کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



– حیطه شغل
– ویژگی های سازمان
– بازخورد
– استقلال و خودمختاری در کار
– چالش شغلی و اهمیت شغل
– مشارکت در تصمیم گیری
– سازگاری اهداف گروه کاری و اهداف سازمانی
عدم دسترسی به مشاغل جایگذین
– انتظارات شغلی
– عوامل انتخاب شغل
– ویژگی های فردی
– قرارداد روانی
تعهد سازمانی
شکل ۲-۱۱-مدل عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی ( حسینیان ، مجیدی ، حبیبی ، ۱۳۸۶ ، ص ۱۳ )
۱- عوامل شخصی : مقدار تعلق و پیوستگی بالقوه ای که کارمند در اولین روز کار خود به سازمان پیدا می کند ، اصلی ترین عامل شخصی است . افرادی که در روزهای اول کاری شان خود را خیلی متعهد به سازمان نشان می دهند ، به احتمال زیاد در سازمان باقی خواهند ماند . آنان مسئولیت های اضافی را خواهند پذیرفت و به عضویت خود در سازمان ادامه خواهند داد .
۲- عوامل سازمانی : عوامل سازمانی چون : « حیطه شغل ، بازخورد ، استقلال و خودمختاری در کار ، چالش شغلی و اهمیت شغل » مشارکت رفتاری را افزایش می دهد . توانایی مشارکت در تصمیم گیری مربوط به شغل بر سطح تعهد مؤثر است . سازگاری بین اهداف گروه کاری و اهداف سازمانی ، تعهد نسبت به این اهداف را افزایش می دهد . ویژگی های سازمانی چون : توجه به منافع بهتر کارکنان و مالکیت کارکنان ، به طور مثبت باعث افزایش تعهد سازمانی می شود .
۳- عوامل غیر سازمانی : مهم ترین عامل غیر سازمانی مؤثر بر افزایش تعهد سازمانی ، قابلیت دستیابی به جایگذین های شغلی بعد از انتخاب شغلی فرد است (همان منبع ، ص ۱۴).
۲-۲-۴-۲ – مدل مودی و همکاران
مودی و همکاران[۱۳۸] در مدل نظری خود چهار دسته و گروه از پیش شرط های تعهد سازمانی را بیان کرده اند .
۱- ویژگی های شخصی و فردی[۱۳۹] :
ویژگی های بررسی شده در این خصوص شامل سن ، سابقه خدمت ، سطح آموزش ، جنسیت ، نژاد و عوامل شخصی دیگر است . بر مبنای مطالعات انجام شده ، سن و سابقه خدمت با تعهد ، ارتباط مستقیم دارد . همچنین
سطح آموزش دارای ارتباط معکوس با تعهد سازمانی است . این ارتباط معکوس ممکن است ناشی از این باشد
که سازمان قادر به برآوردن انتظارات افراد با تحصیلات بالا نیست . علاوه بر این ، افراد با تحصیلات بالا ممکن است بیشتر به حرفه متعهد باشند تا به سازمان.
۲- ویژگی های مرتبط با نقش[۱۴۰] :
سه جنبه از ویژگی های مرتبط با نقش ، که تأثیر بالقوه ای بر تعهد سازمانی دارند ، عبارت اند از : حیطه شغل یا چالش شغلی ، تضاد نقش و ابهام نقش . تحقیقات زیادی ارتباط بین حیطه شغل و تعهد سازمانی را بررسی کرده ند . با توجه به اینکه شغل تقویت شده (غنی) چالش شغلی را افزایش می دهد و در نتیجه آن نیز تعهد افزایش می یابد . همچنین مطالعات دیگری ارتباط بین تضاد نقش و ابهام نقش را بررسی و بیان می کند که تعهد با تضاد نقش و ابهام نقش ارتباط معکوس دارد.
۳- ویژگی های ساختاری[۱۴۱] :
بر مبنای پژوهش های انجام گرفته در این خصوص تعهد با میزان رسمیت ، وابستگی وظیفه ای و عدم تمرکز در سازمان دارای رابطه مثبت است . به علاوه تعهد با میزان مشارکت افراد در تصمیم گیری و میزان مالکیت فرد بر واحد تولیدی و کنترل سازمان ، رابطه مثبت دارد .
۴- تجربیات کاری[۱۴۲] :
تجربیات کاری به عنوان یک نیروی عمده در فرایند اجتماعی شدن یا اثرپذیری کارکنان محسوب می شود و همین امر نیز به نوبه خود عامل عمده ای است که بر میزان وابستگی روانی کارکنان به سازمان تأثیر می گذارد بوکانان و استیرز[۱۴۳] ، به این نتیجه رسیدند که احساس شخصی برای سازمان با تعهد سازمانی مرتبط است ؛ بدین معنا که وقتی کارکنان احساس کنند مورد نیاز سازمان هستند و یا برای مأموریت سازمان مهم می باشند ، تعهد سازمانی افزایش می یابد . عامل دیگر ، احساس کارکنان در مورد نگرش های مثبت همکاران نسبت به سازمان می باشد ؛ بدین معنا که نگرش های مثبت همکاران بر تعهد فرد مؤثر است .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ویژگی های شخصیتی :
سن ، جنس ، تحصیلات و سابقه خدمت
ویژگی های شغلی (مرتبط با نقش) : هویت شغلی ، تضاد و ابهام نقش
نتایج :
– تمایل به بقا در سازمان
– حضور به موقع و کاهش غیبت و تأخیر
– حفظ کارمندان
– افزایش عملکرد شغلی
ویژگی های ساختاری : اندازه سازمان ، تمرکز حیطه نظارت و پیوستگی شغلی
تعهد
تجربیات کاری :
نگرش های شغلی ، رضایت شغلی ، اعتماد سازی ، تعلق به سازمان
شکل ۲-۱۲- عوامل مؤثر و نتایج ناشی از تعهد سازمانی ( همان منبع ، صص ۱۶-۱۴)
۲-۲-۴-۳ – مدل ماتیو و زاجاک[۱۴۴]
ماتیو و زاجاک با تجزیه و تحلیل یافته هایی بیش از دویست تحقیق در زمینه تعهد سازمانی به ارائه یک مدل نظری در خصوص سه مقوله زیر پرداخته اند :
تعهد سازمانی
پیامدها و آثار
– عملکرد شغلی
– رفتارهای بازخوردی (بازدهی)
عوامل همبسته
– انگیزش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 09:11:00 ق.ظ ]




۱۸-برقراری رابطه با دانشگاه های کشور با هدف نهادینه سازی فرهنگ تعاونی در جامعه و استفاده از نیروهای تحصیلکرده و متخصص
۱۹-کمک به فعالیت های تبلیغاتی برای بخش تعاون با بهره گرفتن از وسایل ارتباط جمعی، مراکز فرهنگی و نیز با همکاری اتاق‌های تعاون و اتحادیه‌های تعاونی و ایجاد تعامل مطلوب با مراکز ارتباط جمعی، بویژه صدا و سیما به منظور تهیه برنامه‌ها، فیلم‌های آموزشی و ترویجی تعاون

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲۰-توسعه منابع ترویجی در زمینه فعالیت های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتشار آنها در جوامع شهری و روستایی
۲۱-بکارگیری شیوه‌های جدید ترویجی برای جلب مشارکت های مردمی در بخش تعاونی
۲۲-افزایش باور عمومی نسبت به شیوه تعاونی
۲۳-تبلیغ و ترویج تعاونی های الگو و موفق در حوزه تعاون (وزارت تعاون،۱۳۸۷)
تعدادی از روش های تعیین نیازهای آموزشی در شرکت های تعاونی شامل موارد زیر است:
-آموزش با اولویت تعاونی های تولیدی
-نظرخواهی از مدیران تعاونی ها
-مصاحبه با اعضای تعاونی ها
الف-ایجاد آگاهی ب- سواد ج- تبلیغ د- استفاده از قشر جوان ه- بازدید و نظارت
-نظرخواهی از متخصصان و کارشناسان و متولیان امور تعاونی
-تشکیل جلسات تبادل نظر در تعاونی ها
الف- تشکیل جلسات صرفاً آموزشی
ب-حضور مسئولین آموزشی در مجامع عمومی تعاونیها
-تشکیل شورای آموزشی
-سنجش نیازهای آموزشی از طریق رسانه های گروهی
-تشخیص مسئولین آموزش در ادارات تعاون
(سلیمانی سوچلمایی،۱۳۷۶).
اعضا و کارکنان تعاونی برای کسب موفقیت و دستیابی به بهره وری سازمانی در درجه اول باید خود را به درجه ای از آگاهی و شناخت برسانند به همین منظور طرح ارزیابی از سطح آگاهی اعضا و ارکان تعاونی باید مبتنی بر عوامل زیر باشد:
۱-آگاهی از اصول (تعاون) ۲-آگاهی از ارزش ها۳-آگاهی از اهداف تعاونی ها۴-تمایز آشکار بین اصول و ارزش ها۵-آگاهی از نحوه مالکیت (تعاون) ۶-آگاهی از میزان دخالت دولت۷-(میزان) آشنایی فردی برای عضو شدن۸-مطالعه اساسنامه ها۹-مطالعه مجلات تعاونی۱۰-مطالعه کتاب، بروشور و جزوات تعاون۱۱-انتشار مطالب آموزشی۱۲-تعاون به عنوان نهضتی فراگیر۱۳-نقش و اهمیتی که به وسایل ارتباط جمعی داده می شود.
۲-۲۴روش آموزش (شیوه آموزش تعاون)
شیوه ها و راه های مختلف آموزشی و چگونگی برنامه ریزی برای آموزش اعضا تعاونی به شرح ذیل می باشد (ماشیما،۱۳۷۹). روش های برگزیده آموزشی:
اطلاعات تعاونی برای خودآموزی – فعالیت های تبلیغاتی- سخنرانی و گفتگو – پرسش و پاسخ – برگزاری نشست ها – بحث های گروهی – دوره های مطالعاتی- برگزاری نمایشگاه – برنامه های نمایشی- بازدیدهای مطالعاتی- انجام امور تجاری – برگزاری سمینار و کارگاه های آموزشی (همان منبع)
۲-۲۵راهکارها و رویکردهای ویژه در توسعه و تقویت ترویج تعاون
همانطور که بیان گردید ترویج به عنوان یک شیوه آموزشی غیررسمی در تمامی علوم انسانی و علومی که به نوعی با انسان سروکار دارند جایگاه خود را یافته است. در تمامی مؤسسات دولتی که به نوعی با آموزش سروکار دارند معضل نیروی انسانی ماهر و بودجه از مسایل عمده در فعالیت های ترویجی محسوب می شود. در هر حال تعدادی از کارشناسان علوم تربیتی و آموزشی، آموزش را یک فرایند هزینه بر و دیر بازده می دانند. امروزه در کلیه فعالیت ها با بکارگیری شیوه ها و روش های جدید در جهت کاهش هزینه ها و تأمین سود سریعتر گام بر می دارند. از جمله این رویکردها در ترویج تعاون عبارتند از:

    • بکارگیری ترویج خصوصی
    • بهره گیری از طرح هایی مانند سرباز مروج تعاون
    • فعال سازی اتحادیه های تعاونی و اتاق های تعاون در بخش آموزش و ترویج
    • فعال سازی تعاونی ها در امر آموزش و ترویج
    • تشکیل و توسعه تعاونی های آموزشی و ترویجی
    • توسعه همکاری با دستگاه های اجرایی و بهره گیری از مشارکت ایشان
    • توسعه نمایشگاه های ترویجی تعاون
    • فعال سازی کلیه کارشناسان بخش تعاون در امر ترویج
    • مشارکت فعال با صدا و سیما
    • بهره گیری مؤثر و مناسب از فناوری های جدید مانند اینترنت و لوح فشرده
    • استفاده از شیوه های تشویقی در تعاونی ها
    • معرفی تعاونی های الگو و موفق با روش ها و شیوهای مناسب ترویجی

(پاتیش کومار، ۱۳۸۰) از نظریه پردازان تعاون، انجام برنامه های ترویجی در شرکت های تعاونی را متناسب با شرایط و ملزوماتی می داند و در همین ارتباط موارد زیر را به عنوان راهبردهای آموزشی و ترویجی شرکت های تعاونی مطرح می کند:
۱-رویکرد آموزشی باید کاملاً در ارتباط با منابع قابل دسترسی باشد. گردانندگان سیستم آموزش تعاون باید بدانند هزینه آموزش های نوین بسیار بالاست.
۲-باید بر آموزش کارکنان در زمینه موقعیت تاریخی تعاون تأکید شود تا توسعه سازمان های تعاونی، اصول و مفاهیم آن، امکانات بالقوه تعاونی ها به عنوان ابزاری برای تأمین عدالت اقتصادی_ اجتماعی، اهمیت تعاونی ها و … تلقی گردد.
۳-اصول تعاون و ارزش های تعاونی نباید در سطح بحث های نظری باقی بمانند و مؤسسات آموزشی باید آنها را در جلسات آموزشی خود بگنجانند یا جلسات ویژه ای برای آموزش اصول و ارزش های تعاونی برگزار نمایند.
۴-ماهیت و میزان دخالت دولت، عاملی تعیین کننده و تأثیرگذار بر فعالیت های تعاونی هاست. پیشنهاد می شود نقش دولت ها محدود به ارائه حمایت های مالی و آگاه نمودن مردم شود. بهتر است تعاونی ها بر اساس دموکراسی و مقتضیات منابع انسانی اداره شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




اما معنی اول : اراده این معنی موجب کفر است ؛ چون جز خدای تعالی پروردگاری در عالم نیست( و هرگز پیامبر نمی فرماید : هر کسی من ربّ و پروردگار اویم، پس علی ربّ اوست.)
اما معنی دوم و سوم تا چهاردهم: اراده هر یک از این معانی از واژه «مولی » در حدیث مستلزم کذب است.
و اما «صاحب »، «همسایه »، «داماد » و «نزدیک »، چه مراد نزدیکی خویشاوندی باشد، چه نزدیکی مکانی » : اراده هیچ یک از این معانی به دلیل سبک بودن اراده آنها، ممکن نیست. خصوصاً در آن اجتماع با شکوه آن هم در میانه مسیر و در گرمای سوزان که پیامبر خدا(ص) دستور داده بود آنان که پیش تر رفته بودند، بازگردند و آنانی که از پی می آیند، باز ایستند، آن هم د رجایی که منزلگاه نبوده است و در نتیجه اسباب استراحت در آنجا فراهم نبوده است. و بر فرض که یکی از آن معانی اراده شود، چه فضیلتی برای امیر مؤمنان(ع) خواهد داشت که برایش «بخّ بخّ » و تبریک و تهنیت بگویند؟

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

امّا مُنعِم : این معنی نیز نمی تواند مورد نظر باشد ؛ چون هیچ ملازمه ای نیست بین اینکه پیامبر خدا(ص) به هر کسی نعمتی عطا کرده، امیر مؤمنان(ع) نیز به او نعمت عطا کرده باشد، بلکه خلاف آن قطعی است.
مگر مقصود این باشد که پیامبر نسبت به هر کسی که حقّ نعمت دین و هدایت و تربیت و ارشاد و اعطای عزّت و نجات در آخرت دارد، علی(ع) نیز آن حقوق را دارد‌؛ زیرا قائم مقام پیامبر و مدافع او و حافظ شرع و مبلّغ دین اوست ؛ و از این رو خداوند به حکم آن آیه آشکار، به وسیله او دین را کامل و نعمت را تمام کرد ؛ و این معنا از معنی امامت که مورد نظر ماست جدا نمی باشد.
و امّا هم پیمان : ناگزیر منظور از آن، عهد و پیمان با برخی از قبایل برای صلح و یاری است. و این معنی نیز در علی(ع) راه ندارد، بله او در تمام افعال و تروک خود تابع و پیرو پیامبر بوده است( و از این رو پیامبر با هر کسی هم پیمان بوده و در حال صلح باشد، علی نیز با او چنین خواهد بود ) منتها علی(ع) در این معنی با همه مسلمانان برابر است و مطرح ساختن آن درباره خصوص علی(ع) در آن اجتماع پرشکوه و بی نظیر و با اهتمام ویژه، واقعا بی معنی است.

محبّ و ناصر

بر فرض که از «مولی » این دو معنی اراده شده باشد، از دو حال بیرون نیست : یا مقصود این است که مردم را به محبّت و یاری علی(ع) از این جهت که او یکی از مؤمنان و مدافعان اوست، تشویق کند، و یا مقصود این است که او را به دوستی و یاری مردم فرمان دهد. و در هر حال یا جمله، خبری است یا انشایی.
امّا احتمال اوّل – یعنی خبر دادن از وجوب محبّت به او – : چیزی تازه و نا آشنای برای مردم نیست و تبلیغ آن نیز بی سابقه نمی باشد تا بخواهد در آن لحظه حسّاس به آن امر کرده و طبق بیان صریح قرآن، اگر آن را انجام ندهد، رسالت خود را ابلاغ نکرده باشد، و به خاطر ابلاغ آن، مردم را در آن مکان رنج آور و نامناسب نگه دارد و آن اجتماع پرشکوه را ترتیب بدهد، و دین را با آن، کامل و نعمت را تمام، و خشنودی پروردگار را جلب نماید، به طوری که گویا چیز تازه ای آورده و قانون جدیدی وضع کرده که قبلاً وجود نداشته و مسلمانان از آن بی خبر بوده اند. و نیز به دنبال آن مردم بیایند به او تبریک بگویند، آن هم با عبارتی چون : «أصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه »، عبارتی که خبر می دهد حادثه بزرگی رخ داده که گوینده آن پیش از این، از آن اطلاع نداشته است ؛ زیرا هر مسلمانی شب و روز در قرآن این آیات را می خواند :‌«المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض »[۱۸۹] [ مردان و زنان با ایمان، ولیّ(و یار و یاور ) یکدیگرند ]، و همچنین گفتار خداوند تعالی ? إنما المؤمنون إخوه ) [۱۹۰] [ مؤمنان برادر یکدیگرند ]، و این آیات به خوبی دلالت بر وجوب مهر ورزیدن مسلمانان به یکدیگر – همچون مهر ورزی دو برادر به هم – دارند( پس ابلاغ دوباره آن با آن آب و تاب و در آن شرایط خاصّ معنی ندارد ) . و ما ساحت مقدس پیامبر بزرگوار را از این کار بیهوده دور می دانیم، و پروردگار حکیم خود را نیز از این قبیل افعال عبث پاک می دانیم.
و امّا احتمال دوم – یعنی واجب کردن محبّت و یاری او – : این احتمال نیز در سبُکی کمتر از احتمال نخست نیست ؛ زیرا در باب محبتّ و یاری، فرمان صادر نشده و قانون وضع نشده ای، باقی نمانده بود که نیاز به اعلام و ابلاغ داشته باشد.
به علاوه، اگر منظور إخبار از وجوب محبّت او( احتمال نخست ) یا فرمان به مهر ورزیدن به او( احتمال دوم ) بود( نباید حضرت می فرمود : «من کنت مولاه … » ) بلکه باید می فرمود :‌«من کان مولای فهو مولی علی »‌‍‍[ هر کس دوستدار من است پس دوستدار و یاری کننده علی است ]. از این رو، این دو احتمال خارج از معنای «مولی » در حدیث است . و شاید سبط بن جوزی نظر به این نکته دارد که در «تذکره»[۱۹۱] می گوید :
حمل واژه «مولی » در حدیث، بر معنی ناصر و یاور درست نیست.
علاوه بر آنکه محبّت ورزیدن و یاری کردن به این دو وجه(‌خبری یا انشائی که در احتمال اوّل و دوم مطرح بود ) تنها نسبت به امیر مؤمنان، واجب نیست، بلکه دوست داشتن و یاری کردن همه مسلمانان واجب است . بنابراین تخصیص آن به امیر مؤمنان، و اهتمام ورزیدن به آن چه توجیهی خواهد داشت؟!
و اگر مقصود، محبّت و یاری خاص است، یعنی بالاتر از محبّت رایج میان مردم، مانند لزوم پیروی و فرمانبرداری از او، و تسلیم در برابر او، پس این همان معنای حجّت و امامت است، به ویژه اگر امامت را طبق جمله «‌من کنت مولاه » در کنار ویژگی ای که پیامبر(ص) دارد، قرار بدهیم ؛ زیرا اگر میان معنای مورد نظر( در عبارت «فعلی مولاه » ) و ویژگی پیامبر( در عبارت «من کنت مولاه » ) که در این حدیث تقارن دارند. فرق گذاشته شود، سیاق کار خراب می شود.
امّا احتمال سوم – یعنی خبردادن از وجوب محبّت و یاری مردم بر علی(ع) – اگر منظور، این معنی بود، باید پیامبر(ص) این معنی را به علی(ع) اعلام و تأکید می نمود نه به مردم.
و احتمال چهارم – یعنی واجب کردن [= انشاء وجوب ] محبّت و یاری مردم بر علی(ع) – : این نیز مانند احتمال سوم است ؛ چون پیامبر خدا(ص) در این صورت از اهتمام یاد شده، و ایراد خطبه برای مردم، و از درخواست شنیدن آنان، و نیز از سوگند دادن و گرفتن اقرار از مردم مبنی بر اینکه آیا پیام الهی را به شما ابلاغ کرده ام، از همه اینها بی نیاز می شد. مگر اینکه خواسته باشد، عواطف مردم را جلب نماید و محبتشان را با یادآوری این امر نسبت به او تقویت کند، به طوری که اگر آنان آگاه شوند که او آنان را دوست می دارد و یارشان می باشد، از او پیروی نموده، و با او مخالفت نکرده و هرگز سخنش را ردّ نمی کنند.
و اگر منظور، جلب عواطف و تقویت محبّت مردم باشد‌، از اینکه پیامبر خدا(ص) کلام را با جمله «من کنت مولاه » آغاز کرد، می فهمیم که منظور حضرت، محبّت و یاری معمولی و رایج در میان افراد مؤمن نیست، بلکه منظور، محبّت و یاری از نوع محبّت و یاری ویژه خود پیامبر است، و بر کسی پوشیده نیست که محبّت و یاری پیامبر مانند محبّت و یاری سایر مؤمنان نبوده و اصلا قابل قیاس با محبّت و یاری کسی نیست ؛ زیرا پیامبر از آن جهت امتّش را دوست دارد و آنان را یاری می کند که رهبر دین و دنیای مردم، و صاحب اختیار آنان، و حافظ حدود و ثغور آنان، و نگهبان کیان آنها، و نسبت به نفسشان از آنان سزاوارتر و شایسته تر است؛ زیرا اگر چنین نباشد گرگان درنده و درندگان وحشی آنان را پاره پاره می کردند، و از هر سو دستهایی به سویشان دراز می شد، چه غارتها که متوجّه آنان نمی شد، چه اموالی که مباح نمی گردید، چه جانهایی که گرفته نمی شد، چه حرمت هایی که شکسته نمی شد ؛ و در نتیجه، هدف خدای تعالی که گسترش دعوت حقّ، و ترویج دین مبین، و برپایی کلمۀ علیای الهی، می باشد به خاطر از هم پاشیدن جامعه نقض می شد .( پس برای حفظ غرض الهی چنین محبّت و یاری کردنی ضروری است. ) و هر کس از چنین محبّت و نصرتی برخوردار باشد، بی شک خلیفۀ خدا و پیامبر(ص) در روی زمین است.
و در این صورت که مقصود، جلب عواطف و تقویت محبّت مردم باشد، واژه «مولی » بر غیر معنای یاد شده، قابل حمل نیست.

معانی قابل اراده از حدیث

از معانی واژه «مولی » فقط «ولیّ» و أولی به شیء » و «سیّد » – به معنی غیر مالک و معتق ‍]آزاد کننده برده‌] – و «تصرف کننده در امور » و «متولّی » باقیمانده است.
امّا ولیّ : فقط معنایی که از واژه «أولی » قابل اراده است، می توان از آن اراده کرد ؛ زیرا به بیانی که گذشت اراده سایر معانی، صحیح نیست.
امّا سیّد [۱۹۲] به معنای یاد شده : جدای از معنای «أولی » نیست ؛ زیرا سید یعنی مقدّم بر دیگران، به ویژه در جمله ای که پیامبر خدا(ص) با آن، ابتدا خود را توصیف نموده، و سپس با همان شکل عموزاده اش را ؛ و از این رو محال است آن را بر سیادت به دست آمدۀ از راه ظلم و غلبه حمل کرد، بلکه سیادت و سروری دینی و عمومی است، سیادتی که بر همه مردم پیروی آن واجب است.
و امّا متصرّف در امور : این معنی نیز بسان معنی پیشین است . این معنا را رازی در تفسیرش [۱۹۳] هنگام ذکر آیۀ ? و اعتصموا بالله هو مولاکم ) [۱۹۴] [‌‌و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست ] از قفّال نقل کرده است.
و در این جا ارادۀ این معنی از واژه «مولی » ممکن نیست، مگر اینکه از آن، تصرّف کننده ای اراده شده باشد که خداوند پیروی از او را لازم دانسته، تا بشر را به راه های رستگاری رهنمون شود.
و از این رو او بر هر نوع تصرّفی در جامعه انسانی سزاوارتر از دیگران است، و کسی که اختیار تصرّف در جامعه انسانی و همه ابعاد بشری را داشته باشد، جز پیامبر مبعوث یا امام واجب الطاعه ای که به فرمان الهی از سوی پیامبر به امامت او تصریح شده و همواره پیرو گفتار و کردار پیامبر بوده، نمی تواند باشد ؛( و ما ینطق عن الهوی، إن هو إلّا وحی یوحی ) [۱۹۵] [ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، آنچه می گوید چیزی جز وحی بر او نازل شده نیست ].
و همین طور است معنای «متولّی امور » :
ابو عباس مبرد [۱۹۶]، قرطبی در تفسیر خود [۱۹۷] در سوره آل عمران [۱۹۸] در آیه ? بل الله مولاکم ) [( آنها تکیه گاه شما نیستند ) ، بلکه ولی و سرپرست شما، خداست]، ابن اثیر در «نهایه‌ »[۱۹۹]، زبیدی در «تاج العروس »[۲۰۰]، ابن منظور در «لسان العرب »[۲۰۱] و … آن را از معانی واژه «مولی » بر شمرده اند.
و این معنی نیز از معنی «أولی » جدا نیست، خصوصاً به همان معنایی که پیامبر اکرم(ص) خود را بدان وصف کرده است، در صورتی که مقصود همین معنا باشد.
لازم به ذکر است : نکته ای که ما در خصوص این مقام پس از فرو رفتن در دریای لغت و کتب ادبیّات عرب به دنبال آن هستیم، این است که معنای حقیقی واژه «مولی » غیر از «أولی به شیء » نیست. و این معنی، جامع همه معانی است. و معنی «أولی » به نوعی در هر یک از آنها موجود است، و واژه «مولی » در هیچ یک از معانی یاد شده به کار نرفته، مگر به مناسبت وجود معنی «أولی » :

    1. ربّ ‍]پروردگار ]؛ خداوند به مخلوقاتش از هر قهر و غلبه کننده بر آنها، أولی و سزاوارتر است ؛ او جهانیان را به اقتضای حکومتش آفرید و طبق اراده و مشیّتش در آنها تصرّف می کند [ پس به «ربّ» از آن جهت «مولی » می گویند که او بر مخلوقاتش أولی از دیگران است ].
    1. عمو ؛ او سزاوارترین مردم برای حفظ برادر زاده و محبّت کردن به او است و او جانشین پدر وی می باشد که ازهمه أولی به فرزندش بوده است.
    1. عمو زاده؛ وی در همبستگی و همکاری با عموزاده اش نسبت به دیگران أولویّت دارد ؛ چون آن دو، شاخه های یک درختند.
    1. پسر؛ وی سزاوارترین مردم برای اطاعت از پدر و اظهار فروتنی در برابر او است ؛ خدای تعالی می فرماید ? و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه ) [۲۰۲][ و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر ].
    1. پسر خواهر ؛ او نیز سزاوارترین مردم برای فروتنی در برابر دائیش که همزاد مادرش است، می باشد.
    1. معتِق [ آزاد کنندۀ برده ]؛ او نیز برای تفضّل و نیکی کردن به برده ای که آزاد کرده سزاوارتر از دیگران است.
    1. معتَق [ بردۀ آزاد شده ]؛ او سزاوارتر از دیگران برای شناخت احسان مولایش و فرمانبرداری از او و سپاسگزاری از اوست.
    1. عبد [برده]؛ وی نیز سزاوارتر از دیگران برای تسلیم بودن در برابر مولا است ؛ چون این کار واجبی است که سعادتش به آن بستگی دارد.
    1. مالک ؛ او نیز برای حفظ أملاک خود و ادارۀ امور آنها و تصرّف در آنها بدون ظلم و ستم، سزاوارتر از دیگران است.
    1. تابع ؛ او برای یاری رهبرش نسبت به کسانی که تابع او نیستند، سزاوارتر است.
    1. منَمٌ علیه ‍]دریافت کنندۀ نعمت]؛ وی نیز برای سپاسگزاری ولّی نعمتش از همه سزاوارتر است.
    1. شریک ؛ وی برای رعایت حقوق شراکت و پیش گیری از متضررّ شدن شریکش، سزاوارتر است.
    1. حلیف ‍]هم پیمان و هم قسم ]؛ روشن است که هم پیمان برای حفظ پیمان و دفع ظلم از هم پیمانش، سزاوارتر از دیگران است.
    1. صاحب ‍‍] هم صحبت ]؛ وی برای رعایت حقوق هم صحبتی و رفاقت، سزاوارتر است.
    1. همسایه؛ او نیز برای رعایت حقوق همسایگان از دیگران سزاوارتر است.
    1. پناهنده ؛ او نیز برای تقدیر و تشکر از پناه دهندگانش سزاوارتر است.
    1. داماد؛ وی برای رعایت حقوق کسانی که او را به دامادی پذیرفته و حمایتش کرده و پایه زندگیش را استوار ساختند، سزاوارتر است. در حدیثی آمده است : «الآباء ثلاثه : أب ولدک، و أب زوّجک، و أب علّمک » [ انسان سه پدر دارد : پدری که تو را متولّد کرده، پدری که تو را تزویج کرده، و پدری که به تو دانش آموخته است ].
    1. خویشاوند و یا نزدیک ؛ او نیز برای رفع گرفتاری خویشاوندان و دفاع از آنان و تلاش و خیرخواهی برای آنان سزاوارتر است.
    1. ولیّ نعمت‌؛ وی برای نیکی کردن به منعَمٌ علیه و زیردستان و استمرار احسان و نیکی، سزاوارتر است.
    1. عقید [ کسی که با او عقد اُخوت بسته است ] ؛ وی مانند هم پیمان، برای رعایت حقّ کسی که با او عقد بسته، سزاوارتر است.

۲۱ و ۲۲٫ محبّ و ناصر ؛ این دو معنی مانند هم پیمان و هم قسم هستند؛ زیرا محبّ برای دفاع از محبوب، و ناصر برای یاری کسی که به یاریش ملتزم شده، سزاوارتر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




نهادینه کردن استراتژی
اهداف بلند مدت
استراتژی های وظیفه ای
خط مشی
نهادینه کردن استراتژی
اهداف سالیانه
(منبع: پیرس ، رابینسون ، ۱۳۸۳ ، برنامه ریزی مدیریت استراتژیک ، ترجمه سهراب خلیلی ، انتشارات یادواره )
بر اساس این مدل اجرای استراتژی با سه مرحله مرتبط بهم آغاز می­ شود:
-شناخت اهداف سالیانه قابل اندازه گیری و با توافق تعیین شده
-تدوین استراتژی های وظیفه ای مشخص
-تدوین واعلام خط مشی­های مختصر به عنوان راهنمای تصمیم ­گیری که در آن اهداف سالیانه، ازطریق تبدیل اهداف بلند مدت به مقاصد کوتاه مدت و مشخص، راهنمای اجرا قرار می­گیرند.
استراتژی­ های وظیف­ ای ، استراتژی های اصلی در سطح کسب وکار را به برنامه های اجرایی برای زیر واحدهای شرکت تبدیل می­نماید. خط مشی­ها برای مدیران عملیاتی و فرو دستانشان در به اجرا درآوردن استراتژی راهنمایی­های مشخص را ارائه می­ کنند. ولی برای اجرای اثر بخش استراتژی جدید، این استراتژی باید نهادینه شود یعنی زندگی روزمره شرکت را تحت تأثیر ونفوذ کامل خود قرار دهد.(پیرس، رابینسون، ۱۳۸۳: ۱۶۰). علیرغم اینکه اجرای استراتژی در شرکت­های مختلف می ­تواند متفاوت باشد، اما با توجه به دو مدل جامع ارائه شده از دیوید و پیرس ورابینسون، می­توان چهار مرحله مهم را در فرایند اجرای استراتژی شناسایی کرد که درشکل۲-۴ نشان داده شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شکل۲-۴- مراحل چهارگانه فرایند اجرای استراتژی
کنترل ارزیابی
نهادینه کردن استراتژی
تخصیص منابع
تعیین اهداف سالیانه و سیاست ها
۲-۱۰- فرایند برنامه ریزی جامع
۱- تعیین و تدوین اهداف آینده سازمان : مهم ترین مرحله در فرایند برنامه­ ریزی جامع، تعیین و تدوین اهداف آینده سازمان است. این وظیفه خطیر به عهده مقامات سطوح بالای سازمان است و آنان باید اهداف آینده سازمان را به درستی بشناسند و بیان کنند. تعیین هدف شامل درک و تشخیص صحیح ماموریت ها و مقاصد سازمان و بیان ان هاست. برای درک ماموریت و مقصد سازمان باید رابطه آن با جامعه و دلیل وجودی آن مورد بررسی قرار گیرد. باید مشخص شود از نظر جامعه و مردم سازمان برای چه به وجود آمده و به قصد اجرای چه فعالیت­هایی ادامه کار داده است؟
۲- شناخت اهداف و استراتژی­ های موجود سازمان : زمانی که اهداف و ماموریت­های آتی سازمان تدوین شدند، باید اهداف و مأموریت­های فعلی نیز مورد بررسی و مداقه قرار گیرند و وجوه افتراق و اختلاف آن­ها با هدف­های تعیین شده مشخص شوند. در برخی شرایط ممکن است اهداف موجود سازمان با اهداف پیش بینی شده یکسان باشند و تفاوتی بین آن­ها نباشند، اما در اغلب موارد، به خصوص اگر سازمان هدف­های توسعه و اصلاح را دنبال کند، هدف­های آتی با هدف­های موجود یکی نخواهند بود. نکته­ی دیگر، که غالباً در این مرحله به آن برخورد می­ شود، عدم و جود هدف­های دقیق و مشخص برای سازمان است.
۳- تجزیه وتحلیل شرایط محیطی : تدوین اهداف اتی و شناخت اهداف موجود، مبنایی به دست می دهد که به وسیله آن می­توانیم کمبود­ها و عوامل لازم برای تحقق اهداف آینده را مشخص کنیم. در این میان تجزیه وتحلیل شرایط و موقعیت­های پیرامونی سازمان نیز راه گشاست. غرض از تجزیه و تحلیل شرایط محیطی، آگاه شدن از عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فنی، و اقلیمی موثر بر سازمان و اهداف آن است. البته در این مرحله باید به جست جوی عواملی بپردازیم که اثری قابل ملاحظه بر سازمان دارند و جزء عوامل حساس و مهم در تحقق اهداف سازمان به شمار می­آیند. سنجش تغییرات عوامل محیطی و آثار آن­ها بر سازمان نیز هدفی است که در این مرحله باید انجام پذیرد.مثلاً ممکن است تغییر در قوانین و مقررات برای سازمان فرصت­هایی ایجاد می­ کند یا محدودیت­هایی فراهم می­ کند، یا تغییر اوضاع و احوال اقتصادی در ایجاد فرصت یا به وجود آوردن محدودیت موثر باشد. به طور خلاصه، در این مرحله تهدیدها و فرصت­های محیط خارجی شناسایی و تحلیل می­شوند.
۴- تجزیه و تحلیل منابع و امکانات سازمان : برای تجزیه و تحلیل منابع و امکانات ابتدا باید فهرستی از منابع مهم موجود در سازمان اعم از انسانی، مالی، تجهیزاتی ،و … تهیه کنیم. سپس باید مشخص کنیم که ارضای نیاز­های سازمان، وابسته به کدام یک از این منابع و امکان دستیابی به منابع مذکور چگونه است. به طور خلاصه در این مرحله امکانات سازمان از جهت منابع کلیدی و استراتژیک مورد نیاز ارزیابی قرار می­گیرند و شمایی از امکانات سازمان برای تحقق اهداف آینده به دست می ­آید و همچنین ضعف­ها و نارسایی­های داخلی سازمان نیز شناسایی و مشخص می­شوند.
۵- شناخت وضع موجود سازمان : این مرحله در واقع حاصل اطلاعات جمع آوری شده در سه مرحله پیش است. در این مرحله باید تصویر ی کامل از اهداف موجود، منابع موجود، و شرایط محیطی سازمان و آثار آن ها بر یگدیگر به دست آید. به عنوان مثال، ممکن است برنامه­ ریزان در این مرحله دریابند که اهداف در مقابل منابع موجود، اهدافی بسیار نازل اند یا شرایط محیطی برای تحقق اهداف موجود چندان مناسب نیستند و با اهداف، منابع، و شرایط محیطی به گونه ­ای موزون هماهنگ نشده­اند. بدین ترتیب در مرحله چهارم، تجزیه و تحلیلی کامل و جامع نسبت به وضع موجود سازمان به عمل آمده و سازمان مورد ارزیابی قرار می­گیرد
۶- تعیین تغییرات مورد لزوم در استراتژی­ها : اکنون با آنچه از مراحل پیش به دست آمده است، این امکان برای برنامه­ریز وجودارد که فاصله بین اهداف و استراتژی­ های آینده را دریابند وضرورت انجام تغییرات و اقداماتی را پیش بینی کند. امکان پذیر خواهند بود. اما در صورتی که تغییرات و تحولات زیاد باشند، پیش بینی­ها باید با دقت و صرف مساعی بیش­تری انجام گیرند. به طور خلاصه این مرحله شمل تعیین تغییراتی است که استراتژی­ های موجود را برای آینده شکل خواهند داد. این تغییرات ممکن است در هدف­ها یا نحوه تحقق آن­ها باشد، زیرا در برخی حالات علت قصور استراتژی­ها هدف نیست. بلکه نحوه اجرای هدف­هاست. همچنین امکان دارد اهداف فعلی به نتایجی خوب رسیده باشند، اما علت پویایی و وجود هدف­های والاتر و کامل تر انجام تغییراتی ضروری به نظر برسد.
۷- تصمیم ­گیری در مورد استراتژی مطلوب : این مرحله شامل تعیین استراتژی­ های ممکن، ارزیابی هر یک از آن­ها و نهایتاً انتخاب اصلح از میان آن­هاست. برای رسیدن به هدف­های جدید، استراتژی­هایی جدید ممکن را بشناسند و به ارزیابی آن­ها بپردازد. این استراتژی­ها یا کاملاً استراتژی­هایی جدید و یا استراتژی­ های گذشته­اند که با تغییراتی برای نیل به هدف­ها مطرح شده ­اند. در هر حال برنامه­ ریزی با به کار بردن یک معیار یا چند معیار مانند میزان عملی بودن، مفید بودن، قدرت حل مشکلات، همراستایی با خط مشی­ها، تطبیق با امکانات و منابع سازمان و… می ­تواند به ارزیابی استراتژی­ها بپردازد و استراتژی جدید را بر این اساس انتخاب کند.
۸- اجرای استراتژی جدید : با انتخاب استراتژی جدید کار برنامه­ ریزی استراتژیک به پایان نمی­رسد ، بلکه استراتژی مذکور باید اجرا و عملاً به محک آزمون نهاده شود. انجام تحقیقات راهنما و اجرای آزمایشی و کوتاه مدت و نمونه ­ای از استراتژی در این مرحله، بسیار کارساز است. بخش پژوهش و تحقیق سازمان می ­تواند در انجام این مهم نقشی موثر داشته باشد.
۹- کنترل و سنجش استراتژی جدید در عمل : زمانی که استراتژی در بخش­های مختلف سازمان پیاده شد، هر بخش باید کنترل­های لازم در مورد اجرای درست استراتژی و تحقق اهدافی را که استراتژی برای نیل به آن­ها طراحی شده است، به عمل آورد و اطلاعات لازم در این باره را به برنامه­ ریزان ارائه کند. برنامه ریزان با توجه به اطلاعات مذکور می­توانند اطمینان یابند که آیا استراتژی انتخابی به درستی اجرا می­ شود و آیا نتایج حاصل ازآن، همان نتایج موعودند یا خیر؟ در صورتی که نتایج حاصل از این مرحله مثبت باشند، اجرای استراتژی ادامه می­یابند و در صورتی که مشکلاتی در آن باشد، با انجام مجدد مراحل پیش گفته، می­توانیم به استراتژی­هایی کامل­تر و سازگار­تر دست یابیم. فرایند برنامه­ ریزی جامع یا استراتژیک در شکل۲-۵ نشان داده شده است.
شکل۲-۵- مراحل مختلف فرایند برنامه ریزی جامع
۲-۱۱- تجزیه و تحلیل محیط خارجی و داخلی
تجزیه و تحلیل محیط خارجی یا بیرونی سازمان در بر گیرنده ارزیابی محیط­های کلان و خرد می­باشد. این امر به منظور تعیین روندها، تهدیدات، فرصت­ها و نیز طرح­ریزی مقاصد استراتژیک سازمان می­ شود شکل۲-۶-(جفری اس ، ۱۳۸۹: ۸). شکل ۲-۶- مدل فرایند مدیریت استراتژیک
تجزیه وتحلیل خارجی وداخلی : محیط داخلی ، محیط خارجی
تدوین ا ستراتژی
سطح کسب وکار
سطح شرکت
پیاده سازی وکنترل استراتژی
اجرای استراتژی
مقاصد استراتژیک
تجدید ساختار استراتژیک
( جفری اس، هریسون ، کارن اچ، جان ،۱۳۸۹، مبانی مدیریّت استراتژیک، ترجمه سید محمّد اعرابی، محمّد رسول امامی فرد، انتشارات مهکامه ،چاپ اوّل)
۲-۱۲- تجدید ساختار استراتژیک
در طول عمر هر سازمان زمانی می­رسد که روند شرکت روبه کندی گذاشته و ذی نفعان آن شروع به اظهار نارضایتی می­ کنند.صرف نظر از هر دلیلی سازمان­ها نهایتاً نیاز به ارزیابی مجدد استراتژی­ها و تغییر شیوه انجام آن­ها را احساس می­ کنند. تجدید ساختار[۵۲] نوعاً دربر گیرنده تأکید و تمرکز مجدد به روی نقاط قوّت سازمان می­باشد. این امر ترکیبی از تاکتیک­های مختلف به منظور احیاء و نیز تقویت موقعیّت رقابتی سازمان را در بر می­گیرد. تمرکز مجدد برروی دارایی­ های شرکت، سازماندهی مجدد، خرید­های استقراضی، و تغییر در ساختار سازمانی از جمله تاکتیک­ها ورو ش­های متداول تجدید ساختار به شمار می­آیند.
۲-۱۳- مدل رقابتی(پورتر[۵۳])
اساس این استراتژی بر رقابت میباشد.تلاش برای کسب سهم بیشتر در بازار رقابت،تنها در حرکت­های رقبا متجلی نمی­ شود.بلکه رقابت در یک صنعت در اصول اقتصادی آن ریشه دارد ونیروهای رقابتی وجود دارند که فراتر از رقبا هستند.مشتریان،عرضه کنندگان مواد اولیه،نورسیدگان بالقوه وکالاهای جانشین همگی رقبایی هستند که ممکن است برحسب نوع رشته صنعتی کم وبیش برجسته وفعال باشند.وضعیت رقابتی در یک صنعت متکی به پنج نیروی اساسی است که در نمودارزیر بیان شده است. شکل۲-۷- مدل پورتر
۱-تهدید جدیدالورودها،به طور کلی موانع ورود به بازار از دیدگاه پورترعبارتند از حجم فروش،وجوه تمایز محصول،هویت محصول،هزینه های متغییر،ضرورت سرمایه گذاری،دستیابی به شبکه توزیع،برتری مطلق هزینه،نمودار افزایش مهارت،سیاست دولت،تلاش های رقبا.
۲-قدرت تامین کنندگان مواد اولیه،عوامل که در قدرت تامین کنندگان موثرندعبارتند از وجه تمایز وارده ها هزینه متغیر عرضه کنندگان،وجود وارده ها ومواد جایگزین،تمرکز عرضه کننده،اهمیت حجم محصول از نظر عرضه کننده،تاثیر وارده ها برهزینه،مجبور به فروش نبودن.
۳-تهدید جایگزین،وجود کالاهای جایگزیت،هزینه کالاهای جایگزین،کیفیت کالاهای جایگزین،گرایش خریدار به کالاهای جایگزین،
۴-قدرت خریداران،عواملی که در قدرت خریداران موثراست عبارتند از نفوذ چانه زنی،تمرکز خریدار در برابر تمرکز موسسه،حجم خرید،میزان اطلاعات خریدار،کیفیت کالا،منابع خریدار.
۵-شدت رقابت،عواملی که باعث شدت یا عدم شدت رقابت میشوند عبارتند از رشد رشته صنعتی،ارزش افزوده،هویت محصول ،ظرفیت تولید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




از آن رو که سیاست با اداره، رهبری، تربیت، مدیریت و حکمرانی ارتباط دارد با توجه به پیش فرضهای مختلف تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. تمامی تعاریفی که از سیاست ارائه شده است را با اندکی مسامحه می‌توان در سه محور کلی تقسیم نمود.

۱-۲-۱-۲-۱- سیاست قدرت مدار

سیاست به معنای «علم و فن قدرت» هرچند از نظر اصطلاح نوظهور است؛ لیکن عمری به قدمت بشریت دارد. از زمانی که نخستین حکومت‌های بشری شکل گرفته‌اند؛ سیاست مهمترین محور حاکمیت آنها بوده است. «قدرت» در جامعه جاهلی عرب نیز در رقابت‌ها بسیار تعیین کننده بوده است. مبنای «الارضُ لِمَن غَلَبَ عَلَیها بِسَیفِهِ»[۷] یعنی : «زمین برای کسی است که با شمشیر (زور) بر آن غلبه کند». در قدرت طلبی جاهلی مطرح بوده است و پس از پیامبر اسلام به خصوص در زمان معاویه با شعار «الحق لمن غلب» بازتولید و سپس در قالب قاعده تئوریزه شد؛ ابویعلی، دانشمندِ حنبلی انعقاد امامت را علاوه بر دو حالت «بیعت اهل حل و عقد» و «استخلاف»، در غلبه به زور هم دانسته و به روایتی از احمد حنبل اشاره نموده که می‌گوید: «وَمَن غَلَبَ عَلیهِم بِالسَّیف حتى صارَ خَلیفهً وسُمِّیَ أمیرالمؤمنین فلا یَحِلُّ لأحدٍ یؤمنُ بالله والیومِ الآخرِ أن یَبیتَ ولا یَراهُ إماماً، بِرَّاً کانَ أو فاجراً»[۸] یعنی: «هر کس با شمشیر بر آنان غلبه کند تا این که خلیفه شده و امیرمؤمنان نامیده شود، برای هیچ مومنی جایز نیست که شبی را بگذراند و او را امام ننامد حال چه آن خلیفه نیکوکار باشد یا گناهکار». بر اساس این دیدگاه توسل به زور و قدرت به عنوان یکی از راه های کسب مشروعیت امامت تبیین شده است. در بسیاری از تعاریف محققان غربی این معنای از سیاست نهفته است، فرانکل[۹]، ماکیاول[۱۰]و نیچه[۱۱] سیاست را علم قدرت دانسته‌اند، و موریس دوورژه[۱۲] به مفهوم قدرت از سیاست، جامه‌ی علمی پوشانده است.[۱۳] هر چند سیاست در برخی از نظریه‌های غربی از علم قدرت به علم مطالعه رفتار دولت تغییر یافته است.[۱۴] لیکن همان مفهوم قدرت را به گونه‌ای دیگر مورد نظر دارد.

امام خمینی(ره)، سیاست به این معنا را مبتنی بر دروغگویی، فریب و خدعه نامیده‌اند و آن را سیاست «شیطانی» نامیده‌اند.[۱۵]
رابطه سیاست با دین در این نوع از سیاست تأکید بر جدایی دین از سیاست است. جوادی آملی در تبیین این نوع رابطه می‌گوید: جدایی دین از سیاست در واقع آتش بس یک جانبه بین دو طرف درگیر است؛ یعنی همه کسانی که از روی ترس یا علل دیگر، سخن از جدایی دین از سیاست زده‌اند و در عمل، کاری به سیاست ندارند، در جنگ و ستیز دینداران با سیاستمداران ظالم، آتش بس را یک طرفه قبول کرده‌اند. سیاستمداران جبار و بی رحم؛ هیچگاه نمی‌گویند ما با دین و دینداری کاری نداریم. آنان هر زمان که بتوانند، دین را به کام خود می‌کشند و دینداران را به ذلّت و اسارات در می‌آورند.[۱۶] چنین سیاستی که صبغه جاهلی داشت، پس از رحلت پیامبر(ص) با بهره گیری از جعل حدیث به تدریج مطرح و در زمان معاویه به صورت کاملاً منطبق بر سنت جاهلی احیاء شد.

۱-۲-۱-۲-۲- سیاست رهبر مدار

این نوع از سیاست به معنای مدیریت است و هرچند دارای ریشه‌ای کهن است، لیکن در دوران معاصر، مطرح‌شده است؛ سیاست به معنای هدایت جامعه بر اساس اصول مدیریت، هرچند از سیاست با تأکید بر اصالت قدرت می‌کاهد و به سمت کارآمدی سیاست تغییر می‌یابد؛ اما ازآن‌رو که مدیریت نیز متأثر از پیش‌فرض‌های مختلف است، معنای کاملی از سیاست ارائه نمی‌دهد به‌ خصوص که بیشتر بر جنبه‌های مادی تأکید دارد.
جاحظ در رساله معاش و معاد که متوجه «قاضی القضاه» است به دنبال دستیابی به دو هدف است:
اولاً می‌خواهد از معنای قدرت بکاهد و سیاست را به سمت مدیریت جامعه سوق دهد؛
ثانیاً سیاست را با هدایت به معنای خاص که بتواند سعادت اخروی را محقق سازد، پیوند زند.
سیاست در جای‌جای رساله وی با مفهوم تدبیر گره‌خورده است، مبنای جاحظ این است که اصول تدبیر در دنیا و آخرت یکسان است.[۱۷]
جاحظ برای برآورده شدن اهداف فوق و قابل‌سنجش نمودن تعبیر این جهانیِ «تدبیر»، اهتمام به «تأدیب» (یعنی واژه‌ای که بر حیات اخروی دلالت دارد[۱۸]) را پیشنهاد می‌دهد تا در معنای سیاست(تدبیر)، آخرت نیز دیده شود. جاحظ رابطه میان تدبیر و تأدیب را از جنبه‌ی نظری و عملی این‌گونه تبیین می کند که ترغیب و ترهیب (که گاه با امر و نهی از آن یاد می‌کند) به‌عنوان دو اصلی که از تأدیب متفرع شده‌اند، اساس استقامت سیاست است؛ اصل ترغیب و ترهیب به‌عنوان اساس تدبیر هر سیاست خرد و کلان، زمانی محقق می‌شود که عدالت اجرا شود، عدالت در معنای انصاف و مساوات سومین اصل سیاست است که وعد و وعید به‌عنوان اصل چهارم از آن متفرع می‌شود. درنهایت ارتباط این اصول با یکدیگر این‌گونه است که تأدیب اساس تدبیر و سیاست است که در مقام اجرا بر اساس حدود عدل رخ‌نمایی می‌کند.[۱۹]
ازآنجاکه جاحظ در ادامه در بحث از «سیاسه السلطان» و با رویکردی اخلاقی به بسیاری از لوازم سیاست برای حاکم مانند تقوی، دوری از مکر و فریب و.. اشاره می کند می‌توان دریافت که وی می‌کوشد با بهره‌گیری از بسیاری از واژه‌ها و مفاهیم مبتنی بر نصوص دینی، تصویری دین مدارانه از سیاست به تصویر کشد، تلاش وی پرثمر ولیکن فراتر از مدیریت جامعه با محوریت برخی الفاظ دینی نیست.
عبد الرحمن کواکبی نیز سیاست را مدیریت بر مبنای حکمت می‌داند که در مقابل آن، مدیریت بر مبنای هوای و هوس است.[۲۰]
سیاست در نظر «ریمون آرون»[۲۱] به‌عنوان یک جامعه‌شناس و مفسر سیاسی، تصمیم‌گیری در مورد رویدادهای ناهمگون در جامعه است. وی سیاست را قدرت و توانایی برگزیدن میان گزینش‌های بسیار متفاوت می‌داند.[۲۲]
رویکرد ریمون به این معنا از سیاست متأثر از تخصص اصلی او به‌عنوان یک جامعه‌شناس است که به رابطه میان سیاست و جامعه توجهی دوچندان دارد. و سیاست را نوعی مدیریت بحران می‌داند.
امام خمینی(ره)، این سیاست را در مقابل سیاست شیطانی، «سیاست صحیح[۲۳]» و در تعابیری دیگر «سیاست انسانی» می‌دانند.[۲۴] که در صورت تحقق و اداره جامعه بر اساس خیر و صلاح آن‌ها، به سبب تک‌بعدی بودن، تنها به بعد مادی و حیوانی، انسان توجه داشته است. چنین سیاستی ازنظر ایشان جزء ناقصی از سیاستی است که در اسلام برای انبیاء و اولیاء ثابت و برقرار است.[۲۵]
در زمینه رابطه دین با این نوع سیاست، تصریح «نقص» و «تک‌بعدی» بودن کفایت می‌کند؛ در خصوص وظیفه مسلمانان نسبت به این نوع حکومت امام خمینی(ره) می‌فرماید: این سیاست تک‌بعدی به فرض “امکان” و”سلامت” که استقلال و آزادی مسلمانان را حفظ نماید مانعی ندارد و لزومی برای مبارزه با آن نیست هرچند وجود چنین سیاستی بعید است. لذا دخالت و حضور فعال علما در سیاست برای همیشه اجتناب‌ناپذیر است.[۲۶]

۱-۲-۱-۲-۳- سیاست هدایت مدار(سیاست الهی)

مبانی سیاست در این نوع از سیاست مبتنی بر نصوص دینی است؛ البته این بدان معنا نیست که سیاست به‌عنوان بخشی مستقل مبانی خویش را از نصوص دینی استخراج می کند، بلکه در این اصطلاح، نمی‌توان سیاست را از دین جدا نمود.
امام خمینی(ره) اسلام، و همین‌طور سایر حکومت‌ها و دعوت‌های الهى، را حکومت‌هایی می‌دانند که با تمام شئون و مراتب زندگی انسان سروکار دارند؛ استدلال ایشان این است که بسیارى از احکام اسلام، سیاسى است.[۲۷]
با این نگاه کلان به رابطه دین و سیاست، استواری دین جز به سیاست میسر نیست. به تعبیر امام خمینی(ره) چنانچه دین درست معرفی شود تمامی آن سیاست است.[۲۸] نماز و حج تماماً سیاسی‌اند و زکات و خُمْس براى اداره مملکت است.[۲۹]
ازنظر ایشان اسلام برخلاف مسیحیت تنها یک رابطه معنوی نیست، بلکه برنامه زندگی و حکومت دارد چنانکه بیش از پانصد سال حاکمیت اسلام هرچند به‌صورت نیمه اجرا وجود داشت با وجود این نتایج چشمگیری داشته است.[۳۰]
همپوشانی دین با سیاست ازنظر امام(ره) تا بدان‌جاست که دخالت در سیاست وظیفه روحانیت قلمداد می‌شود[۳۱]و فعالیت‌های سیاسى عموم مردم نیز بخش مهمى از مسئولیت‌های مذهبى آن‌ها دانسته می‌شود.[۳۲]
نظرات امام خمینی(ره) در این نوع از سیاست از دو منظر ذیل در حوزه نظری قابل‌توجه است:
اولاً مبتنی بر نصوص دینی است؛ ثانیاً با همین مبانی متقن، قابل انطباق با نظرات جامعه‌شناسی سیاسی نیز هست.
در حوزه انطباق با نصوص دینی ایشان می‌فرماید:
اسلام را مى‏گویند از سیاست کنار است؛ دین على‏ حده است، سیاست علی‌حده. این‌ها اسلام را نشناخته‏اند. اسلامى که حکومتش تشکیل شد در زمان رسول‌الله حکومت عادله اسلامى بود؛ یک حکومتى بود باسیاست، با همه جهاتى که بود.[۳۳]
مبارزات پنهان ائمه علیهم‌السلام و سپس شهادت آن‌ها به سبب فعالیت سیاسی بوده است.[۳۴] بنابراین ایشان این سیاست را مبتنی بر مصداق این‌گونه تعریف می‌کنند؛ سیاست به معناى اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایى که صلاح جامعه و صلاح افراداست ، این در روایاتِ ما براى نبّى اکرم با لفظ «سیاست» ثابت شده است[۳۵] چنین سیاستی حقی برای پیامبر(ص)، ائمه(ع) و روحانیت است[۳۶] که تمامی مصالح مردم را در نظر می‌گیرند.[۳۷]
در حوزه انطباق با نظریه‌های جامعه‌شناسی سیاسی، ایشان تعریفی علمی با ارجاع به مبانی، نیز ارائه می‌دهند و می‌گویند:
«مگر سیاست چى است؟ روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سایر حکومت‌ها…[در این صورت نیز] احکام سیاسى اسلام بیشتر از احکام عبادی‌اش است.»[۳۸]
ازآن‌رو که ازنظر ایشان سیاست کامل، سیاست الهی است، مسئله‌ی جدا بودن دین از سیاست، جایگاهی ندارد، ازنظر ایشان این موضوع (جدایی دین از سیاست) چیزی است که باکمال تزویر و خدعه طرح‌شده است و کلمه «آخوند سیاسى» یک کلمه فحش تلقی شده است که با «ساسَه الْعِباد» بیگانه است.[۳۹]
درجایی دیگر ایشان در توضیح ساسه العباد می‌فرمایند: «چطور امام را به سیاست آره، اما آخوند را به سیاست نه»[۴۰]
حاصل این معنای اصطلاحی این است که سیاست و دیانت در یکدیگر ادغام شده‌اند به گونه‌ای که سیاست عبادت است؛ امام در این زمینه می‌فرماید: سیاستمداران اسلامى، سیاستمداران روحانى، انبیا علیهم‌السلام شغلشان سیاست است. دیانت، همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مى‏دهد.[۴۱] عبادات جداى از سیاست و مصالح اجتماعى نبوده است. در اسلام تمام کارهایى که دعوت به آن شده است جنبه عبادى دارد[۴۲]؛ چنین معنایی از سیاست است که از نظر ایشان حکومت بدون آن امکان‌پذیر نیست.[۴۳]

سیاست در قرآن

در قرآن کریم واژه سیاست به کار نرفته است؛ اما با واکاوی برخی از اصطلاحات می‌توان دریافت که موضوع سیاست با موضوعات اعتقادی گره خورده است و سیاست در آیات فراوانی مورد توجه قرار گرفته است.
۲۵۰ اصطلاح سیاسی شناسایی شده است[۴۴] خلافت در زمین، هجرت در زمین، مستضعف و مستکبر، طاغوت، شیاطین انس، مجاهدان، قاعدان و غیره نمونه‌ای از این اصطلاحات هستند به‌علاوه برخی مثال‌ها در قرآن[۴۵]؛ وجوب ولایت حزب‌الله و حرمت ولایت کافران[۴۶]حرمت ولایت منافقان و وجوب ولایت حزب‌الله(مجادله:۱۴؛ ۱۸-۱۹) و غیره از مواردی است که توجه قرآن به انواع سیاست و بیان بایدها و نبایدهای آن است.

سیاست در روایات

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام حتی خلق عظیم پیامبر(ص) مقدمه‌ای برای سیاست امور مردم قلمداد شده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ‏ نَبِیَّهُ‏ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ‏ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّهِ لِیَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا یَسُوسُ بِهِ الْخَلْق‏ َفتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّه‏»[۴۷] یعنی: «خداوند عزوجل پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیتِ او را به کمال رساند، فرمود: “همانا تو داراى خویى والا هستى”. آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگانِ او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: “آنچه پیامبر به شما فرمود، به کار گیرید و از آنچه شما را از آن نهى کرد، باز ایستید.” پیامبر خدا، هدایت‏شده و توفیق‌یافته بود و به وسیله‌‌ روح القُدُس تأیید و کمک مى‏شد. در هیچ امرى از امور اداره مردم، دچار لغزش و خطا نمى‏شد؛ چرا که آراسته به آداب الهى بود».
روایت فوق نشان می‌دهد که معنای تأدیب که در معنای لغوی سیاست نیز نهفته بود، مقدمه سرپرستی بندگان است و پیامبر پس از متخلق شدن به اخلاق نیکو به تدبیر(و به عبارتی تأدیب) امور مردم می‌پردازد. بنابراین آمیختگی دین باسیاست تا بدانجاست که همه‌چیز در خدمت آن قرارگرفته است.
از سوی دیگر امیرمؤمنان علیه‌السلام نیز در روایتی آداب شایسته را ثمره حسن سیاست می‌دانند و می‌فرمایند: «وَ بِحُسْنِ‏ السِّیَاسَهِ یَکُونُ الْأَدَبُ الصَّالِح‏»[۴۸]؛ یعنی: «با حسن سیاست و تدبیر است که ادب نیکو پدید می‌آید». قزوینی نیز در شرح این عبارت از حدیث، «سَاسَهُ» را به معنای «أدبّه» می‌داند و بدین‌صورت به رابطه تنگاتنگ سیاست و ادب اشاره می کند.[۴۹]
حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام نیز به‌عنوان کسی که تشکیل حکومت داد با برخی تعابیر مانند؛ «سِیَاسَهُ الْعَدْلِ‏ ثَلَاثٌ‏ لِینٌ فِی حَزْمٍ وَ اسْتِقْصَاءٌ فِی عَدْلٍ وَ إِفْضَالٌ فِی قَصْد»[۵۰] یعنی: «سیاست عادلانه بر سه پایه استوار است: نرمش همراه با دور اندیشی، پیگیری کامل در اجرای عدالت و میانه روی در بخشش و عطا»، «بِئْسَ‏ السِّیَاسَهُ الْجَوْرُ» یعنی: «ستمکارى، بد سیاستى است» ؛ «جَمَالُ‏ السِّیَاسَهِ الْعَدْلُ فِی الْإِمْرَهِ وَ الْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَهِ» یعنی: «زیبایی سیاست، عدالت در حکومت و عفو هنگام قدرت است»؛ «خَیْرُ السِّیَاسَاتِ الْعَدْلُ»[۵۱] یعنی: «برترین سیاست‌ها، عدالت است»، به تبیین سیاست و مؤلفه‌های آن پرداختند.
همچنین در نهج‌البلاغه که مشحون از مسائل مربوط به حکومت و اداره آن است مسائل مختلف مربوط به سیاست مانند جایگاه سیاست[۵۲]، ضرورت سیاست و حکمرانی[۵۳] و تأثیر آن در فساد و یا صلاح جامعه[۵۴]، مبانی و اصول سیاست[۵۵] و آسیب‌های سیاست[۵۶] موردتوجه قرارگرفته است.

سیاست‌مداران واقعی

در زیارت جامعه کبیره از ائمه معصومین علیهم‌السلام به‌عنوان «ساسه العباد»[۵۷] یعنی”والیان اوامر و نواهی(پیشوایان)” و فرمانروایان بندگان و خلفای خداوند بر آن‌ها[۵۸] یادشده است . همچنین در روایتی سیاستمداری ائمه نسبت به بلاد نیز با تعبیر «نَحْنُ سَادَهُ الْعِبَادِ وَ نَحْنُ سَاسَهُ الْبِلَاد» (ما سیاستمداران بلاد و سروران بندگانیم) آمده است.[۵۹]
از قرآن و روایات برمی‌آید که سرپرستی امور مردم در درجه نخست مخصوص خداوند است و سپس پیامبر پس از فراهم نمودن ملزوماتی (که از سوی خداوند به ایشان اعطاشده است) به تدبیر امور مردم می‌پردازد؛ گو این‌که بدون آن ملزومات سیاست بر مردم مشروعیت ندارد. پس از پیامبر نیز باید فردی آگاه به قرآن و سنت پیامبر(ص) و نیز مورد تأیید از سوی خداوند تدبیر امور مردم را عهده‌دار شود که در روایات، صراحتاً ائمه معصومین علیهم السلام به‌عنوان متولیان امور مردم شناسایی شده‌اند. بنابراین سیاست حقیقی تنها از جانب ائمه معصومین(ع) مشروعیت پیدا می‌کند. در چنین سیاستی قوانین حکومت مبتنی بر قرآن و روایات است.

عوامل سیاسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم