تعهد هنجاری: به عنوان یک وظیفه درک شده برای حمایت از سازمان و فعالیت های آن تعریف می شود و بیانگر احساس دین و الزام به باقی ماندن در سازمان است که افراد فکر می کنند ادامه فعالیت و حمایت از سازمان دینی بر گردن آنهاست. پیش شرط های تعهد هنجاری عبارتند از: اثر پذیری خانوادگی، فرهنگی و سازمان، سرمایه گذاری های سازمان، جبران متقابل خدمات
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نمره ی پاسخگویی به سوالات ۱۷ – ۲۴ پرسشنامه
فصل دوم
سابقه موضوع تحقیق
(ادبیات و مبانی نظری فرضیه تحقیقاتی)
مقدمه
محقّقین زیادی در ایران و سایر ملل در جستجوی این موضوع هستند که چرا برخی افراد در موقعیت‌های فرهنگی متفاوت، موثر و موفق‌تر از دیگران عمل می‌ کنند و این موضوع را در زمینه‌ های مختلف، مهم تلقی می‌کنند. ایران همواره طی تاریخ طولانی خود ترکیب پیچیده­ای از اقوام و مذاهب و گروه ­های زبانی و فرهنگی داشته­است. روی هم­رفته جامعه ایران به عنوان جامعه­ای نیمه­سنتی- نیمه­مدرن یا در حال گذار، دارای صورت­بندی پیچیده­ای از شکاف های اجتماعی بوده ­است. از یک سو شکاف­های قومی، فرهنگی و منطقه­ای مربوط به جامعه سنتی کم و بیش مطرح است و از سوی دیگر شکاف های جامعه مدرن نمودار شده ­اند. بنابراین مطالعه فرهنگ ها بسیار ضروری است. از طرفی جهانی سازی و جهانی­شدن پدیده­ای تک بعدی نیست و فرآیندی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … است و هر چه جهان به سمت انسجام پیش می­رود اهمیت درک صحیح تفاوت های فرهنگی افزایش می­یابد.
انجام این مطالعه در سازمان آموزش و پرورش به این دلیل اهمیت دارد که از یک سو، جامعه ی ایران به صورت بالقوه دارای پیچیدگی و تنوع فرهنگی بالایی بوده و از سوی دیگر، به علت نقش غالب دولت در تمامی شئون زندگی اجتماعی، برخورداری کارکنان سازمان ها از قابلیت برقراری ارتباطات فرهنگی اثربخش می تواند به غلبه بر موانع فرهنگی پیش رو و پیشبرد فعالیت های آنان کمک کند.
در این فصل ابتدا به مبانی نظری هوش فرهنگی و تعهد سازمانی پرداخته می شود و تعاریفی از هر دو متغیر ارائه داده و مورد تحلیل قرار گرفته می شود و بعد به نمونه ای از تحقیقاتی که در داخل و خارج از کشور انجام شده است اشاره می شود و بالاخره یک جمع بندی کلی از مبانی نظری و عملی متغیرها ارائه می گردد.
الف) مبانی نظری پژوهش
۲-۱ مبانی نظری هوش فرهنگی
۲-۱-۱ مفهوم هوش
در لغت نامه دهخدا هوش، زیرکی و آگاهی و شعور و عقل و فهم و فراست تعریف شده است (دهخدا).
بیش از دو هزار سال پیش، افلاطون در کتاب “جمهوریت” هوش را تعیین‌کننده اصلی جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد تعریف کرد. اما مطالعه علمی هوش، از قرن نوزدهم با ایده‌ تفاوت‌های فردی در علم ژنتیک و تکامل آغاز شد. روان‌شناسان معتقدند هیچ شاخه‌ای از روان‌شناسی به اندازه مطالعه و ارزیابی هوش در بهزیستی انسان موثر نبوده است (اسماعیلی، گودرزی، ۱۳۸۶).
در علوم انسانی به تعداد دانشمندان علم روانشناسی تعریف برای هوش وجود دارد. هر دانشمندی با توجه به تحقیقات خود تعریفی برای هوش ارائه کرده است که جملگی یک مفهوم را به روش های مختلف به دیگران می رسانند. برخی تعریفی طولانی آورده اند و برخی به چند کلمه اکتفا کرده اند. تعدادی هوش را فقط یک توانایی واحد در مغز می دانند و برخی دیگر هوش را به اجزای مختلف تقسیم کرده اند. گروهی از دانشمندان، هوشمندی را فقط زمانی قابل بررسی می دانند که منجر به عملی در خارج از بدن انسان شود. اگر فردی بسیار باهوش باشد ولی هیچ خروجی نداشته باشد عملا ً از نظر برخی از محققین هوشمند نیست. به همین دلیل عوامل خارجی و نحوه پاسخ گویی به حوادث پیش آمده در محیط پیرامون یک فرد یکی از ارکان بررسی هوش و هوشمندی است. تعاریفی که از هوش انسان در مجامع علمی بیان می شود دارای اشتراک هایی است که مهمترین آنها عبارتند از: توانایی استدلال منطقی، برنامه ریزی برای کارها، حل مسائل و پیچیدگی ها، فکر کردن، یادگیری و استفاده از زبان و جمله سازی.
تعاریفی که در سال‌های اخیر ارائه شده‌اند در یکی از این سه طبقه، جای دارند:
تعاریفی که به سازگاری یا انطباق با محیط تأکید دارند.
تعاریفی که به توانایی یادگیری موضوعات مختلف تأکید دارند.
تعاریفی که بر تفکر انتزاعی، یعنی توانایی استفاده از مفاهیم مختلف، نمادهای کلامی و عددی تکیه دارند (پورشریفی، ۱۳۸۲).
در مورد مفهوم هوش، روان‌شناسان به دو گروه تقسیم شده‌اند: گروه اول بر این اعتقادند که هوش، از یک استعداد کلی و واحد تشکیل می‌شود، اما گروه دوم معتقدند انواع مختلف هوش وجود دارد. آنچه تعریف دقیق از هوش را دچار مناقشه می‌کند آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و در واقع هیچگونه پایه محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هوش، یک برچسب کلی برای گروهی از فرآیندهاست که از رفتارها و پاسخ‌ های آشکار افراد استنباط می‌شود (گنجی، ۱۳۸۶).
از نظر فیزیولوژی، هوش پدیده‌ای است که در اثر فعالیت یاخته‌های قشر خارجی مغز (کورتکس) آشکار می‌گردد و از نظر روانی نقش انطباق و سازگاری موجود زنده با شرایط محیطی و زیستی را بر عهده دارد (عظیمی، ۱۳۶۶).
به عقیده ترستون[۲۰] هوش از هفت استعداد ذهنی بنیادی و مستقل از یکدیگر تشکیل می‌شود که بدین‌قرارند: کلامی، سیالی کلامی، استعداد عددی، استعداد تجسم فضایی، حافظه تداعی، سرعت ادراک و استدلال. گیلفورد[۲۱] این تعداد را افزایش داده و اظهار داشت: هوش، دست‌کم از ۱۲۰ عامل تشکیل می‌شود.
دیوید وکسلر[۲۲] از معروف‌ترین کسانی است که تعریف نافذی از هوش ارائه نموده است. از نظر وی، هوش عبارت است از توانایی کلی و جامع در فرد که باعث تفکر منطقی، فعالیت هدفمند و سازگاری با محیط می‌شود. در نظر وی، هوش یک توانایی جامع است؛ یعنی مرکب از عناصر یا اجزایی که به‌طور کامل مستقل از هم نیستند و نشانه‌ هوشمندی فرد آن است که می‌تواند به صورت منطقی بیندیشد و اعمال برخواسته از هوش او اعمالی هدفدار هستند و توانایی هوش به فرد این امکان را می‌دهد که خود را با شرایط محیط انطباق دهد (گنجی، ۱۳۸۶).
آلفرد بینه [۲۳] روان‌شناس فرانسوی می‌گوید: هوش آن چیزی است که آزمون‌های هوش آن را می‌سنجد و باعث می‌شود افراد عقب‌مانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز شوند (میلانی‌فر، ۱۳۸۳).
ثرندایک[۲۴] رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی های خاص گوناگون می داند و او از سه هوش صحبت می کند که افراد مختلف در هر یک از آن انواع می توانند متفاوت باشند: هوش انتزاعی، هوش مکانیکی، هوش اجتماعی (آقایی، اله وردی و باغبانی، ۱۳۹۰).
طبق تعریف دیگر، هوش توانایی یادگیری و کاربرد مهارت‌های لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد است و معیار باهوش بودن در جوامع مختلف یکسان نیست.
با توجه به این مطالب برای داشتن تعریف تقریباً کاملی از هوش باید این سه جنبه مد نظر گرفته شوند:
توانایی و استعداد کافی برای یادگیری و درک امور
هماهنگی و سازش با محیط
بهره‌برداری از تجربیات گذشته، به‌کار بردن قضاوت و استدلال و پیدا کردن راه حل منطقی در مواجه شدن با مشکلات (میلانی‌فر، ۱۳۸۳)
می توان از یک دیدگاه تعاریف متعددی را که توسط روان شناسان برای هوش ارائه شده است را به سه گروه تربیتی (تحصیلی)، تحلیلی و کاربردی به شرح زیر تقسیم کرد:
تعریف تربیتی هوش: به اعتقاد روان شناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک استعداد به شمار می رود. آن ها برای توجیه این اعتقاد اشاره می کنند که کودکان باهوش نمره های بهتری در دروس خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشم گیری نسبت به کودکان کم هوش دارند.
تعریف تحلیلی هوش: بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موقعیت های جدید و تازه است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش به وسیله (دیوید وکسلر) روان شناس آمریکایی پیشنهاد شده باشد که بیان می کند، هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی و رفتار مؤثر در محیط.
تعریف کاربردی هوش: در تعاریف کاربردی، هوش پدیده ای است که از طریق تست های هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش نیز همین باشد (سرچمی، ۱۳۸۹).
از نگاهی دیگر بیشتر تعاریف هوش نشان می دهد که همه آن ها را می توان در چهار مقوله زیر خلاصه کرد:
توان درک رابطه: یافتن رابطه بین پدیده ها به ویژه مواقعی که از نظر ظاهری تشابه کمی دارند، دلیل بر هوش تلقی شده است. هرچه رابطه بین پدیده ها پنهان تر باشد، درک ارتباط بین آن ها، به هوش بیشتری نیازمند است. آزمون هوش کتل ورنون نمونه جالبی از این آزمون ها را ارائه می کند.
توان سازگاری با موقعیت های جدید: برای اینکه فرد بتواند خود را با محیط سازگار کند یا پاسخ سؤالی را به طور مطلوب بدهد لازم است علاوه بر توان وراثتی، از تجربیات قبلی زندگی خود نیز بهره بگیرد. علاوه بر آن مواردی وجود دارند که سازگاری با آن ها باید بیشتر به حساب عوامل شخصیتی گذاشت تا عوامل مربوط به هوش.
ظرفیت سازگاری: این نظریه هوش را ظرفیت بالقوه یادگیری می داند که میزان آن در نزد افراد متفاوت است و همین تفاوت ها حجم یادگیری را تعیین می کند.
قدرت تفکر انتزاعی: به عقیده ترمن افراد به همان اندازه باهوش ترند که انتزاعی ترند. از نظر مراحل رشد، امروزه ما تفکر انتزاعی را در آخرین مرحله قرار می دهیم و معتقدیم فرد، در اواخر نوجوانی (۱۸-۱۴ سالگی) به هوش انتزاعی می رسد (بهرامی، ۱۳۸۷).
احمدی و ماهر (۱۳۸۵) مجموعه ای از تعاریف طرح شده بویژه توسط دانشمندان مختلف از نیمه اول قرن بیستم را گردآوری کرده اند. این تعاریف به شرح زیر هستند:
هوش عبارت است از ظرفیت توانایی و یادگیری
هوش عبارت است از دانش پذیری و ظرفیت کسب آن
هوش عبارت است از سازگاری فرد با محیط
هوش توانایی تفکر بر حسب ایده های انتزاعی است.
هوش توانایی درک اشخاص و ایجاد رابطه با آن ها (هوش اجتماعی)، توانایی درک اشیا و کار کردن با آنها (هوش عملی) و توانایی درک نشانه های کلامی- ریاضی و کار با آنهاست.
هوش عبارت است از توانایی فرد برای این که به طور هدفمند عمل کند، به طور منطقی بیندیشد و به طور مؤثر با محیط مبادله نماید.
پیاژه هوش را عبارت از حالت تعادلی می داند که کلیه استعدادهای سازشی از نوع حسی و حرکتی و نیروهای شناختی و اکتسابی و همچنین کلیه تبادلات جذبی و انطباقی که بین جسم و محیط صورت می گیرد بدان گرایش پیدا می کنند (پیاژه، ۱۳۵۷).
استرنبرگ[۲۵] در بررسی خود پیرامون هوش ابتدا تأکید می کند که هوش مفهومی است که می توان آن را به عنوان چیزی که همه روانشناسان شناختی را گیج کرده است تلقی کرد. سپس بیان می کند اول این که هوش شامل ظرفیت یادگیری از تجربه است. دوم این که هوش شامل توانش سازگاری با محیط اطراف است (استرنبرگ، ۱۳۸۷).
۲-۱-۲ انواع هوش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...