۴-شواهد ناظر به وجود یک فرایند تحول در نوع انسان یا شکل گیری یک قابلیت در جریان تحول نوع انسان[۲۸].
۵-شواهد ناظر به وجود عملیات ذهنی مستقل برای هریک از انواع هوش که هسته مرکزی آن نوع هوش را تشکیل می‌دهد[۲۹].

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۶-شواهد آزمایشی که نشان می‌دهد افراد برای انجام تکالیف یا عملیات گوناگون به طور همزمان مشکل خاصی ندارد. نتیجه اینکه انجام دادن این تکالیف نیاز به مهارت‌ها وقابلیت‌های مشترک ندارد در غیراین صورت انجام دادن همزمان آنها امکان پذیر نبود.
همچنین شواهد تجربی دیگر نشان می‌دهد که میان قابلیت‌ها و انجام دادن تکالیف همبستگی وجود ندارد.
۷-شواهد مربوط به وجود نظام‌های نمادین نظام‌های متفاوت برای برقراری ارتباط با دیگران.
تعریف هوش، از نظر گاردنر، که مبنای به رسمیت شناختن اشکال گوناگون هوش می‌باشد عبارت است از: قابلیت حل مسأله یا تولید (خلق) یک محصول، ساخت چیزی که دست کم در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می‌شود (گاردنر،۱۹۹۰، ص۱۶).
در نهایت گاردنر هفت نوع هوش رادر قالب نخستین پردازش از نظریه هوش چند گانه به شرح زیر ارائه کرد:
۱٫هوش زبانی[۳۰]:این نوع هوش از جمله در شاعران، وکلا، روزنامه نگاران، ورمان نویسان از برجستگی خاص برخوردار است.
۲٫هوش منطقی – ریاضی[۳۱]: این نوع هوش از جمله در علمای منطق، دانشمندان علوم تجربی و ریاضیدانان از برجستگی خاص برخوردار است.
۳٫هوش موسیقیایی یا ریتمیک [۳۲]: این نوع هوش از جمله در موسیقیدانان و نوازندگان برجستگی خاصی دارد.

    1. هوش فضایی[۳۳]:این هوش از جمله در نقاشان، معماران، شطرنج بازان، خلبانان، دریا نوردان و جراحان از برجستگی خاص برخوردار است.

۵٫هوش حرکتی –جنبشی[۳۴]: این هوش از جمله در ورزشکاران، رقاصان، هنرپیشگان و جراحان از بر جستگی خاص برخوردار است.
۶٫هوش میان فردی[۳۵]: این نوع هوش از جمله در معلمان، درمانگران، فروشندگان و سیاستمداران از برجستگی خاص برخوردار است.
۷٫هوش درون فردی[۳۶]: که ناظر بر شناخت دقیق فرد از خویشتن‌ (علائق، تمایلات، ضعف‌ها، قوت‌ها و دل مشغولی‌ها) است. و فرد برخوردار از این نوع هوش اصطلاحاً دارای قدرت برقراری ارتباط با خویشتن است.
گاردنر از آغاز تصریح کرده است که فهرست مشتمل بر هفت نوع هوش تنها مدخلی برای نگاه کثرت گرایانه به مقوله هوش است و در بردارنده انواع ممکن هوش انسانی نیست، ولی بر اثر مطالعات بعدی و دست یابی به شواهد جدید موفق به شناسایی انواعی دیگر از هوش شده است، که فهرست هفتگانه به فهرستی مشتمل بر ۱۰ نوع هوش افزایش یافته است. انواع سه گانه جدیدتر هوش که البته هنوز از قطعیت هفت نوع هوش قبلی برخودار نیست به قرار زیر است:
۱٫هوش معنوی [۳۷]
۲٫هوش طبیعت گرایانه[۳۸]
۳٫هوش وجود گرایانه [۳۹]
سر انجام اینکه گاردنربرای روشن ساختن تفاوت جوهری میان دیدگاه خود با دیدگاه روان شناسانی که به هوش انسانی از منظر سنتی و محدود می‌نگرند و همچنین در رد این برداشت که تلقی متکثرانه از هوش با تلقی سنتی آن قابل جمع است، تأکید می‌کند که آنچه وی از آنها به عنوان اقسام مستقل هوش نام برده است باید به همین عنوان یعنی هوش انسانی[۴۰] مورد شناسائی قرار گیرند نه اینکه با اطلاق عناوین دیگر همچون استعداد انسانی[۴۱] آنها را به حاشیه رانده و در زیر مقوله هوش برای آنها هویتی تابعی یا ثانوی قائل شد (گاردنر، ۱۹۹۰، ص ۲۰). او تصریح می‌کند که تنها هوش انسانی است که روان شناسان را به چالش می‌کشد و من خواسته ام بدین طریق ادعای مالکیت مطلق این لفظ را از سوی عده‌ای معدود که قائل به برداشت سنتی از مفهوم هوش هستند، زیر سوال ببرم‌ (گاردنر، ۱۹۹۰، ص ۱۶).
مورفی[۴۲] (۲۰۰۲) نشان داد که هوش‌های چند گانه ای[۴۳] برای موفقیت مدیران مورد نیاز است. این محقق ضمن بیان این نکته که هوش بر ساخته‌ای چند بعدی است و شامل انواع مختلفی می‌باشد و در واقع هوش‌های چند گانه‌ای برای رهبری مورد نیاز است. تقسیم بندی آنها عبارت است از:
۱٫٫هوش شفاهی / منطقی، که با تست‌های‌ IQ قابل سنجش است.‌ (هوش تحلیلی )
۲٫هوش هیجانی‌ (عاطفی) [۴۴]که در ده سال گذشته به عنوان مهمترین عامل موفقیت مدیران مطرح بوده است و با تستهای‌EQ سنجیده می‌شود.
۳٫هوش فرهنگی، که نشان دهنده توانایی افراد در مواجهه مؤثر با جنبه‌های فرهنگی محیط می‌باشد و با تستهای‌ CQ قابل سنجش است.
۲-۶ دلالت‌های نظریه هوش چند گانه برای برنامه‌های درسی و آموزش
نظریه‌های علمی را به دستور العمل اجرایی و کاربردی خاص نمی توان ترجمه کرد، به همین دلیل روش‌های علمی گوناگون با الهام از یک نظریه علمی پا به عرصه ی وجود گذارد. به دیگر سخن از نظریه‌های علمی و تبیینی نمی توان انتظار داشت که شیوه‌هایی خاص را تجویز کنند و بدین گونه عمل را تحت تأثیر مستقیم خود قرار دهند. به زعم یکی از صاحب نظران، این نوع نظریه‌ها تنها راهنمایی مناسب برای هدایت جریان تفکر و تصمیم گیری می‌توانند باشند که با واسطه خلاقیت معلم و مربی و برنامه ریزی شکل غیرمستقیم و به صور گوناگون صحنۀ عمل ظاهر می شوند.‌ (هریس، ۱۹۸۸).
نظریه گاردنر از این قائده مستثنی نیست و در نتیجه دستور العملی واحد برای نظام‌های آموزشی نمی توان از آن استخراج کرد. به همین سبب کاربرد نظریه هوش چند گانه، اشکال و صورگوناگون به خود گرفته که حاکی از ترکیب و تلفیق اصول منبعث از نظریه با تجربه، خلاقیت و حساسیت‌های کاربران است. در این بخش ابتدا به تحلیل کلی دلالت‌های نظریه گاردنر برای رویارویی با پدیده تفاوتهای فردی در عرصه تعلیم و تربیت می‌پردازیم و سپس دلالت‌های خاص نظریه برای برنامه درسی و آموزش ارائه خواهد شد. از این رونخست به دو اصل مستخرج از نظریه مورد بحث اشاره می‌کنیم که می‌تواندهادی راهکارهای علمی همسو با آن باشد.( گاردنر،۱۹۹۰، ص ۲۲).
اصل نخست: افراد، دارای ذهن‌های یکسان نیستند و مجموعه توانائیهای ذهنی هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. علاوه بر این، نیم رخ هوشی افراد ثابت نمی ماند و در طول زمان تغییر می‌کند.
اصل دوم:حیات بشر کوتاه است، و برای همه افراد امکان فراگیری همه چیز و پیشرفت درهمه زمینه‌ها وجود ندارد. از این رو، در مقطع مناسبی باید گزینش و انتخاب صورت پذیرد. بدین منظور نظام آموزشی بویژه در دوره آموزش عمومی باید به سمت گسترش مدارسی که در آن تجلی طیف هوش‌های چندگانه دانش آموزان فراهم است پیش برود تا فرصت بروز و ظهور برجستگی‌های هوشی فراهم شود و در مقاطع تحصیلی بالاتر امر گزینش و تمرکز بر ظرفیت‌های هوشی خاص امکان پذیر گردد.
نکته قابل ذکر این است که علایق تعلیم و تربیتی گاردنر سبب شده است که فعالانه در جهت بسط کاربرد نظریه هوش چند گانه وارد عمل شود و آثاری در این زمینه ارائه نماید.
به دیگر سخن نظریه هوش چند گانه در واقع پارادایم جدید است که دست اندرکاران تعلیم و تربیت را با افقی جدید از رسالت‌ها و مأموریت‌ها و در نتـیجه برنامه‌ها و سیاست‌های اجرایی رو برو می سازد. این اندیشه را از آن جهت که ویژگی انسانی بیشتری را به نظام‌های تعلیم و تربیت می‌بخشد باید پاس داشت و از دشواریهای عمل به دلالت‌های آن استقبال کرد.
دلالت‌ها یا کاربردهای عملی نظریه هوش چند گانه محدود به موارد ذکر شده نیستند و بر اساس شناخت و آگاهی باید در انتظار کاربردهای نو آورانه معلمان، مربیان و برنامه ریزان بود. نکته مهمی که به لحاظ اجرایی در زمینه کوشش‌های ناظر به تنوع بخشیدن به برنامه‌ها و فعالیتها در نظام آموزشی باید متذکر شد آن است که تدارک دیدن محیطی که زمینه ساز پرورش انواع و اقسام هوش با اتکا به منابع محدود درون مدرسه باشد دشوار و شاید ناممکن بنماید. بنابر این آنچه از نهادهای آموزش انتظار می‌رود، مدیریت استفاده از منابع و امکانات بالقوه و بالفعل آموزشی در جامعه، و به ویژه جامعه محلی است که در این میان فرصت‌های یادگیری خارج از مدرسه جایگاهی ویژه دارد. بدین شکل و با یاری گرفتن و فرا خواندن کلیه فرصت‌های موجود در جامعه،مدارس شانس بیشتری برای ایجاد انطباق میان قابلیت‌های گوناگون دانش آموزان با محیط‌های یادگیری پیدا می‌کنند. همچنین کاربرد فن آوری جدید اطلاعاتی و ارتباطی (ICT)ظرفیت و پتانسیلی کم نظیر را به منظور بسط، گسترش و تنوع بخشیدن به روش‌های یادگیری متناسب با انواع هوش در خدمت نظام‌های آموزشی قرار می‌دهد که از آن باید هوشمندانه بهره گرفت.
۲-۷ فرهنگ
فرهنگ ارزشها ایده‌ها، نگرش‌ها و نمادهای آگاهـانـه و ناآگاهانهای است که رفتار انسان را شـکل می‌دهد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود [۴۵]. واژه فرهنگ همواره منبع سوء تعبیر واختلاف بوده است. مردم شناسان، فرهنگ را شیوه‌های زندگی که توسط گروهی از مردم ایجاد می‌شود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود،می‌دانند. آنچه در تمام تعاریف فرهنگ می‌باشد آن است که فرهنگ قوانین نانوشته‌ای است که در بیشتر مواقع به راحتی قابل مشاهده نیست و همین امر کار مدیران را در بر قراری ارتباط مؤثر مشکل می‌کند. با وجود این که افزایش ارتباطات تعدادی از گرایشات ملی مانند: رنگ، لباس، موسیقی و حتی غذا و نوشیدنی‌ها را تا حد زیادی مشابه کرده است[۴۶].و حتی عده‌ای معتقد اند که جهان به سمت نوعی همگون سازی پیش نمی رود بلکه به سمتی حرکت می‌کنیم که تضاد، تنوع و گونه‌های مختلف در آن وجود خواهد داشت.
اعلامیۀ یونسکو (۱۹۹۵) دربارۀ جایگاه فرهنگ در عصر جهانی سازی به این صورت بیان شده است:
“درگیری، پذیرش و درک تنوع و تفاوت‌های فرهنگی و ارزش و احترام برای تنوع غنی موجود درفرهنگ‌های مختلف”.
هافستد (۱۹۹۱) سه بعد طبیعت انسانی، فرهنگ و شخصیت را از نظر جایگاه و ویژگی‌های آن مورد برسی قرار می‌دهد.
شکل ۲-۱
صاحب نظران و فرهنگ شناسان، برای فرهنگ، انواع یا سطوح مختلفی را ذکر می‌کنند و مبنای متفاوتی را برای تقسیم بندی در نظر می‌گیرند. یکی از تقسیم بندی‌ها بر مبنای دامنۀ شمولیت، زمانی و جامعه تحت پوشش می‌باشد. در این تقسیم بندی انواع فرهنگ عبارت است از:
۱٫فرهنگ ملی
۲٫فرهنگ عمومی
۳٫فرهنگ تخصصی
۴٫فرهنگ سازمانی
۲-۷-۱ فرهنگ ملی
فرهنگی است که چندین نسل در آن مشترک اند و به عنوان عامل مؤثر در تعیین هویت ملت‌ها قلمداد می‌شود.
۲-۷-۲ فرهنگ عمومی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...