استفاده از فرم ها مصالح ساختمانی که برای جمعیت های آسیب پذیر غیر عادی نیستند ؛

مکان یابی مجموعه های مسکونی در مناطق « سازگار با محیط اطراف » که در آن ساکنین احساس تهدید نکنند.
مورد اول می تواند با بهره گرفتن از موانع نمادین ، مثل بافت سطوح ، پله ها ، تابلوهای روشن ، و برجستگی ها یا با موانع واقعی به وجود آید . ایجاد این عرصه ها روشی موثر است ، زیرا در مجموعه های مسکونی زیر تقسیماتی را ایجاد می کند که هر کدام می توانند علایق خاص مردم را برآورده سازند. مورد دوم وقتی تامین می شود که مردم محوطه های عمومی و نیمه عمومی محیط مسکونی را مکان فعالیت های روزمره خود بدانند (Jacobos 1961, Angel 1968, Newmen 1972). این نگرش امکان وقوع رفتارهای ضداجتماعی پنهان را نیز تقلیل می دهد. مورد سوم وقتی عملی می شود که فرم های ساختمانی ، برنامه ریزی محوطه ، و مصالح ساختمانی طبق پیش بینی مدل های نظریه ی تعادل برای مردم مفهومی مثبت پیدا کنند (Heider 1946). مورد چهارم منابع ضداجتماعی رفتار را تقلیل می دهد . باید توجه داشت که طرح کالبدی محیط نمی تواند به وجود آورنده یا مانع فعالیت های خلاف باشد ، ریشه فعالیت های جنایی در ساختار فرهنگی و محیط هر جامعه است .

عوامل مؤثر در تبدیل عرصه ها به قلمرو و مقر رفتاری در بهبود کاربری محیط

گستردگی دید به اطراف (دید و منظر)
امکانات مناسب (نیمکت، صندلی و میز، نورپردازی، آبنما، سایه درختان، زمین مسطح برای پیاده روی و …)
امنیت بالا
نظارت نگهبانان و کاربران
انعطاف پذیری محیط (امکان جابجایی نیمکت­ها)
دنج بودن
استفاده مستمر
وجود فضای کافی جهت فعالیت خاص و …

مرز ویژگی‌ مهمی می‌تواند داشته باشد یعنی گاهی می‌تواند محرک و مشوق نفوذپذیری و برقراری رابطه اجتماعی قرار گیرد. در طراحی محدوده‌های فضایی می‌توان با ایجاد اتصال بین دو قلمرو، به رابطه دو سویه اجتماعی و سرزندگی در فضاهای جمعی بها داد. تبیین محدوده‌های فضایی مانند آنچه که توسط کلنادها (پیاده‌روهای مسقف با ردیف ستون‌ها در جوار خیابان‌ها و میادین مثالی عالی برای این نوع طراحی است) و ایوان‌ها صورت می‌گیرد می‌تواند رابطه دو سویه بین عرصه‌های عمومی و خصوصی را تقویت کرده و مرز بین این دو خود به وسیله‌ای برای برقراری ارتباطات تبدیل شود. (مدنی پور، ۱۳۸۹: ۸۳)
با افزایش کنترل قلمرو مکانی، احساس امنیت افزایش پیدا می کند. در نتیجه شرایط بهتری جهت استفاده مستمر از عرصه های گروهی فراهم می آید که تأثیری مستقیم بر تعاملات اجتماعی مثبت در میان ساکنان مجتمع های مسکونی دارد.
۳-۳-۴-۳- عرصه های اجتماع پذیر و اجتماع گریز
استفاده از واژه‌های اجتماع‌پذیر یا اجتماع دوست و گرد هم آورنده و اجتماع گریز یا پراکنده کننده، بیانگر کیفیات فضایی‌ای در معماری است که مردم را دور هم جمع می‌آورند یا از هم دور می‌کنند. در سازماندهی اجتماع پذیز امکان تماس چهره به چهره وجود دارد و فاصله ی فضاهای نشستن در حد فاصله های اجتماعی ـ مشورتی است. (Argylr and Dean, 1965) سازماندهی اجتماع گریز موجب خودداری از تعامل اجتماعی می شود. نیمکت های پشت به پشت مثالی از سازماندهی اجتماع گریز هستند. . ادوارد ت. هال معتقد است، فضای اجتماع‌گریز در یک فرهنگ، ممکن است اجتماع‌پذیر در فرهنگ دیگری باشد. فضای اجتماع‌گریز ضرورتاً فضای بدی نیست، همینطور فضای اجتماع‌پذیر نیز همیشه به کلی خوب نیست. آنچه مطلوب است آنست که تنوعی از فضاهای مختلف وجود داشته باشد و افراد براساس نیاز و حالت، بتوانند درگیر این فضاها شوند (هال، ۱۳۷۶).
در طراحی محوطه های باز نیز از این شیوه ها استفاده شده است . در مکان های عمومی یا شبه عمومی گاه فضاها اجتماع پذیرند و ملاقات های مردم را میسر می سازند و گاه اجتماع گریزند و هیچ فضای تجمعی در آنها در نظر گرفته نشده است. موضع‌گیری‌های نظری در این خصوص را می‌توان در رویکردهای اختیارگرایی، امکان‌گرایی، احتمال‌گرایی و جبرگرایی، خلاصه نمود (Rapoport, 1977).
نوع احساس حضور در فضا اگر مثبت باشد و باعث رضایتمندی گردد، باعث می‌گردد اولاً شخص در فضا بیشتر توقف داشته باشد، و دوم آنکه، تمایلش به برقراری تعاملات بین فردی و فرافردی افزایش یابد. افرادی که در یک فضای عمومی معماری احساس ازدحام می‌نمایند، نشانگر نیاز به خلوت جویی آنها می‌باشد. یعنی فضای خلوت کافی برای تجدید قوا و بدست آوردن انرژی دوباره برای برقراری تعاملات اجتماعی، به اندازه مورد نیاز، مهیا نیست. چنین استفاده کنندگانی، بواسطه این احساس منفی حضور در فضا، تمایلشان به برقراری روابط اجتماعی بین فردی و فرافردی با دیگران به شدت کاهش می‌یابد. بنابراین اجتماع‌پذیری فضا کاهش خواهد یافت.
اجتماع پذیری فضاهای عمومی موجب: توسعه دوستی‌ها و برقراری پیوندهای پایدار، افزایش احساس تعلق بالا رفتن رشد فردی، اجتماعی شدن، از خود بیگانگی کمتر و اعتماد به نفس بیشتر، ایجاد خاطره‌های بیادماندنی و بالاخره در احساس روانی امنیت مؤثر هستند.
۳-۳-۴-۴- اهمیت خلوت و حریم در افزایش تعاملات اجتماعی
سرچ چرمایف و کریستوفر الکساندر، “خلوت و تعامل اجتماعی” را از مفاهیم مرتبط و نزدیک به هم می‌دانند (چرمایف و الکساندر، ۱۳۷۱). در تعاریف مربوط به خلوت یک ویژگی مشترک وجود دارد. نکته ی اسلی این تعاریف، توانایی کنترل افراد یا گروه ها بر تعامل دیداری، شنیداری و بویایی با دیگران است. برای مثال، راپاپورت (۱۹۷۷) خلوت را « توانایی کنترل تعامل اجتماعی، حق انتخاب و امکان تعامل اجتماعی دلخواه فرد» تعریف کرده است.
یکی از راه هایی که محیط می تواند مستقیماً بر احساس داشتن حریم تأثیر گذارد ، افزایش یا کاهش احساس دیدن و دیده شدن است. در اینجا منظور کاهش یا افزایش مزاحمت بصری است. یعنی این که اگر امکان دیده شدن همان فرد کماکان باقی باشد، احساس داشتن حریم دشوارتر بدست می آید. جالب این که برخی پژوهش ها نشان داده که فقدان حریم شنیداری گاهی از فقدان حریم دیداری هم عذاب آورتر است. ما خصوصاً در محیط هایی دچار ناراحتی و عذاب می شویم که امکان شنیده شدن مکالمات خصوصی مان وجود داشته باشد. (Sundstron ، ۱۹۹۴ ). بنابراین وقتی محیط فاقد حریم لازم برای استفاده کنندگانش باشد، امکان استفاده از آن کاهش می یابد.
بسیاری از رفتارهای انسانی با توجه به حریم دیگران شکل می گیرد. حریم شخصی به عنوان ویژگی های ذاتی فرهنگ ایرانی مشهود است.( Ramezani & Hamidi, 2010) به عنوان مثال در شرایط عادی اگر کسی بر روی نیمکت نشسته باشد، نفر بعدی در صورت وجود نیمکت خالی، نیکمت اشغال شده را به نفر اول واگذار می کند و در شرایطی که ناچار به نشستن بر روی آن باشد، از شخص اول بیشترین فاصله را می گیرد تا حریم خود و دیگری را حتی الامکان از تعرض مصون دارد. از آنجایی که حریم ها در ارتباط میان انسان ها تعریف می شوند ، در مواردی که فرهنگ بر این رابطه اثر می گذارد، به شدت متأثر از فرهنگ است. استفاده از دیوار، پرده و نشانه گذاری های نمادین و واقعی برای تعیین قلمرو مکانی و فاصله ها، همگی روش هایی برای تامین خلوت هستند که تا حدودی تحت کنترل طراحان محیط می باشند.
خلوت بیش از اندازه به احساس انزوای اجتماعی ، و خلوت کم به احساس ذهنی اذحام منجر می شود (آلتمن، ۱۳۸۲) . ازدحام به دلیل محدود ساختن استقلال فردی و بیان فردی موجب فشار عصبی می شود و زمینه های برقراری ارتباط دلخواه را مشکل می کند. ازدحام با تراکم جمعیتی که معمولا با میزان جمعیت در واحد سطح ( مثل نفر در هکتار) اندازه گیری می شود متفاوت است. ازدحام با احساس عدم کنترل بر محیط همراه است ؛ و تحت تاثیر ادراک فرد از میزان کنترلی است که دیگران بر مزاحمت دارند (Rapoport, 1977)
جدول۳: تمایل ساکنین به استفاده از عرصه با توجه به میزان محرمیت

درصد تمایل

اشراف

تعامل محرمیت و اشراف

محرمیت

جمع درصدها

خانواده

۲۵٫۱

۶۳٫۷

۱۱٫۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...