزام به پذیرش آن هستند؟
در این خصوص بین قضات محاکم ، حقوقدانان و حتی دیوان عالی کشور اتفاق نظر وجود ندارد و نظرات متفاوتی را ارائه داده اند که در دو گروه با استدلال هر کدام مورد بررسی قرار می دهیم.
نظر و استدلال گروه اول
این گروه با استناد به قوانین متعددی که به نوعی ، سند عادی معاملات اموال غیر منقول را معتبر و قابل پذیرش دانسته ، رسیدگی به صحت و اصالت این نوع اسناد را بعضاً تکلیف کرده اند.از جمله قوانین زیر:
۱ـ قانون اصلاح مواد ۱و۲و۳ قانون اصلاح و حذف موادی از قانون ثبت اسناد و املاک مصوب ۳۱/۴/۱۳۶۵ و الحاق موادی به آن مصوب ۲۱/۶/۱۳۷۰ (مواد۱۴۷و۱۴۸ قانون ثبت) که اسناد عادی راجع به این معاملات را به شرط تنظیم آنها تا تاریخ ۱/۱/۱۳۷۰ معتبر دانسته و صدور سند مالکیت به استناد آن امکان پذیر است.
۲ـ تبصره ماده ۷ قانون زمین شهری مصوب ۲۲/۶/۱۳۶۶ و قبل از آن تبصره ماده ۶ قانون اراضی شهری مصوب ۲۷/۱۲/۱۳۶۰ که دارندگان زمین با سند عادی را به عنوان ذی حق تلقی و سند آنها را قابل پذیرش اعلام و تحت شرایط ، رسیدگی دادگاهها به دعاوی تایید تاریخ تنظیم سند عادی و صحت معامله را مجاز اعلام نموده است.
۳ـ تبصره ۷۱ و مواد ۱۳۳و۱۴۰ قوانین برنامه دوم، سوم و چهارم توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب سالهای ۱۳۷۴،۱۳۷۹و۱۳۸۳ که در خصوص پذیرش اسناد عادی مربوط به اراضی روستایی و صدور سند مالکیت برای اعیانی احداثی در اراضی مذکور به استناد همان اسناد بوده و حکایت از پذیرش اعتبار این اسناد دارد.
۴ـ ماده ۸۸ قانون ثبت اسناد و املاک که مقرر می دارد:« در مورد املاکی که مطابق این قانون به ثبت نرسیده ، دفاتر اسناد رسمی و هم چنین دوایر ثبت اسناد و املاک (در دفتر مخصوص) می توانند هر نوع معامله و تعهد و نقل انتقال راجع به عین غیرمنقول یا منافع آن را ثبت نماید ولی این قبیل اسناد فقط نسبت به طرفین و طرفی که تعهد کرده و قائم مقام قانونی آنها رسمیت خواهد داشت »، دلالت بر این دارد که مقنن، اسناد عادی معاملات اموال غیر منقول را معتبر و قابل پذیرش دانسته است.
۵ـ استناد به رای وحدت رویه شماره ۵۶۹- ۱۰/۱۰/۱۳۷۰ هیات عمومی دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه : « دادگستری مرجع رسمی رسیدگی به تظلمات و شکایت بوده و اصل ۱۵۹ قانون اساسی نیز بر این امر تاکید دارد، الزام قانونی مالکین به تقاضای ثبت ملک در نقاطی که ثبت عمومی املاک آگهی شده مانع از این نمی باشد که محاکم دادگستری به اختلاف متداعین در اصل مالکیت ملکی که به ثبت نرسیده رسیدگی نمایند. »
۶ ـ نحوه تنظیم عبارات مواد ۷۲ و ۹۳ قانون ثبت اسناد و املاک تلویحاً حکایت از اعتبار محدود سند عادی حاکی از وقوع معامله نسبت به اموال غیر منقول دارد. ماده ۷۲ قانون ثبت در مورد اعتبار معاملات ثبت شده اموال غیر منقول اعلام می کند: کلیه معاملات راجع به اموال غیر منقول که بر طبق مقررات راجعه به ثبت املاک ثبت شده است نسبت به طرفین معامله و قائم مقام قانونی آنها و اشخاص ثالث دارای اعتبار کامل و رسمیت خواهد بود… که در آن قید کامل برای اعتبار معاملات ثبت شده اموال غیر منقول ذکر گردیده است[۱۴۷]
و اعتبار معامله نسبت به اشخاص ثالث هم مورد توجه قرار گرفته است نوعی مفهوم مخالف وصف را دایر بر این که معامله ثبت نشده مال غیر منقول دارای اعتباری غیر کامل می باشد القا می کند. زیرا در غیر این صورت قید کامل زاید خواهد بود در حالی که هرگز نمی توان زیاده گویی را به قانونگذار نسبت داد. همچنین در ماده ۹۳ قانون ثبت اسناد و املاک کلیه اسناد رسمی راجع به معاملات املاک ثبت شده مستقلاً و بدون مراجعه به محاکم لازم الاجرا است. کلمه مستقلاً و عبارت بدون مراجعه به محاکم لازم الاجراء است مفهوم مخالفی را مبنی بر این که اسناد عادی مربوط به معاملات املاک ثبت نشده به طور غیر مستقل و به کمک رای قضایی می تواند لازم الاجرا شود را به ذهن آشنا می سازد.
۷ ـ ماده ۲۲ قانون ثبت اسناد و املاک که مقرر می دارد: دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی که ملک مزبور به او منتقل گردیده و انتقال آن در دفتر املاک به ثبت رسیده مالک خواهد شناخت. نیز دلالت بر بطلان معامله ای که در دفتر املاک ثبت نشده است ندارد. زیرا همانطور که در مورد ماده ۴۸ قانون ثبت بیان شد منظور این است که صرف ارائه یک سند عادی بر وقوع معامله مثلاً نمی تواند در ادارت دولتی مثبت مالکیت خریدار مذکور در سند عادی باشد و مادام که این معامله و انتقال در دفتر املاک ثبت نشده است منحصراً شخصی که ملک به نام او در دفتر املاک ثبت است مالک شناخته می شود اما این امر دلالت بر این ندارد که با احراز وقوع معامله از نظر قضایی نتوان در دفتر املاک ملک مورد معامله را از نام فروشنده به نام خریدار انتقال داد. افزون بر این عبارت: …کسی که ملک مزبور به او منتقل گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده… که ثبت انتقال ملک را پس از انتقال ملک ترسیم کرده است خالی از نوعی اشعار بر امکان وقوع انتقال قانونی پیش از ثبت این انتقال در دفتر املاک نمی باشد. هم چنان که هرگاه پس از ثبت ملک دادگاه بی اعتباری ثبت ملک را احراز کند ثبت مزبور را ابطال می کند و ثبت ملک به نام متقاضی مانع از رسیدگی قضایی و اعلام بطلان آن نمی باشد ( ماده ۷۱ قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتریاران مصوب ۲۵ تیر ماه ۱۳۵۴).
