۲-۲-۲-۱ مفهوم اخلاق حرفهای
اخلاق حرفهای به معنای اخلاق کار و اخلاق مشاغل است.
اخلاق کار : اخلاق کار متعهد شدن انرژی ذهنی، روانی و فیزیکی فرد یا گروه به ایده جمعی است در جهت اخذ قوا و استعداد درونی گروه و فرد برای توسعه به هر نحو.
اخلاق حرفهای: یکی از شعبههای دانش اخلاقی است که میکوشد به مسائل و ارزشهای اخلاقی حرفه های گوناگون پاسخ داده و برای آن قواعد، ضوابط و اصول خاصی در محیط حرفهای متصور میگردد به عبارت دیگر وجدان و فطرت خویش در انجام کار حرفهای رعایت کنند بدون آنکه الزام خارجی داشته باشند یا در صورت تخلف به مجازاتهای قانون دچار شوند.( یگانه، ۱۳۹۰ ) .
۲-۲-۲-۲ ویژگیهای اخلاق حرفهای
در تعاریف اولیه از اخلاق حرفهای دو ویژگی دیده میشود:
الف ـ وجود نگرش اصالت فرد و فردگرایی
ب ـ محدود بودن مسئولیتها و الزامات اخلاقی فرد در شغل
به نظر میرسد این نگاه به اخلاق حرفهای نوعی تحویلی نگری و تقلیل گری به اخلاق حرفهای است. زیرا هویت جمعی و سازمانی در نهادهای مشاغل در کسب و کار بس فراتر از شغل فردی اشخاص است. اما در تعاریف امروزی از اخلاق حرفهای تلقی (شما حق دارید و من تکلیف) مبنای هر گونه اخلاق در کسب و کار است. این مبنا از رفتار ارتباطی فرد، به صورت اصلی برای ارتباط سازمان با محیط قرار میگیرد و سازمان با دغدغه رعایت حقوق دیگران از تکالیف خود میپرسد.(اجتهادی ، ۱۳۸۷). ویژگیهای اخلاق حرفهای در مفهوم امروزی آن عبارتند از:
• دارای هویت علم و دانش بودن
• داشتن نقش کاربردی
• ارائه پیشینه ای حرفهای
• بومی و وابسته بودن به فرهنگ
• وابستگی به یک نظام اخلاقی
• ارائه دانش انسانی دارای زبان صریح و بیانی روشن و انگیزشی
۲-۲-۲-۳ ویژگیهای افراد دارای اخلاق حرفهای
۱- مسئولیتپذیری: در این مورد فرد پاسخگو است و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آن را میپذیرد، سرمشق دیگران است. حساس و اخلاقمند است، به درستکاری وخوشنامی در کارش اهمیت میدهد، برای اجرای تمام مسئولیتهای خویش کوشاست و مسئولیتی را که برعهده میگیرد با تمام توان و خلوص نیت انجام میدهد.
۲- برتری جویی و رقابت طلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد، اعتماد به نفس دارد، به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند، جدی و پرکار است، به موقعیت فعلی خود راضی نیست و از طرق شایسته دنبال ارتقاء خود است ولی سعی نمیکند به هر طریقی و از هر راهی در رقابت برنده باشد.
۳- صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است، به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد ، در همه حال به شرافتمندی توجه میکند، شجاع و با شهامت است.
۴- احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد، برای نظراتشان ارزش قائل است، خوش قول و وقت شناس است، به دیگران حق تصمیمگیری میدهد، تنها منافع خود را ارجح نمیداند.
۵- رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است، در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند، به قوانین اجتماعی احترام میگذارد، در برخورد با فرهنگهای دیگر متعصبانه عمل نمیکند.
۶- عدالت و انصاف: طرفدار حق است، در قضاوت تعصب ندارد، بین افراد از لحاظ فرهنگی، طبقه اجتماعی، اقتصادی، نژاد و قومیت تبعیض قائل نمیشود.
۷- همدردی با دیگران: دلسوز و رحیم است، در مصائب دیگران شریک میشود و از آنان حمایت میکند، به احساسات دیگران توجه میکند، مشکلات دیگران را مشکل خود میداند.
۸- وفاداری: به وظایف خود متعهد است، رازدار و معتمد دیگران است.
۲-۲-۲-۴ نظامهای عمده اخلاق حرفه ای
اخلاق حرفهای در تفکر سنتی طی زمانهای مختلف تغییر یافته و به طور کلی بیش از پنج نظام عمده اخلاقی، امروزه در بیان اخلاق حرفهای استفاده میشود.
ملاک مقبولیت این پنج نظام در میان ده ها نظریه و نظام اخلاقی، توانایی آن ها در بیان سیستماتیک فضائل و رذایل اخلاقی، ارائه نظام سازگار ، فراگیر و کارآست. این پنج نظام اخلاقی عمده عبارتند از:
۱- نظام فایده گرا ۲- نظام وظیفه گرا ۳- نظام عدالت گرا ۴- نظام آزادی گرا ۵- نظام خیرگرا (زیباگرا، نظام دینی)
چهار نظریه نخست در واقع اصول راهبردی اخلاق را ملاک نهایی میانگارند، اما در نظریه آخر خداوند متعال برترین زیبایی و مشخص کننده ملاک نهایی اخلاق است.
۱- نظام فایده گرا (سود انگاری) : در این نظام بالاترین سود برای بیشترین افراد همراه با کمترین زیان مورد نظر است. مطلوبیت یعنی خوب و بد بودن بر اساس نتیجه و آثار (حسن فعلی) و نه نیت اشخاص (حسن فاعلی). این نظام از تئوریهای غایت گــــرایانه (نتیجه گرا) است که توسط “جان استوارت میل ” ارائه شده است. در این مدل انسان و هر موجود زنده با محیط، بده بستان دارد. پس اشیاء و حوادث در غالب سرمایه دیده می شود این است که انسان، بی دغدغه هزینه فراوان انجام نمی دهد که سودی نداشته باشد. بر این اساس مؤسسه ای که اعتماد محیط را سرمایه بزرگ تلقی میکند، هرگز آن را به راحتی از دست نمیدهد. فایدهگرایی از نظر مفهومی به بهرهوری نزدیک است. بالاترین سود با کمترین هزینه برای بیشترین مردم. اما در هر حال این ملاک نمیتواند ملاکی فراگیر برای همه اقدام های اخلاقی باشد زیرا ممکن است امکان استثمار را فراهم نماید.
۲- نظام وظیفهگرا: نظام وظیفهگرا را “امانوئل کانت” مطرح ساخت. او منتقد جدیِ فایدهگرایی بود. کانت فلسفه اخلاق محض را کاملاً منزه از هر چیز تجربی میدانست و معتقد بود هنجارهای اخلاقی را نمیتوان بر تجربه بنیان نهاد. کانت بر این باور بود که نباید فقط به آثار افعال (نتیجه گرایی) نگاه کرد. او معتقد بود فعل اخلاقی مستلزم انتخاب وظیفه است که با مقاومت درونی ما در برابر خواستهها و تمایلات طبیعی و نفسانی همراه است. کانت وظیفه و تکلیف را ملاک اخلاقی بودن میدانست.
۳- نظام عدالتگرا: نظریهپردازان عدالت فراگیر معتقدند کانت اخلاق را به صورت کاربردی بیروح از عقل درآورده است. اینان از ملاکهای فردگرایانه در اخلاق دوری جستهاند و بر نقش بنیادین و اساسی عدالت اجتماعی تأکید کردهاند. علامت فراگیر که بر بهرهمندی عادلانه تکیه میکند بیتردید از مهمترین اصول راهبردی اخلاق است و در آموزههای دینی نیز آمده است، اما ملاک نهایی اخلاق نیست، زیرا همه احکام اخلاقی مثل ایثار، عشق و تفضل را پاسخ نمیدهد.
۴- نظام آزادی گرا: طرفداران این نظریه نخستین نیاز آدمی را آزادی میدانند نه عدالت، پس ملاک نهایی ارزشها را آزادی میدانند. اما تعریف دقیق آزادی مشکل است. به تعبیر “اسپینوزا” آزادی در گرو انگیزه های فعال و درونی برخاسته از بصیرت آدمی نسبت به هستی است.
[جمعه 1401-09-25] [ 12:19:00 ب.ظ ]
|