بررسی پایان نامه های انجام شده درباره بررسی و ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
موضوع کلی: بیان درد هجران و همچنین بیان احوال شخصی وعواطف مربوط به زندگی
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-خوبان، کنایه از زیبا رویان./ نظر، نگاه وچشم./چون، وقتی که./ به صحرا رفتن، کنایه از آشکار شدن./
۲-یاقوت لعل، صفت برای خط، اشاره دارد به یاقوت خموی خطاط معروف ایرانی./ گل عارضان، کنایه از زیبا رویان./از جا در رفتن، اصطلاح عامیانه، کنایه از ناراحت شدن./
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-سودا، عشق./سودا، در مصراع دوم خیال باطل، جناس تام وجود دارد./سماع، رقص عارفانه./
۴-نازک دل، کنایه از زود رنج، آن که حساس است و زود رنجیده خاطر می شود./ گل رعنا، استعاره از معشوق./
۵-غیرت، اصطلاح عرفانی رجوع کنید به غزل۳۱۲٫/ بی درد مردمان، کنایه از مردمان غیر عاشق، ترکیب وصفی مقلوب است./
۶-زلف وخال، تناسب وغارت کردن زلف و دین، تشخیص./ به یغما رفتن، غارت شدن ، دزدیده شدن./
۷- رخ همچون بهشت، تشبیه./ از پی دنیا رفتن، کنایه از به دنبال مادیات بودن./
غزل ۴۶۶
مجنون شوم و وارهم از بوالهوسی چند
مردن به ازین زندگی تلخ که بینم
باشد که نسیمی وزد از جانب لیلی
هرگز دم وارستگی از کس نشنیدیم
اهلی ز حریفان جهان قطع نظر کن
باشد که بر آرم به فراغت نفسی چند
بر شکر عیسی نفسان خرمگسی چند
تا از ره مجنون ببرد خار و خسی چند
مرغی دو سه دیدیم اسیر قفسی چند
آدم شو و بگریز ازین هیچ کسی چند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی:ظلم معشوق در حق عاشق
غزل مردّف با ردیف اسمی
۱-تلمیح به داستان لیلی ومجنون .رجوع کنید به غزل ۳۰۷٫/ نفس با کسی برآوردن، کنایه از با کسی به سر بردن و مصاحب بودن./ وارهم ، نجات یابم./باشد که ،امبد است که/ نفسی چند، ترکیب وصفی مقلوب، چند نفس./
۲-زندگی تلخ، حسامیزی./ شکر وخرمگس، تناسب./
۳-خارو خس، کنایه از افراد پست وبی ارزش./ تلمیح به داستان لیلی ومجنون .رجوع کنید به غزل ۳۰۷٫/
۴- دم، نفس، مجاز از سخن وحرف./ وارستگی، رهایی ونجات، زهد وپرهیزکاری./ مرغی دو سه، ترکیب وصفی مقلوب، دو سه مرغ./ اسیر قفسی چند، ترکیب وصفی مقلوب.چند قفس/
۵- قطع نظر کردن، کنایه از بی اعتنایی./ هیچ کس، کنایه از افراد پست ./
غزل ۴۶۷
کجا با آن طبیب جان حریفان حال من گویند
نسوزد دل به درد کس مگر او را که دردی هست
کجا سرو آن زبان دارد که گوید چون قدم یارم
بر آید خشک لب چون من دهان غنچه گر با او
فغان بلبلان اهلی نه بی وجهی بود گویا
که گر باشد مجال او حدیث خویشتن گویند
مرا جان سوزد از جائی سخن از کوهکن گویند
مگر آن بی زبان را مردم از بالا سخن گویند
حدیث آتش انگیز تو ای شیرین دهن گویند
که شرح داغ من گل ها به مرغان چمن گویند
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 09:00:00 ق.ظ ]
|