۸ـ از نوعی اطلاق ماده ۱۰۶ قانون ثبت اسناد و املاک هم می توان اعتبار معامله غیر منقول ثبت نشده را نسبت به طرفین معامله استنباط کرد. زیرا در این ماده تقاضای وارث شخصی که ملک خود را به دیگری داده است برای ثبت ملک مزبور یا گرفتن سند مالکیت به نام وارث را جرم تلقی کرده است در حالی که در این ماده مفروض این بوده است که اقدام وارث به گرفتن سند مالکیت به نام خود پس از تقاضای ثبت به وسیله مورث و یا پس از ثبت ملک به نام مورث انجام گرفته است. در این صورت از فرض انتقال ملک ثبت شده در زمان مورث با امکان عملی اخذ سند مالکیت آن به نام وارث بدست می آید که انتقال ملک مزبور در زمان مورث با سند عادی بوده است و تحقق چنین انتقالی در عالم حقوق ممکن است هر چند احتمال این که اقدام وارث به تقاضای ثبت مربوط به ملکی باشد که مورث به وسیله عقدی به دیگری انتقال داده است ( انتقال ملک ثبت نشده ) و تقاضای وارث نسبت به صدور سند ملکیت (ملک ثبت شده در زمان مورث) منحصراً مربوط به ملکی باشد که مالکیت آن به وسیله قانونی (بدون اقدام مورث به انتقال آن) از مورث سلب گردیده است نیز موجود است.
۹ـ اطلاق ماده ۱۲۹۱ قانون مدنی نیز دلالت بر این دارد که سند عادی مربوط به معامله مال غیر منقول در صورتی که طرفی سند علیه او اقامه شده است صدور آن را از منتسب الیه تصدیق کند یا اعتبار سند عادی مزبور در دادگاه ثابت گردد از اعتبار سند رسمی برخوردار می گردد. شناختن اعتبار برای سند عادی در دو مورد بالا به معنی معتبر شناختن مندرجات آن و از جمله معامله دارای شرایط قانونی مندرج در آن است.
۱۰ـ از اطلاق ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک نیز به ذهن می رسد که انتقال حقی نسبت به مال غیر منقول (و از جمله حق مالکیت) بدون تنظیم سند رسمی ممکن است و سند عادی مربوط به این حق می تواند حق مزبور را اثبات کند و قابل معارضه با سند رسمی باشد که حاکی از معامله بعدی نسبت به همین حق است. زیرا در این ماده (بنابر اطلاق) معامله ثبت شده مربوط به حقی که قبلاً طبق سند عادی نسبت به مال غیر منقول به شخص یا اشخاصی داده شده است با حق انتقال یافته قبلی معارض اعلام شده است و معارضه هنگامی تحقق می یابد که مفاد سند عادی مذکور در عالم حقوق محقق و معتبر باشد. منشا وضع مجازات و عنصر مادی جرم در این ماده انجام معامله معارض است که، انشای معامله دوم ( مندرج در سند رسمی ) جرم مذکور به حساب می آید. در این مورد یک رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان کشور بر خلاف ظاهر و اطلاق ماده ۱۱۷قانون ثبت اسناد و املاک در سال ۱۳۵۱ صادر گردیده است که هر چند مورد حکم بی اعتباری و بطلان معامله غیر منقول بدون تنظیم سند رسمی نیست و افزون بر این مقررات قانونی که پس از تاریخ بالا وضع گردیده است در موارد متعدد حاکی از اعتبار سند عادی و صحت معامله مال غیر منقول موضوع سند مزبور است اما با مقررات ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک سازگار نمی باشد. در هر حال عبارت رای مزبور چنین است: نظر به این که شرط تحقق بزه مشمول ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک قابلیت تعارض دو معامله یا تعهد نسبت به یک مال می باشد و در نقاطی که ثبت رسمی اسناد مربوط به عقود و معاملات اموال غیر منقول به موجب بند اول ماده ۴۷ قانون مزبور اجباری باشد سند عادی راجع به معامله آن اموال طبق ماده ۴۸ همان قانون در هیچ یک از ادارت و محاکم پذیرفته نشده و قابلیت تعارض با سند رسمی نخواهد داشت. بنابراین چنانچه کسی در این قبیل نقاط با وجود اجباری بودن ثبت رسمی اسناد قبلاً معامله ای نسبت به مال غیر منقول به وسیله سند عادی انجام دهد و سپس به موجب سند رسمی معامله ای معارض با معامله اول در مورد همان مال واقع سازد عمل او از مصادیق ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک اسناد نخواهد بود بلکه ممکن است بر فرض احراز سوء نیت با ماده کیفری دیگری قابل انطباق باشد… بعلاوه یک رای اصراری نیز از هیات عمومی دیوان کشور در این خصوص هماهنگ با رای وحدت رویه مذکور پیش از رای وحدت رویه و در سال ۱۳۳۹ صادر گردیده است. از جهت تحلیلی مفاد دو رای مزبور حتی نسبت به جنبه کیفری ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک از استدلال نیرومندی برخوردار نیست: زیرا اولاً – همانطور که بیان شد از ماده ۴۸ قانون ثبت اسناد و املاک (به کمک شواهد و دلایل دیگر) استنباط می شود که سند عادی به خودی خود و بدون رسیدگی قضایی نسبت به وضعیت سند و اعتبار آن قابل پذیرش نباشد. ضمانت اجرای اجباری بودن ثبت سند معاملات مربوط به اموال غیر منقول نیز همین است که سند عادی بر خلاف سند رسمی به صرف ارائه و به تنهایی قابل قبول و مثلاً موجب مالک شناختن شخصی که در سند خریدار معرفی شده است نخواهد بود که همین ضمانت اجرا سبب خواهد شد که اشخاص معاملات غیر منقول را ثبت کنند نه بطلان معامله که عنوان خاص حقوقی است.[۱۴۸]
ـ نظر و استدلال گروه دوم
در مقابل عده ای از قضات و حقوقدانان با تمسک به نص صریح قانون ثبت اسناد و املاک معتقدند که :
اولاً: آرای وحدت رویه استنادی گروه اول هر کدام بر مبنای موضوع خاصی صادر شده و به نوعی تفسیر و تائید اصل ۱۵۹قانون اساسی و بیان صلاحیت عام محاکم دادگستری در رسیدگی به کلیه تظامات و شکایات می باشد. اما این امر باعث اجتهاد در مقابل نص شده و نص ماده ۴۸ قانون ثبت با هیچ استدلال حقوقی قابل رد نمی باشد.
ثانیاً: جایی که قانونی خاص در موضوع خاص حکمی دارد رجوع به قانون عام و رویه قضایی حاکم (ولو غالب) و استدلال آوردن برای توجیه رویه حاکم ، نقض قرض مقنن از تصویب قانون خاص فلسفه وضع آن بوده و باعث رواج هرج و مرج و تفسیر به رای و استنباط شخص از قانون می شود.
ثالثاً: وقتی که ماده ۴۷ قانون ثبت مقتضی الزامی دانستن ثبت اسناد موضوع آن ماده (املاکی که فاقد سابقه ثبتی هستند)را به وزارت دادگستری محول نموده است .تخطی از بخشنامه وزارت دادگستری تخلف از قانون بوده و قابل دفاع نمی باشد. فلذا این بی توجهی به قانون ثبت باعث شده که هنوز هم اغلب معاملات (حتی در خصوص اموال غیر منقول ثبت شده ) با سند عادی انجام شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]




  • دستگاه‌های اجرایی
  • دستگاه‍های بهره‌بردار

نیروی انسانی،گزارشات عوامل اجرایی، فرم‌ها و دستورالعمل‌های نظارت و امکانات نرم‌افزاری(سیستم نظارت طرح‌های ملی و استانی)، ابزارهای نظارت اداری محسوب می‌شوند.
گفتار دوّم: نظارت پارلمانی
کنترل قوه­ی مجریه به وسیله­ مجلس، شیرازه­ی نظام پارلمانی را تشکیل می دهد و یکی از آثار و لوازم مسئولیت سیاسی دولت در مقابل مجلس به شمار می­رود. نظارت مجلس بر اجرای بودجه در دو مرحله انجام می گیرد: نظارت در جریان اجرای بودجه ‌یا طی سال مالی مربوطه و نظارت پس از اجرای بودجه ‌یا پس از پایان سال مالی(گزارش تفریغ بودجه) .
۱- نظارت در جریان اجرای بودجه
مسیولیت مالی و حساب‌دهی قوه‌ی مجریه در برابر پارلمان، از هدف‌های قدیم و معتبر نظام‌های بودجه‌ریزی است(شبیری‌نژاد،۱۳۸۷: ۱۱۵). بر اساس این نظارت مجلس حق تفحّص در کلیه‌ی امور مملکتی را دارد( اصل ۷۶قانون اساسی). در چهارچوب این اختیارات نمایندگان مجلس حق دارند مستقیماً و یا از طریق کمیسیون مربوطه امور وزارتخانه‌ها را مورد رسیدگی قرار داده و بر نحوه‌ی اجرای قانون از جمله قانون بودجه و سایر قوانینی که جنبه‌ی مالی دارند نظارت نمایند و در صورت کشف تخلّفات از قوانین و مقررات موضوعه مسئولان مملکتی را مورد تذکر سؤال یا استیضاح قرار داده و یا با رأی عدم اعتماد خود مقامات مزبور را عزل کنند (اصول ۸۸ و ۸۹ قانون اساسی). این کنترل به گونه‌ای نظام یافته و پیوسته انجام نمی‌گیرد و عملاً هرگاه براساس گزارش­های کمیسیون‌های تخصصی مجلس، نمایندگان مجلس درجریان اداره یک وزارتخانه نابسامانی مشاهده نمایند به وظیفه‌ی نظارتی خود عمل می‌نمایند. از طرف دیگر هنگام بحث درباره‌ی لایحه‌ی اصلاح بودجه، قوه‌ی مجریه ضرورتاً باید برای توجیه لایحه‌ی مزبور نسبت به اجرای بودجه‌ای که موضوع اصلاح قرار می گیرد توضیحاتی ارائه دهد. هر وقت لایحه‌ی اصلاح یا متمم بودجه[۱۰] تقدیم مجلس می‌گردد به‌طور خودکار نحوه‌ی اجرای بودجه مربوط به سال مالی مورد کنترل مجلس قرار می‌گیرد. البته در هر حال این نظارت غیر مستقیم است و به موجب رویه و آئینی که کنترل هدف مستقیم آن نیست اجرا می‌شود. مجلس می‌تواند از طریق دیوان محاسبات نیز نحوه‌ی اجرای بودجه در وزارتخانه‌ها را کنترل نماید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

طبق ماده‌ی ۴۲ قانون دیوان محاسبات، دیوان مزبور علاوه بر موارد پیش‌بینی شده در قانون فوق موضوعاتی را که در ارتباط با وظایف دیوان از طریق مجلس شورای اسلامی به وی ارجاع می‌شود، حسب مورد رسیدگی و اظهارنظر می کند. در واقع دیوان محاسبات یکی از بازوهای مجلس در راستای کنترل است( امامی،۱۳۸۹: ۲۱۸).
۲- نظارت پس از اجرای بودجه (گزارش تفریغ بودجه)
تفریغ در لغت به معنای پرداخت، آماده کردن، فارغ ساختن و خالی کردن است(معین، ۱۳۷۵ :۱۱۱۳). این نظارت از طریق رسیدگی به صورت حساب عملکرد سالانه‌ی بودجه‌ی کل کشور و تصویب آن توسط دیوان محاسبات صورت می گیرد. به موجب اصل ۵۵ قانون اساسی و همچنین ماده­ ۱۰۳ قانون محاسبات عمومی، وزارت اقتصاد و دارائی مکلف است صورت حساب عملکرد هر سال مالی را منتهی تا پایان آذر ماه سال مالی بعد تهیه و به طور همزمان یک نسخه به دیوان محاسبات کشور و یک نسخه به هیأت وزیران تسلیم نماید. اسناد و مدارکی که پایه و اساس بررسی‌های دیوان قرار دارد و مستند به آنها گزارش دیوان تهیه می‌گردد عبارتند از کلیه‌ی دفاتر، صورت حساب‌های مالی، اسناد و مدارک مربوط به قراردادهای دولتی و تشریفات اجرای مقررات مناقصه و مزایده و هرگونه مدارکی که مورد نیاز دیوان باشد، خواهد بود.
