کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



دیوان داوری سرانجام چنین تشخیص داد که اساسا دولت ایران طرف قرارداد نبوده، و لذا مخاطب شرط ثبات هم (به فرض که وجود داشته باشد) نیست.
همانطور که ملاحظه می‌شود، این که شرط ثبات (به فرض وجود) به منزله گزینش منفی قانون داخلی است و قرارداد را مشمول حقوق بین‌المللی می‌کند، مورد قبول دیوان قرار نگرفته است. در هر حال، دیوان ادعای سلب مالکیت را پذیرفت منتهی آن را از نوع مشروع مطابق قانون داخلی و حق حاکمیت دولت دانست.
«شرط ثبات درست آن روی سکه‌ای است که بلافاصله پیش از این بحث درباره حق حاکمیت و اختیار دولت برای تغییر یا فسخ قرادادها مورد بررسی قرار دادیم. می‌گویند اگر دولت می‌تواند قرارداد را عوض کند یا ملغی سازد، همان دولت نیز باید بتواند بگوید که این قرارداد معین را عوض نخواهم کرد و آن را تا پایان مدت معتبر خواهم شمرد. می‌گویند التزام دولت به عدم تغییر قرارداد را نیز می‌توان از مظاهر حق حاکمیت دانست.» این گونه شرط ها چنانکه به جای خود آورده‌ایم، بعداز سال ۱۹۳۳ در قراردادهای نفتی بطور مکرر و روزافزون راه یافته و امروزه در بسیاری از قراردادهای سرمایه‌گذاری غیرنفتی جاپیدا کرده است.[۱۸۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وجود شرط ثبات در برخی از داوریهای نفتی به عنوان قرینه گزینش منفی درباره قانون حاکم تلقی گردیده است و ما درا ین مقام به نقل شواهدی می‌پردازیم. مثلا در دعوی تکزاکو این سوال مطرح شده است که آیا قرارداد امتیاز از نوع قراردادهای اداری است؟ به این معنی که دولت می‌تواند مقررات آن را در جهت منافع عامه مورد تجدیدنظر قراردهد. چنانچه پیشتر آورده‌ایم داور پاسخ منفی به این سوال داد و اظهار نظر کرد که قرارداد امتیاز موضوعا از قراردادهای مربوط به خدمات عامه جدا است و دولت نمی‌تواند یک طرفه مقررات آنرا تغییر دهد. داور علاوه بر این متذکر شد که قرارداد تکزاکو متضمن شرط ثبات است و شرط مزبور مانع از ان است که دولت بتواند در مقررات آن بدون رضایت طرف دیگر تجدیدنظر کند، حال آنکه داشتن چنین اختیاری صفت ممیزه یک قرارداد اداری است.[۱۸۱]
مضمون شرط ثبات مندرج در قرارداد تکزاکو به شرح زیر بود: «دولت لیبی کلیه اقدامات لازم را به عمل خواهد آورد تا شرکت مطمئنا از همه حقوق خود به موجب این امتیاز بهره‌مند گردد. حقوق قراردادی که صریحا به موجب این امتیاز مقرر گردیده است، جز با تراضی طرفین قابل تغییر نخواهد بود. تفسیر و تعبیر امتیاز در تمام مدت اعتبار آن تابع قانون نفت و سایر مقررات کشور لیبی است که در تاریخ اعطای امتیاز موجود بوده است. هیچگونه اصلاح یا الغای مقررات مزبور نمی‌تواند بدون رضایت شرکت در حقوق قراردادی او خدشه وارد کند
دولت با امضای یک قرارداد بین‌المللی شده در برابر یک طرف خصوصی این حق را از خود سلب کرده باشد، از این لحاظ تفاوتی بین معاهده و قرارداد بین‌المللی شده وجود ندارد خلاصه آنکه به نظر دوپوی «ملی کردن نمی‌تواند در قرارداد بین‌المللی شده که دارای شرط ثبات باشد موثر افتد»
تفصیل این مناقشات و توجیه آن در تحت عنوان «مفهوم حاکمیت و ماهیت ملی کردن» از بند ۵۸ تا ۸۰ از رای تاپکو مندرج است.» این رای دوپوی بارها از سوی صاحب‌نظران و مراجع معتبر حقوق بین‌الملل مورد انتقاد قرار گرفته است، از جمله «پروفسور ریگو» در مقاله‌ای تحت عنوان «خدایان و قهرمانان» بر این رای سخت می‌تازد که چگونه یک قرارداد خصوصی که محصول توافق دولت با یک شخص خصوصی است می‌تواند حق مسلمی را که به لحاظ حقوق بین‌المللی برای دولت مقرر شده است از بین ببرد؟ و چگونه قراردادی را که لااقل یک طرف آن یک شخص خصوصی است می‌توان در حوزه حقوق بین‌الملل جای داد؟ به نظر پروفسور ریگو این یک نوع مصادره به مطلوب است که گفته شود قرارداد بین دولت و یک فرد خصوصی بین‌الملل صرفا به لحاظ تمایل و خواست طرفین آن می‌تواند در حوزه حقوقی بین‌الملل جای گیرد، چه اولا اصل آزادی اراده طرفین قرارداد خود از اصول عمومی حقوق است، یعنی از سیستمهای حقوق ملی گرفته شده، ولی این آزادی در هیچ سیستم حقوق مطلق و بی‌قید و شرط نیست و همواره استثناهائی بر ان وارد می‌شود. ثانیا چطور یک فرد خصوصی که طرف قرارداد است تصمیم می‌گیرد که روابط خود را با دولت به حوزه حقوق بین‌الملل ارتقا دهد؟ به عبارت دیگر قدرت الزام آور قراردادی که افراد منعقد می‌کنند ماخوذ از سیستم حقوق ملی است و این حرف که گفته شود چنین قراردادی تابع حقوق بین‌الملل خواهد بود تناقض گوئی بیش نیست[۱۸۲]
در دعوی بی پی علیه لیبی، کارشناس قوانین لیبی اظهارنظر کرده بود که قرارداد امتیاز را باید جزو قراردادهای اداری به شمار آورد. نظر کارشناس بر آن بود که دولت لیبی حق تغییر و یا الغای این قراردادها را دارد منتهی اقدام دولت در این زمینه باید صرفا بر مبنای حفظ مصالح عمومی باشد و دادگاه می‌تواند این جنبه از امر را مورد رسیدگی قرار دهد و مشخص کند که آیا انگیزه دولت واقعا حفظ مصالح عمومی بوده یا از حق و اختیار قانونی خود سوء استفاده کرده است؟ قاضی لاگرگرن که رسیدگی به دعوی را برعهده داشت، از ورود در این ماجرا خودداری نموده و در رای خود به همین اندازه اقتصار کرده است که امتیازنامه را «رابطه قراردادی مستقیم» بین خواهان و خوانده تلقی می‌کند.[۱۸۳]
– شرط ثبات و آثار حقوقی آن در دعوی امین اویل به تفصیل بیشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و یافته‌های دادگاه در این باره از اهمیت و اعتباری فراوان برخوردار می‌باشد. در ماده ۱۷ امتیازنامه‌ای که دعوی مزبور مستند به آن بود شرط ثباتی به مضمون زیر پیش‌بینی شده بود: «شیخ نه از راه وضع قوانین عمومی یا خصوصی و نه از طریق اقدامات اداری یا وسائل دیگر (جز آنچه در ماده ۱۱پیش‌بینی گردیده) قرارداد را ملغی نخواهد ساخت. هرگونه تغییر در مقررات قرارداد، یا حذف مقررات موجود، یا اضافه کردن مقررات تازه بر آن، تنها در صورتی میسر خواهد بود که طرفین چنین امری را به ملاحظه منافع خود لازم بدانند و نسبت به آن توافق کنند.»
معذلک در سپتامبر ۱۹۷۷ دولت کویت به موجب تصویب نامه‌ای قرارداد امیتاز را ملغی کرد و مقرر داشت که کمیته‌ای برای رسیدگی به دعاوی متقابل طرفین و تعیین میزان غرامت تشکیل شود. امین اویل در مقام اعتراض برآمد و سرانجام اختلاف به داوری ارجاع شد. بحث از شرط ثبات و آثار حقوقی آن از مهمترین بخشهای حکمی است که درنتیجه این دعوی صادر گردید. در بند ۸۸ حاکم داوری آمده است که شرط ثبات در نظر اول این معنی را در ذهن القا می‌کند که دولت نمی‌تواند قرارداد را پایان دهد. دادگاه در بندهای دیگر از این رای به تجزیه و تحلیل مواضع طرفین می‌پردازد و استدلالهای آنها را به محک نقد می‌زند، از جمله در بند ۹۰ می‌گوید: «دولت مدعی شده است که اصل حاکمیت دائمی بر منابع ثروت طبیعی بصورت یکی از قواعد آمره حقوقی (jus cogens) درآمده و این اصل مانع از آن است که دولت در ضمن قرارداد یا به موجب معاهده تضمیناتی منافی اختیارات خود در زمینه ثروتهای طبیعی بدهد. این ادعا اساس درستی ندارد.[۱۸۴] حتی اگر قطعنامه شماره ۱۸۰۳ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورخ ۱۹۶۲ را با توجه به اوضاع و احوالی که در تصویب آن ملحوظ می‌باشد، منعکس کننده وضع موجود حقوق بین‌الملل بدانیم، باید متذکر شویم که قطعنامه‌های بعد، از درجه اعتبار برخوردار نبوده‌اند. حتی اگر برخی از مقررات قطعنامه ۱۹۶۲ را به مثابه اقدامی در تدوین قواعد متداول بین‌الملل تلقی کنیم نمی‌توان به این نتیجه رسید که دولت نتواند خود را متعهد سازد که در طول مدت محدودی از اقدام به ملی کردن خودداری خواهد نمود
معذلک به نظر هیات داوری شرط ثبات مندرج در قرارداد امین اویل مانع از اقدام دولت کویت برای ملی کردن آن نمی‌شد، زیرا که شرط ثبات مزبور فاقد صراحت لازم در این باره بود. به گفته هیات داوری محدود کردن حق حاکمیت دولت، مطلبی بسیار مهم است که محتاج تصریح می‌باشد.[۱۸۵] و لحن کلی شرط ثباتی که در قرارداد آمده وافی به این مقصود نیست.
در رای امین اویل آمده است: شرط ثباتی که جنبه کلی دارد این اندازه می‌تواند موثر باشد که دولت را از اقداماتی که صرفا جنبه مصادره و ضبط اموال (confiscation) داشته باشد بازدارد و لزوم پرداخت غرامت را دربرابر ملی کردن تقویت می‌کند. خلاصه آنکه ملی کردن که توام با پرداخت غرامت است از مصادره جدا می‌باشد و شرط ثبات کلی منافاتی با ملی کردن ندارد.
نکته جالب توجه‌تر، در رای امین اویل آن است که جنبه دینامیک و متحول روابط قراردادی در زمینه نفت مورد تاکید خاص دادگاه قرار گرفته و تصریح شده است که شرط ثبات مندرج در قراردادها را باید در چهارچوب شرایط موجود بررسی کرد. یعنی این شرط در روزیکه قرارداد تنظیم می‌شد یک مفهوم داشت و در این تاریخ که سالها بر آن سپری گشته و قرارداد دستخوش تغییرات شده مفهومی دیگر پیدا کرده است. هیات داوری می‌گوید: تغییرات حاصل در قراردادهای نفتی را نباید با مساله rebus sicstantibus در هم آمیخت، زیرا آنچه در اینجا مطرح هست، تخلف از مقررات قرارداد نیست، بلکه تغییر و تحولی است که در خود قرارداد پیدا شده و آن را از صورت اولیه خارج ساخته است.[۱۸۶] بنابراین شرط ثباتهایی که در قراردادها پیش‌بینی شده‌اند خصوصیت و معنی مطلقی را که در سابق داشته‌اند از دست داده‌اند.
در دعوی «خمکو» بین شرکت آموکوفاینانس و شرکت ملی نفت ایران، خواهان مدعی شده بود که قرارداد متضمن دو شرط ثبات بوده است. خواهان مفاد بند ۲ از ماده ۲۱ و بند ۲ از ماده ۳۰ قرارداد را بعنوان شرط ثبات معرفی کرده بود بند ۲ ماده ۲۱ مقرر می‌داشت: «هرگونه اقدام از هر قبیل برای کان لم یکن کردن یا اصلاح یا تغییر مقررات این قرارداد فقط با رضایت متقابل «پتروشیمی» و «آموکو» ممکن خواهد بود.»[۱۸۷]
مبحث دوم : روش رسیدگی به اختلافات ناشی از سلب مالکیت و ملی کردن
گفتار اول : مفهوم و اقسام سلب مالکیت
صرف‌نظر از مبانی تاریخی، فلسفی، حاکمیت و اینکه آیا سلب مالکیت مبتنی بر عمل ارادی دولت یا همبستگی و نیاز اجتماعی است؟ آنچه که مسلم است وجود دولتهای مستقل با حاکمیت برابر در جامعه امروز و سلب مالکیت از بیگانگان واقعیت‌های عینی هستند که بدون استدلال و به صورت بدیهی می‌توان آنرا پذیرفت. در حقوق بین‌الملل نوین از جمله اسنادی که بر این دونکته یعنی حاکمیت از یک سو و مالکیت از سوی دیگر صحه می‌گذارد و مبنای استدلال های حقوقی و آراء محاکم بین‌المللی قرار گرفته، دو قطعنامه سازمان ملل متحد درباره حاکمیت دائم بر منابع طبیعی[۱۸۸] و حقوق و تکالیف اقتصادی دولتهاست.[۱۸۹] در این مبحث آثار حقوقی این دو قطعنامه‌های سرنوشت‌ساز مدنظر می‌باشد.
اینکه آیا این دوقطعنامه درصدد تغییر حقوق بین‌الملل عرفی در این خصوص بوده‌اند یا خیر؟ محل بحث و نظر بسیاری از اصحاب فن بوده و هست. اصولا می‌توان ماحصل محتوای این دو قطعنامه و حقوق بین‌الملل عرفی را دراین باره به شرح زیر جمع‌بندی کرد:
۱- دولتها در تنظیم مقررات سرمایه‌گذاری و شرکتهای تجاری و مالیات‌بندی بر آنها در قلمروی سرزمینی خود آزادند.
۲- دولتها مجاز به ملی کردن استهلاک یا انتقال مالکیت اموال بیگانه درقلمروی سرزمینی خود به شرط وجود نفع عمومی و پرداخت خسارت عادلانه می‌باشند.
۳- نظریه حاکمیت بر منابع بر این اصل که اخذ مال برای مقاصد عمومی مجاز و قانونی است صحه می‌گذارد و نیز اصول جبران خسارت را هم می‌پذیرد.
۴- شرکتهای خارجی از نظرفعالیتهای خود در قلمروی هر دولت مشمول قانون داخلی همان دولت هستند[۱۹۰]
بند اول: سلب مالکیت و مصادیق آن
الف : سلب مالکیت در حالت اضطرار به شرط پرداخت غرامت (ضبط اموال)
«ضبط مال یک مسئله درون کشوری است و شامل اخذ اجباری مال از طرف دولت به خاطر منفعت عمومی می‌شود و پس از انجام عمل، غرامت کامل و عادلانه باید پرداخت شود[۱۹۱]
اساساً در فرانسه ضبط مال به خاطر احتیاجات نظامی در تمرینات و مانورها و در زمان جنگ بود که تکوین یافت و سپس صورت بیع‌اجباری، استقراض و اجاره اجباری هم به خود گرفت.
«ضبط مال به خاطر احتیاجات غیرنظامی سابقه تاریخی طولانی در فرانسه دارد و در خلال انقلاب فرانسه، جنگ فرانسه با پروس و جنگ جهانی اول مصادیق زیادی داشته است[۱۹۲] طبق قانون ۱۱ ژوئیه ۱۹۳۸ ضبط مال به صورت متن قانونی مدون در حقوق فرانسه عینیت یافت و رویه قضایی آن سامان در مورد پرداخت غرامت کامل و عادلانه در «ماده ۲۳ همین قانون جلوه‌گر است که پرداخت غرامت را بابت خسارت اصلی بدون احتساب عدم‌النفع بخاطر وضعیت جنگی تجویز می‌کند[۱۹۳]
«در انگلستان نخستین نمودهای ضبط مال نه به صورت ضبط عین بلکه ضبط منفعت در اسکان سربازان خارج از پادگانها و به خانه‌های شهروندان غیرنظامی دیده می‌شود که هر سال قانون آن از سوی پارلمان تصویب می‌شد.درکامن لا ضبط مال یک امتیاز ویژه سلطنتی»[۱۹۴] است که در حال اضطرار در صورت نبودن چاره دیگر بموجب قانون مصوب پارلمان اعمال می‌شود در رای دعوای سالتپتر ۱۶۰۶ که متفقا توسط تمامی «قضات کامن لا» صادر شده آمده، آنچه که در حالت عادی جرم تلقی می‌شود در حالت اضطرار توجیه‌پذیر است.[۱۹۵] «بموجب» رای دعوای دادستان کل انگلیس با هتل دوکایزر ۱۹۲۰، دولت اختیارات وسیعی در تملک اجباری اراضی وابنیه بدست آورد و البته جبران خسارت هم بابت این تملکات مورد تائید و تاکید قرار گرفت[۱۹۶] در ۲۴ اوت ۱۹۳۹ در آستانه جنگ جهانی دوم، پارلمان انگلیس قانون اختیارات اضطراری[۱۹۷] را تصویب کرد و به موجب اصلاحیه سال بعد آن تمامی اشخاص و اموال موجود در کشور به کنترل بالقوه دولت در می‌آمد و باز به موجب قانون جبران خسارت[۱۹۸] ۱۹۳۹ غرامت تملک اراضی به صاحبان آن پرداخت می‌شد.
چشایر، حقوقدان انگلیسی ماهیت ضبط مال را مبتنی بر اضطراری و موقتی بودن آن می‌داند ولی بی‌ثباتیهای اوضاع کشورها در قرن بیستم باعث تصویب قوانین دفاعی و اقتصادی به شکلی گردیده که ضبط مال را از خصوصیت اضطراری و موقتی بودن عاری ساخته به آن رنگی دائمی می‌بخشد[۱۹۹] به عقیده دکتر ورتلی، بخاطر اوضاع خاص کشورها این امر اجتناب‌ناپذیر است ولی اگر غرامت لازم فورا پرداخت شود آنرا در قالب سنتی سلب مالکیت در می‌آورد.
همچنین «در حالت جنگ کشورهای متخاصم می‌توانند در قلمروهای دریایی خودکشتی‌های تجاری بی‌طرف را به شرط پرداخت غرامت ضبط نمایند[۲۰۰]
ب : سلب مالکیت بدون جبران خسارت (مصادره اموال)
سلب مالکیت به عنوان مجازات را مصادره می‌نامند و تفاوت اصلی آن با سایر اقسام سلب مالکیت در آنست که هیچ جبران خسارتی در مورد آن، صورت نمی‌گیرد.
بند دوم : سلب مالکیت غیرمستقیم و ملی کردن
الف : سلب مالکیت غیر مستقیم
این نوع سلب مالکیت که بدان سلب مالکیت پنهانی و خزنده هم می‌گویند، هنگامی رخ می‌دهد که به موجب قوانین ملی آثار سلب مالکیت رسمی و مستقیم نسبت به مال حاصل شود و در نهایت موجب دست کشیدن صاحب مال از آن شود.[۲۰۱] زیرا ادامه وضع موجود برای او مقرون به صرفه نخواهد بود و به طور کلی تمتع و استیفای حقوق مالکانه نسبت به مال غیرممکن می‌شود. سلب مالکیت خزنده مصادیق زیادی می‌تواند داشته باشد که از جمله آنها می‌توان به محدودیتهای ارزی، تورم، رکود، کنترل مدیریت و محدودیتهای استفاده از مال اشاره نمود.
از جمله محدودیتهای استفاده از مال ممنوعیت‌های بهداشتی است از قبیل منع فعالیتهای کارخانه‌هایی که محیط زیست و بهداشت عمومی را به خطر بی اندازد و یا تجارت پاره‌ای کالاها که از نظر قانون ملی برای سلامت جامعه مضر باشند. «مثلا در دعوای “آیم الان” چون ورود مشروب الکلی به آمریکا ممنوع بود رای به جبران خسارت مالکان داده نشد[۲۰۲]
باید توجه داشت که تمامی موارد بالا: اولا مشمول حقوق ملی دولت سرزمینی هستند و ثانیا اعمالی هستند که فی نفسه مشروعند واز اصل حاکمیت سرزمینی دولت سرچشمه می‌گیرند و تا آنجا که خلاف آن ثابت نشده و سوء استفاده دولت از حق یا تبعیض و خودسری در اعمال دستگاه های دولتی به اثبات نرسیده، نمی‌تواند مطمح نظر حقوق بین‌المللی قرار گیرد. «هر چند که نسبت به اتباع بیگانه در قلمروی دولت دیگر اعمال شود ولی بطور کلی بنا به گفته پروفسور براونلی ایجاد وضع خاص و اعمال محدودیت مشمول احکام سلب مالکیت (در مفهوم بین‌المللی آن) نیست[۲۰۳]
ب : ملی کردن موضوع مالکیت
«سلب مالکیت از طریق ملی کردن مبتنی بر دو اصل است:
۱). نظام مالکیت خصوصی قادرنباشد منابع یا فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی معینی را اداره کرده و آنرا با مقتضیات منافع و مصالح عمومی وفق دهد.
۲). وقتی که یک منبع یا ثروت ملی یا یک فعالیت اقتصادی، در اقتصاد ملی اهمیت قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده و نقش اساسی در اقتصاد کشور ایفا می‌نمایند.
اصل بر این است که منابع و اموال مذکور متعلق به عموم جامعه می‌باشند
توضیح اینکه در گذشته ابتدا اصل کلی، آزادی مالکیت خصوصی افراد بر این منابع بود، اما به خاطر اینکه این اموال متعلق به عموم افراد جامعه بوده و زندگی اجتماعی افراد و ضروریات جامعه اقتضاء می‌کند، این منابع در دست عده‌ای خاص نباشد. «زیرا در نظام مالکیت خصوصی منافع عامه مردم جامعه مورد توجه قرار نمی‌گیرد و موسسات خصوصی حذف رقیب و ایجاد انحصار در خصوص فعالیت خاصی برای خود منافعی زیادی تحصیل می‌نمایند و از این‌رو بخش مهمی از اقتصاد کشور در دست آنهاست»[۲۰۴] و درنتیجه با در اختیار داشتن اکثر فعالیت‌های اقتصادی، بر دستگاه حاکم، اعمال نفوذ نموده که این عامل تهدیدکننده‌ای برای حکومت محسوب می‌گردد.
بنابراین برای جلوگیری از چنین وضعیتی و تامین مصالح و منافع عمومی و نیز خارج کردن منابع و ثروت‌های ملی از دست عده‌ای خاص، ملی کردن و در نتیجه سلب مالکیت خصوصی و متعلق نمودن آنها به عموم ملت، راه‌حل مناسبی می‌باشند.
باتوجه به اصول فقهی و حقوقی و مطابق اصل قانون اساسی[۲۰۵]، انفال و ثروت‌های ملی مشمول حکم واحد قرارگرفته و در اختیار حکومت اسلامی گذشته شده تا طبق مصالح عامه به مصرف برسد، زیرا متعلق به عموم بوده و قابل تملک خصوصی نمی‌باشند.
به موجب حقوق بین‌الملل هم این حق برای دولت پذیرفته شده است از جمله: «طی بند ۲
قطعنامه ۶۲۶ سال ۱۹۵۲ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که به موجب آن هرگاه مردم و
دولت‌ها مطلوب یا لازم تشخیص دهند، بتوانند آن گونه فعالیت‌ها را مجاز به شمارند یا محدود کنند و یا به کلی متوقف سازند و نیز همچنین است قطعنامه شماره ۱۸۰۳، سال ۱۹۶۲ مجمع مذکور که به موجب آن «حق حاکمیت دائم ملت‌ها بر ثروت‌ها و منابع طبیعی خود، باید در جهت توسعه ملی و رفاه آن مردم اعمال شود»[۲۰۶]
ج : پرداخت غرامت به صاحب امتیاز
هر چند که عمل ملی کردن جزء اعمال حاکمیت و حق انکارناپذیر، دولت شناخته شده و به منظور رفاه عامه و منافع عمومی عمل می‌گردد، اما این عمل برای دولت ملی کننده یک تعهد حقوقی به وجود می‌آورد و آن پرداخت غرامت به صاحب امتیاز می‌باشد.
همانطور که عمل ملی کردن با تجویز و تصویب قوه قانون‌گذاری صورت می‌گیرد، مسئله تعیین میزان غرامت هم از طرف قانونگذار تعیین می‌گردد. البته بر خلاف سایر موارد سلب مالکیت (مصادره، ضبط و. . . ) که سلب مالکیت بعد از تعیین بهای عادله امکان‌پذیر می‌باشد. اما در ملی کردن ممکن است بهای قیمت عادله نباشد. زیرا قانونگذار با بررسی قضیه و در نظر گرفتن منافع و مصالح عمومی جامعه (که هدف ملی کردن هم همین است) میزان غرامت را به صورتی که نه صاحب امتیاز (طرف قرارداد) متضرر گردد و نه به آن حد و اندازه‌ای که زیاده‌روی شده و به ضرر منافع عمومی تمام شود تعیین می‌کند، درغیر این صورت نقض غرض خواهد بود، به هر حال طوری باشد که حقی از کسی تضییع نگردد، یعنی قانونگذار میزان غرامت را مناسب تعیین کند.[۲۰۷]
اینکه طرف قرارداد تبعه خارجی باشد یا داخلی به عقیده عده ای مسئله پرداخت غرامت فرق می‌کند. بدین‌معنی که اگر از اتباع داخلی باشند و دولت موضوع قرارداد را ملی اعلام کند، اگر غرامت پرداخت نشده یا خیلی کم پرداخت گردد حقش تضییع نمی‌گردد، زیرا او از عمل ملی کردن همانند عموم مردم جامعه منتفع خواهدشد، «اما اگر طرف قرارداد اتباع خارجی باشند و موضوع امتیاز ملی شود، اگر غرامت مناسب پرداخت نگردد. عادلانه نیست، زیرا اینجا وضعیت فرق دارد و اتباع خارجی طرف قرارداد اصولا از نتیجه ملی کردن همانند سایر افراد جامعه منتفع نخواهند شد، بنابراین دلیلی برای عدم پرداخت غرامت عادلانه وجود ندارد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:58:00 ق.ظ ]




عدم تعین سقف زمانی برای رسیدگی به پرونده متقاضیان این احتمال را به دنبال دارد که تراکم درخواستها در سامانه مجازی تازه راه اندازی شده ، کار بررسی درخواست و صدور رای برای مالکان را مشمول مرور زمان کند.[۵۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این در حالی است که مواد ۱۴۷و۱۴۸ قانون ثبت از زمان تصویب (سال ۱۳۵۱) تا پایان مدت اجرای آن (سال ۱۳۸۳)بصورت پی در پی با انجام اصلاحاتی از سوی قانونگذار به صورت محدود دچار تغییرات و تحولات گردید به عبارت دیگر به لحاظ مدت زمان اجرا دارای محدودیت بود که شرح آن در فصل اول (پیشینه ثبت )گذشت.
گفتارسوم ـ مشمولین قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی
در اجرای ماده ۱ قانون تعیین تکلیف اراضی و ساختمانهای فاقد سند اراضی کشاورزی ، نسق های زراعی ، باغات و ساختمانهایی که دارای سابقه ثبت به نام اشخاص است و متقاضی تمام یا قسمتی از آن را به صورت سند عادی خریداری کرده و موفق به اخذ سند مالکیت نشده است و املاکی که دارای سابقه ثبت است و متقاضی مالک رسمی مشاعی است و تصرفات وی در محل مجزی شده و به دلیل عدم دسترسی به سایر مالکین مشاعی موفق به اخذ سند مالکیت نشده اند مشمول این قانون خواهند بود.[۵۹]
به این ترتیب املاکی که فاقد هرگونه سابقه ثبتی هستند و وضعیت و مشخصات اولیه آنها مشخص نیست امکان تعیین تکلیف توسط قانون جدید برایشان مقدور نخواهد بود. منظور از سابقه ثبت این نیست که اسم متقاضی کنونی صدور سند در سابقه ملک وجود داشته باشد ، بلکه منظور این است که ملک تا پیش از آنکه به تصرف قانونی متقاضی در آید باید دارای مالک بوده باشد.[۶۰]
مشمولین قانون که آنها را بر شمردیم در صورتی می توانند متقاضی سند مالکیت باشند که شرایط زیر را دارا باشند:
۱) فو ت مالک رسمی و حداقل یک نفر از ورثه وی
۲) عدم دسترسی به مالک رسمی و در صورت فوت وی عدم دسترسی به حداقل یک نفر از ورثه وی
۳) مفقود الاثر بودن مالک رسمی و حداقل یک نفر از ورثه وی
۴) عدم دسترسی به مالکان مشاعی در مواردی که مالکیت متقاضی ، مشاعی و تصرفات وی در ملک مفروز باشد .(ماده ۱ قانون تعیین تکلیف ).
برای احراز موارد فوق الذکر باید بر اساس تبصره ۲ ماده ۱در صورت فوت مالک رسمی و وراث وی از سازمان ثبت احوال کشور ، در صورت مفقود الاثر بودن با حکم قطعی دادگاه صالح ، هم چنین در صورت عدم دسترسی از نیروی انتظامی یا شهرداری محل یا سایر مراجع ذی صلاح یا شهادت شهود یا تحقیقات محلی استعلام نمود تا وجود شرایط مقرر در قانون احراز گردد.
در یک جمع بندی کلی افرادی می توانند تقاضای صدور سند مالکیت نمایند که ملکشان اولاً – دارای سابقه ثبت باشد و ثانیاً- یکی از سه شرط زیر راداشته باشد:
۱) اراضی کشاورزی ، باغات و ساختمانهایی که دارای سابقه ثبت به نام اشخاص است و متقاضی تمام یا قسمتی از آن را به صورت عادی خریداری کرده و به واسطه وجود موانع قانونی [۶۱] موفق به اخذ سند مالکیت نشده باشد.
۲) املاکی که دارای سابقه ثبت است و متقاضی مالک رسمی مشاعی است و تصرفات وی در محل مجزا شده ولی به دلیل عدم دسترسی به سایر مالکین مشاعی یا فوت مالک یا ورثه موفق به اخذ سند مالکیت شش دانگ نشده است.
۳) املاکی که عرصه آن وقف است و متقاضی عرصه را با حق احداث اعیانی اجاره نموده اما موفق به اخذ سند مالکیت نشده است.
الف ـ مستثنیات قانون
در قسمت قبلی مشمولین قانون مذکور را برشمردیم .این در حالی است که قانونگذار بطور صریح یا ضمنی املاکی را از شمول قانون خارج کرده است. ماده ۲ قانون تعیین تکلیف مقرر می دارد:« اراضی دولتی ، عمومی، ملی ، منابع طبیعی و موات از شمول این قانون مستثنی می باشد».
علاوه بر استثنائات مذکور در ماده ۲ قانون تعیین تکلیف موارد دیگری نیز وجود دارد که امکان صدور سند برای آنها نمی باشد:
الف – اراضی و املاکی که فاقد سابقه ثبت هستند؛
ب – اراضی که فقط با چهار دیواری محصور و فاقد بنا باشد به عبارتی زمین به تنهایی از شمول قانون خارج است ؛
ج – اراضی و املاکی که مالک رسمی آن در قید حیات است و می توانند از طریق مراجعه به دفاتر اسناد رسمی ملک را به صورت رسمی خریداری نمایند؛
د – اراضی و املاکی که که مالک رسمی آن فوت کرده و متقاضی جهت انتقال رسمی ملک به ورثه دسترسی دارد و امکان انتقال رسمی از طریق دفاتر اسناد رسمی وجود دارد؛
ر – افرادی که املاک متعلق به موسسات دولتی را تحت هر شرایطی در اختیار دارند ؛
مشمول این قانون نمی باشند و چنانچه متقاضیان این املاک و اراضی ثبت نام نمایند علاوه بر اینکه تقاضای آنها در هیات های رسیدگی رد خواهد شد وجوه واریزی نیز مسترد نخواهد شد.[۶۲]
قبل از آنکه شرح اموالی که مالک خاص ندارند داده شود ، لازم است مالکیت تعریف کردد:
«مالکیت حقی است که شخص نسبت به عین خارجی دارد و می تواند همه گونه تصرف در آن بنماید و هر گونه انتفاعی را از آن ببرد، مگر آنکه قانون استثناء کرده باشد.» (ماده ۳۰ قانون مدنی)
این تعریف، تعریف مالکیت فردی است که هر یک از افراد جامعه می تواندآن را دارا باشد .در مقابل اموالی
که موضوع مالکیت فردی قرار می گیرد ،اموالی هستند که مالک خاص ندارد.[۶۳]
ب ـ تقسیم بندی انواع اراضی
اراضی را از چند منظر می توان تقسیم بندی کرد که عبارتند از:
الف – موقعیت و محل استقرار
این اراضی به دو نوع تقسیم می شود:
۱ـ اراضی شهری یا اراضی واقع در محدوده شهر: برابر ماده ۲ قانون زمین شهری مصوب ۲۲/۶/۱۳۶۶ «اراضی شهری زمین هایی است که در محدوده قانونی و حریم استحفاظی شهرها و شهرکها قرار گرفته است…».
۲- اراضی غیر شهری یا اراضی خارج از محدوده شهری : اراضی که خارج از محدوده شهر و شهرک واقع است.
ب ـ از نظر بهره برداری
شامل اراضی بابر، دایر ، موات ، اراضی ملی و جنگلها می شود که متعاقباً تشریح خواهد گردید .
اراضی جمع ارض میئ باشد که در فارسی به این زمین گفته می شود .در اصطلاحات ذیل بکار رفته است . هم چنین از جهاتی دیگر نیز اراضی تقسیم بندی می شود که در فقه و منابع اسلامی بیان شده است[۶۴]
ج ـ انواع اراضی از دیدگاه اسلام
۱)زمین بایر از اصل یا موات بالاصاله
۲)زمین بایر عارضی یا موات بالعارض
۳)زمین آباد از اصل یا محیاء بالاصاله (در حکم زمین موات بوده و در قوانین ، جزء انفال می باشد)
۴)زمین آباد عارضی یا محیاه بالعارض[۶۵]
۵)ملک خصوصی که ممکن است یک یا چند نفر مالک داشته باشد. بطور کلی انواع اراضی را می توان به شرح زیر تقسیم بندی نمود:
اراضی موات، بایر ،دایر، ملی[۶۶]
که در زیر تعاریف آنها را ذکر می کنیم.
۱ـ اموال دولتی وعمومی
دولت برای انجام خدمت عمومی و اجرای وظایف خود ، اموال گوناگونی در اختیار دارد و به تناسب موارد از هر یک استفاده خاصی می کند. اموال دولتی[۶۷]به معنای عام را می توان به دو دسته تقسیم کرد:[۶۸]
۱)اموال عمومی ـ این اموال بر دو قسم است :
الف :اموالی که مستقیماً در اختیار عموم برای بهره برداری قرار داده می شود مانند پل ها، خطوط راه آهن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال حاضر با در نظر گرفتن اهداف و وظایف محوله خود در کنار مراجع و نهادهای تقنینی در کشور به امر سیاستگذاری و وضع مقررات در تمام زمینه هایی که مرتبط با فرهنگ می باشد می پردازد و این در حالی است که در مورد جایگاه حقوقی شورای عالی در ساختار حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران ابهاماتی وجود دارد بطوریکه در طول فعالیت این شورا از طرف بعضی از صاحبنظران حقوقی وسیاسی سوالاتی در این رابطه مطرح گردیده است . مساله وجود ابهامات در جایگاه حقوقی شورای مذکور باعث می شد تصمیماتی که شورای عالی در حیطه اهداف و وظایف خود اتخاذ نمود در مرحله اجرا با مشکلات زیادی مواجه گردد.[۵۷]
پیش از آنکه به بحث در مورد جایگاه قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی بپردازیم لازم است با اهداف و وظایف این نهاد مهم فرهنگی کشور آشنا شویم .
اهداف شورای عالی انقلاب فرهنگی
-گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شئون جامعه و تقویت انقلاب فرهنگی و اجرای فرهنگ عمومی
– تزکیه محیط های علمی و فرهنگی از افکار مادی و نفی مظاهر وآثار غرب زدگی از فضاهای فرهنگی جامعه
– تحول دانشگاه ها ، مدارس و محیط های فرهنگی ، هنری بر اساس فرهنگ صحیح اسلامی ، گسترش و تقویت هر چه بیشتر آن ها برای تربیت متخصصان معتقد ، اسلام شناسان متخصص ، مغزهای متفکرو وطن خواه ، نیروهای فعال ، ماهر استادان ، مربیان و معلمان معتقد به اسلام و استقلال کشور .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شورا اهداف دیگری نیز دارد که می توان آن ها را در این سه هدف عمده خلاصه کرد .
بخشی از وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز بازگو می کنیم :
-سیاستگذاری و تدوین کتب درسی و تعیین ضوابط نشر کتاب و تولیدات هنری و فرهنگی
– تدوین و تصویب سیاست های اسلامی تبلیغات کشور
– تبین و تعین شاخص های کمی و کیفی برای ارزیابی وضع فرهنگی کشور .
– بررسی الگوهای توسعه و تحلیل آثار پیامدهای فرهنگی سیاست ها ، برنامه توسعه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی کشور و ارائه پیشنهادهای اصلاحی به مراجع ذیربط …[۵۸].
جایگاه حقوقی شورای عالی در ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی :
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان یک مرجع تصمیم گیرنده اقدام به تصویب مصوبه‌هایی می کند که این مصوبات مثل سایر ضوابط مصوب مراجع قانونگذار (مانند مجلس شورای اسلامی) ترتیب اثر داده می شود چنین حقی به این شورا توسط کدام یک از مراجع ذیصلاح در جمهوری اسلامی داده شده است ؟ مسلما اگر مرجع ذیصلاح وجودی این شورا معین شود تا حدودی ابهامات موجود پیرامون جایگاه شورای عالی رفع خواهد شد شوراهای موجود در ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی به طور کلی توسط چهار مرجع بوجود آمده اند بعضی از شوراها توسط قانون اساسی بعضی توسط قوانین عادی بعضی توسط مصوبات هیئت وزیران و بعضی هم توسط مقام رهبری تاسیس شده ان. شوراهایی مانند شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت در قانون اساسی پیش بینی شده اند پاره ای دیگر از شوراها نظیر شورای عالی اداری یا شورای عالی شهر سازی و معماری ایران بر اساس قوانین عادی و گروهی از شوراها بر حسب نیاز و مقتضیات وزارتخانه ها و موسسات دولتی توسط مصوبات هیئت وزیران به وجود آمده اند. همچنین عده ای از شوراها همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط فرمان مقام رهبری به وجود آمده اند.[۵۹]
کسانی که معتقدند شورای انقلاب فرهنگی واجد جایگاه حقوقی است به اختیارات مطلقه ولی فقیه استناد می کنند و در مورد لازم الاجرا بودن تصمیمات این شورا به نظر امام خمینی (ره) در تاریخ ۶/۱۵/۱۳۶۳ استناد می نمایند که ایشان در پاسخ به رئیس جمهوری وقت در مورد مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی فرموده اند . « به ضوابط و قواعدی که شورای محترم عالی انقلاب فرهنگی وضع می نماید باید ترتیب اثر داده شود».[۶۰]
اما علت عدم درج شورای عالی انقلاب فرهنگی در بازنگری قانون اساسی سال ۶۸ چه بوده است ؟
« قانون اساسی ۱۳۵۸ به خاطر دگرگونیهای سریع ناشی از انقلاب اسلامی در کوتاهترین زمان به تصویب رسید وبرخی از نهادهای سیاسی مقرر دراین قانون حتی قبل از انقضای اولین سال انقلاب تاسیس گردید تردیدی نیست که سرعت در تصویب چنین قانون بنیادین که کلیه امور و شئون جامعه بر پایه آن استوار می گردد بدون اشکال و ایراد نمی توانست باشد بازتاب نسبت به تاسیسات سیاسی نظام گذشته و انعکاس آن در قانون اساسی جدید و عدم تجربه برای استقرار نظام بدیع و جدید جمهوری اسلامی (که تا آن زمان سابقه نداشت) مجموعا قانون اساسی را با اشکال عملی مواجه ساخت».[۶۱]
بعد از تصویب قانون اساسی ۵۸ به دلیل بعضی از ضرورتها نهادها و شوراهای جدیدی به فرمان مقام رهبری تاسیس گردید که این نهادها به دلیل اینکه جایگاه قانون اساسی نداشتند مشکلاتی را به وجود آورد که نمونه بارز آن شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام اشاره کرد. به همین دلیل قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت و متن جدید آن در تاریخ ۶/۵/۶۸ مورد تایید ملت ایران قرار گرفت .
ولی شورای عالی انقلاب فرهنگی که طی فرمان بنیانگذار انقلاب اسلامی شکل گرفته بود در قانون اساسی سال ۶۸ درج نشد دلیل عدم درج این شورا در اصول قانون اساسی شاید حاکی از مقطعی بودن عمرشورا بود و یا دلایل دیگر داشت.[۶۲]
«دلیل این امر عدم درج شورای عالی انقلاب فرهنگی در بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ به درستی روشن نیست اما ممکن است بر اثر وجود مسائل مهمتری در آن زمان ، غیر جنجالی بودن این نهاد و یا غیر دائمی بودن آن بود».[۶۳]
یکی از اعضای شورای عالی طی مصاحبه ای در رابطه با عدم درج شورای عالی انقلاب فرهنگی به این صورت توضیح داد که : « هیچ ضرورتی احساس نشد من از روند بررسی قانون اساسی در سال ۶۸ آگاهم به دلیل وجود یک سلسله مسائل ضرورت ایجاد می کرد که در قانون اساسی تجدید نظر بشود و لذا شورای ویژه ای تشکیل و به بررسی آن ها پرداخت اما شورای عالی انقلاب فرهنگی تا آنجا که من خاطر دارم جزو نکات ابهام یا اشکال نبود تا در آن فهرست قرار گیرد و مطرح شود » . مساله مقطعی بودنش مطرح بود و نه مساله دائم بودنش پس می توانیم این را ناشی از عملکرد هماهنگ مناسب شورای عالی انقلاب فرهنگی با سایر نهادهای قانون کشور تلقی کنیم بویژه اینکه در این شورا همواره راه تماس و هماهنگی با مجلس شورای اسلامی وجود داشت و علاوه بر آن به دلیل حضور رئیس قوه قضائیه در شورای عالی انقلاب فرهنگی امکان هماهنگی با دستگاه قضایی هم وجود داشت».[۶۴]
شاید دلایل مذکور برای عدم درج شورای عالی انقلاب فرهنگی در قانون اساسی سال ۱۳۶۸ زیاد معقولانه و منطقی نباشد.[۶۵]
با این همه به نظر بهتر می رسد که لایحه ای از طرف دولت باید تهیه شود و جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی در آن مشخص شود و تقدیم مجلس گردد و به تصویب رسد تا حداقل این مرجع دارای بنیان قانون عادی شود.
گفتار دوم : شورای فرهنگ عمومی وشورای هنر
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین ارگان تصمیم گیری در مسائل فرهنگی کشور در چهل سومین و چهل چهارمین جلسه مورخ هفتم و چهاردهم آبان ماه ۱۳۶۴ آیین نامه ای را تصویب کرد که بر مبنای آن شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف شد به منظور تعیین اهداف و سیاستگذاری و هدایت فرهنگ عمومی کشور شورایی را تحت نظر خود به نام شورای فرهنگ عمومی تشکیل دهد بر این اساس شورای فرهنگ عمومی با عضویت تعدادی از مدیران بخش های فرهنگی و مرتبط با آن و نیز شخصیت های فرهیخته و علمی موجودیت یافت . تدوین اصول سیاست ها ، تهیه گزارش سالانه و عرضه آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله اختیارات و وظایفی بود که به عهده شورای فرهنگ عمومی گذاشته شد. هشت سال پس از آن با توجه به گستردگی مقوله فرهنگ و لزوم ارتباط مستمر اعضای شورای فرهنگ عمومی با مراکز فرهنگی و تحقیقی و ضرورت دسترسی آن ها به آخرین یافته های تخصصی در مقوله فرهنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی آیین نامه شورای فرهنگ عمومی را در جلسه ۳۲۱ مورخ ۲۱/۱۰/۷۲ اصلاح نمود و بر اساس ماده ۴ این آیین نامه دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی در بخش معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد.
دبیر خانه شورای فرهنگ عمومی به منظور اجرای وظایف محوله در آیین نامه ، ماموریت‌های زیر را در دستور کار خود قرار داد :
۱-تحقیق در زمینه های فرهنگ عمومی و ارائه نتایج به شورای فرهنگ عمومی .
۲- ارزیابی کیفیت اجرای اصول سیاست فرهنگی کشور و ارائه گزارشات لازم به شورا .
۳- تهیه گزارشات سالیانه فرهنگی .
۴- برنامه ریزی جهت هماهنگ کردن فعالیت های فرهنگی ، هنری سازمان ها و مراکز فرهنگی کشور و ارائه آن به شورا .
۵- اظهار نظر کارشناسی در مورد طرح ها و برنامه های فرهنگی ارجاع شده از سوی شورا.
۶- بررسی تاثیرات فرهنگی اجرای سیاست های اقتصادی ، اجتماعی کشور و تشخیص عدم مغایرت آن ها با اصول سیاست فرهنگی کشور و انعکاس آن به شورا .
موارد زیر از جمله دیگر وظایف و اختیارات در حوزه عمل دبیرخانه بوده که از سوی شورای فرهنگ عمومی به عهده آن گذاشته شد :
۱-ایجاد زمینه های اجرایی به منظور انجام طرح وظایف شورا
۲- تهیه آیین نامه ها و دستور العمل های اجرایی منطبق با شرح وظایف شورا .
۳- اقدامات لازم در مواردی که از سوی شورای فرهنگ عمومی به دبیر خانه ارجاع می شود.
۴- پشتیبانی اداری ، اجرایی و مالی واحدها و بخش های مختلف دبیر خانه .
۵- پیگیری تشکیل شورای فرهنگ عمومی استان ها و شهرستان ها و نظارت بر روند اجرایی شورای مذکور و تقویت فکری و فرهنگی لازم.
۶- ایجاد زمینه های لازم در خصوص همکاری و هماهنگی دستگاه های دولتی راجع به گسترش ارتقائ و تعمیق فرهنگ عمومی .
۷- انعکاس مصوبات و اقدامات شورای فرهنگ عمومی کشور و استانها از طریق انتشار نشریه و همکاری و هماهنگی با مطبوعات و رسانه های گروهی .
در سال ۱۳۷۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی آیین نامه جدید شورای فرهنگ عمومی را تصویب کرد که وظایف جدیدی به عهده این شورا گذاشته شد و هم اکنون دبیر خانه شورای فرهنگ عمومی بر اساس این وظایف به عملکرد خود ادامه می دهد. از سال ۱۳۷۳ که آیین نامه جدید شورای فرهنگ عمومی به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید جلسات زیادی در این شورا برگزار گردید و در خصوص موضوعات مختلف مصوبه داشت که از جمله مصوبه شورا درباره فعالیت های سینمایی در سال ۱۳۷۴ قابل توجه می باشد.
عمده وظایفی که بر عهده شورای فرهنگ عمومی به عنوان بازوی اجرایی مهمترین نهاد قانونگذاری فرهنگی کشور یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد در آیین نامه آن مشخص شده است که از آن جمله عبارتند از :
الف) بررسی کارشناسی درباره تجزیه و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی جهان و تبین تاثیر کانونها و ابزارهای مهم در این زمینه و اتخاذ تدابیر مناسب وارائه گزارش تحلیلی جامع به شورای عالی .
ب) برنامه ریزی و هدایت فرهنگی عمومی به منظور تحقق اهداف و اجرای سیاستهای فرهنگی کشور مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی.
ج) تهیه و تدوین طرحهایی برای هماهنگ کردن کوششهای فرهنگی و هنری و تبلیغی در سازمانها و مراکز رسمی فرهنگی و هنری در جهت اعتلای فرهنگ و هنر و بهبود کیفیت آن ها و پیشنهاد طرح ها به شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز تهیه و پیشنهاد موضوعات و طرحهایی راجع به آن بخش از وظایف شورای عالی که شورای فرهنگ عمومی مربوط است .
د) فراهم کردن زمینه کاری و هماهنگی دستگاه های دولتی در اجرای آن بخش از وظایف آنها که راجع به گسترش ، ارتقاء و تعمیق فرهنگ عمومی است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




  • روش افراز­بندی
  • روش سلسله­مراتبی
  • روش مبتنی بر چگالی
  • روش مبتنی بر مدل
  • روش های فازی

در اینجا شرح مختصری از روش های فوق را ارائه می­دهیم :
1-8-1 روش افرازبندی[1]
روش های بهینه­سازی خوشه ­ها (روش های افراز­بندی)که این روشها با یک خوشه­بندی اولیه که می ­تواند تصادفی انتخاب شده باشد شروع کرده و سعی در یافتن خوشه­های بهتری هستند. این روشها اغلب خوشه­هایی با شکل متقارن را در فضا ایجاد می­ کنند معمولا نقطه­ای را از فضا به عنوان مرکز خوشه ­ها انتخاب می­ کنند که می­توانند از خود نقاط نقطه­ای درنزدیکی مرکز خوشه و یا نقطه­ای فضایی در میانگین نقاط در فضا K-Means باشد. سپس سعی می­ کنند نقاط را به خوشه­های دیگر برده و یا مرکزیت خوشه را طوری تغییر دهند تا معیارها کیفیت بهینه شوند( جین و دوبس،1988) .
فرض کنید یک پایگاه داده از nشیء داشته باشیم. یک روش افرازبندی، kافراز از این داده ­ها درست می­ کند به طوریکه هر افراز یک خوشه را نشان می­دهد و k<nپس داده ­ها در k گروه کلاس­بندی می­شوند که باید دارای دو شرط زیر باشند:

  • هر گروه بایستی حداقل یک شیء داشته باشد.
  • هر شیء باید تنها به یک گروه تعلق داشته باشد. توجه کنید که شرط دوم در تکنیکهای افراز­بندی فازی می ­تواند قابل انعطاف باشد.

ایده اصلی این است که برای k معلوم یک روش افراز بندی ابتدایی درست می­ کند. سپس یک تکنیک جا­نشانی تکراری را بکار می­برد که تلاش برای بهبود افراز­بندی دارد، به این صورت که اشیاء را از یک گروه به دیگر گروه­ ها می­برد. یک معیار عمومی برای یک افراز­بندی خوب اینست که اشیاء در یک خوشه به هم نزدیک یا به یکدیگر وابسته باشند. بسیاری از معیارهای دیگر نیز برای بررسی کیفیت افرازها وجود دارند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

برای دستیابی به خوشه­بندی بهینه مبتنی بر افراز به شمارش کامل همه افراز های ممکن نیاز خواهد بود. یعنی تمام حالات ممکن باید بررسی شوند که این روش برای پایگاه داده ­های بزرگ نا ممکن است لذا به جای این کار بیشترین کاربردها به یکی از دو روش معمول زیر توافق دارند:
1.الگوریتم K-Means که هر خوشه با میانگین اشیاء آن خوشه، نمایش داده می­ شود.
2.الگوریتم K-Medoidکه هر خوشه با یکی از اشیاء که در نزدیکی مرکز خوشه جای گرفته است نمایش داده می­ شود.
این روشها برای یافتن خوشه­های به شکل کره در پایگاه های داده کوچک تر و متوسط به خوبی کار می­ کنند اما برای یافتن خوشه­های با اشکال پیچیده و یا دارای مجموعه داده بسیار بزرگ باید بسط داده شوند.
1-8-1-1 روش خوشه‌بندي K-Means (C-Means يا C-Centeriod)
اين روش علي‌رغم سادگي آن يک روش پايه براي بسياري از روش‌هاي خوشه‌بندي ديگر (مانند خوشه‌بندي فازي) محسوب مي‌شود. اين روش روشي انحصاري و مسطح محسوب مي‌شود.[6] براي اين الگوريتم شکلهاي مختلفي بيان شده است. ولي همة آنها داراي روالي تکراري هستند که براي تعدادي ثابت از خوشه‌ها سعي در تخمين موارد زير دارند:

  • بدست آوردن نقاطي به عنوان مراکز خوشه‌ها اين نقاط در واقع همان ميانگين نقاط متعلق به هر خوشه هستند.
  • نسبت دادن هر نمونه داده به يک خوشه که آن داده کمترين فاصله تا مرکز آن خوشه را دارا باشد.

در نوع ساده‌اي از اين روش ابتدا به تعداد خوشه‌‌هاي مورد نياز نقاطي به صورت تصادفي انتخاب مي‌شود. سپس در داده‌ها با توجه به ميزان نزديکي (شباهت) به يکي از اين خوشه‌ها نسبت داده‌ مي‌شوند و بدين ترتيب خوشه‌هاي جديدي حاصل مي‌شود. با تکرار همين روال مي‌توان در هر تکرار با ميانگين‌گيري از داده‌ها مراکز جديدي براي آنها محاسبه کرد و مجدادأ داده‌ها را به خوشه‌هاي جديد نسبت داد. اين روند تا زماني ادامه پيدا مي‌کند که ديگر تغييري در داده‌ها حاصل نشود. تابع زير به عنوان تابع هدف مطرح است.

که ║║ معيار فاصلة بين نقاط و cj مرکز خوشة j ام است.
الگوريتم زير الگوريتم پايه براي اين روش محسوب مي‌شود:

  • در ابتدا K نقطه به عنوان مراکز خوشه‌ها انتخاب مي‌شوند.
  • هر نمونه داده به خوشه‌اي که مرکز آن خوشه کمترين فاصله تا آن داده را داراست، نسبت داده‌ مي‌شود.
  • پس از تعلق تمام داده‌ها به يکي از خوشه‌ها براي هر خوشه يک نقطه جديد به عنوان مرکز محاسبه مي‌شود. (ميانگين نقاط متعلق به هر خوشه)
  • مراحل 2 و 3 تکرار مي‌شوند تا زماني که ديگر هيچ تغييري در مراکز خوشه‌ها حاصل نشود.

مشکلات روش خوشه‌بندي K-Means
علي‌رغم اينکه خاتمه‌پذيري الگوريتم بالا تضمين شده است ولي جواب نهايي آن واحد نبوده و همواره جوابي بهينه نمي‌باشد. به طور کلي روش ساده بالا داراي مشکلات زير است.

  • جواب نهايي به انتخاب خوشه‌هاي اوليه وابستگي دارد.
  • روالي مشخص براي محاسبة اولية مراکز خوشه‌ها وجود ندارد.
  • اگر در تکراري از الگوريتم تعداد داده‌هاي متعلق به خوشه‌اي صفر شد راهي براي تغيير و بهبود ادامة روش وجود ندارد.

در اين روش فرض شده است که تعداد خوشه‌ها از ابتدا مشخص است. اما معمولا در کاربردهاي زيادي تعداد خوشه‌ها مشخص نمي‌باشد.
1-8-1-2 الگوريتم خوشه‌بندي LBG
همان‌گونه که ذکر شد الگوريتم خوشه‌بندي K-Means به انتخاب اولية خوشه‌ها بستگي دارد و اين باعث مي‌شود که نتايج خوشه‌بندي در تکرارهاي مختلف از الگوريتم متفاوت شود که اين در بسياري از کاربردها قابل قبول نيست. براي رفع اين مشکل الگوريتم خوشه‌بندي LBG پيشنهاد شد که قادر است به مقدار قابل قبولي بر اين مشکل غلبه کند.[11]
در اين روش ابتدا الگوريتم تمام داده‌ها را به صورت يک خوشه‌ در نظر مي‌گيرد و سپس براي اين خوشه يک بردار مرکز محاسبه مي‌کند.(اجراي الگوريتم K-Means با تعداد خوشة 1K=). سپس اين بردار را به 2 بردار مي‌شکند و داده‌ها را با توجه به اين دو بردار خوشه‌بندي مي‌کند (اجراي الگوريتم K-Means با تعداد خوشة K=2 که مراکز اوليه خوشه‌ها همان دو بردار هستند). در مرحلة بعد اين دو نقطه به چهار نقطه شکسته مي‌شوند و الگوريتم ادامه پيدا مي‌کند تا تعداد خوشة مورد نظر توليد شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]




ب- ابعاد حقوقی جدائی اسکاتلند از انگلیس

۷۹

گفتار ششم: رهیافت حقوق بین‌الملل معاصر در پارادایم نوین

۸۱

نتیجه گیری و پیشنهادات

۸۸

منابع و ماخذ

۹۲

چکیده انگلیسی

۹۶

چکیده
موضوع جدائیطلبی و تلاش برخی از گروه‌های اقلیت برای جدا شدن از دولت مادر، همواره مسألهای حساس برای جامعه بین‌المللی به ویژه دولتی بوده که چند ملیتی یا چند قومیتی هستند. امروزه از حدود یکصد و نود کشور جهان، یکصد و بیست کشور دارای اقلیت‌های بزرگ و عمده‌ای هستند و تعداد کمی از دولت‌ها در جهان امروزی از همگونی فرهنگی و قومی برخوردار می‌باشند. موضوع جدائی یک‌جانبه پس از پایان استعمارزدائی و جنگ سرد وارد مرحله‌ای تازه‌ای شد و نگرانی محافل بین‌المللی افزایش یافت. صدور اعلامیه یک‌جانبه استقلال کوزوو در ۱۷فوریه ۲۰۰۸ وشناسائی آن از سوی بیش از ۷۶ کشور به ویژه کشورهای غربی ومخالفت شدید برخی دولت ها از جمله روسیه، صربستان، چین، موضوع جدائی طلبی و ارتباط و تعامل میان اصول حاکمیت و تمامیت ارضی دولتها از یک سو و حق تعیین سرنوشت مردم از سوی دیگر را در مرکز مباحث حقوق بین‌الملل قرار داد. چند ماه بعد در اگوست ۲۰۰۸ ابخازی و اوستیای جنوبی توسط روسیه و چند کشور مورد شناسائی قرار گرفت و با واکنش منفی دولت‌های غربی مواجه گردید. علمای حقوق بین‌الملل در خصوص مشروعیت یک‌جانبه دو رویکرد متفاوت اتخاذ نموده‌اند؛ گروه اول بر این عقیده‌اند که در حقوق بین‌الملل حقی به عنوان جدائی طلبی بدون رضایت دولت پیشین وجود ندارد و قواعد حقوق بین‌الملل از حاکمیت و تمامیت ارضی دولتها دفاع می‌کند. اما گروه دیگر بر این باورند که در حقوق بین‌الملل قاعده‌ای در مورد «حق جدائی» یا «ممنوعیت حق جدائی» وجود ندارد و در صورتی که دولت جدید بتواند به طور مؤثر به اعمال حاکمیت بپردازدبه عنوان تابع حقوق بین‌الملل قابل پذیرش خواهد بود .عدهای نیز از این هم فراتر رفته اند وگفتهاند «به موجب قاعده ای در حال ظهور …حق تعیین سرنوشت در موارد نقض سیستماتیک حقوق بشر حقی قابل مطالبه میباشد». در تحقیق حاضر، سعی شده پس از تشریح حق تعیین سرنوشت و ارتباط آن با تجزیه‌طلبی، دیدگاه علمای حقوق بین‌الملل نسبت به مشروعیت جدائی یک‌جانبه مورد بررسی و در نهایت رویکرد نوین حقوق بین‌الملل با عنایت به قضایای کوزوو، ابخازی و اوستیای جنوبی، جنوب سودان و… تبیین میگردد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

