کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



می­دانیم این طبقات از وجود زنان و فرزندان زیاد خود بهره اقتصادی نمی­برده­اند. انگلس نیز در استدلالی مشابه و البته بدون اشاره به «رسم زن بها» با تاکید بر نقش نیروی تولید و مالکیت خصوصی معتقد است که مردان برای «حفظ بقا» و «جاودانگی» خود مجبور بودند دارایی‌هاشان را به پسران همخون‌شان واگذار کنند؛ لذا نیروی بازتولید و رابطه جنسی همسران‌شان را به شدت کنترل کردند تا احتمال وجود وارثان بیگانه و غیرهمخون را به صفر برسانند. این استدلال نشان می‌دهد که نظام پدرسالاری برآمده از مالکیت خصوصی و طبقاتی، تک همسری اجباری را برای زنان و چند زنی را برای مردان اجتناب‌ناپذیر می‌کند (انگلس: ۱۳۷۹). در جامعه­ عشایری بر خلاف جامعه­ روستایی چند زنی بسیار محدود است. در گذشته که ساختار سیاسی سنتی بر ایلات و عشایر حاکم بوده است چند زنی میان رؤسای ایلات و طوایف وجود داشته است که بعضی از کلانتران و خوانین بین هفت تا هشت زن و در مواردی حتی بیش از ۲۰ زن را به همسری بر می­گزیدند. در میان روستائیان، چند زنی بیش از عشایر کوچ رو بوده است که عقیم بودن زن، نداشتن اولاد پسر، پیری و بیماری زن، عامل اقتصادی و ازدواج با بیوه­ی برادر، از جمله دلایل چندزنی بوده. اگرچه در دوران گذشته ساختار چندزنی میان ایلات و عشایر ایران مرسوم بود, اما با پیدایش جامعه جدید امروزی تغییرات ساختاری در حوزه اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی- معیشتی نیاز به نیروی انسانی که در گذشته از­ اهمیت تولیدی برخوردار بود, را از بین برده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۸- رویکرد روان­شناختی
خانواده و فضای حاکم بر آن نقش موثر و تعیین کننده ­ای در رشد روانی، شکل گیری شخصیت و سلامت روانی اعضای خانواده دارد. در ایران با توجه به فرهنگ و اخلاق عمومی جامعه اثرات منفی و حتی مخرب چند همسرگزینی بسیار زیاد است. آنچه حائز اهمیت است توجه به آسیب ها و لطمات روحی و روانی فروانی است که زنان در مواجهه با چنین شرایطی متحمل آن می­شوند، آسیبی که دیر یا زود دامن فرزندان سپس جامعه را خواهد گرفت. ازدواج برای زن به مثابه یک تولد است و پس از ازدواج وابستگی بین زن و شوهر بیشتر از اطرافیان است. زن خواهان توجه و علاقه از طرف شوهر خود است ولی اگر این خواسته او مورد غفلت قرار گیرد، فضای زندگی برای او آمیخته با ناامنی و تعارض روانی و مرگ عاطفی و از همه مهم تر احساس بی اعتمادی خواهد شد. احساس بی اعتمادی موجب می­ شود که زن زندگی با شوهر را بی فایده تلقی کند و اگر به طور رسمی و به دلایل مختلف نتواند از شوهرش طلاق بگیرد عملا جدا از او و در حقیقت با فرزندان و برای آنان زندگی کند. در واقع چندهمسری سبب احساس شکست در زندگی، احساس تنهایی و بروز مشکلات اجتماعی و خانوادگی در زنان می­ شود که در نهایت منجر به نقار خانوادگی می­ شود و این احساسات به شدت منفی منجر به اختلالات روانی زنان، به ویژه افسردگی می شود. مردی که اقدام به ازدواج­های متعدد می­ کند در واقع به دلیل شرایط اقتصادی و تامین حداقل هزینه­ مورد نیاز برای زندگی همسران و فرزندانش باید اوقات زیادی از روز و حتی برخی از ساعات شب را دور از آنان سپری کند و همچنین قادر به رعایت عدالت در اموری مانند تقسیم وقت و اقامت نزد همسران خود نیستند (افرا،۱۳۸۹). بیشتر زنان تن به مسئله چندزنی و داشتن هوو نمی­دهند و عکس العمل­های شدیدی در مقابله با این موضوع انجام می­ دهند که ناشی است از این باور که زنان این دگرگونی اجتماعی و خانوادگی را اجحاف در حق زن و فروپاشی زندگی می­دانند (همان،۱۳۸۹). ساختار خانواده تاثیر زیادی بر افزایش آسیب های اجتماعی فرزندان دارد. انزوا، عدم پذیرش، فقدان مشارکت های گروهی و افزایش جرم و بزهکاری در ساختارهای خانوادگی نابهنجار در سطح بسیار بالا قرار دارد. سلامت روانی کودکان در خانواده­های چندزن بسیار پائین تر از کودکان در خانواده های تک همسر می­باشد. زیرا در خانواده­های­چندزن، رقابت و کشمکش بر سر منابع ارزشمند و مشترک، بسیار بالا است (کرمانی،محمدی،۱۳۸۷).
۳-۹- بررسی تاریخی اخلاق زناشویی و ازدواج در میان اقوام مختلف
افراد و جوامع مختلف درباره این­که چه کسانی را باید مزدوج محسوب کرد نظرات بسیار متفاوتی دارند. اقوام آچ در پاراگوئه می­گویند اگر یک مرد و یک زن در یک کلبه بخوابند ازدواج کرده محسوب می­شوند. اما اگر یکی از آنها رخت خوابش را به کلبه­ی دیگری ببرد، آنها دیگر مزدوج به حساب نمی­آیند به همین سادگی یک طلاق توافقی صورت می­گیرد. برای اقوام کریپاکو در برزیل، ازدواج یک فرایند تدریجی و تعیین نشده است. یک دانشمند که با این قوم زندگی کرده است توضیح می­دهد که: ” هنگامی که یک زن ننوی خود را در کنار مردی آویزان کند و برایش آشپزی کند، آنگاه افراد جوان­تر قبیله می­گویند که آنها ازدواج (کانیوکانا) کرده ­اند. اما گوینده­های مسن­تر، با آنها مخالفند، آنها می­گویند که دو نفر تنها زمانی ازدواج کرده محسوب می شوند که نشان داده باشند که می­توانند از هم حمایت کرده و در کنار یک دیگر دوام بیاورند. بچه آوردن و دوام آوردن هنگام سختی­ها، باعث تحکیم ازدواج است (جونس،۱۹۹۴).
ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه ۶۰ مى‏گوید:
«در بعضى نقاط ازدواج به صورت دسته جمعى صورت مى‏پذیرفته به این معنى که گروهى از مردان یک طایفه گروهى از زنان طایفه دیگر را به زنى مى‏گرفته‏اند. در تبت مثلا عادت بر آن بوده است که چند برادر چند خواهر را به تعداد خود به همسرى اختیار مى‏کرده‏اند به طورى که هیچ معلوم نبود کدام خواهر زن کدام برادر است و یک نوع کمونیسم در زناشویى وجود داشته و هر مرد با هر زن که مى‏خواسته همخوابه مى‏شده است.
در عربستان سعودی و مصر معاصر، نوعی از ازدواج وجود دارد که به آن « ازدواج مسیار» گفته می­ شود این نوع ازدواج، توسط مردانی که توان مالی پاینی دارند انتخاب می­ شود و همین طور توسط مردانی که به دنبال روابطی انعطاف پذیر هستند. شوهر می ­تواند از یک «مسیار» به راحتی بیرون بیاید و با زنان دیگر، بدون اطلاع همسر اولش ازدواج کند. مسلمانان ثروتمند گاهی در تعطیلات قرارداد مسیار می­بندند تا به آنها امکان دهد بدون شکستن اصول مذهبی­شان، به روابط جنسی بپردازند. سهیلا زین العابدین، از انجمن بین المللی دانشجویان مسلمان در مدینه می­گوید تقریبا ۸۰ درصد از ازدواج های مسیار به جدای ختم می­شوند و بیان می­ کنند: «یک زن همه حقوقش را از دست می­دهد حتی اینکه چه مقدار شوهرش را دیدار کند توسط خلق و خوی مرد تعیین می­ شود.» (جاوید،۱۳۸۹).
اقوام “نایار” یعنی ساکنان بومی هند جنوبی نوعی از ازدواج دارند که ضرورتا شامل هیچ نوع فعالیت جنسی، هیچ انتظاری از تدوام، و هیچ زندگی مشترکی نمی­ شود. در حقیقت، عروس ممکن است هیچگاه پس از آنکه مراسم ازدواج صورت می­گیرد شوهر را دوباره دیدار نکند. اما از آنجاییکه در نظام آنها اجازه­ی طلاق وجود ندارد، ثبات و پایداری این ازدواج­ها می ­تواند برای انسان­شناسان مثال­زدنی باشد (ابرامسون و پینکرتون[۱۹]، ۲۰۰۲). در میان اقوام سیرینو، امری متداول است که برادران با خواهران ازدواج کنند، که به خودی خود شکل دهنده نوع کاملا متفاوتی از برادری بانچ است. در این قوم، ازدواج با خودی بدون هر نوع مراسم یا آیینی صورت می­گیرد: بدون هر نوع مبادله دارایی ها یا عهد و پیمان و یا حتی یک ضیافت (التمن[۲۰]،۱۹۸۹). در میان قوم «واروا» که در جنگل­های برزیل زندگی می­ کند، روابط معمول به طور دوره­ای به حالت تعلیق در می­آیند و جای خود را به روابط آیینی که به آن روابط «ماموس» گفته می­ شود می­ دهند. حین این جشن­ها، بزرگسالان آزادند تا با هر که دلخواه شان است آمیزش جنسی داشته باشند. این روابط، محترم شمرده می­شوند و این باور وجود دارد که اثر مثبتی بر بچه­هایی که در نتیجه­ آن درست می­شوند دارد. در کوه­های پیرامون لوگولیک در نزدیکی مرز استان­های یونان و سچوان در چین جامعه­ای ۵۶ هزار نفری وجود دارد که نظام خانوادگی­شان برای قرن­ها، مسافران و محققان را سرگشته و مجذوب خود کرده است. قوم موسو، به دریاچه­ی” لوگو” به عنوان الهه­ی مادر احترام می­گذارند. زبان آنها نوشتاری نیست و در قالب دونگپا ارائه می­ شود. یعنی تنها زبان تصویری­ای که در جهان امروز همچنان مورد استفاده قرار می­گیرد. آنها هیچ واژه­ی برای “قتل” یا “تجاوز جنسی” ندارند. زندگی موقرانه و پرآرامش قوم موسو همراه است با آزادی و خودمختاری جنسی تقریبا مطلق هم برای مردان و هم برای زنان. سال ۱۲۶۵ مارکوپلو از ناحیه­ی موسو عبور کرد و بعدها با اشاره به رفتار جنسی آنها، چنین می­نویسد:”آنها با این موضوع که یک فرد بیگانه یا هر مرد دیگر به همسران، دختران، و یا هر زن دیگر در خانه شان رابطه­ جنسی برقرار کند هیچ مشکلی ندارند. برای آنها این عمل در واقع یک منفعت بزرگ قلمداد می­ شود و عقیده دارند این حرکت باب میل الهه ها و بت هایشان است و در نتیجه ی این عمل، الهه ها و بت ها به ایشان کالاهای مادی فراوان ارزانی می­ کنند. قوم موسو، این مقررات قانونی خود را ” سبسبه” اطلاق می­ کند که به معنی ” قدم زدن” است، به همین دلیل اکثر انسان شناسان گمان کرده اند که منظور الگوی “ازدواج گردشی” است و از این رو موسو را در لیست فرهنگ­هایی قرار داده­اند که دارای نظام” ازدواج” هستند(جونس[۲۱]،۱۹۹۴).
همان­طور که این نمونه­ها نشان می­دهد، بسیاری از معیارهایی که در زمان کنونی و معاصر از آنها به عنوان مولفه­های ذاتی ازدواج یاد می­ شود به هیچ وجه جهان شمول نیستند. انحصارطلبی جنسی، معاوضه­ی دارایی­ ها، حتی تصمیم به ماندن در کنار یک دیگر برای مدتی طولانی، در بسیاری از روابطی که روانشناسان و انسان شناسان تکاملی اصرار دارند آنها را «ازدواج» بنامند هیچ یک از این معیارها مطرح نیست. به گفته­ی ادوارد ویلسون، “همه آنچه می­توان از بررسی تاریخ ژنتیکی انسان نتیجه گرفت این است که در گذشته، در مقایسه با امروز، اخلاقیات جنسی آزادانه­تری بر انسان حاکم بوده است، که طی آن کارکرد فعالیت­های جنسی بیش از هر چیز تحکیم پیوند اعضای گروه بوده است و تنها در وهله­ی دوم به عنوان ابزاری برای تولید مثل مطرح بوده است (براون[۲۲]،۱۹۹۲).
۳-۱۰- بررسی تاریخی اخلاق زناشویی و ازدواج در ایران
ازدواج و اخلاق مربوط به آن به عنوان بخشی از فرهنگ اجتماعی هر قوم و ملتی همواره در طول تاریخ حیات انسان مورد توجه و مطالعه قرار داشته است و کهن­ترین تمدن­های شناخته شده بشری در مورد آن دستورالعمل­ها و قواعدی لحاظ داشته اند. ایرانیان نیز بعنوان یکی از قدیمی­ترین فرهنگ­ها و تمدن­های جهان از این قاعده مستثنی نبوده­اند. به شهادت مورخان یونانی، پارسیان که بنیانگذاران تمدن ایرانی- آریایی شناخته می­شوند، مردمانی لذت جو و تقلیدپذیر از فرهنگها و آداب و رسوم ملل همجوار بودند. این خوی و خصلت همواره در مردمان این سرزمین بصورت پایدار و ماندنی نسل به نسل به میراث رسیده است.
آداب مربوط به زناشویی و ازدواج، هر دو به نسبتی یکسان در رابطه با این عقیده قابل توجه و بررسی است. نیمه نخست حکومت قاجارها یعنی تا اوایل حکومت ناصرالدین شاه دوران سنتی و قدیم این­گونه آداب و رسوم است و از نیمه دوم آن که با آشنایی گسترده­تر ایرانیان با فرهنگ و تمدن اروپایی آغاز می­گردد، بتدریج خلقیات جنسی از نوع فرنگی آن در جامعه رسوخ و تسری می­یابد، چنان که در سال­های پایانی عصر قاجاریه، بیشتر آداب و رسوم اجتماعی مربوط به روابط جنسی بخصوص در شهرهای بزرگی مانند تهران، متاثر از رسومات اروپاییان است (قرائیان،۱۳۸۹).
۳-۱۰-۱- نگاهی گذرا به اخلاق زناشویی ایرانیان درعصر باستان
۳-۱۰-۱-۱- عصر هخامنشیان
در باب زناشویی و زندگی خانوادگی این دوران می­توان از نقل قول­های از هرودت که او را کهن­ترین مورخ موجود در باب تاریخ ایران باستان است دریافت که فرهنگ جنسی ایرانیان در این دوران، تقریبا پیشرفته و کامل بوده است. هر چند اطلاع دقیقی از کم و کیف آن در دست نیست و برخلاف یونانیان، آثار هنری دوران هخامنشی نیز در این مورد کاملا پرده پوش است.
چندهمسری و داشتن زنان عقدی یا رسمی و غیرعقدی در بین شاهان و اشراف هخامنشی امری رایج و متداول بوده است، چنانکه هرودوت می­گوید:« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارد ولی عده زنان غیر عقدی بیشتر است. بهترین صفت را پس از رشادت در این می­دانند که پسران زیاد بدنیا آورند و به اشخاصی که بیش از سایرین زاد و ولد کرده ­اند، شاه همه ساله هدیه می­دهد. اولاد تا سن ۵ سالگی نزد پدران خود نمی­روند و در میان زنان بزرگ می­شوند به جهت اینکه اگر مردند، پدر غصه نخورد»
استرابون، مورخ دیگر یونانی نیز بر سیستم چندهمسری در میان اشراف و اعیان تاکید دارد:
« پارسیان زنان غیر عقدی بسیار دارند و منظورشان داشتن اولاد زیاد است. موقع ازدواج در اوایل بهار است. داماد تمام روز را از خوردن غذا خودداری می­ کند ولی قبل از اینکه داخل اطاق زفاف شود قدری میوه یا مغز استخوان شتر می­خورد.» (قرائیان،۱۳۸۹).
۳-۱۰-۱-۲- عصر اشکانیان
در باب اخلاق جنسی پارتها، از آنجا که بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به آنان بوسیله ساسانیان منهدم گشت، اطلاع چندانی نداریم و مختصر اطلاعاتی که از این دوره بدست می آید مربوط به مورخین رومی است.
هرودیان عقیده دارد که در باب زناشویی، پارتها همانند پارسیان به تعدد زوجات وفادار بودند، اما بیش از یک زن عقدی نمی­توانستند نگاه دارند. تعدد زنان غیر عقدی در میان آنها بخصوص در خانواده سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت و حکومت رسیده بودند، زیرا زندگی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است. شاهان اشکانی زن عقدی خود را از شاهزاده خانم­ها یا حداقل زنان پارتی بر می­گزیدند و زنان غیر عقدیشان از دیگر ملیت­ها خصوصا یونانیان بود.
چناچه زنی از شوهر طلاق می­گرفت تا زمان حیات وی حق ازدواج نداشت و مرد فقط در چهار مورد مجاز به طلاق زن بود:۱- هنگامی که زن عقیم و نازا بود.۲- به اعمال مرتبط با جادوگری دست می­زد.۳- فساد اخلاقش اثبات می­شد.۴- ایام قاعده را زا شوهر پنهان می­کرد.
چهار مورد فوق مشخصه بارز بسیاری از جوامع پدرسالار است. هنگامی که از روابط زناشویی فرزندی حاصل نمی­شد، مرد مجاز بود زن را طلاق دهد و معمولا کسی نمی­پرسید ممکن است ایراد از سوی شوهر باشد. در مورد جادوگری نیز با توجه به اینکه این فن در معنای خاص خود کار هر کسی نبود و از آن سر رشته نداشت، احتمالا تلاش زنان­نگون بختی بود که می­کوشیدند با توسل به اوراد و ادعیه و داروهای عجیب و غریبی که از سوی جادوگران و طالع بینان به آنان داده می­شد مهر و محبت شوهر را بخود جلب کرده و از تعداد زنان رقیب خویش بکاهند و چنانچه این تلاش به رسیدن آسیبی به شوهر منجر می­شد، آسان­ترین مجازاتشان همانا طلاق داده شدن بود.
در مورد فساد اخلاقی نیز جامعه چنانکه مردان را مجاز به داشتن زنان متعدد می­دانست، زن را بخشی از دارایی و اموال مرد تصور می­کرد که هیچ اراده و اختیاری بر تن خویش نداشته و چنانچه بخواهد از روابط در غیر چهارچوب خانواده برخوردار شود، می­بایست مجازات گردد. چهارمین مورد که از همه ظالمانه­تر است، حتی به زن حق نمی­دهد ایام عادت ماهانه اش را از شوهر مخفی کند زیرا این کار نوعی تعرض به حریم اقتدار مرد در مورد تصرف زن فرض می­شد (همان،۱۳۸۹).
۳-۱۰-۱-۳- عصر ساسانیان
در عصر ساسانیان سنت دیرپای مردسالاری همچنان در جامعه ایرانی پابرجا ماند. وظیفه زن نسبت به شوهر اطاعت و وفاداری محض بود و حفظ بدن خود از دید و دست مردان بیگانه، هر چند شوهران آنها حق تعدد زوجات و همخوابگی با زنان اسیر در جنگ­ها و کنیزکان زرخرید را برای خود محفوظ داشتند و در کل ولنگاری جنسی حق اختصاصی مردان بود. دختران را از طفولیت نامزد کرده و حدود ۱۵ سالگی به خانه شوهر می­فرستادند و هیچگونه حق انتخاب شوهر با آنان نبود.
زنانی که شوهر می­کردند، پنچ دسته بودند و هر کدام اسمی داشتند. آنها که ازدواجشان با اجازه پدر و مادر بود، بنام پادشاه زن معروف بودند و فرزندانشان در هر دو دنیا متعلق به خودشان بود. زنی که یگانه فرزند والدین بود «اواگسازن» نامیده می­شد و می­بایست فرزند اول خود را به والدین خود بدهد تا جای­گیر او در خانواده پدر باشد. پس از اینکه این کار را می­کرد، این زن هم پادشاه زن، یعنی ممتازه نامیده می­شد. اگر نامزد دختری قبل از مراسم ازدواج از دنیا می­رفت، والدین او می­توانستند دختر را با دادن جهزیه به مردی خارج از فامیل شوهر دهند و معتقد بودند که این دختر در دنیای دیگر همسر نامزد متوفی خود خواهد بود.
هرگاه زنی بعد از فوت شوهرش ازدواج می­کرد « چغر زن» نامیده می­شد یعنی زن کلفتی و اگر اولاد از شوهر اولی نداشت « سذر زن» می­گردید و نصف اولاد از شوهر دوم به او و نصف دیگر به شوهر متوفایش اختصاص داشت که توسط خانواده شوهر سرپرستی می­شدند و عقیده بر این بود که این زن همچنان در جهان دیگر همسر شوهر متوفی خود خواهد بود.
زنی که بدون رضایت پدر و مادر ازدواج می­کرد « خودسرای زن» نامیده می­شد. در واقع با تمام اجبار و الزامی که به رضایت والدین در نکاح وجود داشت، خصوصا اذن پدر، باز هم بودند دخترانی که برای گریز از شوهر تحمیلی و غیردلخواه، دست به گریز با معشوق زده و با وی ازدواج می­کردند و معمولا با دادن پیشکشی و هدایا به اولیای مذهبی، خطبه ازدواج خوانده می­شد (قرائیان،۱۳۸۹).
۳-۱۰-۲- ازدواج در ایران از برآمدن صفویان تا ابتدای عصر قاجار
در باب مسئله ازدواج در این عصر اولئاریوس می­نویسد: «وقتی جوانی به سن ازدواج رسید و خواهان تشکیل خانواده شد، دختری را بدین منظور در نظر می­گیرد و شخص ثالثی را نزد دختر می­فرستد تا نظر او را درباره این ازدواج بداند. این کار را خود او و حتی پدر و مادرش نمی ­توانند بکنند. زیرا اجازه ندارد دختر را دیده و با او صحبت نمایند. پس از آنکه از رضایت دختر، اطلاع حاصل شد، آن جوان دو نفر از دوستان نزدیک خود را، به خواستگاری نزد پدر آن دختر می­فرستد تا در این مورد با او صحبت نمایند. در این مذاکرات غالبا دوستان پدر عروس هم شرکت دارند و آنها به طوری که معمول است، اول به تقاضای دوستان داماد، روی خوشی نشان نمی­دهند، ولی بعدا مذاکرات در اطراف شرایط ازدواج و مهریه شروع می­گردد (اولئاریوس،۱۳۸۶)
« پس از انجام این تشریفات، عروس و داماد، هر یک از طرف خود، یک نفر وکیل انتخاب می­ کنند که اگر در شهر هستند نزد قاضی و اگر در ده هستند، نزد ملای ده رفته و آنها را به عقد ازدواج یکدیگر درآورند. زیرا نه عروس و نه داماد، نباید شخصا در این مراسم و نزد قاضی یا ملا حاضر شوند. قاضی پس از آنکه از رضایت پدر و مادر عروس و داماد، اطلاع پیدا کرد و صحت وکالت آن دو نفر را دریافت، صیغه عقد را به نام خدا، محمد(ص) و علی(ع) جاری کرده و عروس و داماد را که غالبا یک دیگر را ندیده­اند. به عقد هم در می ­آورد و عقد نامه­ای را نوشته و مهر و امضاء می­نماید.
« پس از پایان مراسم عروسی، اگر قرار باشد عروس و داماد در منزل پدر داماد زندگی کنند، عروس حق ندارد هیچ وقت با روی باز و بدون حجاب، نزد پدر شوهر خود برود و بعلاوه نمی­تواند کلمه­ای با او صحبت کند و در مواقع لزوم، فقط با اشاره باید مقصود خود را بفهماند. این وضع تا یک سال ادامه دارد و در این موقع، اگر پدر شوهر، هدیه­ای که شامل سکه طلا یا یک دست لباس و یا بالاخره قطعه­ای جواهر باشد، به عروس بدهد، زبان عروس باز شده و با پدر شوهر خود صحبت می­ کند. ولی باز هم روی خود را به طرف او باز نمی­کند و در موقع غذا خوردن، دهان خود را هم نشان نمی­دهد. بلکه یک پارچه­ای مثلث شکل را به دو گوش خود می­بندد که جلوی دهان او را می­گیرد و لقمه را در پشت این پارچه که آن را یاشمان می­گویند، به دهان می­ گذارد و یا آنکه آب و شربت می­نوشد.»
تاورنیه در این باره می­نویسد: «ایرانیان عادت دارند اطفال خود را خیلی زود نامزد می­ کنند. یعنی از سن هشت نه سالگی و گاهی زودتر. اما ارامنه از آنها زودتر به این کار اقدام می­نمایند؛ از پنچ سالگی، پسر و دختر را تزویج کرده، از همان وقت در یک بستر می­خوابانند.» (مهرآبادی، ۱۳۷۹).
۳-۱۰-۲-۱- در زمان ناصرالدین شاه قاجار
پولاک در باب سهولت ازدواج در این زمان می­نویسد:
« در مشرق زمین، کار ازدواج برای هر کس، سهل است. با نیاز اندک به پوشاک و مسکن، ارزانی خواربار، لطف و مساعدت طبیعت، اعتقاد به قضا و قدر، با دگرگونی همیشگی احوالات روزگار که تحصیل ثروت و از دست دادن آن را کلا در اثر تصادف، وانمود می­ کنند، دیگر پر کردن شکم بر و بچه­ها برای یک نفر شرقی، ایجاد ناراحتی خیال و نگرانی نمی­کند.
« این دیگر از جمله بدیهیات است که دختری که به سن معینی رسید، باید شوهر کند و به همان نسبت، مسائل مربوط به ثروت و وضع طبقاتی، کمتر مورد توجه قرار می­گیرد.
« از آن گذشته، سهولت طلاق، دیگر اقدام به ازدواج را در دیده مردم، مانند اروپا کاری چنان صعب و مشکل جلوه نمی­دهد.« پس می­توان فهمید که چرا از پیر دختران و پیرعزب ­ها که این روزها در کشورهای متمدن، گروه، گروه از آنان دیده می­ شود در ایران خبری نیست. و به ندرت دختر بی عیب و نقص و خوشنامی در این ممکلت وجود دارد که به علت توقعات و خودخواهی­های محتمل پدر و مادر، پس از بیست سالگی، بدون شوهر مانده باشد. من فقط به یک مورد از آنچه یاد شد، برخورده­ام: شاهزاده فخرالدوله تا هفتاد سالگی، دختر باقی ماند.
« مرد شرقی اصلا نمی فهمد وقتی امکان زن گرفتن هست، چرا باید عزب بماند (پولاک[۲۳]،۱۳۶۱).
در مورد سن ازدواج بیان می­ کند:
«در ایران پسر بچه­ها در چهارده سالگی بالغ می­ شود. هرگاه وی از خانواده معتبری باشد، در حدود شانزده یا هفده سالگی و گاهی نیز حتی در ده سالگی، بزرگترها برایش یک زن قراردادی که صیغه نامیده می شود، می­گیرند و هنگامی که کسب و کاری پیدا کرد و به سن رشد واقعی رسید، وی به ازدواج واقعی (عقدی) با دختری از خانواده­ای محترم یا دختر عمویش یکی از شاهزاده خانم­ها تن می­دهد.
«مردانی که در آستانه هفتاد سالگی­اند، دختر بچه ده ساله را به زنی می­گیرند، بی آنکه عمل آنها جلب توجه خاصی کند یا یاو­گویی را باعث شود. عکس آنچه گفته شد، بسیار به ندرت رخ می­دهد. یعنی مرد جوان شانزده ساله­ای به سهولت یک عاقل زن بیوه را نمی­گیرد، مگر آنکه ملاحظات خانوادگی، صنفی یا مالی در مد نظر باشد.» (همان،۱۳۶۱).
۳-۱۰-۲-۲- ازدوج­های خویشاوندی
پولاک در این باره می­نویسد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 12:52:00 ق.ظ ]




وفاداری شناختی
وفاداری در عمل
وفاداری کنشی
وفاداری احساسی
شکل 2-43- مدل وفاداری چهار مرحله ای
منبع: الیور(1999)
دای، دو شاخص اقدام و ویژگی را برای وفاداری برند اضافه کرده و وفاداری برند را به 2 قسمت تقسیم می کند:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. وفاداری حقیقی
    1. وفاداری ساختگی

در وفاداری ساختگی، مشتریان تنها یک انتخاب برگزیده را در فروشگاه می خرند، از طرف دیگر در وفاداری حقیقی مشتریان هر دو عمل روانی و الزام موثر را نشان داده و علاوه بر آن به طور پیوسته عمل بازخرید را انجام می دهند.
2-5-1-4- ابعاد وفاداری
در تقسیم بندی دیگری ابعاد وفاداری به سه بعد وفاداری رفتاری، وفاداری نگرشی و وفاداری شناختی[317] تقسیم می شود. بر اساس رویکرد رفتار، وفاداری مشتریان به عنوان یک رفتار تعریف می شود. شاخص های عملیاتی این رویکرد عبارتند از: سهم خرید، تداوم خرید و مواردی از این قبیل( اعرابی وهمکاران، 1384) بر طبق رویکرد رفتاری وفاداری، مشتریان تا زمانی که به خرید یا استفاده از یک کالا یا خدمت ادامه می دهند، وفادار هستند.(کلوتی وهمکاران[318]،2008). اما در نظر گرفتن وفاداری تنها از نظر ابعاد رفتاری، مورد انتقاد واقع شد و از این رو وفاداری به عنوان ساختاری نگرشی نیز مورد توجه قرار گرفت(چنج و همکاران،2009) بر اساس این نگرش، تشریح رفتار واقعی مصرف کننده به تنهایی کافی نیست و باید شاخص هایی مانند رجحان، قصد خرید، تقدم عرضه کننده و..را در نظر گرفت.(اعرابی وهمکاران، 1384) وفاداری نگرشی در تمایل به توصیه محصول یا ارائه خدمت به دیگر مشتریان نمود پیدا می کند. نهایتاً علاوه بر رویکرد رفتاری و نگرشی، رویکرد دیگری از وفاداری مشتری با عنوان رویکرد شناختی معرفی گردید. تعریف عملیاتی این رویکرد غالباً بر اولین محصول یا خدمتی که هنگام تصمیم گیری به ذهن فرد خطور می کند، اشاره دارد.
2-5-1-4-1- مراجعه مجدد
همان طور که ذکر شد یکی از ابعاد وفاداری، وفاداری رفتاری می باشد که در مراجعه(بازدید) مجدد و تکرار خرید متبلور می شود. مراجعه(بازدید) مجدد فرآیندی است که طی آن مشتری اقدام به بازگشت دوباره به یک سازمان بعد از تجربه استفاده از خدمات، می نماید. در اغلب موارد وفاداری از روابطی سرچشمه می گیرد که طرفین رابطه هردو برنده باشند یا به عبارتی در بازی برد- برد شرکت
می نمایند. وفاداری را می توان وجود یک نگرش مثبت به یک موجود و رفتار حمایتگرانه نسبت به آن دانست.( پوموا و وبر، 1995)
از این جهت مراجعه مجدد( بازدید یا خرید مجدد) رفتاری حمایتی از سوی مشتری است که وی به وسیله آن وفاداری خود را به سازمان ارائه کننده خدمات نشان می دهد. دلیل این رفتار حمایتی، فرآیندی روانی است. به عبارت دیگر تکرار خرید صرفاً یک واکنش اختیاری نیست بلکه نتیجه عوامل روانی، احساسی و هنجاری می باشد. این وفاداری حفظ تعهد عمیق به خرید مجدد یا انتخاب مجدد محصول یا خدمات به طور مستمر در آینده است به رغم اینکه تأثیرات موقعیتی و تلاش های بازاریابی به صورت بالقوه ای می تواند باعث تغییر در رفتار مشتری شود.( اولیور[319]، 1997)
2-5-1-4-2- تبلیغات دهان به دهان[320]
وست بروک[321](1987) تبلیغات دهان به دهان را عقیده ای می داند که مصرف کنندگان بعد از اینکه محصولی را مصرف کرده و یا خدمتی را دریافت می کنند به شیوه ای غیررسمی به دیگران منتقل
می کنند. وی بیان می کند که ارتباطات دهان به دهان همه ارتباطات غير رسمي افراد با ديگران در مورد مالكيت، استفاده، ويژگي ها يا فروشنده كالاها و خدمات خاص می باشد.
بریستور[322](1990)بیان می کند که تبلیغات دهان به دهان رویکردی برای به دست آوردن تجربه دیگران از طریق تعاملات با شبکه های اجتماعی است. این تعاملات معمولاً بی طرفانه و قابل اعتماد تلقی
می شوند چرا که غالباً از طریق تماس مستقیم با مصرف کنندگان به دست می آیند تا از طریق ارتباطات با شرکت ها.
بنابراین تبلیغات دهان به دهان(WOM)، صحبت در خصوص محصولات و خدمات در میان افراد مستقلی است که هیچ وابستگی با سازمان و یا شرکت ارائه کننده خدمت ندارند. این صحبت می تواند یک بحث دوطرفه باشد و یا تنها یک توصیه و پیشنهاد یک طرفه. اما نکته اصلی اینجاست که این صحبت ها در میان افرادی است که عقیده دارند، فایده بسیار کمی از این مباحث نصیبشان خواهد شد.(سوئینی و دیگران[323]، 2007). احتمال واکنش مشتریان نسبت به پیشنهاد یک دوست یا همکار و یا مشاور به مراتب بیش از یک پیام تبلیغاتی است و این واکنش صرفاً به کسب اطلاعات، محدود نخواهد شد بلکه به خرید و مصرف محصول یا خدمت نیز منجر خواهد شد.(سیلورمن[324]،2001) مشتریان به صحبت ها و عقاید دوستان، اعضای خانواده و یا منسوبانشان با اطمینان بیشتری اعتماد خواهند کرد. زیرا آنان صادق بوده و از هرگونه تعصب به دور خواهند بود.( پودوشن[325]،2008)
به نظر مى رسد ارتباط دهان به دهان در بخش خدمات از اهميت زيادى برخوردار مى باشد. در مقايسه با بازار كالاها، مصرف كنندگان در بخش هاى خدماتى بيشتر بر منابع اطلاعات شخصى اطمينان داشته و نسبت به بخش كالاها، ارتباط دهان به دهان تأثير بيشترى بر تصميم خريد افراد خواهد داشت. زيرا خدمات برخلاف كالاها، ناملموس و تجربى بوده و مصرف كننده با تكيه بر ارتباط دهان به دهان در تلاش است تا سطح ريسك ادراكى و عدم اطمينانى كه اغلب در خريد در بخش خدماتى وجود دارد را كاهش دهد. با پیشرفت تکنولوژی اطلاعات، گسترش و پخش اطلاعات با سرعت زیادی صورت
می گیرد.(منگولد[326]،1999)
تبلیغات سنتی مانند تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات رادیویی و روزنامه ای، به اندازه کافی برای معرفی محصولات و خدمت مناسب نیستند. از سوی دیگر با توجه به اینکه از طریق این تبلیغات حجم بالایی از اطلاعات به مشتری منتقل می شود، مشتریان معمولاً فرصت کافی جهت نقد و بررسی این اطلاعات ندارند و بسیاری از آن ها را نادیده می گیرند. در عوض ترجیح می دهند که اطلاعات مورد نیز خود را از دوستان، همکاران و اعضای خانواده خود بگیرند. این عمل برای فرد آسان تر است از اینکه بخواهد تمام اطلاعات لازم درباره یک محصول یا خدمت را به تنهایی به دست آورده و آن ها را تجزیه تحلیل کند. تبلیغات دهان به دهان نقش بسیار مهمی را در رفتار مصرف کننده و در نتیجه بر تصمیمات بلندمدت و کوتاه مدت آنان بازی می کند.(دالن و دیگران[327]،2007) علاوه بر این امروزه اینترنت ابزاری راحت و سریع برای مصرف کنندگان است تا از طریق آن به تبادل اطلاعات بپردازند. بنابراین بسیاری از مردم عقاید و تجربیات خود از یک محصول یا خدمت را در فضای اینترنت تغییر می دهند. که
می تواند دلیلی بر گسترش سریع تبلیغات دهان به دهان از طریق ینترنت باشد.( لیتوین و دیگران[328]، 2008)
بسیاری از بازاریابان نقش مثبت تبلیغات دهان به دهان را به عنوان یکی از ابزارهای قدیمی ارتباطات بازاریابی در نظر می گیرند. چه این تبلیغات از سوی یک فروشنده باشد، چه از سوی یک کارشناس، و چه از سوی دوستان و آشنایان. تبلیغات دهان به دهان در بسیاری از شرایط ممکن است به عنوان یکی از قدرتمند ترین ابزارها مطرح باشد مخصوصاً وقتی که از جانب کسانی مطرح شود که قابل اعتماد هستند. (مثل اعضای خانواده و یا دوستان). مانند هر شکلی از ارتباطات، ارزش تبلیغات دهان به دهان ممکن است که در میان محصولات، بازارها و سازمان های مختلف متفاوت باشد اما می توان این انتظار را داشت که در میان محصولاتی که از نظر تجربی برتری داشته وکیفیتی معتبر دارند و محصولاتی که انتخاب و مصرف آن ها از ریسک بالایی برخوردار است، قدرتمندتر باشد.
حسنقلی پور و دیگران[329](2012)بیان می کنند که تأثیر پیشنهادات دیگران به 3 عامل مهم بستگی دارد:

    1. راه برقراری ارتباط. بحث و گفت و گو با اعضای خانواده منجر به حمایت آنان از انجام نوع خاصی از رفتار می شود.
    1. بر عکس ارتباطات یکطرفه مانند پیام های تبلیغاتی، تبلیغات دهان به دهان مشتریان عموماً یک ارتباط دو طرفه است. قدرت و مزیت ارتباطات دو طرفه ناشی از این است که مخاطب
      می تواند سوال بپرسد، توضیح بخواهد و نتایج سودمند را دنبال کند.
    1. تبلیغات دهان به دهان می تواند نایبی از ارزیابی کیفیت باشد. به این معنی که افرادی که در مورد یک محصول یا خدمت صحبت می کنند، با احتمال زیاد آن را تجربه کرده اند.

