فاعل
پروین
هدف
ایجاد وابستگی و علاقه ی شدید نسبت به خودش در افراسیاب
بازدارنده
رفتار سرد و بی توجهی پروین به افراسیاب
یاری رسان
____
اعطاکننده
ناهید
دریافت کننده
افراسیاب
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تعریف ماجرای پروین از سوی شیرین خانم، تلاش شیرین خانم برای اصلاح رفتار پروین، برقراری رفاقت و صمیمیت بین شیرین خانم و پروین، تلاش شیرین خانم برای پی بردن به علت ناراحتی پروین، تلاش پروین برای بیشتر کردن علاقه ی افراسیاب نسبت به او، ایجاد رابطه بین افراسیاب و ناهید و پی بردن پروین به این مطلب زنجیره های اجرایی این روایت هستند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
ـ زنجیره ی میثاقی: برقراری رابطه نامزدی بین پروین و افراسیاب، رفتار سرد و رسمی پروین با افراسیاب، علاقه مند شدن افراسیاب و ناهید به یکدیگر و قرار ازدواج ناهید و افراسیاب و به هم خوردن نامزدی پروین و افراسیاب زنجیره های میثاقی روایت هستند.
ـ زنجیره ی انفصالی: حضور مولف و خانواده اش در خانه ی شیرین خانم، حضور پروین در دفتر مدرسه، خروج پروین از دبیرستان (با پایان یافتن تحصیلات او) ، رفت و آمد پروین و شیرین خانم با یکدیگر، حضور پروین در منزل شیرین خانم، رفتن افراسیاب به خانه ی پروین، رفتن پروین به اتاق خودش و تنها گذاشتن افراسیاب در اتاق پذیرایی، تغییر روش پروین در رفتار با افراسیاب و تغییر عقیده ی افراسیاب و رها کردن پروین از سوی او و برقرای رابطه با ناهید را هم می توان زنجیره های انفصالی این داستان به حساب آورد.
۲۵-می خواهم زنده بمانی[۶۳۳]
بیمار (راوی داستان) که از شدت درد بی رمق و بسیار عصبی شده است در پاسخ به پرستاری که وارد اتاقش می شود و از او می پرسد که آیا چیزی لازم دارد یا نه، می گوید که فقط یک چیز لازم دارم و آن هم عزارئیل است.
پرستار با مهربانی و آرامش با بیمار صحبت می کند و بیمار مجدداً می پرسد که عزرائیل (یا همان پزشک جراحش) کجاست، پرستار به بیمار می گوید که به موقع او را عمل خواهند کرد و این دردها به پایان خواهد رسید اما بیمار بسیار عصبی و ناامید است و به پرستار می گوید که مسئولین بیمارستان عمداً جراحی او را به تأخیر می اندازند چون می دانند که او خواهد مرد و بعد با صدای بلند فریاد می کشد جراح! جراح. پرستار سعی می کند که بیمار را آرام کند تا آسایش بیماران دیگر را هم بر هم نزند اما او همچنان فریاد میزند. پرستار می رود و دکتر را با خبر می کند، دکتر به اتاق بیمار می آید با تزریق آمپولی موقتاً او را آرام می کند. بیمار به خواب می رود و بعد از بیدار شدن باز هم دردهای شدید قبلی را در وجودش حس می کند و باز هم خشمگین می شود. در این وقت باز هم صدای پرستار را می شنود که از او می پرسد آیا چیزی می خواهد بیمار بر می گردد و می بیند که این پرستار، پرستار قبلی نیست. دختر جوان زیبا و خوش رویی است که با مهربانی به بیمار لبخند می زند و می گوید: پرسیدم چه می خواهید. بیمار با تلخی و یأس جواب می دهد که می خواهم بمیرم. پرستار با مهربانی به او می گوید که بالاخره همه می میریم. اما بیمار باز هم با عصبانیت جواب او را می دهد، اما پرستار سعی می کند که با حرف های خود او را آرام کند و چنین وانمود می کند که پرستار دائمی بیمار با نامزدش برای خرید رفته و او را برای دو سه ساعت به جای خود گذاشته است و مسئولین بیمارستان هم از این موضوع اطلاع ندارند و بعد از بیمار می خواهد که ساکت باشد و با سروصدای خود دیگران را به آن اتاق نکشاند چون در غیر این صورت هم کار او و هم کار پرستار قبلی پیش مسئولین بیمارستان خدشه دار می شود و مورد مواخذه قرار می گیرند. پرستار که هم زیباست و هم بسیار با محبت و صمیمیت صحبت می کند به نوعی بیمار را مسحور خود می کند و بیمار می بیند که در برابر او چاره ای جز سکوت کردن ندارد. بیمار و پرستار مشغول صحبت کردن با یکدیگر می شوند و پرستار با حرف های خود بیمار را تسکین می دهد و به زندگی امیدوار می کند. بیمار هم وقتی صمیمیت پرستار را می بیند با او درد دل می کند و به او می گوید که احساس می کند در زیر عمل خواهد مرد اما پرستار با حرف های خود به بیمار چنین وانمود می کند که به او علاقه مند است و اصلاً دلش نمی خواهد چنین جوانی به این زودی بمیرد. بیمار هم به پرستار علاقه مند و وابسته می شود و آرزو می کند که ای کاش پرستار قبلی دیگر برنگردد تا همچنان این دختر در کنار او باشد. بعد پرستار و بیمار با هم خودمانی تر می شوند و پرستار همچنان که گرم گفتگو با بیمار است او را وادار می کند که غذایش را کامل بخورد و تا هنگام خوابیدن بیمار هم در کنار او می ماند و ضمناً گاهی هم به یاد پرستار قبلی می افتد و از تأخیر او ابراز نگرانی می کند. بیمار مجدداً درباره ی عمل جراحی خود صحبت می کند و با پرستار خود از ترس از عمل و مرگ سخن می گوید اما پرستار به او می گوید که سعی کن زنده بمانی چون من اصلاً دلم نمی خواهد که تو بمیری. بیمار با شنیدن سخنان محبت آمیز پرستار بر ترس خود غلبه می کند و از پرستار می خواهد که قول بدهد که اگر زنده ماند با او ازدواج کند. پرستار هم به او قول ازدواج می دهد و بعد چراغ را خاموش می کند و از اتاق او خارج می شود. صبح هم قبل از رفتن بیمار به اتاق عمل پرستار به دیدنش می رود و به او دلگرمی می دهد. عمل جراحی بیمار با موفقیت انجام می شود و او وقتی که به هوش می آید با شنیدن این خبر خوشحال می شود ولی از طرفی هم احساس ناراحتی می کند چون پرستار دائمی اتاق را بالای سر خودش می بیند. پرستار جوان هم گاهگاهی به اتاق بیمار سر می زند و احوال پرسی کوتاهی می کند و از اتاق خارج می شود. یک روز که بیمار در اتاق خود تنهاست باز هم پرستار جوان پیش او می رود و به او می گوید که قرار است فردا از بیمارستان مرخص بشود و به همین خاطر هم پرستار می خواهد که حقیقتی را به بیمار بگوید. بیمار ناراحت می شود و به او می گوید که چرا به این زودی محبت مرا از دل بیرون کردی؟ اما پرستار این بار با لحنی جدی با بیمار حرف می زند و برای او تعریف می کند که وقتی حال بسیار بد و روحیه ی مأیوس او را دیده از پرستار دائمی اتاق خواسته که به او کمک کند و به هر نحوی که شده به او قوت قلبی بدهد تا بتواند با قضیه ی عمل جراحی کنار بیاید. بیمار که بسیار متعجب شده است از پرستار می پرسد که واقعاً او را دوست نداشته است؟ پرستار هم عذر خواهی می کند و به بیمار می گوید که نامزدی دارد و به زودی ازدواج خواهد کرد و حرف های قبلی او فقط برای نجات جان بیمار بوده است و به هر نحوی که هست بیمار را متقاعد می کند و مجدداً از او عذر خواهی می کند و از اتاق او بیرون می رود.
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
در این روایت راوی داستان نقش فاعل را دارد و هدف او بهبود بیماری و پایان یافتن دردهایش و قرار گرفتن تحت عمل جراحی است، پرستار دائمی اتاق و دکتر نقش یاری رسان را بر عهده دارند و شدت دردها و عصبانیت و همچنین ترس و دلهره ی راوی از عمل جراحی نقش مخالف و بازدارنده را دارند. پرستار دوم و موقتی اتاق بیمار علاوه بر این که نقش یاری رسان را دارد و هم به راوی و هم به پرستار دائمی کمک می کند از طرف دیگر نقش فاعل را هم دارد و هدف او کمک کردن به بیمار و روحیه دادن به او برای غلبه بر ترس و ناامیدی است. بیمار هم بعد از انجام موفق عمل جراحی پزشکان هدف دیگری را در داستان دارد و آن ازدواج با پرستار دومی است، اما پرستار در این قسمت نقش بازدارنده را دارد.
پرستار موقت اتاق و همچنین دکتری که به بیمار آمپول تزریق می کند نقش اعطا کننده را دارند و راوی هم دریافت کننده است.
فاعل
بیمار(راوی داستان)
هدف
بهبود یافتن بیماری و قرار گرفتن تحت عمل جراحی
بازدارنده
شدت درد،ترس از عمل جراحی
یاری رسان
پرستارها،پزشک
اعطاکننده
پرستار دومی،پزشک
دریافت کننده
بیمار
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی اجرایی: تلاش پرستار ها و پزشک برای بهبود حال جسمی و روحی راوی، انجام عمل جراحی بر روی راوی، گفتگو و برقراری رابطه صمیمانه بین پرستار دوم و راوی زنجیره های اجرایی این روایت محسوب می شوند.
زنجیره ی میثاقی: ترس و وحشت راوی از انجام عمل جراحی، درخواست پرستار موقت از پرستار اول برای کمک به راوی، تعیین زمان خاص برای انجام عمل جراحی، تقاضای ازدواج راوی با پرستار و پذیرفتن او به شرط این که راوی سعی کند که زنده بماند و نهایتاً مشخص شدن حقیقت برای راوی و پی بردن او به نقشه ی پرستار موقت زنجیره های میثاقی این داستان به شمار می روند.
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:52:00 ق.ظ ]
|