کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب
 



در ادبیات فارسی، تا پیش از خواجه نصیر، فلاسفهی بزرگ ایرانی، نظیر فارابی به تقسیمبندی و تعیین حوزهی حکمت نظری و حکمت عملی پرداخته بودند. فارابی‌ در التنبیه‌ علی‌‌ سبیل‌السعاده انواع‌ علوم‌ را به‌ دو بخش‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌: ۱٫ علوم‌ نظری‌، ۲٫ علوم‌ عملی‌. علوم‌ نظری‌ عبارتند از: ریاضیات‌، طبیعیات‌ و الهیات‌. علوم‌ عملی‌ نیز عبارتند از: علم‌ اخلاق‌ و علم‌ سیاست‌.
پس از فارابی، ابوعلیسینا، به ذکر دو تقسیمبندی پرداخت: وی در آثار خویش دو نوع طبقه‌بندی متمایز عرضه کرده است که یکی از آنها را می‌توان طبقه‌بندی ارسطوئی و دیگری را طبقه‌بندی ابتکاری وی نامید که به جهت جلوگیری از اطناب، از پرداختن به آن خودداری میگردد.
با ظهور خواجه نصیر در ادبیات اخلاقی، باب تازهای به روی اخلاقیون گشوده گشت. وی بر عکس اسلاف خویش، ضمن در نظر گرفتن آرای آنها در تقسیمبندی علم اخلاق، خود به دخل و تصرف در تعاریف علم اخلاق پرداخت و صورت تازهای از تقسیمبندی ارائه داد.
خواجه معتقد است: «حکمت در عرف اهل معرفت عبارت بود از دانستن چیزها چنانکه باشد، و قیام نمودن به کارها چنانکه باید، به قدر استطاعت، تا نفس انسانی به کمالی که متوجه آن است برسد، و چون چنین بود حکمت منقسم شود به دو قسم : یکی علم و دیگر عمل.
و چون علم حکمت دانستن همه چیزهاست چنانکه هست، پس به اعتبار انقسام موجودات، منقسم شود به حسب آن اقسام. و موجودات دو قسماند: یکی آنچه وجود آن موقوف بر حرکات ارادی اشخاص بشری نباشد، و دوم آنچه وجود آن منوط به تصرف و تدبیر این جماعت بود، پس علم به موجودات نیز دو قسم بود: یکی علم به قسم اوّل و آن را حکمت نظری خوانند، و دیگر علم به قسم دوم و آن را حکمت عملی خوانند . …
و اما حکمت علمی، و آن دانستن مصالح حرکات ارادی و افعال صناعیِِ نوع انسانی بود بر وجهی که مؤدّی باشد به نظام احوال معاش و معادِ ایشان و مقتضیِ رسیدن به کمالی که متوجه اند سوی آن، و آن هم منقسم شود به دو قسم: یکی آنچه راجع بُوَد با هر نفسی به انفراد، و دیگر آنچه راجع بود با جماعتی به مشارکت، و قسم دوم نیز به دو قسم شود: یکی آنچه راجع بود با جماعتی به مشارکت که میان ایشان مشارکت بود در شهر و ولایت بل اقلیم و مملکت، پس حکمت عملی نیز سه قسم بود: و اول را تهذیب اخلاق خوانند، و دوم را تدبیر منازل و سیم را سیاست مُدن .» (طوسی، ۱۳۸۷: ۴۱-۳۷)
خواجه نصیر در ذیل عنوان «ابتدای خوض در مطالب و فهرست فصول کتاب» فصل بندی کتاب خویش را این گونه ذکر میکند:
«….واجب نمود وضع اساس این رساله که مشتمل بر اقسام حکمتِ عملی است بر سه مقاله نهادن، و هر مقاله ای مشتمل بر قسمی ، و لا محاله هر مقالتی مشتمل بر چند باب و فصل باید به حسب مسائل نمطی که در آن مقالت افتد، و تفصیل این است .فهرست کتاب و آن مشتمل بر سه مقاله و سی فصل است .
مقالت اول: در تهذیب اخلاق و آن مشتمل بر دو قسم است .
مقالت دوم: در تدبیر منازل و آن پنج فصل است.
مقالت سیّم: در سیاست مُدُن و آن هشت فصل است. » (همان)
۴-۲- ادبیات اخلاقی علمی
ادبیات اخلاقی ما بیشتر شامل آثار اخلاقی سنتی است که گاه حتی از محدوده فقه و شرع بالاتر نمیرود و این امر شاید به خاطر تفکرات اشعری حاکم بر جامعه آن روز بوده باشد. امام محمد غزالی، در اثر باارزش خویش، کیمیای سعادت، مسایل اخلاقی را کاملا مبتنی بر شریعت اسلام و به گونهای دیگر تقسیم بندی کرده است.
وی اخلاق را در مطالبی همچون، ارکان مسلمانی که بیشتر مبتنی بر فقه اسلامی است، و نیز راه های مقابله با نفس، بر اساس اصول چندگانه که هر کدام به چندین رکن تقسیمبندی شده است، بررسی کرده است.
«هر مؤلف بر این نیت است که اخلاقش برای همه انسانها معتبر باشد. کیکاوس بن وشمگیر، غزالی، سنایی و نظامی سخت کوشیدهاند تا کارشان به گونهای آرمانی همه انسانها را در بر گیرد هرچند که به شکل ملموس فقط کسانی را که مهمترین اشخاص جامعه به شمار میآمدهاند مورد خطاب قرار دادهاند. ..رسالههایی یافت میشوند که مؤلفشان خواستهاند که خوانندگان انگشتشمار داشته باشند اخلاق ایشان اختصاصاً خطاب به صوفی، جوان سرسپرده به صفوف فتوت، کودک یا مرد صاحب مقام بوده است. » (دوفوشهکور، ۱۳۷۷: ۲۱۲)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به این رسالهها که همچون صورت به اجرا درآمدهی یک اخلاق دامنهدارند، اخلاق سنتی میگویند.
۴-۳- فلسفه حکایت نویسی در کتاب‌های اخلاقی سنتی
حکایات نیز یکی از عناصر اساسی آثار اخلاقی فارسی است. هر روایت اعم از داستان و یا قطعهای عبرتآمیز از اثری تاریخی از جایگاه مرکزی در گفتار فرهنگها برخوردار است. حکایات ادبیات فارسی بهترین نمونه برای پیبردن به آگاهیی است که نویسندگان از خود و از موقعیت اخلاقی زمانهی خود داشتهاند. حکایت، بهترین تجلی مفهوم زندهی مضامین مورد مطالعهی ماست. نویسندگان دعوت به رفتار نیک و تقلید از اشخاص کلیله و دمنه را با قدرت جذب و درک مخاطبان خویش مطابقت دادهاند.
۴-۴- اندرزنامه‌ها
اخلاق، مبتنی بر اندرز است و اندرز اصولا به انسان بالغ و به شخص اول جامعه یعنی پادشاه خطاب شده است. اندرز شکل ابتدایی بیان متقاعدکنندهی اخلاقی است زیرا به اندیشیدن خاصه به نتیجهی اعمال فرا میخواند. فرض اندرز برآن است که زندگی اخلاقی به قوای نفس، ساختار تازهای میبخشد به علاوه باید در نظر داشت که اخلاق مبتنی بر اندرز در پی تنظیم رفتارهای درست اجتماعی نیز هست و این خود یکی از معانی لفظ «ادب» است. «صورت اولیهی بیان اندرز، کلمات قصار است.» (دوفوشه کور، ۱۳۷۷: ۱۰)
اندرز، مخاطب خویش را به گوش فرادادن به آواز ضمیر خویش، بل به ندای تجارت بهترین انسانها یعنی خردمندان دعوت میکند، اینان وجدان بیدار جامعهاند و سخنان منسوب به آنان ندای این وجدان است از اینجاست که هدف اخلاق نهفته در اندرزها، ادغام فرد در جامعه و معیارهای آن است. اخلاق پیش از هر عمل، با ارادهی توجه آغاز میشود. نخستین عمل اخلاقی، ارادهی اندیشیدن است و نخستین خطا، کمبود این اراده و در نتیجه بیتوجهی است.
اندرزنامه، صورت اولیهی کتابهای اخلاقی در زبان فارسی است. مهمترین اندرزنامههای موجود در ادبیات فارسی، متون ترجمه شده از دوران باستاناند. خوشبختانه، برخی از این آثار که مربوط به دوران ساسانی میباشند نظیر اندرزنامههای بزرگمهر، اندرزنامهی انوشیروان، اندرز خسروپرویز به ریدک خوشآرزو و… در شاهنامه فردوسی به صورت منظوم و گزارش مستقیم از زبان پهلوی برای ما به ارث رسیده است. ادبیات پهلوی، سهم بسزایی در تدوین و شکلگیری اندرزنامهنویسی داشته است.
«… در کتاب ششم دینکرت، تعدادی از پندهای بریش نسک، یکی از کتب بیست و یکگانهی اوستای ساسانی با ترجمه پهلوی حفظ شده باشد. متون هفدهگانهی خردنامه، بدون تردید از ادبیات اندرزآمیز زبان پهلوی بهره بردهاند.» (دوفوشه کور، ۱۳۷۷ :۶)
ایرانیان، از کهندوران، با اخلاقیات آشنایی کاملی داشتند. هیچکس به درستی نمیداند منشاء اولیه برای تدوین آثار اخلاقی باستان در نزد ایرانیان نظیر اندرزنامهها کجا بوده است؟ برخی بر این باورند که منشاء آن، در حقیقت یونان و فلاسفهی بزرگ آن نظیر سقراط میباشد ولیکن، از آنجایی که برخی از اصول اخلاقی موجود در آثار برجامانده به ادوار پیش از آشنایی ایرانیان با یونان و فلاسفه آن بر میگردد، این فرض چندان معتبر نیست. سادهترین توجیه آن، یکتاپرستی ایرانیان در مقابل تعدد خدایان یونان و سایر ملل است.
از جهتی دیگر، در میان ملل باستان، پوشیدگی و حجاب زن و مرد ایرانی فقط در نزد ایرانیان از منزلتی برخوردار بود و ایرانیان مردمی پایبند اصول اخلاقی بودند. این متون و اندرزنامههای برجامانده از دوران باستان، بعدها در متون اخلاقی اسلامی جای خود را گشود و چون اصول اخلاقی موجود در آن با اصول اخلاقی اسلامی قرابت داشتند به شکلی زیبا در آن ترکیب شدند.
«در متون اخلاقی اسلامی فارسی تنها از اخلاقیات رایج در زبان پهلوی استفاده نشده است و دِین آنها به فرهنگ یونانی نیز زیاد است، نتایج افکار التقاطی دوره های یونانی و اسکندرانی و رومی جزو سابقهی متون اخلاقی فارسی است. عرصه های سهگانهی اخلاقی یعنی پندار و گفتار و کردار نیک، همان عرصه های اخلاقی اوستا و نیز اخلاق ذیمقراطیس (دوموکریتوس) است. در پرتو اندرز نامههای قدیمی فارسی میتوان برخی از قطعات هسیودوس و سقراط را از نو خواند. (همان:۷)
پس از فتح ایران، اندیشمندان ایرانی که به مرکز خلافت اسلامی راه یافته بودند، با بهرهگیری از نبوغ علمی خود، متوجه شباهت خاص قرآن و اوستا در زمینهی اندرزنگاری شدند. ابن مقفع، به عنوان نخستین ایرانی و حتی نخستین مسلمانی با ترجمهی اندرزنامههای پهلوی به عربی، سهم زیادی در گسترش سنت اندرزنامه نویسی در اسلام داشته است. «ورود اسلام به سنت اندرزنگاری واقعهای اساسی است. قرآن خود حاوی مضامین اخلاقی بسیاری است که موضوع تحقیقات فراوان قرار گرفتهاند و گاه از برخی از آنها به عنوان «ده فرمان قرآنی» یاد شده است (اسراء، آیات ۳۴ تا۴۱ ). »(همان: ۸).
۴-۵- رجحان ادبیات اخلاقی سنتی بر ادبیات اخلاقی علمی
در حقیقت ادبیات اخلاقی علمی محک و وسیله سنجش ادبیات اخلاقی سنتی است ولی چون ادبیات اخلاقی سنتی ما بیشتر متمایل به شرع و فقه است و از فلسفه گریخته است، در بررسی ادبیات اخلاقی سنتی گاهی موارد و شواهد اخلاقی علمی را کمتر در این آثار ملاحظه میکنیم. در موادری حتی مباحث عمدهی کتاب اگر چه به ابواب آثار اخلاقی علمی نزدیک میشود با این همه، رگه های شرع و فقاهت اسلامی بر آن سایه گسترده است.
دو اثر برجسته در ادبیات اخلاقی سنتی نظیر مرزباننامه و کلیله و دمنه بیشتر به سیاستنامه نزدیک میشوند تا یک اثر اخلاقی جامع و در حقیقت سایر موارد اخلاقی نظیر تدبیر منزل و… به صورت جزئی و پراکنده در تضاعیف حکایات ذکر شده است.
در کلیله و دمنه و مرزبان نامه، در بخش مربوط به اخلاق، نمونه های فراوانی از تأثیر شرع اسلامی دیده میشود و البته این امر به دلیل دیدگاه های اشعری حاکم بر دربار غزنوی و ممالک اسلامی بود که فلسفه را به عنوان علم اوایل مطرود و مردود میدانستند. بدین ترتیب تمام ملکات اخلاقی، بر اساس شرع و فقه اشعری (به عنوان فقه غالب در ممالک اسلامی) تعریف و توصیف میشدند. مثلا تفکرات جبرگرایانهی اشعری که در ادبیات اخلاقی علمی و به ویژه اخلاق ناصری اثری دیده نمیشود، در ادبیات اخلاقی سنتی نظیر همین کلیله و دمنه شواهد بسیاری دارد:
«فنزه گفت: عجز آفریدگان از دفع قضای آفریدگار عز اسمه ظاهر است، و مقرر است که انواع خیر و شر و ابواب نفع و ضر برحسب ارادت و قضیت مشیت خداوند جل جلاله نافذ می گردد، و بجهد و کوشش خلایق دران تقدیم و تاخیر و ممالطت و تعجیل صورت نبندد، لامرد لقضاء الله و لامعقب لحکمه یفعل الله مایشاء و یحکم مایرید . » (نصرالله منشی،۱۳۸۶: ۲۹۶)
تقدیر الهی غیر قابل تغییر است وبا هیچکس یارای مقابله با سرنوشت را ندارد:«روباه گفت: سود ندارد. هنوز مدت رنج و ابتلای تو سپری نشده است و با تقدیر آسمانی مقاومت و پیش دستی ممکن نگردد .» (همان: ۲۵۶ )
کم و زیاد نفع وضرر به اراده وخواست الهی باز بسته است، بدون اراده الهی حتی برگی از درخت فرو نخواهد افتاد : «ملک گفت: هیچ کس بر نفع و ضر در حق کسی بیخواست باری عز اسمه قادر نتواند بود و اندک و بسیار و خرد و بزرگ آن به تقدیری سابق و حکمی مبرم باز بسته است» (همان، ۲۹۶)
رضایت به تقدیر الهی ازنشانه های بنده ی مطیع وفرمان بردار است :
«نی پای همیشه در رکابت باشد بد نیز چو نیک در حسابت باشد
…و اکنون بضرورت اینجا آمدم تا ملک بر من نشیند و من بحکم ازلی و تقدیر آسمانی راضی گردم.» (همان،۲۳۲)
«در فواتح آن برای دفع خصم و قمع تواضعی رود و مذلتی تحمل افتد چون مقرر باشد که عواقب آن بفتح و نصرت مقرون خواهد بود به نزدیک خردمند وزنی نیارد،که صاحب شرع میگوید : «ملاک العمل خواتیمه »
گردی که همی تلخ کند کام تو امروز فردا نهــد اندر دهـــن تو شکــر فتح»
(نصرالله منشی،۱۳۸۶ :۲۲۸ )
«آن روز که یَومَ یَفِرُّ المَرء مِن اَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ اَبِیهِ نقدِ حال گردد، از یکدیگر چه فایده تصور توان کرد؟ هیچ اندیشه و انکسار به خاطر راه نباید داد که اگر چه قوتِ بشریت عَن کِتمانِ مَایَقتَضی الکِتمانَ قاصر است،
فَلا اَنَا عَمَّا استَودَعُونِی بِذَاهلٍ وَ لاَ اَنَا عَمَّا کَاتَموَنیِ بِفَاحِصِ» (وراوینی،۱۳۸۳ :۱۷۲)
۴-۶- نقش مراعات نظیر در بیان فضایل و رذایل
در این دو کتاب به ذکر دستهای از رذایل و فضایل اخلاقی (که به صورت مراعا ت نظیر آمدهاند) بر میخوریم:
«خاصه در این روزگار تیره که خیرات براطلاق روی به تراجع آورده است و همت مردمان از تقدیم حسنات قاصر گشته با آنچه ملک عادل انوشروان کسری بن قباد را سعادت ذات و یمن نقیبت و رجاحت عقل و ثبات رای و علو همت و کمال مقدرت و صدق لهجت و شمول عدل و رافت و افاضت جود و سخاوت و اشاعت حلم و رحمت و محبت علم و علما و اختیار حکمت و اصطناع حکما و مالیدن جباران و تربیت خدمتگزاران و قمع ظالمان و تقویت مظلومان حاصل است.
میبینیم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد، و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کردستی، و افعال ستوده و اخلاق پسندیده مدروس گشته. و راه راست بسته، و طریق ضلالت گشاده، و عدل ناپیدا و جور ظاهر، و علم متروک و جهل مطلوب، و لوم و دناءت مستولی و کرم و مروت منزوی، و دوستیها ضعیف و عداوتها قوی، و نیکمردان رنجور و مستذل و شریران فارغ و محترم، و مکر و خدیعت بیدار و مظفر، و متابعت هوا سنّتِ متبوع و ضایع گردانیدن احکام خرد طریق مشروع، و مظلوم محق ذلیل و ظالم مبطل عزیز، و حرص غالب و قناعت مغلوب، و عالم غدار بدین معانی شادمان و بهحصول این ابواب تازه و خندان.» (نصرالله منشی، ۱۳۸۶: ۵۶-۵۵)
به نظر میرسد اگر چه این سخنان، از زبان شخصیتها ذکر شده است، ناظر بر احوال مردمان ادواری پیش از دوران نصرالله منشی بوده از آنکه، نصرالله منشی خود در مفتتح کتاب، دستهای مختصر از فضایل اخلاقی روزگارش را ذکر کرده است. «و حمدالله تعالی که مخایل مزید مقدرت و دلایل مزیت بسطت هرچه ظاهرتر است، و امیدهای بندگان مخلص در آنچه دیگر اقالیم عا لم در خطه ملک میمون خواهد افزود و موروث و مکتسب اندران بهم پیوست هرچه مستحکمتر. »
البته این موضوع حاوی دو نکته میتواند باشد: نخست آنکه احتمال دارد ذکر رذایل اخلاقی، گزارش سخنان ابنمقفع که در حقیقت بازگوکنندهی اخلاق مردمان عصرش و به ویژه تازیان در دوران بنیعباس بوده باشد. دوم آنکه، ممکن است ذکر رذایل به صورت نقلقول از زبان حیوانات، بخشی از هنر نویسندگی نصرالله منشی بوده باشد که به صورت کنایی و در اعتراض به وفور رذایل اخلاقی در دوران خود بیان شده باشد.
با اینهمه نباید از نظر دور داشت که معمولا اعتراض به مردم دوران و بیان بیوفایی دهر و زشتی کردار مردم هر عصر، در ادبیات فارسی به صورت سنت دیرینه ازگذشته تا حال وجود داشته است. نمونه های فراوانی در آثار مسعود سعد، ناصرخسرو، سنایی و خاقانی دیده میشود.
این درسها همچنین «سرمشقهای حکمت» به این معنی که گفت و شنودها و مباحثاتی که بر دسیسهچینیهای قصهها روشنی میافکنند غالباً مرکب از قطعات ساخته و پرداخته درباره سنتیترین و رایجترین موضوعهای اخلاق هستند. عرصه قصهها بسیار گسترده است و میتوان در آن وضعیتهای نمونهوار را از یکدیگر جدا کرد، و در هر مورد همه گفتنیها را با سنت رایج در آن بیان نمود. همچنین منابع معمولی استدلال اخلاقی همچون ترجیع در رشته سخن تکرار میشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-04-15] [ 10:08:00 ق.ظ ]




گر چه از چگونگی شغل شریف‏اش اطلاعی در دست نیست ولی می‌توان این حدس را زد که وی این کار را برای اینکه در بیت المال تصرفی نداشته باشد انتخاب کرد تا با امکانات بیشتر و دست بازتری به نیازمندیهای شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اهتمام ورزد. ابن بابویه معاصر با شیخ کلینی بوده ولی با این حال از همدیگر روایتی ندارند.شاید این بخاطر فاصله مکانی آنها از همدیگر بوده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ابن بابویه قمی‌را در زمره پرکارترین محدثان در فرهنگ تشیع شمرده‏اند و فقهای بزرگ برای نظریات اجتهادی و فقهی او ارزش زیادی قائلند. او در فقه، حدیث و دیگر علوم اسلامی‌آثار بسیاری از خویش به یادگار گذارد که ابن ندیم چنین اعتراف می‏کند: من به خط ابو جعفر محمد بن علی( شیخ صدوق) پسر ابن بابویه قمی، بر پشت کتابی خواندم که نوشته بود: به فلانی اجازه کتابهای پدرم علی بن حسین را که دویست کتاب و نیز کتابهای خود را که هیجده اثر است، دادم. (ابن ندیم، محمد بن اسحاق، ۱۳۴۶ش: ۳۶۳).
با این حال شیخ طوسی ونجاشی تنها بیست کتاب از وی نام می‌برند.( النجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ ق:۲۶۱.)؛ (ابن ندیم، محمد بن اسحاق، ۱۳۴۶ش: ۳۶۳). با این تفاسیر ما به بسیاری از این کتب دسترسی نداریم و فقط چند مورد اندک مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از آثار ارزشمندش « الشرائع» همان رساله معروفی است که برای فرزندش نوشته و شیخ صدوق در کتابهایش از آن بهره زیادی برده است. دانشمدان و فقهای بزرگ هر وقت به حدیث و روایتی از امامان معصوم (ع) دسترسی پیدا نمی‏کردند به فتاوی و نظریاتی که در این رساله ارائه شده مراجعه می‏کردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حدیث می‏دانستند و این به سبب سخن نویسنده در آغاز کتاب است که فرموده: آنچه در این کتاب موجود است از ائمه طاهرین (ع) گرفته شده است. (آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن،۱۳۵۵ق،ج ۱۳: ۵۷). دانشمندان و فرهیختگان حوزه علوم اسلامی، شیوه ابن بابویه قمی‌را در رساله الشرائع ستوده‏اند چرا که وی اولین شخصیتی است که در این رساله مبتکر جمع روایات شبیه به هم بود و اصل حدیث را با قرائن آن یادآور گردید.(موسوی خراسانی،محمدباقر،۱۳۵۶ج۴ :۲۷۴).
از دیگر آثار وی کتاب الکر والفر است. که متن آن مناظره با محمد بن مقاتل رازی است.این مناظره در مورد اثبات حقانیت امامت امیر المومنین (ع) میباشد.(افندی،عبدالله بن عیسی۱۳۶۶ ش:۶۰). (موسوی خراسانی،محمدباقر،۱۳۵۶ ش:۲۷۵).
از آثار او می‏توان از الامامه والتبصره من الحیره، الاملاء و النطق، الأخوان، التسلیم، التوحید، التفسیر، الجنائز، الصلاه، الطّب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج، المنطق، المواریث، النکاح، النساء و الولدان، الوضوء، الحج که کامل نیست و النوادر نام برد.( نجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ق: ۸۹و۹۰)و ؛ (طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۲ق : ۹۳)؛ (ابن شهر آشوب، محمد بن علی،۱۳۸۰: ۶۵).
از آنجایی که این عالم جلیل القدر به درجه ای از ارشاد و استادی در زمینه های علمی‌و فقهی رسیده بوده، طبیعی است که هم خود دارای اساتیدی بوده که از محضر آنها به مقام نقل حدیث وراویگری رسیده باشد وهم از نواحی گوناگون، طالبان علم وحدیث از وی حدیث نقل ودر حضورش شاگردی کرده باشند.جمعی از محدثان و دانشمندانی که از ابن بابویه نقل حدیث کردند و یا شاگردی وی را نمودتد،از این قرارند:
۱-قرزندش ابو جعفر محمد ( شیخ صدوق، متوفی ۳۸۱ق) که بیشترین روایت را در کتابهایش از پدرش دارد.
۲ -فرزند دیگرش ابو عبداللّه حسین( متوفی ۳۸۱به بعد).
۳ -ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی‌( متوفی ۳۶۸ق) که در کامل الزیارات این محدث بزرگوار احادیث زیادی را از این استادش نقل کرده است. (جعفر بن محمد بن قولویه. قولویه، جعفر بن محمد،۱۴۲۸ق :۱۱).
۴ -احمد بن داوود بن علی قمی.
۵ -فرزند خواهرش ابو عبداللّه حسین بن حسن بن محمد.
۶ -هارون بن موسی تلعکبری
۷ -محمد بن حسن بن بندار قمی(طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۲ق :۲۲۲).
۸ -ابوالحسن عباس بن عمر بن عباس کلوذاتی که خود می‏گوید: زمانی که علی بن حسین ( ابن بابویه قمی) وارد بغداد شد به من اجازه تمام کتابهایش را داد.( النجاشی،احمدبن علی،۱۴۰۸ق:۹۰).وی بیشترین حدیث را از این محدثان و راویان شیعی نقل می‌کرده که عبارتند از:
ابوالقاسم سعد بن عبداللّه اشعری قمی( متوفی ۳۰۱ق) ؛ ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حمیری؛ علی بن ابراهیم بن هاشم قمی‌( متوفی۳۰۷ق )احمد بن ادریس قمی؛ محمد بن یحیی العطار؛ محمد بن حسن صفّار قمی( متوفی ۲۹۰ق) محمد بن ابی القاسم ما جیلویه؛ علی بن موسی بن جعفر کمندانی؛ حسین بن احمد مالکی؛ عبداللّه بن حسن مؤدب؛ حسین بن محمد بن عامر؛ علی بن محمد بن قتیبه؛ علی بن حسن بن علی کوفی؛ علی بن حسین سعد آبادی.(در التوحید،معانی الاخبار،من لایحضره الفقیه در صفحات متعدد به این موارد اشاره شده است).
ابن بابویه همچنین هم عصر منصور حلاج بوده،همزمانی که منصور حلاج وارد قم شده،وادعای نیابت امام زمان را کرده ابن بابویه در برابر عفاید او مخالفت کرده است.شرح ماوقع این اتفاق در کتاب الغیبه شیخ طوسی اززبان ابوعبدالله حسین،پسر ابن بابویه بدین شرح ذکر شده: حسین بن منصور حلاج به قم آمد و نامه‏ای به پدرم نوشت و درآن ادعا کرد: من فرستاده امام زمان ( عج) وکیل او هستم از من پیروی کنید! نامه رسان نوشته او را به دست پدرم داد و به محض اینکه از مضمون نامه آگاه شد،آن را پاره کرد و به نامه‏رسان گفت: چه می‏پنداری درباره انسانهای نادان؟ قاصد مطالبی بر زبان جاری کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران بر سخنان او خندیدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعی از یاران و دست اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت؛ وقتی از در وارد شد کسانی که در آنجا نشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسی که از جای خود بلند نشد و شیوه ادب را رعایت نکرد، البته پدرم نیز او را نمی‏شناخت. پدرم نشست و دفتر حساب و قلم و دواتش را چنانکه معمول بازرگانان است درآورد و از یکی از افراد پرسید این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص پاسخ پدرم را داد ولی آن مرد ناشناس وقتی متوجه شد درباره او جستجو می‏شود برخاست و نزدیک آمد و به حالت اعتراض گفت: با اینکه حاضرم چرا از دیگری درباره من می‏پرسی؟! پدرم گفت: ای مرد! احترام تو را نگه داشتم و تو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسیدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره می‏کنی!:من خودم دیدم که شما نامه مرا پاره کردی! پدرم گفت: تو همان شخص یعنی حسین بن منصور حلاج هستی! پدرم ناراحت شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش را از اینجا بیرون کن! و خطاب به حسین بن منصور حلاج گفت: اتّدعی المعجزات؟ علیک لعنه اللّه! ادعای معجزه‏ای داری؟ لعنت خدا بر تو باد!
همانطور که فرمان داده بود از پشت گردن حسین بن منصور حلاج گرفتند و او را از آنجا بیرون انداختند که پس از این جریان دیگر ما او را در قم ندیدیم.(طوسی،محمدبن حسن، ۱۳۸۰ ش: ۲۴۸)ابن بابویه قمی، از زمان ولادتش تا پایان دوره نیابت ابو جعفر محمد بن عثمان عمری، دومین سفیر امام زمان ( عج)، در شهر قم ماند و به جایی مسافرت نکرد. در آغاز عصر نیابت ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی یعنی سال ۳۰۴یا ۳۰۵ق، به منظور زیارت قبور امامان معصوم(ع) و دیدار سومین نایب خاص صاحب الزمان ( عج) وارد عراق شد.او پس از زیارت چهار امام معصوم (ع) و بهره روحی و معنوی از آستان مقدس آنان به بغداد رفت و به دیدار ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی( سومین نایب خاص امام زمان « عج» مشرف شدوبه بسیاری از سوالات فقهی اش پاسخ داده شد.
نجاشی می‏نویسد:( علی بن حسین) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (رضوان خدا بر او باد) رسید.از مسائلی پرسید و پس از این دیدار به وسیله نامه با او در ارتباط بود. (النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ق:۸۹.).
علامه حلّی نیز نظیر گفته نجاشی را نقل می‏کند.(حلی،حسن بن یوسف، ۱۴۱۷ق :۱۷۸).
این طور از سخنان این دو رجال سرشناس شیعی استفاده می‏شود که این سفر اولین مسافرت این محدث به عراق و بغداد بوده است زیرا اگر در عصر نیابت دومین نایب امام (ع)مسافرت داشت قطعا” چنین دیداری را با او انجام می‏داد و چنین چیزی نقل نشده است و نیز نامه هایی که ابن بابویه قمی‌از قم به جناب حسین بن روح نوشت پس از این ملاقات حضوری بوده است.
بیش از ۶۰سال از عمر پربار ابن بابویه قمی‌گذشت ولی هنوز از همسرش که دختر عمویش بود دارای فرزند نشد.از آنجایی که با سومین نایب امام زمان درارتباط بود(عج) از اینرو نامه‏ای به جناب حسین بن روح نوبختی نوشت و از نایب خاص امام (ع)استدعا کرد که از صاحب الزمان ( عج) تقاضا نماید دعا بفرماید خداوند فرزندانی فقیه و آگاه به احکام شرع به او عنایت کند.پس از مدتی در جواب نامه او چنین آمد:« انّک لا ترزق من هذه و ستملک جاریه دیلمیه و ترزق منها ولدین فقیهین». (طوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۳ق :۱۸۸)؛(ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۷۴ش، :۵۰۲ ).
از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت ولی به زودی کنیزی دیلمی‌را مالک می‏شوی و دو پسر فقیه و دین شناس از او نصیب تو خواهد شد. دعای حجت خدا در روی زمین در حق ابن بابویه قمی‌به اجابت رسید و خداوند متعال به او کنیز دیلمی‌که به همسری برگزید دو پسر عنایت کرد. ابو جعفر محمد معروف به شیخ صدوق ( متوفی ۳۸۱ق) ؛از اندیشمندان و فقهای بزرگ شیعی و دارای تألیفات و آثار بسیار ارزشمند که از گنجینه‏های غنی فرهنگ تشیع و اسلام است. ابو عبداللّه حسین بن علی؛ فرزند دوم او که از فقهای بزرگ امامیه و از محدثان مورد اعتمادی که روایت بسیاری از راویان شیعی و نیز از پدر و برادرش شیخ صدوق نقل کرده است. شیخ صدوق و ابو عبداللّه حسین، همان دو فقیهی‏اند که به دعای صاحب الزمان ( عج) نصیب ابن بابویه قمی‌شدند. دو فقیه ماهر و خوش حافظه و مطالبی را در ذهن با استعداد خود داشتند که هیچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جایی که دانشمندان از حافظه قوی این دو فرزند در نقل روایات و احادیث تعجب می‏کردند و می‏گفتند: این مقام و جایگاه رفیع به دعای امام زمان (ع)نصیب شما شده است و این کرامت و سرچشمه جوشان معنوی بر اهل قم پیوسته سرازیر است. علی بن حسین، پدر شیخ صدوق، مؤسس و سلسله جنبان خاندان ابن بابویه قمی‌است که از نسل پاک او مردان دانشور و پارسایی تا اواخر قرن ششم هجری قمری، یکی پس از دیگری قامت برافراشتند. علی ابن بابویه قمی‌در سن حدود هفتاد سالگی درمورد فرزند دارشدنش حاجت روا گردید،و دعای دو امام معصوم امام حسن عسکری و امام زمان (ع) در حقش مستجاب گشت ومی‌بایست نذری که در پیشگاه خداوند متعال کرده بود به انجام می‌رساند. او منتظر زمان مناسبی بود که شکر این همه لطف و کرم از جانب پروردگار را انجام دهد لذا با خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکررا در خانه خدا انجام دهد. از این رو مقدمات سفر معنوی و روحانی بیت اللّه الحرام را فراهم کرد. علی بن حسین، گر چه مقام بزرگ مرجعیت شیعیان را در قم داشت و در فقه، حدیث، تفسیر و دیگر معارف و تهذیب نفس و اخلاق سرآمد بود ولی با تیز بینی و بصیرت به خوبی واقف بود که در روزگاری دارد نفس می‏کشد که عصر غیبت صغرای امام زمان (ع)است و نایبان خاص آن حضرت در اوج دانشها و فضیلتهای اخلاقی و انسانی حضور دارند و احدی با مقام بلند آنان قابل قیاس نیست چرا که این چهار ستاره واسطه فیض و سرچشمه آب حیات از ناحیه صاحب الزمان ( عج) به جهان آفرینش‏اند و اعمال و رفتار دیگران با اجازه و رضایت آنها که خشنودی و اذن مقام ولایت است مشروعیت دارد. لذا پیش از قصد زیارت خانه خداوقبوراهل بیت عصمت و طهارت (ع) از نائبان خاص امام (ع) اذن دخول به حرم امن الهی را تقاضا کرد. فرزندش ابو عبداللّه حسین می‏فرماید: جمعی از محدثان شیعی قم که در بغداد ساکن بودند برایم نقل کردند در سالی که قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند، یعنی همان سالی که شهابهای آسمانی فرو ریختند، پدرم – رضوان خدا بر او باد – به محضر ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی قدس سرّه نامه نوشت و از او اجازه خواست که به مکّه مکرّمه مشرف شود.
در پاسخ آمد: امسال به زیارت خانه خدا حرکت نکن!
نامه دیگری نوشت و عرض کرد: نذر واجبی داشتم که همین امسال به مکه روم آیا چنین اجازه می‏دهید از زیارت صرف نظر کنم و تشریف نبرم؟
در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زیارت خانه خدا ناگزیر هستی، پس لازم است هنگام حرکت همراه آخرین کاروان باشی!
همانطور که آن حضرت دستور داده بود پدرم در آن سال با آخرین کاروان حرکت کرد و به سلامتی برگشت ولی زائرانی که با کاروانهای پیش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند.( طوسی،محمدبن حسن، ۱۴۲۳ق :۳۲۲).
دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهابهای آسمانی که به « تناثر نجوم» معروف است و ابن اثیرو مسعودی دو مورخ شهیر وقوع این دو حادثه را در سال۳۲۹ق ذکر کردند. (ابن اثیر،علی بن محمد، ۱۳۴۴ ش:۱۷۶و ۱۷۷).
بنابراین مسافرت ابن بابویه قمی‌به زیارت خانه خدا در سال ۳۲۹ق بود که در همین سال برای بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شیخ طوسی، هارون بن موسی تلعبکری از او حدیث نقل کرد و فرمود: در سالی که ستارگان فرو ریخت از وی ( ابن بابویه قمی) احادیثی را شنیدم که در همان سال وارد بغداد شد و تمام کتابها و احادیثی را که روایت می‏کرد به من اجازه داد.
صدوق اول، ابن بابویه قمی، در دانش و کرامتها و صداقت و راستیها مورد احترام و اطمینان نایبان خاص صاحب الزمان ( عج) بود. ابوالحسن علی بن محمد سمری – چهارمین نایب امام زمان ( عج) – پیوسته از فقها و راویانی که به دیدارش می‏رفتند از سلامتی او می‏پرسید و آنها از تندرستی و زندگی پربارش خبر می‏دادند و از اینکه می‏شنیدند صدوق اول مرد راستیها حیات دارد و همچنان نور افشانی می‏کنند، خوشحالی در سیمای مبارکش آشکار می‏گشت. در سال ۳۲۹ق، پیش از آنکه علی بن محمد سمری از زندگانی دنیا رخت بربندد و عصر غیبت صغری به پایان رسد، جمعی از استادان بزرگ وعالمان حدیث در محضرش بودند که ناگاه فرمود:
رحم اللّه علی بن الحسین بن بابویه القمّی! خدای تبارک و تعالی علی بن حسین بن بابویه قمی‌را بیامرزد! به نقلی چنین فرمود: آجرکم اللّه فی علی بن الحسین فقد قبض فی هذه الساعه. خداوند به شما مصیبت علی بن حسین ( ابن بابویه قمی) اجر عنایت فرماید، او در این ساعت از دنیا رفت. حاضران با شگفتی تاریخ آن روز را یادداشت کردند که پس از ۱۷یا ۱۸روز، از قم خبر آمد که علی بن حسین، صدوق اول در همان ساعت و روزی که علی بن محمد سمری آن جملات را فرمود چشم از این جهان فرو بست.(ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۷۴ ش: ۵۰۳)؛( النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ق،: ۲۶۲). فقها و شیعیان قم پیکر مطهرش را تشییع کردند و در جوار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه (س) به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه این ستاره آسمان معرفت، زیارتگاهی است و مردم ودانشمندان و شیعیان به زیارتش می‏روند.

۲-۳ حسین بن علی ابن بابویه قمی

از تاریخ تولّد حسین بن علی در کتب رجالی سخنی به میان نیامده است، امّا از قرائن روشن است، تولّد وی در اوائل قرن چهارم هجری بوده است؛ زیرا پدر بزرگوارش در سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ ق برای زیارت قبور ائمه طاهرین(ع) و سومین نایب خاص حضرت بقیه اللّه – عجل اللّه تعالی فرجه الشریف – به بغداد می‏رود. نامه‏هایی را که او برای حسین بن روح نو بختی نوشته، بعد از این تاریخ بوده است. در جواب نامه وی، حضرت حجه ابن الحسن (ع) تعبیرهایی چون «ستملک»، «سترزق» یا «سیولد» را به کار برده‏اند. از این تعابیر (با حروف «س») معلوم می‏شود که پس از سال‏های ۳۰۵، خیلی طول نمی‏کشد که علی بن الحسین؛ صاحب اولاد می‏گردد.
با توجه به این که علی بن الحسین در سال ۳۲۹ ق از دنیا رفته است، سال تولد محمد و حسین را باید بین سال‏های ۳۰۵ تا ۳۲۹ق دانست. پدر وی همان طور که بیان کردیم از عالمان ودانشمندان معروف زمان خویش بود و این خواست خداوند بود که این دو برادر از محضر پدر به مقام و مرتبه علمی‌برسند. او بیش از یک دهه تحت تعلیم پدر بزرگوارش، قرار داشت. وی با استعدادی سرشار و شوق زیادی که درراه تحصیل علم داشت، درجات بلند علوم اسلامی‌را به سرعت پیمود. وی گرچه در علم فقه و حفظ حدیث، به مرتبه برادرش شیخ صدوق؛ نمی‏رسید، لکن او هم از فقها و محدّثین برجسته‏ای به شمار می‏آمد که بر سر زبان اهالی قم قرار داشت. او با مسافرت هایی که به بعضی از شهرها نمود، آوازه شهرتش به بسیاری از نقاط اسلامی‌را رسید.
ابو عبداللّه، حسین بن علی با استعداد سرشار و جدّیت و شوق زیادی که به تحصیل علم و حفظ احادیث اهل بیت (ع) داشت، به سرعت توانست مدارج عالی فقه و حدیث را بپیماید و بر کرسی تدریس قرار گیرد. ایشان می‏گوید: وقتی مجلس درس تشکیل دادم، کمتر از بیست سال داشتم. گاهی ابوجعفر، محمد بن علی اسود در مجلس درس من حاضر می‏شد. او وقتی می‏دید من در این سن جوانی با سرعت به سؤال‏های شاگردان در رابطه با مسائل حلال و حرام شرعی جواب می‏دهم، بسیار شگفت زده می‏شد و بعد می‏گفت: تعجبی نیست، چون که تو به دعای حضرت امام زمان – عجل اللّه تعالی فرجه الشریف – به دنیا آمده‏ای.( نوری، میرزا حسین،۱۳۱۸ق:۵۲۴).
از مطالعه تاریخ و حدیث چنین به دست می‏آید که همواره رجال شیعه دارای مناصب مهمی‌در مرکز خلافت و سایر شهرها بوده‏اند، و حکّام وقت به نظرات آنها توجّه می‏کردند.
قدرت و عظمت علمای شیعه در بغداد و قم و به طور کلّی در عراق و ایران، در دوره «دیالمه» به اوج خود رسیده بود. حوزه‏های درس و بحث و مجالس مناظره آنان با ارباب مذاهب در بغداد، علنی بود. دانشمندان شیعه در همه جا با سلاطین دیالمه و وزرای آنان مرتبط و منظور نظر ایشان بودند. رابطه شیخ صدوق؛ و برادرش حسین بن علی بن بابویه، با صاحب بن عبّاد، وزیر دانشمند و ادب پرور «دیالمه»، از نمونه این ارتباطها است.
شیخ صدوق؛ کتاب عیون اخبار الرّضا را به نام صاحب بن عبّاد، تألیف کرد. حسین بن علی بن بابویه؛ نیز کتابی را برای صاحب بن عبّاد به رشته تحریر در آورد. (دوانی،علی، ۱۳۸۶ ش:۴۶-۴۰). به نظر نمی‌رسد که این نفوذ و ارتیاط با حاکمان و فرمانروایان جهت کسب مقامهای دنیوی بوده باشد،بلکه بیشتر به خاطر ارشاد وراهنمایی این حاکمان و به تبع آن ارشاد مردم به سمت حق و عدالت بوده است.
حسین بن علی بن بابویه قمی‌از استادان بزرگی بهره برد، بعضی از آنها که در کتب رجال به نامشان تصریح شده است، عبارتند از:
۱- پدر بزرگوارش علی بن حسین بن بابویه قمی: وی بیش از یک دهه تحت تعلیم آن عالم فرزانه قرار داشت. او از پدرگرامیش برای نقل روایاتش اجازه داشت.(الطوسی،محمدبن حسن،۱۴۲۳ق :۴۶۷ )؛(النجاشی،احمدبن علی، ۱۴۰۸ ق: ۵۰).
۲ – برادرش ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی‌معروف به شیخ صدوق (همان:۵۰)
در همتایی حافظه نیرومندش جز برادرش، ابو عبداللّه حسین بن علی، مانند دیگری نداشت. تنها برادر و شاگرد او حسین بن علی بود، که قدرت حافظه اش چون شیخ صدوق زبانزد خاص و عام بود.
۳ – شیخ ابی جعفر محمد بن حسین نحوی.( افندی اصفهانی، میرزا عبداللّه، ۱۳۶۶ ش: ۱۴۹).
۴ – علی بن احمد بن عمران الصّفّار.
۵ – ابوجعفر محمد بن علی الاسود.
۶ – حسین بن احمد بن ادریس. (ابن بابویه،محمدبن علی، ۱۳۸۳ ق: ۳۸ ).
حسین بن علی که در سن جوانی به تدریس علوم فقهی پرداخت، شاگردان زیادی راپرورش داد، و معارف وعلوم متعالی اهل بیت (ع) را به شاگردانش منتقل نمود. متأسفانه در کتب رجال نام تعداد کمی‌ از آنها آمده است. اینان عبارتند از:
ابوالقاسم علی بن حسین، معروف به سید مرتضی.( افندی اصفهانی، میرزا عبداللّه،۱۳۶۶ش: ۱۴۹).دانشمندی بزرگ و نابغه‏ای کم نظیر بود. وی در ماه رجب سال ۳۵۵ ق، در شهر بغداد دیده به جهان گشود. از همان دوران کودکی به یادگیری دانش‏های متداول آن روز پرداخت. او در سنین جوانی در بسیاری از علوم اسلامی‌به مقام والایی رسید. وی از شاگردان ممتاز مرحوم شیخ مفید(متوفای ۴۱۲ ق) نیز به حساب می‏آید. (حر حاملی،محمدبن حسن،۱۳۸۵ق :۱۸۳).
سید مرتضی علاوه بر مسؤولیت‏های مهم اجتماعی و تربیت شاگردان ممتازی همچون شیخ طوسی و ابن برّاج، آثار مهمی‌نیز از خود به یادگار گذاشت.علامه امینی در الغدیر نام ۸۶ اثر او را ذکر کرده است. (امینی،عبدالحسین، ۱۴۱۶ ق: ۲۷۰).
ابو عبداللّه، حسین بن عبیداللّه بن ابراهیم معروف به غضائری، دانشمندی برجسته و محدّث و رجالی نامداری است که روایات زیادی نقل نموده است. وی از مشایخ حدیث و اعیان جامعه اسلامی‌است. او با شیخ مفید؛ هم عصر بود. مرحوم نجاشی؛ و شیخ طوسی؛ و سایر بزرگان نیز از وی حدیث نقل کرده‏اند. (مدرس،محمد علی ۱۳۴۶ ش: ۲۴۶ و ۲۴۷ و ج ۷ :۴۰۰) ؛(افندی،عبدالله ابن عیسی،۱۳۶۶ ش :۱۴۹).
حسن بن علی بن حسن قمی: صاحب قدیمی‏ترین تاریخ قم، که ترجمه بخشی از آن در دست است و مورد استفاده علما می‏باشد.همان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:08:00 ق.ظ ]




(فردوسی:۱۳۸۷: ۲۹۹)
امّا سیاوش تسلیم نمیشود وپاکدامنی خود را لکه دار نمیکند و دین به دل نمیدهد وبه پدر بیوفایی نمیکند و و مردانگی ودانش خود را زیر پا نمیگذارد.
سیــاوش بــدو گفت کـایـن خـود مبــاد کـه از بهـر دل مـن دهـم دیـن بــه بــاد
چنیــن بــا پــدر بـــی وفـــایـی کنــم زمـــردی و دانــش جــدایـــی کنـــم
فردوسی،۱۳۸۷: ۲۹۹)
سیاوش چون قهر آلود آهنگ رفتن میکند،سودابه چنگ در گریبانش میزند؛ هیاهویی به پا میشود. ماجرا به گوش شاه میافتد و شاه هر دو را به نزد خود میخواند و داستان را از آنها میپرسد؛ امّا قانع
نمیشود و دچار تردید میشود.کار به جایی میرسد که سیاوش برای اثبات بی‏گناهی و پاکی نفس خود مجبور شد، از آتش بگذرد و با یاری «یزدان نیکی‏دهش» به سلامت از آتش بیرون آمد.(ر.ک.،فولادی،۱۳۷۹: ۱۳۳)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در خصوص گذر از آتش خانم وکیلی عقیده دارد:«یکی از ورهای معمول،همین گذر از آتش بوده است. متهمان وکسانی را که مشکوک به گناهی بزرگ بودند،با این پیش فرض که آتش مقدّس است وبدن بیگناه را نمیسوزاند، از آتش عبور میدادند واگر سالم میماندند، حقّانیتشان اثبات میشد. داستان ابراهیم که به دست نمرود به برجی از آتش پرتاب شد وسالم ماند،شکلی از همین ورِ آتش است که در آیینهای عبرانی به یادگار مانده است.سیاوش در این زمینه،پذیرفت تا از آتش بگذرد.کیکاووس مراسم را چندان دشوار برگزار کرد که کسی نتواند او را به جانبداری از پسرش متهم کند» (وکیلی،۱۳۸۹: ۱۸۳)
چنـــان آمـــد اســب و قبـــای ســـوار کـــه گفتــی سمـــن داشـت انـدر کنـار
چـــو بـخشـایـش پــاک ‏ یــزدان بـــود دَم آتــش و آب یــک ســـان بــــود
چــو از کـوه آتـش بــه هـامـون گـذشت خــروشیــدن آمــد ز شهــر و ز دشـت
(فردوسی،۱۳۸۷: ۳۰۵)
البته جوانمردی سیاوش در پایان این مرحله هم هویداست،زمانی که وساطتت سودابه را نزد کاوس نمود. امّا کاووس که پس از این آزمایش، بی‏گناهی سیاوش و ناپاکی سودابه بر او مسلّم گردید، سودابه را خوار کرد، و او را سزاوار مرگ دانست؛ تا حدّی که سودابه باید «بی جان شود و زِ بَد کردن خویش پیچان شود» و دستور داد تا او را به سزای کردار زشت و خیانت به شاه، بکشند.(ر.ک.،فولادی،۱۳۷۹: ۱۳۳)
نمونهی دیگر از خردورزی سیاوش، زمانی است افراسیاب به ایران حمله میکند،سیاوش برای رهایی از سودابه و کاوس بهترین زمان رفتن از ایران را رفتن به این جنگ میداند، در آن اثنا افراسیاب خواب میبیند که مفسران و موبدان تعبیرخواب را درآشتی کردن وی با سیاوش میدانند.افراسیاب خواب خود را این گونه بیان می‏دارد:
بیـابــان پــر از مـار دیـدم بــه خــواب زمیـن پــر ز گـرد، آسمــان پــرعقـاب
زمیـن خشـک شخّـــی کــه گفتـی سپهـر بــدو تـــا جهـــان بــود،ننمـود چهــر
بــه گِــردش سپــاهــی ز گُنــد آوران ســـرا پــردهی مــن زده بـــر کـــران
درفــش مــرا ســرنگــون ســاز کــرد یکـی بــاد بــرخــاستــی، پُــر ز گـرد
(فردوسی،۱۳۸۷ :۳۱۳)
افراسیاب نیز گرسیوز را برای آشتی به سوی سیاوش میفرستد، سیاوش با رستم رای می‏زند و تصمیم بر این می‏شود که،برای اطمینان، افراسیاب صد تن از پهلوانان را به عنوان گروگان به نزد سیاوش بیاورد و شهرهای ایران زمین را که در دست اوست، رها و به مرز توران عقب‏نشینی کند:
ز گُـردان کــه رستــم بــدانــد همــی کجـا نـامشـان بــر تــو خـوانـد همـی
چــو پیمـان همـی کـرد خـواهـی درست کـــه آزار و کینــه نــخواهیـم جســت
بَـــرِ مـــن فــرستـی بـــه رســم نـــوا کـــه بــاشـد بــه گفتـار تـو بـر گـوا
و دیگـر ز ایــران زمیـن هـر چـه هسـت کــه آن شهـرها را تـو داری بـه دسـت
بپــردازی و خــود بـــه تــوران شــوی زمـــانـی ز چنـگ و ز کیـن نغنــوی
(فردوسی،۱۳۸۷: ۳۱۸)
همه اینها، از وطن پرستی، ژرف‏اندیشی، تدبیر و دور اندیشی سیاوش حکایت می‏کند.که برای جوانان وتمام میهن دوستان عزیزمیتواند درس اخلاق وجوانمردی باشد.(ر.ک.: فولادی،۱۳۷۹: ۱۳۴)
(درکتاب زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه اثر اسلامیندوشن و مقالهی اندیشهای بر ویژگیهای اخلاقی – اجتماعی سیاوش اثرمحمد فولادی در خصوص پاکی سیاوش در برابر هوسهای سودابه به تفصیل سخن گفته شده است.)

۴-۳-۲-۳- عفّت و پاکدامنی سیاوش در شاهنامهی فردوسی:

داستان سیاوش وبرخورد اوبا وسوسه های سودابه نمایانگر پاکی و طهارت نفس وپاکدامنی این پهلوان نیکوخصال ونیکو جمال است و بهترین نمونه های وجود سجایای اخلاقی او در همین داستان نهفته است،که دوباره به ذکر محسنات وی در برخورد با شرایط سخت به وجود آمده میپردازیم.
سیاوش پهلوان زیبارو وزیبا سیرتی است.که داستان او در شاهنامه، یادآور داستان یوسف وزلیخای قرآن است، سیرت او از نظر پاکی و طهارت نفس و نوع برخورد او با سودابه نابکار درست به داستان یوسف و برخورد او با زلیخا می‏ماند.(ر.ک.،فولادی:۱۳۷۹: ۱۳۵)
داستان سیاوش نمونهی بارزی از بروز سجایای اخلاقی توسط پهلوانان شاهنامه است ونماد پیروزی نیکی بر بدی و پاکی بر ناپاکی است و الگویی مناسب در دوراهی‏های زندگی است. سیاوش کسی است که در این راه و انتخاب راه شرف و جوانمردی سربلند بیرون آمده است. دراین باره استاد غلامحسین یوسفی می‏گوید: «در سراسر داستان، سیمای تابناک و نجیب سیاوش به نحو بارزی پرتوافکن است و جانها را به سوی خود می‏کشد. سیاوش مظهر پاکی و آزادگی، بزرگواری و مردانگی است. بارها بر سر دوراهی‏هایی قرار می‏گیرد که انتخاب یکی از آنها دشوار است. سرگذشت سیاوش نموداری است از مراحل بحرانی زندگی انسان و در برابر تصمیم‏های بزرگ واقع شدن.(یوسفی،۱۳۷۲ : ۶۹-۶۷٫)
درسراسراین داستان وفاداری وخیانت نکردن سیاوش وپاک سرشت بودن او نمایان است.او تا آخرین لحظه سودابه را به نیکی وخویشتن داری وآلوده نشدن به گناهی بزرگ دعوت میکند واز هر چاره وتدبیری فروگذار نمیکند و پاداش آن از سوی خداوند به سلامت گذشتن او از آتش و برملا شدن نیّت کثیف سودابه، بندهی شهوت وشیطان ونیزحفظ قداست وآبروی سیاوش است.
از آنجا که سیاوش پاک وطاهر است ولحظهای نیّت خیانت کردن از ذهن او خطور نکرده است،خود را برای اثبات کردن پاکی و بی گناهی آماده میکند وچه راهی سخت تر از گذر کردن ازآتش.او معتقد است که تمام عناصر طبیعت او را در این کار یاری وهمراهی میکنند.
سیاوش ایمان دارد که میگذرد، امّا سودابه هرگز تن به این آزمون نمیدهد و در گذر از آتش، جامهی سفید که مانند کفن است بر تن می‏پوشد و کافور بر خود می‏پاشد. (ر.ک.،فولادی،۱۳۷۹: ۱۳۹)
هشیـــوار و بـــا جـــامــه‏هـای سپیـد لبـــی پـــر زخنـــده دلـی پــر امـیــد
یکــی تــازی ای بـــر نشستـــه سیــاه همـی گـرد نعلــش بــرآمــد بــه مــاه
پــراکـنــده کــافــور بــر خــویشتــن چنــان چــون بــود ســاز و رسـم کفن
(فردوسی،۱۳۸۷: ۳۰۵)
خداوند نگهبان پاکان و بی گناهان است وهمانطور که آتش را بر ابراهیم (ع)گلستان کرد در اینجا نیز برای سیاوش سرد وهمراه سلامت است :
چــو او را بــدیـدنـد بــرخـاست غــو کـــه آمــد ز آتــش بــرون شــاه نــو
چنــان آمـــد اســب و قبــای ســـوار کــه گفتـی سمــن داشـت انــدر کنــار
چـــو بخشــایــش پــاک‏یــزدان بــود دَم آتــش و آب یــک ســــان بـــــود
(همان: ۳۰۵)
بعد از اینکه پاکی سیاوش و ناپاکی سودابه بر کاووس روشن میشود، کاووس قصد کشتن سودابه را
میکند؛ امّا بازهم گذشت سیاوش مانع میشود که سودابه کشته شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:08:00 ق.ظ ]




جنبه نو آوری تحقیق:

تبیین پیشینه تشیع در بامیان و استقصای عوامل مؤثر گسترش تشیع در این منطقه و نیز تبیین سیر تحول وضعیت شیعیان در ابعاد مختلف از آغاز تا دوران معاصر.
روش تحقیق
با توجه به موضوع و مسئله تحقیق، روش تحقیق در این رساله « توصیفی و تحلیلی» است.
روش و ابزار گرد آوری اطلاعات
روش و ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش کتابخانه ای است. البته برای بررسی میتوان از روش میدانی نیز کمک گرفت؛ لیکن مسئله تحقیق در این رساله به علت ضیق وقت و کمبودامکانات صرفا پژوهش کتابخانه ای انجام خواهد شد و با مراجعه به منابع دست اول و نیز بررسی و نقد نظریه های محققان متأخر این پژوهش انجام خواهد شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ساماندهی تحقیق

باتوجه به ابعاد مسئله تحقیق و سؤالهای فرعی آن، سرفصلهای تحقیق به صورت زیر ساماندهی شده است.
(موضوع ومسئله تحقیق، سوال اصلی و سوالات فرعی، فرضیه ها، پیشینه و ضرورت تحقیق، اهداف، منابع و تعریف واژه ها)
فصل اول: مباحث مقدماتی

    1. جغرافیای تاریخی بامیان(وجه تسمیه بامیان، محدوده جغرافیایی بامیان، جغرافیای طبیعی بامیان، جغرافیای سیاسی بامیان، جغرافیای انسانی بامیان، جغرافیای اقتصادی بامیان)

ورود اسلام به بامیان
زمینه گسترش تشیع در بامیان
فصل دوم: زمان و چگونگی ورود تشیع به بامیان و عوامل گسترش آن
زمان ورود تشیع و نقش صحابه و تابعین
نقش حکومتها در گسترش تشیع
نقش ائمه و علویان در گسترش تشیع
نقش علماءشیعه و علماء معتدل سنی در گسترش شیعه
نقش شعرا در گسترش تشیع
فصل سوم: پراکندگی جغرافیایی شیعیان بامیان و سیر تحول وضعیت شیعیان بامیان
الف. پراکندگی جغرافیایی شیعیان بامیان
پراکندگی شیعیان از قرن اول تا قرن هفتم
پراکندگی شیعیان از قرن هفتم تا دوران معاصر
ب- سیر تحول وضعیت شیعیان
سیر تحول وضعیت سیاسی
سیر تحول وضعیت اجتماعی و فرهنگی
سیر تحول وضعیت اقتصادی
نتیجه

منابع تحقیق

در این پایان نامه، نگارنده، کوشیده است که مطالب را از منابع گوناگون و دست اول جمع آوری کند که دراین راستا به قدر وسیع این کار انجام گرفته و از کتابهای زیادی بهره گرفته شده است. کتابهای استفاده شده در این تحقیق به چند دسته تقسیم میشود.
منابع تاریخ عمومی و تاریخ اسلام
۱- آثار تاریخی که موضوع آنها حوادث کل جهان تا دوران حیات مؤلف است.
مهمترین تاریخ های عمومی مرتبط با موضوع و مسئله این تحقیق که در این رساله از آنها استفاده شده عبارتند از: تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری): محمدبن جریر طبری، الکامل فی التاریخ: ابن اثیر، تاریخ یعقوبی: احمدبن واضح یعقوبی، ، اخبار الطوال: دینوری، المنتظم:ابن جوزی، تجارت الامم:مسکویه رازی، مروج الذهب: مسعودی، طبقات ناصری:منهاج الدین سراج جوزجانی، تاریخ اسلام: ذهبی، البدایه و النهایه: ابن کثیر، منتخب التواریخ: معین الدین نطنزی، تجارب السلف: هندوشاه نخجوانی، تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی، ظفرنامه: حمدالله مستوفی
منابع جغرافیایی
المسالک و الممالک:ابن خردادبه، المسالک و الممالک: ابراهیم بن محمد اصطخری، احسن التقاسم: مقدسی، صوره الارض: ابن حوقل، معجم البلدان: یاقوت حموی، حدود العالم من المشرق الی المغرب: مؤلف مجهول، جغرافیا و تاریخ (جغرافیای تاریخی): حافظ ابرو
منابع رجالی و تراجم
آثارالبلاد و اخبارالعباد: عمادالدین زکریای قزوینی ، اسدالغابه: ابن اثیر، الاعلام: خیرالدین زرکلی، أنساب
الاشراف: بلاذری ، وفیات الاعیان: ابن خلکان، اسدالغابه: ابن اثیر، الغارات: ثقفی کوفی، اعیان الشیعه: محسن امین، طبقات المفسرین: شمس الدین محمد بن علی داوودی، طبقات االحکماء و الاطباء من مسالک الابصار: فضل الله عمری، طبقات الشافعیه: اسماعیل بن عمر بن کثیر، خلاصه الاحوال فی علم الرجال: علامه حلی، رجال: نجاشی، الفهرست: طوسی، رجال: طوسی و رجال: ابن داوود، لباب الالباب: محمد عوفی بخارایی
منابع انساب
الفخری فی انساب آل ابی طالب: ابن طقطقی، الفخری فی انساب آل ابی طالب: ابن طقطقی، لباب الالباب فی انساب آل ابی طالب: ابن فندق بیهقی، مقاتل الطالبیین: ابوالفرج اصفهانی، الفخری فی انساب طالبیین: عزیزالدین مروزی
منا بع تاریخ سلسله ها و تاریخ محلی
تاریخ بیهقی: ابوالفضل بیهقی(غزنویان)، تاریخ یمینی: عُتبی(غزنویان)، تاریخ جهانگشای جوینی: عطا ملک جوینی(مغولان)، از شیخ صفی تا شاه صفی: استرآبادی(صفوی)، سفرنامه:اروج بیک(صفوی)، احسن التواریخ: حسن بیک روملو(صفویه)، بابرنامه: بابر گورکانی(گورکانیان هند)، تاریخ الفی: تتوی(بابریان/ گورکانی)، ظفرنامه: شرف الدین علی یزدی(تیموری)، نفثت المصدور: نسوی (خوارزمشاهیان)، سیرت جلال الدین: نسوی(خوارزمشاهیان)، راحه الصدور و آیه السرور: راوندی(سلجوقیان)، زین الاخیار: گردیزی(تاریخ خراسان و ماوراءالنهر)، صفوه الصفا: ابن بزاز، عالم آرای عباسی: اسکندر بیک ترکمانی
تاریخ ائمه
کتاب الغیبه: محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه: محمدبن حسن طوسی، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد: محمدبن محمد مفید، کشف الغمه فی معرفه الائمه: علی بن عیسی اربلی، دلائل الامامه: محمدبن جریرطبری آملی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:08:00 ق.ظ ]




۳-۴٫ مدل رهبر – پیرو
اگر در بازار فقط دو بنگاه وجود داشته باشد چهار حالت ممکن زیر را می توان در نظر گرفت:
رهبر – رهبر
رهبر – پیرو
پیرو – رهبر
پیرو – پیرو
حالت اول به دلیل اینکه هر دو بنگاه احساس رهبری می کنند به تعادل نمی رسد زیرا در این حالت هر یک از دو بنگاه تابع عکس العمل بنگاه دیگر را در تابع سود خود قرار داده و سودش را حدّاکثر می نماید و در نتیجه هر دو بنگاه مقدار زیاد مربوط به موقعیّت رهبری را تولید نموده و مازاد عرضه و در نتیجه عدم تعادل اشتاکلبرگی به وقوع می پیوندد.
در حالت ۴ نیز که همه بنگاه ها پیرو هستند به راه حل کورنو می رسیم، زیرا اگر هر دو بنگاه پیرو باشند، در این صورت هر کدام از بنگاه ها با ثابت در نظر گرفتن مقدار تولید بنگاه رقیب سود خود را حدّاکثر نموده و تابع واکنش خود را بدست می آورد و این وضعیّت منجر به تعادل کورنو خواهد شد.
آنچه به عنوان راه حل اشتاکلبرگ یا رهبری مقدار در ادبیات اقتصادی مطرح است همان حالت های ۲و ۳ است که یکی از بنگاه ها نقش رهبر و بنگاه دیگر نقش پیرو را ایفا می کنند.
۳-۴-۱٫ راه حل کورنو[۴۷]
فرض اساسی انجام گرفته در راه حل کورنو این است که هریک از دو تولید کننده براساس این فرض سود خود را حداکثر می رساند که، تصمیم وی در مورد مقدار تولید تأثیری بر روی مقدار تولید رقیب او نخواهد گذاشت. بدین ترتیب در راه حل کورنو هر بنگاه در موقع تصمیم گیری در مورد تغییر قیمت – مقدار تعادلی خود، سطح تولید رقیب را داده شده و برون زا لحاظ می کند.
بنابراین شرط به حدّاکثر رسیدن سود برای بنگاه i به شرح زیر است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۳
تحقق شرط اولیه برای به حدّاکثر رسانیدن سود، مستلزم آن است که هریک از بنگاه ها هزینه نهایی تولید را با درآمد نهایی حاصل از فروش کالای خود برابر قرار دهند.
۳-۴
تحقق شرط ثانوی نیز مستلزم آن است که درآمد نهایی با سرعت کمتری نسبت به هزینه نهایی افزایش یابد.[۴۸]
۳-۴-۲٫ راه حل اشتاکلبرگ[۴۹]
در مدل کورنو فرض کردیم که هر مؤسّسه انحصاری تصمیمات مربوط به تولید را با توجه به تصوّری که در رابطه با تولید مؤسّسه رقیب دارد و به طور همزمان اتّخاذ می کند. به عبارت دیگر در این مدل هر بنگاه دارای یک تابع عکس العمل است که با توجّه به تصوّرش در رابطه با میزان تولید بنگاه رقیب بدست می آید. در راه حل اشتاکلبرگ که به راه حل رهبری مقداری[۵۰] نیز معروف است یک بنگاه پیرو[۵۱] و یک رهبر[۵۲] وجود دارد. بنگاه پیرو بنگاهی است که از تابع عکس العمل خود تبعیّت کرده و مقدار تولید خود را به نحوی تعیین می نماید که همواره سودش حدّاکثر باشد و البتّه تصمیم او در رابطه با مقدار تولید تحت تأثیر تصمیمات بنگاه رقیب که نقش رهبری را دارد، قرار خواهد داشت.
بنگاه رهبر بنگاهی است که از تابع واکنش خود تبعیّت نمی کند، وی فرض می کند که رقیب او در صنعت به مانند یک پیرو عمل کرده و با توجّه به تابع واکنش بنگاه پیرو سود خود را حدّاکثر می کند. به عبارت دیگر در راه حل اشتاکلبرگ بنگاه رهبر تابع واکنش بنگاه پیرو را در تابع سود خود قرار داده و مقدار سودش را حدّاکثر می کند و به این ترتیب مقدار تولید بنگاه رهبر تعیین می گردد. بنگاه پیرو نیز با توجّه به مقدارتولید به دست آمده برای بنگاه رهبر و با توجّه به تابع عکس العمل خود، مقدار تولیدش را تعیین می کند.[۵۳]
۳-۵٫ روش تحقیق
مدل تحلیل تحقیق براساس نظریّه سهم بازار و بازی رهبر – پیرو است. در این تحقیق ابتدا مدل بازی دلار و یورو را براساس مدل درختی و مدل ریاضی طراحی کرده سپس در خصوص تعادل نش آن را مورد آزمون قرار می دهیم. باید توجه داشت که بازی دلار و یورو از نوع غیر تصادفی است زیرا که دارای راهبردهایی صرفاً منطقی هستند و دارای مجموع غیر صفر می باشد زیرا در بازی‌های مجموع غیر صفر راهبردهایی موجود است که برای همه بازیکنان سودمند است. دلار و یورو با ترکیب فعّالیّت خود به ارائه خدمات ارزی در جهان می پردازند. برای بیان الگو رقابت بین دلار و یورو فرض می کنیم که دلار و یورو با یکدیگر برای جذب تقاضا کننده ارز بیشتر رقابت می کنند. دلار را با $ و یورو را با € نشان می دهیم. بنابراین با اعمال فروض مذکور، تابع تقاضا دلار و یورو بصورت زیر تعریف می شود:
۵-۳ ۳-۶
در این تابع p$ قیمت دلار براساس شاخص SDR، p قیمت یورو براساس شاخص SDR، qمقدار تقاضا برای یورو و q$ مقدار تقاضا برای دلار می باشد. در اینجا ما تابع هزینه نهایی هر ورق دلار و یورو را صفر در نظر می گیریم و با توجه به آن تابع عکس العمل هر کدام را بدست می آوریم. یک بار تابع تقاضا را با روش کورنو و بار دیگر با روش اشتاکلبرگ بررسی می کنیم.
۳-۶٫ نتیجه گیری
از روش های زیر برای اثبات فرضیّات استفاده می شود:

روش تاریخی و آماری و بررسی روابط دلار و یورو از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴
انتخاب بهترین نوع بازی برای تقابل دلار و یورو
ترسیم بازی دلار و یورو بر اساس نظریّه بازی ها و مدل رهبر – پیرو
بررسی تعادل نش در بازی دلار و یورو
فصل چهار
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱٫ مقدّمه
در این فصل به بررسی بازی دلار و یورو می پردازیم بعد از مقدّمه به ترتیب به بررسی روش تاریخی و آماری روابط دلار و یورو از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴، نمودار درختی بازی دلار و یورو، به مانایی داده ها و در بخش پایانی به مدل رهبر- پیرو می پردازیم.
۴-۲٫ روش تاریخی و آماری روابط دلار و یورو از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴
طبق جدول ۴-۱ همان گونه که مشاهده می شود با اضافه شدن یورو به ارزهای جهانی از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ از سهم دلار کاسته شده و سهم یورو افزایش یافته است همچنین از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ سهم یورو ثابت مانده ولی همچنان سهم دلار کاهش یافته است و از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ سهم دلار ثابت مانده ولی سهم یورو کاهش پیدا کرده است ولی شیب آن خیلی کمتر از دلار در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ بوده است. در سال ۲۰۰۸ بحرانی در آمریکا رخ داد و آمریکا برای آنکه بتواند یورو را خارج کند دست به خود زنی زد و اقتصاد اروپا را دچار تزلزل کرد و باعث شد سهم یورو کاهش یابد و همچنین سهم دلار ثابت بماند، پس دیگر ارزها از این فرصت استفاده کردند و سهم خود را افزایش دادند. این بازی بین دلار و یورو بوده است ولی با استراتژی که آمریکا در نظر داشت تا با متزلزل کردن اقتصاد اروپا سهم آن را کاهش دهد سهم آن کاهش یافت ولی سهم خودش افزایش نیافت و فقط دیگر ارزها سود کردند که این موضوع در نمودار ۴-۱ دیده می شود.
نمودار۴-۱ سهم ارزها در تجارت جهانی
جدول ۴-۱ سهم ارزها در تجارت جهانی

سال

کل

دلار

یورو

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:08:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم