راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی جامعه ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
ویژگیهای نزاع ازدید مک آیور
نزاع ذهنی، ۲- نزاع فرهنگی (همان: ۸۹۳-۸۹۲).
هوکرویلمنگ (۱۹۸۵) نزاع را اینطور تعریف کرده است: شامل دو یا چند گروه مستقل که اهداف ناسازگار مورد نظر را درک کرده و برای رسیدن به این اهداف با یکدیگر درگیر میشوند (افوکه واسیف،۲۰۰۹: ۲). نزاع درجامعه ریشه دوانیده ونمیتواند از سیاست های جاری و فرایندهای اجتماعی جدا شود (همان:۳)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
منازعه میتواند به دوگونه باشد:
۱- شخصی یا فردی ۲- جمعی یا گروهی
تعارفی جمعی یا گروهی بین دو جامعه یا دو گروه های موجود در جامعه صورت میگیرد و این نوع نزاع غیرشخصی است. گروه ها کوشش میکنند تا برای کسب کالاهای با ارزش مانند ثروت، قدرت وتشخص، اراده خود را بر گروه ها تحمیل کنند. منازعات کارگران و مدیران جنگ میان دو یا چند کشور، شورش های بین نژادی، و درگیریهای اجتماعات محلی و قومی، نمونه ای از ستیزه های گروهی محسوب میشود. منازعه شخصی یا فردی به تعارض موجود در یک گروه در جامعه اشاره دارد و شامل دشمنی های شدید شخصی است و بسیارمحدودتر از منازعه جمعی و گروهی است.
در منازعات گروهی وفاداری و نیازهای گروه بر احساسات فردی اعضای آن اولویت دارند. بنابراین ممکن است به رغم احکام و شعایر مذهبی و عقاید فردی مبتنی برتبعیت از سیاست عدم خشونت و صلح و حسن نیت جنگ به خاطر ارزشهای والاتر دستیابی به صلح پایدار مورد توجه قرار گیرد. هرگاه افراد و گروه های درگیر ارتباط بسیارنزدیکی با هم داشته باشند بر شدت نزاع افزوده میشود. منازعه امری تجمعی است هر عمل تهاجمی معمولا با عمل پرخاشگرانه روبرو میشود.
گروه ها علی رغم اختلاف و تضادهای گذشته برای حصول هدفی که در نظرشان برای وحدت آنها از اهمیتی فراوان برخوردار است باهم همکاری میکنند. در جامعه مدرن ممکن است عامل ناشناخته ای باعث شود که فرد احساس بی کفایتی کند و در نتیجه دچار سرخوردگی شده رفتارش تغییر یابد و در شکل نهایی آن کارش به اختلال روانی وذهنی بکشد. منازعه را شکل موقتی از تعامل اجتماعی توصیف کرده اند که جای خودرا به شکل دیگری ازتعامل همسازی میدهد. منازعه هم آثار منتقل کننده وهم متصل کننده دارد. منازعه وحدت جامعه را بهم می ریزد و برای حل مسائل اجتماعی، راه حل منتقل کننده ای است. منازعه بر همکاری در گروه تأثیر معکوس می گذارد. برای سازش، انتخاب یکی ازشرط های مصالحه یا سازش، تغییرعقیده، مدارا، داوری یا حکمت، ترک مخاصمه، تبعیت یافرمانروایی، جابجایی، سوپاپ های اطمینان نهادی شده برای تخلیه خصومت مثل تفریح وورزش اموری ضروری است (حجاران وغفاری،۱۳۸۵: ۲۱۸).
۲-۳- مروری برنظریه های مرتبط
۲-۳-۱- مفهوم نزاع در جامعه شناسی
نظریه نزاع یک سنت دیرینه ای دارد که به نخستین حکایت تاریخی و مشورت در مورد قانون جهت حفظ جامعه و حل بی نظمی و کنترل امیال انسان ها برمی گردد. به عنوان مثال که در نوشته های”توسیدیس” “ماکیاول” “هابز”دیده میشود. مارکس و انگلس بر تأثیر شرایط مادی در تعیین نزاع تأکید داشتند که شرایط مادی در جامعه در ایجاد و گسترش نزاع بین گروه فرمانبر و فرمانده نقش تعیین کننده ای دارد مخصوصاً که کشمکش طبقاتی که بر روابط مالکیت متکی بود. سایر نظریه پردازان نزاع مانند “گمپلوی” “نویکو “روی تفکرتکاملی کار می کردند و نزاع گروهی را برای”بقا” مطرح کردند که چون در جامعه تکامل طبیعی حاکم است پس انسانها در جامعه برای کنترل منابع کمیاب با یکدیگر رقابت میکنند و در طی این رقابت گروه قوی شانس بیشتری برای پیروزی دارند آنها به قدرت نظامی و نقش منابع و تفاوتهای قومی به عنوان اساسی برای شکست و پیروزی در نزاع تأکید داشتند.
زیمل از دیگر جامعه شناسان کلاسیک بودکه به شکل و پیامدهای حاصل از نزاع توجه داشت از دید زیمل اجتماع همیشه با هماهنگی و کشمکش، جذب و دفع، عشق و نفرت همراه است. او روابط بشری را سرشار از ابهام می دید درست همان کسانی که روابط نزدیکی باهم دارند شاید که علاوه بر احساسات مثبت احساسات منفی نیز نسبت به یکدیگر داشته باشند. پس بین فرد و جامعه همیشه تنشی وجود دارد. از جمله معروف ترین اصحاب نزاع خارجی که نابرابری های اجتماعی و تشکیل طبقه را با تضاد و یا نزاعهای خارجی میان گروه های انسانی ربط میدهند (عبدالرحمن ابن خلدون) است درحقیقت وی را بدین دلیل در این دسته جای میدهندکه دور تسلسل و توالی نزاع در شیوه تولید کوچ نشینی و یک جانشینی را مورد بررسی قرار میدهد و تشکیل دولت و در نتیجه ایجاد یک طبقه را حامل تسلط قهرآمیز یکی و دیگری می داند و بدین ترتیب گروه غالب خود را به عنوان طبقه ممتاز و طایفه ای برتر بر اکثریت مغلوب قلمداد میکند. پس از ابن خلدون نیز برخی متفکرین باستانی نظریه نزاع خارجی را با تکیه بر زور و برخورد قهرآمیز و ستیز بین گروه ها بیان کرده اند” هراکلیتوس” “اپیکور” “پلیبوس” “لوکریتوس “نماینده چنین طرز تفکری هستند.
از جمله متفکران دیگری که به عنوان یکی از بانیان مکتب نزاع اجتماعی میان گروه های اجتماعی مطرح است (توماس هابز) انگلیسی است،که نظریات خود را در کتابی تحت عنوان (لویاتان) آورده است. هابز عقیده داشت که در شرایط طبیعی، پیمان و قرارداد اجتماعی بین بشر و جود ندارد و هر فرد تحت تأثیر غرایز سرکش خود برای دیگران در حکم گرگ است. درلویاتان کلمه ای که حاکی از روابطی جزء از جنگ و تصرف آگاهانه و وقفه جنگ باشد نیامده است. مطابق اصول هابز این وضع نتیجه فقدان دولت بین المللی است. زیرا که روابط دول هنوز در حالت طبیعی که همان”جنگ همه علیه همه” است (لودویک گمپلویچ) عقیده دارد که جنگ و ستیز میان گروه های انسانی شبیه تنازع بقا در طبیعت است و در زمانی که اقلیت متشکل و منظم بر توده ها پراکنده و بی سازمان مسلط می گردد طبقه حاکم را بوجود می آورد (وثوقی و نیک خلق،۱۳۸۶: ۲۳۲).
نزاع بین انسان ها به اندازه تاریخ جوامع بشری قدمت دارد و از لحاظ تاریخی، افراد، گروه های اجتماعی اختلافات رقابتی علیه یکدیگر بر سر کالا و منابع زمین، پول، قدرت سیاسی و ایدئولوژی دارند. آنها حتی علیه یکدیگر می جنگند و به شکل فجیعی، حذف کردن یا مطیع کردن رقیب خود را به منظور کنترل منابع و کالاها، دنبال میکنند. اما همزمان گروه ها و جوامع بشری با راه و روش های خاص خودشان برای حل و کنترل نزاع، راهکاری را یافته اند. وجود کتیبه ها نشان میدهد که ماهیت و دلایل نزاع و ساز و کار لازم برای حل آنها عمیقا ًدر تاریخ و فرهنگ هر جامعه ای ریشه دوانیده است. آنها روش های خوب و منحصر به فردی برای حل اختلافات خودشان دارند مثلاً”پانچایات”در هندوستان”کمیته حل اختلافات”در چین، جیرگه در افغانستان که به عنوان یک ساز و کار غیر رسمی برای حل نزاعهای مختلف به گونه ای مؤثربه کارمی رود. به طور عمده تمام این شکل های حل منازعه اساساً از روش های حل نزاع و اختلافات که در کشورهای غربی به کار گرفته شده متفاوت است (ردک،۲۰۰۰: ۴).
نزاع یک بعد فراگیر و غیره قابل اجتناب ازحیات بشری وآن با در هم تنیدگی فضای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مدرن مشخص میشود.نزاع بین دوفرد، گروه ها، سازمان ها، جوامع، ملت هاوحتی بین دومذهب درصورت اختلاف، نارضایتی، مشکلات و تنش اتفاق می افتد. بسیاری از دانشمندان معتقدندکه نزاع آخرین مرحله در شروع یک مشکل و گذشتن از مباحثه مشکلات با مباحثه و مذاکره قابل حل هستند اما وقتی که این مسئله در اثرناسازگاری اهداف به مرحله نزاع می رسد وضعیت واقعاً وخیم میشود و به خاطر اهداف حضور اهداف متقابلاً ناسازگار حل نزاعها واقعاً غیر ممکن میشود و حتی در صورت امکان تقریباً همه مهارت های انسانی، از جمله فکر، احساس ورفتار “ارتباط” درگیر مسأله نزاع میشود نزاع در همه جا وجود دارد و در هر موقعیتی که فعالیت انسانی در تعامل قرار میگیرد. مفهومی که اغلب برای توصیف نزاع به کاربرده میشود همان انقطاع، گسستگی، بیماری، شکاف، برخورد بین افراد یا گروه. نزاع یک فرایند پویا، تعاملی، اجتماعی و اجتناب ناپذیر با نیروی سازنده و مخرب. اگر نزاعها بین مردم خوب مدیریت شوند میتوان این نیروی مخرب را به عاملی مثبت و مفید برای جامعه تبدیل کرد چرا که معایب و ضعف های جامعه در زمینه های مختلف ازجمله: همبستگی، اعتماد و ضعف نهادها را نشان میدهد. نزاع به عنوان یک رویکرد، در صورتی که جامعه بشری با منابع کمیاب مواجه شود انتخاب میشود نزاعهای اجتماعی از موضوعات پیچیده ای هستند که با سایر فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی در درون یک جامعه درهم تنیده اند که اگر به خوبی مدیریت نشوند میتواند تأثیر منفی بر محیط، دارای قابلیت های مردم که بقایشان را تضمین میکند داشته باشد (بولدینگ،۱۹۶۲: ۵).
۲-۴- نظریه های انحرافات اجتماعی
۲-۴-۱- نظریه های زیست شناختی
برخی آسیب شناسان اجتماعی بر این باورندکه عوامل زیست شناختی مانند نقص جسمانی و وضعیت خاص ژنتیکی را باید در کج روی اجتماعی دانست، اگرچه نظریه های زیست شناختی در رابطه با رفتار انحرافی در قرن نوزدهم توسعه یافتند ولی به لحاظ تاریخی تحلیل های زیست شناختی در مورد جرائم صد سال قبل نیز وجود داشته است (احمدی،۱۳۸۴: ۲۳). از پیشگامان این نظریه میتوان سزارلمبروزو را نام برد، لمبروزو متوجه شده بودکه اغلب جنایتکاران و کجروان اجتماعی در ساختمان بدن یا اعمال بدنی خوددارای نقائصی هستند. بنابراین طبق نظریه او جنایتکاران تابع عوامل و نیرهای هستند که بیرون از اراده آنان است (ستوده،۱۳۸۱: ۹۰-۸۹). بروکا، مدعی کشف ویژگی هایی در جمجه و مغز جنایتکاران گردیدکه آنان را از افراد پیرو قانون متمایز می ساخت (گیدنز، ۱۳۷۶: ۱۵۵). نظریه تراسلر، که تلفیق نظریه ژنتیک یا عوامل محیط اجتماعی مهم ترین تکیه تئوری او، بردو عامل مهم تأکید دارد از یک طرف عوامل ژنتیک مثل درون گرا و برون گرابودن، و دوم نوع شرطی شدن است (ممتاز،۱۳۸۱: ۴۷-۴۵).
۲-۴-۲- نظریه های روان شناختی
روانشناسان که فرد را واحد تحلیل خود میپندارند پدیده انحراف را ناشی از عدم رشد کامل شخصی فرد می دانند و بر آن شدن تا میان کجروی ویژگی های شخصیتی انسان رابطه برقرار کنند (محسنی تبریزی،۱۳۸۳: ۱۲۳). این نظریه ها در عین شباهت دیدهگاه های متفاوت زیر را در درون خود دارند. برخی از نظریه ها به محورهای مطرح شده درنظریه روانکاوی پرداخته است محورهای مانند تحلیل خودآگاه و ناخودآگاه، و همچنین بررسی این نکته که چگونه در فرایند پایه هیجان و رشد بر رفتار تأثیرمی گذارد. برخی دیگر خصیصه های شخصیت را مورد توجه قرار داده است و به مواردی ازجمله مطالعات انجام گرفته درباره پرخاشگری و فعل پذیری و همچنین ساختارروانی شخصیت پرداخته است. برخی نیز مسائل روان پزشکی از نکته نظر تجارب دوران کودکی را بررسی کرده است مواردی که از جمله آنها میتوان به تحلیلی اشاره کردکه پیامد محرومیت از نیازهای عمومی دوران کودکی را موجب شکل گیری الگوی های شخصیتی خاصی در دوره های آتی زندگی می داند (وایت وهینز،۱۳۸۳: ۱۱۷). به گونه ای مختصرتبیین های روان شناختی انحرافات اجتماعی را میتوان بدین صورت بیان نمود: نظریه رفتار غریزی با نام زیگموند فروید و کزاد لورنز پیوند خورده است. به زعم فروید کلیه رویدادها و فعالیت های انسان کنشها، اندیشه، احساسات و آرمان ها تحت حاکمیت و تعیین نیروهای غریزی قدرتمند، به ویژه نیروهای جنسی و پرخاشگری قرار دارند. فروید انسان را موجودی اساساً مکانیکی در نظر میگیرد که قوانین طبیعی به مثابه با سایر موجودات زنده بر رفتار او حاکم است (جیل و زیگلر،۱۹۹۲: ۱۰۸به نقل از محسنی تبریزی و رحمتی،۱۳۸۱: ۱۳۱).
۲-۴-۳- نظریه انسانشناسی خشونت
نظریه پردازان انسان شناسی سعی وافری نموده اند تا نشان دهد که خشونت نیز تابع ضوابطی بوده است و به مثابه بخشی از فرهنگ تلقی میشود آنها حتی در پی بیان این مطلب بوده اند که خشونت دارای کارکردهای اجتماعی نیز. کارکردگرایان کلاسیک که به بررسی نهادها و کار ویژه ای آنها علاقمند هستند، در مواجهه با مقوله”عداوت”(به عنوان مثال کلوک من،۱۹۶۵) و فشار روحی منتج به بروز تعارض بین مردم، به دو کارکرد مختلف این پدیده ها اشاره کرده اند: ایجاد تفرقه و جدایی، همان کار ویژه ای که غالباً به آن اشاره میشود و ایجاد همبستگی از طریق ایجاد هنجارهای مشترک و توقعات یکسان در افراد با این حال، گذشته از دو طریق تفسیر فوق باید پذیرفت که خشونت توانایی بسیاری برای بر هم زدن امور و مشوش ساختن فضای اجتماعی دارد (افتخاری،۱۳۸۷: ۲۱).
نظریه های روانشناسی اجتماعی را میتوان به عنوان پل ارتباطی نظریه های روانشناسی و فردگرایی غالب بر آن و نظریه های جامعه شناختی و محیط گرایی غالب بر این نظریه ها دانست. نظریه های روانشناسی اجتماعی اصولاً کج رفتاری ها را بر اساس جنبه های مختلف کنش متقابل موجود در درون موقعیت های اجتماعی که انحرافات در درون آن رخ میدهند مطالعه میکنند. در این نظریات آنکه مدنظر قرار گرفته و به عنوان علل کج رفتاری بیان می گردد شکل گیری رفتارهای انحرافی در فرآیندهای کنش متقابل، مشاهده و یادگیری رفتارهای انحرافی، ناکارآمدی جریان جامعه پذیری، ناکارآمدی جریان کنترل اجتماعی درونی و بیرونی و …. است.
نظریه های عمده ای که در این دسته قرار میگیرد میتوان: نظریه های الگوی اجتماعی (تراویس هیرشی، والتر رکلس، فرایدی و هیگ و …..) نظریات یادگیری اجتماعی (الگوی همنشینی افتراقی ساترلند، نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا)؛ رویکرد متقاب (الگوی خود آینه ای کولی و نقش اجتماعی هربرت مید) نظریات برچسب زنی (هاروارد بکر، اروینگ گافمن و و ادوین لمرت) نظریات پدیدار شناس (الگوی خنثی سازی گرشام سایکس و دیوید ماتزا) دانست (سلیمی و داوری،۱۳۸۶: ۳۸۷-۴۳۴).
با توجه به تئوری های موجود در جامعه شناسی به نظر می رسد که هیچ کدام از نظریه ها به طور مستقیم به پدیده نزاعهای دستهجمعی اشاره ای نمیکند بلکه به طور غیر مستقیم میتوان به علل نزاعها دستهجمعی از این تئوری ها دست یافت.، در زیر به تئوری های جامعه شناسی که میتوان از آن به تبیین پدیده نزاع دستهجمعی به طور غیر مستقیم دست یافت اشاره می کنیم:
۲-۵- تئوری های جامعه شناسی تبیین نزاع
۲-۵-۱ تئوری ناکامی- ستیزه دولارد
از دیدگاه تئوری ستیز تضادهای قومی و نژادی ناشی از رقابت میان گروه های مختلف بر سر راه منافع کم یاب مانند ثروت، قدرت و مقام گروهی که در این رقابت پیروز شود گروه غالب و سایر مدعیان گروه های اقلیت نامیده میشوند (صالحی امیری،۱۳۸۵: ۹۱).
برای اینکه تضادها و نابرابریهای قومی افزایش یا گسترش یابد سه شرط اساسی وجود داشته باشد:
۱- گروه های متمایز: باید دو یا چند گروه اجتماعی متمایز وجود داشته باشد و فقط در صورت آگاهی از تفاوت های موجود بین گروهی و احساس تعلق به یک گروه خاص است که تضاد بوجود می آورد.
۲- رقابت بر سر منافع: باید بین گروه های بر سر منافع با ارزش مانند ثروت، قدرت، منزلت رقابت وجود داشته باشد در این موقعیت اعضای یک گروه تمایل خواهند یافت که از طریق ممانعت اعضای یک گروه دیگر از دسترسی کامل به این منابع،منابع را در اختیار خود درآورد.
۳- نابرابری قدرت: گروه ها از نظر قدرت باید نابرابر باشد به طوریکه یک گروه بتواند به خوبی ادعای خود را در مورد منابع کم یاب با هزینه گروه یا گروه های دیگر به اثبات برساند از این مرحله به بعد گروه غالب باورهای تحقیرآمیزی درباره پستی گروه و گروه های اقلیت بوجود خواهد آورد و این باورها رابرای اثبات حقانیت و ارائه برتری خود مورد استفاده قرار خواهد داد.
این گروه تلاش گروه اقلیت را برای اثبات منافع خود به عنوان تهدیدی علیه منافع خویش محسوب خواهد کرد و در نتیجه فشار بیشتری را علیه گروه اقلیت اعمال خواهد کرد.
به نظر دولارد در ادامه، گروه اقلیت دچار احساس سرخوردگی و ناکامی شده و به پرخاشگری روی آورد و خشونت رخ میدهد در این دیدگاه منازعات میان گروه های قومی و نژادی در واقع مربوط به تفاوت های نژادی و قومی نیست بلکه برای استفاده از این تفاوت ها جهت ایجاد و حفظ نابرابری در امر رقابت برای منابع کمیاب (صالحی امیری،۱۳۸۵: ۹۲).
۲-۵-۲- نظریه تالکوت پارسونز
به نظرتالکوت پارسونز کار ویژه اصلی جامعه محدود کردن امیال بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این امیال است. به نظر پارسونز بیشترین شیوه و روش برای درک کل واقعیت اجتماعی، آن است که آن را به عنوان یک سیستم ادراک کنیم جامعه خود نیز همچون سیستم های مکانیکی یا ارگانیکی مجموعههایی از اجزا است که بین آنها ارتباط متقابل وجود دارد. چنین مجموعهای صرفاً بر زور و قدرت متکی نیست بلکه مکانیسم های همبستگی پیچیده و از آن جمله مبانی اخلاقی استوار است. جامعه محدودیت هایی وضع میکند تا همبستگی اجتماعی حفظ شود، البته تصور جامعه به عنوان یک مجموعه و سیستم به این معنی نیست که در آن کشمکش و منازعه پیش نمیآید کمبود و نادر بودن منابع موجب رقابت میشود و از این منازعه رقابت پدید میآید بنابراین توزیع منابع یکی از مهمترین مسائل نظام اجتماعی است و از این رو ضرورت کنترل اجتماعی پیش میآید به هر حال منازعه ضرورتاً به فروپاشی نظم جامعه برنمی گردد، زیرا مردم نیازهای مشابه برای ارزیابی منابع دارند و از این رو نزاع خود را میتوانند به حداقل کاهش دهند و روش هایی برای تداوم زندگی مشترک و هم زیستی بیابند (Wallace – R,1986: 17-44)
۲-۶- خشونت و پرخاشگری
گروهی از صاحب نظران علوم رفتای نظیر فروید و لورنز معتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد و این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای یک حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا میکند و به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت در غیر این صورت به گونه ای تخلیه میشود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم، تحقیر و نظایر آن را داشته باشد از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است یعنی همچنان که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیازها هدایت میکند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می کوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد، این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود میکند و از بین میبرد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و بصورت خود آزاری و خودکشی جلوه گر میشود.
تعاریف اولیه ای که از خشونت ارائه شدند نیز بیشتر در رابطه با خشونت بدنی است. گلز و استراوس دو پژهشگری که سالها در زمینه ی خشونت خانگی فعالیت کرده اند خشونت را به عنوان رفتاری با قصد و نیت آشکار یا رفتاری با قصد و نیت پوشیده اما قابل درک جهت وارد کردن آسیب بدنی به فرد دیگر تعریف کرده اند. مگارژی محقق دیگری در زمینه خشونت معتقد است تعریف او انواع دیگر خشونت را در بر میگیرد او از خشونت به عنوان شکل افراطی پرخاشگرانه نام میبرد که احتمالا باعث آسیب مشخص به فرد قربانی می گردد.
۲-۶-۱- نظریات خشونت و پرخا شگری
تعاریف فراوانی در باره خشونت و پرخاشگری ارائه شده است: برخی پرخاشگری را واکنشی غریزی به ناکامی و رقابت برای دستیابی به منابعی می دانند که عمدتا از طریق برخورد بدنی تجلی یابد (آرجلی[۹]،۱۹۹۳، ۲۲۰).
کوکلی در باره پرخاشگری می گوید:” پرخاشگری ناظر به رفتاری است که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگر انجام میشود و متضمن بی توجهی محض به سلامت دیگران و احتمالا خود است. پیامدهای پرخاشگری ممکن است فیزیکی یا روانشناختی باشد (کوکلی[۱۰]،۱۹۹۸، ۱۸۰).
ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺑﺎزﺗﺎﺑﻲ ﺑﺎ ﻫﺪف آﺳﻴﺐ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻳﺎ رواﻧﻲ اﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺷﻮد. ﻫﺪف از اﻳﻦ ﻧﻮع ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﻛﻪ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺑﻮده، آﺳﻴﺐ رﺳﺎﻧﻲ اﺳﺖ (وینگنس[۱۱]،۱۹۹۴). در ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی اﺑﺰاری، ﺿﺮب و ﺟﺮح و اﻳﺠﺎد درد و رﻧﺞ، اﺑﺰاری ﺑﺮای دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﺤﺴﻮس آن ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ، دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﻬﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺎداش ﻣﺎدی، ﭘﻴﺮوزی، اﻓﺘﺨﺎر ﻳﺎ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ. اﻳﻦ ﻧﻮع ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺧﺸﻮﻧﺘﻲ ﻏﻴﺮ اﺣﺴﺎﺳﻲ و ﻫﺪف آن اﻧﺠﺎم وﻇﻴﻔﻪ اﺳﺖ.
وﻳﻠﻴﺎﻣﺰ و ﻫﻤﻜﺎراﻧﺶ در داﻧﺸﮕﺎه ﻟﻴﺴﺘﺮ، ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ ﻓﺮﺿﻲ و ﺧﻴﺎﻟﻲ ﺑﻮدن ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی ﻫﺎی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در ﻣﻮرد اﻧﻮاع ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮی ﺣﺎﻟﺘﻬﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن آﻧﻬﺎ را رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻣﻲ داﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎزﺗﺎب آﻣﻴﺰه ای از ﻓﻜﺮ و اﺣﺴﺎس ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮔﺰ در آﻧﻬﺎ ﻫﻴﭻ ﻧﻮع ﺧﺸﻮﻧﺘﻲ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺧﺎﻟﺺ ﻳﺎﻓﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﻮد (وﻳﻠﻴﺎﻣﺰ[۱۲]، ۱۹۹۶، ص۱۵۵).
تاکنون در هیچ جامعه ای دیده نشده است که تمام و یا حتی بیشتر رفتار مردم بر مبنای انگیزه نوع دوستانه استوار شده باشد بلکه تقریباٌ همه جا نفع شخصی تعیین کننده رفتار بشری بوده است. این وضع گاه به رقابت و گاه این رقابت به ستیز می انجامد. رقابت فراگردی است که دو آن دو یا چند گروه برای کسب هدف معینی تلاش میکنند و تنها یک گروه میتواند آن هدف را به، طور کامل بدست آورد و یا به آن هدف نایل شود. به عبارت دیگر، رقابت یعنی اینکه فرد می کوشد دیگران را از دستیابی به هدفی که خود درصدد کسب آن است باز دارد. در رقابت ستیزه جویی جایز نیست، و هنگامی که رقابت از حالت عادی خارج شود و ستیزه جویی بر رقابت صحیح غالب شود، خشونت ایجاد می گردد (افسرکشمیری،۱۳۸۱، ص ۲۹).
راﺑﺮت ﻣﺮﺗﻮن (۱۹۴۹،۱۹۶۷) ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﻛﺎرﻛﺮدی ـ ﺳﺎﺧﺘﺎری اﺳﺖ ﻛﺴﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻴﺎﻧﻴﻪ ﻣﻬﻢ را درﺑﺎره ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ـ ﺳﺎﺧﺘﺎری در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﺳﺖ. او در اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺧﻲ از ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎی اﻓﺮاﻃﻲ و ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲـ ﺳﺎﺧﺘﺎری را ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎد ﻗﺮارداد (رﻳﺘﺰر، ۱۳۸۳: ۱۴۴).
آﻧﭽﻪ ﻣﺮﺗﻮن را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻤﺎﻳﻨﺪه و ﻣﻌﺮّف ﻧﺴﻞ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﺪ، ﻧﻈﺮﻳﻪ وﻇﺎﻳﻒ آﺷﻜﺎر و ﭘﻨﻬﺎن اوﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺮﺧﺶ ﺗﺎرﻳﺨﻲ ﻣﻬﻤﻲ در ﻧﻈﺮﻳﺎت ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ ﺷﻮد. ﺑﺪﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ او ﺳﻌﻲ ﻛﺮد ﻋﻼوه ﺑﺮ آﻧﻜﻪ دﻳﺪﮔﺎه ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ را ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺰﻳﻨﺪ، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺣﻞ ﻧﺸﺪه اﻳﻦ ﻣﻜﺘﺐ را ﻧﻴﺰ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﺪ. ﻣﺮﺗﻮن در ﺑﺤﺚ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی آﺷﻜﺎر و ﭘﻨﻬﺎن ﺧﻮد ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺟﺎﻣﻌﻲ ﻧﻴﺰ از دو ﻣﻔﻬﻮم ﻣﺬﻛﻮر ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آورد. در اﻳﻨﺠﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺗﻮن ﺳﺨﺖ ﺑﺮ وﺿﻌﻴﺖ وﺣﺪت و اﻧﺴﺠﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ او ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻛﺎرﻛﺮد ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ درﺑﺎره آﺛﺎر ﺳﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ در ﺗﻤﺎﻣﻴﺘﺶ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﻢ (ﺗﻮﺳﻠﻲ، ۱۳۷۳: ۲۳۲-۲۳۶).
۲-۶-۲- نظریه محرومیت
بروکویتر معتقد است اعمال منتهی به ایجاد محدودیت همچون محرکی برای بروز رفتارهای تهاجمی عمل می کند و انگیزه افراد را برای توسل به خشونت و اقدام به تهاجم بالا میبرد به عبارت دیگر اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود ناکامی حاصل احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش میدهد. در این نظریه افراد به واسطه نیروهای محرومیت ساز بیرونی برای توسل به خشونت و اقدام به هجوم آماده میشوند. بنابراین چنانچه خشونت در جامعه کنترل شود به واسطه علت اصلی که همان محرومیت است فقط محل آن تغییر میکند و در مواردی که مجال بیشتری دارند (مثلاً در خانواده) ظهور مییابد البته واضح است که بروز رفتار های تهاجمی علاوه بر محرومیت نیاز به زمینه و پیش شرط های دیگری نیز دارد و محرومیت را باید یکی از علل این پدیده دانست.
۲-۶-۳- نظریه فراگیری اجتماعی
عنصر ثابت و مهم کلیه نظریه های جامعه شناختی احتمالاً همان است که باندورا تحت عنوان فراگیری اجتماعی از آن نام میبرد، باندورا ریشه رفتارهای خشن را در محیط تعلیمی افراد مییابد و معتقد است فراگیری معمولاً تحت شرایط مستقیم (تنبیه یا تشویق) مشاهدات فردی صورت میگیرد و میتواند نتیجه تجارب شخصی فرد برگرفته از نتایج مرتبط با رفتار سایر افراد باشد. باندورا دو الگوی شخصی تاثیر گذار بر رفتار خشن را مورد توجه قرار داده است.
خانواده و فرهنگ های فرعی (خرده فرهنگ های مورد قبول افراد مانند گروه های هم سن و …) و فرهنگ (در قالب نهادهایی چون تلوزیون و فیلم) بنابراین تعلیم رفتارهای خشونتآمیز ممکن است از طریق القای الگوهای رفتاری در خانواده، در گروه هایی که افراد عضو آن هستند یا از طریق رسانه ها صورت میگیرد. پژوهش های اجتماعی تأکید کننده نظریه فراگیری اجتماعی هستند: مثلاً فرزندان اعمال خشن را از والدین یاد میگیرند بنابراین قسمتی از خشونت های بزرگسالان ریشه در دوران کودکی دارد. به این ترتیب خشونت خانوادگی به یک فرد ختم نمییابد و در بزرگسالی و پس از تشکیل خانوده همان رفتار فرا گرفته در خانواده آن را در حل تعارض ها و تنش های خانوادگی به کار میگیرند پدیده ای که از آن به عنوان “گردش خشونت” یاد میشود. اروینسون معتقد است که مشاهده رفتار پرخاشگرانه در محیط خانواده، نه تنها موجب تقلید آن میشود بلکه انواع پرخاشگری جدید و بدیع ختم میکند.
۲-۶-۴- نظریه روانکاوی فروید
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:41:00 ق.ظ ]
|