دیوان محاسبات کشور مکلف است (مطابق با اصل ۵۵ قانون اساسی )پس از اخذ مدارک مورد نیاز از دستگاه‌های مشمول نظارت و همچنین گزارش سالانه وزارت امور اقتصادی و دارایی، با بررسی حساب‌ها و اسناد و مدارک و تطبیق با صورت حساب عملکرد سالانه بودجه‌ی کل کشور نسبت به تهیه‌ی گزارش تفریغ بودجه‌ی سالانه اقدام و گزارش تفریغ بودجه‌ی هر سال را به انضمام نظرات خود به مجلس تسلیم نماید. گزارش تفریغ بودجه باید حاوی گزارش لازم درباره امور مالی سال مورد عمل بودجه و متضمن صورت ارقام قطعی در آمدهای وصول شده و هزینه‌های انجام یافته باشد. گزارش دیوان محاسبات باید در دسترس عموم گذاشته شود. فلسفه­ی اطّلاع مردم از گزارش مالی دولت منبعث از ماهیت حقوقی عقد وکالت است، بدین توضیح که همانطور که مردم اختیارات و اقتدارات خود را به نمایندگانشان در مجلس تفویض نموده‌اند، به همین ترتیب نمایندگان مردم در مجلس نسبت به گزینش هیأت دولت و رأی اعتماد بدان‌ها جهت انجام فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و رفاهی مردم اقدام نموده‌اند. بنابراین همان‌گونه که هر موکلی حق دارد که از اعمال وکیل خود مطلع گردد، به همین ترتیب نیز هیأت دولت در مقابل مجلس موظف به پاسخگویی و ارائه‌ گزارش عملکرد مالی سال قبل بوده که متقابلاً مجلس نیز بنا به وکالتی که از سوی مردم دارد، بایستی نتیجه‌ی ارزیابی خود را از عملکرد مالی دولت و خلاصه نظارتی را که اعمال نموده است به اطلاع عموم مردم برساند.
دولت به عنوان مأمور و وکیل مجلس بایستی گزارش خود را تحت عنوان صورت حساب عملکرد سالانه‌ی بودجه‌ی کل کشور که بیلان مالی دولت محسوب می‌شود، به دیوان محاسبات و هیأت وزیران تسلیم نماید. دیوان محاسبات نیز به عنوان عامل کنترل‌کننده‌ی دولت، گزارش خود را که مبتنی بر ارزیابی عملکرد دولت است به مجلس تقدیم می‌دارد. حال چنانچه مجلس عملکرد دولت را تأیید و آن را مطابق با منویات و مصوبات خود در قالب بودجه دید، گزارش تفریغ بودجه دیوان را تصویب می کند و دولت از پاسخگویی در برابر مجلس فراغت می‌یابد و در واقع دولت بدین وسیله موفق می‌شود از مجلس مفاصا حساب دریافت دارد. اما در صورتی که مجلس از ماحصل گزارش دیوا‌ن چنین نتیجه گیری کند که هیأت وزیران و یا یک یا چند وزیر خاص در اجرای قانون بودجه و منویات مجلس مرتکب قصور وکوتاهی شده‌اند، آن‌گاه زمینه برای اعمال اصل هشتاد و نهم قانون اساسی، یعنی استفاده از حق استیضاح وزیر یا هیأت‌ وزیران فراهم می‌شود. استفاده از این ابزار در واقع ضمانت اجرای اصل نظارت پارلمانی محسوب می‌گردد.
هر چند که تبدیل شدن گزارش تفریغ به قرایت و تصویب، اعمال وظایف نظارتی دیوان را تسهیل نموده و فی الواقع تفریغ بودجه در معنای اصیل خود یعنی فراغت دولت از واریز کردن حساب‌ها و مفاصا حساب دولت به مجلس را افاده می‌کند(موسی‌زاده،۱۳۸۵: ۱۹۹). در گزارش تفریغ بودجه، اجرای بودجه از جنبه‌ی مالی مورد توجه قرار می گیرد، در غیر این صورت از نظر عملیاتی یعنی گزارش پیشرفت کار و انحرافاتی که در حین اجرای بودجه به وجود آمده و میزان بازدهی برنامه‌های پیش‌­بینی شده توسط دیوان محاسبات صورت می‌گیرد. گزارش پیشرفت عملیات توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی تهیه و تقدیم مراجع ذیصلاح از جمله دیوان محاسبات و کمیسیون‌های مربوطه‌ی مجلس شده و در پس از بررسی در مجلس قرائت می‌شود (تبصره‌ی ماده‌ی ۹۰ قانون محاسبات عمومی). این گزارش باید در دسترس عموم گذشته شود. بنابراین برخلاف لایحه‌ی تفریغ بودجه، این گزارش به تصویب مجلس شورای اسلامی نمی‌رسد و طبعاً در روزنامه‌ی رسمی‌ منتشر نمی‌شود و فقط در مجلس قرائت می‌‌شود. البته تکلیف قانون اساسی‌ به در دسترس عموم گذاشتن آن می‌‌تواند نظارت عمومی‌ بر اجرای بودجه را به نحوی فراهم آورد. مع‌الوصف به نظر برخی‌ صاحبنظران تصویب گزارش تفریغ بودجه طبق قانون عادی نه تنها مغایرتی با اصل ۵۵ قانون اساسی‌ ندارد بلکه دقیقا در راستای نیل به اهداف این نهاد نظارتی است.
اما واقعیت این است که در قوانین عادی از جمله قانون محاسبات عمومی‌ کشور و قانون دیوان محاسبات کشور، موضوع تصویب گزارش تفریغ بودجه پیش‌بینی‌ نشده و این گزارش نه جنبه­ لایحه و نه جنبه­ طرح دارد. به همین لحاظ نه تنها مردم از کم و‌ کیف این صورتحساب و گزارش آن به صورت مصوبه­ی مجلس آگاه نمی شوند، بلکه ویژگی و اهمیت این گزارش نیز کمرنگ جلوه می‌‌کند. در حالی‌ که مؤسسات بخش خصوصی که دارای شخصیت حقوقی می‌‌باشند، صورتحساب‌های مالی سالانه‌ی آنها طبق مقررات مربوط، به تصویب مجمع عمومی‌ هر یک از آنها خواهد رسید. بعلاوه در کشور فرانسه نیز گزارش دیوان علاوه بر اینکه باید به تصویب مجلس برسد باید جهت اطلاع رئیس‌جمهور به وی نیز ابلاغ شود(حسینی عراقی، ۱۳۸۶ : ۲۱۰).
گفتار سوم: نظارت قضائی
۱- نظارت سازمان بازرسی کل کشور
سازمان بازرسی کل کشور از سوی قوه‌ی قضاییه مسیول نظارت بر حسن اجرای بودجه در دستگاه‌های دولتی است و در واقع نوعی نظارت عام را اعمال می‌کند(بخشی، ۱۳۸۹: ۱۱۰).
۲- نظارت دیوان محاسبات کشور
نظارت قضائی بر اجرای بودجه اختصاصاً به عهده­ دیوان محاسبات است. ضمن اینکه نظارت عام سازمان بازرسی کل کشور بر دستگاه‌های اداری در این خصوص قابل طرح است. در ایران قانون دیوان محاسبات به اقتباس از کشور فرانسه برای اولین بار در سی‌ام دیماه ۱۳۱۲به تصویب رسید و دیوان از اول سال ۱۳۱۳ شروع بکار کرد. قانون جدید دیوان محاسبات کشور در بهمن ماه ۱۳۶۱ به تصویب رسید و به موجب قانون اصلاح قانون دیوان محاسبات کشور مصوب ۲۰/۵/۱۳۷۰ تغییراتی بر اساسنامه­ی آن وارد آمده است (امامی، ۱۳۸۹: ۲۲۲).
طبق ماده‌ی ۱ قانون دیوان محاسبات کشور، هدف دیوان محاسبات کشور با توجه به اصول مندرج در قانون اساسی‌ عبارت است از عمل کنترل و نظارت مستمر مالی به منظور پاسداری از بیت‌المال از طریق:
“الف_ کنترل عملیات و فعالیت‌های مالی کلی‌ وزارتخانه­ها‌، مؤسسات، شرکت‌های دولتی و سایر دستگاه‌هایی‌ که به نحوی از انحاء از بودجه­ی کلّ کشور استفاده می‌‌کنند.
ب_ بررسی‌ و حسابرسی وجوه مصرف شده و درآمدها و سایر منابع تأمین اعتبار در ارتباط با سیاست‌های مالی تعیین شده در بودجه‌ی مصوب با توجه به گزارش عملیاتی‌ و محاسباتی مأخوذه از دستگاه‌های مربوطه
ج_ تهیه و تدوین گزارش تفریغ بودجه به انضمام نظرات خود و ارائه‌ آن به مجلس شورای اسلامی. “
در یک دسته­بندی کلی‌ می‌‌توان گفت که بند الف این ماده به کنترل محاسباتی توسط حساب‌رسان دیوان اشاره دارد و بند ب آن نیز زمینه‌ی نظارت قضایی‌ دیوان محاسبات بر اجرای بودجه را فراهم می‌کند و بند ج زمینه‌ساز نظارت اطلاعی مجلس بر اجرای بودجه در مرحله پایان سال مالی است (امامی، نادری،۱۳۸۶: ۴۹ ).
کنترل عملیات اصولاً بر حساب‌ها اعمال می‌شود، ولی تصمیمات دیوان در مورد حساب‌ها دارای آثار و عوارضی نسبت به حسابداران و ماموران مالی مربوطه می‌باشد. رسیدگی دیوان منوط به اقامه­ی شکایت از جانب شخص یا اشخاص نمی‌باشد. وظیفه­ی آن کنترل قانونی بودن حساب‌ها است. حساب­های بعضی از ارگان­ها مثل مجلس شورای اسلامی و اجرای بعضی از هزینه­ها مثل هزینه­ های سرّی از کنترل دیوان مستثنی شده‌اند. دیوان برای انجام وظایف خود می‌تواند در تمام امور مالی کشور تحقیق و تفحّص نماید و در تمام موارد مستقیماً مکاتبه برقرار نماید و تمامی مقامات کشوری و قوای سه‌گانه و سازمانها و ادارات تابعه و کلیه‌‌ی اشخاص و سازمان­هایی که به نحوی از انحاء از بودجه‌ی کل کشور استفاده می نمایند و حتّی در مواردی که از قانون محاسبات عمومی مستثنی شده‌اند، مکلف به پاسخگویی مستقیم می‌باشند. دستگاه‌ها مکلفند حساب‌های درآمد، صورت‌های مالی، اسناد و مدارک مربوط را به نحوی که دیوان محاسبات کشور تعیین می نماید به دیوان تحویل نمایند. حسابرسی و رسیدگی آنها به تشخیص دیوان در ادارات دیوان یا محل خود آن دستگاه انجام می‌گیرد( مواد ۳۹ و ۴۲ قانون دیوان محاسبات کشور).
با توجه به اینکه دیوان محاسبات مستقیماً زیر نظر مجلس شورای اسلامی می‌‌باشد( اصل ۵۵ قانون اساسی‌)، لذا به دلیل این وابستگی سازمانی ممکن است نظارت آن بر اجرای بودجه را در زمره‌ی نظارت پارلمانی تلقی‌ کرد. اما با عنایت به اصل ۵۵ قانون اساسی که صلاحیت دیوان را رسیدگی یا حسابرسی به کلی‌ حساب‌های دستگاه‌های اجرایی به منظور اطمینان از اجرای دقیق بودجه و مصرف اعتبارات در محل خود بر شمرده است و این رسیدگی ذاتاً و به موجب قانون تشکیل دیوان محاسبات کشور مصوب ۱۳۶۱ و اصلاحات بعدی آن، قضاوت نسبت به محاسبات کشور است که نهایتاً منجر به کشف و رسیدگی به تخلفات مالی مجریان از اجرای بودجه می‌‌شود و مستلزم نوعی رسیدگی قضایی است. لذا نظارت دیوان محاسبات بر اجرای بودجه را اصطلاحاً نظارت قضایی می‌‌نامند، اگرچه دیوان مذکور یک نهاد غیر قضایی است و به قوه­ی قضاییه بستگی ندارد. معذالک به نظر برخی‌ صاحب‌نظران، با توجه به مجموعه قوانین و مقررات و منطق نظارت می‌‌توان گفت دیوان از ماهیتی اداری و تخصصی برخوردار است که ابزار نظارت مالی به شمار می‌‌رود. به نظر ایشان در قوانین مربوط به دیوان محاسبات مقام ناظر و قاضی یکی‌ شده و در نتیجه برای دیوان مقام دادستان، اقدام قضایی (مانند صدور قرار تأمین خواسته که از شئون قاضی است) و اجازه‌ی صدور رأی به محکومیت مالی در نظر گرفته شده است. لیکن به نظر می‌رسد که قائل شدن به چنین ماهیتی برای دیوان و همچنین گسترش اختیارات آن تا این حد با متن و روح قانون اساسی‌ منطبق نمی‌باشد(راسخ، محمد، نظارت و تعادل در نظام حقوق اساسی، دراک،۱۳۸۸، ۶۷-۶۸٫)
آراء دیوان محاسبات کشور را دادستان و یا نماینده‌ی او برای اجرا به دستگاه‌های مربوط ابلاغ و نسخه‌ای از آن را به وزرات امور اقتصادی و دارائی ارسال و در اجرای آنها مراقبت می کند. در صورتیکه آراء مزبور بلا اجرا بماند، دادستان دیوان محاسبات کشور موظف است مراتب را به مجلس شورای اسلامی اعلام نماید( ماده­ ۲۶ قانون دیوان محاسبات کشور).
این نوع ضمانت اجرا، جنبه­ سیاسی دارد و منحصر به سؤال و اخذ توضیح و احتمالاً استیضاح و تقاضای رأی اعتماد نسبت به وزیر مربوطه خواهد بود.
التبه در مواردی که دیوان حکم به جبران خسارت میدهد، مطالبات دولت ناشی از آراء و احکام قطعی صادره بر طبق مقررات اجرای احکام مراجع قضایی خواهد بود (ماده‌ی ۳۳ قانون دیوان محاسبات کشور).
یکی‌ از موضوعات بحث انگیز درباره صلاحیت دیوان محاسبات کشور، قلمرو صلاحیت آن نسبت به دستگاه‌های اجرایی است. در اصل ۵۵ قانون اساسی‌، رسیدگی یا حسابرسی دیوان به کلی‌ حساب‌های وزارتخانه­ها، مؤسسات، شرکت­های دولتی و سایر دستگاه‌هایی‌ که به نحوی از آنها از بودجه­ی کلّ کشور استفاده میکنند تصریح شده است. در این خصوص راجع به صلاحیت دیوان نسبت به مؤسسات و نهادهای عمومی‌ غیر دولتی موضوع ماده‌ی ۵ قانون محاسبات عمومی‌ تردید وجود داشت که منجر به استعلام رئیس‌جمهور از شورای نگهبان شد(استعلام مورخ۶٫۹٫۱۳۷۵ )، مبنی بر اینکه آیا اصل ۵۵ قانون اساسی‌ ناظر به کلیه‌ی حساب‌ها و هزینه‌های مؤسسات و نهاد‌های عمومی‌ غیر دولتی است یا اینکه با توجه به دلالت اعتبارات مصوب در اصول ۵۳ و ۵۵ قانون اساسی‌، حساب‌های این مؤسسات صرفاً در حدود اعتباراتی است که در بودجه‌ی‌ کلّ کشور برای آنها منظور شماره ۷۵.۲۱.۱۱۱۶ مورخ ۱۴/۹/۱۳۷۵ استعلام نمود که اصل ۵۵ ناظر به اعتباراتی است که در بودجه‌ی کلّ کشور منظور شده و صلاحیت دیوان محاسبات در رسیدگی و حسابرسی محدود به همان موارد است ( ادار­­ه­ی کل تنقیح ، ۱۳۸۵: ۲۷-۲۶).
البته این موضوع درباره شرکت­های دولتی که دارای بودجه‌ی مستقل از بودجه عمومی‌ دولت هستند نیز ممکن است مطرح شود. سابق در زمان حکومت قانون دیوان محاسبات مصوب ۱۳۱۲، شرکت‌های دولتی مشمول صلاحیت دیوان نبودند و به همان بازرسی موضوع قانون تجارت اکتفا می‌‌شد. لیکن اکنون با توجه به قید عبارت “شرکت‌های دولتی در اصل ۵۵ قانون اساسی‌ و ماده‌ی ۲ قانون دیوان محاسبات کشور و ذکر بودجه­ی شرکت‌های دولتی در ماده‌ی ۱ قانون محاسبات عمومی‌ کشور راجع به تعریف بودجه‌ی کل کشور و درج بودجه­ی کلی‌ شرکت‌های دولتی در قانون بودجه­ی سالانه­ی کلّ کشور”، تردید کمتری در این زمینه وجود دارد( رستمی، ۱۳۹۰: ۲۸۸ ).
البته باید توجه داشت که صرف قرایت گزارش در مجلس و النهایه ثبت در مشروح مذاکرات علنی مجلس را افاده نموده قابل تأیید نمی‌باشد، چرا که عدم تصویب گزارش تفریغ در مجلس نشانگر عدم ضمانت اجرای دستاوردها و نتایج رسیدگی‌های دیوان (شبیری‌نژاد،۱۳۸۷: ۲۶۱) و حاکی از غلبه‌ی جنبه‌ی هدف‌گونه‌ی گزارش تفریغ بر وسیله بودن آن نمی‌باشد(حسینی عراقی، ۱۳۸۱: ۲۷).
۳- ارزیابی شیوه‌های نظارت بر بودجه در ایران
در بین نظام­های کنترلی پیش‌بینی شده، کنترل قضایی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است. اختیارات دیوان محاسبات به نحوی در قانون سامان داده شده که از لحاظ قانونی توانایی کافی دارد و با توجه به قلمرو و صلاحیت دیوان و اشرافی که بر امور مالی دستگاه‌ها دارد، وقوع تخلفات در اجرای بودجه و سوء استفاده‌های مالی در سطح دستگاه‌ها اگر غیر ممکن نباشد مشکل می کند. سلامت مالی دستگاهی در گروه عملکرد صحیح و فعال دیوان می‌باشد. بجا است که هر سال گزارش جامعی نسبت به برقراری روش‌ها و دستور العمل‌های مناسب مالی منتشر نماید. چه بسا نظریات کارشناسی دیوان زمینه مناسبی را جهت بازسازی و رفورم اداری دستگاه‌ها فراهم نماید.
البته می‌توان به پاره ای از نارسایی­های نهادها­ی نظارتی بر بودجه در ایران اشاراتی نمود:
اعمال هر نوع نظارت و کنترل، قبل از هر چیز مرهون دو ابزار اساسی است: یکی اختیارات قانونی و ضمانت اجرای قانونی جهت اجرای بهینه­ کنترل و نظارت مطلوب و دیگری وجود نیروی انسانی متناسب با نوع نظارت محولّه است. هر چند که از حیث اختیارات و ضمانت اجراهای قانونی، دیوان محاسبات عمومی از موقعیت مطلوبی برخوردار است، لیکن از حیث کمّیت نیروی انسانی متخصص در مقایسه با حجم انبوه فعّالیت آن با مشکل اساسی روبرو است، به نحوی که در برابر بودجه‌ی چند صد میلیاردی سالانه‌ی کشور، در حال حاضر قریب ۱۳۰۰ پرسنل در دیوان محاسبات مشغول بکار هستند که نتیجه‌ی این عدم همخوانی حجم کار با نیروی انسانی که در اختیار دیوان محاسبات عمومی است، آن شده که عملاً حسابرسان دیوان نظارت خود را به طور نمونه ­ای و به طور راندوم انجام دهند و از رسیدگی و انجام عملیات حسابرسی تک­تک اسناد و مدارک مالی ارسالی بازمانند و این چیزی نیست جز خارج شدن بخشی از حساب‌های دولت از چرخه نظارت دیوان و چه بسا اسنادی که بدین وسیله مورد بازبینی قرار نگرفته‌اند، درگزارش نهایی دیوان تأثیر دیگری بر جای می‌گذاشت که این امر در حال حاضر مهم‌ترین ایراد ماهیتی وارده به فعالیت دیوان محسوب می‌شود. به همین دلیل در حال حاضر امکان دستیابی کامل به اهداف تعیین شده برای دیوان میسور نیست. فلذا جای آن دارد که با توجه به نقش حساسی که دیوان در ارزیابی عملکرد مالی دولت در سال مالی ایفاء می نماید و به منظور فراهم آمدن امکان نظارت کامل دیوان بر کلیه­ فعالیت­های مالی دولت، نسبت به تجدید نظر در ساختار نیروی انسانی دیوان محاسبات اقدام گردد.
از حیث شکلی نیز ایراداتی به نحوه­ ارائه گزارش دیوان وارد است و آن فنی بودن، حجیم بودن و ارائه­ آن در زمان مضیّق به مجلس می‌باشد که بدین لحاظ گزارش دیوان به شکل شمّه­ای در مجلس قرائت می‌گردد. توضیح آنکه با توجه به تخصصی بودن عملیات حسابرسی، لاجرم اطلاع دقیق از مباحث و ایرادات مطرح شده توسط حسابرس، نیازمند داشتن پاره ای اطلاعات مالی است که با توجه به تشکیل مجلس از تخصص­های مختلف، در نهایت بخش قابل ملاحظه‌ای از نمایندگان از کسب اطلاعات مفیدی که توسط دیوان در قالب تعابیر و اصطلاحات فنی حسابرسی بیان شده است محروم می‌مانند. ضمن آنکه به لحاظ مضیق بودن فرصت نمایندگان مجلس و تکلیفی که بر عهده آن در رد یا قبول گزارش دیوان گذارده شده است فرصت آنچنانی در مطالعه­ متون فنی گزارش دیوان ایجاد نمی­نماید و به لحاظ حجم گزارش تقدیمی به مجلس که مستند به اسناد ضمیمه نیز است، بر صعوبت بررسی گزارش دیوان توسط تک­تک نمایندگان مجلس می‌افزاید. بدین لحاظ به نظر می­رسد پیش ­بینی تمهیداتی به منظور رساتر شدن و سهل الهضم شدن گزارش دیوان و ارائه­ آن به نمایندگان در یک فرصت مناسب و موسّع‌تر می ­تواند نقیصه­ی حاضر را برطرف نماید(امامی،۱۳۸۹: ۲۱۶).
بعلاوه شرایط عضویت در دیوان نیازمند آن است که تخصص و داشتن تحصیلات مرتبط با درج در قانون از شرایط ورود به مجموعه‌ی دیوان شود(منصوریان،۱۳۸۹: ۳۸۳)
برخلاف رویه‌ی معمول که معتقد به نظارت شدید است، بایستی گفت که نظارت نباید شدید و سختگیرانه باشد. در ایران دستگاه‌ها پس از پایان سال مالی تنها چند ماه حق هزینه کردن بودجه را در بخش مورد نظر دارند و در غیر اینصورت موظفند اعتبار را به خزانه برگشت دهند(البته دانشگاهها در این مورد مختارند که بودجه را هزینه یا به خزانه برگردانند). اما بعنوان مثال در کره‌ی جنوبی بجای بحث نظارت شدید بحث هدایت و ارشاد مطرح است. روش حاکم بر کره متفاوت با روش ایران است. به این صورت که دستگاه‌ها تا زمان اتمام پروژه حق هزینه کردن اعتبار را دارند و الزامی به بازگرداندن اعتبار به خزانه ندارند، در مقابل موظف به تحویل کار به نحو مطلوب می باشند (روش نظارتی هم به این طریق است که مجریان موظف به ارائه‌ گزارش انجام کار به مدیران بالاتر هستند). حسن این روش در این است که پروژه‌ها به دلیل در اختیار داشتن اعتبار و زمان کافی با کیفیت مطلوب انجام می شوند، در حالی که در ایران هم بعلت سقف زمانی و نیز نداشتن اعتبار کافی پروژها ازکیفیت مطلوب برخوردار نیست. در واقع روشی که امروزه در اکثر کشورها اعمال می‌شود روش بودجه‌ریزی عملیاتی است، بدین معنی که زمان انجام کار چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد،بلکه نتیجه‌ی کار مهم است. بدنبال تحقّق هدف هستند که این خود موجب پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری مدیران و در نتیجه بهبود کیفیت کار می‌شود. اما در ایران به هدف و نتیجه‌ی کار و در نتیجه نظارت اهمیت چندانی داده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]




    1. قرنطینه حیوان تازه وارد شده ، رعایت شود ؛
    1. شرایط حرارت و برودت ، نور و هوای تنفسی از محل خرید حمل تا به محل دایم حیوان فراهم باشد؛
    1. وسیله نقلیه حمل حیوان ، دارای شرایط و مجوز لازم داشته باشد ؛
    1. فضا و قفس با گونه حیوان متناسب باشد ؛
    1. قفس ها امکان استراحت حیوان را داشته باشند ؛
    1. حیوانات در مجاورت حیوانات شکارچی خود قرار نگیرند ؛
      1. قفس ها برای مشاهده توسط فرد مراقب مناسب باشد ؛
      2. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. امکان فرارحیوان از قفس وجود نداشته باشد ؛
    1. صداهای اضافی که باعث آزار حیوان می شوند از محیط حذف شود ؛
    1. امکان آسیب و جراحت حیوان در اثر جابجایی وجود نداشته باشد ؛
    1. ازمواد ضد عفونی کننده استاندارد ، برای تمیز کردن محیط واستریل نمودن وسایل استفاده شود ؛
    1. تغذیه و آب مصرفی حیوان مناسب باشد ؛
    1. بستر و محل استراحت حیوان بصورت منظم تمیز گردد ؛
    1. تهویه و تخلیه فضولات به طور پیوسته انجام شود ، به نحوی که بوی آزار دهنده و امکان آلرژی زایی و انتقال بیماری به حیوانات آزمایشگاهی وجود نداشته باشد ؛
    1. ذخایر آب و غذا ، روشنایی و رنگ مناسب در محل نگهداری حیوانات بکار گرفته شود ؛
    1. فضا برای ذخیره سازی اجساد و لاشه حیوانات و دفع آنها وجود داشته باشد ؛
    1. فضای کافی و راحت برای پرسنل اداری و تخصصی و تکنسین ها وجود داشته باشد ؛
    1. کارکنان باید آموزش کار با حیوانات را دیده باشند ؛
    1. کارکنان باید اهمیت کار پژوهش با حیوانات را فرا گیرند ؛
    1. سلامت حیوان ، توسط فرد تحویل گیرنده کنترل ‌شود ؛
    1. از حیوانات بیمار یا دارای شرایط ویژه مثل بارداری و شیردهی استفاده نشود ؛
    1. فرصت لازم برای سازگاری حیوان با محیط و افراد ، قبل از پژوهش فراهم ‌شود ؛
    1. قبل از ورود حیوانات ، براساس نوع و گونه ، شرایط لازم نگهداری فراهم باشد ؛
    1. در صورت نگهداری درفضای باز ، حیوان باید دارای پناهگاه ‌باشد ؛
    1. در فضای بسته شرایط لازم از نظر نور ، اکسیژن ، رطوبت ، دما ، فراهم شود ؛
    1. قفس‌‌ها و دیوار کف و سایر بخش‌های ساختمانی قابل شستشو و قابل ضد عفونی کردن ‌باشد[۸۹].

د) شرایط اجرای پژوهش های حیوانی :

    1. گونه خاص حیوانی انتخاب شده برای آزمایش و تحقیق مناسب باشد ؛
    1. حداقل حیوان مورد نیاز برای صحت آماری و حقیقی پژوهش مورد استفاده قرار گیرد ؛
    1. امکان استفاده از برنامه‌های جایگزینی بهینه به جای استفاده از حیوان وجود نداشته باشد ؛
    1. حداقل آزار در مراحل مختلف تحقیق و در روش اتلاف حیوان پس از تحقیق بکار گرفته شود ؛
    1. درکل مدت مطالعه کدهای کار با حیوانات رعایت شود ؛
    1. نتایج تحقیق باید منجر به ارتقاء سطح سلامت جامعه ‌گردد [۹۰].

ه) دستورالعمل نحوه بکارگیری حیوانات
در فعالیتهای تحقیقاتی , آزمایشگاهی , آموزشی , استحصالی و …

    1. انجمن حمایت از حیوانات عهده دار حفاظت و صیانت از حقوق این موجودات بوده و در این رابطه با تمام مراکز تحقیقاتی , آموزشی , داروسازی و غیره که در بخشهای مختلف خود از حیوانات استفاده می نمایند همکاری علمی و عملی خواهد داشت .
    1. پایان نامه ها و طرح های تحقیقاتی که به نوعی در ارتباط با حیوانات هستند و همچنین تحقیقات آزمایشگاهی بر روی آنها ( اعم از مهره داران و بی مهرگان ) , برنامه های آموزشی در سطح دانشگاهها و استفاده از حیوانات در مراکز تولید دارو و مواد شیمیائی به منظور رعایت حقوق حیوانات با هماهنگی و زیر نظر انجمن حمایت از حیوانات و با موافقت آن انجام می گیرد .
    1. تنها مراکزی مجاز به استفاده از حیوانات زنده درفعالیت های خود اعم از تحقیقات علمی , آزمایشگاهی و آموزشی هستند که آموزشهای لازم برای محققین و شرایط لازم برای نگهداری مناسب حیوانات را فراهم کرده باشند و مجوز موردی یا کلی مربوطه را از انجمن حمایت از حیوانات کسب کرده باشند .
    1. مجوز آزمایش بر روی حیوانات زنده برای هر مطالعه , تحقیق و یا کارآزمایشگاهی باید جداگانه اخذ گردد و اعتبار آن طبق قرار داد اولیه و بسته به شرایط و نحوه فعالیت مشخص باشد .
    1. در صورت وجود راه های جایگزین برای آزمایش بر روی حیوان زنده اعم از روش های مدل سازی رایانه ای یا استفاده از مدل های مصنوعی باید به جای استفاده از حیوان زنده , از این روش ها استفاده شود .
    1. برای کاهش تعداد حیوانات مورد استفاده در امر تحقیق باید حتی الامکان از روش های آنالیز آماری و مدلهای ریاضی مناسب استفاده کرد .
    1. نگهداری , پرورش و تغذیه کلیه حیوانات آزمایشگاهی باید زیر نظر دامپزشک متخصص یا محقق مجرب مورد تائید انجمن صورت گیرد .
  1. هرگونه تحقیق و آزمایش بر روی حیوانات اصولا باید منجر به نتایج مفید برای جامعه انسانی یا حیوانی شود و نتایج به دست آمده باید کاملا توجیه کننده لزوم استفاده از حیوانات باشد و نباید تحقیق تصادفی , بی فایده تکراری و مبهم انجام شود .
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم