منابع کارشناسی ارشد در مورد :بررسی تاثیر شاغل بودن … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
تبعیض جنسیتی
فقر و بیقدرتی (cf. Dennelstein,1993)
همانگونه که ذکر شد گروه عمدهای از زنان سرپرست خانواده با فقر، ناتوانی و بیقدرتی به ویژه در اداره امور اقتصادی خانواده روبهرو هستند، به طوری که عزت نفس و سلامتی روانی آنان را مختل و زمینه ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات را فراهم میسازد
.(cf. langlois & fortin, 1994)
از آنجا که زنان سرپرست خانوار، به شکل فزایندهای فقیرتر هستند، این زنان در مقایسه با سایر زنان مشکلات روانشناختی بیشتری را تجربه میکنند. بدین دلیل که آنها علاوه بر رویارویی با مشکلات اقتصادی با برخی فشارهای منفی اجتماعی همچون نگرش منفی نسبت به زنان بیوه و مطلقه و ازدواج مجدد آنها روبرو هستند .(cf. Bablat,1986) به نظر میرسد عمدهترین عوامل پیشبینی کننده مشکلات روانی و به خصوص افسردگی در زنان سرپرست خانواده بهشرح زیر میباشد:
سابقه ابتلا به افسردگی با سایر بیماریهای روانی
سلامت جسمانی ضعیف و استفاده زیاد از خدمات پزشکی
حمایت اجتماعی ضعیف
عملکرد ضعیف نقشی
بیکاری و فشارهای اقتصادی
بنابراین فشارهای مداوم و مزمنی که زنان سرپرست خانواده با آن روبرو هستند، میتواند پیامدهای روانشناختی مخربی داشته باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از نظر سلامت جسمی بیـش از نیـمی از زنـان سرپرست خانوار احساس ضعـف و ناتوانی میکنند، ایـن مشکل در جامعه شهری به ۸/۵۹ درصـد میرسد. همچنین در ۲/۶۰ درصـد از زنان سرپرسـت خانوار، احساس اضطراب و نـگرانی از آیـنده وجـود دارد (سازمان بهزیستی، ۸۰-۷۹).
در یک تقسیمبندی ایلجنفریتس[۱۲] مشکلات زنان سرپرست خانوار به دو دسته تقسیم میکند:
مشکلاتی که پیامد امکانات محدود خانواده و نیاز به انرژی و زمان برای تأمین حوایج مادی خانواده است.
مشکلاتی که مربوط به رابطه مادر با فرزندان از جهت انضباط و تربیت آنان و اطمینان در مورد سلامتی، بهداشت و رشد عاطفی آنان است.
به دلیل این دو دسته مشکلات، انتظار پیامدهای شخصی بیشماری از قبیل احساس گناه، شکست و تنهایی که همواره مادر را مورد تهدید قرار میدهند، وجود دارد.
مشکلات خانوادگی
تفاوت دو جنس در تجربه فشارها و مشکلات روانشناختی ناشی از تفاوت نقشهای مورد انتظار از زنان و مردان است که منجر به پیامدهای متفاوت میگردد. معمولاً از زنان انتظار میرود نسبت به نیازهای جسمانی، عاطفی و هیجانیهای اعضای خانواده (همسر، فرزندان و بزرگسالان خانواده) بیشتر پاسخگو باشند. علاوه براین موارد، بیشترین بخش اداره منزل (خرید، نظافت، آشپزی، مراقبت از فرزندان و رسیدگی به مسایل بهداشتی، تربیتی و تحصیلی فرزندان) برعهده زن است. این وظایف زن، ساخت نایافته است و ساعت شروع و خاتمه آن مشخص نیست و از آن پاداشی دریافت نمیشود؛ امّا مجموعه این عوامل منجر به تجربه فشارهای دائم میشود، در حالیکه نقشهای مردان، ساخت یافته است و شروع و ختم آن دارای سـاعت مشخصی میباشد و در ازای انجام کار و فعالیت خود پاداش دریافت مینمایند (cf. Brannon,1999).
شاید دلیل وجود مشکلات عدیده برای زنان سرپرست خانواده بیش از مردان و سایر گروههای زنان مربوط به فشار نقشهای چندگانهای است که این دسته از زنان با آن مواجهند. در واقع زنان دارای فرزند، همانند زنان شاغل تمام وقتی هستند که باید نقشهای چندگانه و گاه متعارضی را ایفا کنند، در حالیکه در خانواده دارای قدرت و کنترل ناچیزی هستند(cf. Rosenfield,1989).
به طور کلی تعارض نقش زمانی ظهور میکند که خواستهها و انتظارات ناهمساز از فرد وجود دارد، به طوری که فرد در انتخاب و انجام آنها دچار تعارض میشود. فرد از طرفی سعی دارد تمامی آنها را به طور همزمان انجام دهد، در حالیکه در عمل چنین چیزی ممکن نیست. ابهام نقش نیز زمانی ایجاد میشود که فرد در مورد رفتارها، خواستهها و انتظارات، تصور روشن و واضحی در ذهن ندارد، بنابراین در بین زنان سرپرست خانواده تعارض و ابهام نقش به دلیل ناتوانی در ایجاد هماهنگی بین احتیاجات خود، فرزندان و سایر نزدیکان ایجاد میشود.
نتایج تحقیقات دیگری نشان داده است که در خانوادههای زن سرپرست، مادرها استرس بیشتر و رضایت کمتری را احساس میکنند که میتواند به دلیل تحمل بار اضافی نقش و روابط اجتماعی منفی باشد. به گونهای که بیشتر دچار انزوا و سرخوردگی اجتماعی میگردند و همین شرایط باعث سرریز شدن احساسات و عواطـف منفـی در آنـان شـده که در نهـایـت بـه بـدرفتـاری با کودکانشان منجر میشود(cf. Repetti & wood,1997) .
همچنین تحقیقات نشان دادهاند مادران تنهایی که سطح بالایی از محرومیت اقتصادی را تجربه میکنند، بیش از سایرین از روشهای تربیتی خشن در رابطه با فرزندانشان استفاده میکنند و نقشهای مادری و مسئولیتی خود را بیش از سایرین منفی ارزیابی میکنند
.(cf. Mcloyod, jayaratne, ceballo & Borques, 1994)
امّا کمیت نقش (تعداد نقشهای فرد) به تنهایی باعث ایجاد فشار و تعارض نمیشود، بلکه توانایی فرد در کنترل شرایط و میزان حمایتهای دریافتی از ناحیه فامیل و دوستان و آشنایان نقش تعیین کنندهای در ادراک فرد از فشارهای موجود دارد. بنابراین تأثیر مشکلات و استرسورها در زنان سرپرست خانواده، وابسته به میزان کنترل بر امور، نوع مهارتهای مقابلهای، حمایتهای اجتماعی و میزان و شدت تغییرات حاصله در میزان درآمد، نوع مسکن و روابط خویشاوندی است.
علاوه براینها، اغلب این زنان (به خصوص زنان بیوه) در رابطه با ماندن در فامیل شوهر دچار مشکلاتی میشوند و معمولاً سایر زنان فامیل تمایل دارند آنان را طرد نموده و از ارتباط با آنها اجتناب نمایند، زیرا آنان را تهدیدی برای زندگی خود به حساب میآورند.
لوپاتا در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که زنان با مرگ همسر، مستعد جدا شدن از اجتماع هستند و نقشهای قبلی شوهر (به عنوان شریک زندگی و عضو مشترک در معاشرتهای اجتماعی) را برای ادامه ارتباطات گروهی و برخوردهای اجتماعی خود لازم و ضروری میدانند. این زنان بعد از مرگ همسر ارتباط خود را به راحتی با بستگان شوهر کم و در مواقعی قطع میکنند. (رک. عباسپور، ۱۳۷۲)
مشکلات اجتماعی
زنان سرپرست خانوار و فاقد همسر، با مشکل احساس تنهایی، انزوا، طرد شدگی و عدم درک از سوی دیگران مواجهند. فقدان حمایتهای اجتماعی مهمترین عامل جهت پیشبینی پیامدهای منفی وضعیت این زنان است. زنان بیوه که سرپرستی خانواده را به عهده دارند، علاوه بر احساس تنهایی، فشار تأمین امور اقتصادی خانواده را نیز تجربه میکنند، امری که معمولاً در آن تجربه کافی ندارند. سایر مشکلات آنان عبارتند از:
تعارضات خانوادگی، فقدان شغل و درآمد کافی، کمبود تجربه، فقدان همدم و احساس تنهایی. این فقدان به معنای طرد شدگی، عدم امنیت، فقدان حمایتهای عاطفی، فقدان درآمد و نداشتن شریک زندگی و ضعف موقعیت اجتماعی است (رک. خسروی، ۱۳۷۴).
لوپاتا[۱۳] براساس مصاحبهای که با ۳۰۰ زن بیوه در شیکاگو انجام داده، ۱۰ مشکل مربوط به تنهایی آنان را مشخص کرده است:
از دست دادن احساس مورد علاقه و ویژه بودن برای کسی
از دست دادن فردی ویژه و عدم امکان همنشینی با او
از دست دادن فرد مورد علاقه و عدم رسیدگی از سوی او
اشتیاق و آرزوی رابطه عمیق با دیگر انسانها
از دست دادن حضور دیگری در محیط خانه و خانواده
عدم حضور همسر به عنوان یک شریک در زندگی و کارهای روزمره
فقدان یک سبک مشخص از زندگی و آرزوی داشتن آن
قرار گرفتن در موقعیتی خاص به عنوان یک زن بدون حامی و محافظ
محدود شدن روابط اجتماعی
عدم توانایی در دوستیابی
مطالعات ماریس[۱۴] نشان میدهد که میل این زنان به استقلال، نفرت از احساس ترحم به خود، دلسردی اجتماعی و اندوه، ناکامی خانواده در کوشش برای تسلی دادن به کسی که تسلی نمییابد، ظهور اثرات جانبی فقر مانند سرمایه کم برای نقل و انتقال و تفریح، همه از جمله عواملی هستند که تمایل زن بیوه را به جدایی از اطرافیان تقویت میکنند (رک. باقری، عطاران، ۱۳۷۲).
این گروه از زنان با توجه به نقشهای چندگانه و مسئولیتهای بسیار، غالباً وقت اضافی برای برقراری روابط اجتماعی ندارند، این موضوع به مرور موجب طرد آنها از جامعه شده و مشکلات عدیدهای را برایشان بوجود میآورد. یک طرف فرزندانشان به خاطر عدم حضور همهجانبه سرپرست دچار مشکل میگردند و از طرف دیگر، خود سرپرستان به خاطر تأمین مایحتاج خانواده در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند. به عبارتی منش و رفتار زنان سرپرست خانواده با خانوادههای دیگر متفاوت است.
در نهایت زنان سرپرست خانواری که توانایی اداره اقتصادی خود و خانواده را ندارند، دچار نوعی انزوای اجتماعی شده و در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند (محمدی، ۱۳۸۵: ص۱۴۲).
همچنین این گروه از زنان بیش از سایر گروهها اتفاقات و وقایع پرخطر و غیرقابل کنترل را تجربه کرده و در معرض جنایت، خشونت، بیماری و از دست دادن کودکانشان قرار دارند.
(cf.sLinglois & fortin, 1994)
تحقیقات اخیر محققین نشان میدهد که روابط حمایت برانگیز اجتماعی به عنوان یک منبع خارجی میتواند اثرات ناشی از مشکلات آنان را کاهش دهد. حمایت اجتماعی یک تبادل بین فردی است که طی آن فردی به فرد دیگر کمک میرساند و ممکن است به چند روش زیر حاصل شود:
«حمایت هیجانی»[۱۵] که از طریق پیوند عشق یا همـدردی انجــام مـیگیــرد.
«حمایـت ابــزاری ـ کمکی»[۱۶] مانند تهیه و تدارک کالا یا خدمات که شامل دادن قرض یا وام به فرد میشود.
«حمایت اطلاعاتی»[۱۷] که شامل ارائه اطلاعات درباره موقعیت مشکل است.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:57:00 ق.ظ ]
|