تبلیغات دهان به دهان در آخرین مرحله از فرایند خرید مهم تر می شود، زیرا مصرف کننده را مطمئن می کند.(واکر[330]،1995) نتایج تحقیقات نشان داد که فقط 14% از افراد به آنچه در آگهی های تجاری می بینند یا می خوانند اعتماد می کنند، جالب آن است که 90% از افراد، به کالا و یا خدماتی که توسط یکی از اعضای خانواده شان یا دوستان و همکارانشان استفاده شده، اعتماد می کنند. زیرا مطمئنند که آنها در نتیجه این پیشنهاد از چیزی فایده نمی برند.(آلایر[331]،2007) همچنین تحقیقات دوهان و دیگران[332] (1997) نشان داد اگرچه خالقان تبلیغات دهان به دهان به طور عمده اعضای خانواده و یا دوستان نزدیک یک فرد هستند، این امکان وجود دارد که از سوی غریبه ها و یا اشخاصی باشند که رابطه ضعیفی با فرد دارند. این افراد می توانند اشخاص معروف و یا به عبارتی رهبران عقاید[333] باشند.
2-6- تعدادی از تحقیقات انجام شده در زمینه متغیرهای مطرح شده در مدل تحقیق
فرزانه و همکارانش(2013)، در تحقیق خود پس از مرور گسترده بر ادبیات برند و هویت برند در حوزه خدمات، هدف خود را شناسایی عوامل موثر برتعیین هویت برند در صنعت بانکداری عنوان می کنند. آنان در مدل خود( شکل شماره2-44)، رابطه میان 5 متغیر را بر هویت برند مورد بررسی قرار
می دهند و سپس بعد از جمع آوری داده ها و تحلیل آن، وجود این رابطه را به اثبات می رسانند. 5 متغیر ذکر شده توسط آنان شامل قابلیت برقراری ارتباط، با معنا بودن، قابلیت توسعه و گسترش، قابلیت انطباق و خلاقیت و تصویرسازی ذهنی مثبت از برند می باشد.
شکل2-44- عوامل موثر بر هویت برند
منبع: فرزانه و همکاران(2013)
هویت برند
میرراشد(1390)، در تحقیق خود با بهره گرفتن از مدل دوبیسی(2007)، 4 عامل اعتماد سازی توسط بانک، تعهد بانک جهت تأمین رضایت مشتری، کیفیت ارتباطات و توانایی بانک در مدیریت تعارضات را به عنوان ابعاد بازاریابی رابطه مند در نظر گرفته و تأثیر آن را بر وفاداری مشتریان مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنان وجود رابطه میان 4 متغیر ذکر شده با وفاداری مشتری را به اثبات رساند.
طالقانی و صدرائی(1389)، در تحقیق خود به ارائه یک مدل مفهومی به منظور تبیین فرایند کیفیت، رضایت و وفاداری در صنعت بانکداری پرداختند. آنان در مدل خود، تأثیر متغیرهای رضایت، تصویر ذهنی از بانک، تصویر ذهنی از زنجیره(شبکه بانکی)، کیفیت خدمات و تنوع خدمات را بر روی وفاداری مشتری مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنان وجود رابطه معنی دار میان تصویر ذهنی از بانک با رضایتمندی و رضایتمندی با وفاداری را به اثبات رشاند اما رابطه مستقیم میان تصویرذهنی از بانک و وفاداری مورد تأیید قرار نگرفت. بهبود تصویر ذهنی از بانک نه به طور مستقیم بلکه از طریق افزایش رضایت در مشتری موجب افزایش وفاداری وی می شود. مدل ارائه شده توسط آنان به شرح زیر
می باشد:
رضایت
تصویر ذهنی از زنجیره(شبکه) بانک
تنوع خدمات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]




در روایت سبئوس امپراتور پسر خوانده­ی خود به نام فیلیپیکوس[۳۱۲] را به عنوان فرمانده­ی ارتش مشخص کرد، و جان[۳۱۳] از منطقه­ ارمنستان و نرسس[۳۱۴] را با ارتشش از سوریه پشتیبان آن­ها کرد. آن­ها سه هزار سواره نظام در صفوف صد نفره، هزار نفره و گردان­ها را بر اساس پرچمشان سان دیدند. ایشان توافق کردند، که نیروهای سرزمین ارمنستان را که در آن زمان در دسترس بودند جمع­آوری کنند. تعداد ایشان حدود پانزده هزار نفر شامل گردان­های هر یک از اشراف در صفوف صد نفره و هزار نفره بود.[۳۱۵]
سبئوس گزارش جامعی از تعداد کل نیروها ارائه نمی­دهد، اما در گزارشش اشاره می­ کند که بندوی و بسطام با حدود هشت هزار نیروی سواره با آن­ها بودند.[۳۱۶]
تئوفیلاکت تعداد کل لشکر خسروپرویز را شصت هزار نفر می­داند، و از این نظر که از جان میستاکن و نارسس به عنوان فرماندهان لشکر نام می­برد،[۳۱۷] و رفتن بندوی و بسطام را به ارمنستان گزارش می­ کند،[۳۱۸] با روایت سبئوس مطابقت دارد.
اواگریوس تعداد افراد لشکر را بر نمی­شمرد، و آن را تشکیل شده از بخش کاملی از محافظان امپراتوری و تمام ارتش روم با فرماندهانشان می­داند.[۳۱۹] روایت او در این مورد که امپراتور به خسروپرویز هدایای سلطنتی بخشید، با گزارش فردوسی هماهنگ است.[۳۲۰]
او همچنین گزارش می­ کند که ملکه­ی روم به همسران خسروپرویز و فرزندان آن­ها توجه نمود.[۳۲۱] این موضوع در منابع دیگر گزارش نشده است. اواگریوس انگیزه­ امپراتور برای کمک به خسروپرویز را تفکر او درباره ناپایداری دنیا و عقب­گرد وجود انسان می­داند، و هیچ اشاره­ای به تعهدات خسروپرویز نمی­کند.[۳۲۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اما تئوفیلاکت سیموکاتا اشاره به سفارت دومی از سوی خسروپرویز به بیزانس دارد. در این سفارت دوم است که ماوریکیوس و سنا کاملاً متقاعد شدند به خسروپرویز کمک کنند. بر طبق روایت او هنگامی که امپراتور مشغول بررسی تقاضای خسروپرویز بود، خسروپرویز به شهر هیراپولیس رفت و فرمانده کومنتیولوس بر اساس دستور امپراتور با وی به احترام رفتار کرد. کومنتیولوس در مکانی به نام بدامس [۳۲۳]با خسروپرویز ملاقات کرد و تدارکات سلطنتی و گاردی با شکوه به او داد. در نهمین روز، خسروپرویز ساتراپی به نام میراگدان را به عنوان پیک به پادگان میافارقین فرستاد؛ با این فرمان که به آن­ها اعلام کند مالکیت داشتن بر شهر برایشان اشتباه است، زیرا جوانمردی امپراتور ایرانیان را به دوستان ایشان تبدیل کرده است. از بین بزرگان ایرانی او بسطام را به ارمنستان فرستاد؛ به وی دستور داد تا به آذربایجان برود و برای وی وفاداری ایرانیانی را که در آن­جا زندگی می­ کنند برقرار سازد.[۳۲۴]
تئوفیلاکت چنین ادامه می­دهد:
«در همان حال، خسرو، پیک دیگری فرستاد که به ساکنان میافارقین می­گفت با شدت تمام از شهر محافظت کنند، و به فرمان نخستین او توجه ننمایند. او حق دوستی را زیر پا گذاشت، زیرا ملت ایران بی­ارزش است و از آغاز، زندگیشان با خیانت، فریب و خودستایی همراه است».[۳۲۵]
در این قسمت تئوفیلاکت به وضوح دیدگاه خود را درباره ایرانیانی که مشغول جنگ با آن­ها بودند و بسیاری از سرزمین­های بیزانس را متصرف گردیده بودند ارائه می­دهد، و گاه و بیگاه سعی می­ کند نفرت خود را از آنان با مناسبت­های تاریخی تطبیق دهد. این روایت، مبنی بر دغل­بازی خسروپرویز در هیچ منبعی یافت نمی­ شود. بسیار بعید به نظر می­رسد که خسروپرویز چنین عمل نابخردانه­ای انجام داده باشد، زیرا خسروپرویز هنوز شاه ایران نشده بود، و شهر میافارقین تحت فرمان او نبود. اگر چنین فرمان محرمانه­ای به دست یکی از عمال بهرام چوبین یا مخالفان خسروپرویز در شهر می افتاد، و آن­ها آن را به رومیان ارائه می­دادند، خسروپرویز احتمالاً جان خود را به خاطر چنین خیانتی از دست می­داد. پس بسیار بعید است که او در حالی­که کمک رومیان را در دست داشت، به این اقدام غیرمنطقی دست زده باشد. تئوفیلاکت گزارش می­ کند که خسروپرویز با تأخیر در کمک امپراتور مواجه شده بود؛ بنابراین تلاش کرد تا به او نزدیک شود. اما ماوریکیوس که از هدف خسروپرویز آگاه شده بود با نامه­ای وی را از آمدن باز داشت. تئوفیلاکت دلیل این کار وی را این می­داند که امپراتور به شهرت توجه نکرد، و به آن علت که دور شدن خسروپرویز از مرز ایران می­توانست باعث تحکیم قدرت بهرام چوبین شود این نامه را نوشت.[۳۲۶] اواگریوس نیز گزارش می­ کند که خسروپرویز پس از آمدن تا شهر هیراپولیس دوباره به عقب برگشت، زیرا ماوریکیوس تصمیمش را گرفته بود و به منفعت خسروپرویز بیشتر توجه داشت تا شهرت شخصی خودش.[۳۲۷]
۲-۱-۱ سخنرانی سفیر ایران در روایت تئوفیلاکت
تئوفیلاکت گزارش می­ کند که در آغاز بهار خسروپرویز سفرایی نزد امپراتور فرستاد. در سومین روز، امپراتور یک گردهمایی تشکیل داد و با احترام سفرا را پذیرا شد. برجسته­ترین سفیر ایران با مقدمه­ای پر از زاری شروع به سخنرانی کرد و سعی نمود توجه امپراتور را جلب نماید. در ادامه تئوفیلاکت متن آن سخنرانی را ارائه می­دهد که به دلیل طولانی بودن آن، در این­جا فقط به نکات اصلیش اشاره می­گردد.
او در ابتدا امپراتور روم را تعیین کننده­ سرنوشت خسروپرویز و بهرام چوبین دانست و بهرام چوبین را ویران کننده­ ایران خواند. سپس به استدلال برخی رومیان اشاره کرد که می­گفتند وضع آشفته­ی ایران به نفع رومیان است، اما این را درست ندانست به این دلیل که اگر ایرانیان قدرت را از دست بدهند به سرعت قدرتی دیگر جایگزین آن­ها می­ شود؛ زیرا بزرگترین قدرت­های جهان هیچ­گاه از وجود یک مدیر محروم نمی­شوند. سپس جایگزینی مادها بر بابلی­ها، پارس­ها بر مادها، و پس از اینها اشکانیان را مثال زد.[۳۲۸]
این جمله­ تئوفیلاکت دلالت بر اطلاع ساسانیان از تاریخ سلسله­های پیش از خود دارد، که البته متون پهلوی و ایرانی آن را تأیید نمی­کنند. این احتمال وجود دارد که تئوفیلاکت از خود آن را افزوده باشد، اما با دقت بیشتر متوجه می­شویم که در بین آن­ها اشاره­ای به سلسله­ی سلوکی که به نوعی هم ریشه با بیزانس هم بوده ­اند نمی شود. ممکن است کسی آن را اتفاقی بداند، اما به هر حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که یونانیان و رومیان از سلسله­های تاریخی ایرانی (یعنی از مادها به بعد) آگاه بودند. با وجود سفارت­های فراوانی که در آن دوران بین دو کشور وجود داشته است بسیار بعید به نظر می­رسد، که راجع به چنین موضوعاتی صحبتی به میان نیامده باشد، و ساسانیان به کتاب­های آن­ها دسترسی پیدا نکرده باشند. به عقیده­ی نگارنده این­که در کتب پهلوی و خدای­نامه­ ها اشاره­ا­ی به سلسله­های تاریخی پیشین نمی­ شود، به دلیل بی اطلاعی آن­ها از این مسئله نیست، بلکه سیاست آن­هاست که با تکیه بر تاریخ ملی، خود را وارث به حق کیانیان بدانند، و حتی خاک روم و اقوام شرقی را ارث اجداد خود بشمارند، و بدین صورت مشروعیتی از بین نرفتنی برای خود ایجاد کنند؛ مشروعیتی که باعث شکست سردار دلاوری چون بهرام چوبین گردید. در واقع بهرام چوبین تنها از رومیان شکست نخورد، بلکه از نفاق داخلی کشور نیز شکست خورد که حاصل همان مشروعیت­سازی ساسانیان بود. طبق آن فلسفه چگونه یک سردار هر چقدر هم که دلاور باشد می ­تواند به تخت تکیه زند در حالیکه وارث واقعی کیانیان هنوز زنده است؟ پس نتیجه می­گیریم که تاریخ ملی ایرانیان به نفع ساسانیان بوده است.
این سیاستی بوده است که آن­ها در داخل ایران به کار گرفته بودند، اما رومیان و یونانیان خود به تاریخ ایران آگاهی زیادی داشتند. پس سفیر ایران نمی­توانسته است در حضور امپراتور بیزانس اسطوره­های کیانیان را به عنوان تاریخ اصلی پیش از خود مطرح کند، و در آن شرایط خاص خود را مورد طعنه­ی دربار او قرار دهد. در اینجاست که سفیر ایران بین سیاست داخلی و خارجیشان تفاوت قائل گردید، و به واقعیت تاریخ ایران اشاره نمود. پس این احتمال وجود دارد که در حقیقت چنین صحبت­هایی از دهان سفیر خسروپرویز بیرون آمده باشد. با این حال نمی­ توان این استدلال هواردجانستون را نادیده گرفت که معتقد است صحبت هایی که تئوفیلاکت به دهان سفیر ایران منسوب کرده است مناسب فضای سال ۵۹۰ نیست بلکه مناسب اتفاقات معاصر با زمان تئوفیلاکت یعنی هجوم اعراب مسلمان است که نظم سابق جهانی را بر هم زده بود؛[۳۲۹] به خصوص این جمله­ سفیر ایران که در مقابل مخالفت برخی رومیان با کمک به آن­ها اظهار داشت، که اگر ایرانیان قدرت را از دست بدهند به سرعت قدرتی دیگر جایگزین آن­ها می شود؛[۳۳۰] استدلال هواردجانستون را قوت می­بخشد، زیرا تئوفیلاکت خود شاهد ضعف حکومت ساسانی و قدرت گرفتن اعراب و درهم شکستن رومیان به دست آن­ها بود.
در روایت تئوفیلاکت، پس از آن، سفیر خسروپرویز به عنوان مثالی دیگر اسکندر را نوجوانی مقدونی دانست که خواست جهان را متحد کند، اما موفق نشد. او ادامه داد که اگر پارسیان (ایرانیان) از قدرت محروم شوند قدرت به ملتی دیگر می­رسد، و این کار سودی به حال رومیان ندارد. در مرحله­ بعد سفیر خسروپرویز، افتخاراتی را که با کمک به آن­ها نصیب بیزانس و امپراتور می­ شود، گوشزد کرد. پس از آن صلحی را که رومی­ها با وجود جنگ­ها و هزینه­ های بسیار به آن دست نیافته بودند، و با این کار بین ایران و بیزانس برقرار می­گردید، متذکر گردید. در ادامه به نقد هرمز پرداخت و تأکید کرد که خسروپرویز مانند پدرش نیست. سپس اشاره کرد که می­داند بهرام چوبین سفرایی را برای پس گرفتن خسروپرویز نزد امپراتور فرستاده است؛ او امپراتور را از این کار باز داشت و آن را برای رومیان شرم­آور دانست. سپس به نقد بهرام چوبین پرداخت، شورش او را خاطرنشان ساخت، و وی را مردی دانست که بر روی قولش نخواهد ماند. سپس سفیر خسروپرویز متعهد شد که ایرانیان، در ازای کمک، میافارقین را پس دهند؛ دارا را به عنوان هدیه پیشنهاد دهند، و از ارمنستان چشم بپوشند. در پایان، سفیر به امپراتور اعلام کرد که اگر بخشی از یک معامله­ی کامل­تر را جا انداخته است، امپراتور آن را بیان کند. در پایان این گزارش، تئوفیلاکت روایت می­ کند که امپراتور و سنا به خاطر فن بیان خوب سفرا، تحت تأثیر صحبت­هایشان قرار گرفتند و فرمان دادند که رومی­ها به خسروپرویز کمک خواهند کرد.آن فرمان اعلام شد و در شهر به اطلاع عموم رسید. در پنجمین روز سفرا به حضور قیصر رسیدند. آن­ها با هدایای سلطنتی تکریم شدند، و فرمان کتبی امپراتور را به دست آوردند. به علاوه امپراتور به همراه سفرا، سامن (سامان؟)، خسروپیروز[۳۳۱] و دیگر افرادی را که قبلاً رومیان در جنگ دستگیر کرده بودند نزد خسروپرویز گسیل کرد.[۳۳۲] در منابع دیگر اشاره­ای به آزادی اسرا نمی­ شود، اما همانگونه که دیده می­ شود نام این اسیران، ایرانی است، و احتمالاً تعدادی جنگجویان ایرانی و رومی در جنگ­های ایران و بیزانس به اسارت گرفته شده بودند، که آزاد شدن تعدادی از آن­ها به این بهانه کاملاً طبیعیست.
جان نیکیو نیز حضور سفیران ایرانی نزد امپراتور و کمک او به خسروپرویز پس از صحبت با ایشان را گزارش می­ کند.[۳۳۳]
۲-۲ پیروزی خسروپرویز بر بهرام چوبین
پس از آن مسئله­ جنگ دوباره، میان خسروپرویز و بهرام چوبین، در منابع مطرح است. در روایت شاهنامه، قیصر سپاه را به نیاطوس سپرد.[۳۳۴] پس از آمدن سپاه نزد خسروپرویز، فردوسی از دو شخص مهم در سپاه روم نام می­برد: سرگس و کوت.[۳۳۵]
بر طبق روایت تئوفیلاکت، خسروپرویز هیراپولیس را به همراهی کومنتیولوس ترک کرد و به شهر کنستانتینا[۳۳۶]رسید. به دستور امپراتور پس از مدتی کوتاه دومیتیانوس[۳۳۷] به همراهی گرگوری رهبر کشیشان انطاکیه نزد وی آمدند. خسروپرویز نیز سفرایی را به نصیبین فرستاد، و آن­ها را دعوت به سرپیچی از بهرام چوبین کرد. بهرام چوبین که از امنیت خسروپرویز آگاه شد، سفرایی را نزد امپراتور فرستاد و متعهد گردید که شهر رومی نصیبین تا امتداد سرزمینهای دجله را تسلیم کند که امپراتور نپذیرفت.[۳۳۸]
بر طبق روایت سبئوس، بهرام چوبین ارتشش را حرکت داد تا به آذربایجان رسید. آن­ها در فاصله­ای کم از یکدیگر در ایالت وارارات[۳۳۹] اردو زدند.[۳۴۰] در گزارش فردوسی نیز خسروپرویز با سپاهی گزین شده به سمت آذربایجان آمد. پس از گذشت دو هفته لشکرهای بسیاری به آن­جا آمد. شاه در دشت دوک اردو زد. پس از آن لشکر را به نیاطوس داد، و خود، با سوارانی گرد به سمت دریاچه­ی چیچست (ارومیه) رفت که موشیل ارمنی در آن­جا بود.[۳۴۱]
در روایت سبئوس، بهرام چوبین نامه­ای به موشیل ارمنی و دیگر اشراف ارمنی می­نویسد. در این­جا نکات اصلی نامه مورد بررسی قرار می­گیرد. بهرام چوبین در ابتدا تعجب خود را، از اتحاد آن­ها با خسروپرویز، بیان داشت، و به عدم ترس خود از لشکر روم اشاره کرد. سپس وفاداری ارمنیان به ساسانیان را غیرمنطقی دانست، و شورش های پدرانشان را، برای آزادی، به آن­ها خاطرنشان ساخت. آن­ها را آگاه ساخت که در صورت پیروزی خسروپرویز، او (خسروپرویز) با توافق امپراتور آن­ها را حذف خواهد کرد. سپس به اهورامزدا، به ارباب خورشید و ماه، به آتش و آب، به مهر و تمام خدایان قسم خورد که در صورت همکاری با وی پادشاهی ارمنستان را به آن­ها خواهد بخشید، و مختار خواهند بود که شاه خود را انتخاب کنند. علاوه بر آن، بهرام چوبین متعهد به واگذاری تمام سرزمین ارمنستان تا قفقاز و گذرگاه الوناک [۳۴۲]شد. از سمت سوریه متعهد به واگذاری ارواستان[۳۴۳]، نصیبین و نورشیراکان[۳۴۴] تا امتداد مرز اعراب گردید، با این استدلال که متعلق به اجداد آن­ها می­باشد. همچنین متعهد شد که از کوه زراسپ[۳۴۵] نخواهد گذشت. در نهایت سبئوس گزارش می­ کند که نامه بنا بر رسم آن­ها با نمک پیچیده و مهر شد.[۳۴۶]
به عقیده­ی نگارنده درباره آن قسمت از نامه که بهرام چوبین متعهد به پس دادن آن سرزمین­ها شد دو احتمال وجود دارد. نخست آن­که این قسمت را سبئوس یا منبعش از خود افزوده باشند. واگذاری خود ارمنستان به آن­ها تا حدی منطقی است، اما بسیار دور از انتظار است که بهرام چوبین حاضر به واگذاری دیگر قسمت­ های مذکور به آن­ها شده باشد، زیرا درست است که کمک آنان می­توانسته است برای او موثر باشد، اما نه آن­قدر که ارزش از دست دادن این سرزمین­ها را داشته باشد. اگر بهرام چوبین علاقه­مند به واگذاری چنین بخش وسیعی بود، احتمالاً چنین مذاکره­ای را با ترکان انجام می­داد که دارای سپاهی بسیار نیرومندتر و پرشمارتر از ارمنیان بودند. این قسمت می ­تواند بازتاب اشتیاق شدید ارمنیان در داشتن سرزمینی مستقل و وسیع مانند دوران تیگران باشد، که در گزارش سبئوس نیز راه جسته است. احتمال دوم این است که بهرام چوبین واقعاٌ وعده­هایی از این قبیل به آن­ها داده باشد، بدون آنکه قصد عمل کردن به آن را داشته باشد، تا بتواند بین نجبا و اشراف ارمنی دو دستگی ایجاد کند، و از کارایی آن­ها بر ضد خود بکاهد؛ زیرا اگر بهرام چوبین واقعاً قصد متحد شدن با آن­ها را داشت باید زودتر از آن دست به کار می­گشت؛ نه هنگامی که دو سپاه روبروی هم خیمه زده­اند. خود سبئوس نیز اشاره می­ کند که آن­ها نامه را علنی نکردند، تا باعث ایجاد تفرقه نشود.[۳۴۷]
طبق روایت شاهنامه، خسروپرویز نزد موشیل ارمنی رفت، و در آن­جا از دیدن بندوی شگفت­زده شد. خسروپرویز از موشیل نیز سپاس­گزاری نمود، و وعده داد که لطف او را جبران خواهد کرد؛ موشیل از خسروپرویز که سوار براسب بود خواست تا اجازه دهد پا و رکیب او را ببوسد، و خسروپرویز موافقت کرد. پس از آن خسروپرویز به همراه هیربد به آذرگشسپ رفت، و بر آیین نثار و خیرات به آتشکده کمک کرد.[۳۴۸]
شاهنامه نیز نامه­نگاری بهرام چوبین را گزارش می­ کند، اما نه نامه­ای به موشیل ارمنی بلکه نامه­ای به گستهم، بندوی، گردوی، شاپور و اندیان و دیگر یلان نامدار. نقطه­ی مشترک این نامه با نامه­ی بهرام چوبین در روایت سبئوس این است که در هر دو نامه بهرام چوبین از حکومت ساسانی انتقاد می­ کند، و برای نابودی خاندان ساسان کمک می­طلبد، و تأکید می­ کند از رومیان هراسی ندارد.[۳۴۹] در روایت شاهنامه، پیک بهرام چوبین که سپاه قدرتمند خسروپرویز را دید به بهرام چوبین خیانت کرد. او نزد خسروپرویز رفت و نامه را به وی داد. خسروپرویز نیز در پاسخ نوشت که آن­ها با بهرام چوبین خواهند بود، و به وی کمک خواهند کرد. بهرام چوبین با دریافت این پیام مصمم­تر گشت و برخلاف نصیحت پیران نزدیک خود برای جنگ به آذربایجان رفت. لیکن در روایت سبئوس، بهرام چوبین پس از آن­که جواب نامه­اش را دریافت نکرد، نامه­ی دیگری با لحن تهدید آمیز فرستاد. در آن نامه آن­ها را تهدید کرد که فردا با ارتش قدرتمندش نابودشان خواهد کرد. موشیل نیز در پاسخ وی را رجزخوان خواند و به تمجید نیروهای خود پرداخت.[۳۵۰]
در گزارش تئوفیلاکت، بندوی با دریافت پول از امپراتور آن را بین افراد خود تقسیم کرد. افرادی که در نصیبین بودند نیز به خسروپرویز پیوستند. شهر میافارقین به خاطر نامه­ی پنهانی خسروپرویز مقاومت می­کرد، اما دومیتیانس سران شهر را با صحبت و رشوه تطمیع کرد. در نهایت خسروپرویز پیکی خواجه را که رومیان پرائپوسیتوس[۳۵۱]می­نامیدند به آنجا فرستاد؛ با این توصیه که ایرانیان شهر را ترک کنند و در نصیبین مستقر شوند. ایرانیان آتش­بس اعلام کردند، و از شهر عقب نشینی نمودند. رهبران آنها به کنستانتینا رسیدند. در بین آنها سیتاس [۳۵۲]نامی بود که در زمان هرمزد چهارم با خیانت شهر را به ایرانیان تسلیم کرده بود. دومیتیانوس او را دوست بهرام چوبین خواند و از خسروپرویز تقاضا کرد تا او را تحویل داد. در روز دوم فرمانده او را در مقابل دیدگان ارتش شکنجه کرد، و در آتش سوزاند.[۳۵۳] در گزارش اواگریوس پس از تسلیم میافارقین مردم شهر سیتاس را سنگسار کردند و به میخ کشیدند.[۳۵۴]
رویدادنامه­ی ۱۲۳۴م نیز ماجرای سیتاس را گزارش می­ کند. بر طبق گزارش او سیتاس رومی مسئول محافظت از شهر میافارقین بود. ایرانیان با رشوه وی را خریدند، و او با آزاد کردن زندانیانی ایرانی که خود از روی عمد به آن­جا برده بود و باز نمودن دروازه­ها به روی لشکریان ایرانی شهر را به آن­ها تسلیم کرد.[۳۵۵]
در گزارش تئوفیلاکت پس از آن دومیتیانوس خود را به بازسازی شهر مشغول داشت، و رومیان خائن در شهر را برای مجازات به کومنتیولوس سپرد، و سپس جشنی بر پا کرد.[۳۵۶]
۲-۲-۱ جزییات پیش از نبرد در روایت تئوفیلاکت
فردوسی و سبئوس پس از آن نبرد نهایی بهرام چوبین و خسروپرویز را گزارش می­ کنند، اما تئوفیلاکت پیش از آن جزئیاتی را گزارش می­ کند که در منابع دیگر موجود نیست. بنابراین در این­جا به آن­ها پرداخته خواهد شد. بر طبق گزارش او هنگامی که بهرام چوبین نتوانست دوستی روم را جلب کند عملیات جنگی خود را آغاز نمود. او میرادورین [۳۵۷]را با نیرویی بزرگ در آناتون [۳۵۸]مستقر کرد که، در کنار فرات، در مجاورت کرکسیوم ساخته شده بود،[۳۵۹] و زادسپراتس را که اخیراً هم­ر­زم فروچانس بود به نصیبین و مناطق عرب­نشین همسایه فرستاد. زادسپراتس بابل را ترک کرد و پیک­هایی را به سولچانس [۳۶۰]فرستاد، تا ورودش را به نصیبین اعلام کنند؛[۳۶۱] اما پس از این­که پیک­ها پیام بهرام چوبین را اعلام کردند، او با آن­ها بدرفتاری کرد و در غل و زنجیر نزد خسروپرویز فرستاد. خسروپرویز سعی کرد، تا با وعده­هایی، سولچانس را متقاعد کند و او را برانگیزد تا راه صحیح را انتخاب کند.[۳۶۲] اگر این گزارش صحیح باشد، از این جمله مشخص می­ شود که این اتفاق مربوط به قبل از تسلیم میافارقین می­باشد؛ زیرا پیش از تسلیم میافارقین، سفیر خسروپرویز به اهالی آن توصیه کرد که تسلیم شوند و در نصیبین مستقر گردند؛[۳۶۳] چرا که اهالی نصیبین آن را به خسروپرویز تسلیم کرده بودند.[۳۶۴]
بر طبق گزارش تئوفیلاکت، خسروپرویز به سرجیوس که از شهدای بزرگ بود متوسل شد، و در ازای حل مشکلاتش متعهد گردید که یک صلیب معروف را که جزو غنائم ایرانیان در جنگ­های قبل به دست آمده بود با طلای کوبیده شده و جواهرات هندی تزئین بنماید، و به آن­جا پیش­کش کند. سپس تئوفیلاکت قتل زادسپراتس را گزارش می­ کند. به دستور سولچانس، رهوساس[۳۶۵] با سپاهی به نزدیکی اردوگاه زادسپراتس رفت که در دژی پناه گرفته بودند. او شب هنگام با خدعه وارد دژ شد، و زادسپراتس را که تسلیم گردیده بود، اعدام نمود و سرش را نزد سولچانس فرستاد. او نیز سر را به کنستانتینا نزد خسروپرویز فرستاد.[۳۶۶] خسروپرویز سر او را در ۹ فوریه ۵۹۱م دریافت کرد[۳۶۷] حدوداً در همین زمان سربازانی که بهرام چوبین به آناتون فرستاده بود نیز شورش کردند، فرماندهشان را کشتند و سرش را به نزد خسروپرویز فرستادند. او همچنین گزارش می­ کند که خسروپرویز اقرار کرد مسیح که در بین رومیان محترم و با عزت است، بزرگ­ترین خدایان است، و با زبانی آزاد مذهب سابق خود را انکار کرد.[۳۶۸]
به نظر می­رسد که سیاست خسروپرویز مبنی بر خوش­رفتاری با مسیحیان برای جلب کمک رومیان، و ادامه­ برخورد خوب او با آن­ها در طول دوران حکومتش، باعث شده بود که برخی منابع مسیحی در مورد او مبالغه کرده باشند. بسیار غیرمنطقی به نظر می­رسد که خسروپرویز دین زرتشتی را که در واقع تأمین­کننده­ مشروعیت او بود کنار بگذارد، و مسیحی شود. این موضوع در شاهنامه­ی فردوسی نیز منعکس شده است؛ پس از پیروزی وی بر بهرام چوبین در آنجایی­که امپراتور، لباسی با نقش صلیب برای خسروپرویز فرستاد و خسروپرویز در پوشیدن آن مردد ­گردید، زیرا نمی­خوست کسی فکر کند که مسیحی شده است؛ البته وزیر او، در پوشیدن آن لباس مشکلی نمی­دید:

به خسرو چنین گفت پس رهنمای
تو بر دین زرتشت پیغامبری

که دین نیست شاها به پوشش به پای
اگر چند پیوسته ی قیصری[۳۶۹]

خود تئوفیلاکت نیز گزارش می­ کند که خسروپرویز پس از ورود به دارا به زیارتگاه رومی­ها در آنجا توهین نمود.[۳۷۰]
در ادامه­ گزارش تئوفیلاکت، خسروپرویز از امپراتور خواست تا تأخیر نیروهای متحد را متوقف کند، و همچنین به وی پول قرض دهد. امپراتور نیز علاوه بر اتحاد نظامی مقداری فراوانی پول به او داد، و خسروپرویز رسید آن پول را نزد امپراتور فرستاد. گرگوری نیز آن­جا را ترک کرد و به انطاکیه برگشت. پس از آن خسروپرویز سارامس را به سفارت نزد امپراتور گسیل داشت تا کومنتیولوس را به علت مانع­تراشی در کار و توهینی که به خسروپرویز کرده بود از سمتش غزل نماید. امپراتور نیز به جای او نارسس را برگزید. در آغاز بهار (سال ۵۹۱ م) فرمانده­ی جدید، خسروپرویز را با خود برد. مردان نصیبین، تمام فرمانروایان مقتدر و فرماندهان نیروها خسروپرویز را شاه اعلام کردند. سپس فرمانده از آن­جا به قصد دارا حرکت کرد و اردو زد. پس از ورود به دارا، خسروپرویز اقامتگاه خود را در بخش محصور واقع در زیارتگاه شهر قرار داد؛ یعنی جایی که رومیان مناسک مذهبیشان را انجام می­دادند. ساکنان دارا از کار او عصبانی گردیدند، زیرا خسرو انوشیروان پس از تصرف شهر هیچ توهینی به مذهب آن­جا انجام نداده بود. دومستیانوس از این حرکت ناراحت شد، و به سمت کنستانتینا برگشت. خسروپرویز نیز که تحقیر شده بود برجسته­ترین پیروانش را به دنبالش فرستاد، و اظهار پشیمانی نمود؛ بنابراین او برگشت. امپراتور هدایایی را به همراه یک گارد سلطنتی برای خسروپرویز فرستاد. بسیاری از ایرانیان که متوجه نیرومند شدن خسروپرویز به کمک روم گشته بودند، بهرام چوبین را رها کردند و به او پیوستند. خسروپرویز نیز برای نشان دادن حسن نیت خود شهر دارا را به امپراتور واگذار کرد، و سفیر خود دلابزاس[۳۷۱] را برای تحویل آن نزد او فرستاد. امپراتور هم خسروپرویز را پسر خویش خواند.[۳۷۲] در روایت تئوفانس نیز ماوریکیوس، خسروپرویز را پسر خود خواند.[۳۷۳] در روایت سبئوس این خسروپرویز بود که در نامه­اش خود را پسر امپراتور خواند.[۳۷۴] اواگریوس در مورد شهر دارا، پیش از جنگ نهایی، گزارش می­ کند که ایرانیان آن را تسلیم کردند.[۳۷۵]
تئوفیلاکت گزارش می­ کند که خسروپرویز، پس از آن، زن­ها و فرزندانش را به شهر سینگارا [۳۷۶]که از نظر دفاعی بسیار قوی بود فرستاد. پس از آن خسروپرویز مبودس [۳۷۷]را با دو هزار نفر از سینگارا فرستاد، تا به شهرهای سلطنتی حمله کند. بهرام چوبین نیز که از پیشروی خسروپرویز آگاه گردید، نیروهایی را برای رویارویی با وی به حرکت انداخت. خسروپرویز دارا را، در ابتدای تابستان، به همراهی ارتش متحدش ترک کرد (تابستان ۵۹۱ م). وقتی که آنها به آمدیوس [۳۷۸]که ۱۴ واحد[۳۷۹] از دارا فاصله داشت، رسیدند دومیتیانوس ارتش روم و فرماندهانش را جمع کرد، و با بالا رفتن از تپه­ای برای روحیه دادن به آن­ها شروع به سخن­رانی کرد.[۳۸۰]
مشخص نیست که منظور تئوفیلاکت از چهارده واحد چیست. مترجمان تئوفیلاکت با در نظر گرفتن این نکته که فاصله ی بین این دو مکان ۸ کیلومتر برابر با ۴۰ استاد می باشد، احتمال می­ دهند که شاید تئوفیلاکت یا منبع او سهواً رقم ۱۴ را به جای ۴۰ استاد به کار برده باشند.[۳۸۱]
تئوفیلاکت در ادامه گزارش می­ کند که نگهبانان خسروپرویز رومی بودند، زیرا به حفاظت هم­­میهنانش اعتماد کافی نداشت.[۳۸۲] پس از آن دومیتیانوس ارتش را به نارسس سپرد و خود به امپراتوری روم برگشت. ارتش در کنار رود میگدن[۳۸۳] اردو زد. سارامس برای تهیه ی تدارکات متحدان در عقب ماند. در روز سوم رومی­ها خود را به دجله رساندند، و منتظر نیروهای رومی از ارمنستان شدند.[۳۸۴] مترجمان تاریخ تئوفیلاکت معتقدند که ارتش در ۶۰ مایلی شرق نصیبین اردو زده بود، و ارتش ارمنستان قصد داشت از آذربایجان حمله کند تا افراد بیشتری را جذب کند.[۳۸۵] وجود نیروهای ارمنی در آذربایجان با روایت فردوسی و تئوفیلاکت نیز مطابقت دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]




«دیگه به جایی رسیده بودم که تو رفتار نمی­تونستم خودم­رو کنترل کنم. اگه قبلا راحتتر مثلا روسری سرم می­کردم دیگه نمی­تونستم روسری سرم کنم. خیلی تندمزاج شده بودم. با همه درگیری پیدا می­کردم. از زمین و زمان شاکی بودم. واسه اینکه می­دونستم این اندام من نیست. من نمی­تونستم با جسم خودم ارتباط برقرار کنم. اگه روسری رو به خاطر خانوادم می­گذاشتم میومدم و تو کوچه بغلی درمیاوردم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۹:
«چون اون (دوست دخترم) مثل بقیه نبود که فقط ظاهر من­رو ببینه. درون من رو دیده بود. همیشه بهم می­گفت که کاش می­تونستی که تغییر جنسیت بدی. می­دید که باطن این آدم با ظاهرش خیلی فرق می­کنه».

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۱۶۱۰ و ۱۶۲۰)

این تم در مورد هر دو گروه از تبدیل­خواهان، تجریبات همسانی را عنوان می­ کند. در واقع هر دو گروه نارضایتی خود را از ناهماهنگی بین ذهن (روح ) و جسم خود بیان می­ کنند و این­که تمایل دارند که از اسارت جسم بیولو‍ژیک خود خارج شده و نهایتا جسم خود را با روحشان سازگار سازند و بنابراین همواه در تلاشند که راهی بیابند که بتوانند از این بحران خارج شوند. این ناهماهنگی باعث شده که اینان دچار یکی از انواع دوگانگی شوند که این دوگانگی همواره باعث آزار و اذیت روانی می­ شود. یکی از تفاوت­هایی که بین این دو گروه دیده می­ شود در عمق این دوگانگی است. به بیان دیگر تبدیل­خواهان جنسی MtF ناچارند تحت فشارهای اجتماعی و وارد شدن فشار از سوی خانواده ، به حفظ ظاهر بپردازند و خود واقعی خود را بروز نداده و پنهان سازند.

فشارهای بیرونی است که تبدیل­خواهان جنسی MtF وادار می­ کند، نتوانند شخصیت زنانه­ی خود نشان دهند اما گروه دوم، با وجود تجربه­ این دوگانگی، آنرا با مکانیسمی متفاوت ادراک می کنند: فشارهای درونی. البته در تم­های بعدی بیشتر به توضیح این امر خواهیم پرداخت. نکته­ای که در خصوص این تم مورد توجه پژوهشگر قرار گرفته، ‌اینست که تبدیل­خواهان جنسی FtM،‌ با سهولت بیشتر، و با تحمل مقاومت کمتری درباره عدم تطبیق بین روح و جسم خود با خانواده و با دیگر افراد صحبت می­ کنند،‌ در واقع همواره به دنبال حرف زدن و آوردن دلایل منطقی برای دیگران هستند اما در مورد گروه دیگر نمی­ توان این را گفت. اینان جسارت حرف زدن و روبه­رو شدن با خانواده­ی خود را ندارند. شاید خودشان هم خودشان را به نوعی گناهکار می­دانند و بنابراین حرفی برای دفاع از خود نمی­یابند. اینان برای این­که به خواسته­ی خود برسند، راه­های دیگری را انتخاب می­ کنند، مانند آرایش­کردن،‌ رفتن در پوشش زنانه و رفتارهایی که در جامعه­ ما، به عنوان رفتارهای زنانه تعریف شده است. و بدین ترتیب خانواده­ی خود را در عمل انجام شده قرار می­ دهند.
کد ۱۶۱۱: نمودِ زنانگی در قالب تجربه­ آرایش
مشارکت­کننده­ شماره­ ۶ :
«گاهی واسه خودم یه لوازم آرایشی می­خریدم. خودم رو به صورت یه زن تصور می­کردم. وقتی تنها بودم لباس زنونه می­پوشیدم و آرایش می­کردم. حتی من تو رابطه­ های جنسی که می­گذاشتم خیلی دوست داشتم لباس زنونه بپوشم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱:
«از اون به بعد(پس از افشا برای خانواده و مراجعه به دکتر مهرابی) شخصیت دوگانه من شد یکی شدم خودم. همه کارهایی که دوست داشتم انجام می­دادم، صبح از خواب بلند می­شدم خیلی غلیظ میکاپ می­کردم»
مشارکت­کننده­ شماره­ ۵:
«من یه زنم. درسته که جسمم پسرونه­ست ولی من روانم کاملا زنه. دوست دارم موهام­رو رنگ کنم. دوست دارم آرایش کنم. دوست دارم که با یه مرد تو رابطه باشم».
کد ۱۶۲۱: نمود مردانگی در قالب مقاومت در برابر آرایش، برداشتن مو، رنگ مو،‌اندازه­­ی مو به مثابه­ی افکار «زن­بودگی»
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۱ :
«مادرم به زور می­خواست به من تلقین کنه که تو حس­های دخترونه داری. به زور من­رو وادار می­کرد که من آرایش کنم ولباس­های دخترونه تنم می­کردند. به زور من­رو برد آرایشگاه که ابروهامو بردارم و تو اون سن ۱۶ سالگی می­خواست که من موهام­رو رنگ کنم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۷:
«من بزرگتر می­شدم می­دیدم که همه مو بلند می­ کنند و ناخن بلند می­ کنند ولی من اصلا این­جوری نبودم».

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۱۶۱۱ و ۱۶۲۱)

این تم در خصوص هر دو گروه از تبدیل­خواهان صادق است اما به صورتی کاملا معکوس. تبدیل­خواهان MtF آرایش را راهی می­دادند در جهت اثبات زنانگی خود اما ، تبدیل­خواهان FtM با فرار کردن از آرایش کردن می­خواهند مردانگی خود را نشان دهند. نکته­ی بسیار جالب در این تم،‌ که ممکن است هر خواننده­ای را به فکر وادارد،‌ تعریف این افراد از زنانگی است:‌ تمام مشارکت­کنندگان MtF در این تحقیق،‌ »آرایش غلیظ» را تنها راهی می­دانند که از طریق آن می­توانند زن بودن خود را در درون خود به اثبات برسانند. در حقیقت این تبدیل­خواهان، کمبودهای خود از دنیای زنانه را با تنها امکان پیش­ِرو، یعنی آرایش پوشش می­ دهند. یکی از مشارکت­کنندگان در این زمینه می­گوید «ما خودمان را در آرایش خفه می­کنیم».
خانواده­های گروه دوم، در جهت مقابله با حس­های پسر انه‌،‌ آنان را وادار به آرایش، برداشتن ابرو، اصلاح صورت و رنگ­کردن مو می­ کنند تا جنبه­ دخترانه­ی روحیات آنان تقویت گردد. این در حالی است که برخی از این اتفاقات در سنینی می­افتد که اقدامات مذکور با ممنوعیت­هایی از سوی مدرسه همراه است؛‌یعنی مدرسه نمی­پذیرد دختران در این سنین با موی رنگ­کرده و ابروی برداشته در کلاس حضور یابند!
هر دو گروه در مبارزه­ای دایمی برای اثبات درون واقعی خویش هستند؛ آرایش و رفتارهای عادتا زنانه­ای هم­چون رنگ مو وبرداشتن ابرو، ‌میدان این تنازع میان تبدیل­خواه و خانواده است: ممانعت با گروه نخست و اجبار گروه دوم! مساله این است که «زنانگی» در چنین اِلمان­هایی است که بازنمایی می­ شود. به همین دلیل است که تلاش خانواده ها برای ممانعت از همسانی با دختران(گروه اول) و تلاش برای «دختر- سازی»(گروه دوم) در این نقطه است که به کشمکش منتج می­گردد. بدین ترتیب بیرونی­ترین وجه زنانگی مدنظر قرار گرفته و نوعی «تهیدگی» ارزش­های زنانه حاصل چنین تنازعی است، زیرا،‌ گویی با تقلیل زنانگی به این حوزه ها برداشتی یک­سره سطحی از اصل زیستن زنان در جریان است.
کد ۱۶۱۲: تجربه­ بروز تعارضات درونی در فرایند تبدیل­خواهی جنسی: تلاش برای سرکوب زنانگی درونی
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱:
«بعد از اون(شکست عاطفی) همه حسای زنونه­ی خودم رو سرکوب کردم. هیچ چیز رو بروز نمی­دادم چون از دست دادن آدم­ها می­ترسیدم و کارهایی می­کردم که دقیقا خلاف شخصیتم بود. فقط شب­ها خودم بود. همش گریه می­کردم».
کد ۱۶۲۲: تجربه­ بروز تعارض میان الزامات اجتماعی بیرونی حاکم بر بدن دخترانه در برابر تمایلات و تظاهرات برخاسته از ذهنیت مردانه
مشارکت­کننده­ شماره­ ۸:
«البته یه مدت سعی کردم دختر باشم. مدت یک سال و نیم سعی می­کردم خودم­رو عوض کنم. موهام­رو بلند کردم. اول دوم راهنمایی بودم چون سینه خیلی کم داشتم حتی پنبه می­گذاشتم تا ببینم که چه حسیه. گفتم شاید این کارای پسرونه از سرم بیفته».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۱۲:
«حتی یه مدت سعی کردم که مثل خواهرام بشم. کارهای اونارو تقلید می­کردم.احساس می­کردم که من دارم یه راه دیگه­ای رو میرم و بقیه یه راه دیگه. خیلی تلاشم رو کردم که برگردم. راه من انگار که از بقیه جدا بود. زندگی عادی یه دختر نبود. با خودم می­گفتم که چرا اینجوریم من. نمی­دونستم که ماجرا از چه قراره. هیچی هم اون موقع نبود که آدم بخواد از طریق اون یه تحقیق بکنه. اون زمان همه حتی تلفن هم نداشتند،‌ چه برسه به اینترنت. ادای خواهرامو درمیاوردم. هی زیر نظرشون می­گرفتم که ببینم چی­کار می­ کنند. من هم همون کارها رو می­کردم».
مشارکت­کننده­ شماره­ ۹:
«یه دوره­ای تو راهنمایی به مدت یه سال می­گفتم باید چادر سر کنم یه سال چادری بودم. با گریه می­خواستم چادر سرم کنم. چون مادرم می­گفت که تو هنوز معنی چادر رو نمی­دونی. ولی من مجبور کردمشون که واسم چادر بگیرند. حتی من گوشام سوراخ نبود. گریه کردم که باید گوشام­رو سوراخ کنم. گفتم شاید اینا رو من تاثیر بذاره ولی واقعا هیچ تاثیری نداشت».

    • بررسی و تحلیل تم و مقایسه­ دو گروه مبتنی بر سیطره­ی جنسیت (۱۶۱۲ و ۱۶۲۲)

مردسالاری هژمونیک در این دو گونه تبدیل­خواهی دو برخورد متفاوت دارد: از یک سو ترنس­های MtF قرار دارند که خواسته ­ها و تمایلاتشان از طریق تحقیر، تهدید، اخراج، طرد و بایکوت مالی و ضرب و شتم، بازداشت و دادگاه پاسخ داده می­ شود. اما جالب این است که در ترنس­های FtM نمودِ این مخالفت­ها در بسیاری از موارد در قالب درونی شده­ای بر ذهنیت مردانه­ی درونی آنان تاثیر می­ گذارد به گونه ­ای که این فشارها در قالب تعارضات درونی آنان نمود می­یابد. به بیان دیگر و در حالت کلی اطرافیان و جامعه در صدد تنبیه و اعمال فشار شدید و مستقیم بر پسرانی است که می­خواهند دختر شوند، اما در خصوص دخترانی که می­خواهند پسر شوند بیشتر از طریق خود آنان این کنترل صورت می­گیرد؛ یعنی این خود دختران هستند که تحت فشار اجتماعی تلاش می­ کنند ماندن در جنس دوم را بپذیرند. در این خصوص مثال جالبی از ویلیام جی.گود راهگشاست. گود در کتاب خود با عنوان «خانواده و جامعه»(۱۳۵۲)، به تحقیقی اشاره می­ کند که در سال ۱۹۶۰ در ایلات متحده امریکا صورت گرفته­ است. در این تحقیق میزان تقبیح جامعه نسبت به حالت­های مختلف روابط میان زن و مرد به تصویر کشیده شده است. طبق فهرستی که گود در اختیار ما می­ گذارد، موارد تقبیح اجتماعی به شرح زیر است: «انواع عدم مشروعیت:

    • وصلت آزاد (پیوند غیرقانونی)
    • نوعی همزیستی که مورد قبول اجتماع می­باشد (چون در چین و ژاپن قدیم)
    • عدم مشروعیت موجود در طبقه­ی پایین
    • ارتباط اشرافزادگان با رفیقه­های خود در جوامع غربی در دوره­ قبل از صنعتی شدن
    • فرزندآوری در دوران نامزدی
    • روابط جنسی که به ازدواج منتهی گردد
    • زنای مرد متاهل با زن مجرد
  • پیوند و همزیستی زن یا مرد مجرد با زن یا مرد مجرد و یا متاهل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]




شکل ۱-۱ عنصرهای سیستم نفت
اکتشافات نفت یک دانش بسیار قدیمی و کاربردی است که با جمع آوری قیر از تراوش های طبیعی سطحی به قلمرو علم وارد شد. در آن زمان ها از نفت برای مقاصد پزشکی، گرمایی و همچنین مصارف عایق کاری استفاده می شد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این مواد در ابتدای کشف به صورت منبع بسیار مهم انرژی تلقی شدند، لیکن با پیشرفت علم و تکنولوژی مدرن، خواص دیگر آنها نیز مورد توجه قرار گرفت و شاید امروز بتوان گفت که ارزش مشتقات پتروشیمی بسیار حایز اهمیت میباشند، زیرا منابع سوختی دیگری وجود دارند که از آنها به عنوان منبع انرژی می توان استفاده نمود، حال آنکه نفت میزان محدودی داشته و چنانچه به اتمام برسد، تهیه مشتقات مهم آن نیز منتفی خواهد شد. لذا تولید صحیح و برنامه ریزی های دقیق در صنعت، نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند و با مرور زمان به صورت رکن اساسی این صنعت تلقی می گردند (۹).
۱-۲ پیدایش نفت
در مورد منشأ و پیدایش نفت نظریه های مختلفی وجود دارد که عبارتند از :
۱-۲-۱ نظریه منشأ معدنینظریه معدنی نفت که در ابتدای قرن بیستم به وسیله اکثر شیمی دان ها و زمین شناسان مورد قبول واقع شده بود در حال حاضر فقط جنبه تاریخی دارد.
در ۱۹۰۱، Sanderens, Sabatier, استیلن را دمای ۲۰۰-۳۰۰ درجه سانتی گراد در حضور کاتالیزورهای نیکل و آهن احیاء شده، هیدروژن دار کردند و میزان زیادی از هیدروکربن های موجود در نفت خام به دست آوردند. با آنکه نظریه معدنی بودن منشأ نفت در ابتدا به سهولت پذیرفته شده بود طولی نکشید که با ایرادهای زیادی مواجه گشت که منجر به کنار گذاشتن آن شد.
۱-۲-۲ نظریه منشأ آلی نفتامروزه می توان گفت که نظریه منشاء آلی برای نفت خام نسبت به هر نظریه دیگری قابل قبول تر است. نفت خام معمولا در لایه های رسوبی یافت می شود و همواره مقدار زیادی مواد آلی در این لایه ها وجود دارند.بقایای این مواد اعم از گیاهی و یا حیوانی محتوی مقدار زیادی کربن و هیدروژن هستند که سازنده اصلی نفت خام می باشند.
به نظر می رسد موجودات بسیار کوچک و بی شماری که در دریاها، دریاچه ها و مرداب ها زندگی می کنند و پلانکتون نامیده می شوند، منشاء مواد آلی مولد نفت باشند. توزیع پلانکتون ها در سطح دریاها یکنواخت نیست. این موجودات در قسمت بالای آب دریاها ( عمق ۵۰ تا ۱۰۰ متری ) که اشعه خورشید نفوذ می کند و نیز در مجاورت سواحل متمرکزاند. تولید مثل این موجودات بسیار زیاد است و پس از نابودی در کف دریاهارسوب کرده، قسمت اعظم مواد آلی را تشکیل می دهند که بعدا با رسوب های مختلف مخلوط می شوند، همچنین آب رودخانه هایی که به دریا می ریزند حاوی مقداری مواد هیومیک است که ترکیباتشان نزدیک به هیدروکربن می باشد (۱۱).
۱-۳ نفت خام
نفت خام یا پترولیوم نوعی سیال است که به صورت مجموعه ای از هیدروکربن های مختلف، به اشکال مایع و یا گاز در مخازن زیر زمینی وجود دارد. پترولیوم در شیمی و زمین شناسی، اصطلاحا به ترکیبا ت هیدروکربنی اتلاق می شود که توسط چاه های نفت از داخل زمین استخراج می شوند. تصویر اصلی پترولیوم در داخل مخازن به صورت گاز است که به نام گاز طبیعی نامیده می شود. بخشی از پترولیوم در شرایط متعارفی (دمای ۱۵ درجه سانتی گراد و فشار ۷۶۰ میلی متر جیوه ) به صورت مایع درآمده که به آن نفت خام میگویند و بخش دیگر به همان صورت گاز باقی می ماند (۱۲).
۱-۴ انواع نفت خامبرای نشان دادن میزان سبکی و سنگینی نفت خام به طور معمول از شاخص ((ای-پی-آی)) (API)استفاده می شود. نفت های خام API بالاتر از ۳۰ را سبک و ۲۰ تا ۳۰ را متوسط و پایین تر از ۲۰ را نفت خام سنگین می گویند. نفت خام هایی با APIبیشتر از ۴۴ مانند نفت خام « اکوفیسک » نیز وجود دارد که آنها را بسیار سبک می گویند.
((نفت شیرین)) به نفت خامی می گویند که میزان گوگرد آنها کمتر از ۵/۰ درصد و ((نفت ترش)) به نفت خامی می گویند که میزان گوگرد آنها بیش از ۵/۰ درصد باشد. میزان گوگرد موجود در نفت خام به طور معمولبین ۱/۰ و ۳ درصد وزن نفت خام است. بیشتر نفت خام های شیرین، سبک و بیشتر نفت خام های ترش، سنگین هستند (۱۲).
۱-۵ نفت خام برنتنفت خام برنت، یکی از شناخته شده ترین شاخص های نفت خام است که به عنوان مبنای قیمت گذاری بسیاری از انواع نفت خام در بازارهای جهانی به کار برده می شود.
نفت خام برنت مخلوطی از نفت استخراج شده از شبکه برنت و (( نینان )) در دریای شمال است که از طریق شبکه خط لوله به پایانه نفتی ((سالوم وو))، بزرگترین بندر صادراتی دریای شمال در بریتانیا انتقال می یابد و در آنجا بارگیری می شود. درجه API مخلوط برنت بیش از ۳۸ و میزان گوگرد آن ۴۱/۰ درصد است، بنابراین در طبقه نفت خام های سبک و شیرین قرارمیگیرد (۶)
۱-۶ نفت خام مارسنفت خام مارس ( Mars ) از جمله نفت خام های سنگین و ترش به شمار می آید که در آمربکا و خلیج مکزیک تولید و در بندر Clovelly بارگیری و صادر می شود. درجه API آن ۲۹ و مقدار گوگرد ان ۹/۱درصد است.
مقدار تولید نفت خام مخلوط مارس از ۱۵۰ تا ۲۳۰ هزار بشکه در روز در نوسان است. شرکت شل یکی از تولید کنندگان بزرگ این نفت خام به شمار می آید(۶).
۱-۷ نفت خام میناسنفت خام میناس ( Minas ) که با نفت خام سبک سوماترا ( sumatra light ) نیز شناخته می شود، یکی از نفت خام های شاخص بازار آسیاست که در مناطق خشکی جزیره ساماترای اندونزی تولید و از بندر« دومای » صادر می شود. این نفت خام با درجه API 8/35 درصد گوگرد از جمله نفت سبک و شیرین به شمار می آید.
محموله های صادراتی این نفت خام از ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار بشکه در نوسان است. تولید روزانه نفت خام میناس بیش از ۴۰۰ هزار بشکه برآورده می شود(۶).
۱-۸ نفت خام موربان
نفت خام موربان ( Murban ) با درجه API 3/ 39 و وجود ۸/۰ درصد از جمله انواع نفت خام های سبک و نسبتا شیرین به شمار می آید. این نفت خام در امارات عربی متحد تولید Jebel بارگیری می شود. مقدار تولید نفت خام موربان تا ۵/۱میلیون شبکه در روز گزارش می شود(۶).
۱-۹ نفت خام تاپیسنفت خام تاپیس با درجه API نزدیک به ۴۶ و میزان گوگرد ۰۳/۰ درصد، در حوزه دریایی Trengganu مالزی تولید می شود. گفتنی است که این نوع نفت خام بر خلاف نفت خام برنت در بازار نفت مورد مطالعه قرار نمی گیرد، اما، یکی از انواع نفت شاخص برای قیمت گذاری در منطقه آسیا به شمار می آید.
استرالیا به سبب روابط تجاری گسترده ای که با منطقه آسیا دارد، قیمت نفت خام تاپیس را برای قیمت گذاری نفت خام های وارداتی و حتی فراورده های نفتی خود به خود به کار می برد (۶).
۱-۱۰ اجزای نفت خامفراورده های نفتی، از نفت خام مشتق می شوند که مهم ترین اجزای سازنده آن را هیدروکربن ها تشکیلمی دهند. اجزای تشکیل دهنده نفت خام را می توان بر اساس کروماتوگرافی جذب سطحی به چهار جزء اشباع شده، آروماتیک، رزین، و آسفالتن تفکیک کرد. هر کدام از این چهار گروه، تعداد زیادی از ترکیبات مختلف را شامل می شوند.هیدروکربن های اشباع شده، ترکیباتی هستند که هیچ پیوند دوگانه ای در ساختار خود ندارند. این هیدروکربن ها را می توان بر اساس ساختار شیمیایی به دو گروه آلکان ها (پارافین ها ) و سیکلوآلکانها (نفت ها) تقسیم بندی کرد. آلکان ها، خود می توانند زنجیره های انشعاب دار یا بدون انشعاب (نرمال)باشند. سیکلوآلکان ها دارای یک یا تعدادی حلقه کربنی ( معمولا سیکلوپنتان یا سیکلوهگزان ) در ساختار خود هستند. اغلب آلکان های موجود در نفت خام دارای استخلاف آلکیل می باشند (۱۳).آروماتیک ها یک یا چند حلقه آروماتیک یا بدون استخلاف آلکیل دارند. بنزن ساده ترین آنهاست ولی درنفت خام، ترکیبات آروماتیک حاوی استخلاف آلکیل، عموما از انواع بدون استخلاف بیشتر هستند.بر خلاف هیدروکربنهای اشباع شده و آروماتیک، آسفالتها و رزینها هر دو ساختارشان دارای گروه های قطبی غیر هیدروکربنی هستند و عناصر سازنده آنها علاوه بر کربن و هیدروژن، شامل مقادیر ناچیزی از ازت، گوگرد، و (یا) اکسیژن نیز می باشد. این گروه ها اغلب با فلزات سنگین کمپلکس میدهند.آسفالنتنها از ترکیبات سنگین ملکولی تشکیل شده اند که در حلالهایی نظیر n-هپتان حل نمی شوند، در حالیکه رزین ها ملکولهای قطبی محلول در n-هپتان می باشند. رزین ها شامل ترکیبات ناجور حلقه، اسید ها و سولفونیک ها هستند (۱۴).
انواعی از محصولات نفتی، بوسیله فراوری نفت خام تولید می شوند. این فراوری اساسا یک فرایند تقطیر جزء به جزء است که بوسیله آن اجزاء یا بخشهای مختلف نفتی تولید می شوند. آلکان ها که یک گروه از هیدروکربنهای غیر اشباع شده هستند، در نفت خام یافت نمی شوند، ولی در حین جزء جزء کردن آن تولید می شوند (۱۳).
شکل ۱-۲ مثالی از ساختمان یک رزین – آسفالتین
۱-۱۱ خواص نفت خام
نفت خام دارای خواص فیزیکی و شیمیایی می باشد.
۱-۱۱-۱ خواص فیزیکی نفت خاموزن مخصوص، گرانروی، سیلان ( نقطه ربزش ) و درجه حرارت تقطیر جزئی از خواص فیزیکی نفت خاممی باشند. هر یک از این عوامل بستگی به چگونگی ترکیب نفت خام دارد.
۱-وزن مخصوص ( چگالی ) : با در دسترس داشتن مقدار چگالی می توان حجم نفت را در دماهای مختلف محاسبه نمود.
۲-گرانروی : مقدار گرانروی نفت با وزن و شکل قرارگیری مولکول در ارتباط است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:52:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم