۱-۲-۲-ج)توجه ویژه به اهداف عاطفی و تلفیق آن با اهداف حیطه های شناختی و مهارتی
شناخت،عاطفه و مهارت سه بعد یادگیری از منظر بلوم هستند که برنامه ریزان درسی و معلمان درصدد تحقق هرسه در وجود یادگیرندگان می باشند. وقتی یادگیری به عنوان تغییر در رفتار بالقوه تعریف می شود شناخت، عاطفه و مهارت سه بعد این رفتار مطرح می شوند هر کدام از این ابعاد با توجه به ماهیت حوزه یادگیری اهمیت خاصی دارند. در برخی حوزه های یادگیری شناخت، دربرخی دیگر مهارت و در برخی نیز عاطفه جایگاه والایی دارد اما هیچکدام از این سه در هیچ حوزه یادگیری غائب نبوده و نباید باشند هر چند متأسفانه در بیشتر زمانها حیطه شناختی نسبت به بقیه حیطه ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
آنچه در این میان قابل طرح است اهمیت حیطه عاطفی است عاطفه از عناصر هنر بوده و در کانون هنر و زیبایی شناسی قرار دارد زیباگرایی انسان گواهی بر عاطفه و علاقه انسان نسبت به زیبایی است. مهرمحمدی(۱۳۹۰) بیان می کند در عالم هنر بر خلاف عالم علم جدایی حس از فهم و شناخت یک ارزش تلقی نمی شود و برانگیختگی احساسی از لوازم دستیابی به فهم دقیق تر و عمیق تر موضوعات به حساب می آید. از این رو می توان یکی از آموزه های عالم هنر را توجه به عاطفه و حیطه عاطفی یادگیری دانست تا با فراهم آوردن فرصتهای مناسب جهت تحقق اهداف عاطفی علاقه شاگردان به برنامه‌های درسی و کلاس درس را افزایش داد. به دیگر سخن براساس عالم هنر و زیبایی شناسی اهداف حیطه عاطفی را مهم شمرده و نسبت به تحقق آن کوشید. البته در الگوی هدف گذاری برنامه درسی ملی به جای حیطه های سه گانه یادگیری عناصر تفکر، علم، باور،ایمان، عمل و اخلاق مطرح شده است که به نظر می رسد حیطه عاطفی در عنصر باور و ایمان و تا اندازه ای در عنصر اخلاق قابل طرح است و با تحقق اهداف در این حوزه ها بویژه در عنصر باور و ایمان اهداف حیطه عاطفی نیز محقق خواهد شد. خلاصه اینکه توجه به اهداف عناصر باور و ایمان و اخلاق در عرصه های چهارگانه ارتباط با خود، خدا، خلق و مخلوق به عنوان یکی از مؤلفه های هنر و زیبایی شناسی برای اصول تعیین اهداف الگوی پیشنهادی معرفی می گردد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۲ج)رعایت تناسب و انسجام بین اهداف
در توصیف ویژگیهای یک چیز زیبا صاحبنظران گوناگون دیدگاه های متعددی مطرح کرده اند برای مثال فیثاغورثیان و افلاطون بر هماهنگی و ارسطو بر لذتبخش بودن و ارزشمندی تأکید نموده اند ارسطو همچنین بر سه معیار منطق و عقل، قوانین اخلاقی و قوانین هنری تأکید می کند و در بحث قوانین هنری و زیباشناختی بر اندازه و نظم اشاره می کند یعنی تناسب اندازه،یکپارچگی و وحدت هنری از قوانین زیباشناختی مورد نظر ارسطو می باشند(کویچ،۱۳۸۹ب). با این توصیف می توان گفت که تناسب، یکپارچگی و انسجام از معیارهای زیبایی به شمار می روند.
اهداف در برنامه درسی عنصری جذاب برای برنامه ریزان درسی است طوریکه همه تصمیم گیرندگان اعم از سیاستگذاران، برنامه ریزان درسی و حتی مدیران و معلمان علاقه مندند سهمی اثرگذار در تعیین هدف داشته باشند زیرا هدف مانند چتری بر سایر عناصر برنامه درسی سایه می اندازد و حتی مطابق مهرمحمدی(۱۳۹۰) می توان گفت در تفکر تربیتی رایج در چارچوب پارادایم تصمیم گیری مبتنی بر عقلانیت هدف و غایت به شکل قطعی و غیر قابل تغییر تعیین می گردند روشها و فعالیتها متعاقب هدف تعریف و تعقیب می شوند. از سوی دیگر هر کدام از مکاتب تربیتی نیز در حوزه اهداف نسبت به سایر عناصر تربیتی حساسیت بیشتری نشان داده اند و هر یک متناسب با نگاه فلسفی خویش به مسائل اساسی نظیر هستی شناسی،انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی اهدافی را برای تعلیم و تربیت برشمرده اند یا می توان از دیدگاه های مطرح شده در آن مکاتب، اهداف مورد نظر آنان را استنباط و استخراج نمود. از این رو به علت تنوعی که در حوزه اهداف وجود دارد گزینش هریک از آنها و حذف دیگری امری ساده به نظر نمی رسد اما آنچه قابل تأمل است وجود سامان ، هندسه و یکپارچگی در بین اهداف است زیرا انسان موجود یکپارچه است هدفهای برنامه درسی که برای او طراحی می شود باید یکپارچه باشند انسجام هدفها به این معناست که هر دسته از اهداف یک مجموعه واحدی را تشکیل دهند به گونه که تحقق آنها قابلیت منسجم چند بعدی بوجود آورد به عبارت دیگر کثرت هدفها به وحدت عملکرد منجر گردد(ملکی،۱۳۹۰).
با عنایت به آنچه گفته شد انسجام و یکپارچگی از قواعد زیباشناختی در توصیف یک پدیده و شی زیبا به شمار می رود و ازنظر تربیتی نیز وجود انسجام و یکپارچگی به علت یکپارچه بودن انسان امری ضروری است از این رو انسجام و یکپارچگی اهداف به عنوان یکی از اصول تعیین هدفها در الگوی پیشنهادی از دیدگاه زیباشناختی قابل توجیه است. صاحبنظر مشارکت کننده در پژوهش می گوید:«با توجه به اینکه افلاطون ملاک تناسب را برای زیبایی مطرح نموده از منظر زیباشناختی باید بین اهداف تناسب وجود داشته باشد یعنی اهداف یک برنامه درسی مجموعه نظام دار، منسجم،هماهنگ و متناسب را تشکیل بدهند»(P1).
۳-۲-۲-ج)جذابیت اهداف
یکی از اصول الگوی پیشنهادی جذابیت برنامه درسی بود در جذابیت برنامه درسی هدف نقش ویژه ای دارد وقتی هدف برای یادگیرنده جذاب باشد میل و علاقه یادگیرنده نسبت به شرکت در فعالیتهای یادگیری جهت تحقق هدف مورد نظر مضاعف خواهد بود.
صاحبنظری در این باره می گوید:«در عالم هنر جذابیت بیشتر مورد توجه قرار می گیرد پس اهداف باید جاذبه داشته باشد»(P1).
البته شاید این سوال مطرح شود که چون اهداف عموماً کمتر به تصویر کشیده می شود و همانند محتوا و فعالیتهای یادگیری در معرض دید شاگردان قرار ندارد چگونه می توان جاذبه را در آنها ایجاد کرد؟ پاسخ اینست که چون یکی از مبانی تعیین هدف در برنامه درسی نیازهای یادگیرنده است بدیهی است هر اندازه اهداف برنامه درسی ناظر بر نیازها و علائق یادگیرنده باشد جذابیت لازم را در هدفها بوجود خواهد آورد زیرا برآورده ساختن نیاز و علاقه یادگیرنده، خود محرک او جهت مشارکت در یادگیری خواهد بود پس وقتی نیازها و علائق یادگیرندگان که برای آنها ملموس و محسوس می باشد در تعیین اهداف و سایر عناصر برنامه درسی مدنظر قرار می گیرد جذابیت اهداف و آن عناصر را فراهم خواهد ساخت. از سوی دیگر علاوه بر نیازها و علائق یادگیرنده وقتی اهداف برنامه درسی با زیباییهایی که خداوند خلق نموده است ارتباط پیدا می کنند جاذبه را در اهداف بوجود می آورند زیبایی های موجود در طبیعت و حتی وجود خود یادگیرندگان می توانند شاگردان را نسبت به خود جذب نمایند. وقتی آشنایی با زندگی اجتماعی زنبور عسل یا چگونگی گردش فصلها و غیره که جزئی از زیبایی های خلقت هستند به صورت محسوس به عنوان هدف برنامه درسی یا تدریس مطرح می شود می توان علاقه شاگردان را نسبت به یادگیری آن موضوعات شاهد بود.مشارکت کننده ای می گوید:«دانش آموزان را با زیبایی های عالم هستی آشنا سازیم بویژه در دوره ابتدایی روح و روان پاک دانش آموز را باید به این زیبایی ها متصل نمود»(P2) . البته برای اینکه ارتباط اهداف برنامه درسی با زیبایی ها موجب جذابیت اهداف شود بایدآن زیبایی ها با رشد زیباشناختی یادگیرندگان متناسب شوند در غیر اینصورت آن زیبایی ها نیز بر وجود یادگیرنده تأثیری نخواهد گذاشت مصاحبه شونده دیگری می گوید: اهداف با رشدزیباشناختی(حسی، تصوری،تخیلی) تناسب داشته باشد تا برای شاگردان فهم و قابل دسترس باشد»(P5).
لذا جذابیت اهداف از طریق ملموس و محسوس سازی به عنوان یکی از اصول تعیین هدف در الگوی پیشنهادی قابل طرح است.
۴-۲-۲-ج)متعادل و متوازن بودن اهداف
در مورد تعادل و توازن در بخش اصول صحبت شد اما نظر به اهمیت و نقش اهداف در برنامه درسی، پرداختن به آن به عنوان یکی از اصول تعیین هدف خالی از فایده نیست. براساس آنچه در قسمت اصول بیان شد متعادل و متوازن بودن هدف از دو منظر توجه به ابعاد مختلف وجود یادگیرنده و رشد و همچنین ابعاد مختلف یادگیری قابل بررسی است که قبلاً آنها را شرح دادیم .
یکی از صاحبنظران برنامه درسی مشارکت کننده در پژوهش چنین می گوید: «اهداف باید متعادل باشند چیزی که افراط و تفریط در آن نمود نداشته باشد زیباست خواه مادی خواه معنوی زیرا خود انسان درباره زیبایی ها داوری می کند و انسان موجود متعادلی است در نتیجه جز تعادل را نمی توان زیبا تلقی کند مگر اینکه خود از تعادل خارج شود در آن صورت نامتعادلها را زیبا جلوه خواهد کرد از این رو اهداف هم اگر بخواهند زیبا باشند باید از منظر توجه به ابعاد مختلف رشد و حیطه های مختلف یادگیری متعادل باشند»(P2).
یکی از اصول تعیین اهداف در برنامه درسی ملی عبارت است از:« رعایت توازن و تناسب در توجه به عناصر و عرصه‌های الگوی هدف گذاری در هنگام تعیین اهداف جزئی باید مدّ نظر برنامه‌ریزان، تصمیم‌گیران و مجریان قرار داشته باشد(برنامه درسی ملی، بند۳/۸/۲).
براین اساس یکی از ملاک ها و معیارهای مهم در تعیین اهداف متعادل و متوازن بودن آنهاست که تصمیم گیرندگان در سطوح مختلف برنامه‌ریزی درسی بویژه سطوح سیاستگذاری و برنامه‌ریزی درسی لازم است اهداف را با عنایت به این اصل تعیین نمایند در سطح برنامه‌ریزی درس نیز معلمان می توانند تصمیم گیری های لازم را نسبت به فراهم ساختن شرائط متوازن جهت تحقق اهداف مختلف اتخاذ نمایند.
۵-۲-۲ج) کلی و قابل انعطاف بودن اهداف
آیزنر(۲۰۰۲) بیان می کند کار و فعالیت در زمینه هنرها توانایی تغییر دادن اهداف را در طی فرایند کار فراهم می سازند و وسایل هم قادر به تعدیل اهداف می باشند. وی براین اساس بر انعطاف پذیری اهداف تأکید می کند. در واقع آیزنر می گوید برخلاف نگاه مبتنی بر عقلانیت که عموماً اهداف به عنوان مقولاتی ثابت مطرح می شوند که باید به آنها دست یافت در حوزه هنر این اهداف دیگر آن مقولات ثابت نیستند بلکه ابزار و وسایل نیز می توانند آنها را تغییر دهند . ازنظر آیزنر(به نقل از مهرمحمدی،۱۳۹۰) اهداف جهت هایی هستند که سمت و سوی سفر و حرکت متوجه آن است و مقوله های ثابتی نیستند.
صاحبنظری در این باره می گوید:« اهداف باز باشند تا آزادی را برای شاگردان فراهم نمایند. بیشتر بخش هنر جوشش است وقتی هنر در مرحله ایده است ناآگاهانه است و در ذهن جوشش می کند به عبارت دیگر فرد در موقعیت فرضی به امیال ناخودآگاه پاسخ می دهد و از این عمل لذت می بیند اگر اهداف باز باشند فرصت آزادی عمل، تفکر و تخیل را برای شاگردان فراهم می کند در غیر اینصورت جلو جوشش درونی کودکان گرفته می شود»(P 9).
با الهام از این ویژگی در حوزه هنر کلی و قابل انعطاف بودن اهداف به عنوان یکی از اصول تعیین هدف در الگوی پیشنهادی مطرح می شود تا مطابق مشارکت کننده (P6) اهداف باز،کلی و انعطاف پذیر باشند و موجبات خلاقیت را فراهم سازند.مهرمحمدی(۱۳۹۰) در این راستا چنین اظهار می کند:هنر مظهر مواجهه با موقعیت های نامتعین و تجربه شگفت زدگی است و مؤلفه انعطاف پذیر داشتن اهداف برای کنشگران در تمامی عرصه های پیچیده تصمیم گیری و عمل بویژه در تعلیم و تربیت ملهم از این عرصه و کیفیت کنشوری در آن است از این رو می توان با الهام از عرصه هنر بر حضور هدف گذاری منعطف و انعطاف هدفمند در عرصه تعلیم و تربیت پای فشرد.
۳-ج)محتوا
هرچند تعریف های متعددی درباره محتوا ارائه شده است اما در اینجا ضمن پذیرش این نکته که تعامل بین معلم و شاگرد در کلاس درس و اجرای برنامه درسی نیز جزء محتوای برنامه درسی است و بررسی این بخش محتوا(تعامل بوجود آمده در حین ارائه محتوا و اجرای آن) در عناصر دیگر نظیر فعالیتهای یادگیری انجام خواهد شد منظورمان از محتوا آنچه که برنامه ریزان درسی جهت تحقق هدف انتخاب می نمایند و در مواد و منابع ازجمله کتاب درسی که در نظام آموزشی ایران نقش کلیدی دارد می گنجانند می باشد. از سوی دیگر چون در الگوی پیشنهادی به برنامه درسی دوره ابتدایی و نه برنامه‌های درسی حوزه های یادگیری به طور خاص، پرداخته شده است مصادیق مفاهیم، گرایشها و مهارتهای مربوط به حوزه های یادگیری قابل طرح نیست بلکه اصولی که براساس زیبایی شناسی و هنر لازم است در تعیین محتوا از سوی تصمیم گیرندگان در سطح برنامه‌ریزی درسی رعایت شود به ترتیب زیر معرفی می گردند.
۱-۳-ج) تلفیق هنر و زیبایی شناسی با سایر دروس
قبلاً درباره جایگاه تلفیق در الگوی پیشنهادی مطالبی بیان گردید و یکی از موارد مناسب تلفیق در الگوی پیشنهادی تلفیق هنر با سایر حوزه های یادگیری است زیرا وقتی از تلفیق اهداف شناختی با اهداف عاطفی سخن گفته می شود تا به تعبیر مهرمحمدی(۱۳۹۰) شناخت توأم با احساس یا احساس توأم با شناخت فراهم آید نقش هنر در این نوع تلفیق روشن می گردد زیرا هنر با قابلیت هایی که دارد کارکرد ایجاد شناخت توأم با احساس یا احساس توأم با شناخت را به منصه ظهور می رساند. پژوهشهایی نیز نظیر شرفی(۱۳۹۰)، هیو ای حسین(۲۰۱۲) و کی بئوم(۲۰۰۵) نشان داده اند که هنر در تحقق اهداف سایر حوزه های یادگیری تأثیر مثبتی دارد. گاردنر(به نقل از شرفی،۱۳۹۰) از رویکرد تلفیقی آموزش هنر حمایت می کند. و وقتی گرایش به سوی برنامه‌های درسی چندرشته ای تداوم پیدا می کند هنر رشته ممتازی برای ترکیب با همه رشته های دیگر است(هنسن،۲۰۱۰،ص۴۲۲). اما اگر تلفیق هنر و زیبایی شناسی به عنوان یک اصل در نظر گرفته شود در قالب این اصل اصول فرعی دیگری وجود دارند که مناسب تلفیق مذکور هستند لذا این اصول فرعی در اینجا توضیح داده می شود.
۱-۱-۳) استفاده از قابلیت های همه رشته های هنری مانند نقاشی، شعر، قصه ، فیلم، انیمیشن، عکس و غیره جهت غنی سازی و ملموس سازی محتوا
در این صورت می توان به اصل تولید محتواهای متعدد به صورت نیمه تجویزی که در ادامه خواهد آمد جامه عمل پوشانید و همچنین عاطفه را با شناخت و شناخت را با عاطفه ترکیب نمود. ۶۶ درصد مشارکت کنندگان در مصاحبه براین مورد تأکید کرده اند که برای ملموس سازی و غنی سازی محتوا می توان از قابلیت رشته ها و قالبهای مختلف هنری بهره جست.
۲-۱-۳-ج)توجه به میراث فرهنگی و سنن زیبایی شناسی
آیزنر در رویکرد تربیت هنری خویش از تاریخ هنر به عنوان یکی از ابعاد آموزش هنر یاد می کند از این منظر می توان گفت وقتی هنر با سایر موضوعات درسی ترکیب می شود میراث فرهنگی و سنت های زیبایی شناسی می تواند در موضوعات درسی جایی داشته باشند. مشارکت کننده ای (P4) می گوید« یکی از عناصر محتوا به اعتقاد من آشنایی دانش آموزان با میراث فرهنگی و سنن زیبایی شناسی می تواند باشد».
۳-۱-۳-ج) تبیین وجه انسانگرایانه هنر در همه دروس
در مبانی الگوی پیشنهادی یادآور شدیم که هنر در رشد و تعالی جامعه و انسان نقش اساسی دارد و یکی از کارکردهای اجتماعی هنر را کارکرد بیان انسانگرایانه آن ذکر کردیم در اینجا بحث این است که در محتوای حوزه های مختلف یادگیری دوره ابتدایی این وجه و کارکرد نمود بیشتری پیدا بکند تا شاگردان با پی بردن به اهمیت این نقش هنر، بتوانند معانی که برخی آثار هنری در زمینه بیان آلام و مشکلات بشری دارند را دریابند و خود نیز به خلق چنین آثاری بپردازند تا از این طریق بتوان نسبت به ترویج استفاده از این ظرفیت هنر گام برداشت. یکی از صاحبنظران(P4) چنین می گوید«یکی از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنر توجه به وجه انسانی هنر می باشد تا معلمان و دانش آموزان به اهمیت هنر در شکوفایی استعدادهای آدمی و همچنین پیشرفت اجتماعی و ارتباطات پی ببرند و وجه انسانگرایانه هنر بیشتر مطرح و مورد توجه قرار گیرد و در محتوا می توان با رویکرد چند رشته ای به تبیین این وجه در همه دروس پرداخت».
۴-۱-۳-ج)معرفی زیبایی ها با رویکرد سازماندهی چندرشته ای در همه دروس
با عنایت به اصل تصعید و هدف پرورش و هدایت میل زیباجویی دانش آموزان لازم است یکی از اصول تعیین محتوا معرفی و گنجاندن زیبایی ها باشد تا مطابق گفته یکی از صاحبنظران(p2) زیبایی ها در حوزه های مختلف یادگیری بروز و معرفی گردند زیبایی هایی که در عالم هستی وجود دارند و ممکن است شاگردان و حتی معلمان از آن غافل باشند و نکته مهمتر اینکه وقتی مطابق دیدگاه اسلام زیبایی ها نمودی از جمال الهی هستند می تواند در اینجا مدنظر قرار گیرد و محتوای حوزه های یادگیری با زیبایی و جمال الهی ارتباط پیدا کند و وسیله تحقق تصعید در عرصه زیبایی و هدایت زیباجویی دانش آموزان گردد.
۵-۱-۳-ج)توجه به ویژگی های یادگیرندگان در زمینه زیبایی شناسی و هنر
نکته دیگری که در تلفیق هنر و زیبایی شناسی لازم است بدان توجه شود ویژگی های یادگیرندگان از منظر زیبایی شناسی و هنر می باشد ویژگی های یادگیرندگان از دو وجه سطح رشد زیبایی شناسی و هنری و همچنین علاقه زیباشناختی قابل ذکر و بحث می باشد چون دانش آموزان در سنین مختلف رشد از منظر زیباشناختی و هنری تفاوتهای باهم دارند و مراحلی را پشت سر می گذارند(لون فلد،به نقل از آیزنر،۱۹۷۷؛ رشید و دیگران،۱۳۸۷). پس نمی توان در تهیه و تنظیم محتوا از این ویژگی یادگیرندگان غافل بود تا با ایجاد تناسب بین توان یادگیرنده و قالبها یا آثار هنری استفاده شده لذت زیباشناختی بیشتری برای دانش آموزان فراهم نمود. دانش آموزان دوره ابتدایی به طور معمول در مرحله عینی گرایی و طرح کشیدن قرار دارند(همان منبع) و گرایش دارند بر قالبها و فرم به جای زمینه متمرکز شوند و همچنین ترجیح می دهند چیزهایی طراحی کنند که معمولاً بدون ابهام بوده و با سطح توانایی آنان مناسب باشد(آیزنر،۱۹۷۷). پس نمی توان در این دوره از آثار هنری بهره جست که بررسی آنها نیازمند تفسیر، استدلال و فلسفه بافی می باشد. رشید و دیگران(۱۳۸۷) در پژوهش خود اظهار می کنند«چگونگی دریافت و درک زیبایی دانش آموزان (۱۳-۷) ساله نشان می دهد که آنان با نوعی وابستگی به محتوای شکل و طرحی که می بینند آغاز می کند دریافت آنان چندان نشانه ای از ذهن گرایی و رهایی از آنچه می بینند وجود ندارد نگاه و برداشت آنان به محتوای تصویرها و نقاشی ها بستگی دارد و در بیشتر موارد از محتوا بیرون نیست و درباره چیزهایی توضیح می دهند که در هر تصویر نقش بسته شده است مانند تعداد آدمها،حیوانات و غیره»
۶-۱-۳-ج)مشارکت دادن کارشناس هنر در فعالیتهای برنامه‌ریزی درسی و انتخاب محتوا
بکارگیری و اجرایی شدن هر کدام از اصولی که در ذیل اصل تلفیق هنر و زیبایی شناسی با سایر دروس ذکر شد مستلزم وجود متخصص و کارشناس هنر در تیم تصمیم گیرندگان سطح برنامه‌ریزی درسی است که کارشناس یا متخصص هنر با بهره گرفتن از دانش و ظرفیت خود تیم برنامه‌ریزی درسی را در رعایت اصول مذکور یاری نماید. به عبارت دیگر همانطور که وجود روانشناس تربیتی و متخصص موضوع درسی در گزینش محتوا ضروری است یکی از مؤلفه های الگوی پیشنهادی در اینجا حضور فعال کارشناس هنر در تیم برنامه‌ریزی درسی است البته منظور از کارشناس هنر یک هنرمند برجسته در رشته خاص هنری نیست بلکه فردی است که می تواند آثار و فعالیت های هنری را به لحاظ زیبایی شناختی بررسی نماید. یکی از صاحبنظران هنر(P9) چنین می گوید:« هنرمند با هنر شناس تفاوت دارد هنرمند در حالات خاصی از روان خویش اثر هنری خلق می کند ولی بعد از خلق اثر هنری نمی تواند نحوه خلق اثر را توضیح دهد اما هنرشناس می تواند نحوه خلق اثر را تبیین نماید چون در محتوا از اَشکال هنری استفاده می شود هنرشناس می تواند قالب های محتوا را به لحاظ زیباشناختی بررسی نماید».
۲-۳-ج) سایر اصول تعییین محتوا بر اساس زیبایی شناسی و هنر
۱-۲-۳-ج) تهیه محتواهای گوناگون به صورت نیمه تجویزی و انتخابی با بهره گرفتن از قالبهای مختلف بازنمایی اطلاعات
یکی از اصول مطرح شده در الگوی پیشنهادی توجه به تفاوتهای فردی یادگیرندگان است که آنرا از وجوه بیرونی و درونی مورد بررسی قرار دادیم از طرف دیگر یادآور شدیم که در حوزه هنر و زیبایی شناسی قالبها یا فرم های بازنمایی اطلاعات محدود به فرم های نوشتاری نیستند. از این منظر می توان گفت فرم های مختلف بازنمایی می تواند وسیله ای مناسب جهت توجه به تفاوتهای فردی قلمداد گردد بدین ترتیب که افراد با توجه به توان خود در فهم فرم های گوناگون بازنمایی و معناسازی، از محتوای متناسبی برخوردار شوند. از سوی دیگر با الهام از این ویژگی حوزه هنر که تنوع و تعدد در آن وجود دارد به وجه بیرونی تفاوتهای فردی نیز پرداخت و با مدنظر قرار دادن ویژگی های موقعیت زندگی، جغرافیایی، اقلیمی و غیرۀ دانش آموزان در استانها،شهرها و روستاها برای اهداف خاصی محتواهای گوناگونی به صورت نیمه تجویزی تعیین نمود تا مجریان برنامه درسی و معلم با عنایت به تفاوتهای بیرونی و درونی شاگردان در گزینش محتوای مناسب دست به انتخاب بزنند که نمونه بارز آن امروزه در حوزه یادگیری تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی وجود دارد و بخشی از محتوای آن حوزه به صورت انتخابی و نیمه تجویزی ارائه شده است که صرفاً در قالب نوشتاری هم نیستند برای مثال فیلم، داستان، فایل صوتی در آن گنجانده شده است و معلمان با ملاحظه ویژگی های موقعیتی از آن استفاده می نمایند که پژوهشگر خود تجربه زیسته در این زمینه دارد . از مزایای آن توجه به علاقه و نیاز یادگیرنده است که انگیزه لازم را برای مشارکت در فعالیتهای یادگیری فراهم می کند. براین اساس مطابق مهرمحمدی(۱۳۹۰) که وجود انعطاف در برنامه درسی و بخش غیرتجویزی آن را یکی از الهامات عالم هنر می داند یکی از اصول تعیین محتوا در الگوی پیشنهادی، تهیه محتواهای گوناگون آن هم به صورت نیمه تجویزی و با بهره گرفتن از قالبهای مختلف بازنمایی اطلاعات می باشد.
۲-۲-۳-ج)برقراری شباهت بین پدیده های مختلف به ظاهر ناهمخوان
کارهای هنری چیزی را براساس صدا، تصویر یا قالب دیگر طوری بیان می کنند که ظرفیتی فوق العاده برای آشکارسازی شباهتها بین پدیده های که به ظاهر ناهمخوان هستند فراهم می کند و این عمل نیز تفکر تفسیری را پدید می آورد(آیزنر،۲۰۰۲). آمون(به نقل از احمدی،۱۳۸۴) می گوید زیبایی از رویارویی دو چیز ناهمخوان جرقه می زند. از سوی دیگر گیلفورد(به نقل از سیف،۱۳۸۳) یکی از عوامل تفکر واگرا را در راستای خلاقیت ترکیب ذکر می کند که عبارت است از کنار هم قرار دادن اندیشه های ناهمخوان. از آنجا که یکی از اصول و اهداف الگوی پیشنهادی توجه به خلاقیت است محتوایی که واجد چنین ویژگی باشد یعنی بین پدیده های مختلف به ظاهر ناهمخوان شباهت برقرار کند می تواند شرایط لازم را برای توسعه خلاقیت دانش آموزان تسهیل نماید یا در محتوا می توان فعالیت هایی را پیش بینی نمود تا دانش آموزان را وادار به کشف و دریافت شباهت بین پدیده های ناهمخوان کنند و اگر معلم در تدریس خویش از الگوی بدیعه پردازی استفاده نماید تسهیل شرایط مورد نظر بهتر فراهم می گردد.
۳-۲-۳-ج)متعادل بودن محتوا
همانطور که در قسمت اصول و اهداف بیان شد تعادل و توازن یکی از ملاک های زیبایی بوده و در برنامه‌ریزی درسی لازم است مدنظر قرار گیرد این اصل در تعیین و سازماندهی محتوا نیز قابل استفاده می باشد زیرا تعادل را می توان در پرداختن محتوا به حیطه های سه گانه یادگیری یا عرصه و عناصر مورد نظر برنامه درسی ملی رعایت نمود ؛ همچنین تعادل در پرداختن به ابعاد مختلف وجود یادگیرنده؛ تعادل و توازن در بین جنبه های نظری و عملی؛ تعادل در توجه به ارزشهای ملی و جهانی(فتحی واجارگاه،۱۳۸۸)؛ تعادل در قالبهای مختلف بازنمایی اطلاعات (نوشتاری، تصویری، شنیداری و غیره)؛ تعادل در توزیع محتوای یک حوزه یادگیری در بین پایه های شش گانه دوره ابتدایی؛ تعادل در پرداختن به نیازها و خصوصیات جنسیتی و غیره از موضوعاتی است که در عنصر محتوا واجد اهمیت خاصی هستند. از این منظر متعادل بودن یکی از مؤلفه های زیبایی شناسی و هنری برای تعیین محتوا در الگوی پیشنهادی است که به نوعی جلوه گر میزان متعادل بودن برنامه درسی است زیرا مصادیق تعادل و توازن که از آنها یاد شد در عنصر محتوا بروز و نمود پیدا می کند.
۴-۲-۳-ج)پیش بینی صفحات سفید در کتابها جهت ارائه تصویر،طرح و غیره از سوی دانش آموزان
تحقیقات انجام شده در خصوص هنر کودکان نشان می دهد خط خطی هایی که کودکان انجام می دهند با رضایتمندی بصری و جنبشی، گرایشی انگیزه بخش در آنها ایجاد می کنند که ناشی از عمل و واکنش هایشان هست و طراحی و نقاشی اهداف متفاوتی را برای آنان محقق می سازد. طراحی برای بیان ایده و نقاشی برای بیان احساس آنهاست(آیزنر،۲۰۰۲). حال برای پوشش دادن این علاقه زیباشناختی کودکان پیشنهاد می گردد صفحات سفیدی در کتابها پیش بینی گردد تا دانش آموزان طرح و نقاشی های خود را در آنجا ارائه نمایند و آن ها با راهنمایی معلم می توانند برداشت خویش از موضوعات درسی را به تصویر بکشند. نقشه های مفهومی نمونه ای از این طرح هستند که دانش آموزان می توانند آنها را خلق نمایند و این فعالیت علاوه بر تعمیق یادگیری بر خلاقیت نیز تأثیر می گذارد و گامی در جهت پرورش ابتکار و خلاقیت دانش آموزان خواهد بود. یکی از صاحبنظران مشارکت کننده(P3) در مصاحبه چنین می گوید:« جهت رعایت تفاوت های فردی، برنامه درسی طوری طراحی و سازماندهی شود که به اختیار و آزادی انتخاب دانش آموز اهمیت داده شود چون هنر بدون مرز بوده و محدود به زمان و مکان نیست».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...