بین میزان عزت نفس و متغیر ازدواج در بین زنان ارتباط معنی داری وجود ندارد.
فرض خلاف
بین میزان عزت نفس و متغیر ازدواج در بین زنان ارتباط معنی داری وجود دارد .
تعریف عملیاتی :
۱ـ عزت نفس طبق تعریف فرهنگنامه ای : ارجمندی خود ، گرامی داشتن خود ، عزیز دانستن خود ( عمید، ۱۳۶۳ ، ص ۸۶۳ )
۲ـ عزت نفس تصورات ، نگرشها ، ارزیابی هایی که شخص به طور مدام درباره خود انجام می دهد ( کوپر اسمیت ، ۱۹۶۷ )
الف) مفاهیم نظری تحقیق :
عزت نفس یا خود ارزیابی ، اثرات برجسته ای در جریان فکری ، تمایلات ، ارزشها و هدفهای شخص دارد و کلید فهم رفتار اوست . به منظور شناخت کیفیات روانی انسان و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان عزت نفس و معیارهای قضاوت وی درباره «خویشتن» آگاهی یافت . یکی از الگوهای ساختاری عزت نفس «مفهوم خود» است که به توضیح آن می پردازیم .
مفهوم خود
انسان در فرایند جامعه پذیری می آموزد که « خود» را به عنوان موجودی مستقل و جدا از دیگران باز شناسد . خود دارای هویت مشخصی است که دیگران در برابر او واکنش نشان می دهند. نوزاد انسان در بدو تولد مفهومی از خود ندارد و آگاهی از هستی خویش را در فرایند اجتماعی شدن می یابد .
خود شامل تمام افکار، ادراکات و ارزشهایی است که من« آنچه هستم» و « آنچه می توانم انجام دهم» را شامل می شود. این خود ادراک شده به نوبه خود هم بر ادراک فرد از جهان و هم بر رفتار او تأثیر می گذارد .
سه جنبه که جیمز[۴] برای خود قائل می شود عبارتست از :
الف ـ جنبه مادی (مثل آب و …)
ب ـ جنبه روانی( حالات هوشیاری، نگرشها و…)
ج ـ جنبه اجتماعی ( تشخیص و شناسایی دیگران از من)
ابعاد عزت نفس
۱ـ تنفر از خود
کسانی که برای خود عزت نفس اندک قائلند، به حقارت خود معتقدند و دوست داشتنی نیستند. آنها از خود انتظارات غیر منطقی دارند ، همیشه به شدت از خود انتقاد می کنند ، از موقعیتهای اجتماعی هراسناکند ، انتظار شکست می کشند و می خواهند همیشه در حاشیه باشند .
۲ـ شک و تردید درباره خود
افراد دارای عزت نفس متوسط از ویژگیهای چندی برخوردارند. آنها به خود شک می کنند ، خوشبین بوده و انتقاد کمتری را می پذیرند، مایلند خود را با دیگران تطبیق دهند ، آنها برای برطرف کردن تردید خود جویای شناخت و تأیید بیرونی هستند . مسأله اصلی این افراد عدم اطمینان است . آنها در واقع بازیگر نقشی هستند که دیگران را خوشحال می کند نه خود را .
۳ـ تأیید خود
کسانی که برای خود عزت نفس زیادی قایلند ، اساساً به خود اعتماد دارند . چنین حالتی آنها را علاقمند می سازد که با تمام وجود به استقبال مسایلی بروند و ابراز وجود کنند . این امر به آنها شجاعت می دهد تا در مقابل تهدیدها ایستادگی نمایند. چنین افرادی گوشه گیر نبوده ، انتقاد را می پذیرند، ناکامیها را تحمل می کنند . شکست آنها را از پا در نمی آورد و از نظر جسمی سالمند . با وجودی که از نقاط ضعف و قدرت خود آگاه هستند ، از خود انتقاد نکرده ایراد نمی گیرند .( ستوده ، ۱۳۷۶، ص ۲۷۲،۲۷۱)
البته نگرش دیگری نیز در مورد عزت نفس وجود دارد و آن اینست که افرادی وجود دارند که در مورد «خود» واقع نگر نیستند یعنی بیش از آنچه هستند نسبت بخودشان نگرش مثبت دارند و این عده کسانی هستند که دچار احساس بزرگ منشی دارند و بنظر افراد متکبر و از خود راضی می آیند .
نقش خانواده در شکل گیری عزت نفس:
روان شناسان بر نش قاطع تجارب عاطفی اولیه ( بویژه رابطه مادر و کودک ) در تعیین احساسات، هیجانات و خود ارزشمندی تأکید دارند. به اعتقاد آنان قبل از اینکه نظام شناختی فرد و افکار مربوط به ارزشمندی خود، تکوین یابد، میزان پذیرش کودک بر عزت نفس تأثیر می گذارد .
راجرز[۵] کسی که اصطلاح پذیرش یا توجه مثبت غیر مشروط را بکار برد ، اولین کسی است که مستقیماً در مورد نقش روابط خانوادگی در شکل گیری مفهوم خود و عزت نفس صحبت نموده است . او فرض می کرد که عزت نفس بالا ، از محیط خانوادگی که محبت را به اطاعت و یا موفقیت خود مشروط نمی کند، ناشی می شود . والدین کودکان با عزت نفس بالا به طور غیر مشروط ( فقط به خاطر خود کودکان ) به آنان عشق و محبت می ورزند و آنها را با همه ویژگیهایی که دارند، می پذیرند . (پریش، ۱۹۹۱)
باس[۶] نیز بیان می کند ، عشق و محبت غیر مشروط والدین هسته عزت نفس را تشکیل می دهد . این قبیل والدین هیچ شرطی قائل نمی شوند، بنابراین کودکان آنها نیز یاد می گیرند که مهمترین افراد زندگی( یعنی والدین) آنها را فقط به دلیل اینکه« هستند و وجود دارند » ارزشمند می دانند .
بیشتر نظریه پردازان اتفاق نظر دارند که زیر بنای عزت نفس در خانواده و در نخستین سالهای زندگی بر اثر نگرش و طرز رفتار والدین نسبت به کودک ایجاد می شود . به نظر می رسد که نگرش و تعامل کودک و والدین در سه زمینه از اهمیت ویژه ای برخوردار است . اولین حیطه به میزان پذیرش ، علاقه و گرمی ابراز شده نسبت به کودک مربوط می شود .
به طور کلی ، اکثر نظریه پردازان اتفاق نظر دارند که پذیرش یا توجه مثبت غیر مشروط ، پیش نیاز اصلی برای عزت نفس مثبت است .
حوزه احساس دوم در تعامل والدین و فرزندان به آسان گیری و تنبیه مربوط
می شود . اطلاعات موجود نشان می دهند که والدین کودکان با عزت نفس بالا ، خواسته های مشخص و روشنی دارند که با عزمی راسخ اعمال می شود . والدین کودکان با عزت نفس پایین ، برخلاف این الگو ،کمتر راهنمایی می کنند و معمولاً به جای پاداش، از تنبیه استفاده میکنند . تسلط ، طرد و تنبیه شدید منجر به عزت نفس پایین می شود . کودکان تحت این شرایط ، تجربیات کمتری از عشق و موفقیت بدست می آورند و گرایش به مطیع بودن و گوشه گیری و گاه پرخاشگری دارند .
حوزه حساس سوم در تعامل والدین و کودکان در مورد اعمال رویه های دموکراتیک است . والدین کودکانی که عزت نفس بالایی دارند ، مجموعه قوانین گسترده ای برقرار میکنند و اشتیاق زیادی به اعمال آنها دارند ، ولی رفتارها در محدوده تعیین شده ، غیر اجباری و با پذیرش حقوق و عقاید کودک همراه است . والدین کودکان با عزت نفس پائین محدودیت های نامشخص و اندکی را تعیین
می کنند و روش های نظارت مستبدانه ، سلطه جو ، طرد کننده و سازش ناپذیر دارند .
کوپر اسمیت ۱ از مطالعه نوجوانان به این نتیجه رسید که علاقه عمیق کودکان و پذیرش آنها ، مشخص کردن دقیق محدوده اعمال آنها و راهنمایی براساس قوانین روشن ، آزادی در اعمال فردی که در این محدوده مشخص قراردارد ، رفتار غیر تنبیهی و احترام به عقاید کودکان تا حد زیادی در رشد عزت نفس بالا دخیل است .
در نتیجه به طور خلاصه والدین فرزندانی که عزت نفس بالایی داشتند ، غالباً طرز برخوردها و شیوه های رفتاری زیر را دارا بودند :
آنها پذیرنده ، مهربان و درگیر بوده و مشکلات و علائق بچه ها را مهم تلقی میکردند .
آنها سختگیر بودند به این معنی که قوانین را به دقت ، به طور مستمر گوشزد کرده و بچه ها را تشویق می کردند تا آنان معیارهای سطح بالای رفتاری را رعایت کنند.
آنها آزاد منشانه رفتار میکنند ، به طوری که عقاید بچه را در مورد تصمیماتی از قبیل ساعت خوابشان در نظر می گرفتند و کودک را در برنامه ریزی های خانوادگی ، شرکت می دادند .
عوامل مؤثر در رشد عزت نفس :
کوپر اسمیت چهار عامل اساسی را در رشد عزت نفس دخیل می داند :
نخست : میزان دریافت رفتارهای احترام آمیز و پذیرا که شخص از افراد مهم زندگی اش دریافت می دارد . در نتیجه ما خودمان را همان گونه که ارزیابی می شویم ارزیابی میکنیم .
دوم : تاریخچه موفقیتها و همچنین پایگاه و مقامی که در جهان دارد .
سوم : شیوه تفسیر تجارب و موفقیتهاست که براساس ارزشها و آرزوهای فرد صورت میگیرد .
چهارم : نحوه پاسخ فرد به از دست دادن ارزش می باشد . افراد ممکن است اعمال تحقیر کننده دیگران و یا شکست های خود را کاهش ، تحریف یا کاملاً سرکوب نمایند . ممکن است حتی قضاوت دیگران را رد کرده یا کاهش دهند و یا برعکس ممکن است به قضاوت های افراد دیگر حساس باشند این توانایی دفاع از عزت نفس تجربه اضطراب راکاهش داده و به حفظ تعامل شخص کمک می کند .
زمینه های عزت نفس :
عزت نفس اجتماعی :
مشتمل بر عقاید کودک در مورد خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است.
آیا کودکان دیگر او را دوست دارند ؟ آیا افکار و عقاید او برای آنها ارزشمند است ؟ آیا او را در فعالیتهایشان شرکت می دهند ؟ آیا از ارتباط و تعامل با همسالان خود احساس رضایت می کند ؟ کودکی که نیاز های اجتماعی اش برآورده شود ، احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت .
عزت نفس تحصیلی :
عزت نفس تحصیلی مبتنی بر مقدار ارزشی است که فرد به عنوان یک دانش آموز برای خود قائل است .
عزت نفس خانوادگی :
عزت نفس خانوادگی از عقاید کودک در مورد خودش به عنوان عضوی از خانواده سرچشمه میگیرد کودکی که از محبت و احترام ویژه والدین و همشیره ها برخوردار است در این زمینه عزت نفس بالایی خواهد داشت .
عزت نفس جسمانی :
تصور جسمانی ترکیبی از ویژگیهای جسمانی و توانایی های بدنی است . عزن نفس کودک در این زمینه بر اساس رضایت از وضعیت جسمانی و ویژگی های ظاهری قرار دارد . نوعاً دختران بیشتر به خصوصیات بدنی و پسران به توانایی های جسمانی (قدرت بدنی) اهمیت می دهند .
عزت نفس کلی :
عزت نفس کلی کودکان بیشتر ارزیابی کلی «خود یا خویشتن» است و همانطور که بیان شد بر اساس ارزیابی فرد از خودش در همه زمینه ها قرار دارد . عزت نفس کلی از اعتقاداتی مانند من یک شخص خوب هستم یا من اغلب چیزهای مربوط به خودم را دوست دارم ناشی می شود . (بیابانگرد ، ۱۳۷۲ ، ص ۲۲ و ۲۳)
عزت نفس و عملکرد سودمند :
اکثریت نظریه پردازان کمال معتقدند افرادیکه از میزان عزت نفس بالایی برخوردارند عملکرد خوبی را نشان می دهند مدارک بی شماری از این عقیده حمایت بعمل می آورد .
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 07:15:00 ق.ظ ]
|