کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



نشان تجارتی برای تشخیص محصول خاص و جایگاه آن به کار گرفته میشود. نشانها میتوانند نشاندهندۀ ویژگیهای محصول باشند. شخصیت محصول توسط نام تجاری محصول ساخته میشود. نام های تجاری قوی میتوانند تصویر / وجهه شرکت مادر باشند و پذیرش مشتریان را برای خرید محصولات جدید معرفی شده بالا میبرد. نشانها میتوانند باعث شوند که خرید برای مشتریان آسانتر شود. آنها مطمئن هستند که فروش محصولات به دلیل وجود نشان تجاری تکرار گردد. نشان تجاری میتواند این ضمانت را داشته باشد که کیفیت محصول خاص در طی زمان بدون تغییر باقی بماند. تصویر ذهنی نشان تجاری میتوانند برای رقیبان مختلف متفاوت باشند. در نهایت مقایسۀ قیمتها مسألهای به حساسیت کمتر است و تفاوتهای دیگری نیز در فرایند ارزیابی میتواند وارد شود. مشتریان به دنبال این هستند که اطمینان بیشتری داشته باشند و فروش نشان تجاری خاص تضمین گردد. نشانهای تجاری متمایز میتوانند در بازار توسعه یابند. انواع مختلفی از نشانهای تجاری بر این اساس طبقهبندی شدهاند. نشان تجاری کارخانه ها حاصل از محصولات کارخانه ها است. این موارد گاهی به عنوان نشانهای ملی نامیده میشوند. نشان معاملاتی توسط واسطه ها تعیین میشود(بنت و راندل[۸۰]،۲۰۰۶: ۱۹۹). در برخی موارد به آن نشان تجاری خاص نیز گفته میشود. خصوصیات نام های تجاری خوب: پیشنهادکننده مزایای محصولات میباشد. ساده و کوتاه است. به راحتی هجی میشود. به خوبی خوانده میشود و تلفظ میگردد. خواندن آن صدای مطلوبی دارد. متمایز و قابل حفظ کردن است. برای محصولات جدید اضافه شده در خط تولید مناسب هستند. به شکل قانونی میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. آشنا بودن نشان تجاری با تأکید بر نشان تجاری زمانی اتفاق میافتد که مشتریان به طور کامل نشان تجاری را بشناسند و هیچگونه جایگزینی را برای آن نیابند. کارکرد نشان تجاری به آن معناست که مشتریان هدف میتوانند یک نشان تجاری خاص را در میان دیگر محصولات بیابند. تشخیص نشان تجاری زمانی صورت میگیرد که مشتریان نام نشان تجاری خود را به یاد آورند. عدم تشخیص نشان تجاری به آن معناست که مشتریان نمیتوانند نام نشان تجاری را در ذهن خود نگه دارند. پس زدن نشان تجاری زمانی صورت میگیرد. که مشتریان آنرا به خوبی دریابند. اما نشان تجاری خاص خود را خریداری نکنند. بازاریان بیش از یک محصول را مورد توجه قرار میدهند. استراتژی نشانهای تجاری به کار گرفته میشود تا اینکه در محصولات مختلف به کار رود.گروه محصولات دارای نشان تجاری مناسبترین گروه هستند چرا که از نظر کیفیت قابل مقایسه با دیگر محصولات میباشند. نشانهای تجاری خاص در هر محصول زمانی خواهد بود که تنوع زیادی در نوع محصولات و کیفیت آن دیده میشود. محصولات تولیدی آنهایی هستند که نشان تجاری ندارند. محصولات میانی معمولاً محصولات بازاری با قیمت کم هستند که برای مشتریان هزینهای که برای آن صرف میشود کاملاً قابل توجه است. نشان تجاری تحت لیسانس: این نشان تجاری یک نام تجاری خاص است که دیگر فروشندگان برای خرید آن پول میپردازند. در این وضعیت فروشندگان دیگر اجازه دارند که از کارکرد این نشان تجاری خاص استفاده کنند. نشان تجاری ثبت شده نشان تجاری یا نام تجاری برای تشخیص محصولات از میان محصولات دیگر به کار گرفته میشود. نشان تجاری ثبت شده به طور قانونی حفاظت شده است و میتواند برای استفاده دیگر ان کاملاً انحصاری باشد(اسماعیل پور،۱۱۲:۱۳۸۹).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ابعاد ارزش ویژ ه ی برند:
ارزش برند به چگونگی استفاده شرکت از ارزش بالقوه ی کالا و خدماتش بستگی دارد که بهطور ذاتی به جایگاه یابی [۸۱] و تصویر ذهنی برند بستگی دارد جایگاه یابی محصول در ذهن مشتریان در ارتباط با موفقیت نهایی محصول حیاتی است و ایجاد یک تصویر ذهنی خوب می تواند یک دارایی غیر مشهود برای شرکت تلقی گردد، همانگونه که تصویر ذهنی ضعیف می تواند یک- بدهی [۸۲] بهشمار بیابد.[۸۳] علائم تجاری و کانالهای ارتباطی وفاداری یک مفهوم مهم در استراتژی بازاریا بی هستند و بگفته ی آکر وفاداری برند هسته ی مرکزی ارزش ویژه ی برند هست . وفاداری منجر می شود مشتریان در بین راه حلها کمتر در جستجوی اطلاعات باشند. سولومون در سال ۱۹۹۲ نشان داد که تصمیمات خرید برمبنای وفاداری ممکن است بصورت عادت درآید و این ممکن است نتیجه ی رضایت از برند جاری باشد . اساس مشتریان وفاداربرای یک سازمان در کاهش هزینه ها و انجام کسب و کار دارای مزیت خواهد بود(بنت و راندل[۸۴]،۲۰۰۶: ۲۰۱).
متغییر وابسته متغیر مستقل
نام ونشان شرکت ایران خودرو در بازار
کیفیت درک شده از نام ملی سمند
(آکر،۱۹۹۶: ۲۸)
۲-۱۰.پیوند های ملی از نام ملی سمند بر نام ونشان شرکت ایران خودرو در بازار ( خودرو سمند)
نگرش عبارت است ازارزیابی ویاقضاوت (چه مثبت ،چه منفی )پایدار درباره اشیاء افراد ویا رویدادها.درنگرش ،ارزیابی نهفته است واین ارزیابی برروی قوۀ قضاوت وادراک شخص ،یادگیری و واکنش نسبت به دیگران وحتی برجهان بینی اثر میگذارد ،طبیعتاًنگرش های شخص دررفتار خریدوی نیز مؤثراست (اسماعیل پور،۱۱۴:۱۳۸۹).
عوامل روانی (روانشناختی )انتخاب ، خرید شخص تحت تأثیر چهارعاملی روانی عمده شامل انگیزش،درک،یادگیری ،باورهاوعقایدقرار می گیرد.(فروزنده:۲۷۳:۱۳۹۰).دراین پژوهش به بررسی ادراک ونگرش پرداخته است ادراک فرایندی است که ازطریق آن فرد محرک اطلاعات را از محیط گرفته و سازماندهی کرده وبه آن معنامی بخشد .به عبارت دیگر افراد،اطلاعاتی راکه می خواهند به آن توجه کنندانتخاب کرده آن راسازماندهی کرده وآنچه حس می شود رابه طریقه ای که برای آنها معنی دار باشد ،تعبیرمی کنند.افراد اطلاعات را به صورتی که متناسب با دانش ،اهداف وتجربیات آنها باشد تعبیر داده وسازماندهی مجدد می کنند.لذا رفتار افرادبه وسیله چگونگی درک آنها از محیط پیرامونشان مشخص ومعین می شود ونه با آنچه که واقعاًوجود دارد(شوئل وگیلتینون[۸۵]،۱۹۸۷: ۴۶).انسانهابه دلیل وجود فرآنیدشناختی توجه ،تحریف انتخابی وحفظ ونگهداری انتخابی ،ازمحرکهای مشابه برداشتها متفاوت دارند.(فروزنده ،۱۹۶:۱۳۸۹).
هویت نام تجاری تداعی است که از یک نام تجاری در ذهن مشتری نقش می بندد. تداعی یک نام تجاری در ذهن شامل هرچیزی است که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با نام تجاری در ارتباط است. متداول ترین عوامل تداعی کننده به ویژگی های محصول یا امتیازاتی برای مشتری مربوط می باشند. علاوه بر آن نام های تجاری از طریق عوامل تداعی کننده دیگری مانند استفاده وکاربرد، طبقه محصول، سبک زندگی واحساسات، شخصیت، نماد، ومصرف کنندگان محصول در ذهن مشتری نقش می بندند(آکر، ۱۳۸۶: ۲۲).
کاپفرر[۸۶] هویت نام تجاری را در شش بعد درنظر می گیرد(کاپفرر، ۱۳۸۵: ۷۰-۶۳):
۱- پیکر: یک نام تجاری در وهله اول یک پیکر دارد که از ویژگیهای مستقل تشکیل شده است.که این ویژگیها می توانند قابل رویت، یعنی باذکر نام تجاری بی درنگ به ذهن آیند یا نهفته(ولی قابل تشخیص).
۲- شخصیت: هرنام تجاری، شخصیتی دارد و درطول زمان یک منش کسب می کند. اگر یک نام تجاری را با فردی همانندسازی کنیم، به تدریج تصویری از آن فرد می سازیم که درضمن از محصولات وخدمات حرف می زنند.
۳- فرهنگ: نام تجاری فرهنگ خود را داردکه هرمحصولی از آن مشتق می شود. محصول تجسم فیزیکی وناقل این فرهنگ می باشد. فرهنگ برنظامی از ارزشها دلالت دارد و یک منبع الهام وانرژی برای نام تجاری است.
۴- رابطه: یک نام تجاری یک رابطه است واغلب فرصت تبادلی غیرمشهود را بین افراد فراهم می آورد. این امر به ویژه در مورد نام های تجاری بخش خدمات بسیار صادق است.
۵- بازتابش: یک نام تجاری، تصویر یک مشتری را بازتاب می دهد. میان این بازتابش و هدف نام تجاری تفاوت وجود دارد. هدف، خریداران یااستفاده کنندگان بالقوه نام تجاری را توصیف می کند. بازتابش لزوما هدف نیست. بلکه تصویری است از آن هدف که نام تجاری به جامعه ارائه می کند. یعنی نوعی همانندسازی است.
خودانگاره: خودانگاره مشتریان بعد ششم هویت را تشکیل میدهد. اگر بازتابش، آیینه بیرونی هدف باشد، خود انگاره، آیینه درونی خود هدف است. ما از طریق نگرش خود نسبت به نام های تجاری معین، نوعی رابطه درونی با خودمان برقرار می کنیم. به طورمثال وقتی مردی یکی از محصولات ورزشی را می خرد، اگرهم اهل ورزش نباشد، به طور درونی خود را عضوی از یک باشگاه ورزشی می بیند.
متغیر وابسته متغیر مستقل
نام و نشان شرکت ایران خودرو
پیوند های ملی از نام ملی سمند
(آکر،۱۹۹۶: ۲۸)
۲-۱۱.دیگر داراییهای اختصاصی که از نام سمند بدست آمده بر نام ونشان شرکت ایران خودرو در بازار ( خودرو سمند)
امروزه ساخت برندهای قوی، بخاطر مزیتهای فوق العاده ای که ایجاد می کند، الویت بازاریابی بسیاری از سازمانها شده است. برندهای قوی برای یک شرکت هویتی را در بازار ایجاد میکند. در اندازه گیری ارزش کلی یک برند، محققان بازاریابی و پژوهشگران شروع به آزمایش مفهوم ارزش برند می کنند که به ارزش کلی که نام برند به تولیدکننده، خرده فروشها و مصرف کنندگان می آورد اطلاق می گردد. در سال ۱۹۸۹ انجمن علمی بازاریابی ارزش برند را اینگونه تعریف کرد: ارزش افزوده ای که بواسطه ی نام در بازار از طریق حاشیه ی سود بهتر یا سهم بازار برای محصول ایجاد می شود. که این ارزش افزوده به وسیله ی مشتریان و سایر اعضای کانال می تواند بهعنوان دارایی با توجه به مالی و مجموعه ای از روابط و رفتارهای مطلوب تلقی گردد تعریف فوق ارزش یک برند نتیجه ی ادراک مصرف کنندگان از برند هست که به وسیله ی عوامل زیادی تحت تأثیر قرار می گیرد. لذا افزایش ارزش یک برند شامل افزایش ادراک مصرف کنندگان از کیفیت کالایی هست که مصرف می کنند(یاسین و همکاران[۸۷]،۲۰۰۷: ۵۶).
ارزش ویژه ی یک برند بدون شناخت و آزمایش دقیق منابع آن قابل فهمیدن و شناخت نیست که این ارزش برند ریشه در دو منبع دارد:
۱- سطح تجربه ای که یک مصرف کننده از محصول دارد .
۲-تصویر ذهنی از برند
مصرف کنندگان تمایل دارند کالاهایی را مصرف کنند که با تصویر ذهنی آنها مشابه باشد و برای قضاوت درباره ی کیفیت محصول که از دو منبع درونی نظیر ویژگی های منحصربفرد محصول و بیرونی نظیر قیمت و کیفیت و تصویر ذهنی از برند استفاده می کنند. نقش تصور ذهنی از برند )هم برای مشتریان با تجربه و هم بی تجربه( دارای اهمیت خاصی هست چرا که آنها سعی می کنند تصویر ذهنی خودشان را با خرید کالایی که اعتقاد دارند با تصویر آنها همسانی زیادی دارد،تقویت کنند و این آنها را قادر می سازد تابین خود و محصول ارتباط برقرار کنند مشتریان تنها با قیمت و کیفیت درگیر نیستند، بلکه سایر عوامل همانند برندهای کشور تولیدکننده نیز موثر هستند. چرا که بسیاری از مصرف کنندگان از تصمیم گیریهای کلیشه ای در برند کشور تولیدکننده با ادراک آنها نسبت به کشور مطابق با made in… استفاده می کنند. بعبارت دیگر اگر برچسب شهر و یا بطور کلی کشور تولیدکننده تصویر مطلوبی داشته باشد عالی تلقی می شود در غیر اینصورت کالای خوبی بنظر نخواهد آمد . تصویری که مصرف کننده از شرکت مبدأ دارد در تعریف ناگاشیما اینگونه است : تصویر، شهرت و کلیشه ای که مردان کسب و کار و مصرف کنندگان به تولیدات کشور خاص دارند که این تصویر به وسیله ی متغیرهای زیادی از قبیل محصولات ارائه شده در سایر زمینه ها، شخصیت های ملی، سوابق اقتصادی و سیاسی، تاریخ و تمدن ایجاد میشود( یاسین و همکاران[۸۸]،۲۰۰۷: ۵۸).
تعریف نام و نشان تجاری
یک نام تجاری یک نام، اصطلاح، علامت، نشان یا طرح یا ترکیبی از اینهاست که برای شناسایی کالاها یا خدمات فروشنده یا گروهی از فروشندگان و متمایز کردن این کالاها و یا خدمات از کالاها یا خدمات رقبا به کار می رود .به طور خلاصه نام تجاری سبب شناسایی فروشنده یا سازنده می شود.نام تجاری می تواند یک نام، یک علامت، نشان و یا سمبل دیگری باشد. فروشنده براساس قانون علامت تجاری حق استفاده همیشگی از نام تجاری را در اختیار دارد. بدین ترتیب نام های تجاری جدای از دارایی هایی نظیر مجوز بهره برداری، حق طبع و… هستند که از مدت زمان اعتبار خاصی برخوردار هستند. یک نام تجاری تعهد دائمی یک فروشنده را برای ارائه مجموعه ای از ویژگی ها، مزایا و خدمات خاصی را به خریداران می رساند.بهترین نام های تجاری حاوی تضمین کیفیت اند. اما یک نام تجاری می تواند سمبل موارد پیچیده تری هم باشد مانند: ویژگی محصول، مزایای محصول، فرهنگ استفاده از محصول و شخصیت استفاده کننده از محصول.با توجه به رشد فراگیر اینترنت، بسیاری از نام های تجاری که فاقد ویژگی های ملموس هستند، ظهور کرده اند(خلقی،۱۳۹۰: ۷۴).
نام و نشان تجاری برای هر شرکت از اهمیت زیادی برخوردار است ایجاد وحفظ موقعیت مناسب آن در اذهان مشتریان یکی از اهداف مهم بازاریابان می باشد. مشتریان نام تجاری را می خرند نه یک کالا را به عبارتی نام و نشان تجاری چیزی است که مشتری می خرد و کالا چیزی است که در کارخانه تولید می شود . کالا به وسیله رقبا قابل تقلید است اما نام و نشان تجاری منحصر به فرد است.
مفهوم ارزش ویژه نام ونشان تجاری
نام های تجاری از نظر توان وارزشی که در بازار دارند، با هم متفاوتند. در یک سو نام های تجاری هستند که خریداران در بازار اصلا با آنها آشنایی ندارند و در سوی دیگر نام های تجاری هستند که خریداران نسبت به آنها آگاهی کامل دارند. ورای این، نام های تجاری با درجه مقبولیت بسیارزیاد قرارمی گیرند ونام هایی که خریداران برای خرید آنها مقاومتی از خود نشان نمی دهند.پس از این نام تجاری وجود دارد که رجحان نسبت به آنها زیاد است. سرانجام نام هایی وجود دارد که وفاداری نسبت به آن زیاد است(کاتلر، ۱۳۸۴: ۴۸۳). از نظر آکر[۸۹] ارزش ویژه نام ونشان تجاری[۹۰] عبارت است از مجموعه ای از داراییها ومهارت هایی که با نام ونشان تجاری در ارتباط است. به این ترتیب، با ایجاد ارزش از طریق یک محصول یا ارائه خدمات، ارزش شرکت یا مشتریان آن، اضافه یا از ارزش آنها کم می شود. داراییها ومهارتهایی که ارزش ویژه نام ونشان تجاری برمبنای آنها می باشد از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت هستند. بااین وجود، آنها را می توان به چهار دسته تقسیم بندی کرد.که در (نمودار۱) نشان داده شده است(آکر، ۱۳۸۶: ۲۴۱).
الف) آگاهی نسبت به نام ونشان تجاری[۹۱]
آگاهی وشناخت نسبت به نام ونشان تجاری، اغلب امری بدیهی به نظر می رسد اما در واقع می تواند یک دارایی کلیدی و راهبردی باشد. در شرایط رقابتی بیرون کردن یک نام تجاری از موضع خود که به سطح بالایی از آگاهی وشناخت رسیده خیلی دشوار است. در برخی از صنایع که محصولات مشابهی تولید می کنند، آگاهی نسبت به نام ونشان تجاری، یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد می کند. درابتدا آگاهی نسبت به یک نام ونشان تجاری، حس نزدیک وآشنایی را به وجود آورده ومشتریان حس آشنایی رادوست دارند. در مورد محصولات کم درگیر[۹۲] نیز می تواند فرایند تصمیم خرید را راحت تر کرده وبرارزیابی مشتریان تأثیرگذار باشد. دوم اینکه، آگاهی از نام ونشان تجاری می تواند نشانه ای از وجود تعهد، محتوا و ویژگی هایی باشد که می تواند برای خریداران کالاهای صنعتی گران قیمت وحتی خریداران کالاهای مصرفی بادوام، حایز اهمیت باشد. سوم اینکه، برتری یک نام تجاری تعیین خواهد کرد که آیا این نام تجاری در موقعیت های کلیدی فرایند خرید، کاربرد خواهد داشت یا خیر؟ ومورد آخر اینکه، قدرت نفوذ نام تجاری در جایی است که یک نام تجاری تنها نامی است که در بازار وجود دارد و به یک طبقه از محصول اشاره می کند که مشتریان آن را به یاد می آورند(آکر، ۱۳۸۶، ۲۴۳).
متغیر وابسته متغیر مستقل
داراییهای اختصاصی کسب شده
(آکر،۱۹۹۶: ۲۸)
نام و نشان شرکت ایران خودرو
(آکر،۱۹۹۶: ۲۸)
۲-۱۲. ایران خودرو:
گروه صنعتی ایران خودرو (ایران ناسیونال پیشین) در ۱۲ مهرماه سال ۱۳۴۱ توسط برادران خیامی، احمد خیامی، محمود خیامی و حسن خیامی با هدف تأسیس و ادارهٔ کارخانجات به منظور تولید و تهیهٔ انواع خودرو، قطعات مربوط به آنها، فروش و صدور محصولات و با سرمایه‌ای در حدود ۱۰ میلیون تومان در خیابان اکباتان تهران تأسیس شد.این شرکت در اسفند ۱۳۴۲ با تولید اتوبوس کار خود را آغاز کرد. بعد از این مدیران شرکت بر آن شدند تا با کارخانه‌های دنیا ارتباط برقرار کرده و خودرویی برای قشر متوسط مردم تولید کنند. شرکت های فورد ، پژو ، فولکس و تالبوت از جمله گزینه‌هایی بودند که با آن‌ها تماس برقرار شد. در نهایت در سال ۱۳۴۵ قراردادی با شرکت تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودرو پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود به امضا رسید. با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن موقع زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود، در اردیبهشت ۱۳۴۶ تولید پیکان با ظرفیت ۶۰ هزار دستگاه آغاز شد و به تدریج به ۱۲۰ هزار دستگاه افزایش یافت.
گروه صنعتی ایران خودرو بزرگ‌ترین شرکت خودرو سازی ایران و خاورمیانه‌است که به طور متوسط ۵۰ تا ۵۵ درصد تولید خودرو ایران را به طور دائم به خود اختصاص داده‌است. این شرکت علاوه بر سایت اصلی که در کیلومتر ۱۴ بزرگراه شهید لشگری (جاده مخصوص کرج سابق) واقع است در شهرهای مشهد ، شیراز ، تبریز ، کرمانشاه و بابل نیز دارای پایگاه‌های تولید خودرو است. این گروه در زمینه صنایع ریلی هم فعالیت دارد.
سمند به معنای اسب زرد یکی از اتومبیل‌های ساخت ایران خودرو است. این اتومبیل در سال ۱۳۸۱ توسط گروه صنعتی ایران خودرو و با همکاری آلمان و انگلستان ساخته شد. این خودرو به کشورهای روسیه، چین، ترکیه، آذربایجان و چند کشور عربی و مناطقی در آفریقا و آمریکای مرکزی شامل بولیوی و ونزوئلا صادر شده است.
سمند هم اکنون در مدلهای سمند معمولی، سمند EL، سمند SE، سمند ال‌ایکس با ۳ موتور EF7 بنزینی یا پایه گاز سوز و TU5 اتوماتیک یا دنده‌ای و XU7JPL3، سمند سورن، سورن ELX، سمند سریر با موتور XU7JPL4 و سمند سفارشی LX موجود است. همچنین مدل‌های دیگری برای خانواده سمند طراحی شده‌اند ولی در حد یک طرح باقی‌ماندند. همچنین مدلی ارتقاء یافته با اسم دنا در سال ۱۳۹۲ به فروش گذاشته خواهد شد.
طراحی موتور، بدنه و شاسی این خودرو توسط شرکت های انگلیسی و فرانسوی انجام شده و قالبهای اصلی آن ژاپنی می‌باشدو جیگ و فیکسچرهای آن وهمچنین طراحی خط تولیدش کار شرکت کره‌ای ووشین می‌باشد.
سمند که خودروی ملی نیز نامیده می‌شود بر اساس پلتفورم پژو ۴۰۵ ساخته شده‌است. طراحی بدنه خودرو در شرکت فرست اتوموتیو که یک شرکت طراحی انگلیسی است صورت گرفته‌است، این طرح توسط ایران خودرو خریداری شد و تغییرات جزیی در آن صورت گرفت. موتور این خودرو نیز ساخت پژو است که البته موتور ۱۷۰۰cc توربوشارژر دوگانه سوز نیز برای آن توسط ایران خودرو با همکاری آلمان با نام EF7 ساخته شده‌است. قالب‌های اصلی بدنه خودرو (قطعات بیرونی یا به اصطلاح قالبسازان آتر) ساخت شرکت میازو ژاپن می‌باشد. این خودرو در سال ۱۳۸۵ به روسیه صادر شد. همچنین این خودرو با نام سنتا اورو (به معنی اسب تندرو) در کشور ونزوئلا به فروش می‌رسد.
طراحی و ساخت نمونه، محاسبات مهندسی، تست و در نهایت به تولید رساندن ))سمند)) به شکل کامل به وسیله کارشناسان مرکز پژوهشات ایران خودرو انجام شده است و در هر مرحله که احساس نیاز به مشاوره کارشناسان خارجی وجود داشته از تجربه شرکت ها یا مشاورین خارجی استفاده شده است، ولی سرنوشت هیچ قسمت از کار به شرکت های خارجی سپرده نشد.
۲-۱۳.مدل پژوهش: مدل ارزش ویژه نام تجاری دیوید آکر
دیویدآکر ، نام و نشان تجاری را سمبولی می داند که با تعداد زیادی دارایی و تعهد ذهنی پیوند خورده است و برای شناسایی و تمایز محصولات ارائه می شود. مدل آکر یک دیدگاه مفهومی است که در جستجوی مشخص کردن ویژگی هایی است که از دیدگاه مصرف کننده ارزش نام و نشان تجاری را شکل میدهد از دیدگاه آکر ارزش ویژه عبارت است از مجموعها ی از پنج گروه دارایی ها و تعهدات مرتبط با نام و نشان تجاری، نام و سمبول آن که ارزشی را به یک محصول یا خدمت ارائه شده به یک شرکت یا مشتریان آن، اضافه یا از آن کسر میکند. این گروه دارایی ها عبارتند از: ۱. وفاداری به نام تجاری، ۲. آگاهی از نام تجاری ۳. کیفیت درک شده ۴. وابسته های (پیوندها ی) نام تجاری و ۵. دیگر دارایی های اختصاصی نام تجاری.
۱. آگاهی از نام و نشان تجاری
یکی از جنبه های ارزش ویژ ه نام تجاری آگاهی و قابل رؤیت بودن نام و سمبول نام تجاری است. یافته ها نشان میدهد که مردم تمایل به خرید نام آشنا دارند، زیرا آنها با نام های آشنا راحتترند . این فرض نیز وجود دارد که نام تجاریی که مشهورست احتمالا قابل اعتماد است و کیفیت موجهی دارد. اغلب یک نام تجاری شناخته شده بهتر از نام های ناشناخته برگزیده میشود. عامل آگاهی از این نظر مهم است که یک نام تجاری در درجه اول باید وارد ملاحظات شخص شود باید یکی از نا م های تجاری باشد که برای خرید ارزیابی می شود .برای همین یک نام تجار ی ناشناخته معمولا شانس کمی برای خرید دارد نقش آگاهی از نام تجاری در ارزش ویژ ه نام تجاری بستگی به زمینه طبقه و سطح آگاهی دارد.
۲. کیفیت درک شده
کیفیت درک شده عبارت ا ست از ادراک مشتری از کیفیت کلی یا برتری یک کالا یا خدمت نسبت به تمایل مشتری به جایگزین های آن برای درک کیفیت درک شده، شناسایی و اندازه گیری ابعاد اساسی مفید خواهد بود ، اما خود کیفیت درک شده به خودی خود یک سازه جهانی و خلاصه است. نام تجاری با کیفیت درک شده توسط مشتری پیوند خورده است، ادارکی که تنها کیفیت کلی را نشان میدهد و ضرورتا بر مبنای دانش مشتریان در خصوص ویژگی های جز ئی آن نیست. کیفیت بالا می تواند پایهای برای گسترش دامنه نام و نشان تجاری باشد
۳. مجموعه های از وابسته ها
وابسته مبنایی را بر ای تصمیم خرید و وفاداری ایجاد می کنند. وابسته ها از راه های زیر می توانند ارزش ایجا د کنند: پردازش بازیابی اطلاعات و تمایز، دلایلی برای خریدن نام تجاری و ایجاد نگرش و احساس مثبت ، پایه ای بر ای گسترش دامنه نام تجاری هستند وابسته های قوی می تواند پایه ای برای گسترش دامنه نام تجاری شود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 06:47:00 ق.ظ ]




بعد از جنگ جهانی دوم به مدت تقریباً۴۰ سال ژئوپلتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگ‎های نیمه اول قرن بیستم منسوخ گردید، هر چند ژئوپلیتیک در این دوره از دستور کار دولت ها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما همچنان در دانشگاهها تدریس می­شد. برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپلیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است:

اول اینکه جغرافیدانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردند و سیاست‎های آلمان نازی را متأثر از این مکتب می‎دیدند. خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنار کشیده، توجه خود را به دولت ها و درون مرزهای سیاسی بین المللی معطوف داشتند و واژه ژئوپلیتیک بر چسب غیر علمی‎به خود گرفت و از محافل علمی‎و دانشگاهی طرد شد.دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی باز دارندگی هسته ای بود. توانایی پرتاب سلاح‎های هسته ای بوسیله هواپیما و موشک به فاصله‎های دور،باعث شد که دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمی‎شدند. دلیل سوم، ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده ی جهت گیری سیاست ها بود. ژئوپلیتیک جنگ سرد و ژئوپلیتیک عصر هسته ای از مشخصات دوره افول ژئوپلتیک هستند (زین العابدین، ۱۳۸۹ : 13).
۲-۱-۳- دوره احیا
بعد از پایان جنگ جهانی دوم جغرافیدانان شرمنده شدند و از آن پس تلاش نمودند جغرافیدانانی که ژئوپلیتیک را در اختیار آلمان نازی (هیتلر) گذاشته اند،کنار گذارند، و نتیجه اینکه حدود ۴۰ سال ژئوپلیتیک طرد شد. تا اینکه در دهه 1980 در جنگ ویتنام[2] و کامبوج[3] بر سر تصاحب منطقه ی مکنگ[4]، گر چه هر دو کشور از بلوک شرق بودند، ایدئولوژی نتوانست جنگ را از بین ببرد. بنابراین، در گزارش این مناقشه و روابط دو کشور، مجدداً از مفهوم ژئوپلتیک استفاده شد و سپس کسینجر[5] بصورت تفننی از واژه ی ژئوپلیتیک در مسائل جهان استفاده نمود. علاوه بر آن در جنگ ایران و عراق (1988-1980) و اشغال کویت توسط عراق (1991-1990 ) و به ویژه سقوط پرده آهنین در اروپا از سال 1989 موجب پر رنگ تر شدن این مفهوم شد و به خصوص فروپاشی شوروی (سابق) و برجسته شدن ملیت ها این مفهوم را به صورت یک مفهوم کلیدی در عرصه بین المللی قرار داد (زین العابدین،۱۳۸۹ :۲۸).
در حالیکه نامداران جغرافیای سیاسی چون ریچارد هارتشورن و استیفن جونز سخت در تلاش شکوفا ساختن جغرافیای سیاسی در جهان دوران میانه ی قرن بیستم شدند و سیاستمدارانی چون هنری کیسینجر واژه ژئوپلیتیک را دوباره به زبان روزمره سیاسی نیمه دوم قرن بیستم باز گرداند، جهانی اندیشانی چون ژان گاتمن و سوئل کوهن پیروزمندانه جهانی اندیشی جغرافیایی(ژئوپلتیک) را به بستر اصلی مباحث دانشگاهی باز گرداندند.در این زمینه ژان گاتمن[6] با طرح تئوری «آیکنوگرافی[7]– سیروکولاسیون[8]» «حرکت» را در مباحث ژئوپلیتیک در معرض توجه ویژه قرار داد و عوامل روحانی یا عامل «معنوی» را در جهانی اندیشی «اصل» یا «مرکز» دانست و «ماده» یا «فیزیک» را تأثیر گیرنده قلمداد کرد (مجتهد زاده،۱۳۸۶:۹۶).
سائول بی کوهن می‎گوید: موضوعات ژئوپلیتیکی مهمتر از آن بودند که جغرافیدانان آنها را کنار بگذارند و اکنون خیلی از جغرافیدانان با یک تأخیر به او ملحق شده اند و از باز گشت و تجدید حیات ژئوپلتیک به اندازه او استقبال کرده اند.
2-2-رویکردهای جدید ژئوپلیتیک
همه نظریه‎های ژئوپلیتیکی جنبه ژئواستراتژیکی داشته و برای کسب قدرت بر فضای جغرافیایی تأکید داشتند. اما پس از پایان جنگ سرد و با مطرح شدن نظام نوین جهانی بسیاری از دیدگاه های ژئوپلیتیکی جنبه ی کمی‎پیدا کرد و حتی بعضی از این دیدگاه ها در عالم سایبر اسپیس مطرح شدند. در نظام نوین جهانی عده ای در تحلیل ژئوپلیتیکی خود، رویکرد انرژی را مد نظر قرار دادند،عده ای به مسائل زیست محیطی معتقد بودند، بعضی فرهنگ را عامل اصلی ژئوپلیتیک دانستند و بالاخره، عده ای مسائل ژئواکونومی‎را در تحلیل ژئوپلیتیکی خود مورد توجه قرار دادند. می‎توان گفت که معیار‎های قدرت که نظامی‎گری بود، به طور کلی جای خود را با معیار‎های مذکور تغییر داد. یعنی، قبل از پایان جنگ سرد، معیار اصلی قدرت نظامی‎گری بوده و تمام عوامل اقتصادی، اجتماعی به صورت ابزار مورد توجه بوده است.به علاوه مشخصه ی اصلی ژئوپلیتیک دوره جنگ سرد جهان دو قطبی، جهان سوم و کشورهای عدم تعهد بودند، اما در نظریه ی جدید ژئوپلیتیکی، جهان چهارم مطرح است (زین العابدین، ۱۷۱:۱۳۸۹).
۲-2-۱-رویکرد نظم نوین جهانی
اولین بارجورج بوش پدر[9] رئیس جمهور اسبق آمریکا در جریان جنگ خلیج فارس در1990م نظام نوین جهانی[10] را مطرح نمود. و در سال 1991 پس از مذاکرات خود در هلسینکی[11] با گورباچف[12] و مارگارت تاچر[13]، رهبران اروپا، سازمان ملل متحد،کشورهای عربی به ویژه خلیج فارس و سایر هم پیمانان خود، نظریه نظام نوین جهانی خود را اعلام نمود (حافظ نیا،۵۳:۱۳۸۵).
این نظام دیدگاه‎های جدید آمریکا را بیان می‎کند. با فروپاشی نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و از بین رفتن رقابت قدرت ها، جهان از این پس صاحب نظام نوینی شود که بر قدرت همه جانبه آمریکا استوار است. قدرت و سلطه آمریکا بر جهان بدون تسلط بر خلیج فارس ممکن نبود. نظام نوین جهانی طرحی جدید برای سلطه بر مناطق مهم جهان توسط آمریکا بود. این نظام به رغم عنوان گول زننده آن، شکل جدیدی از استعمار نو است که جهان را به سوی مخاصمه و تلاطم سوق می‎دهد. جورج بوش پدر نظم نوین جهانی را این چنین تعریف می‎کند: «نظم نوین جهانی می‎گوید که بسیاری از کشورها با سوابق متجانس و همراه با اختلافات، می‎توانند دور هم جمع شوند تا از اصل مشترکی پشتیبانی کنند و آن اصل این است که شما با زور کشور دیگری را اشغال نکنید…» اما آمریکائیها از زمان پی ریزی چنین نظریاتی، کمترین توجهی به آنچه خود معتقدند نداشته اند و تعبیر «نوام چامسکی» نظم نوین جهانی تعبیر تازه ای از توسل به زور و انقیاد مضاعف ملت ها است.تمام ابعاد نظم نوین جهانی بر پایه منافع و توسعه طلبی آمریکا استوار است در عصر نظم نوین جهانی، ثبات و امنیت تقریباً به طور کامل برای هیچ کشوری- حتی آمریکا- وجود ندارد.
2-2-2-رویکرد ژئواکونومی
پایه و اساس ژئواکونومی‎استدلالی است که از طرف ادوارد لوتویک[14] ارائه شده است. او خبر از آمدن نظم جدیدبین المللی در دهه نود می‎داد که در آن ابزار اقتصادی جایگزین اهداف نظامی‎می‎شوند. به عنوان وسیله اصلی که دولت ها برای تثبیت قدرت و شخصیت وجودی شان در صحنه بین المللی به آن تأکید می‎کنند و این ماهیت ژئواکونومی‎است (عزتی،۱۰۷:۱۳۸۸)
ژئواکونومی‎عبارت ازتحلیل استراتژی­ های اقتصادی بدون درنظر گرفتن سودتجاری،که ازسوی دولتها اعمال می­ شود،به منظورحفظ اقتصادملی یا بخشهای حیاتی آن وبه دست آوردن کلیدهای کنترل آن ازطریق ساختارسیاسی وخط مشیهای مربوط به آن پرداخت. (عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت و فضا را مدّ نظر دارد و هدف اصلی آن کنترل سرزمین و دستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای اقتصادی فناوری و بازرگانی است بدین ترتیب به نظر می‎رسد مفاهیم ژئواکونومی‎در رویارویی با مسائل قرن 21 از کارآیی مناسبی در مقیاس جهانی برخوردار خواهد بود (واعظی،1388 :32)
ژئواکونومی‎رابطه بین قدرت وفضا را بررسی می‎کند. فضای بالقوه ودرحال سیلان همواره حدود ومرزهایش درحال تغییروتحول است،ازاین رو آزادازمرزهای سرزمین وویژگیهای فیزیکی ژئوپلیتیک است.درنتیجه تفکر ژئواکونومی‎شامل ابزارآلات لازم وضروری است که دولت می‎تواندازطریق آنها به کلیه اهدافش برسد.(عزتی،1387: 110)
ژئواکونومی‎و ژئوپلیتیک دارای تفاوتهای اساسی با هم می‎باشند،اول اینکه ژئواکونومی‎محصول دولت ها وشرکتهای بزرگ تجاری با استراتژیهای جهانی است درحالی که این خصیصه در ژئوپلیتیک نیست. نه دولت ونه شرکتهای تجاری هیچ نقشی درژئوپلیتیک ندارندبلکه یکپارچگی اتحادیه ها،منافع گروهی وغیره برپایه نمونه‎ های تاریخی با عملکردی نامرئی دراستراتژیهای ژئوپلیتیکی پایه واساسی برای همه صحنه‎های ژئوپلیتیکی هستند.
دوم اینکه هدف اصلی ژئواکونومی‎کنترل سرزمین ودستیابی به قدرت فیزیکی نیست بلکه دست یافتن به استیلای تکنولوژی وبازرگانی است. ازلحاظ کاربردی بایدگفت که مفهوم وعلم ژئوپلیتیک می‎تواند درنشان دادن راه وروش‎هایی برای پایان دادن به نزاعها ودرگیری ها ودرمجموع اختلافات نقش اساسی داشته باشددرحالی که ژئواکونومی‎ازچنین ویژگی برخوردارنیست(عزتی،1387: 112)
2-2-3- رویکرد ژئوکالچر
ژئوکالچر یا ژئوپلیتیک فرهنگی فرایند پیچیده ای از تعاملات قدرت،فرهنگ، و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیده‎های نظام اجتماعی همواره در حال شکل­ گیری، تکامل،آمیزش، جابجایی در جریان زمان و در بستر محیط جغرا فیایی کره زمین اند.به عبارت دیگر ژئوکالچر ترکیبی از فرایند ‎های مکانی – فضایی قدرت فرهنگی میان بازیگران متنوع و بی شماری است که در لایه‎های مختلف اجتماعی و درعرصه محیط یکپارچه سیاره زمین به نقش آفرینی پرداخته و در تعامل دائمی‎با یکدیگر بسر می­برندو بر اثر همین تعامل مداوم است که در هر زمان چشم انداز فرهنگی ویژه خلق می‎شود.از این رو ساختار ژئو کالچر جهانی بیانگر موزاییکی از نواحی فرهنگی کوچک و بزرگی است که محصول تعامل‎های مکانی – قضایی قدرت فرهنگی اند که در طول و موازات یکدیگر حرکت می‎کنند (دیلمی‎معزی،2:1387).
ژئوکالچر پدیده ای است که بر شالوده نظام اطلاع رسانی نوین و یا صنایعی استوار است که به تولید محصولات فرهنگی مبادرت می‎ورزد وظیفه این صنایع تولید انبوه محصولات فرهنگی است. نظام سلطه فرهنگی در جهان کنونی در کنار نظام سلطه اقتصادی یا سیاسی از عناصر اصلی نظام ژئوپلیتیک جهانی می‎باشند. امروزه منطق حاکم بر فرایند‎های ژئوکالچر جهانی بر اشکال پیچیده و تکامل یافته تر شیوه‎های رقابتی مبتنی است. این فرایند در عین نافذ بودن، مدام در تکامل می‎باشد
پدیده‎های فرهنگی به دلیل خصیصه‎های مکانی شان همواره میل به ثبات و پایداری در مقابل نوآوری ها دارند که می‎توان به تلاش جوامع سنتی و حفظ میراث فرهنگی و آداب و سنن و نمادهای تاریخی و … اشاره کرد. از طرفی الگوهای تمدنی به واسطه ماهیت فضائیشان در جهت سرعت بخشیدن به تغییرات فرهنگی و زدودن مرزهای قراردادی هستند(حیدری،۱۳۸1 :۱۶۸).
۲-2-4- رویکرد ژئوپلیتیک زیست محیطی
مسایل ژئوپلیتیک زیست محیطی از اواخر قرن بیستم به موضوع اصلی فعالیت­ها و نگرانی­ها بین گروه‎های انسانی و بازیگران ملی و فراملی در سطوح منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. محیط زیست بشری در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی دستخوش مخاطرات گردیده است. این مخاطرات در سه بعد: کاهش و کمبود منابع، تخریب منابع و آلودگی محیط زیست تجلی یافته است. از دید ژئوپلیتیک، کمبود منابع زیست محیطی یا محروم کردن انسانها از زیستن در مکان مورد علاقه آنها رقابت و کنش متقابل بین گروه‎های انسانی و بازیگران سیاسی در سطوح مختلف را در پی دارد.(www.civilica.com).
طی چند دهه گذشته، افزایش جمعیت، گسترش دامنه مداخلات بشر در طبیعت برای تأمین نیازهای فزاینده از منابع کمیاب طبیعی، گسترش رویکرد سودانگاری در غالب طرح‎های توسعه ای، بی پروایی نسبت به جستار پایداری محیط زیست در ساخت سازه ها و زیر ساخت ها و مانند آن،پیامدهای ناگواری همانند گرمایش کروی، ویرانی لایه ازن، پدیده ال نینو، طوفانهای سهمگین، بالا آمدن سطح آب دریاها، گسترش گازهای گلخانه ای، خشکسالی، سیل، فرو نشست زمین، کاهش آب شیرین، بیابان زایی، کاهش خاک مرغوب، آلودگی هوا، باران‎های اسیدی، جنگل زدایی و نابودیت تنوع زیستی، نشانه‎هایی از جهانی شدن پیامدهای فروسایی محیط زیست در سطح فروملی و فراملی و جهانی بودن بوده اند. تداوم وضعیت موجود،آینده زیست و تمدن فراروی بشر را مبهم و نامطمئن کرده است.نگرانی از این وضعیت به همراه شرایط نا مطلوب کنونی، در طرح رویکردهایی همانند امنیت زیست محیطی، ژئوپلیتیک انتقادی، ژئوپلیتیک زیست محیطی، توسعه پایدار بسیار اثر گذاشت. با توجه به این که مفهوم «جهان» از مقیاس‎های مطالعاتی دانش یاد شده است، مرزهای محلی و ملی را در نوردیده اند، محیط زیست سویه ای ژئوپلیتیک یافته است (کاویانی،۱۳۹۰: ۸۵).
2-2-5-رویکرد ژئوپلیتیک انتقادی
در مورد ماهیت و چیستی ژئوپلیتیک انتقادی نظریه‎های مختلفی ارائه شده است. عده ای از نظریه پردازان، ژئوپلیتیک انتقادی را در مقایسه با ژئوپلیتیک سنتی، که به دلیل سوء استفاده از شواهد جغرافیایی به نفع مقاصد امپریالیستی لکه دار گردیده، از لحاظ علمی‎مستقل و بی طرفانه می‎دانند که می‎تواند با دیدگاهی متعالی به امور جهانی نگریسته و تحقیق عینی بپردازد(مویر،220:1379). عده ای را باور بر این است که ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست­های پنهان دانش ژئوپلیتیک است (میرحیدر،42:1386)
از اوایل1970، شاهد ظهوررویکردی نوین به نام «ژئوپلیتیک انتقادی[15]»هستیم.دانشمندان ژئوپلیتیک چون اتوتایل[16] ومیشل فوکو را می‎توان ازپیشگامان این حرکت نوین دانست. این دانشمندان به طور همزمان، هم از ژئوپلیتیک انتقاد کردند و هم خود از اندیشمندان این عرصه بودند. این افراد، سیاست اندیشمندانه خود را بر «ضد ژئوپلیتیک» تعریف کرده و با وجود این، در چارچوب زیر بنایی مفاهیم ژئوپلیتیک کار می‎کردند (مویر،۳۷۸:۱۳۷۹).
محققین ژئوپلیتیک انتقادی تمایل دارند بجای تمرکز بر شناسایی عوامل جغرافیایی مؤثر بر شکل گیری قدرت دولتها و سیاست خارجی ایشان، از یک سو دریابند که سیاستمداران چگونه «تصاویر ذهنی» خود را از جهان ترسیم نموده اند و این بینش ها چگونه بر تفاسیر آن ها از مکان‎های مختلف تأثیر می‎گذارند؟ ژئوپلیتیک انتقادی به عنوان نظریه ای نسبتاً جدید که توانسته است خود را بر اساس مؤلفه‎های حاکم میان بازیگران روابط بین الملل، نظام مند سازد، چارچوبی مناسب برای فهم ژئوپلیتیکی جدید، به دور از عناصر سختی هم چون مرز و مکان ایجاد کرده است. بر اساس فهم برخی از موضوعات، بدون توجه به بعضی مسائلی که طبق نظریات سنتی غیرمرتبط می‎نمودند، امری ناقص خواهد بود. از منظر ژئوپلیتیک انتقادی، استراتژی قدرت همیشه نیازمندبه کارگیری فضا وهمین سبب گفتمان می­باشد. (www.javanemrooz.com)
رویکرد انتقادی، کوشش منتقدانه برای کشف ساختارهای جامعه معاصر است که ضمن نقد زیربنایی رویکردهای رایج در شناخت جامعه به تبیین کاستی ها ی روش شناسی آنها می‎پردازند و شیوه‎های اثبات گرایی (پوزیتیوسیتی) را در مطالعه جامعه نقد می‎کند و بر این انگاره استوار است که صرف تجربه و روش‎های تجربی کافی نیست و نباید مطالعه جامعه را همسان با مطالعه طبیعت انگاشت. هدف نظریه پردازان مکتب انتقادی، ایجاد دگرگونی‎های فرهنگی و روشنگرانه برای کاهش نابرابری‎های جهانی، برقراری عدالت بین المللی، احترام به تفاوت ها و گرایش به ارزش‎های فرهنگی جدیدی است که بر فرایند تعامل موجود در صحنه‎های اجتماعی و تمدنی حاکم شود و تعامل و عمل را در چارچوب ارزشهای موجود رهبری کند (مشیر زاده،۱۳۸۴ :۲۲۱).
هر چند ژئوپلیتیک به مطالعه روابط متقابل جغرافیا، قدرت سیاست و کنش‎های ناشی از ترکیب آنها با یکدیگر می‎پردازد (حافظ نیا،۳۶:۱۳۸۵). اما امروزه گفتمان آن تابعی از چالش‎های برخاسته از «جهانی شدن‎های اقتصادی»، «انقلاب اطلاع رسانی» و«خطرات امنیتی جامعه جهانی» است (مجتهد زاده،۱۲۸:۱۳۸۱)و بالاخره ژئوپلیتیک انتقادی در جستجوی آشکار کردن سیاست‎های پنهان دانش ژئوپلیتیک است.مباحث ژئوپلیتیک مقاومت و آنتی ژئوپلیتیک از جمله مباحث مهم در پژوهش ها و نوشته‎های مربوط به ژئو پلیتیک انتقادی می‎باشد.این رویکرد توجهش را صرفاً به رویه سلطه ژئوپلیتیک معطوف نداشته بلکه به رویه دیگر ژئوپلیتیک که مقاومت می‎باشد بیشتر توجه می‎کند. و عاشورا به عنوان عالیترین و متعالی ترین صحنه ژئوپلیتیک مقاومت از چنان ماندگاری و جاودانگی برخوردار بوده و هست که امروزه و در قرن بیست و یکم وهزاره سوم نیز توان تحریک و به غلیان در آوردن جنبش‎های مقاومت را دارد. بسیاری از نهضت ها و مقاومت ها در دنیای اسلام و حتی غیر اسلام الگوی مقاومت خود را از عاشورا الهام گرفته اند. (باباخانی،38:1392)
2-3-اندیشه ملی گرایی
ملی گرایی مفهومی‎کاملا سیاسی دارد. این مفهوم به عنوان یک اندیشه و فلسفه سیاسی تلقی می­ شود. اندیشه‎ای که در هر ملتی ریشه در هویت ملی و میهن دوستی آن ملت دارد. در حالی که مفهوم میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند، ناسیونالیسم پدیده ای فلسفی و نوین محسوب می‎شود که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شده است. در این راستا هنگامی‎که جنگ جهانی اول و جنگ‎های بزرگ قبل از آن بیشتر با انگیزه میهن دوستی شروع شده بود، جنگ جهانی دوم حاصل برخورد اندیشه‎های ناسیونالیستی بود.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
ناسیونالیسم به وابستگی مردم یک منطقه که براساس یک احساس مشترک به وجود آمده گفته می­ شود این احساس مشترک ممکن است علل تاریخی، فرهنگی، نژادی، جغرافیایی و غیره داشته باشد. ناسیونالیسم در حقیقت ملاتی است که گروه‎های مختلف را به هم پیوند داده و واحدی به نام ملت را به وجود می‎آورد. (روشن و فرهادیان،242:1385)
میهن دوستی و دلبستگی به هویت میهنی مفاهیم غریزی و کهن هستند. ناسیونالیسم یا ملی گرایی مفهومی‎کاملاً سیاسی است که از سوی اروپای بعد از انقلاب صنعتی به جهان بشری معرفی شد. از نظر واژه شناسی ناسیونالیسم از ریشه ناسی(Nasci)آمده است این واژه لاتین متولد شدن معنی می‎دهد و نظریه تکاملی ایده ناسیونالیسم را تأیید می‎کند.(حافظ نیا و همکاران،210:1389)
اگر ناسیونالیسم بر مبنای برگشت به ارزشهای جاهلی و اساطیری باشد، ارتجاعی محسوب می‎شود و اگر بر مبنای یک احساس انسانی و فرهنگ خلاق باشد، مترقیانه خواهد بود. مفهوم ناسیونالیسم در قرن نوزدهم و بیستم به طور گسترده ای از اروپا به سایر نقاط و از جمله خاورمیانه انتشار یافت. افکار ناسیونالیستی به دلایلی چند در نیمه دوم قرن نوزدهم در خاورمیانه، گسترش یافت.
اول: افتتاح مدارس جدید درمصر، لبنان وسوریه
دوم: اختراع چاپ که به دنبال خود آگاهی از امور سیاسی را افزایش داده و مشوق احیای فرهنگی- ادبی شد.
سوم: تجزیه امپراطوری‎های قدیم که به دنبال خود، خود مختاری گروه‎های ملی را به دنبال داشت.(درایسدل و بلیک،77:1386)
با شروع قرن بیستم ناسیونالیسم به یک قدرت عمده سیاسی در خاورمیانه تبدیل شد و تأثیرات آن زمانی به اوج خود رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب، ایرانی و یهود به طور همزمان در این منطقه ظهور کردند، از عوامل اصلی که سبب بروز شکاف و اختلاف در میان شیعیان منطقه خاورمیانه شده، اندیشه‎های ناسیونالیستی پیروان این مذهب در کشورهای مختلف می‎باشد. تنوع نژادی و قومی‎شیعیان ساکن در منطقه خاورمیانه الهام بخش اندیشه‎های ناسیونالیستی در میان آنان گردیده و این امر واگرایی و فقدان وحدت مذهبی در بین آنان را به دنبال دارد. ویژگی عمومی‎ناسیونالیسم تأکید بر برتری هویت ملی بر دعاوی مبتنی بر طبقه، دین و مذهب است و بر این اساس عوامل زبانی، فرهنگی وتاریخی مشترک به همراه تأکید بر سرزمین خاص، هویت بخش گروهی از مردم می‎شود.
بدین ترتیب ایدئولوژی ناسیونالیسم با تأکید بر نژاد و زبان در جهان اسلام که مرکب از انواع زبانها و نژادها ی گوناگون است، یکی از عوامل اصلی واگرایی تلقی می‎گردد. تجارب تاریخی گویای این واقعیت است که حتی پان عربیسم از ادعای نهضت وحدت سراسری اعراب نتوانست در جوامع و کشورهای عربی ایجاد وحدت نماید و طی جنگهای اعراب اسرائیل و با شکست اعراب اعتبار خود را از دست داد. به طوری که در جریان جنگ 1991 آمریکا و متحدین با عراق برخی کشورهای عرب برای آزادی کویت به یک کشور دیگر عرب(عراق)، حمله ور شدند(صفوی،202:1387).
2-4-میهن خواهی
میهن خواهی یا وطن دوستی فلسفه سیاسی ویژه ای نیست، بلکه غریزه ای است که از حس اولیه ی تعلق داشتن به مکان و هویت ویژه ای آن و حس دفاع از منافع اولیه ی فردی در آن مکان ویژه ناشی می‎شود. گونه ی اولیه ی خودنمایی این غریزه کم و بیش در همه ی حیوانات قابل مشاهده است. بیشتر حیوانات محدوده‎های مشخصی را برای جولان دادن و منافع اختصاصی، فردی یا گروهی خود در نظر گرفته و به آن دلبستگی و تعلق می‎یابند و دخالت و تجاوز دیگران را در آن با سرسختی دفع می‎کنند. (مجتهدزاده،70:1381). مفهوم میهن از انگیزه‎های سیاسی دور است و از حد غریزه ی طبیعی خارج نمی‎شود. میهن خواهی یا میهن دوستی تا آن اندازه طبیعی و غریزی است که با تعلقات معنوی انسان درآمیخته و جنبه ی الهی به خود می‎گیرد و به گونه ی مفهوم مقدس خودنمایی می‎کند.
2-5- مفهوم ملت
جمع افرادی که از پیوندهای مادی و معنوی ویژه و مشخصی برخوردار باشند و با مکان جغرافیایی ویژه ای، «سرزمین سیاسی یکپارچه و جداگانه» همخوانی داشته باشند و حاکمیت حکومتی مستقل را واقعیت بخشند، ملت آن سرزمین یا کشور شناخته می‎شوند. بدین ترتیب ملت و ملیت پدیده‎های سیاسی هستند که در رابطه مستقیم با سرزمین واقعیت پیدا می‎کنند و این اصطلاحات در حالی که مباحث سیاسی هستند، جنبه ای کاملاً جغرافیایی به خود می‎گیرند. (مجتهدزاده،65:1381).
در زبان‎های اروپایی واژه ملت از کلمه(natio) مشتق شده و بر مردمانی دلالت دارد که از راه ولادت با یکدیگر نسبت دارند و از یک قوم و قبیله هستند. ملت به مجموعه ای از افراد ساکن در فضای جغرافیایی مشخص و محدود از حیث سیاسی اطلاق می‎شود که بر اساس عوامل و خصیصه‎هایی نظیر تبار، تاریخ، فرهنگ، دین، مذهب، سرزمین، قومیت، زبان و …نسبت به یکدیگر احساس همبستگی می‎کنند و خود را متعلق به یک ما می‎دانند.(حافظ نیا و همکاران،108:1389)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]




فردوسی در این‌جا داستان جمشید را رها می‌کند و به داستان ضحاک می‌پردازد و بعد در نقطه‌ای این‌دو را به هم پیوند می‌زند.
مردی از سرزمین عربستان که در عین شاهی بسیار نیکمرد بود و مرداس نام داشت. او پسری به نام ضحاک داشت که اندک بهره‌ای از مهر نداشت. روزی ابلیس شوم به سان نیک‌خواهی بر ضحاک ظاهر گشت و او را از راه نیک به در برد و جوان به گفتار او گوش فرا داد. او مقابل ابلیس سوگند یاد کرده بود که از او اطاعت کند و از آن‌چه ابلیس با او می‌گوید: با کسی در میان ننهد. ابلیس او را به کشتن پدر تشویق کرد چراکه پادشاهی او تنها برازنده ضحاک می‌دانست و به ضحاک گفت که اگر از این سخن و سوگندی که خورده‌ای سر بتابی، سوگند برگردن تو می‌ماند و تو خوار می‌شوی و پدرت ارجمند می‌گردد. پس بدان دلیل ضحاک سر به فرمان ابلیس نهاد و پدر را به قتل رساند و خود بر تخت پادشاهی نشست. پس برای بار دوم ضحاک در هیئت خوالیگری بر ضحاک ظاهر می‌گردد و خود را به او معرفی می‌کند و خورشتخانه را به‌دست می‌گیرد. آن زمان تنوع غذایی نبود و کمتر از کشتنی‌ها خورش می‌ساختند پس ضحاک به شکلی تنوع غذایی ایجاد رد و به ضحاک از انواع گوشت پرندگان و چارپایان خوراند. بدین ترتیب ضحاک از کم خردی دل به مهر ابلیس سپرد و سر سپرده او گشت و بدو گفت هر درخواست داری بگو تا آن را اجابت کنم. پس ابلیس گفت: اگرچه من در مقابل شکوه شاهی تو جایگهی ندارم اما دوست دارم که کتف تو را ببوسم و چشم و روی را بدان بمالم. پس ضحاک خواسته او را اجابت می‌کند. ابلیس ضحاک را می‌بوسد و ناپدید می‌شود و از بوسه‌گاه ابلیس دو مار سیاه می‌روید. ابلیس برای بار سوم در هیئت پزشکی بر ضحاک ظاهر می‌شود و بدو می‌گوید تنها راه حفظ درمان و آرامش این است که به مارها مغز سر مردم (انسان) خورشت دهی. همزمان در ایرام مردم پیمان و پیوند از جمشید گسسته بودند و هر سوی کشور شورش و جنگ و جوش بود. پس ایرانیان که خبر پادشاهی ضحاک را شنیده بودند به نزد او آمدند و از او خواستند که پادشاه ایران گردد و آن‌ها را از دست جمشید دروغزن مغرور نجات دهد. پس ضحاک که مثل هر پادشاه دیگری به فکر گسترش قلمرو شاهی خود بود از این موقعیت استفاده کرد و جمشید هم که بخت خود را کندرو دید و تنها مانده بود و یاریگری نداشت میدان را خالی کرد و تاج و تخت شاهی را به ضحاک سپرد و بدین ترتیب ضحاک ماردوش پادشاه ایران گردید. جمشید از ترس ضحاک به‌مدت صد سال ناپدید شد. و بالاخره در کنار دریای چین در دست ضحاکیان گرفتار شد و ضحاک از او نگذشت و با اره به دو نیم کرد و زمانه او را چنان از صفحه زندگیش محو کرد که کهربا کاه را. و بدین ترتیب زندگی هفتصد ساله جمشید به پایان رسید.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲ـ۴ـ۳ـ سیرت
در ارتباط با سیرت اشخاص، اولین نکته این است که سیرت‌ها پسندیده باشد. این داستان دارای چهار شخصیت می‌باشد: جمشید، مرداس، ضحاک، ابلیس.
جمشید: نباید وی را در تمام دوره زندگیش دارای سیرتی نیکو دانست؛ چراکه در اواخر عمر، گرفتار کبر می‌گردد و ادعای خدایی می کند. در واقع کبر و غرور، زندگی جمشید را به دو دوره اهورایی و اهریمنی تقسیم می‌کند.
مرداس: چنین می کند که در تمام دوره حیاتش دارای شخصیتی مثبت و سیرتی پسندیده است و حکیم طوس نیز نسبت به سیرت او نظری کاملاً مثبت دارد.
ضحاک و ابلیس: از شخصیت‌های کاملاً اهریمنی این داستان به‌شمار می‌روند.
سیرت اشخاص باید با طبیعت و سرشت آن‌ها مناسبت داشته باشد. در این داستان ضحاک و ابلیس، چنان‌که از سرشت آنان انتظار می‌رود، جز شومی و شرارت پیشه نمی‌کنند. ضحاک فریب ابلیس می‌خورد و به بیراه می‌رود و زندگی اهریمنی‌ای را برای خود برمی‌گزیند. مرداس که دارای طبیعت پاک و نیکویی است، پاکدینی و خداترسی و نیک‌مردی را بر‌می‌گزیند. جمشید نیز چنان‌که اقتضای انسان ظلوم جهول می‌کند، تمام سال‌های نیک سیرتی و اهورایی خود را به ادعایی ناروا می‌فروشد و تا پایان عمر در رسوایی و خفت به سر می‌برد.
سومین نکته مشابهت با اصل که همان شباهت سیرت اشخاص داستان با افراد، در زندگی واقعی است، می‌باشد. با اندکی تأمل درمی‌یابیم که هر کدام از شخصیت‌های این داستان، نمونه‌ای از افراد در دنیای خارج و اطراف ما هستند: جمشیدها، مرداس‌ها، ضحاک‌ها و ابلیس‌ها. انسان با خواندن این داستان‌ها می‌کوشد دنباله‌رو مرداس‌ها باشد و به دام ابلیس‌ها نیفتد و از ضحاک‌ها دوری جوید و از زندگی جمشیدها عبرت بگیرد.
چهارمین نکته ثبات شخصیت افراد داستان است حتی در بی‌ثباتی‌شان.
جمشید چنان‌که اقتضای انسان زمینی است، این ویژگی را داراست. او دو طریقه و روش مختلف را در زندگی برمی‌گزیند، یکی سر به راه دارد و دیگری به بی‌راه. در دوره‌ای مطیع و فرمانبر کیهان خدیو بودن و دوره‌ای دیگر سر به سرکشی و جدال با او برداشتن. این تحول در سیرت و شخصیت برای او عاقبتی جز بدبختی و با اره دو نیم شدن ندارد.
مرداس بر نیک‌مردی و نیک‌کرداری خود تا پایان عمر پابرجا می‌ماند. وی نیک سیرت‌ترین شخصیت داستان است.
ضحاک و ابلیس نیز تا پایان در بد سیرتی خویش می‌مانند.
۲ـ۴ـ۴ـ شخصیت
۲ـ۴ـ۴ـ۱ـ اشخاص بازی پیچیده، بازی ساده
الف) اشخاص بازی پیچیده:
جمشید دارای شخصیتی پیچیده است. او پادشاهی است که به گفته خویش دو مقام شهریاری و موبدی را با هم دارد و از فره ایزدی برخوردار است. جهان را از آشوب و آشفتگی برمی‌کشد. دوره حکومت او دوره‌ای همراه با آرامش و آسایش است؛ اما دریغ که ناگاه به خود می‌نگرد و جهان را تحت سیطره خویش می‌بیند، پس خودبین می‌گردد، فره ایزدی از او می‌گریزد و ایران به مدت هزار سال تحت سیطره ضحاک مار دوش می‌رود.
خواننده داستان از جمشید انتظار چنین عمل و در نتیجه آن چنین سرنوشتی ندارد.
ابلیس وجود خارجی دارد و هر بار در هیئتی بر ضحاک ظاهر می‌گردد و او را به بی‌راهه می‌کشاند. مخاطب او را دروغگوی و دروغزنی می‌بیند و در طول داستان از پیش‌بینی نیرنگ‌هایش ناتوان می‌باشد. او ضحاک را به زوال و نابودی می‌کشد و پس از آن‌که او را بیچاره دو عالم نمود، ناپدید می‌گردد.
ب) اشخاص بازی ساده:
دو شخصیت دیگر داستان مرداس و ضحاک دارای شخصیتی ساده‌اند. مرداس تنها برای مدت زمانی کوتاه در داستان ظاهر می‌گردد و چیزی نمی‌گذرد که به توطئه ابلیس به‌دست پسرش ضحاک از میان می‌رود. او فردی پاکدین و خداترس است.
ضحاک شخصیتی منفور و منفی داستان است که تا پایان عمر خود، بر سیرت زشت خود می‌ماند. فریب خورده ابلیس است و در طی نقشه‌ای که توسط ابلیس از پیش طراحی شده بود، کشنده پدر می‌گردد. دوران حکومت و پادشاهی او همراه با ظلم و بیداد است.
۲ـ۴ـ۴ـ۲ـ ترسیم سیمای اشخاص
۱ـ توصیف طبع و رفتار و حرکات اشخاص
الف) توصیف طبع و رفتار:
جمشید: او پادشاه فرهمند ایرانی بود. در دوران اهورایی زندگی‌اش همه او را مطیع و فرمانبردار بودند و دست بدان از زندگی ایرانیان کوتاه بود. پادشاهی او مصادف بود با انواع اکتشافات و اختراعات. در دوره اهریمنی زندگی‌اش هرج و مرج ایران را فرا گرفت چراکه او به خویشتن مغرور گردید و ادعای خدایی نمود.
مرداس: پادشاه پاکدین و نیک‌سرشت عربستان. او خداترس، اهل نماز و نیایش، سخاوتمند و عدالت کار بود.
ضحاک: کشنده پدر، نامهربان، ناپاک، کم‌خرد و دلیر.
ابلیس: فریب‌کار و هزار چهره.
ب) حرکات اشخاص:
جمشید: قدرتمندی و لیاقت او در کشورداری را می‌توان با بررسی دوره اهورایی زندگی او مشاهده کرد. او در این دوره پادشاهی با کفایت بود. دیوان را به خدمت انسان گرفت و خدمات ارزنده‌ای به مردم ارزانی داشت. دوره دوم زندگی او دوره ذلت و خجلت و عزلت بود. او به قدرت خود مغرور گردید و ادعای خدایی نمود. پس همگان سر از اطاعت او پیچیدند.
ضحاک: بد سیرتی او را در خداترسی و نیایش به درگاه پروردگار در نیمه‌‌های شب و عدالت‌ورزی‌هایش جلوه‌گر است.
ابلیس: نشان زشتکاری و بدسرشتی او در فریب ضحاک و به هیئت‌‌های مختلف بر او وارد شدن و او را به کار‌های ناپسند وادار نمودن، دیده می‌شود.
۲ـ توصیف اعتبار و آبروی اشخاص
جمشید: پسر طهمورث، پادشاه ایران، جانشین پدر، پادشاهی با فره ایزدی که مقام شهریاری و موبدی را با هم داراست در دوره اهورایی مورد پسند و اقبال همگان و در دوره اهریمنی زندگی‌اش منفور همگان.
ضحاک: پسر مرداس پادشاه دشت سواران نیزه‌گذار (عربستان) قاتل پدر، فریب خورده ابلیس، مستبد و نامهربان، کم‌خرد و ناپاک، ایرانیان پس از ادعای خدایی نمودن جمشید بدو پناه بردند و او را به‌عنوان پادشاه ایران برگزیدند.
ابلیس: به‌دلیل نابکاری‌ها و بد طینتی‌هایش، منفور همگان.
مرداس: پادشاه عربستان، که دارایی و ثروت بسیار داشت و به عدالت‌کاری و پاکدینی مشهور بود.
۲ـ۴ـ۴ـ۳ـ اشخاص بازی اصلی (درجه یک) و درجه دو
الف) اشخاص بازی درجه یک و اصلی: جمشید، ضحاک، ابلیس
ب) اشخاص بازی درجه دو: مرداس
۲ـ۴ـ۴ـ۴ـ شخصیت پویا و ایستا
الف) شخصیت پویا: جمشید، دارای شخصیتی پویاست چراکه او در پایان داستان شخصیتی کاملاً متفاوت از ابتدای داستان دارد.
ب) شخصیت ایستا: مرداس، ضحاک و ابلیس، به‌دلیل داشتن یک شخصیت تا پایان داستان.
۲ـ۵ـ اندیشه و گفتار
الف) اندیشه
همان موضوع و مضمون حاکم بر داستان است. خواننده پس از خواندن این داستان به این نتیجه می‌رسد که ناسپاسی به درگاه حق و کبر و غرور در برابر او انسان را هرقدر که در مقام و موقعیتی والا باشد، به حضیض ذلت می‌کشاند.
ب) گفتار
قدمعلی سرامی در اثر خود با عنوان از رنگ گل تا رنج خار معتقدند که داستان جمشید جزء آن دسته از داستان‌هایی است که خود به تنهایی دارای کیفیت داستانی می‌باشد؛ اما چون همه مشخصات داستان را دربر ندارد، آن را باید جزء نیمه داستان‌های شاهنامه به‌حساب آورد (سرامی، ۱۳۷۳: ۵۰).
از عناصر مهم داستان گفتار است. فردوسی به اهمیت گفتارگذاری در کار داستان‌پردازی وقوفی تام تمام دارد او به‌وسیله گفتار در روند داستان کیفیات روحی قهرمانان داستان خود را به مخاطب نشان می‌دهد. مخاطب اشخاص داستان را در تنگنا‌های نیایش و نفرین، رایزنی و خوداندیشی می‌شناسد و با او پیوند روحی، روانی برقرار می‌سازد (سرامی، ۱۳۷۳: ۳۶۱).
ابیاتی که در ادامه در ذیل مبحث گفتار خواهد آمد کمتر از زبان جمشید و بیشتر گفت‌و‌گو‌های میان ضحاک و ابلیس است. حکیم طوس آن بخش که مربوط به حضور ضحاک است را هرچند که کوتاه می‌باشد، به مدد گفتار به پیش می‌برد.
خواننده به مدد گفت و شنود‌های ضحاک و ابلیس از اهداف و درونیات آن‌ها آگاه می‌شود.
۲ـ۶ـ تک گفتارها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:47:00 ق.ظ ]




الف. تجربۀ حرفه­ای. مسیرهای تخصصی[۴۲] (شغلی) دانشگاهیان عبارتند از سرمایه ­گذاری­های بلندمدت در دانش، مهارت، و تخصص لازم در جهت دریافت مشوق­های بیرونی (جوایز و…)، احساس شناخته شدن، و وجهه میان همردیفان (شامل تشویق، رضایت درونی ناشی از حل مسئله). بسیاری از دانشگاهیان، صاحب تجربه در صنعت هستند که این تجربیات می ­تواند در همان مراحل اولیۀ مسیر تخصصی و شغلی آنها باشد؛ بعنوان مثال بعد از دریافت مدرک کارشناسی ارشد، یا طی مدتی که موقتاً از فعالیت­های دانشگاهی فاصله گرفته است. همچنین باید خاطر نشان کرد که بسیاری از دانشگاهیان مسیرهای شغلی چندگانه دارند که قسمتی در بخش دولتی و قسمتی نیز در بخش خصوصی می­باشد.
محققینی که زمان بیشتری از مسیر شغلی­شان را در صنعت می­گذرانند می­توانند بیشتر در فعالیت­هایی که منجر به دریافت پتنت می­ شود مشارکت داشته باشند، نسبت به آنهایی که تجربۀ کمتری در این زمینه دارند و یا اصلاً تجربه­ای ندارند.
بر این اساس، سه دلیل، برای اینکه تجربۀ صنعتی بیشتر، ادراک وجود مانع برای ارتباط داشتن با صنعت را کاهش می­دهد قابل انتظار است: اول اینکه محققینی که دارای چند مسیر شغلی­اند، طی تجربۀ کاری­شان، بیشتر با هنجارهای فرهنگی صنعت، هماهنگ شده ­اند؛ دوم اینکه، این محققین، شبکه ­های اجتماعی مرتبط بیشتری نسبت به سایر محققین دارند که می­توانند از آنها برای شروع یک فعالیت تحقیقییا برای توسعه و اتمام آن، کمک بگیرند؛ و سوم اینکه آنها می­توانند موانع معامله­ای را بهتر مدیریت کنند چراکه بعنوان یک فرد فعال در بخش خصوصی، امکان بیشتریدارد که از طرف سازمان­های خارج از دانشگاه به آنها پیشنهاداتی در مورد حقوق مالکیت فکری­شان و نیز روابط قراردادی آتی شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ب. تجربۀ تحقیقات تعاملی و مشترک با شرکای تجاری. این عامل، یکی از عوامل تأثیرگذار در تعامل دانشگاهیان با صنعتگران است.
سرمایۀ ارتباطی محققین دانشگاهی با شرکای تجاری خود، به طور قابل توجهی با میزان مشارکت آنها در فعالیت­های انتقال دانش ارتباط دارد. دانش این محققین از بازار، فن­آوری، و نیازهای مشتریان، که اثر زیادی بر شکل دادن نگرش و مهارت­شان در کارآفرینی دارد اساساً از طریق تعاملات نزدیک با شرکای صنعتی آنها به دست می ­آید. به همین دلیل، انتظار باید داشت که محققینی با سابقۀ همکاری تحقیقاتی با صنعت، کمتر تحت تأثیر موانع محوری و معامله­ای قرار گیرند. به این دلیل که این تجربه به آنها این فرصت را می­دهد که یاد بگیرند چگونه از شرکای تجاری خود برای تحقیقات­شان و برای هدایت تحقیقات­شان به سمت آنچه صنعت می­خواهد استفاده کنند. محققین ماهر در این زمینه، فعالیت­هایمتداول و مشخصی در تعامل با صنعت دارند، یاد گرفته­اند با زبانی تحقیقات خود را بیان کنند که هم برای شرکای تجاریشان ارزشمند باشد و هم برای همکاران خود در دانشگاه.
ج. اعتماد میان محققین دانشگاهی و شرکای تجاری آنها. روابط فردی و اعتمادمحور میان دانشگاهیان و شرکای تجاری­شان، برای انجام فعالیت­های اثربخش انتقال دانش، بسیار مهم است. تعامل میان این دو گروه، معمولاً بصورت تبدیل تحقیقات اولیه و نارس دانشگاهی به فن­آوری­های بازارگرا می­باشد که البته تعهد دو طرف برای موفقیت این تلاش، ضروری است. در این حوزه، روابط بر پایۀ اعتماد، مخصوصاً برای تسهیل تبادل دانش و اطلاعاتی که سازماندهی آنها بسیار مشکل است بسیار اهمیت دارد. اعتماد، این دو بخش دانشگاهی و صنعتی را قادر می­سازد تا تعهدات دوجانبه را در انجام پروژه­ ها رعایت کرده؛ و کمک می­ کند تا هر بخش، احساس کند در صورت بروز مشکل، با وی عادلانه رفتار خواهد شد.

عوامل تأثیرگذار بر محققین دانشگاهی برای تعامل با صنعت
در بررسی تنوع ارتباط صنعت و دانشگاه می‌توان کانال­ها و روش­هایی که محققین دانشگاه با صنعت، تعامل دارند را چنین نام برد: مشاوره و قرارداد تحقیقات، تحقیقات مشترک، آموزش، فروش حق امتیاز اختراع، و تشکیل شرکت­های اقماریدانشگاهی است.
در این میان، عوامل تأثیرگذار بر محققین دانشگاهی برای تعامل با صنعت شامل موارد زیر است:
الف. ویژگی‌های فردی محققین: تجربه تحقیقات تعاملی فرد با صنعت، وضعیت استادی فرد، سن
ب. ویژگی‌های واحد سازمانی در دانشگاهی که فرد محقق به آن تعلق دارد: کیفیت تحقیقات واحد دانشگاهی، درآمدهای تحقیقاتی واحد دانشگاهی
ج. ویژگی‌های دانشگاهی که محقق در آن در حال فعالیت است: میزان حمایت از توسعه منطقه‌ای (که بوسیله تعداد رشته‌های فنی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد[۴۳])، و میزان مشارکت در فعالیت‌های انتقال فن‌آوری (که بوسیله نسبت بودجه تحقیقاتی دانشگاه که صنعت آنرا تأمین می‌کند اندازه‌گیری می‌شود).
نتایج تحقیق، حاکی از این است که خصوصیات فردی محقق، نسبت به ویژگی­های واحد سازمانی محقق یا ویژگی‌های دانشگاهی که وی به آن تعلق دارد تأثیر بیشتری روی تعامل وی با صنعت دارد. بر این اساس، در مورد ویژگی‌های فردی باید گفت هرچه تجربه تحقیقات تعاملی فرد، بیشتر باشد احتمال بیشتری برای تعامل با صنعت وجود دارد (تعاملات از انواع مختلف آن). همچنین، وضعیت استادی فرد نیز عامل تأثیرگذاری است. وضعیت استادی با چرخه شغلی فرد، مرتبط است؛ به این معنی که هرچقدر فردی، در چرخه شغلی خود در وضعیت بهتری قرار داشته باشد (وضعیت استادی: مربی، استادیار، دانشیار، پروفسور) تعامل بیشتری با صنعت برای فعالیت‌های تجاری‌سازی دارد. سن فرد، برعکس ویژگی‌های پیشین، اثر معکوسی بر تعامل دارد.
در مورد ویژگی‌های واحد سازمانی محقق باید متذکر شد که کیفیت تحقیقات واحد سازمانی، اثری بر احتمال تعامل محققین آن واحد با صنعت ندارد. این بررسی در مورد درآمدهای تحقیقاتی واحد دانشگاهی به ازای هر استاد، حاکی از تأثیر مثبت زیاد آن بر تعامل واحد سازمانی با صنعت است.
در مورد ویژگی‌های دانشگاهی نیز باید گفت که هیچکدام از دو گزینه‌ای که در موارد بالا برای ویژگی‌های دانشگاهی ذکر شدند تأثیری بر تعامل با صنعت ندارند (دی­اِسته و پاتل، ۲۰۰۷، ۱۳۰۶).

رابطه میان شایستگی و میزان تعامل
رابطۀ بین شایستگی (کیفیت) اعضای هیأت علمی و میزان تعامل آنها با صنعت، بر اساس رشته­ های مختلف، متفاوت است.
این رابطه در رشته­ های مهندسی و فیزیک مانند مهندسی مکانیک و مهندسی تولید، در تمامی اشکال آن (تحقیقات مشارکتی، قرارداد تحقیقات، و مشاوره) و در تمامی سطوح شایستگی محقق (میزان شایستگی و تراز شایستگی محقق) مثبت است.
این نتیجه، برای رشته­ های پزشکی و زیست­فناوری نیز صادق است مخصوصاً هنگامی که با شرکت­های بزرگ، تعامل داشته باشند ولی برخلاف رشته­ های فن­آوری محور که در بالا ذکر شد، این رابطه در محققین تراز اول، منفی است و آنها مشارکت کمتری با صنعت دارند. محققین تراز اول در این رشته­ها از کمک­هزینه­ های عمومی تحقیقات[۴۴]، بهره می­برند بنابراین کمتر تمایل دارند تا وارد تعامل با صنعت شده و منابع مالی، جذب کنند.
در علوم اجتماعی، رابطۀ منفی بین شایستگی محقق و تعاملاتی که بیشتر عملیاتی هستند وجود دارد و محققین تراز اول، جذب روابطی با صنعت می­شوند که کمتر عملیاتی بوده و اهداف آن بصورت مشارکتی تعریف شده باشد و نه یکجانبه (از طرف صنعت)؛ و بر عکس، تعامل محققین، هنگامی که اهداف، یکجانبه تعیین شده باشند (مانند قرارداد تحقیقات و مشاوره) با رتبۀ شایستگی محقق، رابطۀ عکس دارد. شواهد حاکی از این است که در این رشته­ها محققین تراز اول، تمایل دارند در روابط مشورتی، مشارکت داشته باشند؛ بدین معنی که به دولت، مشورت دهند؛ و دولت نیز تمایل دارد که این محققین را برای اهداف مشاوره­ای، استخدام کند (پِرک­مَن و دیگران، ۲۰۱۱، ۵۵۰ ـ ۵۴۸).
تجاری­سازی دانش و انتقال تکنولوژی، از جمله انواع ارتباطات هستند که ذیلاً ابعاد مختلف آنها و نحوه انجامشان بررسی خواهد شد.

دانشگاه و تجاری­سازی دانش
از دانشگاه­­ها انتظار می­رود نقش فعالی در تجاری­سازی و انتقال دانش و فناوری به صنعت، ایفا کنند. هرچه دانشگاه­ها بیشتر به ابزارهای حمایت از کارآفرینی تجهیز گردند و بستر مناسب­تری برای تجاری­سازی ایده­ ها و انتقال فناوری­های تولید شده ایجاد نمایند در انجام رسالت خود موفق­تر خواهند بود. در حال حاضر در سطح دانشگاه­ های کشور نهادهای مختلفی در ارتباط باتجاری­سازی نتایج تحقیقات و کارآفرینی دانشگاهی ایفای نقش می­ کنند که عبارتند از دفاتر ارتباط باصنعت، مراکز کارآفرینی، مراکز رشد و پارک­های علمی. البته این نهادها و ساختارها ممکن است در دانشگاه­ های مختلف، اسامی متفاوتی داشته باشند. با وجود ساختارهای حمایت از کارآفرینی در دانشگاه­ها همچنان حضور شرکت­های فناوری­محور منشعب از دانشگاه­ها را کمرنگ می­بینیم در حالیکه ایجاد شرکت­های انشعابی دانشگاهی در بسیاری از منابع، مؤثرترین سازوکار انتقال فناوری از دانشگاه به صنعت معرفی شده است. همچنین این روش تجاری­سازی، از سایر روش­ها مثلاً اعطای امتیاز بهره ­برداری از فناوری، برای دانشگاه، منافع بیشتری در پی دارد (جبل‏عاملی و آزادگان‏مهر، ۱۳۸۹، ص. ۱۶-۱۵).
مهمترین موانع تجاری­سازی دانش و کارآفرینی دانشگاهی را می­توان چنین برشمرد:
«بوروکراسی و عدم انعطاف سیستم مدیریت دانشگاه»، «عدم وجود ارتباطات و شبکه­ هایی میان سرمایه ­گذاران، فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «فرهنگ متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «قوانین ضعیف حفاظت از دارایی­ های فکری در سطح ملی»، «وابسته بودن دانشگاه به بودجه­ های دولتی»، «عدم شناخت دانشگاه از نیازها و اولویت­های بخش کسب و کار»، «عدم احساس نیاز و فقدان انگیزه برای تجاری­سازی دانش»، «منافع متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»، «عدم حمایت­های مالی دانشگاه از پژوهشگران برای بهره برداری از دانش تولید شده توسط آنها»، «انگیزه­ های متفاوت فعالان صنعت و دانشگاه»، «اختصاص منابع ناکافی برای انتقال فناوری»، «فقدان آگاهی فعالان صنعت از فناوری­های تولید شده در دانشگاه»، «ناکافی بودن سهم استادان از درآمدهای حاصل از تجاری­سازی دانش»، «فقدان حمایت­های فیزیکی (تجهیزات و فضا) دانشگاه از پژوهشگران»، «عدم آشنایی پژوهشگران دانشگاه با مهارت­ های کسب و کار»، «فقدان بخشی ویژه در دانشگاه به منزله متصدی تجاری­سازی دانش (دفتر انتقال فناوری) با کارکنانی ماهر در این فراگرد»، «عدم آزادی عمل استادان برای مشارکت در فعالیت­های کسب و کار»، «ذهنیت عمومی (غیر انتفاعی) بودن دانشگاه­ها و لزوم انتشار نتایج پژوهش­های آن»، «نگرش منفی دانشگاهیان در مورد درگیر شدن در فعالیت­های کسب و کار»، «کیفیت پایین دانش و فناوری تولید شده در دانشگاه»، «عدم آگاهیپژوهشگران دانشگاه از حقوق مالکیت فکری»، «انتظارات غیر واقع­بینانه استادان یا مدیران دانشگاه در مورد ارزش فناوری­های خود» (پورعزّت، قلی‏پور و ندیرخانلو، ۱۳۸۹، ص. ۷۳).

مکانیسم انتقال فن­آوری از دانشگاه به صنعت
این مکانیسم­ها به دو نوع رسمی و غیر رسمی قابل تقسیم است. مکانیسم­های رسمی شامل: قراردادهای اعطای لیسانس، تحقیقات مشترک، و شرکت­های مشترک دانشگاه­محور[۴۵]می­باشد (سیِ­جِل و فان[۴۶]، ۲۰۰۵، ص. ۳۸ـ۱).به همین طریق، می­توان انوع غیر رسمی انتقال فن­آوری از دانشگاه به صنعت، از طریق اعضای هیأت علمی دانشگاه را نیز چنین نام برد: انتقال دانش، چاپ و انتشار آثار مشترک با صنعت، و مشاوره (سیِ­جِل و دیگران، ۲۰۰۴، ص. ۱۴۲ـ۱۱۵).
بر اساس یک تحقیق به عمل آمده مشخص شده است که اعضای هیأت علمی مرد نسبت به اعضای هیأت علمی زن، تمایل بیشتری به برقراری روابط غیر رسمی از نوع انتقال دانش تجاری و مشاوره دارند. نتیجۀ دیگر این تحقیق، گویای این واقعیت است که تفاوت قابل ملاحظه­ای میان اعضای هیأت علمی رسمی و غیر رسمی[۴۷] در برقراری ارتباط از هر کدام از انواع ذکر شدۀ ارتباط غیر رسمی وجود دارد؛ و هرچه مدت زمانی که یک عضو هیأت علمی، رسمی است زیادتر باشد تمایل وی به برقراری ارتباط از تمامی سه نوع یاد شده نیز بیشتر خواهد بود؛. و آخرین نتیجه­ای که این تحقیق به آن دست یافته این است که اعضای هیأت علمی­ای که زمان بیشتری را در تحقیقات وابسته به گرَنت[۴۸] سپری می­ کنند تمایل بیشتری به داشتن ارتباط غیر رسمی از نوع انتقال دانش تجاری و چاپ و انتشار آثار مشترک با صنعت دارند (لینک[۴۹] و دیگران، ۲۰۰۶، ص. ۱، ۱۴ـ۱۳).

فرایند انتقال تکنولوژی از دانشگاه به صنعت
پیش از پرداختن به فرایند انتقال تکنولوژی، لازم است مراجع ذی­نفع کلیدی در انتقال تکنولوژی از دانشگاه به صنعت، ذکر شود. این مراجع عبارتند از: ۱ ـ دانشمندان و دانشجویان دانشگاه که فناوری­های جدید را کشف می­ کنند؛ ۲ ـ مدیران و کارکنان فناوری دانشگاه که رابط بین دانشمندان آکادمیک و صنعت هستند و دارایی­ های فکری دانشگاه را مدیریت می­ کنند؛ ۳ ـ کارآفرینان و شرکت­هایی که فناوری­های دانش­بنیان را تجاری­سازی می­ کنند. البته موارد یاد شده لیست کاملی از آنان نیست. بعنوان مثال، دولت نیز که تأمین مالی بسیاری از پروژه­ های دانشگاهی را بر عهده دارد می ­تواند بعنوان ذی­نفع در نظر گرفته شود.
شروع فرایند انتقال تکنولوژی از زمانی است که یک دانشمند، اختراع خود را در دفتر انتقال فناوری، افشا می­ کند. در اینجاست که مقامات دانشگاه باید در مورد ثبت حق امتیاز این نوآوری[۵۰]، برای حفاظت از دارایی فکری خود، تصمیم ­گیری کنند و این امر، هزینۀ زیادی در برخواهد داشت. زیرا باید پتانسیل تجاری­سازی آن توسط دفاتر انتقال فناوری[۵۱] بررسی شود. از آنجا که بیشتر دانشگاه­ها بودجۀ اندکی برای ثبت حق امتیازها دارند باید تصمیم اساسی اتخاذ نمایند. به ویژه هنگامی که دانشگاه به دنبال یک حفاظت جهانی برای حق امتیاز باشد، هزینۀ بسیار بالایی را متحمل خواهد شد. دانشگاه می ­تواند حفاظت ملی امتیاز را درخواست نماید چراکه فناوری را با هزینۀ کمتری، محافظت می­ کند.
هنگامی که حق امتیاز، اعطا شد برخی اوقات، این دفاتر می­توانند به همراه هیأت علمی، به بازاریابی فناوری اقدام کنند. اعضای هیأت علمی می­توانند در فرایند شناسایی شرکت­های بالقوۀ امتیازپذیر، مشارکت داشته باشند.
مرحلۀ بعد شامل کار با شرکت­های خصوصییا کارآفرینان نوپا (تازه­تأسیس) برای مذاکره در مورد یک توافق­نامۀ حق امتیاز برای دارایی فکری است. این توافقنامه می ­تواند شامل منافعی مانند مجوز حق امتیاز یا سهمی در شرکت­های تازه­تأسیس برای دانشگاه باشد.
در آخرین مرحله، فناوری تبدیل به محصول تجاری می­ شود. دانشگاه ممکن است ارتباط کاری خود را با شرکت، با ارائۀ منابع جدید به منظور فعال نگاه داشتن توافقنامۀ جاری ادامه دهد. بعلاوه ممکن است اعضای هیأت علمی بعنوان مشاوران فنییا اعضای هیأت مدیره و دارای سهم در شرکت تازه­تأسیس، فعالیت نمایند (طالبی و زارع یکتا، ۱۳۸۷، ص. ۱۱۶-۱۲۰).

ارتباط متقابل دانشگاه، صنعت و دولت
۲ ـ ۱۷ ـ ۱ ـ ضرورت برقراری ارتباط
توسعه دانشگاهی، یک مسیر طولانی را از «دانشگاه آموزش­محور یا همان نسل اول» که صرفاً فعالیت آموزشی داشته؛ تا «دانشگاه تحقیق­محور یا نسل دوم» (که از آن بعنوان انقلاب اول دانشگاه یاد می­ شود)؛ و از دانشگاه تحقیق­محور تا «دانشگاه کارآفرین یا نسل سوم» طی کرده است (که از آن بعنوان انقلاب دوم دانشگاه یاد می­ شود). انقلاب اول، طییک توسعه و تغییر درونی که در گروه ­های تحقیقاتی دانشگاه صورت گرفت بوجود آمدند که به این گروه­ ها «شبه شرکت[۵۲]» گویند و اساس آنها همان دریافت هزینه­ های تحقیقاتی در یک محیط رقابتی بود. انقلاب دوم، مربوط است به شرکت دانشگاهیان در فرایند انتقال تکنولوژی به شرکت­ها و مؤسسات تجاری از طریق مکانیسم­هایی که به همین منظور در دانشگاه، طراحی شده ­اند (اِتزکوویتز، ۲۰۰۳، ص. ۳۱۸ـ۳۱۷).
در اقتصاد مبتنی بر دانش، دانشگاه­ها علاوه بر مأموریت­های آموزشی و تحقیقاتی، مأموریت سوم خود یعنی مشارکت فزاینده­تر در نوآوری و توسعۀ فناوری را عهده­دار شده ­اند. بنابراین شبکه ­های جدید وابسته به دانشگاه­ها در حال رشد می­باشند و دانشگاه­ها با توجه به ظرفیت­هایی که به عنوان نهاد تولید و توزیع­کنندۀ دانش دارند به صورت دانشگاه­ های کارآفرین نقش اساسی را در نوآوری صنعتی و توسعۀ تکنولوژی ایفا می­ کنند.
تحقیقات جهانی بیانگر آن است که پیشرفت فناوری، صرفاً به عملکرد داخلی بنگاه­ها وابسته نیست و شدیداً متأثر از کنش متقابل و روابط متعامل بنگاهها با دانشگاه­ها و سایر سازمان­های مرتبط می­باشد.
در ایران، ضعیف بودن ارتباط دانشگاه با صنعت، علاوه بر دلایل ساختاری که به اصل وجودی دانشگاه­ها و صنایع و عدم وابستگی آنها به یکدیگر، و ساختارهای کلان اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی برمی­گردد از نبود حلقه­های واسط و فصل مشترک و فرایند مدیریتی حاکم بر ارتباط دو بخش در سطوح کلان و خرد نیز ناشی می­ شود به طوری که ارتباط غیر مستمر و غیر نظام­مند این دو حوزه، تأثیر زیادی بر روند توسعۀ فن­آوری و صنعتی کشور داشته و به طریق اولی روند توسعۀ پایدار ملی و استفادۀ بهینه از منابع انسانی و غیر انسانی را دچار نارسایی کرده است (باقری‏نژاد، ۱۳۸۷، ص. ۱-۲).
با توجه به توضیحات و کمبودهای ذکر شده، می­توان به مدل سه­بخشی (دانشگاه ـ صنعت ـ دولت) اشاره نمود. این مدل، ساختاری است برای تشکیلات سازمانی و ایجاد اشکال جدید سازمانی برای تشویق خلاقیت. در سیستم مارپیچ سه­گانه (مدل سه­بخشی)، نوعاً دانشگاه، صنعت و دولت، وارد یک ارتباط دوطرفه با هم می­شوند که در آن، هر طرف، در حال تلاش برای بهبود عملکرد دیگری است. به عنوان مثال، دانشگاه­ها، شرکت­ها و دولت­ها در یک منطقه ممکن است وارد مذاکراتی برای بهبود اقتصاد آن منطقه، بستن پیمان­هایی برای توسعۀ رشد اقتصادی، یا تأسیس شورای تکنولوژی شوند. نتیجتاً این مناطق (دولت منطقه­اییا شهرداری) می­توانند فرایند احداث کارخانجات را تسریع کنند؛ دانشگاه­ها می­توانند عهده­دار تربیت دانشجویان بیشتری برای مشارکت در اقتصاد منطقه شوند؛ و شرکت­ها می­توانند با تأمین­کنندگان جدید وارد مذاکره گردند. همچنانکه هر یک با دیگری مشارکت دارد ولی هر بخش نقش اولیۀ خود و موجودیت متمایز خود را حفظ می­ کند. نقش اساسی دانشگاه، تولید و اشاعۀ دانش خواهد ماند و این بخش، به مأموریت خود در اجتماعی کردن جوانان و اشاعۀ دانش ادامه می­دهد. همینطور دولت، ضامن نهایی قوانین اجتماعی برای این ساختار، و صنعت نیز، منبع اصلی فعالیت تولیدی است.
تعاملات دوطرفه میان دانشگاه ـ دولت، دانشگاه ـ صنعت، و دولت ـ صنعت، در راستای ایفای این نقش­ها افزایش می­یابد. همچنانکه موجودیت اصلی هر بخش، حفظ می­ شود این موجودیت با ارتباط با سایر بخش­ها بهبود می­یابد. بنابراین دانشگاه علاوه بر آموزش سازمان­ها در مراکز رشد، افراد را نیز در کلاس­ها آموزش می­دهد. بعلاوه همانطور که دانشگاه در فرایند انتقال فن­آوری درگیر است بعنوان منبع تولید محصول جدید ـ که بطور معمول، کارکرد بخش صنعت است ـ نیز ایفای نقش می­ کند. دانشگاه کارآفرین که برای اولین بار بوسیلۀ دانشگاه MIT معرفی شد در توسعۀ اقتصادی و اجتماعی منطقۀ فعالیتش مشارکت می­ کند. کارآفرینی بعنوان یک مأموریت دانشگاهی، با آموزش و تحقیقات پیوند می­خورد. همچنانکه دانشگاه، نقش کارآفرینی خود را ایفا می­ کند طبیعتاً بیشتر به بخش صنعت، نزدیک می­ شود (اِتزکوویتز، ۲۰۰۸، ص. ۱۰ـ۸).
طبق این تئوری، تعامل این سه بخش، اصلی است برای بهبود شرایط نوآوری در جامعۀ دانش­بنیان. صنعت، در این ارتباط، محلیاست برای تولید؛ دولت، جایگاهی برای تضمین تعاملات و مراودات پایا و باثبات؛ و دانشگاه به عنوان منبع دانش و فن­آوری جدید، و تولیدکنندۀ اقتصاد دانش­بنیان در حال فعالیت است (اِتزکوویتز، ۲۰۰۳، ص. ۲۹۴).
در این ترکیب و ساختار جدید، دانشگاه علاوه بر نقش معمول و سنتی­اش به عنوان تأمین­کنندۀ نیروی انسانی آموزش دیده و مولد دانش بنیادی، بصورت منبعی برای تشکیل بنگاه اقتصادی، توسعۀ فناوری و توسعۀ ناحیه­ای، ایفای نقش می­نماید. عموماً گسترش نقش دانش در اجتماع و توسعۀ نقش دانشگاه در اقتصاد، بر اساس روابط مارپیچ سه­گانۀ دانشگاه، صنعت و دولت تحلیل می­ شود. وقتی این سه بخش، برای توسعۀ اقتصادی در تحقیقات دانشگاهی مشارکت می­ کنند شبکۀ تعاملی مارپیچ­ها ایجاد می­ شود. از طریق این یکپارچگی و همگرایی سه حوزۀ مذکور، فراتر از مأموریت­های آموزشی و پژوهشی معمول، دانشگاه­ های کارآفرین شکل می­گیرند. در این مدل، مأموریت توسعۀ اقتصادی به طور فزاینده به ایجاد دانش پایه و تولید سیستماتیک نوآوری علمی اضافه می­ شود. در این روند، حتی اگر جزء کوچکی از نوآوریهای دانشگاهی، با بودجۀ تحقیق و توسعۀ دولت و از طریق امکانات مراکز رشد و مراکز کارآفرینی، عملاً از سوی صنعت به کار گرفته شود یک مرحله از تشکیل بنگاه، تحقق یافته است.
این مدل، نوآوری و تشکیل کسب و کارهای جدید را ارتقا می­بخشد. این ساختار، به طور فزاینده­ای از نظر وظایف و نقش، متفاوت از مدل نوآوری است که قبل از ظهور توسعۀ اقتصادی و اجتماعی مبتنی بر دانش، وجود داشته است. برای مثال اگرچه یک دانشگاه ممکن است مرکز رشدی بر اساس ظرفیت­های درونی خود ایجاد کند عمل نوپروری و رشد، به عنوان یک سرمایه­گذاریمشارکتی بین یک یا چند دانشگاه، یک سازمان دولتی مجاور و کنسرسیوم مؤسسات مالی علاقه­مند به افزایش نوآوری هر ناحیه، می ­تواند سازماندهی شود.
طی دو دهۀ گذشته، تولید دانش دانشگاهی، عاملی ساختاری در فرایندهای نوآوری مبتنی بر علم است. سازوکارهای سازمانی مربوط، اغلب، توسعه­ای از دفاتر اعطای لیسانس فناوری و واحدهای فصل مشترک و واسط مشابه می­باشند که به عنوان میانجی بین دانشگاه­ها و بنگاه­های موجود فعالیت دارند. این ساختارهای جدید به طور مستقیم با فعالیت­های آموزشی، تحقیقاتی و مشاوره­ای دانشگاه پیوند دارند و آنها را در جهت نوآوری صنعتی توسعه می­ دهند. از نمونۀ ساختارهای فصل مشترک می­توان به پارک­های علمی، تحقیقاتی و فناوری، مراکز تحقیقات و آموزش اشتراکی و… اشاره کرد که علاوه بر آنکه تسهیل­گر امر یکپارچگی علم و فناوری­اند، اشتغال­زا نیز می­باشند (باقری‏نژاد، ۱۳۸۷، ص. ۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:46:00 ق.ظ ]




رفتار
اجرای دوره
اصول و مبانی یادگیری
معیارهای ارزشیابی
ارزشیابی
نمودار (۲-۵) قدمهای اولیه در تهیه و تنظیم دوره های آموزشی و توسعه منابع انسانی(ابطحی،۱۳۸۳، ۲۰۳)
تعیین نیازهای آموزشی می تواند در شناخت بسیاری از مشکلات سازمانی موثر باشد. برای اثربخشی بیشتر آموزش باید نیازهای فرد فرد منابع انسانی را برای آموزش تعیین نمود. این عمل ممکن است به وسیله سرپرستان مستقیم، کارشناسان امور پرسنلی و حتی خود کارکنان مشخص گردد. با توجه به این که ممکن است سرپرستان مرئوسین مزاحم خود را بیشتر برای شرکت در دوره های آموزشی معرفی کنند به همین علت، امور اداری سازمان باید نظر سرپرستان را بررسی و در صورت لزوم تایید نمایند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

روش های گوناگونی برای تعیین نیازهای آموزشی کارکنان وجود دارد که بهترین آنها استفاده از فرمهای شرح شغلی و نتایج ارزشیابی هایی است که به طور سالانه از کارکنان به عمل می آید.
اهداف آموزش و توسعه منابع انسانی
نیازهای آموزشی تعیین شده، منتج به اهداف آموزش و توسعه منابع انسانی می گردد. این اهداف باید به صورتی تدوین شوند که بتوان از آنها به عنوان معیارهای ارزشیابی پایان دوره استفاده نمود. به عبارت دیگر، می توان چنین گفت که اهداف آموزش و توسعه منابع انسانی عبارت است از رفتارهای مورد نظر سازمان در آموزش و توسعه منابع انسانی و شرایطی که رفتارهای مورد نظر باید در آن تجلی یابد در تعیین اهداف آموزش و توسعه منابع انسانی باید به سوالات زیر دقیقا پاسخ بدهیم:
چه رفتارهایی را در نظر داریم در منابع انسانی ایجاد نماییم؟
رفتارهای مذکور در چه شرایطی باید بروز نماید.
معیار و ملاک ما در سنجش میزان یادگیری رفتارهای مذکور چیست؟
محتوای دوره ها
محتوای دوره های آموزشی براساس اهداف دوره ها که از تعیین نیازهای آموزشی منتج گردیده است؛ تهیه و تنظیم می گردد. محتوای دوره ها ممکن است به منظور ایجاد دانش، مهارت و یا رفتار خاصی در شرکت کنندگان تدوین گردد. لازم به تذکر است که شرکت کنندگان در دوره های آموزشی باید قادر باشند محتوای دوره ها را با نیازهای شغلی خود تطبیق دهند. در غیر این صورت انگیزه چندانی برای یادگیری در آنان ایجاد نخواهد شد.
اصول و مبانی یادگیری (منحنی یادگیری)
همان گونه که قبلا ذکر شد، اصول و مبانی یادگیری را باید در برنامه ریزی واجرای دوره های آموزشی مورد استفاده قرار داد. هرچند که در مورد مراحل یادگیری انسان، تحقیقات جانبی انجام گرفته،‌ولی متاسفانه آنها کمتر در دوره های آموزشی مورد استفاده قرار می گیرند. بخشی از این مشکل ممکن است مربوط به قابل مشاهده نبودن میزان یادگیری باشد که فقط نتایج آن می تواند مورد ارزشیابی قرار گیرد. در مطالعاتی که در مورد یادگیری انجام پذیرفته، محققین استفاده از «منحنی یادگیری»[۷۶] را توصیه نموده اند.
اجرا و ارزشیابی
با اجرای برنامه های آموزش و توسعه منابع انسانی، کارکنان بی سواد و بی مهارت تبدیل به افرادی با سواد و ماهر گردیده و جایگزین کارکنان با سواد با مهارتی شوند که برای تصدی مشاغل و پستهای بالاترسازمانی برای حال و آینده آماده می گردند. برای ارزیابی میزن نیل به اهداف آموزش و توسعه، لازم است که از برنامه های آموزشی ارزشیابی به عمل آید.
عدم انجام ارزشیابی صحیح و یا عدم توجه به نتایج ارزشیابی ها می تواند یکی از آفتهای برنامه های آموزش و توسعه منابع انسانی باشد.
معیارهایی که باید در ارزشیابی برنامه های آموزشی و توسعه منابع انسانی مورد توجه قرار گیرند عبارتند از:
عکس العمل شرکت کنندگان در برنامه های آموزش و توسعه منابع انسانی
نوع و میزان یادگیری حاصل از برنامه های مذکور
تغییرات رفتاری ایجاد شده در منابع انسانی در نتیجه شرکت در برنامه
نتایج فردی و سازمانی حاصل از شرکت در برنامه های آموزش و توسعه
نکته مهم دیگر در ارزشیابی ها، ارزشیابی قبل و بعد از شرکت کارکنان در برنامه های آموزش و توسعه منابع انسانی به منظور سنجش دقیق میزان یادگیری و یا تغییر رفتار در آنهاست، این ارزشیابی‌ها که میزان دانش، مهارت و نوع رفتار شرکت کنندگان را قبل از شروع دوره مشخص می کند، می‌تواند با ارزشیابی های انتهای برنامه های آموزشی مقایسه و میزان پیشرفت حاصل از برنامه ها را کاملا مشخص نماید.(ابطحی، ۱۳۸۳، ۲۰۳-۲۰۷)
۲-۱-۲۳ اهداف ارزشیابی از برنامه های آموزش
به طور کلی برای دستیابی به اهداف زیر ارزشیابی از دوره های آموزش ضروری می باشد: (محمدی، ۱۳۸۲، ۲۸۷)
ایجاد زمینه های لازم برای بهبود بخشیدن مداوم به برنامه آموزشی
بررسی میزان تحقق اهداف و مقاصد تعیین شده برای برنامه
جلوگیری از انحرافات و رفع نقایص و ارائه راه حل های مناسب
کمک به پاسخگویی به مقامات مافوق و تامین کنندگان هزینه های اجرای برنامه
کمک به بالا بردن میزان کارایی و اثربخشی عوامل اجرایی دخیل در برنامه
و….
۲-۱-۲۴ مراحل ارزشیابی از برنامه آموزشی
به طور کلی ارزشیابی از برنامه آموزشی باید در چهار مرحله زیر صورت پذیرد:
ارزشیابی قبل از شروع برنامه
این ارزشیابی عمدتاً معطوف به تشخیص وضعیت موجود است. بنابراین از آن تحت عنوان ارزشیابی تشخیصی نام برده می شود. از طریق ارزشیابی قبل از اجرای برنامه، میزان اطلاعات و تجارب قبلی یادگیرندگان را مورد بررسی قرار می دهند و بر اساس نتایج به دست آمده، برنامه مورد تعدیل و اصلاح قرار میگیرد. این ارزشیابی دارای محاسن زیر است:
از ارائه مطالب تکراری در دوره جلوگیری می کند
میزان تسلط فراگیران بر دانش ها و مهارت های پیش نیاز را معین می کند
وسیله و ابزاری برای مقایسه با ارزشیابی پایانی فراهم می سازد.
ارزشیابی در حین اجرای برنامه
این نوع ارزشیابی برای مشخص کردن نقاط ضعف و قوت برنامه و فراگیران و اتخاذ تدابیر موثر برای برطرف ساختن مسائل به کار می رود. به این نوع ارزشیابی اصطلاحاً ارزشیابی تکوینی گفته می شود. این ارزشیابی می تواند حول محور خود برنامه و نحوه یادگیری شرکت کنندگان صورت پذیرد.
ارزشیابی پس از اجرای برنامه
هدف اساسی این نوع ارزشیابی عبارت است از بررسی میزان دسترسی به اهداف تعیین شده و کارآیی و اثربخشی برنامه. این نوع ارزشیابی را اصطلاحاً ارزشیابی پایانی گویند.
ارزشیابی پس از خاتمه دوره
این نوع ارزشیابی در محیط واقعی کار صورت می گیرد و هدف آن بررسی میزان توانایی افراد شرکت کننده در انجام کارها با توجه به آموزش های ارائه شده است (تاثیر آموزش بر نحوه انجام وظایف) این نوع ارزشیابی را اصطلاحاً ارزشیابی پیگیری می گویند.(محمدی، ۱۳۸۲، ۲۸۸-۲۹۰)
۲-۱-۲۵ الگوهای ارزشیابی
۱-الگوی هدف مدار تایلر:
این الگو، قدیمی ترین الگوی ارزشیابی است و با مقایسه «نتایج مورد انتظار» و «نتایج واقعی» انجام می گیرد. تمرکز این رویکرد بر نتایج است که مفهومی به سهولت قابل درک به حساب می آید. (ابیلی، ۱۳۷۵، ۴۶)
۲-روش دفیلیپس[۷۷]:
از این دیدگاه، دو روش برای ارزشیابی پیشنهاد می شود که روش اول شامل چهار معیار زیر است:
الف) آزمایش معلومات و اطلاعات
ب)ارزشیابی وظایف انجام شده برمبنای هدف
ج) ارزشیابی بر اساس مقایسه با دیگر نمونه های شغلی در زمینه مربوط
د)ارزشیابی بر اساس مقایسه با دیگر نمونه های شغلی در زمینه مربوط
راه کلی دیگری که ارائه شده، به ترتیب شامل گامهای زیر است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:46:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم