رسانه های گروهی در شکل دهی و آموزش رفتارهای گوناگون نقش مهمی به عهده دارند . همان طوری که در بحث از نظریه بندورا مطرح شد ، یادگیری مشاهده ای و سر مشق گیری از دیگران بخش مهمی از یادگیری های ما را تشکیل میدهد . بر اساس گزارش مجله اخبار آمریکا و گزارشهای جهان ، کودکان آمریکایی روزانه یازده ساعت با ویدئو ، تلویزیون کابلی و تلویزیونهایی که بابت هر بار تماشا باید برای آن پول پرداخت ، سرو کار دارند . به این ترتیب تلویزیون ، قصه گو ، له له نصیحت گر ، معلم و پدر و مادر بچه ها شده است . کودکان آمریکایی در دوره ابتدایی ۵۰۰۰ ساعت و در پایان دبیرستان ۱۹۰۰۰ ساعت به تلویزیون نگاه میکنند و این ارقام شگفت آور نشانگر زمانی بیشتر از مدت زمانی است که آن ها در کلاس درس حضور پیدا میکنند . بر اساس تحقیق پرایل [۲۷] (۱۹۸۱ ) یک کودک آمریکایی بین ۵ تا ۱۵ سال به طور متوسط بیشتر از ۱۳۴۰۰ صحنه خشونت بار و خرابکارانه را از تلویزیون تماشا میکند .
رسانه های گروهی هر رو بیش از پیش فیلمهای خشن و وحشیانه را به نمایش در می آورند و کتاب و نوارهایی از همین مقوله را منتشر میسازند . یافته های پژوهشی نشان میدهد که فیلمهای سینمایی ، تلویزیونی و ویدئویی از عوامل بسیار مؤثر در کجرویها و بزهکاریهای جوانان هستند . نمایش اعمال خشونت بار ، کشتار ، جنایت ، خون آشامی و نیز صحنه های هیجان انگیز در فزونی و تشدید کجرویها اثر بسزایی دارد . البته باید توجه داشت که همه تماشاگران به اندازه تحت تأثیر فیلمهای بد آموز قرار نمی گیرند ؛ بلکه با توجه به آموخته ها و تجربه های پیشین خود برداشتهای گوناگونی دارند . هنگامی که افراد برای تماشای فیلم میروند ، دارای ضمیری چون ” لوح سفید ” نیستند ؛ بلکه قبلاً زمینه انفعالی پیدا کردهاند که انتخاب نوع فیلم ، خود دلیل اندیشه پیش ساخته آنان است .
البته نقش رسانه های گروهی را در کم کردن پرخاشگری نمی توان نادیده گرفت . برای نمونه چنانچه عملکرد رسانه های گروهی به شکلی باشد که انتظارات بیش از حدی از نظر اجتماعی و شخصی در مردم پدید آورد که با واقعیات زندگی آن ها انطباق نداشته باشد ؛ این مسأله موجب رنجش ، تحریک پذیری و توهم خواهد شد و کوتاهترین راه برای پالایش روانی برای فرد ، پرخاشگری است . اما اگر رسانه های گروهی واقعیتهای اجتماعی را عرضه کنند و راهکارهای مقابله با ناکامی را به افراد بیاموزند و بتوانند افرادی را به عنوان الگو مطرح کنند که به خاطر شخصیت سالم و پشتکار و ویژگیهای مثبت دیگر ، در زندگی خود موفق شده اند . میتوانند نقش مهمی را در بهسازی جامعه ایفا کنند .
آیا پرخاشگری همواره زیان آور است یا فایده هایی نیز دارد ؟
بر خلاف آنچه در بادی امر به نظر میرسد ، پرخاشگری همیشه ناپسند و زیان آور نیست ؛ بلکه اگر از حد اعتدال خارج نشود و هدف آن تسلط بر مشکلات زندگی و ترقی و تعالی و آسایش آدمی باشد ، نه تنها سودمند است ، بلکه ضرورت نیز دارد . البته اشکال بزرگی که در اینجا وجود دارد ، این است که نمی توان میان پرخاشگریهای ناپسند و زیان آور و آنهایی که برای زندگی ضرورت دارد و سودمند است ، حدی معین کرد و خط فاصلی کشید . کودکی که علیه بزرگترها سرکشی میکند پرکشی میکند پرخاشگر است ، ولی در عین حال نشان میدهد که انگیزه ای او را به سوی استقلال ، که جزء ضروری و باارزش رشد است ، رهبری میکند .
بر اساس مطالعه انجام شده در برخی از میمونها ، متوجه شده اند که پرخاشگری در گروهی از آن ها نقش مهمی در تغذیه ، تولید مثل و تعیین شیوه تسلط ایفا میکند و قویترین و پرخاشگرترین مذکر گروه از طریق ابزار پرخاشگری ، مقام مسلط را به خود اختصاص میدهد (ارونسون ،۱۳۶۹ : ۱۷۳ ) . به نظر میرسد وضع و حال رفتار آدمی نیز به همین گونه است کوششهای بچه میمون و کودک انسان که از روی کنجاوی و کسب استقلال صورت میگیرد ، گاه با پرخاشگری همراه است . پرخاشگری در مواقعی چاشنی اساسی رشد کودک است و او نمی تواند بی آن ، بندهای وابستگی خود را از دیگران (مادر یا دیگر بزرگسالان ) بگسلد و بر خود تکیه کند و به تدریج استقلال شخصی به دست بیاورد .
جین گودال [۲۸] جانورشناس انگلیسی در جنگلهای تانگانیکا مشاهده کرد که یک شمپانزه نر بزرگ با غرور و تبختر تمام از سر لاشه جانوری که به تازگی کشته بود کنار رفت تا ماده ای که بچه کوچکی داشت از آن بخورد ، هیچ یک از نرهایی که ناظر صحنه بودند ، با تمام عجز و ناله ای که کردند ، اجازه چشیدن آن را نیز نیافتند (ولاهوس ،۱۳۵۷ : ۱۴۰ ). رفتار شمپانزه را می توان پرخاشگری ” نوعدوستانه ” نامید . گاه از دیدگاه دیگری استدلال می شود که پرخاشگری عمل مفید و لازمی است . فروید معتقد بود که اگر انسان برای ابراز پرخاشگری اجازه نیابد ، نیروی پرخاشگرانه انباشته شده و سرانجام به شکل خشونت مفرط و یا بیماری روانی ظاهر می شود .
کنترل پرخاشگری
روان شناسی فروید ، کلیه اعمال آدمی را با دو غریزه زندگی و مرگ تحلیل میکند و میگوید غریزه مرگ هم باید به شکلی تخلیه شود : یا به بیرون ، به صورت پرخاشگری و دیگر کشی ، و یا به درون ، به صورت اعمال خود – تخریبی و خودکشی . به همین دلیل است که نمی توان پرخاشگری را به کلی ریشه کن کرد ، حداکثر کاری که می شود کرد ” پالایش ” آن است ؛ یعنی هدایت کارمایه ( انرژی ) این غریزه در جهتی که مورد قبول اجتماع و به سود آن باشد . مثل : مسابقات ورزشی ، فعالیتهای سیاسی و رقابتهای سالم .
به تعبیر فروید برای پالایش روانی و کنترل پرخاشگری راه حلهایی وجود دارد :
-
- صرف نیرو در فعالیتهای بدنی از قبیل بازیهای ورزشی ، جست و خیز ، مشت زدن به کیسه بوکس و غیره . بازیهای رقابتی راه گریزی است برای کنترل پرخاشگری ؛
-
- اشتغال به پرخاشگری خیالی و غیر مخرب . شواهد حاکی از آن است که ” خیالپردازی ” درباره پرخاشگری احساس بهتری به مردم میدهد و حتی میتواند منجر به کاهش موقتی در پرخاشگری گردد.
-
- اعمال پرخاشگری مستقیم ، حمله به ناکام کننده ، صدمه زدن به او ، ناراحت کردن او ، ناسزا گفتن به او و جز این ها ؛
-
- دوری جستن از موقعیتهای پرخاشگری ؛
- برای رهایی از تنشهای روانی ، بزرگسالان باید فرصتهایی به دست آوردند تا مانند کودکان رفتار کنند . این روش به آنان این امکان را میدهد تا مانند زمانی که در مهد کودک بوده اند ، تقریباً هر کاری را که دوست دارند در محیط گردهمایی خود انجام دهند (بازگشت به زمان کودکی ).
از خود بیگانگی انسان امروز
چندی پیش ، در شهر مارلیک کرج ، مردی در یک اقدام جنون آمیز با به آتش کشیدن خانه اش ، خانواده یازده نفری خود را به کام مرگ فرستاد. او در وصیت نامه ای که از خود به جای گذاشت ، نوشته بود ” … انسانها بی احساس شده اند ، عاطفه از بین رفته و انسانها ماشینی شده اند … ” ظاهراًً نویسنده این مطلب می خواسته است ، مفهومی را بیان کند که جامعه شناسان به آن ” از خود بیگانگی “[۲۹]گویند . فروغ فرخزاد با درون بینی شاعرانه خود ، ماشینی شدن ومسخ شدن تدریجی انسان امروز را در شعر ” دیدار در شب ” توصیف میکند و ” زنده های امروزی را چیزی به جز تفاله یک زنده نمی داند ” [۳۰] و ویرژیل گئورگیو نویسنده رمان ساعت ۲۵ می نویسد : ” وقتی که انسان با ماشین همانند شود و هویت ماشینی پیدا کند ؛ در آن موقع دیگر انسانی در پهنای زمین باقی نخواهد ماند .”
[جمعه 1401-09-25] [ 11:10:00 ق.ظ ]
|