کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



منم بندۀ اهل بیت نبی
گرت زین برآید گناه من است
برین زادم وهم بر این بگذرم

ستایندۀ خاک پای وصی
چنین است آیین و راه من است
چنان دان که خاک پی حیدم
( فردوسی، ۱۳۸۹: ۱۰۹)

هم چنین در بیانی دیگر در مدح حضرت علی (ع) می سراید:

علی بن ابی طالب که اورا
من آن خاکم که اندر بدو فطرت
چو اندر عروه الوثقی زدم دست

به جان ودل غلام کمترینم
به مهر او مخمّر گشته طینم
متین شد رشتۀ حبل المتینم
( دیوان، ۱۳۸۲: ۸۲ )

در چشم انداز هر هنرمندی یک سیمای آرمانی نهفته است که آن را جان زایا یا مادینۀجان می نامند که سرچشمه است و همه چیز از او زاده می شود، هنگامی که روان شاعر با آن همراه می شود هویّت راستین خویش را که درنهاد او نهفته است باز می یابد، این گونه است که ابن حسام آنانی را که از چنین ویژگی ای برخوردار نیستند بی هویت می بیند، گویی که نیستند و خاقانی وار برخود می بالد که:

با وجود فقر بنگر فرط استغنای من
(دیوان،۱۳۸۲: ۱۰۷)

سر فرو نارم به جود خواجگان بی وجود

با این که دانش روان شناسی که از تازه ترین شاخه های درخت دانش بشری است این اجازه را نمی‌دهد که در قلمرو تفسیر ادبی رابطه ای بی چون و چرا میان علّت ومعلول برقرارکنیم واین چیزی است که از علم باید انتظارداشت،امّا روان شناسی در پهنۀ نیم روان شناسی غریزه ها و بازتاب ها رابطۀ علّی روشنی کشف می کند وآن جا که زندگی روانی آغاز می گردد،روانشناسی به توصیف دقیق رویدادهای به هم پیوسته ای می پردازد که تاروپود آن بسیار ظریفانه به هم بافته شده است. واز جایی که شعر با روان هنرمند رابطۀ تنگا تنگی دارد و کار کردهای هنری شاعر برخاسته از انگیزه های روان شناختی اوست،ابن حسام آزمندی را اهریمنی می بیند که انسان را از راه به در می برد وبه وادی گناه می کشاند،واز این روست که به دعا از خدا می خواهد:

که آز خام طمع کرده بر گنه چیدم
( دیوان،۱۳۸۲: ۳۰ )

عنان من زکف دیو آز بیرون کن

احترام علی در نزد شیعه به منتهای در جه است و حقاً هم باید این طور باشد، زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاری هایی که برای پیشرفت اسلام کرد، در دانش و فضایل و عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدّس هم از خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. امیرالمؤمنین علی کسی است که همۀ بت هایی را که اعراب شریک خدای یگانه می پنداشتند شکست و وحدت و یگانه پرستی را تبلیغ کرد. علی کسی است که در قضاوت به منتهای درجه عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت. علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، علی کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود. علی آن شجاع بی همتا و قهرمان یکّه تازی بود که پهلو به پهلوی پیغمبر می‌جنگد و به اعمال برگزیده و معجزه آسایی قیام نمود. در معرکه بدر بیست ساله بود که با یک ضربت دست یکه سوار قریش را دو نیم ساخت، در احد شمشیر پیغمبر، ذوالفقار را به دست گرفت و بر سرها، خود می شکافت وبر تن ها جوشن می درید.! در یورش برقلعه های خیبر با یک دست دروازۀ سنگین آهنین را از جای کند و آن را بالای سر خود سپر ساخت. پیغمبر که او را بسیار دوست می داشت وبه آن وثوقی تمام داشت، روزی به سوی علی اشاره کرد وگفت:(مَن کُنتُ مَولاهُ فعلیُّ مولاهُ ) اگر دامنه شمول شعر و هنر را وسعت دهیم،این معنی ازآن بر می آید که هنرمند و شاعر از سر آگاهی یا ناگاهانه می کوشد خوانندگان خود را چنان تحت تأثیر قرار دهد که نگرش او را به زندگی بپذیرند. بنابراین اگر بگوییم همۀ هنرمندان و از جمله شاعران به نوعی،مبلّغ و مسئول واز نظر اخلاقی موظّف به تبلیغ اند؛ سخنی بی راه نگفته ایم. «بل جیون نیز عقیده دارد که هدف هر نویسنده ای آن است که خواننده را در پذیرفتن نظر و عقیدۀ خود، قانع کند. این اقناع همیشه غیر مستقیم و تلویحی و از سر افسون شدگی است، چنانچه بپذیریم که بین انتظام هنری و فلسفی نوعی همبستگی وجود دارد، درآن صورت کار شاعری که بخواهد جهان بینی و ادراک های خود را از زندگی به شیوۀ هنری بیان کند، بسیار دشوار و نیازمندمهارت واستادی است؛ زیرا اندیشه ها و ارزش های موجود در ادبیات از اهمیّت فراوان برخوردار می باشد، که به راستی در آثار هنری مستحیل شده و به گونه ای مجزا و بی ار تباط با من قرار نگرفته باشد» (ج.گریس، ۱۳۶۳:ج۱، ۱۳۴) به همین جهت است که دو منظومۀ علی نامه وخاوران نامه را بیت‌هایی در بر می گیرد که در منقبت معصوم به ویژه علی بن ابی طالب (ع) است. چون حضرت را اسوه و الگوی روشنی می بینند که می تواند بر آرمان شهری که بر ساختۀ اندیشه هنری و شاعرانه این دو شاعر فرمانروایی کند. از این روی در این گونه قصیده ها و هم چنین پند نامه هاست، ابن حسام بسیار کامیاب است، امّا در قصیده های مدحی دیگر که بسیار اندک است، توفیق چندانی به دست نمی آورد. ( این قصیده ها کمتر از ۷% را در بر می گیرد، امّا مناقب از آغاز کتاب را شامل می شود. ابن حسام در مدح حضرت علی ۱۸۷۴ بیت، یعنی بیش از یک سوم اشعارش سروده است. امّا سراسر منظومه ی علی نامه نیز در مناقب و مغازی امام علی بن ابی طالب است با ناکثین و قاسطین و یکسره در خدمت اعتقادات شیعی و ابیاتی که در مدح حضرت علی باشد بسیار اندک است و بخش اندکی از منظومه را به خود اختصاص داده است.

۴-۲- حقانیّت امام و فرزندانش برای حکومت پس از پیامبر
در کتاب کفایت الطالب، حدیث هایی ذیل از پیامبر نقل شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 03:29:00 ق.ظ ]




واژگان: قول کاسه‌گر: نام قولی از قول‌های موسیقی یعنی تصنیفی است. (دهخدا) مغانه: شرابی که زردتشتیان به عمل آورند. (معین) چار کاس مغانه: چهار جام از می مغان، چهار کاسه‌ی می مغانه.(فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بیا تا در اندک زمانی با گوش دادن به نوای کاسه‌گر، چهار جام شراب مغانه بنوشیم.
آرایه‌های ادبی: یک، دو، سه و چهار مراعات نظیر ساخته‌اند. کاسه و کاس جناس مذّیل دارند.
۶۱ – عقــل اگـــر در میـانـه کشــته شـــود
دیــت از بـــاده خــانـــه بســتانیــــم
واژگان: دیت: خون بها. (دهخدا)
معنی و مفهوم: اگر در میانه‌ی باده خواری، عقل زایل شود، دیه و خون بهای عقل را از میخانه طلب می‌کنیم.(شراب بیشتری می‌گیریم و می‌نوشیم)
آرایه‌های ادبی: عقل به فردی مانند شده است که در میان باده خواری کشته می‌شود و بابت آن، خون بها طلب می‌کنند. کشته شدن عقل کنایه از زایل شدن آن است.
۶۲ – بـــه ســفالــی ز خــانـــه‌ی خـــمّار
آتشــی بــــی زبـــانــه بســتانیــــم
واژگان: خمّار: می فروش. (ناظم)
معنی و مفهوم: بیا تا از خانه‌ی باده فروش، شرابی سرخ همانند آتش اما بی زبانه، در کوزه‌ای سفالین بگیریم و بنوشیم.
آرایه‌های ادبی: آتش بی زبانه استعاره از شراب است. بی زبانه قرینه‌ی صارفه است.
۶۳ – لـب سـاقــی چــو نــوش نــوش کــند
نُقـــل از آن نـــاردانـــه بســتانیـــــم
معنی و مفهوم: هنگامی که لب ساقی به سخن درمی‌آید و به باده خواران نوش نوش (گوارا باد) می‌گوید، از آن لبان سرخ همچون دانه‌ی انار، نُقل باده‌ی خود را فراهم کنیم.
آرایه‌های ادبی: نار دانه استعاره از لب سرخ ساقی است که به نُقل مجلس بزم تشبیه شده است.
۶۴ – بـــا جــراحــت بســـاز، خـاقــانــی
تــا قصـــاص از زمـــانـــه بســتانیـــم
معنی و مفهوم: ای خاقانی، با زخم و جراحتی که زمانه به تو رسانیده است، مدارا کن تا زمانه را به عوض آن قصاص کنیم.
آرایه‌های ادبی: زمانه به فردی مانند شده است که به خاقانی جراحت وارد کرده است و باید قصاص شود.
۶۵ – زیــن سیـه کـاسـه، دسـت کفـچه کنیـم
طعمـــه‌ای بــی بــهانـــه بســتانیــــم
واژگان: سیه کاسه: کنایه از روزگار بخیل و رذل و گرفته و سفله و مُمسک. (دهخدا) دست کفچه کردن: دریوزه وگدایی کردن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بیا تا در مقابل روزگار بخیل و سیه کاسه، دست گدایی دراز کنیم و لقمه‌ای بی بهانه و بی خطر (شراب) بگیریم و بخوریم.
آرایه‌های ادبی: سیه کاسه کنایه از بخیل است و این جا منظور آسمان یا روزگار است. دست کفچه کردن کنایه از گدایی کردن و طعمه‌ی بی بهانه کنایه از شراب است.
۶۶ – در شــکر ریـــزِ نـــو عـــروس بقـــا
بهـــر خســرو، نشـــانــه بســتانیــــم
واژگان: شکر ریز: شکر ریختن، شکر پاشیدن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: آن‌گاه که برای بقا و جاودانگی که به عروسی مانند است، شکر نثار می‌کنند، ما نیز نشانه‌ای از بقا و جاودانگی برای شاه اخستان بگیریم تا پیوسته جاودان باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: عروس بقا اضافه‌ی تشبیهی است. بقا و جاودانگی به عروسی تشبیه شده است که برای او شکر نثار می‌کنند.
۶۷ – ملـــک الملــک کشـــور پنــجم
قـــامـــع اوج اختــــر پنـــجم
واژگان: ملک الملک: صاحب و دارنده‌ی مملکت. (فرهنگ لغات) قامع: شکننده، کوبنده. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، پادشاه ماوراءالنهر (کشور پنجم) است و او چنان دلیر است که اوج ستاره‌ی بهرام (مریخ) را که خود خداوند جنگاوری است، درهم می‌کوبد.
آرایه‌های ادبی : کشور پنجم کنایه از ماوراءالنهر و اختر پنجم کنایه از ستاره ی مریخ است.
بند ششم:
کلمات قافیه: خطر، یکدیگر، بی خبر و …
حروف اصلی قافیه: ر
حرف روی: ر
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: ماییم
۶۸ – نـــا امیـــدان غصــه خــور مــاییــم
عبــرت کـــار یکـــدگـــر مــاییــــم
معنی و مفهوم: ما گروهی نا امید و مأیوس هستیم که پیوسته در حال اندوه خوردنیم و حال و روزگارمان، مایه‌ی عبرت برای یکدیگر است.
۶۹ – مـــاهـــی آســــا مـــیان دام بـــلا
همـــه ســر، گــوشِ بـی‌خـبر مــاییـــم
معنی و مفهوم: ما همچون ماهی در میانه‌ی بلاها گرفتار شده‌ایم و سرِ ما مانند گوش ماهی کر و بی‌خبر است.
آرایه‌های ادبی: دام بلا اضافه‌ی تشبیهی است. شاعر خود و دوستانش را به ماهی تشبیه کرده که در میانه‌ی دام بلا گرفتار است و در بی‌خبری، خود را به گوشِ ماهی مانند کرده است و نیز اشاره‌ای به کری ماهی دارد.
۷۰ – کعبتیـــن وار، پیـــش نقـــش قضــــا
همـه تــن، چشـم بــی‌بصـــر مــاییـــم
واژگان: کعبتین: دو مهره‌ یا سه مهره‌ی شش پهلوی نرد، که معمولاً از استخوان سازند، دو طاس نرد. (معین) بصر: روشنایی چشم، بینایی. (معین)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




بندچهارم: تنجیز شرط نتیجه
شرط نتیجه می بایستی منجز و بین متعاقدین صریح و روشن باشد نه معلق. شرط یا معلق به صفتی از صفات مبیع است مانند انکه کسی اسبی را بخرد به شرط آنکه آبستن یا متعلق به یکی از افعال طرفین و یا شخص باشد . چنانچه مثلاً در عقد بیعی شرط شود که انجام این معالمه مشروط به این است که شما لباس مرا بدوزی یا فلان خیاط لباس مرا بدوزد و یا اینکه «نتیجه» یکی از اعمال در ضمن عقد شرط شود و مثل اینکه در ضمن عقد شرط شود که من این خانه را به تو می فروشم به شرط اینکه ماشین شما بطور نتیجه متعلق حق من قرار گیرد. در مورد قسم اول از شروط یعنی شرط صفت هیچ بحثی از جهت صحت آن نیست و هرگاه از این شرط تخلف شود طرف معامله خیار تخلف از وصف و شرط را دارد. زیرا تحصیل چیزی بدون صفتی که مورد نظر متعاقدین در عقد است معقول نیست و وفاء به چنین عقدی معنی ندارد.
حال ببینیم « شرط نتیجه» چه حکمی دارد. اگر مراد از شرط نتیجه مثلاً ملکیت یا زوجیت باشد اشتراط به اموریست که تحصیل آنها منوط و مربوط به اسباب شرعیه است که مرجع آنها به شرط فعل است. و اگر مراد حصول نتیجه باشد « به نفس اشتراط» این هم دو صورت دارد یا حصول نتیجه برحسب ادله شرعی منوط به اسباب خاص شرعی است مانند زوجیت و طلاق و عبودیت آزادی بنده و به فروش رسیدن عین مرهونه متعاقب انقضاء اجل دین، بنابراین چون این امور به صرف اشتراط و بدون اجرای تشریفات شرعی برخلاف کتاب و سنت است باطل می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

صورت دوم این است که نتیجه بر حسب ادله شرعی به صرف اشتراط بدون هیچ کونه تشریفات خاصی واقع می شود مانند وکالت و وصایت و ملکیت ثمره، در این مورد هم هیچ اشکالی در صحت آن نمی باشد. اما اگر دلیلی در بین نباشد که تعیین کند « نتیجه » از قسم اول است یا از قسم دوم. مثل اینکه در عقدی شرط شود که فلان ملک خاص که تابع یکی از عوضین نیست برای یکی از طرفین باشد یا در امور خیریه مصرف شود در این مورد حکم به صحت چنین شرطی مشکل است می توان نفیاً استدلال کرد که مجرای این مورد مشکوک اصالت عدم تحقق است چون اصل عدم تحقق شرط است. مگر در مواردی که علم پیدا کنیم که شرط با اسباب خاص خودش در خارج محقق گردیده و تحقق آن هم معلوم نیست و بنابراین مشمول عموم ( المؤمنون عندشروطهم) نمی باشد و چون فعلاً شرطی وجود ندارد از این جهت وفا به آن هم واجب نمی باشد و ممکن است طور دیگری استدلال کرد با این بیان که در وجوب وفای به شرط فعلیت آن لزومی ندارد بلکه وفا به شرط اعم است از انجام دادن فعل مشروط و ترتیب اثر دادن به شروط.
شاهد بر این مدعا روایتی است که سلیمان بن خالد از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده[۴۴] و مضمون آن این است که مادرشخصی، بنده است و وی با مالک مکاتبه ای دارد که قسمتی از مال الکتابه خود را پرداخته و به همان اندازه آزاد گردیده. پسر این زن به مادرش می گوید می خواهی به تو کمک کنم که کلیه مال الکتاب را بدهی و آزاد شوی به شرط آنکه تو دیگر نسبت به پدرم اختیار نداشته باشی مادر قبول می کند و این شرط را می پذیرد و از امام علیه السلام در این مورد سؤال شد. امام فرمود: چون شرط را پذیرفته لذا اختیاری به شوهر ندارد زیرا ( المؤمنون عند شروطهم).
وجه این استدلال این است که امام ( ع) در کلیه موارد اعم از اینکه شرط فعلیت داشته یا نداشته باشد به عموم ( المسلمون عند شروطهم ) تمسک فرموده اند. چنانچه در مورد همین روایت فوق که منظور از عمل کردن به شرط ترتیب اثر دادن به آن است بعد از پرداخت مال الکتابه و آزاد شدن زن، علاوه بر این وقتی شرط را جزئی از عقد بدانیم عموم ( اوفوا بالعقود) آن را هم فرا می گیرد. و دعوای اینکه حصول مالکیت و نظایر آن مربوط به اسباب خاص شرعی است و مادام که اسباب آن بوجود نیامده باشد مسببات آنها نیز موجود نخواهد گشت، دعوایی است غیر مسموع زیرا بعضی از فقها، گفته اند می توان در ضمن عقد شرط شود مثلاً کره یک اسب آبستن از مال خریدار باشد به طور کلی می توان حکم داد که نتایجی را که حصولشان منوط به اسباب خاص شرعی است نمی توان در عقد شرط کرد اما نتایج دیگری که ما علم نداریم که حتماً باید به وسیله اسباب شرعی خاص بوجود بیاید، شرط کردن آنها در ضمن عقد صحیح می باشد مثلاً اگر نذر کنیم که مریضمان شفا یابد فلان مال را صدقه بدهیم یا گوسفندی قربانی نماییم یا مال فلان شخص باشد وقتی مریضمان شفاء پیدا کرد واجب است به نذر خودمان وفا کنیم. همانطور نیز صحیح است که این امور در ضمن عقدی شرط شود ، وفا کردن به چنین شرطی هم واجب می باشد و معنای وجوب وفا نیز همین ترتیب اثر دادن بر آن شروط است
همان طور که بیان شد،ابتدا به مطالعه اجمالی آنچه در حقوق ایران در باب شرط نتیجه آمده پرداختیم(گفتاراول) ،آنگاه به معانی مختلف شرط در حقوق فرانسه می پردازیم (گفتاردوم) که نهایتاً بتوانیم مقایسه‌ای بین این دو سیستم به عمل آوریم (گفتارسوم(.
گفتار دوم:بررسی شروط درحقوق فرانسه
ترمینولوژی
در حقوق فرانسه کمتر به نظریه عمومی شرط و ارتباط آن با عقد پرداخته شده است. بیشتر احکامی که در این باب وجود دارد، مربوط به شرط تعلیقی است که به آن کندیسیون(Condition) می‏گویند [۴۵]
مشکل این است که ما درجستجوی آنچه که در حقوق ایران شرط نتیجه می‏نامیم، درحقوق فرانسه معنای معادلی پیدا نمی‏‏کنیم که بتواند تمام مصادیق این مفهوم را بپوشاند ودرمطالعات انجام گرفته پیرامون شروط قراردادی در نظام حقوقی کشور فرانسه ، صرفاً شاهد عنوان « condition du corollaire»که ترجمه ی شرط نتیجه است ، می باشیم و در رابطه با موضوع نهادهای پایه ، نحوه ی تحقق ، ماهیت حقوقی و احکام وآثار مربوطه متاسفانه هیچگونه مطالعاتی انجام نگرفته است لذاماناچاریم معانی و واژه های مختلف شرط رادرحقوق فرانسه بررسی نموده تابتوانیم معناوجایگاه معادلی برای شرط نتیجه پیدانماییم
باتوجه به اینکه واژهcondition درفرهنگ حقوقی فرانسه کاربردفراوانی دارد لذا ان راموردبررسی قرارمی دهیم واژه Condition معانی مختلفی دارد معنایی ازشرط که بیشتر مراد ماست، بمعنای عناصر یک عمل حقوقی می‏باشندکه خود نیز بر دو قسمند :
الف – یا عنصری اساسی است که اعتبار و یا تاثیر عمل حقوقی منوط به آن است. مثلاً بلوغ متعاقدین شرط داشتن اعتبار یک قرارداد،
ب- یا کیفیت و قیدی برای تعهد است که انعقاد و یا انحلال قراردادرامنوط به تحقق یک واقعه بعدی و نامطمئن می‏سازد(ماده ۱۱۶۸ کد سیویل(
این شروط هم می‏توانند تعلیقی باشند و هم تحلیلی(فاسخ). مثل بیع بشرط اینکه جنس خوب فروش رود و یا بیع به شرط اینکه فروشنده نمایندگی خود را به فرد دیگری ندهد. شرط در این معنا (کیفیت یا قیدی برای تعهد) به شرط تعلیقی مربوط می‏گردد.
Clauseبه مقررات ویژه یک عمل حقوقی‏گفته می‏شود که دو منظور از درج آن در یک عمل حقوقی مد نظر قرار می گیرد
-۱ یا برای مشخص تر کردن عناصر عقد و یا کیفیت آن عمل حقوقی ‏(مثل نحوه پرداخت، قیمت و محل اجرا) است،
-۲ یا به منظور قراردادن آن تحت رژیم ویژه می‏باشدکه بعضاً ازشرائط عمومی آن عمل حقوقی حالت مستثنی‏کننده دارند و به آنها شرائط ویژه نیز می‏گویند.
Stipulation همان مقررات مشروح یک قرارداد است که معمولاً به صورت کتبی بیان می‏گردد. در معنای عام تر این لغت برای تمامی مقررات پیش بینی شده در یک قرارداد بکار می رود مثلاً برای بیان شرط به نفع ثالث عبارت Stipulation pour autrui را داریم[۴۶]
بحث را خلاصه می کنیم : آنچه که تحت عنوان شرط در ضمن عقد از آن یاد می‏شود، اگر خود در ضمن تعهد دیگری باشد، از عنوان کلوز Clause استفاده می شودکه نمی‏تواند جدای از عقد به کار رود.و اگر عقد را مشروط به تحقق واقعه خارجی بنماید، از آن به Condition تعبیر می‏شود. لذا Clause و یا حتی Stipulation شکل ظاهری آن تعهدی است که معمولاً به صورت یک ماده در درون قرارداد کلی مندرج می‏شود. به این لحاظ Clause هویت مستقلی‏ نسبت به عقد ندارد و می‏توان آن را صورت ظاهری و ترتیب لفظی شرط در ضمن عقد دانست
این معنای از شرط معادل معنای شرط در لسان العرب ابن منظور و قاموس المحیط مرحوم فیروز آبادی می‏باشد.
این بود خلاصه آنچه در زبان فرانسه در بدو امر برای جستجوی معادل شرط نتیجه در حقوق ایران به ذهن خطور می‏کند.
با دقت بیشتر و مطالعه موادی از حقوق مدنی فرانسه که این واژه ها در آنها به کار رفته، در می‏یابیم که Condition بیشتر به شرط تعلیقی اطلاق میگردد و مقررات مربوطه در کد سیویل(حقوق مدنی) ناظر به عقد معلق است که اساساً از محل بحث ما خارج هستند. با تفصیلی که به ناچار لازم می‏دانیم از حقوق فرانسه در زمینه شرط به معنای Condition بیاوریم در خواهیم یافت که آنچه در فقه و قانون مدنی ما، از آن به شرط نتیجه یاد می‏شود، اگرعنصر اساسی عقد نباشد ، تحت عنوان شروط تبعی و فرعیClauses accessoires باید به بررسی گرفته شود.
بنظر می‏رسد آنچه که می‏تواند به طور مشخص، معادل شرط نتیجه قرار گیرد، شرط فرعی است که متضمن انجام عملی باشد. [۴۷]
البته در کد سیویل مقررات خاصی به آن اختصاص داده نشده بلکه باید با غور در حقوق تعهدات بطور اعم، به دنبال معنای معادل آن پرداخت و ضمانت اجرای آن را جستجو نمود و دانست چه هنگام چنین شروطی باطل هستند و چه وقت هم باطل و هم مبطل عقد. چنانچه خواهد آمد بعضی ازحقوق دانان فرانسوی خواسته‌اند همان مقررات مذکور در ماده ۱۱۷۲ در مورد بطلان شروط تعلیقی را به شروط تبعی نیز بسط بدهند.
بنداول :شرایط صحت شروط در حقوق فرانسهعملی می تواند بعنوان شرط برای یک عقد قرار گیرد، که دو سری ویژگی داشته باشد :
۱- عمل مذکورباید به نحوی خارج از اراده طرفین باشد.
۲- تحقق شرط منطقی به نظر رسد. لذا شرط غیر معقول و یا محال یا غیر مشروع و خلاف [۴۸]اخلاق حسنه باطل می‏باشد.
بر اساس شرط اول شروط به سه دسته تقسیم می‏گردند :
– شروط سببیConditions causalles که محصول اتفاق و تصادف صرف هستند. مثل اینکه گفته شود اگر باران ببارد، چترم را به تو می‏فروشم. این شروط به اراده یکی از دو طرف قرارداد وابسته نیست(ماده ۱۱۶۹کد سیویل)
– نوع دوم شروطی هستندکه به اراده یکی از اطراف قرارداد وابسته است که ‏به آنها Conditions potestatives می‏گویند (ماده ۱۱۷۰کد سیویل(
– و بالاخره نوع سوم هم که شروط مختلط بوده و کاملا” به اراده یکی از اطراف عقد وابسته نیست مثل اینکه بگوید من این مبلغ را به شما می‏دهم در صورتی که با فلانی ازدواج کنی.
شروط سببی و شروط مختلط چه در شکل شرط تعلیقی وچه در شکل شرط تحلیلی، اساسا”صحیح می‏باشند. ولی شروطی که به اراده یکی از منعقدین معلق می‏شود، بر دو گونه هستند[۴۹]
گونه اول شروطی هستند که بصورت مصرح به اراده یک طرف بستگی داردکه در آن الفاظی نظیر هر وقت دلم خواست مقرون است. این شروط باطل (وفق ماده ۱۱۷۴کد سیویل) و مبطل (وفق ماده ۱۱۷۲کد سیویل) عقد نیز می‏باشند.
نوع دوم شروطی هستندکه اراده فرد در آنها بطور مستقیم دخیل نیست مثل اینکه بگویدهر وقت خواستم از این شهر بروم، اموال خود را به شما می فروشم یا اگر ازدواج کردم منزل شما را اجاره می‏کنم. در اینجا اراده فرد منوط شده به انجام عملی ارادی که تحقق آن، علت عقد می‏شود. به هر حال شروط مزبور در مواردی که حکم به صحت آنها می‏نمائیم چه در شکل تعلیقی و چه در شکل تحلیلی، موجب صحت قراردادند و فقط یک مورد استثنا شده و آن در مورد هبه (ماده ۹۴۴) می‏باشد که در این خصوص هر گونه [۵۰]شرطی که به نحوی به اراده واهب بستگی داشته باشد، صریحاً باطل دانسته شده است
شرط دوم از شرائط صحت عقد در حقوق فرانسه این است که تحقق آن باید منطقی و عاقلانه باشد لذا شرط مطلقا” غیر مقدور ،چه غیر مقدور عقلی وچه قانونی و یا غیر مقدور از نظرمخالفت با اخلاق حسنه، باطل و مبطل عقد است(ماده ۱۱۷۲)
ماده ۱۱۷۲ فقط در موردقراردادهای مالی قابل اجرا است. لذا از قاعده مزبور، مورد بخشش هاو قراردادهای رایگان استثناء شده است. ماده ۹۰۰ کدسیویل مقرر می‏دارد
[۵۱] که شرط نامشروع یا مخالف اخلاق حسنه یا نظم عمومی در ضمن عقد هبه و یا وصیت باطل ولی موجب بطلان عقد نمی‏شود.
اجرای خشک این دو ماده در عمل مشکلاتی را برای حقوقدانان فرانسوی ایجاد نمود زیرا شروط باطلی را که فقط جنبه تبعی داشتند را در کنار شروطی که مقوم قرارداد بوده و اراده قطعی وجزمی طرفین به آن تعلق گرفته بود، قرار می‏داد وایجادشبهه می نمود این بودکه رویه قضائی بر آن شد که شروطی را که اساس تراضی نیستند و برای اراده واهب و یا موصی انگیزه قاطع و جازم برای اراده آنها دارند، به گونه ای که بدون آن انگیزه، عقد محقق نگردد، از جمله شروط باطل و مبطل محسوب گردند. و متقابلاً در قراردادهای مالی، مواردی که شرط مبطل (شرط غیر مقدور ویا غیرمشروع) انگیزه جازم و قاطع در تصمیم گیری آنها نباشد، منجر به ابطال عقد نشود[۵۲]
برای این کار رویه قضائی فرانسه از تئوری سبب استعانت گرفت و اعلام نمود هر جا که شرط باطل در قراردادی مالی انگیزه قاطع و سبب محرک نباشد [۵۳] عقد مشروط را فاسد نمی‏نماید. ملاحظه می‏شود حکم مواد ۹۰۰ و ۱۱۷۲ به لحاظ طبیعت معوض و یا رایگان بودن عقد انشاء نشده است بلکه بر مبنای وصف اساسی و یا فرعی بودن شرط حکم دو گانه برای آنها وضع گردیده است. رویه قضائی متعاقباً بر آن شد که شروط اساسی را از شروط تبعی و فرعی تمییز دهد[۵۴] و بدین ترتیب راه حل واحدی را هم برای عقود معوض و هم برای عقود رایگان پیدا شد. لذا غیر مقدور بودن، غیر مشروع بودن و غیر اخلاقی بودن شرط زمانی می‏توانند منجر به بطلان عقد شوند که بر یک تعهد اساسی عقد تعلق بگیرند و در مواردی که به صورت یک تعهد فرعی و تبعی قابل انفکاک از پیکره عقد باشند، موجب بطلان عقد نمی‏شوند. با این حساب، همان ماده ۱۱۷۲ که اساساً برای شروط تعلیقی وضع گردیده بود، برای شروط فرعی و تکمیلی نیز به کار آمد و Condition و Clause راه حل واحدی پیدا کرد و تنها تفاوت این دو در نحوه اندراج و شکل آن در عقدبود.اگر با به کار بردن ادات شرط مقرون گردیده بود، از نوع اول واگر بصورت خبری بود، از نوع دوم قلمداد شد. لذا رویه قضائی تنها به این مسئله می‏پرداخت که آیاشرط مندرج ویژگی قاطع و جازم درتصمیم طرفین را دارد یا خیرکه در صورت اولی عقدرا باطل و در مورد دوم فقط خودش باطل بود.
بنددوم :آثار و ضمانت اجرای شروط در حقوق فرانسه
الف:آثار شروط در حقوق فرانسه
در مورد آثار عقد سئـوال مهم این است که آیا اثر عقد از زمان انعقاد است؟ در زمانی که هنوز شرط محقق نشده عقد چه سرنوشتی دارد و بعد از تحقق شرط چه سرنوشتی؟
-در مدتی که هنوز نمی‏دانیم مفاد شرط محقق می‏شود یا نه، دو حالت وجود دارد :
اگرشرط از گونه شرط تحلیلی باشد، دراین صورت مفادعقد باید بلافاصله اجرا شود، گو اینکه اصلاً شرطی وجود نداشته است. لذا اگر عقد موجب انتقال ملکیتی باشد، این اثر بلافاصله ظاهر ‏شده‏ و مثلاً مبیع به ملکیت مشتری در می‏آید ولی در صورت تحقق شرط این ملکیت از بین می‏رود.
اما اگر شرط از گونه شرط تعلیقی باشد، متعهد له نمی‏تواند اجرای عقد را مطالبه کند. از این رو چون هنوز عقدی محقق نشده، مدت مرور زمان نیز از تاریخ انعقاد عقد نخواهد بود، بلکه از تاریخ تحقق شرط می‏باشد (ماده ۲۲۵۷ بند۱ کد سیویل). اگر متعهد له پولی پرداخته، می‏تواند آنرا پس بگیرد. در این مدت اگر شرط محقق نشد، عقد از اساس باطل می‏گردد. [۵۵]
– ولی اگر مقتضای شرط یعنی آن حادثه بعدی و محتمل الوقوع رخ دهد، ماده ۱۱۷۵ مقرر می‏داردکه باید به تمام آنچه که طرفین از عقد انتظار داشته اند، تر تیب اثر داده شوداگر متعهد خود مانع تحقق حادثه شود،که بتواند آنرا مستمسک قرار داده و از انجام تعهد سر باز زند، حادثه تحقق یافته تلقی و شرط عمل شده قلمداد می‏گردد(ماده ۱۱۷۸)
. یعنی باید عقد و وقوع حادثه مستند به فعل یکی از اطراف قرارداد نباشد بلکه در جریان طبیعی و عادی حادثه عملی نشود. [۵۶]. بدیهی است آثار عقدبعداز تحقق قطعی شرط از زمان انعقاد عقد خواهد بود(ماده ۱۱۷۹ کد سیویل). یعنی اگر شرط ازگونه شرط تعلیقی باشد اثر وقوع شرط موجب می‏شود، عطف به ما سبق شود
لذا اگر منزلی با شرط تعلیقی فروش رود، ملاک در قیمت منزل، قیمت زمان انعقاد عقد خواهد بود، نه قیمت زمان تحقق شرط. اگر شرط از گونه شرظ تحلیلی باشد، مثل این است که اصلا” شرطی در ضمن عقد نبوده است. مشکل عمده در جائی‏که شرط از مقوله شرط تحلیلی است در رابطه با ثالث منتفع از قرارداد بروز می کند; امری که در فرانسه منجر به بحث های زیادی گردیده ولی راه حل موثری هنوز توسط رویه قضائی ارائه نشده است. شایان گفتن است طرفین عقد می‏توانند با توافق هم دیگر اثر عقد را از زمان تحقق شرط بار کنند چون اینکه این اثر اززمان انعقاد عقد مد نظر قرار گرفته شود، جزء قوانین امری نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




آرایه‌های ادبی: اژدهای فلک در استعاره‌ی مکنیه دارای زهره پنداشته شده است. بیت دارای اغراق است.
توضیحات:
اژدهای فلک: تنّین، از صور شمالی است. کواکب او سی و یک‌اند و مجموع آن در نفس صورت واقع و در حوالی آن هیچ کوکبی از کواکب نیست. عرب کوکبی را که بر زبان اوست «رایض» خوانند و چهار کوکب که بر سرند«عوایذ» و در میانه‌ی عوایذ، ستاره‌ی بسیار کوچکی باشد که آن را «ربع» خوانند و بعضی «رقد» نیز گویند. دو ستاره‌ی روشن را که در موخّر او باشند «ذئبین» خوانند و دوی دیگر ذئبین در ربع که بچّه شتر است طمع کردند و ربع به عوایذ پناه برد و ایشان را بنابراین عوایذ خوانند و ستاره‌ای را که بر اصل ذئب اوست «ذیخ» خوانند و ذیخ به عربی کفتار نر است. (ثروتیان، ۱۳۵۲: ۸۰)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱۳۹ – مـــاهــی چـــرخ بفـــکند دنـــدان
از نهنـــــگ زبـــــان ور تیغــــــــش
معنی و مفهوم: صورت فلکی ماهی (حوت) در آسمان، از صولت تیغ شاه که مانند نهنگی زبان دار، حمله می‌کند، به وحشت افتاده است و دندان‌هایش می‌ریزد.
آرایه‌های ادبی: نهنگ زبان‌ور تیغ اضافه‌ی تشبیهی است. بیت دارای اغراق است.
۱۴۰ – گـر ز نصـرت نــه حـاملـه اسـت، چــرا
نقطــه نقطــه اســـت پیـــکر تیغــــش
معنی و مفهوم: اگر شمشیر او، مانند زنی حامله، پیروزی و نصرت در زهدان ندارد؛ چرا بدن آن همچون روی زن حامله لکه لکه شده است (لکه‌های خون یا دانه‌های گوهر روی بدنه‌ی شمشیر مورد نظر است).
آرایه‌های ادبی: شمشیر ممدوح به زنی حامله مانند شده است که پیروزی را همچون جنینی در خود می‌پروراند و لکه‌های روی بدنه‌ی تیغ به لکه‌های روی چهره زن حامله تشبیه شده است. بیت دارای حسن تعلیل است.
۱۴۱ – بفسـرد چــون نمــک ز چشــمه‌ی خـور
چشــــمه‌ی خـــــور ز آذر تیغــــــش
معنی و مفهوم: همان‌گونه که نمک در مقابل خورشید منجمد می‌شود، خورشید نیز در مقابل آتش تیغ ممدوح منجمد می‌گردد.
آرایه‌های ادبی: چشمه‌ی خور اضافه‌ی تشبیهی است. خورشید به نمکی مانند شده است که در مقابل آتش شمشیر شاه منجمد می‌شود.
۱۴۲ – سنــگ الــــبرز را کــــند آهـــک
آتـــــش آب پـــــــرور تیغـــــــش
واژگان: البرز: رشته کوه‌های شمالی ایران که سرتاسر شمال ایران از مغرب به مشرق کشیده شده است. (معین) آهک: پخته و ریزیده شده‌ی سنگی مخصوص که برای محکم کردن بنا در ملاط و شفته و ساروج آمیزند. (دهخدا) (سنگ‌های استوار آهکی را در کوره با حرارت زیاد می‌پزند تا در ساختمان استفاده شود)
معنی و مفهوم: برق شمشیر صیقلی و درخشان شاه اخستان، چنان داغ و با حرارت است که سنگ‌های کوه البرز را به آهک تبدیل می‌کند.
آرایه‌های ادبی: آب استعاره از درخشش شمشیر است. آتش آب پرور در بیت آرایه‌ی متناقض نما (پارادوکس) ایجاد کرده است.
۱۴۳ – دَورهـــا بـــوده، در زمیـــن بهشــت
تیــــغ حیــــدر، بـــــرادرِ تیغـــــش
۱۴۴ – ایـن بـه هنــد اوفتــاد و آن بـه عــرب
ز آن بــه هــند اســت مفــخر تیغـــــش
معنی و مفهوم: دوره‌ها و سالیان متمادی، شمشیر شاه و ذوالفقار که شمشیر علی (ع) است در بهشت برادر و همراه بوده‌اند؛ امّا در حین فرود آمدن از آسمان، شمشیر شاه در هند فرود آمد و ذوالفقار، در سرزمین عرب افتاد و به این دلیل است که شمشیر شاه به هندی بودن خود، افتخار می‌کند.
آرایه‌های ادبی: تیغ حیدر استعاره از ذوالفقار است. بیت به این باور تلمیح دارد که ذوالفقار را از بهشت برای امام علی (ع) آورده‌اند و بیت دوم نیز به شهرت و مرغوبیّت شمشیر هندی در آن زمان اشاره دارد.
۱۴۵ – همچــو آدم بـــه هــند عـــور افتــاد
مــانــده پـــوشــیده اختــر تیغـــــش
۱۴۶ – بــرگ انجــیر بـــر تنـــش بســـتند
سبــز، از آن، گشــت منــظر تیغــــــش
معنی و مفهوم: شمشیر ممدوح نیز همانند آدم، لخت و عریان در سرزمین هند فرود آمد و در آن‌جا ناشناخته ماند و چون مانند آدم لخت و عور بود، آن را با برگ‌های انجیر پوشاندند (شمشیرش سبز و آبدار است).
آرایه‌های ادبی: دو بیت به ماجرای رانده شدن آدم از بهشت و لخت شدن او به دلیل نافرمانی اشاره دارد.
توضیحات:
آدم و عریانی و برگ انجیر: پس چون آدم و حوا از بهشت رانده شدند و آدم تاج و تخت و جامه‌های خویش را از دست داد، به خود نگریست و دید عریان است، پس بیامد و برگ انجیر بگرفت و عورت خویشتن با برگ بپوشید و حوا نیز چون دید چنین است با برگ انجیر خویشتن بپوشانید. همه بر زمین اوفتادند، هر یک جایی و پراکنده از یکدیگر، آدم به سرندیب افتاد و حوا به جده، طاوس به مرغزاری در هند و مار به کوه سرندیب، همه پراکنده و دور از یکدیگر و همه گریان و زاری کنان. (یغمایی، ۱۳۸۴: ۵۳)
۱۴۷ – زحـل آن را کُشــد کـــه زخــم زنــد
ســرِ مـــریـــخ گـــوهــرِ تیغـــــش
۱۴۸ – گــویـی انـدر بــر زحـل موشـی اسـت
یــا پلنـگی اســـت در ســر تیغـــــش
واژگان: زحل: کیوان، هفتمین سیّاره و نزد منجمان قدیم نحس اکبر بود. (فرهنگ لغات) مریخ: بهرام، از سیّارات فلک پنجم. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: شمشیر زحل آسای ممدوح، کسی را می‌کشد که با نوک سرخ فام همچون مریخ این شمشیر زخمی شده باشد. دشمن شاه اخستان، در مقابل شمشیر زحل سان او، همچون موشی حقیر و ناچیز است و از سوی دیگر، پیکر به خون آغشته و پیسه‌اش، مانند پلنگی دو رنگ است.
آرایه‌های ادبی: در بیت اول، شمشیر ممدوح به صورت مضمر، به زحل مانند گردیده و نوک سرخ به خون آغشته‌ی آن، به مریخ شبیه شده است. مریخ و زحل نحس اصغر و اکبر با هم تناسب دارند. در بیت دوم، دشمن به موش و پلنگ مانند شده است، در حقارت به موش و در دورنگی به پلنگ، بیت دارای آرایه‌ی تجاهل العارف است.
۱۴۹ – در حبــش، سُــنقُر آوَرَد عــدلـــش
در خــــزر، پیـــل پــرورد عـدلـش
واژگان: حبش: حبشه، کشور بزرگی است در خاور آفریقا، واقع در باختر باب المندب و از کشورهای باستانی است.(دهخدا)( سودان امروزی) سُنقُر: پرنده‌ای است شکاری مثل باز که در هندوستان به واسطه‌ی حرارت نزید. (غیاث)
معنی و مفهوم: عدالت شاه بر تمام هنجارهای طبیعی نیز فایق آمده است؛ به گونه‌ای که سُنقر را که پرنده‌ی بومی خزر است، در حبشه پرورش می‌دهد و فیل را که حیوان بومی حبشه است، در خزر می‌پروراند.
آرایه‌های ادبی: عدل به انسانی تشبیه شده است که سُنقر و فیل پرورش می‌دهد.
بند دوازدهم:
کلمات قافیه: جان، کان، آسمان و …
حروف اصلی قافیه: ان
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: درآویزد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]




معنی و مفهوم: زخم‌هایی که آسمان بر دل من وارد کرده است، همگی به واسطه‌ی نیروی شگرف توست.
۴۱ – نکنــم مــرهــم جـراحــت خــویــش
کــان جـراحــت بـه مُـهر بـازوی تـوســت
معنی و مفهوم: زخم‌های دلم را مرهم نمی‌گذارم و درمان نمی‌کنم؛ زیرا این زخم‌ها همگی نشان و مُهر بازوی توهستند و باید به عنوان نشان بندگی به یادگار بمانند.
آرایه‌های ادبی: مهر بازو اضافه‌ی تشبیهی است.
۴۲ – نــالـش از آسمــان کنـــم نــی نـــی
کـاسمـان هـم بـه نــالش از خـوی تـوسـت
معنی و مفهوم: من هرگز از آسمان ناله و فریاد نمی‌کنم؛ زیرا که آسمان خود نیز از خُلق و خوی تند تو به ناله و فریاد است.
آرایه‌های ادبی: آسمان به شخصی مانند شده است که از خلق و خوی تند معشوق در ناله و فریاد است.
۴۳ – پهــلو از مــن تهــی مکـن کـــه مــرا
پهـلوی چــرب هــم ز پهـلوی تـوســــت
واژگان: پهلوی چرب: چرب پهلو، فربه. ( رهان)
شاهد: جـــان خــاقــانـی تـــو داری اینـــت صیـــد
چــــرب پهلـــــویـــی هــــم از پهلــــوی تـــــو
(خاقانی، ۱۳۸۸: ۶۵۸)
معنی و مفهوم: مرا تنها رها مکن؛ چرا که فربهی و رونق شکوه من، همه از وصال تو حاصل می‌شود.
آرایه‌های ادبی: پهلو تهی کردن کنایه از تنها گذاشتن است. پهلو در بیت تکرار شده و آرایه‌ی رد صدر الی العجز ساخته است.
۴۴ – وصـل و هجــرت مـرا یکی اسـت از آنـک
درد تــو هــم مــزاج داروی تــوســــت
واژگان: مزاج: خلق و خوی، طبیعت، سرشت. (معین)
معنی و مفهوم: فراق و وصال تو برای من یکسان است؛ زیرا که درد جدایی و داروی وصالت هردو تلخ و گزنده‌اند (در وصال نیز با خوی تند خود کام مرا تلخ می‌کنی).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: بیت دارای لف و نشر مشوّش است، وصل به دارو مانند شده و هجر به درد شبیه گردیده است. وصل و هجر با هم تضّاد دارند.
۴۵ – جــان سپنــد تــو سـاخــت خـاقـانـی
چــه کنـد، چشـم عالـمی سـوی تــوســت
معنی و مفهوم: برای جلوگیری از رسیدن چشم زخم به تو، از جان خویش برایت اسفند ساختم؛ زیرا چشم همه‌ی جهانیان به سوی توست و ترسیدم که مبادا چشم زخمی به تو برسد.
آرایه‌های ادبی: جان به اسفند مانند شده است. چشم عالم مجاز به علاقه‌ی حال و محل و مقصود چشم اهل عالم است.
۴۶ – لـؤلـؤ افشـان تویـی بـه مـدحـت شــاه
عقــد پـرویـن بهــای لـؤلـؤ تـــوســــت
واژگان: لؤلؤ: مروارید خرد، دُر، گهر. (دهخدا) پروین: شش ستاره است به یکدیگر خزیده مانند خوشه‌ی انگور. (دهخدا)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، تنها تو هستی که سخنان با ارزش همچون مروارید، در مدح شاه عرضه می‌کنی. بها و ارزش این سخنان مرواریدگون، خوشه‌ی پروین است که باید به تو بدهند.
آرایه‌های ادبی: لؤلؤ استعاره از سخنان با ارزش و نیکوست و خاقانی در بالا بردن ارزش سخن خود اغراق کرده و بهای آن را خوشه‌ی پروین دانسته است.
۴۷ – حـــرز امّـــت، سپـــاه دار عجــم
کهــف ملّــت، نگــاهبــان ملــوک
واژگان: حرز: دعایی که بر کاغذ نویسند و با خود دارند، تعویذ. (معین) کهف: پناه، ملجأ. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، پناه و حافظ مردم و دین و فرمانده‌ی ایرانیان و نگهبان و محافظ همه‌ی پادشاهان است.
آرایه‌های ادبی: حرز امّت و کهف ملّت، هر دو اضافه‌ی استعاری هستند، شاه به حرز و دعایی که حافظ جان امّت است و همچنین به غاری که پناه دین و مذهب است شبیه گردیده است.
بند پنجم:
کلمات قافیه: جان، میان، آسمان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بگسست
۴۸ – زخـم هجــرت، میــان جــان بگسـست
مــدد مـــرهــم از میـــان بگســـــست
معنی و مفهوم: زخمی که از هجر تو به جان من رسیده بود، کمر جان مرا از هم گسست و جانم را ضعیف و ناتوان کرد؛ به گونه‌ای که دیگر امیدی به مرهم و درمان نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:28:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم