|
|
مدیریت بازار(مشتری) مدیریت دانش مهندسی ارزش تخصیص منابع مدیریت هزینه همسویی و توازن دلایل مقبولیت روبه رشد کارت امتیازی متوازن را میتوان در موارد زیرجستجو کرد: ۱ـ سیستم مدیریتی کارت امتیازی متوازن تنها چارچوب موجود در دنیا است که قادر است استراتژیها را با عملکرد و بودجه تلفیق نماید. به همین دلیل است که طی گزارشی که سازمان توسعه همکاریهای اقتصادی (OECD) در سال ۲۰۰۷ از وضیعت سیستمهای ارزیابی و مدیریت عملکرد و بودجهریزی عملیاتی در دنیا منتشر ساخت سیستم مدیریتی کارت امتیازی متوازن را جامعترین سیستم موجود جهت استقرار نظام ارزیابی مدیریت عملکرد معرفی کرد. ۲ـ کارت امتیازی متوازن یک سیستم ارزیابی و اندازهگیری عملکرد فراتر و جامعتر از سیستمهای اندازهگیری مالی ارائه میکند. در این روش، علاوه بر شاخصهای مالی، وضعیت سازمان با شاخصهای سه منظر دیگر، در یک رابطه علی- معلولی، سنجش میشوند. عملکرد مالی به رضایت یا عدم رضایت مشتریان وابسته است. رضایت و عدم رضایت مشتریان نتیجه کارآیی، بازده و کیفیت فرایندهای سازمان است. چگونگی انجام فرایندها نیز به کیفیت نیروی انسانی، انگیزهها و اختیار عمل آنان و نیز سیستمهای اطلاعاتی بستگی دارد. در واقع، کارت امتیازی متوازن بین اجزای مختلف سازمان یک ارتباط علی و معلولی برقرار میکند و به سازمان به مثابه یک پیکر واحد و یکپارچه مینگرد. ۳ـ کارت امتیازی متوازن قادر است استراتژی را به اهداف و برنامههای اجرایی و عملیاتی مشخص در چهار منظر متصل نماید. تبدیل جهتگیریهای استراتژیک به اهداف و برنامههای مشخص از یک سو و برقراری یک سیستم اندازهگیری، جهت کنترل چگونگی تحقق اهداف و پیشرفت برنامهها از سوی دیگر، جذابیت و کاربرد کارت امتیازی متوازن را افزایش داده است. ۴ـ کارت امتیازی متوازن انتظارات مدیریت از حوزههای مختلف سازمان را به طور هماهنگ و همسو با چشمانداز و استراتژی منتقل میکند. بنابراین مدیران میتوانند انتظارات و اهداف سازمان از واحدهای مختلف را به طور شفاف و همسو با چشمانداز و استراتژی سازمان تعیین و به مدیران و مسئولان قسمتهای مختلف منتقل نمایند. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پیادهسازی کارت امتیازی متوازن سازمانهایی که از کارت امتیازی متوازن استفاده میکنند، باید آن را با محیط خاص خودشان و همچنین فرآیندهای درونی خود هماهنگ سازند. اهداف و مقیاسهای BSC توسط چشمانداز و استراتژیهای سازمانی تعیین میشوند و مقصودشان سنجش عملکرد سازمانی با بهره گرفتن از چهار بعد مذکور است (کاپلان و نورتون، ۱۹۹۶). آنها تاکید میکنند که BSC فقط یک الگو است و باید با توجه به عوامل مشخصه یک شرکت تعدیل شود (بنکر و همکاران[۳۳]، ۲۰۰۴). با توجه به زمینهای که یک سازمان در آن فعالیت میکند، همچنین با توجه به استراتژی انتخاب شده، تعداد چشماندازها را میتوان افزایش داد و یا یکی را جایگزین دیگری کرد (مورس و کریج[۳۴]، ۲۰۱۰). هسته BSC توسط چشمانداز و راهبرد شکل میگیرد. این دو، در واقع پایهای جهت تشکیل چهار جنبه BSC هستند. نتایج مالی در BSC زمانی به دست میآیند که تلاشهای سازمان در سه حوزه دیگر به خوبی هدایت شوند (استوارت و محمد[۳۵]، ۲۰۰۱). مناظر BSC در شکل (۲ـ۶) نمایش داده شده است. چشمانداز در سازمان توسط راهبردها تحقق مییابد که این راهبردها خود توسط BSC مشخص میگردند. این اتفاق زمانی به شکل موفق صورت میپذیرد که شاخصها و حوضههای تمرکز استراتژیک با هر یک از چهار جنبه BSC مرتبط باشند و هر شاخص دارای یک هدف کمی است (میلیس و مرکن، ۲۰۰۴). این رویه در شکل (۲-۷) نمایش داده شده است. شکل (۲ـ۶): تبدیل چشمانداز و استراتژی به چهار جنبه BSC (استوارت و محمد، ۲۰۰۱) شکل (۲ـ۷): شماتیک ساده متدولوژی BSC (میلیس و مرکن، ۲۰۰۴) پیادهسازی کارت امتیازی متوازن در شش گام به شرح زیر انجام میگیرد: ـ گام اول در این گام، بنیادها و اعتقادات هستهای و اساسی سازمان مورد ارزیابی قرارگیرد. مانند: فرصتهای بازار، رقبا، موقعیت مالی، اهداف بلند و کوتاهمدت، شناسایی آن چه رضایت مشتری را جلب میکند. در این راه باید از ماموریت سازمان بهره گرفت. ماموریت، فلسفه وجودی سازمان است. هر سازمان در پاسخ به یک سری نیازها ایجاد میشود و هدف آن رفع آن نیازها میباشد. بنابراین قبل از هر اقدام باید مشخص شود که چه نیازهائی منجر به تشکیل سازمان گردیده است. اجزا ماموریت سازمان عبارتند از: مشتریان، محصول، فناوری، بازارها، توجه به مردم، توجه به کارکنان، حوزه جغرافیایی سازمان. در این گام نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدات سازمان نیز معرفی و ارزیابی میگردد. ـ گام دوم در این گام، باید استراتژیهای کلان سازمان تدوین گردد. انواع متداول استراتژیها عبارتند از: استراتژیهای یکپارچگی (رو به جلو، رو به عقب و افقی)، استراتژیهای تمرکز، استراتژیهای رشد، استراتژیهای ثبات و استراتژیهای کاهش. ـ گام سوم پس از تدوین استراتژیها، لازم است در گام سوم، این استراتژیها به مولفههای کوچکتری تقسیم شوند. این مولفهها، اهداف نام دارند. اهداف، قسمتهای اساسی استراتژیها هستند. در این گام، استراتژیها به اهداف ترجمه میشوند. ـ گام چهارم در گام چهارم، نقشه استراتژیکی از استراتژیهای کلان سازمان ترسیم میشود. نقشه استراتژیک با بهره گرفتن از اطلاعات گام قبل و چارچوب کارت امتیازی متوازن ترسیم میگردد. هریک از اهداف، باید در یکی از بخشهای چهارگانه مدل قرارگیرند. ـ گام پنجم در این گام پس از قراردادن اهداف در چارچوب، شاخصها و مقادیر هدف آنها تعیین میشوند. ـ گام ششم در گام ششم، طرحها و برنامههایی که برای دستیابی به اهداف مورد نظر ضروری میباشند، تعیین میگردند. برای اجرای کارت امتیازی متوازن چهار فرایند کلیدی وجود دارد که به صورت متصل و تکرار شونده انجام شده و نهایتاً کارت امتیازی متوازن را از یک سیستم ارزیابی عملکرد به یک سیستم مدیریت استراتژیک تبدیل میکنند. این فرآیندها عبارتند از: ۱ـ روشن نمودن چشمانداز و استراتژیهای سازمان: کارت امتیازی متوازن با تکیه بر موضوع ارزیابی، مدیران را ترغیب به توافق برروی سنجههایی میکند که با بهره گرفتن از آنها چشمانداز خود را عملیاتی نمایند. ۲ـ ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم: زمانی که کارتهای امتیازی متوازن در تمام ساختار سازمان (از بالا به پایین) انتشار یابد، استراتژیها به یک ابزار در دسترس همگان تبدیل خواهد شد. کارت امتیازی به صورت آبشاری از سطوح بالای سازمان شروع شده و به پایینترین سطوح سازمانی سرایت میکند. ۳ـ برنامهریزی و برقراری اهداف کمی: برخی سازمانها در هنگام برنامهریزی استراتژیک و بودجهبندی، مرحله تدوین استراتژی و مرحله تدوین رویههای مورد نیاز را از یکدیگر جدا مینمایند. اما نظم موجود در کارت امتیازی متوازن، سازمانها را وادار به یکپارچه کردن هر دو مرحله نموده و از این طریق بودجههای مالی و تخصیص منابع را به اهداف استراتژیک متصل می کند. ۴ـ بازخور و یادگیری: با فراهمآوردن یک فرایند بازخور و بررسی، کارت امتیازی متوازن به سازمان کمک میکند تا بخش گمشده یادگیری سازمانی خود را احیا نماید. این مهم از طریق تبیین و آموزش چشمانداز مشترک و دریافت بازخورهای استراتژیک جهت ایجاد تعدیلها و اصلاحات لازم در استراتژی، اهداف، سنجهها و برنامهها محقق میشود. این روند تکرارشونده، یک سازمان یادگیرنده با ویژگی سیستم بازخور سهمرحلهای را ایجاد میکند. فرایند استقرار سیستم کارت امتیازی متوازن ارزیابی میزان آمادگی سازمان برای استقرار سیستم کارت امتیازی متوازن ایجاد درک مشترک نسبت به استراتژیهای سازمان تعیین اهداف استراتژیک سازمان به صورت دقیق و قابل اندازهگیری ترسیم و تدوین نقشه استراتژی سازمان و برقراری روابط علی-معلولی بین اهداف استراتژیک واحدهای مختلف در ۴ منظر کارت امتیازی متوازن تعیین سنجههای هادی و تابع عملکرد برای دستیابی به اهداف استراتژیک تدوین برنامهها و راهکارهای عملیاتی مناسب جهت دستیابی به اهداف استراتژیک سازمان اتوماسیون سیستم کارت امتیازی متوازن جهت تسریع و تسهیل ارتباطات درون سازمان و تسری همهجانبه کارت امتیازی متوازن به کل سازمان تسری کارت امتیازی متوازن به صورت آبشاری از سطوح بالا (سطح شرکت) به پائینترین سطوح سازمان (سطح عملیاتی و فردی) ارزیابی و کنترل عملکرد ۲-۴-۵ مدل اوکوموس ((Okumus اوکوموس[۳۶] (۲۰۰۱) مدلی ارائه نمود و در آن عوامل اساسی پیادهسازی استراتژی را در قالب چهار دسته زیر تقسیمبندی نمود: محتوا[۳۷]، محیط[۳۸]، فرایند وخروجی[۳۹]. او مدل پیشنهادی خود را در دو شرکت بینالمللی مورد بررسی قرار داد. در هر دو شرکت دادههای اولیه مؤثر بودن چهار دسته عامل فوق را در فرایند پیادهسازی استراتژی تأیید میکرد. همچنین در این تحقیقات وی سه عامل جدیدِ پیادهسازی مشترک چند پروژه، یادگیری سازمانی و کار با شرکتهای خارجی را شناسایی نمود. اوکوموس (۲۰۰۳) بر اساس یافتههای جدید خود مدل تکمیلشدهای ارائه نمود که با مورد توجه قراردادن هفده عامل، فرایند انتقال از استراتژی به نتیجه و پیامدها را ممکن سازد (شکل ۲-۵). اگرچه فرایند مذکور روندی گام به گام و روبه جلو میباشد عوامل محیطی میباید در کل فرایند مورد ملاحظه قرار گیرد. اوکوموس بر این باور است گاهی تصمیمات استراتژیک بدون برقراری ارتباط مناسب بین استراتژی و عوامل پیادهسازی به اجرا در میآیند. هرگونه عدم توجه به یک عامل در موضوع پیادهسازی، قطعاً بر سایر عوامل و به تبع آن بر موفقیت فرایند پیادهسازی اثرگذار خواهد بود. در نتیجه همواره امکان دستیابی به ارتباطی کامل میان عوامل پیادهسازی در شرایط و محیطی پویا و پیچیده فراهم نخواهد بود و به سختی میتوان به ارتباطی کامل میان عوامل مذکور دست یافت. تعدادی از مطالعات اخیر در زمینه پیادهسازی استراتژی نیز عوامل مشابهی را شناسایی و ارائه کردهاند که از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:38:00 ق.ظ ]
|
|
پژوهشگر: در حین عملیات فتح المبین وقتی آقای هاشمی از امام خمینی در مورد ورود به خاک عراق سوال میکنند، در کنار آن پرسش تشکیل شورای انقلاب برای کشور عراق نیز وجود دارد. یعنی ذهنیت ما فراتر از گرفتن سرزمینی از دشمن است!
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ببینید اساسا تشکیل مجلس اعلای عراق به همین جهت بود که ما یک توانی را آماده داشته باشیم که اگر تحولی در عراق صورت گرفت این افراد رهبری را در عراق بر دست بگیرند. در واقع سازماندهی معارضین و تشکیل مجلس اعلا یک نوع تشکیل دولت سایه بود که مورد حمایت ایران بود. ولی اینکه این موضوع چقدر خوش بینانه است برمیگردد به پیروزی هایی که ما در عملیات های قبلی به دست آوردیم و تصور اینکه میتوانیم از طریق نظامی حکومت صدام را براندازیم که به نظر من یک تصور بسیار خوش بینانه ای بود. پژوهشگر: جنابعالی علاوه بر دانش تئوریک و نظری، تجربه حضور در صحنه جنگ را دارید و از نزدیک شاهد ارتباط فرماندهان با یکدیگر بودید. حضور شما در قرارگاه مرکزی کربلا باعث میشد تا حوادث را بسیار ملموس تر از دیگران درک کنید. پس از خروج ابوالحسن بنی صدر از کشور و تغییر در فرماندهی یگان های ارتش و ایجاد قرارگاه مرکزی کربلا هماهنگی میان فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران به نقطه اوج خود رسید. این هماهنگی تا بعد از پیروزی عملیات بیت المقدس علی الظاهر وجود داشت اما در جریان عملیات رمضان اختلاف نظر آشکار میان فرماندهان دو نیرو به وجود آمد. اولا شما چقدر صحت این موضوع را تایید میکنید؟ دوما اختلافات میان فرماندهان قبل از عملیات رمضان بود و یا اینکه بعد از عملیات رمضان ناشی از شکست ایران در این عملیات بود؟ اختلاف یک امر طبیعی است و کسی هم نمیتواند منکر آن بشود. حتی در عملیات هایی مثل فتح المبین، طریق القدس و بیت المقدس که ما به پیروزی رسیدیم اختلاف نظر میان فرماندهان سپاه و ارتش از نظر شیوه های عملیاتی وجود داشت. اما دو عامل وجود داشت که اجازه نمیداد این امر به خوبی برجسته بشود. اولین عامل از نظر روحی و روانی بود که نیروهای ارتش به خاطر ناکامی های شش ماه گذشته خود که در زمان بنی صدر این عملیات ها اتفاق افتاده بود و عملیات های آن ها ناکام مانده بود سرکوب شده بودند و این امر آنها را در موضع انفعال انداخته بود و لذا اگر اختلافی هم داشتند جرات انکه بسیار محکم روی آن بایستند و نظر خود را مطرح کنند را نداشتند. خصوصا اینکه هر عملیاتی که پیروز میشد این انفعال شکل جدی تری به خود میگرفت و بیشتر تحت تاثیر فرماندهان سپاه قرار میگرفتند. اما عامل دوم. ضرب المثل معروفی است که میگویند پیروزی صد تا مدعی دارد اما شکست یتیم است. وقتی در عملیاتی پیروز میشدیم همگان میگفتند که ما در این پیروزی نقش داشتیم اما وقتی شکست میخوردیم هر یک تلاش میکردند تا تقصیر را برگردن دیگری بیاندازند. قاعدتا طبیعی است پس از ناکامی ما در عملیات رمضان، اختلافاتی که از قبل هم وجود داشت شکل برجسته تری به خود گرفت و از آنجا به بعد است که نمود بیرونی پیدا میکند. اما باید گفت که این همکاری ها تا دو سال بعد هم تا عملیات بدر نیز وجود داشت اما با اکراه همراه بود. زمانی بود که شهید صیاد شیرازی میگفتند عمده توان سپاه بر روی نیروهای بسیجی خود است و این نیروها را به ما بدهید ما هم عملیات پیروزمندانه انجام میدهیم. در عملیات محرم هم نیروی بسیجی نیز در اختیار شهید صیاد قرار گرفت. اما بحث آن بود که توان فیزیکی صرف نیروی بسیجی نیست که میتوانست به جنگ کمک کند بلکه عامل سازمان بسیار دخلیل بود. یعنی آن اعتماد میان فرماندهان و نیروهای عمل کننده در سازمان سپاه وجود داشت ولی در ارتش این امر وجود نداشت. در ارتش رابطه فرمانده و سرباز بر اساس یک رابطه سازمانی و از روی اجبار و دیسیپلین نظامی است. اما در رابطه فرمانده با نیرو در سپاه رابطه عشق و ارادت و ایثار بود. قاعدتا وقتی شما نیروی بسیجی را در اختیار فرماندهان ارتش قرار میدهید آن رابطه ایجاد نمیشود. شاید به صورت فیزیکی آن نیرو در اختیار فرمانده باشد اما از نظر روحی و روانی در اختیار او قرار نمیگیرد. یک مشکل دیگر هم تغییر و تحولاتی بود که در بحث های سیاسی و نظامی اتفاق افتاده بود و چه مسئولین و فرماندهان نظامی کشور ما این تغییر و تحولات را به خوبی درک نکرده بودند و فکر میکردند با طرح های قبلی میتوانند بر شرایط جدید هم فائق بیایند در صورتی که شرایط جدید، روش ها و پاسخ های جدیدی را میطلبد. ما کماکان میخواستیم با پاسخ های قبلی به شرایط جدید پاسخ بدهیم که این امکان پذیر نبود. به هر حال دامنه این اختلافات آنقدر وسیع شد که در شورای عالی دفاع وقت تصمیم گیری شد که ارتش برای خود عملیات مستقل انجام بدهد، سپاه نیز برای خود دست به عملیات بزند. فکر میکنم این امر بعد از عملیات بدر شکل گرفت. بحث آن بود که هر یک از آنها بروند طرحی را بیاورند در شورای عالی دفاع و وقتی به تصویب رسید سازمان دیگر موظف است که از آن عملیات پشتیبانی بکند ولی مسئولیت سازماندهی و هدایت عملیات با آن سازمان پیشنهاد دهنده است. در عملیات های قبلی در سطح قرارگاه ها ویگان ها فرماندهی مشترک داشتیم و حتی به یاد دارم که در عملیات فتح المبین نیز ما گردان ها را هم با یکدیگر ادغام کردیم و به هر حال به صورت سمبلیک این فرماندهی در قرارگاه ها بود و صورت مشترک عملیات ها فرماندهی میشد. ولی بعدا اعلام شد که این طور نمیشود و برای مثال سپاه رفت طرح عملیات والفجر هشت را آماده کرد و مورد تایید شورای عالی دفاع قرار گرفت. طرح و هدایت و فرماندهی با سپاه بود و ارتش نیز به دلیل آنکه دارای نیروی هوایی بود موظف شد که به سپاه در انجام عملیات کمک کند. یا مثلا هوانیزو و توپخانه ها در اختیار سپاه قرار گیرد به اندازه مورد نیاز برای اینکه از عملیات پشتیبانی بکند ولی دیگر عملیات مشترک نبود که ما در سطوح مشترک دارای فرماندهی مشترک باشیم. پژوهشگر: آقای دکتر یعنی وحدت فرماندهی چند عملیات موفق گذشته که در قرارگاه مرکزی کربلا وجود داشت پس از عملیات رمضان از بین رفت؟ در واقع آیا عملیات رمضان نقطه صفر این ماجرا بود؟ بله البته ما در طول تاریخ قرارگاه هایی به نام قرارگاه کربلا یا قرارگاه خاتم داریم، اما مثل آن زمانی که آقای رضایی و صیاد در آن حضور داشتند نبود. اما باز هم میبینیم بعدا در سپاه قرارگاه های کربلا و نجف نیز شکل گرفت. اصولا اسم گذاری های آن زمان نیز تحت تاثیر سپاه بود. بعد از ناکامی در عملیات رمضان، اختلاف دیدگاه ها و روش های فرماندهان سپاه و ارتش از حالت محرمانه بودن خارج شد. البته از قبل هم محرمانه بود اما بروز بیرونی نداشت و از آنجا به بعد بروز بیرونی پیدا کرد اما جنبه رسمی به آن داده نشده بود زیرا مسئولین سیاسی تلاش زیادی میکردند که این دو نیرو کماکان با یکدیگر عملیات انجام بدهند اما بعد از یکی دو سال به این نتیجه رسیدند که دیگر امکان پذیر نیست و مصلحت در این است که هر کدام بنا به فرهنگ و سازماندهی خود عملیات مستثل انجام بدهند. نقطه شروع و بروز بیرونی این اختلاف را میتوانیم از عملیات رمضان قرار دهیم که در عملیات بدر کاملا رسمیت پیدا میکند و بعد از بدر هم عملیات ها مستقل انجام میشود. جناب آقای محمد درودیان یکی از نویسندگان ثابت قدم در عرصه تاریخ نگاری جنگ عراق و ایران میباشند. ایشان در این سالها مسئولیت های مختلفی نیز را برعهده داشتند از جمله: تأسیس تاریخ نگاری جنگ در سپاه طراحی و ساماندهی پروژه تدوین روزشمار جنگ ایران و عراق رئیس دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ در ستاد کل نیروهای مسلح دبیر گروه تهدیدات و روشهای مقابله در مرکز تحقیقات راهبردی ستاد کل نیروهای مسلح مشاور وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح دبیر معاونت دفاعی دبیرخانه شورای عالی امنیت سردبیر فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق ( نگین ایران ) همچنین ایشان کتاب های زیادی را به رشته تحریر درآوردند از جمله: مجموعه پنج جلدی سیری در جنگ
-
- خونین شهر تا خرمشهر
-
- خرمشهر تا فاو
-
- فاو تا شلمچه
-
- شلمچه تا حلبچه
-
- پایان جنگ
مجموعه پنج جلدی نقد و بررسی جنگ
-
- پرسش های اساسی جنگ
-
- اجتناب ناپذیری جنگ
-
- علل تداوم جنگ
۴.روند پایان جگ
-
- گزینه های راهبردی جنگ
سایر کتابها
-
- خرمشهر در جنگ طولانی
-
- آغاز تا پایان
-
- نبرد در شرق بصره
-
- بازیابی ثبات
پژوهشگر: در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس عبور از مرز به منظور رسیدن به خاک عراق برای نیروهای ایرانی طرح ریزی شده بود. آیا فلش یا جهت گیری در کالک عملیاتی برای رفتن به سوی بصره صرفا به همین فلش ختم میشد و شکل آرمانی داشت و یا اینکه نیروهای ایرانی قصد حرکت به سمت عراق را داشتند و بنا به دلایلی موفق به تحقق این امر نشدند؟ به فرض آنکه نیروهای ایرانی توان حرکت به سمت بصره را داشتند باز هم از مرز عبور میکردند؟ ببینید اولا ما وقتی در مورد طراحی عملیات صحبت میکنیم در واقع قصد داریم یک امری را محقق کنیم و به آن عینیت بدهیم. طبیعتا برآوردها، محاسبات، ذهنیت های اولیه با آن چیزی که در فرایند اجرا اتفاق می افتد بسیار متفاوت است. مثلا فرض کنید شما میخواهید یک ساختمانی را بسازید. در اثر گودبرداری ساختمان کناری فرومیریزد و ادامه کار متوقف شد. اینجا زمان، هزینه و همه مواردی را که در نظر داشتید بهم میخورد. جنگ هم نیز به همین صورت بود. وقتی که محاسبات خود را انجام میدهید، زمین ، توان دشمن، آرایش دشمن، استعداد دشمن و بسیاری از موارد را در نظر میگیرد. همچنین توان و نیروی خود را میشناسید و تعریفی از زمین و عوارض آن دارید، بر اساس این موارد هدف گذاری خود را انجام میدهید. در طرح اولیه عملیات بیت المقدس در واقع یک فلش نظامی به سمت بصره بر روی نقشه کشیده شد تا، در صورت موفقیت، از آن استفاده شود. به طور کلی استفاده از موفقیت در جنگ با تعقیب دشمن، یک اصل نظامی است. مثلا عملیات ۵ مرحله ای است، مرحله اول را با موفقیت میگذرانید و دشمن در همین مرحله اگر سازمانش فروپاشید و عقب نشینی کرد، شما هم دست روی دست نمیگذارید و یک احتمالاتی را پیش بینی میکنید. بنابراین این فلش در حد یک احتمال بود و مهم ترین نکته این بود که هیچ نیروی برای انجام این مرحله از عملیات اختصاص داده نشد، در صورتی که در هر مرحله از عملیات، طرح نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بودند. اما نکته مهم اینجاست که ما قبل از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر به این موضوع فکر میکردیم، منتهی نکته ی مهمی وجود دارد که بعدها به عنوان دلایل ادامه جنگ اشاره شد، این موردی است که خدمت شما عرض خواهم کرد. ببینید مرزی که ما از آن نام میبیریم بر روی نقشه یک خط و نقطه چین است و بر روی زمین هیچ نشان مشخصی ندارد. در حقیقت در روی زمین شما نمیتوانید تشخیص دهید که مرز کجاست؟ در صورتی که وقتی نیروهای شما در جنگی که هنوز تمام نشده میخواهند بایستند معنی پیدا نمیکند در جای بایستند که فقط نقطه چین بر روی کاغذ است و قراردادهایی هم که از قبل بوده از بین رفته و دشمن ادعای ارضی بر خاک سرزمینی شما دارد و به دنبال تجزیه و تضعیف قدرت و ایجاد بحران در داخل کشور میباشد. وقتی که شما با دشمنی با این مشخصات میجنگید و مرز نیز به اینگونه هست و هنوز معلوم نیست وقتی خرمشهر آزادشد بتوانی احقاق حق داشته باشید. در واقع اینها ملاحظاتی بوده که ما در این حد به آن فکر میکردیم و به نظر من زمان شروع فکر به این مسائل از بهمن سال ۱۳۶۰ میباشد. اگر خطبه های نماز جمعه و سخنرانی های آقای هاشمی را دنبال کنید میبینید که به این موضوع توجه دارند و در مصاحبه هایی که از ایشان میشود پاسخ مشخصی درباره توقف یا ادامه جنگ دریافت نمیکنید. این یعنی ما از ۵ ماه قبل درگیر این موضوع هستیم. پژوهشگر: فکر می کنم از فروردین ۱۳۶۱ شکل رسمی تری پیدا می کند! بله کاملا صحیح است. بنابراین یک ذهنیت اولیه وجود داشته و ما وقتی به مرز رسیدیم به دلیل مشکلات پیش آمده در مراحل سوم و چهارم و خستگی نیروها و از بین رفتن توان نیروها دیگر به این موضوع فکر نکردیم. در همان مرحله چهارم عملیات هم یک گوشه ای از خاک ما در شلمچه در اختیار عراق باقی ماند که در عملیات کربلای ۵ آزاد شد. زیرا از مرز شملچه تا جاده منتهی به بصره فاصله چندانی وجود ندارد لذا این معبر که به صورت مستقیم به سمت بصره میرود را دشمن قفل کرد و اگر ما توان داشتیم همان را آزاد میکردیم. ما همان را هم نتوانستیم آزاد کنیم.. پژوهشگر: در حقیقت خستگی نیروها باعث شد که ما نتوانیم به سمت خارج از مرز حرکت کنیم؟ بله دیگر توانی باقی نمانده بود. فاصله بین عملیات فتح المبین تا عملیات بیت المقدس بسیار ناچیز است. این نکته را در نظر بگیرید که ما ارتش حرفه ای نبودیم و قدرت نظامی سپاه متکی بر توان نیروهای مردمی بود. پژوهشگر: پس شکل آرمانی نداشته و فقط بر روی نقشه بسنده نشده است؟ ببینید این که ما فکر میکردیم به این موضوع و فلش برای این کار قرار دادیم در صورت توانایی و فرپاشیدن دشمن بر اساس احتمالات واقعی بوده است. اما اینکه ما نیرویی بر این کار اختصاص بدهیم چنین چیزی نبوده است. این موضوع که چرا ما ادامه ندادیم به خاطر این بود که توان ما تمام شد و مهم ترین دلیلش هم این است که ما نتوانستیم آن تکه باقی مانده شلمچه را آزاد کنیم و بعدها در عملیات کربلای ۵ موفق به تحقق این امر مهم شدیم. پژوهشگر: شواهد نشان میدهد که هیچکس جز آقای هاشمی فکری برای نحوه ادامه جنگ با عراق نداشته است. در حقیقت ایشان از اواخر سال ۶۰ فکری را در ذهن میپروراندند که در جلسه سوم خرداد با امام خمینی ( ره ) کاملا متجلی شد. آیا شما نیز اعتقاد دارید که کسی دیگر جز آقای هاشمی فکری برای ادامه جنگ نداشت؟ من نیز هیچ ایده ای دیگری ندیدم. این نکته بسیار مهمی است زیرا عمق فکری و تاثیر آقای هاشمی را نشان میدهد. من معتقدم استراتژی ما این بود که یک منطقه ای را از خاک دشمن بگیریم و بعد جنگ را تمام کنیم که این نظر آقای هاشمی بود. این موضوع که اسراییل چرا به جنوب لبنان حمله کرد و آیا حمله اسراییل به جنوب به دلیل نگرانی از پیروزی ایران بوده یا خیر، اینها تماما متاثر از قدرت تحلیل ذهنی اقای هاشمی بوده است. حتی وقتی امام اعلام میدارند که حمله اسرائیل به لبنان یک توطئه ای است که ما را از ادامه جنگ با عراق بازدارند، به نظر من طرح این موضوع به صورت آشکار و از نظر تقدم زمانی، به وسیله آقای هاشمی اعلام شده است. فارغ از اینکه نتیجه بگیریم این تحلیل درست بود یا خیر که البته من فکر میکنم این تحلیل درست نبوده، زیرا شواهد و قرائن نشان میدهد که بین پیروزی ما در خرمشهر و حمله اسراییل به جنوب لبنان، ارتباطی وجود ندارد اما به هر دلیل این تحلیل صورت گرفته است.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
ب- فرستنده اسنادی یا گیرنده یا هر شخص دیگری که توسط فرستنده به عنوان کنترل کننده تعیین و به متصدی حمل معرفی می شود. در خصوص مورد اخیر (بند ۴) لازم به توضیح است که منظور کنوانسیون روتردام در بند ۱ ماده ۵۱ از مواردی که شامل بندهای ۲ و ۳ و ۴ ماده ۵۱ نمی شود اسنادی مانند seaway bills و straight bills of lading می باشد. این اسناد خصلت تجاری نداشته و قابلیت نقل و انتقال از طریق پشت نویسی را دارا نمی باشند و تنها رسید دریافت کالا محسوب می شوند.[۳۰۸] همچنین به نظر می رسد زمانی که قرارداد حملی نیز وجود نداشته باشد یا اسناد حمل برای محموله صادر نشده باشد نیز “کنترل کننده” طبق بند ۱ ماده ۵۱ کنوانسیون روتردام تعیین خواهد شد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
از جمع بندی بندهای فوق الذکر می توان چنین نتیجه گرفت که در اسناد حمل قابل انتقال، “دارنده” همان “کنترل کننده” می باشد و در خصوص اسناد حمل غیرقابل انتقال نیز صرفا “فرستنده” یا “گیرنده” (وقتی سند به وی منتقل و در تصرف گیرنده قرار گرفته باشد) کنترل کننده محسوب می شوند. در مورد سایر اسناد نیز (راهنامه دریایی و ….) به جهت اینکه تحویل کالا مستلزم تحویل سند نیست لذا فرستنده تنها شخصی است که کنترل کننده محسوب می شود و فرستنده می تواند این حق را به هر شخصی که صلاح بداند منتقل نماید بدون اینکه نیاز به دخل و تصرف در مفاد سند یا انتقال خود سند به چنین شخصی وجود داشته باشد و تنها لازم است اراده فرستنده در این خصوص به اطلاع متصدی حمل رسانیده شود. از طرفی در کنوانسیون روتردام که این حق به رسمیت شناخته شده است امکان انتقال حق کنترل جزء موارد آمره نمی باشد و حسب ماده ۵۶ طرفین قرارداد حمل می توانند امکان انتقال حق کنترلی را که در بندهای قبلی تشریح شده است را محدود نموده یا آن را جزئا یا کلا ملغی نمایند. ۴-۲-۴-۲- حقوق کنترل کننده در ماده ۵۰ کنوانسیون روتردام پنج نوع حق و اختیار برای برای “کنترل کننده” منظور شده است: ۱- حق دادن دستورات یا تعدیل و تغییر دستورات قبلی در خصوص محموله به متصدی حمل مشروط به اینکه: ۱-۱- این اقدامات باعث تغییر و یا تعدیل در چهارچوب قرارداد حمل نگردد و با عملیات معمول متصدی حمل از جمله عملیات تحویل دادن کالا در مقصد در تعارض نباشد.[۳۰۹] ۲-۱- اجرای دستورالعمل ها در لحظه وصول توسط متصدی حمل بصورت منطقی قابل اجرا باشد.[۳۱۰] ۲- حق تحویل گرفتن محموله در هر یک بندرهایی که در جدول کشتی های لاینری ذکر شده است از جمله بندر مقصد و حق تحویل گرفتن محموله در هر نقطه از مسیر حمل داخلی.[۳۱۱] البته به نظر می رسد منظور کنوانسیون روتردام از “مسیر حمل داخلی” در بند b1 ماده ۵۰ مربوط به هنگامی است که “محل تحویل” کالا با “بندر مقصد” یکی نباشد. ۳- حق جایگزینی و تغییر گیرنده.[۳۱۲] ۴- حق تغییر مفاد قرارداد حمل با توافق متصدی حمل.[۳۱۳] ۵- حق انتقال حق کنترل[۳۱۴] همانگونه که ذکر گردید یکی از حقوق متصوره برای کنترل کننده در کنوانسیون روتردام حق تغییر گیرنده می باشد. اعمال این حق با توجه به کتبی یا الکترونیکی بودن و همچنین قابل انتقال بودن یا نبودن اسناد حمل متفاوت می باشد که این امور در ذیل تشریح می گردد : ۱- در مورد اسناد حمل موضوع بند ۱ ماده ۵۰ (راهنامه دریایی، ….) با توجه به اینکه این اسناد غیرقابل انتقال هستند انتقال حق کنترل به شخص دیگر نیازی به انتقال سند ندارد بلکه فقط به موجب اطلاعیه ای است که براساس آن فرستنده بوسیله آن اطلاعیه وقوع این انتقال را به اطلاع متصدی حمل رسانیده باشد. به عبارتی این اقدام نوعی ایقاع محسوب می شود و نیازی به اخذ موافقت از متصدی حمل نمی باشد. از طرفی اشخاصی که امکان انتقال حق کنترل به آنها در این نوع اسناد از طرف فرستنده وجود دارد عبارتند از: ۱-۱- فرستنده اسنادی ۲- ۱-گیرنده ۳-۱- هر شخص دیگری که فرستنده صلاح بداند. ۲- در خصوص “سند حمل کتبی غیرقابل انتقالی” که مستلزم تحویل می باشد، “حق کنترل” با تحویل سند (بدون پشت نویسی) به گیرنده محقق می شود و اگر نسخ اسناد حمل متعدد باشد باید همه نسخه ها تحویل وی شده باشد. ۳- در خصوص “سند حمل کتبی قابل انتقال” با انتقال خود سند به روش های مذکور در ماده ۵۷ (از طریق پشت نویسی یا قبض و اقباض) حق کنترل نیز به شخص جدید منتقل می گردد. ۴- در خصوص “سند حمل الکترونیکی” قابل انتقال، با انتقال آن به شخص بعدی، حق کنترل نیز به وی منتقل می شود. ۴-۲-۴-۳- نحوه اجرای حق کنترل حق کنترل بسته به ماهیت حقی که در بند قبل توضیح داده شد ممکن است بصورت عملی انجام شود معذلک حسب بند ۲ ماده ۵۴ وقتی اعمال حق کنترل باعث تغییر بندری شود که کالا در آن باید تحویل شود[۳۱۵] یا وقتی شخص “کنترل کننده” تغییر می کند و همچنین هر تغییری در مفاد قرارداد حمل که باید با هماهنگی متصدی حمل به عمل آید لازم است این موارد در “سند حمل کتبی” یا در متن “سند حمل الکترونیکی” قید و به امضاء متصدی حمل رسانیده شود[۳۱۶]. حسب ماده ۵۶ کنوانسیون روتردام دامنه حقوقی که در ماده ۵۰ ذکر شده است با توافق طرفین قرارداد حمل قابل تغییر می باشد فی المثل می توانند در خصوص دامنه زمانی حق کنترل که در بند ۲ ماده ۵۰ ذکر شده است مدت زمان کمتر یا بیشتری را منظور نمایند یا حق تحویل گرفتن کالا را بصورت مشخص تعیین و محدود نمایند. ۴-۲-۴-۴- مسئولیت کنترل کننده در کنوانسیون روتردام حسب بند b ماده ۴۵ وقتی اسناد حمل برای محموله صادر نشده باشد و یا در مفاد قرارداد حمل مشخصات گیرنده ذکر نشده باشد، کنترل کننده مکلف است راهنمائی لازم را به متصدی حمل در خصوص تعیین مشخصات و آدرس گیرنده ارائه نماید. همچنین طبق بند ۲ ماده ۵۲ کنترل کننده در مقابل متصدی حمل نسبت به اعمال حق کنترل دارای مسئولیت کامل و بدون قید و شرط است چرا که این اعمال نه بر اثر رویه متعارف عمل حمل و نقل بلکه بواسطه درخواست و دستور کنترل کننده انجام می شود و به همین جهت در کنوانسیون روتردام کنترل کننده بر اساس نظریه “تضمین حق” در مقابل متصدی مسئول شناخته شده است. حسب بند ۱ ماده ۵۵ کنوانسیون روتردام کنترل کننده موظف است نسبت به تامین به موقع اطلاعات و دستورات و اسنادی که مربوط به کالاست و توسط فرستنده در اختیار متصدی حمل قرار داده نشده است و وی (متصدی حمل) برای انجام تعهدات مربوط به عملیات حمل و نقل بدان احتیاج دارد اقدام نماید. البته الزام کنترل کننده در این مورد وقتی ممکن است که متصدی حمل بصورت معمول نتواند نیازمندی های خود را رفع نماید. از طرفی مسئولیتی که طبق بند ۲ ماده ۵۲ به عهده کنترل کننده قرار گرفته است حسب ماده ۵۶ قابل تغییر است به عبارتی با توافق طرفین ممکن است حدود و ابعاد مسئولیت یا وظایفی که به موجب بند ۲ ماده ۵۲ بر عهده کنترل کننده قرار گرفته است تغییر نماید. ۴-۲-۵- دارنده در کنوانسیون روتردام “دارنده”[۳۱۷] حسب بند ۱۰ ماده ۱ فی الواقع کسی است که متصرف و ذینفع اسناد حمل به عنوان یک سند تجاری می باشد. از این اصطلاح در کنوانسیون های لاهه و هامبورگ استفاده نشده است و استفاده از این اصطلاح در کنوانسیون روتردام همانگونه که در بند چهارم فصل اول این تحقیق ذکر شده است ناشی از توجهی است که نویسندگان کنوانسیون به وصف تجاری اسناد حمل داشته اند. امری که در ماده ۵۷ این کنوانسیون نیز مورد تاکید مجدد قرار گرفته است. ۴-۲-۵-۱- حقوق دارنده دارنده ی اسناد حمل باتوجه به تسلط و تصرفی که بر اسناد حمل به عنوان اسناد تجاری دارد از حقوق مالکانه برخوردار می باشد معذلک در کنوانسیون روتردام چند مورد ذیل به عنوان حقوق “دارنده” مورد تصریح قرار گرفته شده است: ۱- حق توافق با متصدی حمل برای جایگزینی “سند حمل کتبی” قابل انتقال با “سند حمل الکترونیکی قابل انتقال” و بلعکس.[۳۱۸] ۲- حق مطالبه و تحویل گیری کالای موضوع اسناد حمل از متصدی حمل، مجری یا مجری دریایی.[۳۱۹] ۴-۲-۵-۲- ارتباط کنترل کننده و دارنده با توجه به تعریفی که از “کنترل کننده”[۳۲۰] در ماده ۵۱ کنوانسیون روتردام شده است و در صفحات ۱۰۶ الی ۱۱۰ این تحقیق تشریح شده است باید گفت هر “دارنده ای” می تواند کنترل کننده محسوب شود در حالی که عکس آن صادق نیست. بر اساس بند ۱ ماده ۵۸ کنوانیسون روتردام، نمی توان تعهدات ناشی از قرارداد حمل را به “دارنده ای” که حقوق مربوط به قرارداد حمل را اعمال نمی کند تحمیل نمود فرضی که در این بند ذکر شده است جزء فروض بعیده است چرا که معمولا دلیل ذاتی انتقال سند به “دارنده” برای این است که وی بتواند حقوق متصوره در آن را اعمال کند و دشوار است تصور نمود که دارنده ای در صدد اعمال حقوق سندی که در تصرف وی قرار گرفته است نباشد. البته وقتی متصدی حمل طبق ماده ۵۵ کنوانسیون روتردام نیازمند اطلاعات و اسناد و مدارک است تامین این موارد به عهده “کنترل کننده” می باشد و در بند ۱ ماده مذکور اگر چه از “دارنده” نامی برده نشده است ولی با توجه به بند۳ ماده ۵۱ به لحاظ اینکه در اسناد حمل قابل انتقال، “دارنده” همان “کنترل کننده” محسوب می شود فلذا “دارنده” در مقام “کنترل کننده” موظف به تامین موارد مورد نیاز متصدی حمل می باشد اگر چه حقوق موجود در اسناد حمل را اعمال نکرده باشد. ۴-۲-۶- عامل یا نماینده فرستنده “نماینده یا عامل”[۳۲۱] در حقوق حمل و نقل دریایی بیشتر برای اشخاصی که از طرف متصدی حمل اقدام می نمایند کاربرد دارد و در صفحات ۷۶ الی ۷۸ این تحقیق ابعاد مختلف آن تشریح و مورد بررسی قرار گرفته است و از ذکر مجدد آن خودداری می شود. در کنوانسیون لاهه تنها در بند i2 ماده ۴ از نماینده فرستنده نام برده شده است در این بند در صورتی که عمل فرستنده یا مالک محموله یا نمایندگان آنها باعث ایجاد خسارت شده باشد متصدی حمل از مسئولیت مبری خواهد بود. در کنوانسیون هامبورگ در ماده ۱۲ از یک طرف مسئولیت اقدامات و خطاهای کارکنان و نماینده فرستنده به عهده وی گذاشته شده است (مسئولیت ناشی از عمل دیگری) و از سوی دیگر مسئول شناختن فرستنده باعث سلب مسئولیت نماینده و کارکنان نخواهد شد. البته برخلاف متصدی حمل که در کنوانسیون هامبورگ برای وی “فرض تقصیر” شده است در این خصوص اشخاص یاد شده طبق قواعد عام مسئولیت مدنی و پس از احراز ارکان سه گانه مسئولیت مدنی در مقابل خسارات وارده دارای مسئولیت می باشند. ۴-۲-۷- پیمانکار “پیمانکار”[۳۲۲] بطور کلی به شخص حقیقی یا حقوقی اطلاق می شود که به موجب یک قرارداد با شخص دیگر در مقابل دریافت وجه انجام اموری یا ارائه خدماتی را به عهده می گیرد.[۳۲۳] از طرفی در پروژه های بزرگ و امور حمل و نقل لاینری، معمولا پیمانکار اصلی تعهدات خود را با عقد قرارداد پیمانکاران جزء یا دست دوم واگذار می نماید، به چنین پیمانکارانی که بصورت غیرمستقیم با کارفرمای اصلی در ارتباط می باشند پیمانکار فرعی[۳۲۴] گفته می شود[۳۲۵]. این اصطلاح تنها در کنوانسیون روتردام مورد استفاده قرار گرفته است و در کنوانسیون لاهه، پروتکل ویزبی، مقررات لاهه-ویزبی و کنوانسیون هامبورگ از این اصطلاح استفاده نشده است. اگر چه بر اساس تعریفی که از پیمانکار می شود “مجری” و “مجری دریایی” نیز پیمانکار محسوب می شوند معذلک به دلیل اهمیت این اشخاص در حمل و نقل دریایی، در کنوانسیون روتردام از اصطلاح “پیمانکار” یا “پیمانکار فرعی” برای اشخاص مرتبط با متصدی حمل استفاده نشده و ترجیح داده شده است ابعاد مختلف و خصوصیات چنین اشخاصی تحت عنوانهای اختصاصی “مجری” و “مجری دریایی” تعریف و تشریح شوند. در مقابل، در کنوانسیون روتردام در دو مورد در بند ۲ ماده ۴ و ماده ۳۴، از اصطلاح پیمانکار فرعی برای اشخاص مرتبط با فرستنده استفاده شده است. حسب ماده ۳۴ کنوانسیون روتردام فرستنده در خصوص تقصیر (فعل) یا قصور و غفلت و اهمال (ترک فعل) اشخاص مرتبط با وی از جمله پیمانکاران فرعی دارای مسئولیت می باشد. البته تحمیل مسئولیت این اشخاص به فرستنده در مقابل زیاندیده، به معنی عدم مسئولیت اشخاص مذکور نمی باشد و به همین دلیل نیز در بند ۲ ماده ۴ به پیمانکار فرعی و سایر اشخاص وابسته به فرستنده حق داده است تا بتوانند از مزایا و حقوقی که به موجب کنوانسیون روتردام برای فرستنده در نظر گرفته شده است استفاده نمایند. ۴-۲-۸- مالک محموله[۳۲۶] قرارداد حمل همانگونه که ذکر شد قراردادی است که به موجب آن متصدی حمل متعهد می گردد محموله را در قبال دریافت کرایه از محلی به محل دیگر جابجا نماید. این قرارداد هم در بعد داخلی (ماده ۳۷۷ قانون تجارت ایران) و هم در بعد بین المللی بصورتی یکسان پذیرفته شده است. حسب این تعریف مشخص می گردد که قرارداد حمل جزء عقود عهدی است نه عقود تملیکی و موضوع آن موثر و مرتبط با مالکیت نیست بلکه صرفا به موجب آن متصدی حمل متعهد به جابجا نمودن محموله می گردد و این قرارداد نفیا یا اثباتا موثر در وضعیت مالکیت مال نمی باشد. بر اساس این تعریف، تعهدی که برای متصدی حمل در برابر طرف مقابل ایجاد می شود انتقال محموله از مبداء به مقصد می باشد و در عوض، تعهد طرف مقابل (فرستنده) پرداخت کرایه حمل می باشد[۳۲۷] و با این وصف مشخص است که وضعیت مالکیت مال هیچ گونه دخالتی در وضعیت حقوقی طرفین قرارداد حمل ندارد و لازم نیست فرستنده کالا خود، مالک محموله باشد. به عبارتی متصدی حمل در مقابل تحویل گرفتن محموله بارنامه ای صادر می نماید و در مقصد نیز محموله را به کسی که متصرف و دارنده بارنامه دریایی است تحویل می نماید و با انجام این عمل تعهد قراردادی متصدی حمل خاتمه یافته تلقی خواهد شد. بر همین اساس نیز در هیچ یک از کنوانسیون های بین المللی ذکری از مالک محموله نشده است و تنها از فرستنده نام برده شده است امری که با اصل نسبی بودن قراردادها (ماده ۲۳۱ قانون مدنی) نیز مطابق است. در کنوانسیونهای چندگانه بین المللی حمل دریایی تنها در کنوانسیون لاهه در بند i ماده ۴ از مالک نام برده شده است. حسب این بند در صورتیکه خسارت وارده به محموله ناشی از عمل مالک یا نمایندگان وی باشد از آنجا که ذینفع نهایی جبران خسارت، خود وی (مالک محموله) می باشد جمع قاعده اقدام و قاعده “مالکیت مافی ذمه” و رابطه سببیت در مسئولیت مدنی باعث می شود که متصدی حمل از جبران خسارتی که مالک محموله یا نمایندگان وی مسئولت آن بوده اند معاف گردد. موضوعی که جزء مسئولیت مدنی بوده و فی الواقع ارتباطی به قرارداد حمل ندارد و با این توصیف می توان گفت مالک کالا در امور مربوط به حمل و نقل (در صورتی که خودش فرستنده نباشد) نسبت به قرارداد حمل شخص ثالث محسوب می شود و با توجه به اصل نسبی بودن قراردادها حق مراجعه به متصدی حمل و مطالبه کالای موضوع بارنامه دریایی یا اجرای مفاد قرارداد حمل را به صرف مالک بودن نخواهد داشت. ۴-۲-۹- شخص ثالث[۳۲۸] همانگونه که در بند چهارم فصل اول این تحقیق عنوان گردیده است بارنامه دریایی جزء اسناد تجاری عام محسوب می شود و مهمترین خصیصه اسناد تجاری قابلیت نقل و انتقال آنها بدون لزوم رعایت تشریفات دست و پاگیر حقوق مدنی می باشد. وجود این خصوصیت در بارنامه دریایی و همچنین ماهیت خاص قرارداد حمل و نقل باعث گردیده است بارنامه دریایی از رابطه بین متصدی حمل و فرستنده کالا فراتر رفته و در اختیار “گیرنده” (در بارنامه دریایی به نام شخص معین) قرار گیرد یا از طریق پشت نویسی (در بارنامه دریایی به حواله کرد) یا قبص و اقباض (در بارنامه دریایی سفید پشت نویس یا در وجه حامل) به اشخاص ثالث منتقل گردد و از نظر حقوقی این اشخاص ثالث محسوب می شوند. در کنوانسیون لاهه از اصطلاح “شخص ثالث” استفاده نشده است و تنها از مفاد بند ۵ ماده ۳ می توان آن را از عبارت “هر شخصی”[۳۲۹] استخراج نمود اما در پروتکل ویزبی در بند ۱ ماده ۱ و مقررات لاهه-ویزبی در بند ۴ ماده ۳ از اصطلاح “شخص ثالث” استفاده شده است. در کنوانسیون هامبورگ شخص ثالث در معانی گسترده تری نسبت به کنوانسیون لاهه به شرح ذیل مورد استفاده قرار گرفته است: الف- طبق بند ۲ ماده ۴ این کنوانسیون در معنی شخصی به جز فرستنده و نمایندگان وی که متصدی حمل می تواند کالا را از وی تحویل بگیرد یا به وی تحویل دهد.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
- – Brogan v. the United Kingdom, judgment of 29 November 1988 , para. 61. ↑
-
- – مفهوم «تعهّدات مثبت» برای نخستین بار در ۲۳ ژوئیه ۱۹۶۸ میلادی در «قضیه بلژیک» به کار گرفته شد و به کارگیری آن از سوی دیوان اروپایی حقوق بشر تا ۱۹۸۵ میلادی بسیار نادر بود. دیوان در ۲۶ مارس ۱۹۸۵ میلادی در قضیه «XوY علیه هلند»، این مفهوم را به عنوان وسیله ای برای اِعمال نظارت خویش به کار گرفت.. به موجب این آرا دولتها موظف شدند تا تدابیری معقول و مناسب برای حمایت از حقوق مطرح شده در معاهده اروپایی حقوق بشر اتخاذ کنند. جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
محمدرضاویژه، «مفهوم تعهّدات مثبت در رویّه دیوان اروپایی حقوق بشر»، فصلنامه الهیات و حقوق، شماره ۱۳،پائیز ۱۳۸۳،صص۱۰۹-۱۳۰. ↑
- – Positive Obligations. ↑
- -Matthias Klatt,“Positive Obligations under the European Convention on Human Rights “,journal Zeitschrift für ausländisches öffentliches Recht und Völkerrecht )ZaöRV( , Vol. 71 ,2011 , ۷۱۱. ↑
- – Fadeyeva v. Russia, Application No. 55723/00, Judgment of 9 June 2005, para. 96:”… the State is required to take positive measures, the choice of means is in principle a matter that falls within the Contracting State’s margin of appreciation….” ↑
- – هدایت اله فلسفی، «اجرای مقررات حقوق بینالملل»، پیشین، ص۳۷. ↑
- -General Comment No.15: The Right to water (art.11 and 12 of the covenant), Tweny-ninth session (2002) , (2000) UN Doc. HRI/GEN/1/Rev.9(Vol.I),(2008),para 45, p.107:” … Every State party has a margin of discretion in assessing which measures are most suitable to meet its specific circumstances…” ↑
- -General Comment No.16: The Equal Right of Men and Women to the Enjoyment of all Economic,social and Cultural Rights (art.3), Thirty- Fourth session (2005) UN Doc. HRI/GEN/1/Rev.9(Vol.I),(2008),p.120.:”… The most appropriate ways and means of implementing the right under article 3 of the Covenant will vary from one State party to another. Every State party has a margin of discretion in adopting appropriate measures in complying with its primary and immediate obligation to…” ↑
- -General Comment No.17: The Right of Everyone to Benefit from the protection of the Moral and Material Interests Resulting from any Scientific, literary or Artistic production of which He or she is the Author (art.15), Thirty-fifth session (2005) , UN Doc. HRI/GEN/1/Rev.9(Vol.I),(2008),p.134,para.47.:”… The most appropriate measures to implement the right to the protection of the moral and material interests of the author will vary significantly from one State to another. Every State has a considerable margin of discretion in assessing which measures are most suitable to meet its specific needs and circumstances…” ↑
- – General Comment No.18: The Right to work (art.6), thirty-fifth session (2005) UN Doc. HRI/GEN/1/Rev.9(Vol.I),(2008),p.148,para.37.:”…. Every State party has a margin of discretion in assessing which measures are most suitable to meet its specific circumstances…” ↑
- – General Comment No.19: The Right to social security(art.9), Thirty-ninth session (2007),UN Doc. HRI/GEN/1/Rev.9(Vol.I),(2008),p.165,para.66.:”….” Every State party has a margin of discretion in assessing which measures are most suitable to meet its specific circumstances…” ↑
- – Yutaka Arai-Takahashi, op.cit, p. 2. ↑
- – در این قضیه دولت لتونی در مقام دفاع بیان می داشت که این دخالت مشروع میباشد چرا که بعد از آنکه این گروه و دیگر گروه ها نتوانستند اکثریت لازم برای انتخابات آزاد سال ۱۹۹۰ مجلس عالی بدست بیاوردند، ایشان تصمیم گرفتند که بر خلاف قانون اساسی اقدام به تشکیل کمیته امنیت عمومی که تلاشی برای غصب قدرت و انحلال شورای عالی بود، نمایند. لذا این موضوع بر خلاف قواعد حاکم بر جوامع دموکراتیک بود. لذا دیوان در خصوص این شکایت بیان داشت که هیچ کس مجاز نمیباشد که با تکیه بر مقررات کنوانسیون درجهت تضعیف و یا از بین بردن آرمانها و ارزشهای یک جامعه دموکراتیک حرکت نماید. ↑
- -Zdanoka v Latvia, judgment of 16.03.2006 , para.103. ↑
- -Mathieu-Mohin and Clefayt v. Belgium, Judgment of 2 March 1987, para. 52:”… The rights in question are not absolute. Since Article 3 (P1-3) recognises them without setting them forth in express terms, let alone defining them, there is room for implied limitations…They have a wide margin of appreciation in this sphere..” ↑
- – Yutaka A. T., The margin of appreciation doctrine and the principle of proportionality in the jurisprudence of the ECHR, op.cit , p.95. ↑
- – interpreted in the light of the present day conditions. ↑
- -Clotilde Pegorier, Ethnic Cleansing: A Legal Qualification,Routledge, Farvardin,2012,p.29. ↑
- – Christine Goodwin v. UK, Judgment of 11 July 2002, para.74. ↑
- – Gómez-Paquiyauri Brothers v. Peru , Inter-American Court of Human Rights, , Judgment of July 8, 2004,para 65:” The Court has pointed out before that this orientation is especially important for International Human Rights Law, which has moved forward substantially by means of an evolutive interpretation of the international protection instruments…. hat evolutive interpretation is consistent …and the European Court […] have held that human rights treaties are living instruments whose interpretation must consider the changes over time and present-day conditions. ↑
- – George Letsas , “The ECHR as a Living Instrument: Its Meaning and Legitimacy”,University College London – Faculty of Laws , March 14, 2012,p. 5. ↑
- – Eva Brems , “The Margin of Appreciation Doctrine in the Case-law of the European Court of Human Rights”, Heidelberg Journal of International Law,1996, p. 304. ↑
- -Tyrer v. UK, Judgement of 25 April 1978, para. 31.:”… The Court must also recall that the Convention is a living instrument …” ↑
- – در قضیهTyrerشاکی ۱۵ ساله و شهروند انگلیس در جزیره«مان»زندگی می نمود.او توسط دیوان نوجوانان محکوم گردید.لذا دیوان اروپایی حقوق بشر در تعیین اینکه آیا مجازات های اعمالی از ناحیه دولت جزء مجازات های تحقیر آمیزمیباشد یا خیر و نیز اینکه آیا این مجازات ها برخلاف ماده ۳کنوانسیون تحمیل گردیده است یا خیر، به اصل زنده بودن کنوانسیون اشاره می کند. نتیجتاً دیوان حکم صادر نمود که کشور انگلستان ناقض ماده ۳ کنوانسیون میباشد. ↑
- -Marckx v. Belgium, Judgement of 13 June 1979, para. 41:”… Convention must be interpreted in the light of present-day conditions…” ↑
- -Loizidou v Turkey , Judgement of 23 March 1995, para. 71. ↑
- – Monica Pinto,opcit.p.255. ↑
- – بخش عمده ای از مفهوم “استقلال” تمرکز بر مکانیسم فدرالی کشور آمریکا دارد. در این حوزه مطالعات “جورج برمن ” بسیار کامل و همچنان پرچمدار تبیین اصل استقلال در ساختار فدرالی کشور آمریکا میباشد. جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به:
George A Bermann.,” Taking Subsidiarity Seriously: Federalism in the European Community and the United States”, Columbia Law Review, vol 94,1994 ↑
- – Paolo G Carozza, “Subsidiarity as a Structural Principle of International Human Rights Law” , American Journal of International Law, Vol. 97,p. 39:”… subsidiarity was used to defend member states’ sovereignty against the EU..”
↑
- – Scot Macdonald and Gunnar Nielsson ,Linkages Between the Concepts of ‘Subsidiarity’ and Sovereignty, University of Southern California ,1995, p15:”… subsidiarity was used to defend member states’ sovereignty against the EU..” ↑
- – Clayton, H. Tomlinson. , The Law of Human Rights, Oxford, 2000, p. 285. ↑
- – Andreas Føllesdal, Birgit Peters, Geir Ulfstein, constituting Europe: The European Court of Human Rights in a National, European and Global Context,Cambridge University Press,2013, p. 93. ↑
- – George Letsas, “Two Concepts of the Margin of Appreciation”, op.cit, p. 720. ↑
- – M.E. Villiger, The Principle of Subsidiarity in the European Convention on Human Rights , in Promoting Justice, Human Rights and Conflict Resolution through International Law. Marcelo Gustavo Kohen , Martinus Nijhoff Publishers , 2007 , p. 625. ↑
- – Handyside v. United Kingdom, op.cit , para. 48:”… The Convention leaves to each Contracting State, in the first place, the task of securing the rights and liberties it enshrines…” ↑
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
بنابراین برای قرار گرفتن در مسیر اصول اعتقادی صحیح که هدف دعوت تمامی انبیا بوده است، شناخت مراحل اعتقادی لازم و ضروری است، زیرا سعادت همگان در گرو اعتقادات ایشان می باشد. امام رضا(علیه السلام) فرموده است: (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
الْإِیمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَهٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِیمَانِ بِدَرَجَهٍ وَ الْیَقِینُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَهٍ وَ مَا قُسِمَ فِی النَّاسِ شَیْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْیَقِینِ. ایمان یک درجه ازاسلام آوردن بالاتر است. تقوا یک درجه از ایمان بالاتر ویقین بالاتر از ایمان است و هیچ چیز مانند یقین در میان مردم کم تقسیم نشده است.
مراحل اعتقاد در این دنیا انسانهایی بوده و هستند که کفر می ورزند و در برابر آفریدگار خود گردن گشی میکنند و وجود او را انکار مینمایند . طبق آیه ۲۴ سوره مبارکه طه: هرکس از یاد خداوند اعراض کند در این دنیا زندگی تنگ و سختی خواهد داشت؛ چرا که تردید، سرگردانی و نگرانی در وجود آنان ریشه دوانده است. در کنار آنان گروهی هستند که با عقل و درک خود به خدا ایمان میآورند و باور آنان به وجود خداوند مانند باورشان به وجود حیات در سیاره مریخ است. این گروه از لحاظ علمی و منطقی به خداوند ایمان دارند، اما از لحاظ عاطفی و احساسی او را باور ندارند و وجود مقدس او را لمس نکردهاند. گروهی دیگر از مرحله فهم (عقلی) گذشتهاند و به مرحله بینش رسیدهاند. ایمان از روی بینش آن است که انسان خدا را در آیینه مخلوقات و نعمتهایش مشاهده کند و او را از لحاظ عاطفی فراموش نکند، بلکه همواره با او زندگی کند و او را همه جا حاضر و ناظر ببیند. اما گروه چهارمی هستند که از مرحله بینش نیز گذشته و به مرحله احساس و یقین رسیدهاند . آنان [دراشتیاق به سوی بهشت] مانند کسانی هستند که بهشت را دیده اند و از نعمت های آن بهرهمند شدهاند و [در هراس از جهنّم] مانند کسانی هستند که جهنّم را دیدهاند و به عذاب آن مبتلا شدهاند. بر این اساس، باور و اعتقاد آنگونه که از امام صادق (ع) نقل شده است سه مرحله دارد: إنَّ الایمانَ أفضَلُ مِنَ الإسلامِ وَ إنَّ الیَقینَ أفضَلُ مِنَ الایمانِ وَ ما مِن شَیءٍ أعَزَّ مِنَ الیَقینِ ایمان برتر از اسلام است و یقین برتر از ایمان و هیچ چیزمانند یقین استوار و پایدار نیست.
اسلام آوردن اسلام آوردن به این معنا که انسان باعقل و درک خودگواهی میدهد که خدایی جز «الله» نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول خداست. در این مرحله فرد باید وجود خداوند وکمال و یکتایی او و نیز نبوّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) و شریعتی را که آورده است بپذیرد، البته در همان حدّی که مثلاً نظریههای علمی را میپذیرد، بی آن که این اعتقاد را در زندگی خویش به کار گیرد. امام صادق (علیه السلام) درباره این مرحله فرمودهاند: الاسلامُ شَهادهَ أن لا إله الّا اللهُ وَ التَّصدیقُ بِرَسولِ اللهِ بِهِ حُقِنَتِ الدِماءُ وَ عَلَیهِ جَرَتِ المَناکِحُ وَ المَواریثُ وَ عَلی ظاهِرِهِ جَماعَه النّاس اسلام آوردن به این است که فرد به یکتایی خداوند گواهی دهد و پیامبر خدا را تصدیق کند. حرمت خون انسان و [احکام] ازدواج و ارث در گرو اسلام آوردن است و بسیاری از مردم از این جنبه ظاهری بهره مند هستند.
ایمان آوردن ایمان آوردن بدین معنی که حقایق دینی را از روی بینش و آگاهی باور کند. انسان در این مرحله از برخورد عقلی با مسئله وجود خدا، روز قیامت وارتباط مخلوقات با آفریدگار فراتر میرود وباور به این امور وارد قلب او میشود و روح او با این باور زندگی میکند و در پرتو آن احساس اطمینان و آرامش می کند و راه هدایت را حس میکند: قالَتِ الأعرابُ ءَامَنّا قُل لَّم تُؤمِنُوا وَلکِن قُولوُا أَسلَمنا وَلَمّا یَدخُلِ الإیمانُ فِی قُلوبِکُم [برخی از] بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاوردهاید، لیکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دلهای شما داخل نشده است. در روایتی از سماعه آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: …وَالإیمانُ الهُدَی وَمَا یَثبُتُ فِی قُلُوبِ مِن صِفَهِ الإسلامِ وَما ظَهَرَ مِنَ العَمَلِ بِهِ وَ الإیمانُ أَرفَعُ مِنَ الإِسلامِ بِدَرَجَه ایمان هدایت حقیقی ونقش بستن اسلام و صفات اسلامی بر قلب مؤمن است، و در ظاهر، عمل (واقعی) به دستورات اسلام است، ایمان مرحله ای فراتر از اسلام است. فضیل بن یسار نیز از امام صادق (ع) نقل کرده است: إنَّ الإیمانَ ما وَقَرَ فِی القُلُب ایمان آن چیزی است که در دلها جا میگیرد. باید توجه داشت عمل به شریعت نتیجه ایمان است نه از عناصر تشکیل دهنده آن و بدین وسیله میتوان بین روایاتی که عمل را داخل در محدوده ایمان میدانند و روایاتی که عمل را بیرون از قلمرو ایمان میدانند جمع کرد. همچنین باید توجه داشت در مرحله ایمان ممکن است انسان دچار وسوسهش [ذهنی] گردد، اما این نوع وسوسه آسیبی به ایمان نمیرساند، زیرا ایمان نور هدایت است که وجود انسان را فرا میگیرد و مایه یآرامش میگردد و خطور کردن یک فکر شیطانی به ذهن نمیتواند آن را بی اثر کند. در حدیث صحیحی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَکْتُ فَقَالَ لَهُ ع أَتَاکَ الْخَبِیثُ فَقَالَ لَکَ مَنْ خَلَقَکَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَکَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِی وَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ لَکَانَ کَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاکَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِیمَانِ. مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای رسول خدا هلاک شدم. پیامبر به او فرمود [می دانم چه شده است] شیطان نزد تو آمده و از تو پرسیده است: چه کسی تو را آفریده است؟ تو در پاسخ گفتی: خدا، و او دوباره پرسید: چه کسی خدا را آفریده است؟ آن مرد گفت: سوگند به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخت همین گونه است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: به خدا سوگند این ایمان محض است. و روایات بسیاری که میگویند وسوسه با ایمان منافات ندارد. مرحله سوم: یقین، این مرحله برترین و بالاترین و استوار ترین مرحله است. در این مرحله پرده ها کنار میرود و غیب برای انسان آشکار میشود به گونه ای که میتواند آن را احساس کند؛ از این رو دیگر جایی برای وسوسه یا خلأ فکری نمیماند، هرچه هست حقایق ایمانی است که در حسّ و عاطفه ی انسان نفوذ کرده است. بسیاری از مؤمنان با باورهای ایمانی زندگی میکنند و ایمان در قلب آنان نفوذ کرده و نور هدایت هدایت دل هایشان را فرا گرفته است ، اما یقین گوهر کمیابی است که تنها اندکی از مردم به آن دست مییابند. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى النَّاسَ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ یَخْفِقُ وَ یَهْوِی بِرَأْسِهِ مُصْفَرٌّ لَوْنُهُ نَحِیفٌ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَیْنَاهُ فِی رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا فُلَانُ فَقَالَ أَصْبَحْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَقَالَ فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ لَهُ إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ حَقِیقَهً فَمَا حَقِیقَهُ یَقِینِکَ قَالَ إِنَّ یَقِینِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ أَحْزَنَنِی وَ أَسْهَرَ لَیْلِی وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِی فَعَزَفَتْ نَفْسِی عَنِ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّی وَ قَد نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِکَ وَ أَنَا فِیهِمْ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّهِ یَتَنَعَّمُونَ فِیهَا وَ یَتَعَارَفُونَ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئِینَ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ فِیهَا مُعَذَّبِینَ یَصْطَرِخُونَ وَ کَأَنِّی أَسْمَعُ الْآنَ زَفِیرَ النَّارِ یَنْقُرُونَ فِی مَسَامِعِی قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ثُمَّ قَالَ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الشَّابُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ لِی أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَهَ مَعَکَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذَلِکَ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِیِّ فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَهِ نَفَرٍ وَ کَانَ هُوَ الْعَاشِر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به همراه مردم نماز صبح را خواند، سپس به جوانى که در مسجد بود و چرت مىزد و سر به زیر داشت نگاهى کرد، رنگش زرد و بدنى لاغر و چشمانى فرو رفته در گودى سر داشت و پوست بدنش به استخوانش چسبیده بود. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به او فرمود: چگونه شب را به صبح رساندى اى حارث! (کنایه از اینکه در چه حالى یا حالت چطور است)؟ عرض کرد: اى رسول خدا! در حال یقین شب را به روز آوردم. پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله از حرف او تعجب نموده و فرمود: براى هر یقینى نشانهاى است، نشانه حقیقى یقین تو چیست؟ گفت: اى رسول خدا! نشانه یقین من همانست که مرا غمناک ساخته و شبم را به بىخوابى کشیده، و مرا به تحمل تشنگى وسط روز وادار کرده، و نفسم از دنیا و آنچه در آن است روى گردان شده، به درجهاى که گویا عرش پروردگارم را براى حسابرسى برپا مىبینم، و تمامى مردم براى حساب محشور شدهاند، و من در میان آنها هستم، و گویا به اهل بهشت مىنگرم که غرق در نعمت هستند، و در حالى که بر پشتی ها تکیه زدهاند با همدیگر آشنایى پیدا مىکنند، و گویا اهل دوزخ را مىبینم که در آتش شکنجه مىشوند و فریاد مىزنند، و گویا من هم اکنون صداى نعره آتش دوزخ را که در گوشم مىپیچد مىشنوم. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به اطرافیان فرمود: این بندهاى است که خداوند دلش را به نور ایمان روشن ساخته است، سپس [رو به آن جوان نمود] فرمود: به آنچه بر آن هستى ثابت باش. جوان عرض کرد: اى رسول خدا! از خدا براى من بخواه که شهادت با تو و در رکاب تو را نصیبم گرداند.رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله برایش چنین دعایى کرد، و طولى نکشید که در یکى از جنگها با پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله به جبهه جهاد شتافت، و پس از نه نفر به شهادت نایل شد، و او نفر دهم بود. ایمان که پایین ترین مرحله در شخصیت اسلامی بشمار میآید و بسیاری از مؤمنان از آن بهره مندند دارای دو عنصر است:
عدم شک و تردید در وجود خداوند و هر حقیقت دینی دیگر یکی از مسائلی که در علم کلام مطرح شده، این است که آیا گمان و احتمال راجح (قوی) برای مسلمان شدن کافی است؟ این مسئله در مباحث کلامی در خور توجه است، اما در مباحث تربیتی روشن است که وجود هر گونه تردید و احتمال خلاف در هر یک از حقایق دینی تنها در مراتب نخست شخصیت اسلامی قابل پذیرش است: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُون در حقیقت مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند، اینان اند که راست کردارند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|