دانلود فایل های دانشگاهی | قسمت 10 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
آبراهام مازلو معنویت را از مهمترین عناصر نگرش انسان گرایانه میدانست (مازلو، ۱۹۶۲؛ به نقل از عبداللهزاده، ۱۳۸۸).
معنویت مسؤولیتی عمومی است که بر دوش همه افراد بشر است (اوج، ۱۹۷۶؛ به نقل از عبداللهزاده، ۱۳۸۶).
درمانگران انسانگرا بیش از روان کاوان تمایل دارند که از سلامت احتمالی در معنویت مراجع اطمینان حاصل کنند و تجربه های عرفانی مراجع را کمتر بر حسب مکانیسمهای دفاعی واپس روی در او تفسیر میکنند (کشمیری و عرب احمدی، ۱۳۸۶؛ به نقل از عبداللهزاده، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۳-۲)نظریه رفتارگرایی شناختی نسبت به معنویت:
دیدگاه رفتارگرایی شناختی نسبت به معنویت: رفتاردرمانی به جای تمرکز بر فرایندهای درونی همچون رویاها، تخیلات و تکانهها بر رفتار قابل مشاهده انسان و نحوه تغییر آن تمرکز دارد. این نکته نیز قابل ذکر است که رویکردهای رفتاری-شناختی در درمان کمتر میتواند در زمینه معنویت سخن داشته باشد (ساغروانی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۳-۳)نظریه روانکاوی نسبت به معنویت:
فروید، نگرش بیاعتنا به معنویت و تجربه های معنوی دارد و دیدگاهش نسبت به مذهب از این هم منفیتر است (عبداللهزاده، ۱۳۸۸).
یونگ که تأثیر عظیمی بر رویکردهای درمانی داشته، وجود معنویت را بخصوص در شکلگیری درمان فرافردی با اهمیت قلمداد کردهاست (کشمیری، ۱۳۸۷؛ به نقل از عبداللهزاده، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۳-۴)نظریه فرا فردی نسبت به معنویت:
رویکردهای فرا فردی سه نیروی اولیه را مطرح میکنند و در عین حال از مفاهیمی که انسان را صرفاً موجودی شهودی، عرفانی، روانی و معنوی میدانند فراتر میروند اما مهمتر از همه این است که در این رویکرد، انسان به عنوان موجودی وحدت پذیر و دارای توانایی بالقوه برای رشد جامع، کلیه استعدادهایش به شمار می آید (هندریکس و وینهولد ۱۹۸۲، به نقل از عبداللهزاده ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۳-۵)نظریه انتقاطی و یک پارچه نسبت به معنویت:
مدل رابطه درمانی پنج سطح کلارکسون[۶۸] که در سال ۱۹۹۰ ارائه شده نیز رویکردی ترکیبی است که روانشناسی عوامل فرا روانی را نیز شامل میشود. هرچند تکیه و تمرکز اصلی رویکرد التقاطی و یک پارچه، بر درمان کوتاه مدت است که احتمال دارد باعث شود توجه دقیق به مسائل معنوی کاهش یابد با این حال توجه به مسایل معنوی در حال افزایش است (عبداللهزاده، ۱۳۸۸). ایمان، در هنگام سختی یاور مؤمنان است، ایمان بدین معنی است که باور داشته باشیم که خداوند هرگز در سختیها و شداید ما را وقتی که به او نیاز داریم تنها نخواهد گذاشت.
امید و اعتقاد به خدا: معنویت در امید و اعتماد به «رحمت، لطف، عدالت، مودت، حکمت جلوه گر میشود»(عبداللهزاده، ۱۳۸۸).
۲-۲)باور:
۲-۲-۱)مفهوم باور:
” باور یا عقیده، اندیشههایی هستند که فرد به درستی و حقانیت آن ها اعتقاد دارد”.
باور، سازمانی با ثبات از ادراک و شناختی نسبی درباره جنبههای خاصی از دنیای یک فرد است. (روشبلا[۶۹] و همکاران، ۱۳۷۱).
باور، مفروضهای است درباره این که چیزی درست یا غلط است و ممکن است آزمونپذیر باشد یا نباشد (گیبس، گامبریل[۷۰]: به نقل از اسلامی، ۱۳۸۹).
باور عقیدهای است که شخص درستی آن را پذیرفته، بدون اینکه به آزمون عملی یا انتقادی مبتنی باشد (شعارینژاد، ۱۳۶۴).
و از آن به عنوان مقیاس و معیار سنجش و قضاوت درباره افراد، پدیده ها و رخدادهای جهان هستی استفاده می کند. در لغتنامه، باور به معنای انتخاب کردن و برتری دادن نیز به کار میرود، که ملاک و معیار سنجش خوبی و بدی میباشد (بهادری، ۱۳۸۳).
۲-۲-۲)اهمیت باورها:
قدرت باورها است که می تواند بر تصورات و ادراکات ما اثر گذارد. به عنوان نمونه، عزت نفس ما حس باورها و قضاوت ما درباره خودمان در زمانها و مکانهای مختلف است. چنانچه خود را فردی خلاق، شایسته و مسئولیتپذیر بدانیم، این اطمینان را به سایر موقعیتها تعمیم میدهیم، در مقابل چنانچه به قابلیت های خود مردد باشیم این ارزیابی را تعمیم خواهیم داد. لذا باورها اغلب پیشگوییهای خود ارضا کننده هستند (بهادری، ۱۳۸۳).
۲-۲-۳)باورهای غلط:
باورهای غلط عموماً سه مشخصه دارند: اول اینکه ممکن است در بعضی موارد، موقتاً موجب رضایت ما شوند، ولی در نهایت حال ما را بد میکنند، یعنی با ایجاد افسردگی ما را دچار یاس و ناامیدی ساخته و مانند غل و زنجیر قدرت سازندگی، خلاقیت و رشد و تعالی را از ما میگیرند.
دوم آن که منجر به تخریب ارتباط ما با خودمان و سایرین میشوند، در واقع حاصلی جز زیان برای ما نخواهند داشت سوم آنکه در توجیه منطقی آن و توضیح چرایی اش دچار درماندگی و اشکال شده، سعی میکنیم به جای حقیقتیابی در صدد دلیل تراشی بیهوده برآییم (خواجه نوری و مشفق، ۱۳۸۶).
افرادی که پیامهای ملال آور، عجیب و غریب، تکراری، یا متضاد را منتقل میکنند، در واقع از یک شیوه تفکر کژکار بهره میبرند، گرایش به جزمی فکر کردن، یادآوری مدام افکار منفی و امتناع از مبارزه با این تفکرات در فرد تولید خصومت و تخاصم می کند (آلیس، ۱۹۷۳).
افراد متخاصم میخواهند تمام بی عدالتیها، نارواییها و ناکامیها را فوراً برطرف میکنند (پروچسکا و نوکراس، ۲۰۰۶، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۶).
تفکر: بطورکلی، هر نوع دستکاری ذهنی و نهانی اندیشه ها، انگارهها، تصورات ذهنی، نمادها، واژه ها، گزارهها، یادها، ادراکها، اعتقادها یا مقاصد و فعالیتهای ذهنی همراه با تکوین مفهوم، حل مشکل، کارکرد هوش، خلاقیت، یادگیری پیچیده، حافظه، پردازشهای نمادی، تصویرسازی ذهنی و نظایر آن ها (ساعتچی، ۱۳۷۴).
آلیس افکار را به دو نوع طبقه بندی می کند: منطقی[۷۱] و غیر منطقی [۷۲]
خصوصیات تفکر و عقاید منطقی عبارتند از:
۱- یک فکر منطقی حقیقت دارد. یک فکر منطقی مطابق با واقعیت است. در اینجا یک مطلب مهم است و آن این است که واقعیت یعنی چی؟ آنچه اتفاق افتاده است صرف نظر از اینکه حق یا باطل باشد، فکری درست و منطقی است که با این واقعیت (حق یا باطل) مطابق و همگون بوده، و یک فکر منطقی به وسیله دلیل و حجت حمایت میشود.
۲- تفکر منطقی یک حکم مطلق است و خواست قطعی نبوده، معمولاً به صورت شرطی و نسبی است و غالباً به صورت میل و رجحان بیان می شود تا اینکه به صورت «باید» و حکم باشد.
۳- یک فکر منطقی می تواند به احساس معتدل و محدودی از ناخوشایندی اندوه، پشیمانی و آزار، رنجش و سرخوردگی منجر می شود این حالت فوق از لحاظ درجه و شدت می تواند بین متوسط تا قوی باشد، اما هر چقدر هم که قوی باشد نمیتواند فرد را آشفته و واژگون نماید.
۴- تفکر منطقی انسان را به سوی هارمونی[۷۳] و سلامت[۷۴] سوق داده، تعارض را در خود شخص، بین شخص و سایرین و بین شخص و محیط به حداقل میرساند. یک فکر منطقی شخص را در انجام وظایف و نیز برقراری ارتباط با جهان پیرامون قادر و توانا ساخته، و منجر به رضایت بیشتر از زندگی می شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 11:10:00 ق.ظ ]
|