آمایش سرزمین شامل تنظیم روابط و کنش های متقابل بین عوامل انسانی، اقتصادی و عوامل محیطی به منظور ایجاد سرزمینی مبتنی بر بهره گیری بهینه و پایدار از استعدادهای انسانی و محیطی می باشد. به عبارت دیگر مطلوبترین، عادلانه ترین و پایدارترین آرایشی که به سه مولفه مهم جمعیت، سرمایه و منابع طبیعی و محیطی دریک منطقه یاسرزمین داده میشود، برنامه آمایش سرزمین اطلاق می گردد.
بدیهی است برنامه جامع آمایش سرزمین در چهارچوب اصول مصوب، ازطریق حفاظت کاربری های پایدار اراضی، افزایش بهره وری، کارائی وبازده اقتصادی، گسترش عدالت اجتماعی، رفع فقر و محرومیت، برقراری تعادل و توازن در برخورداری از سطح معقول توسعه و رفاه درتمام مناطق جغرافیائی و حوضه های آبی، ایجاد و تحکیم پیوندهای اقتصادی درون و برون منطقه ای، و هماهنگ سازی تاثیرات فضائی– زمانی سیاستهای بخشی، استانی، منطقه ای و ملی به گونه ای عمل می کند که بتواند اهداف چشم انداز بلندمدت توسعه کشور و مدیریت یکپارچه سرزمین را بصورت تحقق پذیر، متوازن، پایدار و عادلانه عملی سازد.
امروزه یکی از شاخصها و معیارهای توسعه یافتگی، میزان انطباق برنامه های اجرائی هر کشور با مبانی و مطالعات جامع آمایش سرزمین می باشد.
ازمهمترین ویژگی ها و ملزومات برنامه آمایش سرزمین، جامع و یکپارچه نگری، پویا و دینامیک بودن برنامه، زمانمند بودن، عادلانه بودن فرآیندها، ایمن وزیست محیطی بودن، نظام مند وسلسله مراتبی بودن برنامه به لحاظ سطح، موضوع و پدیده ها، و بالاخره متوازن بودن همه ارکان و ابعاد برنامه می باشد به گونه ای که براساس مبانی نورانی وحیات بخش دین مبین اسلام، وحدت عالم طبیعت با عالم وجود تحقق و عینیت یابد. (بهبهانی، ۱۳۸۸)
۲-۱۱-۱- برنامه ریزی و اهداف آمایش سرزمین
سرزمین، گستره ای از کره زمین است که توسط گروه انسانی معینی اشغال شده باشد به عنوان مثال وقتی ازسرزمین ایران سخن به میان می آید همان کشور ایران در ذهن متبادر می شود. تعریف دیگر سرزمین که آب و خاک متعلق به یک حکومت باشد نیزمعنائی مشابه آنچه گفته شد دارد. از آمایش سرزمین نیز چون سایر امور دیگر تعاریف بسیاری صورت گرفته است اما انتخاب تعریف مورد نظر به منظور و هدف از آمایش بستگی دارد.
بنابراین هرنظامی، نگاه آمایشی متفاوتی میتواند داشته باشد همانطوری که هردوره و مقطعی از توسعه می تواند نگاه متفاوتی به سرزمین داشته باشد. اگر استراتژی توسعه صنعتی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی – فرهنگی و … باشد نگاه آمایشی متفاوت خواهد بود. به طورکلی به این موضوع باید به مثابه یک ضرورت پرداخته شود اما با این حال میتوان ازآمایش سرزمین چنین تعاریفی ارائه داد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

❖ آمایش سرزمین عبارت است ازتوزیع متوازن و هماهنگ جغرافیایی کلیه فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و معنوی درپهنه سرزمین نسبت به قابلیت‌ها و منابع طبیعی وانسانی. بر اساس این تعریف منظور از آمایش سرزمین استفاده درست از قابلیت‌های سرزمین و سایر امکانات به اندازه توان آنها است. (ذوالفقاریان ،۱۳۸۸)
❖ آمایش سرزمین یک استراتژی برای رسیدن به توسعه ای هرچه عادلانه تر و انسانی تراست.
❖ آمایش سرزمین در حال حاضرشامل سازمان دهی اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و محیط ‌زیستی، به منظور تحقق آینده‌ای مطلوب پیشنهاد می‌شود.
❖ مفهوم آمایش سرزمین در برگیرنده تنظیم روابط بین سه عنصراساسی انسان، فضا جغرافیایی و فعالیتهای انسان در فضا به منظور استفاده مطلوب از جمیع امکانات می باشد.
یکی از مسائل مهم و کلیدی که در کنار برنامه ریزیهای کلان و بخشی باید به طورمستقل به آن پرداخته شود، برنامه ریزی آمایش سرزمین و برنامه ریزی منطقه ای است. برنامه ریزی آمایش سرزمین، روند جامعی از برنامه ریزی منطقه ای را ارائه می کند. این شکل از برنامه ریزی برای به کارگیری برنامه ریزی منطقه ای درسطح یک کشور بهترین مکمل برای برنامه ریزی کلان و بخشی است. برنامه ریزی آمایش سرزمین چون بادیدی وسیع و همه جانبه به فضای ملی نگاه می کند، کلیه مناطق کشور را با حوصله و دقت از جهات مختلف مورد مطالعه و شناسایی قرارمی دهد و براساس توانمندیها، قابلیت ها و استعدادهای هر منطقه با توجه به یکنواختی و هماهنگی اثرات نتایج عملکردهای ملی آنها در سطح ملی، نقش و مسئولیت خاص به مناطق مختلف کشور محول می کند. مهمترین خصوصیات آمایش سرزمین، جامع نگری، دوراندیشی، کل گرایی، کیفیت گرایی و سازمان دهی فضای کشور است. (ذوالفقاریان، ۱۳۸۸)
هدف آمایش سرزمین، توزیع بهینه جمعیت و فعالیت در سرزمین است، به گونه ای که هر منطقه متناسب با قابلیت‌ها، نیازها و موقعیت خود از طیف مناسبی از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشد و جمعیتی متناسب با توان و ظرفیت اقتصادی خود بپذیرد. به عبارت دیگر، هدف کلی آمایش سرزمین، سازماندهی فضا به منظور بهره وری مطلوب از سرزمین در چارچوب منافع ملی است.
آمایش سرزمین زیر بنای امر سازماندهی توسعه منطقه ای و به بیانی دیگر ابزار اصلی برنامه ریزی و تصمیم گیری های منطقه ای و ملی است. آمایش سرزمین، زمینه اصلی تهیه برنامه های توسعه اقتصادی – اجتماعی منطقه ای را فراهم می آورد و ابزار اصلی تلفیق برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی با برنامه ریزی های فیزیکی و فضایی خواهد بود.
از آنجا که برای تحقق اهداف توسعه همه منابع اجتماعی اعم ازمنابع انسانی، اقتصادی، منبع فضایی و محیطی باید به کارگرفته شود و به کارگیری آنان مستلزم برنامه ریزی است لذا آمایش سرزمین مبنای طرحها و برنامه های جامع توسعه بوده و پیوند دهنده برنامه ریزیهای اقتصادی، اجتماعی و فضایی و یا مجموع آنان در قالب برنامه ریزی جامع و در مقیاس ملی و منطقه ای است.
در بحث آمایش سرزمین، مقوله و تحلیل قانونمندی های حاکم برشکل گیری آن، کلیدی ترین نقش را در برنامه ریزی دارد. به طورکلی در مورد فضا برداشتها و تعابیر مختلفی وجود دارد. اما در مجموع می توان گفت فضا در برگیرنده و حاصل روابط متقابل اقتصادی – اجتماعی بخشی از جامعه در محیط مشخصی از سرزمین است و سازمان فضایی تبیین روابط بین انسان و فضا و فعالیتهای انسان درفضا است. سازمان فضایی سیمای کلی و چگونگی پراکنش و اسکان جمعیت و توزیع استقرار و ساختار اقتصادی – اجتماعی و کنشهای متقابل بین آنها را مشخص می سازد. (زندباف، ۱۳۸۷)
تحلیل چگونگی سازمان فضایی کشور از ضرورت های زیرناشی می شود:

    1. با شناخت عوامل مؤثر و نیز چگونگی سازمان یابی فضا، میتوان قانونمندیهای سازمان دادن فضا را دریافت تا از این طریق توسعه ارادی وهدایت شده فضای کشورممکن شود.
    1. با شناخت سیمای موجود وویژگیهای فضای ملی میتوان به نقاط قوت و ضعف آن پی برد و در جهت سازماندهی دوباره وضع موجود اقدام کرد.
    1. با شناخت روند سازمان یابی فضامی توان دریافت که تحولات ملی به چه سمت و سویی گرایش دارد و درنتیجه، در توافق با استراتژی توسعه کشور هست یا خیر؟ همچنین میتوان نتیجه گرفت که در برنامه ریزی فضای ملی، کدام روندها را باید تقویت یا تضعیف کرد و یا به وجود آورد.

عواملی که منجر به شکل گیری یک سرزمین یا یک فضا (عوامل ارادی و غیرارادی) می شود عبارت است از:
عوامل غیرارادی: ازعواملی است که اراده انسان، حداقل در شرایط حاضر نقش تعیین کننده ای در تغییر و تحول آنها ندارد که این عوامل به نوبه خود به دوگروه جغرافیایی طبیعی و جغرافیایی تاریخی تقسیم می شود.
عوامل ارادی: بالطبع به عواملی اطلاق می شود که تحت تأثیر تصمیم و اراده انسان ( جامعه بشری) قابلیت تغییر و تحول بسیار دارد این عوامل نیز در سه گروه ساختار اقتصادی، ویژگی‌های فرهنگی و سیاسی و نظامی و تغییر و تحولات فراملی طبقه بندی می شوند. (ذوالفقاری، ۱۳۹۰)

    1. ساختاراقتصادی: شیوه و ترکیب تولید، اولویتها در تخصیص منابع، سیاست های وارداتی و صادراتی باعث شکل گیری مراکز تولید و مصرف، قطبهای صنعتی و نواحی کشاورزی و مراکز داد و ستد می شود که از اصلی ترین عوامل شکل گیری سرزمین است.
    1. ویژگی های فرهنگی و سیاسی و نظامی: رونق اقتصادی و به تبع آن رشد و توسعه شهرهای مشهد و قم به دلیل عنایت مردم به اماکن متبرکه، ایجاد و توسعه شهرهایی چون زاهدان، یاسوج و شهرکرد و برخی از شهرهای غرب کشور بر اساس ملاحظات سیاسی و توسعه بندر چابهار بر اساس ملاحظات نظامی، نمونه هایی از شکل گیری سرزمین براساس عوامل غیرارادی است.
    1. تغییر و تحولات فرا ملی: جنگ ۸ ساله ایران وعراق و محدودیت های بالقوه ای که پس از جنگ نیز همواره از سوی همسایه غربی وجود داشته است، اضمحلال حکومت اتحاد جماهیر شوروی و ایجاد جمهوری های مستقل در شمال کشور که باب تازه ای در مناسبات اقتصادی، اجتماعی با ایران گشوده است. و یا تحولات مربوط به افغانستان درنوارشرقی کشور و … هریک به نوبه خود در دوره های زمانی میان مدت و بلندمدت باعث ایجاد تغییرات در این مناطق خواهد شد.

برنامه ریزی منطقه ای، افزون بر جهت تنظیم و هماهنگ کردن برنامه های مختلف اقتصادی – اجتماعی با نیازها و امکانات محلی، فرآیندی است در جهت مشارکت مردم و مناطق دربرنامه ریزی و فراهم آوردن موجبات برنامه ریزی از پایین به بالادر جهت انطباق برنامه های کلان ملی با ویژگیهای ناحیه ای.
برنامه ریزی منطقه ای از نظر جغرافیا و فضا، وجه مشترک فراوانی با آمایش سرزمین دارد و تجربه جهانی نیز حکایت از این واقعیت دارد که این دو (برنامه ریزی منطقه ای وآمایش سرزمین) باید در کنار هم و بلکه برنامه ریزی منطقه ای در چارچوب آمایش سرزمین انجام پذیرد. ازسوی دیگر با توجه به تعریف و مفهومی که در برنامه‌ریزی اقتصادی بیان می‌شود، برنامه‌ریزی اصولی باید دارای سه بعد اصلی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی باشد.
بنابراین، مسأله دارای اهمیت که باید به آن توجه نمود، مسأله سازماندهی فضایی اقتصاد ملی و فعالیت‌های انسانی است و این جهت نکاتی که باید مد نظر قرارگیرد عبارتند از:

    1. برنامه‌ریزی ضمن اینکه باید بخش‌ها و فعالیت‌ها را مد نظر داشته باشد باید فضایی بوده و آنها را در فضا سازماندهی کند.
    1. هرکشور یا منطقه‌ای که خواهان دستیابی به اهداف ویژه خود در زمینه برنامه‌ریزی است، باید سازمان و ساختار فضایی خاص خود را بنیان نهد.
    1. کشورهای در حال توسعه که از اقتصاد فضایی بسیار قطبی برخوردارند باید به نوعی ساختار فضایی خود را پایه‌گذاری کنند که بتوانند کشور محروم و فقیر خود را از ثمرات برنامه‌های توسعه بهره‌مند سازند.

بر این اساس در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان باتوجه به مفاهیم رایج، دو نوع نگرش را در سازمان دهی فضایی از یکدیگر باز شناخت: نگرش اول توزیع اولیه جغرافیایی با به اصطلاح یک سازمان دهی ساده فضایی است که دو نکته عمده را مطرح می‌سازد: نکته اول: توزیع جغرافیایی بر اساس توزیع جمعیت و نکته دوم: مفهوم بهترین نوع توزیع متناسب باهزینه و فایده اجتماعی آن. در این صورت منظور از آمایش رسیدن به بهترین توزیع جهت فعالیت خواهد بود. نگرش دوم که براساس مفاهیم جدید ارائه شده است، آمایش سرزمین را یک سازماندهی فضایی ساده فراتر برده و آنرا شامل سازماندهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست‌ محیطی به منظور تحقق آینده‌ای مطلوب پیشنهاد می کند. (ذوالفقاری، ۱۳۹۰)
همانطور که ملاحظه می‌شود وجه مشترک در هر دو نگرش آن است که برنامه‌ریزی‌های اقتصادی اجتماعی باید به همراه برنامه‌ریزی فضایی صورت گیرد تا پدیده عدم تعادل فضایی بروز نکند به همین دلیل در ادبیات برنامه‌ریزی اغلب از برنامه‌ریزی فضایی به عنوان مکمل برنامه‌ریزی منطقه‌ای یاد می‌شود با این تفاوت که ازدیدگاه نظری، فضا یک نظام(سیستم) باز و پویا است و برخلاف منطقه دارای حد و مرزی نیست. (عبدوس، ۱۳۸۹)
بنابراین برنامه‌ریزی فضایی تلاشی است در جهت تعیین و تخصیص منابع به بخش مکان‌ها و مناطق، به نحوی که سرمایه‌گذاری بخشی، بیشترین منافع اجتماعی را داشته باشد، فعالیت‌های تولیدی و امکانات منطقه در دسترس تمام افراد نیازمند آنها قرارگیرد و تفاوت سطوح درآمد را کاهش دهد و نوعی ساختار فضایی را ایجاد کند که یارای تحقق برنامه‌های توسعه منطقه‌ای باشد. تفاوت مهم رویکرد آمایش سرزمین و برنامه ریزی فضایی را میتوان در مقوله جامع نگری دانست. زیرا دورنگری و کل گرایی در هر دو می تواند مورد نظرباشد، لیکن جامع نگری مهمترین وجه افتراق آمایش سرزمین و برنامه ریزی فضایی است.
زیرا اگر برنامه ریزی فضایی ناظر بر تعیین رابطه بین فعالیت وفضا باشد، زمانی که این رابطه نتیجه یک فرایند جامع نگرانه به معنای در نظرگرفتن ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ارتباطات لازم با سایر فعالیتها باشد، برنامه ریزی فضایی در حد آمایش سرزمین صورت گرفته است. برای درک بهتر این برداشت می توان گفت در برنامه ریزی فضایی برای یک فعالیت مشخص الزاماً نحوه توزیع آن فعالیت در قلمرو، موضوع اصلی و محور توجه برنامه ریزی است و پرداختن به جوانب غیرمرتبط با فعالیت، مورد توجه کافی قرار نمیگیرد. آمایش سرزمین نوعی برنامه ریزی فضایی است که اولاًً متکی به یک نظریه توسعه مشخص است و ثانیاً با ملاحظات جامع تری به انتخاب های همزمان توزیع جغرافیایی چند فعالیت می پردازد. در صورتی که برنامه ریزی فضایی اولاً مستقل از یک نظریه توسعه مشخص می تواند همواره موضوعیت یابد وثانیاً امر توزیع جغرافیایی یک یا چند فعالیت را با ملاحظات محدودتری انجام می دهد. (عبدوس، ۱۳۸۹)
۲-۱۱-۲- توسعه‌ انسانی‌ و آمایش سرزمین
در برنامه ‌آمایش‌ سرزمین‌، ما با سه‌ پروسه ‌از رابطه ‌انسان‌، فضا و فعالیت‌ روبرو هستیم‌. با آن ‌که‌ هیچ‌ بخش ‌از فرایند توسعه ‌نباید جدای ‌از سایر بخشها تحقق ‌یابد، ولی‌ در بخش‌ توسعه‌ اجتماعی و فرهنگی‌، بیش‌از هر چیز بر “توسعه ‌انسانی‌” تأکید شده ‌است‌. چرا که ‌انسان ‌است‌ که ‌محور چنان ‌توسعه‌ای ‌قرار می‌گیرد. آن‌ تمامی فرایندهای ‌‌پیشین ‌انسانی‌ را می‌بایست ‌دگرگون‌ ساخته ‌و توسعه‌ بخشد. نخست ‌رابطه ‌انسان ‌با طبیعت‌ که ‌به مرتفع‌ ساختن نیازهای‌‌ زیستی ‌باحفظ زیست ‌بوم‌، محیط زیست‌ و میراث‌های ‌طبیعی‌ به‌ جا مانده ‌برای ‌ما منتهی ‌شود. دوم‌ رابطه ‌انسان‌ با انسان‌ که مشخصاً‌ به‌ فرهنگ‌ و مسایل ‌اجتماعی ‌و نهادها و سازمانهای‌اجتماعی‌ از یک‌ طرف ‌و نیازهای ‌اجتماعی ‌و فرهنگی ‌و حقوق‌ اجتماعی (حقوق‌ خصوصی ‌و عمومی‌) مربوط می‌شود. و خلاصه‌ رابطه ‌انسان ‌با خود، که ‌به ‌توانایی‌های ‌خلاق ‌انسانی‌، آزادی‌ و ارزشها و هنجارهای‌ معنوی ‌از یک ‌سوی ‌و نیازها و حقوق ‌فردی ‌انسانی ‌از دیگر سوی ‌مربوط شده‌ که‌ در نهایت ‌به‌ خود آگاهی ‌منتهی ‌می‌گردد. آن‌ هنگامی ‌خواهد بود که‌انسان‌، فاعل ‌پدید آورنده‌ هر توسعه‌، محتوای‌ تحول‌ یافته ‌و آفریده ‌شده‌ طی‌ توسعه‌ و غایت ‌مقصود آن‌ باشد.
با توجه به محوریت فضای سرزمینی در مطالعات آمایش که رویکرد اقلیمی‌ و جغرافیایی آن را نسبت به برنامه ‌های بخش تقویت می‌کند، لازم است این محوریت در تهیه و تدوین نظریات پایه توسعه استان‌ها نیز در نظر گرفته شود. جغرافیای ‌انسانی‌، جغرافیای ‌اجتماعی‌ و جغرافیای‌ فرهنگی‌ سه ‌رویکرد اساسی ‌هستند که ‌به ‌بررسی‌ روابط انسان ‌و گروه های ‌انسانی‌ با محیط می‌پردازند. در مطالعات ‌و به‌ خصوص ‌برنامه ‌ریزی های ‌اجتماعی‌ و فرهنگی‌ در جوامع‌ مختلف‌، پرداختن‌ به ‌چنین‌ رویکردهایی ‌اساسی ‌است ‌و بسیاری ‌از کشورها در برنامه ‌ریزهای‌ فرهنگی ‌و برنامه‌های ‌توسعه‌ خود، از مطالعات ‌مربوط به‌ آن‌ بهره‌ می‌برند. (شاه محمدی ،۱۳۹۱)
اصلى‏ترین زیر ساختهاى توسعه پایدار توجه و تقویت سرمایه‏هاى انسانى و اجتماعى است. همانطور که سرمایه فیزیکى، با ایجاد تغییرات در مواد، براى شکل دادن به ابزارهایى که تولید را تسهیل مى‏کنند، به وجود مى‏آیند، “سرمایه انسانى” نیز با تغییر دادن افراد یک جامعه براى واگذارى مهارتها و توانایى‏ها به آنها پدید مى‏آیند و انسانها را توانا مى‏سازند تا به شیوه هایى جدید و مطلوبتر رفتار کنند “سرمایه اجتماعى” به مجموع منابعى که در بنیاد روابط خانوادگى و در سازمان اجتماعى جامعه وجود دارد و براى رشد شناختى و اجتماعى افراد آن سودمند است، اطلاق مى‏شود. آن به روابط اقتدار اعتماد و هنجارهاى یک جامعه برمى‏گردد. تفاوت عمده سرمایه‏هاى اجتماعى با سرمایه‏هاى فیزیکى و انسانى در آن است که همچون آنها کاملاً تعویض‏پذیر نیستند. امروز پس ازسرمایه های انسانی و بدنبال آن سرمایه های اجتماعی، سخن از سرمایه های فرهنگی رفته است. هر گونه اهداف و استراتژی فرهنگی تنها با کمک سرمایه های فرهنگی است که عملی شده و تحقق و تداوم آن تضمین می گردد. تعامل پذیری، ارتباط پذیری، مشارکت پذیری، میزان پذیرش دیگری و ارزشهای اخلاقی از این جمله اند. سرمایه‏هاى انسانى و اجتماعى نیز که مى‏بایست در برنامه ریزى بلند مدت آمایش سرزمین تقویت شوند، به قرارذیل‏اند: مسؤولیت‏پذیرى، مدیریت، سازمان‏پذیرى ، نقش‏پذیرى، وجدان‏کارى، تعهدات و روابط اعتبارى ازآن جمله‏اند. (شاه محمدی ،۱۳۹۱)
۲-۱۱-۳- ضرورتهای یکپارچه سازی برنامه ریزی توسعه سرزمینی
عمده ترین مواردیکه ضرورت یکپارچه سازی نظام طراحی و برنامه ریزی توسعه سرزمینی را اجتناب ناپذیر می نمایاند:
۱. لازمه سازمان دهی سرزمین، ساماندهی دیدگاه ها و اصول ناظر بر بهره برداری از سرزمین و وحدت نظر در مشی سازماندهی فضای توسعه اقتصادی – اجتماعی و پرهیز از اعمال دیدگاه های متفاوت، ناهماهنگ و بعضاً متناقض می باشد.
۲. آمایش سرزمین و برنامه ریزی کالبدی عمده ترین جریان های تاثیرگذار بر روند بهره برداری از سرزمین و سازماندهی فضایی می باشند. ابهام در وظایف هر یک وگسستگی در روابط آنها با یکدیگر و همچنین نامشخص بودن چگونگی تعامل آنها با سایر جریان های تصمیم گیری، بالقوه زمینه تداخل، دوباره کاری و حتی تقابل درعملکرد و نتایج حاصله از آنها را بوجود می آورد. این امر قطعاً به تفاوت دیدگاه ها در امر بهره برداری ازسرزمین، سازماندهی فضا و کاربری اراضی می انجامد.
۳. آمایش سرزمین با برخورداری از امتیاز پیوند با چشم انداز دراز مدت توسعه و راهبردهای اساسی توسعه اقتصادی – اجتماعی، به انعکاس سرزمینی آنها می پردازد. این جریان، حتی با فرض پردازش منطقی سیمای توسعه بر بستر سرزمین در چارچوب جهت گیری های اساسی چشم انداز درازمدت، درصورت نداشتن ساز و کارهای اجرایی و روابط تعریف شده با سایر جریانهای تصمیم گیری قادر به پیشبرد نیات دوراندیشانه خود نخواهد بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...