واژگان کلیدی: جدائی یک جانبه، حق تعیین سرنوشت داخلی وخارجی، استقلال، جدائی چاره ساز
مقدمه
ارتباط میان جدائی طلبی وحقوق بین‌الملل از جمله موضوعاتی است که توجه دکترین را برای مدت طولانی به خود جلب نموده است. شکلگیری یک دولت جدید که به واسطه تجزیه حاکمیت یک کشور انجام میشود چالشهای نظری وعملی بسیاری را در حقوق بین‌الملل پدید میآورد. در حال حاضربسیاری از کشورها با پدیده جدایی طلبی روبرو هستند. در این کشورها گروههائی تحت عنوان قومیت، عرق یا مذهب درصدند تا به نحوی از لوای دولت مرکزی جدا شوند و برای این منظور به عبارت پرطمطراق حق سرنوشت در حقوق بین‌الملل متوسل میشوند. حقی که در آغاز در چارچوب استعمارزدایی رشد نمود وتا مدت ها خود را محدود و به همین عرصه مضیق میدید. با این حال امروزه به شدت به این شبهه دامن زده شده است که آیا میتوان به استفاده از این اصل تا بدان جا رسید که بتوان برای گروه های عرقی- مذهبی در یک کشور حقی برای جدایی متصور بود؟ حقیقت این است که تا همین چند سال اخیر میشد به ضرس قاطع ادعا کرد که قاطبه اعضا جامعه بین‌المللی با به رسمیت شناختن چنین حقی برای گروه های اقلیت موجود در این کشورها مخالف هستند و درموارد طرح این قضایا همواره از اصل تمامیت ارضی دولت ها حمایت کرده اند.
با این حال از سال ۲۰۰۸ میلادی زمزمه هائی این رویه قاطع را با چالش روبرو کرده است. ایالت کوزوو در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ علی رغم مخالف شدید صربستان، روسیه، چین، اعلامیه استقلال خود را صادر نمود. در این سال بسیاری از اعضای جامعه بین‌المللی جدائی ایالت کوزوو از دولت صربستان را مورد شناسائی قرار دادند و تا تاریخ۲۰ آوریل ۲۰۱۰ از سوی ۷۵ کشور به رسمیت شناخته شده است. اعلام استقلال یک‌جانبه کوزوو، آبخازیا و اوستیای جنوبی نقطه عطفی برای تعیین تکلیف حقوقی این مساله در دهه اول قرن بیست و یکم پدید آورد. مجمع عمومی سازمان ملل در اکتبر ۲۰۰۸ با تصویب قطعنامهای از دیوان بین‌المللی دادگستری خواست تا مطابقت اعلامیه یک‌جانبه استقلال کوزوو با مقررات حقوق بین‌المللی را مورد بررسی قرار دهد. در پرتو مقررات مذکور اولین بار برخی از دولتها، به طور رسمی نظرات حقوقی خود را در این ارتباط منتشر کردند.
دولت روسیه که مناطق آبخازیا و اوستیای جنوبی را در آگوست ۲۰۰۸ مورد شناسایی و با استقلال کوزوو مخالفت کرده، طی لایحهئی استقلال کوزوو را مغایر حقوق بین‌الملل دانست. روسیه معتقد بود که خارج از وضعیتهای استعماری، گروه های قومی حق جدائی ندارند، مگر آن که حقوق بنیادین گروه مربوط به صورت وسیع نقص شود و آنان مورد حمله مسلحانه آشکار حکومت مرکزی قرار گیرند. در چارچوب این تئوری کوزوو مصداق برخورداری از حق تعیین سرنوشت خارجی، شناخته نشد. در این حال این سوال مهم در برابر حقوقدانان بین‌المللی قرار گرفت که آیا چنین رویهای را میتوان در حقوق بین‌الملل سرآغاز تغییری مهم دانست و ادعا کرد نگاه حقوق بین‌الملل نسبت به گروه های جدائی طلب تغییر کرده است؟ آیا میتوان گفت جدایی کوزوو، ابخازیا و اوستیای جنوبی زمینهای برای مشروعیت ادعای گروه های جدایی طلب در سایر کشورها و حقوق بین‌الملل ایجاد نموده است؟ رهیافت حقوق بین‌الملل معطوف به این پرسشها در ابتدای راه پر فراز و نشیبی قرار دارد که جز با تحقیقات آکادمیک و فراهم آوردن بستر دکترینهای اجتماعی امکان پذیر نیست.
در واقع از یک طرف با افزایش حرکتهای جداییطلبانه توسط گروه های مردمی مستقر درکشوری مستقل مواجهایم و از طرف دیگر با فقد نظام حقوقی در این رابطه مواجه هستیم . مردمی که زمانی تابعیت بیچون و چرای کشور مرکزی را داشتهاند، امروز خواستار حرکت به سمت جدایی ومتهم به بی وفایی میشوند. آنها میخواهند بدانند که حقوق بین‌الملل چه حقوق و وظایفی را به آنها بار میکند و آیا مستحق جدایی و تشکیل کشوری مستقل هستند یا آنگونه که دولت مرکزی ادعا میکند، عمل آنها چیزی جز آشوب و خرابکاری نیست؟ از این رو برای به نظم درآوردن حرکتهای این چنینی در جهان و نزدیک کردن منطق جامعه بین‌الملل به هم، در ارتباط با مسئله جدائی طلبی کوششی را میطلبد که جز با تشبث به حقوق بین‌الملل محقق نخواهد شد .
امروزه مسئله جدایی طلبی برای دولتها حائز اهمیت است. جدایی طلبی مفهومی است که دولتها کمتر مایل به بکار بردن آن در بیانات دیپلماتیک و حقوقی خود هستند و بیشتر ترجیح میدهند از واژه شورشی استفاده نمایند. جدایی یک گروه از دول مرکزی و اظهار وجود آنها به عنوان یک کشور جدید میتواند روابط بین‌المللی را تحت تأثیر قرار دهد. قضایای نادری وجود دارد که در آن دولتی استقلال یک دولت جدا شده از خود را شناسایی نمود. (برای نمونه شناسایی بنگلادش پس از جدایی توسط دولت پاکستان به عنوان دولت مرکزی پیشین را میتوان ذکر نموده است). هم چنین این شناسایی ممکن است هنگامی که دیگر کشورها از استقلال کشور جدا شده حمایت نمایند، صورت گیرد. انسانها چه فطرتاً و چه ضرورتاً تمایل به زندگی درگروههای اجتماعی دارند. آنچه تاریخ نشان میدهد این است که فرد گروه ها به سمت کلان گروه ها حرکت کردهاند تا جایی که توانستهاند به یاری هم نظامهای سیاسی و حقوقی برای امورات داخلی وخارجی خود برپا کنند. این نظام سیاسی وحقوقی دردوران و ستفالی به شکل تکامل یافته و مقدس خود درآمد تا جاییکه حقوق بین‌الملل به جا مانده از آن میراث، مسئله حاکمیت کشورها را تا بوئی خدشه ناپذیر دانسته است. قرن ها سپری شد تا شاهد طلیعه مفاهیمی ازحقوق بشر در آسمان ظلمانی حقوق بین‌الملل شویم. در اصل نطفه حق تعیین سرنوشت در قرن ۱۹ بسته شد با طلوع مفهوم اصل ملیتها در این قرن دیگراین تنها دولتها نبودند که دارای حق بودند بلکه ملتها نیز حقوقی پیدا کردند. اصل ملیتها به این مفهوم بود: « افرادی که دارای نژاد، زبان، سنن، رسوم و تمایلات مشترک هستند، یک ملت را تشکیل میدهند و حق دارند در کشور مستقلی جمع شوند». این اصل منادی اصل تعیین سرنوشت بود که بعدا تبدیل به حقگردید. این اصل اولین بار در مواد ۲ و ۵۵ منشور سازمان ملل متحد و بعدا قطعنامه های متعدد سازمان ملل و سپس در میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و میثاق حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ متبلور و وارد حقوق بین‌الملل موضوعه گردید.جامعه بین‌المللی شاهد تحولاتی در مرحله حق تعیین سرنوشت بوده است. باید دانست جدایی در شکل امروزی در اصل از مصادیق حق تعیین سرنوشت محسوب نمیگردید. اولینگروه مستحق استقلال که حقوق بین‌الملل به رسمیت شناخت ملتهای تحت استعمار بودند. پس از آن مردم سرزمینهای خود مختار و مردم سرزمینهای اشغالی به عنوان گروه های مستحق جدایی معرفی شدند. گروه بعدی مردم تحت سلطه دولت نژادپرست بودندکه پس از واقعه رودزیای جنوبی درسال ۱۹۶۴ ، دیوان به حق تعیین سرنوشت داخلی آنها رأی داد. پس از آن درسالهای اخیر، نقض فاحش حقوق بشر در نقاط مختلف دنیا، از جمله ارامنه ترکیه، چچن، قره باغ ، کوزوو، اوستیای جنوبی و آبخازیا، سودان جنوبی، این مسئله را به وجود آورد که آیا نقض حقوق بشر میتواند به گروه های تجزیه طلب حق جدایی از سرزمین مادریشان را بدهد؟ درحالی که چنین حقی درحقوق بین‌الملل موضوعه وارد نشده، آیا میتوان طلیعه ظهور این حق را در حقوق بین‌الملل نوین مشاهدهکرد؟ بدین جهت و به واسطه آنکه تحقیق مفصل و مستقلی در رابطه با این طلیعه نوظهور در حقوق بین‌الملل نسبت به تجزیه‌طلبی صورت نگرفته است. در پایان نامه حاضر تلاش شدتا به صورت جامعی ماهیت ومفهوم تجزیه‌طلبی، حق تعیین سرنوشت، رویه دولتها در ارتباط با جدائی یک جانبه، رویکرد نوین حقوق بین‌الملل نسبت به تجزیه‌طلبی با عنایت به آراء محاکم صادرهداخلی و بین‌المللی روشنگردد. هرچند بررسی جامع تجزیه‌طلبی درحقوق بینالملل به دلیل حساسیت بالای سیاسی و امنیتی آن، رویهای بعضاً متناقض دولتها ونیز صدور قطعنامه و بیانیههای پیچیده و یا متضاد یکدیگر در صحن سازمان های بین‌المللی، بسیار مشکل میباشد.
الف- بیان مسئله واهمیت آن
حق بر جدایی را میتوان مشروعیت جدا شدن کامل گروهی از جمعیت از صلاحیت دولتها در مصادیق حقوق بین‌الملل تعریف کرد. حقیقت این است که چنین حقی در موارد محدود و معدودی توسط حقوق بین‌الملل تا پیش از دهه هشتاد خورشیدی نیز به رسمیت شناخته شد. مهمترین این موارد حق جدائی مستعمرات یک سرزمین از دولت مرکزی استعمارگر می باشد. [۱]
درعین حال بر اساس رفراندوم یا صورت دیگری از یک تصمیمگیری آزاد، کلیت مردم سرزمین مادر میتوانند به جدایی یک بخش از سرزمین خود رضایت دهند و چنین امری به هیچ وجه مغایر با حقوق بین‌الملل نخواهد بود، چه آن که دولت جدید بدون هیچ مشکلی از حیث حقوق بین‌الملل از مشروعیت کامل برخوردار خواهد بود .
از اینها گذشته زمانی که الحاق جزئی از سرزمین به زور و برخلاف حقوق بین‌الملل انجام شده باشد، واحد الحاق شده میتواند هر زمانی که بتواند از کشور الحاقکننده جدا شود و چنین جدایی کاملا منطبق با حقوق بین‌الملل خواهد بود. با این حال جدایی گروه های عرقی، نژادی، زبانی، مذهبی و دیگر گروه های اقلیت، خارج از موارد یاد شده، عمیقاً با حقوق بین‌الملل تعارض داشت و به ویژه زمانی که به صورت یک‌جانبه انجام میشد با مخالفت جدی رویه دولتها روبرو میگردید. ولی در طول زمان و به تدریج با گسترش نظام حقوق بشر در عرصه جهانی، تلاش شد تا دست دولت مرکزی در مقابل گروه ها و جریانهای اقلیت کاملاً آزاد نباشد از این روحق تعیین سرنوشت به دو جنبه داخلی و بین‌المللی تقسیم گردید. در جنبه داخلی حق تعیین سرنوشت این امر در حقوق بین‌الملل مورد توافق قرارگرفت که یک گروه اقلیت بتواند در تعیین سرنوشت خود با حکومت مرکزی شراکت موثر داشته باشد ولی درهمان حال این امر مورد تاکید قرارگرفت که گروه های اقلیتی نمیتوانند مدعی جنبه خارجی حق تعیین سرنوشت باشند؛ یعنی حق داشته باشند تا در صورت تمایل به صورت یک‌جانبه از دولت مادرجدا شوند ودولت مستقلی تشکیل دهند. در واقع چنین رویکردی به دلیل تعارض با اصل تمامیت ارضی دولت ها مورد انکار قرار میگرفت.
این دیدگاه، نگاه غالب حقوقدانان بین‌الملل به شمار میرفت که هیچ استثنای دیگری را به زیان تمامیت ارضی یک کشور نمیپذیرفت. در همین برهه زمانی، دکترین موازی در میان برخی از حقوقدانان بین‌المللی به ویژه حقوقدانان آلمانی رشد کرد که معتقد بود در شرایط فوق العاده استثنایی، گروه های عرقی – نژادی، اقلیت میتوانند از حق جدایی برخوردار باشند.[۲]
حسب این دیدگاه، یک گروه عرقی-نژادی اقلیت، میتواند در صورت سرکوب و قهر غیرقابل تحمل دولت مرکزی ودر حالتی که این جدایی تنها راه حل نهایی آنها از این قهر و سرکوب باشد از سرزمین مادر جدا شود؛ از منظر این دیدگاه، ارتکاب جنایت شدید بین‌المللی مانند نسل کشی، نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر و جنایت علیه بشریت، میتوانست راهنمایی برای شناخت این وضعیت غیر قابل تحمل باشد. جدایی طلبی به عنوان مسئلهای مبتلا به دوران ما، به عنوان پروندهای گشوده بر روی میز حقوقدانان بین‌المللی، ضرورت تحقیق پیش رو را محرز میکند. در این تحقیق میبایست به دو موضوع اساسی رسیدگی شود:
اول این که با تدقیق در رویه های بین‌المللی و اسناد بین‌المللی موجود، تفاوت جداییطلبی مشروع و جداییطلبی نامشروع را دریابیم تا از این طریق اقوام مستحق جدایی و حکومتهای مستحق سرکوب را باز شناسیم.
دوم این که در پس این پاسخ ببینیم که آیا میتوان از مفهوم جدیدی تحت عنوان حقوق بین‌الملل جدایی طلبی سخن به میان آورد؛ اگر آری، حدود و ثغور حقوق و تعهدات این حوزه کدامند؟
تمام این ابهامات کافی است تا بگوییم جدایی طلبی پدیدهای است روز افزون که برخلاف اهمیتش در حقوق بین‌الملل با خلاء حقوقی در آن مواجهیم. دلیل این امر نیز برخوردهای سیاسی دولتها با این واقعیت و رجوع کمتر آنها به حقوق بین‌الملل است. وظیفه حقوقدانان بین‌المللی تلاش برای ایجاد بسترهای لازم جهت قانونمند شدن حقوق و تعهدات متقابل جدایی طلبان و کشور میزبان و کشورهای ثالث است موضوعاتی همچون مسئولیت بین‌المللی، شناسایی شرایط تشکیل کشور، حقوق بشر دوستانه، حقوق جانشینی، حق تعیین سرنوشت از دیگر ابعاد حقوقی این مسئله سیاسی هستند که درخور بررسیهای بیشتر در این رابطه هستند. افزایش ۵۴ عضو ملل متحد درسال ۱۹۴۵ به ۱۴۹ عضو درسال ۱۹۸۴ اساسا به دلیل استعمار زدایی بوده و افزایش آن از ۱۵۱ عضو درسال ۱۹۹۰ به ۱۹۳ عضو تا به امروز به طورکلی به دلیل جدائی بوده است. این اتفاق (یعنی ظهورکشورهای جدید ناشی ازجدایی) اهمیت بررسی جبران خسارت ناشی ازنقصهای احتمالی تعهدات بین‌المللی دولتمرکزی، جداییطلبان ودولت ثالث در طول جنگ داخلی و دیگر روابط حقوقی فیما بین آنها را در برابر یکدیگر نشان میدهد. بنابراین یک محقق بهدنبال این استکه پدیدهی جدای طلبی را در چارچوب حقوقی، تفسیر مترقیانه کرده و با حقوقیکردن ابعاد اینپدیده به حقوقیشدن مفهوم جداییطلبی کمک کند. در تحقیق حاضر سعی میگردد معیارهایی برای قانونمند کردن این پدیده روز افزون جدایی طلبی و رویه دولتها و رویکرد حقوق بین‌الملل در اینخصوص تحلیل گردد.
ب- روش تحقیقات، مشکلات ومحدودیت ها
تعیین روش تحقیق به صورت جمع آوری مطالب با بهره گرفتن از منابع کتابخانهای و سایتهای اینترنتی و در عین حال به صورت تحلیلی وتوصیفی میباشد که از اهداف تحقیق تبعیت میکند، از ویژگی های تحقیق حاضر، بررسی رویه دولتها و رویکرد حقوق بین‌الملل در خصوص مشروعیت جدائی یک‌جانبه و تا حد زیادی توجه به عرف بین‌الملل میباشد، نظریات علمای حقوق بین‌الملل در این باب مورد توجه قرار گرفته و با لحاظ نمودن کتب و مقالات مرتبط با تجزیه‌طلبی، استفاده لازم از آنها در ارائه مطالب، مفید واقع شده است. استفاده از دیدگاه حقوقدانان بین‌المللی در ارائه مطالب وتحلیل حقوقی موضوع مورد تحقیق، حائز اهمیت میباشد. فقر منابع فارسی در این حوزه مسلم است و تعداد کتب اندکی در داخل کشور به صورت غیر مستقیم مرتبط با موضوع به رشته تحریر در آمده است و به دلیل حساسیت بالای موضوع مورد بحث، استفاده از سایتهای اینترنتی در داخل محدودیتهای زیادی داشتهاند. به طور کلی در خصوص قانونمند کردن این پدیده ضروری است، حقوقدانان و مراجع بین‌المللی در تبیین موضوع، بسترهای لازم را جهت قانونمند شدن حقوق و تعهدات متقابل جدائیطلبان و حکومت مرکزی و دولتهای ثالث فراهم نمایند تا معیارهائی برای قانونمند کردن این پدیده روز افزون(جدائیطلبی) به دست آید و این پدیده بین المللی، حقوقی گردد تا بتوان سرفصلی تحت عنوان جدائیطلبی در حقوق بین‌الملل را به نظم کشید. متأسفانه تا به حال اقدامات کافی در این خصوص صورت نگرفته است و این میتواند از محدودیتهای تحقیق حاضر باشد.
ج- پیشینه تحقیق
بیشترین تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در قالب اصل و حق تعیین سرنوشت مردم بوده است و تحقیقات جامع و پایاننامهای درخصوص موضوع بحث در مطالعات حقوقی بین‌الملل در داخل کشورمان صورت نپذیرفته، اما مرتبطترین پژوهشهای انجام شده به زبان فارسی در یافته های نگارنده عبارتند از سرنوشت کوزوو از آقای وحید پرست تاش، روند جدائی در حقوق بین‌الملل از آقای دکتر سید یاسر ضیائی، بررسی مشروعیت جدایی یکجانبه در حقوق بین‌الملل از آقای ستار عزیزی در شماره سی و هشتم از مجله حقوقی بین‌المللی، مقاله تحول حق تعیین سرنوشت در چارچوب ملل متحد از خانم مهناز اخوان خرازیان در شماره سی و ششم از مجله حقوقی بین‌المللی. منابع به زبان انگلیسی که در تحقیقات نگارنده یافت شد عبارتند از حقوق بین‌الملل نوین از آقای مایکل اکهرست، جدایی: چشم انداز حقوق بین‌الملل از پورفسور مارسلو کوهن، ادعای اقلیت: از خودمختاری تا جدایی، حقوق بین‌الملل و رویه دولتی از آقای ولهن گامادر. منتها در خصوص مورد بحث به نحو مشخص وتخصصی بررسی واظهار نظر نشده است وتنها این تحقیق بوده که به ابعاد قضیه توجه همه جانبه نموده است و از زوایای مختلف سعی شده است ضمن تعریف حقوقی جدائی طلبی، عوامل به وجود آمدن آن و رویکرد نوین حقوق بین‌الملل با عنایت به آرای محاکم داخلی و بین‌المللی مد نظر قرار گیرد.
د- سوالات تحقیق
۱-آیا حقی مشروع به عنوان جدائی طلبی در حقوق بین‌الملل وجود دارد؟
۲- کدام گروه از جدایی طلبان مستحق جدایی هستند؟
۳- تئوری «جدائی چاره ساز » در نظام حقوق بین‌الملل معاصر دارای چه جایگاهی است؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم